Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
#فاضل_نظری

چون شمع سراپا شرر گریه‌ام ای خار
با این تن پر آبله و پینه چه گفتی؟

ای کاش که از رستم پیروز نپرسند
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟

از خویش مکدر شد و چشم از همگان بست
ای آه جگرسوز... به آیینه چه گفتی !

#مولانا

هر کــه او از هم‌زبانی شد جــدا
بی زبــان شد گرچه دارد صــد نوا

چونک گــل رفت و گلستان درگذشت
نشنــوی زان پس ز بلبل ســر گذشت


#داوود_واعظی_مصباح

دلبسته ی ابروی کمانت شده این دل
در دامنه ی دامِ بلای تو اسیرم

گر با تو نباشم به چه کار آیدم این عشـق
بی عشـق تو آن مفلس بی چیز و فقیرم

#مهدی_اسدی

راز پاییز دلم را
او فقط فهمید و گفت
تا بهار بعدے دل
شاخه‌ے خشڪم بمان...

#شهریار

شبی با دل به هجران تو
اے سلطان ملڪ دل
میان ڪَریه می‌ڪَفتم
ڪه ڪو اے ملڪ، سلطانت

چه شب‌هایی
ڪه چون سایه خزیدم پاے قصر تو
به امیــدے ڪه مهتاب ِ رخت
بینم در ایوانت ...!!

#سهراب_سپهری

صبح است
باید بلند شد
در امتداد وقت قدم زد
گل را نگاه کرد
ابهام را شنید
باید دوید تا تهِ بودن

#پروین_اعتصامی

بشناس فرق دوست ز دشمن بچشم عقل


مفتون مشو که در پس هر چهره چهره‌هاست

#مهدی_اخوان_ثالث

چمــدان بسته ام از هرچه منم


دلــ بڪنم پیرو عقــل شوم قید دلــم را بزنم

#حسین_منزوی

‌هزار گل اگرم هست ، هر هزار تويى
گل اند اگر همه اينان ، همه بهار تويى

به گرد حسن تو هم ، اين دويدگان نرسند
پياده اند حريفان و شهسوار تويى

زلال چشمه ى جوشيده از دل سنگى
الا ڪه آينه ى صبح بى غبار تويى

دلم هواى تو دارد ، هواى زمزمه ات
بخوان ڪه جارى آواز جويبار تويى

#سعدی

میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی

مگر لیلی نمی‌داند که بی دیدار میمونش
فراخای جهان تنگ است بر مجنون چو زندانی

دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم
ندانی قدر وصل الّا که درمانی به هجرانی...

#فروغی_بسطامی

ای که به عشق او زدی خنده به چاک سینه‌ام
شکر خدا که دوختم جیب دریدهٔ تو را

دست مکش به موی او مات مشو به روی او
تا نکشد به خون دل دامن دیدهٔ تو را

#الف
#ناظم_هروی

دل را به شب‌نشینی پروانه برده‌ایم
دیوانه را به صحبت دیوانه برده‌ایم

هر گاه رفته‌ایم به میخانه از درت
سنگی به نذر شیشه و پیمانه برده‌ایم

#حافظ

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوزروز

اول رفت دینم در سر زلفین توتا چه
خواهد شددر این سودا سرانجامم هنوز

#صائب_تبریزی

گر چه از شوخی نگیرد یک نفس یک جا قرار
ناز عالم را همان سر در کنار چشم توست

هر که را باشد دلی، می چیند از چشم تو درد
هر کجا نازی بود، بیماردار چشم توست

#محتشم_کاشانی

دل بردن چنین ز اسیران ساده دل
گوهر به حیله از کف طفلان ربودن است

در ابتدای وصل به هجرم اسیر ساخت
وصلی چنین بهشت به کافر نمودن است

#مولانا

جانا صفت قدم ز ابروت بپرس
آشفتگیم ز زلف هندوت بپرس

حال دلم از دهان تنگت بطلب
بیماری من ز چشم جادوت بپرس...

#افشین_یدالهی

در زمستان،گرمم از گرماے تو
در بهاران شادم از آواے تو

فصل گرما،گرمے اش از قلب من
در خزان،برگم و میمیریم به پیش پاے تو

ڪاش فصل پنجمے در راه بود
ڪاش نامش فصل وصل ماه بود

#حمید_حسینی

در باور من ترانه یعنے چشمت
بر هدهد عشق، شانه یعنے چشمت

مے نوشم از احساس تو هر شب، آری
سرچشمه ے جاودانه یعنے چشمت

#سعدی

ز دستم بر نمی‌خیزد
که یک دم بی‌تو بنشینم

بجز رویت نمی‌خواهم
که روی هیچ کس بینم

#حافظ

کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم 

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

2024/10/01 11:57:20
Back to Top
HTML Embed Code: