در بهار آزادى!
پنج شنبه ١٣ بهمن، طبق معمول هر پنج شنبه شب، آقاى قرائتى در تلويزيون سخن ميگفت. كنار ايشان تابلويى بود كه روى آن نوشته بود، "در بهار 'پيروزى'، جاى شهدا خالى"!
انگار خود تلويزيون هم خجالت ميكشد از آزادى بگويد، و شعار "در بهار آزادى …" را تغيير داده است.
اميدوارم فرهاد ميثمى، هرچه زودتر سلامت خود را بدست آورد و از بند آزاد شود.
پنج شنبه ١٣ بهمن، طبق معمول هر پنج شنبه شب، آقاى قرائتى در تلويزيون سخن ميگفت. كنار ايشان تابلويى بود كه روى آن نوشته بود، "در بهار 'پيروزى'، جاى شهدا خالى"!
انگار خود تلويزيون هم خجالت ميكشد از آزادى بگويد، و شعار "در بهار آزادى …" را تغيير داده است.
اميدوارم فرهاد ميثمى، هرچه زودتر سلامت خود را بدست آورد و از بند آزاد شود.
🔴محسن رنانی یک قابله است
در این روزهای سخت، که حوادث در پی یکدیگر می آیند، فیلسوفان به چه کارآیند؟
نقش فیلسوفان، صرفا بالانشینی و موعظه و دستور نیست، بلکه آنان می توانند در خدمت مردم باشند و با پدیدار شناسی وضعیت موجود، به مردمان کوچه و بازار کمک کنند تا برای آینده تصمیمات بهتری بگیرند.
فیلسوفان مردمی، کسانی هستند که با ایجاد مفاهیم تازه و دسته بندی های جدید، به جامعه کمک می کنند که گره ها و پیچیدگی های اجتماعی را از هم بگشایند و درک بهتری از اوضاع داشته باشند.
اگر خودرویی کار نمی کند، یا دستگاه آب میوه گیری خانه خراب است، ما به ابزارهای مناسبی احتیاج داریم تا بتوانیم قطعات را از هم باز کنیم و سپس دست به تعمیر بزنیم. بدون داشتن ابزار، ما تقریبا هیچ کاری نمی توانیم بکنیم.
فیلسوفان همان ابزارسازهایی هستند که ابزارهای مفهومی تولید می کنند و به دست مردمان می دهند تا بتوانند یک موقعیت را از هم بازگشایی کنند و ببینند مشکل کجاست. فیلسوفان، از این جهت کمک بزرگی در حل مسائل می کنند، بدون این که بالانشینی کنند و به جامعه بکن، نکن بگویند. آنها، با تولید ابزارهای مفهومی، به جامعه سرویس و خدمات می دهند تا مردم خودشان مشکلات را به تشخیص خود حل کنند. یک فیلسوف مردمی، خدمتکار مردم است.
محسن رنانی، یک فیلسوف مردمی است. منظور من از فیلسوف مردمی، فیلسوفی است که به جای آن که برای فیلسوفان دیگر بنویسد، برای مردم می نویسد و ابزار مفهومی به دست مردم می دهد تا درک بهتری از شرایط حاضر داشته باشند و در نتیجه بهتر بتوانند برای اینده تصمیم بگیرند.
محسن رنانی در نوشته اخیر خود به نام «سقوط»، با تقسیم بندی مفهوم سقوط به چهار مرحله ، توضیح می دهد که چگونه ما در اواخر مرحله سوم قرار گرفته ایم و عن قریب است که وارد مرحله چهارم شویم. وی سپس دو مفهوم «انقلاب از پایین» و «انقلاب از بالا» را ارائه می نماید و توضیح می دهد که اگر انقلاب از بالا که کم هزینه پر سود است اتفاق نیفتد، انقلاب از پایین که پرهزینه است،لاجرم اتفاق می افتد.
در تعبیری دیگر، می توان گفت، مام میهن، آبستن حوادث است و شاید دیر نباشد که زایشی دردناک اتفاق بیفتد. فیلسوفان مردمی،چون محسن رنانی، همان قابله هایی هستند که تلاش می کنند این زایش بی موقع نباشد و اگر افتاد، درد و خطر کمتری داشته باشد. وجود این قابله ها، از هر زمان دیگری برای ایران ضروری تر است.
در این روزهای سخت که حال ایران خوب نیست و احتمالا حوادث سهمگینی در انتظار است و ممکن است مام وطن بزاید، اگر ما درک درستی از آنچه در حال اتفاق افتادن است نداشته باشیم و مفاهیم و زبان لازم را برای گفت و گو نداشته باشیم، روزهای پرحادثه، پرمخاطره خواهند بود و به حیرت می افتیم و شمالی در مقابل جنوبی و مذهبی در مقابل غیرمذهبی و فقیر و در مقابل غنی قرار می گیرد. ما باید از سقط مادر جلوگیری کنیم و در این مسیر، لازم است قابله ها به کمک مادر بیایند.
ما هرچه ابزارهای مفهومی بیشتر و زبان کامل تری در اختیار داشته باشیم، تحلیل بهتری از اوضاع خواهیم دشت، و بهتر می توانیم در روزهای پر شر و شور آینده، راه ها را از بیراهه ها بشناسیم. آن روز که مردمان، صبح گاهان درود بر مصدق می گفتند و همانها شامگاهان فریاد مرگ بر مصدق سر می دادند و شد آنچه شد، یکی از دلایلش این بود که ذهن و زبانشان گشاده نبود و فیلسوفان مردمی یا همان قابله ها،حضور کمرنگی در این زایش ها
داشتند.
مهدى نساجى، مدرس روانشناسى دين
در این روزهای سخت، که حوادث در پی یکدیگر می آیند، فیلسوفان به چه کارآیند؟
نقش فیلسوفان، صرفا بالانشینی و موعظه و دستور نیست، بلکه آنان می توانند در خدمت مردم باشند و با پدیدار شناسی وضعیت موجود، به مردمان کوچه و بازار کمک کنند تا برای آینده تصمیمات بهتری بگیرند.
فیلسوفان مردمی، کسانی هستند که با ایجاد مفاهیم تازه و دسته بندی های جدید، به جامعه کمک می کنند که گره ها و پیچیدگی های اجتماعی را از هم بگشایند و درک بهتری از اوضاع داشته باشند.
اگر خودرویی کار نمی کند، یا دستگاه آب میوه گیری خانه خراب است، ما به ابزارهای مناسبی احتیاج داریم تا بتوانیم قطعات را از هم باز کنیم و سپس دست به تعمیر بزنیم. بدون داشتن ابزار، ما تقریبا هیچ کاری نمی توانیم بکنیم.
فیلسوفان همان ابزارسازهایی هستند که ابزارهای مفهومی تولید می کنند و به دست مردمان می دهند تا بتوانند یک موقعیت را از هم بازگشایی کنند و ببینند مشکل کجاست. فیلسوفان، از این جهت کمک بزرگی در حل مسائل می کنند، بدون این که بالانشینی کنند و به جامعه بکن، نکن بگویند. آنها، با تولید ابزارهای مفهومی، به جامعه سرویس و خدمات می دهند تا مردم خودشان مشکلات را به تشخیص خود حل کنند. یک فیلسوف مردمی، خدمتکار مردم است.
محسن رنانی، یک فیلسوف مردمی است. منظور من از فیلسوف مردمی، فیلسوفی است که به جای آن که برای فیلسوفان دیگر بنویسد، برای مردم می نویسد و ابزار مفهومی به دست مردم می دهد تا درک بهتری از شرایط حاضر داشته باشند و در نتیجه بهتر بتوانند برای اینده تصمیم بگیرند.
محسن رنانی در نوشته اخیر خود به نام «سقوط»، با تقسیم بندی مفهوم سقوط به چهار مرحله ، توضیح می دهد که چگونه ما در اواخر مرحله سوم قرار گرفته ایم و عن قریب است که وارد مرحله چهارم شویم. وی سپس دو مفهوم «انقلاب از پایین» و «انقلاب از بالا» را ارائه می نماید و توضیح می دهد که اگر انقلاب از بالا که کم هزینه پر سود است اتفاق نیفتد، انقلاب از پایین که پرهزینه است،لاجرم اتفاق می افتد.
در تعبیری دیگر، می توان گفت، مام میهن، آبستن حوادث است و شاید دیر نباشد که زایشی دردناک اتفاق بیفتد. فیلسوفان مردمی،چون محسن رنانی، همان قابله هایی هستند که تلاش می کنند این زایش بی موقع نباشد و اگر افتاد، درد و خطر کمتری داشته باشد. وجود این قابله ها، از هر زمان دیگری برای ایران ضروری تر است.
در این روزهای سخت که حال ایران خوب نیست و احتمالا حوادث سهمگینی در انتظار است و ممکن است مام وطن بزاید، اگر ما درک درستی از آنچه در حال اتفاق افتادن است نداشته باشیم و مفاهیم و زبان لازم را برای گفت و گو نداشته باشیم، روزهای پرحادثه، پرمخاطره خواهند بود و به حیرت می افتیم و شمالی در مقابل جنوبی و مذهبی در مقابل غیرمذهبی و فقیر و در مقابل غنی قرار می گیرد. ما باید از سقط مادر جلوگیری کنیم و در این مسیر، لازم است قابله ها به کمک مادر بیایند.
ما هرچه ابزارهای مفهومی بیشتر و زبان کامل تری در اختیار داشته باشیم، تحلیل بهتری از اوضاع خواهیم دشت، و بهتر می توانیم در روزهای پر شر و شور آینده، راه ها را از بیراهه ها بشناسیم. آن روز که مردمان، صبح گاهان درود بر مصدق می گفتند و همانها شامگاهان فریاد مرگ بر مصدق سر می دادند و شد آنچه شد، یکی از دلایلش این بود که ذهن و زبانشان گشاده نبود و فیلسوفان مردمی یا همان قابله ها،حضور کمرنگی در این زایش ها
داشتند.
مهدى نساجى، مدرس روانشناسى دين
تارنمای محسن رنانی
سقوط
چکیده: سقوط هر شرکت، سازمان یا ساختار سیاسی و اجتماعی چهار مرحله دارد؛ وقتی مرحله چهارم رخ دهد «رخداد سقوط» پایان می یابد. جمهوری اسلامی سه مرحله اول سقوط را طی کرده است، نمیدانم تا کی و تا چه حد میتواند، با مقاومت، خشونت و امنیتی کردن جامعه، مانع تحقق…
🟠 دین به مثابه سازوكار مشاوره اى (١)
وقتی قرآن می خوانیم، چه احساسی داریم؟ آیا خود را در برابر یک ارباب می بینیم که به عبد (کنیز یا غلام) خود دستوراتی می دهد و خواسته هایی دارد که آن کنیز یا غلام باید انجام دهد و اگر انجام نداد تنبیه می شود، یا نه، خود را در برابر «مشاور»ی می بیینیم که دارد به ما بدون این که خواسته ای برای خودش داشته باشد، مشورت می دهد تا زندگی دنیوی و اخروی بهتری
داشته باشیم؟
بین رابطه مولا(ارباب)-عبد و رابطه مشاور-مراجع، تفاوت بسیار است. در رابطه مولا-عبد، همه چیز از دریچه تشویق و تنبیه دیده می شود و عبد مطیع، همانی است که اوامر مولا را امتثال کند و اگر نکرد، چوب و تنبیه دارد.
اما در رابطه مشاور-مراجع، این مراجع است که به درخواست خود در اتاقی با مشاور خود نشسته است و مشاور مسير درست را برای او تبيين مى كند و به او برای حل مسایلش راهکار و حتی برنامه و دستورالعمل می دهد، اما تنبیهی درکار نیست و قرار نیست اگر مراجع خواسته های مشاور را انجام ندهد، مشاور، او را تنبیه کند، بلکه اگر مراجع راهی که مشاور به او ارایه کرد را نرفت، خودش ضرر می کند و به مقصود نمی رسد یا دیرتر و سخت تر و با هزینه بیشتر به مقصود می رسد.
بسیاری از گذشتگان ما و حتی عالمان دینی ما، تصورشان از قرآن، کتابی است که دستورات «مولا برای عبد» در آن نوشته شده است و نه کتابی که «مشاور برای مراجع» نوشته است. البته قابل درک است که چرا گذشتگان ما قرآن را با این پیشفرض ذهنی می خوانده اند، چون فرهنگ حاکم بر روابط جوامع، تا همین چند دهه گذشته از جنس رابطه «مولا و عبد» بوده است. وقتی فضای عمومی جامعه، از جنس ارباب-رعیتی، اوستا-شاگردی و خان-غلامی و خاتون-کنیزی و شبیه آن باشد، این فضای عمومی بر تصویر افراد از رابطه قرآن و انسان هم اثر گذاشته است و خواه ناخواه، عموم مردم و حتی عالمان دینی نیز، خطاب های قرآن به مومنان را از جنس، مولا-عبد و نه مشاور-مراجع می فهمیده اند.
اما به نظر می رسد اگر کمی درنگ کنیم و به قرآن مراجعه کنیم و از خود بپرسیم که آیا رابطه مولا وعبدی، یک پیشفرض ناشی از فرهنگ گذشتگان بوده یا واقعا قرآن هم خطابهایش از جنس مولا و عبدی است، من معتقدم که خیلی واضح خواهد بود که قرآن خطابهایش، عموما از جنس مشاوره ای است و قرائن بسیاری از جمله در خطابهای مربوط به عبادات، مانند نماز و روزه و حتی حجاب وجود دارد که نشان می دهد که قرآن دارد در مقام یک مشاور ما را راهنمایی می کند و در مقام یک ارباب یا مولا نیست که دستوراتی داده باشد که در صورت انجام ندادن، تنبیه کند.
البته رابطه مشاور-مراجع، به هیچ وجه کم اهمیت تر از رابطه مولا-عبد نیست و بلکه بسیار مهم تر است. اگر ما مقام انسان را به یک غلام یا کنیز که در مقابل اربابش است و اختیار و انتخابی ندارد و بلکه باید دستورات ارباب را انجام دهد و گرنه چوب و کتک می خورد، تنزل دهیم، حقیقت متعالی و اراده انسان را نادیده گرفته ایم. از آن سو اگر قرآن مشاوری باشد که در مقام مشاوره به مراجعی که با انتخاب خود نزد او رفته است می گوید برای زندگی بهتر، مثلا لازم است نماز بخوانی یا روزه بگیری و یک برنامه عملیاتی هم ارایه کند، در این صورت هم کرامت انسان حفظ شده است و هم آنچه را که مراجع برای زندگی بهتر نیاز دارد را دریافت کرده است.
در این شبهای رمضان، در پستهایی که برخی شبها تقدیم خواهم نمود، آیات متعددی از قرآن را که درباره نماز و روزه و حجاب و سایر خواسته هایی که در قرآن مطرح شده است را تحلیل می نمایم شاید شما هم با من همراه شدید که زبان قرآن زبان مشاوره است و نه زبان مولا یا اربابی که به عبد یا غلام یا کنیز خود دستوراتی می دهد.
با من همراه باشید...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
وقتی قرآن می خوانیم، چه احساسی داریم؟ آیا خود را در برابر یک ارباب می بینیم که به عبد (کنیز یا غلام) خود دستوراتی می دهد و خواسته هایی دارد که آن کنیز یا غلام باید انجام دهد و اگر انجام نداد تنبیه می شود، یا نه، خود را در برابر «مشاور»ی می بیینیم که دارد به ما بدون این که خواسته ای برای خودش داشته باشد، مشورت می دهد تا زندگی دنیوی و اخروی بهتری
داشته باشیم؟
بین رابطه مولا(ارباب)-عبد و رابطه مشاور-مراجع، تفاوت بسیار است. در رابطه مولا-عبد، همه چیز از دریچه تشویق و تنبیه دیده می شود و عبد مطیع، همانی است که اوامر مولا را امتثال کند و اگر نکرد، چوب و تنبیه دارد.
اما در رابطه مشاور-مراجع، این مراجع است که به درخواست خود در اتاقی با مشاور خود نشسته است و مشاور مسير درست را برای او تبيين مى كند و به او برای حل مسایلش راهکار و حتی برنامه و دستورالعمل می دهد، اما تنبیهی درکار نیست و قرار نیست اگر مراجع خواسته های مشاور را انجام ندهد، مشاور، او را تنبیه کند، بلکه اگر مراجع راهی که مشاور به او ارایه کرد را نرفت، خودش ضرر می کند و به مقصود نمی رسد یا دیرتر و سخت تر و با هزینه بیشتر به مقصود می رسد.
بسیاری از گذشتگان ما و حتی عالمان دینی ما، تصورشان از قرآن، کتابی است که دستورات «مولا برای عبد» در آن نوشته شده است و نه کتابی که «مشاور برای مراجع» نوشته است. البته قابل درک است که چرا گذشتگان ما قرآن را با این پیشفرض ذهنی می خوانده اند، چون فرهنگ حاکم بر روابط جوامع، تا همین چند دهه گذشته از جنس رابطه «مولا و عبد» بوده است. وقتی فضای عمومی جامعه، از جنس ارباب-رعیتی، اوستا-شاگردی و خان-غلامی و خاتون-کنیزی و شبیه آن باشد، این فضای عمومی بر تصویر افراد از رابطه قرآن و انسان هم اثر گذاشته است و خواه ناخواه، عموم مردم و حتی عالمان دینی نیز، خطاب های قرآن به مومنان را از جنس، مولا-عبد و نه مشاور-مراجع می فهمیده اند.
اما به نظر می رسد اگر کمی درنگ کنیم و به قرآن مراجعه کنیم و از خود بپرسیم که آیا رابطه مولا وعبدی، یک پیشفرض ناشی از فرهنگ گذشتگان بوده یا واقعا قرآن هم خطابهایش از جنس مولا و عبدی است، من معتقدم که خیلی واضح خواهد بود که قرآن خطابهایش، عموما از جنس مشاوره ای است و قرائن بسیاری از جمله در خطابهای مربوط به عبادات، مانند نماز و روزه و حتی حجاب وجود دارد که نشان می دهد که قرآن دارد در مقام یک مشاور ما را راهنمایی می کند و در مقام یک ارباب یا مولا نیست که دستوراتی داده باشد که در صورت انجام ندادن، تنبیه کند.
البته رابطه مشاور-مراجع، به هیچ وجه کم اهمیت تر از رابطه مولا-عبد نیست و بلکه بسیار مهم تر است. اگر ما مقام انسان را به یک غلام یا کنیز که در مقابل اربابش است و اختیار و انتخابی ندارد و بلکه باید دستورات ارباب را انجام دهد و گرنه چوب و کتک می خورد، تنزل دهیم، حقیقت متعالی و اراده انسان را نادیده گرفته ایم. از آن سو اگر قرآن مشاوری باشد که در مقام مشاوره به مراجعی که با انتخاب خود نزد او رفته است می گوید برای زندگی بهتر، مثلا لازم است نماز بخوانی یا روزه بگیری و یک برنامه عملیاتی هم ارایه کند، در این صورت هم کرامت انسان حفظ شده است و هم آنچه را که مراجع برای زندگی بهتر نیاز دارد را دریافت کرده است.
در این شبهای رمضان، در پستهایی که برخی شبها تقدیم خواهم نمود، آیات متعددی از قرآن را که درباره نماز و روزه و حجاب و سایر خواسته هایی که در قرآن مطرح شده است را تحلیل می نمایم شاید شما هم با من همراه شدید که زبان قرآن زبان مشاوره است و نه زبان مولا یا اربابی که به عبد یا غلام یا کنیز خود دستوراتی می دهد.
با من همراه باشید...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🟢 دین به مثابه سازوکار مشاوره ای (2)
در پست قبل این پرسش مطرح شد که رابطه ما با قرآن رابطه مولا و عبد است یا مشاور و مراجع؟ البته عبد دو معنا دارد، یکی به معنای کسی که فروتنانه و با اختیار، خضوع و خشوع در برابر پروردگار را برمی گزیند و معناى دوم هم همان معنای رایج در جوامع گذشته است: یعنی کسی که غلام و زرخرید و برده شخص دیگری است که باید از او اطاعت کند و اگر سرپیچی کند، مجازات می شود. در بحثهای بعدی، هرجا سخن از رابطه مولا و عبد است، منظور معنای دوم است.
پس سوال این است که آیا قرآن کتابی است که مولایی برای عبد خودش نوشته و در آن دستوراتی داده که در صورت استنکاف، مجازات به همراه دارد یا قرآن کتابی از سوی پروردگاری است که راه درست و نادرست را نشان می دهد تا انسان ها خود دست به انتخاب بزنند بدون این که برای آنها خط و نشانی بکشد؟
من معتقدم در امور عبادی، مثل نماز و روزه و حتی مواردی مثل حجاب، مساله از نوع دوم است. یعنی موقعیت ما در برابر خواسته های قران، موقعیت مراجعی است که مشاوره می گیرد و مشاور راه و روش و مصالح را توضیح می دهد و قرار هم نیست اگر مراجع آن مسیر را نرفت، از سوی مشاور تنبیه شود.
از روزه شروع کنیم و آیات قران را درباره روزه بررسی کنیم تا ببینیم رویکرد قرآن مشاوره ای است یا مولا و عبدی است؟
آیات مربوط به روزه در قرآن زیاد نیستند و در حدود ده آیه به روزه و شرایط آن پرداخته است. نکته مهم این است که حتی یک مورد در آیات وجود ندارد که قرآن برای روزه نگرفتن، مجازات دنیوی یا اخروی در نظر گرفته باشد. هرجا که قران از روزه سخن می گوید، صرفا از فواید آن و این که روزه گرفتن تمرین تقواست می گوید.
قرآن در آیات 183 و 184 سوره بقره روزه را به عنوان یک برنامه ضروری برای خودسازی ارایه می کند (یا ایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام) ولی می داند که ممکن است برای مردم کار سختی باشد، لذا اشاره می کند که این برنامه برای گذشتگان هم بوده (کما کتب علی الذین من قبلکم)، و این روزه برای آن است که شما بتوانید به تقوا برسید (لعلکم تتقون) سپس برای تشویق بیشتر مومنان می گوید که این روزه، چند روز بیش نیست (ایاما معدودات)، و البته اگر کسی نتوانست بگیرد، راههایی پیش پای او می گذارد (فمن کان منکم مریضا ....). در آخر نیزمی گوید، روزه داری برای شما بهتر است اگر بدانید (و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون).
عبارات فوق صریح ترین عبارات در قرآن در مورد روزه است و در هیچ جای دیگر قرآن نیز بیش از این درباره روزه سخن گفته نشده است و همانطور که ملاحظه می کنید، در این آیه اصلا سخن از عذاب و عتاب و عقاب در صورت روزه نگرفتن نیست و در آیات دیگر هم نوع برخورد قرآن به همین شکل است. قرآن تلاش می کند که روزه را به عنوان یک برنامه عملی برای خودسازی معرفی کند و در آخر هم می گوید که روزه بگیرید برای شما بهتر است.
حال کمی درنگ کنیم ، آیا لحن قرآن در مورد روزه، لحن مولا و عبدی است که باید روزه بگیری و اگر نگیری مجازات می شوی، یا لحن مشاوری است که می کوشد، روزه را به عنوان یک برنامه مهم، برای تمرین تقوا به مومنان ارایه کند و اهل ایمان را ترغیب به روزه گرفتن کند، بدون این که تهدیدی کرده باشد؟ پاسخ من، دومی است.
توصیه می کنم خودتان هم در اینترنت آیات مربوط به روزه را جستجو کنید و گمان می کنم با من هم عقیده شوید.
قرآن همین سبک مشاوره ای را درباره سایر عبادات از جمله نماز پی می گیرد که در شبهای اینده از آن بحث خواهیم كرد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
در پست قبل این پرسش مطرح شد که رابطه ما با قرآن رابطه مولا و عبد است یا مشاور و مراجع؟ البته عبد دو معنا دارد، یکی به معنای کسی که فروتنانه و با اختیار، خضوع و خشوع در برابر پروردگار را برمی گزیند و معناى دوم هم همان معنای رایج در جوامع گذشته است: یعنی کسی که غلام و زرخرید و برده شخص دیگری است که باید از او اطاعت کند و اگر سرپیچی کند، مجازات می شود. در بحثهای بعدی، هرجا سخن از رابطه مولا و عبد است، منظور معنای دوم است.
پس سوال این است که آیا قرآن کتابی است که مولایی برای عبد خودش نوشته و در آن دستوراتی داده که در صورت استنکاف، مجازات به همراه دارد یا قرآن کتابی از سوی پروردگاری است که راه درست و نادرست را نشان می دهد تا انسان ها خود دست به انتخاب بزنند بدون این که برای آنها خط و نشانی بکشد؟
من معتقدم در امور عبادی، مثل نماز و روزه و حتی مواردی مثل حجاب، مساله از نوع دوم است. یعنی موقعیت ما در برابر خواسته های قران، موقعیت مراجعی است که مشاوره می گیرد و مشاور راه و روش و مصالح را توضیح می دهد و قرار هم نیست اگر مراجع آن مسیر را نرفت، از سوی مشاور تنبیه شود.
از روزه شروع کنیم و آیات قران را درباره روزه بررسی کنیم تا ببینیم رویکرد قرآن مشاوره ای است یا مولا و عبدی است؟
آیات مربوط به روزه در قرآن زیاد نیستند و در حدود ده آیه به روزه و شرایط آن پرداخته است. نکته مهم این است که حتی یک مورد در آیات وجود ندارد که قرآن برای روزه نگرفتن، مجازات دنیوی یا اخروی در نظر گرفته باشد. هرجا که قران از روزه سخن می گوید، صرفا از فواید آن و این که روزه گرفتن تمرین تقواست می گوید.
قرآن در آیات 183 و 184 سوره بقره روزه را به عنوان یک برنامه ضروری برای خودسازی ارایه می کند (یا ایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام) ولی می داند که ممکن است برای مردم کار سختی باشد، لذا اشاره می کند که این برنامه برای گذشتگان هم بوده (کما کتب علی الذین من قبلکم)، و این روزه برای آن است که شما بتوانید به تقوا برسید (لعلکم تتقون) سپس برای تشویق بیشتر مومنان می گوید که این روزه، چند روز بیش نیست (ایاما معدودات)، و البته اگر کسی نتوانست بگیرد، راههایی پیش پای او می گذارد (فمن کان منکم مریضا ....). در آخر نیزمی گوید، روزه داری برای شما بهتر است اگر بدانید (و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون).
عبارات فوق صریح ترین عبارات در قرآن در مورد روزه است و در هیچ جای دیگر قرآن نیز بیش از این درباره روزه سخن گفته نشده است و همانطور که ملاحظه می کنید، در این آیه اصلا سخن از عذاب و عتاب و عقاب در صورت روزه نگرفتن نیست و در آیات دیگر هم نوع برخورد قرآن به همین شکل است. قرآن تلاش می کند که روزه را به عنوان یک برنامه عملی برای خودسازی معرفی کند و در آخر هم می گوید که روزه بگیرید برای شما بهتر است.
حال کمی درنگ کنیم ، آیا لحن قرآن در مورد روزه، لحن مولا و عبدی است که باید روزه بگیری و اگر نگیری مجازات می شوی، یا لحن مشاوری است که می کوشد، روزه را به عنوان یک برنامه مهم، برای تمرین تقوا به مومنان ارایه کند و اهل ایمان را ترغیب به روزه گرفتن کند، بدون این که تهدیدی کرده باشد؟ پاسخ من، دومی است.
توصیه می کنم خودتان هم در اینترنت آیات مربوط به روزه را جستجو کنید و گمان می کنم با من هم عقیده شوید.
قرآن همین سبک مشاوره ای را درباره سایر عبادات از جمله نماز پی می گیرد که در شبهای اینده از آن بحث خواهیم كرد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🟣دين به مثابه سازوکار مشاوره ای (3)
گفته شد که رابطه ما با قرآن، رابطه مولا و عبد نیست، بلکه رابطه مشاور و مراجع است و قرآن به مثابه یک آیین مجازات اسلامی نیست که یک سری دستورات عبادی داده باشد و برای انجام ندادن آنها نیز لیستی از مجازات ارایه کرده باشد، بلکه قرآن در مقام مشاوری است که به مراجعان، برای بهتر شدن زندگی دنیوی و اخروی، راهنمایی هایی می کند.
در مورد روزه توضیحاتی در نوشته قبلی تقدیم شد و بابررسی آیات توضیح داده شد که هیچ مجازاتی، چه دنیوی و چه اخروی برای روزه نگرفتن در قران مطرح نشده است. در مورد نماز نیز ماجرا همین گونه است.
با این که در قران نزدیک به 90 آیه در مورد نماز وجود دارد، در هیچ موردی از مجازات نماز نخواندن، چه در دنیا و چه در آخرت سخنی به میان نیامده است، بلکه صرفا از فواید نماز خواندن، مانند این که نماز یاد خداست، از صبر و نماز در زندگی کمک بگیرید، نماز شما را از بدی دور می کند و ... سخن گفته شده است. ضمن این که در بسیاری موارد، نماز همراه انفاق آمده است و از مومنان خواسته شده که هم به رابطه با خدا توجه داشته باشند (نماز) و هم به فکر دیگران باشند (انفاق و زکات).
به عنوان نمونه، در قرآن آمده است وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ الله (نماز به پا دارید و زکات دهید و آنچه از خیر پیش میفرستید، نزد خداوند می ماند). ملاحظه می کنید که زبان این آیه، زبان تحکم نیست، بلکه میگوید که نماز و انفاق برای شما نیکی می آورد و این نیکی ها، نزد خداوند نیز محفوظ است.
البته قرآن از برخی انبیاء خواسته است که خانواده هایشان را به نماز، «امر» کنند، اما از لحن همان آیات کاملا مشخص است که منظور از «امر»، دستور به همراه مجازات نیست، بلکه به معنای «طلب» و «درخواست» است و استعمال امر در طلب، در زبان عربی بسیار رایج است. نمونه اش این عبارت از لقمان پیامبر است که به فرزندش می گوید: ای پسر عزیزم، نماز را به پادار ... و بر آنچه بر تو می رسد صبور باش (یا بنی اقم الصلاه و ... ). از لحن آیه ملاحظه می کنید که آنچه لقمان به فرزندش می گوید (نماز به پادار)، گرچه فعل امر است، اما این فعل امر، به معنای دستور همراه مجازات نیست، بلکه همان درخواست یک مشاور از مراجع است. نمونه دیگرش، آیه ای خطاب به حضرت محمد است که خداوند به او می گوید «وامر اهلک بالصلاه و اصطبر علیها» (خانواده ات را به نماز امر کن و بر آن صبور باش!). ملاحظه کنید که قرآن نگفته: به خانواده ات بگو نماز بخوانند و اگر نماز نخواندند، آنها را تنبیه کن، بلکه گفته است: از آنان بخواه که نماز بخوانند و سپس صبر پیشه کن. صبور بودن به این معناست که ممکن است آنها نماز نخوانند ولی تو صبور باش.
البته قرآن بسیار بسیار به نماز تاکید دارد و آن را یک فرصت مهم برای رشد و بالندگی می داند و اگر کسی نماز نخواند، ممکن است فرصت سوزی کرده باشد و چون از فرصت نماز برای رابطه با خدا استفاده نکرده است ممکن است دچار غفلت هایی بشود و از خدا دور شود و سپس کارهایی کند که آن کارها عقوبت داشته باشد (به آیات سوره مدثر مراجعه شود)، ولی همانطور که گفته شد، حتی یک مورد در قرآن نیست که خداوند به صرف نماز نمازنخواندن، برای کسی تنبیهی، چه دنیوی و چه اخروی در نظر گرفته باشد.
معقول هم نیست که خداوند به کسی بگوید تو در قالب نماز با من یک ارتباط معنوی برقرار کن و اگر برقرار نکردی، من تو را مجازات می کنم. این شبیه این است که کسی بگوید تو مرا دوست داشته باش و اگر مرا دوست نداشتی، من تو را تنبیه می کنم. آیا با ابزار ترس و تنبیه، امکان برقراری یک رابطه معنوی وجود دارد؟
ممکن است سوال شود که پس این همه عذاب ها که در قرآن از آن ذکر شده، برای چه کسی و چه مواردی است؟ در نوشته بعدی به آن خواهم پرداخت.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
گفته شد که رابطه ما با قرآن، رابطه مولا و عبد نیست، بلکه رابطه مشاور و مراجع است و قرآن به مثابه یک آیین مجازات اسلامی نیست که یک سری دستورات عبادی داده باشد و برای انجام ندادن آنها نیز لیستی از مجازات ارایه کرده باشد، بلکه قرآن در مقام مشاوری است که به مراجعان، برای بهتر شدن زندگی دنیوی و اخروی، راهنمایی هایی می کند.
در مورد روزه توضیحاتی در نوشته قبلی تقدیم شد و بابررسی آیات توضیح داده شد که هیچ مجازاتی، چه دنیوی و چه اخروی برای روزه نگرفتن در قران مطرح نشده است. در مورد نماز نیز ماجرا همین گونه است.
با این که در قران نزدیک به 90 آیه در مورد نماز وجود دارد، در هیچ موردی از مجازات نماز نخواندن، چه در دنیا و چه در آخرت سخنی به میان نیامده است، بلکه صرفا از فواید نماز خواندن، مانند این که نماز یاد خداست، از صبر و نماز در زندگی کمک بگیرید، نماز شما را از بدی دور می کند و ... سخن گفته شده است. ضمن این که در بسیاری موارد، نماز همراه انفاق آمده است و از مومنان خواسته شده که هم به رابطه با خدا توجه داشته باشند (نماز) و هم به فکر دیگران باشند (انفاق و زکات).
به عنوان نمونه، در قرآن آمده است وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ الله (نماز به پا دارید و زکات دهید و آنچه از خیر پیش میفرستید، نزد خداوند می ماند). ملاحظه می کنید که زبان این آیه، زبان تحکم نیست، بلکه میگوید که نماز و انفاق برای شما نیکی می آورد و این نیکی ها، نزد خداوند نیز محفوظ است.
البته قرآن از برخی انبیاء خواسته است که خانواده هایشان را به نماز، «امر» کنند، اما از لحن همان آیات کاملا مشخص است که منظور از «امر»، دستور به همراه مجازات نیست، بلکه به معنای «طلب» و «درخواست» است و استعمال امر در طلب، در زبان عربی بسیار رایج است. نمونه اش این عبارت از لقمان پیامبر است که به فرزندش می گوید: ای پسر عزیزم، نماز را به پادار ... و بر آنچه بر تو می رسد صبور باش (یا بنی اقم الصلاه و ... ). از لحن آیه ملاحظه می کنید که آنچه لقمان به فرزندش می گوید (نماز به پادار)، گرچه فعل امر است، اما این فعل امر، به معنای دستور همراه مجازات نیست، بلکه همان درخواست یک مشاور از مراجع است. نمونه دیگرش، آیه ای خطاب به حضرت محمد است که خداوند به او می گوید «وامر اهلک بالصلاه و اصطبر علیها» (خانواده ات را به نماز امر کن و بر آن صبور باش!). ملاحظه کنید که قرآن نگفته: به خانواده ات بگو نماز بخوانند و اگر نماز نخواندند، آنها را تنبیه کن، بلکه گفته است: از آنان بخواه که نماز بخوانند و سپس صبر پیشه کن. صبور بودن به این معناست که ممکن است آنها نماز نخوانند ولی تو صبور باش.
البته قرآن بسیار بسیار به نماز تاکید دارد و آن را یک فرصت مهم برای رشد و بالندگی می داند و اگر کسی نماز نخواند، ممکن است فرصت سوزی کرده باشد و چون از فرصت نماز برای رابطه با خدا استفاده نکرده است ممکن است دچار غفلت هایی بشود و از خدا دور شود و سپس کارهایی کند که آن کارها عقوبت داشته باشد (به آیات سوره مدثر مراجعه شود)، ولی همانطور که گفته شد، حتی یک مورد در قرآن نیست که خداوند به صرف نماز نمازنخواندن، برای کسی تنبیهی، چه دنیوی و چه اخروی در نظر گرفته باشد.
معقول هم نیست که خداوند به کسی بگوید تو در قالب نماز با من یک ارتباط معنوی برقرار کن و اگر برقرار نکردی، من تو را مجازات می کنم. این شبیه این است که کسی بگوید تو مرا دوست داشته باش و اگر مرا دوست نداشتی، من تو را تنبیه می کنم. آیا با ابزار ترس و تنبیه، امکان برقراری یک رابطه معنوی وجود دارد؟
ممکن است سوال شود که پس این همه عذاب ها که در قرآن از آن ذکر شده، برای چه کسی و چه مواردی است؟ در نوشته بعدی به آن خواهم پرداخت.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🔴دین به مثابه سازوکار مشاوره ای (4)
گفته شد که در قرآن هیچ عذابی برای انجام ندادن امور عبادی، از جمله نماز و روزه و حج و نیز امور شرعی دیگری همچون حجاب مطرح نشده است.
با این توصیف ممکن است در ذهن برخی اینگونه باشد که در قرآن در موارد متعددی از عذاب الهی و جهنم یاد شده است، پس این عذاب ها برای چیست؟
پاسخ آن ساده است و هرکسی می تواند با جستجو در مرورگرهای اینترنتی به راحتی به پاسخ برسد. عذاب های الهی در مواردى از این قبیل هستند: ستم بر ضعیفان، قتل ناحق، تجاوزگری، تلاش برای گمراه کردن دیگران از روی عمد، گسترش زشتی ها در میان مردم، جلوگیری از آشکار شدن حقیقت و تکذیب آن و کفر.
در مورد کافران نیز، باید به این نکته توجه داشت که کافران در معنای قرآنی آن کسانی نیستند که خدا را باور ندارند و یا در شک و تردید هستند، بلکه برعکس کافر کسی است که خدا را باور دارد و یقین دارد که خدایی هست ولی در مقام عناد و دشمنی با حقیقت برآمده است و وجود خدا را انکار می کند تا دیگران را به بندگی خود وادارد.
بنابراین فرق است میان کسی که به هر دلیلی در وجود خداوند تردید دارد و نمی تواند وجود خدا را باور داشته باشد با کسی که می داند خدایی هست ولی او را انکار می کند و این انکار او، از سر دشمنی با حقیقت است.
ملاحظه می شود که معیار در عذاب الهی، بدسگالی و بداندیشی و بدخواهی است که جلوه های آن ستمگری و تجاوز و دروغگویی و کتمان حقیقت و مواردی از این قبیل است و نه این که کسی نماز نخواند یا روزه نگیرد و ... .
البته همانطور که گفته شد، عبادت خدا و برقراری ارتباط با پرودگار فرصت بسیار مغتنمی است که انسان را از بدی ها دور کند و قرآن همچون مشاوری به افراد توصیه می کند که ارتباطشان را با خدا حفظ کنند و برنامه های عملی هم برای حفظ این ارتباط در قالب نماز و روزه و سایر عبادات ارایه می کند.
بنابراین، معیار در رستگاری درستکاری است و معیار عذاب بدخواهی و بدکاری است و اگر در قرآن از نماز و روزه و سایر عبادات سخن گفته شده، در حقیقت این عبادات، برنامه های عملی برای کمک به افراد است. درست مثل مشاوری که برنامه هایی به مراجعش می دهد تا برخی ویژگی های مثبت را در خودش تثبیت کند و از برخی نقاط منفی دوری کند. لذا اصلا قرار نیست که به صرف انجام دادن یا ندادن این برنامه ها کسی تنبیه یا عذاب شود. بلکه این برنامه ها صرفا فرصت سازی می کنند.
البته ممکن است کسی بگوید، آیا ممکن است بدون استفاده از این برنامه های عملی، کماکان انسان نیک اندیش و نیک رفتار بود؟ پاسخ به این سوال، همان پاسخی است که مشاور به مراجعش می دهد. فرض کنید مراجعی برای زوج درمانی نزد مشاوری رفته است و مشاور توصیه های عملی ای برای ارتباط بهتر
زوجین ارایه کرده است. اگر مراجع بپرسد که اگر من توصیه های شما را انجام ندهم، چه می شود؟ مشاور چه پاسخی می دهد؟ علی القاعده مشاور می گوید که این راه حلی است که من برای شما پیشنهاد می کنم و بر اساس دانش و تجربه ام، معتقدم این بهترین روش است. حال اگر شما فکر می کنید راههای دیگری هم هست می توانید امتحان کنید و من قرار نیست اگر شما راه حل من را درپیش نگرفتید، شما را تنبیه کنم. تنها اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که شما فرصت هایی را که من در اختیار شما گذاشتم، از دست بدهید و به مقصود خود نرسید.
به نظر من با توجه به توضیحاتی که در شماره های پیشین این بحث ارایه شد، همین پاسخ را می توان از قرآن در قبال انجام ندادن امور عبادی و شرعی مثل نماز و روزه فهمید.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
گفته شد که در قرآن هیچ عذابی برای انجام ندادن امور عبادی، از جمله نماز و روزه و حج و نیز امور شرعی دیگری همچون حجاب مطرح نشده است.
با این توصیف ممکن است در ذهن برخی اینگونه باشد که در قرآن در موارد متعددی از عذاب الهی و جهنم یاد شده است، پس این عذاب ها برای چیست؟
پاسخ آن ساده است و هرکسی می تواند با جستجو در مرورگرهای اینترنتی به راحتی به پاسخ برسد. عذاب های الهی در مواردى از این قبیل هستند: ستم بر ضعیفان، قتل ناحق، تجاوزگری، تلاش برای گمراه کردن دیگران از روی عمد، گسترش زشتی ها در میان مردم، جلوگیری از آشکار شدن حقیقت و تکذیب آن و کفر.
در مورد کافران نیز، باید به این نکته توجه داشت که کافران در معنای قرآنی آن کسانی نیستند که خدا را باور ندارند و یا در شک و تردید هستند، بلکه برعکس کافر کسی است که خدا را باور دارد و یقین دارد که خدایی هست ولی در مقام عناد و دشمنی با حقیقت برآمده است و وجود خدا را انکار می کند تا دیگران را به بندگی خود وادارد.
بنابراین فرق است میان کسی که به هر دلیلی در وجود خداوند تردید دارد و نمی تواند وجود خدا را باور داشته باشد با کسی که می داند خدایی هست ولی او را انکار می کند و این انکار او، از سر دشمنی با حقیقت است.
ملاحظه می شود که معیار در عذاب الهی، بدسگالی و بداندیشی و بدخواهی است که جلوه های آن ستمگری و تجاوز و دروغگویی و کتمان حقیقت و مواردی از این قبیل است و نه این که کسی نماز نخواند یا روزه نگیرد و ... .
البته همانطور که گفته شد، عبادت خدا و برقراری ارتباط با پرودگار فرصت بسیار مغتنمی است که انسان را از بدی ها دور کند و قرآن همچون مشاوری به افراد توصیه می کند که ارتباطشان را با خدا حفظ کنند و برنامه های عملی هم برای حفظ این ارتباط در قالب نماز و روزه و سایر عبادات ارایه می کند.
بنابراین، معیار در رستگاری درستکاری است و معیار عذاب بدخواهی و بدکاری است و اگر در قرآن از نماز و روزه و سایر عبادات سخن گفته شده، در حقیقت این عبادات، برنامه های عملی برای کمک به افراد است. درست مثل مشاوری که برنامه هایی به مراجعش می دهد تا برخی ویژگی های مثبت را در خودش تثبیت کند و از برخی نقاط منفی دوری کند. لذا اصلا قرار نیست که به صرف انجام دادن یا ندادن این برنامه ها کسی تنبیه یا عذاب شود. بلکه این برنامه ها صرفا فرصت سازی می کنند.
البته ممکن است کسی بگوید، آیا ممکن است بدون استفاده از این برنامه های عملی، کماکان انسان نیک اندیش و نیک رفتار بود؟ پاسخ به این سوال، همان پاسخی است که مشاور به مراجعش می دهد. فرض کنید مراجعی برای زوج درمانی نزد مشاوری رفته است و مشاور توصیه های عملی ای برای ارتباط بهتر
زوجین ارایه کرده است. اگر مراجع بپرسد که اگر من توصیه های شما را انجام ندهم، چه می شود؟ مشاور چه پاسخی می دهد؟ علی القاعده مشاور می گوید که این راه حلی است که من برای شما پیشنهاد می کنم و بر اساس دانش و تجربه ام، معتقدم این بهترین روش است. حال اگر شما فکر می کنید راههای دیگری هم هست می توانید امتحان کنید و من قرار نیست اگر شما راه حل من را درپیش نگرفتید، شما را تنبیه کنم. تنها اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که شما فرصت هایی را که من در اختیار شما گذاشتم، از دست بدهید و به مقصود خود نرسید.
به نظر من با توجه به توضیحاتی که در شماره های پیشین این بحث ارایه شد، همین پاسخ را می توان از قرآن در قبال انجام ندادن امور عبادی و شرعی مثل نماز و روزه فهمید.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🟢 دین به مثابه سازوکار مشاوره ای (5)
پیشنهاد من این بود که ما قرآن را در بستر مراجع-مشاور بخوانیم. بنابراین، قرار نیست که اگر خداوند چیزی را از ما خواسته است (مثلا گفته است نماز بخوانید)، در صورت انجام ندادن آن، خداوند ما را تنبیه یا مجازات کند. کما این که توضیح داده شد که حتی یک مورد در قرآن (و تاکید می کنم حتی یک مورد) وجود ندارد که خداوند در قرآن بگوید که اگر نماز نخوانی یا روزه نگیری،من شما را تنبیه و مجازات می کنم که بحث آن گذشت.
حال پرسش این است که چگونه است که عالمان دینی، از متن قرآن این گونه برداشت کرده اند که مثلا نماز نخواندن، دارای مجازات و تنبیه های اخروی است؟
اگر به کتب اصول فقه، بخش مباحث الفاظ (زبان شناسی) مراجعه شود، در آنجا اینگونه استدلال شده است که اگر در قرآن خداوند ما را به چیزی امر کند، مثلا بگوید نماز بخوانید، این امر ظهور در وجوب دارد، به این معنا که اگر انجام ندهیم، خداوند ما را تنبیه و مجازات می کند.
به عبارت دیگر، استدلال عالمان دینی بر این است که حتی اگر خداوند هیچ جای قرآن مجازاتی برای نمازنخواندن در نظر نگرفته باشد و هیچ قرینه ای هم نباشد، همین که خداوند گفته است که نماز بخوانید، معنایش این است که اگر نماز نخوانید، من شما را مجازات می کنم. به همین دلیل است که مثلا مرحوم آخوند خراسانی که سرآمد عالمان دینی زمان خودش بوده است، با علم به این که حتی یک مورد مجازات در قرآن برای نماز نخواندن نیامده است، معتقد است که اگر کسی نماز نخواند، مجازات دارد.
حال چرا کسی چون مرحوم خراسانی چنین برداشتی می کند؟ خود مرحوم خراسانی دلیل این امر را «تبادر» می گوید. تبادر به معنای «پیشی گرفتن» است. یعنی مرحوم خراسانی می گوید، وقتی خداوند به من می گوید نماز بخوان، اولین چیزی که در ذهن من می آید (و از سایر برداشت ها پیشی می گیرد) این است که اگر انجام ندهم مجازات می شوم.
حال چرا مفهوم «مجازات در صورت عدم انجام خواست خداوند» در ذهن کسانی چون مرحوم آخوند خراسانی تبادر می کند؟ چون «پیشفرض» آنها این است که بین خدا و انسان، رابطه «مولا و عبد» وجود دارد و طبیعی است که اگر مولا چیزی را گفت و ما انجام ندادیم، پس قاعدتا باید مجازاتی در پیش باشد.
بنابراین، بنیاد اصلی استدلال، همین پیشفرض رابطه «مولا و عبد» است. بنابراین کسانی چون مرحوم آخوند خراسانی، با یک پیشفرض به سراغ قرآن رفته اند، و قرآن را در بستر رابطه «مولا و عبد» که پیشفرض عرفی زمانه خودشان که عموم رابطه ها از جنس ارباب-رعیتی، اوستا-شاگردی، خان-غلامی و خاتون-کنیزی بوده فهمیده اند.
اما هیچ دلیلی وجود ندارد که ما قرآن را در بستر «مولا-عبد» بفهمیم (البته در نوشته شماره دو گفته شد که در اینجا عبد به معناى زرخرید و غلام و برده است و مجبور است که حرف صاحب خود را گوش بدهد، نه کسی که به اختیار خود به مقام خضوع و خشوع و عبودیت رسیده است)، بلکه ما می توانیم قرآن را در بستر رابطه «مراجع-مشاور» بخوانیم، که در نتیجه تمامی اوامر خداوند در قرآن، به معنای طلب و خواست یک مشاور از مراجع است. بنابراین اگر مشاوری به ما امر کند، به این معنا نیست که اگر انجام ندهیم، تنبیه مى شویم، بلکه او صرفا دارد به ما می گوید چه کاری درست است که انجام آن می تواند به نفع ما باشد و عدم انجام آن به ضرر ما.
بنابراین، بنیاد استدلال برخی عالمان دین مبنی بر این که اگر نماز نخوانیم یا روزه نگیریم، مجازات می شویم، مبتنی بر پیشفرض رابطه مولا و عبد است. پیشفرضی که به نظر من از متن قرآن به دست نمی آید بلکه ناشی از فرهنگ زمانه آن عالمان دینی بوده است.
به نظر من این پيشفرضِ ناشی از فرهنگ زمانه آنقدر قوی بوده است و بر اذهان گذشتکان سایه انداخته است که اجازه نداده است که حتی عالم زیرک و چیره دستی همچون مرحوم آخوند خراسانی، متن قران را جور دیگری بخواند و بتواند رابطه مشاور و مراجع را در ذهن خود تصور کند. رابطه ای که به نظر من بر اساس شواهد مختلفی که در نوشته های قبلی آورده شد، و می توان شواهد بسیار بیشتری نیز ارایه کرد، رابطه درست تری است برای فهم قرآن تا رابطه مولا و عبدی.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
پیشنهاد من این بود که ما قرآن را در بستر مراجع-مشاور بخوانیم. بنابراین، قرار نیست که اگر خداوند چیزی را از ما خواسته است (مثلا گفته است نماز بخوانید)، در صورت انجام ندادن آن، خداوند ما را تنبیه یا مجازات کند. کما این که توضیح داده شد که حتی یک مورد در قرآن (و تاکید می کنم حتی یک مورد) وجود ندارد که خداوند در قرآن بگوید که اگر نماز نخوانی یا روزه نگیری،من شما را تنبیه و مجازات می کنم که بحث آن گذشت.
حال پرسش این است که چگونه است که عالمان دینی، از متن قرآن این گونه برداشت کرده اند که مثلا نماز نخواندن، دارای مجازات و تنبیه های اخروی است؟
اگر به کتب اصول فقه، بخش مباحث الفاظ (زبان شناسی) مراجعه شود، در آنجا اینگونه استدلال شده است که اگر در قرآن خداوند ما را به چیزی امر کند، مثلا بگوید نماز بخوانید، این امر ظهور در وجوب دارد، به این معنا که اگر انجام ندهیم، خداوند ما را تنبیه و مجازات می کند.
به عبارت دیگر، استدلال عالمان دینی بر این است که حتی اگر خداوند هیچ جای قرآن مجازاتی برای نمازنخواندن در نظر نگرفته باشد و هیچ قرینه ای هم نباشد، همین که خداوند گفته است که نماز بخوانید، معنایش این است که اگر نماز نخوانید، من شما را مجازات می کنم. به همین دلیل است که مثلا مرحوم آخوند خراسانی که سرآمد عالمان دینی زمان خودش بوده است، با علم به این که حتی یک مورد مجازات در قرآن برای نماز نخواندن نیامده است، معتقد است که اگر کسی نماز نخواند، مجازات دارد.
حال چرا کسی چون مرحوم خراسانی چنین برداشتی می کند؟ خود مرحوم خراسانی دلیل این امر را «تبادر» می گوید. تبادر به معنای «پیشی گرفتن» است. یعنی مرحوم خراسانی می گوید، وقتی خداوند به من می گوید نماز بخوان، اولین چیزی که در ذهن من می آید (و از سایر برداشت ها پیشی می گیرد) این است که اگر انجام ندهم مجازات می شوم.
حال چرا مفهوم «مجازات در صورت عدم انجام خواست خداوند» در ذهن کسانی چون مرحوم آخوند خراسانی تبادر می کند؟ چون «پیشفرض» آنها این است که بین خدا و انسان، رابطه «مولا و عبد» وجود دارد و طبیعی است که اگر مولا چیزی را گفت و ما انجام ندادیم، پس قاعدتا باید مجازاتی در پیش باشد.
بنابراین، بنیاد اصلی استدلال، همین پیشفرض رابطه «مولا و عبد» است. بنابراین کسانی چون مرحوم آخوند خراسانی، با یک پیشفرض به سراغ قرآن رفته اند، و قرآن را در بستر رابطه «مولا و عبد» که پیشفرض عرفی زمانه خودشان که عموم رابطه ها از جنس ارباب-رعیتی، اوستا-شاگردی، خان-غلامی و خاتون-کنیزی بوده فهمیده اند.
اما هیچ دلیلی وجود ندارد که ما قرآن را در بستر «مولا-عبد» بفهمیم (البته در نوشته شماره دو گفته شد که در اینجا عبد به معناى زرخرید و غلام و برده است و مجبور است که حرف صاحب خود را گوش بدهد، نه کسی که به اختیار خود به مقام خضوع و خشوع و عبودیت رسیده است)، بلکه ما می توانیم قرآن را در بستر رابطه «مراجع-مشاور» بخوانیم، که در نتیجه تمامی اوامر خداوند در قرآن، به معنای طلب و خواست یک مشاور از مراجع است. بنابراین اگر مشاوری به ما امر کند، به این معنا نیست که اگر انجام ندهیم، تنبیه مى شویم، بلکه او صرفا دارد به ما می گوید چه کاری درست است که انجام آن می تواند به نفع ما باشد و عدم انجام آن به ضرر ما.
بنابراین، بنیاد استدلال برخی عالمان دین مبنی بر این که اگر نماز نخوانیم یا روزه نگیریم، مجازات می شویم، مبتنی بر پیشفرض رابطه مولا و عبد است. پیشفرضی که به نظر من از متن قرآن به دست نمی آید بلکه ناشی از فرهنگ زمانه آن عالمان دینی بوده است.
به نظر من این پيشفرضِ ناشی از فرهنگ زمانه آنقدر قوی بوده است و بر اذهان گذشتکان سایه انداخته است که اجازه نداده است که حتی عالم زیرک و چیره دستی همچون مرحوم آخوند خراسانی، متن قران را جور دیگری بخواند و بتواند رابطه مشاور و مراجع را در ذهن خود تصور کند. رابطه ای که به نظر من بر اساس شواهد مختلفی که در نوشته های قبلی آورده شد، و می توان شواهد بسیار بیشتری نیز ارایه کرد، رابطه درست تری است برای فهم قرآن تا رابطه مولا و عبدی.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🟣 دین به مثابه سازوکار مشاوره ای (6)
گفته شد که در قرآن هیچ موردی وجود ندارد که خداوند برای انجام ندادن اعمال عبادی، مجازاتی تعیین کرده باشد. اما در روایات چطور؟
اگر به عنوان نمونه به روایات مربوط به نماز در جوامع حدیثی مراجعه شود، در عموم روایات هماهنگ با آیات قرآن، صرفا به منافع نماز پرداخته شده است و روایاتی که مربوط به مجازات ترک نماز باشند، بسیار اندک هستند.
اما اگر همین روایات اندک هم بررسی شوند، عموما دارای سند ضعیف، مرسل و یا مجهول الراوی هستند که موجب می شوند این روایات اعتبار سندی نداشته باشند.
به عنوان نمونه روایتی که از پیامبر نقل شده که «کسی که سه روز نمازش را ترک کند هنگامی که مرد غسل وکفنش لازم نیست ودرقبرستان مسلمانان هم دفن نمی شود»
و روایت دیگری که می گوید «کسی که انجام نماز دراوقاتش راترک کند در ویل وارد می شود وویل مکانی درجهنم است»
و نیز روایتی دیگر که می گوید «کسی که نماز را ترک می کند چون نه امید ثواب دارد نه از عقاب ترکش می ترسد پس برای من هم تفاوتی نمی کند که یهودی یا مسیحی یا مجوسی بمیرد»
و نیز روایتی منسوب به امام صادق (ع) که «درروز قیامت نوعی عقرب از جهنم خارج می شود که سر آن در آسمان هفتم ودم او زیر زمین است ودهانی دارد به فاصله مشرق تا مغرب سپس آن عقرب می گوید : کجاست آنکه با خدا ورسول دشمنی وجنگ داشت ؟سپس جبرئیل از او می پرسد ای عقرب منظور تو کیست ؟عقرب می گوید 5 دسته از انسانها 1تارک نماز 2مانع از پرداخت زکات ...» همگی داری سند مرسل هستند که اعتبار ندارند.
ضمن این که بسيارى از این روایات اول بار در کتاب جامع الاخبار شعیری آمده است که در پانصد سال پس از پیامبر تنظیم شده است و همانطور که گفته شد، اسناد قابل قبولی ندارند.
تنها چند روایت هستند که در آنها ترک نماز معادل کفر گرفته شده که صحیح السند هستند و در کتاب کافی و من لایحضره الفقیه آمده اند. اما هیچ فقیهی از این روایات نتیجه نگرفته است که نماز نخواندن معادل کفر (در برابر اسلام) است بلکه برخی، در این روایات، کفر را به معنای کفران نعمت گرفته اند.
همچنین در برخی از این روایات تصریح شده است که کسی که نماز نخواند و این کار را به «نیت استخفاف و خوار شمردن دستور خدا انجام» دهد، کافر است. معنای این روایات این است که کسی می داند خدایی هست و می داند خدا از او خواسته نماز بخواند و می داند که این خواست، شامل او هم می شود، ولی نه از روی تنبلی یا هر دلیل دیگری، بلکه صرفا به دلیل خوار شمردن دستور خدا نماز نمی خواند، در این صورت کافر است. پیداست که این مورد از موضوع بحث ما خارج است.
همچنین، روایات مورد قبولی از پیامبر اسلام نقل شده اند که می گویند اگر مطلبی در کلام ما (اهل بیت) بود که مخالف قرآن بود، آنها را به دیوار بکوبید و بدانید این روایات از ما صادر نشده است. بنابراین اگر روایاتی باشند که صراحتا با قرآن در تضاد باشند و یا با روح کلی آيات همخوانی نداشته باشند، به خودی خود از اعتبار ساقط هستند و به گمان من، روایات مربوط به مجازات نمازنخواندن، حتی اگر سندهای به ظاهر قابل قبولی هم داشتند، بازهم با روح کلی قرآن هماهنگی نداشتند و این خودش نشانگر آن است که باید در صحت استناد آنها به پیامبر تردید داشت.
من با جستجویی که در روایات نمودم، روایت قابل قبولی نیافتم که بتوان با استناد به آن، مجازات نماز نخواندن را، خصوصا در مورد کسانی که به دلیل سهل انگاری، یا شبهه علمی، نماز را ترک نموده اند، از آن فهمید.
البته شاید روايتى از چشم من دور مانده باشد و اگر خوانندگان گرامی روایتی صحیح السند یافتند که صراحتا برای نماز نخواندن، عذابی را برشمرده باشد، می توانند برای اینجانب ارسال کنند و من پس از بررسی آن را در همین کانال منتشر
خواهم کرد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
گفته شد که در قرآن هیچ موردی وجود ندارد که خداوند برای انجام ندادن اعمال عبادی، مجازاتی تعیین کرده باشد. اما در روایات چطور؟
اگر به عنوان نمونه به روایات مربوط به نماز در جوامع حدیثی مراجعه شود، در عموم روایات هماهنگ با آیات قرآن، صرفا به منافع نماز پرداخته شده است و روایاتی که مربوط به مجازات ترک نماز باشند، بسیار اندک هستند.
اما اگر همین روایات اندک هم بررسی شوند، عموما دارای سند ضعیف، مرسل و یا مجهول الراوی هستند که موجب می شوند این روایات اعتبار سندی نداشته باشند.
به عنوان نمونه روایتی که از پیامبر نقل شده که «کسی که سه روز نمازش را ترک کند هنگامی که مرد غسل وکفنش لازم نیست ودرقبرستان مسلمانان هم دفن نمی شود»
و روایت دیگری که می گوید «کسی که انجام نماز دراوقاتش راترک کند در ویل وارد می شود وویل مکانی درجهنم است»
و نیز روایتی دیگر که می گوید «کسی که نماز را ترک می کند چون نه امید ثواب دارد نه از عقاب ترکش می ترسد پس برای من هم تفاوتی نمی کند که یهودی یا مسیحی یا مجوسی بمیرد»
و نیز روایتی منسوب به امام صادق (ع) که «درروز قیامت نوعی عقرب از جهنم خارج می شود که سر آن در آسمان هفتم ودم او زیر زمین است ودهانی دارد به فاصله مشرق تا مغرب سپس آن عقرب می گوید : کجاست آنکه با خدا ورسول دشمنی وجنگ داشت ؟سپس جبرئیل از او می پرسد ای عقرب منظور تو کیست ؟عقرب می گوید 5 دسته از انسانها 1تارک نماز 2مانع از پرداخت زکات ...» همگی داری سند مرسل هستند که اعتبار ندارند.
ضمن این که بسيارى از این روایات اول بار در کتاب جامع الاخبار شعیری آمده است که در پانصد سال پس از پیامبر تنظیم شده است و همانطور که گفته شد، اسناد قابل قبولی ندارند.
تنها چند روایت هستند که در آنها ترک نماز معادل کفر گرفته شده که صحیح السند هستند و در کتاب کافی و من لایحضره الفقیه آمده اند. اما هیچ فقیهی از این روایات نتیجه نگرفته است که نماز نخواندن معادل کفر (در برابر اسلام) است بلکه برخی، در این روایات، کفر را به معنای کفران نعمت گرفته اند.
همچنین در برخی از این روایات تصریح شده است که کسی که نماز نخواند و این کار را به «نیت استخفاف و خوار شمردن دستور خدا انجام» دهد، کافر است. معنای این روایات این است که کسی می داند خدایی هست و می داند خدا از او خواسته نماز بخواند و می داند که این خواست، شامل او هم می شود، ولی نه از روی تنبلی یا هر دلیل دیگری، بلکه صرفا به دلیل خوار شمردن دستور خدا نماز نمی خواند، در این صورت کافر است. پیداست که این مورد از موضوع بحث ما خارج است.
همچنین، روایات مورد قبولی از پیامبر اسلام نقل شده اند که می گویند اگر مطلبی در کلام ما (اهل بیت) بود که مخالف قرآن بود، آنها را به دیوار بکوبید و بدانید این روایات از ما صادر نشده است. بنابراین اگر روایاتی باشند که صراحتا با قرآن در تضاد باشند و یا با روح کلی آيات همخوانی نداشته باشند، به خودی خود از اعتبار ساقط هستند و به گمان من، روایات مربوط به مجازات نمازنخواندن، حتی اگر سندهای به ظاهر قابل قبولی هم داشتند، بازهم با روح کلی قرآن هماهنگی نداشتند و این خودش نشانگر آن است که باید در صحت استناد آنها به پیامبر تردید داشت.
من با جستجویی که در روایات نمودم، روایت قابل قبولی نیافتم که بتوان با استناد به آن، مجازات نماز نخواندن را، خصوصا در مورد کسانی که به دلیل سهل انگاری، یا شبهه علمی، نماز را ترک نموده اند، از آن فهمید.
البته شاید روايتى از چشم من دور مانده باشد و اگر خوانندگان گرامی روایتی صحیح السند یافتند که صراحتا برای نماز نخواندن، عذابی را برشمرده باشد، می توانند برای اینجانب ارسال کنند و من پس از بررسی آن را در همین کانال منتشر
خواهم کرد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🟤 دين به مثابه سازوکار مشاوره ای (7)
برخی مخاطبان عزیز شش نوشته پیشین، در پیامهایی که ارسال کردند، از اینجانب تشکر کردند که تلاش کرده ام دین را کمی آسان تر و رقیق تر کنم تا بلکه جامعه دین گریز و خصوصا جوانان، به دین متمایلتر شوند و البته برخی هم نقد نموده بودند که نباید به قیمت جذب نسل دین گریز، دین خدا را آسان جلوه داد.
نخست این که، خوانش مشاور و مراجع از عبادات، در پی آسان جلوه دادن دین خدا نیست و من معتقدم، این خوانش نه تنها دین را سهل تر نمى كند، بلکه سخت تر می کند.
درثانی، من معتقدم نیستم اگر تخفیفی در امور عبادی قایل شویم، این امر موجب جذب و تمایل مردمان به دین می شود.
چه این که تجربیات مختلف تاریخی نشان داده است که سهل گیری در امور شرعی، نه تنها بر تعداد دینداران نمی افزاید، بلکه می کاهد.
به عنوان نمونه، مطالعات نشان می دهند هنگامی که شورای دوم کلیسای واتیکان، در سال 1962، طی بیانه ای از لیست ممنوعیت های شرعی کاست و سخت گیری های مذهبی را کاهش داد، طی پنجاه سال بعد، نه تنها بر میزان مسیحیان کاتولیک افزوده نشد، بلکه به میزان قابل توجهی کاهش یافت. طبق مطالعات جامعه شناسان دین، دین ورزی در جهان، خصوصا در کشورهای توسعه یافته، رو به کاهش است و دین گریزی یک روند جهانی است که علل مختلفی دارد و قطعا با ارایه خوانشهای سهل تر از عبادات شرعی، نمی توان این روند را تغییر داد.
اما این ادعای من که چرا دین به مثابه سازوکار مشاوره ای، دینداری را نه سهل تر، که سخت تر می کند، به این علت است که در مدل مولا-عبد، حقیقت رابطه انسان و خدا به یک رفتار تقلیل داده می شود و اگر کسی رفتار نماز را انجام داد، از او رفع تکلیف شده و عبد، نگران کیفیت رابطه با مولا نیست.
اما در مدل مراجع و مشاور، مشاور حقیقت نماز را برای مراجع تبیین می کند و حتی به او می گوید که برای زندگی درست و با کیفیت و رستگاری در آخرت تو احتیاج به برقراری رابطه با سرچشمه هستی داری و چنین چیزی نیاز ضروری زندگی توست، و سپس مسوولیت را به خود او واگذار می کند. بنابراین مساله به صرف خواندن نماز و رفع تکلیف حل نمی شود و باید از رفتار فراتر رفت و به شناخت رسید و سپس مسوولانه انتخاب کرد که کاری بس سخت تر است.
در روانشناسی، حداقل دو رویکرد تربیتی وجود دارد، اول، رفتارگرایی و دوم، شناختی. تقریبا همه روانشناسان بر این نکته اتفاق نظر دارند که رویکردهای رفتاری، فقط در امور پیش پا افتاده و سطحی کاربرد دارند و برای ارتقا و شکوفایی انسان، رویکردهای شناختی و معناگرا موثرترند.
من معتقدم، تعیین مجازات برای نماز نخواندن، می تواند به تقلیل حقیقت نماز به رفتار بیانجامد و در مقابل، رویکرد مشاوره ای، روشی بالنده تر و جدی تر در مواجهه با عبادات است و این روش، نه تنها از اهمیت نماز نمی کاهد، بلکه بر آن می افزاید و نه تنها کار را بر نمازخوانان سهل نمی کند بلکه از مومنان می خواهد که با روشن بینی و عمق بخشیدن به اندیشه های خود، به حقیقت نماز برسند و مساله را درحد یک رفتار و خلاصی از مجازات تقلیل ندهند.
من سلسله نوشتارهای «دین به مثابه سازوکار مشاوره ای» را ادامه خواهم داد و با تفصیل بیشتر خواهم گفت که چرا رویکرد مشاوره ای، رویکردی جدی تر و عمیق تر به عبادات است و برعکس رویکرد مولا-عبد، رویکردی تقلیل گراست. آنچه خواهم گفت، در حقیقت مباحثی در حوزه روانشناسی دین خواهد بود.
پس از پایان این سلسله نوشتارها، فصل دیگری خواهم گشود و بحثی در حوزه جامعه شناسی دین ارایه خواهم کرد و به نکته دوم خواهم پرداخت و توضیح خواهم داد که روند جهانى، به سمت کاهش دین ورزی است و به نظر می رسد که این دوره باید به طور طبیعی طی شود و تلاش برای تغییر این روند هم بیفایده است، هرچند مومنان راستین، در همین دوران نیز وظایف و مسوولیت هایی دارند که ان شاء الله آنچه را به نظرم می رسد تقدیم خواهم کرد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
برخی مخاطبان عزیز شش نوشته پیشین، در پیامهایی که ارسال کردند، از اینجانب تشکر کردند که تلاش کرده ام دین را کمی آسان تر و رقیق تر کنم تا بلکه جامعه دین گریز و خصوصا جوانان، به دین متمایلتر شوند و البته برخی هم نقد نموده بودند که نباید به قیمت جذب نسل دین گریز، دین خدا را آسان جلوه داد.
نخست این که، خوانش مشاور و مراجع از عبادات، در پی آسان جلوه دادن دین خدا نیست و من معتقدم، این خوانش نه تنها دین را سهل تر نمى كند، بلکه سخت تر می کند.
درثانی، من معتقدم نیستم اگر تخفیفی در امور عبادی قایل شویم، این امر موجب جذب و تمایل مردمان به دین می شود.
چه این که تجربیات مختلف تاریخی نشان داده است که سهل گیری در امور شرعی، نه تنها بر تعداد دینداران نمی افزاید، بلکه می کاهد.
به عنوان نمونه، مطالعات نشان می دهند هنگامی که شورای دوم کلیسای واتیکان، در سال 1962، طی بیانه ای از لیست ممنوعیت های شرعی کاست و سخت گیری های مذهبی را کاهش داد، طی پنجاه سال بعد، نه تنها بر میزان مسیحیان کاتولیک افزوده نشد، بلکه به میزان قابل توجهی کاهش یافت. طبق مطالعات جامعه شناسان دین، دین ورزی در جهان، خصوصا در کشورهای توسعه یافته، رو به کاهش است و دین گریزی یک روند جهانی است که علل مختلفی دارد و قطعا با ارایه خوانشهای سهل تر از عبادات شرعی، نمی توان این روند را تغییر داد.
اما این ادعای من که چرا دین به مثابه سازوکار مشاوره ای، دینداری را نه سهل تر، که سخت تر می کند، به این علت است که در مدل مولا-عبد، حقیقت رابطه انسان و خدا به یک رفتار تقلیل داده می شود و اگر کسی رفتار نماز را انجام داد، از او رفع تکلیف شده و عبد، نگران کیفیت رابطه با مولا نیست.
اما در مدل مراجع و مشاور، مشاور حقیقت نماز را برای مراجع تبیین می کند و حتی به او می گوید که برای زندگی درست و با کیفیت و رستگاری در آخرت تو احتیاج به برقراری رابطه با سرچشمه هستی داری و چنین چیزی نیاز ضروری زندگی توست، و سپس مسوولیت را به خود او واگذار می کند. بنابراین مساله به صرف خواندن نماز و رفع تکلیف حل نمی شود و باید از رفتار فراتر رفت و به شناخت رسید و سپس مسوولانه انتخاب کرد که کاری بس سخت تر است.
در روانشناسی، حداقل دو رویکرد تربیتی وجود دارد، اول، رفتارگرایی و دوم، شناختی. تقریبا همه روانشناسان بر این نکته اتفاق نظر دارند که رویکردهای رفتاری، فقط در امور پیش پا افتاده و سطحی کاربرد دارند و برای ارتقا و شکوفایی انسان، رویکردهای شناختی و معناگرا موثرترند.
من معتقدم، تعیین مجازات برای نماز نخواندن، می تواند به تقلیل حقیقت نماز به رفتار بیانجامد و در مقابل، رویکرد مشاوره ای، روشی بالنده تر و جدی تر در مواجهه با عبادات است و این روش، نه تنها از اهمیت نماز نمی کاهد، بلکه بر آن می افزاید و نه تنها کار را بر نمازخوانان سهل نمی کند بلکه از مومنان می خواهد که با روشن بینی و عمق بخشیدن به اندیشه های خود، به حقیقت نماز برسند و مساله را درحد یک رفتار و خلاصی از مجازات تقلیل ندهند.
من سلسله نوشتارهای «دین به مثابه سازوکار مشاوره ای» را ادامه خواهم داد و با تفصیل بیشتر خواهم گفت که چرا رویکرد مشاوره ای، رویکردی جدی تر و عمیق تر به عبادات است و برعکس رویکرد مولا-عبد، رویکردی تقلیل گراست. آنچه خواهم گفت، در حقیقت مباحثی در حوزه روانشناسی دین خواهد بود.
پس از پایان این سلسله نوشتارها، فصل دیگری خواهم گشود و بحثی در حوزه جامعه شناسی دین ارایه خواهم کرد و به نکته دوم خواهم پرداخت و توضیح خواهم داد که روند جهانى، به سمت کاهش دین ورزی است و به نظر می رسد که این دوره باید به طور طبیعی طی شود و تلاش برای تغییر این روند هم بیفایده است، هرچند مومنان راستین، در همین دوران نیز وظایف و مسوولیت هایی دارند که ان شاء الله آنچه را به نظرم می رسد تقدیم خواهم کرد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🟢 دين به مثابه سازوکار مشاوره ای (8)
گفته شد که حداقل دو رویکرد در تربیت وجود دارد. رویکرد رفتاری و رویکرد شناختی. در رویکردهای رفتاری، با ارایه محرک های کنترل کننده، می توان رفتار موجود زنده را کنترل کرد.
مثلا در دلفین ها، با ارایه تقویت مثبت می توان رفتار دلفین ها را شکل دهی کرد به گونه ای که با حرکت دست مربی ، دلفین ها از خود رفتار نمایشی بروز دهند و در ازای آن از مربی خود غذا دریافت کنند.
در انسانها نیز رویکردهای رفتاری کاربرد دارند، مثلا با تشویق و تنبیه کودک می توان رفتار غذا خوردن او را کنترل و تصحیح نمود، و یا مثلا اضطراب آزمون را در او کنترل کرد.
اما رویکردهای رفتاری در امور سطحی و ظاهری کاربرد دارند و در امور شناختی و معنوی کمتر می توان از این رویکرد استفاده کرد.
البته امروزه از رویکردهای ترکیبی که اصطلاحا به آنها رویکرد CBTگفته می شود نیز استفاده می شود.
مطالعات نشان می دهند که یک گرایش عمومی وجود دارد که افراد تمایل بیشتری به رویکردهای رفتاری دارند و آن را بر رویکردهای شناختی در تربیت ترجیح می دهند؛ احتمالا به این دلیل که رویکردهای رفتاری، به ظاهر سهل تر و زودبازده تر هستند.
به عنوان نمونه اگر نوجوانی درس نمی خواند، راحت ترین کار این است که اولیای او، تشویق و تنبیه هایی برای او درنظر بگیرند و رفتار درس خواندن را در او کنترل کنند. معمولا پدر و مادرها تمایلی ندارند که وقت بیشتری بگذارند و تلاش کنند که به فرزند خود بینش های لازم را برای درس خواندن ارایه کنند و در نهایت نیز به فرزند خود آزادی انتخاب بدهند. آزادی ای که ممکن است ریسک داشته باشد و فرزندشان در نهایت درسخوان نشود.
بنابراین، حتی اگر بتوان از رویکردهای رفتاری و شناختی به صورت همزمان برای تربیت استفاده کرد، گرایش افراد به این است که مساله را با رویکردهای رفتاری حل و فصل کنند.
در مورد عبادات شرعی همچون نماز و روزه نیز مساله به همین شکل است. نوعی تمایل وجود دارد که افراد یک رابطه معنوی با خدا را به یک رفتار و سپس کنترل آن از طریق تشویق و تنبیه تقلیل دهند. این که متولیان دین، بر روی جزا و مجازات نمازنخواندن تاکید کنند تا بدینوسیله افراد را به سمت نماز که از جنس یک رابطه معنوی با خداوند است، متمایل کنند نمونه بارزی از رویکردهای رفتاری تقلیل گراست.
همانطور که گفته شد، تمایل به تقلیل امور معنوی به رفتارها، یک تمایل عمومی است که در ادیان گذشته نیز سابقه داشته است. قرآن این رویکردها را تقبیح می کند و در قالب انتقاد از یهودیان زمان پیامبر، رویکردهای رفتاری تقلیل گرا را به چالش می کشد. در قرآن ویژگی اصلی یهودیان این گونه بیان شده که آنها حقایق دینی را از معنا تهی و در رفتار خلاصه کرده بودند. برای یهودیان زمان پیامبر، همین که افراد بتوانند رفتار خود را با خواست پروردگار تطبیق دهند، ولو به این که این رفتار از معنا تهی باشد، کافی بود.
به عبارت دیگر یهودیان صرفا دنبال این بودند که از چوب خدا خلاص شوند وسپس آن طور که خودشان دلشان می خواست زندگی کنند و بر همین اساس تبحر بسیاری (البته به زعم خود) در دور زدن خواست های پروردگار داشتند. اگر خداوند از یهودیان چیزی را می خواست، نگاه آنان این نبود که این خواسته پروردگار، دارای عمق و معناست، بلکه اینگونه تصور می کردند که خدا چیزی از آنها خواسته و برای این که از دست خدا خلاص شوند، باید با کمترین دردسر آن خواسته را انجام دهند تا مجازات نشوند.
ماجرای اصحاب سبت و نیز گاو بنی اسرائیل، سمبلی از نوع نگاه یهودیان به دین است: دین خدا، صرفا قوانینی است که تا می توان باید آنها را دور زد و دنبال کار خود بود و اگر نشد، برای رفع مجازات، با کمترین دردسر باید انها را انجام داد تا از دست خدا خلاص شد.
ملاحظه می شود که فهم رفتاری از دین، چقدر می تواند دین را از معنا تهی کند و من گمان می کنم این که در هیچ جای قرآن، درباره امور عبادی سخنی از مجازات نرفته است، برای آن بوده است که قرآن می دانسته است که نوعی تمایل به فهم رفتاری از خواسته های خداوند وجود داشته است و برای این که زمینه این فهم نادرست را از بین ببرد، صرفا همچون مشاوری دلسوز، دست به تبیین علل و مصالح و حکمت های نماز و سایر عبادات زده است.
با همه این ملاحظات، بازهم شاهد هستیم که در میان بسیاری مسلمانان، نماز به رفتار تقلیل داده می شود.
در شماره بعدی این مباحث، به گزارش یک تحقیق که اخیرا در میان مادران مذهبی در تعامل با فرزندانشان در زمینه نماز صورت گرفته است می پردازم.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
گفته شد که حداقل دو رویکرد در تربیت وجود دارد. رویکرد رفتاری و رویکرد شناختی. در رویکردهای رفتاری، با ارایه محرک های کنترل کننده، می توان رفتار موجود زنده را کنترل کرد.
مثلا در دلفین ها، با ارایه تقویت مثبت می توان رفتار دلفین ها را شکل دهی کرد به گونه ای که با حرکت دست مربی ، دلفین ها از خود رفتار نمایشی بروز دهند و در ازای آن از مربی خود غذا دریافت کنند.
در انسانها نیز رویکردهای رفتاری کاربرد دارند، مثلا با تشویق و تنبیه کودک می توان رفتار غذا خوردن او را کنترل و تصحیح نمود، و یا مثلا اضطراب آزمون را در او کنترل کرد.
اما رویکردهای رفتاری در امور سطحی و ظاهری کاربرد دارند و در امور شناختی و معنوی کمتر می توان از این رویکرد استفاده کرد.
البته امروزه از رویکردهای ترکیبی که اصطلاحا به آنها رویکرد CBTگفته می شود نیز استفاده می شود.
مطالعات نشان می دهند که یک گرایش عمومی وجود دارد که افراد تمایل بیشتری به رویکردهای رفتاری دارند و آن را بر رویکردهای شناختی در تربیت ترجیح می دهند؛ احتمالا به این دلیل که رویکردهای رفتاری، به ظاهر سهل تر و زودبازده تر هستند.
به عنوان نمونه اگر نوجوانی درس نمی خواند، راحت ترین کار این است که اولیای او، تشویق و تنبیه هایی برای او درنظر بگیرند و رفتار درس خواندن را در او کنترل کنند. معمولا پدر و مادرها تمایلی ندارند که وقت بیشتری بگذارند و تلاش کنند که به فرزند خود بینش های لازم را برای درس خواندن ارایه کنند و در نهایت نیز به فرزند خود آزادی انتخاب بدهند. آزادی ای که ممکن است ریسک داشته باشد و فرزندشان در نهایت درسخوان نشود.
بنابراین، حتی اگر بتوان از رویکردهای رفتاری و شناختی به صورت همزمان برای تربیت استفاده کرد، گرایش افراد به این است که مساله را با رویکردهای رفتاری حل و فصل کنند.
در مورد عبادات شرعی همچون نماز و روزه نیز مساله به همین شکل است. نوعی تمایل وجود دارد که افراد یک رابطه معنوی با خدا را به یک رفتار و سپس کنترل آن از طریق تشویق و تنبیه تقلیل دهند. این که متولیان دین، بر روی جزا و مجازات نمازنخواندن تاکید کنند تا بدینوسیله افراد را به سمت نماز که از جنس یک رابطه معنوی با خداوند است، متمایل کنند نمونه بارزی از رویکردهای رفتاری تقلیل گراست.
همانطور که گفته شد، تمایل به تقلیل امور معنوی به رفتارها، یک تمایل عمومی است که در ادیان گذشته نیز سابقه داشته است. قرآن این رویکردها را تقبیح می کند و در قالب انتقاد از یهودیان زمان پیامبر، رویکردهای رفتاری تقلیل گرا را به چالش می کشد. در قرآن ویژگی اصلی یهودیان این گونه بیان شده که آنها حقایق دینی را از معنا تهی و در رفتار خلاصه کرده بودند. برای یهودیان زمان پیامبر، همین که افراد بتوانند رفتار خود را با خواست پروردگار تطبیق دهند، ولو به این که این رفتار از معنا تهی باشد، کافی بود.
به عبارت دیگر یهودیان صرفا دنبال این بودند که از چوب خدا خلاص شوند وسپس آن طور که خودشان دلشان می خواست زندگی کنند و بر همین اساس تبحر بسیاری (البته به زعم خود) در دور زدن خواست های پروردگار داشتند. اگر خداوند از یهودیان چیزی را می خواست، نگاه آنان این نبود که این خواسته پروردگار، دارای عمق و معناست، بلکه اینگونه تصور می کردند که خدا چیزی از آنها خواسته و برای این که از دست خدا خلاص شوند، باید با کمترین دردسر آن خواسته را انجام دهند تا مجازات نشوند.
ماجرای اصحاب سبت و نیز گاو بنی اسرائیل، سمبلی از نوع نگاه یهودیان به دین است: دین خدا، صرفا قوانینی است که تا می توان باید آنها را دور زد و دنبال کار خود بود و اگر نشد، برای رفع مجازات، با کمترین دردسر باید انها را انجام داد تا از دست خدا خلاص شد.
ملاحظه می شود که فهم رفتاری از دین، چقدر می تواند دین را از معنا تهی کند و من گمان می کنم این که در هیچ جای قرآن، درباره امور عبادی سخنی از مجازات نرفته است، برای آن بوده است که قرآن می دانسته است که نوعی تمایل به فهم رفتاری از خواسته های خداوند وجود داشته است و برای این که زمینه این فهم نادرست را از بین ببرد، صرفا همچون مشاوری دلسوز، دست به تبیین علل و مصالح و حکمت های نماز و سایر عبادات زده است.
با همه این ملاحظات، بازهم شاهد هستیم که در میان بسیاری مسلمانان، نماز به رفتار تقلیل داده می شود.
در شماره بعدی این مباحث، به گزارش یک تحقیق که اخیرا در میان مادران مذهبی در تعامل با فرزندانشان در زمینه نماز صورت گرفته است می پردازم.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🔴 دین به مثابه سازوکار مشاوره ای (9)
گفته شد رویکرد قرآن به واجبات شرعی، رویکرد مشاوره ای و شناختی است و نه رویکرد مولا و عبدی و رفتاری. بنابراین قرآن تلاش می کند به انسان ها در زمینه نماز و روزه، «بینش» و «شناخت» بدهد تا انسان ها به انتخاب خود به عبادات که از جنس رابطه معنوی است بپردازند.
البته کسی منکر این نیست که قرآن تلاش می کند که به انسان ها در مورد نماز، بینش و شناخت بدهد و در این مورد اختلاف نیست. نقطه اختلاف اینجاست که آیا قرآن علاوه بر بینش، رویکرد رفتاری را نیز پیش می گیرد و اگر کسی نماز نخواند، آیا برای او مجازات و تنبیه هم در نظر می گیرد؟
گفته شد در قرآن هیچ تنبیهی درباره نماز نخواندن درنظر گرفته نشده است.
برخی گمان می کنند، این که گفته شود قرآن برای نماز نخواندن، تنبیه در نظر نگرفته است، در حقیقت کم اهمیت جلوه دادن نماز است. گفته شد که برعکس، برای قرآن، نماز یک حقیقت والا و معنوی و امر لازمی برای رشد انسان است و قرآن نخواسته است نماز را به یک رفتار و سپس تشویق و تنبیه آن رفتار تقلیل دهد تا نماز، رنگ و بوی اجبار به خود بگیرد و از محتوا تهی شود.
قرآن رویکرد شناختی و بینش بخش خود را در سرتاسر این کتاب آسمانی حفظ کرده است و مرز روشنی میان رویکردهای شناختی و رفتاری در این زمینه ترسیم کرده است.
با اینحال همان طور که گفته شد، در میان انسان ها، نوعی تمایل به رویکردهای رفتاری و ظاهر گرایی وجود دارد و این مساله در افراد مذهبی هم مشاهده می شود.
در یک مطالعه که در آن 15 مادر مذهبی مشارکت داشته اند، رویکرد تربیتی آنها در مورد نماز، هنگام تعامل با دخترانشان بررسی شده است. بجز یک نفر از مادران، همگی روی «نمازخواندن» تاکید داشتند و نماز نخواندن فرزندشان، برایشان «خط قرمز» محسوب می شد. برای این مادران، نداشتن بینش در مورد عبادات، چندان نگران کننده نبود ولی رفتار نماز حتما باید اتفاق می افتاد و مادران از هر تشویق و تنبیه ممکنی برای رسیدن به این هدف استفاده می کردند. به عبارت دیگر برای این مادران اگر فرزندی بینش نداشته باشد، ولی نماز بخواند بهتر است از فرزندی که به نوعی بینش و لزوم ارتباط با خدا رسیده باشد ولی به هر دلیل موجه یا ناموجه به این نتیجه نرسیده باشد که این رابطه را در قالب نماز شرعی ایجاد کند.
هرچند نمی توان نتایج این مطالعه را که در حقیقت پایان نامه كارشناسى ارشد رشته روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی است به کل جامعه تعمیم داد، این مطالعه نشان می دهد که میان رویکرد قرآن در مورد عباداتی همچون نماز که رویکردی مشاوره ای است و در آن سعی بر بینش بخشی و سپس آزادی عمل مخاطب است، با رویکرد مادران مذهبی که در آن سعی بر نمازخوان کردن فرزندان به هر طریق ممکن است، تفاوت بسیاری وجود دارد و حداقل در نمونه مورد تحقيق، براى مادران مذهبى، در عبادات، آزادى انتخاب معنا ندارد و فرزندان "بايد" نماز بخوانند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
گفته شد رویکرد قرآن به واجبات شرعی، رویکرد مشاوره ای و شناختی است و نه رویکرد مولا و عبدی و رفتاری. بنابراین قرآن تلاش می کند به انسان ها در زمینه نماز و روزه، «بینش» و «شناخت» بدهد تا انسان ها به انتخاب خود به عبادات که از جنس رابطه معنوی است بپردازند.
البته کسی منکر این نیست که قرآن تلاش می کند که به انسان ها در مورد نماز، بینش و شناخت بدهد و در این مورد اختلاف نیست. نقطه اختلاف اینجاست که آیا قرآن علاوه بر بینش، رویکرد رفتاری را نیز پیش می گیرد و اگر کسی نماز نخواند، آیا برای او مجازات و تنبیه هم در نظر می گیرد؟
گفته شد در قرآن هیچ تنبیهی درباره نماز نخواندن درنظر گرفته نشده است.
برخی گمان می کنند، این که گفته شود قرآن برای نماز نخواندن، تنبیه در نظر نگرفته است، در حقیقت کم اهمیت جلوه دادن نماز است. گفته شد که برعکس، برای قرآن، نماز یک حقیقت والا و معنوی و امر لازمی برای رشد انسان است و قرآن نخواسته است نماز را به یک رفتار و سپس تشویق و تنبیه آن رفتار تقلیل دهد تا نماز، رنگ و بوی اجبار به خود بگیرد و از محتوا تهی شود.
قرآن رویکرد شناختی و بینش بخش خود را در سرتاسر این کتاب آسمانی حفظ کرده است و مرز روشنی میان رویکردهای شناختی و رفتاری در این زمینه ترسیم کرده است.
با اینحال همان طور که گفته شد، در میان انسان ها، نوعی تمایل به رویکردهای رفتاری و ظاهر گرایی وجود دارد و این مساله در افراد مذهبی هم مشاهده می شود.
در یک مطالعه که در آن 15 مادر مذهبی مشارکت داشته اند، رویکرد تربیتی آنها در مورد نماز، هنگام تعامل با دخترانشان بررسی شده است. بجز یک نفر از مادران، همگی روی «نمازخواندن» تاکید داشتند و نماز نخواندن فرزندشان، برایشان «خط قرمز» محسوب می شد. برای این مادران، نداشتن بینش در مورد عبادات، چندان نگران کننده نبود ولی رفتار نماز حتما باید اتفاق می افتاد و مادران از هر تشویق و تنبیه ممکنی برای رسیدن به این هدف استفاده می کردند. به عبارت دیگر برای این مادران اگر فرزندی بینش نداشته باشد، ولی نماز بخواند بهتر است از فرزندی که به نوعی بینش و لزوم ارتباط با خدا رسیده باشد ولی به هر دلیل موجه یا ناموجه به این نتیجه نرسیده باشد که این رابطه را در قالب نماز شرعی ایجاد کند.
هرچند نمی توان نتایج این مطالعه را که در حقیقت پایان نامه كارشناسى ارشد رشته روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی است به کل جامعه تعمیم داد، این مطالعه نشان می دهد که میان رویکرد قرآن در مورد عباداتی همچون نماز که رویکردی مشاوره ای است و در آن سعی بر بینش بخشی و سپس آزادی عمل مخاطب است، با رویکرد مادران مذهبی که در آن سعی بر نمازخوان کردن فرزندان به هر طریق ممکن است، تفاوت بسیاری وجود دارد و حداقل در نمونه مورد تحقيق، براى مادران مذهبى، در عبادات، آزادى انتخاب معنا ندارد و فرزندان "بايد" نماز بخوانند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🟠 دین به مثابه سازوکار مشاوره ای (10)
جمع بندی و یک نکته پایانی
در نوشتارهای نه گانه، این ایده مطرح شد که خطاب های قرآن در زمینه عبادات را خطابهای مشاوره ای بدانیم و نه خطاب هایی از سوی مولا به عبد. می توان در جمع بندی مطالب مطرح شده گفت:
1- به نظر می رسد خطاب های قرآن در عباداتی همچون روزه و نماز، خطاب های مشاوره ای است، به این معنا که قرآن تلاش می کند توضیح دهد که این عبادات به سود افراد است و در نهایت انتخاب را به عهده مخاطبان قرار می دهد.
2- از دلایلی که به سود خوانش مشاور-مراجع از آیات قرآن است، مطرح نشدن هیچ گونه مجازاتی برای نماز نخواندن و سایر عبادات است.
3- این که افراد خوانش مولا-عبد از خطابات قرآن دارند، بیشتر ناشی از فرهنگ ارباب-رعیتی در زمان های گذشته است. البته فرهنگ ارباب رعیتی، فرهنگ مطلقا منحط و غیر اخلاقی نبوده و در زمان های گذشته کاربرد داشته و ارباب بودن، اگر ارباب منصف باشد، معنای منفی نداشته است. هرچند در زمانه حاضر، به دلیل رشد جوامع، مناسبات دیگری برقرار شده است که از مناسبات ارباب-رعیتی بهتر است و حال که جوامع پیشرفت کرده اند، وقتی دوباره به قرآن بازمیگردیم، احساس می کنیم که خوانش ارباب-رعیتی، متناسب با زمان های گذشته بوده و قرآن را می توان به شیوه های دیگر نیز خواند.
4- شواهد و قرائن موجود در قرآن نشان می دهد که خوانش مشاور-مراجع خوانش بهتری از متن است (در حوزه عبادات).
5- رویکرد مراجع مشاور، دینداری را آسان نمی کند، بلکه آن را سخت تر می کند.
6- قصد نویسنده از این مجموعه نوشتارها، جذب بیشتر افراد به دین نبوده و نیست. چه این که توضیح داده شد، که اولا رویکرد مشاوره ای، دینداری را نه تنها آسان تر نمی کند، بلکه سخت تر می کند. ضمن این گفته شد که مطالعات جامعه شناختی نشان داده اند که سهل کردن ادیان، نه تنها اقبال به دین را بیشتر نمی کند، بلکه در موارد متعددی منجر به کاهش تمایل به دین شده است. ضمنا توضیح داده شد که عدم اقبال به دین، یک روند جهانی است و با سهل کردن دین، نمی توان این روند را تغییر داد (البته وعده دادم که در این باره، در سلسله نوشتارهایی، توضیحات بیشتری تقدیم کنم که ان شاء الله در آینده نزدیک این وعده را محقق خواهم ساخت).
در پایان به یک نکته تکمیلی نیز اشاره می شود:
معنای کلمه «مشاور» در رویکرد مراجع-مشاور دقیقا همان معنای مشاور را که در کتب روانشناسی و مشاوره مطرح می شود، ندارد. تفاوت را شاید بتوان این گونه گفت که در مباحث مشاوره حرفه ای، شاید مشاور، حالتی «منفعل و خنثی» داشته باشد که نکات و دستورالعمل ها را برای مراجع مطرح می کند و سپس او را رها می کند تا جلسه بعد و البته برای هرجلسه مشاوره هم مبلغی دریافت می کند. طبیعی است که پیامبران، چنین مشاورانی نیستند، بلکه «مشاوران فعال» هستند که از سر شفقت و خیراندیشی تمام تلاش خود را برای هدایت افراد می کنند. از این نظر، مشاوره حرفه ای (در روانشناسی مطرح می شود)، با مشاوره پیامبران و کتب مقدس متفاوت است. اما از جهتی دیگر شباهت زیادی بین مشاوره حرفه ای و مشاوره پیامبران وجود دارد و آن این است که در هر دو نوع مشاوره، اختیار مراجع نادیده گرفته نمی شود و مشاور برای مراجع تنبیه و مجازات در نظر نمی گیرد بلکه تلاش می کند به او «بینش» و «شناخت» بدهد.
در مقام تشبیه می توان فرزندی را در نظر گرفت که نزد پدر می رود و پدر او را راهنمایی می کند و به او از سر دلسوزی مشاوره می دهد. واضح است که این پدر، نسبت به فرزند خنثی و بی تفاوت نیست و موفقیت او برای پدر بسیار مهم است. با اینحال پدر، پا را از مشورت دادن و تشویق او برای انجام کار درست فراتر نمی گذارد و اجبار نمی کند و برای او در صورت گوش نکردن به راهنمایی ها، مجازات و تنبیه در نظر نمی گیرد. در این صورت این پدر نقش مشاور دلسوز را دارد. در مقابل اگر پدری، به فرزندش تحکم کند و به او دستوراتی دهد و سپس در صورت سرپیچی، او را مجازات کند، این رویکرد همان رویکرد مولا-عبد است. گفته شد که رویکرد قرآن نسبت به عبادات، شبیه حالت اول است (پدر از سر دلسوزی مشاوره می دهد) نه رویکرد دوم (که پدر دستور می دهد و سپس تنبیه می کند)، و به همین دلیل، در این نوشته ها، عبارت «دین به مثابه سازوکار مشاوره ای» انتخاب شد.
عید فطر، عید بندگی از سر اختیار، بر همه کسانی که روزه گرفتند یا نگرفتند مبارک باد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
جمع بندی و یک نکته پایانی
در نوشتارهای نه گانه، این ایده مطرح شد که خطاب های قرآن در زمینه عبادات را خطابهای مشاوره ای بدانیم و نه خطاب هایی از سوی مولا به عبد. می توان در جمع بندی مطالب مطرح شده گفت:
1- به نظر می رسد خطاب های قرآن در عباداتی همچون روزه و نماز، خطاب های مشاوره ای است، به این معنا که قرآن تلاش می کند توضیح دهد که این عبادات به سود افراد است و در نهایت انتخاب را به عهده مخاطبان قرار می دهد.
2- از دلایلی که به سود خوانش مشاور-مراجع از آیات قرآن است، مطرح نشدن هیچ گونه مجازاتی برای نماز نخواندن و سایر عبادات است.
3- این که افراد خوانش مولا-عبد از خطابات قرآن دارند، بیشتر ناشی از فرهنگ ارباب-رعیتی در زمان های گذشته است. البته فرهنگ ارباب رعیتی، فرهنگ مطلقا منحط و غیر اخلاقی نبوده و در زمان های گذشته کاربرد داشته و ارباب بودن، اگر ارباب منصف باشد، معنای منفی نداشته است. هرچند در زمانه حاضر، به دلیل رشد جوامع، مناسبات دیگری برقرار شده است که از مناسبات ارباب-رعیتی بهتر است و حال که جوامع پیشرفت کرده اند، وقتی دوباره به قرآن بازمیگردیم، احساس می کنیم که خوانش ارباب-رعیتی، متناسب با زمان های گذشته بوده و قرآن را می توان به شیوه های دیگر نیز خواند.
4- شواهد و قرائن موجود در قرآن نشان می دهد که خوانش مشاور-مراجع خوانش بهتری از متن است (در حوزه عبادات).
5- رویکرد مراجع مشاور، دینداری را آسان نمی کند، بلکه آن را سخت تر می کند.
6- قصد نویسنده از این مجموعه نوشتارها، جذب بیشتر افراد به دین نبوده و نیست. چه این که توضیح داده شد، که اولا رویکرد مشاوره ای، دینداری را نه تنها آسان تر نمی کند، بلکه سخت تر می کند. ضمن این گفته شد که مطالعات جامعه شناختی نشان داده اند که سهل کردن ادیان، نه تنها اقبال به دین را بیشتر نمی کند، بلکه در موارد متعددی منجر به کاهش تمایل به دین شده است. ضمنا توضیح داده شد که عدم اقبال به دین، یک روند جهانی است و با سهل کردن دین، نمی توان این روند را تغییر داد (البته وعده دادم که در این باره، در سلسله نوشتارهایی، توضیحات بیشتری تقدیم کنم که ان شاء الله در آینده نزدیک این وعده را محقق خواهم ساخت).
در پایان به یک نکته تکمیلی نیز اشاره می شود:
معنای کلمه «مشاور» در رویکرد مراجع-مشاور دقیقا همان معنای مشاور را که در کتب روانشناسی و مشاوره مطرح می شود، ندارد. تفاوت را شاید بتوان این گونه گفت که در مباحث مشاوره حرفه ای، شاید مشاور، حالتی «منفعل و خنثی» داشته باشد که نکات و دستورالعمل ها را برای مراجع مطرح می کند و سپس او را رها می کند تا جلسه بعد و البته برای هرجلسه مشاوره هم مبلغی دریافت می کند. طبیعی است که پیامبران، چنین مشاورانی نیستند، بلکه «مشاوران فعال» هستند که از سر شفقت و خیراندیشی تمام تلاش خود را برای هدایت افراد می کنند. از این نظر، مشاوره حرفه ای (در روانشناسی مطرح می شود)، با مشاوره پیامبران و کتب مقدس متفاوت است. اما از جهتی دیگر شباهت زیادی بین مشاوره حرفه ای و مشاوره پیامبران وجود دارد و آن این است که در هر دو نوع مشاوره، اختیار مراجع نادیده گرفته نمی شود و مشاور برای مراجع تنبیه و مجازات در نظر نمی گیرد بلکه تلاش می کند به او «بینش» و «شناخت» بدهد.
در مقام تشبیه می توان فرزندی را در نظر گرفت که نزد پدر می رود و پدر او را راهنمایی می کند و به او از سر دلسوزی مشاوره می دهد. واضح است که این پدر، نسبت به فرزند خنثی و بی تفاوت نیست و موفقیت او برای پدر بسیار مهم است. با اینحال پدر، پا را از مشورت دادن و تشویق او برای انجام کار درست فراتر نمی گذارد و اجبار نمی کند و برای او در صورت گوش نکردن به راهنمایی ها، مجازات و تنبیه در نظر نمی گیرد. در این صورت این پدر نقش مشاور دلسوز را دارد. در مقابل اگر پدری، به فرزندش تحکم کند و به او دستوراتی دهد و سپس در صورت سرپیچی، او را مجازات کند، این رویکرد همان رویکرد مولا-عبد است. گفته شد که رویکرد قرآن نسبت به عبادات، شبیه حالت اول است (پدر از سر دلسوزی مشاوره می دهد) نه رویکرد دوم (که پدر دستور می دهد و سپس تنبیه می کند)، و به همین دلیل، در این نوشته ها، عبارت «دین به مثابه سازوکار مشاوره ای» انتخاب شد.
عید فطر، عید بندگی از سر اختیار، بر همه کسانی که روزه گرفتند یا نگرفتند مبارک باد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
یادداشت های یک دلشده ی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
براى مخاطبان عزيزى كه به تازگى عضو اين كانال شده اند و با اين كتاب آشنايى ندارند، شايد اين كتاب، كه چارچوب فكرى اش هماهنگ با نوشتارهاى دهگانه اخير است ، البته از زاويه اى ديگر، مفيد باشد.
براى تهيه كتاب ميتوانيد به لينك زير مراجعه كنيد.
https://www.naqdefarhang.com/product/%DA%AF%D8%B0%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%AE%D9%86%D9%87-%D9%BE%D9%88%D8%B4%D8%9B-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%87%D8%A7/
براى تهيه كتاب ميتوانيد به لينك زير مراجعه كنيد.
https://www.naqdefarhang.com/product/%DA%AF%D8%B0%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%AE%D9%86%D9%87-%D9%BE%D9%88%D8%B4%D8%9B-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%87%D8%A7/
Forwarded from Ali Sodagar
با سلام
📣 کانون تعالی دانشگاه شریف برگزار میکند:
💠 دین و روانشناسی: قهر یا آشتی؟
با سخنرانی دکتر مهدی نساجی
🕟 زمان: یکشنبه ۱۷ اردیبهشت، ساعت ۱۶:۳۰
📍مکان: دانشگاه شریف، دانشکده شیمی، سالن جابر بن حیان(ضلع شمال غرب دانشگاه)
‼️ لطفا اگر تمایل به حضور در جلسه دارید تا پایان روز جمعه ۱۵ اردیبهشت به آیدی زیر پیام دهید:
@AliSodagarPsychology
📣 کانون تعالی دانشگاه شریف برگزار میکند:
💠 دین و روانشناسی: قهر یا آشتی؟
با سخنرانی دکتر مهدی نساجی
🕟 زمان: یکشنبه ۱۷ اردیبهشت، ساعت ۱۶:۳۰
📍مکان: دانشگاه شریف، دانشکده شیمی، سالن جابر بن حیان(ضلع شمال غرب دانشگاه)
‼️ لطفا اگر تمایل به حضور در جلسه دارید تا پایان روز جمعه ۱۵ اردیبهشت به آیدی زیر پیام دهید:
@AliSodagarPsychology
Forwarded from Ali Sodagar
با سلام
📣 مرکز تحقیقات روانشناسی و دین دانشگاه شهید بهشتی برگزار میکند:
💠 همایش رونمایی از کتاب پژوهشگران غرب و روانشناسی اسلامی
⏰ زمان: دوشنبه ۱ خرداد، ساعت ۹:۴۵
📍مکان: سالن سیمرغ دانشکده روانشناسی دانشگاه شهیدبهشتی
‼️ ثبتنام ضرورى نيست، اما اگر تمايل به حضور در جلسه داريد (براى داشتن تخمين از تعداد شركتكنندگان در جلسه) به آيدى زير پيام دهيد:
@AliSodagarPsychology
✅ حضور برای عموم آزاد است.
❇️ برای شرکتکنندگانِ همایش امکان ثبتنام بهطور رایگان در دوره یک هفتهای علم و دین دانشگاه کمبریج فراهم شده است.
📣 مرکز تحقیقات روانشناسی و دین دانشگاه شهید بهشتی برگزار میکند:
💠 همایش رونمایی از کتاب پژوهشگران غرب و روانشناسی اسلامی
⏰ زمان: دوشنبه ۱ خرداد، ساعت ۹:۴۵
📍مکان: سالن سیمرغ دانشکده روانشناسی دانشگاه شهیدبهشتی
‼️ ثبتنام ضرورى نيست، اما اگر تمايل به حضور در جلسه داريد (براى داشتن تخمين از تعداد شركتكنندگان در جلسه) به آيدى زير پيام دهيد:
@AliSodagarPsychology
✅ حضور برای عموم آزاد است.
❇️ برای شرکتکنندگانِ همایش امکان ثبتنام بهطور رایگان در دوره یک هفتهای علم و دین دانشگاه کمبریج فراهم شده است.
Forwarded from مدرسه درمانگری هما
📣دانشگاه شهید بهشتی برگزار میکند:
🛑اولین دوره اصول و مبانی مداخلات دینی در اتاق درمان
💥 ضروری برای تمام درمانگران جهت کار در فرهنگ ایران
👨🏼🏫 با تدریس دکتر مهدی نساجی
- عضو هیئت علمی دانشگاه کانتربری انگلستان
- مدرس مدعو دانشگاه شهید بهشتی
- پژوهشگر علم و دین
⏰ مدت : 15 ساعت
💡برخی سرفصل ها :
📍دین و همترازی مراجع و درمانگر
_مراجع مذهبی و درمانگر غیرمذهبی
_مراجع غیر مذهبی و درمانگر مذهبی
📍برخی چالش های روانشناسی و دین
📍دین،روانشناسی و اضطراب ناشی از گناه
📍دین،روانشناسی و وسواس مذهبی
📍دین،روانشناسی و مسئله همجنسگرایی
📍دین،روانشناسی و روابط خارج از ازدواج
📍روح و جایگاه آن در روانشناسی مدرن
و.......
💎مزایای دوره #دین_دراتاق_درمان:
📍مدرک معتبر و۲ زبانه از دانشکده روانشناسی #دانشگاه_شهیدبهشتی
📍امکان بازبینی آفلاین پس از دوره
📍دریافت ویس جلسات دوره
📍دوره ای #ضروری برای درمان در ایران
---------------------
جهت مشاوره رایگان و دریافت سرفصل ها:
📱http://wa.me/989367941657
🆔@homa_veladat
📞 02122407090 - 09367941657
🆔تلگرام :
@homa_center1
🆔اینستاگرام :
instagram.com/homa.center
🛑اولین دوره اصول و مبانی مداخلات دینی در اتاق درمان
💥 ضروری برای تمام درمانگران جهت کار در فرهنگ ایران
👨🏼🏫 با تدریس دکتر مهدی نساجی
- عضو هیئت علمی دانشگاه کانتربری انگلستان
- مدرس مدعو دانشگاه شهید بهشتی
- پژوهشگر علم و دین
⏰ مدت : 15 ساعت
💡برخی سرفصل ها :
📍دین و همترازی مراجع و درمانگر
_مراجع مذهبی و درمانگر غیرمذهبی
_مراجع غیر مذهبی و درمانگر مذهبی
📍برخی چالش های روانشناسی و دین
📍دین،روانشناسی و اضطراب ناشی از گناه
📍دین،روانشناسی و وسواس مذهبی
📍دین،روانشناسی و مسئله همجنسگرایی
📍دین،روانشناسی و روابط خارج از ازدواج
📍روح و جایگاه آن در روانشناسی مدرن
و.......
💎مزایای دوره #دین_دراتاق_درمان:
📍مدرک معتبر و۲ زبانه از دانشکده روانشناسی #دانشگاه_شهیدبهشتی
📍امکان بازبینی آفلاین پس از دوره
📍دریافت ویس جلسات دوره
📍دوره ای #ضروری برای درمان در ایران
---------------------
جهت مشاوره رایگان و دریافت سرفصل ها:
📱http://wa.me/989367941657
🆔@homa_veladat
📞 02122407090 - 09367941657
🆔تلگرام :
@homa_center1
🆔اینستاگرام :
instagram.com/homa.center
Forwarded from 🕌 کانون توحید
رونمایی از کتاب " آفرینش انسان و نظریه تکامل" شهید بهشتی
زمان: سهشنبه ۶ تیر ماه ساعت ۱۷ الی ۱۹
پخش زنده از اسکایروم:
https://b2n.ir/m93817
🔴🕌@Kanontohid
زمان: سهشنبه ۶ تیر ماه ساعت ۱۷ الی ۱۹
پخش زنده از اسکایروم:
https://b2n.ir/m93817
🔴🕌@Kanontohid
Forwarded from Mahdiyeh Zamani
از يكسال پيش قرار بود به دعوت جناب دكتر عبدالكريمى، ميهمان گروه تلگرامى ايشان باشم. به دليل مشغلههاى بسيار، اين قرار، بارها و بارها به تاخير افتاد. انشاالله از همين سهشنبه، اين قرار، برقرار خواهد بود. از جناب آقاى دكتر عبدالكريمى بسيار ممنونم.
شيوهی ارايه به اين شكل است كه سهشنبه شبها از ساعت ۹ شب، به مدت يکساعت، بحث دين و داروين را به صورت وويس هاى كوتاه در گروه تلگرامى ايشان قرار خواهم داد و از نظرات حاضرين هم استفاده خواهم كرد.
لينك گروه دكتر عبدالكريمى هم به قرار زير است:
https://www.tgoop.com/+gK7iRgDRTIg0MTE0
شيوهی ارايه به اين شكل است كه سهشنبه شبها از ساعت ۹ شب، به مدت يکساعت، بحث دين و داروين را به صورت وويس هاى كوتاه در گروه تلگرامى ايشان قرار خواهم داد و از نظرات حاضرين هم استفاده خواهم كرد.
لينك گروه دكتر عبدالكريمى هم به قرار زير است:
https://www.tgoop.com/+gK7iRgDRTIg0MTE0