یک دروغ ممکن است دنیا را دور بزند
و به جای اولش برگردد؛ اما در همین مدت، یک حقیقت هنوز دارد بند کفشهای خود را میبندد تا حرکت کند.
#مارک_تواین
@dontjoin1
و به جای اولش برگردد؛ اما در همین مدت، یک حقیقت هنوز دارد بند کفشهای خود را میبندد تا حرکت کند.
#مارک_تواین
@dontjoin1
دیشب دیدم جلو منزل یه بیامو پارک کرده چراغش هم روشنه.
از باب وظیفه انسانی زنگ زدم ۱۱۰، گفتم: «این بنده خدا چراغش روشنه باطری خالی میکنه!»
پلیس گفت: «اون چراغ پارکه! اونو روشن میذارن که ماشینی باهاش تصادف نکنه!»
هیچی دیگه فهمیدم شهروندی که اختلاف طبقاتی داره غلط میکنه فضولی کنه!!!
"علی" 🗨
از باب وظیفه انسانی زنگ زدم ۱۱۰، گفتم: «این بنده خدا چراغش روشنه باطری خالی میکنه!»
پلیس گفت: «اون چراغ پارکه! اونو روشن میذارن که ماشینی باهاش تصادف نکنه!»
هیچی دیگه فهمیدم شهروندی که اختلاف طبقاتی داره غلط میکنه فضولی کنه!!!
"علی" 🗨
@dontjoin1
#شعر_بلند
ببین بهار شده! پَر گرفته باد، عزیزم!
بخند گرم و بگو: گریه زنده باد! عزیزم!
ببین چه ماهیِ سرخی نشسته گوشهٔ چشمم
دعای آخرِ سالَت، جواب داد عزیزم!
به آب گوش نکن، عنصرِ وجودِ تو باد است
بپوش موقعِ غم دامنِ گُشاد، عزیزم!
دوباره اخم نکن، چون که سال، سالِ من و توست
برام قصه بگو، قصههای شاد، عزیزم!
[و اسمِ کوچکِ من چیست بعدِ اینهمه حسرت؟
به من به جای «عزیزم» بگو: «جواد» عزیزم]
ببین بهار شده! پس لباسهای نواَت کو؟
دوباره خوشه شدم، دستهداسهای نواَت کو؟
دوباره استرسِ «بعد از این چطور بخوابم؟»
تو حرفِ تازه نداری؟ هراسهای نواَت کو؟
من از تو دور نشستم که خوابِ گریه نبینی
صدات نیست... الو...! التماسهای نواَت کو؟
ببین بهار شده!
+چشمهای پنجره روشن
و از تقاصِ تو سیگار، پای پنجره روشن...
که رفت پنجره خوابید و شب بخیر نگفتی
و چشمهام نشستند جای پنجره، روشن!
که التماس کنم: یک دقیقه نور بتابان!
تو بارگاه نداری خدای پنجره_روشن؟!
ببین بهار شده تا دوباره برگ بیاری
که تکههای مرا زیرِ چشمهات بکاری
[دوباره خواب؟]
تو اصلا کدام گونهٔ ابری؟
که آیه آمده اطرافِ من نیای و نباری
تو که برای خودت، نسخههات حاضر و بازند
بگرد، در کیفت قرصِ ضدِّ گریه نداری؟
ببین بهار شده!
+کو بهار؟
-خسته نباشی
برو از این شبِ ابری کنار، خسته نباشی
چقدر کوفتهام... دارم از ستاره میفتم
بگو به رسمِ ادب، سایهوار: «خسته نباشی!»
من انتهام همینجاست که ملاحظه کردی
+همیشه شعر میآید به کار؟
-خسته نباشی!
تو کارِ سخت نکن، دوست داشتن هیجان است
کنارِ سبزه مرا هم بکار خسته، نباشی...
چقدر مهر به من داری از نخواستنیها
-چقدر شیرینی
+زهرِ مار!
-خسته نباشی!
ببین بهار شده! (نوری از ستارگی من)
لباسِ تازه بینداز، روی پارگیِ من
برای یک غمِ تا خورده، هفتسین که نداری
همیشه کاملی از جمله... (نقطه چین که نداری)
چه سالِ روشن و خوبیست با مچالگیِ من
اُتو بِکِش به تنِ سی و چند سالگیِ من
تو آدمی و شبیهم غمِ غزل که نداری
و دست و لب داری، بوسه و بغل که نداری
نگاه کن به سناریوی دوندگیِ من
که میرسد به جنونْ انتهای زندگی من
کجای تقویمی؟ بغضِ روز و شب که نداری؟
صدات نیست... الو...! کوهِ برف...! تب که نداری؟
ببین بهار شده! پس بزن، بکوب عزیزم!
بزن به گُردهٔ من بعدِ رقصِ چوب، عزیزم!
که یک درخت اگر بیکس است، ترس ندارد
و دردهاش میارزد به دارکوب، عزیزم
چه سالِ روشن و...
+خوبی؟
-چطور حرف نداری؟
برام قصه بگو! قصههای خوب، عزیزم!
#جواد_کاظمینی
@dontjoin1
#شعر_بلند
ببین بهار شده! پَر گرفته باد، عزیزم!
بخند گرم و بگو: گریه زنده باد! عزیزم!
ببین چه ماهیِ سرخی نشسته گوشهٔ چشمم
دعای آخرِ سالَت، جواب داد عزیزم!
به آب گوش نکن، عنصرِ وجودِ تو باد است
بپوش موقعِ غم دامنِ گُشاد، عزیزم!
دوباره اخم نکن، چون که سال، سالِ من و توست
برام قصه بگو، قصههای شاد، عزیزم!
[و اسمِ کوچکِ من چیست بعدِ اینهمه حسرت؟
به من به جای «عزیزم» بگو: «جواد» عزیزم]
ببین بهار شده! پس لباسهای نواَت کو؟
دوباره خوشه شدم، دستهداسهای نواَت کو؟
دوباره استرسِ «بعد از این چطور بخوابم؟»
تو حرفِ تازه نداری؟ هراسهای نواَت کو؟
من از تو دور نشستم که خوابِ گریه نبینی
صدات نیست... الو...! التماسهای نواَت کو؟
ببین بهار شده!
+چشمهای پنجره روشن
و از تقاصِ تو سیگار، پای پنجره روشن...
که رفت پنجره خوابید و شب بخیر نگفتی
و چشمهام نشستند جای پنجره، روشن!
که التماس کنم: یک دقیقه نور بتابان!
تو بارگاه نداری خدای پنجره_روشن؟!
ببین بهار شده تا دوباره برگ بیاری
که تکههای مرا زیرِ چشمهات بکاری
[دوباره خواب؟]
تو اصلا کدام گونهٔ ابری؟
که آیه آمده اطرافِ من نیای و نباری
تو که برای خودت، نسخههات حاضر و بازند
بگرد، در کیفت قرصِ ضدِّ گریه نداری؟
ببین بهار شده!
+کو بهار؟
-خسته نباشی
برو از این شبِ ابری کنار، خسته نباشی
چقدر کوفتهام... دارم از ستاره میفتم
بگو به رسمِ ادب، سایهوار: «خسته نباشی!»
من انتهام همینجاست که ملاحظه کردی
+همیشه شعر میآید به کار؟
-خسته نباشی!
تو کارِ سخت نکن، دوست داشتن هیجان است
کنارِ سبزه مرا هم بکار خسته، نباشی...
چقدر مهر به من داری از نخواستنیها
-چقدر شیرینی
+زهرِ مار!
-خسته نباشی!
ببین بهار شده! (نوری از ستارگی من)
لباسِ تازه بینداز، روی پارگیِ من
برای یک غمِ تا خورده، هفتسین که نداری
همیشه کاملی از جمله... (نقطه چین که نداری)
چه سالِ روشن و خوبیست با مچالگیِ من
اُتو بِکِش به تنِ سی و چند سالگیِ من
تو آدمی و شبیهم غمِ غزل که نداری
و دست و لب داری، بوسه و بغل که نداری
نگاه کن به سناریوی دوندگیِ من
که میرسد به جنونْ انتهای زندگی من
کجای تقویمی؟ بغضِ روز و شب که نداری؟
صدات نیست... الو...! کوهِ برف...! تب که نداری؟
ببین بهار شده! پس بزن، بکوب عزیزم!
بزن به گُردهٔ من بعدِ رقصِ چوب، عزیزم!
که یک درخت اگر بیکس است، ترس ندارد
و دردهاش میارزد به دارکوب، عزیزم
چه سالِ روشن و...
+خوبی؟
-چطور حرف نداری؟
برام قصه بگو! قصههای خوب، عزیزم!
#جواد_کاظمینی
@dontjoin1
Forwarded from سحر هادیان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
- خوبی؟
+ خوبم.
در پاسخش، دردی که میپیچید بر جانم
هر قدر میگفتم که خوبم، بیشتر میشد!
#علی_نیاکوئیلنگرودی
+ خوبم.
در پاسخش، دردی که میپیچید بر جانم
هر قدر میگفتم که خوبم، بیشتر میشد!
#علی_نیاکوئیلنگرودی
دست بردی تو شعر و قافیههام
که به زورم شده نوشته بشی
مارِ تو آستینِ من بودی
پیله کرده بودی فرشته بشی
که صمیمی صدام کنی "مهدی"
فک میکردی عجب خری باشم
واسه زالوی نکبتی مث تو
خوبه "آقای اکبری" باشم!
#مهدی_اکبری_مهدیار
@dontjoin1
که به زورم شده نوشته بشی
مارِ تو آستینِ من بودی
پیله کرده بودی فرشته بشی
که صمیمی صدام کنی "مهدی"
فک میکردی عجب خری باشم
واسه زالوی نکبتی مث تو
خوبه "آقای اکبری" باشم!
#مهدی_اکبری_مهدیار
@dontjoin1
هفتهی پیش این موقعها داشتیم یاد میگرفتیم اگر خواستن توی اسنپ بکشنمون چجوری مقاومت کنیم، این هفته هم داریم فرق صدای ضدهوایی و موشک رو یاد میگیریم.
آدم به خودش میاد میبینه
چقدر عزیز داره که برای جونشون نگرانه،
چقدر دلیل برای زنده بودن داره،
چقدر میترسه…
چقدر این روزا عجیبه…
چقدر عزیز داره که برای جونشون نگرانه،
چقدر دلیل برای زنده بودن داره،
چقدر میترسه…
چقدر این روزا عجیبه…
میگن فقط تعداد انگشتشماری از کاربران به اینترنت دسترسی دارن!
غیر از من کی دیگه وصله؟ 😁
غیر از من کی دیگه وصله؟ 😁
یکی از بستگانمون بهخاطر اینکه دختر ۳سالهش از صدای پدافند میترسید، از تهران اومده بود گرگان.
درست همون شب، در اتفاقی بسیار نادر پدافند گرگان هم فعال شد! :)))
درست همون شب، در اتفاقی بسیار نادر پدافند گرگان هم فعال شد! :)))
#شعر_بلند
با تکههای پیکرمان،
با گیسوان دخترمان
میخواستید چهکار کنید؟
ما زندهایم؛ مثل امید
این چند روزه را بروید
به کشتن افتخار کنید!
شیپورِ جنگ را زده و
یکباره صلح میطلبید
ابلیسزادگان پلید!
ای بدترینِ اهل زمین!
با ما رسیدگان به یقین
پس مایلید قمار کنید؟!
مردم، علاج در وطن است
دنیا فقط لب و دهن است
این جنگ، جنگِ تنبهتن است
آزادگانِ کل جهان!
فکری برای تربیتِ
اقوام بردهدار کنید
این ظلمهای بیحدشان
افکار تیره و بدشان
آژیرهای ممتدشان
سوراخهای گنبدشان
این موشهای شبزده را
ای گربهها! شکار کنید
کودککُشان ورطهٔ نیست،
بزدلتر از شما چه کسیست؟!
ما در مسیرِ آمدنیم
جرثومگان ظلم و ستم،
وقت است تا به همت هم
از خانهها فرار کنید!
صحبت نه از زیاد و کم است
شمشیرِ خشم ما دو دم است
یک ضربه نیز مغتنم است
این تیغ، تیغِ روز جزاست
کعبه برای فهم شماست!
سجده به ذوالفقار کنید
مردم، خدا مراقب ماست
جز خیرِ ما ندید و نخواست
آری خدا که در همهجاست
از شر دشمنان چه هراس؟!
تنها حساب بر نظر و
الطاف کردگار کنید
خائن همیشه بوده و هست
این دستپخت اجنبی است
نفرین بر این جماعت پست
وقتی غبار فتنه نشست،
رحمی مباد بر ستمِ
مزدور جیرهخوار کنید!
#کاظم_بهمنی
با تکههای پیکرمان،
با گیسوان دخترمان
میخواستید چهکار کنید؟
ما زندهایم؛ مثل امید
این چند روزه را بروید
به کشتن افتخار کنید!
شیپورِ جنگ را زده و
یکباره صلح میطلبید
ابلیسزادگان پلید!
ای بدترینِ اهل زمین!
با ما رسیدگان به یقین
پس مایلید قمار کنید؟!
مردم، علاج در وطن است
دنیا فقط لب و دهن است
این جنگ، جنگِ تنبهتن است
آزادگانِ کل جهان!
فکری برای تربیتِ
اقوام بردهدار کنید
این ظلمهای بیحدشان
افکار تیره و بدشان
آژیرهای ممتدشان
سوراخهای گنبدشان
این موشهای شبزده را
ای گربهها! شکار کنید
کودککُشان ورطهٔ نیست،
بزدلتر از شما چه کسیست؟!
ما در مسیرِ آمدنیم
جرثومگان ظلم و ستم،
وقت است تا به همت هم
از خانهها فرار کنید!
صحبت نه از زیاد و کم است
شمشیرِ خشم ما دو دم است
یک ضربه نیز مغتنم است
این تیغ، تیغِ روز جزاست
کعبه برای فهم شماست!
سجده به ذوالفقار کنید
مردم، خدا مراقب ماست
جز خیرِ ما ندید و نخواست
آری خدا که در همهجاست
از شر دشمنان چه هراس؟!
تنها حساب بر نظر و
الطاف کردگار کنید
خائن همیشه بوده و هست
این دستپخت اجنبی است
نفرین بر این جماعت پست
وقتی غبار فتنه نشست،
رحمی مباد بر ستمِ
مزدور جیرهخوار کنید!
#کاظم_بهمنی