This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🪵🍂
آن بهشتی ڪه
همہ در طلبش معتڪفاند
من ڪافر همہشب باتو بہ آغوش ڪشم..
خواجوی کرمانی
☔️🌻
آن بهشتی ڪه
همہ در طلبش معتڪفاند
من ڪافر همہشب باتو بہ آغوش ڪشم..
خواجوی کرمانی
☔️🌻
نـC᭄ـوای🍂دC᭄لــ
🍂🪵🍂 آن بهشتی ڪه همہ در طلبش معتڪفاند من ڪافر همہشب باتو بہ آغوش ڪشم.. خواجوی کرمانی ☔️🌻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from نـC᭄ـوای🍂دC᭄لــ
🍂🍁🍂
تو را
نمیتوانم
از شعرهایم جدا کنم ,,
مثلِ بهارنارنج
از اردیبهشت ,,
مثل باران از پاییز ,,
مثل دلتنگی
از جمعه ,,,
مثل ردّ ِ پا از کویرِ شن ,,
مثل آرامش از چشمهایت ,,
تو را نمیتوانم از شعرهایم جداکنم
مثل عشق از
#دوستت_دارم ....♥️
#مریم_رضایی_حامی
☔️🌻
@Dekogram🎙
@Konj_e_tanhaei
تو را
نمیتوانم
از شعرهایم جدا کنم ,,
مثلِ بهارنارنج
از اردیبهشت ,,
مثل باران از پاییز ,,
مثل دلتنگی
از جمعه ,,,
مثل ردّ ِ پا از کویرِ شن ,,
مثل آرامش از چشمهایت ,,
تو را نمیتوانم از شعرهایم جداکنم
مثل عشق از
#دوستت_دارم ....♥️
#مریم_رضایی_حامی
☔️🌻
@Dekogram🎙
@Konj_e_tanhaei
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🪵🍂
دوستت دارم و
این دوست داشتن
امضاے من است ..!
#نزار_قبانی
☔️🌻
دوستت دارم و
این دوست داشتن
امضاے من است ..!
#نزار_قبانی
☔️🌻
Gonah-e-Freshteh❤️
ጠዐዘ3ክ🎤
🍂🪵🍂
من خیلی خواستم آدمارو ببخشم ،
اما نمیشه مادر ... نمیشه
اصلا این بزرگیا کار من نیست
میخوام تک تکشونو به خاک سیاه بشونم
.
#گناه_فرشته
#امیر_آقایی
#مونولوگ
🎙 #محسن_میرزائی
🆔@Dekogram
☔️🌻
من خیلی خواستم آدمارو ببخشم ،
اما نمیشه مادر ... نمیشه
اصلا این بزرگیا کار من نیست
میخوام تک تکشونو به خاک سیاه بشونم
.
#گناه_فرشته
#امیر_آقایی
#مونولوگ
🎙 #محسن_میرزائی
🆔@Dekogram
☔️🌻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🪵🍂
مگه یه آدمچقدر جون داره
تنها بمونه...🥺
دیالوگ امیر آقایی
☔️🌻
مگه یه آدمچقدر جون داره
تنها بمونه...🥺
دیالوگ امیر آقایی
☔️🌻
Forwarded from نـC᭄ـوای🍂دC᭄لــ
꧁🌸꧂
خسته از
روزها و لحظههای تکراری ،
در اوج دلتنگی ،
تکیه دهی بر تنهایی پنجره و
زانوهایت را در آغوشت بفشاری
خیره بمـانی به دور دست ها ...
در فکر کسی غرق باشی
که یادش قلبت را سخت میفشارد ...!
و زمزمهای
تو را همراهی کند :
"به سوی تو، به شوق روی تو
به طرف کوی تو، سپیده دم آیم،
مگر تو را جویم
بگو کجایی ..."
#یوسف_آذرتــــاش
🍃🌻
خسته از
روزها و لحظههای تکراری ،
در اوج دلتنگی ،
تکیه دهی بر تنهایی پنجره و
زانوهایت را در آغوشت بفشاری
خیره بمـانی به دور دست ها ...
در فکر کسی غرق باشی
که یادش قلبت را سخت میفشارد ...!
و زمزمهای
تو را همراهی کند :
"به سوی تو، به شوق روی تو
به طرف کوی تو، سپیده دم آیم،
مگر تو را جویم
بگو کجایی ..."
#یوسف_آذرتــــاش
🍃🌻
Telegram
attach 📎
نـC᭄ـوای🍂دC᭄لــ
🍂🪵🍂 من دل تنڪَ توام و رایحہ حضورت را در تڪ تڪ خیابان هاے قلبم جستجو می ڪنم... #امیرعباس_خالقوردے ☔️🌻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🪵🍂
صبح است ... باید بلند شد !
در امتدادِ وقت قدم زد ؛
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید !
باید دوید تا تهِ بودن ...!
#سهراب_سپهری
صبحتون قشنگ ..☺️
☔️🌻
صبح است ... باید بلند شد !
در امتدادِ وقت قدم زد ؛
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید !
باید دوید تا تهِ بودن ...!
#سهراب_سپهری
صبحتون قشنگ ..☺️
☔️🌻
Forwarded from نـC᭄ـوای🍂دC᭄لــ
꧁🌸꧂
به سبک عباس معروفی صبح بخیر بگو
و دلشو ببر :
‹مگر نمیگویند که هر آدمی یک بار عاشق میشود؟
پس چرا هر صبح که چشمهایت را باز میکنی
دل میبازم باز؟🫶🫂
🍃🌻
@Dekogram🎙
به سبک عباس معروفی صبح بخیر بگو
و دلشو ببر :
‹مگر نمیگویند که هر آدمی یک بار عاشق میشود؟
پس چرا هر صبح که چشمهایت را باز میکنی
دل میبازم باز؟🫶🫂
🍃🌻
@Dekogram🎙
Telegram
attach 📎
Forwarded from نـC᭄ـوای🍂دC᭄لــ
🍂🍁🍂
داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد
داشت باران در مسیر ِناودان می ایستاد
با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛
چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد !
در وفاداری اگر با خلق می سنجیدمش
روی سکوی نخست این جهان می ایستاد
یک شقایق بود بین خارها و سبزه ها
گاه اگر یک لحظه پیش دوستان می ایستاد
در حیاط خانه گلها محو عطرش می شدند
ابر، بالای سرش در آسمان می ایستاد!
موقع رفتن که می شد، من سلاحم گریه بود
هر زمان که دست می بردم بر آن، می ایستاد
موقع رفتن که می شد طاقت دوری نبود
جسممان می رفت اما روحمان می ایستاد
از حساب ِعمر کم کردیم خود را، بعدِ ما
ساعت آن کافه، یک شب در میان می ایستاد
قانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیل
باز با این حال می گفتم بمان، می ایستاد …
»ساربان آهسته ران کارام جانم می رود»
نه چرا آهسته؟ باید ساربان می ایستاد!
باید از ما باز خوشبختی سفارش می گرفت
باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد …
#كاظم_بهمني
☔️🌻
@Dekogram 🎙
داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد
داشت باران در مسیر ِناودان می ایستاد
با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛
چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد !
در وفاداری اگر با خلق می سنجیدمش
روی سکوی نخست این جهان می ایستاد
یک شقایق بود بین خارها و سبزه ها
گاه اگر یک لحظه پیش دوستان می ایستاد
در حیاط خانه گلها محو عطرش می شدند
ابر، بالای سرش در آسمان می ایستاد!
موقع رفتن که می شد، من سلاحم گریه بود
هر زمان که دست می بردم بر آن، می ایستاد
موقع رفتن که می شد طاقت دوری نبود
جسممان می رفت اما روحمان می ایستاد
از حساب ِعمر کم کردیم خود را، بعدِ ما
ساعت آن کافه، یک شب در میان می ایستاد
قانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیل
باز با این حال می گفتم بمان، می ایستاد …
»ساربان آهسته ران کارام جانم می رود»
نه چرا آهسته؟ باید ساربان می ایستاد!
باید از ما باز خوشبختی سفارش می گرفت
باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد …
#كاظم_بهمني
☔️🌻
@Dekogram 🎙
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🪵🍂
فكر كن! در شلوغيِ تهران
عصر پاييز... در به در باشي
شهر را با خودت قدم بزني
غرقِ روياي "يك نفر باشي"
#پویا_جمشیدی
#راغب
☔️🌻
فكر كن! در شلوغيِ تهران
عصر پاييز... در به در باشي
شهر را با خودت قدم بزني
غرقِ روياي "يك نفر باشي"
#پویا_جمشیدی
#راغب
☔️🌻
Forwarded from نـC᭄ـوای🍂دC᭄لــ
...
هـرگز تـو هـم، مــانـنــدِ مـــن، آزار دیــدی؟
یــارِ خــودت را، از خــودت بــیــزار دیـــدی؟
آیــا تـو هـم، هــر پــرده ای را تا گشودی
از چــارچــوبِ پـنـجـــره، دیـــــوار دیــدی؟
اصـلأ بـبـیـنـم، تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟
از زیـــرِ امــــواج، آســـمـان را، تـــار دیدی؟
نـامِ کـسی را، در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟
از «آتـِنــا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟
در پـشـتِ دیـوارِ حیاطـی، شعـر خوانـدی؟
دل کـنـدن از یــک خــانه را، دشـوار دیدی؟
آیا تو هم با چشمِ بـاز و خیسِ از اشک،
خواب کسی را روز و شب، بـیـدار دیدی؟
رفتی مطب بی نسخه، برگردی به خانه؟
بیـمـار بـودی مثل ِمن ؟ بیمار دیــدی؟؟
حقـّـــا که بـا مـن فــرق داری ــ لا اقـل تـو
او را که می خواهی خودت، یک بـار دیدی
#کاظم_بهمنی
@Dekogram🎙
هـرگز تـو هـم، مــانـنــدِ مـــن، آزار دیــدی؟
یــارِ خــودت را، از خــودت بــیــزار دیـــدی؟
آیــا تـو هـم، هــر پــرده ای را تا گشودی
از چــارچــوبِ پـنـجـــره، دیـــــوار دیــدی؟
اصـلأ بـبـیـنـم، تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟
از زیـــرِ امــــواج، آســـمـان را، تـــار دیدی؟
نـامِ کـسی را، در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟
از «آتـِنــا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟
در پـشـتِ دیـوارِ حیاطـی، شعـر خوانـدی؟
دل کـنـدن از یــک خــانه را، دشـوار دیدی؟
آیا تو هم با چشمِ بـاز و خیسِ از اشک،
خواب کسی را روز و شب، بـیـدار دیدی؟
رفتی مطب بی نسخه، برگردی به خانه؟
بیـمـار بـودی مثل ِمن ؟ بیمار دیــدی؟؟
حقـّـــا که بـا مـن فــرق داری ــ لا اقـل تـو
او را که می خواهی خودت، یک بـار دیدی
#کاظم_بهمنی
@Dekogram🎙
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🪵🍂
لیلا که شدی، حال مرا میفهمی
مجنون تمام قصه ها
نامردند..!
؟؟؟؟
☔️🌻
لیلا که شدی، حال مرا میفهمی
مجنون تمام قصه ها
نامردند..!
؟؟؟؟
☔️🌻