⭕️یک برند خدماتی، یک برند کاملا شخصی است
برایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردمپسند» مینویسد:
▫️برندینگ را میتوانیم خلق تجربههای جدید و خارقالعاده برای مشتریانمان تعریف کنیم.
▫️خلق تجربیات مطلوب برای مشتریان، همیشه کار آسانی نیست و حتی گاهی اوقات برای برندهایی که جنبۀ خدماتیشان بیشتر است، مثل یک بانک، یک رستوران و غیره، چالشبرانگیز نیز هست.
▫️در #برندینگ محصولات، کنترل تجربیات مشتریان از محصول، سادهتر است چون شرکت میتواند از روشهای مختلف کنترل کیفی در خطوط تولیدیاش استفاده و تجربه یکسانی را برای تمام مشتریان خلق کند.
▫️اما در مورد برندهای خدماتی، تجربۀ مشتریان از یک برند، به آن چه که در خطوط تولیدی شرکت رخ میدهد، ارتباطی ندارد.
▫️در حقیقت، در مورد چنین برندهایی، #تجربۀ_مشتریان به صورت مستقیم تحت تاثیر تعاملات بین مشتری و کارمندانی قرار دارد که خدمات را ارائه میدهند.
▫️کنترل این تعاملات وقتی سختتر میشود که صدها کارمند در شعبههای مختلف شرکت (در داخل یک کشور یا در سراسر جهان) سعی میکنند طبق وعدههای برند به مشتریان خدمترسانی کنند.
▫️برای مثال، آرایشگاههای زنجیرهای رِجیس در تقریباً تمام مراکز خرید در سراسر آمریکا و کانادا فعال هستند.
▫️علاوه بر این که قیمت آرایشگاههای رِجیس، در مقایسه با سالنهای خیلی لوکس، بهصرفهتر است ولی اصلیترین مزیت آرایشگاههای رِجیس، بکارگیری آرایشگرهای ماهر و آشنا به مُدهای روز است.
▫️وقتی که #مشتری وارد یکی از سالنهای رِجیس میشود، تمام تجربهاش از برند رِجیس از تعاملات او با آرایشگرها و نیز کیفیت کار آنها ساخته میشود.
▫️از نظر این مشتری، #تبلیغات خیلی اهمیت ندارد؛ وبسایت رِجیس خیلی مهم نیست؛ نزدیکی رِجیس به محل زندگیاش چندان مهم نیست؛ آن چه که خیلی اهمیت دارد، کیفیت خدماتی است که آرایشگر رِجیس ارائه میدهد.
▫️به بیان دیگر، درک یک مشتری از برند رِجیس، کاملاً تحت تاثیر تجربهای است که آرایشگر رِجیس برای او خلق میکند.
▫️به همین دلیل است که میگویند یک برند خدماتی، یک برند کاملا شخصی است چون تحت تاثیر روابط شخصی بین مشتری و کارمندانمان قرار دارد.
▫️از اینرو، بدون شک، استخدام و آموزش درست، دو عامل بسیار مهم در خلق بهترین تجربیات برای مشتریان یک #برند_خدماتی به حساب میآیند که تاثیر آنها بسیار بیشتر از کمپینهای تبلیغاتی است.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
برایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردمپسند» مینویسد:
▫️برندینگ را میتوانیم خلق تجربههای جدید و خارقالعاده برای مشتریانمان تعریف کنیم.
▫️خلق تجربیات مطلوب برای مشتریان، همیشه کار آسانی نیست و حتی گاهی اوقات برای برندهایی که جنبۀ خدماتیشان بیشتر است، مثل یک بانک، یک رستوران و غیره، چالشبرانگیز نیز هست.
▫️در #برندینگ محصولات، کنترل تجربیات مشتریان از محصول، سادهتر است چون شرکت میتواند از روشهای مختلف کنترل کیفی در خطوط تولیدیاش استفاده و تجربه یکسانی را برای تمام مشتریان خلق کند.
▫️اما در مورد برندهای خدماتی، تجربۀ مشتریان از یک برند، به آن چه که در خطوط تولیدی شرکت رخ میدهد، ارتباطی ندارد.
▫️در حقیقت، در مورد چنین برندهایی، #تجربۀ_مشتریان به صورت مستقیم تحت تاثیر تعاملات بین مشتری و کارمندانی قرار دارد که خدمات را ارائه میدهند.
▫️کنترل این تعاملات وقتی سختتر میشود که صدها کارمند در شعبههای مختلف شرکت (در داخل یک کشور یا در سراسر جهان) سعی میکنند طبق وعدههای برند به مشتریان خدمترسانی کنند.
▫️برای مثال، آرایشگاههای زنجیرهای رِجیس در تقریباً تمام مراکز خرید در سراسر آمریکا و کانادا فعال هستند.
▫️علاوه بر این که قیمت آرایشگاههای رِجیس، در مقایسه با سالنهای خیلی لوکس، بهصرفهتر است ولی اصلیترین مزیت آرایشگاههای رِجیس، بکارگیری آرایشگرهای ماهر و آشنا به مُدهای روز است.
▫️وقتی که #مشتری وارد یکی از سالنهای رِجیس میشود، تمام تجربهاش از برند رِجیس از تعاملات او با آرایشگرها و نیز کیفیت کار آنها ساخته میشود.
▫️از نظر این مشتری، #تبلیغات خیلی اهمیت ندارد؛ وبسایت رِجیس خیلی مهم نیست؛ نزدیکی رِجیس به محل زندگیاش چندان مهم نیست؛ آن چه که خیلی اهمیت دارد، کیفیت خدماتی است که آرایشگر رِجیس ارائه میدهد.
▫️به بیان دیگر، درک یک مشتری از برند رِجیس، کاملاً تحت تاثیر تجربهای است که آرایشگر رِجیس برای او خلق میکند.
▫️به همین دلیل است که میگویند یک برند خدماتی، یک برند کاملا شخصی است چون تحت تاثیر روابط شخصی بین مشتری و کارمندانمان قرار دارد.
▫️از اینرو، بدون شک، استخدام و آموزش درست، دو عامل بسیار مهم در خلق بهترین تجربیات برای مشتریان یک #برند_خدماتی به حساب میآیند که تاثیر آنها بسیار بیشتر از کمپینهای تبلیغاتی است.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️خرد جمعی چیست؟
■در یک روز پاییزی در سال ١٩٠٦ دانشمند انگلیسی، فرانسیس گالتون، خانه خود را در شهر پلیموت به مقصد یک بازار مکاره در خارج شهر ترک کرد.
□گالتون ٨٥ ساله آثار کهولت را رفتهرفته در خود احساس میکرد اما هنوز از ذهنی خلاق و کنجکاو برخوردار بود، چیزی که در طول عمرش به وی کمک کرده بود به شهرت دست یابد.
●دلیل شهرت وی یافتههای او در موردِ وراثت بود که موافقان و مخالفان سرسختی داشت. در آن روز خاص گالتون میخواست در مورد احشام مطالعه کند. مقصد گالتون بازار مکاره سالیانهای بود در غرب انگلستان، جایی که زارعین احشام خود را از گوسفند و اسب و خوک و غیره برای ارزشیابی و قیمتگذاری به آنجا میآوردند.
○حضور دانشمندی مانند گالتون در چنان جمعی غیرعادی مینمود. ولی باید توجه داشت که گالتون به دو چیز بسیار علاقه مند بود. یکی اندازهگیری پارامترهای فیزیکی و ذهنی و دیگری مطالعه در خصوص پرورش نسل.
■گالتون که در عین حال پسرخاله داروین نیز بود شدیدا اعتقاد داشت که در یک جامعه تنها تعداد اندکی، مشخصههای لازم برای هدایت سالم آن جامعه را در خود دارند و از همین رو مطالعه مربوط به مسائل وراثت و نیز پرورش نسل، مورد توجه وی بود. او بخش بزرگی از عمر خود را صرف اثبات این نظریه کرده بود که اکثریت افراد یک جامعه فاقد ظرفیت لازم برای اداره جامعه هستند.
□آن روز او در حالی که در میان غرفههای نمایشگاه مشغول قدم زدن بود به جائی رسید که در آن مسابقهای ترتیب داده شده بود. یک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض دید عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمایل شرکت در مسابقه را داشت باید ٦ پنس میپرداخت و ورقهای مهر شده را تحویل میگرفت.
●در آن ورقه باید تخمین خود را از وزن گاو نر مینوشت. نزدیکترین تخمین به واقعیت برنده مسابقه بود و جوائزی به صاحب آن تعلق میگرفت.
○٨٠٠ نفر در مسابقه شرکت کردند تا شانس خود را بیازمایند. افراد از همه تیپ و طبقهای آمده بودند. از قصاب گرفته که قاعدتا باید بهترین و نزدیکترین نظر را به واقعیت میداد تا کشاورز و مردم عامی بی تخصص. گالتون این گروه افراد را در مقالهای که بعدا در مجله علمی «طبیعت» منتشر کرد به کسانی تشبیه کرد که در مسابقات اسب دوانی، بدون کمترین دانشی در موردِ اسب ها و مسابقه و تنها بر اساس شنیدههایی از دوستان، روزنامهها و این طرف و آن طرف بر روی اسبها شرط میبستند.
■اما یک چیز برای گالتون جالب بود، این که میانگینِ نظر افراد چیست. او میخواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتی نظریاتشان با هم جمع شده و معدل گرفته میشود در صورتی که متخصص نباشند از واقعیت به دور است. او آن مسابقه را به یک تحقیق علمی بدل کرد. پس از این که مسابقه به انتها رسید و جوایز پرداخت شد، ورقههائی را که افراد بر روی آن نظرات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند از مسئولین مسابقه به عاریت گرفت تا مطالعات آماری خود را بر روی آنان انجام دهد.
□مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون به غیر از تهیه یک سری منحنی آماری دست به محاسبه میانگینِ نظرات زد. او میخواست دریابد عقل جمعی مردم پلیموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او این بود که عدد مزبور فرسنگها از عدد واقعی فاصله خواهد داشت چرا که از دید وی افراد خنگ و عقب مانده در آن جمع اکثریت قاطع را تشکیل میدادند.
●میانگینِ نظرات جمعیت این بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعی گاو که در روز مسابقه وزن کشی شد ١١٩٨ پوند بود. گالتون اشتباه میکرد. تخمینِ جمع بسیار به واقعیت نزدیک بود. گالتون نوشت نتایج نشان میدهد که قضاوتهای جمعی و دموکراتیک از اعتبار بیشتری نسبت به آنچه که من انتظار داشتم برخوردارند. این حداقل چیزی بود که گالتون میتوانست گفته باشد.
○در خصوص قضاوت «خرد جمعی» ذکر این مطلب ضروری است که نظر هر فرد دو عنصر را در درون خود دارد، اطلاعات صحیح و غلط. اطلاعات صحیح، از آن رو که صحیح اند، همجهتند و بر روی یکدیگر انباشته میشوند اما خطاها در جهات مختلف و غیرهمسو عمل میکنند. لذا تمایل به حذف یکدیگر دارند. نتیجه این میشود که پس از جمع نظرات آنچه که میماند اطلاعات صحیح است.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
■در یک روز پاییزی در سال ١٩٠٦ دانشمند انگلیسی، فرانسیس گالتون، خانه خود را در شهر پلیموت به مقصد یک بازار مکاره در خارج شهر ترک کرد.
□گالتون ٨٥ ساله آثار کهولت را رفتهرفته در خود احساس میکرد اما هنوز از ذهنی خلاق و کنجکاو برخوردار بود، چیزی که در طول عمرش به وی کمک کرده بود به شهرت دست یابد.
●دلیل شهرت وی یافتههای او در موردِ وراثت بود که موافقان و مخالفان سرسختی داشت. در آن روز خاص گالتون میخواست در مورد احشام مطالعه کند. مقصد گالتون بازار مکاره سالیانهای بود در غرب انگلستان، جایی که زارعین احشام خود را از گوسفند و اسب و خوک و غیره برای ارزشیابی و قیمتگذاری به آنجا میآوردند.
○حضور دانشمندی مانند گالتون در چنان جمعی غیرعادی مینمود. ولی باید توجه داشت که گالتون به دو چیز بسیار علاقه مند بود. یکی اندازهگیری پارامترهای فیزیکی و ذهنی و دیگری مطالعه در خصوص پرورش نسل.
■گالتون که در عین حال پسرخاله داروین نیز بود شدیدا اعتقاد داشت که در یک جامعه تنها تعداد اندکی، مشخصههای لازم برای هدایت سالم آن جامعه را در خود دارند و از همین رو مطالعه مربوط به مسائل وراثت و نیز پرورش نسل، مورد توجه وی بود. او بخش بزرگی از عمر خود را صرف اثبات این نظریه کرده بود که اکثریت افراد یک جامعه فاقد ظرفیت لازم برای اداره جامعه هستند.
□آن روز او در حالی که در میان غرفههای نمایشگاه مشغول قدم زدن بود به جائی رسید که در آن مسابقهای ترتیب داده شده بود. یک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض دید عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمایل شرکت در مسابقه را داشت باید ٦ پنس میپرداخت و ورقهای مهر شده را تحویل میگرفت.
●در آن ورقه باید تخمین خود را از وزن گاو نر مینوشت. نزدیکترین تخمین به واقعیت برنده مسابقه بود و جوائزی به صاحب آن تعلق میگرفت.
○٨٠٠ نفر در مسابقه شرکت کردند تا شانس خود را بیازمایند. افراد از همه تیپ و طبقهای آمده بودند. از قصاب گرفته که قاعدتا باید بهترین و نزدیکترین نظر را به واقعیت میداد تا کشاورز و مردم عامی بی تخصص. گالتون این گروه افراد را در مقالهای که بعدا در مجله علمی «طبیعت» منتشر کرد به کسانی تشبیه کرد که در مسابقات اسب دوانی، بدون کمترین دانشی در موردِ اسب ها و مسابقه و تنها بر اساس شنیدههایی از دوستان، روزنامهها و این طرف و آن طرف بر روی اسبها شرط میبستند.
■اما یک چیز برای گالتون جالب بود، این که میانگینِ نظر افراد چیست. او میخواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتی نظریاتشان با هم جمع شده و معدل گرفته میشود در صورتی که متخصص نباشند از واقعیت به دور است. او آن مسابقه را به یک تحقیق علمی بدل کرد. پس از این که مسابقه به انتها رسید و جوایز پرداخت شد، ورقههائی را که افراد بر روی آن نظرات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند از مسئولین مسابقه به عاریت گرفت تا مطالعات آماری خود را بر روی آنان انجام دهد.
□مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون به غیر از تهیه یک سری منحنی آماری دست به محاسبه میانگینِ نظرات زد. او میخواست دریابد عقل جمعی مردم پلیموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او این بود که عدد مزبور فرسنگها از عدد واقعی فاصله خواهد داشت چرا که از دید وی افراد خنگ و عقب مانده در آن جمع اکثریت قاطع را تشکیل میدادند.
●میانگینِ نظرات جمعیت این بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعی گاو که در روز مسابقه وزن کشی شد ١١٩٨ پوند بود. گالتون اشتباه میکرد. تخمینِ جمع بسیار به واقعیت نزدیک بود. گالتون نوشت نتایج نشان میدهد که قضاوتهای جمعی و دموکراتیک از اعتبار بیشتری نسبت به آنچه که من انتظار داشتم برخوردارند. این حداقل چیزی بود که گالتون میتوانست گفته باشد.
○در خصوص قضاوت «خرد جمعی» ذکر این مطلب ضروری است که نظر هر فرد دو عنصر را در درون خود دارد، اطلاعات صحیح و غلط. اطلاعات صحیح، از آن رو که صحیح اند، همجهتند و بر روی یکدیگر انباشته میشوند اما خطاها در جهات مختلف و غیرهمسو عمل میکنند. لذا تمایل به حذف یکدیگر دارند. نتیجه این میشود که پس از جمع نظرات آنچه که میماند اطلاعات صحیح است.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️ معیارها و کلیدهای برندِ موفق -
( ۸مفهومِ اصلی در تعریف #برندسازی )
▫️برندآگاهیBrandAwareness
این معیار نشان میدهد که
مشتریان هدف آیا از وجود برند شما در بازار مطلع هستند یا نه ؟
برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«تمام برندهای عرضهکننده محصول ... را نام ببرید»
اگر برند شما جزء پاسخهای مشتری باشد،
آگاهی از برند شما بالا است ولی اگر نباشد یعنی آگاهی از برند شما پایین است و باید تبلیغاتتان را افزایش دهید.
▫️صدرذهنBrand Top of Mind
این معیار نشان میدهد که برند شما اولین برندی است که مشتری به ذهنش میرسد؛
این معیار بیانگر قدرت یک برند است. برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«اولین برند عرضهکننده محصول ... که به ذهنتان میرسد را بگویید»
برندی که اکثر مشتریان از آن نام میبرند را میتوان قویترین برند آن صنعت دانست.
▫️شناخت برندBrandKnowledge
این معیار نشان میدهد که مشتری تا چه حد با محصولات و مزایای برند شما آشنا است
برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«برند ... چه محصولاتی دارد؟» و «مهمترین مزیت برند ... چیست؟»
هر چقدر پاسخهای مشتریان به این دو سوال دقیقتر باشد، یعنی برندتان را بهتر میشناسد.
▫️یادآوری برندBrandRecall
این معیار نشان میدهد که مشتری هنگام خرید آیا به یاد برند شما میافتد یا نه
برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«فرض کنید میخواهید محصول ... را بخرید. چه برندهایی را ممکن است انتخاب کنید؟»
اگر برند شما در پاسخهای مشتریان باشد، یعنی در حال تبدیل شدن به یک برند دوستداشتنی هستید.
▫️توجه به برند Brand Consideration
این معیار نشان میدهد که مشتری چقدر احتمال دارد برند شما را بخرد. برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«فرض کنید میخواهید محصول ... را بخرید. به احتمال زیاد چه برندی را انتخاب میکنید؟»
برندی که اکثر مشتریان آن را نام میبرند، دوستداشتنیترین برند آن صنعت است.
هنگام سنجش این معیار، معمولا از این سوال تکمیلی هم استفاده میکنند: «چرا به احتمال زیاد این برند را میخرید؟» پاسخهای مشتریان برتریها و مزایای برند را نشان میدهد.
▫️تصویر برندBrandImage
این معیار نشان میدهد که مشتری چه تصور و ذهنیتی نسبت به برند شما دارد. برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتریان میپرسند:
«وقتی برند ... به گوشتان میخورد، چه تصویری به ذهنتان میرسد؟»
ویژگیهایی که مشتری در توصیف شما به کار میبرد، اگر ویژگیهای مثبت باشند
یعنی برند شما یک برند دوستداشتنی است اما اگر منفی باشند یعنی برند شما یک برند معمولی یا حتی منفور است.
▫️وفاداری به برند BrandLoyalty
این معیار نشان میدهد که مشتری چقدر به برند شما وفادار است. برای سنجش این معیار معمولا یک یا هر دو سوال زیر را در تحقیقات بازاریابی از مشتریان میپرسند:
«معمولا کدام برند را همیشه میخرید؟» هر چقدر تعداد بیشتری از مشتریان از برند شما نام ببرند، یعنی وفاداری برندتان بالاتر است.
«اگر برند ... را پیدا نکنید، چه کار میکنید؟» اگر مشتری پاسخ بدهد برند دیگری را میخرم، یعنی وفاداری به برند شما پایین است
اما ا گر جوابهای دیگری بدهد و مثلا بگوید به فروشگاه دیگری میروم تا برند ... را پیدا کنم یا خریدم را عقب میاندازم تا آن برند را پیدا کنم و غیره، یعنی وفاداری به برند شما بالا است.
▫️طرفداری از برند Brand Advocacy
این معیار نشان میدهد که مشتری چقدر طرفدار برند شما است و آن را به دوستان، اقوام، آشناها، همکاران و غیره خود معرفی و توصیه میکند. برای سنجش این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتریان میپرسند:
«آیا تا به حال برند ... را به کسی پیشنهاد و توصیه کردهاید؟» هر چه تعداد مشتریانی که پاسخ مثبت به این سوال میدهند بیشتر باشد، یعنی برند شما طرفداران بیشتری دارد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
( ۸مفهومِ اصلی در تعریف #برندسازی )
▫️برندآگاهیBrandAwareness
این معیار نشان میدهد که
مشتریان هدف آیا از وجود برند شما در بازار مطلع هستند یا نه ؟
برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«تمام برندهای عرضهکننده محصول ... را نام ببرید»
اگر برند شما جزء پاسخهای مشتری باشد،
آگاهی از برند شما بالا است ولی اگر نباشد یعنی آگاهی از برند شما پایین است و باید تبلیغاتتان را افزایش دهید.
▫️صدرذهنBrand Top of Mind
این معیار نشان میدهد که برند شما اولین برندی است که مشتری به ذهنش میرسد؛
این معیار بیانگر قدرت یک برند است. برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«اولین برند عرضهکننده محصول ... که به ذهنتان میرسد را بگویید»
برندی که اکثر مشتریان از آن نام میبرند را میتوان قویترین برند آن صنعت دانست.
▫️شناخت برندBrandKnowledge
این معیار نشان میدهد که مشتری تا چه حد با محصولات و مزایای برند شما آشنا است
برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«برند ... چه محصولاتی دارد؟» و «مهمترین مزیت برند ... چیست؟»
هر چقدر پاسخهای مشتریان به این دو سوال دقیقتر باشد، یعنی برندتان را بهتر میشناسد.
▫️یادآوری برندBrandRecall
این معیار نشان میدهد که مشتری هنگام خرید آیا به یاد برند شما میافتد یا نه
برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«فرض کنید میخواهید محصول ... را بخرید. چه برندهایی را ممکن است انتخاب کنید؟»
اگر برند شما در پاسخهای مشتریان باشد، یعنی در حال تبدیل شدن به یک برند دوستداشتنی هستید.
▫️توجه به برند Brand Consideration
این معیار نشان میدهد که مشتری چقدر احتمال دارد برند شما را بخرد. برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری میپرسند:
«فرض کنید میخواهید محصول ... را بخرید. به احتمال زیاد چه برندی را انتخاب میکنید؟»
برندی که اکثر مشتریان آن را نام میبرند، دوستداشتنیترین برند آن صنعت است.
هنگام سنجش این معیار، معمولا از این سوال تکمیلی هم استفاده میکنند: «چرا به احتمال زیاد این برند را میخرید؟» پاسخهای مشتریان برتریها و مزایای برند را نشان میدهد.
▫️تصویر برندBrandImage
این معیار نشان میدهد که مشتری چه تصور و ذهنیتی نسبت به برند شما دارد. برای اندازهگیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتریان میپرسند:
«وقتی برند ... به گوشتان میخورد، چه تصویری به ذهنتان میرسد؟»
ویژگیهایی که مشتری در توصیف شما به کار میبرد، اگر ویژگیهای مثبت باشند
یعنی برند شما یک برند دوستداشتنی است اما اگر منفی باشند یعنی برند شما یک برند معمولی یا حتی منفور است.
▫️وفاداری به برند BrandLoyalty
این معیار نشان میدهد که مشتری چقدر به برند شما وفادار است. برای سنجش این معیار معمولا یک یا هر دو سوال زیر را در تحقیقات بازاریابی از مشتریان میپرسند:
«معمولا کدام برند را همیشه میخرید؟» هر چقدر تعداد بیشتری از مشتریان از برند شما نام ببرند، یعنی وفاداری برندتان بالاتر است.
«اگر برند ... را پیدا نکنید، چه کار میکنید؟» اگر مشتری پاسخ بدهد برند دیگری را میخرم، یعنی وفاداری به برند شما پایین است
اما ا گر جوابهای دیگری بدهد و مثلا بگوید به فروشگاه دیگری میروم تا برند ... را پیدا کنم یا خریدم را عقب میاندازم تا آن برند را پیدا کنم و غیره، یعنی وفاداری به برند شما بالا است.
▫️طرفداری از برند Brand Advocacy
این معیار نشان میدهد که مشتری چقدر طرفدار برند شما است و آن را به دوستان، اقوام، آشناها، همکاران و غیره خود معرفی و توصیه میکند. برای سنجش این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتریان میپرسند:
«آیا تا به حال برند ... را به کسی پیشنهاد و توصیه کردهاید؟» هر چه تعداد مشتریانی که پاسخ مثبت به این سوال میدهند بیشتر باشد، یعنی برند شما طرفداران بیشتری دارد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️ اگر میخواهید خودتان خشنود باشید و همچنین کمکی به بهتر شدن دنیا کنید، هر جایی که هستید و هر شغلی که مشغولید را مثل یک کار مقدس فرض کنید. آن را به بهترین شکل انجام دهید و سعی کنید در آن کار قهرمان باشید، ولو اینکه هیچکس شما را نشناسد.
▫️ در واقع یک میوه فروش، مغازهدار، کارمند و ... بهتر از یک نخستوزیر و رئیسجمهور میتواند به مردم خدمت کند. با مردم مهربان باشید و آنطوری برایشان کار کنید که دوست دارید مردم برای شما کار کنند. شاید کار شما جهان را تکان ندهد، اما مطمئناً چند سانتیمتر آن را به سمت بهتر شدن پیش میبرد.
▫️ فرض کنید همه مردم یک شهر، یک استان و یک کشور کار کردن صادقانه و از ته دل را سرلوحه عملکرد خود قرار دهند؛ آن وقت آن بهشتی که بعد از مرگ منتظرش هستید قبل از مرگ به سراغمان میآید.
📖 انسان در جستجوی معنا
✍ ویکتور فرانکل
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
▫️ در واقع یک میوه فروش، مغازهدار، کارمند و ... بهتر از یک نخستوزیر و رئیسجمهور میتواند به مردم خدمت کند. با مردم مهربان باشید و آنطوری برایشان کار کنید که دوست دارید مردم برای شما کار کنند. شاید کار شما جهان را تکان ندهد، اما مطمئناً چند سانتیمتر آن را به سمت بهتر شدن پیش میبرد.
▫️ فرض کنید همه مردم یک شهر، یک استان و یک کشور کار کردن صادقانه و از ته دل را سرلوحه عملکرد خود قرار دهند؛ آن وقت آن بهشتی که بعد از مرگ منتظرش هستید قبل از مرگ به سراغمان میآید.
📖 انسان در جستجوی معنا
✍ ویکتور فرانکل
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️ #دیجیتال_مارکتینگ در یک نگاه
#Digital_Marketing
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
#Digital_Marketing
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️هنر اعتماد به نفس: زبان بدن
▫️"مای وست"، بازیگر و خواننده آمریکایی، همیشه سخنی برای گفتن داشت، برای مثال او میگفت "من با دو زبان حرف میزنم، زبان بدن و زبان انگلیسی."
صحبت کردن بدون استفاده از کلمات ممکن است به عنوان پدیدهای بیسابقه به نظر برسد. با این حال حقیقت این است که بدن شما دارای واژگان نامتعارف خود است.
▫️به هر شکلی که میایستید، هر نگاهی که میکنید، علامتها زیادی را از خود نشان میدهید (نشانههای مثبت و منفی). بدن خود را به عنوان یک برنامه در نظر بگیرید که دائما پیامهای دیداری رمزگذاری شدهای را ارسال میکند.
ما در اینجا میخواهیم که به شما کمک کنیم تا این رمزها را به وسیله شاخصهای ساده زبان بدن رمزگشایی کنید.
◀️ ارتباط چشمی
با احساسات نگاه کرده و هرگز به کسی خیره نشوید. یک تماس چشمی مستقیم با لبخندی بر روی لبهایتان نشان دهنده اعتماد به نفس شما است، درحالی که چشم برداشتن و یا به پایین نگاه کردن نشان دهنده خجالت کشیدن، تسلیم شدن یا شرم داشتن است.
◀️ حالت چهره
داشتن یک چهره آرام (اشاره به لبخند زدن) شخصیتی دوست داشتنی از شما را منتقل میکند. چپ چپ نگاه کردن، بیش از حد پلک زدن یا تکان دادن ابرو میتواند نشانه عصبانیت باشد.
◀️ گفتار
به طور هماهنگ و مختصر صحبت کنید تا اعتماد به نفس خود را نشان دهید. یک سخنرانی سریع ممکن است باعث شود دیگران فکر کنند شما در حال گفتن سخنانی نامربوط هستید.
◀️ تُن صدا
صدای خود را معتدل نگه دارید. با تن صدای پایین حرف زدن ممکن است باعث شود زیر لب سخن بگویید و اگر با تن صدای بالا صحبت کنید، ممکن است منجر به فریاد زدن شما شود.
◀️ دستها و حرکات
از حرکاتی هدفمند و سنجیده استفاده کنید. دست به سینه ایستادن، نگهداشتن دستان در پشت خود یا ضربه زدن با انگشت، نشان دهنده حالت دفاعی، خجالت کشیدن و خسته شدن است.
◀️ دست دادن
محکم دست دادن با حالتی مستحکم که نه دردآور و نه سست باشد میتواند حس اعتماد به نفس را انتقال دهد.
◀️ طرز ایستادن یا نشستن
نشستن یا ایستادن با پاهایی صاف بر روی زمین و شانههایی کشیده به سمت عقب نشان دهنده آمادگی و اعتماد به نفس است.
◀️ پاها
لرزاندن یا تکان دادن بیش از اندازه پاها و روی هم گذاشتن پایتان میتواند طیف وسیعی از علامتهای منفی را از شما منتشر کنند، که این علامتها میتوانند نشانه عصبی بودن و نداشتن اعتماد به نفس باشد.
منبع: ElanStreet
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
▫️"مای وست"، بازیگر و خواننده آمریکایی، همیشه سخنی برای گفتن داشت، برای مثال او میگفت "من با دو زبان حرف میزنم، زبان بدن و زبان انگلیسی."
صحبت کردن بدون استفاده از کلمات ممکن است به عنوان پدیدهای بیسابقه به نظر برسد. با این حال حقیقت این است که بدن شما دارای واژگان نامتعارف خود است.
▫️به هر شکلی که میایستید، هر نگاهی که میکنید، علامتها زیادی را از خود نشان میدهید (نشانههای مثبت و منفی). بدن خود را به عنوان یک برنامه در نظر بگیرید که دائما پیامهای دیداری رمزگذاری شدهای را ارسال میکند.
ما در اینجا میخواهیم که به شما کمک کنیم تا این رمزها را به وسیله شاخصهای ساده زبان بدن رمزگشایی کنید.
◀️ ارتباط چشمی
با احساسات نگاه کرده و هرگز به کسی خیره نشوید. یک تماس چشمی مستقیم با لبخندی بر روی لبهایتان نشان دهنده اعتماد به نفس شما است، درحالی که چشم برداشتن و یا به پایین نگاه کردن نشان دهنده خجالت کشیدن، تسلیم شدن یا شرم داشتن است.
◀️ حالت چهره
داشتن یک چهره آرام (اشاره به لبخند زدن) شخصیتی دوست داشتنی از شما را منتقل میکند. چپ چپ نگاه کردن، بیش از حد پلک زدن یا تکان دادن ابرو میتواند نشانه عصبانیت باشد.
◀️ گفتار
به طور هماهنگ و مختصر صحبت کنید تا اعتماد به نفس خود را نشان دهید. یک سخنرانی سریع ممکن است باعث شود دیگران فکر کنند شما در حال گفتن سخنانی نامربوط هستید.
◀️ تُن صدا
صدای خود را معتدل نگه دارید. با تن صدای پایین حرف زدن ممکن است باعث شود زیر لب سخن بگویید و اگر با تن صدای بالا صحبت کنید، ممکن است منجر به فریاد زدن شما شود.
◀️ دستها و حرکات
از حرکاتی هدفمند و سنجیده استفاده کنید. دست به سینه ایستادن، نگهداشتن دستان در پشت خود یا ضربه زدن با انگشت، نشان دهنده حالت دفاعی، خجالت کشیدن و خسته شدن است.
◀️ دست دادن
محکم دست دادن با حالتی مستحکم که نه دردآور و نه سست باشد میتواند حس اعتماد به نفس را انتقال دهد.
◀️ طرز ایستادن یا نشستن
نشستن یا ایستادن با پاهایی صاف بر روی زمین و شانههایی کشیده به سمت عقب نشان دهنده آمادگی و اعتماد به نفس است.
◀️ پاها
لرزاندن یا تکان دادن بیش از اندازه پاها و روی هم گذاشتن پایتان میتواند طیف وسیعی از علامتهای منفی را از شما منتشر کنند، که این علامتها میتوانند نشانه عصبی بودن و نداشتن اعتماد به نفس باشد.
منبع: ElanStreet
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️برندتان را به یک شخصیت واقعی مرتبط کنید
جیم بلیت در کتاب خود به نام «100 ایده بزرگ بازاریابی» مینویسد:
▪️هر برندی، مثل هر انسانی، شخصیت خاص خودش را دارد. به همین دلیل، هر کسی میتواند بگوید برند محبوبش چه شخصیتی دارد. از اینرو، وقتی برندمان شخصیتی نزدیک به شخصیت مشتریان هدفش داشته باشد، آنها را راحتتر جذب میکند.
▫️یکی از بهترین راهها برای شخصیتبخشی به یک #برند، مرتبط کردن آن با یک شخصیت واقعی است. این کار، تاریخچهای طولانی دارد. برای مثال، #شخصیت_برند رستورانهای زنجیرهای KFC به شخصیت موسس آن، یعنی سرهنگ سندرز، مرتبط شده است.
▫️یا به عنوان مثالی دیگر، شرکت شکلاتسازی تِریز نزدیک به 80 سال قدمت دارد. محصول اصلی این شرکت، شکلاتهای توپی شکل با مغزی پرتقال است.
این شکلات از دیرباز بیشتر برای ایام کریسمس خریداری میشود. به همین دلیل، عمدۀ برنامههای #تبلیغاتی و #پروموشن این محصول در ایام کریسمس انجام میشود و در این ایام، میلیونها بچه یک بسته شکلات توپی شکل پرتقالی هدیه میگیرند.
شرکت تِریز در تحقیقاتش متوجه شد که میتواند مصرف این نوع شکلات را به سراسر سال گسترش بدهد، اگر بتواند این محصول را بهتر معرفی کند. به همین دلیل، #آژانس تبلیغاتی شرکت برای این منظور، پروژهای را شروع کرد و ابتدا سراغ شخصیت برند تِریز رفت.
آنها در تبلیغاتشان متوجه شدند که #شخصیت تِریز با ایام خوش و پر از شادی کریسمس مرتبط شده است و هر کسی وقتی نام تِریز را میشنود، یاد خاطرات خوب #کریسمس میافتد.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته، شرکت تصمیم گرفت برندش را با داون فرنچ، یکی از مشهورترین کمدینهای انگلیسی مرتبط کند و او را در حال مصرف شکلاتهای تِریز در موقعیتها و روزهای مختلف سال نشان بدهد.
این #کمپین به شدت موفق شد به گونهای که شرکت توانست فروش خود در طول سال را به اندازه فروش خود در طول ایام کریسمس افزایش بدهد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
جیم بلیت در کتاب خود به نام «100 ایده بزرگ بازاریابی» مینویسد:
▪️هر برندی، مثل هر انسانی، شخصیت خاص خودش را دارد. به همین دلیل، هر کسی میتواند بگوید برند محبوبش چه شخصیتی دارد. از اینرو، وقتی برندمان شخصیتی نزدیک به شخصیت مشتریان هدفش داشته باشد، آنها را راحتتر جذب میکند.
▫️یکی از بهترین راهها برای شخصیتبخشی به یک #برند، مرتبط کردن آن با یک شخصیت واقعی است. این کار، تاریخچهای طولانی دارد. برای مثال، #شخصیت_برند رستورانهای زنجیرهای KFC به شخصیت موسس آن، یعنی سرهنگ سندرز، مرتبط شده است.
▫️یا به عنوان مثالی دیگر، شرکت شکلاتسازی تِریز نزدیک به 80 سال قدمت دارد. محصول اصلی این شرکت، شکلاتهای توپی شکل با مغزی پرتقال است.
این شکلات از دیرباز بیشتر برای ایام کریسمس خریداری میشود. به همین دلیل، عمدۀ برنامههای #تبلیغاتی و #پروموشن این محصول در ایام کریسمس انجام میشود و در این ایام، میلیونها بچه یک بسته شکلات توپی شکل پرتقالی هدیه میگیرند.
شرکت تِریز در تحقیقاتش متوجه شد که میتواند مصرف این نوع شکلات را به سراسر سال گسترش بدهد، اگر بتواند این محصول را بهتر معرفی کند. به همین دلیل، #آژانس تبلیغاتی شرکت برای این منظور، پروژهای را شروع کرد و ابتدا سراغ شخصیت برند تِریز رفت.
آنها در تبلیغاتشان متوجه شدند که #شخصیت تِریز با ایام خوش و پر از شادی کریسمس مرتبط شده است و هر کسی وقتی نام تِریز را میشنود، یاد خاطرات خوب #کریسمس میافتد.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته، شرکت تصمیم گرفت برندش را با داون فرنچ، یکی از مشهورترین کمدینهای انگلیسی مرتبط کند و او را در حال مصرف شکلاتهای تِریز در موقعیتها و روزهای مختلف سال نشان بدهد.
این #کمپین به شدت موفق شد به گونهای که شرکت توانست فروش خود در طول سال را به اندازه فروش خود در طول ایام کریسمس افزایش بدهد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️رسیدن به خوشنامی ۲۰ سال زمان میبرد، اما برای نابود کردن آن فقط پنج دقیقه کافی است.
اگر خوب به آن فکر کنید، آنگاه کارها را به گونهای دیگر انجام خواهید داد.
👤وارن بافت
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
اگر خوب به آن فکر کنید، آنگاه کارها را به گونهای دیگر انجام خواهید داد.
👤وارن بافت
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️ تیپ شخصیتی شما کشاورز است یا شکارچی ؟
#مکینزی از بزرگترین شرکتهای مشاوره مدیریت جهان در یکی از شماره های خود، مقاله ای تحت عنوان.
▪️«استعاره هایی برای زندگی»
منتشر کرد و کوشید دیدگاه انسانهای موفق در نقاط مختلف جهان را به شکل استعاره ای ساده و قابل فهم، طبقه بندی کند :
در این مقاله گزارش شد که دو مدل ذهنی قالب در جهان وجود دارد مدل ذهنی «شکارچی» و مدل ذهنی «کشاورز».
کسانی که در جاده موفقیت مانند یک شکارچی زندگی و حرکت میکنند،
تمام لحظات زندگی خود را در پی «شکار» میگردند.
همه چیز از دیدگاه آنان یا فرصت است یا تهدید هر صدای نجوایی، هر درخشش نوری، هر مسیر تاریکی، میتواند در آنها امید یا ترس ایجاد کند.
شاید شکارچی بودن بد نباشد، شکارچی توانمند میداند که شب هنگام، شکار در دست به خانه بازخواهد گشت. بر در و دیوار خانه خود، پوست شکارها و شاخ گوزنها و دندان گرازها را نصب میکند و هر شب، در اندیشه شکار فردا میخوابد.
سختی زندگی شکارچی در این است که
هر موجود زنده ای را یا شکار میداند یا شکارچی اگر آن را شکار ببیند، تا دست یافتن بر آن و به چنگ کشیدن آن، آرامش را تجربه نخواهد کرد و اگر دیگری را شکارچی ببیند، سختی رقابت، طعم شیرین شکار را تلخ خواهد کرد.
شما این شکارچیان را در محیط کسب و کار دیده اید؟!
تمام روز در پی تلاش، موفقیت، رشد، پیشرفت و پول دیوارهای اتاقشان پوشیده از مدارک، تقدیرنامه و نشانه هاست.
هستند کسانی که در جاده موفقیت، مانند یک کشاورز زندگی میکنند
بذری میکارند و آرام مینشینند.
میدانند روزی این بذر به میوه تبدیل خواهد شد. تا آن روز در انتظار میمانند.
شاید هر از گاهی، آبی بر مزرعه بپاشند و خاک را سیراب کنند. شاید گاهی دستی بر سر و روی نهالها بکشند. اما هر چه باشد، آرامتر از شکارچی زندگی میکنند.
مردی را میشناختم که به آرامی و بی تنش کار میکرد هر روز مثل روزهای قبل. او میگفت میدانم که وقتی بیست سال تجربه داشته باشم، میتوانم به تدریج کسب و کار جدیدی برای خودم آغاز کنم.
این مرد را بیشتر کشاورز میدانیم تا شکارچی
عموم مردم در یکی از این دو قفس ذهنی گرفتار میشوند.
گروه نخست آنچنان دل مشغول رشد و موفقیت میشوند که ابعاد دیگر زندگی را فراموش میکنند و گروه دوم، آنچنان به جستجوی آرامش بر میخیزند که شیرینی تنش و تکاپو را به فراموشی می سپارند.
🔻شاید راه سوم
الگوی ذهنی «ماهیگیر» باشد.
آرامش و سکوت و لذت و انتظار برای فرصت
زمانی که فرصتی دست داد با سرعت و انرژی برای در اختیار گرفتن آن بکوشیم و دوباره در انتظار و آرامش بنشینیم.
[ #موفقیت در #زندگی،
نه با آرامش مطلق به دست می آید نه با کوشش جانفرسا. موفقیت ترکیب مناسبی از این دو است].
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
#مکینزی از بزرگترین شرکتهای مشاوره مدیریت جهان در یکی از شماره های خود، مقاله ای تحت عنوان.
▪️«استعاره هایی برای زندگی»
منتشر کرد و کوشید دیدگاه انسانهای موفق در نقاط مختلف جهان را به شکل استعاره ای ساده و قابل فهم، طبقه بندی کند :
در این مقاله گزارش شد که دو مدل ذهنی قالب در جهان وجود دارد مدل ذهنی «شکارچی» و مدل ذهنی «کشاورز».
کسانی که در جاده موفقیت مانند یک شکارچی زندگی و حرکت میکنند،
تمام لحظات زندگی خود را در پی «شکار» میگردند.
همه چیز از دیدگاه آنان یا فرصت است یا تهدید هر صدای نجوایی، هر درخشش نوری، هر مسیر تاریکی، میتواند در آنها امید یا ترس ایجاد کند.
شاید شکارچی بودن بد نباشد، شکارچی توانمند میداند که شب هنگام، شکار در دست به خانه بازخواهد گشت. بر در و دیوار خانه خود، پوست شکارها و شاخ گوزنها و دندان گرازها را نصب میکند و هر شب، در اندیشه شکار فردا میخوابد.
سختی زندگی شکارچی در این است که
هر موجود زنده ای را یا شکار میداند یا شکارچی اگر آن را شکار ببیند، تا دست یافتن بر آن و به چنگ کشیدن آن، آرامش را تجربه نخواهد کرد و اگر دیگری را شکارچی ببیند، سختی رقابت، طعم شیرین شکار را تلخ خواهد کرد.
شما این شکارچیان را در محیط کسب و کار دیده اید؟!
تمام روز در پی تلاش، موفقیت، رشد، پیشرفت و پول دیوارهای اتاقشان پوشیده از مدارک، تقدیرنامه و نشانه هاست.
هستند کسانی که در جاده موفقیت، مانند یک کشاورز زندگی میکنند
بذری میکارند و آرام مینشینند.
میدانند روزی این بذر به میوه تبدیل خواهد شد. تا آن روز در انتظار میمانند.
شاید هر از گاهی، آبی بر مزرعه بپاشند و خاک را سیراب کنند. شاید گاهی دستی بر سر و روی نهالها بکشند. اما هر چه باشد، آرامتر از شکارچی زندگی میکنند.
مردی را میشناختم که به آرامی و بی تنش کار میکرد هر روز مثل روزهای قبل. او میگفت میدانم که وقتی بیست سال تجربه داشته باشم، میتوانم به تدریج کسب و کار جدیدی برای خودم آغاز کنم.
این مرد را بیشتر کشاورز میدانیم تا شکارچی
عموم مردم در یکی از این دو قفس ذهنی گرفتار میشوند.
گروه نخست آنچنان دل مشغول رشد و موفقیت میشوند که ابعاد دیگر زندگی را فراموش میکنند و گروه دوم، آنچنان به جستجوی آرامش بر میخیزند که شیرینی تنش و تکاپو را به فراموشی می سپارند.
🔻شاید راه سوم
الگوی ذهنی «ماهیگیر» باشد.
آرامش و سکوت و لذت و انتظار برای فرصت
زمانی که فرصتی دست داد با سرعت و انرژی برای در اختیار گرفتن آن بکوشیم و دوباره در انتظار و آرامش بنشینیم.
[ #موفقیت در #زندگی،
نه با آرامش مطلق به دست می آید نه با کوشش جانفرسا. موفقیت ترکیب مناسبی از این دو است].
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️بازارکاهیDemarketing
بازارکاهیDemarketing زمانی شکل می گیرد که یک شرکت بخواهد فروش یک محصول را کم یا متوقف کند.
همیشه شرایط برای یک شرکت یکسان نیست. مسیر زندگی یک شرکت یا یک محصول دارای چالش ها و بالا و پایینی های بسیار زیادی است بسته به شرایط شرکت می بایست استراتژی های مختلفی را اجرا کند.
بعضی وقت ها بمباران تبلیغاتی نیاز است و بعضی اوقات کاهش فروش.
🔻کاتلر میگوید :
بازارکاهیDemarketing
به معنای توقف دائمی یا موقت فروش محصول؛ به قسمتی از بازار هدف یا تمام بازار هدف می باشد.
بازارکاهی یا کاهش بازاریابی یک استراتژی بقا است که در آن شرکت ها فروش یک محصول، یا فروش کل کارخانه را متوقف می کنند یا کاهش می دهند.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
بازارکاهیDemarketing زمانی شکل می گیرد که یک شرکت بخواهد فروش یک محصول را کم یا متوقف کند.
همیشه شرایط برای یک شرکت یکسان نیست. مسیر زندگی یک شرکت یا یک محصول دارای چالش ها و بالا و پایینی های بسیار زیادی است بسته به شرایط شرکت می بایست استراتژی های مختلفی را اجرا کند.
بعضی وقت ها بمباران تبلیغاتی نیاز است و بعضی اوقات کاهش فروش.
🔻کاتلر میگوید :
بازارکاهیDemarketing
به معنای توقف دائمی یا موقت فروش محصول؛ به قسمتی از بازار هدف یا تمام بازار هدف می باشد.
بازارکاهی یا کاهش بازاریابی یک استراتژی بقا است که در آن شرکت ها فروش یک محصول، یا فروش کل کارخانه را متوقف می کنند یا کاهش می دهند.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️اثر جیلتینگ jilting Effect چیست؟
تصور کنید فردی سیگاری هستید و روزانه سیگار وینستون می کشید خبردار می شوید که سیگار با کیفیتتر و بهتر "مارلبورو" که تاکنون واردات آن ممنوع بوده، قرار است تحریم آن برداشته شود و شما با خوشحالی به مغازهدار سر کوچه می سپارید که یک جعبه برای شما کنار بگذارد.
همانطور که مشتاقانه گرفتن و کشیدن سیگار مارلبورو را پیشبینی می کنید، کماکان با سیگار همیشگیتان (وینستون) وقت می گذرانید تا اینکه متوجه می شوید ممنوعیت واردات مارلبورو مجددا برقرار شده و در نهایت شما به سیگار مارلبورو نمی رسید. مطابق با این مثال شما اصطلاحاً "جیلت" شده اید...
▫️جیلتینگ
به معنی پیشبینی دریافت یک گزینه بسیار جذاب نسبت به محصول فعلی می باشد در صورتی که این اتفاق نیفتد. سئوال این است که این تجربه جیلت، باعث خواهد شد که کماکان به سیگار وینستون وفادار بمانید یا احتمال اینکه سیگار دیگری استفاده کنید بیشتر خواهد شد؟
مطابق با نتایج پژوهش ها علمی تجربه جیلت باعث خواهد شد تا علاقه مصرفکنندگان نسبت به محصولی که همیشه مصرف می کردند
(در مثال فوق سیگار وینستون) کمتر شود و احتمال تغییر محصول از طرف آنها افزایش یاید.
وقتی مصرفکننده انتظار دریافت یک محصول جدید مطلوب را پیشبینی می کند، به صورت ذهنی نسبت به گزینه فعلی تفکرات منفی می کند؛به این مفهوم که عیب های محصول فعلی در ذهنش پررنگتر می شود. حال وقتی به هر دلیل محصول جدید به دستش نمی رسد، تمایل بیشتری به تغییر محصول فعلی خودش و شیفت به سمت محصولات دیگر خواهد داشت.
نتایج این پژوهش برای مدیران برند و بازاریابی کاربرد فراوانی دارد وقتی یک برند معروف، نوید اضافه کردن ویژگی های برجستهای در محصولش را می دهد اما موفق به برآورده کردن انتظارات نمی گردد، در واقع باعث ایجاد حس جیلت در مصرف کنندگان می شود و این موضوع به رقیبان این برند، این فرصت را فراهم می کند تا آن مصرفکنندگان را به سمت محصولات خودشان شیفت دهند.
▫️اثر جیلتینگ
در زمینه های دیگر نیز می تواند تاثیرگذار باشد. به طور مثال کارمندی که پیشنهاد شغلی بهتری نسبت به شغل فعلیاش دریافت می کند اما وقتی شغل جدید را بدست نمی آورد، تمایل بیشتری خواهد داشت تا شغل فعلی را تغییر دهد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
تصور کنید فردی سیگاری هستید و روزانه سیگار وینستون می کشید خبردار می شوید که سیگار با کیفیتتر و بهتر "مارلبورو" که تاکنون واردات آن ممنوع بوده، قرار است تحریم آن برداشته شود و شما با خوشحالی به مغازهدار سر کوچه می سپارید که یک جعبه برای شما کنار بگذارد.
همانطور که مشتاقانه گرفتن و کشیدن سیگار مارلبورو را پیشبینی می کنید، کماکان با سیگار همیشگیتان (وینستون) وقت می گذرانید تا اینکه متوجه می شوید ممنوعیت واردات مارلبورو مجددا برقرار شده و در نهایت شما به سیگار مارلبورو نمی رسید. مطابق با این مثال شما اصطلاحاً "جیلت" شده اید...
▫️جیلتینگ
به معنی پیشبینی دریافت یک گزینه بسیار جذاب نسبت به محصول فعلی می باشد در صورتی که این اتفاق نیفتد. سئوال این است که این تجربه جیلت، باعث خواهد شد که کماکان به سیگار وینستون وفادار بمانید یا احتمال اینکه سیگار دیگری استفاده کنید بیشتر خواهد شد؟
مطابق با نتایج پژوهش ها علمی تجربه جیلت باعث خواهد شد تا علاقه مصرفکنندگان نسبت به محصولی که همیشه مصرف می کردند
(در مثال فوق سیگار وینستون) کمتر شود و احتمال تغییر محصول از طرف آنها افزایش یاید.
وقتی مصرفکننده انتظار دریافت یک محصول جدید مطلوب را پیشبینی می کند، به صورت ذهنی نسبت به گزینه فعلی تفکرات منفی می کند؛به این مفهوم که عیب های محصول فعلی در ذهنش پررنگتر می شود. حال وقتی به هر دلیل محصول جدید به دستش نمی رسد، تمایل بیشتری به تغییر محصول فعلی خودش و شیفت به سمت محصولات دیگر خواهد داشت.
نتایج این پژوهش برای مدیران برند و بازاریابی کاربرد فراوانی دارد وقتی یک برند معروف، نوید اضافه کردن ویژگی های برجستهای در محصولش را می دهد اما موفق به برآورده کردن انتظارات نمی گردد، در واقع باعث ایجاد حس جیلت در مصرف کنندگان می شود و این موضوع به رقیبان این برند، این فرصت را فراهم می کند تا آن مصرفکنندگان را به سمت محصولات خودشان شیفت دهند.
▫️اثر جیلتینگ
در زمینه های دیگر نیز می تواند تاثیرگذار باشد. به طور مثال کارمندی که پیشنهاد شغلی بهتری نسبت به شغل فعلیاش دریافت می کند اما وقتی شغل جدید را بدست نمی آورد، تمایل بیشتری خواهد داشت تا شغل فعلی را تغییر دهد.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️پارادوکس انتخاب و آزمایش مربّا!
▫️همیشه هر چه بیشتر باشد، بهتر است. موافق نیستید؟ تنوع غذایی بیشتر در یک رستوران، طعمهای بیشتر یک برند مربا، کانالهای تلویزیونی بیشتر و …
▫️ما همیشه به دنبال بیشتر و بیشتر هستیم، اما این فقط ظاهر امر است. واقعیّت چیز دیگری است و انتخابهای زیاد میتوانند نتیجۀ کاملاً عکسی داشته باشند و باعث ایجاد سردرگمی برای مشتری شوند.
▫️اما چطور چنین چیزی ممکن است؟ مگر آدمها ترجیح نمیدهند دستشان برای انتخاب باز باشد؟ دقیقاً به خاطر همین متناقض بودن است که نام این پدیده را پارادوکس انتخاب یا تناقض انتخاب گذاشتهاند.
▪️یک آزمایش علمی در زمینۀ پارادوکس انتخاب
برای درک بهتر روانشناسی مصرف کننده و تناقض انتخاب، دو محقق به نامهای "شینا لینگار" و "مارک لپر" یک آزمایش خیلی ساده را طراحی کردند. یک آزمایش که میتوانست تاثیر تعداد انتخابها را بر روی ما انسانها نشان بدهد.
▫️آنها به یک بازار ترهبار در آمریکا رفتند و یک غرفه برای تست و خرید مربا در این بازار برپا کردند. در نصف وقتی که این غرفه برپا بود، آنها ۲۴ طعم مختلف از مربا را به نمایش گذاشتند و برای نصف دیگر اوقات، تعداد انتخابها را به ۶ طعم محدود کردند. در تمام مدت نیز به دو مساله توجه داشتند. اینکه در هر یک از این دو حالت چه تعداد از آدمها:
▫️برای تست مرباها توقف میکردند.
▫️یک شیشه مربا میخریدند.
▪️نتایج به دست آمده از این آزمایش با عقل جور درنمیآمد. وقتی که محققان ۲۴ طعم را ارائه میدادند، ۶۰% از مردم برای تست مرباها توقف میکردند، ولی تنها ۳% از این افراد خرید میکردند. اما وقتی که تنها ۶ طعم در معرض نمایش بود، ۴۰% از مردم برای تست مرباها میایستاند و به طرز جالبی، ۳۰% از این افراد یک شیشه مربا میخریدند.
▫️بنابراین با وجود آنکه آدمهای بیشتری جذب یک غرفۀ با انتخابهای متنوع میشدند، اما وقتی که تنها شش انتخاب وجود داشت، شانس اینکه مشتری خریدی انجام دهد حداقل شش برابر میشد. و این همان پارادوکس انتخاب است. اما چرا این اتفاق میافتد؟
▪️چرا گزینههای کمتر باعث افزایش فروش میشوند؟
زمانی که آدمها با یک لیست طولانی از انتخابها روبرو هستند، تصمیم گرفتن برای آنها سخت میشود. هر چقدر که این انتخابها بیشتر باشد، آنها نیز زمان بیشتری را برای تصمیمگیری صرف خواهند کرد. حتی وقتی که این موضوع به نفعشان نباشد. روانشناسان این پدیده را فشار انتخاب نامیدهاند.
▫️این وقتی است که فرآیند دریافت اطلاعات، ارزیابی انتخابها، مقایسه آنها و تصمیمگیری در مورد خرید آنقدر سخت میشود که حتی ممکن است خریدار به کل از تصمیم خود منصرف بشود.
این یعنی هر چقدر که گزینهها کمتر باشد، انتخاب برای مشتری راحتتر است و در نتیجه فروش شما افزایش خواهد یافت.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
▫️همیشه هر چه بیشتر باشد، بهتر است. موافق نیستید؟ تنوع غذایی بیشتر در یک رستوران، طعمهای بیشتر یک برند مربا، کانالهای تلویزیونی بیشتر و …
▫️ما همیشه به دنبال بیشتر و بیشتر هستیم، اما این فقط ظاهر امر است. واقعیّت چیز دیگری است و انتخابهای زیاد میتوانند نتیجۀ کاملاً عکسی داشته باشند و باعث ایجاد سردرگمی برای مشتری شوند.
▫️اما چطور چنین چیزی ممکن است؟ مگر آدمها ترجیح نمیدهند دستشان برای انتخاب باز باشد؟ دقیقاً به خاطر همین متناقض بودن است که نام این پدیده را پارادوکس انتخاب یا تناقض انتخاب گذاشتهاند.
▪️یک آزمایش علمی در زمینۀ پارادوکس انتخاب
برای درک بهتر روانشناسی مصرف کننده و تناقض انتخاب، دو محقق به نامهای "شینا لینگار" و "مارک لپر" یک آزمایش خیلی ساده را طراحی کردند. یک آزمایش که میتوانست تاثیر تعداد انتخابها را بر روی ما انسانها نشان بدهد.
▫️آنها به یک بازار ترهبار در آمریکا رفتند و یک غرفه برای تست و خرید مربا در این بازار برپا کردند. در نصف وقتی که این غرفه برپا بود، آنها ۲۴ طعم مختلف از مربا را به نمایش گذاشتند و برای نصف دیگر اوقات، تعداد انتخابها را به ۶ طعم محدود کردند. در تمام مدت نیز به دو مساله توجه داشتند. اینکه در هر یک از این دو حالت چه تعداد از آدمها:
▫️برای تست مرباها توقف میکردند.
▫️یک شیشه مربا میخریدند.
▪️نتایج به دست آمده از این آزمایش با عقل جور درنمیآمد. وقتی که محققان ۲۴ طعم را ارائه میدادند، ۶۰% از مردم برای تست مرباها توقف میکردند، ولی تنها ۳% از این افراد خرید میکردند. اما وقتی که تنها ۶ طعم در معرض نمایش بود، ۴۰% از مردم برای تست مرباها میایستاند و به طرز جالبی، ۳۰% از این افراد یک شیشه مربا میخریدند.
▫️بنابراین با وجود آنکه آدمهای بیشتری جذب یک غرفۀ با انتخابهای متنوع میشدند، اما وقتی که تنها شش انتخاب وجود داشت، شانس اینکه مشتری خریدی انجام دهد حداقل شش برابر میشد. و این همان پارادوکس انتخاب است. اما چرا این اتفاق میافتد؟
▪️چرا گزینههای کمتر باعث افزایش فروش میشوند؟
زمانی که آدمها با یک لیست طولانی از انتخابها روبرو هستند، تصمیم گرفتن برای آنها سخت میشود. هر چقدر که این انتخابها بیشتر باشد، آنها نیز زمان بیشتری را برای تصمیمگیری صرف خواهند کرد. حتی وقتی که این موضوع به نفعشان نباشد. روانشناسان این پدیده را فشار انتخاب نامیدهاند.
▫️این وقتی است که فرآیند دریافت اطلاعات، ارزیابی انتخابها، مقایسه آنها و تصمیمگیری در مورد خرید آنقدر سخت میشود که حتی ممکن است خریدار به کل از تصمیم خود منصرف بشود.
این یعنی هر چقدر که گزینهها کمتر باشد، انتخاب برای مشتری راحتتر است و در نتیجه فروش شما افزایش خواهد یافت.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmba
⭕️ #تکه_کتاب
کنارهگیری موقت از یک گروه باعث میشود که بیشتر درباره شما صحبت کنند و بیش از پیش به تحسین شما بپردازند. اگر یاد بگیرید که صحنه را در بهترین زمان ممکن ترک کنید، مطمئناً میتوانید از طریق عدم حضور، برای خودتان ارزش ایجاد کنید.
«همیشه در دسترس بودن، از ارزش و اعتبار شما میکاهد. هر چه بیشتر دیده و شنیده شوید، به نظر عادیتر به نظر خواهید رسید. اگر عضو گروهی هستید، بد نیست برای مدتی کوتاه آن را ترک کنید. بگذارید دیگران سراغتان را بگیرند، دلتنگتان شوند و بیشتر شما را تحسین کنند. بیاموزید که چه زمانی کمتر دیده شوید تا بیشتر به چشم بیایید.»
📚 ۴۸ قانون قدرت؛ اثر رابرت گرین
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
کنارهگیری موقت از یک گروه باعث میشود که بیشتر درباره شما صحبت کنند و بیش از پیش به تحسین شما بپردازند. اگر یاد بگیرید که صحنه را در بهترین زمان ممکن ترک کنید، مطمئناً میتوانید از طریق عدم حضور، برای خودتان ارزش ایجاد کنید.
«همیشه در دسترس بودن، از ارزش و اعتبار شما میکاهد. هر چه بیشتر دیده و شنیده شوید، به نظر عادیتر به نظر خواهید رسید. اگر عضو گروهی هستید، بد نیست برای مدتی کوتاه آن را ترک کنید. بگذارید دیگران سراغتان را بگیرند، دلتنگتان شوند و بیشتر شما را تحسین کنند. بیاموزید که چه زمانی کمتر دیده شوید تا بیشتر به چشم بیایید.»
📚 ۴۸ قانون قدرت؛ اثر رابرت گرین
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️ تا زمانی که سعی نکنید کاری فراتر از آنچه قبلا در آن مهارت پیدا کرده اید، انجام دهید، هرگز رشد نخواهید کرد.
👤 رالف والدو امرسون
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
👤 رالف والدو امرسون
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️ ۱۶ تکنیک رهايی از افكار منفی:
۱-تکنیک آینه:
شما در طول روز دو یا سه بار و هر باری حداقل ده دقیقه جلو آینه بایستید و فقط به نکات مثبت خود توجه کنید و بابت آنها از خودتان تعریف کنید و به خود بگویید من واقعا عالی هستم مثلا من چه قد بلندی دارم،چه چشمان زیبایی دارم و...
۲-تغییر توجه دوربین ذهنتان:
توجه و تمرکز به نکات منفی باعث شروع افکار منفی می شود پس سعی کنید فقط به نکات مثبت زندگی خود توجه و تمرکز کنید.
۳-روی داشته های خود تمرکز کنید
سعی کنید تمرکزتان فقط روی نعمت ها و داشته هایتان باشد و هر آنچه را که دارید حتی چیزهای بسیار بدیهی و کوچک و جزیی را به خاطر آورید و روی آن تمرکز و دقت کنید.
۴-آگاهی از افکار منفی و تبدیل آن ها به افکار مثبت:
یک دفترچه یاداشت به همراه داشته باشید و در طول روز هر فکر منفی که به ذهنتان آمد بلافاصله آن فکر را یادداشت کنید و جلوی آن فکر یک فکر مثبت بنویسید و این فکر مثبت را شروع به تکرار و نوشتن می کنیم و این فکر مثبت را هر روز حداقل بیست و یک بار تا بیست و یک روز می نویسیم بعد بیست و یک روز متوجه می شویم دیگر افکار منفی به سراغ ما نمی آید.
۵-شرطی سازی مغز با تکنیک کش:
یک کش پول به دستتان ببندید هر موقع افکار منفی به سراغتان آمد این کش را بکشید تا یک ضربه به دستتان وارد شود اتفاقی که می افتد ذهن ما بعد از ۲۱ روز یاد می گیرد که اگر بگذارد افکار منفی وارد ذهنتان شود ضربه میخورد با این تکنیک ذهن تا جایی که می تواند به صورت ناخودآگاه مانع میشود که افکار منفی به ذهن وارد شود.
۶-عدم مقایسه خود با بقیه:
مقایسه کردن یعنی شما داشته های خود را نمی بینید و آنچه هستید را بی ارزش و ناچیز می دانید و در عوض فقط به داشته های دیگران توجه کرده و آنها را تحسین می کنید و این یک سم بسیار خطرناک است.
۷-تغییر وضعیت بدنی:
هر موقع افکار منفی به سراغ شما می آید وضعیت جسمانی خود را عوض کنید. می توانید به پیاده روی بروید یا به تماشای طبیعت بنشینید
۸-تخلیه ذهن از افکار منفی:
قبل از خواب افکار منفی خود را روی یک کاغذ بنویسید و کاغذ را پاره کنید و در سطل آشغال بیندازید.
۹-کلمات قدرت آفرین و مثبت:
استفاده مستقیم از این کلمات ذهن ما را تحت کنترل خودش قرار میدهد و اگر ما بتونیم ذهنمان و کنترل کنیم می توانیم تغییرات زیادی را در زندگیمان ببینیم. سعی کنید از کلمات و عبارات مثبت و قدرتمند زیاد استفاده کنید
۱۰-از تکیه کلام های مثبت استفاده کنید:
سعی کنید در گفتار روزانه از کلمات مثبت استفاده کنید و خودتان را عادت بدهید از تکیه کلام های مثبت استفاده کنید.
۱۱-تعیین دقیق همنشین خود:
با هر کس همکلام و هم صحبت نشوید افراد با انرژی و طرز فکر و ذهنیتی که دارند براحتی بر شما تاثیر می گذارند از افراد منفی نگری به شدت دوری کنید.
۱۲-گفتگوی درونی مثبت
گفتگوهای درونی با خود تان را کنترل کنید ۹۵ درصد احساسات شما در طول روز با گفتگوهای درونی شما شکل می گیرد.
۱۳-هرگز خود را بدبخت و ناتوان تصور نکنید:
یک لیست از تمام نعمت های خود بنویسید و هر روز که از خواب بیدار می شوید لیست را نگاه کنید و شکرگزار باشید.
۱۴-بخشش و گذشتن و نادیده گرفتن بعد منفی دیگران:
افرادی که به شما بدی کردند را ببخشید کینه ها و رنجش ها را از خود دور کنید لیستی از افرادی که به شما بدی کردند تهیه کنید و آن ها را ببخشید آن ها را به قانون کارما بسپارید هر کسی نتیجه کارهای خود را دریافت می کند
۱۵-داشتن انتظارات مثبت
یکی از تکنیک های بسیار قوی هست که با به کارگیری آن می تونید به شخصی مثبت اندیش تبدیل شوید و یک زندگی مثبت و بهتری و تضمین کنید.
۱۶-با قدم های کوچک شروع کنید:
وقتی می خواهید یک عادت را تغییر دهید و یک عادت خوب جایگزین کنید سعی کنید کم کم روی آن عادت کار کنید و انتظار نداشته باشید یهویی عادت شما اصلاح شود.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
۱-تکنیک آینه:
شما در طول روز دو یا سه بار و هر باری حداقل ده دقیقه جلو آینه بایستید و فقط به نکات مثبت خود توجه کنید و بابت آنها از خودتان تعریف کنید و به خود بگویید من واقعا عالی هستم مثلا من چه قد بلندی دارم،چه چشمان زیبایی دارم و...
۲-تغییر توجه دوربین ذهنتان:
توجه و تمرکز به نکات منفی باعث شروع افکار منفی می شود پس سعی کنید فقط به نکات مثبت زندگی خود توجه و تمرکز کنید.
۳-روی داشته های خود تمرکز کنید
سعی کنید تمرکزتان فقط روی نعمت ها و داشته هایتان باشد و هر آنچه را که دارید حتی چیزهای بسیار بدیهی و کوچک و جزیی را به خاطر آورید و روی آن تمرکز و دقت کنید.
۴-آگاهی از افکار منفی و تبدیل آن ها به افکار مثبت:
یک دفترچه یاداشت به همراه داشته باشید و در طول روز هر فکر منفی که به ذهنتان آمد بلافاصله آن فکر را یادداشت کنید و جلوی آن فکر یک فکر مثبت بنویسید و این فکر مثبت را شروع به تکرار و نوشتن می کنیم و این فکر مثبت را هر روز حداقل بیست و یک بار تا بیست و یک روز می نویسیم بعد بیست و یک روز متوجه می شویم دیگر افکار منفی به سراغ ما نمی آید.
۵-شرطی سازی مغز با تکنیک کش:
یک کش پول به دستتان ببندید هر موقع افکار منفی به سراغتان آمد این کش را بکشید تا یک ضربه به دستتان وارد شود اتفاقی که می افتد ذهن ما بعد از ۲۱ روز یاد می گیرد که اگر بگذارد افکار منفی وارد ذهنتان شود ضربه میخورد با این تکنیک ذهن تا جایی که می تواند به صورت ناخودآگاه مانع میشود که افکار منفی به ذهن وارد شود.
۶-عدم مقایسه خود با بقیه:
مقایسه کردن یعنی شما داشته های خود را نمی بینید و آنچه هستید را بی ارزش و ناچیز می دانید و در عوض فقط به داشته های دیگران توجه کرده و آنها را تحسین می کنید و این یک سم بسیار خطرناک است.
۷-تغییر وضعیت بدنی:
هر موقع افکار منفی به سراغ شما می آید وضعیت جسمانی خود را عوض کنید. می توانید به پیاده روی بروید یا به تماشای طبیعت بنشینید
۸-تخلیه ذهن از افکار منفی:
قبل از خواب افکار منفی خود را روی یک کاغذ بنویسید و کاغذ را پاره کنید و در سطل آشغال بیندازید.
۹-کلمات قدرت آفرین و مثبت:
استفاده مستقیم از این کلمات ذهن ما را تحت کنترل خودش قرار میدهد و اگر ما بتونیم ذهنمان و کنترل کنیم می توانیم تغییرات زیادی را در زندگیمان ببینیم. سعی کنید از کلمات و عبارات مثبت و قدرتمند زیاد استفاده کنید
۱۰-از تکیه کلام های مثبت استفاده کنید:
سعی کنید در گفتار روزانه از کلمات مثبت استفاده کنید و خودتان را عادت بدهید از تکیه کلام های مثبت استفاده کنید.
۱۱-تعیین دقیق همنشین خود:
با هر کس همکلام و هم صحبت نشوید افراد با انرژی و طرز فکر و ذهنیتی که دارند براحتی بر شما تاثیر می گذارند از افراد منفی نگری به شدت دوری کنید.
۱۲-گفتگوی درونی مثبت
گفتگوهای درونی با خود تان را کنترل کنید ۹۵ درصد احساسات شما در طول روز با گفتگوهای درونی شما شکل می گیرد.
۱۳-هرگز خود را بدبخت و ناتوان تصور نکنید:
یک لیست از تمام نعمت های خود بنویسید و هر روز که از خواب بیدار می شوید لیست را نگاه کنید و شکرگزار باشید.
۱۴-بخشش و گذشتن و نادیده گرفتن بعد منفی دیگران:
افرادی که به شما بدی کردند را ببخشید کینه ها و رنجش ها را از خود دور کنید لیستی از افرادی که به شما بدی کردند تهیه کنید و آن ها را ببخشید آن ها را به قانون کارما بسپارید هر کسی نتیجه کارهای خود را دریافت می کند
۱۵-داشتن انتظارات مثبت
یکی از تکنیک های بسیار قوی هست که با به کارگیری آن می تونید به شخصی مثبت اندیش تبدیل شوید و یک زندگی مثبت و بهتری و تضمین کنید.
۱۶-با قدم های کوچک شروع کنید:
وقتی می خواهید یک عادت را تغییر دهید و یک عادت خوب جایگزین کنید سعی کنید کم کم روی آن عادت کار کنید و انتظار نداشته باشید یهویی عادت شما اصلاح شود.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
⭕️ بهترین حالت هنگام مکالمه با همکاران
بهترین شیوه قرار گرفتن در کنار هم با زاویه نود درجه است نه مستقیم در روبروی هم و به همین لحاظ بهترین میز برای مذاکره یک میز گرد است نه میز چهارگوش. هنگامی به سخنان دیگران گوش می دهید با کمی خم شدن به جلو در صندلی، به طرف مقابل نشان دهید که به سخنانش توجه دارید و علاقمندید ولی مراقب باشید که در این کار افراط نکنید و بیش از هفتاد وپنج درجه خم نشوید چون با این کار طرف مقابل را در تنگنا قرار میدهید و بعید نیست که وی به شکل تدافعی دست ها را زیر بغل قرار دهد.
تماس چشمی خود را بطور مناسب با گوینده حفظ کنید. افراط در تماس چشمی موجب اعمال فشار به طرف مقابل و کاهش آن نمایانگر عدم اعتماد به سخنان او یا عدم تمایل به شنیدن بقیه آنهاست.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban
بهترین شیوه قرار گرفتن در کنار هم با زاویه نود درجه است نه مستقیم در روبروی هم و به همین لحاظ بهترین میز برای مذاکره یک میز گرد است نه میز چهارگوش. هنگامی به سخنان دیگران گوش می دهید با کمی خم شدن به جلو در صندلی، به طرف مقابل نشان دهید که به سخنانش توجه دارید و علاقمندید ولی مراقب باشید که در این کار افراط نکنید و بیش از هفتاد وپنج درجه خم نشوید چون با این کار طرف مقابل را در تنگنا قرار میدهید و بعید نیست که وی به شکل تدافعی دست ها را زیر بغل قرار دهد.
تماس چشمی خود را بطور مناسب با گوینده حفظ کنید. افراط در تماس چشمی موجب اعمال فشار به طرف مقابل و کاهش آن نمایانگر عدم اعتماد به سخنان او یا عدم تمایل به شنیدن بقیه آنهاست.
با کلیک روی لینک زیر به گروه ما بپیوندید:
@brandmban