ریختم در طلبت هر چه دلم داشت، مرو

باختم در هوست هر چه مرا بود، بیا

#اوحدی

مستِ یڪ دلبر شدم دیوانہ گشتم عاقبت


گردِ شمعش سوختم پروانه گشتم عاقبت

  #شهریار

«دوست داشته شدن
توسط کسی که دوستش می‌داری
آن حس و حالتی ست
که در واژه‌ی عام و عادی خوشبختی
نمی‌گنجد.»

#محمود_دولت‌آبادی

اشکِ خونین بنمودم به طبیبان گفتند
دردِ عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهبِ عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

#حافظ

برای مستی و دیوانگی، مِی وافیون
خوش‌اند هر دو و چشمت ز هر دوان خوشتر

ز گونه و لب تو بوسه برکدام زنم؟!
که خوشتر است از آن این و این از آن خوش تر

#حسین_منزوی

.

‍ نه کسی را می‌خواهم که عاشقم باشد،
نه نیازی به توجه و محبتِ کسی دارم...
این روزها؛
فقط خلوتی دنج و بدونِ واسطه می‌خواهم،
به دور از نگاه‌ها،
به دور از قضاوت‌ها،
به دور از تمامِ بی انصافی‌ها،
جایی که نه صدایی باشد برایِ شنیدن،
نه حرفی برایِ گفتن،
و نه اشکی برایِ ریختن...
جایی که کمی نفس بکشم،
کمی فکر کنم،
کمی آرام بگیرم...


#نرگس_صرافیان_طوفان

    پنجشنبه ،
      ڪبوترِ دلـم ،،
         به هواے گندمِ موهاے تــو ،،،
             لبِ دیوارِ خیالت می‌نشیند....


#لیلا_مقربی

               

.

زیبایی ات ،
کوهستانی است ،،
که فقط از دور دیده می‌شود ...
برای دیدن تمام تــو
باید از تو فاصله گرفت...


#علیرضا_روشن

نمیدانم دلم را خط به غارت برده یا خالش



همی دانم که ما بودیم و او، دل در میان گم شد...

#قصاب_کاشانی

پنجشنبه ، بی تو ، حالم را جهنم میکند




لحظه هارا غرق، درلبخند ِ پُر غم میکند


#پروانه_حسینی

.

رفتے و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی
حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی!







#شهریار

تو ديگری را دوست می‌داری،
من تو را دوست می‌دارم،
و مرا...ديگری شايد!
همگان از دواير دريا آمده‌ايم.
تقسيم تبسم،
تقسيم فانوس و ترانه،
تقسيم عشق...

#سید_علی_صالحی

گاهے بیا ،،

بـہ آرامگهِ واژہ هایِ من ، اینجا دلے ،

براے دوست داشتنتـــ ، پَر ڪشیدہ است….






#فروغ_فرخزاد

بی‌عشق دلم
جز ڪَرهی ڪور چہ بود
   دل چشم نمی‌ڪَشود
               اڪَر عشـق نبود...

از دست تــو
    در این همہ سرڪَردانی
تڪلیف دلم چہ بود
             اڪَر عشق نبود...!!

#قیصرامین‌پور

نیست
از پیچش
موی تو مرا
روی رهایی...!

#هلالی_جغتایی

تو را دوست می‌داشتم
در سکوت‌هایی نومید
با خجلت و حسدی به‌هم‌آمیخته و اندوهگین
تو را دوست می‌داشتم
چنان عمیق و چندان وفادار که خدا را!
چه‌کسی جز من چنینت دوست داشته است؟



#الکساندر پوشکین