tgoop.com/darmoeedmohseni/444
Last Update:
فلسفه چیست و چرا اهمیت دارد. بخش یازدهم، قسمت چهارم.
ادامه از قسمت سوم.
در تحلیل نهائی هیچگونه احساس مستقیمی که به رابطه “علت و معلول” ختم شود که دو مقوله لزوماً در ارتباط با یکدیگر هستند را نداریم.
پیشنهاد هیوم این بود که ما رابطه عِلّی را به این ترتیب استنتاج میکنیم که هرگاه یکی رخ دهد دیگری نیز اتفاق میافتد به شرط آنکه مشاهده کنیم که این دو اتفاق چنین شرایطی را دارا باشند:
۱- تداوم (continuity) ارتباط بدون انقطاع دو مقوله
۲- اولویت در زمان. یک مقوله قبل از دیگری اتفاق میافتد
۳- آنها در رابطه با یکدیگر اتفاق میافتد. با هم اتفاق میافتند (constant conjunction)
به نظر میرسد که هیوم درست میگفت. هنگامی که شاهد دو اتفاق را بدون انقطاع و پشت سر هم هستیم ونیز یکی بلافاصله بعد از دیگری، ما ارتباطی عِلّی بین این دو اتفاق استنتاج میکنیم.
اگر همیشه شاهد اتفاق ب بعد از اتفاق الف باشیم، ما به این نتیجه می سیم که ب همیشه بعد از الف اتفاق میافتد و بنابراین رابطه علت و معلولی بین این دو بر قرار است. هیوم استدلال میکند که ما فقط به علت عادت ویا رسم و نه با استدلال این ارتباط علت و معلولی را بر قرار میکنیم. چیزی را که ما به آن علت میگوئیم در واقع علت نیست. واقعه و عینیتی است که آنچنان در تصور ما در رابطه با اتفاق دیگر اتفاق افتاده است که برای ما تصور یکی بدون دیگری ممکن نیست. هیوم چنین استدلال کرد که شرایط ذکر شده در بالا ضمانت کافی برای برقراری رابطه عِلّی ما بین دو پدیده نیست.
به عنوان مثال روز و شب را در نظر بگیریم. آنها هر سه شرط تداوم، اولویت در زمان و در رابطه با یکدیگر اتفاق افتادن را دارا هستند. روز همیشه بعد از شب رخ میدهد. ولی نه روز باعث آمدن شب است و نه شب باعث آمدن روز.
ساعت مچی من هر شب ساعت یازده مقارن با خستگی من است. ولی ساعت من باعث خستگی من نیست.
در قسمت های قبل این به چنین مغالطه منطقی اشاره شده است. همبستگی دو پدیده دلیلی بر رابطه عِلّی مابین دو پدیده نیست. .Correlation does not entail causation
به نظر میرسد که تمامی استدلال ها ما برای اثبات علیت، مغالطه ای بیش نبوده و بر اساس مغالطه ذکر شده در بالا بوده است.
به بیان دیگر برای داشتن شناخت رابطه عِلّی مابین دو پدیده میبایستی از آینده آگاهی داشته باشیم. به این ترتیب که در گذشته، حال و آینده هرگاه الف اتفاق میافتد ب نیز اتفاق میافتد. البته ما قادر به دیدن آینده نیستیم. از کجا میدانیم که بار دیگر اگر الف اتفاق افتاد ب نیز اتفاق میافتد؟
ما ارتباط از نوع “لازم” مابین این دو پدیده را نمیتوانیم بدانیم و بنابراین نمیتوانیم ادعا کنیم که این دو پدیده در ارتباط عِلّی با یکدیگر هستند.
به علت اینکه دانستن رابطه ای عِلّی مابین پدیده ها اساس شناخت ما از جهان است، قابلیت های ما در شناخت از جهان به شدت نزول میکند.
برای حل این معضل، ممکن است که دست به دامن استدلال استقرائی شویم. اگر همیشه شاهد این بوده ایم که هرگاه الف اتفاق افتاده ب نیز اتفاق افتاده است، میشود استدلال کرد که در آینده نیز چنین اتفاق خواهد افتاد. این موضوع به نظر قابل قبول میآید.
ولی هیوم این نکته را یادآوری میکند که گو اینکه میشود از استدلال استقرائی برای این موضوع استفاده کرد، میبایستی نشان دهیم که استدلال استقرائی قابل اطمینان است. به این ترتیب که نتیجه یک استدلال استقرائی قوی به طور معمول واقعیت دارد. تمامی استدلال استقرائی بر این فرض استوار است که آینده شبیه به گذشته است. میبایستی نشان داد که برای قبول نتیجه یک استدلال استقرائی چنین فرضی قابل اطمینان است.
ممکن است وسوسه شویم که بخواهیم چنین چیزی را اثبات کنیم. به عنوان مثال من هرگاه به حالت تشویق کف میزنم، همیشه صدائی میشنوم. بنابراین من نتیجه میگیرم که اگر بار دیگر کف بزنم باز صدائی خواهم شنید. من این کار را میکنم و صدائی میشنوم. نتیجه: آینده شبیه به گذشته است. برای اطمینان چند بار این کار را تکرار میکنم. نتیجه همان است. بنابراین نتیجه میگیرم که آینده همیشه مانند گذشته است. بنابراین استقرا قابل اطمینان است.
اشتباه من در اینجا چیست؟ من پی اثبات چه چیزی هستم؟ که استقرا قابل اطمینان است. ولی چه نوع استدلالی را اقامه کرده ام؟ یک استدلال استقرائی برای اثبات استقرا! من با فرض اینکه آینده شبیه به گذشته است به این نتیجه رسیده ام که آینده شبیه گذشته است! این یک دور باطل است. من موضوعی که میخواهم ثابت کنم را با فرض کردن درستی آن موضوع ثابت میکنم!
ولی به نظر میرسد که راهی برای اثبات قابل اطمینان بودن استقرا وجود ندارد. بنا براین فقط میشود فرض کرد که استقرا قابل اطمینان است.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
BY اندیشیدن
Share with your friend now:
tgoop.com/darmoeedmohseni/444