Telegram Web
ضمیمه ای به مطلب «مشق شب»

🔹بسیاری دوستان لطف کرده اند و یادآوری کرده اند که کتابهای کمک آموزشی قلم چی مخصوص کنکور نیست و تا دبستان و حتی پیش دبستانی هم کشیده شده است.

🔹مطلب درستی است. اما شاید من باید این نکته را هم در مطلب پیشین اضافه می کردم که در انگلیس هم کتب کمک آموزشی بسیار زیادی در مقطع دبستان و حتی مهدکودک منشتر می شود. جالب تر آن که برخی شرکت ها پا را از این هم فراتر گذاشته و کلاسهای نیمه خصوصی برای کودکان چهار سال به بالا تا مقطع دبیرستان در بعد از ظهرها برگزار می کنند.

🔹موسسه Explore learning نمونه ای از این موسسات است که رشد قارچ گونه ای پیدا کرده و تقریبا در تمام شهرهای انگلیس شعبه های متعدد دارد. بسیاری خانواده ها حداقل هفته ای دوبار بعد از ظهرها یا روزهای تعطیل فرزندانشان را، حتی فرزندان خردسالشان را به این موسسات می فرستند.

🔹ضمنا وبسایت های متعددی (که پولی هستند)، طراحی شده و در دسترس هستند که از مقطع پیش دبستانی به آموزش ریاضی و زبان و علوم و ... می پردازند. تقریبا همه مدرسه های خوب، اکانت این وبسایت ها را خریداری می کنند و در دسترس خانواده ها قرار می دهند تا فرزندانشان را در تحصیل کمک کنند.

🔹نکته دیگر این که من گمان می کنم بخشی از فضای ایجاد شده در انگلیس که بچه ها را از سنین پایین وادار به چنین کارهایی می کند، متاثر از مهاجرانی هست که از کشورهایی مثل هند، چین، پاکستان و ایران به انگلیس آمده اند. اینها که معمولا خودشان تحصیل کرده اند و در کشورهای خودشان رنج کشیده اند، وقتی به انگلیس می آیند، از همان کودکی فرزندانشان را وادار به تحصیل و پیشرفت علمی می کنند تا در دانشگاه رشته های درآمد زا قبول شوند و به این ترتیب کمتر مثل پدران و مادرشان سختی بکشند. اتفاقا در این کار هم موفق بوده اند و شرقی ها خیلی از پست هایی را که نیاز به تحصیلات آکادمیک دارند را گرفته اند. اگر سری به بیمارستان های انگلیس بزنید، براحتی حجم انبوده پزشکان ایرانی، هندی، پاکستانی و ... را خواهید دید.

🔹نکته دیگر هم این که دوست عزیزی گفته که در ایران مایه تاسف است که کتاب های گاج و قلم چی تیراژهای چند ده هزاری دارند ولی یک کتاب عمیق غیر درسی، تیراژش به زحمت به پنج هزار می رسد. به نظرم این مساله در کشورهای دیگر هم هست. ما خودمان یک کتاب پژوهشی در دانشکده آموزش دانشگاه کانتربری منتشر کردیم که اتفاقا ناشر آنهم راتلیج بود که از معتبر ترین ناشران انگلیس است. متاسفانه تیراژ کتاب فقط به 250 نسخه رسید، در حالی که تیراژ کتابهای کمک درسی به هزاران نسخه می رسد.

🔹در مجموع رویکرد جهانی این است که علم و دانش commercialise شده اند. یعنی کسی درس نمی خواند که فهمش از جهان پیرامونش بیشتر شود، بلکه هدف اصلی این است که افراد بتوانند وارد بازار کار شوند و درآمد بیشتری داشته باشند. این روند، تمام سیستم آموزش را در جهان از مهدکودک تا دانشگاه تحت تاثیر خودش قرار داده است.

🔹یک خبر بد (البته بیشتر برای من) این که دانشکده فلسفه دانشگاه هال در شمال شرقی انگلیس، که من در آن درس می خواندم، و از بهترین دانشکده های فلسفه بود، به دلیل مشکلات مالی، به زودی تعطیل خواهد شد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
«گاج و قلم چی و کتب ضلال»

🔸این روزها بحث کتب گاج و قلم چی داغ شده است. ظاهرا پای این کتاب ها به دبستان هم کشیده شده است و فضایی روانی برای خانواده ها ایجاد شده است که باید حتما برای موفقیت در آزمون های سمپاد و بعدا هم کنکور این کتابها را تهیه کنند و فرزندان را مجبور کنند که بخوانند و تست بزنند و ... . عده ای معتقدند این کتاب ها نه تنها مفید نیستند، بلکه مضر هستند و باید ترتیبی داده شود که ممنوع شوند.

🔸من با مفید نبودن و بلکه مضر بودن این کتاب ها تا حد زیادی همدلم ولی مخالف منع این کتاب ها هستم. درست یا غلط، نیاز کاذب یا واقعی، بخشی از جامعه به این کتاب ها گرایش پیدا کرده اند و گمان می کنند راه حل مناسب و ناگزیری برای آینده تحصیلی فرزندانشان است. حتی اگر این نگاه اشتباه هم باشد، با منع و جلوگیری از انتشار این کتاب ها کاری از پیش نمی رود.

🔸اگر ما معتقد به آزادی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی هستیم و مرتب تکرار می کنیم که با منع و بگیر و ببند مشکلات کشور حل نمی شود، در حوزه آموزش هم باید سعه صدر داشته باشیم و آزادی را محترم بشماریم.

🔸به نظر من این نوعی معیار دوگانه هست که وقتی به مسایل مذهبی و یا سیاسی و می رسیم، از حاکمیت توقع داشته باشیم که به جامعه آزادی بدهد، ولی در امر آموزش چون احساس می کنیم فرزندانمان ضرر می کنند و اسیر جو حاکم می شوند، پس مساله را از سوی دیگر حل کنیم و از نظام آموزش کشور بخواهیم که این کتاب ها را ممنوع کنند.

🔸آزادی همیشه هزینه داشته است. وقتی جامعه آزاد باشد ممکن است گاهی هم اشتباه کند و به بیراهه برود. این وظیفه دلسوزان و فرهیختگان است که در عین این که جامعه تا حد ممکن دارای آزادی انتخاب است، سطح آگاهی های اجتماعی را آنقدر بالا ببرد که جامعه خودش دست از بیراهه ها بردارد.

🔸کار و پیشرفت فرهنگی در یک فضای آزاد بسیار سخت تر از یک فضای بسته و محدود است ولی در عوض نتیجه آن بسیار بادوام تر و عمیق تر است. رشد انسانها در گرو آزادی آنها است و صد البته این آزادی هزینه هایی هم دارد و شاید کسانی هم از آن سوء استفاده کنند. حالا یک روز هم ممکن است گاج و قلم چی از این آزادی سوء استفاده کنند.

🔸درفقه شیعه اصطلاحی وجود دارد به نام «کتب ضلال»، این ها کتابهایی هستند که خواندن آنها موجب گمراهی دینی جامعه می شود. فقیهان خرید و فروش و خواندن این کتابها را حرام اعلام می نمودند. حرام نمودن کتب ضلال تدبیری از سوی فقیهان برای جلوگیری از انتشار آنها بود. اما شرایط جهان امروز عوض شده است و هر مطلبی به راحتی در فضای مجازی در دسترس است. لذا باید راههای بهتری برای جلوگیری از نشر این کتب پیدا کرد. به نظر، بهترین راه این است که جامعه آگاه شود و این آگاهی جامعه است که دکان سوء استفاده کنندگان را تعطیل می کند.

🔸قبول دارم که بگیر و ببند راه آسانتری است ولی کم اثر و یا بی اثر است. خوب یا بد جهان مدرن اقتضائات خودش را دارد. برای جلوگیری از هر انحرافی، اعم از فکری، فرهنگی و همچنین انحراف آموزشی، دلسوزان و آگاهان هر حوزه باید کمر همت ببندند و با تلاش و جهاد، جامعه را در عین آزادی انتخاب به سمت مسیر درست پیش ببرند. این کار کار سختی است ولی ارزشمند است.

🔸در عصر مدرن، نیکان و درستکاران در همه عرصه ها مسوولیت های بزرگی به گردن دارند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Audio
تقدیم به شما،یلدایتان مبارک (دلشده ولشده، مهدی نساجی)
🔴من هم کارمند گمرک هستم!

🔻رفتار نماینده سراوان با کارمند گمرک بسیار زشت و بهت آور بود. از آن زشت تر، موضع طلب کارانه و پیشدستانه او بعد از ماجرا بود و از همه این ها بدتر، وعده های نمایندگان مجلس به یکدیگر در جلسه غیر علنی که می رویم و کارمند را پیدا می کنیم و خدمتش می رسیم!

🔻اما از آن سو، خبر خوب و امیدوار کننده این که بعد از نماز جمعه این هفته تهران، نمازگزاران راهپیمایی کرده اند و در حمایت از کارمند وظیفه شناس طومار امضا کرده اند.

🔻این خبر بسیار مهم است و نشان می دهد در بطن جامعه ما نوعی وفاق و همدلی بر سر حقوق اساسی ملت در حال شکل گیری است. حتی جریان حزب اللهی نیز که ایده و ارزشهای خاصی را نمایندگی می کند، این روزها علم دفاع از حقوق ملت را در موقعیت های مختلف به دست گرفته است.

🔻فراموش نکنیم در همین نماز جمعه، سالیان سال به هر بهانه ای عده ای کفن می پوشیدند و فریاد می زدند که چرا مثلا فلان روشنفکر فلان حرف را زده است. این روزها از این خبرها کمتر می شنویم و به جای آن این خبر مسرت بخش منتشر می شود که عده ای نمازگزار شعار داده اند «من هم کارمند گمرک هستم!»

🔻بیش باد!
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Kumbh_Mela_2019_Indias_largest_festival.mp4
13.6 MB
«کوم میلا»، مراسم مذهبی هندوها برای شست و شو در رود گنگ هر چند سال یک بار انجام می شود. امسال یکی از آن سالهاست و زائران دسته دسته به سوی منطقه آلله آباد در کنار رود گنگ در حال حرکت هستند. پیش بینی می شود امسال صدوبیست میلیون زائر، خود را برای پاکی از گناهان در رود گنگ شست و شو دهند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔷تفسیرهای الاهیاتی باران‌های سیل آسای اخیر

🔹چه تفسیری از باران و سیل‌های اخیر داشته باشیم؟ آیا آنچه اتفاق افتاد، باران عذاب بود یا رحمت و یا هیچ کدام؟

🔹حداقل چهار نگرش یا فرضیه می‌توان در این زمینه ارایه نمود:

یکم: باران‌های سیل آسا یک حادثه طبیعی با توصیفهای علمی است و نسبت دادن چنین وقایعی به امور متافیزیکی نادرست است. نحوه عملکرد گروه‌های اجتماعی چه نیک و چه بد، و ایمان و عدم ایمان انسان به خدا، هیچ تأثیری در فرآیندهای طبیعی ندارند. لذا هیچ معنای الاهیاتی از حوادث اخیر نمی‌توان گرفت.

دوم: سیل و سایر حوادث طبیعی، در حقیقت «عذاب» خداوند و نشانه خشم و غضب پروردگار است.

سوم: سیل و سایر حوادث طبیعی ، نه عذاب، بلکه «بلا» است. اراده الهی بر این است که نشانه هایی بیاورد تا «بیداری» و «تنبیه» صورت گیرد. فرق عذاب و بلا در این است که اولی نشانه خشم و قهر خداوند است ولی دومی نشانه مهر و لطف است. در اولی خداوند می‌خواهد جامعه‌ای را نابود کند، ولی در دومی بنا بر نابودی نیست بلکه تلنگری است برای بیداری.

چهارم: سیل و باران، خصوصا در مورد اخیر که پس از سال‌ها خشکسالی اتفاق افتاد، نه عذاب بود و نه بلا، بلکه «رحمت» پرودگار بر مردمان سرزمینمان بود. سیل البته که خسارت‌هایی داشت ولی خسارت‌های آن (به غیر از خسارت‌های جانی)، در مقابل منافع کوتاه مدت و بلند مدت پرآب شدن کشور ناچیز است و باید خداوند را بر این نعمت آشکار شاکر بود.

🔹از میان چهار فرضیه فوق، اولی -حداقل برای مؤمنان به خداوند- قابل پذیرش نیست. این که جهان دارای توصیفهای علمی است، منافاتی با اعمال اراده خداوند ندارد. در متن قرآن و نیز کلام اولیای دین، بارها و به گونه‌های مختلف عنوان شده که رفتار انسان‌ها در نزول نعمت‌ها و نقمت‌ها تأثیر گذارند. بنابراین نمی‌توان گفت حوادث طبیعی هیچ معنای الاهیاتی ندارند. عبارتی از نهج البلاغه در این زمینه جالب توجه است:

«خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود میوه‌ها، جلوگیری از نزول برکات و بستن گنج‌های خیرات، آزمایش می‌کند، برای آن که توبه کننده‌ای بازگردد و گناهکار دل از معصیت بکند و پند گیرد. همانا خدا استغفار و طلب آمرزش را وسیله‌ای دائمی برای فروریختن روزی و موجب رحمت آفریدگان قرار داد (خطبه ۱۴۴)».

🔹فرضیه دوم نیز به احتمال بسیار زیاد مردود است. عذاب خداوند در جایی است که گروهی از مردمان در مقابل حق و حقیقت بایستند و سد راه هدایت الهی بشوند و خداوند عذابی می‌فرستد تا این افراد را از میان بردارد و هلاکشان کند. مصداق عذاب الهی عموما در مواردی است که پیامبران «بینات» و «آیه‌های روشن» را برای جامعه‌ای بیاورند ولی آن جامعه دست به استهزاء و آزار و اذیت فرستادگان الهی بزند و منکر حقیقت و سد راه بندگی خداوند شود. بسیار بعید است که بتوان چنین برداشتی را از حوادث اخیر داشت. ضمن این که اساسا معلوم نیست در زمینه و زمانه ما که جهان پر از شبهه و پیچیدگی است و عدم ایمان مردمان عموما از سردرگمی و نه از سر انکار حقیقت است، عذاب الهی هیچ مصداقی، حتی در سایر نقاط جهان داشته باشد.

🔹فرضیه سوم (بلا)، از فرضیات محتمل است. شاید خواست خداوند براین بوده باشد که قدرت خود را پس از سال‌ها خشکی و تشنگی، سوار بر موج‌های گل آلود و خشمناک که کوبنده می‌آیند و خراب می‌کنند نشان دهد تا غفلت‌ها را بزداید و ندایی باشد که «آی مردم به غلط آمده‌اید، برگردید....»

🔹فرضیه چهارم (باران رحمت)، ماهیتا فرضیه‌ای است که برای رد یا اثبات آن احتیاج به شواهد تجربی است. من تخصصی در این زمینه ندارم و هنوز هم گزارشی مورد وثوق در مورد اثرات مثبت و منفی باران‌های اخیر ارایه نشده است. شاید کارشناسان، پس از فروکش کردن بحران، بتوانند توضیح دهند که در مجموع، حاصل باران‌های پرحجم اخیر، به نفع زیرساخت‌های طبیعی و محیط زیستی کشور بوده یا نه.

🔹ضمنا ترکیبی از فرضیه سوم و چهارم نیز قابل تصور است: گرچه باران‌های اخیر خروشان از کوهها و دره‌ها به راه افتادند و سنگ و آهن و چوب و جسم و جان‌ها را درهم کوبیدند و پیش آمدند تا ندایی باشند برای بیداری، ولی در مجموع آنچه اتفاق افتاد، رحمت و برکت بود. زنجیره حیات بر روی کره زمین از آغاز بر همین منوال بوده است. مرگ و حیات، ویرانی و آبادی، خشکی و سبزی دو روی یک سکه‌اند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
💦علی (ع) و آرزوی باران

در این روزهای بارانی عبارات زیر از نهج البلاغه خواندنی اند:

💧بار خداوندا! ما از خانه ها، و زیر چادرها پس از شنیدن ناله حیوانات تشنه، و گریه دلخراش کودکان گرسنه، به سوی تو بیرون آمدیم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را امیدواریم، و از عذاب و انتقام تو ترسناکیم.

💧بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مایوس برمگردان! و با خشکسالی و قحطی ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتی که بی خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خویش مبتلا مگردان،

💧ای مهربانترین مهربانها! بار خداوندا! به سوی تو آمدیم از چیزهایی شکایت کنیم که بر تو پنهان نیست و این هنگامی است که سختیهای طاقت فرسا ما را بیچاره کرده و خشکسالی و قحطی ما را به ستوه آورده، و پیشامدهای سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنه های دشوار کارد به استخوان ما رسانده است،

💧بار خداوندا! از تو می خواهیم ما را نومید برمگردانی، و با اندوه و نگرانی به خانه هایمان باز نفرستی، و گناهانمان را به رخمان نکشی، و اعمال زشت ما را قیاس کیفر ما قرار ندهی،

💧خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و برکت خویش را بر ما بگستران، و روزی و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانی سیراب فرما که سودمند و سیراب کننده و رویاننده گیاهان باشد، که آنچه خشک شده دوباره برویاند، و آنچه مرده است زنده گرداند،

💧بارانی که بسیار پرمنفعت، رویاننده گیاهان فراوان، که تپه ها و کوهها را سیراب، و در دره ها و رودخانه ها، چونان سیل جاری شود، درختان را پربرگ نماید. نرخ گرانی را پایین آورد، همانا تو بر هر چیز که خواهی توانایی.

(خطبه 143، ترجمه مرحوم محمود دشتی)

https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔴«کتک کاری اساتید دانشگاه تهران»

🔻بگو مگوی دو استاد در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بر سر یک فرصت مطالعاتی منجر به زد و خورد میان این دو استاد شده است.

🔻خلاصه ماجرا:

🔻هنگامی که یکی از اساتید ادبیات (دکتر ع-ر) برای امضای برگه فرصت مطالعاتی خارج از کشور نزد معاون آموزشی دانشکده میرود، معاون دانشکده (دکتر م-م)، در حضور رییس دانشکده از امضای برگه درخواست وی امنتاع می کند. دکتر ع-ر از این موضوع ناراحت شده و زیر لب به معاون دانشکده فحش می دهد، عبارت «پدرسگ» را برای او استفاده نموده از اتاق بیرون می رود. اما از قرار، معاون دانشکده می شنود و به دنبال استاد مورد نظر در راهروی دانشکده رفته و با او درگیر می شود. یکی از اساتید دیگر نیز علیه معاون دانشکده وارد مخاصمه می شود. این نزاع با وساطت برخی اساتید دیگر در نهایت به پایان می رسد.

🔻هرکس این خبر را بخواند، قاعدتا تاسف خواهد خورد که وضعیت انحطاط اخلاقی جامعه به کجا رسیده که دو استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران که باید مظهر ادب و انسانیت باشند، اینگونه احمقانه به جان هم می افتند. آیا دیگر می توان به چنین جامعه ای امید بست؟

🔻اما شاید برای نتیجه گیری زود باشد. واقعه ای که گزارش شد نه برای این روزها، بلکه مربوط به حدود پنجاه سال پیش است. این نزاع و کتک کاری نیز میان دکتر علی رواقی (ع-ر) استاد ادبیات فارسی، قرآن‌پژوه، شاهنامه‌پژوه، مصحح و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی از یک سو و استاد مظاهر مصفا (م-م)، قصیده سرای معاصر و معاون آموزشی وقت دانشکده ادبیات دانشگاه تهران صورت گرفته است. راوی ماجرا نیز خانم دکتر امیربانو کریمی استاد وقت دانشگاه تهران، فرزند شاعر سرشناس امیری فیروزکوهی و همسر استاد مظاهر مصفا و مادر علی مصفا بازیگر سینما است. خانم امیربانو کریمی که هم اکنون 87 سال دارد، روایت فوق را درباره همسرش به همراه اتفاقات متعدد دیگر در مصاحبه اخیر خود نقل کرده است که در وبسایت مرکز اسناد کتابخانه آستان قدس رضوی نیز آرشیو شده است.

🔻بزرگانی که امروز سرمایه کشور هستند، در زمانه خود اشتباهاتی داشته اند. اشتباه و خطا مربوط به این زمان و آن زمان نیست. شاید این یک خطای شناختی جامعه کنونی ما باشد که از هر اتفاقی هر چند کوچک وطبیعی، نتایج بزرگ و غیر طبیعی می گیرد. من هنوز مطمئن نیستم که جامعه ایران دچار انحطاط اخلاقی شده باشد. حتی مطمئن نیستم وضعیت اخلاق در جامعه ما از گذشته بدتر شده باشد. با این که تقریبا هر روز و در هر جمعی شکایت های بسیاری از وضعیت اخلاقی جامعه می شنویم، ولی همه آنها تعمیم هایی است که از تجربه های موردی به دست امده اند، تجربه هایی که همیشه بوده اند.

🔻من هنوز یک تحقیق علمی که گزارش گر وضعیت اخلاقی و اجتماعی جامعه باشد، ندیده و نخوانده ام. البته اذعان دارم که تهیه چنین گزارشی با موانع بسیاری مواجه است. ولی اگر به هر دلیل گزارشی دقیق وجود ندارد بهتر است کمی با احتیاط در مورد وضعیت اخلاقی و اجتماعی جامعه نظر بدهیم.

🔻بی جهت گرد ناامیدی بر پیکره جامعه نپاشیم! ایران برای ماندن احتیاج به امید دارد. حوادث خوب هم در اطراف ما اتفاق می افتند ولی کمتر درباره آنها می گوییم یا می شنویم.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
❇️حماسه صلح حسن بن علی (ع)

🔹برخلاف تصور غالب، امام حسن بن علی، درک درستی از شرایط سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی زمان خود داشت و اینگونه نبود که در لحظات آخر، ناگهان ببیند دور و برش خالی است و تن به صلح تحمیلی بدهد. حتی رهبران معمولی نیز آنقدر توانایی دارند که بتوانند تحلیلی از امکانات انسانی و غیر انسانی خود داشته باشند تا در بزنگاههای تصمیم گیری از دوست و دشمن بازی نخورند. آیا می توان تصور کرد که نعوذبالله امام حسن بن علی، خوشخیال و ساده اندیش تا پای جنگ پیش رفته باشد و یک دفعه خود را در آغاز معرکه تنها ببیند؟
🔹امام حسن (ع)، خود زودتر از موعد و حتی علی رغم میل برخی یاران و نزدیکان، صلح را پذیرفت. او حداقل به دو دلیل (تا آنجا که من می فهمم)، پیشاپیش از جنگ دوری نمود.

🔹نخست این که تمایز میان حق و باطل برای جامعه به اندازه کافی روشن نبود و اگر جنگی درمی گرفت، موجب سرگردانی بسیاری می شد و تصور عموم و تصور تاریخ آن می شد که این جنگ، جنگ قدرتی بود میان دو طایفه از باقیماندگان پیامبر.

🔹 دوم این که شرایط اجتماعی و جغرافیایی جنگ به گونه ای بود که اگر آغاز می شد، احتمالا تبدیل به یک جنگ شهری میشد که تلفات بسیاری از مرد و زن و پیر و جوان برجای می گذاشت، و بسیاری که نمی خواستند و یا نمی دانستند قضیه از چه قرار است، ناخواسته درگیر جنگی خانمان سوز می شدند. به عبارت دیگر جنگ امام حسن، حماسه نمی شد، بلکه فاجعه بود.

🔹این برخلاف واقعه عاشورا است که تبدیل به حماسه ای شد که در آن امام حسین (ع) در منطقه ای محدود با یارانی محدود که به اختیار خود با حسین همراهی نمودند، با سپاه یزید جنگیدند و تاریخ ساز شدند.

🔹دوست خوبم جناب محمدرضا دین پرور، پژوهشگر نهج البلاغه، کوتاه و مفید و ادیبانه، حماسه صلح امام حسن مجتبی را به تصویر کشیده است:

«نمی دانم در درازنای تاریخ و در دنیای سیاه سیاست؛ رهبری همچون حسن بن علی یافت می شود که در سختی دوران، آنگاه که ملّتش را زیر تیغ و وحشت و رنج و تباهی می یابد؛ دلیر و دلاور و پر جسارت و جرات، ردای پرشکوه خلافت را از تن بیندازد و پشتیبان مال و جان و آبروی ملّتش شود...؟

تا درد یتیمی و اسارت بر جان آزادگان وطنش ننشیند...

تا زخم جنگ و جنون ، جسم جوانانش را نیازارد...

تا حقّانیّت راه و دین را در لجاجت و تعصّب نجوید...

تا خودکامگی خود را غیرت و عزّت مسلمین نشمارد...

تا فتح کران تا کران عالَم را حُقنه گلوی طلحه ها و فدای شکم چرانی های زبیری نسازد...
حسن... آری حسن ؛ فرزند ارشد علیّ بن ابیطالب چنین اُسوه ای بود...

میلادش خجسته باد»

https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ری را»! صدا می آید امشب...
گویا کسی است که می خواند.....
اما صدای آدمی نیست....


🌘شب های قدر بر شما خوش باد.


«ری را» نام پرنده ای شب زی است، که آوازش به گوش مردمان شمال نغمه ای به صوت «ری را» شنیده می شود. ضمنا «ری را» به معنای هشدار نیز است.
شعر از نیما یوشیج.


https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعرى از صفاى اصفهانى، با دكلمه سركار خانم صفايى (مادر اينجانب).


https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Forwarded from اتچ بات
◼️استفن هاوکینگ (فیزیکدان خدا انکار) در کلیسا!

▪️دیروز در کلیسای وست مینیستر لندن، مشغول فیلمبرداری از مستند علم و دین بودیم. در بخشی از تهیه مستند، به تالار اصلی کلیسا رفتیم. این تالار شاهد مهمترین وقایع تاریخ انگلستان بوده و هم اکنون نیز مهمترین تشریفات رسمی این کشور در این تالار برگزار می شود.

▪️ بسیاری از شخصیت های مهم در این تالار مدفون هستند. در شمار این شخصیت ها، دانشمندان علمی هستند. قبر نیوتن، فارادی، رادرفورد، دیراک و داروین همگی در یک محوطه چهل متر مربعی در وسط تالار قرار دارد. همه این افراد گرچه دانشمند علمی بودند، ولی گرایشهای دینی داشتند و میان علم و دین تعارض نمی دیدند و بر همین اساس در این کلیسا دفن شده اند.

▪️شاید برایتان عجیب باشد، داروین نیز گرچه معتقد به تکامل بود، ولی نظریه خودش را منافی با دینداری نمی دید و این نکته را بارها اذعان نمود. البته داروین در پایان عمر خداباور نبود و از وادی یقین به عالم تردید رفت، ولی این تردید، به دلایل خاصی بود که ارتباطی با نظریه تکامل نداشت. این مطلب را در کتاب «گذر از خدای رخته پوش» (آماده برای انتشار) توضیح داده ام.

▪️آرامگاه نیوتن و داروین حدود هشت متر با یکدیگر فاصله دارند و مابین این دو قبر، مزار «استفن هاوکینگ» فیزیکدان خداانکار به چشم می خورد. اما استفن هاوکینگ کجا و کلیسا کجا؟

▪️سال گذشته که استفن هاوکینگ درگذشت، متولی کلیسای وست مینیستر، به خانواده اسفتن هاوکینگ پیشنهاد نمود که به پاس تلاشهای علمی او، وی نیز در کلیسای وست مینیستر و درکنار دانشمندان تاریخ ساز انگلیس دفن شود. استدلال او این بود که گرچه استفن هاوکینگ پاسدار حریم پروردگار نبود، و خدا را نمی شناخت، ولی خدا او را می شناخت و او را بلند آوازه نمود. اینگونه شد که با موافقت خانواده استفن هاوکینگ، خاکستر وی در سال گذشته، مابین نیتوتن و داروین دفن شد.

▪️کلیسای وست مینیستر در شمار مهمترین مکان های توریستی لندن است و روزانه انبوهی از مردم از سرتاسر جهان از آن دیدن می کنند.دیروز ساعت شش بعد از ظهر بود که بازدید عمومی از کلیسا متوقف شد و من و همکارانم برای تهیه مستند علم و دین که بخشی از پروژه علم و دین در دانشگاه کانتربری است، چند ساعتی داخل کلیسا مشغول فیلمبرداری و تهیه مصاحبه بودیم. این مستند به زودی در وبسایت پروژه علم و دین منتشر خواهد شد.

▪️در تصاویر زیر،تصویری از کلیسای وست مینیستر و مزار نیوتن و استفن هاوکینگ دیده می شود.

مهدی نساجی، پژوهشگر علم و دین- دانشگاه کانتربری
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔶 حضور حضرت منیژه خاتون
چطوره حال بچه گربه هاتون؟
🔸احمد (پدر منیژه، نام مستعار)، هر دو پایش، و نیمه چپ ریه اش را در جنگ هشت ساله از دست داده است. او برای درمان به انگلستان آمد و بنا به دلایل مختلف به ایران برای زندگی بازنگشت، سالهاست در لیورپول زندگی می کند. زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. همسرش در انگلستان به دلیل بیماری فوت کرد. سالها از دو فرزندش، مهسا و منیژه مراقبت کرده است. مهسا، دندانپزشک است و اوضاعش رو به راه است.
🔸اما منیژه، که خواهر بزرگتر است و هم اکنون نزدیک سی سالگی است، در افت و خیزهای زندگی احمد و همسرش (که همان زمان هم که زنده بود با احمد میانه خوبی نداشت و زندگی درغربت نیز بر مشکلاتشان افزوده بود)، آسیب های روحی بسیار دید. منیژه درس را رها کرد و از جمع و جامعه هم گریزان شد. روز و شب در گوشه ای اتاق در هوای ابری و نمناک لیورپول خزید، تا جایی که بیمار و بیمار تر شد. کار به جایی رسید که به دستور روانپزشک در بیمارستان بستری شد. احمد هر چه کرد، راه به جایی نبرد. هر راهی که میشد رفت تا کاری برای منیژه کند. منیژه خودش هم همکاری نمی کرد. از همه جای دنیا، فقط همان گوشه اتاقش را می خواست که بیفتد. خیلی تلاش کردند به ایران بازگردانندش، شاید کمی حالش خوب شود. هیچگونه راه نمیداد. پزشکان و روان پزشکان هر چه کردند، بازهم کاری نشد.
🔸احمد مانده بود و غم دخترجانش. خودش هم که هر روز بیمار تر و ریه اش نفس گیرتر و روده هایش به هم چسبیده تر و ... . بارها با هم صحبت کردیم. هیچ راهی به ذهن من هم نمی رسید. دخترک در حال پر پر شدن بود. نه راه پیش بود و نه راه پس. روزی را به یاد دارم که احمد، آن مرد جنگ و جهاد نگاهش به دیوار خیره شد و ناگهان شکست و زد زیر گریه. با این دختر روی دستش چه کند؟ آنهم در کشوری غریب و پدری معلول و مادری از دست رفته؟
🔸احمد را برای مدت طولانی ندیدم. چند روز پیش دوباره به لیورپول رفتم و دیدمش. از همه چیز سخن گفتیم. از جمله حال و روز منیژه. خوشحال بود. گفت حالش خوب تر شده، هر چند هنوز هم نگرانی هایی درباره ازدوداج و زندگی مستقلش داشت. گفتم داستان از چه قرار است؟ گفت از پزشکان و متخصصان و همکاری و همفکری دوستان و ترفندهای خودم و دیگران هیچ عاید نشد. اما چند وقت پیش سه گربه یکی یکی ظرف چند روز به خانه ما آمدند و به زور خودشان را در خانه ما جا کردند. از آن روز که گربه ها آمده اند، منیژه سرگرم آنها شده است. به عشق آنها صبح بلند میشود و غذایشان می دهد و با آنها سرگرم است. حالا کمی امید در چشمانش و تحرک در اندامش و خنده بر لبانش می بینم. امید دارم که روز به روز بهتر شود.
🔸دنیا همین است. گاهی بساط عیش خودش جور می شود، گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود. گاهی همه راه ها بسته و امید ها گسسته اند. گاهی گره ای که به دست هیچ متخصص و توان گری باز نمی شود، به دست چند بچه گربه باز میشود. بچه گربه هایی که انگار فرستاده های خدایند. به زور به خانه مردی خسته و رنجور و ناامید می روند، تا دخترش را درمان کنند.
🔸بچه گربه ها در زندگی همه ما هستند، خدارا بر نعمت وجودشان شاکر باشیم.

بعدالتحریر: مطلع نوشته بیتی از شعر طنز مرحوم زرویی نصرآباد است.

دکتر مهدی نساجی، پژوهشگر علم و دین، دانشگاه کانتربری
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔴در مدراس انگلیس چه خبر است؟

📍در نزدیکی خانه ما یک دبیرستان انگلیسی دولتی هست که 1700 دانش آموز دارد.
موارد زیر صرفا نمونه ای از اتفاقاتی است که در چند ماه گذشته و در مقطع کلاس دهم رخ داده است:
- یک دختر به جرم توزیع حشیش در میان هم کلاسی ها، از مدرسه اخراج شد.
- دختران بارداری هستند که اجازه دارند تا قبل از وضع حمل به مدرسه بیایند.
- موارد متعددی از تجاوز به دختران در مدرسه گزارش شده است (البته همگی خارج از محیط مدرسه بوده اند). در یک مورد پدر بزرگ دختری به او تجاوز کرده است.
- تجاهر به مصرف سیگار تا جلوی درب مدرسه امری عادی است.
- مصرف الکل در میان دانش آموزان (البته خارج از مدرسه)، امری شایع است.
- نزاع و درگیری میان گروهی از دانش آموزان امری عادی است. کار به جایی رسیده است که چند روز پیش پلیس، در مدرسه حاضر شده و در یک جلسه با حضور تمامی دانش آموزان مقطع دهم، اعلام نموده است که از این پس در صورت درگیری و نزاع، به جای دخالت مدیر و ناظم مدرسه، پلیس مستقیما وارد عمل خواهد شد. یکی از دلایل درگیری، نزاع پسران بر سر دوستی با دختران است.

📍از موارد فوق چه نتیجه ای می توان گرفت؟ آیا مدارس انگلیس دچار بحران شده اند؟ آیا می توان آنچه اتفاق افتاده است را نتیجه بحران های بزرگتری که دامن گیر غرب شده است دانست؟

📍من در این نوشته کوتاه نمی توانم به سوالات فوق پاسخ مثبت یا منفی بدهم. اما نکات زیر نیز میتوانند در ارایه تصویر جامعتر از مدرسه مفید باشند.
- همین مدرسه ای که از آن نام بردم، یکی از بالاترین درصدهای قبولی را در دانشگاههای انگلیس دارد.
- این مدرسه در صدر جدول مدارس شهر قرار دارد.
- در این مدرسه از حدود چهل کشور جهان با ملیت ها و آیین و آداب مختلف مشغول تحصیل هستند.
- دانش آموزانی که به دنبال حاشیه نباشند، می توانند با حفظ نشاط و امنیت و آرامش به درس و تحصیل خود بپردازند.
- دختران مسلمان می توانند با حفظ حجاب در مدرسه رفت و آمد کنند و از قضا درصد قابل توجهی از دختران مدرسه محجبه هستند.
- چندی پیش حدود صد نفر از دانش آموزان مدرسه، در اقدامی هماهنگ برای همدردی با قربانیان حادثه تروریستی در یکی از مساجد استرالیا، در حیاط مدرسه نماز جماعت برگزار کردند. برخی غیر مسلمانان نیز برای ابراز همدردی در حیاط مدرسه در کنار نمازگزاران ایستادند.
- مدرسه دارای مشاور روانشناسی است که از قضا مسلمان است.
- بوفه مدرسه، برای راحتی مسلمانان غذای حلال می فروشد.

📍صرف نظر از پاسخ به پرسشهای کلی در مورد بحران/ عدم بحران درغرب، به نظر می رسد مدیران مدارس (که حقوقشان از سیاستمداران بلند پایه نیز بیشتر است -مدیر مدرسه در انگلستان جایگاه ویژه اجتماعی و اقتصادی دارد)، با درک واقعیت های موجود در کشور و نیز روند مسایل جهانی، در صدد حل مشکلات و یا حداقل کنترل جامعه نوجوان هستند و کم وبیش توانسته اند تراز مدارس را در حدی قابل قبول نگه دارند به گونه ای که در نهایت خروجی این مدراس، در مجموع افرادی هستند که در سطوح مختلف جذب جامعه شده و کار کشور را پیش می برند.

📍به هر حال به نظر می رسد، مدارس انگلیس با داشتن جامعه ای چند فرهنگی که در آن از سیاهان آفریقایی گرفته تا خیل عظیمی از مردمان چین و هند و پاکستان و افغانستان و کردستان و آلبانی و لهستان و یمن و سومالی و دهها کشور دیگر با آداب و رسوم و اعتقادات مختلف زندگی می کنند، حداقل این توانمندی را داشته اند که محیطی را فراهم کنند که اگر کسی بخواهد در این مدارس بدون حاشیه درس بخواند و رشد کند، تا حد بالایی این امکان برای او فراهم است. نمونه اش، دختر محجبه یکی از دوستان من است که در همین مدرسه ای که از آن نام بردم درس خواند و سپس به دانشگاه رفت و چند روز پیش نیز به عنوان چشم پزشک فارغ التحصیل شد.

📍نکته آخر این که مواردی که در ابتدای این نوشته از آنها نام بردم، اتفاقات جدید نیستند. همکاری دارم که از اساتید برجسته آموزش مهندسی در دانشگاه است و تعریف می کند در دوران نوجوانی در یکی از مدارس انگلیس، برای تفریح و سرگرمی و نیز مقداری درآمد، مشروبات الکلی در مدرسه قاچاق می کرده است.

دکتر مهدی نساجی- پژوهشگر علم و دین، دانشگاه کانتربری
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
👨🏼‍🦳👵🏻Sexism, Ageism
🔻تبعیض جنسی (Sexism)به هر گونه تبعیض و یا تصور کلیشه ای به دلیل جنسیت افراد گفته می شود. نابرابری شغلی زنان، نمونه ای از تبعیض جنسیتی علیه زنان است.
🔻تبعیض سنی (Ageism)، به هرگونه بی عدالتی و یا تصور کلیشه ای به دلیل سن افراد گفته می شود. این نوع تبعیض نسبت به نوع قبلی کمتر شناخته شده است.
🔻ندادن فرصت های شغلی به افراد با سنین بالا با این تصور که این افراد از انجام چنین کارهایی ناتوان اند، نمونه ای از تبعیض سنی است. وقتی مدیر یک پروژه ساختمانی، یک تکنسین سی ساله را به یک تکنسین شصت ساله، صرفا به دلیل این که دومی پیر شده است، ترجیح می دهد، نمونه بارزی از تبعیض سنی است. در غرب (خصوصا در انگلستان که من شخصا تجربه دارم)، هیچگاه در هیچ فرم استخدامی از سن افراد سوال نمی شود. در هیچ مصاحبه ای هم برای گرفتن کار یا پذیرش دانشگاه و ... از سن افراد سوال نمی شود. اساسا کسی اجازه ندارد از سن داوطلب کار و یا تحصیل سوال کند. من در طول سالها تحصیل و کار در انگلستان هیچ گاه به یاد ندارم که کسی از سن من سوال کرده باشد. پرسش از سن و سال افراد، صرفا برای مشاغل خاص که احتیاج به خصوصیات فیزیکی و جسمی ویژه دارند، مثل شغل خلبانی و یا جوشکاری در اعماق دریا، مجاز است.
🔻در کشورمان ایران، نمونه های بارزی از تبعیض سنی سیستماتیک وجود دارد. مثلا برای استخدام در هیات علمی دانشگاه، شرط سنی حداکثر 45 سال گذاشته شده است. چنین شرطی هیچ منطقی به همراه ندارد و صرفا براساس تصورات غالبی نادرست سیاستگزاران علمی کشور بنانهاده شده است. هیچ شاهدی وجود ندارد که مثلا کارکرد علمی یک استاد 60 ساله دانشگاه، از یک استاد 40 ساله کمتر باشد.
🔻نمونه دیگر تبعیض سنی در ایران عباراتی مانند «به یک کارگر جوان نیازمندیم» است. چنین شرطی، یا به دلیل آن است که قرار است به کارگر جوان حقوق کمتری نسبت به یک کارگر مسن داده شود، که تبعیض سنی علیه جوانان است. و یا به این دلیل است که تصور می شود، جوانان برای برخی مشاغل مناسب تر از افراد با سن بالا هستند، که تبعیض علیه افراد مسن است.
🔻چند وقت پیش یکی از فروشگاههای زنجیره ای کشور، برای شغل فروشندگی آگهی کرده بود و شرط آن را جوان بودن متقاضیان اعلام نموده بود. ظاهرا انگیزه مدیران این فروشگاه این بوده که نشان دهند به جوانان توجه ویژه دارند، ولی چنین تبعیضی قطعا تبعیض سنی است. از کجا معلوم که مثلا یک فرد میانسال جویای کار با سه فرزند و هزینه ها و تعهدات زندگی از یک جوان مجرد، به همان شغل فروشندگی و درآمد حاصل از آن نیازمند تر نباشد؟
اصطلاح «جوان گرایی» که مدام از زبان سیاستگزاران کشور به گوش می رسد، گرچه ظاهری خیرخواهانه دارد، اگر درست به کار گرفته نشود، در بسیاری موارد مصداق تبعیض سنی است.
🔻تبعیض سنی، نمونه های ناپیداتری نیز دارد که عموما علیه سالخوردگان در جامعه اعمال می شود و بسیار آزار دهنده است. عباراتی مانند «مثل پیرزن های غرغرو شدی»، یا «پیرزن پرحرف» یا «یک عده پیرپاتال» از نمونه های تبعیض سنی هستند. حتی عبارتی مانند «گرچه شما پیر هستی ولی دل شما جوان است» که بعضا برای احترام به افراد سالخورده گفته میشود، در دل خود نوعی تبعیض نهفته دارد؛ انگار که پیری چیز بدی است و گرچه ظاهر شما پیر است، ولی باطن شما جوان است.
🔻چند نمونه دیگر از تبعیض سنی:
برنامه ریزی سفرهای خانوادگی بدون توجه به نیاز افراد سالخورده در خانواده
مشارکت ندادن سالخوردگان در گفتگوهای خانوادگی
عدم توجه پزشکان به بیماران سالخورده با این تصور که «پای این افراد لب گور است»
ننشستن کنار پیرمردها و پیرزنها در اتوبوس و یا صندلی های پارک
استفاده نکردن از تصویر افراد سالخورده در برنامه های تلویزیونی
و ...
🔻تبعیض سنی، یک رفتار ناعادلانه و غیراخلاقی است. آن را بشناسیم و از آن دوری کنیم.

دکتر مهدی نساجی، پژوهشگر علم و دین، دانشگاه کانتربری
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
شیخ سگبان!

🌴«ابراهیم» سالها طلبه بوده. همین الان هم از خیلی از طلبه ها و آخوندها با سوادتر است. در گذشته ها، کتاب های متعددی از عربی به فارسی ترجمه کرده و فقه و اصول را خوب می داند. در میان طلبه ها کسی که بتواند به منابع دست اول مراجعه کند و بخواند، آدم باسوادی است و ابراهیم از همانها است.

🌴این روزها به حلقه حامیان حیوانات پیوسته و روز و شبش را برای سگها و عقاب ها و آهوها و ... گذاشته است. دوستان به او «شیخ سگبان» می گویند. برای خودش عالمی درست کرده است. شبکه وسیعی از حامیان حیوانات تشکیل داده و با کمک های کوچک آنها، کارهای بزرگی انجام می دهد. ازخیلی از قید و بندها خودش را رها کرده. نه برای پول زور می زند و نه دنبال رشد علمی و ارتقای درجه و استادی و غیره است. گرچه دکترای دین پژوهی دارد، ولی بیشتر سگ پژوهی می کند. این روزها در مورد سگها و حیوانات می نویسد و تلاش می کند مردم را با سگها و شغالها و کبوترها و خرس ها مهربان تر کند. در اطراف قم پناهگاهی برای سگهای ولگرد درست کرده و با امکانات بسیار محدود، فعلا پناهگاه را سرپا نگه داشته است.

🌴دوسال پیش دخترم و سه چهارتا از دوستانش را به پناهگاه بردم. بچه ها گفتند کجا می رویم؟ گفتم «سگدونی»! فکر کردند دارم فحش می دهم. گفتم نه؛ واقعا سگدونی است، یعنی جایی که سگ ها را نگه می دارند. گفتم چرا فکر می کنید، سگ فحش است! با آن که هوای بیابان قم سوزان بود و سگها هم از لانه شان به زور بیرون می آمدند، بچه ها خیلی کیف کردند. با چشمشان دیدند هستند کسانی که از وجودشان مایه می گذارند و یک رفتار انسانی را ترویج می کنند. کلاس درس خوبی بود. کلاس بی کلام.
خلاصه کنم، وسط جهنم این همه هیاهو و رقابت برای هیچ، شیخ سگبان، برای خودش بهشتی ساخته و از آن لذت می برد.

🌴قلم تاثیرگذار و بی ملاحظه ای دارد که نشان از روح سرشار و خط شکن او دارد. این هم یکی از نوشته های اخیر او:
«امروز با نگهبان پناهگاه کمی گه سگ جمع کردیم. به یکی دو سگ گرمازده هم دارو دادیم. کیسه گه سگها را گذاشتیم عقب ماشین. در بین راه، توی جاده، ستاره‌ها را دیدم. نور این ستاره احتمالا چند میلیون سال قبل حرکت کرده و الآن به من رسیده. الآن اصلا معلوم نیست این ستاره وجود داشته باشد. توهم سی سال دیگر نیستی. همه چیز تمام می‌شود. فرض کن از الآن نیستی. ببین! این که این همه آدم نیستند و خبری ازشان نیست و نه نامی نه چیزی از آن‌ها مانده خودش نشانه این است که خیلی هم سخت نیست. گفتم نام نیک! می‌گویند نام نیک است که از آدم می‌ماند. نه؛ نام نیک هم نمی‌ماند. مطمئنم آدم‌های خوب زیادی بوده‌اند که نامشان هم نمانده. جای امیدواری دارد. جای امید است که هیچ چیز نمی‌ماند. چه خوب!»

🌴اگر میخواهید با فعالیت های او آشنا شوید، سری به صفحه اینستاگرامش بزنید. این هم لینکش:
https://www.instagram.com/p/By_W9FDhQck/?igshid=avbjb0vms08u&fbclid=IwAR1S9jU0bp419k-_o6vM
🔘فکر ماندن نباش! همه اکسید می شویم

سعدی چندان درست نگفته است که «هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است».

نفس کشیدن، گرچه ما را زنده نگه می دارد، همزمان ما را به مرگ نزدیک تر می کند. تنفس، شرط لازم برای متابولیسم بدن است، اما همین دریافت اکسیژن، اجزایی (رادیکالهای آزاد) تولید می کند که موجب اکسیدگی و فرسودگی سلولهای بدن می شود.

چاره ای نیست! نمی توان از دست رادیکالهای آزاد خلاص شد. آنها باید باشند تا متابولیسم صورت بگیرد ولى سلولهاى ما را هم ناگزير فرسوده می کنند. گرچه آنتی اکسیدانهای موجود در بدن، تا حدی با اکسایش بدن مقابله می کنند، اما، پیروزی نهایی از برای اکسیدانها است و بدن ما محکوم به نابودی است.

از همان لحظه ای که اولین سلولهای یک جنین تولید می شوند، نفس کشیدن آغاز می شود و همگام با اولین نفسها، مرگ نیز آغاز می شود. هر نفسی که فرو می رود آمیخته ای از مرگ و زندگی است. ما برای ماندن نفس می کشیم، غافل از این که همین نفس ها مرگ ما را رقم خواهند زد.

عجیب و حیرت آور است! ما با هر نفس در آرزوی حیاتیم ولی مرگ خود را نیزناخودآگاه طلب می کنیم.

اکسیر حیات وجود ندارد! هر که طالب زندگی است، طالب مرگ نیز هست و زندگی و مرگ، یا همان اکسایش و کاهش هم آغوشند.
فنا و نیستی در ذات ما است و از روز اول که آمده ایم برای مردن آمده ایم. ذات مرگ را در دل زندگی نهفته اند و گریزی نیست. زندگی سوی مرگ دارد و در جنگ میان اکسیدان ها و آنتی اکسیدانها، پیروز میدان اکیسدان ها هستند.

ما فقط اندک فرصتی داریم تا در تعادل ناپایدار میان اکسیدان ها و آنتی اکسیدانها و تا زمانی که اکسیدانها هنوز غلبه نکرده اند، همان انرژی های تولید شده از متابولیسم را تبدیل به گفتار و اندیشه و رفتار مرضی پروردگار کنیم تا در خزانه غیب الهی باقی بمانند.مابقی هرچه هست حتی اگر با سنگ و آهن و فولاد و سیم و زر، کاخ و تاج و تخت و شهرت و قدرت و ثروت ساخته باشیم، در نهایت همه اکسید می شوند.

هوالباقی! ما بقی همه اکسید می شویم.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
ميزبان استاد كريم زمانى و همسر محترشان- منزل پدر- مرداد ٩٨
2025/07/13 06:14:35
Back to Top
HTML Embed Code: