Telegram Web
آنان که جنگ را ناگزیر می‌دانند
سیمین کاظمی
@drsiminkazemi

🔹بازنمایی رسانه‌های جریان اصلی از «جنگ» امر مهمی است؛ چون رسانه به افکار عمومی جهت می‌دهد و واکنش‌ها را تنظیم می‌کند. پس از جنگ‌های ویرانگری که بشر در قرن‌ها و دهه‌های گذشته از سر گذرانده، هیچ‌کس تردید ندارد که جنگ بدترین اتفاقی است که بشر می‌تواند رقم بزند. بنابراین جنگ غیر‌قابل دفاع و تأیید است و هیچ سیاست‌مدار و رسانه‌ای نمی‌تواند به‌صراحت‌ بر آن صحه بگذارد.

🔹اما از سال گذشته در خاورمیانه شاهد استثنائی بر این قاعده کلی هستیم. چنان‌که از آغاز حمله اسرائیل به فلسطین، سیاست‌مداران و رسانه‌هایشان این حمله را به عنوان "جنگ اسرائیل و حماس" و حالا نیز حمله اسرائیل به کشور لبنان را تحت عنوان "جنگ اسرائیل و حزب‌الله" به تصویر می‌کشند و درباره‌اش اطلاع‌رسانی می‌کنند. گو اینکه در این جنگ حساب ملت‌های فلسطین و لبنان از این دو گروه جداست و بنابراین اگر هم صدمه ببینند، ناخواسته است. از این منظر، طرف مهاجم‌ به قصد نابودی دشمنانش، یعنی حماس و حزب‌الله مشغول جنگ است و حال اگر ماشین کشتارش مردمان آن دو سرزمین را نابود کند، نمی‌توان بر او خرده گرفت.

🔹در‌واقع چنین بازنمایی از مسئله جنگ به متجاوزان مشروعیت می‌دهد و جنایت علیه غیرنظامی‌ها و افراد بی‌دفاع را موجه می‌کند. گویی این جنگ یک تسویه‌حساب خاص است و دیگران باید خود را مبرا بدانند. موضوع به گونه‌ای به تصویر کشیده می‌شود که کشتار غیرنظامیان، کشتار کودکان، حمله به بیمارستان و آمبولانس و کشتار پزشکان، پرستاران، بیماران، نیروهای امدادی و خبرنگاران، امری ناگزیر و ناخواسته است. به این ترتیب مسئولیت اخلاقی و حقوقی این جنایات متوجه متجاوز و مهاجم نیست؛ چون قربانیان سرنوشتشان این بوده که سپر بلای گروه‌های مذکور باشند.

🔹با این استدلال، جنگ یک امر گریزناپذیر و ضروری جلوه داده می‌شود که لاجرم قربانیان خودش را دارد؛ می‌خواهد کودک باشد یا نیروهای امدادی یا خبرنگار یا هر غیرنظامی دیگری که از بد حادثه در آن جغرافیای جنگ‌زده زندگی می‌کند. از این منظر چون جان و زندگی انسان خاورمیانه‌ای ناچیز و بی‌ارزش است، قربانی‌شدن و سوختنش در این آتشی که دولت اشغالگر اسرائیل برافروخته‌، از نظر سیاست‌مداران آمریکایی و اروپایی و رسانه‌ها و تحلیلگرانشان امری بی‌اهمیت و قابل اغماض است. مهم نیست‌ چند نفر دیگر کشته می‌شوند‌ و چقدر خون ریخته می‌شود، مهم رضایت ابلیس پیروز مست این جنگ است که می‌تازد و ویران می‌کند و خون می‌ریزد. رسانه تیتر می‌زند جنگ اسرائیل و حماس/حزب‌الله که به ملت‌ها اطمینان دهد‌ شما طرف جنگ نیستید؛ پس دهانتان را ببندید و سرنوشتی را که برایتان مقدر شده انتظار بکشید.

🔹با منطق این رسانه‌ها اگر فردا روز حمله‌ای به جغرافیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم شود و جنگی دربگیرد، موضوع به گونه‌ای روایت می‌شود که طرف جنگ مردم ایران نیستند. می‌گویند جنگ، جنگ مردم نیست؛ اما در عمل مردم کشته می‌شوند و صدمه می‌بینند. این نوع بازنمایی تحریف واقعیت مخوف جنگ و مشروعیت‌دادن به آن و غیرضروری‌کردن مطالبه صلح است. در همه جنگ‌ها مردم و غیرنظامی‌ها کشته شده‌اند، صدمه دیده‌اند و زندگی‌شان ویران شده است؛ این یک واقعیت غیرقابل انکار است. اما حالا رسانه‌ها روایت دیگری از جنگ را به ما تحمیل و جنگ را برای ما عادی، موجه و گریزناپذیر می‌کنند. تبلیغات و نوع بازنمایی رسانه‌ها از حمله اسرائیل به غزه و لبنان در جهت‌دهی به افکار عمومی بی‌تأثیر نبوده و بسیاری از مخاطبان این رسانه‌ها، حتی ممکن است شفقت و دل‌سوزی و همدلی با قربانیان جنگ نداشته باشند و جنگ را به‌مثابه امری عقلانی و غیرقابل اجتناب بپذیرند.

🔹برخی هم تحت تأثیر همین تبلیغات رسانه‌ای و بازنمایی‌شان از جنگ، از حمله و جنگ احتمالی به ایران استقبال می‌کنند و جنگ را نقطه گشایش و دروازه‌ای به تغییر تلقی می‌کنند. اینها اغلب همان‌هایی هستند که «میهن» لقلقه دهانشان است و در تجمعاتشان «ای ایران، ای مرز پرگهر» را که می‌خوانند دچار غلیان احساسات می‌شوند؛ اما حالا لحظه‌شماری می‌کنند که کی به مرز پرگهر حمله شود تا با جیغ و دست و هورا از آن استقبال کنند. اینها نوع عجیبی از میهن‌پرستان هستند که در حرف می‌گویند «چو ایران نباشد تن من مباد» ولی در عمل می‌خواهند ایران به جنگ کشیده و نابود شود تا آنها بتوانند بر ویرانه‌هایش پادوی هارترین و خون‌خوارترین حکومت‌های جهان باشند.

🔹 با تحریف رسانه‌ای جنگ و افرادی که جنگ را به هر شکل فرصت می‌دانند، آنچه به حاشیه می‌رود صلح، دفاع از انسان، انسانیت و گرامیداشت زندگی است. ما برای گریز از این وضعیت چاره‌ای نداریم که روی واقعی جنگ و جنگ‌طلبان را افشا کنیم و برای تحقق صلح و پایان جنگ، هر‌آنچه می‌توانیم انجام دهیم‌.

روزنامه شرق، ۱۶ مهر ۱۴۰۳
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-944937
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ازخودبیگانگی، فرسودگی شغلی، افسردگی و خودکشی پزشکان محصول برهمکنش عوامل سطح کلان و خرد است.

🔹تحلیلی کوتاه درباره مشکلات و خودکشی پزشکان
▪️سیمین کاظمی
@drsiminkazemi

🔸میز گرد خودکشی پزشکان، کافه خبر، خبرآنلاین، با حضور (از راست): دکتر هادی یزدانی، دکتر سیمین کاظمی، دکتر علی جعفریان، دکتر مصطفی معین و دکتر نازیلا شاه منصوری
📔تیغ های جراحی برای نقص زدایی از بدن یا ناقص سازی آن؟

سخنرانان:
#دکتر_سیمین_کاظمی
#دکتر_رایحه_مظفریان

🗓 دوشنبه 23 مهرماه 1403، ساعت 17/30

🏡 سالن خیام

🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می‌شود.

🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

💢انجمن جامعه شناسی ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔 @iranianhht
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌 دکتر سیمین کاظمی جامعه شناس و پزشک بررسی کرد
به زودی در فراز: مساله‌ای به نام سقط جنین در ایران

سقط جنین در حال تبدیل به یک چالش جهانی است و کشورهای مختلفی در این حوزه بحث‌های متعددی مطرح می‌کنند. در ایران نیز آمار قابل استنادی از سقط جنین و چرایی انجام آن‌ها در دسترس نیست. «سیمین کاظمی» جامعه شناس و پزشک در این باره با فراز گفت و گو کرده‌است.

@farazdaily
faraz.ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌 دکتر سیمین کاظمی جامعه شناس و پزشک بررسی کرد

تلاش برای مدیریت رحم زنان: رویکرد مهندسی در مساله‌ای انسانی!

اوایل قرن چهاردهم شمسی، اولین قانون برای ممنوعیت سقط جنین تصویب شد. در حال حاضر صدایی که قوی‌تر به گوش می‌رسد، صدای مخالفان حق سقط جنین است. چالش میان طرفداران حق حیات و حق انتخاب در چند سال اخیر به وجود آمده است. سیاست‌گذار نباید به مسائل اجتماعی نگاه کمی داشته باشد. نتیجه اعمال رویکرد مهندسی در یک مسئله اجتماعی، نادیده گرفتن تفاوت‌هاست. تقریبا ۷۰ درصد سقط جنین با موافقت پدر و مادر انجام می‌شود. اگر دولت بخواهد جمعیت کشور افزایش پیدا کند، ابتدا باید بحران اقتصادی موجود را حل کند.

بخش اول:

چالش حول مسئله سقط جنین در سطح بین‌المللی وجود دارد

در سال‌های اخیر ممنوعیت‌های بیشتری برای سقط جنین در ایران گذاشته شد

زن کسی است که باید برای بدن خود تصمیم بگیرد

افزایش موارد سقط جنین به دلیل افزایش آمار بارداری ناخواسته است

@farazdaily
faraz.ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌 بخش دوم گفت‌وگو با دکتر سیمین کاظمی جامعه شناس و پزشک:

سیاست‌گذار باید از روش اقناع‌سازی استفاده کند

امروز بسیاری از افراد، توان تامین یک زندگی مطلوب را ندارند

در جریان فرزندآوری، دولت از وظایف خود پس‌روی کرده‌است

زنان رنج بارداری را به دوش می‌کشند

سیاست‌گذار باید فرزندآوری را برای زنان تسهیل کند

در ۷۰ درصد موارد، زن و‌ مرد برای سقط جنین تصمیم می‌گیرند

سقط جنین در شرایط ناامن، خطرات بسیار زیادی برای مادر دارد

@farazdaily
faraz.ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌 بخش سوم گفت‌وگو با دکتر سیمین کاظمی جامعه شناس و پزشک:

بسیاری از جمعیت‌شناسان، وضعیت بحرانی ایران را تایید نمی‌کنند

نباید بی‌مهابا در خصوص جمعیت تصمیم‌گیری کرد

تامین اقتصادی جمعیت است که اهمیت زیادی دارد

زمینه فرهنگی و اقتصادی افزایش جمعیت باید فراهم
شود

@farazdaily
faraz.ir
گروه علمی-تخصصی جامعه‌شناسی تفسیری برگزار می‌کند:
از سلسله نشست‌های "دیالکتیکهای بدنمندی":
تیغ های جراحی برای نقص زدایی از بدن یا ناقص سازی آن؟
دکتر سیمین کاظمی
دکتر رایحه مظفریان
دوشنبه‌ ۲۳ مهر ۱۴۰۳- ساعت ۱۷
خانه اندیشمندان علوم انسانی

ورود برای علاقه‌مندان آزاد و رایگان است.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Audio
فایل صوتی
🔻علل و زمینه های اجتماعی جراحی زیبایی اندام جنسی زنانه (لابیاپلاستی)
▪️سیمین کاظمی
🔹خانه اندیشمندان علوم انسانی
🔹۲۳ مهر ۱۴۰۳
@drsiminkazemi
وزارت بهداشت، افزایش جمعیت و کم توجهی به سلامت زنان
▪️ سیمین کاظمی/ گفتگو با روزنامه اعتماد
@drsiminkazemi

🔸بعد از تغییر سیاست جمعیتی که حالا معطوف به افزایش جمعیت است، وزارت بهداشت هم رویکرد و دستورالعمل هایش را تغییر داد، چنانکه حاملگی در سن زیر ۱۸ و بالای ۳۵  سال که بر اساس متون و پژوهش های پزشکی به عنوان حاملگی پرخطر شناسایی می شد، از شمول پرخطر بودن خارج و حذف شد و دیگر از نظر وزارت بهداشت سن کمتر از ۱۸ و بیشتر از ۳۵ خطرساز نیست.

🔸این تغییر رویکرد هر چند برای تشویق زنان به فرزندآوری اتخاذ شده اما خطراتی را که جان و سلامت مادر و جنین را تهدید می کند نادیده می گیرد. در واقع وزارت بهداشت هم مانند برخی دیگر از دستگاههای دخیل در امر افزایش جمعیت،  افزایش کمی را هدف خود می داند و به جنبه های مهم دیگر مانند سلامت مادر و جنین بی توجه و بی اعتناست.

🔸سن ۱۵ تا ۴۹ سال سن باروری زنان است، به این معنی که امکان وقوع بارداری در این بازه  سنی وجود دارد ولی به این معنی نیست که تمام این بازه، سن مناسب برای بارداری است. مرجعی مثل سازمان بهداشت جهانی خطرات بارداری در سن پایین را متذکر شده و می گوید بارداری در سن زیر ۱۹ سال نسبت به سن ۲۰ تا ۲۴ سال با خطر بالاتر اکلامپسی، اندومتریت و عفونت های سیستمیک همراه است. همچنین با احتمال بیشتری نوزادشان نارس و دچار کمبود وزن و مشکلات جدی در بدو تولد خواهد بود. در زنان بالاتر از ۳۵ سال هم امکان از دست رفتن بارداری، تولد نوزادان با مشکلات و ناهنجاریهای کروموزومی بیشتر است و احتمال ابتلا به دیابت بارداری و فشارخون بالا در آنها بیشتر است و با احتمال بیشتری زایمان شان با روش سزارین انجام می شود. ولی وزارت بهداشت چشم بر این خطراتی که با سن بالا و پایین برای  مادر و نوزاد وجود دارد، بسته و انکار حاملگی پرخطر را راهی برای افزایش جمعیت می داند.

🔸نادیده گرفتن سن بالا و پایین به عنوان عامل خطر در بارداری، مادرانی که سواد و آگاهی کافی ندارند را در معرض خطر قرار می دهد و با رسالت وزارت بهداشت که محافطت از سلامت جامعه است مغایرت دارد. بارداری باید در شرایط امن و بدون عارضه انجام شود، بی خطر نشان دادن تمام بازه سنی ۱۵ تا ۴۹ سال، زنان را با خطرات جسمی ناشی از بارداری در سنین دو سر طیف مواجه خواهد کرد.همچنین به معنای تایید و تشویق به کودک همسری و مادر شدن نوجوانان است که خود پیامدهای جدی در سلامت جسمی، روانی و اجتماعی نوجوانان دارد.

🔸وزارت بهداشت لازم است در برنامه های مربوط به افزایش جمعیت به حقوق باروری و حق اختیار زنان بر بدن شان احترام بگذارد و رویکرد تشویقی و احترام آمیز را به جای وضع ممنوعیت و محدودیت در پیش بگیرد.

🔸در برنامه جمعیتی فعلی علل واقعی کاهش جمعیت در نظر گرفته نمی شود و تمرکز بر حوزه هایی است که حتی می تواند برای زنان و نوزادان خطرساز باشد. یکی از دلایل اصلی کاهش جمعیت، کاهش میزان ازدواج به دلیل فراهم نبودن شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن است که این امر موجب تجرد یا ازدواج در سنین بالاتر می شود که فرزندآوری را کاهش می دهد. لازم است وضعیت اقتصادی اصلاح شود، امید به جامعه بازگردد و قوانین خانواده که به زیان زنان است اصلاح شود و تشکیل خانواده برای زنان متضمن از دست دادن حقوق شان نشود.

🔸قوانین فعلی به شکلی است که زن بعد از ازدواج استقلال و حقوق اش را از دست می دهد و تحت قیمومت مرد در می آید و برای اکثر فعالیت هایش  مجبور به کسب اجازه از مرد است، با چنین قوانینی زنان تحصیلکرده و مدرن که علاقمند به آزادی و استقلال شان هستند به قرارداد ازدواج که به معنای امضای سند بردگی است رغبت نشان نمی دهند. در مورد فرزندآوری هم اولا مادر حقی بر فرزند ندارد و فرزند متعلق به پدر است و پدر می تواند درباره او تصمیم بگیرد. نقش مادر تقریبا بیشتر از دایه‌گی نیست. ثانیا حمایتی از زنانی که بچه دار می شوند وجود ندارد و به خصوص زن اگر شاغل باشد به علت نبود مهدکودک در محل کار یا گران بودن هزینه مهد مجبور است بین شغل و مراقبت از کودک دست به انتخاب بزند یا سختی فراوانی را برای ایفای دو نقش همزمان تحمل کند‌

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/223749/%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA%DB%8C
زمینه های اجتماعی مخالفت با حق تحصیل کودکان مهاجر

♦️سیمین کاظمی
@drsiminkazemi

🔹پرسش این است که هراس و نفرت و خصومت با مهاجران افغانستانی از کجا می آید؟ آیا صرفاً به افزایش تعداد مهاجران مربوط می شود یا تغییراتی در جامعه ایران منجر به این تعارض و دشمنی با مهاجران شده است؟

🔹به نظر می رسد بحران های طولانی مدت سیاسی و اقتصادی منجر به بروز و شکل گیری آنومی و وضعیت بی هنجاری در جامعه شده است و یکی از نتایج آنومی، تنش و درگیری است. این وضعیت به ویژه طبقه متوسط در حال افول و رو به زوال را تحت تأثیر قرار می دهد که احساس امنیت و آرامش اش را از دست می دهد و احساس ناامنی و تهدید می کند.

🔹 طبقه متوسط برای تشفی و نجات از این وضعیت به دنبال خود ایده آل و آرمانی اش می گردد تا خلا ناشی از احساس تحقیر شدگی اش را پر کند. این خود ایده آل را در گذشته، در ناسیونالیسم افراطی، پدرسالاری و توسل به قدرت جستجو می کند. قدرتی که ممکن است سمبل های آن در گذشته باشد، یا حال...

🔹در نگاه این جامعه تحقیر شده و بخصوص طبقه متوسط رو به اضمحلالی که احساس حقارت می کند، قدرتمندان ستایش و تحسین می شوند و ضعفا و فرودستان خوار و حقیر به نظر می رسند. معیارهای اخلاقی و انسانی در ابهام فرو می روند و قطب نمای اخلاقی جامعه دیگر کار نمی کند. ارزش های اخلاقی و اجتماعی کمرنگ می شود. روشنفکران تخطئه و محکوم می شوند... در واقع جامعه تحقیر شده و رنج کشیده مستعد گرایش به فاشیسم می شود.

🔹در وضعیت آنومی و بی هنجاری و گسیختگی به دنبالش دشمنی و خصومت و تنش تولید می شود، و هر آن بروز تعارضات اجتماعی از جمله تعارضات قومی و نژادی امکان پذیر است. اینجاست که به ناگهان مهاجر افغان آماج نفرت و دشمنی قرار می گیرد و مقصر وضع موجود شناخته می شود و مهاجران قربانی تبعیض در چنین جامعه ای می شوند.

🔹در این موج مهاجرستیزی و مقصرانگاری مهاجران، از آنجا که استانداردهای اخلاقی و انسانی در برابر مهابت بحران اقتصادی و سیاسی محو و کمرنگ شده اند، دیگر نه «بنی آدم اعضای یک پیکرند» کار می کند و نه «هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش نپرسید» محلی از اعراب دارد. این موج به سرعت در حال سرایت به لایه های بیشتری از جامعه است و مهاجرستیزی به اشکال مختلف در حال ظهور است، چنانکه حتی کودکان مهاجر هم آماج نفرت و دشمنی قرار می گیرند و حق تحصیل شان سلب می شود.

🔹برای جامعه ای که نفرت و خصومت علیه مهاجران به عنوان بخش فاقد قدرت ترویج می شود و تبعیض علیه آنها موجه جلوه می کند؛ باید نگران بود. در جامعه ای که سیاستمدار آن از «طرد» به عنوان راه حل مقابله با مهاجر افغانستانی استفاده می کند، باید برای آینده آن نگران بود که سالهای بعد این راه حل را برای یک گروه اجتماعی دیگر جایز بداند. جامعه ای که نابرابری قومی و نژادی را قبول می کند، در آن نابرابری جنسیتی و طبقاتی هم امری حتمی است. باید ترسید و نگران بود برای چنین جامعه ای. کسانی که در هر جایگاهی بر آتش افغان ستیزی می دمند، در برابر جامعه و آینده مسوولند.

🔸 گزارش روزنامه شرق از نشست تحصیل کودکان مهاجر در ایران در لینک زیر قابل دسترسی است:
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-946332
بی عدالتی آموزشی، کالایی شدن آموزش و از دسترس خارج شدن پزشکی
▪️سیمین کاظمی/ گفتگو با شرق
@drsiminkazemi
🔹در جامعه ما از بدو تاسیس دانشگاه، موفقیت تحصیلی با پذیرفته شدن در رشته پزشکی تعریف می شده است. علاوه براین با توجه به اینکه شغل پزشکی با ثروت و منزلت اجتماعی بالا پیوند داشته، تحصیل در پزشکی یکی از راه های تحرک اجتماعی صعودی بوده است. مثلاً فردی از طبقه فقیر و متوسط می توانسته با قبولی در پزشکی و پزشک شدن طبقه اجتماعی خود را تغییر دهد. اما در دهه های اخیر عوامل سیاسی و اقتصادی در دسترسی به پزشکی اثرگذارتر از قبل شده اند و چون پزشکی یک امتیاز تلقی می شود، این امتیاز مانند بسیاری دیگر از امتیازات به طور عادلانه در اختیار همه داوطلبان قرار ندارد. حالا طبقه اجتماعی، سکونت در شهرهای بزرگ، نوع سهمیه در دسترسی به پزشکی تعیین کننده تر از قبل هستند و به نظر می رسد از دهه هشتاد رقابت بر سر پزشکی نابرابرتر از قبل شده است.

🔹با این رقابت شدیدی که بر سر پزشکی و رشته های هم ارز آن در دانشگاههای دولتی به وجود آمده، بخشی از داوطلبان راه دیگری را برای رسیدن به آن برمی گزینند که دانشگاه آزاد است. این بخش از داوطلبان با اتکا به سرمایه های خانواده های شان راهی دانشگاه آزاد می شوند. طبقه مرفه مشکلی در تأمین شهریه ندارند، اما طبقه متوسط که برای تامین آینده فرزندان شان مجبور به فرستادن آنها به دانشگاه آزاد می شوند ممکن است این هزینه ها را به سختی تامین کنند و افزایش شهریه بارسنگین اقتصادی بر دوش آنها خواهد بود.

🔹دانشگاه آزاد یکی از تجلیات بارز و روشن کالایی شدن آموزش است که دانشگاه به عنوان یک نهاد اقتصادی متاثر از وضعیت بازار است. در این نهاد اقتصادی، گرانی و تورم بر میزان شهریه ها تأثیر می گذارد، چنانکه امسال شهریه برخی رشته ها مثل پزشکی دو تا سه برابر شده است و دانشجویان طبقه متوسط در تأمین آن دچار مشکل شده اند.

🔹از دهه هشتاد پزشکی به یکی از رشته هایی تبدیل شده که اندک اندک از دسترس طبقه متوسط خارج و به رشته ای برای دانش آموزان طبقه سرمایه دار تبدیل می شود که در کنار سایر امتیازات از امتیاز تحصیل در پزشکی نیز برخوردار باشند. چنین وضعیتی برای دانش آموزان به خصوص طبقه فرودست ناامید کننده است و کم کم این باور به وجود آمده است که تحصیل کاری بی فایده است و درس خواندن و سواد الزاما به پیشرفت تحصیلی و شغلی و تحرک اجتماعی منجر نمی شود. این کارکرد نظام آموزشی در یک جامعه نابرابر، بازتولید نابرابری های اجتماعی است.

🔹 سیطره نظام سرمایه داری و محوریت یافتن پول در جامعه موجب شده است، علاقه به پزشکی و احساس تعهد به جامعه و کمک به دردمندان کمتر از گذشته در انتخاب رشته پزشکی نقش داشته باشد. در واقع سویه های خیرخواهانه و اخلاقمدارانه در انتخاب پزشکی کمرنگ تر از گذشته شده است. عموماً به پزشکی به عنوان یک رشته پولساز نگاه می کنند که امتیاز کسب پول و وجهه اجتماعی را برای فرد به ارمغان می آورد. برای همین اشخاص می خواهند علیرغم نداشتن علاقه و صلاحیت علمی به این رشته پولساز که در واقع یک امتیاز است دست پیدا کنند.

🔹 در این رقابت سنگین، کنترل سیاسی و اقتصادی بر تحصیل پزشکی باعث شده است که عده ای از تحصیل در این رشته باز بمانند و دچار سرخوردگی و احساس محرومیت شوند. به خصوص وقتی راه حلِ تحصیل پزشکی در دانشگاه آزاد نیز با افزایش شهریه از دسترس طبقه متوسط خارج می شود، قابل انتظار است که این احساس محرومیت در فرزندان این طبقه تشدید شود.

🔹 بی عدالتی در نظام آموزشی، از طرفی انگیزه های تحصیل و درس خواندن را در دانش آموزان بیش از پیش از بین می برد و از طرف دیگر تصرف فرصت ها و جایگاههای مهم آموزش عالی توسط افراد بدون صلاحیت علمی، موجب افت وضعیت علمی و تخصصی کشور خواهد شد. بسیاری از این افراد که بدون صلاحیت وارد رشته های مهم و مقاطع بالای دانشگاهی می شوند، ممکن است بعد از فارغ التحصیلی در رشته ای که مدرک گرفته اند کار نکنند یا به خاطر عدم صلاحیت یا به خاطر احساس بی نیازی از آن. به این ترتیب و با چنین روندی نیاز کشور به فارغ التحصیلان رشته های مهم بدون پاسخ باقی می ماند.
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-946820
درباره گرایش زنان  به دخانیات
▪️سیمین کاظمی/ گفتگو با شرق
@drsiminkazemi
در مورد افزایش مصرف دخانیات در زنان، به نظر می رسد از طرفی برنامه های پیشگیری از مصرف دخانیات ناموفق بوده است، چنانکه قلیان کشیدن از نظر بسیاری رفتار پرخطر به حساب نمی آید و انتشار اطلاعات نادرست درباره قلیان و سیگارهای لایت، باعث شده خطرات آنها به درستی ادراک نشود. حالا قلیان کشیدن به عنوان یک تفریح در بین بخشی از جامعه محبوبیت دارد، و از آنجا که مرزهای جنسیتی تفریح در حال کمرنگ شدن هستند، زنان هم ممکن است بیش از پیش و در کنار مردان و خانواده و دوستان به چنین تفریحی روی بیاورند و به تدریج دچار اعتیاد و تبعات آن شوند.

در تبلیغات عمدتا غیررسمی سیگار، با استفاده از  دیدگاه جنسیت زده حاکم بر جامعه، سیگارهای لایت به عنوان زنانه معرفی می شوند، به طوری که انگار به زنان اطمینان می دهند که این نوع سیگار جنسیتی شده که سبک و زنانه است، آسیب زا نخواهد بود و زنان را به سیگار کشیدن ترغیب می کنند. افزایش سیگار کشیدن زنان دلایل دیگری هم دارد، از جمله اینکه بخشی از زنان جوان برای نمایش سبک زندگی مدرن و متفاوت و مقاومت در برابر محدودیت ها به سیگار کشیدن روی می آورند و البته به این ترتیب به سلامت خودشان آسیب می زنند.

سیگار در ایران بدون محدودیت سنی و مثل کالاهای دیگر عرضه می شود. دسترسی به آن آسان و قیمتش نسبتا ارزان است. از طرف دیگر برنامه پیشگیری از دخانیات ناموفق است و مرجعیت علمی وزارت بهداشت در یک دهه اخیر ضعیف شده است. مردم کمتر از گذشته به پیام های وزارت بهداشت در حوزه سلامت اعتماد می کنند و منبع اطلاعات شان به مجاری غیررسمی و غیرعلمی شیفت پیدا کرده است. این موضوع یکی از عوامل مهم افزایش گرایش به سیگار و الکل و روانگردان ها هم در میان مردان و هم زنان  است.
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-947937
زنان، خانه داری و افسردگی
▪️سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🌕 به‌طور‌کلی میزان افسردگی و اضطراب‌ میان زنان بیشتر از مردان است، که البته گاهی در این مورد اغراق‌هایی هم صورت می‌گیرد که باید متوجه آن بود. در مورد شیوع بالای اضطراب و افسردگی‌ میان زنان تبیین‌های مختلفی می‌توان ارائه داد.

🌕یکی اینکه ممکن است زنان بیشتر از مردان مشکلات روانی‌شان را افشا کنند و رفتار بیماری و درمان‌جویی آنها متفاوت از مردان باشد؛ یعنی ممکن است مردان به علت تفکر مردسالارانه مبنی‌بر اینکه «مرد باید قوی و مقاوم باشد و بیمار نشود»، تا وقتی این بیماری‌ها موجب اختلال عملکرد آنها نشود، مشکلشان را بیان نکنند. در مقابل زنان با تجربه سطوح پایین‌تری از اضطراب و افسردگی، مشکل و برچسب بیماری را بپذیرند، در تحقیقات بیان کنند یا برای درمان مراجعه کنند‌.

🌕تبیین دیگر این است که زنان و مردان تجربیات متفاوتی دارند و نابرابری جنسیتی موجب می‌شود زنان فشارهای اجتماعی را تحمل کنند؛ بیشتر در خانه باشند و زندگی‌شان تحت تبعیض در سطوح مختلف باشد. همین زمینه را برای افسردگی و اضطراب فراهم می‌کند.

🌕نتیجه مطالعات متعدد در ایران نشان می‌دهد که شیوع افسردگی در زنان خانه‌دار بیشتر از زنان شاغل است. ما می‌دانیم که میزان مشارکت اقتصادی زنان حدود 14 درصد است؛ یعنی اکثریت زنان از نظر اقتصادی غیرفعال و خانه‌نشین هستند. با این وصف وقتی میزان شیوع افسردگی زنان بیشتر می‌شود، دیگر جای تعجب ندارد، بلکه جای تأسف دارد که در این کشور تا این اندازه به وضعیت زنان بی‌اعتنایی  می‌شود.

🔹 از گفتگو با شرق/ ۱۶ آبان
🔘کنترل سختگیرانه
درباره خودکشی دختران دانش آموز
▪️سیمین کاظمی(گفتگو با جهان صنعت)
https://jahanesanat.ir/?p=499619
کنترل سختگیرانه
(درباره خودکشی دختران دانش آموز)

▪️سیمین کاظمی (گفتگوی منتشر شده در روزنامه جهان صنعت)
@drsiminkazemi
🔹اخیرا دو دختر بچه دانش آموز خودکشی کردند یکی برای لاک و شلوار جین.... به نظر شما دلیل این خودکشی ها چیست؟
🔸مدارس دخترانه بیش از چهار دهه است که اصلی ترین عرصه کنترل و نظارت بر دختران و مداخله در مسایل شخصی آنها هستند. تسلیم دختران به ضوابط و قواعد سختگیرانه رسمی و همچنین اطاعت پذیر کردن آن ها به فرمان های نظام فرهنگی اجتماعی مردسالاری یکی از کارکردهای مهم نظام آموزشی است. میزان تاب آوری افراد در برابر این سختگیری ها و نظام آموزشی که خردکننده اراده فردی است متفاوت است، چنانکه برخی تاب نمی آورند و در برهمکنش عوامل دیگر ممکن است اقدام به خودکشی کنند. 

🔹آموزش و پرورش چقدر در این رویدادها نقش دارد؟
🔸آموزش و پرورش و مدارس وقتی نقش حمایتی شان را فراموش کرده باشند و صرفا روی نقش سرکوبگرانه و تحمیل انضباط کورکورانه متمرکز شوند، به عامل فشار بر دانش آموزان تبدیل می شوند و دانش آموز  را به ورطه نابودی می کشند.

🔹 برخی خودکشی از این دختر بچه ها را غیرمعمول و به دلایل مضحک می نامند، چرا این تفکر وجود دارد؟
🔸وجود چنین تفکری ناشی از این است که برخی خودکشی را فقط واکنشی به فشارهای بسیار مهم اجتماعی و اقتصادی می دانند که بزرگسالان با آن مواجه هستند. در حالیکه برای یک نوجوان مساله ای مثل تهدید به اخراج یا سلب آزادی هایش سهمناک ترین فشاری است که می تواند تصور  کند و آینده و امید خود را بر بادرفته می بیند. برای همین یک نوجوان ممکن است به دلایلی مثل اخراج از مدرسه و تهدید و ترس از واکنش خانواده به وضعیت تحصیلی اش و... یعنی دلایلی که شاید از نظر برخی بزرگسالان احمقانه و مضحک باشد، دست به خودکشی بزند.

🔹 برخی ها نسل جدید نسبت به دهه هفتاد و شصت را فاقد روحیه جنگجویی و صبوری می دانند، چرا؟
🔸تحلیل نسلی در مورد مساله خودکشی ناکافی و گمراه کننده است. اولا در دهه شصت و هفتاد خودکشی افراد گمنام بازتاب رسانه ای پیدا نمی کرد و بحث درباره آن به عرصه عمومی کشیده نمی شد. ثانیا چنین تحلیلهای نسلی اغلب بدون پشتوانه علمی است وبعضی افراد تمایل دارند تجربه شخصی خود را که برآیند عوامل مختلف است به یک نسل یا جامعه تعمیم بدهند که این یک روش غیرعلمی است.  تحلیل نسلی از این رو گمراه کننده است که سایر عوامل در آن نادیده گرفته می شود و مساله به جبر نسل تقلیل داده می شود.

🔹خودکشی دختران دانش آموزی چه پیامدهای دارد؟
🔸خودکشی یکی از علل مرگ قابل پیشگیری است و اگر اقدامات مناسبی صورت گیرد می شود از چنین مرگهایی پیشگیری کرد. خودکشی دختران دانش آموز وقتی تکرار می شود، دلالت بر این دارد که دولت و سایر نهادهای اجتماعی توجه و تلاش کافی برای پیشگیری انجام نمی دهند و از طرفی دختران نوجوان در معرض فشارها و سختگیری های  خانه و مدرسه و... هستند، چنین وضعیتی نگرانی درباره آینده و سلامت دختران دانش آموز را بیشتر می کند.

🔹خانواده ها باید چه رفتاری با آنها بکند؟
🔸خانواده باید از شخص نوجوان حمایت کنند نه اینکه صرفا با سختگیری و خشونت بخواهد او را تحت کنترل در بیاورد. اگر علایم افسردگی و اضطراب یا مشکلاتی مثل افت تحصیلی در فرزندشان می بینند با رویکرد حمایتی با مساله مواجه شوند، و از روانپزشک کمک بگیرند.

🔸 از لحاظ جامعه شناسی میان خودکشی دختر افغانستانی و ایرانی فرقی وجود دارد.
🔹دختر  افغانستانی، در تقاطع نظام های تبعیض طبقاتی، تبعیض نژادی/قومی و تبعیض جنسیتی، فرودست ترین موقعیت را در جامعه داشت. او را به زحمت در مدرسه ثبت نام کرده بودند. هم تبارانش با تحقیر در جامعه ایران زندگی می کنند، از خانواده ای فقیر بوده که در تنگنای فقر و نداری قرار دارد، و در موقعیت فرودست و تبعیض آمیز مونث بودن در یک جامعه مردسالار رنج می برده است. قرار گرفتن در یک چنین تقاطعی از انواع ستم خردکننده است و با چنین وضعیتی در معرض سرکوب و تهدید مدرسه هم قرار گرفته است که سرانجام به خودکشی منجر شده است.

🔹برخی مقررات مانند برنداشتن ابرو و حتی رنگ مو و...همیشه در مدرسه دخترانه ممنوع بوده اما چرا قبلا توسط دختران رعایت میشده ولی حالا نه؟
🔸ارزش ها و هنجارها در جامعه تغییر کرده است. و ارزش ها و هنجارهای مدارس گاهی در تضاد با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی جدید قرار می گیرد. برای همین دانش آموزان با اتکا به همان ارزش ها و هنجارهای جامعه بزرگتر ممکن است در برابر مدرسه مقاومت کنند و زیر بار کنترل سختگیرانه مدرسه بر ظاهر و لباسشان نروند.
🔸 ما به محاصره خشونت درآمده‌ایم /رشته‌های پیوند افراد به جامعه سست شده /انتشار استوری‌های قاتل پزشک اشتباه محض بود


دکتر سیمین کاظمی، پزشک، جامعه‌شناس و پژوهشگر در #خبرآنلاین:
▫️تعدد خبرهای قتل، خشونت، خودکشی نشان می‌دهد ما به محاصره خشونت درآمده‌ایم آن هم خشونت به اشکال غیرمنتظره و تکان دهنده.

▫️در جامعه‌ای که در آن چشم انداز بهبود و تغییر مثبت، تاریک و مبهم است. جامعه‌ای که افراد نسبت به آن احساس تعلق نمی‌کنند، رشته‌های پیوند افراد به جامعه سست شده، ارزش‌های اخلاقی و انسانی ضعیف شده و امیدواری به زندگی کمرنگ شده است.

▫️ما هیچگاه ندیده‌ایم مقامات رسمی، حتی زنانی که در دولت و مجلس هستند بیایند و به صراحت خشونت علیه زنان را محکوم کنند. حتی اگر ظاهرا بخواهند حمایت کنند با اما و اگر است.این یعنی اینکه خشونت علیه زنان در ایران عادی است و از این جهت کشور برای زنان ناامن است.

▫️نحوه بازنمایی خودکشی یا قتل در رسانه‌ها مهم است. قهرمان سازی، عادی سازی و برجسته کردن مرتکبان کار نادرستی است. مثلا در مورد خبر قتل یک نفر پزشک یا خبرنگار زن، تعدادی در حمایت از قاتل نظر داده بوده‌اند یا قربانیان را نکوهش کرده بودند.

▫️وقتی در جامعه‌ای قتل و خشونت مقبولیت اجتماعی داشته باشد، یعنی در آن جامعه هم فاجعه اخلاقی رخ داده و هم باید انتظار تداوم خشونت‌های شدیدتر از این را داشت.

📌متن کامل گفت‌وگوی مستوره نصیری را اینجا بخوانید:
khabaronline.ir/xmSVd


@KhabarOnline_ir | khabaronline.ir
ما به محاصره خشونت درآمده ایم
♦️سیمین کاظمی /بخشی از گفتگوی منتشر شده در خبرآنلاین
@drsiminkazemi
▪️ تعدد خبرهای قتل، خشونت، خودکشی و... نشان می دهد ما به محاصره خشونت درآمده ایم. آن هم خشونت به اشکال غیرمنتظره و تکان دهنده. وقتی خبر قتل خبرنگار، پزشک، خواننده و زنان منتشر می شود یا خبر خودکشی دانش آموز و روزنامه نگار و اعدام  به ما می رسد، آشکارا شبح مرگ و تباهی را بر فراز جامعه می توان دید و این هولناک و نگران کننده و اضطراب آور است.

▪️این خشونت ها محصول تحولات کوتاه مدت نیست، بلکه در طی دهه های اخیر پرورده شده و حالا داریم نتایج آن را می بینیم و همچنان خواهیم دید. خشونت در یک جامعه ناامید و بی آینده امکان بروز می یابد؛ در جامعه ای که در آن چشم انداز بهبود و تغییر مثبت، تاریک و مبهم است. جامعه ای که افراد نسبت به آن احساس تعلق نمی کنند، رشته های پیوند افراد به جامعه سست شده، ارزش های اخلاقی و انسانی ضعیف شده و امیدواری به زندگی کمرنگ شده است.

▪️ساختار سیاسی در رفتار کنشگران اجتماعی تاثیرگذار است. جامعه در موقعیت محاسبه ناپذیری و اضطراب است. گویا رسیدن به یک وضعیت باثبات و یک زندگی بی دغدغه به رویایی دور و تحقق نیافتنی تبدیل شده است. ساختار سیاسی در برساخت چنین موقعیتی مسوول است. اما این مسوولیت را نمی پذیرد یا کاری برای ترک این موقعیت و فراهم کردن آرامش و ثبات برای جامعه نمی کند یا از انجام آن عاجز است. چنین موقعیتی به جامعه آسیب می زند، از جمله این آسیب ها بروز خشونت است.

▪️خشونت خانگی، عمدتا متوجه زنان است و در اخباری که اخیرا منتشر همه موارد قتل زنان به دست بستگان نزدیک شان اتفاق افتاد. همین قتل زنان را متمایز می کند و باید آن را ذیل خشونت مبتنی بر جنسیت یا خشونت علیه زنان دسته بندی کنیم. تلاش رسمی برای انکار خشونت علیه زنان و تحریف آن به "اختلافات خانوادگی" نکته قابل تاملی است. وقتی اصطلاح اختلاف خانوادگی به کار می رود، گویا دو طرف کاملا مساوی بوده  از قدرت و امکانات و اختیارات یکسان برخوردار بوده اند و حالا در یک درگیری یکی مغلوب شده است. این در حالی است که در این به اصطلاح "اختلافات خانوادگی" همیشه زنان قربانی می شوند، چون قدرت کمتری دارند و قانون هم از آنها حمایت نمی کند. در مقابل قانون آشکارا از خشونت مردان علیه زنان حمایت می کند. ما هیچگاه ندیده ایم مقامات رسمی، حتی زنانی که در دولت و مجلس هستند بیایند و به صراحت خشونت علیه زنان را محکوم کنند. حتی اگر ظاهرا بخواهند حمایت کنتد با اما و اگر است.این یعنی اینکه خشونت علیه زنان در ایران عادی است و از این جهت کشور برای زنان ناامن است.

▪️ نحوه بازنمایی خودکشی یا قتل در رسانه ها مهم است. برای همین رسانه ها باید در انتشار گزارش ها باید مراقب باشند که ارزیابی مثبتی از خودکشی یا قتل به مخاطب منتقل نکنند. مثلا انتشار استوری های قاتل پزشک اشتباه محض بود. در مورد خودکشی هم نباید از شخص قهرمان ساخت یا مثلا اصطلاح مرگ خودخواسته یا خودکشی اعتراضی را به کار برد. اینها به نوعی ستایش و تحسین خودکشی است. قهرمان سازی، عادی سازی و برجسته کردن مرتکبان کار نادرستی است. حالا رسانه ها نقش مهم تری پیدا کرده اند، مخصوصا که افراد، واکنش جامعه به چنین اخباری  را از طریق کامنت ها و نظرات کاربران می توانند ببینند. مثلا در مورد خبر قتل یک نفر پزشک یا خبرنگار زن، تعدادی در حمایت از قاتل نظر داده بوده اند یا قربانیان را نکوهش کرده بودند. وقتی در جامعه ای قتل و خشونت مقبولیت اجتماعی داشته باشد، یعنی در آن جامعه هم فاجعه اخلاقی رخ داده و هم باید انتظار تداوم خشونت های شدیدتر از این را داشت.
http://khabaronline.ir/xmSVd
2025/01/10 01:56:54
Back to Top
HTML Embed Code: