متن استوری :
_این چه «نیز» یه که نمیگذره؟
_باورت را قوی کن به نور ، به امید!
_ما چارهی عالمیم چ بیچارهی تو...
_هر چیز که در خیال بگنجد واقع است...
_ بخند ، گاهی با دلایل غیر منطقی.
_ هنگام ثمر دادن ما بود خزان شد...
_ کمی زندگی کن میان این همه هیاهو
_این چه «نیز» یه که نمیگذره؟
_باورت را قوی کن به نور ، به امید!
_ما چارهی عالمیم چ بیچارهی تو...
_هر چیز که در خیال بگنجد واقع است...
_ بخند ، گاهی با دلایل غیر منطقی.
_ هنگام ثمر دادن ما بود خزان شد...
_ کمی زندگی کن میان این همه هیاهو
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشه میخانه بمیرم
درویشم و بگذار قلندر منشانه
کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم
من در یتیمم، صدفم سینه دریاست
بگذار یتیمانه و دردانه بمیرم
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم
سرباز جهادم من و از جبهه ی احرار
انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم
من بلبل عشاق به دامی نشوم رام
در دام تو هم بی طمع دانه بمیرم
در زندگی افسانه شدم در همه آفاق
بگذار که در مرگ هم افسانه بمیرم
- شهریار
مستانه در این گوشه میخانه بمیرم
درویشم و بگذار قلندر منشانه
کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم
من در یتیمم، صدفم سینه دریاست
بگذار یتیمانه و دردانه بمیرم
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم
سرباز جهادم من و از جبهه ی احرار
انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم
من بلبل عشاق به دامی نشوم رام
در دام تو هم بی طمع دانه بمیرم
در زندگی افسانه شدم در همه آفاق
بگذار که در مرگ هم افسانه بمیرم
- شهریار
من گم شدهام دوباره پیدایم کن
یک واژهی مبهمم، تو معنایم کن
پُر وسوسه مانند درخت سیبم،
آدم نشدم بیا و حوایم کن..
- مریم ناظمی
یک واژهی مبهمم، تو معنایم کن
پُر وسوسه مانند درخت سیبم،
آدم نشدم بیا و حوایم کن..
- مریم ناظمی
ما برای با تو بودن
عمر خود را باختيم
بد نبود ای دوست
گاهی هم تو دل میباختی
- فاضل نظری
عمر خود را باختيم
بد نبود ای دوست
گاهی هم تو دل میباختی
- فاضل نظری
عاشقم کردی و پرگار دلم چرخان شد!
وسط دایرهی عشق تو سرگردان شد ..
آنقدر در پی تو دور خودم چرخیدم :)
تا توهم زدم و ورد دلم هذیان شد..
- مسعود محمدپور
وسط دایرهی عشق تو سرگردان شد ..
آنقدر در پی تو دور خودم چرخیدم :)
تا توهم زدم و ورد دلم هذیان شد..
- مسعود محمدپور
قربان آن غارتگرم کان دل نه تنها میبرد
تاراج جان هم میکند، دین هم به یغما میبرد!
- حافظ
تاراج جان هم میکند، دین هم به یغما میبرد!
- حافظ
مُردنِ عاشق نمیميراندش
در چراغی تازه میگيراندش
سرنوشتِ اوست این خود سوختن
شعله گرداندن چراغ افروختن ...
- هوشنگ ابتهاج
در چراغی تازه میگيراندش
سرنوشتِ اوست این خود سوختن
شعله گرداندن چراغ افروختن ...
- هوشنگ ابتهاج
نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است
که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرا را!
چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را
- فاضل نظری
که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرا را!
چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را
- فاضل نظری
یک نفر هست
که خود نیست
ولی خاطرهاش
صبحِ هر روز
مرا سخت بغل میگیرد.
- سیدصادق رمضانیان
که خود نیست
ولی خاطرهاش
صبحِ هر روز
مرا سخت بغل میگیرد.
- سیدصادق رمضانیان