Forwarded from BBCPersian
پژوهشگران دریافتهاند که شامپانزهها مثل انسان مکالمات کوتاه و نوبتی دارند و «تنها کسری از ثانیه منتظر نوبت صحبت خود میمانند.»
این جانوران عمدتا با اشاره، حرکات دست و حالات چهره، با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
دانشمندان از بررسی دقیق مکالمات شامپانزهها متوجه شدند که آنها هنگام گفتگو سریع پاسخ داده و گاهی اوقات حرف یکدیگر را قطع میکنند. پروفسور کت هوبایتر از دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند به بیبیسی گفت یافتههای تحقیق نشاندهنده «شباهتهای عمیق تکاملی بین انسانها و شامپانزهها در شیوه مکالمه رو در رو است.»
ورق بزنید و بیشتر بخوانید.
📸CAT HOBAITER/GETTY
@BBCPersian
این جانوران عمدتا با اشاره، حرکات دست و حالات چهره، با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
دانشمندان از بررسی دقیق مکالمات شامپانزهها متوجه شدند که آنها هنگام گفتگو سریع پاسخ داده و گاهی اوقات حرف یکدیگر را قطع میکنند. پروفسور کت هوبایتر از دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند به بیبیسی گفت یافتههای تحقیق نشاندهنده «شباهتهای عمیق تکاملی بین انسانها و شامپانزهها در شیوه مکالمه رو در رو است.»
ورق بزنید و بیشتر بخوانید.
📸CAT HOBAITER/GETTY
@BBCPersian
Forwarded from BBCPersian
🔻دانشمندان میگویند شواهد جدید نشان میدهند که حیات در کره زمین ۱/۵ میلیارد سال زودتر از آن شروع شده که تابحال تصور میشد.
گروهی دانشمند از کشورهای مختلف در گابن در مرکز آفریقا با تجزیه و تحلیل رسوبات عمیق متوجه شدند ۲/۱ میلیارد سال پیش یک افزایش شدید مواد معدنی و مغذی مثل اکسیژن و فسفر که برای حیات ضروری هستند رخ داده است تا اولین شکل حیات، کپک مخاطی تکسلولی پدیدار شود.
برخی دانشمندان هنوز این شواهد را کافی نمیدانند یا معتقدند فقط در یک مقطع کوتاه چنین شرایطی در کره زمین حاکم بوده است.
@BBCPersian
گروهی دانشمند از کشورهای مختلف در گابن در مرکز آفریقا با تجزیه و تحلیل رسوبات عمیق متوجه شدند ۲/۱ میلیارد سال پیش یک افزایش شدید مواد معدنی و مغذی مثل اکسیژن و فسفر که برای حیات ضروری هستند رخ داده است تا اولین شکل حیات، کپک مخاطی تکسلولی پدیدار شود.
برخی دانشمندان هنوز این شواهد را کافی نمیدانند یا معتقدند فقط در یک مقطع کوتاه چنین شرایطی در کره زمین حاکم بوده است.
@BBCPersian
Forwarded from Bukharamag
شب عبدالحسین وهابزاده
هفتصد و شصتمین شب از شبهای بخارا به بزرگداشت عبدالحسین وهابزاده، مدرس، پژوهشگر و مترجم حوزهٔ محیطزیست، بومشناس و بنیانگذار «مدرسه طبیعت» در ایران اختصاص داده شده است که با همکاری مجله بخارا، فصلنامه صنوبر و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با سخنرانی مژگان احمدیه، حسن عشایری، غلامعلیکشانی، کاوهفیضالهی، هادی صمدی، علی دهباشی و مانیا شفاهی برگزار خواهد شد.
عبدالحسین وهابزاده در هفتم مهرماه سال ۱۳۲۵ در سبزوار متولد شد. دبستان و دبیرستان را در زادگاهش گذراند. مدرک لیسانس خود را از دانشکدهٔ کشاورزی دانشگاه جندیشاپور گرفت. پس از آن به سربازی رفت و در سپاه ترویج کشاورزی خدمت کرد و همزمان در دبیرستان هم تدریس میکرد. در سال ۱۳۵۱ به آمریکا رفت و از «دانشگاه ایالتی آیووا» فوقلیسانس علوم زیستی و بومشناسی گرفت. پس از بازگشت به ایران به عنوان مربی در دانشگاه مشهد استخدام شد. در سال ۱۳۵۷ برای تحصیل در مقطع دکترا در رشته «بومشناسی» به «دانشگاه آبردین» در اسکاتلند رفت.
عبدالحسین وهابزاده مترجم و مؤلف بیش از ۲۵ عنوان کتاب در زمینه محیطزیست، بومشناسی و طبیعت است. او سه بار برندهی جایزه کتاب سال شده است. همچنین برندهی جایزهی مهرگان برای کتاب «تنوع حیات»، برنده کتاب سال محیطزیست برای کتاب «کودک و طبیعت: درسنامه مدرسه طبیعت»، برندهی جایزهی ترویج علم، کارآفرین برگزیده از سوی دانشگاه شهید بهشتی و خادم محیطزیست ایران به انتخاب شهرداری تهران، و همچنین دو بار برنده «جایزه ملی محیط زیست» شده است،.گ بار اول برای مجموعه آثارش در این عرصه و بار دوم برای تأسیس و ترویج مدارس طبیعت.
شب عبدالحسین وهابزاده در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ در خانه اندیشمندان علوم انسانی به نشانی:
خیابان استاد نجاتالهی (ویلا) ، چهارراه ورشو، تالار فردوسی برگزار میشود.
هفتصد و شصتمین شب از شبهای بخارا به بزرگداشت عبدالحسین وهابزاده، مدرس، پژوهشگر و مترجم حوزهٔ محیطزیست، بومشناس و بنیانگذار «مدرسه طبیعت» در ایران اختصاص داده شده است که با همکاری مجله بخارا، فصلنامه صنوبر و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با سخنرانی مژگان احمدیه، حسن عشایری، غلامعلیکشانی، کاوهفیضالهی، هادی صمدی، علی دهباشی و مانیا شفاهی برگزار خواهد شد.
عبدالحسین وهابزاده در هفتم مهرماه سال ۱۳۲۵ در سبزوار متولد شد. دبستان و دبیرستان را در زادگاهش گذراند. مدرک لیسانس خود را از دانشکدهٔ کشاورزی دانشگاه جندیشاپور گرفت. پس از آن به سربازی رفت و در سپاه ترویج کشاورزی خدمت کرد و همزمان در دبیرستان هم تدریس میکرد. در سال ۱۳۵۱ به آمریکا رفت و از «دانشگاه ایالتی آیووا» فوقلیسانس علوم زیستی و بومشناسی گرفت. پس از بازگشت به ایران به عنوان مربی در دانشگاه مشهد استخدام شد. در سال ۱۳۵۷ برای تحصیل در مقطع دکترا در رشته «بومشناسی» به «دانشگاه آبردین» در اسکاتلند رفت.
عبدالحسین وهابزاده مترجم و مؤلف بیش از ۲۵ عنوان کتاب در زمینه محیطزیست، بومشناسی و طبیعت است. او سه بار برندهی جایزه کتاب سال شده است. همچنین برندهی جایزهی مهرگان برای کتاب «تنوع حیات»، برنده کتاب سال محیطزیست برای کتاب «کودک و طبیعت: درسنامه مدرسه طبیعت»، برندهی جایزهی ترویج علم، کارآفرین برگزیده از سوی دانشگاه شهید بهشتی و خادم محیطزیست ایران به انتخاب شهرداری تهران، و همچنین دو بار برنده «جایزه ملی محیط زیست» شده است،.گ بار اول برای مجموعه آثارش در این عرصه و بار دوم برای تأسیس و ترویج مدارس طبیعت.
شب عبدالحسین وهابزاده در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ در خانه اندیشمندان علوم انسانی به نشانی:
خیابان استاد نجاتالهی (ویلا) ، چهارراه ورشو، تالار فردوسی برگزار میشود.
از دشمن تا متحد: ویروسهای باستانی چگونه به تکامل اجداد ما کمک کردند؟ - زومیت
https://www.zoomit.ir/health-medical/424681-ancient-viruses-our-ancestors-evolve/
https://www.zoomit.ir/health-medical/424681-ancient-viruses-our-ancestors-evolve/
زومیت
از دشمن تا متحد: ویروسهای باستانی چگونه به تکامل اجداد ما کمک کردند؟
ویروسهای باستانی که زمانی به عنوان تهدید و مهاجم شناخته میشدند، نقش مهمی در شکلدادن به حیات پیچیده، از جمله انسانها ایفا کردهاند.
https://youtu.be/yS5MzaFSXgI?si=4F6G9x55q7n8JfW5
مصاحبه رسانه پارسی با محمدرضا معمارصادقی در مورد داروین در ایران
مصاحبه رسانه پارسی با محمدرضا معمارصادقی در مورد داروین در ایران
Forwarded from اخبار و کتاب های ریاضی
افزایش نقش ریاضیات در برنامهی پژوهشی تکامل
داروین ریاضیدان خوبی نبود. به واقع، در نقطهی مقابل، اعتراف کرده بود که از ریاضیات سر در نمیآورد. از علل اصلی مخالفت دانشمند-فیلسوفانی مانند هرشل و هیوئل با او همین فقدان وجه ریاضیاتی نظریهی انتخاب طبیعی در کتاب منشاء انواع بود. از دید هرشل و هیوئل حسن نظریهی نیوتن این بود که نیوتن سخنان خود را به زبان ریاضیات عرضه کرده بود.
بدتر آنکه، نظریهی تکاملِ داروین مملو از وجوه آماری و احتمالی بود و بنابراین حتی اگر داروین ریاضیدان خوبی بود باز هم احتمال پذیرش یک نظریهی آماری در زیستشناسی توسط هرشل و هیوئل، که استاندارد بالایی همچون قوانینِ کلی و ضروری نیوتن را برای علمی بودن یک نظریه درنظر داشتند، کم بود. تا قبل از ظهور مدلهای آماری از نظریهی انتخاب طبیعی در نیمه نخست قرن بیستم توسط پیرسون، وِلدون، رایت، هالدین، و به ویژه رونالد فیشر، آماردان معروفی که داوکینز او را بزرگترین جانشین داروین میداند، نظریهی انتخاب طبیعی در حاشیه ماند.
از آن پس ریاضیات نقش روزافزونی در برنامه پژوهشی تکامل بر عهده گرفت تا جاییکه امروزه در بخشهای مختلفی از نظریهی تکامل مدلهای بسیار پیچیدهی ریاضیاتی به وفور یافت میشود.
با این حال محدودیتهایی نیز در خودِ ریاضیات وجود داشته که مانعی بر گسترش کاربرد ریاضیات در زیستشناسی تکاملی بوده است. یکی از محدودیتها فقدان راهحلی برای معادلاتی بوده است که در آنها عوامل تصادفی وجود دارند. در بخشهای مهمی از فرایندهای تکاملی و فرایندهای اقلیمی شاهد وجود چنین عوامل تصادفی هستیم و عدم وجود راهحلی برای این معادلات، امکان مدلسازی ریاضیاتی این بخشها را از بین میبرد.
اما حالا ریاضیدانها موفق به عرضهی راهحلهایی برای برخی از این معادلات شدهاند. این خبر خوبی برای تکاملدانان است و برایشان به این معنیست که کاربرد ریاضیات در علومی از این دست رو به فزونی خواهد گذاشت.
این مثال میتواند نشانی باشد که چگونه پیشرفت در شاخهای از معرفت، حتی در شاخهای مانند ریاضیات که کاملاً پیشینی است، میتواند به پیشرفت علمی تجربی مانند زیستشناسی کمک کند. باید قدری صبر کنیم تا شاهد تأثیرات آن باشیم.
از سال ۱۹۷۰، که جورج پرایسِ ریاضیدان، با درآمیختن دو تعریف ریاضیاتی ساده، یعنی تعریف میانگین عددی و تعریف کوواریانس، معادلهی پرایس را به زیستشناسان تکاملی معرفی کرد ساختار مفهومی نظریهی تکامل نیز به یکباره پیشرفت فوقالعادهای را شاهد بود. زیستشناسی نظری و بیوانفورماتیک نیز از این تاریخ به بعد بود که گسترشی شگرف داشتند.
تاریخ نشان میدهد که درخواست هرشل و هیوئل از داروین برای عرضهی قوانینی کمّی در نظدیهی تکامل بیجا نبوده است. این درخواست از داروین، حکایت از شم قوی آنها دارد و امروزه دیگر نباید مخالفتهای آنها با داروین را یکسره مبتنی بر ایدئولوژی آنها بگذاریم.
افزایش نقش ریاضیات همچنین به معنای افزایش بهرهگیری از هوشمصنوعی در حل مسائل زیستی نیز خواهد بود؛ زیرا با توجه به اثبات عرضهشده برای معادلات مربوطه، امکان تهیهی الگوریتمهایی فراهم میشود که میتوانند نقشی در طراحی الگوریتمهای بزرگتر بازی کنند، که قرار است فرایندهای تکاملی را بازنمایی کنند.
پررنگ شدن هرچه بیشتر مدلهای ریاضیاتی در زیستشناسی پرسشهای فلسفی مهمی را در پی دارد که برخی از آنها هم اکنون نیز با توجه به کاربست ریاضیات در تکامل مطرح است.
اما فعلاً به جای پرداختن به این بحث فلسفی به جاست به چند پژوهش بدیع که اخیرا منتشر شدهاند، و به واقع نوآوریهای کمنظیری در برنامهی پژوهشی تکامل هستند، نگاهی بیاندازیم.
در این پژوهشها ریاضیدانانی که در "نظریهی بازی تکاملی" (Evolutionary Game Theory) مشغول فعالیت هستند (که فقط یکی از شاخههای کاربست ریاضیات در برنامهی پژوهشی تکامل است که اکنون ۵۰ ساله شده) به راهحلهای بدیعی در تکامل همکاری در جوامع انسانی رسیدهاند و به این ترتیب راه را بر علوم اجتماعیِ ریاضیاتی-تکاملی باز کردهاند. این یافتهها مسیر جامعهشناسی و علوم سیاسی را تغییرات اساسی خواهند داد و بنابراین دانشجویان رشتههای مختلف علوم اجتماعی را به پیگیری آنها دعوت میکنیم.
@harmoniclib
داروین ریاضیدان خوبی نبود. به واقع، در نقطهی مقابل، اعتراف کرده بود که از ریاضیات سر در نمیآورد. از علل اصلی مخالفت دانشمند-فیلسوفانی مانند هرشل و هیوئل با او همین فقدان وجه ریاضیاتی نظریهی انتخاب طبیعی در کتاب منشاء انواع بود. از دید هرشل و هیوئل حسن نظریهی نیوتن این بود که نیوتن سخنان خود را به زبان ریاضیات عرضه کرده بود.
بدتر آنکه، نظریهی تکاملِ داروین مملو از وجوه آماری و احتمالی بود و بنابراین حتی اگر داروین ریاضیدان خوبی بود باز هم احتمال پذیرش یک نظریهی آماری در زیستشناسی توسط هرشل و هیوئل، که استاندارد بالایی همچون قوانینِ کلی و ضروری نیوتن را برای علمی بودن یک نظریه درنظر داشتند، کم بود. تا قبل از ظهور مدلهای آماری از نظریهی انتخاب طبیعی در نیمه نخست قرن بیستم توسط پیرسون، وِلدون، رایت، هالدین، و به ویژه رونالد فیشر، آماردان معروفی که داوکینز او را بزرگترین جانشین داروین میداند، نظریهی انتخاب طبیعی در حاشیه ماند.
از آن پس ریاضیات نقش روزافزونی در برنامه پژوهشی تکامل بر عهده گرفت تا جاییکه امروزه در بخشهای مختلفی از نظریهی تکامل مدلهای بسیار پیچیدهی ریاضیاتی به وفور یافت میشود.
با این حال محدودیتهایی نیز در خودِ ریاضیات وجود داشته که مانعی بر گسترش کاربرد ریاضیات در زیستشناسی تکاملی بوده است. یکی از محدودیتها فقدان راهحلی برای معادلاتی بوده است که در آنها عوامل تصادفی وجود دارند. در بخشهای مهمی از فرایندهای تکاملی و فرایندهای اقلیمی شاهد وجود چنین عوامل تصادفی هستیم و عدم وجود راهحلی برای این معادلات، امکان مدلسازی ریاضیاتی این بخشها را از بین میبرد.
اما حالا ریاضیدانها موفق به عرضهی راهحلهایی برای برخی از این معادلات شدهاند. این خبر خوبی برای تکاملدانان است و برایشان به این معنیست که کاربرد ریاضیات در علومی از این دست رو به فزونی خواهد گذاشت.
این مثال میتواند نشانی باشد که چگونه پیشرفت در شاخهای از معرفت، حتی در شاخهای مانند ریاضیات که کاملاً پیشینی است، میتواند به پیشرفت علمی تجربی مانند زیستشناسی کمک کند. باید قدری صبر کنیم تا شاهد تأثیرات آن باشیم.
از سال ۱۹۷۰، که جورج پرایسِ ریاضیدان، با درآمیختن دو تعریف ریاضیاتی ساده، یعنی تعریف میانگین عددی و تعریف کوواریانس، معادلهی پرایس را به زیستشناسان تکاملی معرفی کرد ساختار مفهومی نظریهی تکامل نیز به یکباره پیشرفت فوقالعادهای را شاهد بود. زیستشناسی نظری و بیوانفورماتیک نیز از این تاریخ به بعد بود که گسترشی شگرف داشتند.
تاریخ نشان میدهد که درخواست هرشل و هیوئل از داروین برای عرضهی قوانینی کمّی در نظدیهی تکامل بیجا نبوده است. این درخواست از داروین، حکایت از شم قوی آنها دارد و امروزه دیگر نباید مخالفتهای آنها با داروین را یکسره مبتنی بر ایدئولوژی آنها بگذاریم.
افزایش نقش ریاضیات همچنین به معنای افزایش بهرهگیری از هوشمصنوعی در حل مسائل زیستی نیز خواهد بود؛ زیرا با توجه به اثبات عرضهشده برای معادلات مربوطه، امکان تهیهی الگوریتمهایی فراهم میشود که میتوانند نقشی در طراحی الگوریتمهای بزرگتر بازی کنند، که قرار است فرایندهای تکاملی را بازنمایی کنند.
پررنگ شدن هرچه بیشتر مدلهای ریاضیاتی در زیستشناسی پرسشهای فلسفی مهمی را در پی دارد که برخی از آنها هم اکنون نیز با توجه به کاربست ریاضیات در تکامل مطرح است.
اما فعلاً به جای پرداختن به این بحث فلسفی به جاست به چند پژوهش بدیع که اخیرا منتشر شدهاند، و به واقع نوآوریهای کمنظیری در برنامهی پژوهشی تکامل هستند، نگاهی بیاندازیم.
در این پژوهشها ریاضیدانانی که در "نظریهی بازی تکاملی" (Evolutionary Game Theory) مشغول فعالیت هستند (که فقط یکی از شاخههای کاربست ریاضیات در برنامهی پژوهشی تکامل است که اکنون ۵۰ ساله شده) به راهحلهای بدیعی در تکامل همکاری در جوامع انسانی رسیدهاند و به این ترتیب راه را بر علوم اجتماعیِ ریاضیاتی-تکاملی باز کردهاند. این یافتهها مسیر جامعهشناسی و علوم سیاسی را تغییرات اساسی خواهند داد و بنابراین دانشجویان رشتههای مختلف علوم اجتماعی را به پیگیری آنها دعوت میکنیم.
@harmoniclib
Forwarded from تکامل و فلسفه
تکامل کوانتومی: وقتی مطالعه بر روی مارمولکها شاهدی بر تکامل جهشی شد
جورج سیمپسُن آمریکایی از معروفترین تکاملدانهای قرن بیستم است. او که با اصرار بر تدریجی بودن تکامل مخالف بود، پیش از الدرج و گولد نظریهی مشابه تعادل منقطع را عرضه کرد که به تکامل کوانتومی موسوم است. سیمپسُن معتقد بود که نرخ تکامل میتواند کند، متوسط یا سریع باشد و در صورتی که سریع باشد گاه میتواند چنان سریع باشد که بتوان از جهشهای تکاملی سخن گفت و با بهرهگیری استعاری از مکانیک کوانتومی از تکامل کوانتومی سخن گفت.
پژوهشی که نتایج آن در نشریهی زیستشناسی روز منتشر شده مؤید این نظر سیمپسُن است.
سَقَنقورها (اسکینکها)، تیرهای از مارمولکها هستند که بیش از 1500 گونه را شامل میشوند و عموماً در نواحی بیابانی و شنزارها زندگی میکنند اما از قطب تا استوا گستردهاند. تنوع در این گونهها بسیار بالا است. از علائق زیستشناسانی که به علم طبقهبندی توجه دارند این است که میخواهند این گونههای متنوع را در قالب درختهای تکاملی نظم دهند، و مشخص کنند کدامها به لحاظ تکاملی به هم نزدیکترند و چه زمانی از هم جدا شدهاند. تا به این جا چنین هدفی برای یک پژوهش تکاملی، پروژهای کاملاً عادی در زیستشناسی تکاملی به نظر میرسید. اما یافتهها اسراری از کارکرد تکامل را آشکار ساختند که میتواند شاهدی مهم به نفع تکامل کوانتومی یا تکامل از طریق جهش باشد.
میتوان پذیرفت که تغییرات در برخی خصیصهها، مثلاً تغییر رنگ، با تغییر در یک یا چند ژن در زمانی کوتاه رخ دهد. اما وقتی سخن از دست و پای دراز یا کوتاه، یا شکل بدن دوکی یا کشیده باشد انتظار متعارف زیستشناسان آن است که تغییرات تدریجی در زمانهای طولانی سبب ایجاد این خصیصهها شده باشد.
هرچند مطابق انتظار متعارف برخی گونهها که متفاوتاند نیاکان دورتری دارند و بنابراین تغیییرات تدریجی را تجربه کردهاند اما پژوهش جدید وفور این انتظار متعارف را به پرسش گرفت. برخی سقنقورها بهرغم تفاوتهای بسیار زیاد در شکل بدن، نیاکان مشترک بسیار نزدیکی دارند. به عبارتی در زمانی بسیار کوتاه به یکباره در دو مسیر تکاملی متفاوت دو جمعیت مشابه به دو گونهی بسیار متفاوت تبدیل شدهاند.
سیمپسُن از نظریهی رانش ژنتیکی تصادفی سیوال رایت بهره گرفت و معتقد بود برخی گسستهایی که در سیر تکاملی فسیلها شاهد هستیم ناشی از نیافتن فسیلها نیست بلکه به علت تغییرات شدید در زمانهای بسیار کوتاه بوده است و بنابراین فسیل واسطهای وجود نداشته که یافت نشده است. مطابق نظریهی رانش ژنتیکی تصادفیِ رایت، کافی است دستهی کوچکی از موجودات که به لحاظ ژنتیکی با میانگین ژنتیکی جمعیت والد متفاوتاند از جمعیت والد جدا شده، وارد محیط جدیدی شوند. اگر محیط جدید مسألههای تکاملی جدیدی را پیش روی گروه قرار دهد در زمانی کوتاه شاهد تغییراتی بزرگ خواهیم بود، به نحوی که دستهی جدا شده میتواند گونهی جدیدی شود.
این پژوهش از این منظر نیز قابل توجه است که چگونه برخی پژوهشهای کاملاً معمولی میتواند به نتایجی بس خیرهکننده بیانجامد. از این پس برای نظرات سیمپسُن و گولد، که با اصرار بر تدریجیگرایی مخالف بودند، شاهدی بسیار قوی در اختیار داریم. البته نمونههای دیگری برای تکامل سریع در اختیار داشتهایم. اما عموم آنها مربوط به تغییرات در خصیصههایی جزییتر بودهاند. چه بسا بلندشدن گردن زرافه نیز چندان که گمان داشتهایم تدریجی و زمانبر نبوده است. با انتشار این یافته فسیلشناسان تبیین دیگری بابت نیافتن فسیلهای حدواسط و حلقههای گمشده در اختیار دارند.
تمثیلی برای مدلسازی تکامل فرهنگی و اجتماعی
این یافته که به تقویت نظریهی تکامل کوانتومی انجامیده است میتواند الگوی مناسبی در مدلسازی تغییرات اجتماعی و فرهنگی باشد. بهخلاف نظر نسبتاً رایج که تغییرات اجتماعی، از جمله اصلاحات اجتماعی گام به گام و تدریجیاند، در جایی مانند اندازهی اندامها، که انتظار تغییرات سریع در آنها نمیرفت نیز شاهد تغییرات بسیار سریع و جهشی بودهایم. این سنخ تغییرات مشابه تغییرات ساختاری در نظامهای اجتماعی و سیاسیاند. بنابراین در سطح اجتماعی نیز چنین تغییراتی کاملاً ممکن است و باید در مدلسازیهای رایانهای که بازسازی تکامل فرهنگی میپردازند مد نظر طراحان قرار گیرد. به عنوان نمونه، مدلسازی برخی تغییرات بسیار ساده در نظامهای آموزش و پرورش، تغییر در نحوهی اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی، و در سطح کلانتر، ایجاد تغییراتی گاه جزئی در قوانین اساسی میتواند مسیر بهزیستی مردم را هموار یا ناهموار کند به نحوی که در زمانی کوتاه ثمرات مثبت یا منفی آن آشکار شود. همگام شدن چند تغییر با هم بر احتمال این امکان میافزاید.
هادی صمدی
@evophilosophy
جورج سیمپسُن آمریکایی از معروفترین تکاملدانهای قرن بیستم است. او که با اصرار بر تدریجی بودن تکامل مخالف بود، پیش از الدرج و گولد نظریهی مشابه تعادل منقطع را عرضه کرد که به تکامل کوانتومی موسوم است. سیمپسُن معتقد بود که نرخ تکامل میتواند کند، متوسط یا سریع باشد و در صورتی که سریع باشد گاه میتواند چنان سریع باشد که بتوان از جهشهای تکاملی سخن گفت و با بهرهگیری استعاری از مکانیک کوانتومی از تکامل کوانتومی سخن گفت.
پژوهشی که نتایج آن در نشریهی زیستشناسی روز منتشر شده مؤید این نظر سیمپسُن است.
سَقَنقورها (اسکینکها)، تیرهای از مارمولکها هستند که بیش از 1500 گونه را شامل میشوند و عموماً در نواحی بیابانی و شنزارها زندگی میکنند اما از قطب تا استوا گستردهاند. تنوع در این گونهها بسیار بالا است. از علائق زیستشناسانی که به علم طبقهبندی توجه دارند این است که میخواهند این گونههای متنوع را در قالب درختهای تکاملی نظم دهند، و مشخص کنند کدامها به لحاظ تکاملی به هم نزدیکترند و چه زمانی از هم جدا شدهاند. تا به این جا چنین هدفی برای یک پژوهش تکاملی، پروژهای کاملاً عادی در زیستشناسی تکاملی به نظر میرسید. اما یافتهها اسراری از کارکرد تکامل را آشکار ساختند که میتواند شاهدی مهم به نفع تکامل کوانتومی یا تکامل از طریق جهش باشد.
میتوان پذیرفت که تغییرات در برخی خصیصهها، مثلاً تغییر رنگ، با تغییر در یک یا چند ژن در زمانی کوتاه رخ دهد. اما وقتی سخن از دست و پای دراز یا کوتاه، یا شکل بدن دوکی یا کشیده باشد انتظار متعارف زیستشناسان آن است که تغییرات تدریجی در زمانهای طولانی سبب ایجاد این خصیصهها شده باشد.
هرچند مطابق انتظار متعارف برخی گونهها که متفاوتاند نیاکان دورتری دارند و بنابراین تغیییرات تدریجی را تجربه کردهاند اما پژوهش جدید وفور این انتظار متعارف را به پرسش گرفت. برخی سقنقورها بهرغم تفاوتهای بسیار زیاد در شکل بدن، نیاکان مشترک بسیار نزدیکی دارند. به عبارتی در زمانی بسیار کوتاه به یکباره در دو مسیر تکاملی متفاوت دو جمعیت مشابه به دو گونهی بسیار متفاوت تبدیل شدهاند.
سیمپسُن از نظریهی رانش ژنتیکی تصادفی سیوال رایت بهره گرفت و معتقد بود برخی گسستهایی که در سیر تکاملی فسیلها شاهد هستیم ناشی از نیافتن فسیلها نیست بلکه به علت تغییرات شدید در زمانهای بسیار کوتاه بوده است و بنابراین فسیل واسطهای وجود نداشته که یافت نشده است. مطابق نظریهی رانش ژنتیکی تصادفیِ رایت، کافی است دستهی کوچکی از موجودات که به لحاظ ژنتیکی با میانگین ژنتیکی جمعیت والد متفاوتاند از جمعیت والد جدا شده، وارد محیط جدیدی شوند. اگر محیط جدید مسألههای تکاملی جدیدی را پیش روی گروه قرار دهد در زمانی کوتاه شاهد تغییراتی بزرگ خواهیم بود، به نحوی که دستهی جدا شده میتواند گونهی جدیدی شود.
این پژوهش از این منظر نیز قابل توجه است که چگونه برخی پژوهشهای کاملاً معمولی میتواند به نتایجی بس خیرهکننده بیانجامد. از این پس برای نظرات سیمپسُن و گولد، که با اصرار بر تدریجیگرایی مخالف بودند، شاهدی بسیار قوی در اختیار داریم. البته نمونههای دیگری برای تکامل سریع در اختیار داشتهایم. اما عموم آنها مربوط به تغییرات در خصیصههایی جزییتر بودهاند. چه بسا بلندشدن گردن زرافه نیز چندان که گمان داشتهایم تدریجی و زمانبر نبوده است. با انتشار این یافته فسیلشناسان تبیین دیگری بابت نیافتن فسیلهای حدواسط و حلقههای گمشده در اختیار دارند.
تمثیلی برای مدلسازی تکامل فرهنگی و اجتماعی
این یافته که به تقویت نظریهی تکامل کوانتومی انجامیده است میتواند الگوی مناسبی در مدلسازی تغییرات اجتماعی و فرهنگی باشد. بهخلاف نظر نسبتاً رایج که تغییرات اجتماعی، از جمله اصلاحات اجتماعی گام به گام و تدریجیاند، در جایی مانند اندازهی اندامها، که انتظار تغییرات سریع در آنها نمیرفت نیز شاهد تغییرات بسیار سریع و جهشی بودهایم. این سنخ تغییرات مشابه تغییرات ساختاری در نظامهای اجتماعی و سیاسیاند. بنابراین در سطح اجتماعی نیز چنین تغییراتی کاملاً ممکن است و باید در مدلسازیهای رایانهای که بازسازی تکامل فرهنگی میپردازند مد نظر طراحان قرار گیرد. به عنوان نمونه، مدلسازی برخی تغییرات بسیار ساده در نظامهای آموزش و پرورش، تغییر در نحوهی اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی، و در سطح کلانتر، ایجاد تغییراتی گاه جزئی در قوانین اساسی میتواند مسیر بهزیستی مردم را هموار یا ناهموار کند به نحوی که در زمانی کوتاه ثمرات مثبت یا منفی آن آشکار شود. همگام شدن چند تغییر با هم بر احتمال این امکان میافزاید.
هادی صمدی
@evophilosophy
phys.org
Wildly divergent skinks provide a window into how evolution works
A diverse group of lizards known as the social skinks is helping scientists answer questions about some of the fundamental workings of evolution.
✅ موضوعات سخنرانان:
اگر استاد بهزاد زنده بود کدام نظریههای علمی را دنبال میکرد؟! (دکتر حقشناس، روانشناس)
- حلقههای میانجی در رشد فکری و فرهنگی در ایران (دکتر دستگیری/ اپیدمیولوژیست)
- دکتر بهزاد و نسل ممتاز فرهنگ گیلان ( دکتر موسوی؛ مردمشناس)
- ناشنیدههایی از دکتر بهزاد (دکتر روحانی، فیزیولوژیست)
- زیستههای آموزشی از دکتر بهزاد (دکتر فراهانی، روانشناس)
- مروری بر آثار و اثربخشی آثار بهزاد بر جامعه (دکتر رضایی، روانشناس)
و
عزیزانی از دبیرستان البرز تهران
لینک ورود زودهنگام
https://evnd.co/GTF4E
اگر استاد بهزاد زنده بود کدام نظریههای علمی را دنبال میکرد؟! (دکتر حقشناس، روانشناس)
- حلقههای میانجی در رشد فکری و فرهنگی در ایران (دکتر دستگیری/ اپیدمیولوژیست)
- دکتر بهزاد و نسل ممتاز فرهنگ گیلان ( دکتر موسوی؛ مردمشناس)
- ناشنیدههایی از دکتر بهزاد (دکتر روحانی، فیزیولوژیست)
- زیستههای آموزشی از دکتر بهزاد (دکتر فراهانی، روانشناس)
- مروری بر آثار و اثربخشی آثار بهزاد بر جامعه (دکتر رضایی، روانشناس)
و
عزیزانی از دبیرستان البرز تهران
لینک ورود زودهنگام
https://evnd.co/GTF4E
Forwarded from تکامل و فلسفه
چگونه آغاز کشاورزی بر تکامل انسان اثر گذاشت؟
درسی برای فیلسوفان
پژوهشی که اخیراً در نشریهی نیچر چاپ شده بسیار بصیرتبخش است: از اینکه چگونه با آغاز کشاورزی از ۱۲هزارسالپیش انسانها تغییر کردند سخن میگوید. این پژوهش ما را به تأملی دربارهی آیندهی انسان در سایهی تکنولوژیهای جدید وا میدارد.
امروزه درصد قابلتوجهی از انسانها گیاهخوارند. درحالیکه گوشتخواری در اجداد شکارچیگردآور ما پدیدهای رایج بود. مقالهی تازهنشریافته میگوید چگونه با گسترش تکنولوژیهای کشاورزی زیستشناسی انسان به نحوی تغییر کرد که قابلیت هضم نشاسته در او افزایش یافت.
پژوهشگران نشان میدهند که انسانهای امروزی نسبت به اجداد شکارچیشان، ژنهای بیشتری برای هضم نشاسته دارند. در پژوهش کنونی با معرفی روشهای جدید دریافتند که تعداد ژن آمیلاز از ۸ به ۱۱ افزایش یافته است.
این مثالی بسیار جالب است از اینکه چگونه تکنولوژیها هدایت ژنوم را بر عهده میگیرند. با کمک بهبود در تکنیکهای کشاورزی، تولید غلات افزایش یافت و این نیاز به هضم نشاسته را بیشتر میکرد. در مقابل افزایش توانایی هضم هیدراتهای کربن انگیزهای بود برای ارتقای تکنیکهای کشاورزی در پرورش غلات. چرخهی همتکاملی آغاز شد و طی زمان ۱۲هزارساله قابلیت انسان امروز برای هضم نان، بسیار بیش از نیاکان شکارچیگردآورش شد.
این روایت و روایتهای مشابه، از جمله در قابلیت هضم شیر پس از آغاز دامداری، جدید نیستند. اما اینبار شواهد ژنتیکی موثقی در تکمیل روایتها در اختیار داریم.
پژوهش همچنین نشان میدهد شامپانزهها، بونوبوها و حتی انسان نئاندرتال صرفاً یک ژن برای این منظور دارند. به عبارتی تغییرات تکنولوژیکی باعث شده که انسانهای امروز تفاوتهای اساسی با خویشاوندان نزدیکش پیدا کند. این مثالی عینی است از اینکه چگونه تکنولوژیها ابتدا عادات رفتاری ما و در صورت ادامه یافتن سرشت انسان را تغییر میدهند.
نیاز به نوعی جدید از فلسفهورزی
مطالعهی نمونههایی از همتکاملی ژن-فرهنگ در گذشته راهنمایی است برای مطالعهی تأثیرات تکنولوژیهای نوین بر تغییرات گسترده در عادات رفتاری و سپس در سرشت انسان.
مطالعهی چیستی سرشت انسان، روابط انسانی، و روابط متقابل انسان با محیط در کلیترین حالت ممکن از جمله وظایف فلسفه است تا ضمن این مطالعه تجویزهایی برای بهتر زيستن عرضه کند. همتای آن تغییرات بزرگی که با آغاز کشاورزی ایجاد شد به این چند مورد، صرفاً به عنوان نمونه، نگاهی کنيم:
اتومبیل و هواپیما تغییرات اساسی در نحوهی جابهجایی انسان ایجاد کردند. الکتریسیته و لامپ ساعات خواب و بیداری را گاه کاملاً دگرگون کردند. تأثیر تکنولوژیهایی مانند رایانه و موبایل بر تغییر عادات در زندگی روزمره آنقدر زیاد بوده که هر روزه دهها پژوهش علمی اثرات آن را گزارش میکنند. گسترش فضای مجازی، اتوماسیون، و هوش مصنوعی تغییرات بزرگتری را به همراه دارند. متاورس، سایبورگها، و عادی شدن ویرایش ژنتیکی امروزه دیگر داستانهای علمی تخیلی نیستند هرچند ما منفعلانه به نظاره نشستهایم.
وقتی تغییرات شدید و پایا در زمانهای طولانی در عادات رفتاری یک گونه را شاهد باشیم به معنای آن است که سرشت آن گونه با سرعت بالایی در حال تغییر است. این درحالیست که برخی فیلسوفان سنتی بر تمامی این تغییرات چشم میبندند و حتی در امکانِ تغییرِ سرشت انسان تردید دارند و عقلاً آن را ناممکن ارزیابی میکنند. برخی دیگر گامی پیش رفته، البته بدون آگاهی از جزئيات، در کل تغییرات را میپذیرند اما با ابزارهای مفهومی برگرفته از سنت فلسفی که هیچ سنخیتی با موضوع مورد تحلیل ندارد خواهان تحلیل آن کلیتِ مفروضِ خود هستند. این کار همانند جستوجو در مکانی، غیر از مکان گم شدن کلید است.
فلسفه باید به موضوعاتی از این دست بپردازد و برای اینکار نیازمند ابزارهای مفهومی نوین است. فلسفه باید روندهای جهانی را، که علم در شاخههای مختلف خود معرفی میکند رصد کند و طرح کلی از نحوهی مواجهه با شرایط را عرضه کند. زمان گیرافتادن در افلاطون و صدرا سپری شده است. بزرگترین فیلسوفان تاریخ، ناظر به شرایط زمانهی خود نظریهپردازی میکردند.
برای دانشجوی فلسفه در جهان امروز آگاهی از مکانیسمهای همتکاملی تکنولوژی-بیولوژی، نظریههای نوین سرشت انسان، سازوکار زنجیرههای بلوکی، بدنمندی و جایمندی شناخت، سوگیریهای شناختی، تلنگر، و دهها موضوع دیگر بسیار مهمتر از آگاهی از جزئیات اندیشههای فیلسوفان گذشته است. خود ارسطو و صدرا نیز اگر امروزه میزیستند این مطالب را پیگیری میکردند.
در چنین شرایطی دروس دانشگاهی فلسفه نیازمند بازبینی اساسی بر اساس اولویتهای زمانه است. این بهمعنای طرد کامل فلسفهورزی در شیوههای رایج نیست، بلکه به معنای ایجاد تغییرات اساسی در اولویتبندیها و آگاهی از شیوههای نوین است.
هادی صمدی
@evophilosophy
درسی برای فیلسوفان
پژوهشی که اخیراً در نشریهی نیچر چاپ شده بسیار بصیرتبخش است: از اینکه چگونه با آغاز کشاورزی از ۱۲هزارسالپیش انسانها تغییر کردند سخن میگوید. این پژوهش ما را به تأملی دربارهی آیندهی انسان در سایهی تکنولوژیهای جدید وا میدارد.
امروزه درصد قابلتوجهی از انسانها گیاهخوارند. درحالیکه گوشتخواری در اجداد شکارچیگردآور ما پدیدهای رایج بود. مقالهی تازهنشریافته میگوید چگونه با گسترش تکنولوژیهای کشاورزی زیستشناسی انسان به نحوی تغییر کرد که قابلیت هضم نشاسته در او افزایش یافت.
پژوهشگران نشان میدهند که انسانهای امروزی نسبت به اجداد شکارچیشان، ژنهای بیشتری برای هضم نشاسته دارند. در پژوهش کنونی با معرفی روشهای جدید دریافتند که تعداد ژن آمیلاز از ۸ به ۱۱ افزایش یافته است.
این مثالی بسیار جالب است از اینکه چگونه تکنولوژیها هدایت ژنوم را بر عهده میگیرند. با کمک بهبود در تکنیکهای کشاورزی، تولید غلات افزایش یافت و این نیاز به هضم نشاسته را بیشتر میکرد. در مقابل افزایش توانایی هضم هیدراتهای کربن انگیزهای بود برای ارتقای تکنیکهای کشاورزی در پرورش غلات. چرخهی همتکاملی آغاز شد و طی زمان ۱۲هزارساله قابلیت انسان امروز برای هضم نان، بسیار بیش از نیاکان شکارچیگردآورش شد.
این روایت و روایتهای مشابه، از جمله در قابلیت هضم شیر پس از آغاز دامداری، جدید نیستند. اما اینبار شواهد ژنتیکی موثقی در تکمیل روایتها در اختیار داریم.
پژوهش همچنین نشان میدهد شامپانزهها، بونوبوها و حتی انسان نئاندرتال صرفاً یک ژن برای این منظور دارند. به عبارتی تغییرات تکنولوژیکی باعث شده که انسانهای امروز تفاوتهای اساسی با خویشاوندان نزدیکش پیدا کند. این مثالی عینی است از اینکه چگونه تکنولوژیها ابتدا عادات رفتاری ما و در صورت ادامه یافتن سرشت انسان را تغییر میدهند.
نیاز به نوعی جدید از فلسفهورزی
مطالعهی نمونههایی از همتکاملی ژن-فرهنگ در گذشته راهنمایی است برای مطالعهی تأثیرات تکنولوژیهای نوین بر تغییرات گسترده در عادات رفتاری و سپس در سرشت انسان.
مطالعهی چیستی سرشت انسان، روابط انسانی، و روابط متقابل انسان با محیط در کلیترین حالت ممکن از جمله وظایف فلسفه است تا ضمن این مطالعه تجویزهایی برای بهتر زيستن عرضه کند. همتای آن تغییرات بزرگی که با آغاز کشاورزی ایجاد شد به این چند مورد، صرفاً به عنوان نمونه، نگاهی کنيم:
اتومبیل و هواپیما تغییرات اساسی در نحوهی جابهجایی انسان ایجاد کردند. الکتریسیته و لامپ ساعات خواب و بیداری را گاه کاملاً دگرگون کردند. تأثیر تکنولوژیهایی مانند رایانه و موبایل بر تغییر عادات در زندگی روزمره آنقدر زیاد بوده که هر روزه دهها پژوهش علمی اثرات آن را گزارش میکنند. گسترش فضای مجازی، اتوماسیون، و هوش مصنوعی تغییرات بزرگتری را به همراه دارند. متاورس، سایبورگها، و عادی شدن ویرایش ژنتیکی امروزه دیگر داستانهای علمی تخیلی نیستند هرچند ما منفعلانه به نظاره نشستهایم.
وقتی تغییرات شدید و پایا در زمانهای طولانی در عادات رفتاری یک گونه را شاهد باشیم به معنای آن است که سرشت آن گونه با سرعت بالایی در حال تغییر است. این درحالیست که برخی فیلسوفان سنتی بر تمامی این تغییرات چشم میبندند و حتی در امکانِ تغییرِ سرشت انسان تردید دارند و عقلاً آن را ناممکن ارزیابی میکنند. برخی دیگر گامی پیش رفته، البته بدون آگاهی از جزئيات، در کل تغییرات را میپذیرند اما با ابزارهای مفهومی برگرفته از سنت فلسفی که هیچ سنخیتی با موضوع مورد تحلیل ندارد خواهان تحلیل آن کلیتِ مفروضِ خود هستند. این کار همانند جستوجو در مکانی، غیر از مکان گم شدن کلید است.
فلسفه باید به موضوعاتی از این دست بپردازد و برای اینکار نیازمند ابزارهای مفهومی نوین است. فلسفه باید روندهای جهانی را، که علم در شاخههای مختلف خود معرفی میکند رصد کند و طرح کلی از نحوهی مواجهه با شرایط را عرضه کند. زمان گیرافتادن در افلاطون و صدرا سپری شده است. بزرگترین فیلسوفان تاریخ، ناظر به شرایط زمانهی خود نظریهپردازی میکردند.
برای دانشجوی فلسفه در جهان امروز آگاهی از مکانیسمهای همتکاملی تکنولوژی-بیولوژی، نظریههای نوین سرشت انسان، سازوکار زنجیرههای بلوکی، بدنمندی و جایمندی شناخت، سوگیریهای شناختی، تلنگر، و دهها موضوع دیگر بسیار مهمتر از آگاهی از جزئیات اندیشههای فیلسوفان گذشته است. خود ارسطو و صدرا نیز اگر امروزه میزیستند این مطالب را پیگیری میکردند.
در چنین شرایطی دروس دانشگاهی فلسفه نیازمند بازبینی اساسی بر اساس اولویتهای زمانه است. این بهمعنای طرد کامل فلسفهورزی در شیوههای رایج نیست، بلکه به معنای ایجاد تغییرات اساسی در اولویتبندیها و آگاهی از شیوههای نوین است.
هادی صمدی
@evophilosophy
Nature
Recurrent evolution and selection shape structural diversity at the amylase locus
Nature - The impact of structural variation on the evolution of the amylase genes is explored using human pangenome resources and ancient DNA data.
Forwarded from نشر کرگدن
تقسیم کار
رویکردی تکاملی به اشتغال زنان
کینگزلی براون
ترجمۀ غزاله عزیزی
مجموعۀ «مطالعات تکامل»/ دبیر: محمدرضا معمارصادقی
۸۴ صفحه/ قیمت پست جلد: ۱۰۰۰۰۰ تومان
قیمت در ایام پیشخرید: ۸۵۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🔸 مطالعات نظری و تجربی فراوانی نشان داده است که، بیش از آنچه تاکنون میپنداشتیم، رفتارهای حیوانات از عوامل محیطی و رفتارهای انسانها از عوامل زیستی تأثیر میپذیرند. از نتایج مهم این تحقیقات تأیید این باور عمومی است که زنان و مردان تفاوتهای بنیادین روانی دارند. اما، بهرغم پذیرش تفاوتهای تولیدمثلی در زن و مرد، نوشتههای مربوط به سیاستگذاری عمومی بهشکلی گسترده تفاوتهای جنیستی مرتبط با خلقوخو و رفتار را نادیده انگاشتهاند.
🔸 طبق باوری شایع در علوم اجتماعی، هر تفاوتی در رفتار زن و مرد محصول تربیت دوران کودکی و از جملۀ تأثیرات فرهنگی است. این در حالی است که تحقیقات حوزۀ انسانشناسی همخوانی قابلتوجهی میان رفتارهای جنسیتی در تمام جوامع نشان میدهد. این تحقیقات نشان میدهد که ممکن است ما به نوعی علت و معلول را اشتباه گرفته باشیم: شاید ساختار پدرسالارانۀ جوامع معلول تفاوتهای جنیستی باشد و نه علت آن.
🔸 تقریباً تمامی سیاستگذاریهای عمومی بر پایۀ دیدگاهی ضمنی دربارۀ سرشت انسان بنا شدهاند. برای نمونه، بسیاری از سیاستهای مربوط به برابری جنسیتی مبتنی بر این فرضیۀ رایج در علوم اجتماعیاند که زن و مرد سرشت یکسانی دارند. اکنون، پرسش این است که چنانچه تحقیقات علمی اخیر در باب تفاوتهای زن و مرد درست باشد، چه دیدگاهی را باید در قلمرو سیاستگذاری عمومی دربارۀ سرشت انسان مد نظر قرار داد.
🔸 علاقهمندان میتوانند برای پیشخرید کتاب به سایت نشر کرگدن مراجعه کنند. در ایام پیشخرید تخفیف ویژهای برای کتابها در نظر گرفته شده است.
#نشر_کرگدن، #در_دست_انتشار، #تقسیم_کار، #کینگزلی_براون، #غزاله_عزیزی، #محمدرضا_معمارصادقی، #مطالعات_تکامل، #اشتغال_زنان، #تفاوتهای_جنسیتی، #فرگشت، #برابری_جنسیتی
رویکردی تکاملی به اشتغال زنان
کینگزلی براون
ترجمۀ غزاله عزیزی
مجموعۀ «مطالعات تکامل»/ دبیر: محمدرضا معمارصادقی
۸۴ صفحه/ قیمت پست جلد: ۱۰۰۰۰۰ تومان
قیمت در ایام پیشخرید: ۸۵۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🔸 مطالعات نظری و تجربی فراوانی نشان داده است که، بیش از آنچه تاکنون میپنداشتیم، رفتارهای حیوانات از عوامل محیطی و رفتارهای انسانها از عوامل زیستی تأثیر میپذیرند. از نتایج مهم این تحقیقات تأیید این باور عمومی است که زنان و مردان تفاوتهای بنیادین روانی دارند. اما، بهرغم پذیرش تفاوتهای تولیدمثلی در زن و مرد، نوشتههای مربوط به سیاستگذاری عمومی بهشکلی گسترده تفاوتهای جنیستی مرتبط با خلقوخو و رفتار را نادیده انگاشتهاند.
🔸 طبق باوری شایع در علوم اجتماعی، هر تفاوتی در رفتار زن و مرد محصول تربیت دوران کودکی و از جملۀ تأثیرات فرهنگی است. این در حالی است که تحقیقات حوزۀ انسانشناسی همخوانی قابلتوجهی میان رفتارهای جنسیتی در تمام جوامع نشان میدهد. این تحقیقات نشان میدهد که ممکن است ما به نوعی علت و معلول را اشتباه گرفته باشیم: شاید ساختار پدرسالارانۀ جوامع معلول تفاوتهای جنیستی باشد و نه علت آن.
🔸 تقریباً تمامی سیاستگذاریهای عمومی بر پایۀ دیدگاهی ضمنی دربارۀ سرشت انسان بنا شدهاند. برای نمونه، بسیاری از سیاستهای مربوط به برابری جنسیتی مبتنی بر این فرضیۀ رایج در علوم اجتماعیاند که زن و مرد سرشت یکسانی دارند. اکنون، پرسش این است که چنانچه تحقیقات علمی اخیر در باب تفاوتهای زن و مرد درست باشد، چه دیدگاهی را باید در قلمرو سیاستگذاری عمومی دربارۀ سرشت انسان مد نظر قرار داد.
🔸 علاقهمندان میتوانند برای پیشخرید کتاب به سایت نشر کرگدن مراجعه کنند. در ایام پیشخرید تخفیف ویژهای برای کتابها در نظر گرفته شده است.
#نشر_کرگدن، #در_دست_انتشار، #تقسیم_کار، #کینگزلی_براون، #غزاله_عزیزی، #محمدرضا_معمارصادقی، #مطالعات_تکامل، #اشتغال_زنان، #تفاوتهای_جنسیتی، #فرگشت، #برابری_جنسیتی
Forwarded from Mind Research Center
Forwarded from تکامل و فلسفه
مکتب ایرانی صلح؛ چهارمین پیش نشست همایش سالانه انجمن علمی مطالعات صلح ایران
سخنران: هادی صمدی
عضو هیات علمی گروه فلسفه، واحد علوم و تحقیقات
دبیر مجموعه شکوفایی در نشر دکسا
تخصص: تکامل و فلسفه
عنوان سخنرانی: نگاهی تکاملی به صلح و جنگ
موضوع: هابز معتقد بود انسان گرگ انسان است و حالت طبیعی در گونهی انسان، جنگ دائمی است. در مقابل روسو انسان را در حالت طبیعی همانند اورانگاوتان آرام و در صلح میدید.
اما از منظر زیستشناسی تکاملی حالت طبیعی نیاکان ما صلح بوده یا جنگ؟ اگر امروزه قوانین از بین بروند حالت طبیعی، این بار بهمعنای نبودن حاکمیتها، صلح است یا جنگ؟ و مهمتر آنکه حالت طبیعی رفتارهای ما در گذشتههای دور چه ربطی با حالات امروزین بشر پیدا میکند؟ اگر بپذیریم سرشت انسان طی تکامل در حال تغییر است چه میتوان در مورد صلحطلبی یا جنگطلبی انسانها گفت؟
مدیر نشست: آزاده دوستالهی
زمان: چهارشنبه ۲ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷
برنامه به صورت حضوری برگزار میگردد.
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
انجمن علمی مطالعات صلح ایران
مکان: خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن خیام
@evophilosophy
سخنران: هادی صمدی
عضو هیات علمی گروه فلسفه، واحد علوم و تحقیقات
دبیر مجموعه شکوفایی در نشر دکسا
تخصص: تکامل و فلسفه
عنوان سخنرانی: نگاهی تکاملی به صلح و جنگ
موضوع: هابز معتقد بود انسان گرگ انسان است و حالت طبیعی در گونهی انسان، جنگ دائمی است. در مقابل روسو انسان را در حالت طبیعی همانند اورانگاوتان آرام و در صلح میدید.
اما از منظر زیستشناسی تکاملی حالت طبیعی نیاکان ما صلح بوده یا جنگ؟ اگر امروزه قوانین از بین بروند حالت طبیعی، این بار بهمعنای نبودن حاکمیتها، صلح است یا جنگ؟ و مهمتر آنکه حالت طبیعی رفتارهای ما در گذشتههای دور چه ربطی با حالات امروزین بشر پیدا میکند؟ اگر بپذیریم سرشت انسان طی تکامل در حال تغییر است چه میتوان در مورد صلحطلبی یا جنگطلبی انسانها گفت؟
مدیر نشست: آزاده دوستالهی
زمان: چهارشنبه ۲ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷
برنامه به صورت حضوری برگزار میگردد.
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
انجمن علمی مطالعات صلح ایران
مکان: خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن خیام
@evophilosophy