⭕️برای برندینگ بهتر، روی بازارهای کوچکتر تمرکز کنید
▫️برایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردمپسند» مینویسد:
▫️هر چقدر در تیراندازی، زدن به یک هدف بزرگتر، راحتتر است، در برندینگ، قضیه کاملا متفاوت است و هدف گرفتن بازارهای کوچکتر، راحتتر است.
▫️در حقیقت، هر چقدر تعداد مشتریان هدف یک برند بزرگتر و بیشتر میشود، کار ما در برندینگ سختتر میشود چون باید برندمان را در ذهن انسانهای بیشتری که تفاوتهای زیادی با هم دارند، حک کنیم.
▫️به همین دلیل است که برخی از برندها، به خصوص برندهایی که منابع کمی در اختیار دارند، ترجیح میدهند روی یک بازار کوچک تمرکز و در مقابل وسوسه گسترش بازارشان مقاومت کنند.
▫️برای مثال، انتشارات پالیتیک اَند پراس را در نظر بگیرید که معتبرترین برند در زمینه چاپ کتابهای مربوط به سیاست، روابط بینالملل و حکمرانی است.
▫️از آن جایی که تعداد مخاطبان این قبیل کتابها چندان زیاد نیست، پالیتیک اَند پراس به راحتی میتواند با برگزاری کمپینهایی مثل سخنرانی درباره موضوعات مختلف در دنیای سیاست، مشتریان هدفش را گرد هم جمع کند و روی آنها اثر بگذارد.
▫️تمرکز روی این بازار کوچک به انتشارات پالیتیک اَند پراس کمک کرده تا در مقابل غولی چون آمازون که کتابفروشیهای بزرگی مثل بِرنز اَند نوبل را ورشکسته کرده، دوام بیاورد و حتی رشد کند.
▫️پس یادمان باشد، تمرکز روی یک بازار و محصول خاص، باعث قدرتمندتر شدن برندمان و توسعه آن به سمت بازارهای بزرگ و محصولات مختلف، باعث کاهش قدرت آن در طول زمان میشود.
▫️بر همین اساس، نباید در پاسخ به این سوال که مشتری هدف برندمان کیست؟ به گونهای عمل کنیم که تقریبا هر کسی را جزء مشتریان هدف برندمان در نظر بگیریم، زیرا این ذهنیت در نهایت باعث سردرگمی خودمان، برندمان و مشتریانمان میشود.
▫️مثلا مدیر برندی را در نظر بگیرید که در پاسخ به این سوال میگوید: خانمهای 25 تا 54 سال، مشتریان هدف برند ما هستند.
▫️در چنین شرایطی باید پرسید: آیا واقعا یک خانم جوان 25 ساله، نیازها و خواستههایی مشابه یک خانم میانسال 54 ساله دارد؟
▫️تجربه نشان میدهد چنین پاسخهایی سرآغاز تضعیف یک برند و در نهایت شکست خوردن و محو شدن آن از بازار میباشد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
▫️برایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردمپسند» مینویسد:
▫️هر چقدر در تیراندازی، زدن به یک هدف بزرگتر، راحتتر است، در برندینگ، قضیه کاملا متفاوت است و هدف گرفتن بازارهای کوچکتر، راحتتر است.
▫️در حقیقت، هر چقدر تعداد مشتریان هدف یک برند بزرگتر و بیشتر میشود، کار ما در برندینگ سختتر میشود چون باید برندمان را در ذهن انسانهای بیشتری که تفاوتهای زیادی با هم دارند، حک کنیم.
▫️به همین دلیل است که برخی از برندها، به خصوص برندهایی که منابع کمی در اختیار دارند، ترجیح میدهند روی یک بازار کوچک تمرکز و در مقابل وسوسه گسترش بازارشان مقاومت کنند.
▫️برای مثال، انتشارات پالیتیک اَند پراس را در نظر بگیرید که معتبرترین برند در زمینه چاپ کتابهای مربوط به سیاست، روابط بینالملل و حکمرانی است.
▫️از آن جایی که تعداد مخاطبان این قبیل کتابها چندان زیاد نیست، پالیتیک اَند پراس به راحتی میتواند با برگزاری کمپینهایی مثل سخنرانی درباره موضوعات مختلف در دنیای سیاست، مشتریان هدفش را گرد هم جمع کند و روی آنها اثر بگذارد.
▫️تمرکز روی این بازار کوچک به انتشارات پالیتیک اَند پراس کمک کرده تا در مقابل غولی چون آمازون که کتابفروشیهای بزرگی مثل بِرنز اَند نوبل را ورشکسته کرده، دوام بیاورد و حتی رشد کند.
▫️پس یادمان باشد، تمرکز روی یک بازار و محصول خاص، باعث قدرتمندتر شدن برندمان و توسعه آن به سمت بازارهای بزرگ و محصولات مختلف، باعث کاهش قدرت آن در طول زمان میشود.
▫️بر همین اساس، نباید در پاسخ به این سوال که مشتری هدف برندمان کیست؟ به گونهای عمل کنیم که تقریبا هر کسی را جزء مشتریان هدف برندمان در نظر بگیریم، زیرا این ذهنیت در نهایت باعث سردرگمی خودمان، برندمان و مشتریانمان میشود.
▫️مثلا مدیر برندی را در نظر بگیرید که در پاسخ به این سوال میگوید: خانمهای 25 تا 54 سال، مشتریان هدف برند ما هستند.
▫️در چنین شرایطی باید پرسید: آیا واقعا یک خانم جوان 25 ساله، نیازها و خواستههایی مشابه یک خانم میانسال 54 ساله دارد؟
▫️تجربه نشان میدهد چنین پاسخهایی سرآغاز تضعیف یک برند و در نهایت شکست خوردن و محو شدن آن از بازار میباشد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️توصیه هایی برای متقاعد کردن دیگران
🔺همه دوست دارند حرف بزنند ولی گوش کردن، هنر بزرگتری است. با دقت به صحبت های طرف مقابل گوش کنید.
🔺سخنان او را قطع نکنید.
🔺خواسته خود را در ابتدای گفتگو مطرح نکنید.
🔺با تکرار بعضی از جملات مخاطب خودتان، نشان بدهید که به صحبتهایش توجه دارید و او را درک میکنید.
🔺هنگام صحبت کردن از اعداد و ارقام و آمار دقیق استفاده کنید.
🔺مبالغه و زیاده گویی نکنید.
🔺برای تمام ادعاهای خود مرجع و منبع موثق بیاورید.
🔺در گفتار خود صادق باشید. اگر دو بار زنگ زدهاید، نگویید که "صد بار تماس گرفتهام".
🔺از دیگران بدگویی نکنید چون اعتماد شنونده را از دست می دهید.
🔺برای حرفهایتان از اشخاص مطمئن گواه بیاورید.
🔺بجای شهود از رویدادهای علمی بهرمند شوید.
🔺از تجربیات و داستانهای شخصی خودتان بگویید.
🔺همیشه لبخند به لب داشته باشید.
🔺ارتباط چشمی برای گفتگو بسیار مهم است. از آن غافل نشوید.
🔺شفاف و صریح حرف بزنید و طرف مقابل را به چالش نکشید.
🔺از مقایسه دو موضوع مرتبط استفاده کنید.
🔺طرف مقابل را در فشار قرار ندهید.
🔺دغدغهها و نگرانیهای او را درک کنید.
🔺به نتیجه "بُرد-بُرد " فکر کنید و ریسکهای او را هم در نظر بگیرید.
🔺قدردان زمانی باشید که به شما اختصاص داده است.
🔺از حرفها و مثالهای تکراری پرهیز کنید.
🔺زمان مصاحبه را مدیریت کنید تا جلسه کسالتآور نشود.
🔺بر مواضع خود اصرار بیش از اندازه نداشته باشید.
🔺جملات پایانی را دقیق و حساب شده انتخاب کنید چون زمان بیشتری در ذهن میمانند.
🔺قرار نیست همیشه و در تمام مباحثات موفق شوید، در چنین مواقعی وقتتان را بیهوده تلف نکنید.
🔺ممکن است حرفهای نامربوط بشنوید، باید خویشتن دار باشید و عصبانیت خود را کنترل کنید.
🔺ممکن است در ابتدا استرس و اضطراب داشته باشید. با چند نفس عمیق و سکوت و یا یک سوال از پیش آماده شده فرصت مناسبی برای خودتان ایجاد کنید.
🔺به خاطر باورها و عقاید طرف مقابل، او را احمق فرض نکنید.
🔺از جملات دستوری و توهینآمیز پرهیز نمایید.
🔺شرایط سنی، فیزیکی، مالی و فرهنگی طرف مقابل را در نظر داشته باشید.
🔺مهمترین هدف شما، متقاعد کردن او و کمکردن مقاومتش در برابر شماست. پس گاهی لازم است به جلسات بعد هم فکر کنید و در یک جلسه تمام فرصت های خود را نسوزانید.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@Cafemodiriyat
🔺همه دوست دارند حرف بزنند ولی گوش کردن، هنر بزرگتری است. با دقت به صحبت های طرف مقابل گوش کنید.
🔺سخنان او را قطع نکنید.
🔺خواسته خود را در ابتدای گفتگو مطرح نکنید.
🔺با تکرار بعضی از جملات مخاطب خودتان، نشان بدهید که به صحبتهایش توجه دارید و او را درک میکنید.
🔺هنگام صحبت کردن از اعداد و ارقام و آمار دقیق استفاده کنید.
🔺مبالغه و زیاده گویی نکنید.
🔺برای تمام ادعاهای خود مرجع و منبع موثق بیاورید.
🔺در گفتار خود صادق باشید. اگر دو بار زنگ زدهاید، نگویید که "صد بار تماس گرفتهام".
🔺از دیگران بدگویی نکنید چون اعتماد شنونده را از دست می دهید.
🔺برای حرفهایتان از اشخاص مطمئن گواه بیاورید.
🔺بجای شهود از رویدادهای علمی بهرمند شوید.
🔺از تجربیات و داستانهای شخصی خودتان بگویید.
🔺همیشه لبخند به لب داشته باشید.
🔺ارتباط چشمی برای گفتگو بسیار مهم است. از آن غافل نشوید.
🔺شفاف و صریح حرف بزنید و طرف مقابل را به چالش نکشید.
🔺از مقایسه دو موضوع مرتبط استفاده کنید.
🔺طرف مقابل را در فشار قرار ندهید.
🔺دغدغهها و نگرانیهای او را درک کنید.
🔺به نتیجه "بُرد-بُرد " فکر کنید و ریسکهای او را هم در نظر بگیرید.
🔺قدردان زمانی باشید که به شما اختصاص داده است.
🔺از حرفها و مثالهای تکراری پرهیز کنید.
🔺زمان مصاحبه را مدیریت کنید تا جلسه کسالتآور نشود.
🔺بر مواضع خود اصرار بیش از اندازه نداشته باشید.
🔺جملات پایانی را دقیق و حساب شده انتخاب کنید چون زمان بیشتری در ذهن میمانند.
🔺قرار نیست همیشه و در تمام مباحثات موفق شوید، در چنین مواقعی وقتتان را بیهوده تلف نکنید.
🔺ممکن است حرفهای نامربوط بشنوید، باید خویشتن دار باشید و عصبانیت خود را کنترل کنید.
🔺ممکن است در ابتدا استرس و اضطراب داشته باشید. با چند نفس عمیق و سکوت و یا یک سوال از پیش آماده شده فرصت مناسبی برای خودتان ایجاد کنید.
🔺به خاطر باورها و عقاید طرف مقابل، او را احمق فرض نکنید.
🔺از جملات دستوری و توهینآمیز پرهیز نمایید.
🔺شرایط سنی، فیزیکی، مالی و فرهنگی طرف مقابل را در نظر داشته باشید.
🔺مهمترین هدف شما، متقاعد کردن او و کمکردن مقاومتش در برابر شماست. پس گاهی لازم است به جلسات بعد هم فکر کنید و در یک جلسه تمام فرصت های خود را نسوزانید.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@Cafemodiriyat
⭕️ ۱۰ مهارت اساسی در مذاکره
مذاکره یکی از حیاتیترین مهارتهایی است که در زندگی شخصی و حرفهای به آن نیاز داریم. از خرید خانه تا مذاکره در محیط کار، همه ما به نحوی با مذاکره سر و کار داریم. در اینجا به بررسی شش مهارت اساسی که برای موفقیت در مذاکره لازم است، میپردازیم.
🔺ایجاد رابطه
اولین قدم در هر مذاکرهای، ایجاد یک رابطه انسانی با طرف مقابل است. وقتی بتوانید ارتباطی دوستانه و صمیمانه برقرار کنید، طرف مقابل کمتر شما را به عنوان دشمن میبیند و تمایل بیشتری به همکاری خواهد داشت.
🔺شنیدن فعال
یکی از مهمترین اصول در مذاکره، شنیدن فعال است. یعنی به جای تسلط بر گفتگو، به دقت به حرفهای طرف مقابل گوش دهید و نشان دهید که به نظرات او اهمیت میدهید. این کار باعث میشود طرف مقابل احساس کند که شما به او احترام میگذارید و این باعث افزایش احتمال رسیدن به توافق میشود.
🔺آینه کردن
یکی دیگر از روشهای موثر در مذاکره، آینهکردن رفتارها و گفتارهای طرف مقابل است. این کار باعث میشود طرف مقابل احساس راحتی و اعتماد بیشتری نسبت به شما پیدا کند. به عنوان مثال، اگر او از یک اصطلاح خاص استفاده میکند، شما هم همان اصطلاح را به کار ببرید یا از زبان بدنی مشابه استفاده کنید.
🔺کنترل احساسات
در هنگام مذاکره، کنترل احساسات بسیار مهم است. اگر احساسات خود را نشان دهید، ممکن است نقاط ضعف شما برملا شود و این میتواند به ضرر شما تمام شود.
🔺توانایی ترک مذاکره
همیشه این نکته را در ذهن داشته باشید که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. باید به خوبی بدانید که حداقل پذیرش شما چیست و اگر طرف مقابل نتواند آن را تامین کند، آماده باشید که مذاکره را ترک کنید.
🔺خلاقیت
برای دستیابی به توافقی که برای هر دو طرف سودمند باشد، نیاز به خلاقیت دارید. سعی کنید خارج از چارچوب فکر کنید و راهحلهای جدید و غیرمعمول ارائه دهید.
🔺تعیین هدفهای واضح
داشتن هدفهای مشخص در مذاکره بسیار مهم است. باید بدانید که چه میخواهید و چرا آن را میخواهید. این کار به شما کمک میکند تا در طول مذاکره تمرکز خود را حفظ کنید و از مسیر اصلی منحرف نشوید. همچنین اهداف خود را به صورت اولویتبندی شده در نظر بگیرید تا در صورت لزوم بتوانید از برخی اهداف کمتر مهم صرف نظر کنید.
🔺مدیریت زمان
مدیریت صحیح زمان میتواند به شما کمک کند تا به بهترین نتایج برسید. به عنوان مثال، قبل از شروع مذاکره، زمان محدودی برای هر بخش تعیین کنید یا اگر بحثی به نتیجه نمیرسد، بهتر است به موضوع دیگری بپردازید و بعداً به آن بازگردید.
🔺شناخت فرهنگها
شناخت و احترام به تفاوتهای فرهنگی در مذاکرهها بسیار مهم است. هر فرهنگ دارای نکات و روشهای خاص خود در مذاکره است که باید به آنها توجه شود.
🔺تحلیل قدرت
شناخت قدرتهای موجود در مذاکره و استفاده صحیح از آنها میتواند به شما کمک کند تا به نتایج بهتری برسید. مثلا منابع قدرت خود را بشناسید و به تعادل قدرت توجه کنید. در صورت نیاز، سعی کنید از منابع قدرت خود به نفع خود استفاده کنید.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@Cafemodiriyat
مذاکره یکی از حیاتیترین مهارتهایی است که در زندگی شخصی و حرفهای به آن نیاز داریم. از خرید خانه تا مذاکره در محیط کار، همه ما به نحوی با مذاکره سر و کار داریم. در اینجا به بررسی شش مهارت اساسی که برای موفقیت در مذاکره لازم است، میپردازیم.
🔺ایجاد رابطه
اولین قدم در هر مذاکرهای، ایجاد یک رابطه انسانی با طرف مقابل است. وقتی بتوانید ارتباطی دوستانه و صمیمانه برقرار کنید، طرف مقابل کمتر شما را به عنوان دشمن میبیند و تمایل بیشتری به همکاری خواهد داشت.
🔺شنیدن فعال
یکی از مهمترین اصول در مذاکره، شنیدن فعال است. یعنی به جای تسلط بر گفتگو، به دقت به حرفهای طرف مقابل گوش دهید و نشان دهید که به نظرات او اهمیت میدهید. این کار باعث میشود طرف مقابل احساس کند که شما به او احترام میگذارید و این باعث افزایش احتمال رسیدن به توافق میشود.
🔺آینه کردن
یکی دیگر از روشهای موثر در مذاکره، آینهکردن رفتارها و گفتارهای طرف مقابل است. این کار باعث میشود طرف مقابل احساس راحتی و اعتماد بیشتری نسبت به شما پیدا کند. به عنوان مثال، اگر او از یک اصطلاح خاص استفاده میکند، شما هم همان اصطلاح را به کار ببرید یا از زبان بدنی مشابه استفاده کنید.
🔺کنترل احساسات
در هنگام مذاکره، کنترل احساسات بسیار مهم است. اگر احساسات خود را نشان دهید، ممکن است نقاط ضعف شما برملا شود و این میتواند به ضرر شما تمام شود.
🔺توانایی ترک مذاکره
همیشه این نکته را در ذهن داشته باشید که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. باید به خوبی بدانید که حداقل پذیرش شما چیست و اگر طرف مقابل نتواند آن را تامین کند، آماده باشید که مذاکره را ترک کنید.
🔺خلاقیت
برای دستیابی به توافقی که برای هر دو طرف سودمند باشد، نیاز به خلاقیت دارید. سعی کنید خارج از چارچوب فکر کنید و راهحلهای جدید و غیرمعمول ارائه دهید.
🔺تعیین هدفهای واضح
داشتن هدفهای مشخص در مذاکره بسیار مهم است. باید بدانید که چه میخواهید و چرا آن را میخواهید. این کار به شما کمک میکند تا در طول مذاکره تمرکز خود را حفظ کنید و از مسیر اصلی منحرف نشوید. همچنین اهداف خود را به صورت اولویتبندی شده در نظر بگیرید تا در صورت لزوم بتوانید از برخی اهداف کمتر مهم صرف نظر کنید.
🔺مدیریت زمان
مدیریت صحیح زمان میتواند به شما کمک کند تا به بهترین نتایج برسید. به عنوان مثال، قبل از شروع مذاکره، زمان محدودی برای هر بخش تعیین کنید یا اگر بحثی به نتیجه نمیرسد، بهتر است به موضوع دیگری بپردازید و بعداً به آن بازگردید.
🔺شناخت فرهنگها
شناخت و احترام به تفاوتهای فرهنگی در مذاکرهها بسیار مهم است. هر فرهنگ دارای نکات و روشهای خاص خود در مذاکره است که باید به آنها توجه شود.
🔺تحلیل قدرت
شناخت قدرتهای موجود در مذاکره و استفاده صحیح از آنها میتواند به شما کمک کند تا به نتایج بهتری برسید. مثلا منابع قدرت خود را بشناسید و به تعادل قدرت توجه کنید. در صورت نیاز، سعی کنید از منابع قدرت خود به نفع خود استفاده کنید.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@Cafemodiriyat
⭕️در #برندینگ
فرض بر این است که
مخاطب (مصرف کننده) قادر است انتخاب های منطقی انجام دهد.
او روی بیشینه کردن مطلوبیت متمرکز خواهد بود، تا منافعی برایش حاصل شود.
به همین دلیل، مخاطب همیشه برندی را انتخاب خواهد کرد که:
برایش آشنا باشد.
باکیفیت باشد.
جذاب و متمایز باشد.
متعهد بنظر بیاید و نهایتا بهترین احساس و ارزش را نسبت به قیمتش ارائه دهد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
فرض بر این است که
مخاطب (مصرف کننده) قادر است انتخاب های منطقی انجام دهد.
او روی بیشینه کردن مطلوبیت متمرکز خواهد بود، تا منافعی برایش حاصل شود.
به همین دلیل، مخاطب همیشه برندی را انتخاب خواهد کرد که:
برایش آشنا باشد.
باکیفیت باشد.
جذاب و متمایز باشد.
متعهد بنظر بیاید و نهایتا بهترین احساس و ارزش را نسبت به قیمتش ارائه دهد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️به ارزش های طرف مقابل هم فکر کنید نه فقط ارزش های خودتان
زمانی که بر سر میز مذاکره می نشینیم، بدنبال دریافت ارزش هایی هستیم که توسط مخاطب قرار است دریافت کنیم. ارزش هایی که بواسطه امتیازهایی که دریافت می کنیم بدست می آید.
برای مخاطب هم همین ماجرا صدق می کند و او بدنبال ارزش است.
▫️بعنوان مثال برای یک فروشنده پولی که دریافت می کند ارزش است و برای مشتری محصولی که می خرد.
یک اشتباه مذاکره این است که بر روی ارزش های خودمان تمرکز کنیم، مثلاً همان فروشنده مدام از سود کم و هزینه ها صحبت کند.
برای داشتن مذاکره موفق باید ارزش های مخاطب را بخوبی بشناسید و تمرکز صحبت هایتان برروی همین ارزش ها باشد.
اینطور احتمال موفقیت شما در مذاکره به مراتب بالا می رود.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
زمانی که بر سر میز مذاکره می نشینیم، بدنبال دریافت ارزش هایی هستیم که توسط مخاطب قرار است دریافت کنیم. ارزش هایی که بواسطه امتیازهایی که دریافت می کنیم بدست می آید.
برای مخاطب هم همین ماجرا صدق می کند و او بدنبال ارزش است.
▫️بعنوان مثال برای یک فروشنده پولی که دریافت می کند ارزش است و برای مشتری محصولی که می خرد.
یک اشتباه مذاکره این است که بر روی ارزش های خودمان تمرکز کنیم، مثلاً همان فروشنده مدام از سود کم و هزینه ها صحبت کند.
برای داشتن مذاکره موفق باید ارزش های مخاطب را بخوبی بشناسید و تمرکز صحبت هایتان برروی همین ارزش ها باشد.
اینطور احتمال موفقیت شما در مذاکره به مراتب بالا می رود.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️ برندسازی
ﺑﺮندینگBranding اقدامی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ی ﺁﻥ ﺳﻄﺢ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﻭ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺤﺼﻮﻝ ، ﺧﺪﻣﺖ(ﺷﺮﮐﺖ) یا فرد ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻣﯽشود و ﺍﺭﺯﺵ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﺫﯼ ﻧﻔﻌﺎﻥ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ.
ﻣتخصصین برند، ﺍﺭﺯﺵ ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﯼ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺫﯼ ﻧﻔﻌﺎﻥ(ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ) ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ
ﻭ ﺑﺮ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻭﯾﮋﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺑﺮﺧﯽ هم ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﺮﻧﺪ ﺧﻼﺻﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
▫️ﻭﯾﻦ ﺟﺎﻣﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺳﺨﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻨﻈﻮﺭﻣﺎﻥ, ﻓﺮﺍﯾﻨﺪ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﺮﻧﺪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺯ ﺩﻫﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺷﺎﻫﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﻧﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ.
ﻫﺪﻑ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻭﺿﻌﯿﺘﯽ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺫﯼ ﻧﻔﻌﺎﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
▫️ﻧﺎﮐﺲ ﻭ ﺑﯿﮑﺮﺗﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻨﺘﯽ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺭﺍ ﻗﺎﺋﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﻪ ﻫﺪﻑ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺗﻤﺎﯾﺰ ﻭ ﺗﺮﻓﯿﻊ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺮ ﺑﺮﻧﺪﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺗﺮ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﻌﺎﻣﻼﺕ ﮐﻠﯿﻪ ﺫﯼ ﻧﻔﻌﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ.
▫️دکتر دیوید ﺁﮐﺮ ﻧﯿﺰ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺪ ﺷﺮﮐﺘﯽ(ﺑﺮﻧﺪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ) ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﺍﻫﺮﻣﯽ, ﻫﻢ ﺍﻓﺰﺍﯾﯽ ﻭ ﺷﻔﺎﻓﯿﺖ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﺨﺼﻮﺹ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺤﯿﻂ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻭ ﻣﻐﺸﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯼ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﮐﻠﯽ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽﺩﻫﺪ.
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯼ ﺑﺮﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯼ ﮐﻼﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻭﯾﮋﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
ﺑﺮندینگBranding اقدامی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ی ﺁﻥ ﺳﻄﺢ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﻭ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺤﺼﻮﻝ ، ﺧﺪﻣﺖ(ﺷﺮﮐﺖ) یا فرد ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻣﯽشود و ﺍﺭﺯﺵ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﺫﯼ ﻧﻔﻌﺎﻥ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ.
ﻣتخصصین برند، ﺍﺭﺯﺵ ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﯼ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺫﯼ ﻧﻔﻌﺎﻥ(ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ) ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ
ﻭ ﺑﺮ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻭﯾﮋﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺑﺮﺧﯽ هم ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﺮﻧﺪ ﺧﻼﺻﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
▫️ﻭﯾﻦ ﺟﺎﻣﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺳﺨﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻨﻈﻮﺭﻣﺎﻥ, ﻓﺮﺍﯾﻨﺪ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﺮﻧﺪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺯ ﺩﻫﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺷﺎﻫﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﻧﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ.
ﻫﺪﻑ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻭﺿﻌﯿﺘﯽ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺫﯼ ﻧﻔﻌﺎﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
▫️ﻧﺎﮐﺲ ﻭ ﺑﯿﮑﺮﺗﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻨﺘﯽ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺭﺍ ﻗﺎﺋﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﻪ ﻫﺪﻑ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺗﻤﺎﯾﺰ ﻭ ﺗﺮﻓﯿﻊ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺮ ﺑﺮﻧﺪﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺗﺮ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﻌﺎﻣﻼﺕ ﮐﻠﯿﻪ ﺫﯼ ﻧﻔﻌﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ.
▫️دکتر دیوید ﺁﮐﺮ ﻧﯿﺰ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺪ ﺷﺮﮐﺘﯽ(ﺑﺮﻧﺪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ) ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﺍﻫﺮﻣﯽ, ﻫﻢ ﺍﻓﺰﺍﯾﯽ ﻭ ﺷﻔﺎﻓﯿﺖ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﺨﺼﻮﺹ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺤﯿﻂ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻭ ﻣﻐﺸﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺑﺮﻧﺪﺳﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯼ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﮐﻠﯽ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽﺩﻫﺪ.
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯼ ﺑﺮﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯼ ﮐﻼﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻭﯾﮋﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️برندسازی
برندهای گوناگون از بانکها گرفته تا گروههای صنعتی، از موتورهای جستجو تا مراقبتهای بهداشتی، همه از خاستگاه و انگیزهی وجودیشان میگویند .
▫️سؤالی که برند شما باید به منظور جلب توجه مخاطب داخلی و بیرونی پاسخ دهد :
صرفاً
«ما چه کاری انجام میدهیم» نیست،
بلکه
«چرا این کار را انجام میدهیم» است.
▫️چرا همکاری با برند شما، یا خرید خدمات و محصولاتتان باید برای کسی مهم باشد؟
▫️چه چیزی برند شما را از هزاران برند دیگر که هر روزه با آنها در ارتباطیم خاصتر میکند؟
▫️به عبارت دیگر:
برند باید به اصل سازماندهی و محرکی بدل شود که هر آنچه انجام میدهید هدایت کند و بیانگر علت وجودی کاروکسب، انگیزههای نهفته در تصمیمگیریهای مدیریتی و انگیزهی کارمندان شما برای انجام وظایف به بهترین شکل ممکن باشد.
برخورداری از ایدهی برند و بهکارگیری مؤثر آن به موفقیت کاروکسبها میانجامد و حتی قدرت ایجاد اخلال را دارد. هر سازمانی در زمینهی کاری که انجام میدهد و رؤیای آنچه برای آینده در سر دارد باید با تمامی مخاطبانش شفاف باشد، همچنین باید معتبر و معنادار باشد.
از همه مهمتر، باید در هر کاری که برندتان انجام میدهد، جاری باشد و تقویت شود.
( کتاب برندسازی اخلالگرانه
نویسندگان: جِیکب بنبونِن
گابور شریر و بنجامین نَپ )
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
برندهای گوناگون از بانکها گرفته تا گروههای صنعتی، از موتورهای جستجو تا مراقبتهای بهداشتی، همه از خاستگاه و انگیزهی وجودیشان میگویند .
▫️سؤالی که برند شما باید به منظور جلب توجه مخاطب داخلی و بیرونی پاسخ دهد :
صرفاً
«ما چه کاری انجام میدهیم» نیست،
بلکه
«چرا این کار را انجام میدهیم» است.
▫️چرا همکاری با برند شما، یا خرید خدمات و محصولاتتان باید برای کسی مهم باشد؟
▫️چه چیزی برند شما را از هزاران برند دیگر که هر روزه با آنها در ارتباطیم خاصتر میکند؟
▫️به عبارت دیگر:
برند باید به اصل سازماندهی و محرکی بدل شود که هر آنچه انجام میدهید هدایت کند و بیانگر علت وجودی کاروکسب، انگیزههای نهفته در تصمیمگیریهای مدیریتی و انگیزهی کارمندان شما برای انجام وظایف به بهترین شکل ممکن باشد.
برخورداری از ایدهی برند و بهکارگیری مؤثر آن به موفقیت کاروکسبها میانجامد و حتی قدرت ایجاد اخلال را دارد. هر سازمانی در زمینهی کاری که انجام میدهد و رؤیای آنچه برای آینده در سر دارد باید با تمامی مخاطبانش شفاف باشد، همچنین باید معتبر و معنادار باشد.
از همه مهمتر، باید در هر کاری که برندتان انجام میدهد، جاری باشد و تقویت شود.
( کتاب برندسازی اخلالگرانه
نویسندگان: جِیکب بنبونِن
گابور شریر و بنجامین نَپ )
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️برنامه استراتژیک کسب و کارها شامل چه قسمت هایی است؟
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️بازاریابی مدرن
فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی مدرن، در کتاب خود به نام «کاتلر در مدیریت بازار»، ۱۴ توصیه زیر را برای انتقال به بازاریابی مدرن مطرح کرده است:
۱- تغییر از «انجام تمام فعالیتها در درون شرکت» به «برونسپاری فعالیتهای فرعی به شرکتهای دیگر».
۲- تغییر از «پیشرفت شرکت به تنهایی» به «پیشرفت شرکت به همراه تامینکنندگان مواد اولیه و شرکتهای توزیع شرکت».
۳- تغییر از «جدا بودن از رقبا» به «تشکیل شبکههای همکاری با رقبا با هدف جلوگیری از جنگهای رقابتی بیهوده».
۴- تغییر از «سازماندهی واحدهای بازاریابی و فروش به صورت مجزا» به «تشکیل تیمهای کاری مشترک بین واحدهای بازاریابی و فروش».
۵- تغییر از «تمرکز بر بازار داخلی» به «تمرکز بر بازارهای داخلی و جهانی».
۶- تغییر از «تمرکز بر محصول» به «تمرکز بر مشتری و بازار».
۷- تغییر از «تولید محصول یکنواخت و استاندارد» به «شخصیسازی محصول بر اساس خواسته و نیاز مشتری».
۸- تغییر از «ارتقاء ویژگیهای محصول» به «افزایش نقش و ارزش محصول در زندگی شخصی و کاری مشتری».
۹- تغییر از «تولید انبوه» به «تولید متفاوت برای بازارهای هدف مختلف».
۱۰- تغییر از «تمرکز بر یک مزیت رقابتی پایدار» به «سرمایهگذاری در چند مزیت رقابتی مختلف و انتقال سریع از یک مزیت به مزیت دیگر بر اساس شرایط بازار».
۱۱- تغییر از «طراحی محصولات نو با کُندی و دقت بالا» به «کوتاه کردن چرخه معرفی و عرضه محصول جدید».
۱۲- تغییر از «همکاری با تامینکنندگان متعدد» به «همکاری با چند تامینکننده محدود».
۱۳- تغییر از «طراحی استراتژی توسط مدیران ارشد» به «پیشنهاد استراتژی توسط لایههای عملیاتی و تصویب توسط مدیران ارشد».
۱۴- تغییر از «توجه به بازارهای موجود و نیازهای آشکار مشتریان» به «بازارهای پنهان و و نیازهای کشف نشده مشتریان».
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی مدرن، در کتاب خود به نام «کاتلر در مدیریت بازار»، ۱۴ توصیه زیر را برای انتقال به بازاریابی مدرن مطرح کرده است:
۱- تغییر از «انجام تمام فعالیتها در درون شرکت» به «برونسپاری فعالیتهای فرعی به شرکتهای دیگر».
۲- تغییر از «پیشرفت شرکت به تنهایی» به «پیشرفت شرکت به همراه تامینکنندگان مواد اولیه و شرکتهای توزیع شرکت».
۳- تغییر از «جدا بودن از رقبا» به «تشکیل شبکههای همکاری با رقبا با هدف جلوگیری از جنگهای رقابتی بیهوده».
۴- تغییر از «سازماندهی واحدهای بازاریابی و فروش به صورت مجزا» به «تشکیل تیمهای کاری مشترک بین واحدهای بازاریابی و فروش».
۵- تغییر از «تمرکز بر بازار داخلی» به «تمرکز بر بازارهای داخلی و جهانی».
۶- تغییر از «تمرکز بر محصول» به «تمرکز بر مشتری و بازار».
۷- تغییر از «تولید محصول یکنواخت و استاندارد» به «شخصیسازی محصول بر اساس خواسته و نیاز مشتری».
۸- تغییر از «ارتقاء ویژگیهای محصول» به «افزایش نقش و ارزش محصول در زندگی شخصی و کاری مشتری».
۹- تغییر از «تولید انبوه» به «تولید متفاوت برای بازارهای هدف مختلف».
۱۰- تغییر از «تمرکز بر یک مزیت رقابتی پایدار» به «سرمایهگذاری در چند مزیت رقابتی مختلف و انتقال سریع از یک مزیت به مزیت دیگر بر اساس شرایط بازار».
۱۱- تغییر از «طراحی محصولات نو با کُندی و دقت بالا» به «کوتاه کردن چرخه معرفی و عرضه محصول جدید».
۱۲- تغییر از «همکاری با تامینکنندگان متعدد» به «همکاری با چند تامینکننده محدود».
۱۳- تغییر از «طراحی استراتژی توسط مدیران ارشد» به «پیشنهاد استراتژی توسط لایههای عملیاتی و تصویب توسط مدیران ارشد».
۱۴- تغییر از «توجه به بازارهای موجود و نیازهای آشکار مشتریان» به «بازارهای پنهان و و نیازهای کشف نشده مشتریان».
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﻣﺘﻨﻮﻋﯽ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ:
🔻ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ, ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ:
ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭﺑﺮﺩ ؛ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﯼ ﮐﻤّﯽ ﻭ ﮐﯿﻔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻫﺪﻑ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ ؛ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺧﻂ ﻣﺸﯽ ﻫﺎ ﯾﺎ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻫﺎ ؛ ﻃﺮﺡ ﺭﯾﺰ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ (ﺗﺎﮐﺘﯿﮑﯽ).
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯾﮏ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺍﺩ ﺫﯾﻞ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﻫﺪ: ﻓﺎﺋﻖ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﻣﻘﺘﻀﯿﺎﺕ ﺁﺗﯽ, ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ, ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻨﺎﺳﺐ, ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺑﺮ ﺍﻋﻤﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ.
🔻ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ
ﺗﻮﺍﻟﯽ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ: ﺗﻬﯿﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ؛ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﻌﯿﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﮐﻤﯿﺖ ﻭ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﻭ ﻫﺰﯾﻨﻪ ؛ ﺑﺎﺯﺑﯿﻨﯽ ﻭ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ؛ ﺗﻬﯿﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺟﺪﯾﺪ.
🔻ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺗﺨﺼﺼﯽ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻭﻇﺎﯾﻒ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ, ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ.
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻭ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺗﻮﻟﯿﺪ (ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺗﻮﻟﯿﺪ) : ﺩﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ, ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻭ ﺗﺴﻬﯿﻼﺕ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﻭ ﮐﺎﻻﻫﺎ , ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻘﺎﺿﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﻧﺸﺪﻩ ﺟﺎﻣﻌﻪ , ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﭘﺮﺳﻨﻠﯽ (ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ) :ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺑﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ, ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ, ﺁﻣﻮﺯﺵ, ﺗﺮﻓﯿﻊ ﻭ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﮕﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻭﺭﻭﺩ ﻭ ﺧﺮﻭﺝ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﻭﺭﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺑﻮﺩﺟﻪ:ﺑﺎ ﺑﺮﺍﻭﺭﺩ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺍﻣﺪﻫﺎ ﻭ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﻣﺘﻨﻮﻋﯽ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ:
🔻ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ, ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ:
ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭﺑﺮﺩ ؛ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﯼ ﮐﻤّﯽ ﻭ ﮐﯿﻔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻫﺪﻑ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ ؛ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺧﻂ ﻣﺸﯽ ﻫﺎ ﯾﺎ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻫﺎ ؛ ﻃﺮﺡ ﺭﯾﺰ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ (ﺗﺎﮐﺘﯿﮑﯽ).
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯾﮏ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺍﺩ ﺫﯾﻞ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﻫﺪ: ﻓﺎﺋﻖ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﻣﻘﺘﻀﯿﺎﺕ ﺁﺗﯽ, ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ, ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻨﺎﺳﺐ, ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺑﺮ ﺍﻋﻤﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ.
🔻ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ
ﺗﻮﺍﻟﯽ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ: ﺗﻬﯿﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ؛ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﻌﯿﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﮐﻤﯿﺖ ﻭ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﻭ ﻫﺰﯾﻨﻪ ؛ ﺑﺎﺯﺑﯿﻨﯽ ﻭ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ؛ ﺗﻬﯿﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺟﺪﯾﺪ.
🔻ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺗﺨﺼﺼﯽ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻭﻇﺎﯾﻒ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ, ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ.
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻭ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺗﻮﻟﯿﺪ (ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺗﻮﻟﯿﺪ) : ﺩﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ, ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻭ ﺗﺴﻬﯿﻼﺕ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﻭ ﮐﺎﻻﻫﺎ , ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻘﺎﺿﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﻧﺸﺪﻩ ﺟﺎﻣﻌﻪ , ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﭘﺮﺳﻨﻠﯽ (ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ) :ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺑﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ, ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ, ﺁﻣﻮﺯﺵ, ﺗﺮﻓﯿﻊ ﻭ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﮕﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻭﺭﻭﺩ ﻭ ﺧﺮﻭﺝ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﻭﺭﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺑﻮﺩﺟﻪ:ﺑﺎ ﺑﺮﺍﻭﺭﺩ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺍﻣﺪﻫﺎ ﻭ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️تئوری تضاد-جذب
▪️تئوری تضاد-جذب (Assimilation-contrast theory) دلیل پذیرش یا رد اطلاعات توسط یک فرد را توضیح میدهد.
▪️طبق این تئوری، اطلاعاتی که با آرمانها و اهداف فرد در تضاد نباشند، توسط او پذیرش میشوند و به اطلاعات قبلی او در همان زمینه اضافه میشوند.
▪️اما اطلاعاتی که با آرمانها و اهداف فرد در تضادند، یا توسط او نادیده گرفته میشوند و تغییر بسیار اندکی در رفتارش به وجود میآورند یا به طور کلی رد میشوند.
▪️تئوری تضاد-جذب همچنین میزان توجه ضمیر ناخودآگاه فرد به اطلاعات جدید را هم توضیح میدهد که طبق آن، اگر اطلاعات جدید خیلی شبیه به اطلاعات قبلی فرد باشد یا تضاد کمی با آن داشته باشد، کمتر مورد توجه فرد قرار میگیرد. ولی اگر اطلاعات جدید، کاملا بر خلاف اطلاعات قبلی فرد باشد و تضاد زیادی با آن داشته باشد، بیشتر مورد توجه فرد قرار میگیرد.
▪️برای مثال، فرض کنید این خبر را برای یک فرد سیگاری بخوانید: «سیگار عمر شما را کم میکند». طبق پدیده خاکستر، فرد سیگاری این اطلاعات را میپذیرد ولی چون با اطلاعات قبلیاش تضادی ندارد، به آن توجه نمیکند و در نتیجه، این خبر تغییری در رفتار او ایجاد نمیکند (در حالی که هدف از انتشار خبر، تغییر رفتار در افراد سیگاری است).
▪️با توجه به مثال فوق، میتوانیم بگوییم بیشترین کاربرد تئوری تضاد-جذب در تبلیغات است. طبق این تئوری، اگر میخواهیم پیام تبلیغاتیمان روی مخاطبان هدفمان اثر بگذارد، باید این دو ویژگی را داشته باشد:
▫️ پیام تبلیغاتی باید با آرمانها، آرزوها، اهداف و تجربیات شخصی مخاطبان هدف همخوانی داشته باشد.
▫️ پیام تبلیغاتی باید برخلاف تجربهها و اطلاعات قبلی مخاطبان هدفمان باشد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
▪️تئوری تضاد-جذب (Assimilation-contrast theory) دلیل پذیرش یا رد اطلاعات توسط یک فرد را توضیح میدهد.
▪️طبق این تئوری، اطلاعاتی که با آرمانها و اهداف فرد در تضاد نباشند، توسط او پذیرش میشوند و به اطلاعات قبلی او در همان زمینه اضافه میشوند.
▪️اما اطلاعاتی که با آرمانها و اهداف فرد در تضادند، یا توسط او نادیده گرفته میشوند و تغییر بسیار اندکی در رفتارش به وجود میآورند یا به طور کلی رد میشوند.
▪️تئوری تضاد-جذب همچنین میزان توجه ضمیر ناخودآگاه فرد به اطلاعات جدید را هم توضیح میدهد که طبق آن، اگر اطلاعات جدید خیلی شبیه به اطلاعات قبلی فرد باشد یا تضاد کمی با آن داشته باشد، کمتر مورد توجه فرد قرار میگیرد. ولی اگر اطلاعات جدید، کاملا بر خلاف اطلاعات قبلی فرد باشد و تضاد زیادی با آن داشته باشد، بیشتر مورد توجه فرد قرار میگیرد.
▪️برای مثال، فرض کنید این خبر را برای یک فرد سیگاری بخوانید: «سیگار عمر شما را کم میکند». طبق پدیده خاکستر، فرد سیگاری این اطلاعات را میپذیرد ولی چون با اطلاعات قبلیاش تضادی ندارد، به آن توجه نمیکند و در نتیجه، این خبر تغییری در رفتار او ایجاد نمیکند (در حالی که هدف از انتشار خبر، تغییر رفتار در افراد سیگاری است).
▪️با توجه به مثال فوق، میتوانیم بگوییم بیشترین کاربرد تئوری تضاد-جذب در تبلیغات است. طبق این تئوری، اگر میخواهیم پیام تبلیغاتیمان روی مخاطبان هدفمان اثر بگذارد، باید این دو ویژگی را داشته باشد:
▫️ پیام تبلیغاتی باید با آرمانها، آرزوها، اهداف و تجربیات شخصی مخاطبان هدف همخوانی داشته باشد.
▫️ پیام تبلیغاتی باید برخلاف تجربهها و اطلاعات قبلی مخاطبان هدفمان باشد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️ در گفتوگوهای سخت از «ما» بهجای «شما» استفاده کنید
▪️اگر میخواهید پیامی به کسی بفرستید که احتمال میدهید او را ناراحت کند، یک فرمول ساده وجود دارد که میتواند مسوولیت را به طور کامل گردن طرف مقابل نیندازد: به جای «شما» از «ما» استفاده کنید.
▪️محققان، در مجموعه مطالعاتی دریافتهاند در تعاملاتی که احتمال تعارض در آنها وجود دارد – مثل بررسی عملکرد کارکنان یا گفتوگوهای سیاسی – خطاب قرار دادن با ضمیر «شما» باعث میشود طرف مقابل فکر کند هدف حمله قرار گرفته و حالت دفاعی به خودش میگیرد. در مقابل، استفاده از «ما» حس مشارکت ایجاد میکند و باعث میشود دیگران علاقه بیشتری به تعامل برقرار کردن داشته باشند.
▪️یکی از پنج مطالعهای که در این باره صورت گرفته، به کامنتهای مردم در گروههای بحث و گفتوگوی سایت «ردیت» پرداخته که برچسب لیبرال و محافظهکار داشتند. این مطالعه دریافته، کامنتهایی که از ضمیر «شما» استفاده کرده بودند، بیشتر از آنهایی که از «ما» استفاده کرده بودند، توسط مسوولان نظارت بر محتوا سانسور شده بودند.
▪️در یک آزمایش، از شرکتکنندهها خواسته شد نظرشان را در مورد پایین آوردن سن مجاز استفاده از دخانیات مطرح کنند. هر شرکتکننده باید صحبتی متقاعدکننده در این زمینه میکرد. مثلا یکی که با پایین آوردن سن مجاز استفاده از دخانیات مخالف بود، گفته بود: «شما نباید اجازه دهید تردیدتان در مورد سن استفاده از دخانیات، بر قضاوتتان تاثیر بگذارد و سلامت دیگران را به خطر بیندازد.»
یک نفر دیگر گفته بود: «ما نباید اجازه دهیم تردیدمان در مورد سن استفاده از دخانیات، بر قضاوتمان تاثیر بگذارد و سلامت دیگران را به خطر بیندازد.»
▪️نتایج نشان داد وقتی افراد گزارهای را میخوانند که در آن از ضمیر «شما» استفاده شده، کمتر پذیرای آن هستند و با گزارهای که در آن از ضمیر «ما» استفاده شده، بیشتر ارتباط میگیرند و متقاعد میشوند.
▪️بعد از آن، آزمایشی انجام شد که از شرکتکنندگان خواسته شد تصور کنند روی پروژهای کار میکنند که یک سرپرست هدایت آن را بر عهده دارد و کارها به خوبی پیش نمیرود. سپس از شرکتکنندگان خواستند در مورد اینکه میخواهند بازخوردهای منفی در مورد پروژه را با سرپرست به اشتراک بگذارند یا نه، تصمیمگیری کنند.
وقتی انتقادها شامل ضمیر «ما» بودند، شرکتکنندهها ۱۶درصد تمایل بیشتری داشتند که آن را با سرپرست تیم به اشتراک بگذارند تا انتقادهایی که از ضمیر «شما» استفاده کرده بودند.
🔻 این تحقیقات ثابت میکنند وقتی مدیران در گفتوگوهای سخت با کارکنان یا اعضای تیمشان از «ما» به جای «شما» استفاده کنند، طرف مقابلشان بیشتر پذیرای انتقاد و بازخوردهای آنها خواهد بود. این موضوع در مورد بحثهای سیاسی یا هر گونه تعاملات پرتنش دیگری هم صدق میکند.
✍منبع: Wall Street Journal
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
▪️اگر میخواهید پیامی به کسی بفرستید که احتمال میدهید او را ناراحت کند، یک فرمول ساده وجود دارد که میتواند مسوولیت را به طور کامل گردن طرف مقابل نیندازد: به جای «شما» از «ما» استفاده کنید.
▪️محققان، در مجموعه مطالعاتی دریافتهاند در تعاملاتی که احتمال تعارض در آنها وجود دارد – مثل بررسی عملکرد کارکنان یا گفتوگوهای سیاسی – خطاب قرار دادن با ضمیر «شما» باعث میشود طرف مقابل فکر کند هدف حمله قرار گرفته و حالت دفاعی به خودش میگیرد. در مقابل، استفاده از «ما» حس مشارکت ایجاد میکند و باعث میشود دیگران علاقه بیشتری به تعامل برقرار کردن داشته باشند.
▪️یکی از پنج مطالعهای که در این باره صورت گرفته، به کامنتهای مردم در گروههای بحث و گفتوگوی سایت «ردیت» پرداخته که برچسب لیبرال و محافظهکار داشتند. این مطالعه دریافته، کامنتهایی که از ضمیر «شما» استفاده کرده بودند، بیشتر از آنهایی که از «ما» استفاده کرده بودند، توسط مسوولان نظارت بر محتوا سانسور شده بودند.
▪️در یک آزمایش، از شرکتکنندهها خواسته شد نظرشان را در مورد پایین آوردن سن مجاز استفاده از دخانیات مطرح کنند. هر شرکتکننده باید صحبتی متقاعدکننده در این زمینه میکرد. مثلا یکی که با پایین آوردن سن مجاز استفاده از دخانیات مخالف بود، گفته بود: «شما نباید اجازه دهید تردیدتان در مورد سن استفاده از دخانیات، بر قضاوتتان تاثیر بگذارد و سلامت دیگران را به خطر بیندازد.»
یک نفر دیگر گفته بود: «ما نباید اجازه دهیم تردیدمان در مورد سن استفاده از دخانیات، بر قضاوتمان تاثیر بگذارد و سلامت دیگران را به خطر بیندازد.»
▪️نتایج نشان داد وقتی افراد گزارهای را میخوانند که در آن از ضمیر «شما» استفاده شده، کمتر پذیرای آن هستند و با گزارهای که در آن از ضمیر «ما» استفاده شده، بیشتر ارتباط میگیرند و متقاعد میشوند.
▪️بعد از آن، آزمایشی انجام شد که از شرکتکنندگان خواسته شد تصور کنند روی پروژهای کار میکنند که یک سرپرست هدایت آن را بر عهده دارد و کارها به خوبی پیش نمیرود. سپس از شرکتکنندگان خواستند در مورد اینکه میخواهند بازخوردهای منفی در مورد پروژه را با سرپرست به اشتراک بگذارند یا نه، تصمیمگیری کنند.
وقتی انتقادها شامل ضمیر «ما» بودند، شرکتکنندهها ۱۶درصد تمایل بیشتری داشتند که آن را با سرپرست تیم به اشتراک بگذارند تا انتقادهایی که از ضمیر «شما» استفاده کرده بودند.
🔻 این تحقیقات ثابت میکنند وقتی مدیران در گفتوگوهای سخت با کارکنان یا اعضای تیمشان از «ما» به جای «شما» استفاده کنند، طرف مقابلشان بیشتر پذیرای انتقاد و بازخوردهای آنها خواهد بود. این موضوع در مورد بحثهای سیاسی یا هر گونه تعاملات پرتنش دیگری هم صدق میکند.
✍منبع: Wall Street Journal
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️ ۳ درس مهمی که تیم کوک از کارکردن با استیو جابز یاد گرفت
▪️سال ۲۰۱۱، بعد از مرگ استیو جابز، «تیم کوک» بهعنوان مدیرعامل شرکت اپل انتخاب شد و توانست این شرکت را به رشد خیرهکنندهای برساند. تیم کوک، هنوز درسهایی را که از جابز آموخته، سرلوحه خود قرار داده است و از آنها در تصمیمگیریهایش استفاده میکند. کوک طی این سالها بارها از تجربیات کارکردن با استیو جابز صحبت کرده و بخشهایی از توصیههای جابز را در سخنرانیها و مصاحبههایش فاش کرده است. سه درس مهمی که او از جابز آموخته عبارتاند از:
1⃣ تیمهای کوچک میتوانند کارهای شگفتانگیزی انجام دهند
مدیرعامل اپل میگوید تیمهایی که مسئولیت ساخت آیپاد و آیفون را برعهده داشتند، تیمهای کوچکی بودند. تیم مسئول ساخت آیفون ممکن است تیم کوچکی بوده باشد اما دستگاهی ساخته که گوشیهای هوشمند را متحول کرده است.
2⃣ افرادی را استخدام کنید که شما را به چالش بکشند
اپل در صنعت فناوری یکی از بهترین شرکتها برای کار شناخته میشود، اما یکی از سختترین مکانها برای کار پیداکردن است. به گفته کوک، این مسئله دلیلی دارد. کوک میگوید جابز به او گفته است باید افرادی را استخدام کند که او را به چالش بکشند. در ادامه گفت کارکنان شما باید مهارتهایی داشته باشند که شما ندارید و مدیران باید از این موضوع مطمئن باشند.
3⃣ از تغییر عقیده نترسید
خوبی استخدام بهترین افراد این است که میتوانید به ایدههای آنها که ممکن از ایدههای شما بهتر باشند، اعتماد کنید. کوک میگوید حین کار با جابز یاد گرفته نباید روی دیدگاههای قدیمی تعصب داشته باشد؛ زیرا مشاغل میتوانند با شواهد جدید درلحظه تغییر کنند.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
▪️سال ۲۰۱۱، بعد از مرگ استیو جابز، «تیم کوک» بهعنوان مدیرعامل شرکت اپل انتخاب شد و توانست این شرکت را به رشد خیرهکنندهای برساند. تیم کوک، هنوز درسهایی را که از جابز آموخته، سرلوحه خود قرار داده است و از آنها در تصمیمگیریهایش استفاده میکند. کوک طی این سالها بارها از تجربیات کارکردن با استیو جابز صحبت کرده و بخشهایی از توصیههای جابز را در سخنرانیها و مصاحبههایش فاش کرده است. سه درس مهمی که او از جابز آموخته عبارتاند از:
1⃣ تیمهای کوچک میتوانند کارهای شگفتانگیزی انجام دهند
مدیرعامل اپل میگوید تیمهایی که مسئولیت ساخت آیپاد و آیفون را برعهده داشتند، تیمهای کوچکی بودند. تیم مسئول ساخت آیفون ممکن است تیم کوچکی بوده باشد اما دستگاهی ساخته که گوشیهای هوشمند را متحول کرده است.
2⃣ افرادی را استخدام کنید که شما را به چالش بکشند
اپل در صنعت فناوری یکی از بهترین شرکتها برای کار شناخته میشود، اما یکی از سختترین مکانها برای کار پیداکردن است. به گفته کوک، این مسئله دلیلی دارد. کوک میگوید جابز به او گفته است باید افرادی را استخدام کند که او را به چالش بکشند. در ادامه گفت کارکنان شما باید مهارتهایی داشته باشند که شما ندارید و مدیران باید از این موضوع مطمئن باشند.
3⃣ از تغییر عقیده نترسید
خوبی استخدام بهترین افراد این است که میتوانید به ایدههای آنها که ممکن از ایدههای شما بهتر باشند، اعتماد کنید. کوک میگوید حین کار با جابز یاد گرفته نباید روی دیدگاههای قدیمی تعصب داشته باشد؛ زیرا مشاغل میتوانند با شواهد جدید درلحظه تغییر کنند.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️چند نکته زبان بدن در هنگام معرفی خود به دیگران
▫️برقراری ارتباط چشمی:
ارتباط چشمی مناسب نشاندهنده اعتماد به نفس و احترام به طرف مقابل است. از تماس بیشازحد طولانی یا اجتناب از آن پرهیز کنید.
▫️لبخند بزنید:
لبخند صمیمانه میتواند فضای دوستانه ایجاد کرده و احساس راحتی را در طرف مقابل تقویت کند.
▫️دست دادن محکم و متعادل:
دست دادن باید متعادل باشد؛ نه خیلی محکم و نه خیلی ضعیف. این عمل احساس احترام و اعتماد متقابل را تقویت میکند.
▫️حفظ حالت بدن باز:
حالت بدنی باز و راحت، مثل نگهداشتن دستان در کنار بدن، نشاندهنده پذیرش و اعتماد به نفس شما است.
▫️میزان صدای مناسب و آرامش در کلام:
صدای محکم و ملایم همراه با آرامش میتواند جذابیت شما را افزایش دهد و نشاندهنده آمادگی و علاقهمندی شما به مکالمه باشد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
▫️برقراری ارتباط چشمی:
ارتباط چشمی مناسب نشاندهنده اعتماد به نفس و احترام به طرف مقابل است. از تماس بیشازحد طولانی یا اجتناب از آن پرهیز کنید.
▫️لبخند بزنید:
لبخند صمیمانه میتواند فضای دوستانه ایجاد کرده و احساس راحتی را در طرف مقابل تقویت کند.
▫️دست دادن محکم و متعادل:
دست دادن باید متعادل باشد؛ نه خیلی محکم و نه خیلی ضعیف. این عمل احساس احترام و اعتماد متقابل را تقویت میکند.
▫️حفظ حالت بدن باز:
حالت بدنی باز و راحت، مثل نگهداشتن دستان در کنار بدن، نشاندهنده پذیرش و اعتماد به نفس شما است.
▫️میزان صدای مناسب و آرامش در کلام:
صدای محکم و ملایم همراه با آرامش میتواند جذابیت شما را افزایش دهد و نشاندهنده آمادگی و علاقهمندی شما به مکالمه باشد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban