نفس کشی
پدر اولین دوره مجلس شورا به اصرار جامعه روحانیت کاندیدا شدند انهم به این صورت که شناسنامه شان را فرستادند برای ثبت نام نه خود برای تبلیغ به شیراز آمد ونه خود ثبت نام کرد اما از برکت صفای سالهای اول انقلاب با یک رکورد در رای نماینده اول مردم شیراز شد
الغرض گفتند در سلف سرویس مجلس دیدم نماینده ها غذا در ظرفشان زیاد میاید ودور ریز میشود یک روز غذا نگرفتم ویک پیش دستی گرفتم وباقی مانده غذای نمایندگان را خوردم
خاطره دیگر
پس از استعفا میخواستند مستقل باشند از طرف رهبری مبلغی مقرر شد ماهیانه نپذیرفتند
بعدا مطلع شدم چند روزی با محافط قدیمی شان که با هم رفیق بودند لباس عملگی پوشیده اند ودر قم محلی که کارگر میبرند ایستادند تا کارگری کنند محافظی که همراه ایشان در این کار بود(اقای جاویدی) تعریف کرد مردم میامدند ما رو ببرند سر کار اما میگفتند اون پیرمرد جون کارکردن نداره وما میگفتیم ما با همیم ونمیبردند
پدر کفر به طاغوت را مقدم میدانستند بر ایمان بالله
طاغوت نفس را اینچنین له ولورده میکردند
فاتحه فراموش نشود
🔰شهاب الدین حائری شیرازی
https://www.tgoop.com/dralihaeri
پدر اولین دوره مجلس شورا به اصرار جامعه روحانیت کاندیدا شدند انهم به این صورت که شناسنامه شان را فرستادند برای ثبت نام نه خود برای تبلیغ به شیراز آمد ونه خود ثبت نام کرد اما از برکت صفای سالهای اول انقلاب با یک رکورد در رای نماینده اول مردم شیراز شد
الغرض گفتند در سلف سرویس مجلس دیدم نماینده ها غذا در ظرفشان زیاد میاید ودور ریز میشود یک روز غذا نگرفتم ویک پیش دستی گرفتم وباقی مانده غذای نمایندگان را خوردم
خاطره دیگر
پس از استعفا میخواستند مستقل باشند از طرف رهبری مبلغی مقرر شد ماهیانه نپذیرفتند
بعدا مطلع شدم چند روزی با محافط قدیمی شان که با هم رفیق بودند لباس عملگی پوشیده اند ودر قم محلی که کارگر میبرند ایستادند تا کارگری کنند محافظی که همراه ایشان در این کار بود(اقای جاویدی) تعریف کرد مردم میامدند ما رو ببرند سر کار اما میگفتند اون پیرمرد جون کارکردن نداره وما میگفتیم ما با همیم ونمیبردند
پدر کفر به طاغوت را مقدم میدانستند بر ایمان بالله
طاغوت نفس را اینچنین له ولورده میکردند
فاتحه فراموش نشود
🔰شهاب الدین حائری شیرازی
https://www.tgoop.com/dralihaeri
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸فرمانده تو هستی🔸
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین» قطعا همۀ شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی، جانی و فرزندان آزمایش میكنیم و بشارت ده به استقامت كنندگان! بقره؛ 155
ماه رمضان «جوع» است. گرسنگی «جوع» است. تشنگی «جوع» است. الآن که روزهاید فکر آب خوردن هم نمیکنید. نتیجهاش چه میشود؟
چند روز قبل که روزه نبودی، تو در خدمت شکمت بودی. شکم میگفت تشنه و گرسنهام و آب و غذایش میدادی. اما الآن که روزهای او میگوید گرسنهام، تو میگویی صبر کن!
«فرمانده» تو هستی نه شکمت. میگویی تا غروب هیچ چیزی به تو نمیدهم. همۀ اینها در حالی است که انسان روزه را انتخاب نکرده بلکه خداوند گفته است که روزه بگیر. نتیجه این است که «خودت» را در اختیار ارادۀ خدا قرار میدهی. تحت ولایت خدا قرار میگیری و بندۀ خدا میشوی.
@haerishirazi
https://www.tgoop.com/dralihaeri
🔸فرمانده تو هستی🔸
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین» قطعا همۀ شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی، جانی و فرزندان آزمایش میكنیم و بشارت ده به استقامت كنندگان! بقره؛ 155
ماه رمضان «جوع» است. گرسنگی «جوع» است. تشنگی «جوع» است. الآن که روزهاید فکر آب خوردن هم نمیکنید. نتیجهاش چه میشود؟
چند روز قبل که روزه نبودی، تو در خدمت شکمت بودی. شکم میگفت تشنه و گرسنهام و آب و غذایش میدادی. اما الآن که روزهای او میگوید گرسنهام، تو میگویی صبر کن!
«فرمانده» تو هستی نه شکمت. میگویی تا غروب هیچ چیزی به تو نمیدهم. همۀ اینها در حالی است که انسان روزه را انتخاب نکرده بلکه خداوند گفته است که روزه بگیر. نتیجه این است که «خودت» را در اختیار ارادۀ خدا قرار میدهی. تحت ولایت خدا قرار میگیری و بندۀ خدا میشوی.
@haerishirazi
https://www.tgoop.com/dralihaeri
اسرار الصلوة
دوران کوتاه طلبگی من در قم و در غربت و تنهایی در حال سپری شدن بود گاه گداری پدر سر میزد بسیار مشتاق بود که من زی طلبگی را ادامه دهم تا آنجا که مخفیانه یکی از طلاب که همکلاس قدیمی و رفیق شفیق بود را مامور کرده بود هر آنچه دل مرا به قم و طلبگی خوش میکند مهیا کند او هم انصافا اوایل وقت میگذاشت سیاحت ما را تامین میکرد اما چه سود که ...
تا آتشی نباشد در خرمنی نگیرد
طامات مدعی را چندین اثر نباشد
باری در این خلال سرکشی های گاه بی گاه پدر من در حال نماز بودم و از ورود ایشان غافل سکوت کرده بود و خیره خیره مرا مینگریست آرام گفت اهل خواندن نافله نشدی گفتم بار را سنگین نمیکنم تا بشود به مقصد رساند
سری تکان داد نه عاشق نماز نشدی
ادامه داد اسرار الصلوة آشیخ جواد آقای ملکی را خواندی گفتم نه سر قبرش رفتی گفتم نه
قبرستان شیخان نرفتی !
نه
بیا تا با هم برویم
در راه ادامه میدهد من با اسرار الصلوة آمیز جواد آقا از حوضی کوچک به بحری طویل رسیدم کتاب را که شروع کردم آنچنان ممحض در آن شدم که از دنیا غافل شدم احساس کردم خودش دارد مستقیم بی پرده با من سخن میکند حتی با ته لهجه ترکی !
قلبم ضربان گرفته بود از حال خود بی خبر بودم که به پهنای صورت اشکم جاری بود یک احساس تعلق خاطر و عشقی به او پیدا کردم آمدم بالای سر قبرش بر خلاف سایر علما هیچ بقعه ای گلدانی نشانه بر سر قبرش نداشت دلم گرفت کسی که حامل این معارف الهی بوده چرا قبرش اینهمه ساده و غریبانه است به بازارچه پشت شیخان رفتم با بضاعت مختصری که داشتم بهترین عطری که میشد را خریدم بالای سر قبر شیشه عطر را باز کردم با اشکی که مدام جاری بود کل سنگ قبر را شستشو دادم تا اینکه قلبم آرام گرفت
او درچه ای جدیدی را بروی قلبم گشود با او مانوس باش انشالله دست توراه بگیرد ...
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب بفریاد آمد....
https://www.tgoop.com/dralihaeri
دوران کوتاه طلبگی من در قم و در غربت و تنهایی در حال سپری شدن بود گاه گداری پدر سر میزد بسیار مشتاق بود که من زی طلبگی را ادامه دهم تا آنجا که مخفیانه یکی از طلاب که همکلاس قدیمی و رفیق شفیق بود را مامور کرده بود هر آنچه دل مرا به قم و طلبگی خوش میکند مهیا کند او هم انصافا اوایل وقت میگذاشت سیاحت ما را تامین میکرد اما چه سود که ...
تا آتشی نباشد در خرمنی نگیرد
طامات مدعی را چندین اثر نباشد
باری در این خلال سرکشی های گاه بی گاه پدر من در حال نماز بودم و از ورود ایشان غافل سکوت کرده بود و خیره خیره مرا مینگریست آرام گفت اهل خواندن نافله نشدی گفتم بار را سنگین نمیکنم تا بشود به مقصد رساند
سری تکان داد نه عاشق نماز نشدی
ادامه داد اسرار الصلوة آشیخ جواد آقای ملکی را خواندی گفتم نه سر قبرش رفتی گفتم نه
قبرستان شیخان نرفتی !
نه
بیا تا با هم برویم
در راه ادامه میدهد من با اسرار الصلوة آمیز جواد آقا از حوضی کوچک به بحری طویل رسیدم کتاب را که شروع کردم آنچنان ممحض در آن شدم که از دنیا غافل شدم احساس کردم خودش دارد مستقیم بی پرده با من سخن میکند حتی با ته لهجه ترکی !
قلبم ضربان گرفته بود از حال خود بی خبر بودم که به پهنای صورت اشکم جاری بود یک احساس تعلق خاطر و عشقی به او پیدا کردم آمدم بالای سر قبرش بر خلاف سایر علما هیچ بقعه ای گلدانی نشانه بر سر قبرش نداشت دلم گرفت کسی که حامل این معارف الهی بوده چرا قبرش اینهمه ساده و غریبانه است به بازارچه پشت شیخان رفتم با بضاعت مختصری که داشتم بهترین عطری که میشد را خریدم بالای سر قبر شیشه عطر را باز کردم با اشکی که مدام جاری بود کل سنگ قبر را شستشو دادم تا اینکه قلبم آرام گرفت
او درچه ای جدیدی را بروی قلبم گشود با او مانوس باش انشالله دست توراه بگیرد ...
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب بفریاد آمد....
https://www.tgoop.com/dralihaeri
Forwarded from شیرینی های پدر...
مدارا و تحمل
رواداری با علماي شهر
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
هنوز هفته ای نگذشته که از شیراز برگشته ام چند روزی بواسطه پیگیری امور مربوط به سر سال پدر دیدارهایی با علما و بزرگان شهر داشتم چه حیف که پدر نیست این ایام را ببیند تقریبا همه مسوولین اصلی شهر و استان مهر خالصانه پدر را به سینه دارند و این جای بسی خوشحالی داشت اما نکته ای که این ته طعم شیرینها به تلخی میزند آن بود که چرا حالا که همه آنها متعلق به یک جریان خواستگاه فکری هستند و برخی اوقات از ناحیه یه مرجع نهاد انتخاب شده اند، نسبت به هم اینقدر کم تحمل بیگانه اند...
چرا حریم هم را رعایت نمیکنند چرا مدام یکدیگر را زیر سؤال میبرند و از هم به سبکی یاد میکنند؟
جهت خیره خواهی برای مسئولین امروز چند نمونه از رواداری و تحمل پدر نسبت به هم لباسهای متنفذ هم عصرشان عرض کنم شاید که موثر افتد...
((برای حفظ حرمت علمای بزرگوار شهر از آوردن نامشان خودداری میکنم))
حکایت اول؛
ماه رمضان است و شبهای قدر پدر دعای قرآن مسجد نو را میخواند هر سحرگاه باهم به مسجد میرویم حال خوشی دارند مسجد نو رو بروی حرم احمد بن موسی علیه السلام است پس از دعا دست مرا میگیرند میرویم پشت دیوار حرم باسر پایین چند دقیقه ای چیزی میخوانند توجهی و شاید اشکی دست به دیوار میکشند بعد به صورت ریشها
بر میگردیم هر شب این عمل تکرار میشود آخر تاب نمی آورم و میپرسم پشت این دیوار چه میکنید میگویند زیارت میخوانم و فاتحه ای برای پدرم که در داخل صحن مدفون است! میگوییم در که باز است چرا خود ضریح مطهر را زیارت نمیکنید و بالای سر پدر فاتحه نمیخوانید اندکی سکوت میکند بعد یواش بی جوهره میگوید حرم، حرم است چه فرق است بین این دیوار سنگی و ضریح همه همه گوشه ای از حرم اهل بیت علیهم السلام است من جوابم را نگرفتم هنوز دستی به ریش میکشند و چشم را میبندند یواش تر این آقایان تولیت شاید نسبت به عبور مرور مکرر من به حرم حساسیت داشته باشند شاید فکرشان مشغول شود چرا فلانی مدام به حرم میآید میرود از فاصله ای دور تر به پدر سلام و فاتحه میفرستم تا فکری را مشغول نکرده باشم..
او مقام اول سیاسی استان است برای ملاحظات اخلاقی و اجتماعی خود را از زیارت قبر پدر محروم کرده...
حکایت دوم؛
صبح روز پنجشنبه ایست امام جمعه شهرک گلستان به من زنگ میزند میگوید خیلی فوری میخواهیم با فرمانده سپاه و جمعی از مسوولین شهرک به دیدار پدر برسند میگوید شما هم باشید عصر همان روز وقت هماهنگ میشود چهار پنج نفری هستند من و پدر میگویند همه آمده ایم برای شهادت و ادای قسم.؟!
چندی قبل برای طلب کمک جهت احیاء و راه اندازی حوزه علمیه شهرک بدیدار فلان عالم شهر رفتیم بدیشان گفتیم از زمان آقای حائری شیرازی که فلان مسؤوليت را داشتند این کمک ها به حوزه و مسجد جاری بوده از فلان محل کمک میکردند..
ایشان اندکی صبر کردند گفتند خدا پدر حائری بیامرزه؟ او هر چه بود را برد چیزی برای ما نگذاشته که انفاق کنیم!؟این کف دست من اگر مو داشت بکنید..! برید از خودش بگیرید؟!
این حرفها تا مغز استخوانم را میسوزاند تپش قلب گرفتم وقتی میهمانها میروند پدر که حال مرا دیده میگوید هضم مطالب برایت ثقیل آمد نه! میگویم در آتشم جگرم دارد میسوزد با ((اشک و فریاد)) هنوز چند ماهی نشده که از نبود نقدینگی، مجبور شدیم طلاهای مادر را برای خرج بیمارستان و عملشان بفروشیم بعد به این راحتی بشما نسبت ناروا میدهند همه را برای فلانی (( از نزدیکان و منصوبین رهبری)) میگویم تا ببینند چه کسانی را بر ما مسلط کرده اند
اشکم سرازیر است
پدر یواش میگوید علی بشین
احساسات بر من مستولی شده میگوید کاش در این جلسه نبودی بعد دستم را میگیرید دوباره میگوید علی بابا بنشین...
مینشینم بعد یواش ادامه میدهد بعضی وقتها بزرگان که مراجعات متعدد و متنوعی دارند
تو سه گوش گیر میکنند راه گریز ندارند و مضطر میشوند؟! از باب اضطرار نسبتهای میدهند که نباید...
با لبخندی ملیح تو که خودت حقوق خواندی اضطرار رافع مسؤولیت است..
آدم خوبیست بعدأ خودش به اشتباهش پی میبرد جبران میکند اگه آدم از کوره در بره که پخته نمیشه پدر جان آدم باید در کوره بماند آنقدر که استحکام یابد...
بعد سرم را میبوسد در گوشم میگویدمبادا به کسی چیزی بگویی ها من راضی نیستم...!
حکایت سوم؛
یکی از علما شهر که سابقه طولانی رفاقت با پدر داشت با یکی از روزنامه های محلی مصاحبه مفصلی کرده
تقریبا دو ستون از کل مصاحبه به پدر اختصاص داشت متأسفانه همه چیز از مطالب دریافت میشد جز رفاقت از هر نسبتی دریغ نشده بود پدر مطالب را کامل خواندند گفتم مدیر مسوول روزنامه زنگ زده و گفته اگر پاسخ داشته باشید ما مکلف به چاپیم پدر گفت او دنبال فروش محصول خود است نه پاسخ و جواب من؟
رواداری با علماي شهر
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
هنوز هفته ای نگذشته که از شیراز برگشته ام چند روزی بواسطه پیگیری امور مربوط به سر سال پدر دیدارهایی با علما و بزرگان شهر داشتم چه حیف که پدر نیست این ایام را ببیند تقریبا همه مسوولین اصلی شهر و استان مهر خالصانه پدر را به سینه دارند و این جای بسی خوشحالی داشت اما نکته ای که این ته طعم شیرینها به تلخی میزند آن بود که چرا حالا که همه آنها متعلق به یک جریان خواستگاه فکری هستند و برخی اوقات از ناحیه یه مرجع نهاد انتخاب شده اند، نسبت به هم اینقدر کم تحمل بیگانه اند...
چرا حریم هم را رعایت نمیکنند چرا مدام یکدیگر را زیر سؤال میبرند و از هم به سبکی یاد میکنند؟
جهت خیره خواهی برای مسئولین امروز چند نمونه از رواداری و تحمل پدر نسبت به هم لباسهای متنفذ هم عصرشان عرض کنم شاید که موثر افتد...
((برای حفظ حرمت علمای بزرگوار شهر از آوردن نامشان خودداری میکنم))
حکایت اول؛
ماه رمضان است و شبهای قدر پدر دعای قرآن مسجد نو را میخواند هر سحرگاه باهم به مسجد میرویم حال خوشی دارند مسجد نو رو بروی حرم احمد بن موسی علیه السلام است پس از دعا دست مرا میگیرند میرویم پشت دیوار حرم باسر پایین چند دقیقه ای چیزی میخوانند توجهی و شاید اشکی دست به دیوار میکشند بعد به صورت ریشها
بر میگردیم هر شب این عمل تکرار میشود آخر تاب نمی آورم و میپرسم پشت این دیوار چه میکنید میگویند زیارت میخوانم و فاتحه ای برای پدرم که در داخل صحن مدفون است! میگوییم در که باز است چرا خود ضریح مطهر را زیارت نمیکنید و بالای سر پدر فاتحه نمیخوانید اندکی سکوت میکند بعد یواش بی جوهره میگوید حرم، حرم است چه فرق است بین این دیوار سنگی و ضریح همه همه گوشه ای از حرم اهل بیت علیهم السلام است من جوابم را نگرفتم هنوز دستی به ریش میکشند و چشم را میبندند یواش تر این آقایان تولیت شاید نسبت به عبور مرور مکرر من به حرم حساسیت داشته باشند شاید فکرشان مشغول شود چرا فلانی مدام به حرم میآید میرود از فاصله ای دور تر به پدر سلام و فاتحه میفرستم تا فکری را مشغول نکرده باشم..
او مقام اول سیاسی استان است برای ملاحظات اخلاقی و اجتماعی خود را از زیارت قبر پدر محروم کرده...
حکایت دوم؛
صبح روز پنجشنبه ایست امام جمعه شهرک گلستان به من زنگ میزند میگوید خیلی فوری میخواهیم با فرمانده سپاه و جمعی از مسوولین شهرک به دیدار پدر برسند میگوید شما هم باشید عصر همان روز وقت هماهنگ میشود چهار پنج نفری هستند من و پدر میگویند همه آمده ایم برای شهادت و ادای قسم.؟!
چندی قبل برای طلب کمک جهت احیاء و راه اندازی حوزه علمیه شهرک بدیدار فلان عالم شهر رفتیم بدیشان گفتیم از زمان آقای حائری شیرازی که فلان مسؤوليت را داشتند این کمک ها به حوزه و مسجد جاری بوده از فلان محل کمک میکردند..
ایشان اندکی صبر کردند گفتند خدا پدر حائری بیامرزه؟ او هر چه بود را برد چیزی برای ما نگذاشته که انفاق کنیم!؟این کف دست من اگر مو داشت بکنید..! برید از خودش بگیرید؟!
این حرفها تا مغز استخوانم را میسوزاند تپش قلب گرفتم وقتی میهمانها میروند پدر که حال مرا دیده میگوید هضم مطالب برایت ثقیل آمد نه! میگویم در آتشم جگرم دارد میسوزد با ((اشک و فریاد)) هنوز چند ماهی نشده که از نبود نقدینگی، مجبور شدیم طلاهای مادر را برای خرج بیمارستان و عملشان بفروشیم بعد به این راحتی بشما نسبت ناروا میدهند همه را برای فلانی (( از نزدیکان و منصوبین رهبری)) میگویم تا ببینند چه کسانی را بر ما مسلط کرده اند
اشکم سرازیر است
پدر یواش میگوید علی بشین
احساسات بر من مستولی شده میگوید کاش در این جلسه نبودی بعد دستم را میگیرید دوباره میگوید علی بابا بنشین...
مینشینم بعد یواش ادامه میدهد بعضی وقتها بزرگان که مراجعات متعدد و متنوعی دارند
تو سه گوش گیر میکنند راه گریز ندارند و مضطر میشوند؟! از باب اضطرار نسبتهای میدهند که نباید...
با لبخندی ملیح تو که خودت حقوق خواندی اضطرار رافع مسؤولیت است..
آدم خوبیست بعدأ خودش به اشتباهش پی میبرد جبران میکند اگه آدم از کوره در بره که پخته نمیشه پدر جان آدم باید در کوره بماند آنقدر که استحکام یابد...
بعد سرم را میبوسد در گوشم میگویدمبادا به کسی چیزی بگویی ها من راضی نیستم...!
حکایت سوم؛
یکی از علما شهر که سابقه طولانی رفاقت با پدر داشت با یکی از روزنامه های محلی مصاحبه مفصلی کرده
تقریبا دو ستون از کل مصاحبه به پدر اختصاص داشت متأسفانه همه چیز از مطالب دریافت میشد جز رفاقت از هر نسبتی دریغ نشده بود پدر مطالب را کامل خواندند گفتم مدیر مسوول روزنامه زنگ زده و گفته اگر پاسخ داشته باشید ما مکلف به چاپیم پدر گفت او دنبال فروش محصول خود است نه پاسخ و جواب من؟
Forwarded from شیرینی های پدر...
بعد گفتند پختگی بیش از آنکه ربطی به عکس العمل انسان داشته باشد ربط به عدم عکس العمل آدمی دارد..
فلانی هم که این حرفها را پشت سر من زده از قبل دودی از من در دل داشت که بدین شکل آتش درون خود را آرام کرده من راضیم که همین دنیا حسابش را تسویه کرد که تحملش برایم بسیار آسان تر است..
اين ها راگفتم تا مسوولین و بزرگان بیش از پیش در تحمل یکدیگر تلاش کنند که آورده
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
برآوردند غلامان درخت از بن...
#حائری_شیرازی_ره
https://www.tgoop.com/dralihaeri
فلانی هم که این حرفها را پشت سر من زده از قبل دودی از من در دل داشت که بدین شکل آتش درون خود را آرام کرده من راضیم که همین دنیا حسابش را تسویه کرد که تحملش برایم بسیار آسان تر است..
اين ها راگفتم تا مسوولین و بزرگان بیش از پیش در تحمل یکدیگر تلاش کنند که آورده
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
برآوردند غلامان درخت از بن...
#حائری_شیرازی_ره
https://www.tgoop.com/dralihaeri
Telegram
شیرینی های پدر...
ارتباط با من: @m_ali_haeri
اینستاگرام:
instagram.com/_u/dr.ali_haeri
اینستاگرام:
instagram.com/_u/dr.ali_haeri
آیت الله حائری شیرازی:
یک وقتی گوجه فرنگی کاشته بودم،داشتم وجین می کردم
یکی از همراهان کمک کارم شد
دست کرد علف هرزی را از پای بوته گوجه بکند که ناغافل علف و بوته را باهم در آورد
گفتم: حواست باشد به فرزندت نصیحت می کنی، علف هرزی را بالا می کشی ریشه بوته را همراهش بیرون نکشی!
دینش را از او جدا نکنی
گفت:چکار کنم
گفتم: باید با یک دست بوته گوجه را بگیری، با دست دیگر یواش یواش علف هرز را در آوری، ریشه اینها درهم است، باید با یک دست نگهش داری
وقتی رهبری با زبان محبت می فرمایند:
چرا خانمی را که قدری موهایش بیرون و به تعبیر رایج بدحجاب و در واقع، ضعیفالحجاب است، متهم میکنید در حالی که در استقبال مردمی شماری از خانم ها چنین حجابی داشتند.
اینها زنان و دختران خودمان هستند که در مراسم دینی و انقلابی هم شرکت میکنند.
من به آن اشکها حسرت میخوردم و میگویم ای کاش میتوانستم مانند آن دختر و زن جوان اشک بریزم
ضعف حجاب، کار درستی نیست اما موجب نمیشود آن فرد را از دایره دین و انقلاب خارج بدانیم
همه ما هم نقصهایی داریم که باید تا حد امکان آنها را برطرف کنی
کار فرهنگی و تربیتی بر ستون محبت و آگاهی و اعتماد و احترام استوار است
و رهبری با تسلط تمام بر موضوع با زبان محبت مخاطب زیر عَلم دین نگه می دارد با دست دیگر تذکر می دهد
پدر می گفت:
در موقع فرماندهی، وقتی افراد تحت امرتان را می خواهید تنبیه کنید، بایک دست باید به او محبت کنید و با دست دیگر مجازات
با دو دست مجازات نکن، چرا ؟
چون در آیه اینطور می فرمایید
وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ
یعنی اول دوستش بدار، بعد امر به معروفش کن
#آیت_الله_خامنه_ای
#آیت_الله_حائری_شیرازی #امر_به_معروف #حجاب
کتاب#راه_رشد
#نشر_معارف
https://www.tgoop.com/dralihaeri
یک وقتی گوجه فرنگی کاشته بودم،داشتم وجین می کردم
یکی از همراهان کمک کارم شد
دست کرد علف هرزی را از پای بوته گوجه بکند که ناغافل علف و بوته را باهم در آورد
گفتم: حواست باشد به فرزندت نصیحت می کنی، علف هرزی را بالا می کشی ریشه بوته را همراهش بیرون نکشی!
دینش را از او جدا نکنی
گفت:چکار کنم
گفتم: باید با یک دست بوته گوجه را بگیری، با دست دیگر یواش یواش علف هرز را در آوری، ریشه اینها درهم است، باید با یک دست نگهش داری
وقتی رهبری با زبان محبت می فرمایند:
چرا خانمی را که قدری موهایش بیرون و به تعبیر رایج بدحجاب و در واقع، ضعیفالحجاب است، متهم میکنید در حالی که در استقبال مردمی شماری از خانم ها چنین حجابی داشتند.
اینها زنان و دختران خودمان هستند که در مراسم دینی و انقلابی هم شرکت میکنند.
من به آن اشکها حسرت میخوردم و میگویم ای کاش میتوانستم مانند آن دختر و زن جوان اشک بریزم
ضعف حجاب، کار درستی نیست اما موجب نمیشود آن فرد را از دایره دین و انقلاب خارج بدانیم
همه ما هم نقصهایی داریم که باید تا حد امکان آنها را برطرف کنی
کار فرهنگی و تربیتی بر ستون محبت و آگاهی و اعتماد و احترام استوار است
و رهبری با تسلط تمام بر موضوع با زبان محبت مخاطب زیر عَلم دین نگه می دارد با دست دیگر تذکر می دهد
پدر می گفت:
در موقع فرماندهی، وقتی افراد تحت امرتان را می خواهید تنبیه کنید، بایک دست باید به او محبت کنید و با دست دیگر مجازات
با دو دست مجازات نکن، چرا ؟
چون در آیه اینطور می فرمایید
وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ
یعنی اول دوستش بدار، بعد امر به معروفش کن
#آیت_الله_خامنه_ای
#آیت_الله_حائری_شیرازی #امر_به_معروف #حجاب
کتاب#راه_رشد
#نشر_معارف
https://www.tgoop.com/dralihaeri
⬅️ قسمتی از پیام تسلیت عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در پی درگذشت آیت الله حائری شیرازی(ره)
💠 ...ایشان در طول آشنایی و مراودهٔ پنجاه سالهاش با حقیر به خوبی به وظیفه سلوکی خویش عمل نمود وبا الطاف خاصهٔ خداوند و اولیائش توانست از حجاب خودیت بگذردو تمام قوایش را به کار گرفته شجاعانه پای آنچه دیده و شناخته بود بایستدو هیچ گونه کوتاهی ننماید...
@safine_s
https://www.tgoop.com/dralihaeri
💠 ...ایشان در طول آشنایی و مراودهٔ پنجاه سالهاش با حقیر به خوبی به وظیفه سلوکی خویش عمل نمود وبا الطاف خاصهٔ خداوند و اولیائش توانست از حجاب خودیت بگذردو تمام قوایش را به کار گرفته شجاعانه پای آنچه دیده و شناخته بود بایستدو هیچ گونه کوتاهی ننماید...
@safine_s
https://www.tgoop.com/dralihaeri
خداحافظ آقای رئیسی...
همه ما انتقاداتی به عملکردش داشتیم به نیرو چینی های گاها نا پخته و مدام در صف رقیبان او را به محک قیاس و قضاوت میبستیم ...
اما رئیسی چیزی داشت که رقیبان محروم از او بودند و آن جمع بین همه بود همه جریانات زنده سیاسی او را انسانی سالم خوش ذات مخلص و دلسوز میدانستند او در میان همه جریانات اگر نمره مطلوب را نمیگرفت نمره مقبول را داشت و این در نهایت به دنبال خود ثبات و آرامش پایداری بهمراه داشت...
شما انتخابات دو ماه آینده و همین انتخابات گذشته را رصد کنید فهم خواهید کرد افراد مقبول همه در زمانه فعلی شاید نقش ماندگار تری از افراد ممتاز و مطلوب یک جریان میتوانستند ایفا کنند..
رویکرد اصلاحطلبان از سید محمد خاتمی تا ظریف و پزشکیان
رویکرد اصول گرایان سنتی و صنعتی تا پایداری و امنا و...تا احمدی نژاد
همه همه دارند برای سید ابراهیم تعزیه گردانی میکنند و این یعنی او علی رغم همه انتقادها ،پتانسيل مطلوبی برای نظام بود ...
ساده زیستی ،مردمی زیستن و تلاش مخلصانه برای تحقق عدالت اجتماعی از جلوه های روشن و ماندگار حیات سید ابراهیم بود ...
جایی گفته بود در میانه دهه هفتاد هر چهارشنبه صبح مرحوم پدر یک ساعت بصورت خصوصی برایش درس اخلاق گذاشته بود و او میگفت آثار آن یک ساعتها تا امروز با من است ...
خداوندا این بنده مخلص را با مخلصانه درگاهت محشور بدار ...
#رئیسی
https://www.instagram.com/reel/C7Lwb58osyB/?igsh=dWRhYXQ2ZDJjdnYy
https://www.tgoop.com/dralihaeri
همه ما انتقاداتی به عملکردش داشتیم به نیرو چینی های گاها نا پخته و مدام در صف رقیبان او را به محک قیاس و قضاوت میبستیم ...
اما رئیسی چیزی داشت که رقیبان محروم از او بودند و آن جمع بین همه بود همه جریانات زنده سیاسی او را انسانی سالم خوش ذات مخلص و دلسوز میدانستند او در میان همه جریانات اگر نمره مطلوب را نمیگرفت نمره مقبول را داشت و این در نهایت به دنبال خود ثبات و آرامش پایداری بهمراه داشت...
شما انتخابات دو ماه آینده و همین انتخابات گذشته را رصد کنید فهم خواهید کرد افراد مقبول همه در زمانه فعلی شاید نقش ماندگار تری از افراد ممتاز و مطلوب یک جریان میتوانستند ایفا کنند..
رویکرد اصلاحطلبان از سید محمد خاتمی تا ظریف و پزشکیان
رویکرد اصول گرایان سنتی و صنعتی تا پایداری و امنا و...تا احمدی نژاد
همه همه دارند برای سید ابراهیم تعزیه گردانی میکنند و این یعنی او علی رغم همه انتقادها ،پتانسيل مطلوبی برای نظام بود ...
ساده زیستی ،مردمی زیستن و تلاش مخلصانه برای تحقق عدالت اجتماعی از جلوه های روشن و ماندگار حیات سید ابراهیم بود ...
جایی گفته بود در میانه دهه هفتاد هر چهارشنبه صبح مرحوم پدر یک ساعت بصورت خصوصی برایش درس اخلاق گذاشته بود و او میگفت آثار آن یک ساعتها تا امروز با من است ...
خداوندا این بنده مخلص را با مخلصانه درگاهت محشور بدار ...
#رئیسی
https://www.instagram.com/reel/C7Lwb58osyB/?igsh=dWRhYXQ2ZDJjdnYy
https://www.tgoop.com/dralihaeri
Telegram
شیرینی های پدر...
ارتباط با من: @m_ali_haeri
اینستاگرام:
instagram.com/_u/dr.ali_haeri
اینستاگرام:
instagram.com/_u/dr.ali_haeri
برای این سید خدا مرحوم آل هاشم...
من بیش از همه سرنشینان آن سانحه تلخ برای این سید خدا دلم سوخت و معتقدم فقدان او برای اسلام و ایران ثلمه ای بود که لایسدها شیء...
برخی شجاعت را منحصر در صراحت گفتاری خلاصه میکنند در حالی که
برای من که قریب سه دهه پسر امام جمعه و نماینده امام در استان بودم و ادبیات رفتاری ائمه جمعه را آنگونه که بولتن های شورای سیاست گذاری ائمه جمعه هجی میکند را از برم میفهمم که ساختار شکنی های که آل هاشم علمش را برداشته بود بسیار شجاعانه تر از ادبیات تند و گزنده و بعضا پوچ برخی از ائمه جمعه دیگر بود
رفتن و نشستن روی سکویهای ورزشگاه میان طرفداران رنگارنگ تراکتور گذشتن از عالَمی تقدس تکبر که سالها یک سیستم تماما سنتی و ایستا در گوش تو مشق کرده
تمرین مردمی زیستن و مردمی ماندن تماشای تآتر بچهای شهر گویی فرزندان خود را به نظاره نشسته
و میراث ماندگار علمای شیعه از سده ها قبل که همانا رواداری مردم داری و ملجا پناه همگان بودن و بال سعه صدر بر آستان همه خلایق شهر از خرد کلان تا چپ و راست گشودن
در کنار آن ادبیات انقلابی را به لسان یک انقلابی کهنه کار فریاد کردن به لباس سپاه مباهات کردن و به یار باوفای رهبری شهره بودن همه را در خود جای داده و داشت گام به گام و قطره قطره ادبیات رفتاری جدیدی را میان روحانیون متنفذ جا میانداخت ادبیاتی که هم ملک و هم ملت را جایگاهی رفیع میداد و این دو عنصر مشرعیت و مقبولیت را با هم در آویخته بود ..
اینکه او به نساب جمعیت بالاترین رای مردم را در مجلس خبرگان کشور آورد در خود چه پرمعنابود...
آن شب تا صبح فقط به یاد او بودم او تنها کسی بود که گوشی را برداشته و آرام گفته من میان جنگلهای ارس باران در گوشه ای افتاده ام او تا ساعتها بعد نفس میکشید اما ولو مانند همسفرانش پروانه وار نسوخت ولی چون شمع قطره قطره آب شد...
حقا این روایت در رسای او بود
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام لایسدها شیء
چون عالمی حقیقی رخت از دنیا بست ثلمه و خلائی دامن دین را خواهد گرفت که هیچ چیز آنرا پر نخواهد کرد...
نامش و یادش ماندگار
محمدعلی حائری شیرازی
https://www.instagram.com/reel/C78cDIsuvDy/?igsh=MWkya3YxZXN1dTlqZw==
https://www.tgoop.com/dralihaeri
من بیش از همه سرنشینان آن سانحه تلخ برای این سید خدا دلم سوخت و معتقدم فقدان او برای اسلام و ایران ثلمه ای بود که لایسدها شیء...
برخی شجاعت را منحصر در صراحت گفتاری خلاصه میکنند در حالی که
برای من که قریب سه دهه پسر امام جمعه و نماینده امام در استان بودم و ادبیات رفتاری ائمه جمعه را آنگونه که بولتن های شورای سیاست گذاری ائمه جمعه هجی میکند را از برم میفهمم که ساختار شکنی های که آل هاشم علمش را برداشته بود بسیار شجاعانه تر از ادبیات تند و گزنده و بعضا پوچ برخی از ائمه جمعه دیگر بود
رفتن و نشستن روی سکویهای ورزشگاه میان طرفداران رنگارنگ تراکتور گذشتن از عالَمی تقدس تکبر که سالها یک سیستم تماما سنتی و ایستا در گوش تو مشق کرده
تمرین مردمی زیستن و مردمی ماندن تماشای تآتر بچهای شهر گویی فرزندان خود را به نظاره نشسته
و میراث ماندگار علمای شیعه از سده ها قبل که همانا رواداری مردم داری و ملجا پناه همگان بودن و بال سعه صدر بر آستان همه خلایق شهر از خرد کلان تا چپ و راست گشودن
در کنار آن ادبیات انقلابی را به لسان یک انقلابی کهنه کار فریاد کردن به لباس سپاه مباهات کردن و به یار باوفای رهبری شهره بودن همه را در خود جای داده و داشت گام به گام و قطره قطره ادبیات رفتاری جدیدی را میان روحانیون متنفذ جا میانداخت ادبیاتی که هم ملک و هم ملت را جایگاهی رفیع میداد و این دو عنصر مشرعیت و مقبولیت را با هم در آویخته بود ..
اینکه او به نساب جمعیت بالاترین رای مردم را در مجلس خبرگان کشور آورد در خود چه پرمعنابود...
آن شب تا صبح فقط به یاد او بودم او تنها کسی بود که گوشی را برداشته و آرام گفته من میان جنگلهای ارس باران در گوشه ای افتاده ام او تا ساعتها بعد نفس میکشید اما ولو مانند همسفرانش پروانه وار نسوخت ولی چون شمع قطره قطره آب شد...
حقا این روایت در رسای او بود
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام لایسدها شیء
چون عالمی حقیقی رخت از دنیا بست ثلمه و خلائی دامن دین را خواهد گرفت که هیچ چیز آنرا پر نخواهد کرد...
نامش و یادش ماندگار
محمدعلی حائری شیرازی
https://www.instagram.com/reel/C78cDIsuvDy/?igsh=MWkya3YxZXN1dTlqZw==
https://www.tgoop.com/dralihaeri
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نکات کلیدی علوم انسانی اسلام و اقتصاد اسلامی
مرحوم آیت الله حائری شیرازی
https://www.tgoop.com/dralihaeri
مرحوم آیت الله حائری شیرازی
https://www.tgoop.com/dralihaeri
Forwarded from نکات ناب و حکمت های آیت الله حائری شیرازی
🔸آخرین معامله پدر با امام زمان (علیه السلام)🔸
🌸 همین اواخر حیاتشان بود، در بیمارستان نمازی بستری بودند. نشر معارف می خواست اولین کتابشان را با عنوان آئینه تمام نما رونمایی کند و گفته بودند از میان صحبت های ایشان از ابتدای انقلاب تاکنون، قریب چهل عنوان احصاء شده که فصل به فصل رو نمایی خواهد شد ...
طبعاً شرایط جابجایی نداشتند. صدایم زدند و گفتند: «تو به جای من برو و این مطلب را از جانب من بگو ... »
🌸 این کتاب ها، آخرین معامله امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) با من است، بعد با صدایی که آرام از ته گلو شنیده می شد گفتند: «وقتی امامت جمعه را رها کردم و به قم آمدم هیچ کس همراهم نیامد حتی اولادم...! »
بعضاً تنها بودم. فقط برای سخنرانی ها محافظ می آمد و می رفتم. احساس کردم بیشتر از اینها باید برای امام زمانم کار کنم که این هم نیاز به تشکیلات و دفتر و دستک داشت. یک نوبت که همراه با همشیره زاده به جمکران رفتیم، به حضرت متوسل شدم که می خواهم تا وقت هست خدمتی کنم، اما امکانات خدمت را ندارم.
در خلال توسل، این از ذهنم گذشت که برای آنکه حضرت صاحب الزمان نسبت به متوسلینش توجه خاص پیدا کند، راه نشان داده اند و آن هم خواندن #دعای_ندبه در صبح هر جمعه است. نیت کردم که برای گشایش کارم، توفیق خدمت به دعای ندبه ایشان را تا آنجا که ممکن است ترک نکنم و همزمان متوسل هم باشم. چون از شرایط این دعا این بود که بصورت جمع خوانده شود، اعلام کردم من نیت دارم در منزل دعای ندبه برپا کنم. بعد از چندین هفته اداره اوقاف قم که متوجه نیت من شده بود، از من خواستند هر جمعه این دعا را در یکی از بقاع متبرکه برگزار کنم. هم هزینه تبلیغات و صبحانه و ... را به عهده گرفتند و هم نظم و نسقی به برنامه دادند؛ بصورتی که من برنامه های دیگرم را با آن تنظیم می کردم که مبادا هفته ای تعطیل شود.
🌸 بازار دعای ندبه ما رونق گرفت. اصحاب انگشت شمار آن به قریب صد نفری می رسید، بعضی وقتها هم بیشتر. از خلال این دعاها جوانان مخلصی کمتر از انگشتان دست، جذب مطالبم شدند و اعلام آمادگی کردند برای نشر این مطالب همه توانشان را وقف کنند.
چند هزار نوار سخنرانیم که مربوط به ابتدای انقلاب تا اواخر امامت جمعه بود، داشت خاک میخورد. همه را پیاده کردند، عنوان بندی کردند، خودشان ناشر پیدا کردند و حالا اولین عنوانش در حال رونمایی است. تا آخرین عنوان هم چاپ خواهد شد.
و این در حالی بود که قریب سه دهه بالاترین مقام استان فارس بودم با آن همه دفتر و دستک؛ اما آثار و برکات این چند جوان مخلص کجا ... !
🌸 بعد همینجوری که چشمانشان را می بستند، اشکی از کنار چشمشان جاری شد و گفتند: «از این آقا حاضرتر و ناظرتر مگر داریم؟! کِی او را صدا زدیم که جوابمان را نداد ...؟!»
در روز رو نمایی، مجالی برای صحبت ما دست نداد. اخوی بزرگمان را به جهت صحبت دعوت کردند.
📝#خاطره دکتر محمد علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر: 👈 @dralihaeri
@haerishirazi
🌸 همین اواخر حیاتشان بود، در بیمارستان نمازی بستری بودند. نشر معارف می خواست اولین کتابشان را با عنوان آئینه تمام نما رونمایی کند و گفته بودند از میان صحبت های ایشان از ابتدای انقلاب تاکنون، قریب چهل عنوان احصاء شده که فصل به فصل رو نمایی خواهد شد ...
طبعاً شرایط جابجایی نداشتند. صدایم زدند و گفتند: «تو به جای من برو و این مطلب را از جانب من بگو ... »
🌸 این کتاب ها، آخرین معامله امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) با من است، بعد با صدایی که آرام از ته گلو شنیده می شد گفتند: «وقتی امامت جمعه را رها کردم و به قم آمدم هیچ کس همراهم نیامد حتی اولادم...! »
بعضاً تنها بودم. فقط برای سخنرانی ها محافظ می آمد و می رفتم. احساس کردم بیشتر از اینها باید برای امام زمانم کار کنم که این هم نیاز به تشکیلات و دفتر و دستک داشت. یک نوبت که همراه با همشیره زاده به جمکران رفتیم، به حضرت متوسل شدم که می خواهم تا وقت هست خدمتی کنم، اما امکانات خدمت را ندارم.
در خلال توسل، این از ذهنم گذشت که برای آنکه حضرت صاحب الزمان نسبت به متوسلینش توجه خاص پیدا کند، راه نشان داده اند و آن هم خواندن #دعای_ندبه در صبح هر جمعه است. نیت کردم که برای گشایش کارم، توفیق خدمت به دعای ندبه ایشان را تا آنجا که ممکن است ترک نکنم و همزمان متوسل هم باشم. چون از شرایط این دعا این بود که بصورت جمع خوانده شود، اعلام کردم من نیت دارم در منزل دعای ندبه برپا کنم. بعد از چندین هفته اداره اوقاف قم که متوجه نیت من شده بود، از من خواستند هر جمعه این دعا را در یکی از بقاع متبرکه برگزار کنم. هم هزینه تبلیغات و صبحانه و ... را به عهده گرفتند و هم نظم و نسقی به برنامه دادند؛ بصورتی که من برنامه های دیگرم را با آن تنظیم می کردم که مبادا هفته ای تعطیل شود.
🌸 بازار دعای ندبه ما رونق گرفت. اصحاب انگشت شمار آن به قریب صد نفری می رسید، بعضی وقتها هم بیشتر. از خلال این دعاها جوانان مخلصی کمتر از انگشتان دست، جذب مطالبم شدند و اعلام آمادگی کردند برای نشر این مطالب همه توانشان را وقف کنند.
چند هزار نوار سخنرانیم که مربوط به ابتدای انقلاب تا اواخر امامت جمعه بود، داشت خاک میخورد. همه را پیاده کردند، عنوان بندی کردند، خودشان ناشر پیدا کردند و حالا اولین عنوانش در حال رونمایی است. تا آخرین عنوان هم چاپ خواهد شد.
و این در حالی بود که قریب سه دهه بالاترین مقام استان فارس بودم با آن همه دفتر و دستک؛ اما آثار و برکات این چند جوان مخلص کجا ... !
🌸 بعد همینجوری که چشمانشان را می بستند، اشکی از کنار چشمشان جاری شد و گفتند: «از این آقا حاضرتر و ناظرتر مگر داریم؟! کِی او را صدا زدیم که جوابمان را نداد ...؟!»
در روز رو نمایی، مجالی برای صحبت ما دست نداد. اخوی بزرگمان را به جهت صحبت دعوت کردند.
📝#خاطره دکتر محمد علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر: 👈 @dralihaeri
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸سرنوشت انقلاب را برایتان بگویم ... | در آینده ایران و اسرائیل، تقابل مستقیم خواهند داشت 🔸
📆 (سخنرانی آیت الله حائری شیرازی در جمع سپاه استان اصفهان - انتهای دهۀ 60)
⚔️ امروز در عالم دو ولایت مطرح است: «#ولایت_اهلبیت(ع) نسبت به مسلمانان خالص» و «#ولایت_یهود برای مسلمانان ناخالص».
هر دوی این ولایتها #در_حال_رشد هستند و باید هم رشد کنند. ببینید چه میخواهم بگویم! در اینطرف، ولایت امام دارد سر بلند میکند. در آنطرف هم ولایت اسرائیل دارد سر بلند میکند. در این وسط، کسانی هستند که باید یا جذب این بشوند یا جذب آن بشوند. اگر هنوز جذب نشدهاند، بهخاطر این است که این دو ولایت هنوز بهاندازۀ کافی به #رشد_نهایی خودشان نرسیدهاند. اسرائیل هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. نهضت امام هم هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است.
⚔️ کسانی که با امام مخالفت میکنند، اینها میمانند تا اینکه بالاخره از زیر پرچم اسرائیل سر دربیاورند! چون در عالم، دو ولایت بیشتر نخواهد بود. منتها این دو ولایت، هنوز به حد کافی بزرگ نشدهاند. در آینده، وقتی این دو کاملاً رشد بکنند، با یکدیگر #رودررو خواهند شد؛ یعنی دیگر هیچ مملکتی، بین [نهضت] امام و اسرائیل واسطه و فاصله نخواهد بود. الان سوریه و لبنان واسطه هستند. در آینده، حکومت اسلامی و اسرائیل [ #مستقیماً ] با هم اصطکاک پیدا خواهند کرد؛ یعنی ولایت اهلبیت(ع) یک طرف، یهود هم یک طرف! تمام کسانی که نمیتوانند زیر بار یهود بروند، میبینند که چارهای جز قبول ولایت اهلبیت(عهم) ندارند. آنوقت، اهلبیت(ع) رشد میکنند. در این وضعیت است که تمام جوامع، جز یهودیصفتان، سراغ امام زمان(ع) میآیند و این مقدمۀ ظهور امام زمان(ع) خواهد شد.
⚔️ شما میپرسید: «چرا یهود، قطب مقابل ولایت اهلبیت(ع) است؟» در روایت داریم کسانی که با اهلبیت(عهم) مخالفت کنند و بغض ایشان را داشته باشند، #یهود_این_امتاند.
زینب کبری(ع) در همین ایام محرم و صفر، در کوفه صحبت کرد. حضرت به اهل کوفه گفت: «ضربت علیکم الذلة و المسکنة»! یعنی همانچیزی را که قرآن به یهود نسبت داده، حضرت خطاب به کوفیان میگوید! اینجا مقصود از کوفیان، تنها اهل کوفه نیست. کوفه در آن روز، نمونهای بوده برای تمام کسانی که امام حسین(ع) را ترک کردند. قرآن به یهود گفت: (ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ) و زینب کبری هم خطاب به کسانی که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، چنین گفت. امروزه هم، #ولایت_فقیه، همان تجلّی ولایت اهلبیت(ع) است؛ آنهایی که ولایت فقیه را نپذیرفتند، ولایتشان به #ولایت_یهود منتهی خواهد شد!
⚔️ #سرنوشت_این_انقلاب را برایتان گفتم تا اگر سختیها و فشارهایی پیش آمد، بدانید کسی که بناست در صف اهلبیت(عهم) باشد را تحت فشار قرار میدهند. این شخص اگر به درد اهلبیت(ع) نخورد، به صف دشمنان ایشان ملحق خواهد شد. در مقابل هم، بسیاری افراد از صف دشمنان بیرون میآیند و به صف شما میپیوندند. بدانید که صف انقلاب، این است و این مشکلات را دارد تا زمانی که جلوه پیدا بکند.
@haerishirazi
https://www.tgoop.com/dralihaeri
🔸سرنوشت انقلاب را برایتان بگویم ... | در آینده ایران و اسرائیل، تقابل مستقیم خواهند داشت 🔸
📆 (سخنرانی آیت الله حائری شیرازی در جمع سپاه استان اصفهان - انتهای دهۀ 60)
⚔️ امروز در عالم دو ولایت مطرح است: «#ولایت_اهلبیت(ع) نسبت به مسلمانان خالص» و «#ولایت_یهود برای مسلمانان ناخالص».
هر دوی این ولایتها #در_حال_رشد هستند و باید هم رشد کنند. ببینید چه میخواهم بگویم! در اینطرف، ولایت امام دارد سر بلند میکند. در آنطرف هم ولایت اسرائیل دارد سر بلند میکند. در این وسط، کسانی هستند که باید یا جذب این بشوند یا جذب آن بشوند. اگر هنوز جذب نشدهاند، بهخاطر این است که این دو ولایت هنوز بهاندازۀ کافی به #رشد_نهایی خودشان نرسیدهاند. اسرائیل هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. نهضت امام هم هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است.
⚔️ کسانی که با امام مخالفت میکنند، اینها میمانند تا اینکه بالاخره از زیر پرچم اسرائیل سر دربیاورند! چون در عالم، دو ولایت بیشتر نخواهد بود. منتها این دو ولایت، هنوز به حد کافی بزرگ نشدهاند. در آینده، وقتی این دو کاملاً رشد بکنند، با یکدیگر #رودررو خواهند شد؛ یعنی دیگر هیچ مملکتی، بین [نهضت] امام و اسرائیل واسطه و فاصله نخواهد بود. الان سوریه و لبنان واسطه هستند. در آینده، حکومت اسلامی و اسرائیل [ #مستقیماً ] با هم اصطکاک پیدا خواهند کرد؛ یعنی ولایت اهلبیت(ع) یک طرف، یهود هم یک طرف! تمام کسانی که نمیتوانند زیر بار یهود بروند، میبینند که چارهای جز قبول ولایت اهلبیت(عهم) ندارند. آنوقت، اهلبیت(ع) رشد میکنند. در این وضعیت است که تمام جوامع، جز یهودیصفتان، سراغ امام زمان(ع) میآیند و این مقدمۀ ظهور امام زمان(ع) خواهد شد.
⚔️ شما میپرسید: «چرا یهود، قطب مقابل ولایت اهلبیت(ع) است؟» در روایت داریم کسانی که با اهلبیت(عهم) مخالفت کنند و بغض ایشان را داشته باشند، #یهود_این_امتاند.
زینب کبری(ع) در همین ایام محرم و صفر، در کوفه صحبت کرد. حضرت به اهل کوفه گفت: «ضربت علیکم الذلة و المسکنة»! یعنی همانچیزی را که قرآن به یهود نسبت داده، حضرت خطاب به کوفیان میگوید! اینجا مقصود از کوفیان، تنها اهل کوفه نیست. کوفه در آن روز، نمونهای بوده برای تمام کسانی که امام حسین(ع) را ترک کردند. قرآن به یهود گفت: (ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ) و زینب کبری هم خطاب به کسانی که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، چنین گفت. امروزه هم، #ولایت_فقیه، همان تجلّی ولایت اهلبیت(ع) است؛ آنهایی که ولایت فقیه را نپذیرفتند، ولایتشان به #ولایت_یهود منتهی خواهد شد!
⚔️ #سرنوشت_این_انقلاب را برایتان گفتم تا اگر سختیها و فشارهایی پیش آمد، بدانید کسی که بناست در صف اهلبیت(عهم) باشد را تحت فشار قرار میدهند. این شخص اگر به درد اهلبیت(ع) نخورد، به صف دشمنان ایشان ملحق خواهد شد. در مقابل هم، بسیاری افراد از صف دشمنان بیرون میآیند و به صف شما میپیوندند. بدانید که صف انقلاب، این است و این مشکلات را دارد تا زمانی که جلوه پیدا بکند.
@haerishirazi
https://www.tgoop.com/dralihaeri
Forwarded from وحید یامین پور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺️میگویند دین، انسان را احمق میکند؛ آری این خوانش از دین چنین میکند.
@raz_ofoghtv
#معرفی_کتاب
➕️ @yaminpour
@raz_ofoghtv
#معرفی_کتاب
➕️ @yaminpour
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر قلبت شکست...
اگر اشکت جاری شد...
اینها نشانه است،نشانه اتصال
صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله الحسین
#حائری_شیرازی
https://www.tgoop.com/dralihaeri
اگر اشکت جاری شد...
اینها نشانه است،نشانه اتصال
صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله الحسین
#حائری_شیرازی
https://www.tgoop.com/dralihaeri
Forwarded from کانال خصوصی کادر کانون
قسمت بیست و پنجم
نماز نمایانگر باطن انسان
📷رادیولـوژی:
اگـر بخواهید از چهره تان عکس بگیرید، به عکاسـی میروید؛ اما اگـر بخواهیـد از اسـتخوان و ریـۀ خـود عکـس بگیرید، بـه رادیولـوژی میروید؛
✨چون نوری که از لباس و گوشت بگذرد و به مغز استخوان برسد تا نشان دهد
که اسـتخوان شـما شکسـته یا نشکسـته، نوری دیگر اسـت.
نمیتوان عکس این را با دوربین و نور معمولی گرفت؛ نوری میخواهد که از بدن انسان عبور
کند؛ اشـعۀ ایکس و ماورای بنفش میخواهد.
🌟نماز از این قبیل است؛ نماز برای عکسبرداری از خود انسان است، اما با اشعۀ ماورای بنفش که از مغز استخوان انسان خبر بدهد.
📚تمثیلات📚
_آیت الله حائری_
.
نماز نمایانگر باطن انسان
📷رادیولـوژی:
اگـر بخواهید از چهره تان عکس بگیرید، به عکاسـی میروید؛ اما اگـر بخواهیـد از اسـتخوان و ریـۀ خـود عکـس بگیرید، بـه رادیولـوژی میروید؛
✨چون نوری که از لباس و گوشت بگذرد و به مغز استخوان برسد تا نشان دهد
که اسـتخوان شـما شکسـته یا نشکسـته، نوری دیگر اسـت.
نمیتوان عکس این را با دوربین و نور معمولی گرفت؛ نوری میخواهد که از بدن انسان عبور
کند؛ اشـعۀ ایکس و ماورای بنفش میخواهد.
🌟نماز از این قبیل است؛ نماز برای عکسبرداری از خود انسان است، اما با اشعۀ ماورای بنفش که از مغز استخوان انسان خبر بدهد.
📚تمثیلات📚
_آیت الله حائری_
.
بسم الله الرحمن الرحيم
إذا جاء *نصرالله* والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين الله أفواجا فسبح بحمد ربك واستغفره إنه كان توابا
"مرحوم پدرم در نامه اش به رهبری چنین نوشت
در روز شهادت شهيد رجايي که با وي هفتگي کلاس داشتم، گفتم عبور از هر مرحله مثل وضع حمل است و شيرازيهاي ما اين حالت درد کشيدن را که ميبينند، ميگويند (خدا بدتري بدهد) خدايش رحمت کند، يکهاي خورد؛ اما خود را جمع کرد. نميدانم چه چيزي به يادش آمده بود. آهني که بايد از آن شمشيري ساخته شود، زير ضربات پتک مرتبا از آن ريزش ميکند و از ماده آن کاسته ميشود؛ اما صورت به رسالت و غايت کامل خود نزديک ميشود با هر ريزشي، برندگي و با هر ضربهاي، صلابت آن بيشتر ميشود و با هر سفري بين آب و آتش آبديدهتر ميشود."
این بدتری دادن خبر از فارغ شدن و گشایش میدهد
بيش از هزار و 100 سال است به هرکس ميگويد ايکم ياخذ جمره في کفه فيترکها حتي يبرد، چه کسی این سنگ گداخته را در دست میگیرد تا سرد شود امام پنجه گشود و جمره سلطنت چند هزار ساله را سرد کرد ...
از زمان عروج حاج قاسم تا گلستان ابراهیم و قربانگاه اسماعیل تا شکوه نصرالله همه همه دارد ظرفیتی را آزاد میکند و سیلی راه میاندازد که مسیر ظهور را خواهد گشود انشالله..
مساله، مساله گرفتن آتش در دست است و اين ايام آخرالزمان است که ايمان در دل نگه داشتن از آتش در دست نگه داشتن سختتر است. اين همه شهدا سوختگيهاي دست امت است که آتش استکبار را نگه داشته و تاکنون از نگه داشتن آن خم به ابرو نياورده است. اين آتش بالاخره سرد خواهد شد، همان طور که شاه و صدام سرد شدند. امام با سرد شدن آتش شاه به ميان ما برگشت و آن منتظر با سرد شدن آتش استکبار است که زيارتش ميکنيم.
يوسف گم گشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
#حائری_شیرازی_ره
https://www.instagram.com/reel/DAdiQQIOliJ/?igsh=dTUzaGN0dzJvbzVr
https://www.tgoop.com/dralihaeri
إذا جاء *نصرالله* والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين الله أفواجا فسبح بحمد ربك واستغفره إنه كان توابا
"مرحوم پدرم در نامه اش به رهبری چنین نوشت
در روز شهادت شهيد رجايي که با وي هفتگي کلاس داشتم، گفتم عبور از هر مرحله مثل وضع حمل است و شيرازيهاي ما اين حالت درد کشيدن را که ميبينند، ميگويند (خدا بدتري بدهد) خدايش رحمت کند، يکهاي خورد؛ اما خود را جمع کرد. نميدانم چه چيزي به يادش آمده بود. آهني که بايد از آن شمشيري ساخته شود، زير ضربات پتک مرتبا از آن ريزش ميکند و از ماده آن کاسته ميشود؛ اما صورت به رسالت و غايت کامل خود نزديک ميشود با هر ريزشي، برندگي و با هر ضربهاي، صلابت آن بيشتر ميشود و با هر سفري بين آب و آتش آبديدهتر ميشود."
این بدتری دادن خبر از فارغ شدن و گشایش میدهد
بيش از هزار و 100 سال است به هرکس ميگويد ايکم ياخذ جمره في کفه فيترکها حتي يبرد، چه کسی این سنگ گداخته را در دست میگیرد تا سرد شود امام پنجه گشود و جمره سلطنت چند هزار ساله را سرد کرد ...
از زمان عروج حاج قاسم تا گلستان ابراهیم و قربانگاه اسماعیل تا شکوه نصرالله همه همه دارد ظرفیتی را آزاد میکند و سیلی راه میاندازد که مسیر ظهور را خواهد گشود انشالله..
مساله، مساله گرفتن آتش در دست است و اين ايام آخرالزمان است که ايمان در دل نگه داشتن از آتش در دست نگه داشتن سختتر است. اين همه شهدا سوختگيهاي دست امت است که آتش استکبار را نگه داشته و تاکنون از نگه داشتن آن خم به ابرو نياورده است. اين آتش بالاخره سرد خواهد شد، همان طور که شاه و صدام سرد شدند. امام با سرد شدن آتش شاه به ميان ما برگشت و آن منتظر با سرد شدن آتش استکبار است که زيارتش ميکنيم.
يوسف گم گشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
#حائری_شیرازی_ره
https://www.instagram.com/reel/DAdiQQIOliJ/?igsh=dTUzaGN0dzJvbzVr
https://www.tgoop.com/dralihaeri
Telegram
شیرینی های پدر...
ارتباط با من: @m_ali_haeri
اینستاگرام:
instagram.com/_u/dr.ali_haeri
اینستاگرام:
instagram.com/_u/dr.ali_haeri
مرحوم آیت الله حائری شیرازی در جمع پاسداران استان اصفهان در انتهای دهه ۶۰ به تقابل ایران و اسرائیل اشاره کرد و گفت:
امروز در عالم دو ولایت مطرح است: «ولایت اهلبیت(ع) نسبت به مسلمانان خالص» و «ولایت یهود برای مسلمانان ناخالص».
هر دوی این ولایتها در حال رشد هستند و باید هم رشد کنند. ببینید چه میخواهم بگویم! در اینطرف، ولایت امام دارد سر بلند میکند. در آنطرف هم ولایت اسرائیل دارد سر بلند میکند. در این وسط، کسانی هستند که باید یا جذب این بشوند یا جذب آن بشوند.
اگر هنوز جذب نشدهاند، بهخاطر این است که این دو ولایت هنوز بهاندازۀ کافی به رشد نهایی خودشان نرسیدهاند. اسرائیل هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. نهضت امام هم هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است.
کسانی که با امام مخالفت میکنند، اینها میمانند تا اینکه بالاخره از زیر پرچم اسرائیل سر دربیاورند! چون در عالم، دو ولایت بیشتر نخواهد بود. منتها این دو ولایت، هنوز به حد کافی بزرگ نشدهاند.
در آینده وقتی این دو کاملاً رشد بکنند، با یکدیگر رودررو خواهند شد؛ یعنی دیگر هیچ مملکتی، بین [نهضت] امام و اسرائیل واسطه و فاصله نخواهد بود. الان سوریه و لبنان واسطه هستند.
در آینده، حکومت اسلامی و اسرائیل [ مستقیماً ] با هم اصطکاک پیدا خواهند کرد؛ یعنی ولایت اهلبیت(ع) یک طرف، یهود هم یک طرف! تمام کسانی که نمیتوانند زیر بار یهود بروند، میبینند که چارهای جز قبول ولایت اهلبیت(ع) ندارند؛ آنوقت، اهلبیت(ع) رشد میکنند. در این وضعیت است که تمام جوامع، جز یهودیصفتان، سراغ امام زمان(ع) میآیند و این مقدمۀ ظهور امام زمان(ع) خواهد شد.
شما میپرسید: «چرا یهود، قطب مقابل ولایت اهلبیت(ع) است؟» در روایت داریم کسانی که با اهلبیت(ع) مخالفت کنند و بغض ایشان را داشته باشند، یهود این امتاند.
زینب کبری(ع) در همین ایام محرم و صفر در کوفه صحبت کرد. حضرت به اهل کوفه گفت: «ضربت علیکم الذلة و المسکنة»! یعنی همانچیزی را که قرآن به یهود نسبت داده، حضرت خطاب به کوفیان میگوید! اینجا مقصود از کوفیان، تنها اهل کوفه نیست.
کوفه در آن روز، نمونهای بوده برای تمام کسانی که امام حسین(ع) را ترک کردند. قرآن به یهود گفت: (ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ) و زینب کبری هم خطاب به کسانی که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، چنین گفت.
امروزه هم، ولایت فقیه، همان تجلّی ولایت اهلبیت(ع) است؛ آنهایی که ولایت فقیه را نپذیرفتند، ولایتشان به ولایت یهود منتهی خواهد شد!
سرنوشت این انقلاب را برایتان گفتم تا اگر سختیها و فشارهایی پیش آمد، بدانید کسی که بناست در صف اهلبیت(ع) باشد را تحت فشار قرار میدهند.
این شخص اگر به درد اهلبیت(ع) نخورد، به صف دشمنان ایشان ملحق خواهد شد. در مقابل هم، بسیاری افراد از صف دشمنان بیرون میآیند و به صف شما میپیوندند. بدانید که صف انقلاب، این است و این مشکلات را دارد تا زمانی که جلوه پیدا بکند.
https://www.tgoop.com/dralihaeri
امروز در عالم دو ولایت مطرح است: «ولایت اهلبیت(ع) نسبت به مسلمانان خالص» و «ولایت یهود برای مسلمانان ناخالص».
هر دوی این ولایتها در حال رشد هستند و باید هم رشد کنند. ببینید چه میخواهم بگویم! در اینطرف، ولایت امام دارد سر بلند میکند. در آنطرف هم ولایت اسرائیل دارد سر بلند میکند. در این وسط، کسانی هستند که باید یا جذب این بشوند یا جذب آن بشوند.
اگر هنوز جذب نشدهاند، بهخاطر این است که این دو ولایت هنوز بهاندازۀ کافی به رشد نهایی خودشان نرسیدهاند. اسرائیل هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. نهضت امام هم هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است.
کسانی که با امام مخالفت میکنند، اینها میمانند تا اینکه بالاخره از زیر پرچم اسرائیل سر دربیاورند! چون در عالم، دو ولایت بیشتر نخواهد بود. منتها این دو ولایت، هنوز به حد کافی بزرگ نشدهاند.
در آینده وقتی این دو کاملاً رشد بکنند، با یکدیگر رودررو خواهند شد؛ یعنی دیگر هیچ مملکتی، بین [نهضت] امام و اسرائیل واسطه و فاصله نخواهد بود. الان سوریه و لبنان واسطه هستند.
در آینده، حکومت اسلامی و اسرائیل [ مستقیماً ] با هم اصطکاک پیدا خواهند کرد؛ یعنی ولایت اهلبیت(ع) یک طرف، یهود هم یک طرف! تمام کسانی که نمیتوانند زیر بار یهود بروند، میبینند که چارهای جز قبول ولایت اهلبیت(ع) ندارند؛ آنوقت، اهلبیت(ع) رشد میکنند. در این وضعیت است که تمام جوامع، جز یهودیصفتان، سراغ امام زمان(ع) میآیند و این مقدمۀ ظهور امام زمان(ع) خواهد شد.
شما میپرسید: «چرا یهود، قطب مقابل ولایت اهلبیت(ع) است؟» در روایت داریم کسانی که با اهلبیت(ع) مخالفت کنند و بغض ایشان را داشته باشند، یهود این امتاند.
زینب کبری(ع) در همین ایام محرم و صفر در کوفه صحبت کرد. حضرت به اهل کوفه گفت: «ضربت علیکم الذلة و المسکنة»! یعنی همانچیزی را که قرآن به یهود نسبت داده، حضرت خطاب به کوفیان میگوید! اینجا مقصود از کوفیان، تنها اهل کوفه نیست.
کوفه در آن روز، نمونهای بوده برای تمام کسانی که امام حسین(ع) را ترک کردند. قرآن به یهود گفت: (ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ) و زینب کبری هم خطاب به کسانی که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، چنین گفت.
امروزه هم، ولایت فقیه، همان تجلّی ولایت اهلبیت(ع) است؛ آنهایی که ولایت فقیه را نپذیرفتند، ولایتشان به ولایت یهود منتهی خواهد شد!
سرنوشت این انقلاب را برایتان گفتم تا اگر سختیها و فشارهایی پیش آمد، بدانید کسی که بناست در صف اهلبیت(ع) باشد را تحت فشار قرار میدهند.
این شخص اگر به درد اهلبیت(ع) نخورد، به صف دشمنان ایشان ملحق خواهد شد. در مقابل هم، بسیاری افراد از صف دشمنان بیرون میآیند و به صف شما میپیوندند. بدانید که صف انقلاب، این است و این مشکلات را دارد تا زمانی که جلوه پیدا بکند.
https://www.tgoop.com/dralihaeri
Telegram
شیرینی های پدر...
ارتباط با من: @m_ali_haeri
اینستاگرام:
instagram.com/_u/dr.ali_haeri
اینستاگرام:
instagram.com/_u/dr.ali_haeri