Telegram Web
⭕️ تفکر شبه‌نقادانه

pseudo-critical thinking


تفکر شبه‌نقادانه نوعی تفکر است که در ظاهر منطقی و عقلانی به نظر می‌رسد، اما در باطن مستدل و معتبر نیست. این نوع تفکر ظاهراً شبیه تفکر نقادانه است و از چارچوب و قوانین آن تقلید می‌کند، اما از نظر محتوا توخالی‌ست. در این نوع تفکر از مهارت‌های پرسشگری، استدلال، تحلیل، ارزیابی و تبیین به طور غیرمنطقی و غیراصولی استفاده می‌شود.

🔻ویژگی‌های متفکر شبه‌نقاد

متفکر شبه‌نقاد:

۱‌. به همه چیز شک می‌کند. درواقع، شک‌گرایی متفکر شبه‌نقاد سطحی و افراطی است.

۲‌. زبان‌باز است و از اصطلاحات پیچیده برای پنهان کردن ضعف استدلال خود استفاده می‌کند‌. به‌ عبارت‌ دیگر، از زبان تخصصی و مبهم برای القای تفکر عمیق خود بهره می‌برد.

۳‌. از شواهد به طور گزینشی و سوگیرانه استفاده می‌کند.

۴. اطلاعات را به طور سطحی ارزیابی می‌کند.

۵. ظاهراً در جست‌وجوی حقیقت است، اما در باطن منافع خود را دنبال می‌کند.

۶‌‌. صرفاً مخالفت می‌کند. برای اینکه هوشمندی و برتری فکری خود را نشان دهد، دائماً با دیدگاه‌های دیگران مخالفت می‌کند.

۷. فاقد تواضع فکری، انصاف فکری، همدلی فکری، صداقت فکری و نزاکت فکری است.

۸‌. خودش را بیش‌ازحد مطلع، باسواد، کنجکاو و گشوده‌ذهن نشان می‌دهد.

۹‌. به‌جای اینکه «نقد» کند، «انتقاد» می‌کند.

۱۰. از معیارهای نامناسب و نادرست برای تحلیل و ارزیابی استدلال خود استفاده می‌کند.

💢تفکر شبه‌نقادانه بسیار خطرناک است؛ چون احساس متفکر بودن را به فرد القا می‌کند، بدون اینکه معیارهای واقعی و اصیل تفکر نقادانه را در اندیشیدن به کار بگیرد. این نوع تفکر باورهای غلط را گسترش می‌دهد، تعصبات را تقویت می‌کند و این توهم را در فرد به وجود می‌آورد که دارد منطقی و عقلانی می‌اندیشد.

✍️ محمدرضا سلیمی
@cafe_andishe95
پانگلوس آموزگار ماوراءالطبیعه، الهیات و کیهان شناسى بود. او به راحتى اثبات مى کرد که امکان ندارد معلولى بدون علت وجود داشته باشد و در این بهترینِ تمامِ دنیاها، قصر بارون زیباترینِ قصرها و همسرش بهترینِ تمامِ بارونس هاىِ موجود هستند. او مى گفت: روشن است که اشیاء به شکل دیگرى، مگر شکل کنونى نمى توانند باشند. از آنجا که هر چیزى براى پدید آوردن هدفى به وجود آمده، الزام آن چیز بهترین هدف را پدید خواهد آورد. ببینید: بینى ها، براى نگاه داشتن عینک ساخته شده اند، بنابراین ما عینک داریم. پاها، همان گونه که به روشنى می بینیم، ساخته شده اند تا شلوار به آن ها پوشانده شود و خوب ما شلوار مى پوشیم. سنگ ها ساخته شده اند تا شکل بگیرند و با آن ها قصر بسازیم، بنابراین عالیجناب قصرى زیبا دارد، چرا که بزرگترین بارون در ایالت باید بهترین قصرها را داشته باشد و چون خوک ها براىِ خورده شدن به وجود آمده اند، ما تمامِ طولِ سال گوشت خوک مى خوریم. در نتیجه کسانى که مى گویند همه چیز خوب است، مزخرف مى گویند، آن ها باید بگویند همه چیز در نهایتِ خوبى است.
📗📄«کاندید» ولتر
@cafe_andishe95
🗝🏢جامعهٔ مدنی کانت سایه ای از سپهر فلسفهٔ نظری و عملی او بر سر دارد. حتی ليبراليسم کانت، در چنین سپهری قابل فهم ارزیابی و نقد است. البته زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ساخت طبقاتی اروپایی قرن هجدهم و سرزمین پروس نیز برای درک راستین آموزه های سیاسی کانت دارای اهمیت بسیار است. کانت در مقاله (نظر و عمل)، اصل های سه گانه جامعهٔ مدنی یا حکومت مدنی را صورت بندی می کند. این اصل ها در واقع بر زمینه فلسفهٔ کانت به ویژه عقل عملی وی، (ایده) های پیشینی هستند و از آنجا که در فراسوی تجربه ممکن قرار دارند، به مثابۀ ایده، فارغ از هرگونه کشمکش و اختلاف اند. جایگاه این ایده های سه گانه تا آن اندازه بلند پایه و والاست که بدون وجود آنها، جامعهٔ مدنی تصویر پذیر نخواهد بود. این ایده ها عبارتند از:

۱_ آزادی هر فرد جامعه به مثابۀ یک انسان

۲_ برابری هر فرد با همگان به مثابۀ یک تبعه

۳_استقلال هر عضو جامعهٔ همسود به عنوان شهروند


این اصل ها از بطن دولت‌هایی که اینجا و آنجا تأسیس شده باشند، سر بر نیاورده اند. بلکه می‌توانند به مثابۀ ایده هایی در ساخت یک جامعهٔ مدنی هماهنگ، تبلور یابند.


🖥فلسفهٔ سیاسی کانت، ص ۲۱۴
سید علی محمودی
@cafe_andishe95
📍این ظالمانه است که عوام فریبان از دوره یونان باستان تاکنون عقایدی را پرورانده و به استثمار و بهره‌کشی مشغول بوده‌اند. و اکنون ترامپ به واقع در حال ایجاد تغییر و دگرگونی است - تغییر دستگاه حکومتی خود به مخلوطی عجیب و غریب از یک دولت نظامی و کسب و کار خانوادگی، پُست کردن ادعاهای دیوانه‌وار در توییتر و تطهیر و پاکسازیِ آن افکار پَست و نوکرمآبانه.

📚📖لیبرال جاودانه؛ پس از سیاست‌های هویتی(2017)، مارک لیلا ترجمه راحله اسدیان سرخی
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌳 کار عجیب مهندسین اسرائیل در بیابان!

🌲چگونه اسرائیل از خشکسالی و زمینهای بیابانی مزرعه‌ی حاصلخیز و آبادانی ساخت

#توسعه 🎥
🇮🇱
@cafe_andishe95
🎨رئالیسم سوسیالیستی پلخانف


پلخانف و نظریه‌ی بازتاب


🎭نظریه‌ی بازتاب بر آن است که ارزش هنر بستگی به آن دارد که تا چه حد بتواند گرایش‌های اجتماعی را منعکس کند. بنا به نظر پلخانف باید به هنر یک دوره‌ی تاریخی بنگریم تا بفهمیم که آن دوره به لحاظ ایدئولوژی چه وضعیتی دارد. هنر منحط را دوره‌های انحطاط تولید می‌کنند و، برعکس، هنر پیشرو را دوره‌های در حال پیشرفت به لحاظ سیاسی فرامی‌آورند. از جمله پیچیدگی‌های مستتر در این مبحث این است که پیشرو، در یک نظام استالینیستی، به لحاظ سبکی، محافظه کارانه و به لحاظ مضمون، سنتی به شیوه‌ی رئالیسم قرن نوزدهمی، معنا شد، سبکی که عموماً بازتابنده‌ی آرمان‌های طبقه‌ی متوسط پیشرو به لحاظ اجتماعی- سیاسی در آن زمان انگاشته می‌شد (و حتی، طُرفه‌تر از آن، هر هنری که در چنین نظامی تولید می‌شد و مقبول مقامات سیاسی واقع می‌گشت، به لحاظ تعریف، پیشرو خوانده می‌شد).

✖️حمله‌ی پلخانف به هنر انتزاعی، یکی از منابع عمده‌ی نظریه‌ی رئالیسم سوسیالیستی شوروی را به دست داد. نقد او بر کوبیسم از مصادیق این موضوع است. پلخانف در کتاب هنر و زندگی اجتماعی (1912) کوبیسم را از آن رو به نقد گرفت که متعلق به جنبش «هنر برای هنر» است، و در نتیجه آلوده‌ی ارتباط با یک ایدئولوژی بورژوایی است که می‌کوشد بین هنر و سیاست جدایی افکند.

هنر کوبیستی، به گفته‌ی مارگارت رُوز، «در نگر پلخانف ساقط کننده‌ی این باور او بود که می‌گفت وظیفه‌ی هنر انعکاس دقیق واقعیت اجتماعی است» (1984:121 ,Rose). یک چنین «انحطاط» هنری بازتابنده‌ی یک انحطاط اجتماعی- سیاسی بود که کم و بیش به تمجید و تکریم آن می‌انجامید. هنر انتزاعی در سایه‌ی چنین تعبیری، بنا به سرشت خود، نمی‌توانست نقدی از شرهای اجتماعی را شکل دهد و به شیوه‌ی غلطی بار ارزشی می‌یافت: در واقع، بخشی از سازوکاری بود که جامعه‌ی بورژوایی از طریق آن، بر سیاست خود پرده می‌کشید.
سوسیالیسم رئالیستی از این تعبیر بسیار تأثیر پذیرفت و استدلال‌های مشابهی را علیه جنبش ساختگری مطرح کرد. فاصله گرفتن از رئالیسم در نقاشی- مآلاً نوع بسیار خاصی از رئالیسم نقش‌نما- به معنای فاصله گرفتن از توده‌ها و بنابراین انکار ارزش سیاسی هنر بود. آفرینش تجربی فرمالیستی از هر نوع ناپسند به شمار می‌آمد، و مطلوب، هنری بود که قویاً به بازنمایی نقش‌نما و صور آرمانی‌شده متعهد باشد. هنر مجدانه حال و هوایی امیدبرانگیز و خوشبینانه می‌یافت، و با همان جدیت تبلیغ‌گرانه می‌شد. از همین رو بود که کارگران فعال در نظام سوسیالیسم پیشروِ شوروی و سپس کمونیسم چین با پیکری قهرمان‌گونه در نقاشی‌ها ظاهر شدند.
این که چنین هنری واقعیت اجتماعی را «به دقت منعکس می‌کرد» چون و چراهای زیادی را برانگیخت. لیکن چنان چه نظریه‌ی سیاسی مطرح، یعنی مارکسیسم، تحلیلش تمام و کمال پذیرفته بود، واقعیت اجتماعی می‌بایست چنین می‌بود که تصویر می‌شد. ارزش هنر بسته به آن بود که تا چه میزان می‌توانست آن «واقعیت» سیاسی ساخته و پرداخته‌ی مارکسیسم را
منعکس کند.

📚مبانی جامعه‌شناسی هنر،
نویسنده: استوارت سیم
ترجمه علی رامین - تهران: نشر نی

@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official
‏الهه حسین‌نژاد، یکی دیگر از دختران آزادی‌خواه و میهن‌دوست ایران، قربانی رژیم زن‌ستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی شد. راهی جز پیروزی در برابر این بیداد نداریم. تا زمانی که پیروز نشویم، آنها فرزندان ما را خواهند کشت.

‏حتی در روایت تحریف‌شده‌ای که رژیم از این جنایت منتشر کرده، تاثیر مستقیم نگاه سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه شهروندان به ویژه زنان ایرانی کاملاً مشهود است.

‏تا زمانی که این رژیم بر سر کار است و خشونت سیاسی را تجویز، و نفرت علیه زنان را عادی‌سازی می‌کند، الهه‌ها، مهساها، نیکاها و آرمیتاهای ایران در امان نخواهند بود.

‏در جامعه‌ای که حقوق شهروندی وجود نداشته باشد، امنیت و حقوق زن بیشتر نقض خواهد شد.

‏امنیت و آزادی تنها زمانی به جامعه، به‌ویژه به دختران بی‌گناه ایران‌زمین، بازمی‌گردد که جمهوری اسلامی سرنگون شود و یک دولت ملی و مسئول در کشور ما استقرار یابد.

‏تا رسیدن آن روز، حفاظت تک‌تک شهروندان ایران از یکدیگر -به‌ویژه از زنان جامعه- یک وظیفه ملی است. مردان آزاده‌ی ایرانی نشان داده‌اند چه اندازه در این زمینه یار و یاور و همگام هم‌رزمان زن خویش هستند.

@OfficialRezaPahlavi
📖«روشنفکران و دولت در ایران» با عنوان فرعی "سیاست، گفتار و تنگنای اصالت" اثری است به قلم "نگین نبوی"، که در آن طی یک مرور تاریخی از اتفاقات و اندیشه های شکل گرفته در طول دو دهه ای که به انقلاب منجر شد، تصویر روشن و قابل تاملی را از همبستگی و همکاری مذهبیون و روشنفکران به دست می دهد. نویسنده، کتاب را بر پایه ی این نظریه به نگارش درآورده که دیدگاه روشنفکران و اسلام گرایان در حوالی انقلاب سال 57، پیرامون بازآفرینی فرهنگ و تاکید و تامل بر خود، در یک راستا قرار داشته است. به عبارتی "نگین نبوی" در "روشنفکران و دولت در ایران" چنین بحث می کند که شرایط اجتماعی جامعه به نحوی رقم خورد، که شعارها و آرمان های این دو گروه با یک دیگر هم صدا شد.
🔖کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده که هر کدام در چند فصل، فرضیه ی اصلی بخش را بازتاب می دهند. بخش نخست که به کناره جویی روشنفکران پرداخته، طی سه فصل این مساله را بررسی می کند. در این سه فصل، بیشتر اقدامات روشنفکران در دهه ی سی و اوایل دهه ی چهل شمسی مورد واکاوی قرار می گیرد و کنش و واکنش های آنان در تعامل با دولت، حزب توده، جامعه، سیاست، هنر و فرهنگ عامه پسند بررسی می شود. بخش دوم کتاب "روشنفکران و دولت در ایران" به دهه ی چهل تا میانه ی دهه ی پنجاه و رخداد انقلاب اختصاص یافته و بنیادستیزی روشنفکران، ظهور فن سالاری، روشنفکر جهان سوم گرا، پذیرش گفتار روشنفکری و به عضویت پذیرفتن روشفنکران را تجزیه و تحلیل می کند.
@cafe_andishe95
💎 بله، زمانه عوض شده است!


مجموعهٔ حاکمیت جمهوری اسلامی در دور جدید حیاتش خیلی دلش می‌خواهد که دوران دههٔ شصت شمسی را احیا کند و هر صدای مخالف و متفاوتی را در سطح جامعه خاموش و اقتدار خویش را افزون‌تر از پیش کند. اما اعتقاد دارم که وحشت عمومی را تنها زمانی می‌توان برقرار کرد که تا حد زیادی شور و شوق عمومی برای این کار در سطح جامعه موجود باشد. بدون وجود بستر و زمینهٔ مناسب اجتماعی برقراری چنین حکومتی اساساً ناممکن است.

جمهوری اسلامی در دههٔ شصت شمسی بیش و کم جامعه‌ای را در اختیار داشت که تندروی و خشونت را پذیرا بود. جنگ و انقلاب بنا به ذات وماهیت خویش نسلی را به عرصه رسانده بود که خشونت و خونریزی را امری مذموم تلقی نمی‌کرد. از سوی دیگر حکومتی داشتیم جوان و پرزور. موقعی که یک ایدئولوژی تازه به قدرت رسیده باشد و هنوز برق و جلای خود را از دست نداده باشد و در اوج جوانی باشد، بهترین زمان برای قدرت گیری چنین حکومتی است. اما ایدئولوژی به مرور زمان دچار فرسایش می‌شود و زور خود را از دست می‌دهد و در نتیجه حکومت شکل گرفته بر پایهٔ ایدئولوژی نیز سرنوشت مشابهی پیدا می کند. هر چه ایدئولوژی پیرتر شود توان حکومت در کنترل جامعه و مردم نیز کمتر می‌شود.

وجود اشکال متنوع مقاومت در سطح جامعه نیز مزید بر علت است تا حکومت ایدئولوژیک نتواند کار خود را به سهولت پیش ببرد. مردمی که به هر دلیلی آگاه ومتحول شده‌اند، حالا یا به دلیل تجربهٔ زندگی در ذیل حکومتی تمامیت‌خواه یا به دلیل دسترسی آزادانه به اخبار و اطلاعات یا به دلیل باز شدن اذهان عمومی به روی سبک‌های دیگری از زندگی و تفکر، نه تنها هیچ شور و شوقی برای پذیرش حکومتی خشن ندارند بلکه در برابر آن می‌ایستند. شاهد این ادعا اعتراض یکپارچهٔ مردم ایران به حادثهٔ جان باختن مظلومانهٔ مهسا امینی در قرارگاه پلیس است که کل ارکان حکومت، از رئیس جمهور و رئیس مجلس تا ریس قوه قضاییه و رئیس پلیس را مجبور به ابراز واکنش کرده؛ پدیده‌ای که در دههٔ پر از اعدام و خشونت شصت غیرقابل تصور بود.

بله، زمانه عوض شده است. هیچ چیزی ثابت نمی‌ماند. هراکلیتوس فیلسوف یونانی درست گفت: «هرگز هیچ آدمی نمی‌تواند دو بار از یک رودخانه بگذرد زیرا نه آن آدم همان آدم قدیمی ست نه آن رودخانه همان رودخانهٔ قدیمی.»


🖤بیژن اشتری، نویسنده و مترجم لیبرال که امروز در گذشت یادش گرامی🥀

@cafe_andishe95
به نام آزادی و برای توسعه فقط کافی نیست که بدانیم چه‌کارهایی باید انجام داد
غیر از وجه ایجابی، جنبه‌ی سلبی درک آزادی هم مهم و اساسی است
اینکه درک کنیم چگونه نباید بود چه‌کارهایی نباید کرد چه سیستمهایی سرانجام خوبی ندارند و آزادی و رستگاری ملی را از بین می برند و تاریخ تباه ایده های بیمار چه آموزه هایی برای ما دارد.
دست بیژن اشتری از این نظر پُر بود
دستاورد سترگ او شناساندن دسته ای از مهیب ترین دیکتاتورها و وحشتناکترین نظامهای جبار و ایدئولوژی های مرگبار با اسناد دست اول بود تا با شناخت دقیق این برهه های تاریک تاریخ مشت آزادیخواهان پُرتر و قوی تر شود.
در سرزمینی که جان آدمها مفت است و آزادی ارج و قربی ندارد این گنجینه‌ی شناختی که بیژن اشتری به ایران هدیه کرد بی بدیل و ستودنی است

درست است روز آزادی رو ندیدی ولی برای ساختن مسیرش زحمت زیادی کشیدی
آسوده و آرام بخواب آقای مترجم؛


بیژن اشتری نویسنده و مترجم دغدغه‌مند و آزادیخواه🖤💐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📝📖بیژن اشتری، مترجمی بود که عمیقاً اعتقاد داشت:

«اگر نمی‌توانی با استبداد بجنگی، دست‌کم در دروغ‌‌ها و فریب‌های دولتی مشارکت نکن و بگذار حکومت بدون حضور تو کارش را انجام دهد»

یادش گرامی🖤🌹
روانش قرین آرامش
@cafe_andishe95
🔰«اسطورۀ عالیخانی»


در طول دو دهۀ اخیر یک نام از گمنامی محض به اوج شهرت و اعتبار رسید... چه نامی؟ علینقی عالیخانی.

عالیخانی در رسانه‌های اصلاح‌طلبان به قهرمان و معمار توسعۀ ایران بدل شد. عالیخانی تبدیل شد به اسطوره‌ای که توسعۀ صنعتی ایران همه‌ش به دفتر کار او می‌رسید.

برای اینکه توضیح دهم این افسانه‌ای که از عالیخانی ساخته‌ند چقدر گمراه‌کننده‌ست و چه اهدافی در اصل داره، و از این مهمتر، برای اینکه نشون بدم اصلاً این اسطوره واقعیت نداره، لازمه گفتاری طولانی انجام بدم و مسئله رو مفصل شرح بدم.

اما بذارید اصل قضیه رو اینجا مختصراً بنویسم:

عالیخانی یک اسم رمزه برای بازنگری در دوران پهلوی، بدون اینکه لازم باشه همزمان در نقش و تصویر محمدرضاشاه هم بازنگری صورت بگیره. در واقع مشکل از اینجا پیش اومد که دیگه نمی‌شد توسعۀ ایران در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی رو انکار کرد. از طرفی وقتی شاه عامل همۀ نارسایی‌ها معرفی شده بود، اگر الان از توسعۀ اون دوران صحبت می‌شد، یعنی باید در نقش شاه هم بازنگری صورت می‌گرفت.

در اینجا عالیخانی ناگهان مثل اسم رمز کشف شد! چطوری؟ اینطوری که می‌شد همۀ توسعه رو به عالیخانی و درایت شخصی او (و نه به هیچ کس دیگه، و نه به کلیت حاکمیت) نسبت داد. یعنی الان کس دیگه‌ای عامل توسعۀ ایران معرفی می‌شد ــ لازم هم نبود از شاه نامی برده شود. تازه! یک امتیاز دیگه هم کشف کردند! گفتند اگر عالیخانی موفق نشد، تقصیر شاه بود! بنابراین، پکیجِ توجیهیِ کاملی ایجاد شد: چرا ایران توسعه پیدا کرد؟ چون عالیخانی در رأس امور بود؛ چی شد که همه چی خوب پیش نرفت؟ چون شاه نذاشت عالیخانی(ها) کار کنند.

صفر تا صد این روایت افسانه‌ست؛ راستِ کار رسانه‌های اصلاح‌طلب تا مجبور به بازنگری تاریخی نشن؛ منتها در عین حال یه پدیدۀ موهوم و نامشخصی به اسم «تکنوکراسی» رو هم اختراع کنند تا بگن با «تکنوکراسی» می‌شه کشور رو جلو بود. نمایندگان این تکنوکراسی چه کسانی‌اند؟ اینکه دیگه سوال نداره! خودشون دیگه! نتیجه‌گیریِ سیاسی چی بود؟ این بود: پس آقای جمهوری اسلامی ما تکنوکراتیم! اجازه بدید همه چی رو مثل عالیخانی می‌سازیم! عنان امور رو بده دست ما، ببین چه گلی می‌کاریم!

عالیخانی پس از انقلاب مصاحبه‌های زیادی کرد. عالیخانیِ واقعی رو باید در مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد پیدا کنید ــ که در دهۀ شصت انجام داده. اونجا هنوز فروتنی رو کامل کنار نگذاشته و دچار خودبزرگ‌بینی نشده. در همون مصاحبۀ هاروارد می‌شه فهمید عالیخانی تا روز آخر سکانداری‌ش از حمایت صددرصدی شاه برخوردار بود. اصلاً اومدن عالیخانی به دولت، موندنش در دولت‌های عَلم، منصور و هویدا با فشار و اصرار شاه بود، موفقیت‌هاش هم همگی با حمایت مطلق شاه محقق شده بود ــ این چیزیه که خود عالیخانی به صراحت بیان می‌کنه.

مشکل عالیخانی این بود که وزارت دلش رو زده بود، دچار تکبر شده بود و دیگه وزرات رو برای خودش کم می‌دونست (از عوارض موفقیت در سنین جوانی!). به همین دلیل دولت هویدا دیگه براش تنگ بود و به دلیل اختلافاتی که با اعضای دولت هویدا داشت، خودش از دولت رفت ــ و البته شاه او رو در بهترین جای ممکن منصوب کرد: ریاست دانشگاه تهران که اون زمان یکی از سکوهای پرتاب به نخست‌وزیری بود.

بقیۀ ماجرا، قبل و بعدش، بماند... مسئله خیلی مفصل‌تر از این حرفاست. اما اگر قرار باشه در مورد عالیخانی ایرادی از شاه بگیریم، این نیست که چرا از عالیخانی حمایت نکرد یا چرا در کارش دخالت کرد، بلکه اینه که چرا این‌همه از چنین فردی حمایت کرد؟! عالیخانی در اون سن پایین و با اون سطح تجربه شایستۀ وزارت نبود! با چند سال کار در ساواک و یکی دو سال کار پاره‌وقت در اتاق بازرگانی و سازمان برنامه کسی شایستۀ وزارت نمی‌شه ــ و البته شاه احتمالاً تصورش این بود که این جوانِ بلندپرواز و جویای نام سیاست‌های مطلوب خود او رو پیاده می‌کنه ــ و این جوان چنین هم کرد!

مهدی تدینی
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚖️شکاکیت و قضاوت🔥

کاوه بهبهانی از دو نوع شکاکیت سخن می‌گوید


@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌊خلیج همیشه فارس

🗽موزه کريستف کلمب
جزیره لاس پالماس امریکا

@cafe_andishe95
⭕️قضیه اینکه صمد را ساواک کشته به نظر من اصلاً واقعیت ندارد. صمد توی رودخانه ارس افتاد و مرده و آدمی که با او همراه بوده و به عنوان عامل قتلش می‌گویند یک افسر وظیفه بوده که من بعداً‌ او را هم دیدم و این آدمی بود که با سعید سلطانپور کار می‌کرد و موقعی که سه نفری آمده‌بودند در تبریز و کمیته‌ی چیز را تشکیل داده بودند یکی از آنها همان آدم بود که با صمد بود.

صمد آنجا مرده بود و بعد این شایعه را در واقع آل‌احمد به دهان همه انداخت. برای اینکه یکی از خصلت‌های عمده آل‌‌احمد، من نمی‌گویم بد است یا خوب است و شاید هم اصلاً خوب است، یک حالت میت ساختن و اسطوره پروری است.
و وقتی اسطوره می‌سازد می‌تواند مثلاً‌ دشمن را بیشتر بترساند. ولی نوشته یادم هست، که نمی‌دانم صمد مرده در چیز یا کشته شده.

و این قضیه یواش یواش تبدیل شد به یک نوع اغراق‌گویی، نه در مورد صمد بلکه در مورد خیلی دیگران. خب خود آل‌احمد وقتی مرد، ‌من این را می‌دانم که دقیقاً تهدیدش کرده بودند که به هند تبعیدت می‌کنیم. خوب توی اسالم سکته کرد و همه جا باز پر شد که او را کشتند و آن وقت یک محیط شهید‌پروری درست شد.

غلامحسین ساعدی گوهرمراد-نویسنده کمونیست
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥مستند ذوب‌آهن آریامهر ( ذوب آهن اصفهان )
منوتو
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official
قاتل مجاهد کورکور، کیان پیرفلک و دیگر فرزندان بی‌گناه ایران یک نفر است: علی خامنه‌ای. تا زمانی که پیروز نشویم، او و رژیم ضحاکیش به این کشتار روزانه ادامه خواهند داد. یکی شویم، پیروز می‌شویم.⁩

The murderer of Mojahed Kourkour, Kian Pirfalak, and other innocent children of Iran is one man: Ali Khamenei. Until we are victorious in our movement for freedom, he and his criminal regime will continue these daily killings.

When we unite, we will be victorious.

@OfficialRezaPahlavi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2025/06/12 03:27:26
Back to Top
HTML Embed Code: