عنوان: چشم بزرگ در آسمان چیست؟ گرد و غبار الماس. این اصطلاحی غیررسمی برای کریستالهای یخ کوچک است که در هوا تشکیل میشوند و به زمین میریزند. به دلیل شکل هندسی این کریستالها، میتوانند نور خورشید یا ماه را به صورت منظم به چشم شما منعکس کنند و باعث شوند هالههای بزرگ و قوسهای غیرمعمول ظاهر شوند. و گاهی اوقات، نتیجه میتواند شبیه یک چشم غولپیکر باشد که به شما نگاه میکند. در تصویر گرفته شده در کوههای اوره جمهوری چک در هفته گذشته، ماه روشن که از میان هوای پر از مه یخی بالا میآمد، باعث شد بسیاری از این توهمات شگفتانگیز آسمانی به طور همزمان دیده شوند. علاوه بر سگهای ماه، قوسهای مماسی، هالهها و دایره پارهلیک، ستونهای نوری بالای چراغهای دوردست در سمت چپ دیده میشوند، در حالی که مشتری و مریخ درست در پایین هاله ۲۲ درجهای قرار دارند....
@c_i_gstp
@c_i_gstp
۲ رویکرد به برنامهریزی بازاریابی
🔴جیم بلیت در کتاب خود به نام «برنامهریزی بازاریابی»
برنامهریزی بازاریابی، مهمترین نوع برنامهریزی در هر کسب و کاری به حساب میآید، چون قرار است رابطه شما با مشتریان، بازار، شبکههای توزیع، شرکای بازاریابی و رقبایتان را تنظیم کند.
🟢بر همین اساس، برنامهریزی بازاریابی، مهارتی است که آینده کسب و کارتان به آن بستگی دارد و اگر در این مهارت خبره شوید، یک کسب و کار موفق خواهید داشت، ولی اگر این وظیفه را شوخی بگیرید، قطعا به مشکل میخورید.
🔵اصولا شرکتها هنگامی که میخواهند برنامهریزی بازاریابی انجام بدهند، یکی از این دو رویکرد را انتخاب میکنند:
🟫رویکرد درون-بیرون (inside-out perspective)
در این رویکرد، شرکت ابتدا منابع، امکانات، ظرفیتها، تواناییها و غیره خودش را بررسی میکند و سپس برنامهریزی بازاریابی را انجام میدهد.
🔸️برای مثال، شرکت در بررسیهایش متوجه میشود که کارخانهاش با ۸۰ درصد ظرفیت کار میکند و در نتیجه، تصمیم میگیرد که برنامه بازاریابیاش را روی افزایش فروش محصول کنونیاش متمرکز کند.
🟧رویکرد بیرون-درون (outside-in perspective)
در این رویکرد، شرکت کاری به ظرفیتها، تواناییها و وضعیت داخلیاش ندارد، بلکه به این موضوع فکر میکند که بازار و مشتریان به چه چیزی نیاز دارند؟
🔹️در مرحله بعد، شرکت تلاش میکند ظرفیتها، تواناییها، منابع و امکانات داخلی برای عرضه آن محصول را فراهم کند.
🟡ناگفته پیداست که رویکرد بیرون-درون، بهترین رویکرد در برنامهریزی بازاریابی است چون به شما کمک میکند بر اساس شرایط بازار حرکت کنید و در نتیجه، هیچ وقت از بازارتان عقب نمیمانید.
🟣اما اگر بیش از حد روی رویکرد درون-بیرون تمرکز کنید، بعد از مدت کوتاهی از بازار و نیازهای مشتریانتان عقب میمانید و در نهایت از بازار حذف میشوید.
@c_i_gstp
🔴جیم بلیت در کتاب خود به نام «برنامهریزی بازاریابی»
برنامهریزی بازاریابی، مهمترین نوع برنامهریزی در هر کسب و کاری به حساب میآید، چون قرار است رابطه شما با مشتریان، بازار، شبکههای توزیع، شرکای بازاریابی و رقبایتان را تنظیم کند.
🟢بر همین اساس، برنامهریزی بازاریابی، مهارتی است که آینده کسب و کارتان به آن بستگی دارد و اگر در این مهارت خبره شوید، یک کسب و کار موفق خواهید داشت، ولی اگر این وظیفه را شوخی بگیرید، قطعا به مشکل میخورید.
🔵اصولا شرکتها هنگامی که میخواهند برنامهریزی بازاریابی انجام بدهند، یکی از این دو رویکرد را انتخاب میکنند:
🟫رویکرد درون-بیرون (inside-out perspective)
در این رویکرد، شرکت ابتدا منابع، امکانات، ظرفیتها، تواناییها و غیره خودش را بررسی میکند و سپس برنامهریزی بازاریابی را انجام میدهد.
🔸️برای مثال، شرکت در بررسیهایش متوجه میشود که کارخانهاش با ۸۰ درصد ظرفیت کار میکند و در نتیجه، تصمیم میگیرد که برنامه بازاریابیاش را روی افزایش فروش محصول کنونیاش متمرکز کند.
🟧رویکرد بیرون-درون (outside-in perspective)
در این رویکرد، شرکت کاری به ظرفیتها، تواناییها و وضعیت داخلیاش ندارد، بلکه به این موضوع فکر میکند که بازار و مشتریان به چه چیزی نیاز دارند؟
🔹️در مرحله بعد، شرکت تلاش میکند ظرفیتها، تواناییها، منابع و امکانات داخلی برای عرضه آن محصول را فراهم کند.
🟡ناگفته پیداست که رویکرد بیرون-درون، بهترین رویکرد در برنامهریزی بازاریابی است چون به شما کمک میکند بر اساس شرایط بازار حرکت کنید و در نتیجه، هیچ وقت از بازارتان عقب نمیمانید.
🟣اما اگر بیش از حد روی رویکرد درون-بیرون تمرکز کنید، بعد از مدت کوتاهی از بازار و نیازهای مشتریانتان عقب میمانید و در نهایت از بازار حذف میشوید.
@c_i_gstp
معجزه زندگی-کنترل ذهن+
<unknown>
✅ معجزه زندگی
📻 قسمت سوم
💬 کنترل ذهن-بخش دوم
⏰ زمان : 33 دقیقه
- مدیریت افکار و کنترل خوراک ورودی ذهن
-ایجاد باورهای مثبت و از بین بردن باورهای سمی
@c_i_gstp
📻 قسمت سوم
💬 کنترل ذهن-بخش دوم
⏰ زمان : 33 دقیقه
- مدیریت افکار و کنترل خوراک ورودی ذهن
-ایجاد باورهای مثبت و از بین بردن باورهای سمی
@c_i_gstp
عنوان: کهکشان مارپیچی بزرگ NGC 5643
تصویر: ESA / Hubble & NASA
کهکشان مارپیچی بزرگ NGC 5643 که از روبرو دیده میشود، در این تصویر کیهانی رنگارنگ ظاهری جشنگونه دارد. این کهکشان حدود ۵۵ میلیون سال نوری دورتر است و بیش از ۱۰۰,۰۰۰ سال نوری گستردگی دارد و در محدوده صورت فلکی جنوبی گرگ دیده میشود. ۴۰,۰۰۰ سال نوری داخلی آن با جزئیات دقیق در این ترکیب دادههای تصویری تلسکوپ فضایی هابل نشان داده شده است. بازوهای مارپیچی شگفتانگیز این کهکشان از ناحیه مرکزی زردرنگی که نور ستارگان قدیمی بر آن غالب است، پیچیده شدهاند، در حالی که خود بازوهای مارپیچی با خطوط غبار، ستارگان جوان آبی و نواحی قرمز رنگ شکلگیری ستارگان مشخص شدهاند. هسته فشرده و روشن NGC 5643 نیز به عنوان یک منبع قوی امواج رادیویی و اشعه ایکس شناخته میشود. در واقع، NGC 5643 یکی از نزدیکترین نمونههای کهکشانهای فعال کلاس سیفرت است، جایی که تصور میشود مقادیر زیادی غبار و گاز به یک سیاهچ..
@c_i_gstp
تصویر: ESA / Hubble & NASA
کهکشان مارپیچی بزرگ NGC 5643 که از روبرو دیده میشود، در این تصویر کیهانی رنگارنگ ظاهری جشنگونه دارد. این کهکشان حدود ۵۵ میلیون سال نوری دورتر است و بیش از ۱۰۰,۰۰۰ سال نوری گستردگی دارد و در محدوده صورت فلکی جنوبی گرگ دیده میشود. ۴۰,۰۰۰ سال نوری داخلی آن با جزئیات دقیق در این ترکیب دادههای تصویری تلسکوپ فضایی هابل نشان داده شده است. بازوهای مارپیچی شگفتانگیز این کهکشان از ناحیه مرکزی زردرنگی که نور ستارگان قدیمی بر آن غالب است، پیچیده شدهاند، در حالی که خود بازوهای مارپیچی با خطوط غبار، ستارگان جوان آبی و نواحی قرمز رنگ شکلگیری ستارگان مشخص شدهاند. هسته فشرده و روشن NGC 5643 نیز به عنوان یک منبع قوی امواج رادیویی و اشعه ایکس شناخته میشود. در واقع، NGC 5643 یکی از نزدیکترین نمونههای کهکشانهای فعال کلاس سیفرت است، جایی که تصور میشود مقادیر زیادی غبار و گاز به یک سیاهچ..
@c_i_gstp
زیستن در شرایط دشوار.pdf
369.5 KB
🔲⭕️کتاب کوچک زیستن در شرایط دشوار
۱۰ توصیه برای آن ها که می مانند
تهیه و تنظیم: مجتبی لشکربلوکی
این کتاب کوچک مکتوب شده و تکمیل شده پادکست گفتگوی بین محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی است که در کانال دغدغه ایران منتشر شده است. در این کتاب کوچک ۱۰ توصیه ارایه شده است برای کسانی که می خواهند در ایران بمانند و زندگی پایدار داشته باشند.
@c_i_gstp
۱۰ توصیه برای آن ها که می مانند
تهیه و تنظیم: مجتبی لشکربلوکی
این کتاب کوچک مکتوب شده و تکمیل شده پادکست گفتگوی بین محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی است که در کانال دغدغه ایران منتشر شده است. در این کتاب کوچک ۱۰ توصیه ارایه شده است برای کسانی که می خواهند در ایران بمانند و زندگی پایدار داشته باشند.
@c_i_gstp
" داستان امروز "
یادم هست اولین باری که به او نزدیک شدم و گفتم احساس خوبی نسبت به او دارم، واکنش او برایم خیلی جالب بود. فقط یک کلمه پرسید:چرا؟در جواب گفتم شاید چون چشمانش زیباترین تصویری است که در این بیست سال دیده ام!لبخندی زد و با همان لحن شیوا گفت:شروع خوبی بود! و این آغاز دوستی من با سوزان بود. دوستی که هر دوی ما خوب میدانستیم قرار نیس به با هم بودنمون ختم بشه
سوزان ارمنی بود و پدر و مادری مسیحی و بسیار مذهبی داشت. من هم مسلمان بودم و در خانواده ای با اعتقادات مذهبی سفت و سخت بزرگ شده بودم
ما سال 70 در دانشگاه اصفهان باهم هم دانشگاهی بودیم، اون ساکن اصفهان بود و ادبیات میخوند و من هم اصالتاً رشتی بودم دانشجوی حسابداری
اون روز هم مثل همه دوشنبه ها هیچی از کلاس مالیه عمومی نفهمیدم! طبق معمول تمام هفته های گذشته منتظر بودم ده دقیقه قبل از پایان کلاس بیاد دم در و از قسمت شیشه ای برام دست تکون بده که یعنی کلاسش تموم شده بعدشم دوتایی بریم همون کافه همیشگی و گپ بزنیم و برام کتاب بخونه
همیشه آرزوش این بود که یک کتابفروشی بزرگ داشته باشه بهش می گفتم اگه یه روزی کتابفروشی رویاهات به واقعیت بدل شد، اسمش رو بذار «کتابفروشی بارانهای نقره». اینجوری هر وقت وارد کتابفروشیت بشی یاد شهر من و خودم میفتی!
سوزان عاشق ادبیات و کتاب بود و منم عاشق هر چیزی که اون عاشقشون بود
وقتی دانشگاهمان تمام شد با خانواده ها صحبت کردیم. واکنش ها دقیقاً همونی بود که انتظارشو داشتیم. یک "نه" قاطع به دلایل کاملاً مذهبی. ما واقعاً احساس می کردیم که عاشق همیم اما عاشق خونواده هامونم بودیم. اون زمان مثل الان نبود که خانواده ها کمی منطقی تر با این گونه مسائل برخورد کنند. روزهای قشنگ من و سوزان آذر ماه ۱۳۷۰شروع شد و بهار۱۳۷۵که من رفتم سربازی تموم شد بعد از کلی آرزوی قشنگ برای هم از هم خداحافظی کردیم. بعد از اون هیچ وقت به اصفهان برنگشتم.
اما وقتی سال گذشته همسرم مقصد سفر برای تعطیلات عید رو اصفهان اعلام کرد نمیدونم چرا از این پیشنهاد استقبال کردم
به آنجا سفر کردم
حس غریبی داشتم. چیزی در حدود 30 سال از اون روزا گذشته بود، اما یه ترس ناشناخته ای روحمو آزار میداد وقتی دلیل این ترس را فهمیدم که دست تو دست همسر و پسرم داشتیم مرکز شهر قدم می زدیم. یه ساختمان بسیار بزرگ و مجلل که این تابلوی بزرگ روی درش خودنمایی میکرد: "کتابفروشی باران های نقره ای" با اینکه می ترسیدم داخل کتابفروشی بروم ... با وجود اینکه می ترسیدم دوباره سوزان را ببینم ... با وجود ترس از این که ممکنه توی 50 سالگی، با دیدن زنی به غیر از همسرم ضربان قلبم شدید بشه
اما نیرویی ناشناخته مرا به یک کتابفروشی کشید توی اون ساعت از روز خیلی شلوغ نبود.
همسر و پسرم به بخش رمان ها رفتن و من درست وسط کتاب فروشی خشکم زده بود دختر جوونی که داشت راهنمایی شون می کرد به نظرم آشنا اومد وقتی که لبخند زد مطمئن شدم اون چشم ها اون لبخند اون کمان گوشه ی لب ها موقع خندیدن اون دختر بدون شک دختر سوزان بود درست لحظه ای که خواستم صداش کنم و درباره ی صاحب کتاب فروشی ازش سوال کنم چشمم به یه قاب عکس بالای میزی که دختر جوون از پشتش بلند شده بود افتاد عکس سوزان بود مسن تر شکسته تر و شاید جذاب تر گوشه ی قاب عکس یه نوار مشکی زده شده بود و در کنار اون هم یه تخته سیاه چوبی کوچیک که روی اون به خطی زیبا نوشته شده بود
💚💚 عشق زیبا ترین دین دنیاست 💚💚
سوزان گروسیان
۱۲ژوئن ۱۹۶۸
۳۱ژانویه ۲۰۱۹
کار از فشار دادن نوک بینی و لب ورچیدن گذشته بود اشکام سرعت عمل شون خیلی از من بیشتر بود همسرم با نگرانی به سمتم اومد و پرسید چی شده و من به سختی لبخندی مصنوعی زدم و گفتم چیزی نیست یاد خاطرات دوران دانشگاهم افتادم فقط دلم برای اون روزا تنگ شد و بغض کردم همین...!
علیرضانژادصالحی
#سبز_اندیش
@c_i_gstp
یادم هست اولین باری که به او نزدیک شدم و گفتم احساس خوبی نسبت به او دارم، واکنش او برایم خیلی جالب بود. فقط یک کلمه پرسید:چرا؟در جواب گفتم شاید چون چشمانش زیباترین تصویری است که در این بیست سال دیده ام!لبخندی زد و با همان لحن شیوا گفت:شروع خوبی بود! و این آغاز دوستی من با سوزان بود. دوستی که هر دوی ما خوب میدانستیم قرار نیس به با هم بودنمون ختم بشه
سوزان ارمنی بود و پدر و مادری مسیحی و بسیار مذهبی داشت. من هم مسلمان بودم و در خانواده ای با اعتقادات مذهبی سفت و سخت بزرگ شده بودم
ما سال 70 در دانشگاه اصفهان باهم هم دانشگاهی بودیم، اون ساکن اصفهان بود و ادبیات میخوند و من هم اصالتاً رشتی بودم دانشجوی حسابداری
اون روز هم مثل همه دوشنبه ها هیچی از کلاس مالیه عمومی نفهمیدم! طبق معمول تمام هفته های گذشته منتظر بودم ده دقیقه قبل از پایان کلاس بیاد دم در و از قسمت شیشه ای برام دست تکون بده که یعنی کلاسش تموم شده بعدشم دوتایی بریم همون کافه همیشگی و گپ بزنیم و برام کتاب بخونه
همیشه آرزوش این بود که یک کتابفروشی بزرگ داشته باشه بهش می گفتم اگه یه روزی کتابفروشی رویاهات به واقعیت بدل شد، اسمش رو بذار «کتابفروشی بارانهای نقره». اینجوری هر وقت وارد کتابفروشیت بشی یاد شهر من و خودم میفتی!
سوزان عاشق ادبیات و کتاب بود و منم عاشق هر چیزی که اون عاشقشون بود
وقتی دانشگاهمان تمام شد با خانواده ها صحبت کردیم. واکنش ها دقیقاً همونی بود که انتظارشو داشتیم. یک "نه" قاطع به دلایل کاملاً مذهبی. ما واقعاً احساس می کردیم که عاشق همیم اما عاشق خونواده هامونم بودیم. اون زمان مثل الان نبود که خانواده ها کمی منطقی تر با این گونه مسائل برخورد کنند. روزهای قشنگ من و سوزان آذر ماه ۱۳۷۰شروع شد و بهار۱۳۷۵که من رفتم سربازی تموم شد بعد از کلی آرزوی قشنگ برای هم از هم خداحافظی کردیم. بعد از اون هیچ وقت به اصفهان برنگشتم.
اما وقتی سال گذشته همسرم مقصد سفر برای تعطیلات عید رو اصفهان اعلام کرد نمیدونم چرا از این پیشنهاد استقبال کردم
به آنجا سفر کردم
حس غریبی داشتم. چیزی در حدود 30 سال از اون روزا گذشته بود، اما یه ترس ناشناخته ای روحمو آزار میداد وقتی دلیل این ترس را فهمیدم که دست تو دست همسر و پسرم داشتیم مرکز شهر قدم می زدیم. یه ساختمان بسیار بزرگ و مجلل که این تابلوی بزرگ روی درش خودنمایی میکرد: "کتابفروشی باران های نقره ای" با اینکه می ترسیدم داخل کتابفروشی بروم ... با وجود اینکه می ترسیدم دوباره سوزان را ببینم ... با وجود ترس از این که ممکنه توی 50 سالگی، با دیدن زنی به غیر از همسرم ضربان قلبم شدید بشه
اما نیرویی ناشناخته مرا به یک کتابفروشی کشید توی اون ساعت از روز خیلی شلوغ نبود.
همسر و پسرم به بخش رمان ها رفتن و من درست وسط کتاب فروشی خشکم زده بود دختر جوونی که داشت راهنمایی شون می کرد به نظرم آشنا اومد وقتی که لبخند زد مطمئن شدم اون چشم ها اون لبخند اون کمان گوشه ی لب ها موقع خندیدن اون دختر بدون شک دختر سوزان بود درست لحظه ای که خواستم صداش کنم و درباره ی صاحب کتاب فروشی ازش سوال کنم چشمم به یه قاب عکس بالای میزی که دختر جوون از پشتش بلند شده بود افتاد عکس سوزان بود مسن تر شکسته تر و شاید جذاب تر گوشه ی قاب عکس یه نوار مشکی زده شده بود و در کنار اون هم یه تخته سیاه چوبی کوچیک که روی اون به خطی زیبا نوشته شده بود
💚💚 عشق زیبا ترین دین دنیاست 💚💚
سوزان گروسیان
۱۲ژوئن ۱۹۶۸
۳۱ژانویه ۲۰۱۹
کار از فشار دادن نوک بینی و لب ورچیدن گذشته بود اشکام سرعت عمل شون خیلی از من بیشتر بود همسرم با نگرانی به سمتم اومد و پرسید چی شده و من به سختی لبخندی مصنوعی زدم و گفتم چیزی نیست یاد خاطرات دوران دانشگاهم افتادم فقط دلم برای اون روزا تنگ شد و بغض کردم همین...!
علیرضانژادصالحی
#سبز_اندیش
@c_i_gstp
بیل گیتس توضیح میدهد که چرا دخترش نمیتواند با یک مرد فقیر ازدواج كندة
مردی حکایت میکند “چند سال پیش در یک کنفرانس در آمریکا درباره سرمایهگذاری و امور مالی شرکت کردم. یکی از سخنرانان بیل گیتس بود و در مرحله سوال و جواب از او سوالی پرسیدم که همه را به خنده انداخت.
از او پرسیدم که آیا او، به عنوان ثروتمندترین مرد جهان، میتواند قبول کند که دخترش با یک مرد فقیر یا ساده ازدواج کند؟ پاسخ او چیزی درون من را تغییر داد.
بیلی:
اول، باید بفهمید که ثروت به معنای داشتن یک حساب بانکی پر نیست.
ثروت اول از همه توانایی خلق ثروت است.
مثال: کسی که در لاتاری یا بازیهای شانس برنده میشود، حتی اگر ۱۰۰ میلیون به دست بیاورد، ثروتمند نیست. او یک فقیر است که مقدار زیادی پول دارد. به همین دلیل است که ۹۰ درصد از میلیونرهای لاتاری بعد از ۵ سال دوباره فقیر میشوند.
همچنین افرادی هستند که ثروتمندند اما پولی ندارند. مثال: اکثر کارآفرینان.
آنها در مسیر ثروت هستند حتی اگر پول نداشته باشند، زیرا در حال توسعه هوش مالی خود هستند و این همان ثروت است.
چگونه ثروتمندان و فقیران متفاوتاند:
برای ساده کردن: ثروتمندان میتوانند برای ثروتمند شدن جان خود را فدا کنند، در حالی که فقیران ممکن است برای ثروتمند شدن دست به قتل بزنند.
اگر جوانی را ببینید که تصمیم میگیرد آموزش ببیند، چیزهای جدید یاد بگیرد، و به طور مداوم تلاش کند تا بهتر شود، بدانید که او یک مرد ثروتمند است.
اگر جوانی را ببینید که فکر میکند مشکل از دولت است و ثروتمندان را دزد میداند و مدام انتقاد میکند، بدانید که او یک مرد فقیر است.
ثروتمندان معتقدند که تنها به اطلاعات و آموزش نیاز دارند تا پیشرفت کنند، اما فقیران فکر میکنند دیگران باید به آنها پول بدهند تا پیشرفت کنند.
در نتیجه، وقتی میگویم دخترم با یک مرد فقیر ازدواج نمیکند، درباره پول صحبت نمیکنم. من درباره توانایی این مرد برای خلق ثروت صحبت میکنم.
ببخشید که این را میگویم، اما بیشتر مجرمان افراد فقیر هستند. وقتی با پول روبهرو میشوند، عقل خود را از دست میدهند؛ به همین دلیل است که دزدی و سرقت میکنند.
این یک مشکل برای آنهاست چون نمیدانند چگونه میتوانند به تنهایی پول بسازند.
روزی یک نگهبان بانک کیسهای پر از پول پیدا کرد. او کیسه را برداشت و آن را به مدیر بانک تحویل داد.
مردم به این مرد گفتند که احمق است، اما در واقع این مرد یک ثروتمند بود که پولی نداشت.
یک سال بعد، بانک به او موقعیت شغلی به عنوان پذیرشگر پیشنهاد داد. سه سال بعد، او مسئول مشتریان شد و ده سال بعد مدیریت محلی آن بانک را بر عهده گرفت. او صدها کارمند را مدیریت میکند و پاداشهای سالانهاش از مبلغی که میتوانست بدزدد بیشتر بود.
ثروت، اول از همه، یک طرز فکر است، دوست من.”
مردی حکایت میکند “چند سال پیش در یک کنفرانس در آمریکا درباره سرمایهگذاری و امور مالی شرکت کردم. یکی از سخنرانان بیل گیتس بود و در مرحله سوال و جواب از او سوالی پرسیدم که همه را به خنده انداخت.
از او پرسیدم که آیا او، به عنوان ثروتمندترین مرد جهان، میتواند قبول کند که دخترش با یک مرد فقیر یا ساده ازدواج کند؟ پاسخ او چیزی درون من را تغییر داد.
بیلی:
اول، باید بفهمید که ثروت به معنای داشتن یک حساب بانکی پر نیست.
ثروت اول از همه توانایی خلق ثروت است.
مثال: کسی که در لاتاری یا بازیهای شانس برنده میشود، حتی اگر ۱۰۰ میلیون به دست بیاورد، ثروتمند نیست. او یک فقیر است که مقدار زیادی پول دارد. به همین دلیل است که ۹۰ درصد از میلیونرهای لاتاری بعد از ۵ سال دوباره فقیر میشوند.
همچنین افرادی هستند که ثروتمندند اما پولی ندارند. مثال: اکثر کارآفرینان.
آنها در مسیر ثروت هستند حتی اگر پول نداشته باشند، زیرا در حال توسعه هوش مالی خود هستند و این همان ثروت است.
چگونه ثروتمندان و فقیران متفاوتاند:
برای ساده کردن: ثروتمندان میتوانند برای ثروتمند شدن جان خود را فدا کنند، در حالی که فقیران ممکن است برای ثروتمند شدن دست به قتل بزنند.
اگر جوانی را ببینید که تصمیم میگیرد آموزش ببیند، چیزهای جدید یاد بگیرد، و به طور مداوم تلاش کند تا بهتر شود، بدانید که او یک مرد ثروتمند است.
اگر جوانی را ببینید که فکر میکند مشکل از دولت است و ثروتمندان را دزد میداند و مدام انتقاد میکند، بدانید که او یک مرد فقیر است.
ثروتمندان معتقدند که تنها به اطلاعات و آموزش نیاز دارند تا پیشرفت کنند، اما فقیران فکر میکنند دیگران باید به آنها پول بدهند تا پیشرفت کنند.
در نتیجه، وقتی میگویم دخترم با یک مرد فقیر ازدواج نمیکند، درباره پول صحبت نمیکنم. من درباره توانایی این مرد برای خلق ثروت صحبت میکنم.
ببخشید که این را میگویم، اما بیشتر مجرمان افراد فقیر هستند. وقتی با پول روبهرو میشوند، عقل خود را از دست میدهند؛ به همین دلیل است که دزدی و سرقت میکنند.
این یک مشکل برای آنهاست چون نمیدانند چگونه میتوانند به تنهایی پول بسازند.
روزی یک نگهبان بانک کیسهای پر از پول پیدا کرد. او کیسه را برداشت و آن را به مدیر بانک تحویل داد.
مردم به این مرد گفتند که احمق است، اما در واقع این مرد یک ثروتمند بود که پولی نداشت.
یک سال بعد، بانک به او موقعیت شغلی به عنوان پذیرشگر پیشنهاد داد. سه سال بعد، او مسئول مشتریان شد و ده سال بعد مدیریت محلی آن بانک را بر عهده گرفت. او صدها کارمند را مدیریت میکند و پاداشهای سالانهاش از مبلغی که میتوانست بدزدد بیشتر بود.
ثروت، اول از همه، یک طرز فکر است، دوست من.”
سبکتو - هدفگذاری
????@podchi
پادکست سبکتو - چطور هدف گذاری کنیم که دستاورد بیشتری داشته باشیم
سخت کار کردن الزاما دلیلی برای موفقیت نیست. در واقع اولین قدم برای موفقیت، این است که شما بدانید میخواهید به چه چیزی برسید. برخی افراد نمیدانند که از زندگی چه میخواهند و در نتیجه یک زندگی روتین و بدون رضایت را تجربه میکنند. متاسفانه افراد زیادی هستند که هیچ هدفی در زندگی ندارند و بدتر آنکه برخی اصلا اهمیتی به اینکه هدف داشته باشند هم نمیدهند و فقط روزها را سپری میکنند. در این اپیزود از سبکتو میخواهیم در مورد هدف گذاری صحبت کنیم تا بتوانید در مدت کوتاهی هدف گذاری کنید و بعد برای رسیدن به آن اهداف برنامهریزی کنید
📻@c_i_gstp
سخت کار کردن الزاما دلیلی برای موفقیت نیست. در واقع اولین قدم برای موفقیت، این است که شما بدانید میخواهید به چه چیزی برسید. برخی افراد نمیدانند که از زندگی چه میخواهند و در نتیجه یک زندگی روتین و بدون رضایت را تجربه میکنند. متاسفانه افراد زیادی هستند که هیچ هدفی در زندگی ندارند و بدتر آنکه برخی اصلا اهمیتی به اینکه هدف داشته باشند هم نمیدهند و فقط روزها را سپری میکنند. در این اپیزود از سبکتو میخواهیم در مورد هدف گذاری صحبت کنیم تا بتوانید در مدت کوتاهی هدف گذاری کنید و بعد برای رسیدن به آن اهداف برنامهریزی کنید
📻@c_i_gstp
معجزه زندگی-کنترل ذهن (2)
<unknown>
✅ معجزه زندگی
📻 قسمت دوم
💬 کنترل ذهن-بخش اول
⏰ زمان : 24 دقیقه
تعیین اهداف مشخص و شفاف
تصویرسازی ذهنی و چشم انداز زیبا
@c_i_gstp
📻 قسمت دوم
💬 کنترل ذهن-بخش اول
⏰ زمان : 24 دقیقه
تعیین اهداف مشخص و شفاف
تصویرسازی ذهنی و چشم انداز زیبا
@c_i_gstp