او که همدَردَم شده، گویا خودش هم درد بود
او خودش زخمِ همان مرهَم که می آوَرد بود...
سعید صاحب علم
@Dadwaan | دادوان
غمی است که قلب مرا میفشارد، عذابی است که از دستش راحتی ندارم و نمیدانم تا چه وقت این چنین خواهم بود، خدا میداند، روز و شب مثل کسی که خوره در جسدش افتاده باشد ناراحتم، قلب من مشتعل است بدون اینکه کسی بداند چه آتشی در آن شعله میکشد. اختیار اگر دست من بود، هیچ وقت دچار چنین عذاب و شکنجهای نمیشدم، ولی به خدا، اختیار دست من نیست. هر چه هست تو هستی
تنها تو ...🥺❤️🩹
غلامحسين ساعدى
نامه به طاهره كوزه گرانی
@Dadwaan | دادوان
فریاد کن نام مرا تا بشکُفم در جان تو
@Dadwaan | دادوان
بیهوده هر جایی نرو، تنها منم درمان تو
حمیدرضا آبروان
@Dadwaan | دادوان
این چنین پای مزن بر من افتاده به خاک
من همان برگ بهارم که غمت مرگم داد...
محمد ابوالقاسمی
@Dadwaan | دادوان
من همان برگ بهارم که غمت مرگم داد...
محمد ابوالقاسمی
@Dadwaan | دادوان