Telegram Web
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
۱۰- در پایان گفت‌وگو کمی هم راجع به کتاب مجموعه یادداشت‌‌های مسکوب در مورد شاهنامه که ظاهرا یادداشت‌های پیری و جوانی او را در بر می‌گیرد و اخیرا به ویرایش شما منتشر شد توضیح دهید. کلا در مورد مجموعه آثار مسکوب در درباره‌ی شاهنامه چه‌ نظری دارید؟
– یادداشت‌های شاهرخ مسکوب بر شاهنامه در دو دوره‌ی زمانی و بر دو چاپ شاهنامه، در کتابی به نام شاهنامه در دوبازخوانی در اردیبهشت ۹۳ به ویرایش من منتشر شد. این کتاب را دکتر حسن کامشاد بنا به نظر دکتر شفیعی کدکنی برای ویرایش و تنظیم به من سپردند. بخش اول این کتاب شامل یادداشت‌هایی است که او از سال‌ها ۱۳۳۷ در ایران بر حاشیه‌ی شاهنامه‌ی چاپ بروخیم نوشته است و بخش دوم یادداشت‌هایی که او از سال ۵۸ به بعد در پاریس بر حاشیه‌ی چاپ مسکو نوشته است. این یادداشت‌ها از واکنش‌های لحظه‌ای مسکوب به متن، برداشت‌های شخصی تا پرسش‌های لغوی و نسخه‌شناختی و معنایی که برایش به هنگام خواندن متن مطرح شده بود و … را دربردارد. شاید بتوان این یادداشت‌ها را پشت صحنه‌ی آثار مسکوب درباره‌ی شاهنامه دانست: مقدمه‌ای بر رستم واسفندیار، سوگ سیاوش و ارمغان مور و مقالات متعددی که در این زمینه نوشته است.
من در مقدمه‌ی کتاب شاهنامه در دوبازخوانی کوشیده‌ام به جایگاه آثار مسکوب را در زمینه‌ی مطالعات شاهنامه بپردازم.که طبعا علاقه‌مندان را به آن مقدمه ارجاع می‌دهم. ولی در این‌جا به‌اختصار می‌گویم که خوانده‌ها و تجربه‌های مسکوب در ادبیات و زندگی و سیاست، آثار او را در جایگاه و وضعیت متفاوتی نسبت به تحقیقات این زمینه قرار می‌دهد. مسکوب با نوعی نقد تاثرگرایانه(امپرسیونیستی) و اسطوره‌شناختی به شاهنامه نگاه کرده و کوشیده است در نقدهایش تصویری امروزی از فردوسی و شاهنامه و تصویری کهن‌الگویی از ما و مسائل‌مان ارائه کند. مسکوب مدرس یا محققی نبوده که برای پایه گرفتن یا افزودن بر کارنامه‌ی مقالات علمی پژوهشی‌اش دست به قلم و تحقیق ببرد. همچنین او به تحقیق و نقد برای تحقیق و نقد( نظیره‌ای بر هنر برای هنر) باوری نداشتِ. او به هرچه- از جمله و بخصوص به شاهنامه- که می‌پرداخت به سبب نوعی درگیری با آن متن، نوعی کلنجار هستی‌شناختی، درونی و خودشناسی جمعی بود.
یکی داستان زد برین شیر پیر
کجا کرده بد بچه را شیر سیر

که گر من تو را خون دل دادمی
سپاس ایچ بر سرت ننهادمی

که تو خود مرا زنده، جان و دلی
دلم بگسلد گر ز من بگسلی
جهان سربه‌سر چون فسانه‌ست و بس
نماند بدونیک بر هیچ‌کس
ز ماهی به اندیشه تا چرخ ماه
چو تو شاه ننهاد بر سر کلاه

ماهی اشاره دارد به این باور قدما که زمین بر شاخ گاوی قرار دارد که آن گاو بر پشت ماهی‌ای ایستاده است.
خرد خام‌گفتارها را پزد
گیایی که روید برآن بوم و بر
نگون دارد از شرم خورشید سر
[]چشم زخم در شاهنامه
سپهبد ز گفتار او خیره ماند
برو هر زمان نام یزدان بخواند
[]زال که از گفته‌های رستم شگفت زده شده بود، پشت سر هم نام خدا را بر او می‌خواند (تا رستم را از چشم زخم در امان دارد).
چنان گشت ابرش که هر شب سپند
همی سوختندش ز بیم گزند
[]برای رخش هر شب از ترس آسیب رسیدن به او اسپند دود می‌کردند.
به جایی که تنگ اندر آید سخن
پناهت به‌‌جز پاک‌یزدان مکن
چنین است رسم سرای سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج

سرانجام نیک‌ و بدش بگذرد
شکار است مرگش همی بشکرد
که تیزی و تندی نیاید به کار
به نرمی برآید ز سوراخ مار
که آزاد زادم نه من بنده‌ام
یکی بنده‌ی آفریننده‌ام
مرا تخت زین باشد و تاج ترگ
قبا جوشن و دل‌نهاده به مرگ
نباشد به ایران، تن من مباد
چنین دارم از موبد پاک یاد
1658684945-10578-1400-132.pdf
235.5 KB
آیا می‌توان متون ادبی را با اجزا متون ناهم‌سنخ دیگر تصحیح کرد؟
20120413135729-1175-202.pdf
194.4 KB
ویژگی‌های داستانی شاهنامه فردوسی
1673864945-9810-34-3.pdf
450.9 KB
خوانش‌های دوقطبی معطوف به شاهنامه در تبیین دو مقوله «زن» و «صلح»
2024/11/18 11:42:28
Back to Top
HTML Embed Code: