تاریخ ادبیات ایران دورهی صفوی
از آعاز قرن دهم تا میانهی قرن دوازدهم
ذبیحالله صفا
rasekhoon-net.cdn.ampproject.org/v/s/rasekhoon.net/article/amp/show/845089/سایر-مقالات/amp_gsa=1&_js_v=a9&usqp=mq331AQIUAKwASCAAgM%3D#amp_tf=از %251%24s&aoh=17466319272058&referrer=https%3A%2F%2Fwww.google.com
https://rasekhoon.net/article/show/845089/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%B5%D9%81%D9%88%DB%8C
از آعاز قرن دهم تا میانهی قرن دوازدهم
ذبیحالله صفا
rasekhoon-net.cdn.ampproject.org/v/s/rasekhoon.net/article/amp/show/845089/سایر-مقالات/amp_gsa=1&_js_v=a9&usqp=mq331AQIUAKwASCAAgM%3D#amp_tf=از %251%24s&aoh=17466319272058&referrer=https%3A%2F%2Fwww.google.com
https://rasekhoon.net/article/show/845089/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%B5%D9%81%D9%88%DB%8C
نهضت بازگشت ادبی
https://vista.ir/m/a/gesua/%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C
https://vista.ir/m/a/gesua/%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C
ویستا
نهضت بازگشت ادبی
دورهی حکومت قاجاریه بر ایران منشأ تحولات گستردهای در جنبههای سیاسی، اجتماعی، ادبی، اقتصادی و... در جامعهی ایران شد. تحولاتی که تأثیرات ـ مثبت یا منفی ـ آن هنوز هم بخوبی در جامعه احساس می شود. و این تأثیر به حدی است که به جرأت میتوان ادعا کرد که اگر کسی…
Forwarded from خانه فرهنگ گیلان
▫️به گزارش گروه شعر فارسی خانهی فرهنگ گیلان؛ نقد و بررسی مجموعه شعر «گلها قبرستان ندارند.» اثر ستار جانعلیپور عصر یکشنبه چهاردهم اردیبهشت یک هزار و چهارصد و چهار همراه با جمعی از هنرمندان و هنردوستان در هوای بهاری خانهی فرهنگ گیلان برگزار شد. در ابتدا، مزدک پنجهای ، دبیر نشست به معرفی شاعر پرداخت و بیان داشت که نگاه شاعر تغییر پیدا کرده و حرفهایتر شده است. «شکل تخیل و تصاویر برجسته شدهاند و جهان تجربهشدهی خود را روایت کرده است و رفتاری فیلسوفانه پی گرفته است.» پنجهای سپس از جانعلیپور دعوت کرد تا به قرائت چند شعر از کتاب بپردازد.
در ادامه پنجهای از نخستین منتقد، آرمان میرزانژاد دعوت به عمل آورد تا به بیان نظرات خود در رابطه با این کتاب بپردازد. این منتقد در ابتدا به تفسیر عنوان کتاب پرداخت و بیان داشت که تضادی میان زیبایی گل و نابودی قبرستان وجود دارد. «ما در این کتاب با نگاه مدرنی چون بینامتنیت روبهرو هستیم که شعر را به فراز میبرد. رنگ بنفش ابهامی چندلایه و زیبا در شعری دارد که عنوان مجموعه هم است. نه فقط رنگ فیزیکی، بلکه حالت عاطفی و نمادین دارد. بنابراین جنبهی ابهام دارد.»
سپس میرزانژاد افزود که شاعر فاصلهی میان زبان شاعرانه و زبان روزمره را برداشته است: عباراتی مانند کت لی، فرود اضطراری نور و...
میرزانژاد افزود: مخاطب با عدم قطعیت در این اشعار جانعلیپور روبهرو هست که از رویکردهای پستمدرن است. روایت خطی شکسته شده است. البته فقط در مواجهه با تکنیکها است که میتوانیم بگوییم شاعر از کدام مکتب اثر پذیرفته است.» سپس این منتقد بیان داشت که سطرها اغلب به هم متصل نیستند و آگاهانه به سمت چندمعنایی رفته است و شاعر از معنای شفاف فاصله گرفته است و به ابهام گرویده است. «شاعر خودزدایی میکند و به همین دلیل با تکثر صداها روبهرو میشویم. باری از اندوه و بغض همدلانه نسبت به شخصیتهای کتاب وجود دارد؛ شخصیتهای به حاشیه رانده شده. از آهوناله اما خبری نیست. شاعر با زبان شاعرانه، ایدهی انتزاعی هایدگر را به چالش میکشد و خانه را جایی میداند که افکار باید در آن شکل بگیرند.»
در ادامه پنجهای از دومین منتقد نسترن بشردوست، شاعر دعوت کرد. بشردوست در ابتدا به شیوهی انتخاب عناوین اشعار پرداخت و بیان داشت یکی از روشها برداشت درونی شاعر است و روش دیگر تمرکز بیشتر شاعر بر یک کلمه و روش آخر، شماره بندی. «همانطور که تأثیرات شرایط و زمانه بر محتوای اشعار وجود دارد، در عناوین هم با این موضوع روبهرو هستیم.» سپس این منتقد بیان داشت که جانعلیپور با وسواس عناوین کتاب را انتخاب کرده است. «به طور مثال دو شعر از این کتاب عنوان سؤالی دارد. وقتی با عنوانی پرسشی روبهرو میشویم، سعی میکنیم پاسخش را در متن جستوجو کنیم. هم میتوانیم خط فکری شاعر را از طریق نامگذاری اشعارش دریابیم و هم میتوانیم کارکردش را در شعر کنکاش کنیم. خواننده را ترغیب میکند که پاسخی را برای آن بیابد.»
شاعر توصیف وضعیت میکند و جهانبینی دارد. شاعر خواننده را در متن به چالش میکشد و اثر دچار وزن شده است؛ بنابراین جدا از اینکه نمیتوانیم از کنار نامگذاریها ساده بگذریم، بهعنوان یک مؤلف هم باید در انتخاب عناوین محتاط باشیم. «خود عنوان شعریت دارد؛ جهانبینی دارد؛ طعنهای حتی در آن پنهان میشود.» در این کتاب با چندین عنوان اسمی روبهرو هستیم.
در ادامه پنجهای از آخرین منتقد این نشست، اسماعیل مهرانفرِ شاعر، دعوت به عمل آورد تا به بیان نقد و نظرات خود در رابطه با این کتاب بپردازد. مهرانفر نوشتهی خود را که جُستار نام داشت برای حاضران قرائت کرد و در پایان علیرضا پنجهای، شاعر و منتقد به بیان سخنانی پرداخت. این شاعر بیان داشت که در ابتدای خواندن هر کتابی، یافتن شاهکلید مهم است. شاهکلید این کتاب، به سخره گرفتن جهان هستی است و ورود به جهانی فانتزی. وی یکی از آسیبهای نقد امروز را نقدهای محفلی و جزیرهای دانست و معتقد بود که شاعران باید از نقدهای صریح استقبال کنند، چرا که صرفاً در مواجهه با این نوع نقد است که امکان اصلاح و رشد پدید میآید. علیرضا پنجهای افزود: ادبیات ما بسیار غنی است و بهتر است شاعران معاصر سراغ سرچشمهها بروند. حافظ، سعدی، مولانا، کتابهای مقدس منابع سرچشمهی ما هستند. بیتوجهی به این منابع سبب شده ما با فقدان جهانبینی در کار شاعران مواجه باشیم.
شاعر مجموعه شعر «سکسکهای عاشقانه» گفت: نوآوری خوب است. اما باید کلیدهایی بدهیم؛ چون شعر هستی اجتماعی دارد، نه هستی درونی. وگرنه مخاطب سردرگم خواهد شد.»
در پایان جلسه ستار جانعلیپور هم به بیان سخنانی در رابطه با شعرهای کتاب، نگاهش به شعر و نظراتی که مطرح شده بود، پرداخت.
@kfgil
🔻🔻🔻
در ادامه پنجهای از نخستین منتقد، آرمان میرزانژاد دعوت به عمل آورد تا به بیان نظرات خود در رابطه با این کتاب بپردازد. این منتقد در ابتدا به تفسیر عنوان کتاب پرداخت و بیان داشت که تضادی میان زیبایی گل و نابودی قبرستان وجود دارد. «ما در این کتاب با نگاه مدرنی چون بینامتنیت روبهرو هستیم که شعر را به فراز میبرد. رنگ بنفش ابهامی چندلایه و زیبا در شعری دارد که عنوان مجموعه هم است. نه فقط رنگ فیزیکی، بلکه حالت عاطفی و نمادین دارد. بنابراین جنبهی ابهام دارد.»
سپس میرزانژاد افزود که شاعر فاصلهی میان زبان شاعرانه و زبان روزمره را برداشته است: عباراتی مانند کت لی، فرود اضطراری نور و...
میرزانژاد افزود: مخاطب با عدم قطعیت در این اشعار جانعلیپور روبهرو هست که از رویکردهای پستمدرن است. روایت خطی شکسته شده است. البته فقط در مواجهه با تکنیکها است که میتوانیم بگوییم شاعر از کدام مکتب اثر پذیرفته است.» سپس این منتقد بیان داشت که سطرها اغلب به هم متصل نیستند و آگاهانه به سمت چندمعنایی رفته است و شاعر از معنای شفاف فاصله گرفته است و به ابهام گرویده است. «شاعر خودزدایی میکند و به همین دلیل با تکثر صداها روبهرو میشویم. باری از اندوه و بغض همدلانه نسبت به شخصیتهای کتاب وجود دارد؛ شخصیتهای به حاشیه رانده شده. از آهوناله اما خبری نیست. شاعر با زبان شاعرانه، ایدهی انتزاعی هایدگر را به چالش میکشد و خانه را جایی میداند که افکار باید در آن شکل بگیرند.»
در ادامه پنجهای از دومین منتقد نسترن بشردوست، شاعر دعوت کرد. بشردوست در ابتدا به شیوهی انتخاب عناوین اشعار پرداخت و بیان داشت یکی از روشها برداشت درونی شاعر است و روش دیگر تمرکز بیشتر شاعر بر یک کلمه و روش آخر، شماره بندی. «همانطور که تأثیرات شرایط و زمانه بر محتوای اشعار وجود دارد، در عناوین هم با این موضوع روبهرو هستیم.» سپس این منتقد بیان داشت که جانعلیپور با وسواس عناوین کتاب را انتخاب کرده است. «به طور مثال دو شعر از این کتاب عنوان سؤالی دارد. وقتی با عنوانی پرسشی روبهرو میشویم، سعی میکنیم پاسخش را در متن جستوجو کنیم. هم میتوانیم خط فکری شاعر را از طریق نامگذاری اشعارش دریابیم و هم میتوانیم کارکردش را در شعر کنکاش کنیم. خواننده را ترغیب میکند که پاسخی را برای آن بیابد.»
شاعر توصیف وضعیت میکند و جهانبینی دارد. شاعر خواننده را در متن به چالش میکشد و اثر دچار وزن شده است؛ بنابراین جدا از اینکه نمیتوانیم از کنار نامگذاریها ساده بگذریم، بهعنوان یک مؤلف هم باید در انتخاب عناوین محتاط باشیم. «خود عنوان شعریت دارد؛ جهانبینی دارد؛ طعنهای حتی در آن پنهان میشود.» در این کتاب با چندین عنوان اسمی روبهرو هستیم.
در ادامه پنجهای از آخرین منتقد این نشست، اسماعیل مهرانفرِ شاعر، دعوت به عمل آورد تا به بیان نقد و نظرات خود در رابطه با این کتاب بپردازد. مهرانفر نوشتهی خود را که جُستار نام داشت برای حاضران قرائت کرد و در پایان علیرضا پنجهای، شاعر و منتقد به بیان سخنانی پرداخت. این شاعر بیان داشت که در ابتدای خواندن هر کتابی، یافتن شاهکلید مهم است. شاهکلید این کتاب، به سخره گرفتن جهان هستی است و ورود به جهانی فانتزی. وی یکی از آسیبهای نقد امروز را نقدهای محفلی و جزیرهای دانست و معتقد بود که شاعران باید از نقدهای صریح استقبال کنند، چرا که صرفاً در مواجهه با این نوع نقد است که امکان اصلاح و رشد پدید میآید. علیرضا پنجهای افزود: ادبیات ما بسیار غنی است و بهتر است شاعران معاصر سراغ سرچشمهها بروند. حافظ، سعدی، مولانا، کتابهای مقدس منابع سرچشمهی ما هستند. بیتوجهی به این منابع سبب شده ما با فقدان جهانبینی در کار شاعران مواجه باشیم.
شاعر مجموعه شعر «سکسکهای عاشقانه» گفت: نوآوری خوب است. اما باید کلیدهایی بدهیم؛ چون شعر هستی اجتماعی دارد، نه هستی درونی. وگرنه مخاطب سردرگم خواهد شد.»
در پایان جلسه ستار جانعلیپور هم به بیان سخنانی در رابطه با شعرهای کتاب، نگاهش به شعر و نظراتی که مطرح شده بود، پرداخت.
@kfgil
🔻🔻🔻
Telegram
تصاویر
Forwarded from Alireza panjeei علیرضا پنجهیی علیرضا پنجهای (علیرضا پنجهیی)
اعدام جنون قانون است
دغدغههای روزگار نامراد آنان که با قلم نور بر تاریکی میپاشند
برای فرامرز سهدهی و شاعران دیگر
گویا اخیراً عدهای باشندهی قلم را به زندان و برخی به اعدام حکم دادهاند، باور کنید راه جامعهی آرام و بهشت وطن جز راهیست که برای ادارهی مردم برگزیدهاید، حرف دلسوزان جامعه را گوش کنید، آنها هم در برخی گرایشهای افراطی جامعه حرف دیگری دارند، برای نمونه فرامرز سهدهی، شاعر مهربان جنوبی مشکل نورولوژی شدید دارد، نگران تکرار بکتاش جوانمرگ نیستید؟ مرگ شاعر، خاموشی جیک یک گنجشک سحرگاهیست، نگران نیستید صبحها یک جیک از جیک گنجشکان کمتر شود؟ گاه دست خودم نیست گوشم ،گوشبهراه جیک خسرو گلسرخیست، کرامت دانشیان است، سعید سلطانپور، محمدمختاری، بکتاش ، آه قد چند آسمان از این ستارهها میتوان شمرد. بگذارید جیکها صبح پر از استرس و دغدغه و بدبختی و گرانی و تحریم و بیبرقی و افزایش بی رویهی آمار سرطان ما را از آنهمه صدای تاریک به سمت امید درخشش خورشید سوق دهند، کینه برای هیچ کسی خوب نیست میگویند سرطان زاست، دست کم دلتان برای کسی دوست نداشتید بسوزد، برای خودتان بسوزد، جای کینه، شبها زودتر بخوابید تا صبحتان با جیک جیک گنجشکان شعر دلانگیز شود. میدانید من بسیار نگرانم که میشنوم برخی جوانها و سالخوردهها دل به دشمنان منافع ملی ما خوش داشتهاند، راستی چه شد؟ سرویسها و رسانههای دشمن؟ قبول، درست است، اما من و شما چهقدر در آن نقش داشتهایم؟ جیک عماد خراسانی که اکنون در آستانهی بارگاه حکیم فردوسی آرام گرفته این است: از ما گذشت خوب و بد اما تو روزگار، فکری به حال خویش کن این روزگار نیست
دوست شاعری که قرار بود متنی ادبی برایم بنویسد ، پیام داد فلانی را میشناسی؟ میگویند شاعر رشتیست ، شنیدهام دارند اعدامش میکنند.
گفتم هیچ شناختی از او ندارم،اما در پیشگاه باور من اعدام جنون قانون است.
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
#علی_رضا_پنجه_یی
https://www.tgoop.com/Alirezapanjeei/4973
دغدغههای روزگار نامراد آنان که با قلم نور بر تاریکی میپاشند
برای فرامرز سهدهی و شاعران دیگر
گویا اخیراً عدهای باشندهی قلم را به زندان و برخی به اعدام حکم دادهاند، باور کنید راه جامعهی آرام و بهشت وطن جز راهیست که برای ادارهی مردم برگزیدهاید، حرف دلسوزان جامعه را گوش کنید، آنها هم در برخی گرایشهای افراطی جامعه حرف دیگری دارند، برای نمونه فرامرز سهدهی، شاعر مهربان جنوبی مشکل نورولوژی شدید دارد، نگران تکرار بکتاش جوانمرگ نیستید؟ مرگ شاعر، خاموشی جیک یک گنجشک سحرگاهیست، نگران نیستید صبحها یک جیک از جیک گنجشکان کمتر شود؟ گاه دست خودم نیست گوشم ،گوشبهراه جیک خسرو گلسرخیست، کرامت دانشیان است، سعید سلطانپور، محمدمختاری، بکتاش ، آه قد چند آسمان از این ستارهها میتوان شمرد. بگذارید جیکها صبح پر از استرس و دغدغه و بدبختی و گرانی و تحریم و بیبرقی و افزایش بی رویهی آمار سرطان ما را از آنهمه صدای تاریک به سمت امید درخشش خورشید سوق دهند، کینه برای هیچ کسی خوب نیست میگویند سرطان زاست، دست کم دلتان برای کسی دوست نداشتید بسوزد، برای خودتان بسوزد، جای کینه، شبها زودتر بخوابید تا صبحتان با جیک جیک گنجشکان شعر دلانگیز شود. میدانید من بسیار نگرانم که میشنوم برخی جوانها و سالخوردهها دل به دشمنان منافع ملی ما خوش داشتهاند، راستی چه شد؟ سرویسها و رسانههای دشمن؟ قبول، درست است، اما من و شما چهقدر در آن نقش داشتهایم؟ جیک عماد خراسانی که اکنون در آستانهی بارگاه حکیم فردوسی آرام گرفته این است: از ما گذشت خوب و بد اما تو روزگار، فکری به حال خویش کن این روزگار نیست
دوست شاعری که قرار بود متنی ادبی برایم بنویسد ، پیام داد فلانی را میشناسی؟ میگویند شاعر رشتیست ، شنیدهام دارند اعدامش میکنند.
گفتم هیچ شناختی از او ندارم،اما در پیشگاه باور من اعدام جنون قانون است.
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
#علی_رضا_پنجه_یی
https://www.tgoop.com/Alirezapanjeei/4973
👍1
Forwarded from سنگپشت ِ مزدک پنجهای
خبر تلخ و ناگوار بود
شیوا ارسطویی از جمع ما پرکشید.
شیواارسطویی (اردیبهشت۱۳۴۰، تهران) داستاننویس، مترجم و شاعر ایرانی است.مجموعه داستانهای «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب مهتاب» و «من دختر نیستم» و رمانهای «بیبی شهرزاد» و «افیون» از آثار اوست.
ارسطویی سابقهٔ تدریس داستاننویسی در دانشگاه هنر تهران و دانشگاه فارابی را داشته، و اکنون در یکی از دانشگاههای غیرانتفاعی هنر در حال تدریس است.
شیوا ارسطویی از نخستین روزهای جنگ هشت ساله به عنوان امدادگر داوطلب در جبهه حضور داشته و به همین علت در چند فیلم دفاع مقدس به عنوان مشاور کارگردان فعالیت کردهاست. همچنین بازیگری در چند فیلم کوتاه را تجربه کرده؛ از جمله فیلمی که بر اساس یکی از داستانهای جان بلاهری ساخته شدهاست.
@mazdakpanjehee
شیوا ارسطویی از جمع ما پرکشید.
شیواارسطویی (اردیبهشت۱۳۴۰، تهران) داستاننویس، مترجم و شاعر ایرانی است.مجموعه داستانهای «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب مهتاب» و «من دختر نیستم» و رمانهای «بیبی شهرزاد» و «افیون» از آثار اوست.
ارسطویی سابقهٔ تدریس داستاننویسی در دانشگاه هنر تهران و دانشگاه فارابی را داشته، و اکنون در یکی از دانشگاههای غیرانتفاعی هنر در حال تدریس است.
شیوا ارسطویی از نخستین روزهای جنگ هشت ساله به عنوان امدادگر داوطلب در جبهه حضور داشته و به همین علت در چند فیلم دفاع مقدس به عنوان مشاور کارگردان فعالیت کردهاست. همچنین بازیگری در چند فیلم کوتاه را تجربه کرده؛ از جمله فیلمی که بر اساس یکی از داستانهای جان بلاهری ساخته شدهاست.
@mazdakpanjehee
Forwarded from سنگپشت ِ مزدک پنجهای
یادداشتی پیرامون مرگ خودخواستهی راوی
مرگ به مثابهی متن
مزدک پنجهای
امروز هجدهم اردیبهشت هزار و چهارصد و چهار، در حین رانندگی در مسیر رشت به دادگاه بندکیاشهر به عزم خانم ارسطویی بر نبودن فکر میکردم، اینکه تصمیم بگیری در روز تولدت راوی را فنا کنی تا مولف برای همیشه به فقدان رسیده باشد و مرگ به مثابهی متن امکان زیستن نداشته باشد؛ هر چند که مخاطب، نه متن را بلکه فقدانش را ادامه میدهد. آیا باید این مسئله را پایان سرنوشت -داستان - او بدانیم و از خودِ شخصیت «مرگ» تشکر کنیم که بار دیگر با نشان دادن جاودانه نبودن زندگی ما را متوجهی اهمیت «زندگی» نه صرفاً «زندگی هنری» کرد.
در این واقعه مهمترین پرسش این است، راوی قرار بوده چه چیز را نشانمان دهد، رنج خود را یا واقعیتی که نمیدیدیم!
ما هر بار با مرگ خواسته یا ناخواسته هنرمندی بیشتر به او توجه میکنیم اما نه به رنجهایش و آلامش، و این آسیب جدی است. نهادهای اجتماعی و صنفی به جای اخراج و دعوا و اتهامزنی به هم بهتر است قدری به سرنوشت هنرمندان فکر کنند و سراغ دردهای آزاردهندهی آنان بروند. کمیته تشکیل دهند و چه اشکالی دارد، گاهی مددکاری کنند!
شاید نیاز باشد ما هنرمندان، شاعران، نویسندگان و پژوهشگران بهطور جدی دست به تحقیق درباره مرگ خودخواستهی هنرمندانمان بزنیم، آنان که سرمایههای ارزشمند فرهنگ و هنر هستند، آنان که میمیرند یا میمیرانند یا میرانده میشوند!
@mazdakpanjehee
مرگ به مثابهی متن
مزدک پنجهای
امروز هجدهم اردیبهشت هزار و چهارصد و چهار، در حین رانندگی در مسیر رشت به دادگاه بندکیاشهر به عزم خانم ارسطویی بر نبودن فکر میکردم، اینکه تصمیم بگیری در روز تولدت راوی را فنا کنی تا مولف برای همیشه به فقدان رسیده باشد و مرگ به مثابهی متن امکان زیستن نداشته باشد؛ هر چند که مخاطب، نه متن را بلکه فقدانش را ادامه میدهد. آیا باید این مسئله را پایان سرنوشت -داستان - او بدانیم و از خودِ شخصیت «مرگ» تشکر کنیم که بار دیگر با نشان دادن جاودانه نبودن زندگی ما را متوجهی اهمیت «زندگی» نه صرفاً «زندگی هنری» کرد.
در این واقعه مهمترین پرسش این است، راوی قرار بوده چه چیز را نشانمان دهد، رنج خود را یا واقعیتی که نمیدیدیم!
ما هر بار با مرگ خواسته یا ناخواسته هنرمندی بیشتر به او توجه میکنیم اما نه به رنجهایش و آلامش، و این آسیب جدی است. نهادهای اجتماعی و صنفی به جای اخراج و دعوا و اتهامزنی به هم بهتر است قدری به سرنوشت هنرمندان فکر کنند و سراغ دردهای آزاردهندهی آنان بروند. کمیته تشکیل دهند و چه اشکالی دارد، گاهی مددکاری کنند!
شاید نیاز باشد ما هنرمندان، شاعران، نویسندگان و پژوهشگران بهطور جدی دست به تحقیق درباره مرگ خودخواستهی هنرمندانمان بزنیم، آنان که سرمایههای ارزشمند فرهنگ و هنر هستند، آنان که میمیرند یا میمیرانند یا میرانده میشوند!
@mazdakpanjehee
Forwarded from Alireza panjeei علیرضا پنجهیی علیرضا پنجهای (علیرضا پنجهیی)
خرید کتاب آسان،نمایشگاه مجازی - سکسکهای عاشقانه
https://book.icfi.ir/book/3c8c844b-5035-4253-bd36-79f94562d96c/%D8%B3%DA%A9-%D8%B3%DA%A9-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87?paginatedParams=page%3D1%26size%3D12%26search%3D%25D8%25B3%25D9%258F%25DA%25A9%25E2%2580%258C%25D8%25B3%25D9%258F%25DA%25A9%25E2%2580%258C%25D9%2587%25D8%25A7%25DB%258C%2B%25D8%25B9%25D8%25A7%25D8%25B4%25D9%2582%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587%26searchType%3Dquick-search
□□□□□□□□□□
نمونهی شعر از کتاب سکسکهای عاشقانه ،نشر چشمه، زمستان ۱۴۰۳،که توسط هنرمند خطنگاره سید حسن نبیپور تذهیب شده است.
https://www.tgoop.com/Alirezapanjeei/4977
https://book.icfi.ir/book/3c8c844b-5035-4253-bd36-79f94562d96c/%D8%B3%DA%A9-%D8%B3%DA%A9-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87?paginatedParams=page%3D1%26size%3D12%26search%3D%25D8%25B3%25D9%258F%25DA%25A9%25E2%2580%258C%25D8%25B3%25D9%258F%25DA%25A9%25E2%2580%258C%25D9%2587%25D8%25A7%25DB%258C%2B%25D8%25B9%25D8%25A7%25D8%25B4%25D9%2582%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587%26searchType%3Dquick-search
□□□□□□□□□□
نمونهی شعر از کتاب سکسکهای عاشقانه ،نشر چشمه، زمستان ۱۴۰۳،که توسط هنرمند خطنگاره سید حسن نبیپور تذهیب شده است.
https://www.tgoop.com/Alirezapanjeei/4977
Forwarded from Alireza panjeei علیرضا پنجهیی علیرضا پنجهای (علیرضا پنجهیی)
نمونهی شعر از کتاب سکسکهای عاشقانه ،نشر چشمه، زمستان ۱۴۰۳،که توسط هنرمند خطنگاره سید حسن نبیپور تذهیب شده است.
خرید کتاب آسان
از نمایشگاه مجازی کتاب تهران۱۴۰۴- مسافرخانه بهشت گیلان، علیرضا پنجهیی:
منثورهی نو
https://book.icfi.ir/book/830050c0-20d2-4827-89ad-6d82b4f35196/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AB%D9%88%D8%B1%D9%87-%DB%8C?paginatedParams=page%3D1%26searchType%3Dadvanced-search%26edition%3D1%26publisher%3D%25D8%25AF%25D9%2588%25D8%25A7%25D8%25AA%2B%25D9%2585%25D8%25B9%25D8%25A7%25D8%25B5%25D8%25B1%26issueYear%3D1401%26title%3D%25D9%2585%25D8%25B3%25D8%25A7%25D9%2581%25D8%25B1%25D8%25AE%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587%25E2%2580%258C%25DB%258C%2B%25D8%25A8%25D9%2587%25D8%25B4%25D8%25AA%2B%25DA%25AF%25DB%258C%25D9%2584%25D8%25A7%25D9%2586%26subject%3D%25D8%25B4%25D8%25B9%25D8%25B1%26size%3D12
https://www.tgoop.com/Alirezapanjeei/4285
از نمایشگاه مجازی کتاب تهران۱۴۰۴- مسافرخانه بهشت گیلان، علیرضا پنجهیی:
منثورهی نو
https://book.icfi.ir/book/830050c0-20d2-4827-89ad-6d82b4f35196/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AB%D9%88%D8%B1%D9%87-%DB%8C?paginatedParams=page%3D1%26searchType%3Dadvanced-search%26edition%3D1%26publisher%3D%25D8%25AF%25D9%2588%25D8%25A7%25D8%25AA%2B%25D9%2585%25D8%25B9%25D8%25A7%25D8%25B5%25D8%25B1%26issueYear%3D1401%26title%3D%25D9%2585%25D8%25B3%25D8%25A7%25D9%2581%25D8%25B1%25D8%25AE%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587%25E2%2580%258C%25DB%258C%2B%25D8%25A8%25D9%2587%25D8%25B4%25D8%25AA%2B%25DA%25AF%25DB%258C%25D9%2584%25D8%25A7%25D9%2586%26subject%3D%25D8%25B4%25D8%25B9%25D8%25B1%26size%3D12
https://www.tgoop.com/Alirezapanjeei/4285
Forwarded from Alireza panjeei علیرضا پنجهیی علیرضا پنجهای (علیرضا پنجهیی)
تکاپو، با شعری ا، یدالله رویایی و مقالهای از مظفر رویایی
https://www.tgoop.com/davat1394/17556
https://www.tgoop.com/davat1394/17556
Telegram
کانال دوات فرهنگ، هنر و ادبیات
مرگ شیوا ارسطویی را به خاطر بسپارید.
حسن فرخی
اردی بهشت/ماه است
وقتی که کشتی نجات وارد بندر میشود
نام تو
دیگر
سرگرمی تازهایست
میان چند ناو جنگی
و ما میتوانیم بگوییم جان سالم به در بردهایم.
[حالا که خواب از سر شاعر پریده است
هر طوری که شده رویاهایش را به باد میسپارد.]
وقتی که کوچ نهنگ ها آسان شده است
از اقیانوسی
به اقیانوسی دیگر
یکی که جسورتر است
امروز که همه چیز کم کم زیبا میشود
بدون خداحافظی خودکشی میکند.
[دیگر بس است
برگبرگ شعرهای شیوا ارسطویی را از خاک بر میداریم
و در سکوت آماده میشویم
فریاد بزنیم.]
تهران
۱۷/اردیبهشت/۱۴۰۴
https://www.tgoop.com/davat1394/17559
حسن فرخی
اردی بهشت/ماه است
وقتی که کشتی نجات وارد بندر میشود
نام تو
دیگر
سرگرمی تازهایست
میان چند ناو جنگی
و ما میتوانیم بگوییم جان سالم به در بردهایم.
[حالا که خواب از سر شاعر پریده است
هر طوری که شده رویاهایش را به باد میسپارد.]
وقتی که کوچ نهنگ ها آسان شده است
از اقیانوسی
به اقیانوسی دیگر
یکی که جسورتر است
امروز که همه چیز کم کم زیبا میشود
بدون خداحافظی خودکشی میکند.
[دیگر بس است
برگبرگ شعرهای شیوا ارسطویی را از خاک بر میداریم
و در سکوت آماده میشویم
فریاد بزنیم.]
تهران
۱۷/اردیبهشت/۱۴۰۴
https://www.tgoop.com/davat1394/17559
Forwarded from Aryaman Ahmady
✅وقتی نویسنده به کوچکترین موفقیتی برسد، آنقدر تنهایش میگذارند تا دِق کند
گزارش دیدار و گفتوگو با شیوا ارسطویی در روزهای نمایشگاه کتاب
آریامن احمدی/ ایرانوایر
🔻پرسیدم: «از رویاهایت بگو. کدامها را قصه کردی، کدامها نه؟ کدام واقعی شدند، کدام نه؟ هنوز هم رویاها در زندگیات حضور دارند؟»
از روی لپتاپ برایم خواند: «بلد نیستم به این نوع سؤالها جواب بدهم. لابد در کتابهایم چیزهایی هم در این مورد نوشتهام. رؤیا و آرزو و خیال با هم فرق دارند. فقط این را میتوانم بگویم که آرزو دارم آن چند کتابم که در وزارت ارشاد محبوس شدهاند، آزاد بشوند. منتشر بشوند. آرزو میتواند تحققیافتنی باشد. ولی وقتی میگویی رؤیا، از چیزی حرف میزنی محال، ولی شیرین. گمانم نویسندههای ما بیشتر با کابوس زندگی میکنند تا با رؤیا. آرزو میکنم هیچ نویسندهای آثارش در حصر حکومتها نابود نشود. آرزو میکنم قلم در آزادی بیحدوحصر به حیاتش ادامه بدهد. آرزو میکنم هیچ نویسندهای قلمش از ترس ممیزی و سانسور به لرزه نیفتد. آرزو میکنم هیچ نویسندهای از ترسِ تبدیلشدن خانه و مملکتش به زندان، جلای وطن نکند. آزادی بزرگترین آرزوی بشر است، که میتواند تحققیافتنی باشد. آزادی که باشد، همه چیز جهت درست خودش را پیدا خواهد کرد. بزرگترین اشتباه سیاستمدارهای ما، ترسیدن از آزادی است.»
بعد کمی از خودش خوشحالی نشان داد که کتاب جدیدش «دِق» بهزودی منتشر خواهد شد. تا امروز که منتشر نشده است.
پرسیدم: «به نمایشگاه کتاب میروی؟» سر تکان داد که نه. و بعد از روی متن خواند: «به قول دوستی، در این قرن نویسندهها کمکم دارند به دنکیشوتهایی تبدیل میشوند که حتی سانچوپانزا هم ندارند. معمولاً به نمایشگاه کتاب نمیروم؛ آشفتهبازار است. در عین حال، وقتی بهترین آثار ما زیر ساطور سانسور در حال قیمهقورمهشدن هستند، آیا نمایشگاه کتاب یک فریب بزرگ نیست؟ در این شرایط که رفتهرفته کتاب تبدیل شده به کالایی مبدل در چرخهی سیاه سرمایه و پول، دربارهی آیندهی کتاب چه میتوان گفت؟ بدنوشتن تبدیل شده به نوعی تجارت. دستاندرکاران کتاب تبدیل شدهاند به تاجرهایی شکستخورده که امیدشان فقط به کتابهای زرد است و ویترینهای پرزرقوبرقِ توریستهای کتاب.»
بعد از سکوتی به اندازه مسیری که از کتاب اول تا آخرین کتابش، «دِق»، که قرار بود بهزودی منتشر شود، طی کرده بود، گفت: «با اینحال، همیشه فکر میکنم همه نویسندهها از من بهتر مینویسند.» پرسیدم: «چرا؟» گفت: «گاهی وسوسه میشوم همه آثارم را پاره کنم و دور بریزم.» و با اکراه افزود: «به همهچیز و همهکس بیاعتماد شدهام. در این مملکت، همه در حالی که نویسندهی موفقی را میبوسند، در ذهن خود طناب دار او را میبافند. به قول براهنی، بهمحض آنکه نویسنده به کوچکترین موفقیتی برسد، آنقدر تنهایش میگذارند تا دِق کند.»...
🖌کامل گزارش-گفتگو را در ایران وایر بخوانید:
https://iranwire.com/fa/features/141018
گزارش دیدار و گفتوگو با شیوا ارسطویی در روزهای نمایشگاه کتاب
آریامن احمدی/ ایرانوایر
🔻پرسیدم: «از رویاهایت بگو. کدامها را قصه کردی، کدامها نه؟ کدام واقعی شدند، کدام نه؟ هنوز هم رویاها در زندگیات حضور دارند؟»
از روی لپتاپ برایم خواند: «بلد نیستم به این نوع سؤالها جواب بدهم. لابد در کتابهایم چیزهایی هم در این مورد نوشتهام. رؤیا و آرزو و خیال با هم فرق دارند. فقط این را میتوانم بگویم که آرزو دارم آن چند کتابم که در وزارت ارشاد محبوس شدهاند، آزاد بشوند. منتشر بشوند. آرزو میتواند تحققیافتنی باشد. ولی وقتی میگویی رؤیا، از چیزی حرف میزنی محال، ولی شیرین. گمانم نویسندههای ما بیشتر با کابوس زندگی میکنند تا با رؤیا. آرزو میکنم هیچ نویسندهای آثارش در حصر حکومتها نابود نشود. آرزو میکنم قلم در آزادی بیحدوحصر به حیاتش ادامه بدهد. آرزو میکنم هیچ نویسندهای قلمش از ترس ممیزی و سانسور به لرزه نیفتد. آرزو میکنم هیچ نویسندهای از ترسِ تبدیلشدن خانه و مملکتش به زندان، جلای وطن نکند. آزادی بزرگترین آرزوی بشر است، که میتواند تحققیافتنی باشد. آزادی که باشد، همه چیز جهت درست خودش را پیدا خواهد کرد. بزرگترین اشتباه سیاستمدارهای ما، ترسیدن از آزادی است.»
بعد کمی از خودش خوشحالی نشان داد که کتاب جدیدش «دِق» بهزودی منتشر خواهد شد. تا امروز که منتشر نشده است.
پرسیدم: «به نمایشگاه کتاب میروی؟» سر تکان داد که نه. و بعد از روی متن خواند: «به قول دوستی، در این قرن نویسندهها کمکم دارند به دنکیشوتهایی تبدیل میشوند که حتی سانچوپانزا هم ندارند. معمولاً به نمایشگاه کتاب نمیروم؛ آشفتهبازار است. در عین حال، وقتی بهترین آثار ما زیر ساطور سانسور در حال قیمهقورمهشدن هستند، آیا نمایشگاه کتاب یک فریب بزرگ نیست؟ در این شرایط که رفتهرفته کتاب تبدیل شده به کالایی مبدل در چرخهی سیاه سرمایه و پول، دربارهی آیندهی کتاب چه میتوان گفت؟ بدنوشتن تبدیل شده به نوعی تجارت. دستاندرکاران کتاب تبدیل شدهاند به تاجرهایی شکستخورده که امیدشان فقط به کتابهای زرد است و ویترینهای پرزرقوبرقِ توریستهای کتاب.»
بعد از سکوتی به اندازه مسیری که از کتاب اول تا آخرین کتابش، «دِق»، که قرار بود بهزودی منتشر شود، طی کرده بود، گفت: «با اینحال، همیشه فکر میکنم همه نویسندهها از من بهتر مینویسند.» پرسیدم: «چرا؟» گفت: «گاهی وسوسه میشوم همه آثارم را پاره کنم و دور بریزم.» و با اکراه افزود: «به همهچیز و همهکس بیاعتماد شدهام. در این مملکت، همه در حالی که نویسندهی موفقی را میبوسند، در ذهن خود طناب دار او را میبافند. به قول براهنی، بهمحض آنکه نویسنده به کوچکترین موفقیتی برسد، آنقدر تنهایش میگذارند تا دِق کند.»...
🖌کامل گزارش-گفتگو را در ایران وایر بخوانید:
https://iranwire.com/fa/features/141018
Iranwire
شیواارسطویی، مرگ خودخواسته
نویسنده، کتاب، سانسور
یادداشت ناصری به بهانهای شیوا
https://www.tgoop.com/davat1394/17562
https://www.tgoop.com/davat1394/17562