This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️ #خورشید_صبوری
و ما شادی را از یاد نخواهیم برد
اگرچه این بختک بر ما سنگین میگذرد ...
دستافشانی و آواز زیبای #گیلکی (از دسته زبانهای ایرانی غربی، شاخهٔ شمالی)
@beyondlinguistics
و ما شادی را از یاد نخواهیم برد
اگرچه این بختک بر ما سنگین میگذرد ...
دستافشانی و آواز زیبای #گیلکی (از دسته زبانهای ایرانی غربی، شاخهٔ شمالی)
@beyondlinguistics
واژهها و اصطلاحات کهن در گویشهای ایرانی همچنان زندهاند و ریشههای عمیق زبانی ایرانیان را آشکار میکنند. یکی از این اصطلاحات، «دَر شدن» به معنای بیرون رفتن است که هنوز در میان مردمان شمال خراسان به کار میرود؛ برای نمونه:
از خانه دّر شدم. = از خانه بیرون رفتم./خارج شدم.
شاید، واژهی «سیزدهبهدر» نیز دارای ریشهای همانند باشد. وارون آنچه برخی میگویند، سیزدهبهدر نه به معنای «دور کردن نحسی روز سیزدهم» بلکه به معنای بیرون رفتن یا در شدن در روز سیزدهم فروردین است.
فریدون جنیدی سیزدهمین روز فروردین را روز پیروزی تیشتر، ایزد باران، بر اپوش، ایزد خشکسالی، دانسته، سیزدهبهدر را روز جشن و خوشحالی ایرانیان به دلیل این پیروزی میداند.
سیزدهبهدر را جشن بارانخواهی نیز نامیدهاند. ایرانیان در این روز به دامان طبیعت میروند و با دلهایی امیدوار آرزو میکنند که سالی پرباران و سرسبز پیش روی داشته باشند.
اما مهم آن است که از یاد نبریم نام این روز ارجمند، سیزدهبهدر است نه روز طبیعت.
✍ #خورشید_صبوری
https://www.tgoop.com/beyondlinguistics
از خانه دّر شدم. = از خانه بیرون رفتم./خارج شدم.
شاید، واژهی «سیزدهبهدر» نیز دارای ریشهای همانند باشد. وارون آنچه برخی میگویند، سیزدهبهدر نه به معنای «دور کردن نحسی روز سیزدهم» بلکه به معنای بیرون رفتن یا در شدن در روز سیزدهم فروردین است.
فریدون جنیدی سیزدهمین روز فروردین را روز پیروزی تیشتر، ایزد باران، بر اپوش، ایزد خشکسالی، دانسته، سیزدهبهدر را روز جشن و خوشحالی ایرانیان به دلیل این پیروزی میداند.
سیزدهبهدر را جشن بارانخواهی نیز نامیدهاند. ایرانیان در این روز به دامان طبیعت میروند و با دلهایی امیدوار آرزو میکنند که سالی پرباران و سرسبز پیش روی داشته باشند.
اما مهم آن است که از یاد نبریم نام این روز ارجمند، سیزدهبهدر است نه روز طبیعت.
✍ #خورشید_صبوری
https://www.tgoop.com/beyondlinguistics
ایرانشناسی به عنوان یک حوزه علمی میانرشتهای، به مطالعه و تحلیل سویههای گوناگون فرهنگ، تاریخ، زبان، ادبیات، فلسفه و تمدن ایرانی میپردازد. این رشته بهطور ویژه بر پژوهشهای تاریخی، زبانشناسی، مردمشناسی، مطالعات دینی و هنر متمرکز است و بهعنوان یک دانش چندرشتهای (multidisciplinary)، برآیند تعامل و همافزایی میان رشتههای گوناگون علوم انسانی است.
از آنجا که ایرانشناسی به بررسی تاریخ و تحولات فرهنگی ایران از دوران باستان تا دوران معاصر میپردازد، شامل تحلیلهای تاریخنگارانه، نقد ادبی و بررسی تکامل زبانها و گویشهای ایرانی میشود. در حوزه زبانشناسی، ایرانشناسی به بررسی زبانهای ایرانی باستانی، ایرانی میانه و ایرانی نو و تحلیل ساختار زبانی این زبانها و پیوندهای میان زبانهای هندواروپایی میپردازد.
در کنار این، ایرانشناسی به فلسفه و اندیشههای دینی ایران نیز توجه دارد که شامل تحلیل مفاهیم فلسفی، متون دینی و تأثیرات آن بر سایر جوامع و تمدنهاست. مطالعه متون دینی ایرانی مانند زرتشتیگری، تأثیرات اسلام بر فرهنگ ایرانی و آثار فلسفی ایرانی در تعامل با فلسفههای غربی و شرقی از جمله محورهای مهم این حوزه است.
از جنبه تمدنی، ایرانشناسی به مطالعه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، هنری و معماری در طول تاریخ ایران پرداخته و نقش ایران در تحولات جهانی و تبادلات فرهنگی میان ایران و دیگر تمدنها را تحلیل میکند. این رشته همچنین به مطالعات مردمشناسی، بهویژه در زمینه آداب و رسوم، فرهنگ عامه و آثاری چون هنرهای تجسمی و موسیقی ایرانی توجه ویژهای دارد.
ایرانشناسی نه تنها به پژوهش در مورد ایران بهعنوان یک سرزمین خاص میپردازد، بلکه بررسی تأثیرات فرهنگی این سرزمین بر جوامع و تمدنهای دیگر را نیز در بر میگیرد. از این رو، ایرانشناسی بهعنوان یک حوزه مطالعاتی بینالمللی درک بهتری از تعاملات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میان ایران و دیگر کشورها و اقوام فراهم میآورد و به پژوهشگران این امکان را میدهد که تأثیرات ایران را در روندهای جهانی شناسایی و تحلیل کنند.
در نهایت، ایرانشناسی بهعنوان یک رشته علمی گسترده، به پژوهشگران این فرصت را میدهد که از منظرهای مختلف به بررسی و تحلیل میراث فرهنگی ایران بپردازند و این دانش را در زمینههای مختلف علمی، از جمله تاریخنگاری، زبانشناسی، مطالعات دینی، هنرشناسی و مردمشناسی، گسترش دهند.
✍ #خورشید_صبوری
https://www.tgoop.com/beyondlinguistics
از آنجا که ایرانشناسی به بررسی تاریخ و تحولات فرهنگی ایران از دوران باستان تا دوران معاصر میپردازد، شامل تحلیلهای تاریخنگارانه، نقد ادبی و بررسی تکامل زبانها و گویشهای ایرانی میشود. در حوزه زبانشناسی، ایرانشناسی به بررسی زبانهای ایرانی باستانی، ایرانی میانه و ایرانی نو و تحلیل ساختار زبانی این زبانها و پیوندهای میان زبانهای هندواروپایی میپردازد.
در کنار این، ایرانشناسی به فلسفه و اندیشههای دینی ایران نیز توجه دارد که شامل تحلیل مفاهیم فلسفی، متون دینی و تأثیرات آن بر سایر جوامع و تمدنهاست. مطالعه متون دینی ایرانی مانند زرتشتیگری، تأثیرات اسلام بر فرهنگ ایرانی و آثار فلسفی ایرانی در تعامل با فلسفههای غربی و شرقی از جمله محورهای مهم این حوزه است.
از جنبه تمدنی، ایرانشناسی به مطالعه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، هنری و معماری در طول تاریخ ایران پرداخته و نقش ایران در تحولات جهانی و تبادلات فرهنگی میان ایران و دیگر تمدنها را تحلیل میکند. این رشته همچنین به مطالعات مردمشناسی، بهویژه در زمینه آداب و رسوم، فرهنگ عامه و آثاری چون هنرهای تجسمی و موسیقی ایرانی توجه ویژهای دارد.
ایرانشناسی نه تنها به پژوهش در مورد ایران بهعنوان یک سرزمین خاص میپردازد، بلکه بررسی تأثیرات فرهنگی این سرزمین بر جوامع و تمدنهای دیگر را نیز در بر میگیرد. از این رو، ایرانشناسی بهعنوان یک حوزه مطالعاتی بینالمللی درک بهتری از تعاملات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میان ایران و دیگر کشورها و اقوام فراهم میآورد و به پژوهشگران این امکان را میدهد که تأثیرات ایران را در روندهای جهانی شناسایی و تحلیل کنند.
در نهایت، ایرانشناسی بهعنوان یک رشته علمی گسترده، به پژوهشگران این فرصت را میدهد که از منظرهای مختلف به بررسی و تحلیل میراث فرهنگی ایران بپردازند و این دانش را در زمینههای مختلف علمی، از جمله تاریخنگاری، زبانشناسی، مطالعات دینی، هنرشناسی و مردمشناسی، گسترش دهند.
✍ #خورشید_صبوری
https://www.tgoop.com/beyondlinguistics
کدامیک از ویژگیهای زیر دربارهٔ دانش ایرانشناسی به درستی بیان شده است؟
Anonymous Quiz
8%
ایرانشناسی به مطالعهٔ تاریخ سیاسی ایران و تحولات آن در مرزهای جغرافیایی معین اختصاص دارد.
6%
ایرانشناسی بدون توجه به تأثیرات ایران بر دیگر فرهنگها، به فرهنگ و زبان ایرانیزبانان میپردازد.
9%
دامنهٔ جغرافیایی ایرانشناسی محدود به کشورهای ایرانیزبان و مرزهای سیاسی این کشورها است.
76%
ایرانشناسی با بررسی زبان و فرهنگ ایران از باستان تا کنون، به تأثیر ایران بر دیگر فرهنگها میپردازد
گیتی هزار سال اگر جستجو کند
دیگر مگر نظیر تو را آرزو کند!
هر برگ و هر بخش از آثار استاد منوچهر ستوده اشارتی است به ایران و فرهنگ ایران. او «فرهنگ گویشی» را گردآوری کرد زیرا میدانست زبانهای گوناگون این سرزمین، همه بخشی از هویت ایرانزمین و باشندگانش هستند. منوچهر ستوده بیش از هر چیز، به ایران و هویت فرهنگی آن تعلق داشت؛ او ایران را نه تنها در خاک، بلکه در زبان و روح مردمانش میجست.
او در ۲۰ فروردین ۱۳۹۵ درگذشت، اما آنچه از خود به جای گذاشت، چیزی بیش از یک مجموعهٔ علمی بود؛ آنچه او از خود به یادگار گذاشت، تلاشی سترگ برای پاسداشت ایران بود.
منوچهر ستوده با تمام وجود، ایران را دوست داشت؛ در پژوهشنامهها و کتابهایش، ایران همیشه زنده است، در جایجای سرزمینی که بر آن گام نهاد و در دل هر ایرانی که هنوز به عشق تاریخ و فرهنگ سرزمینش پایبند است.
روانش به مینو، همه روشن به شادی
✍🏻 #خورشید_صبوری
https://www.tgoop.com/beyondlinguistics
دیگر مگر نظیر تو را آرزو کند!
هر برگ و هر بخش از آثار استاد منوچهر ستوده اشارتی است به ایران و فرهنگ ایران. او «فرهنگ گویشی» را گردآوری کرد زیرا میدانست زبانهای گوناگون این سرزمین، همه بخشی از هویت ایرانزمین و باشندگانش هستند. منوچهر ستوده بیش از هر چیز، به ایران و هویت فرهنگی آن تعلق داشت؛ او ایران را نه تنها در خاک، بلکه در زبان و روح مردمانش میجست.
او در ۲۰ فروردین ۱۳۹۵ درگذشت، اما آنچه از خود به جای گذاشت، چیزی بیش از یک مجموعهٔ علمی بود؛ آنچه او از خود به یادگار گذاشت، تلاشی سترگ برای پاسداشت ایران بود.
منوچهر ستوده با تمام وجود، ایران را دوست داشت؛ در پژوهشنامهها و کتابهایش، ایران همیشه زنده است، در جایجای سرزمینی که بر آن گام نهاد و در دل هر ایرانی که هنوز به عشق تاریخ و فرهنگ سرزمینش پایبند است.
روانش به مینو، همه روشن به شادی
✍🏻 #خورشید_صبوری
https://www.tgoop.com/beyondlinguistics
زبان تنها یک ابزار برای گفتوگو نیست. زبان، تجربهی زیستۀ انسان در جهان است که در واژه نشسته و به جهان بازتابانده شده است. ما با زبان نمیگوییم «چه دیدهایم»، بلکه «جهان را همانگونه میبینیم که زبان به ما امکان دیدنش را میدهد». زبان، ترجمهی جهان پیرامون به جهان درون انسان است.
در این میان، زبان تنها در اجتماع شکل نمیگیرد، بلکه در پیوند همیشگی و ژرف انسان با طبیعت نیز ساخته میشود. واژههایی که برای توصیف فصلها، درختها، بادها، پرندگان، بارانها و سنگها داریم، فقط ابزار نامگذاری نیستند؛ آنها ردّ حضور ما در زمین هستند و نشانههای کوچکی از طبیعت که بر ذهن ما جا مانده است. زبان، دفترچۀ ثبت زیستن ماست در کنار آب، خاک، خورشید، ماه و آواهای جهان.
درون هر زبان ردّی از اقلیم هست. آنچه انسان از فصلها آموخته، آنچه تغییرات خاک و هوا به او آموختهاند، آنچه تنِ زمین با او گفته، همه در زبانش رسوب کردهاند. واژهها، تبدیل خاطرهی زمین به معنا هستند. اگر واژهای برای «مه»، برای «برفریزه»، برای «صدای شکستن شاخه» داریم، یعنی اینها برایمان مهم بودهاند؛ بخشی از زیستجهانمان شدهاند.
اما زبان فقط ابزاری برای توصیف طبیعت هم نیست؛ زبان، سازندهی پیوند ما با طبیعت است. نوعی قرارداد نادیدنی، نوعی همنشینی. وقتی برای طبیعت واژه میسازیم، در واقع با آن وارد گفتگو میشویم. ما طبیعت را میشنویم و سپس با زبان به آن پاسخ میدهیم. هرچه زبان ما نسبت به طبیعت حساستر، دقیقتر و شاعرانهتر باشد، پیوند ما با زمین نیز عمیقتر، مهربانتر و انسانیتر میشود.
زبان، در این معنا، خود بخشی از بومشناسی انسانیست؛ بخشی از اکوسیستم ذهنی ما که در پیوند مستقیم با محیط اطرافش شکل میگیرد. همانطور که یک گیاه خاص در یک خاک خاص رشد میکند، زبان نیز در بستری خاص از تجربههای زیستی، اقلیمی و فرهنگی رشد میکند. اگر آن بستر خشک شود، زبان نیز از درون تهی میشود و اگر زبان از میان برود، بسیاری از شکلهای آگاهی ما نسبت به جهان نیز خاموش میشوند.
زبان هم پاسدار طبیعت و هم پاسدار خاطرۀ زیستن در طبیعت است. در جهان امروز که اقلیم در حال تغییر است و بسیاری از پیوندهای سنتی انسان با زمین در حال گسستن هستند، پاسداشت زبان به معنای پاسداشت پیوند ما با ریشهها و آنچه هنوز ما را به زمین وصل میکند، است. زبان را میتوان خاکریزِ رابطۀ ما با جهانی که در آن زاده شدیم، دانست.
در پایان، شاید بتوان گفت: ما با زبان فقط حرف نمیزنیم؛ بلکه با زبان «میشنویم»، «میبینیم» و «احساس میکنیم». زبان، سازوکار آگاهیست—و اگر گوش بدهیم، هنوز در دل واژهها میتوان صدای زمین را شنید.
✍🏻 #خورشید_صبوری
https://www.tgoop.com/beyondlinguistics
در این میان، زبان تنها در اجتماع شکل نمیگیرد، بلکه در پیوند همیشگی و ژرف انسان با طبیعت نیز ساخته میشود. واژههایی که برای توصیف فصلها، درختها، بادها، پرندگان، بارانها و سنگها داریم، فقط ابزار نامگذاری نیستند؛ آنها ردّ حضور ما در زمین هستند و نشانههای کوچکی از طبیعت که بر ذهن ما جا مانده است. زبان، دفترچۀ ثبت زیستن ماست در کنار آب، خاک، خورشید، ماه و آواهای جهان.
درون هر زبان ردّی از اقلیم هست. آنچه انسان از فصلها آموخته، آنچه تغییرات خاک و هوا به او آموختهاند، آنچه تنِ زمین با او گفته، همه در زبانش رسوب کردهاند. واژهها، تبدیل خاطرهی زمین به معنا هستند. اگر واژهای برای «مه»، برای «برفریزه»، برای «صدای شکستن شاخه» داریم، یعنی اینها برایمان مهم بودهاند؛ بخشی از زیستجهانمان شدهاند.
اما زبان فقط ابزاری برای توصیف طبیعت هم نیست؛ زبان، سازندهی پیوند ما با طبیعت است. نوعی قرارداد نادیدنی، نوعی همنشینی. وقتی برای طبیعت واژه میسازیم، در واقع با آن وارد گفتگو میشویم. ما طبیعت را میشنویم و سپس با زبان به آن پاسخ میدهیم. هرچه زبان ما نسبت به طبیعت حساستر، دقیقتر و شاعرانهتر باشد، پیوند ما با زمین نیز عمیقتر، مهربانتر و انسانیتر میشود.
زبان، در این معنا، خود بخشی از بومشناسی انسانیست؛ بخشی از اکوسیستم ذهنی ما که در پیوند مستقیم با محیط اطرافش شکل میگیرد. همانطور که یک گیاه خاص در یک خاک خاص رشد میکند، زبان نیز در بستری خاص از تجربههای زیستی، اقلیمی و فرهنگی رشد میکند. اگر آن بستر خشک شود، زبان نیز از درون تهی میشود و اگر زبان از میان برود، بسیاری از شکلهای آگاهی ما نسبت به جهان نیز خاموش میشوند.
زبان هم پاسدار طبیعت و هم پاسدار خاطرۀ زیستن در طبیعت است. در جهان امروز که اقلیم در حال تغییر است و بسیاری از پیوندهای سنتی انسان با زمین در حال گسستن هستند، پاسداشت زبان به معنای پاسداشت پیوند ما با ریشهها و آنچه هنوز ما را به زمین وصل میکند، است. زبان را میتوان خاکریزِ رابطۀ ما با جهانی که در آن زاده شدیم، دانست.
در پایان، شاید بتوان گفت: ما با زبان فقط حرف نمیزنیم؛ بلکه با زبان «میشنویم»، «میبینیم» و «احساس میکنیم». زبان، سازوکار آگاهیست—و اگر گوش بدهیم، هنوز در دل واژهها میتوان صدای زمین را شنید.
✍🏻 #خورشید_صبوری
https://www.tgoop.com/beyondlinguistics
Telegram
زبانشناسی با خورشید
دوباره راهاندازیشده در ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
درگاهی برای آشنایی با زبانهای ایرانی و هر آنچه با زبان و فرهنگ در پیوند است.
تأکید بر دانشی بودن محتوا است؛ این درگاه پیدرپی و با بازهٔ زمانی اندک بهروز نمیشود.
سخن با نویسنده: https://www.tgoop.com/khorshidsaboori
درگاهی برای آشنایی با زبانهای ایرانی و هر آنچه با زبان و فرهنگ در پیوند است.
تأکید بر دانشی بودن محتوا است؛ این درگاه پیدرپی و با بازهٔ زمانی اندک بهروز نمیشود.
سخن با نویسنده: https://www.tgoop.com/khorshidsaboori
#منهای_زبانشناسی
از دید شما، دلیل تخریب بیشتر سازهها در تختجمشید در سنجش با آکروپلیس چیست؟
از دید شما، دلیل تخریب بیشتر سازهها در تختجمشید در سنجش با آکروپلیس چیست؟
Anonymous Poll
7%
شمار کمتر ستونها در تالارهای تختجمشید
29%
چوبی بودن سقف تالارهای تختجمشید
6%
کیفیت پایینتر مصالح ساختمانی در تختجمشید
38%
باورهای اسلامی و تخریب عامدانه و هدفمند
47%
کمکاری سازمان میراث فرهنگی
زبانشناسی و فراتر از آن
یک پژوهش تازه، این پیشانگاره را پیش کشیده که گذار انسانتباران از راه رفتن روی چهار دستوپا به راه رفتن روی دو پا، نه تنها چگونگی حرکت آنها را تغییر داد، بلکه ممکن است یکی از عوامل کلیدی شکلگیری تواناییهای زبانی و موسیقایی هومینینها (انسانتباران) بوده باشد.
بر پایۀ این پیشانگاره، گامهای منظم و موزون در راه رفتن روی دوپا، الگوهای شنیداری قابل پیشبینیتری در سنجش با حرکت نامنظم روی دستها و پاها ایجاد میکرد و همین ریتم به انسانتباران کمک میکرد تا صداهای محیط را بهتر تشخیص دهند و برای نمونه، زودتر به حضور شکارچی در نزدیکی خود پی ببرند. به باور پژوهشگران، توانایی حس کردن ریتم و شنوایی دقیقتر، میتواند به مزیتی برای زنده ماندن (بقا) تبدیل شده باشد.
پیش از تولد، جنین در رحم مادر از طریق ضربآهنگ گام برداشتنهای مادر، با محرکهای حسی گوناگون مانند شنوایی، تعادل و موقعیتیابی بدن (proprioception) آشنا میشود. این تجربه نیز میتواند زمینهای زیستی برای گرایش انسان به ریتم و موسیقی فراهم کرده باشد.
با از دست رفتن خَز بدن در روند تکامل هومینینها (انسانتباران)، نوزادان دیگر نمیتوانستند به بدن مادر بچسبند. چنین مینماید که گفتار آهنگین و موزون پدر و مادر با نوزاد—آنچه امروز «گفتار کودکوارانه/Baby Talk) نامیده میشود—بهعنوان جایگزینی برای تماس فیزیکی همیشگی و یکی از مسیرهای اصلی در رشد موسیقی و زبان انسان بوده باشد.
تجربهٔ شخصی یکی از پژوهشگران در این پژوهشنامه با پسرش که به نشانگان(سندروم) داون مبتلاست—و علاقهمندی او به موسیقی و ریتم گام برداشتن به جای زبان گفتار—الهامبخش این نگاه تازه به پیوند میان حرکت، صدا و ارتباط انسانی بوده است.
✍🏻 #خورشید_صبوری
بنمایه:
Larsson, M., & Falk, D. (2025). Direct effects of bipedalism on early hominin fetuses stimulated later musical and linguistic evolution. Current Anthropology, 66(2), 000-000.
تلگرام | واتساپ
یک پژوهش تازه، این پیشانگاره را پیش کشیده که گذار انسانتباران از راه رفتن روی چهار دستوپا به راه رفتن روی دو پا، نه تنها چگونگی حرکت آنها را تغییر داد، بلکه ممکن است یکی از عوامل کلیدی شکلگیری تواناییهای زبانی و موسیقایی هومینینها (انسانتباران) بوده باشد.
بر پایۀ این پیشانگاره، گامهای منظم و موزون در راه رفتن روی دوپا، الگوهای شنیداری قابل پیشبینیتری در سنجش با حرکت نامنظم روی دستها و پاها ایجاد میکرد و همین ریتم به انسانتباران کمک میکرد تا صداهای محیط را بهتر تشخیص دهند و برای نمونه، زودتر به حضور شکارچی در نزدیکی خود پی ببرند. به باور پژوهشگران، توانایی حس کردن ریتم و شنوایی دقیقتر، میتواند به مزیتی برای زنده ماندن (بقا) تبدیل شده باشد.
پیش از تولد، جنین در رحم مادر از طریق ضربآهنگ گام برداشتنهای مادر، با محرکهای حسی گوناگون مانند شنوایی، تعادل و موقعیتیابی بدن (proprioception) آشنا میشود. این تجربه نیز میتواند زمینهای زیستی برای گرایش انسان به ریتم و موسیقی فراهم کرده باشد.
با از دست رفتن خَز بدن در روند تکامل هومینینها (انسانتباران)، نوزادان دیگر نمیتوانستند به بدن مادر بچسبند. چنین مینماید که گفتار آهنگین و موزون پدر و مادر با نوزاد—آنچه امروز «گفتار کودکوارانه/Baby Talk) نامیده میشود—بهعنوان جایگزینی برای تماس فیزیکی همیشگی و یکی از مسیرهای اصلی در رشد موسیقی و زبان انسان بوده باشد.
تجربهٔ شخصی یکی از پژوهشگران در این پژوهشنامه با پسرش که به نشانگان(سندروم) داون مبتلاست—و علاقهمندی او به موسیقی و ریتم گام برداشتن به جای زبان گفتار—الهامبخش این نگاه تازه به پیوند میان حرکت، صدا و ارتباط انسانی بوده است.
✍🏻 #خورشید_صبوری
بنمایه:
Larsson, M., & Falk, D. (2025). Direct effects of bipedalism on early hominin fetuses stimulated later musical and linguistic evolution. Current Anthropology, 66(2), 000-000.
تلگرام | واتساپ
Telegram
زبانشناسی با خورشید
دوباره راهاندازیشده در ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
درگاهی برای آشنایی با زبانهای ایرانی و هر آنچه با زبان و فرهنگ در پیوند است.
تأکید بر دانشی بودن محتوا است؛ این درگاه پیدرپی و با بازهٔ زمانی اندک بهروز نمیشود.
سخن با نویسنده: https://www.tgoop.com/khorshidsaboori
درگاهی برای آشنایی با زبانهای ایرانی و هر آنچه با زبان و فرهنگ در پیوند است.
تأکید بر دانشی بودن محتوا است؛ این درگاه پیدرپی و با بازهٔ زمانی اندک بهروز نمیشود.
سخن با نویسنده: https://www.tgoop.com/khorshidsaboori
پژوهشی نوین با رویکردی رایانشی و دادهمحور، برای روشن شدن نقش ویژگیهای زیستمحیطی و فرهنگی در گسترش واژگان، پیوند میان حوزههای معنایی را در زبانهای گوناگون بررسی کرده است. این پژوهش با تکیه بر دادههای ۱۵۷۴ واژهنامۀ دوزبانه میان انگلیسی و ۶۱۶ زبان طبیعی، به سنجش میزان واژگان مرتبط با ۱۶۳ مفهوم بنیادین پرداخته است.
یکی از پرسشهای دیرپای و گفتوگوبرانگیز در زبانشناسی این است که آیا زبانهای اسکیمویی واقعاً واژههای گوناگونی برای برف دارند. وارون دیدگاههایی که این ادعا را افسانه یا بزرگنماییشده میدانستند، این پژوهش نشان میدهد که زبان اینوکتیتوت در شرق کانادا بالاترین گونهگونی واژگانی برای مفهوم «برف» را در میان همهٔ زبانهای بررسیشده دارد. در این زبان حتی برای مفهومهایی چون «راهرفتن باصدا روی برف سفتشده» و یا «بارش نخستین برف» واژههای جداگانهای وجود دارد که حاکی از غنای مفهومی و تجربۀ زیستهٔ مرتبط با برف در این فرهنگ زبانی هستند.
افزون بر زبانهای اسکیمویی، زبانهایی از آلاسکا و نیز زبانهای ژاپنی و اسکاتلندی نیز دارای واژگان فراوانی برای مفهوم «برف» هستند. این نتیجه در تضاد با روایت کلاسیک «افسانۀ واژگان اسکیمویی» قرار میگیرد و تأییدی است بر پیوند ژرف میان زبان و محیط.
بررسیهای همانند دربارهٔ مفهوم «باران» نیز نشان میدهد که برخی زبانها در اقلیمهای نهچندان پرباران، مانند جنوب آفریقا، دارای واژگان گستردهای در این حوزهاند. این دادهها نشان میدهند در این زبانها «باران» دارای اهمیت زیستی و آیینی است و حوزۀ معنایی «باران» حتی در اقلیمهای کمباران نیز در زبان حضور فعال دارد.
در این پژوهش به حوزههای کمتر کاوششدهای مانند واژگان مربوط به بو، احساسات و باورهای فرهنگی نیز پرداخته شده است؛ برای نمونه، زبانهای اقیانوسیه، واژگانی دقیق و متمایز برای انواع بوها دارند ـ مانند بوی لباس نمدار یا بوی خون یا ماهیِ باقیمانده بر دست.
با اینهمه، نویسندگان این پژوهش با تأکید بر محدودیتهای روششناسی یادآور میشوند که این نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند و نباید به کلیشهسازی فرهنگی یا تقلیلگرایی مفهومی بینجامند. این ابزار تحلیلی صرفاً بازتابی از روندهای آماری است و تصویری کامل از پیچیدگیهای فرهنگی ـ زبانی نیست.
✍🏻 #خورشید_صبوری
بنمایه:
T. Khishigsuren, T. Regier, E. Vylomova, & C. Kemp, A computational analysis of lexical elaboration across languages, . U.S.A. 122 (15) e2417304122.
@beyondlinguistics
یکی از پرسشهای دیرپای و گفتوگوبرانگیز در زبانشناسی این است که آیا زبانهای اسکیمویی واقعاً واژههای گوناگونی برای برف دارند. وارون دیدگاههایی که این ادعا را افسانه یا بزرگنماییشده میدانستند، این پژوهش نشان میدهد که زبان اینوکتیتوت در شرق کانادا بالاترین گونهگونی واژگانی برای مفهوم «برف» را در میان همهٔ زبانهای بررسیشده دارد. در این زبان حتی برای مفهومهایی چون «راهرفتن باصدا روی برف سفتشده» و یا «بارش نخستین برف» واژههای جداگانهای وجود دارد که حاکی از غنای مفهومی و تجربۀ زیستهٔ مرتبط با برف در این فرهنگ زبانی هستند.
افزون بر زبانهای اسکیمویی، زبانهایی از آلاسکا و نیز زبانهای ژاپنی و اسکاتلندی نیز دارای واژگان فراوانی برای مفهوم «برف» هستند. این نتیجه در تضاد با روایت کلاسیک «افسانۀ واژگان اسکیمویی» قرار میگیرد و تأییدی است بر پیوند ژرف میان زبان و محیط.
بررسیهای همانند دربارهٔ مفهوم «باران» نیز نشان میدهد که برخی زبانها در اقلیمهای نهچندان پرباران، مانند جنوب آفریقا، دارای واژگان گستردهای در این حوزهاند. این دادهها نشان میدهند در این زبانها «باران» دارای اهمیت زیستی و آیینی است و حوزۀ معنایی «باران» حتی در اقلیمهای کمباران نیز در زبان حضور فعال دارد.
در این پژوهش به حوزههای کمتر کاوششدهای مانند واژگان مربوط به بو، احساسات و باورهای فرهنگی نیز پرداخته شده است؛ برای نمونه، زبانهای اقیانوسیه، واژگانی دقیق و متمایز برای انواع بوها دارند ـ مانند بوی لباس نمدار یا بوی خون یا ماهیِ باقیمانده بر دست.
با اینهمه، نویسندگان این پژوهش با تأکید بر محدودیتهای روششناسی یادآور میشوند که این نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند و نباید به کلیشهسازی فرهنگی یا تقلیلگرایی مفهومی بینجامند. این ابزار تحلیلی صرفاً بازتابی از روندهای آماری است و تصویری کامل از پیچیدگیهای فرهنگی ـ زبانی نیست.
✍🏻 #خورشید_صبوری
بنمایه:
T. Khishigsuren, T. Regier, E. Vylomova, & C. Kemp, A computational analysis of lexical elaboration across languages, . U.S.A. 122 (15) e2417304122.
@beyondlinguistics
Telegram
زبانشناسی با خورشید
دوباره راهاندازیشده در ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
درگاهی برای آشنایی با زبانهای ایرانی و هر آنچه با زبان و فرهنگ در پیوند است.
تأکید بر دانشی بودن محتوا است؛ این درگاه پیدرپی و با بازهٔ زمانی اندک بهروز نمیشود.
سخن با نویسنده: https://www.tgoop.com/khorshidsaboori
درگاهی برای آشنایی با زبانهای ایرانی و هر آنچه با زبان و فرهنگ در پیوند است.
تأکید بر دانشی بودن محتوا است؛ این درگاه پیدرپی و با بازهٔ زمانی اندک بهروز نمیشود.
سخن با نویسنده: https://www.tgoop.com/khorshidsaboori
کدامیک از عوامل زیر در تعیین هویت موثرتر هستند؟
Anonymous Poll
9%
دین
51%
زبان
12%
ایل و طایفه (خویشاوندی)
37%
تجربهٔ زیسته و انتخابهای فردی
زبانشناسی با خورشید
کدامیک از عوامل زیر در تعیین هویت موثرتر هستند؟
هویت را میتوان مجموعهای از درکهای فردی و جمعی دانست که انسان از «خود» و «دیگری» دارد؛ این درک در تعامل با عوامل گوناگون شکل میگیرد و بازتعریف میشود. از میان عناصر مختلفی که در تعیین هویت نقش دارند، چهار مؤلفهٔ اصلی بهطور تاریخی و فرهنگی برجسته بودهاند: زبان، دین، طایفه (خویشاوندی) و تجربهٔ زیستهی فردی.
زبان، فراتر از یک ابزار ارتباطی، حامل حافظهٔ تاریخی، فرهنگ، ادبیات، اسطورهها و الگوهای ذهنی یک جامعه است. در واقع، بسیاری از ارزشها، باورهای دینی و حتی پیوندهای خویشاوندی از راه زبان انتقال مییابند و معنا پیدا میکنند. زبان نهتنها مرزهای فرهنگی را مشخص میکند، بلکه یکی از پایدارترین ابزارهای بازتولید هویت در طول نسلهاست.
دین، بهویژه در جوامع سنتی، همواره نقش برجستهای در چارچوبدهی به معنا، اخلاق و تعلق جمعی ایفا کرده است. دین با فراهمکردن روایتهای جهانشناختی، نقش بنیادینی در ساماندهی نظام ارزشی و حتی ساختارهای هویتی جوامع داشته است. با این حال، در بسیاری از جوامع مدرن، نقش دین دستخوش دگرگونی شده و جای خود را به شکلهای فردگرایانهتر از هویت داده است.
ساختارهای خویشاوندی و طایفهای نیز برای صدها شالودۀ اصلی هویت فردی در جوامع قبیلهای و روستایی بودهاند. این ساختارها، علاوه بر تعیین جایگاه اجتماعی فرد، چارچوبی برای پیوند، وفاداری و حمایت متقابل فراهم میکردند. اما در بستر زندگی شهری و مدرن، این پیوندها نیز بهشدت کمرنگ شده و اهمیتشان کاهش یافته است.
در دیگر سوی، تجربههای زیستۀ فردی، انتخابهای آگاهانه، سبک زندگی و بازاندیشی مستمر درباره خود، به مؤلفههای اصلی هویت در جهان امروز تبدیل شدهاند. در نظریههای معاصر هویت، این ویژگی با عنوان «هویت بازتابی» توصیف میشود؛ هویتی که دیگر محصول تعلقهای پیشین نیست، بلکه فرآیندی سیال و در حال بازسازی مداوم در بستر تعاملات اجتماعی و شخصی است.
با تکیه بر مطالعات تطبیقی و پژوهشهای جامعهشناختی و زبانشناختی، میتوان چنین نتیجه گرفت که در میان این مؤلفهها، زبان پایدارترین و تأثیرگذارترین عنصر در ساخت و بازتولید هویت است. زبان نهتنها نقش قومیتی، فرهنگی و فردی ایفا میکند، بلکه پیوندی ماندگار میان گذشته، اکنون و آینده برقرار میسازد؛ پیوندی که هم در جوامع سنتی معنا دارد و هم در ساختارهای مدرن، معنا تولید میکند.
✍🏻 #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
زبان، فراتر از یک ابزار ارتباطی، حامل حافظهٔ تاریخی، فرهنگ، ادبیات، اسطورهها و الگوهای ذهنی یک جامعه است. در واقع، بسیاری از ارزشها، باورهای دینی و حتی پیوندهای خویشاوندی از راه زبان انتقال مییابند و معنا پیدا میکنند. زبان نهتنها مرزهای فرهنگی را مشخص میکند، بلکه یکی از پایدارترین ابزارهای بازتولید هویت در طول نسلهاست.
دین، بهویژه در جوامع سنتی، همواره نقش برجستهای در چارچوبدهی به معنا، اخلاق و تعلق جمعی ایفا کرده است. دین با فراهمکردن روایتهای جهانشناختی، نقش بنیادینی در ساماندهی نظام ارزشی و حتی ساختارهای هویتی جوامع داشته است. با این حال، در بسیاری از جوامع مدرن، نقش دین دستخوش دگرگونی شده و جای خود را به شکلهای فردگرایانهتر از هویت داده است.
ساختارهای خویشاوندی و طایفهای نیز برای صدها شالودۀ اصلی هویت فردی در جوامع قبیلهای و روستایی بودهاند. این ساختارها، علاوه بر تعیین جایگاه اجتماعی فرد، چارچوبی برای پیوند، وفاداری و حمایت متقابل فراهم میکردند. اما در بستر زندگی شهری و مدرن، این پیوندها نیز بهشدت کمرنگ شده و اهمیتشان کاهش یافته است.
در دیگر سوی، تجربههای زیستۀ فردی، انتخابهای آگاهانه، سبک زندگی و بازاندیشی مستمر درباره خود، به مؤلفههای اصلی هویت در جهان امروز تبدیل شدهاند. در نظریههای معاصر هویت، این ویژگی با عنوان «هویت بازتابی» توصیف میشود؛ هویتی که دیگر محصول تعلقهای پیشین نیست، بلکه فرآیندی سیال و در حال بازسازی مداوم در بستر تعاملات اجتماعی و شخصی است.
با تکیه بر مطالعات تطبیقی و پژوهشهای جامعهشناختی و زبانشناختی، میتوان چنین نتیجه گرفت که در میان این مؤلفهها، زبان پایدارترین و تأثیرگذارترین عنصر در ساخت و بازتولید هویت است. زبان نهتنها نقش قومیتی، فرهنگی و فردی ایفا میکند، بلکه پیوندی ماندگار میان گذشته، اکنون و آینده برقرار میسازد؛ پیوندی که هم در جوامع سنتی معنا دارد و هم در ساختارهای مدرن، معنا تولید میکند.
✍🏻 #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
#پاسخ_به_پرسش_هموندان
پرسش: سلام مجدد
پرسش من در وضعیت ایجاد شده این است که برخی گمان می برند که ایرانی بودن به فارسی صحبت کردن و در ایران متولد شدنه... زبان فارسی تا چه اندازه در بازتعریف هویت نقش ایفا می کند؟
پاسخ:
در دنیای امروز، مفهوم «ایرانی بودن» دیگر به سادگی گذشته تعریفشدنی نیست. این هویت، نه صرفاً به محل تولد وابسته است و نه محدود به زبان نخست. با افزایش مهاجرت، چندزبانگی و فرایند جهانیشدن، بسیاری از افراد خود را ایرانی میدانند حتی اگر در ایران زاده نشده باشند یا زبان نخستشان فارسی نباشد. با این همه، زبان فارسی همچنان نقشی پایهای در بازتولید و بازتعریف هویت ایرانی دارد.
زبان، نه تنها ابزاری برای ارتباط، بلکه دربردارندهٔ فرهنگ، حافظهٔ جمعی و تجربهٔ تاریخی است. فارسیزبانانی که در ییرون از ایران زندگی میکنند، با بهکارگیری زبان فارسی در زندگی روزانه، رسانه، شعر و موسیقی، نوعی هویت گزینشی و فرهنگی از «ایرانی بودن» را برای خود نگاه میدارند، هویتی که از مرزهای جغرافیایی فراتر میرود. آنان که شعر فارسی میخوانند، داستان مینویسند یا حتی در شبکههای اجتماعی فارسی پویا هستند، در حال بازآفرینی یک پیوستگی فرهنگیاند، حتی اگر ملیت یا زبان نخستشان چیز دیگری باشد.
با این همه، نباید فراموش کرد که زبان فارسی شرط کافی برای تعریف هویت ایرانی نیست. گروههای گوناگونی در ایران زندگی میکنند که زبان نخستشان فارسی نیست، اما پیوندی ژرف با فرهنگ و تاریخ این سرزمین دارند. کردها، لرها، بلوچها، عربهای ایرانی، ترکمنها و ترکیزبانها، همگی با وجود سخن گفتن به زبانهایی جز فارسی، در ساخت تصویر جمعی از ایران و ایرانیبودن سهیم هستند. در اینجا، زبان فارسی بیشتر بهمثابهٔ یک زبان ملی و رسمی، محوری برای یگانگی و یکپارچگیست، نه شرطی انحصاری برای ایرانی بودن.
در روزگار دیجیتال، زبان فارسی بیش از پیش به میدانی برای بازتعریف هویت تبدیل شده است. فارسینویسی در فضای مجازی، بهکارگیری خلاقانهٔ زبان، شوخیها و کدهای فرهنگی خاص، نوعی «ایرانی بودن دیجیتال» را شکل داده که ممکن است با تعاریف سنتی فاصله داشته باشد. به بیان دیگر، کسی میتواند فارسیزبان باشد ولی سبک زندگی جهانی و ارزشهای متفاوتی داشته باشد و یا حتی از ملیگرایی سنتی به دور باشد؛ با این همه، بخشی از هویت او، همچنان با زبان فارسی تعریف میشود.
در پایان، زبان فارسی نه یک مرز، بلکه پلیست برای پیوستن به یک تجربهٔ فرهنگی مشترک. ایرانی بودن، مفهومی در حال گذار است و زبان، یکی از نیرومندترین ابزارهای این گذار. اینکه سخن گفتن به زبان فارسی را برگزینیم، با آن بنویسیم و با آن بیندیشیم، میتواند یکی از معناهای ایرانی بودن باشد؛ معنایی که فرد آن را برمیگزیند، نه اینکه صرفاً به او داده شده باشد.
#خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
پرسش: سلام مجدد
پرسش من در وضعیت ایجاد شده این است که برخی گمان می برند که ایرانی بودن به فارسی صحبت کردن و در ایران متولد شدنه... زبان فارسی تا چه اندازه در بازتعریف هویت نقش ایفا می کند؟
پاسخ:
در دنیای امروز، مفهوم «ایرانی بودن» دیگر به سادگی گذشته تعریفشدنی نیست. این هویت، نه صرفاً به محل تولد وابسته است و نه محدود به زبان نخست. با افزایش مهاجرت، چندزبانگی و فرایند جهانیشدن، بسیاری از افراد خود را ایرانی میدانند حتی اگر در ایران زاده نشده باشند یا زبان نخستشان فارسی نباشد. با این همه، زبان فارسی همچنان نقشی پایهای در بازتولید و بازتعریف هویت ایرانی دارد.
زبان، نه تنها ابزاری برای ارتباط، بلکه دربردارندهٔ فرهنگ، حافظهٔ جمعی و تجربهٔ تاریخی است. فارسیزبانانی که در ییرون از ایران زندگی میکنند، با بهکارگیری زبان فارسی در زندگی روزانه، رسانه، شعر و موسیقی، نوعی هویت گزینشی و فرهنگی از «ایرانی بودن» را برای خود نگاه میدارند، هویتی که از مرزهای جغرافیایی فراتر میرود. آنان که شعر فارسی میخوانند، داستان مینویسند یا حتی در شبکههای اجتماعی فارسی پویا هستند، در حال بازآفرینی یک پیوستگی فرهنگیاند، حتی اگر ملیت یا زبان نخستشان چیز دیگری باشد.
با این همه، نباید فراموش کرد که زبان فارسی شرط کافی برای تعریف هویت ایرانی نیست. گروههای گوناگونی در ایران زندگی میکنند که زبان نخستشان فارسی نیست، اما پیوندی ژرف با فرهنگ و تاریخ این سرزمین دارند. کردها، لرها، بلوچها، عربهای ایرانی، ترکمنها و ترکیزبانها، همگی با وجود سخن گفتن به زبانهایی جز فارسی، در ساخت تصویر جمعی از ایران و ایرانیبودن سهیم هستند. در اینجا، زبان فارسی بیشتر بهمثابهٔ یک زبان ملی و رسمی، محوری برای یگانگی و یکپارچگیست، نه شرطی انحصاری برای ایرانی بودن.
در روزگار دیجیتال، زبان فارسی بیش از پیش به میدانی برای بازتعریف هویت تبدیل شده است. فارسینویسی در فضای مجازی، بهکارگیری خلاقانهٔ زبان، شوخیها و کدهای فرهنگی خاص، نوعی «ایرانی بودن دیجیتال» را شکل داده که ممکن است با تعاریف سنتی فاصله داشته باشد. به بیان دیگر، کسی میتواند فارسیزبان باشد ولی سبک زندگی جهانی و ارزشهای متفاوتی داشته باشد و یا حتی از ملیگرایی سنتی به دور باشد؛ با این همه، بخشی از هویت او، همچنان با زبان فارسی تعریف میشود.
در پایان، زبان فارسی نه یک مرز، بلکه پلیست برای پیوستن به یک تجربهٔ فرهنگی مشترک. ایرانی بودن، مفهومی در حال گذار است و زبان، یکی از نیرومندترین ابزارهای این گذار. اینکه سخن گفتن به زبان فارسی را برگزینیم، با آن بنویسیم و با آن بیندیشیم، میتواند یکی از معناهای ایرانی بودن باشد؛ معنایی که فرد آن را برمیگزیند، نه اینکه صرفاً به او داده شده باشد.
#خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
خلیج فارس تنها یک پهنهٔ آبی نیست؛ میراثی است که نفسِ تاریخ در آن جاریست. موجهایش هزاران سال است که داستان میگویند؛ از کرانههای گرم خوزستان که تمدن باستانی "ایلام" از آنجا بازرگانی دریایی با "دلمون" و "مگان" را آغاز کرد، تا روزگار شاهان هخامنشی که در سنگنبشتهٔ آبراههٔ سوئز، از آن با نام «دریای پارس» یاد شد.
این خلیج، در گذر هزارهها، همواره "فارس" مانده؛ نه به زور شمشیر، بلکه به زبان حقیقت. جغرافیدانان یونان باستان، نویسندگان عرب، نقشهنگاران اروپایی و دریانوردان شرقی، همگی یک نام را میشناختند:
Sinus Persecius، persian Gulf, الخلیج الفارسی
در دل این آبها، نهتنها مرواریدهای درخشان، که شکوه و کیستی یک ملت خفته. هر موجش انگار واژهای است از شعر بلند ایران. گویی خودِ تاریخ، در این آبها لنگر انداخته و زمان را به نظاره نشسته.
خلیج فارس، نه فقط یک نام، که نشانهٔ ریشههاست؛ مثل نام مادر و ما، فرزندان این خاک، تا همیشه به پاسداری از آن خواهیم ایستاد، بینیاز از فریاد، چرا که حق، نیازی به اثبات ندارد. تنها باید زنده بماند... در دل، در زبان و در نقشههای جهان.
✍️ #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
این خلیج، در گذر هزارهها، همواره "فارس" مانده؛ نه به زور شمشیر، بلکه به زبان حقیقت. جغرافیدانان یونان باستان، نویسندگان عرب، نقشهنگاران اروپایی و دریانوردان شرقی، همگی یک نام را میشناختند:
Sinus Persecius، persian Gulf, الخلیج الفارسی
در دل این آبها، نهتنها مرواریدهای درخشان، که شکوه و کیستی یک ملت خفته. هر موجش انگار واژهای است از شعر بلند ایران. گویی خودِ تاریخ، در این آبها لنگر انداخته و زمان را به نظاره نشسته.
خلیج فارس، نه فقط یک نام، که نشانهٔ ریشههاست؛ مثل نام مادر و ما، فرزندان این خاک، تا همیشه به پاسداری از آن خواهیم ایستاد، بینیاز از فریاد، چرا که حق، نیازی به اثبات ندارد. تنها باید زنده بماند... در دل، در زبان و در نقشههای جهان.
✍️ #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
Forwarded from گنجینه | خورشید صبوری
____________________
✳️ Genetic and geographical origins of Eurasia’s influential Yamna culture
Saag, L., & Metspalu, M. (2025). Genetic and geographical origins of Eurasia’s influential Yamna culture.
💢 پژوهشی تازه در نشریه Nature با بررسی ژنتیک باستانی جمعیتهای پیشاتاریخ، به واکاوی ریشههای فرهنگی و زیستی یکی از اثرگذارترین فرهنگهای اوراسیای روزگار مفرغ پرداخته است: فرهنگ یامنا (Yamna یا Yamnaya). این فرهنگ حدود ۵۰۰۰ سال پیش در دشتهای پونتی-کاسپی شکل گرفت و نقشی کلیدی در گسترش زبانهای هندواروپایی و تغییر الگوی ژنتیکی بخش بزرگی از اروپا داشت.
بر اساس یافتههای ژنتیکی، جمعیت یامنا از ترکیب دو گروه اصلی پدید آمده است: شکارچیگردآورندگان شرق اروپا و کشاورزان قفقاز جنوبی (آناتولی و زاگرس). گمان میرود این آمیزش نخستین بار حدود ۷۰۰۰ سال پیش در سرزمینهای شمالی دریای کاسپی و منطقه قفقاز روی داده و به شکلگیری جمعیتی منسجم با ساختار فرهنگی و زیستی متمایز انجامیده است.
فرهنگ یامنا با موجی از مهاجرتها به سوی اروپای مرکزی و شمالی، نه تنها ساختار ژنتیکی این مناطق را متحول کرد، بلکه زمینهساز گسترش زبانهای هندواروپایی در بخش بزرگی از اوراسیا شد. ردپای ژنتیکی این فرهنگ را هنوز میتوان در ژنوم بسیاری از اروپاییان امروزی دید.
این پژوهش بار دیگر تأکید میکند که برهمکنشهای ژنتیکی و جغرافیایی در گذشتههای دور، بنیانگذار تحولات بنیادین فرهنگی و زبانی در تاریخ بشر بودهاند.
@khorshidsaboori
✳️ Genetic and geographical origins of Eurasia’s influential Yamna culture
Saag, L., & Metspalu, M. (2025). Genetic and geographical origins of Eurasia’s influential Yamna culture.
💢 پژوهشی تازه در نشریه Nature با بررسی ژنتیک باستانی جمعیتهای پیشاتاریخ، به واکاوی ریشههای فرهنگی و زیستی یکی از اثرگذارترین فرهنگهای اوراسیای روزگار مفرغ پرداخته است: فرهنگ یامنا (Yamna یا Yamnaya). این فرهنگ حدود ۵۰۰۰ سال پیش در دشتهای پونتی-کاسپی شکل گرفت و نقشی کلیدی در گسترش زبانهای هندواروپایی و تغییر الگوی ژنتیکی بخش بزرگی از اروپا داشت.
بر اساس یافتههای ژنتیکی، جمعیت یامنا از ترکیب دو گروه اصلی پدید آمده است: شکارچیگردآورندگان شرق اروپا و کشاورزان قفقاز جنوبی (آناتولی و زاگرس). گمان میرود این آمیزش نخستین بار حدود ۷۰۰۰ سال پیش در سرزمینهای شمالی دریای کاسپی و منطقه قفقاز روی داده و به شکلگیری جمعیتی منسجم با ساختار فرهنگی و زیستی متمایز انجامیده است.
فرهنگ یامنا با موجی از مهاجرتها به سوی اروپای مرکزی و شمالی، نه تنها ساختار ژنتیکی این مناطق را متحول کرد، بلکه زمینهساز گسترش زبانهای هندواروپایی در بخش بزرگی از اوراسیا شد. ردپای ژنتیکی این فرهنگ را هنوز میتوان در ژنوم بسیاری از اروپاییان امروزی دید.
این پژوهش بار دیگر تأکید میکند که برهمکنشهای ژنتیکی و جغرافیایی در گذشتههای دور، بنیانگذار تحولات بنیادین فرهنگی و زبانی در تاریخ بشر بودهاند.
@khorshidsaboori
در یک فضای دانشی، آنچه گفته میشود به اندازۀ چگونه گفتهشدن آن اهمیت دارد. زبان نه تنها ابزاری برای انتقال دادهها، بلکه سازندۀ گفتمان، هویت و حتی قدرت است؛ واژهها و ساختارهای زبانی میتوانند زمینهساز طرد، اعتبارزدایی، سلطه یا مشارکت باشند. اینجاست که تحلیل گفتمان انتقادی (Critical Discourse Analysis) به ما کمک میکند تا فراتر از لایۀ ظاهریِ زبان، به ساختارهای پنهان قدرت و ایدئولوژی پی ببریم.
چندیپیش فردی بهظاهر دانشی که در زمینۀ باستانشناسی و تاریخ، در تلگرام فعال است، پیام یکجملهای زیر را بدون هیچ پیشزمینه و هیچ پیشگفتوگویی برایم فرستاد:
🗣 «استپ و یامنایا کژراههای است که خیلیها از جمله شما به آن دچارند.»
این جمله در ظاهر میکوشد نوعی نقد علمی ارائه دهد، اما تحلیل دقیقتر آن در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی، نشان میدهد که زیر این سادگی ظاهری، نوعی سلطۀ گفتمانی و ایدئولوژیک نهفته است:
۱. واژهگزینی:
بهکارگیری واژۀ «کژراهه» بهجای اصطلاحاتی مانند «دیدگاه محل مناقشه» یا «فرضیۀ بحثبرانگیز»، نشان از قضاوتی ارزشمدارانه دارد. در تحلیل گفتمان، این شیوه را برچسبزنی واژگانی (lexical labeling) مینامند و کارکرد آن بستن درِ گفتگو و تعیین تکلیف از جایگاه بالاتر برای سرکوب دیدگاه مخالف است.
۲. زبان استعاری:
کاربرد فعل «دچار شدن» برای یک دیدگاه علمی، بهطور ضمنی آن را با بیماری، انحراف یا آسیب همسان میپندارد. این استعاره، مفهومی منفی و بیرون از چارچوب گفتوگوی دانشی را به دیدگاه طرف مقابل نسبت میدهد. در زبانشناسی انتقادی، این پدیده نوعی طرد استعاری (metaphorical exclusion) به شمار میآید.
۳. دوگانهسازی «ما/دیگران»
جمله با ایجاد دوگانۀ «ما آگاهان / شما دچارشدگان» (!!!)، ساختار گفتمان را به گونهای طراحی میکند که گویی تنها یک سوی گفتمان واجد حقیقت است و سوی دیگر در جایگاه ناآگاهی یا خطا قرار دارد. دوگانهسازی، یکی از شگردهای اصلی گفتمان سلطهمحور و اقتدارگراست که در نظریههای نورمن فرکلاف و تئون فندایک نیز بدان پرداخته شده است.
۴. نبود پیشگفتوگو، نبود احترام
این جمله بدون هیچ درود، پیشزمینه یا دعوت به تعامل بیان شده است. در تحلیل گفتمان، چگونگی آغاز تعامل نشانهای از رابطۀ قدرت میان گوینده و مخاطب است. وقتی جملهای با لحنی قضاوتمدارانه و از جایگاه داوری و بدون تعامل پیشین آغاز میشود، گوینده بهجای ورود به یک گفتوگوی دانشی محترمانه، در جایگاه یک داور حقیقتگو (!!!) مینشیند.
۵. قدرت در پوشش علم
گفتمان علمی باید در چارچوب گفتوگو، ارجاع، بررسی دادهها و گمانهزنیهای روشمند باشد. زمانی که زبان دانش به زبان طرد، تحقیر یا داوری میگراید، دانش به ابزاری در دست ایدئولوژی بدل میشود.
اینگونه گفتمانها نه دانشیاند و نه اخلاقی؛ بلکه بازتولید ساختارهای سلطه هستند، آن هم در پوشش زبان دانش.
---
📚 برای آگاهی بیشتر بنمایههای زیر را بنگرید:
Fairclough, N. (1995). Critical Discourse Analysis
van Dijk, T.A. (1993). Principles of Critical Discourse Analysis
Wodak, R. & Meyer, M. (2001).Methods of Critical Discourse Analysis
✍🏻 #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
چندیپیش فردی بهظاهر دانشی که در زمینۀ باستانشناسی و تاریخ، در تلگرام فعال است، پیام یکجملهای زیر را بدون هیچ پیشزمینه و هیچ پیشگفتوگویی برایم فرستاد:
🗣 «استپ و یامنایا کژراههای است که خیلیها از جمله شما به آن دچارند.»
این جمله در ظاهر میکوشد نوعی نقد علمی ارائه دهد، اما تحلیل دقیقتر آن در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی، نشان میدهد که زیر این سادگی ظاهری، نوعی سلطۀ گفتمانی و ایدئولوژیک نهفته است:
۱. واژهگزینی:
بهکارگیری واژۀ «کژراهه» بهجای اصطلاحاتی مانند «دیدگاه محل مناقشه» یا «فرضیۀ بحثبرانگیز»، نشان از قضاوتی ارزشمدارانه دارد. در تحلیل گفتمان، این شیوه را برچسبزنی واژگانی (lexical labeling) مینامند و کارکرد آن بستن درِ گفتگو و تعیین تکلیف از جایگاه بالاتر برای سرکوب دیدگاه مخالف است.
۲. زبان استعاری:
کاربرد فعل «دچار شدن» برای یک دیدگاه علمی، بهطور ضمنی آن را با بیماری، انحراف یا آسیب همسان میپندارد. این استعاره، مفهومی منفی و بیرون از چارچوب گفتوگوی دانشی را به دیدگاه طرف مقابل نسبت میدهد. در زبانشناسی انتقادی، این پدیده نوعی طرد استعاری (metaphorical exclusion) به شمار میآید.
۳. دوگانهسازی «ما/دیگران»
جمله با ایجاد دوگانۀ «ما آگاهان / شما دچارشدگان» (!!!)، ساختار گفتمان را به گونهای طراحی میکند که گویی تنها یک سوی گفتمان واجد حقیقت است و سوی دیگر در جایگاه ناآگاهی یا خطا قرار دارد. دوگانهسازی، یکی از شگردهای اصلی گفتمان سلطهمحور و اقتدارگراست که در نظریههای نورمن فرکلاف و تئون فندایک نیز بدان پرداخته شده است.
۴. نبود پیشگفتوگو، نبود احترام
این جمله بدون هیچ درود، پیشزمینه یا دعوت به تعامل بیان شده است. در تحلیل گفتمان، چگونگی آغاز تعامل نشانهای از رابطۀ قدرت میان گوینده و مخاطب است. وقتی جملهای با لحنی قضاوتمدارانه و از جایگاه داوری و بدون تعامل پیشین آغاز میشود، گوینده بهجای ورود به یک گفتوگوی دانشی محترمانه، در جایگاه یک داور حقیقتگو (!!!) مینشیند.
۵. قدرت در پوشش علم
گفتمان علمی باید در چارچوب گفتوگو، ارجاع، بررسی دادهها و گمانهزنیهای روشمند باشد. زمانی که زبان دانش به زبان طرد، تحقیر یا داوری میگراید، دانش به ابزاری در دست ایدئولوژی بدل میشود.
اینگونه گفتمانها نه دانشیاند و نه اخلاقی؛ بلکه بازتولید ساختارهای سلطه هستند، آن هم در پوشش زبان دانش.
---
📚 برای آگاهی بیشتر بنمایههای زیر را بنگرید:
Fairclough, N. (1995). Critical Discourse Analysis
van Dijk, T.A. (1993). Principles of Critical Discourse Analysis
Wodak, R. & Meyer, M. (2001).Methods of Critical Discourse Analysis
✍🏻 #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
seals_and_signs_tracing_the_origins_of_writing_in_ancient_south.pdf
10.3 MB
پژوهش دانشگاه بولونیا (ایتالیا) روی ریشههای #نوشتار در #میانرودان نشان میدهد مُهرهای استوانهای باستانی نقش مهمی در پدیداری #دبیرۀ_پیشامیخی داشتهاند و نقشهای کَندهشده روی این مُهرها برای ردیابی و مدیریت تولید و ذخیرهسازی کالا، در روزگاران بعد به #نشانههای نخستین در #سامانهی_نوشتاری تبدیل شدهاند.
پژوهشگران با سنجش سامانمند این نقشکندها و نشانههای #دبیره_پیشامیخی، به همانندیهایی پی بردهاند که نشانگر پیوند میان #فرم و #معنا هستند. این پژوهش آشکار میکند برخی از این نقشکندها بهویژه در مورد حملونقل و منسوجات، به سامانههای نخستین نوشتاری تبدیل شده و تأثیری پایدار بر گسترش #نوشتار گذاردهاند.
یافتههای این پژوهش، دیدگاههای نوینی دربارۀ تکامل سامانههای نمادین و ارتباطی در جامعههای باستانی به دست میدهد و به رمزگشایی نشانههای ناشناختۀ دبیرۀ #پیشامیخی کمک میکند. این پژوهش همچنین نشان میدهد که پیدایش #نوشتار نقطهی #گذار از #پیشاتاریخ به #تاریخ بوده و آمیزۀ تصاویر و #سامانههای_نوشتاری یکی از گامهای مهم در این تحول فرهنگی است.
✍🏻 #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
پژوهشگران با سنجش سامانمند این نقشکندها و نشانههای #دبیره_پیشامیخی، به همانندیهایی پی بردهاند که نشانگر پیوند میان #فرم و #معنا هستند. این پژوهش آشکار میکند برخی از این نقشکندها بهویژه در مورد حملونقل و منسوجات، به سامانههای نخستین نوشتاری تبدیل شده و تأثیری پایدار بر گسترش #نوشتار گذاردهاند.
یافتههای این پژوهش، دیدگاههای نوینی دربارۀ تکامل سامانههای نمادین و ارتباطی در جامعههای باستانی به دست میدهد و به رمزگشایی نشانههای ناشناختۀ دبیرۀ #پیشامیخی کمک میکند. این پژوهش همچنین نشان میدهد که پیدایش #نوشتار نقطهی #گذار از #پیشاتاریخ به #تاریخ بوده و آمیزۀ تصاویر و #سامانههای_نوشتاری یکی از گامهای مهم در این تحول فرهنگی است.
✍🏻 #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
چندی پیش یکی از هموندان درگاه، فرستهای بلندبالا اندر کاستی و نقصان زبان فارسی که در کانالی دیگر همرسانی شده بود را برایم فرستاد. این فرسته را میتوانید در اینجا ببینید.
بایسته و شایسته دانستم نقدی منصفانه به شرح زیر داشته باشم بر این فرسته:
________________________________
دیدگاهی که زبان فارسی را زبانی «مزخرف» میخواند، مبتنی بر درکی سطحی از ماهیت زبان و نقش آن در تولید دانش است. این داوری کلی، فاقد پشتوانۀ نظری است و تجربۀ تاریخی و ظرفیتهای زبانی فارسی برای بیان مفاهیم پیچیده در حوزههای مختلف علمی، فلسفی و ادبی را نادیده گرفته است.
زبان فارسی، همانند دیگر زبانهای طبیعی، دارای نظام دستوری، ساختواژی و معناییست که امکان تولید و بازتولید مفاهیم علمی را فراهم میکند. این نکتهایست که محمد دبیرمقدم (۱۳۸۵؛ ۱۳۸۹) و محمدجعفر یاحقی (۱۳۹۵) نیز بر آن تأکید کردهاند. آنچه در تولید دانش نقشی تعیینکننده دارد، نه «ذات» زبان بلکه میزان سرمایهگذاری، برنامهریزی زبانی و نهادهای علمی و فرهنگی پشتیبان آن است.
نوآم چامسکی (۱۹۸۶) میگوید همۀ زبانهای انسانی توانایی تولید بینهایت جمله را دارند. از این رو، ادعای محدود بودن زبان فارسی از نظر ساختار دستوری (نحوی) و ساختواژی (صرفی) ادعایی بیپایه است. مشکل اصلی در توسعۀ زبان فارسی در حوزهٔ دانش، نه به ساختار درونی زبان، بلکه به نارساییهای نهادی در حوزۀ واژهسازی و آموزش بازمیگردد. همانگونه که کورش صفوی (۱۳۸۳) و رضا کاویانی (۱۳۹۲) نیز یادآور شدهاند، ساختِ واژههای علمی، فرآیندی اجتماعی و نیازمند سیاستگذاری هدفمندانه است. دیوید کریستال (۲۰۰۱) و استیون پینکر (۱۹۹۴) نیز در تحلیلهای خود از زبان و جامعه، بر این اصل تأکید میورزند که هر زبان، بسته به بافت فرهنگی و سیاسی، میتواند گسترش یابد یا تحلیل رود.
همچنین این ادعا که زبان فارسی «غیردقیق» است، بیشتر از ناآشنایی با تفاوت میان زبان دانشی و زبان روزمره یا ادبی سرچشمه میگیرد. در هر زبان، واژگان میتوانند چندین معنا داشته باشند، اما در حوزههای علمی با تعریف دقیق مفاهیم، از این ابهامها جلوگیری میشود. جرج لیکاف و مارک جانسون (۱۹۸۰) نشان دادهاند که استعاره بخشی جداییناپذیر از تفکر انسانی و ابزار فهم مفاهیم انتزاعی است. زبان فارسی نیز به دلیل ظرفیت استعاریاش نهتنها ناتوان نیست، بلکه در درک پدیدههای پیچیده ابزاری توانمند محسوب میشود، مشروط بر آنکه این توانایی به درستی در خدمت تولید معنا قرار گیرد.
ویژگی ادبی زبان فارسی نیز، برخلاف تصور نویسنده، مانعی برای علمیبودن آن نیست. طبق نظریۀ عملکردهای زبان رومن یاکوبسن (۱۹۶۰)، هر زبان میتواند بسته به بافت و هدف، کارکردهای گوناگون – علمی، شاعرانه یا ارجاعی – داشته باشد. زبان فارسی در حوزۀ ادبیات، فلسفه و عرفان بارها کارآمدی خود را در بیان مفاهیم انتزاعی و دقیق نشان داده است. در دوران معاصر نیز، بسیاری از متون علمی معتبر در حوزههای پزشکی، حقوق، مهندسی و علوم انسانی به زبان فارسی تولید و منتشر میشوند که خود، گواهی بر توانمندی ذاتی این زبان است.
در پایان، باید گفت که مسألۀ اصلی در توسعۀ زبان فارسی به عنوان زبان دانش، نبود پشتیبانی پایدار نهادی ، منسجم نبودن سیاستهای زبانی و نبود سرمایهگذاری کافی در آموزش و ترویج زبان دانشی است، نه ویژگیهای ساختاری آن. همانگونه که محمدرضا باطنی (۱۳۸۱) یادآور شد، به جای محکومکردن زبان، باید آن را در مسیر توانمندسازی و بهروزرسانی دانشی همراهی کرد.
زبان نه یک مانع، بلکه ابزاری پویا و سازگار برای بیان دانش است و فارسی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
📚 بنمایه:
باطنی، محمدرضا. (۱۳۸۱). در جستوجوی زبان فارسی. تهران: نشر مرکز.
دبیرمقدم، محمد. (۱۳۸۵). درآمدی بر زبانشناسی. تهران: سمت.
دبیرمقدم، محمد. (۱۳۸۹). نقش زبان فارسی در توسعۀ علمی کشور. فصلنامۀ زبان و ادب فارسی.
صفوی، کورش. (۱۳۸۳). معناشناسی. تهران: نشر نی.
کاویانی، رضا. (۱۳۹۲). نقش زبان ملی در توسعۀ پایدار علمی و فرهنگی.
یاحقی، محمدجعفر. (۱۳۹۵). زبان فارسی و امکانسازی برای تولید دانش. مجله آیندهپژوهی زبان فارسی.
Chomsky, N. (1986). Knowledge of Language: Its Nature, Origin, and Use. Praeger.
Crystal, D. (2001). Language and the Internet. Cambridge University Press.
Jakobson, R. (1960). "Linguistics and Poetics", in Style in Language, ed. T.A. Sebeok, MIT Press.
Lakoff, G., & Johnson, M. (1980). Metaphors We Live By. University of Chicago Press.
Pinker, S. (1994). The Language Instinct. William Morrow.
✍🏻 #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
بایسته و شایسته دانستم نقدی منصفانه به شرح زیر داشته باشم بر این فرسته:
________________________________
دیدگاهی که زبان فارسی را زبانی «مزخرف» میخواند، مبتنی بر درکی سطحی از ماهیت زبان و نقش آن در تولید دانش است. این داوری کلی، فاقد پشتوانۀ نظری است و تجربۀ تاریخی و ظرفیتهای زبانی فارسی برای بیان مفاهیم پیچیده در حوزههای مختلف علمی، فلسفی و ادبی را نادیده گرفته است.
زبان فارسی، همانند دیگر زبانهای طبیعی، دارای نظام دستوری، ساختواژی و معناییست که امکان تولید و بازتولید مفاهیم علمی را فراهم میکند. این نکتهایست که محمد دبیرمقدم (۱۳۸۵؛ ۱۳۸۹) و محمدجعفر یاحقی (۱۳۹۵) نیز بر آن تأکید کردهاند. آنچه در تولید دانش نقشی تعیینکننده دارد، نه «ذات» زبان بلکه میزان سرمایهگذاری، برنامهریزی زبانی و نهادهای علمی و فرهنگی پشتیبان آن است.
نوآم چامسکی (۱۹۸۶) میگوید همۀ زبانهای انسانی توانایی تولید بینهایت جمله را دارند. از این رو، ادعای محدود بودن زبان فارسی از نظر ساختار دستوری (نحوی) و ساختواژی (صرفی) ادعایی بیپایه است. مشکل اصلی در توسعۀ زبان فارسی در حوزهٔ دانش، نه به ساختار درونی زبان، بلکه به نارساییهای نهادی در حوزۀ واژهسازی و آموزش بازمیگردد. همانگونه که کورش صفوی (۱۳۸۳) و رضا کاویانی (۱۳۹۲) نیز یادآور شدهاند، ساختِ واژههای علمی، فرآیندی اجتماعی و نیازمند سیاستگذاری هدفمندانه است. دیوید کریستال (۲۰۰۱) و استیون پینکر (۱۹۹۴) نیز در تحلیلهای خود از زبان و جامعه، بر این اصل تأکید میورزند که هر زبان، بسته به بافت فرهنگی و سیاسی، میتواند گسترش یابد یا تحلیل رود.
همچنین این ادعا که زبان فارسی «غیردقیق» است، بیشتر از ناآشنایی با تفاوت میان زبان دانشی و زبان روزمره یا ادبی سرچشمه میگیرد. در هر زبان، واژگان میتوانند چندین معنا داشته باشند، اما در حوزههای علمی با تعریف دقیق مفاهیم، از این ابهامها جلوگیری میشود. جرج لیکاف و مارک جانسون (۱۹۸۰) نشان دادهاند که استعاره بخشی جداییناپذیر از تفکر انسانی و ابزار فهم مفاهیم انتزاعی است. زبان فارسی نیز به دلیل ظرفیت استعاریاش نهتنها ناتوان نیست، بلکه در درک پدیدههای پیچیده ابزاری توانمند محسوب میشود، مشروط بر آنکه این توانایی به درستی در خدمت تولید معنا قرار گیرد.
ویژگی ادبی زبان فارسی نیز، برخلاف تصور نویسنده، مانعی برای علمیبودن آن نیست. طبق نظریۀ عملکردهای زبان رومن یاکوبسن (۱۹۶۰)، هر زبان میتواند بسته به بافت و هدف، کارکردهای گوناگون – علمی، شاعرانه یا ارجاعی – داشته باشد. زبان فارسی در حوزۀ ادبیات، فلسفه و عرفان بارها کارآمدی خود را در بیان مفاهیم انتزاعی و دقیق نشان داده است. در دوران معاصر نیز، بسیاری از متون علمی معتبر در حوزههای پزشکی، حقوق، مهندسی و علوم انسانی به زبان فارسی تولید و منتشر میشوند که خود، گواهی بر توانمندی ذاتی این زبان است.
در پایان، باید گفت که مسألۀ اصلی در توسعۀ زبان فارسی به عنوان زبان دانش، نبود پشتیبانی پایدار نهادی ، منسجم نبودن سیاستهای زبانی و نبود سرمایهگذاری کافی در آموزش و ترویج زبان دانشی است، نه ویژگیهای ساختاری آن. همانگونه که محمدرضا باطنی (۱۳۸۱) یادآور شد، به جای محکومکردن زبان، باید آن را در مسیر توانمندسازی و بهروزرسانی دانشی همراهی کرد.
زبان نه یک مانع، بلکه ابزاری پویا و سازگار برای بیان دانش است و فارسی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
📚 بنمایه:
باطنی، محمدرضا. (۱۳۸۱). در جستوجوی زبان فارسی. تهران: نشر مرکز.
دبیرمقدم، محمد. (۱۳۸۵). درآمدی بر زبانشناسی. تهران: سمت.
دبیرمقدم، محمد. (۱۳۸۹). نقش زبان فارسی در توسعۀ علمی کشور. فصلنامۀ زبان و ادب فارسی.
صفوی، کورش. (۱۳۸۳). معناشناسی. تهران: نشر نی.
کاویانی، رضا. (۱۳۹۲). نقش زبان ملی در توسعۀ پایدار علمی و فرهنگی.
یاحقی، محمدجعفر. (۱۳۹۵). زبان فارسی و امکانسازی برای تولید دانش. مجله آیندهپژوهی زبان فارسی.
Chomsky, N. (1986). Knowledge of Language: Its Nature, Origin, and Use. Praeger.
Crystal, D. (2001). Language and the Internet. Cambridge University Press.
Jakobson, R. (1960). "Linguistics and Poetics", in Style in Language, ed. T.A. Sebeok, MIT Press.
Lakoff, G., & Johnson, M. (1980). Metaphors We Live By. University of Chicago Press.
Pinker, S. (1994). The Language Instinct. William Morrow.
✍🏻 #خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
چگونه یک زبان به دهها خانوادهٔ زبانی دگرگون شد؟
زبان نیا-هندواروپایی که بهباور زبانشناسان در دشتهای پونتی-کاسپی (جنوب روسیه و شرق اوکراین امروزی) حدود ۴۵۰۰ تا ۲۵۰۰ پیش از میلاد رواج داشت، نقطهٔ آغاز زنجیرهای از تحولات زبانیست که امروز به پیدایش صدها زبان در اروپا و آسیا انجامیده است.
این فرایند گسترده و پیچیده، حاصلِ ترکیب چند عامل بههمپیوسته است:
🔹 مهاجرت و پراکندگی: کوچ گروههای نیا-هندواروپاییزبان به سرزمینهای گوناگون مانند بالکان، آسیای میانه، ایران و شبهقارهٔ هند نخستین گام در مسیر واگرایی بود.
🔹 جداافتادگی جغرافیایی: موانع طبیعی چون کوهها، دریاها، جنگلها و بیابانها باعث شدند که گروههای ساکن در سرزمینهای مختلف از هم جدا بمانند و زبانهایشان در انزوا رشد کنند.
🔹 تحول فرهنگی: هر جامعهٔ تازهساز، با فرهنگ، دین، و ساختار اجتماعی خود، زبان خویش را نیز متناسب با آن دگرگون ساخت و اینگونه بود که زبانها به بازتاب زندگی نوین بدل شدند.
🔹 برخوردهای زبانی: گروههای مهاجر در مسیر پراکنش خود، با زبانهای دیگر برخورد کردند. این تماسها—از راه بازرگانی، جنگ یا پیوندهای زناشویی—به ورود واژگان، آواها و ساختارهای تازه انجامید.
🔹 دگرگونیهای درونزبانی: حتی بدون هیچ عامل بیرونی، زبانها در گذر زمان دچار تغییرات آوایی، صرفی و نحوی میشوند. این فرایندهای درونی، خود یکی از پیشرانههای اصلی دگرگونی هستند.
🔹 شکلگیری شاخهها: با گذشت زمان، زبان نیا-هندواروپایی به شاخههای مستقل چون هندوایرانی، ژرمنی، رومیتبار، سلتی، اسلاوی، یونانی، آناتولیایی و تخاری منشعب شد. هر یک از این شاخهها نیز به زبانها و گویشهای گوناگونی تقسیم گردید.
آنچه امروز بهنام خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی میشناسیم، نتیجهٔ پیوندی است میان کوچهای انسانی، جداافتادگی جغرافیایی، تحولات فرهنگی، برخوردهای زبانی و فرایندهای طبیعی درونزبانی
#خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
زبان نیا-هندواروپایی که بهباور زبانشناسان در دشتهای پونتی-کاسپی (جنوب روسیه و شرق اوکراین امروزی) حدود ۴۵۰۰ تا ۲۵۰۰ پیش از میلاد رواج داشت، نقطهٔ آغاز زنجیرهای از تحولات زبانیست که امروز به پیدایش صدها زبان در اروپا و آسیا انجامیده است.
این فرایند گسترده و پیچیده، حاصلِ ترکیب چند عامل بههمپیوسته است:
🔹 مهاجرت و پراکندگی: کوچ گروههای نیا-هندواروپاییزبان به سرزمینهای گوناگون مانند بالکان، آسیای میانه، ایران و شبهقارهٔ هند نخستین گام در مسیر واگرایی بود.
🔹 جداافتادگی جغرافیایی: موانع طبیعی چون کوهها، دریاها، جنگلها و بیابانها باعث شدند که گروههای ساکن در سرزمینهای مختلف از هم جدا بمانند و زبانهایشان در انزوا رشد کنند.
🔹 تحول فرهنگی: هر جامعهٔ تازهساز، با فرهنگ، دین، و ساختار اجتماعی خود، زبان خویش را نیز متناسب با آن دگرگون ساخت و اینگونه بود که زبانها به بازتاب زندگی نوین بدل شدند.
🔹 برخوردهای زبانی: گروههای مهاجر در مسیر پراکنش خود، با زبانهای دیگر برخورد کردند. این تماسها—از راه بازرگانی، جنگ یا پیوندهای زناشویی—به ورود واژگان، آواها و ساختارهای تازه انجامید.
🔹 دگرگونیهای درونزبانی: حتی بدون هیچ عامل بیرونی، زبانها در گذر زمان دچار تغییرات آوایی، صرفی و نحوی میشوند. این فرایندهای درونی، خود یکی از پیشرانههای اصلی دگرگونی هستند.
🔹 شکلگیری شاخهها: با گذشت زمان، زبان نیا-هندواروپایی به شاخههای مستقل چون هندوایرانی، ژرمنی، رومیتبار، سلتی، اسلاوی، یونانی، آناتولیایی و تخاری منشعب شد. هر یک از این شاخهها نیز به زبانها و گویشهای گوناگونی تقسیم گردید.
آنچه امروز بهنام خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی میشناسیم، نتیجهٔ پیوندی است میان کوچهای انسانی، جداافتادگی جغرافیایی، تحولات فرهنگی، برخوردهای زبانی و فرایندهای طبیعی درونزبانی
#خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
Irane Man
Homayoun Shajarian @RozMusic.com
ای مادرم، ایرانزمین،
آغاز تو؛
پایان تویی؛
بر دشت من، باران تویی؛
در چشم من، تابان تویی؛
...
💚
🤍
❤️
@beyondlinguistics
آغاز تو؛
پایان تویی؛
بر دشت من، باران تویی؛
در چشم من، تابان تویی؛
...
💚
🤍
❤️
@beyondlinguistics
Trans_of_the_Philol_Soc_2025_Bonmann_Linguistic_Evidence_Suggests.pdf
795.9 KB
این پژوهش نشان میدهد شیونگنوهای آسیای میانه (سدهٔ ۳ پ.م. تا ۲ م) و هونهای اروپا (سده ۴ تا ۵ م)، به یک زبان مشترک به نام آرین/Arin از خانوادهٔ زبانی ینیسئیایی سخن میگفتند.
برای این تحلیل، از چهار حوزه مستقل زبانی بهره گرفته شده است:
۱. وامواژههای باستانی در زبانهای ترکی و مغولی که خاستگاه آنها تنها در زبان آرین قابل پیگیری است؛
۲. متن کوتاه منسوب به شیونگنوها (زوج جیه) که ساختار ساختواژی و واژگانیای همانند زبان آرین دارد؛
۳. نامهای شخصی هونها که ریشه در واژگان ینیسئیایی دارند؛
۴. الگوهای نامگذاری جغرافیایی که مسیر مهاجرت گویشوران آرین را از آسیای میانه به اروپا نشان میدهد.
یافتههای زبانی مقاله، با دادههای ژنتیکی تازهای که نشان میدهد طبقهٔ حاکم هون در اروپا از تبار شیونگنوهای آسیای میانه بودهاند، همراستا است.
اگر این فرضیه تأیید شود، نقشهٔ زبانی اوراسیا در هزارۀ نخست پیش از میلاد را باید از نو ترسیم کرد: نه فقط به عنوان عرصهٔ تقابل ایرانیان و ترکها، بلکه به عنوان زیستگاه زبانهایی که امروز تنها ردپایی کمرنگ از آنها بر جای مانده است.
#خورشید_صبوری
@beyondlinguistics
برای این تحلیل، از چهار حوزه مستقل زبانی بهره گرفته شده است:
۱. وامواژههای باستانی در زبانهای ترکی و مغولی که خاستگاه آنها تنها در زبان آرین قابل پیگیری است؛
۲. متن کوتاه منسوب به شیونگنوها (زوج جیه) که ساختار ساختواژی و واژگانیای همانند زبان آرین دارد؛
۳. نامهای شخصی هونها که ریشه در واژگان ینیسئیایی دارند؛
۴. الگوهای نامگذاری جغرافیایی که مسیر مهاجرت گویشوران آرین را از آسیای میانه به اروپا نشان میدهد.
یافتههای زبانی مقاله، با دادههای ژنتیکی تازهای که نشان میدهد طبقهٔ حاکم هون در اروپا از تبار شیونگنوهای آسیای میانه بودهاند، همراستا است.
اگر این فرضیه تأیید شود، نقشهٔ زبانی اوراسیا در هزارۀ نخست پیش از میلاد را باید از نو ترسیم کرد: نه فقط به عنوان عرصهٔ تقابل ایرانیان و ترکها، بلکه به عنوان زیستگاه زبانهایی که امروز تنها ردپایی کمرنگ از آنها بر جای مانده است.
#خورشید_صبوری
@beyondlinguistics