Telegram Web
Forwarded from ساده‌نویسی و درست‌نویسی (حمید حسنی)
🔍 کاراته‌کا، کاراته‌کار

🥋 واژۀ «کاراته» (En: karate, Fr: karaté)* از ژاپنی و به‌واسطۀ زبان انگلیسی یا فرانسوی به فارسی آمده‌است. این واژه در اصل از دو جزء «کارا» به‌معنای خالی و «ته» به‌معنای دست درست شده‌است. واژۀ «کاراته» در ۱۹۴۷ م / ۱۳۲۶ ه‍.خ وارد انگلیسی شده‌است.
🔘 واژۀ «کاراته‌کا» (karateka/karate-ka) هم در اصل ژاپنی و به‌معنای ورزشکارِ کاراته است. ما «جودوکا» (judoka) و «کِندوکا» (kendoka) هم داریم. ازآنجاکه «کا» در فارسی گنگ است، به «کار» تبدیل شده و عموم مردم می‌گویند «کاراته‌کار». پسوندوارۀ «ــ‌کار» در فارسی فعال است و، با با کاربرد اسمی و صفتی، به‌فراوانی و در واژه‌هایی مانند «آبکار»، «ابروکار»، «بدل‌کار»، «پیمان‌کار»، «تراش‌کار»، «خراب‌کار»، «درست‌کار»، «رنگ‌کار»، «زیان‌کار»، «سوارکار»، «صافکار»، «طمع‌کار»، «فداکار»، «کاسب‌کار»، «گناه‌کار»، «منبت‌کار»، و «نقره‌کار» به کار می‌رود. در میان ورزش‌ها هم «دوومیدانی‌کار» را داریم.

★ تلفظ در انگلیسی: [kəˈɹɑːtɪ]، در فرانسوی: [kɑːʁɑːˈte]؛ گویا این دو زبانْ «کاراته» را از آلمانی (Karate؛ تلفظ: kɑːˈʁɑːtə]) گرفته‌بوده‌اند. تلفظ ژاپنی: [kaɾaˈte].

@SadeNevisi
🇮🇳🥛آیا «هندسّون» همان «هندوستان» است؟

🐮این عبارت در شعر عامیانۀ «اتل متل توتوله» کاملاً شفاف به‌نظر می‌رسد، درحالی‌که، به‌گمان نویسنده، مراد از «هندسّون»، هندوستان نیست. این لفظ در بازی‌شعر کودکانۀ دیگری نیز که در دَوانِ استان فارس رایج است، به‌کار رفته‌است: کاسَ کنار هندسّون/ کاسَت بیار روغن* بسون. ... به‌نظر نگارنده، بخش نخست لغت هندسّون با لغت خوانساری «هندو» /hendu/ به‌معنی «شیرواره» مربوط است. این لغت در ترکیب «شیرهندو» /šir-hendu/ به‌معنی «شیرواره» و «نوبت جمع‌آوری شیر» نیز به‌کار رفته‌است... عمل شیر قرض دادن در برخی منابع نیز با گونۀ /hindu/ ضبط شده‌است. شیرواره سنتی رایج در بسیاری از فرهنگ‌ها و آبادی‌های ایران بوده‌است که در آن، با نظم و اصولی مشخص، همسایه‌ها و عموماً زنان، یا دامدارانِ جزء با میزان دام کمتر، که درنتیجه شیر کمتری دارند، در قالب گونه‌ای تعاونی سنتی، روزانه شیر دام خود را به هم قرض می‌دهند تا یک نفر بتواند در یک روز مشخص، میزان لبنیات بیشتری تولید کند... . نگارنده نیز لفظ هندسون را در برخی فرهنگ‌های گویشی‌ای یافته‌است که این سنت در آن‌ها رایج است. گرچه این واژه در پی کم‌رنگ شدن سنت شیرواره منسوخ شده‌است، اما، براساس پژوهش میدانی وی در روستاهای خوانسار، این لفظ در نزد کهنسالان شناخته‌شده ‌است. با توجه به پسوند «ـِستان»، که پسوند اسم‌مکان‌ساز است، هندسون در این بازی به‌معنی مکانی است که عمل هندو یا شیرواره در آن انجام می‌شود. همچنین، ممکن است لفظ هندو در ترکیب با «آباد»، یعنی «هندوآباد»، که جای‌نام برخی آبادی‌های ایران است، با موضوع شیرواره مرتبط باشد. شایان ذکر است که در روستای هندوآبادِ اردستان عمل شیرواره سنتی رایج بوده‌است و به آن «شیرپِسّویی» /šir-pessui/ گفته می‌شود.

*در اینجا روغن نیز از فراورده‌های لبنی است.

خلاصه‌ای از: #عفت_امانی (پژوهشگر ارشد گروه زبان‌ها و گویش‌های ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، مقالۀ «هندسّون»، در: مجلۀ نامۀ فرهنگستان، اسفند ۱۴۰۰، دورۀ ۲۰، شمارۀ ۴ (پیاپی ۸۰)، ص ۱۰۲ و ۱۰۳.

#واژه
#گویش_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
👨🏻‍🦳 پدر
✍🏻 سهیلا حیدری، پژوهشگر گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
#ریشه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
ز ما قرعه بر کاری انداختن
ز «کارآفرین» کار ما ساختن (#نظامی_گنجوی)

✍🏼 اصطلاح «انترپرِنور» (entrepreneur) در علم اقتصاد به شخص مبتکری گفته می‌شود که با هدفی انتفاعی، کسب‌وکاری را راه‌اندازی و سازمان‌دهی کند. این واژه از ریشه‌ای فرانسوی آمده و معنای آن «برعهده گرفتن و متقبل شدن» است. در زبان فارسی، دست‌کم از سی سال پیش، واژهٔ «کارآفرین» که در متون قدیمی فارسی و به‌مجاز برای اطلاق به خداوند به‌کار رفته، به‌جای این واژهٔ بیگانه استفاده شده‌است. گرچه هنوز برخی اصرار دارند از واژهٔ ثقیلِ «انترپرنور» استفاده کنند و حتی «کارآفرینی» (entrepreneurship) را «انترپرنورگری» (انترپرِنور + ـ گری) بخوانند، واژه‌های «کارآفرین» و «کارآفرینی» در زبان فارسی امروز متداول شده‌است. برخی از ترکیب‌های این واژه‌ها از این قرارند:

novice entrepreneur: کارآفرین تازه‌کار/ کارآفرین مبتدی
social entrepreneurship: کارآفرینی اجتماعی
portfolio entrepreneurship: کارآفرینی بدره‌ای
sustainable entrepreneurship, sustainopreneurship: کارآفرینی پایدار
serial entrepreneurship: کارآفرینی پیاپی
intrapreneurship: کارآفرینی درون‌سازمانی

گروه واژه‌گزینی #مدیریت
#واژه_شناسی
#نوگزینش
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏢 واژۀ مصوب فرهنگستان
🎤 #نسرین_پرویزی، معاون گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
📨 فرسته (دِپِش، پست در شبکه‌های اجتماعی)

🔴 «فرسته» در دهۀ هشتاد برای «دپش» تصویب شده بود، اما به‌تازگی در برابر «پست» (مطلب) در شبکه‌های اجتماعی نیز به‌تصویب رسیده‌است.

👈🏼 فرسته‌های دیگر ما دربارۀ این واژه را در اینجا و در اینجا ببینید

#تکه_فیلم
گروه‌های واژه‌گزینی #مهندسی_مخابرات و #عمومی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
📜 آیین بزرگداشت #خاقانی_شروانی، روز یکم بهمن‌ماه، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار می‌شود.

به پیشنهاد فرهنگستان زبان و ادب فارسی، یکم بهمن‌ماه هر سال به‌عنوان «روز بزرگداشت خاقانی شروانی» به تصویب شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و به تقویم رسمی کشور در سال آینده افزوده خواهد شد.

🔗 پیوند خبر در وبگاه فرهنگستان
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
📚 دکتر میرجلال‌الدین کزازی (۲۸ دی‌ماه ۱۳۲۷)

✍🏼 مترجم کاردان

مترجمی توانا و کارآمد می‌تواند بود و به‌درستی به خواست خویش از ترجمه می‌تواند رسید، که در زبان دوم، در زبانی که بدان ترجمه می‌کند ادب‌دان و نویسنده‌ای زبردست باشد، وگرنه هرچه در زبان نخستین، یعنی زبانی که از آن ترجمه می‌کند، استاد باشد، نخواهد توانست به ترجمه‌ای سنجیده و استوار و شایسته دست یازد. ... در کلاس‌های درس می‌بینم که بیشینۀ دشواری کار برای دانشجویان رشتۀ مترجمی و نارسایی و ناتوانی ایشان در کار ترجمه، از بیگانگی‌شان با زبان و ادب پارسی برمی‌خیزد و مایه می‌گیرد.

منبع: مصاحبه با دکتر #میرجلال‌الدین_کزازی دربارۀ انه‌اید، فصلنامۀ مترجم، سال ۲، شمارۀ ۵ ،۱۳۷۱، ص ۲۰.

#ترجمه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
🌐 با تصویب واژۀ «فرسته» برای «پُست» برخی چنین نمایانده‌اند که فرهنگستان زبان و ادب فارسی فرسته را برای پُست در معنای نامه‌رسانی برگزیده و نام ادارۀ پُست هم «ادارۀ فرسته» خواهد شد!
واژۀ پُست، به‌معنی نامه‌رسانی (به‌شکل سنتی و اداری)، از زمان نخستین فرهنگستان ایران (۱۳۱۴–۱۳۲۰) در زبان فارسی پذیرفته شده‌است؛ بنابراین، پستخانه، پستچی، ادارۀ پُست، و پُست کردن تغییر نمی‌کنند و واژۀ فرسته در اینجا فقط در مفهوم پُست (مطلب و محتوا، social media post, social post) در شبکه‌های اجتماعی تصویب شده‌است.
«فرسته» (ستاک حال یا همان بن مضارع فرست + -ه) واژه‌ای کهن به‌معنی فرستاده و پیک است: «فرسته فرستاد با خواسته/ غلامان و اسبانِ آراسته» (#فردوسی)؛ صاحب فرهنگ برهان قاطع، افزون بر این معنیِ «فرسته»، می‌نویسد: «چیزی را نیز گویند که به‌جهت کسی فرستند».

🔴 یادداشت: فرهنگستان پیش‌تر هم از واژۀ فرسته در برابر چند اصطلاح در حوزه‌های گوناگون بهره گرفته‌ بود، ولی آن موارد با مفهوم فرسته در شبکه‌های اجتماعی ارتباطی ندارند.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#نوگزینش
گروه‌ واژه‌گزینی #عمومی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 واژه‌شناسی نام برخی جانوران (بخش ۱)
🎤 دکتر #علی_شیوا، عضو هیئت‌علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
🐸🐦 دارکوب، داروَگ، قناری، سهره، کبوتر، مرغ

#تکه_فیلم
#صبح_به_خیر_ایران (اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۷)
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👨🏻‍⚕️ به یاد دکتر مسلم بهادری (۱ بهمن ۱۳۰۵ ـ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۰)، عضو گروه واژه‌گزینی تخصصی علوم پایۀ پزشکی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
🏢 چند واژۀ مصوب فرهنگستان

اختریاخته astrocyte
یاخته‌ای پی‌بانی و ستاره‌شکل که تغذیه و حفاظت یاخته‌های عصبی را بر عهده دارد

رگ‌آرامی vasorelaxation
کاهش فشار در رگ

خون‌کاوی hemanalysis/haemanalysis
تجزیه یا آزمایش خون

یاخته‌ایست cytostatic
عاملی که رشد و تکثیر یاخته را متوقف می‌کند

کم‌یاختگی hypocellularity
وضعیتی که در آن تعداد یاخته‌ها از حالت طبیعی کمتر باشد

کاویاخته koilocyte
یاخته‌ای کاو یا توخالی

چسبندگی/ چسباک adhesion
اتصال نابهنجار بخش‌های مختلف بدن

پِی‌درد/ عصب‌درد neuralgia
دردی که در طول یک عصب یا مسیر عصبی خاص گسترش می‌یابد

دُش‌وندی aclasis, aclasia
متصل شدن بیمارگونۀ ساختارهایی در بدن که نباید به هم متصل باشند

گروه واژه‌گزینی #علوم_پایه_پزشکی
#واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏢 واژۀ مصوب فرهنگستان
🎤 #نسرین_پرویزی، معاون گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
📨 بازفرست: فوروارد (در شبکه‌های اجتماعی). برای فعل آن «بازفرست کردن» را می‌توان به‌کار برد. مثال: پیام ایشان را برای شما بازفرست کردم.

📜 «بازفرستادن» (مانند بازگشتن و بازگشت) در متون کهن فارسی سابقۀ کاربرد داشته‌است: «یعقوب... گفت: ... این فرزند به من بازده... خواهر... گفت: ... یک هفته او را به من دست بازدار، آن‌گه به تو بازفرستم.» (تاریخ بلعمی، قرن چهارم) و: «گر یافته‌ای پیش منش بازفرست ...» (دیوان کمال‌الدین اصفهانی، قرن هفتم).

🔴 واژۀ «فوروارد» در حوزه‌های گوناگون و با برابرهای متفاوت در فرهنگستان به‌تصویب رسیده‌است؛ کاربرد «بازفرست» در اینجا ویژۀ شبکه‌های اجتماعی است.

با استفاده از: سامانۀ جست‌وجوی دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی

✍🏻سمانه ملک‌خانی

#تکه_فیلم
گروه‌ واژه‌گزینی #عمومی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎶 به مناسبت روز آواها و نواهای ایرانی
🏢 چند واژۀ مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی


آواژه letra (fr.)
واژه‌های یک ترانه یا آواز یا هر اثر آوازی

آوایه vocalise
لحن آوازی بی‌کلامی که گردش نغمات در آن بر روی یک یا چند واکه صورت می‌گیرد

آوایه‌خوانی vocalisation
آوازخوانی بی‌کلام

آوازگونه cantabile
ویژگی بخشی از موسیقی سازی که شبیه به آواز اجرا شود

بازآواگر reverb
دستگاه پردازش صوتی که بازآوایش صوت‌شناختی طبیعی را با روش‌های مکانیکی یا الکترونیکی شبیه‌سازی می‌کند

درگشت alteration 1, chromatic alteration
بالا یا پایین بردن یک نغمه به اندازۀ نیم‌پرده با استفاده از علائم عَرَضی

دگرش variation
فن تغییر یک ایدۀ موسیقایی که معمولاً پس از ظهور اولیۀ آن ایده اعمال می‌شود

نای‌‏ها flutes
دسته‌‏ای از سازهای بادی که فاقد زبانه‌‏اند

گروه واژه‌گزینی #موسیقی
#واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
✍🏼 به‌ مناسبت روز جمهوری هند
🦊سرگذشت کلیله و دمنه

#فردوسی، در «گفتار اندر آوردن کلیله و دمنه از هندوستان»، سرگذشت این اثر معروف هندی را بازگو کرده‌است. به‌روایت فردوسی، بُرزویِ طبیب در حضور خسرو انوشیروان از گیاهی در کوه‌های هند سخن می‌گوید که مرده را زنده می‌کند. خسرو برزوی را با نامه و هدایای بسیار نزد فرمانروای هند می‌فرستد. برزوی کوه‌های هند را جستجو می‌کند، اما از یافتن آن گیاه ناامید می‌شود. درعوض، فرزانه‌ای هندی کتابی را بدو می‌شناسانَد که در گنجینهٔ فرمانروای هند است و راهنمای دانش است و جان آدمی را تازه می‌کند. فرمانروای هند به برزوی اجازه می‌دهد که آن کتاب را در آنجا بخواند. برزوی، به‌یاری حافظهٔ قوی خود، هر آنچه را می‌خوانَد به یاد می‌سپرَد و بدین‌سان کلیله و دمنه را به دربار خسرو می‌آورَد. در آنجا آن را به زبان پهلوی برمی‌گردانند و در گنجینه نگاه می‌دارند.

برگرفته از: #حسن_رضائی_باغ‌_بیدی. مقالهٔ «هند در شاهنامهٔ فردوسی». در: دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی در شبه‌قاره. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، جلد چهارم، ۱۳۹۵، ص ۱۹۸.

#قلمرو_زبان_فارسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
Forwarded from از ویرایش (از ویرایش)
دربارۀ خاستگاه فعل مستمر (مانندِ دارم می‌آیم)
دربارۀ خاستگاه فعل مستمر (یا ملموس) گفته‌اند: «منشأ این ساخت در فارسی گفتاری تهران دانسته نیست» (سامعی ۱۳۸۳، ص ۳۱ حاشیه). در کتاب‌های دستوری هم به ریشۀ این فعل اشاره نشده‌است.
برخی معتقدند «در بافت‌هایی که داشتن با منبع معنایی مالکیت موقت، بلافاصله پیش از یک فعل دیگر با فاعل مشترک ظاهر می‌شود، اسباب بازتحلیل آن به‌عنوان نشانۀ نمود استمراری فراهم می‌شود: ... پرده‌ای را که داشتند باز می‌کردند (علویه خانم، صادق هدایت)». در پاسخ باید گفت که اگر چنین می‌بود، فارسی‌زبانان بیش از هزار سال فرصت داشته‌اند که نمود مستمر را در زبان خود بسازند، ولی چنان‌که می‌دانیم، این ساخت در فارسی معاصر پدید آمده‌است. از سوی دیگر، نمود مستمرِ یادشده در زبانِ فارسیِ شهرهایی مانند اصفهان و شیراز و مشهد ساخته نشده‌است و فارسی‌زبانانِ این شهرها و شهرهای دیگر آن را از فارسی تهرانی وام گرفته‌اند. پس باید دید که چه عاملی موجب تفاوت فارسی تهرانی با دیگر گویش‌های فارسی شده‌است.
سامعی (۱۳۸۳، ص ۳۱ حاشیه) با تردید دربارۀ این ساخت می‌نویسد: «می‌توان احتمال داد منشأ آن در فارسی گفتاری تهران گویش‌های محلی موجود در این ناحیه، ازجمله گویش شمیرانی، باشد». برای بررسی درستی یا نادرستی این احتمال باید زبان‌ها و گویش‌های این ناحیه را بررسی کرد.
این ساخت با در (و نه با بن حالِ فعل داشتن، یعنی دار) در زبان‌ها و گویش‌های دامنۀ البرز، مانند گویش‌های قصران (دیهیم ۱۳۸۴، ص ۲۹) و شمیرانات (سامعی ۱۳۸۳، ص ۳۱) و مازندرانی (شکری ۱۳۷۴، ص ۱۲۴ـ۱۲۵) و کلاردشتی (کلباسی ۱۳۷۶، ص ۹۴) و رامسری (شکری ۱۳۸۵، ص ۸۵ـ۸۶) و گویش کومشیِ اَفتَر (همایون ۱۳۷۱، ص ۲۷) و گویش فیروزکوه (اسفندیار ۱۳۸۶، ص ۷۱)، به کار می‌رود (بسنجید با گیلکی [پورهادی ۱۳۸۵، ص ۶۹ـ۷۱]). در گیلکی، برخلاف فارسی تهرانی، dər «در، اندر، درحال» پس از مصدر می‌آید (همان، ص ۷۰).
فعل مستمر در فارسی تهرانی به‌صورت منفی به کار نمی‌رود، ولی در زبان‌ها و گویش‌های دیگر منفی آن نیز کاربرد دارد. برای نمونه، در مازندرانی (گویش رودبارک کلاردشت) (کلباسی ۱۳۸۴، ص ۹۲):
dar-eme bar-eme «دارم می‌بَرَم»
dar-eme na-ber-eme «دارم نمی‌بَرَم»
بسنجید با گیلکی (پورهادی ۱۳۸۵، ص ۶۱؛ برای همین واژه در گویش املشی، نک. کلباسی ۱۳۸۴، ص ۸۳):
xurdân dərəm «درحال خوردن هستم»
nuxurdân dərəm «درحال خوردن نیستم»
این ساخت از فارسی تهرانی به بلوچی (دبیرمقدم ۱۴۰۲، ص ۲۴۸ـ۲۴۹) و یزدی و نیشابوری و لکی راه یافته‌است. در گویش دماوندی به تأثیر از فارسی تهرانی، ساخت کهن فراموش شده و این ساخت را با فعل داشتن به کار می‌برند (علمداری ۱۳۸۴، ص ۴۴ـ۴۵ و ۴۷ـ۴۸).
رفته‌رفته چون پنداشته‌اند این همان فعل داشتن است، از روی فعل حال (یعنی مثلاً دارم) فعل گذشته (یعنی مثلاً داشتم) را هم ساخته‌اند. در هیچ‌یک از گویش‌های یادشده فعل گذشته با بن فعل داشتن، یعنی داشت، ساخته نمی‌شود و این تأییدکنندۀ این دیدگاه است که دار در نمود مستمر دراصل گونۀ دیگری از در است و ربطی به بن حال فعل داشتن، یعنی دار، ندارد.
نمود مستمر به‌ویژه «برای تقویت معنی استمرار» (ابوالقاسمی ۱۳۹۳، ص ۲۲۹) به کار می‌رود. در نوشتار اگر تأکید یا تقویتی در کار نباشد، گاه می‌توان آن را حذف کرد: داری چی می‌خوری؟ > چی می‌خوری؟
در نمود مستمر دار / داشت و فعل اصلی شناسه‌های یکسان دارند: «دارم می‌آم»، «داشتی می‌رفتی».
کوتاه آنکه دار در نمود مستمر دراصل ربطی به فعل داشتن ندارد و صورت تحول‌یافتۀ در است. وقتی می‌گوییم «دارم می‌آیم» یعنی «در عمل آمدن هستم». ازاین‌رو، می‌توان گفت دار از زبان زیرین به زبان زبرین رسیده‌است.

خواهش فروتنانه و برادرانه: بدون ذکر منبع در جایی نقل نفرمایید.

منابع:
ابوالقاسمی، محسن (۱۳۹۳)، دستور تاریخی زبان فارسی، تهران، سمت.
اسفندیار، اصغر (۱۳۸۶)، گویش فیروزکوه (روستای لَزُور)، تهران، تأویل.
دبیرمقدم، محمد (۱۴۰۲)، رده‌شناسی زبان‌های ایرانی، تهران، سمت.
دیهیم، گیتی (۱۳۸۴)، بررسی خرده‌گویش‌های منطقهٔ قصران به انضمام واژه‌نامهٔ قصرانی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
سامعی، حسین (۱۳۸۳)، «گویش تجریشی»، مجلهٔ زبان‌شناسی، شمارهٔ ۳۸، ص ۳۷ـ۴۷.
شکری، گیتی (۱۳۷۴)، گویش ساری (مازندرانی)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
علمداری، مهدی (۱۳۸۴)، گویش دماوندی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
شکری، گیتی (۱۳۸۵)، گویش رامسری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
کلباسی، ایران (۱۳۷۶)، گویش کلاردشت (رودبارک)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
کلباسی، ایران (۱۳۸۴)، «شباهت‌ها و تفاوت‌های گویش‌های تالشی، گیلکی و مازندرانی»، مجلهٔ زبان‌شناسی، شمارهٔ ۳۹، ص ۵۷ـ۹۸.
همایون، همادخت (۱۳۷۱)، گویش افتری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.

۱۴۰۳/۱۰/۱۶
▫️فرهاد قربان‌زاده
@azvirayesh
زنده‌یاد استاد #مجتبی_مینوی سال‌ها پیش چنین گفته بود: «... چندی پیش فرهنگستانی داشتیم که می‌توانست ... در باب غلط و صحیح بودن الفاظ اظهار نظر کند، برای لغات و مفاهیم فرنگی موردنظر ما معادل‌هایی وضع کند، و تکلیف مردم را معین کند که فلان مطلب را چطور بیان کنند. اعضای آن به‌جای این کارها وقت خود را به وضع کردن لغت‌های غیرلازم و تبدیل کردن لغات موجود به الفاظی ساختگی و مضحک و عوض کردن زبان مردم گذراندند؛ دانش‌آموز، دانشجو، دانش‌یار، دانشکده، دانش‌سرا، دانشگاه، و قس علی هذا. مثل اینکه دیگر هیچ لفظی غیر از ’دانش‘ وجود ندارد. ... باید از گذشته عبرت بگیریم و بکوشیم که در سهو و خطای آن جماعت نیفتیم».
گفتنی است که واژه‌های یادشده در برابر این موارد گذاشته شده بودند:
دانش‌آموز* و دانشجو: طلبه و اتودیان (و احتمالاً محصل)
دانش‌یار: معاون استاد یا معلم (دانشگاه)
دانشکده*: فاکولته
دانش‌سرا: دارالمعلمین و دارالمعلمات
دانشگاه: اونیورسیته و دارالعلم
آیا امروز هم همان دیدگاه را نسبت به «زبان مردم» داریم؟

* واژه‌های «دانش‌آموز» و «دانشکده» در ادب کهن فارسی به‌کار رفته‌اند و نوگزیده به‌شمار می‌آیند.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

با استفاده از: ماه‌منیر مینوی، مینوی بر گسترۀ ادبیات فارسی، تهران: نشر توس، ۱۳۸۱، ص ۶۰۲؛ محسن روستایی، تاریخ نخستین فرهنگستان ایران به‌ روایت اسناد، تهران: نشر نی، ۱۳۸۵، ص ۲۴۶؛ صورتجلسۀ مجلس شورای ملی، به‌تاریخ ۸ خرداد ۱۳۱۳؛ سامانۀ جست‌وجوی دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

#نوواژه_ستیزی
#نوگزینش
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
📚 کارنامۀ خورش (دستور غذاهای نادرمیرزا قاجار)، نادرمیرزا قاجار، به‌‌کوشش نازیلا ناظمی، تهران: نشر اطراف، ۱۳۹۹.

🍗این کتاب به‌گفتۀ #اعتماد_السلطنه «کتابی است در انواع اطعمه و الوان غذاهای ایرانی و کیفیت طبخ و ترکیب و ترتیب هریک از آش‌ها و خورش‌ها و هرگونه پختنی‌های مردم این مملکت... و به فارسی خالص برنگاشته». ولی این اثر تنها دستوری برای پخت غذا نیست، بلکه فرهنگ‌نامه‌ای از آداب و رسوم، روابط اجتماعی، و اصطلاحات عامۀ مردم ایران است. امروزه بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحاتی که در این کتاب به‌کار رفته‌اند، با ورود و گسترش واژگان بیگانه فراموش شده‌اند و یادآوری آن‌ها غنای زبان فارسی را در توصیف جزئیات زندگی روزمره معلوم می‌کند. (مقدمۀ پژوهشگر، ص ۱۱)
نادرمیرزا از شاهزادگان صاحب‌قلم قاجار و در زمرۀ نویسندگان، شاعران، و تاریخ‌نگاران ایرانی بود. او نام مشخصی برای کتاب نگذاشته و عنوان «انواع خوراک نادرمیرزا» نامی است که درهنگام ثبت آن در کتابخانه بر آن نهاده شده‌است و انتشارات دانشگاه تهران نیز، پیش از کارنامۀ خورش، آن را با عنوان خوراک‌های ایرانی به‌چاپ رسانده بود. در این نسخۀ تازه کوشش بر آن بوده تا ویرایش، اعراب‌گذاری، عنوان‌بندی، و فصل‌بندی دقیق‌تری انجام گیرد.
نادرمیرزا دلیل تألیف کتاب را دلتنگی به‌دلیل اقامت اجباری در یکی از روستاهای آذربایجان و دور ماندن از کتاب و کارهای دفتری بیان کرده‌است. او این کتاب را به‌یاری همسرش (برخی او را ساخته و پرداختۀ ذهن نادرمیرزا می‌دانند)، که در کتاب او را با القابی چون کدبانو، بانوی سرای، بانوی من، و خانه‌خدای خطاب کرده، نگاشته‌‌ و بنا بر رسم گذشتگان، افزون بر موضوع اصلی کتاب، به بیان خاطراتی از زندگی خود و داستان و شعر و برخی حوداث سیاسی و اجتماعی آن دوره و همچنین به چگونگی ورود برخی خوراک‌ها و سبزیجات به ایران نیز پرداخته‌است. فصل‌های کتاب از این قرارند: در همه‌گونه آش‌ها، در شناختن پلاوها، در گونۀ مسمن‌ها، در گونۀ بریان‌ها، در گونۀ کوفته‌ها، در گونۀ کوکوها، در گونۀ بورانی‌ها، در گونۀ خورش‌ها، و در گونۀ آبگوشت‌ها. در پایان کتاب نیز واژه‌نامه‌ای از واژه‌های خاص این کتاب تهیه شده‌است.
یکی از نمونه‌های جالب، که نشان‌دهندۀ تسلط نادرمیرزا به دستور غذاهای فرنگی است، آنجاست که در بخش «گونۀ پلاوها» از پخت رشته‌پلوی بدون برنج صحبت می‌کند و درواقع دستور پخت اسپاگتی را به‌روش ایرانی توضیح می‌دهد. در فرستۀ آینده این مطلب را به‌همراه چند واژه از واژه‌های این کتاب خواهیم دید.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی
#آشپزی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
2025/02/22 04:10:23
Back to Top
HTML Embed Code: