Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟

آوخ، کلاه نیست وطن، تا که از سرم
برداشتند فکر کلاهی دگر کنم

مرد آن بود که این کلهش، برسر است و من
نـامردم ار که بی کله، آنی به سر کنم

مـن آن نیـم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیـم هــرزه گـرد قضا و قدر کنــم

زیر و زبر اگـر نکنـی خاک خصم را
ای چرخ! زیـر و روی تو زیر و زبر کنم

جایی‌ست آروزی من، ار من به آن رسم
از روی نعـش لشکر دشمن گذر کنم

هـر آنچه می‌کنی بکن ای دشمن قوی
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم

مـن آن نیم بـه مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم

معشـوق عشقی ای وطن ای عشق پاک من
ای آن کــه ذکر عشق تو شام و سحر کنم

«عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود»
مهرت نــه عارضیست که جای دگر کنم

عشـق تــو در وجودم و مهر تو در دلم
بـا شیر انـدرون شد و با جان به در کنم


میرزاده عشقی
@BonyadVarahram

#جمهوری_اسلامی_انتخاب_من_نیست
#pahlavi4iran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نسخه کامل سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در شورای اسرائیلی-آمریکایی.

#KingRezaPahlavi
@PatriotLGBT
Audio
زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود – پیشه اش، جز تیره روزی و پریشانی نبود

اگر کسی واقعأ و جدأ میخواد برای حق و حقوق زنان ایرانی مبارزه کنه، قبل از هر چیز باید تاریخچه مبارزات زنان ایران را بدونه، و حق و حقوقی را که داشت. از همه این ها مهمتر، باید بدونه چگونه و چرا این حق و حقوق را از دست دادیم. پیش از آنکه باید چشم به غرب و قوانین آن داشته باشیم، باید در بدر بدنبال احیای حق و حقوقی باشیم که داشتیم و از دست دادیم. قوانینی که قوه مجریه و قضائیه از آنها حمایت میکرد.

هدف ما از بازگوی حق و حقوق زنان در تاریخ ایران تبلیغ بینش خاص سیاسی نیست. بحث پادشاهی خواهی یا جمهوری خواهی نیست. فرای باورهای ایديولوژی داریم میگوییم اینکه ما باید رو به جلو نگاه کنیم به معنی این نیست که تاریخچه حق و حقوق قانونی خود را ندانیم. اتفاقا خیلی مهمه که بدانیم این حق و حقوق را در دورانی داشتیم و چرا و چگونه از دست دادیم.
با سپاس از آقای یاشار و خانم آناهیتا
@BonyadVarahram
Forwarded from Reza Pahlavi - Official
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نسخه کامل و با زیرنویس فارسیِ سخنرانی در «کنفرانس ایران» به میزبانی سازمان نوفدی

‏پنجشنبه ٢۶ سپتامبر ٢٠٢۴ (۵ مهر ١۴٠٣)
‏واشینگتن دی‌سی

با کیفیت بهتر در یوتیوب:

https://youtu.be/W0aVv88eCXk

@OfficialRezaPahlavi
- دیکتاتوری که از پیشرفت نظامی آمریکا غافل بود


چرا صدام حسین به التیماتوم‌های چندبارهٔ ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده اعتنا نکرد و از کویت خارج نشد؟ آیا او فکر می‌کرد نیروی نظامی‌اش از آمریکا قدرتمندتر است؟ خیر! اما صدام گمان می‌کرد که ماشین جنگی‌اش به عنوان بزرگترین ارتش خاورمیانه آنقدر توان دارد که جنگ زمینی را چند هفته طول بدهد و ده هزار نفر تلفات از آمریکایی‌ها بگیرد. از نظر او در این شرایط فشار شدید افکار عمومی آمریکا همچون جنگ ویتنام موجب توقف عملیات ارتش آمریکا می‌شد.

صدام از حملهٔ آمریکا مدلی همچون عملیات نرماندی برای سربازانش ترسیم کرده بود: یک حملهٔ آبی خاکی از ساحل کویت و انبوهی از تفنگداران که مستقیم به سوی آتش سلاح‌های سربازان عراقی پیشروی می‌کنند و در این شرایط او آنقدر فرصت دارد که تلفات لازم را از آمریکایی‌ها بگیرد‌. حتی زمانی که شش هفته بمباران دقیق و بی‌سابقه شیرازهٔ ارتش عراق را گسیخته بود، سازمان تبلیغاتی او مدام به سربازان وحشت‌زده که عموماً ارتباطشان با فرماندهی و دیگر واحدها قطع شده بود، پیام می‌داد: «مقاومت کنید! محکم بمانید! آمریکایی‌ها بالاخره می‌آیند! آن‌ها از دریا می‌آیند! آنها تماماً هلیکوپتر و پیاده نظام سبک هستند!»

در اوهام صدام آمریکایی‌ها بالاخره آنقدر نزدیک می‌شدند که سربازان او بتوانند از آن‌ها تلفات لازم را بگیرند. او بخش بزرگی از نیروهایش را رو به دریا مستقر کرده بود! اما آمریکایی‌ها هیچوقت از دریا نیامدند! آن‌ها با لشکرهای زرهی مجهز به تانک‌های وحشتناک آبرامز با سرعتی باور نکردنی از صحرای عربستان وارد خاک عراق شده و از پشت به نیروهای او در کویت حمله کردند و جنگ زمینی تنها هفتاد و دو ساعت طول کشید!

صدام درکی از تغییرات شگرفی که در یک دههٔ گذشته در عرصهٔ تکنولوژی نظامی روی داده بود نداشت. او درکی از نبرد عصر اطلاعات نداشت و به نبرد درهٔ بقاع که هشت سال قبل بین سوریه و اسرائیل رخ داده بود توجهی نکرده بود. صدام به شدت از زمان عقب بود.
او گفته بود که آنقدر از خلبانان آمریکایی اسیر می‌گیرد که افکار عمومی آمریکا با دیدن صف طولانی آن‌ها جنگ را تمام کند و موقعیت او در کویت را به رسمیت بشناسد. او نیرومندترین شبکه پدافند هوایی در جهان سوم را در اختیار داشت‌. اما در شب نخست آغاز جنگ هوایی شانزده فروند هواپیمای نامرئی اف صد و هفده نایت هاوک که هر کدام با دو بمب دو هزار پوندی هدایت لیزری بدون آنکه کسی متوجه آن‌ها شود به قلب بغداد نفوذ کرده و حساس ترین هدف‌ها را بمباران کردند. پدافند عراق حیرت زده شده بود که این دیگر چه نوع حمله‌ای است؟ عراقی‌ها تازه وقتی متوجه هواپیما می‌شدند که مواضعشان با خاک یکسان شده بود.

در همان حال اهداف حساس دیگر عراقی‌ها با موشک‌های کروز توماهاوک که از هزار و هفتصد کیلومتر دورتر شلیک شده و با جثهٔ کوچک و ارتفاع پایین‌شان قابل شناسایی نبودند، منهدم می‌شدند. رادارها قبل از این که بتوانند واکنشی نشان دهند، توسط موشک‌های هارم ضد رادار که توسط فانتوم‌های وایلد ویزل و ای شش‌ها شلیک شده بودند، منهدم می‌شدند. فرودگاه‌ها توسط مهمات دقیق و ضد بتنی که استرایک ایگل‌ها و تورنادو‌ها شلیک می‌کردند، از کار می‌افتادند و جنگنده‌های صدام درون پناهگاه‌های بتنی خود منهدم می‌شدند. صدام بهای سنگینی برای عقب ماندن ذهنش از تحولات کلیدی عرصه فن‌آوری نظامی پرداخت.

آمریکایی‌ها هیچوقت در جایی که او می‌خواست و در فاصلهٔ نزدیکی که مد نظر او بود، آفتابی نشدند تا او بتواند رویای «ویتنام در صحرای» خود را محقق کند! رهبری که حتی تفاوت جنگ منظم در دشت باز را با جنگی چریکی و نامنظم همچون ویتنام تشخیص نمی‌داد برای چند دهه سرنوشت میلیون‌ها عراقی را به دست گرفته بود. جنگ برای آزادی کویت نخستین پردهٔ پر سر و صدا از جنگ نوین هوشمند عصر اطلاعات بود که توجه جهان را به خود جلب کرد. طرح‌هایی که از اوائل دههٔ هفتاد میلادی در مراکزی نظیر ترادوک تدوین شده بودند، حالا میوه داده بودند. بااین‌حال این تنها آغاز راهی طولانی بود که حتی امروز هم به پایان خود نرسیده است. در جنگ کویت تنها سیزده درصد از مهمات سنگین مصرفی هوشمند بودند! هنوز بمب‌های هدایت ماهواره‌ای، تسلیحات شبکه‌محور و بسیاری از فناوری‌های مؤثر امروزی به میدان نیامده بودند.

توس تهماسبی

@BonyadVarahram
فلسفهٔ جشن مهرگان
از زبان کاوه ایران‌فر

ازآنجایی‌که ما می‌دانیم که این «اندیشه» است که بانی و ایجادگرِ فرهنگ است، اندیشهٔ پشتِ جشن مهرگان باتوجه‌به شاهنامه، بیش‌ازهرچیز یادآوریِ خویِ «آزادی‌خواهی و ظلم‌ناپذیریِ» زادمان (ملتِ) ایران و خروش و قیام آن‌ها بر پادِ ضحاکِ بیدادگر و بازپس‌گیریِ کشورِ خویش از چنگالِ اهریمنِ اشغالگر است. ازاین‌رو فلسفهٔ دیگر مهرگان «عدالت و دادگری» نیز هست⚖️.

پیام دیگر جشن مهرگان از ایزدِ مهر یا میترا برگرفته‌شده‌است. ایرانیان پیش‌از گروش به آئینِ زرتشت، به‌دینِ «چندگانه‌پرستی» یا پاگانیسم بودند؛ که ایزدانی چون مهر/میترا، بهرام، آناهیتا را می‌پرستیدند؛ و مهر یا میترا _ که ایزدِ عهد و پیمان است _ یکی‌از مهمترینِ این ایزدان است. ازاین‌رو در نزدِ ایرانیان که همواره مردمانی شهرنشین بوده‌اند، «عهد و‌ پیمان» جایگاه بسیار بلندی داشته و پیمان‌شکنی به‌شدت نکوهیده است. ازاین‌رو جشن مهرگان از این‌نگاه جشنِ به‌یادآوری جایگاه و ارزشِ «عهد و پیمان» به ما، و تاکیدی دوباره بر «پیمانِ شهروندی‌ست». 🤝

شهروند یعنی انسانِ کامل؛ و زندگیِ انسانِ کامل در یک قانون خلاصه‌می‌شود: «هرآنچه را که برای خودت می‌پسندی برای دیگران بپسند؛ و هرآنچه‌را که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران مپسند» یا همان جملهٔ اشوزرتشت که می‌فرمایند: «خوشبخت کسی‌ست که در جستجوی خوشبختی دیگران باشد». ازاین‌رو جشن مهرگان جشنی‌ست که ایرانیان در آن پیمان شهروندی (ملیّت) خویش را نو می‌کنند. ☀️

در فرهنگ ایرانی هر جشنی خوانی دارد و هر خوانی رنگی؛ رنگ جشن مهرگان رنگ «ارغوانی» است که یادآور میوهٔ ملّی ایرانیان _ یعنی انار _ است که در فصل پاییز به‌عمل‌می‌آید؛ همچنین ترکیبی‌ست از رنگ‌های طبیعتِ پاییز، زرد، نارنجی، سرخ و قهوه‌ای؛ و همچنین رنگِ یادآورِ ثروت، دارایی و مال در فرهنگ ایرانی، که صنمِ آن با مهرگان، به‌علت برداشتِ محصول در فصلِ پاییز، «برداشت محصولی انبوه و رسیدن به توانگری و ثروت» است.

دهم مهر، جشن مهرگان، هوبخت.

@BonyadVarahram
بنیان جمهوری اسلامی بر خدعه و گزافه و رجز و مباهته و هیاهو بنا شده است. الان در جهان مدرن به همهٔ اینها با هم «پروپاگاندا» می‌گویند.
افسانه‌ها ساخته بودند دربارهٔ توان رزمی محور مقاومت. افسانه‌هایی که متأسفانه توسط دانشگاهیانی از سراسر جهان تقویت شده و مکرر بازنشر شدند.
گمان نکنید این نقشه که می‌گوید حزب‌الله صدهزار جنگاور دارد و حوثی‌ها دویست هزارتا و حماس سی هزار تا نقاشی یک بسیجی در قرارگاه عمار است.
خیلی از اینجور نقشه‌ها را می‌توانید در مقالات آکادمیک منتشرشده در ژورنال‌های معتبر علمی هم ببینید.
اسرائیل در ماه‌های اخیر نشان داده عمدهٔ این آمارها باد هواست و در حقیقت وجود ندارد. محور مقاومت عمدتاً افسانه‌ای بوده برای ارضای توهم‌های جنون‌آمیز خلیفهٔ خودخواندهٔ مسلمین و البته راهی برای دوشیدن نهادها و ملت‌های غربی به بهانهٔ مظلومیت ملت فلسطین.

توس طهماسبی

#چپ_هرگز_نفهمید #نکبت_۵۷ #نسل_احمق_۵۷ #گفتمان_شکست_خورده۵۷ #تا_ابد_جاوید_شاه

@BonyadVarahram
بنیاد وَرَهرام
«چرا روشنفکران ما چپ شدند؟» مهدی تدینی چرا روشنفکران ــ یا شاید بهتر باشد بگوییم «نویسندگانِ» ــ ما چپ‌گرا شدند؟ جواب این پرسش هرگز آسان نیست. هم باید عوامل پرشمار تاریخی و سیاسی را دقیق در نظر داشت و هم عوامل جامعه‌شناختی و روان‌شناختی ــ چه‎بسا سیر تحولات…
تکوین مدرنیسم، وقتی که از زیر ساخت های فکری مردم جلوتر باشد، باعث افشای تحقیر جماعت تملق گو میشود.
بدین گونه که بسیاری در قالب جدید نمی گنجند که این جماعت در حالت معمول به تملق خود ادامه می دهند، و در حالت مخالف به رادیکال چپ تبدیل می شوند.

نادر محبتی.

@BonyadVarahram
در_دفاع_از_«مشروطۀ_نوین»_دلاور_باشیم!_ـ_فرخنده_مدرّس.pdf
162.6 KB
در دفاع از «مشروطۀ نوین» دلاور باشیم! / فرخنده مدرّس
http://bonyadhomayoun.com/?p=23454
پادشاهان پهلوی در اصلاحات خود در عمل پای‌بند به ذات مدرن مشروطیت، به مثابۀ دوران جدید ایران، بودند و از این منظرگاه، در قیاس با دوره‌های پیش و پس از خود، جایگاه تاریخی و استثنایی یافتند. مضافاً این‌که شناختِ حقیقتِ تاریخیِ مشروطیت، به معنای توانایی در روشن کردن مختصات جایی‌ست که «ما» آنجا را خاستگاه‌ اهداف و افکارمان دانسته و به مردم وعدۀ بازگشت به آن و آغازی دوباره از آنجا، برای پیش‌تر رفتن، را می‌دهیم. اگر مشروطیت روند تجدد ما است و در مدرنیته تکرار و توقف معنا ندارد، پس ایستایی بر ۱۲۸۵ و یا در جازدن در ماقبل ۱۳۵۷، با همۀ دستاوردهایشان، آغازِ ماندن و درجازدنِ تازه‌‌ای‌ در گذشته است. خاستگاه این توقف و درجازدنِ تازه، نفهمیدن نقش دستاورد، به منزلۀ شالودۀ حرکت بالاتر و پیشرفته‌ترِ بعدی، خواهد بود.

@BonyadVarahram
بازگشت_پادشاهی_به_انگلیس_از_کتاب_آموزشی_پايه_هفت_مازیار_قویدل.pdf
1.1 MB
بازگشت پادشاهی به انگلیس از کتاب آموزشی پايه هفت مازیار قویدل.

@BonyadVarahram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جریان جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس: تنب بزرگ، تنب کوچک، ابوموسی
نقش ارتش ایران، و بازپس‌گیری جزایر و الحاق به خاک ایران

@BonyadVarahram
- درسی که باید از کوبا بیاموزیم!


چند روزی است که شبکهٔ برق کوبا از کار افتاده و سراسر کشور در خاموشی فرو رفته است. مردم کوبا دهه‌هاست که زندگی وحشتناک و غیرقابل‌تصوری را سپری می‌کنند. اکثر مردم غالباً گرسنه‌اند و خوردن پوست و ریشهٔ گیاهان پدیده‌ای متداول است. تعداد گاری‌هایی که با اسب و الاغ کشیده می‌شوند از اتومبیل‌هایی که آن‌ها هم مدل هفتاد تا هشتاد سال قبل هستند، بیشتر است. اکثر مناطق شهری همچون بیغوله‌هایی پوسیده و رها شده هستند.

دست‌کم تا همین هشت سال پیش استفاده از اینترنت و موبایل ممنوع بود. فضای بیمارستان‌ها و مراکز درمانی شبیه خرابه‌هایی است که به زباله‌دانی تبدیل شده‌اند. حتی برخی از زنانی که پزشک یا استاد دانشگاه هستند، مجبورند برای تأمین مخارج خود به روسپی‌گری تن دهند. حکومت برای تامین مخارجش شهروندان را همچون بردگان بی‌مزد برای کار یا جنگ به کشورهایی نظیر روسیه می‌فرستد و مزد آن‌ها را دریافت می‌کند. تعداد زندانیان سیاسی کوبا از تعداد زندانیان سیاسی کل کشورهای آمریکای مرکزی بیشتر است. کوبا تنها کشور قارهٔ آمریکا است که در آن اردوگاه‌های بازپروری سیاسی وجود دارد که در ده‌ها هزار نفر زندانی‌ اسیرند.

چرا مردم کوبا باید چنین روزگار بگذرانند؟ آنان چه گناهی مرتکب شده‌اند که باید سهمشان از زندگی این باشد؟ پاسخ را باید در تصمیم‌گیری و انتخاب این مردم در برهه‌های حساس تاریخی جست‌وجو کرد.

کوبا پیش از انقلاب شوم کاسترو و چه‌گوارا برترین اقتصاد آمریکای مرکزی را داشت و یکی از پر رونق‌ترین مراکز توریسم جهانی بود.

در دههٔ شصت میلادی، ژان پل سارتر فیلسوف شهیر و چپگرای فرانسوی به کوبا سفر می‌کرد و در ستایش افکار و برنامه‌های کاسترو و چه‌گوارا کتاب می‌نوشت و از شور و هیجان سر از پا نمی‌شناخت. در آن دوره روشنفکر چپگرا یا نیمه چپگرایی را نمی‌توان یافت که تحسین‌گر کوبای سوسیالیستی نبوده باشد. اگر سازمان سیا این خدمت بزرگ را به مردم قارهٔ آمریکا نکرده بود که ارنستو چه‌گوارا، این آدم‌کش متعصب و دیوانه را همچون موش فاضلاب از گودالی در جنگل‌های بولیوی بیرون کشیده و به درک واصل کند، چند کشور دیگر در این قاره هم به سرنوشت کوبا دچار شده بودند.

آنچه امروز برای ما مردم ایران اهمیت اساسی دارد، حساسیت و هشیاری کامل نسبت به فریب‌ها و ترفند‌های روانی فعالین و روشنفکران چپگرا است. این هشیاری می‌تواند و باید مانع از آن شود تا امثال اسمائیل بخشی‌ها، فرج سرکوهی‌ها، یوسف اباذری‌ها و کامران متین‌ها نقشی در ساختن آیندهٔ ما داشته باشند.

توس تهماسبی

@BonyadVarahram
وطن‌پرستی_و_ایران‌دوستی_لوازمی_دارد!_ــ_فرخنده_مدرّس.pdf
156.9 KB
«وطن‌پرستی و ایران‌دوستی لوازمی دارد»! / فرخنده مدرّس
https://bonyadhomayoun.com/?p=23508
طباطبایی که در آن هنگامۀ شکست پُروهن، سی‌سالی بیشتر نداشت، و تا پیش از سی‌سالگی تاریخ، فلسفه و ادبیات هزاره‌ای ایران را آموخته بود و در بهترین دانشگاه‌های رسمی و غیررسمی جهان غرب درس‌آموختۀ تاریخ، فلسفه و سیاست و حقوق غرب شده بود، چه شد که آمد تا «فکر» و «تاریخ فکر» در ایران را زیر ـ و ـ رو کند و الزامات و «لوازم وطن‌پرستی و ملت دوستی» مدرن ایران را بشناساند. ... طباطبایی آمد تا کمبود و کاستی بزرگی که در دهه‌های آخر پیش از انقلاب نحس پنجاه‌وهفت وجود داشت، یعنی خلآ اندیشه و آگاهی ملی، را جبران کند و به «ما» و نسل‌های آیندۀ ایران بیآموزد که راه «ایستادن بر ایران» و لوازم علمی و فلسفی و فرهنگی دوست داشتن ایران چیست و چگونه است! اکنون هجمه و توهین، بر مقام و مجد طباطبایی، از جمله نسبت کذب «عمامه‌دار بودن» وی، بی‌تردید کارساز نیست.

@BonyadVarahram
بنیاد وَرَهرام
وطن‌پرستی_و_ایران‌دوستی_لوازمی_دارد!_ــ_فرخنده_مدرّس.pdf
و توضیح بانو فرخنده مدرس درباره عبارت "شکست پر وهن"

شروین جان
توهین از وهن که ریشه است، مشتق یا ساخته شده است. «پروهن» هم همان ترکیب کوتاه شدۀ «پراز توهین» است. طبعاً «شکستِ پروهن» هم از یک عبارت یا  ترکیب ادبی‌ست. رابطه‌اش با شکست هم طبعاً  آن نوع شکستی‌ را می‌رساند که فرد یا ملتی آن شکست را پر از توهین و تحقیر خود می‌داند. یعنی برایش این شکست، شکستِ دور از انتظاری‌ست که از خود داشته، لاجرم آن را توهینی به خود می‌داند. تا اینجا البته معنی لغوی توضیح بکارگیری ادبی آن در یک متن است.
اما «وهن بزرگ» را نمی‌دانم می‌شناسی یا نه؟ این یک مفهوم تاریخی و سیاسی است که در مورد شکست‌های ایران در جنگ‌هایش در برابر روسیه که ایران در اثر آن بخش بزرگی از خاک ایران را از دست داد بکار رفته است. این مفهوم سیاسی ـ تاریخی را برای نخستین بار محمدعلی فروغی در مورد شکست‌های دولت ایران از روسیه و از دست دادن سرزمین‌های ایران بکار برد. چرا «وهن بزرگ» چون از یک سو شکست برای ایرانی بود که سرزمینش و تمامیت سرزمینی‌اش ظاهراً «برابر با جانش» است، چنان‌که شعرایمان بارها گفته‌انذ:
همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم
چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد
صرف نظر از این‌که هر روز در لفاظی‌های شعاری این اشعار را می‌خوانیم، بی‌آن‌که به معنای دقیق و عمیق آنها فکر کنیم، اما از دست دادن آن اندازه از خاک ایران را روشنفکران نسل اول مشروطه‌خواهی توهینی بزرگ به خود و به ملت خود دانسته، سر در گریبان فکر و چاره‌جویی بردند که از دل آن جنبشی بزرگ به نام مشروطه‌خواهی بدر آمد و سابقۀ آن، همان‌طور که حداقل من بارها در نوشته‌هایم تکرار کرده‌ام به دویست سال پیش برمی‌گردد. اما فروغی وقتی این «وهن بزرگ» را توضیح می‌دهد بر وضعیت شرم‌آور دستگاه و دیوان ایران، سراسر فساد و خرافات و.... از سده‌ها پیش تا دورۀ قاجاران انگشت می‌گذارد. ملتی با سابقۀ سه‌هزار سال و به این فلاکت و حقارت! پس سرنوشت سراسر توهینی‌ست که ریشه‌های داخلی داشته است و میزان توهینش صدچندان می‌شود. یعنی پُروهن می‌شود. از این اصطلاح تاریخی ـ سیاسی من حق داشتم که در توصیف شکستی که «ما» از روشنفکری تاریک اندیش و از عجوزه‌های متعصب مذهبی خوردیم بکار ببرم! کشوری با آن سابقه با دو پادشاه مشروطه با اصلاحات معظم و پرقدر آنگاه از چند جوجه کمونیست نیمه‌سواد و ملاهای فاسد و قدرت‌طلب دروغگو (پروهن نیز می‌تواند اقتباسی از پرقدر یا پرپیمان باشد که در ادبیات فارسی کاملاً متداول است!) شکست می‌خورند! آیا تو که همین الان اینها را می‌شنوی احساس توهین به ملت ایران و خودت به عنوان عضوی از آن نمی‌کند؟ و نمی‌پرسی که آنها که ایراندوست بودند، در آن زمان چرا میدان آگاهی ملی را رها کرده بودند؟
من این‌ها از روی میل به بحث نمی‌گویم. اما فقط می‌خواهم بگویم که این‌ها را من برای نخستین با در آثار آقای همایون و دکتر طباطبایی دیدم و بعد در آثار فروغی و مشروطه‌خواهان نسل اول پیگیری‌شان کردم. از خودم هم نیست! طبیعی‌ست که «شکست پروهن» به عنوان یک استعارۀ تاریخی ـ سیاسی مربوط به تاریخ ایران است.
در «گوگل» طبیعی‌ست که نمی‌توان آن را به این صورت پیدا کرد، اما اگر آدم‌ها و ایران‌دوستان دو صفحه از دکتر طباطبایی یا آقای همایون را خوانده بودند، این را به سرعت خواندن می‌فهمیدند. شاید آنگاه آن آقای جای پدربنده و جای پدربزرگ شما، با آن همه کب‌کبه و دب‌دبه، «مفتخر» به ریاست دفتر ویژۀ شهبانو، اگر طباطبایی را حتا اگر دیده بود، به خودش اجازه نمی‌داد که به ایشان بگوید؛ «عمامه‌دار» متأسفم!

با مهر فرخنده
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هدف ما از بررسی حمله تروریستی حماس به شهروندان اسرائیلی، تکرار دوباره آمار و ارقامی نیست که می شود در فضای مجازی پیدا کرد.
ما می خواهیم توجهی کنیم به آنچه از هفت اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) یا حتی ماه ها قبل از حادثه هفت اکتبر، علیه بنیامین نتانیاهو شاهد بودیم، یعنی از روزی که او برای سومین بار به نخست وزیری برگزیده شد.
هدف ما نوعی تجزیه و تحلیل این حادثه هست. ما در این پادکست می خواهیم نقاط مشترک حمله به بی بی نتانیاهو را با آنچه از بهمن سال ۱۳۵۶ علیه محمدرضا شاه پهلوی در سطح داخلی و خارجی سازماندهی شده بود، بطور مختصر نشان دهیم.

@BonyadVarahram
- عقبگرد


بد نیست گاهی وقت‌ها نگاهی به تاریخ بیندازیم تا ببینیم اکنون در کجا هستیم و چقدر پیشرفت کرده‌ایم یا پسرفت. هشتاد و یک سال پیش در تهران محاکمه‌ای علنی برگزار شد که طی آن چهل و هشت نفر از رهبران حزب کمونیست ایران محاکمه شدند. شاخص‌ترین فرد در بین متهمان دکتر «تقی ارانی» رهبر حزب کمونیست ایران بود. عضویت در حزب کمونیست بر اساس قانون جرم محسوب می‌شد. در آن زمان، «استالین» حاکم شوروی بود و کمونیسم بزرگترین خطری بود که حکومت‌هایی مثل حکومت ایران را تهدید می‌کرد. همسایگی ایران با شوروی، این خطر را حتی مضاعف کرده بود. باری دادگاه تشکیل شد. دکتر ارانی از گرفتن وکیل خودداری کرد اما دادگاه یک وکیل تسخیری برایش تعیین کرد که کسی نبود جز «احمد کسروی». دادگاه نهایتاً احکامش را اعلام کرد. دکتر ارانی و دو سه نفر از رفقایش به جرم تلاش برای براندازی نظام پادشاهی و تأسیس حزب غیرقانونی هر کدام به ده سال زندان محکوم شدند و بقیه به محکومیت‌هایی از سه تا هفت سال.

دکتر «یرواند آبراهامیان»، مورخ، از این احکام به عنوان «سنگین‌ترین احکام» نام برده است. جالب است که در دوره حکمرانی پادشاهی که مخالفانش او را «رضا قلدر» می‌نامند، آن هم در هشتاد سال پیش که جهان در زیر سلطهٔ حاکمان خونخواری چون استالین، هیتلر و موسولینی بود، حاکم ایران جدی‌ترین و سرسخت‌ترین مخالفان سیاسی خودش را فقط به ده سال زندان محکوم کرد. حالا این احکام را مقایسه کنید با حکم بیست سال زندان برای آن مرد یا زن جوانی که مهمترین اتهامش، که البته ثابت هم نشده طرفداری از فلان حزب یا گروه خارج‌نشین است. یا نگاه کنید به دادگاه‌هایی که برخلاف دادگاه هشتاد سال پیش علنی نیست و‌ مردم از کم و کیف آن بی‌اطلاعند.

نظر شما را نمی‌دانم، اما من معتقدم که ما پسرفت داشته‌ایم، روال قضایی ما پسرفت داشته و این واقعاً مایهٔ تأسف است.  
بیژن اشتری

@BonyadVarahram
- ترامپ کاخ سفید را پس گرفت


ترامپ برگشت. بی‌تردید این یکی از بزرگ‌ترین کامبک‌های تاریخ آمریکا بود. البته میل دارم بگویم: «ترامپ کاخ سفید را از کرونا پس گرفت.» اگر کووید در ماه‌های سرنوشت‌ساز گریبان آمریکا را نمی‌گرفت، بعید می‌دانم ترامپ شکست می‌خورد. کووید زلزله‌ای بود که صندلی را از زیر هر رئیس‌جمهوری در آمریکا می‌کشید. ترامپ هر کاری می‌کرد شکست می‌خورد. قضیه به نظام انتخاباتی آمریکا ربط دارد: به دلیل رقابت نزدیک دو حزب و شیوۀ الکترال، دهم درصد اهمیت می‌یابد و در چنین مبارزۀ نزدیکی یک بحران بزرگ و مهارناشدنی مثل کووید دست‌کم بین سه تا پنج درصد آرا را به هم می‌ریزد.

شاید بگویید ترامپ در ابتدای کووید سهل‌انگارانه عمل کرد، وگرنه شکست نمی‌خورد. اما نمی‌توان چنین گفت، زیرا همان اندازه که تدابیر سهل‌گیرانه نارضایتی ایجاد می‌کرد، تدابیر سختگیرانه هم با نارضایتی روبرو می‌شد. اگر ترامپ قرنطینۀ شدیدی اعمال می‌کرد، باز هم بازندۀ انتخابات بود، زیرا نارضایتی بخش دیگری را برمی‌انگیخت. اینکه ترامپ آن اوایل پس از شکست در انتخابات می‌گفت «به ویروس چینی باخته است»، بیراه نبود؛ گرچه لازم نیست به تئوری توطئه باور داشته باشیم؛ همین بیان واقعیات عینی کافی است.

آمریکا از جنگ جهانی اول بازیگر تعیین‌کنندۀ جهان بوده است. اگر از منظر ایدئولوژی‌ها به جهان بنگریم، بزرگ‌ترین پرسش این است که چرا ایدئولوژی‌های ضدآزادی مانند فاشیسم و کمونیسم در آمریکا ظهور نکردند؟! اینکه آمریکا - برخلاف اروپا - هیچ‌گاه به کارخانۀ تولید توتالیتاریسم تبدیل نشد و ارتجاع فاشیستی و کمونیستی پدید نیاورد، ریشه در خاستگاه این کشور دارد و بحث گسترده‌ای می‌طلبد، اما دست‌کم با مشاهدۀ تاریخ و عینیات آن می‌توان فهمید که اگر آمریکا نبود، اروپا از فرانکنشتاین‌های توتالیتری که بر میز آزمایشگاه خود ساخته بود، کمر راست نمی‌کرد. کمونیسم و فاشیسم هر دو شورش اروپایی بودند: شورش علیه لیبرالیسم؛ علیه آزادی‌های فردی؛ علیه کاپیتالیسم و پیشرفت‌باوریِ انفجاری آن.

بنابراین آمریکا برای اروپا مثل لنگر عمل کرده است. بریتانیا برای نجات اروپا کافی نبود و دست‌تنها نه در برابر فاشیسم یارای مقاومت داشت و نه در برابر کمونیسم. لازم بود برادری از آن سوی آتلانتیک جلوی توتالیتاریسم‌های اروپای مرکزی و شرقی بایستد. این معادله همچنان عوض نشده است. نسبتی که میان اروپا و آمریکا وجود داشت، همچنان کم‌وبیش وجود دارد و در این میان آنچه خطرناک است این است که یک آمریکای منحصربه‌فرد کنار اروپا وجود نداشته باشد. ایرادی که بر دموکرات‌ها وارد است اینکه آنان به دنبال «اروپائیزه کردن آمریکا» هستند. اینکه اکثریت مطلق اروپایی‌ها هریس را به ترامپ ترجیح می‌دهند حکایت از همین دارد که این شکاف هویتی همچنان میان آمریکایی و اروپا وجود دارد. اروپای سوسیال‌دوست آمریکای کاپیتالیست را نمی‌فهمد و نمی‌خواهد. این شکاف نباید پر شود، زیرا اروپا از آزمون مدرنیته سربلند بیرون نیامده و نقاط تاریکی در کارنامه دارد. نه شخص ترامپ، بلکه کلیت جمهوری‌خواهان در این زمینه بهتر از دموکرات‌ها عمل می‌کنند و از اروپائیزه شدن آمریکا جلوگیری می‌کنند. آمریکا موتورخانۀ جهان است، بهتر است سکاندار آن مدافع هویت آمریکایی باشد. نفع اروپا هم در وجود همین شکاف است؛ گرچه در برابر آمریکا ژست روشنفکری بگیرد و نفهمد چقدر آمریکا در بهروزی خود و جهان مؤثر است.

درنهایت می‌رسیم به ما مردم ایران. چهار سال مثل برق گذشت. اگر قرار بر احیای برجام و جبران آسیب‌های تحریم بود، در طول چهار سال چهار بار می‌شد این کار را کرد. سیاست برجام از ابتدا پایۀ سست داشت زیرا نتیجۀ مذاکره با یک حلقۀ بسته از دموکرات‌ها بود. آمریکا فقط دموکرات‌ها نیستند و دموکرات‌ها هم فقط حلقۀ اوباما نیستند. اگر کسی می‌خواهد با آمریکا معاهده‌ای ببندد، باید با دو جناح آمریکا ببندد، نه دولتی که با چند ده رأی الکترال می‌آید و می‌رود. هر توافقی با آمریکا باید با دو جناح آمریکا باشد و راه آن نیز این است که کنگره پشت آن باشد. نمی‌توان با کمک یک جناح و یک حلقه به جایی رسید.

سیاست جمهوری اسلامی نیز چنین چیزی  نیست. هریس هم می‌آمد، باز فرقی نمی‌کرد. وزیر خارجۀ دولت پزشکیان روز اول آب پاکی را ریخت بر دست همه و گفت ما با آمریکا مشکل مبنایی داریم و مسئله فقط کم کردن از هزینه‌هاست. قطعاً روزهای سختی در پیش است. وقتی برای حصول توافق با بایدن همت و اراده‌ای وجود نداشت، با ترامپ محال اندر محال است. اما حقیقتش را بخواهید، جایی برای حسرت نیست، زیرا بر شخص من دست‌کم مسجل است که با هریس و سهل‌گیرتر از هریس هم همین وضع بود. بازیگران منطقه‌ای مثل اسرائیل هم اصلاً بیکار ننشسته‌اند - اصلاً!

مهدی تدینی

@BonyadVarahram
2025/06/26 17:56:08
Back to Top
HTML Embed Code: