.
ستایش مذاکره با دشمن
برگی از تاریخ باستان
۲۲ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در تاریخ آمده است که بیشتر ممالک زمین به روزگار اسکندر، از او آسیبها دیدند، گران.
مگر چین. و آن نبود مگر از رای روشن پادشاه چینیان. او با مذاکرهای که با اسکندر کرد چین و مردمش را از گزند او رهاند.
این حکایت را اندرین جا نقل میکنم:
اسکندر پاسی از شب گذشته به چین رسید. دمی که برآمد دربان بدو گفت:
فرستاده پادشاه چین بر در است و بار میخواهد.
او را به درون آوردند.
بایستاد و گفت: چیزی که برای گفتن آن آمدهام برنمیتابد که دیگری نیز بشنود.
اسکندر حاضران را مرخص کرد و شمشیر آخته برگرفت و گفت: بگو هر چه میخواهی.
گفت: من پادشاه چینم، نه فرستاده او.
اسکندر گفت: چه شد که از جان باک نداشتی و به نزد من آمدی؟
گفت: چون ما را از پیش، دشمنی نبوده، و از کشتن من در اینجا بهرهای نخواهی برد.
اسکندر دانست که مردی بخرد است. پس گفت:
باج سه سال چین را میخواهم تا بروم.
گفت: بپذیرم. اما مردم من، مرا بکشند که چنین ثروتی به تو دادهام.
اسکندر گفت: اگر باج دو ساله بستانم چه شود؟
گفت: بهتر باشد و گشایش بیشتر.
اسکندر گفت: اگر به یک سوم درآمد سالانه تو بسنده کنم چه؟
بپذیرفت. و سپاس گزارد، و برفت.
بامداد که شد سپاهی گران از چینیان گرداگرد اسکندر را بگرفته بود. چنان که او و سپاهش از نابودی بترسیدند. اسکندر، شاه چین را بخواست و گفت: نیرنگ زدی؟
شاه چین گفت: نه. این سپاه را آوردم تا بدانی که اگر با تو بر صلح نهادم از ناتوانی من نبود.
اسکندر را خوش آمد و گفت: چون تو مردی هرگز خوار نشود و باج نپردازد. از گرفتن باج درگذشتم و می روم.
شاه چین گفت: زیان نخواهی دید.
اسکندر از چین بازگشت.
شاه چین دو برابر آنچه با او پیمان بسته بود برایش فرستاد.
تجارب الامم. مجلد یکم.
ابن مسکویه. ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی.
نقل با اندکی تلخیص و تصرف از ص ۹۵ تا ۹۷.
چین تنها سرزمینی بود که از هجوم اسکندر ویران نشد. زیرا فرمانروای چین تا دیر نشده با آن جهانگشای مغربی وارد مذاکره شد.
این کمترین فایده مذاکره است با دشمن.
ایران ما هم جایگاه و ارجی بیش از آن دارد که هر ناکسانی آهنگ دستدرازی به این سرزمین بکنند.
میستاییم آن کس را که با تدبیر نیکو شر جنگ را از سر میهن بگرداند. آن کس که دمی آرامش به این ملت برساند.
تاریخ هم از خردمند صلحجو یاد نیک خواهد کرد. چنان که یاد شاه قدیم چین به بزرگی و ستودگی بمانده.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
ستایش مذاکره با دشمن
برگی از تاریخ باستان
۲۲ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در تاریخ آمده است که بیشتر ممالک زمین به روزگار اسکندر، از او آسیبها دیدند، گران.
مگر چین. و آن نبود مگر از رای روشن پادشاه چینیان. او با مذاکرهای که با اسکندر کرد چین و مردمش را از گزند او رهاند.
این حکایت را اندرین جا نقل میکنم:
اسکندر پاسی از شب گذشته به چین رسید. دمی که برآمد دربان بدو گفت:
فرستاده پادشاه چین بر در است و بار میخواهد.
او را به درون آوردند.
بایستاد و گفت: چیزی که برای گفتن آن آمدهام برنمیتابد که دیگری نیز بشنود.
اسکندر حاضران را مرخص کرد و شمشیر آخته برگرفت و گفت: بگو هر چه میخواهی.
گفت: من پادشاه چینم، نه فرستاده او.
اسکندر گفت: چه شد که از جان باک نداشتی و به نزد من آمدی؟
گفت: چون ما را از پیش، دشمنی نبوده، و از کشتن من در اینجا بهرهای نخواهی برد.
اسکندر دانست که مردی بخرد است. پس گفت:
باج سه سال چین را میخواهم تا بروم.
گفت: بپذیرم. اما مردم من، مرا بکشند که چنین ثروتی به تو دادهام.
اسکندر گفت: اگر باج دو ساله بستانم چه شود؟
گفت: بهتر باشد و گشایش بیشتر.
اسکندر گفت: اگر به یک سوم درآمد سالانه تو بسنده کنم چه؟
بپذیرفت. و سپاس گزارد، و برفت.
بامداد که شد سپاهی گران از چینیان گرداگرد اسکندر را بگرفته بود. چنان که او و سپاهش از نابودی بترسیدند. اسکندر، شاه چین را بخواست و گفت: نیرنگ زدی؟
شاه چین گفت: نه. این سپاه را آوردم تا بدانی که اگر با تو بر صلح نهادم از ناتوانی من نبود.
اسکندر را خوش آمد و گفت: چون تو مردی هرگز خوار نشود و باج نپردازد. از گرفتن باج درگذشتم و می روم.
شاه چین گفت: زیان نخواهی دید.
اسکندر از چین بازگشت.
شاه چین دو برابر آنچه با او پیمان بسته بود برایش فرستاد.
تجارب الامم. مجلد یکم.
ابن مسکویه. ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی.
نقل با اندکی تلخیص و تصرف از ص ۹۵ تا ۹۷.
چین تنها سرزمینی بود که از هجوم اسکندر ویران نشد. زیرا فرمانروای چین تا دیر نشده با آن جهانگشای مغربی وارد مذاکره شد.
این کمترین فایده مذاکره است با دشمن.
ایران ما هم جایگاه و ارجی بیش از آن دارد که هر ناکسانی آهنگ دستدرازی به این سرزمین بکنند.
میستاییم آن کس را که با تدبیر نیکو شر جنگ را از سر میهن بگرداند. آن کس که دمی آرامش به این ملت برساند.
تاریخ هم از خردمند صلحجو یاد نیک خواهد کرد. چنان که یاد شاه قدیم چین به بزرگی و ستودگی بمانده.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
هایده و ستار در بیرجند
۲۸ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
بریده گزارشی بلند
سال ۱۳۵۵ در مهر ماه، جشن تولد شهبانو فرح دیبا به دعوت امیر اسدالله علم در بیرجند برگزار شد. خلاصه مراسم آن جشن تولد شهبانو و آنچه امیر برای برگزاری بهتر و گیراتر جشن کرده در یادداشتهای امیر - مجلد سال ۱۳۵۵ - ثبت است.
آن جشن حاشیه مهمی هم داشت که در بیرجند بیسابقه بود و آن دعوت امیر اسدالله علم از هایده و ستار دو تن از آوازخوانان تراز اول آن روز ایران به بیرجند بود.
برنامههای آن دو برای خاندان شاهی در شوکتآباد اجرا میشد.
خانم هایده و آقای ستار چند بار در شهر هم گشتند. به بازار هم رفتند.
به هر کجا در شهر میرفتند شماری از نوجوانان، جوانان و برخی بزرگترها در پیرامونشان گرد میآمدند.
دو شب هم برنامه آوازخوانی هایده و ستار در مدرسه شوکتی برگزار شد. شرکت در آن را برای همگان آزاد گذاشته بودند. مدیر برنامه آقای ف. بود.
دو خواننده در زیر تاق بزرگ مدرسه میخواندند و بینندگان دورتادور صحن نشسته و عدهای هم ایستاده بودند. در رواقهای طبقه دوم هم عدهای جمع شده بودند و از بالا تماشا میکردند.
در محیط بیرجند که تندروها همواره میکوشند جو را در اختیار بگیرند واکنشهایی هم به آن برنامه شد.
میدانیم که امیر اسدالله علم مردی بود تجددخواه که پایبند سنت بود و با این حال بر خرافات پشت پا میزد و از داوری عموم نمیهراسید.
نگارنده با شماری از آنان که خاطراتی از مجلس هایده و ستار در بیرجند داشتند گفتگو کرده.
با آقای ف. تماس گرفت تا خاطرات ایشان را دریابد و ثبت کند. ایشان انکار کردند و گفتند چیزی به یادشان نمانده و حتی خود هم در آن برنامه حضور نیافتهاند.
دیگر آقای علیرضا زمانی، فرماندار وقت بیرجند، بود. سخنان آقای زمانی در باره هایده و ستار در بیرجند را در کتاب "فرمانداران بیرجند" آوردهام.
مشروح این گزارش در کتابی که از رخدادهای بیرجند در دست تهیه است آورده خواهد شد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
دربندسر
دیداری از این آبادی کوچک کوهستانی شمال تهران.
فراز دل کوههای البرز.
دمی نفس کشیدن دور از هوای آلوده تهران
دوست عزیزم که با هم به گردش در این آبادی رفتیم گفت حسین مکی زمانی در همین آبادی میبوده.
به این سالها هم تاریخنگاری بس گرامی اینجا را نشیم خود کرده دارند.
مردی بر خلاف آن هممیهن، دور از غوغا و دلسوز ایران.
#محمود_فاضلی_بیرجندی
۴ آبان ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
دربندسر
دیداری از این آبادی کوچک کوهستانی شمال تهران.
فراز دل کوههای البرز.
دمی نفس کشیدن دور از هوای آلوده تهران
دوست عزیزم که با هم به گردش در این آبادی رفتیم گفت حسین مکی زمانی در همین آبادی میبوده.
به این سالها هم تاریخنگاری بس گرامی اینجا را نشیم خود کرده دارند.
مردی بر خلاف آن هممیهن، دور از غوغا و دلسوز ایران.
#محمود_فاضلی_بیرجندی
۴ آبان ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
زنده باد زندگی
۵ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
این سرزمین که سرای دیرینه ماست و ایران نامیده شده، به معنای سرزمین رادان و راستان و نیکان، نام از خوی و خیم پاک نیاکان ما دارد که اندرین جای میبودند. این خانه نیاکانی برای ما بس بسیار گرامی است و هر پارهاش را به جان دوست داریم.
نیاکان ما به بهای جان، این سرزمین را بداشتند. آن کس که در آبادانی میزید و هر آنچه را بخواهد در دسترس دارد، کی تواند دریابد که زیستن و تاب آوردن در کوه و کویر و سرزمینهای خشک چیست؟
ما هزاران ذرع را زیرِ زمینهای خشک کندهایم تا به آب برسیم، و آن را به زیستگاههای خویش آوردهایم تا زنده بمانیم. تا زندگی را بر پا بداریم.
آتش را کشف کردهایم که زندگانی را جان و جهانی دیگر بخشیده.
شهر ساختهایم. برای زندگانی راه و روش و آداب و رسوم بر پا داشتهایم تا معنا بگیرد و دلپذیر گردد.
کارها را دستهبندی کردهایم.
ابزارهایی ساختهایم. ابزار کار و ابزار جنگ؛ تا هر گاه دد و دشمن بر ما بتازد خود را از او به زنهار بداریم.
کتاب نوشتهایم تا دانش را به فرزندانمان برسانیم.
سپیدهدم از دیدن برآمدن آفتاب به شور آمدهایم. شعر سرودهایم.
کتابخانههایی درست کردهایم و آنچه را از جهان دریافتهایم اندران گرد آوردهایم.
جانداران را اهلی کردهایم. موی و پشم رشتهایم. نخ تابیدهایم. جامه بافته و آن را بر تن کردهایم. چندین جور پایافزارها دوختهایم، درخور سرما و گرما.
تا زندگی زیبا شود. و شده.
گیاهان و جانداران را وارسیدهایم تا با بهره از آن هر درِ گزند به زندگی را بربندیم.
هر پاره از آسمان و ستارگان و اجرام فلکی را شناختهایم و بر هر یک آنان به مهر خود و به زبان خود نامی نهادهایم.
دانشها پی ریختهایم، از شناختن زمین و آب و هوا و آتش.
هر گاه دشمنی بر سرزمین ما تاخته درایستادهایم. خوشی و آسایش را وازدهایم تا دنیایی را که به بهای جان بنیاد نهادهایم به دست دشمن نیفتد. رستم در میان ما ببالیده که سرآمد هزاران سردار و رزمسازان سرزمین ما بوده. و چون زمانه او به سر رسیده راه و آیین او را گرامی داشتهایم تا الگوی درایستادن باشد. درایستادن در برابر آن کس که ما را زنده و شادان نتواند دید.
راه و روشی شایسته اداره زندگانی خود پی ریختهایم که اندیشه و نظام شاهنشاهی ایرانی بوده. با آن روش شایسته هزاران سال این سرزمین را راه بردهایم و بنیاد تمدن نهادهایم.
میشد چون برخی مردم ددمنش بر همسایه بتازیم و مال و خواسته او را به خویش کنیم و چندی بی غم جهان سر کنیم. اما بر این راه نرفتهایم، که دور از رادی و راستی بوده. رادی و راستی از کردار نیاکان ما پیدا شده.
چنین است که به زندگانی مهر میورزیم. از سنگ و درخت و آتش و آب و سگ رمه و گاو و گوسپند تا به نیزه، کارد، نی، قلم و قلمتراش، دیگ آشپزخانه و کاسه و بشقاب، پلاس و قالی تا کامپیوتر، هواپیما، رادار و سامانه دفاعی.
همه اینها را دوست داریم. اینها را یا ساختهایم، یا از جایی دیگر خریدهایم و به سرای خود آوردهایم.
همه اینها مال ماست. نمیگذاریم لکی بر اسبابهایی بیفتد که در سرای خود داریم.
هر چه داریم را دوست داریم.
نمیخواهیم که کاردی یا نیزهای بشکند که از سنگ تراشیدهایم. نمیخواهیم بشنویم دشمنی بر ما تاخته و سامانه راداری ما را شکسته یا دیوار پایگاه نظامی ما را فروریخته.
دریغ است اسبابهایی که در سرای خود داریم بشکند و خراب شود.
تکههای شکسته اسبابهای خود را به تعمیرکاران دادهایم تا از نو درست کنند.
چنین تا هزاران سال در سرزمینی پای داشتهایم که کمتر با ما بر سر مهر بوده، اما بر جای بیمهری گیتی به خود، دلبستگی به زندگی را جادار کردهایم.
زندگی ما دسترنج هزاران ساله نیاکان ماست. بدان ارج مینهیم.
جنگستا نبودهایم و نهایم؛ و نه مرگستا.
کو؟ کی؟ کجا از ایران آوایی جز درود و مهر به زندگی و به آدمی برخاسته است؟
زنده باد پایکوبی، جشن، شادی، شادخواری، دوستی، آرامش و آسایش.
زنده باد زندگی.
- بریده "طرحی از تاریخ ایران"
در دست نگارش.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
زنده باد زندگی
۵ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
این سرزمین که سرای دیرینه ماست و ایران نامیده شده، به معنای سرزمین رادان و راستان و نیکان، نام از خوی و خیم پاک نیاکان ما دارد که اندرین جای میبودند. این خانه نیاکانی برای ما بس بسیار گرامی است و هر پارهاش را به جان دوست داریم.
نیاکان ما به بهای جان، این سرزمین را بداشتند. آن کس که در آبادانی میزید و هر آنچه را بخواهد در دسترس دارد، کی تواند دریابد که زیستن و تاب آوردن در کوه و کویر و سرزمینهای خشک چیست؟
ما هزاران ذرع را زیرِ زمینهای خشک کندهایم تا به آب برسیم، و آن را به زیستگاههای خویش آوردهایم تا زنده بمانیم. تا زندگی را بر پا بداریم.
آتش را کشف کردهایم که زندگانی را جان و جهانی دیگر بخشیده.
شهر ساختهایم. برای زندگانی راه و روش و آداب و رسوم بر پا داشتهایم تا معنا بگیرد و دلپذیر گردد.
کارها را دستهبندی کردهایم.
ابزارهایی ساختهایم. ابزار کار و ابزار جنگ؛ تا هر گاه دد و دشمن بر ما بتازد خود را از او به زنهار بداریم.
کتاب نوشتهایم تا دانش را به فرزندانمان برسانیم.
سپیدهدم از دیدن برآمدن آفتاب به شور آمدهایم. شعر سرودهایم.
کتابخانههایی درست کردهایم و آنچه را از جهان دریافتهایم اندران گرد آوردهایم.
جانداران را اهلی کردهایم. موی و پشم رشتهایم. نخ تابیدهایم. جامه بافته و آن را بر تن کردهایم. چندین جور پایافزارها دوختهایم، درخور سرما و گرما.
تا زندگی زیبا شود. و شده.
گیاهان و جانداران را وارسیدهایم تا با بهره از آن هر درِ گزند به زندگی را بربندیم.
هر پاره از آسمان و ستارگان و اجرام فلکی را شناختهایم و بر هر یک آنان به مهر خود و به زبان خود نامی نهادهایم.
دانشها پی ریختهایم، از شناختن زمین و آب و هوا و آتش.
هر گاه دشمنی بر سرزمین ما تاخته درایستادهایم. خوشی و آسایش را وازدهایم تا دنیایی را که به بهای جان بنیاد نهادهایم به دست دشمن نیفتد. رستم در میان ما ببالیده که سرآمد هزاران سردار و رزمسازان سرزمین ما بوده. و چون زمانه او به سر رسیده راه و آیین او را گرامی داشتهایم تا الگوی درایستادن باشد. درایستادن در برابر آن کس که ما را زنده و شادان نتواند دید.
راه و روشی شایسته اداره زندگانی خود پی ریختهایم که اندیشه و نظام شاهنشاهی ایرانی بوده. با آن روش شایسته هزاران سال این سرزمین را راه بردهایم و بنیاد تمدن نهادهایم.
میشد چون برخی مردم ددمنش بر همسایه بتازیم و مال و خواسته او را به خویش کنیم و چندی بی غم جهان سر کنیم. اما بر این راه نرفتهایم، که دور از رادی و راستی بوده. رادی و راستی از کردار نیاکان ما پیدا شده.
چنین است که به زندگانی مهر میورزیم. از سنگ و درخت و آتش و آب و سگ رمه و گاو و گوسپند تا به نیزه، کارد، نی، قلم و قلمتراش، دیگ آشپزخانه و کاسه و بشقاب، پلاس و قالی تا کامپیوتر، هواپیما، رادار و سامانه دفاعی.
همه اینها را دوست داریم. اینها را یا ساختهایم، یا از جایی دیگر خریدهایم و به سرای خود آوردهایم.
همه اینها مال ماست. نمیگذاریم لکی بر اسبابهایی بیفتد که در سرای خود داریم.
هر چه داریم را دوست داریم.
نمیخواهیم که کاردی یا نیزهای بشکند که از سنگ تراشیدهایم. نمیخواهیم بشنویم دشمنی بر ما تاخته و سامانه راداری ما را شکسته یا دیوار پایگاه نظامی ما را فروریخته.
دریغ است اسبابهایی که در سرای خود داریم بشکند و خراب شود.
تکههای شکسته اسبابهای خود را به تعمیرکاران دادهایم تا از نو درست کنند.
چنین تا هزاران سال در سرزمینی پای داشتهایم که کمتر با ما بر سر مهر بوده، اما بر جای بیمهری گیتی به خود، دلبستگی به زندگی را جادار کردهایم.
زندگی ما دسترنج هزاران ساله نیاکان ماست. بدان ارج مینهیم.
جنگستا نبودهایم و نهایم؛ و نه مرگستا.
کو؟ کی؟ کجا از ایران آوایی جز درود و مهر به زندگی و به آدمی برخاسته است؟
زنده باد پایکوبی، جشن، شادی، شادخواری، دوستی، آرامش و آسایش.
زنده باد زندگی.
- بریده "طرحی از تاریخ ایران"
در دست نگارش.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
به یاد شاهانگی کوروش بزرگ
۷ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
روز هفتم آبان سالگرد آزادی یهودیان بابل به فرمان کوروش، شاهنشاه هخامنشی، است.
نبوکدنصر فرمانروای بابل مردم یهود را بندی کرده و به بابل آورده بود. کوروش پس از گشودن بابل همه بندیان یهود را آزاد کرد. آوندهای زرین و سیمین یهودیان را که نبوکدنصر از نیایشگاههای یهودیان برداشته بود به آنان بازپس داد. پول و ابزار سفر به یهودیان داد تا به اورشلیم برگردند.
با مردمی که پیروان دینهای دیگر بودند هم بر آیین خودشان رفتار کرد و آنان را آزاد گذاشت و یاری داد تا نیایشگاههای خود را از نو بسازند.
نام کوروش در تورات در شمار پیامبران نجات بخش بشر آمده است.
«ایرانویج». دکتر بهرام فرهوشی.
برگرفته از ص ۴۵ تا ۶۳.
روز بزرگداشت کوروش شاید که روز بازخواندن تاریخ او شود تا راه و آیین کوروشی در دلها زنده گردد. نه آن که زمان تجدید مرزبندیها و کینهورزیها باشد، به وارون اندیشه و منش او.
زمانی است تا راه و آیین کهن شاهنشاهی ایرانی را با اجزای اندیشه و فرهنگ غنی و آزموده آن از نو بشناسیم. راه و آیینی که چند هزار سال سرزمینهای پهناور ایرانی را سربلند راه برد.
این بهتر داروی درماندگیها و سرگشتگیهاست، در دنیایی که به نام جهانوطنی و جهانیشدن میکوشند تا بنیادهای فرهنگهای کهن ملی را بپاشند.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
به یاد شاهانگی کوروش بزرگ
۷ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
روز هفتم آبان سالگرد آزادی یهودیان بابل به فرمان کوروش، شاهنشاه هخامنشی، است.
نبوکدنصر فرمانروای بابل مردم یهود را بندی کرده و به بابل آورده بود. کوروش پس از گشودن بابل همه بندیان یهود را آزاد کرد. آوندهای زرین و سیمین یهودیان را که نبوکدنصر از نیایشگاههای یهودیان برداشته بود به آنان بازپس داد. پول و ابزار سفر به یهودیان داد تا به اورشلیم برگردند.
با مردمی که پیروان دینهای دیگر بودند هم بر آیین خودشان رفتار کرد و آنان را آزاد گذاشت و یاری داد تا نیایشگاههای خود را از نو بسازند.
نام کوروش در تورات در شمار پیامبران نجات بخش بشر آمده است.
«ایرانویج». دکتر بهرام فرهوشی.
برگرفته از ص ۴۵ تا ۶۳.
روز بزرگداشت کوروش شاید که روز بازخواندن تاریخ او شود تا راه و آیین کوروشی در دلها زنده گردد. نه آن که زمان تجدید مرزبندیها و کینهورزیها باشد، به وارون اندیشه و منش او.
زمانی است تا راه و آیین کهن شاهنشاهی ایرانی را با اجزای اندیشه و فرهنگ غنی و آزموده آن از نو بشناسیم. راه و آیینی که چند هزار سال سرزمینهای پهناور ایرانی را سربلند راه برد.
این بهتر داروی درماندگیها و سرگشتگیهاست، در دنیایی که به نام جهانوطنی و جهانیشدن میکوشند تا بنیادهای فرهنگهای کهن ملی را بپاشند.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
بلوچ
۸ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
هر از گاهی خبرهایی ناگوار از بلوچستان میآید. در پی آن اهریمنان میدان تاختوتاز را به روی خود گشاده مییابند و آواهای شوم سر میدهند.
بلوچ از روزگاران کهن یک تن از خانواده بزرگ ایران بوده، به روز شادی و به روز نبرد.
فردوسی از بلوچ چنین گزارش داده است:
چون کیخسرو برای نبرد بزرگ با افراسیاب تورانی سپاه آراست همه مردمان و قومها به سپاهش پیوستند. یکی از آنان قوم بلوچ بود، که با فرمانده خود اشکش، از تخمه قباد، آماده جنگ شدند.
سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده، جنگنده مانند قوچ
کس اندر جهان پشت ایشان ندید
برهنه، یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکرپلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
نگه کرد کیخسرو از پشت پیل
زده آن سپه را رده بر دو میل
پسند آمدش سخت، و کرد آفرین
بدان بخت بیدار و فرخ زمین.
- شاهنامه. داستان جنگ بزرگ کیخسرو.
بلوچ به روز جنگ، با درفش پلنگپیکر در سپاه ایران آماده کارزار بوده است. سراپا جامه نبرد پوشیده، چنان که بر اندازه یک انگشت از پیکرش، بی رزمجامه نماند.
فردوسی فرموده است که، کس اندر جهان پشت بلوچ را ندیده است.
این عضو دلاور و پاکزاد خانواده ایران ما.
به بلوچ میبالیم.
سربلندیم ازو.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
بلوچ
۸ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
هر از گاهی خبرهایی ناگوار از بلوچستان میآید. در پی آن اهریمنان میدان تاختوتاز را به روی خود گشاده مییابند و آواهای شوم سر میدهند.
بلوچ از روزگاران کهن یک تن از خانواده بزرگ ایران بوده، به روز شادی و به روز نبرد.
فردوسی از بلوچ چنین گزارش داده است:
چون کیخسرو برای نبرد بزرگ با افراسیاب تورانی سپاه آراست همه مردمان و قومها به سپاهش پیوستند. یکی از آنان قوم بلوچ بود، که با فرمانده خود اشکش، از تخمه قباد، آماده جنگ شدند.
سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده، جنگنده مانند قوچ
کس اندر جهان پشت ایشان ندید
برهنه، یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکرپلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
نگه کرد کیخسرو از پشت پیل
زده آن سپه را رده بر دو میل
پسند آمدش سخت، و کرد آفرین
بدان بخت بیدار و فرخ زمین.
- شاهنامه. داستان جنگ بزرگ کیخسرو.
بلوچ به روز جنگ، با درفش پلنگپیکر در سپاه ایران آماده کارزار بوده است. سراپا جامه نبرد پوشیده، چنان که بر اندازه یک انگشت از پیکرش، بی رزمجامه نماند.
فردوسی فرموده است که، کس اندر جهان پشت بلوچ را ندیده است.
این عضو دلاور و پاکزاد خانواده ایران ما.
به بلوچ میبالیم.
سربلندیم ازو.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
"فرمانروایی" در اندیشه و عمل ایرانی
۱۰ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
ایران از روزگاران کهن، سرزمین فرمانروایی بوده است.
در شاهنامه، و هم در شماری از دیگر کتابهای کهن ایرانی، نخستین انسان کیومرث است و همو نخستین کدخدای جهان است. یعنی که سیاست و حکومت در ایران از نخستین انسان و از آغاز آفرینش سرچشمه گرفته. سرچشمهای که چندین هزار سال با بهره از پشتوانه نظری گرانبار ایرانیان جاری مانده و چونان آبی روشن بدویده است.+
سزاوار است گفته شود که فرمانروایی، در اوستا به چندین ریخت آمده، و آن همه نشان گوناگونی مفهوم و امر فرمانروایی در اندیشه ایرانی است.
این ریختها میگوید که ایران از دیرباز سرزمین فرمانروایی بوده، ایرانی به روزگاران کار فرمانروایی، کشورداری و جهانداری کرده و اندر پیرامون این کار سترگ بسیار اندیشیده است.
این واژگان چنین است:
فرمانده
فرمانده کار نیک
فرماندهی از بالا
فرماندهی کردن
فرمان دینی
فرمان راندن
فرمانروا
فرمانروایی
فرمانروایی بد
فرمانروایی بلند
فرمانروایی دلخواه
فرمانروایی کردن
فرمانروایی کردن خودکامه
فرمانروایی کشور
فرمانروایی نیرومند
فرمانروای خوب
فرمانروای ستمگر
فرمانروای شهر
فرمانروای کشور
فرمانروای نیرومند
فرمان سخت دادن
فرمان فرستادن
فرمان یکنواخت
فرمایشی
فرمودن
این واژگان که در فارسی کنونی چندپاره دارد در زبان اوستا هر کدام یک واژه است. گواهان دیرینگی سیاست و حکومت در ایران.
ما چنانکه این گروهه واژگان حکومتی را داریم، باید دستهای از مردم خود میداشتیم که پشت در پشت در کار فرمانروایی باشند و سررشته کار فرمانروایی ایران را همواره در دستان شایسته خود بدارند.
این واژگان را توان بازمانده روزگار آنچنان دسته ای شمرد که مدتهاست چون بسی از دیگر داشتههای ما از میان برده شده.
بشود که چنان دستهای از نو بر زمین آبادان اندیشه ایرانی بروید و این ایران بس گرامی چون گذشته سربلند و دارا و شکوهمند گردد.
فر ایران را میستاییم.
+ پینوشت: فردوسی فرمود:
که این آب روشن بخواهد دوید!
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
"فرمانروایی" در اندیشه و عمل ایرانی
۱۰ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
ایران از روزگاران کهن، سرزمین فرمانروایی بوده است.
در شاهنامه، و هم در شماری از دیگر کتابهای کهن ایرانی، نخستین انسان کیومرث است و همو نخستین کدخدای جهان است. یعنی که سیاست و حکومت در ایران از نخستین انسان و از آغاز آفرینش سرچشمه گرفته. سرچشمهای که چندین هزار سال با بهره از پشتوانه نظری گرانبار ایرانیان جاری مانده و چونان آبی روشن بدویده است.+
سزاوار است گفته شود که فرمانروایی، در اوستا به چندین ریخت آمده، و آن همه نشان گوناگونی مفهوم و امر فرمانروایی در اندیشه ایرانی است.
این ریختها میگوید که ایران از دیرباز سرزمین فرمانروایی بوده، ایرانی به روزگاران کار فرمانروایی، کشورداری و جهانداری کرده و اندر پیرامون این کار سترگ بسیار اندیشیده است.
این واژگان چنین است:
فرمانده
فرمانده کار نیک
فرماندهی از بالا
فرماندهی کردن
فرمان دینی
فرمان راندن
فرمانروا
فرمانروایی
فرمانروایی بد
فرمانروایی بلند
فرمانروایی دلخواه
فرمانروایی کردن
فرمانروایی کردن خودکامه
فرمانروایی کشور
فرمانروایی نیرومند
فرمانروای خوب
فرمانروای ستمگر
فرمانروای شهر
فرمانروای کشور
فرمانروای نیرومند
فرمان سخت دادن
فرمان فرستادن
فرمان یکنواخت
فرمایشی
فرمودن
این واژگان که در فارسی کنونی چندپاره دارد در زبان اوستا هر کدام یک واژه است. گواهان دیرینگی سیاست و حکومت در ایران.
ما چنانکه این گروهه واژگان حکومتی را داریم، باید دستهای از مردم خود میداشتیم که پشت در پشت در کار فرمانروایی باشند و سررشته کار فرمانروایی ایران را همواره در دستان شایسته خود بدارند.
این واژگان را توان بازمانده روزگار آنچنان دسته ای شمرد که مدتهاست چون بسی از دیگر داشتههای ما از میان برده شده.
بشود که چنان دستهای از نو بر زمین آبادان اندیشه ایرانی بروید و این ایران بس گرامی چون گذشته سربلند و دارا و شکوهمند گردد.
فر ایران را میستاییم.
+ پینوشت: فردوسی فرمود:
که این آب روشن بخواهد دوید!
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
کتاب و کتابخوانی
۱۳ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
این روزها دو کتاب به دستم رسید که تازه نیست، اما شگفتی آورد:
«مرشد و مارگریتا» نوشته میخاییل بولگاکف.
«انسان در جستوجوی معنی»، نوشته ویکتور فرانکل.
هر دو را داشتهام. هر دو چندین بار چاپ شده و خوانندگان فارسی آن هزاران تن شدهاند.
اما شگفتی آن که:
در باره مرشد و مارگریتا نوشتهاند: رمانی است شگفتانگیز، از درخشانترین آثار ادبی روسیه که به کتابهای کلاسیک پهلو میزند.
در باره انسان در جستوجوی معنی هم نوشتهاند: یکی از بزرگترین کتابهای عصر ماست.
ستایشهایی از این دست که این کتاب، کتاب شگفتانگیزی است یا از بزرگترین کتابهاست؛ مردمی را نشان میدهد که تا بدان روز به کتابی پر ارج برنخورده و به محض دیدن این کتاب سر از پا نشناخته و چنین ستایشهایی از آن کردهاند.
اما چه کتابی باید بتواند من ایرانی را با زمینهای چند هزار ساله که در نوشتن آثار جهانی ادبی و فرهنگی دارم، به چنین ستایشهایی وادارد؟
اصلا بزرگترین کتاب عصر در زبان فارسی و در نزد فارسیزبانها چه کتابی است؟
همین کتابها که باختریان بزرگش شمردهاند؟
کدام کتاب است که بتواند بر کفه ترازوی دانش و خرد به پای «تاریخ بیهقی» برسد، با «کلیله و دمنه» هموزن باشد، همسنگ «اشعار رودکی» باشد، با «تاریخ بلعمی»، با «بوستان» و «گلستان» سعدی یا با هر یک از صدها دیوان شعر شاعران فارسی برابری کند؟
از کتابهایی تمدنساز چون «شاهنامه» و «اوستا» و «بندهش» و ... نام نمیبرم تا سپس خودم را سرزنش نکنم که چنین معاملهنادان هستم!
پرسشی است که چرا برخی از ما میپندارند هر آنچه را باختریان گفتند و نوشتند باید در نزد ما هم همان حُکمی را داشته باشد که برای آنان داشته؟
اگر باختریان در کشاکش با استالین و اتحاد شوروی خواستهاند هر آنچه را بر ضد او نوشته شده بزرگ وانمایند، چرا من هم باید کتابهای مناسبتی آنان را درخشان و بزرگ بپندارم. گیریم که باختر، در نبرد با شوروی بر او چیره آمد. من در آن میانه چرا باید فرهنگ و تمدن خویش را کنار بنهم؟
کدام اهل کتابی «مروجالذهب» ابوالحسن مسعودی را زمین میگذارد تا کتابهای بزرگ! و درخشان و جهانی! باختریان را بخواند؟
این چه بیماریی است که بر پیکر فکری ما افتاده است؟
در نمایشگاههای کتاب و محفلهای کتابخوانی هم دیگر کسی یادش نمیآید که در زبان فارسی چه کتابهایی داریم. کسی نمیداند که تا همین چندی پیش کلیله و دمنه و آثار سعدی کتابهایی بود که هر کس در آغاز سوادآموزی باید میخواند و از بر میکرد تا سوادش بنیاد بگیرد.
نگارنده نمیخواهد ارج فرهنگها و فکرهای دیگران را وازند. البته که باید اهل دنیا و افکار ایشان را بشناسیم، و آن از راه ترجمه آثار ایشان شدنی است. اما نه اینچنین که خود را در دامان باختر بیندازیم و هر آنچه باختریان در باره کتابهای دیگر مردم دنیا گفتند هم همان باور رسمی ما بشود.
تا در باختر به یکی از اهل سرزمین کُره جایزه دهند ما هم او را بزرگ بشناسیم و در پی او برویم. مگر خود با دنیا تماس نداریم؟ چرا کسی کتابهایی از مردمان دیگر کشورها نمیآورد؟
در همین سده پیش نبود که استادانی چون علامه قزوینی و پورداوود و همانندان ایشان مدتها در کتابخانههای باختر یا هند میبودند و پیوسته از کتابهای آنان یا از آثاری که از ما در نزد ایشان بود عکس میگرفتند و برای ما میفرستادند. استاد علیاصغر حکمت وقتی در هند بودند چه کارهای فرهنگی کردند!
سفیران و رایزنان فرهنگی کنونی بر روی هم یک هزارم ایشان کردهاند؟
ما کتابهای زیادی داریم که نخواندهایم، و باید بخوانیم. این شوق و ذوق به کتابهای میان مایه و بلکه سبک مایه اروپایی و روسی و امریکایی و بزرگ پنداشتن آن نشان فضل نیست. از دستپاچگی است.
نشان به همین نشان که با آن همه کتابها که از باختریان و به ویژه از تراوشات خاص مکتبداران خاوری! خواندیم این شدیم که هستیم.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
کتاب و کتابخوانی
۱۳ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
این روزها دو کتاب به دستم رسید که تازه نیست، اما شگفتی آورد:
«مرشد و مارگریتا» نوشته میخاییل بولگاکف.
«انسان در جستوجوی معنی»، نوشته ویکتور فرانکل.
هر دو را داشتهام. هر دو چندین بار چاپ شده و خوانندگان فارسی آن هزاران تن شدهاند.
اما شگفتی آن که:
در باره مرشد و مارگریتا نوشتهاند: رمانی است شگفتانگیز، از درخشانترین آثار ادبی روسیه که به کتابهای کلاسیک پهلو میزند.
در باره انسان در جستوجوی معنی هم نوشتهاند: یکی از بزرگترین کتابهای عصر ماست.
ستایشهایی از این دست که این کتاب، کتاب شگفتانگیزی است یا از بزرگترین کتابهاست؛ مردمی را نشان میدهد که تا بدان روز به کتابی پر ارج برنخورده و به محض دیدن این کتاب سر از پا نشناخته و چنین ستایشهایی از آن کردهاند.
اما چه کتابی باید بتواند من ایرانی را با زمینهای چند هزار ساله که در نوشتن آثار جهانی ادبی و فرهنگی دارم، به چنین ستایشهایی وادارد؟
اصلا بزرگترین کتاب عصر در زبان فارسی و در نزد فارسیزبانها چه کتابی است؟
همین کتابها که باختریان بزرگش شمردهاند؟
کدام کتاب است که بتواند بر کفه ترازوی دانش و خرد به پای «تاریخ بیهقی» برسد، با «کلیله و دمنه» هموزن باشد، همسنگ «اشعار رودکی» باشد، با «تاریخ بلعمی»، با «بوستان» و «گلستان» سعدی یا با هر یک از صدها دیوان شعر شاعران فارسی برابری کند؟
از کتابهایی تمدنساز چون «شاهنامه» و «اوستا» و «بندهش» و ... نام نمیبرم تا سپس خودم را سرزنش نکنم که چنین معاملهنادان هستم!
پرسشی است که چرا برخی از ما میپندارند هر آنچه را باختریان گفتند و نوشتند باید در نزد ما هم همان حُکمی را داشته باشد که برای آنان داشته؟
اگر باختریان در کشاکش با استالین و اتحاد شوروی خواستهاند هر آنچه را بر ضد او نوشته شده بزرگ وانمایند، چرا من هم باید کتابهای مناسبتی آنان را درخشان و بزرگ بپندارم. گیریم که باختر، در نبرد با شوروی بر او چیره آمد. من در آن میانه چرا باید فرهنگ و تمدن خویش را کنار بنهم؟
کدام اهل کتابی «مروجالذهب» ابوالحسن مسعودی را زمین میگذارد تا کتابهای بزرگ! و درخشان و جهانی! باختریان را بخواند؟
این چه بیماریی است که بر پیکر فکری ما افتاده است؟
در نمایشگاههای کتاب و محفلهای کتابخوانی هم دیگر کسی یادش نمیآید که در زبان فارسی چه کتابهایی داریم. کسی نمیداند که تا همین چندی پیش کلیله و دمنه و آثار سعدی کتابهایی بود که هر کس در آغاز سوادآموزی باید میخواند و از بر میکرد تا سوادش بنیاد بگیرد.
نگارنده نمیخواهد ارج فرهنگها و فکرهای دیگران را وازند. البته که باید اهل دنیا و افکار ایشان را بشناسیم، و آن از راه ترجمه آثار ایشان شدنی است. اما نه اینچنین که خود را در دامان باختر بیندازیم و هر آنچه باختریان در باره کتابهای دیگر مردم دنیا گفتند هم همان باور رسمی ما بشود.
تا در باختر به یکی از اهل سرزمین کُره جایزه دهند ما هم او را بزرگ بشناسیم و در پی او برویم. مگر خود با دنیا تماس نداریم؟ چرا کسی کتابهایی از مردمان دیگر کشورها نمیآورد؟
در همین سده پیش نبود که استادانی چون علامه قزوینی و پورداوود و همانندان ایشان مدتها در کتابخانههای باختر یا هند میبودند و پیوسته از کتابهای آنان یا از آثاری که از ما در نزد ایشان بود عکس میگرفتند و برای ما میفرستادند. استاد علیاصغر حکمت وقتی در هند بودند چه کارهای فرهنگی کردند!
سفیران و رایزنان فرهنگی کنونی بر روی هم یک هزارم ایشان کردهاند؟
ما کتابهای زیادی داریم که نخواندهایم، و باید بخوانیم. این شوق و ذوق به کتابهای میان مایه و بلکه سبک مایه اروپایی و روسی و امریکایی و بزرگ پنداشتن آن نشان فضل نیست. از دستپاچگی است.
نشان به همین نشان که با آن همه کتابها که از باختریان و به ویژه از تراوشات خاص مکتبداران خاوری! خواندیم این شدیم که هستیم.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
ایران و انتخابات امریکا
۱۵ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
انتخابات امریکا به ما ربط دارد.
رخدادهای عصر افسانه در سرزمین توران هم به ما ربط داشت، و دارد.
در بقالی سر کوچه سخنی در ریشخند این امر بزرگ در زندگانی امروز دنیا شنیده نمیشود. اما شگفتا که یکی آقای صاحبمنصب بر زبان رانده که انتخابات امریکا به ما ربط ندارد!
انتخابات امریکا جز آن که رخداد خبری بزرگی است، به ما ایرانیان هم ربط دارد. ربطش هم اندازه دارد.
دریافتن آن اندازه بس مهم است.
آن اندازه، خلاصه است و موجز:
ارج و ربط هر رخداد، هر جای و هر کس به اندازه پیوندش با ایران و منافع ایران است.
ایران و منافع ایران، سنجه داوری است.
اگر ارج و جاه ایران در کار باشد!
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
ایران و انتخابات امریکا
۱۵ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
انتخابات امریکا به ما ربط دارد.
رخدادهای عصر افسانه در سرزمین توران هم به ما ربط داشت، و دارد.
در بقالی سر کوچه سخنی در ریشخند این امر بزرگ در زندگانی امروز دنیا شنیده نمیشود. اما شگفتا که یکی آقای صاحبمنصب بر زبان رانده که انتخابات امریکا به ما ربط ندارد!
انتخابات امریکا جز آن که رخداد خبری بزرگی است، به ما ایرانیان هم ربط دارد. ربطش هم اندازه دارد.
دریافتن آن اندازه بس مهم است.
آن اندازه، خلاصه است و موجز:
ارج و ربط هر رخداد، هر جای و هر کس به اندازه پیوندش با ایران و منافع ایران است.
ایران و منافع ایران، سنجه داوری است.
اگر ارج و جاه ایران در کار باشد!
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
درنگی بر چندوچون برپا شدن جنگها در دنیای ایرانی
۱۷ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
وارسی کوتاه چند نبرد در روزگار افسانه و تاریخ ما نشان میدهد که نبردها در دنیای ایرانی زمانی درگرفته که خردمندان کنار زده شدهاند، و سررشته اوضاع به دست آنانی آمده که سود خود و دسته خود را میبینند و نیکخواهی ملی ندارند.
چند نمونه:
۱. در نبرد سهراب با رستم، زند رزم، مردی خردمند که همراه سهراب آمده بود تا پدرش را به او بشناساند، کشته شد. دست و بال دو مامور مخفی افراسیاب بازتر شد که آمده بودند تا نگذارند پسر، پدرش را بشناسد. نبرد درگرفت.
۲. در نبرد اسفندیار با رستم، رای رستم جهاندیده خردمند و هم رای پشوتن، برادر خردمند اسفندیار، و خواهشگری مکرر او به پرهیز از جنگ، بر دل اسفندیار کار نکرد و نبرد درگرفت.
۳. در تاریخ، به نبردهایی میرسیم که گفته میشود فرمانروایی ساسانیان را به فرجام رساند. کتابها در باره فرجام ساسانیان نوشتهاند و هم بسی سخنها در باره آن رفته.
اگر فرمانروایی ساسانیان در نبردهایی به فرجام آمده باشد و این گزارش را راست بپنداریم، چنان نوشتهاند که رستم فرخزاد، فرمانده نبرد واپسین، به دیدن آرایش دشمن و اندازه سپاه خود، به دربار تیسپون گزارش داد که نبرد را روا نمیشمارد. اما دستهایی در دربار در کار آمد و شاهنشاه ساسانی را واداشتند تا دستور نبرد به فرمانده داد.
اینک جا دارد پرسشی در میان گذاشته شود:
چرا هر بار که مقامات میخواهند بر سر آینده مردم و میهن رای زنند، کس پروای سخن و رای خردمندان دلسوزان نکرده و سخن آنان را نشنیده است؟
دانیم که جنگها کمتر به رای و آهنگ درست درگرفته و بیشتر آنچه دیده شده چیرگی شور و غوغا بر خرد بوده.
شاید، و سزاوار است که این درس آویزه گوش شود. درسی که از عصر افسانه تا روزگار تاریخی پیوسته بازگو شده و به چشمها و گوشهایی که باید نیامده است.
استادی برایم نوشته بودند: از فره اردشیر بابکان درخواستهام با ایزدان و امشاسپندان رای زند تا ایران را از گزندها نگه بدارند.
اگر به این زمان باز هم خرد ایرانی چیره نیاید ما اهالی امروز، درس آیندگان خواهیم شد!
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
درنگی بر چندوچون برپا شدن جنگها در دنیای ایرانی
۱۷ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
وارسی کوتاه چند نبرد در روزگار افسانه و تاریخ ما نشان میدهد که نبردها در دنیای ایرانی زمانی درگرفته که خردمندان کنار زده شدهاند، و سررشته اوضاع به دست آنانی آمده که سود خود و دسته خود را میبینند و نیکخواهی ملی ندارند.
چند نمونه:
۱. در نبرد سهراب با رستم، زند رزم، مردی خردمند که همراه سهراب آمده بود تا پدرش را به او بشناساند، کشته شد. دست و بال دو مامور مخفی افراسیاب بازتر شد که آمده بودند تا نگذارند پسر، پدرش را بشناسد. نبرد درگرفت.
۲. در نبرد اسفندیار با رستم، رای رستم جهاندیده خردمند و هم رای پشوتن، برادر خردمند اسفندیار، و خواهشگری مکرر او به پرهیز از جنگ، بر دل اسفندیار کار نکرد و نبرد درگرفت.
۳. در تاریخ، به نبردهایی میرسیم که گفته میشود فرمانروایی ساسانیان را به فرجام رساند. کتابها در باره فرجام ساسانیان نوشتهاند و هم بسی سخنها در باره آن رفته.
اگر فرمانروایی ساسانیان در نبردهایی به فرجام آمده باشد و این گزارش را راست بپنداریم، چنان نوشتهاند که رستم فرخزاد، فرمانده نبرد واپسین، به دیدن آرایش دشمن و اندازه سپاه خود، به دربار تیسپون گزارش داد که نبرد را روا نمیشمارد. اما دستهایی در دربار در کار آمد و شاهنشاه ساسانی را واداشتند تا دستور نبرد به فرمانده داد.
اینک جا دارد پرسشی در میان گذاشته شود:
چرا هر بار که مقامات میخواهند بر سر آینده مردم و میهن رای زنند، کس پروای سخن و رای خردمندان دلسوزان نکرده و سخن آنان را نشنیده است؟
دانیم که جنگها کمتر به رای و آهنگ درست درگرفته و بیشتر آنچه دیده شده چیرگی شور و غوغا بر خرد بوده.
شاید، و سزاوار است که این درس آویزه گوش شود. درسی که از عصر افسانه تا روزگار تاریخی پیوسته بازگو شده و به چشمها و گوشهایی که باید نیامده است.
استادی برایم نوشته بودند: از فره اردشیر بابکان درخواستهام با ایزدان و امشاسپندان رای زند تا ایران را از گزندها نگه بدارند.
اگر به این زمان باز هم خرد ایرانی چیره نیاید ما اهالی امروز، درس آیندگان خواهیم شد!
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
.
نگران آب و خاک میهن
۱۹ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
روزی که اسفندیار به آهنگ جنگ با رستم به زابلستان شد، رستم با پدرش زال رای زد تا از چه راهی از جنگ با شاهزاده جوان بپرهیزد.
سخنها اندر میانه برفت.
یکی از سخنان نغز زال، آن بود که به پسر سفارش کرد تا به هر راهی که شده در جنگ را بربندد. چرا؟
چون اگر جنگ درگیرد، دستکم یکی از فرجامهای آن چنین خواهد بود که رستم بر دست اسفندیار کشته شود!
فرجام دیگر آن که رستم اسفندیار را بکشد.
اما نگرانی زال چیزی دیگر است. جنگ را و پس از جنگ را میبیند. خوب آگاه است که رستم نیرومند است و جهانپهلوان. زرادخانه او سرشار جنگابزار است و گنجها پر از دارایی.
اما سفارش به پرهیز از جنگ میکند.
میداند که اگر جنگ درگیرد آب و خاک سرزمینش بر باد خواهد رفت. و آن بزرگترِ دردها خواهد بود.
به رستم میگوید:
«به دست جوانی چو اسفندیار
اگر تو شوی کشته در کارزار
نماند به زابلستان آب و خاک
بلندی برین بوم گردد مغاک.»
زال، غم آب و خاک سرزمینش را هم دارد.
غم جان ساکنان سرزمینش را.
بر اوست که تا بتواند راه جنگ را بربندد.
مردم برای زندگی به دنیا آمدهاند.
نیامدهاند تا کشته شوند.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
نگران آب و خاک میهن
۱۹ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
روزی که اسفندیار به آهنگ جنگ با رستم به زابلستان شد، رستم با پدرش زال رای زد تا از چه راهی از جنگ با شاهزاده جوان بپرهیزد.
سخنها اندر میانه برفت.
یکی از سخنان نغز زال، آن بود که به پسر سفارش کرد تا به هر راهی که شده در جنگ را بربندد. چرا؟
چون اگر جنگ درگیرد، دستکم یکی از فرجامهای آن چنین خواهد بود که رستم بر دست اسفندیار کشته شود!
فرجام دیگر آن که رستم اسفندیار را بکشد.
اما نگرانی زال چیزی دیگر است. جنگ را و پس از جنگ را میبیند. خوب آگاه است که رستم نیرومند است و جهانپهلوان. زرادخانه او سرشار جنگابزار است و گنجها پر از دارایی.
اما سفارش به پرهیز از جنگ میکند.
میداند که اگر جنگ درگیرد آب و خاک سرزمینش بر باد خواهد رفت. و آن بزرگترِ دردها خواهد بود.
به رستم میگوید:
«به دست جوانی چو اسفندیار
اگر تو شوی کشته در کارزار
نماند به زابلستان آب و خاک
بلندی برین بوم گردد مغاک.»
زال، غم آب و خاک سرزمینش را هم دارد.
غم جان ساکنان سرزمینش را.
بر اوست که تا بتواند راه جنگ را بربندد.
مردم برای زندگی به دنیا آمدهاند.
نیامدهاند تا کشته شوند.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
آتشگاه ری
#محمود_فاضلی_بیرجندی
۲۰ آبان ۱۴۰۳
در جنوب خاوری شهر ری یکی دیگر از بازماندههای روزگاران کهن ایران بر جا مانده. بنایی که از دور به دید مسافران ورامین و شهرهای جنوب خاوری تهران میآید.
سازه ای که جز دو دیوار کلفت نیست که روبه روی هم ایستاده. بالای هر دو تاقی دارد. بین دو دیوار حدود سه متری فاصله است. بلندی هر دیوار چهار تا پنج متر است. دو سازه شگفت.
اما شگفت تر از دیوارها، جایگاهی سرپوشیده است در زیر آن. جایی پهناور که امروز بدان سالن گویند. سالنی بهر چه؟ اگر آن دیوارهای بالایی بازمانده یا ویرانه آتشگاه باشد این سالن بزرگ بهر پذیرایی مهمانان و نیایشگران بوده؟
دریغا که آن جای بزرگ یا سالن، پر شده از سر ستونها و برخی ساختههای بس هنرمندانه دیگر که امروزه چون تلی از چیزهای بیهوده بر روی هم ریخته شده است. همگی از جنس ساروج.
در میان آن پارههای ساروجی زیبا یکی نیم تنه ماهی تناور افتاده بود. چنان هنرمندانه ریخته شده که شگفتی میآورد و ستایش.
این سالن بزرگ از جانب باختری به دالانی سرپوشیده میرسد که از زیر دو دیوار بالایی کشیده شده. دالانی که یک آدم ایستاده از آن بگذرد، با پهنایی که دو تن آسوده از بر هم بگذرند.
مردم محل به این تپه و بناهایی که بر آن برآورده شده آتشگاه ری میگویند.
اداره میراث فرهنگی تابلویی بر کناره تپه گذاشته و نام آن را تپه میل گذاشته. نامی که به بنا پیوندی ندارد. کدام میل؟
بنا در تاریخ ۱۱ یهمن ۱۳۳۴ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده. نزدیک ۷۰ سال است که هویت آن رسمی و ثبت شده. اما در باره آن کاوشی نشده. اگر شده هم به بایگانی سپرده شده.
استاد ابراهیم پورداوود نوشتهاند:
ری در قدیم از شهرهای بسیار مقدس شمرده میشد و مرکز روحانیت زرتشتی ایران بوده است. موبد موبدان در ری میبود. (مقدمه بر گاتها. ص ۲۵ و ۲۶).
من این چند خط را چند سال پیش نوشتهام. پس از دیداری که از آتشگاه ری کردم.
امروز این نوشتار را بدین جا آوردم تا به یاد دوستداران ایران بیاورم، و هم به مدیران گردشهای شهری؛ تا بلکه دیدار از این نیایشگاه شکوهمند را در سیاهه گردشها بگذارند. دیداری که ماندگی از تن گردشگر درآورد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
آتشگاه ری
#محمود_فاضلی_بیرجندی
۲۰ آبان ۱۴۰۳
در جنوب خاوری شهر ری یکی دیگر از بازماندههای روزگاران کهن ایران بر جا مانده. بنایی که از دور به دید مسافران ورامین و شهرهای جنوب خاوری تهران میآید.
سازه ای که جز دو دیوار کلفت نیست که روبه روی هم ایستاده. بالای هر دو تاقی دارد. بین دو دیوار حدود سه متری فاصله است. بلندی هر دیوار چهار تا پنج متر است. دو سازه شگفت.
اما شگفت تر از دیوارها، جایگاهی سرپوشیده است در زیر آن. جایی پهناور که امروز بدان سالن گویند. سالنی بهر چه؟ اگر آن دیوارهای بالایی بازمانده یا ویرانه آتشگاه باشد این سالن بزرگ بهر پذیرایی مهمانان و نیایشگران بوده؟
دریغا که آن جای بزرگ یا سالن، پر شده از سر ستونها و برخی ساختههای بس هنرمندانه دیگر که امروزه چون تلی از چیزهای بیهوده بر روی هم ریخته شده است. همگی از جنس ساروج.
در میان آن پارههای ساروجی زیبا یکی نیم تنه ماهی تناور افتاده بود. چنان هنرمندانه ریخته شده که شگفتی میآورد و ستایش.
این سالن بزرگ از جانب باختری به دالانی سرپوشیده میرسد که از زیر دو دیوار بالایی کشیده شده. دالانی که یک آدم ایستاده از آن بگذرد، با پهنایی که دو تن آسوده از بر هم بگذرند.
مردم محل به این تپه و بناهایی که بر آن برآورده شده آتشگاه ری میگویند.
اداره میراث فرهنگی تابلویی بر کناره تپه گذاشته و نام آن را تپه میل گذاشته. نامی که به بنا پیوندی ندارد. کدام میل؟
بنا در تاریخ ۱۱ یهمن ۱۳۳۴ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده. نزدیک ۷۰ سال است که هویت آن رسمی و ثبت شده. اما در باره آن کاوشی نشده. اگر شده هم به بایگانی سپرده شده.
استاد ابراهیم پورداوود نوشتهاند:
ری در قدیم از شهرهای بسیار مقدس شمرده میشد و مرکز روحانیت زرتشتی ایران بوده است. موبد موبدان در ری میبود. (مقدمه بر گاتها. ص ۲۵ و ۲۶).
من این چند خط را چند سال پیش نوشتهام. پس از دیداری که از آتشگاه ری کردم.
امروز این نوشتار را بدین جا آوردم تا به یاد دوستداران ایران بیاورم، و هم به مدیران گردشهای شهری؛ تا بلکه دیدار از این نیایشگاه شکوهمند را در سیاهه گردشها بگذارند. دیداری که ماندگی از تن گردشگر درآورد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
سپهر
۲۲ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به سر بر همی گشت گردان سپهر
شده رام با آفریدون به مهر
ـ شاهنامه. پادشاهی ضحاک.
بپیوست با شاه ایران سپهر
بر آزادگان بر، بگسترد مهر.
ـ شاهنامه. داستان بیژن و منیژه
برین نیز بگذشت چندی سپهر
همی رفت با شاه ایران، به مهر.
- شاهنامه. پادشاهی انوشهروان.
سپهر در فرهنگها به معنی آسمان آمده. آسمان فلک است و بدان سبب که گردش دارد آن را آسمان خواندهاند: مانند آس.
در اندیشه ایران باستان، آسمان را مقدس داشتند و چون در گردش پیوسته بود، همسویی آن گردش را با آدمی نشان بلندی بختش میشمردند.
چنین تا در شاهنامه آسمان با دو شاهنشاه بزرگ روزگار افسانه، و یک شاهنشاه روزگار تاریخی همسوی و همداستان است.
یکی فریدون که آسمان با او بر سر مهر است. دیگر کیخسرو که آسمان بدو پیوسته است. سوم، انوشهروان است که آسمان با او به مهر میرود.
اما آن زمان که سپهر یا آسمان همراه کس نباشد روز و روزگارش به بدی میگراید. نمونه این سخن شاه نوذر است:
برین نیز بگذشت چندی سپهر
نه با نوذر آرام بودش، نه مهر.
- شاهنامه. پادشاهی نوذر.
نوذر بر دست تورانیان کشته شد و روز خوشی ایران به سر رسید. دوره شاهنشاهی او و پس از آن دوره تباهی و تیرهروزی است.
این از بنیادهای اندیشه باستان ایران است که کار را همسو با آسمان میکردند. این پندار و اندیشه کهن تا همین اواخر بر این ریخت ماندگار بود که پیش از دست یازیدن به کارهای مهم زندگی سعد و نحس زمان را برمیرسیدند.
این بنیاد اندیشه کهن چونان دیگر داشتههای ما در برابر دیگرگشتهای وارداتی تاب نیاورد. در آغاز که با باختر و فکر باختری برخوردیم، آن را خرافه و زشت شمردیم و پس آن را به کلی از عرصه زندگانی وازدیم.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
سپهر
۲۲ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به سر بر همی گشت گردان سپهر
شده رام با آفریدون به مهر
ـ شاهنامه. پادشاهی ضحاک.
بپیوست با شاه ایران سپهر
بر آزادگان بر، بگسترد مهر.
ـ شاهنامه. داستان بیژن و منیژه
برین نیز بگذشت چندی سپهر
همی رفت با شاه ایران، به مهر.
- شاهنامه. پادشاهی انوشهروان.
سپهر در فرهنگها به معنی آسمان آمده. آسمان فلک است و بدان سبب که گردش دارد آن را آسمان خواندهاند: مانند آس.
در اندیشه ایران باستان، آسمان را مقدس داشتند و چون در گردش پیوسته بود، همسویی آن گردش را با آدمی نشان بلندی بختش میشمردند.
چنین تا در شاهنامه آسمان با دو شاهنشاه بزرگ روزگار افسانه، و یک شاهنشاه روزگار تاریخی همسوی و همداستان است.
یکی فریدون که آسمان با او بر سر مهر است. دیگر کیخسرو که آسمان بدو پیوسته است. سوم، انوشهروان است که آسمان با او به مهر میرود.
اما آن زمان که سپهر یا آسمان همراه کس نباشد روز و روزگارش به بدی میگراید. نمونه این سخن شاه نوذر است:
برین نیز بگذشت چندی سپهر
نه با نوذر آرام بودش، نه مهر.
- شاهنامه. پادشاهی نوذر.
نوذر بر دست تورانیان کشته شد و روز خوشی ایران به سر رسید. دوره شاهنشاهی او و پس از آن دوره تباهی و تیرهروزی است.
این از بنیادهای اندیشه باستان ایران است که کار را همسو با آسمان میکردند. این پندار و اندیشه کهن تا همین اواخر بر این ریخت ماندگار بود که پیش از دست یازیدن به کارهای مهم زندگی سعد و نحس زمان را برمیرسیدند.
این بنیاد اندیشه کهن چونان دیگر داشتههای ما در برابر دیگرگشتهای وارداتی تاب نیاورد. در آغاز که با باختر و فکر باختری برخوردیم، آن را خرافه و زشت شمردیم و پس آن را به کلی از عرصه زندگانی وازدیم.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
در باره گزندی که به ایرانشهر آمد!
۲۳ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
"چون گشتاسپشاه سی سال شاهی کرد هزاره به سر رسید.
پس هزاره چهارم آغاز شد....
در همان هزاره چهارم شاهی به بهمن اسفندیاران رسید، ایرانشهر ویران شد. ایرانیان به دست خود نابود شدند. و از تخمه شاهی کس نماند."
- بندهش. برگ ۱۴۰.
جانگزاست، این گزاره که:
"ایرانیان به دست خود نابود شدند!"... .
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
در باره گزندی که به ایرانشهر آمد!
۲۳ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
"چون گشتاسپشاه سی سال شاهی کرد هزاره به سر رسید.
پس هزاره چهارم آغاز شد....
در همان هزاره چهارم شاهی به بهمن اسفندیاران رسید، ایرانشهر ویران شد. ایرانیان به دست خود نابود شدند. و از تخمه شاهی کس نماند."
- بندهش. برگ ۱۴۰.
جانگزاست، این گزاره که:
"ایرانیان به دست خود نابود شدند!"... .
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
.
.
ایران و اسپانیا
۲۴ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به این روز از آبانماه امسال که روز کتابگردی نام گرفته جا دارد کتاب پر ارجی را به یاد کتابخوانان و اهل فرهنگ آورم که روابط ایران را با اسپانیا از عصر باستان، از زمان آلنها و مانویان؛ تا ورود اسلامیان به اسپانیا بررسیده است.
عنوانش: ایران در اسپانیای مسلمان.
این یکی از پژوهشهای دکتر شجاع الدین شفا است. استادی فرزانهای که دریای دانش خویش را به یاری دستگاه حکومت شاهنشاهی گذاشته بود و جاه و بزرگی او استوار مانده؛ تا چندان که دُشگویان پردهدر هم نیارسته بودند بر میدانگاه بزرگی او بتازند.
دکتر شفا ایراندوستی سرآمد بود که در منابع و متون نظر می کرد تا اسناد را پشتوانه مهر خویش به ایران کند و سخن از روی تعصب نراند.
دکتر شفا رد ایران را در اسپانیا گرفته و به بسی نتیجههای سزاوار رسیده. حتی بر آن است که نام اسپانیا همان کلمه اصفهان است که تغییر و تبدیل یافته: اسپهان/ اسپانیا. (ض ۱۹۸). طارق، را که فرمانده اسلامیان بود و از تنگه جنوب باختری اسپانیا وارد آن خاک شد، مردی همدانی دانسته (ص ۱۹۶). و از این مایه دانستنیها کم ندارد که خواننده را تکان میدهد.
شفا رد ایران و فرهنگ و سنت های ایرانی را در زبان، نوشیدنی ها، حکومتگری، پزشکی، ریاضیات، معماری، موسیقی، ادبیات، هنرهای دستی، تاریخ نگاری، کشاورزی، آبیاری، دریانوردی، بازرگانی، و آشپزی اسپانیا گرفته و همه اینها را با گواهان استوار نوشته است.
خواننده از گستردگی پژوهش تکان میخورد و باز از آنچه میخواند به شگفت میآید که مایه و ملاط فرهنگ ایرانی چه اندازهها دارد و تا کجاها را تواند درنوردد!
کتاب در آغاز به فرانسه چاپ و منتشر شده و سپس به ترجمه دکتر مهدی سمسار فارسی شده. خبر دارم که گردانیده آقای سمسار پریشان بوده و قابل انتشار نبوده است.
دست توانای استاد بیادعا و فرزین ما، جناب بهمن حمیدی، در کار آمده تا ترجمه کتاب به نگارش روان و پاکیزهای رسیده که انتشارات گستره آن را سال ۱۳۸۵ در تهران چاپ کرده است.
گمان کنم بد نباشد این کتاب را باز بخوانیم تا جایگاه کهن دو مملکت و دو مردم را بهتر و بیشتر بشناسیم و هم دامنه آثار گسترده تمدن و فرهنگ ایرانی را بر اسپانیا دریابیم.
ایران کهن سرچشمهای جوشان از دانش و معرفت بود. هنوز هم بازگشتن به کران آن سرچشمه راه آسایش و سربلندی ملتی است که بیش از یک سده شده تا در خاور و باختر عالم در پی خویش میگردد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
ایران و اسپانیا
۲۴ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به این روز از آبانماه امسال که روز کتابگردی نام گرفته جا دارد کتاب پر ارجی را به یاد کتابخوانان و اهل فرهنگ آورم که روابط ایران را با اسپانیا از عصر باستان، از زمان آلنها و مانویان؛ تا ورود اسلامیان به اسپانیا بررسیده است.
عنوانش: ایران در اسپانیای مسلمان.
این یکی از پژوهشهای دکتر شجاع الدین شفا است. استادی فرزانهای که دریای دانش خویش را به یاری دستگاه حکومت شاهنشاهی گذاشته بود و جاه و بزرگی او استوار مانده؛ تا چندان که دُشگویان پردهدر هم نیارسته بودند بر میدانگاه بزرگی او بتازند.
دکتر شفا ایراندوستی سرآمد بود که در منابع و متون نظر می کرد تا اسناد را پشتوانه مهر خویش به ایران کند و سخن از روی تعصب نراند.
دکتر شفا رد ایران را در اسپانیا گرفته و به بسی نتیجههای سزاوار رسیده. حتی بر آن است که نام اسپانیا همان کلمه اصفهان است که تغییر و تبدیل یافته: اسپهان/ اسپانیا. (ض ۱۹۸). طارق، را که فرمانده اسلامیان بود و از تنگه جنوب باختری اسپانیا وارد آن خاک شد، مردی همدانی دانسته (ص ۱۹۶). و از این مایه دانستنیها کم ندارد که خواننده را تکان میدهد.
شفا رد ایران و فرهنگ و سنت های ایرانی را در زبان، نوشیدنی ها، حکومتگری، پزشکی، ریاضیات، معماری، موسیقی، ادبیات، هنرهای دستی، تاریخ نگاری، کشاورزی، آبیاری، دریانوردی، بازرگانی، و آشپزی اسپانیا گرفته و همه اینها را با گواهان استوار نوشته است.
خواننده از گستردگی پژوهش تکان میخورد و باز از آنچه میخواند به شگفت میآید که مایه و ملاط فرهنگ ایرانی چه اندازهها دارد و تا کجاها را تواند درنوردد!
کتاب در آغاز به فرانسه چاپ و منتشر شده و سپس به ترجمه دکتر مهدی سمسار فارسی شده. خبر دارم که گردانیده آقای سمسار پریشان بوده و قابل انتشار نبوده است.
دست توانای استاد بیادعا و فرزین ما، جناب بهمن حمیدی، در کار آمده تا ترجمه کتاب به نگارش روان و پاکیزهای رسیده که انتشارات گستره آن را سال ۱۳۸۵ در تهران چاپ کرده است.
گمان کنم بد نباشد این کتاب را باز بخوانیم تا جایگاه کهن دو مملکت و دو مردم را بهتر و بیشتر بشناسیم و هم دامنه آثار گسترده تمدن و فرهنگ ایرانی را بر اسپانیا دریابیم.
ایران کهن سرچشمهای جوشان از دانش و معرفت بود. هنوز هم بازگشتن به کران آن سرچشمه راه آسایش و سربلندی ملتی است که بیش از یک سده شده تا در خاور و باختر عالم در پی خویش میگردد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
Forwarded from Arash Kamangir
⚫️به فرهنگ باشد روان تندرست
⚫️ایران سرزمینی کهن با فرهنگ باستانی است. سرزمین نیکیها و مردمان نجیبی که ستایشگر داد و راستی و دوستی و نکوهشگر ظلم و دروغ و دشمنیاند. باید تا می توان از ایران گفت و نوشت. چرا که ظرف و محتوای توسعه کشور است. باید زبان فارسی را دوست داشت و در جهت ترویج آن از هیچ اقدامی دریغ نکرد. باید تا حد ممکن فرزندان کشور را با حافظ و سعدی، با فردوسی و مولوی و نظامی آشنا کرد. اگر ایده ایران از جمع معدودی نخبگان خارج شود و در میان مردم و سیاستگذاران شکل خودآگاهانه بگیرد معنای امنیت، مصلحت و منافع ملی شکل خواهد گرفت. حقیقت این است که امروزه ایران مورد غفلت قرار گرفته است و بدون وطن، کشور و ایراندوستی هیچ تحول مهمی رقم نمیخورد.
⚫️فهرست زیر از کوشاترین و معتبرترین رسانه ها و نهادهای فرهنگیِ مستقل تشکیل شده است که جملگی در گسترهیِ گستردهیِ تاریخ و ادبیات و فرهنگِ زرینِ ایران زمین میکوشند.
با پیوستن به این رسانه ها و نهادها به توسعه فرهنگی در جامعه یاری رسانیم.
⚫️ پـــــــایــنده ایــــــــــران⚫️
⬛️دکتر محمّدعلی اسلامینُدوشن
⬛️ادبسار(پارسی سخن بگوییم، نه فارسی).
⬛️کتاب گویا (لذت مطالعه با چشمان بسته).
⬛️زین قند پارسی
(درست بنویسیم، درست بگوییم).
⬛️کتابخانه تخصصی ادبیات
⬛️بهترین داستانهای کوتاه جهان
⬛️رسانه رسمی استاد فریدون فرح اندوز
(گوینده و مجری رادیو و تلویزیون ملی ایران).
⬛️رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
⬛️مولانا و عاشقانه شمس(زهرا غریبیان لواسانی)
⬛️حافظ // خیام ( صوتی )
⬛️استاد جلیل شهناز
⬛️علم سیاست
⬛️بنیاد فردوسی خراسان
(كانون شاهنامه فردوسی توس).
⬛️رمانهای صوتی بهار
⬛️گزینگویهها، گلچینِ خواندنیها
⬛️مردمنامه، فصلنامه مطالعات تاریخ مردم.
⬛️نسخ خطّی فارسی در کتابخانههای جهان
⬛️خردسرای فردوسی
(آینهای برای پژواک جلوههای دانش و فرهنگ ایران زمین).
⬛️چراغداران (دایرةالمعارف بزرگ صوتی ایران، صداهای نایاب فرهنگ و ادب و هنر)
⬛️خانه ویراستار (سیدحمید حیدریثانی)
⬛️آرخش، کلبه پژوهش حماسههای ایرانی
(رسانه دکتر آرش اکبری مفاخر).
⬛️سرو سایـهفکن
(رسانه ای برای پاسداشت زبان و ادبیات فارسی).
⬛️شاهنامه کودک هما
⬛️منابع تاریخ ساسانیان
⬛️مطالعات قفقاز
⬛️ستیغ، خوانش اشعار حافظ و سعدی و...(رسانه سهیل قاسمی)
⬛️زبان شناسی و فراتر از آن (درگاهی برای آموختن درباره زبانها و فرهنگها).
⬛️شاهنامه برای کودکان
(قصه های شاهنامه و خواندن اشعار برای کودکان و نوجوانان).
⬛️تاریخ اشکانیان
⬛️مأدبهی ادبی، شرح کلیله و دمنه و آثار ادبی فارسی (رسانه دکتر محمّدامین احمدپور).
⬛️شرح غزلیات سعدی با امیر اثنی عشری
⬛️بوستان سعدی با امیر اثنی عشری
⬛️تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیات ایران زمین
⬛️کانون پژوهشهای شاهنامه
(معرفی کتابها و مقالات و یادداشتها پیرامون شاهنامه).
⬛️تاریخ پادشاهی مادها (منابع و مآخذ).
⬛️گاهگفـت
(دُرُستخوانیِ شعرِ کُهَن).
⬛️ملیگرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی
⬛️رهسپر کوچه رندان
(بررسی اندیشه حافظ).
⬛️فرهنگ یاریگری، توسعه پایدار و زیست بومداری
⬛️دژنپشت(کتابخانهٔ کهن سرزمین پارس به روزگار پارتها)
⬛️تاریخ روایی ایران
⬛️کتابخانه متون و مطالعات زردشتی
⬛️حافظخوانی با محمدرضاکاکائی
⬛️انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا)
⬛️سفر به ادبیات
(مرزباننامه و گلستان، تکبیتهای کاربردی )
⬛️تاریخ میانه
⬛️کتاب و حکمت
⬛️سخن و سخنوران
(سخنرانی و گفتگوهای نایاب نام آوران وطن فارسی).
⬛️انجمن شاهنامهخوانی هما
(خوانش و شرح بیتهای شاهنامه).
⚫️کانال میهمان:
⬛️عیدگاه
(سرودهها و نوشتههای وحید عیدگاه طرقبهای، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران)
⚫️فـــرِّ ایــــران را می سـتایـیـم.
⚫️هماهنگی جهت شرکت در تبادل
⚫️@Arash_Kamangiiir
⚫️ایران سرزمینی کهن با فرهنگ باستانی است. سرزمین نیکیها و مردمان نجیبی که ستایشگر داد و راستی و دوستی و نکوهشگر ظلم و دروغ و دشمنیاند. باید تا می توان از ایران گفت و نوشت. چرا که ظرف و محتوای توسعه کشور است. باید زبان فارسی را دوست داشت و در جهت ترویج آن از هیچ اقدامی دریغ نکرد. باید تا حد ممکن فرزندان کشور را با حافظ و سعدی، با فردوسی و مولوی و نظامی آشنا کرد. اگر ایده ایران از جمع معدودی نخبگان خارج شود و در میان مردم و سیاستگذاران شکل خودآگاهانه بگیرد معنای امنیت، مصلحت و منافع ملی شکل خواهد گرفت. حقیقت این است که امروزه ایران مورد غفلت قرار گرفته است و بدون وطن، کشور و ایراندوستی هیچ تحول مهمی رقم نمیخورد.
⚫️فهرست زیر از کوشاترین و معتبرترین رسانه ها و نهادهای فرهنگیِ مستقل تشکیل شده است که جملگی در گسترهیِ گستردهیِ تاریخ و ادبیات و فرهنگِ زرینِ ایران زمین میکوشند.
با پیوستن به این رسانه ها و نهادها به توسعه فرهنگی در جامعه یاری رسانیم.
⚫️ پـــــــایــنده ایــــــــــران⚫️
⬛️دکتر محمّدعلی اسلامینُدوشن
⬛️ادبسار(پارسی سخن بگوییم، نه فارسی).
⬛️کتاب گویا (لذت مطالعه با چشمان بسته).
⬛️زین قند پارسی
(درست بنویسیم، درست بگوییم).
⬛️کتابخانه تخصصی ادبیات
⬛️بهترین داستانهای کوتاه جهان
⬛️رسانه رسمی استاد فریدون فرح اندوز
(گوینده و مجری رادیو و تلویزیون ملی ایران).
⬛️رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
⬛️مولانا و عاشقانه شمس(زهرا غریبیان لواسانی)
⬛️حافظ // خیام ( صوتی )
⬛️استاد جلیل شهناز
⬛️علم سیاست
⬛️بنیاد فردوسی خراسان
(كانون شاهنامه فردوسی توس).
⬛️رمانهای صوتی بهار
⬛️گزینگویهها، گلچینِ خواندنیها
⬛️مردمنامه، فصلنامه مطالعات تاریخ مردم.
⬛️نسخ خطّی فارسی در کتابخانههای جهان
⬛️خردسرای فردوسی
(آینهای برای پژواک جلوههای دانش و فرهنگ ایران زمین).
⬛️چراغداران (دایرةالمعارف بزرگ صوتی ایران، صداهای نایاب فرهنگ و ادب و هنر)
⬛️خانه ویراستار (سیدحمید حیدریثانی)
⬛️آرخش، کلبه پژوهش حماسههای ایرانی
(رسانه دکتر آرش اکبری مفاخر).
⬛️سرو سایـهفکن
(رسانه ای برای پاسداشت زبان و ادبیات فارسی).
⬛️شاهنامه کودک هما
⬛️منابع تاریخ ساسانیان
⬛️مطالعات قفقاز
⬛️ستیغ، خوانش اشعار حافظ و سعدی و...(رسانه سهیل قاسمی)
⬛️زبان شناسی و فراتر از آن (درگاهی برای آموختن درباره زبانها و فرهنگها).
⬛️شاهنامه برای کودکان
(قصه های شاهنامه و خواندن اشعار برای کودکان و نوجوانان).
⬛️تاریخ اشکانیان
⬛️مأدبهی ادبی، شرح کلیله و دمنه و آثار ادبی فارسی (رسانه دکتر محمّدامین احمدپور).
⬛️شرح غزلیات سعدی با امیر اثنی عشری
⬛️بوستان سعدی با امیر اثنی عشری
⬛️تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیات ایران زمین
⬛️کانون پژوهشهای شاهنامه
(معرفی کتابها و مقالات و یادداشتها پیرامون شاهنامه).
⬛️تاریخ پادشاهی مادها (منابع و مآخذ).
⬛️گاهگفـت
(دُرُستخوانیِ شعرِ کُهَن).
⬛️ملیگرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی
⬛️رهسپر کوچه رندان
(بررسی اندیشه حافظ).
⬛️فرهنگ یاریگری، توسعه پایدار و زیست بومداری
⬛️دژنپشت(کتابخانهٔ کهن سرزمین پارس به روزگار پارتها)
⬛️تاریخ روایی ایران
⬛️کتابخانه متون و مطالعات زردشتی
⬛️حافظخوانی با محمدرضاکاکائی
⬛️انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا)
⬛️سفر به ادبیات
(مرزباننامه و گلستان، تکبیتهای کاربردی )
⬛️تاریخ میانه
⬛️کتاب و حکمت
⬛️سخن و سخنوران
(سخنرانی و گفتگوهای نایاب نام آوران وطن فارسی).
⬛️انجمن شاهنامهخوانی هما
(خوانش و شرح بیتهای شاهنامه).
⚫️کانال میهمان:
⬛️عیدگاه
(سرودهها و نوشتههای وحید عیدگاه طرقبهای، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران)
⚫️فـــرِّ ایــــران را می سـتایـیـم.
⚫️هماهنگی جهت شرکت در تبادل
⚫️@Arash_Kamangiiir