(ادامه از پست قبل)
فرهنگ تنها مختص بهجا آوردن آداب سنتی و تاریخی در مناسبتهای خاص نیست. فرهنگ تنها "آگاهانه" بر اساس یک اصول خاص زندگی کردن نیست. فرهنگ هر آنچیزیست که به طور مستمر و روزمره در یک جامعه تکرار و تبادل میشود. فرهنگ نظام فکریایست که طی سالها تکرار و تمرین در ذهن افراد شکل میگیرد. فرهنگ هر آن چیزیست که چه بسا "ناآگاهانه" ترویج و تکثیر میشود. در نتیجه، با نفوذ به این فرهنگ و القای این تفکر که «فقط خودت مهم هستی» میتوان چنان ضربهی مهلکی بر آن وارد کرد که به مبنا و کارکرد ساختارهای اجتماعی آن آسیبهای جدی وارد کند. کسانی که منافع خود را در این بحرانهای اجتماعی میبینند، پیوسته و به اشکال مختلف به آن دامن میزنند و به این بحرانها روح و جلا میدهند. حتی شعارهایشان مبنی بر اینکه «هنوز جامعه آمادگیاش را ندارد» بیشتر از اینکه انعکاسی از واقعیت باشد، دزدیدن زمان برای این است که جامعه را برای برونرفت از این بحرانهای پیدرپی تضعیف کنند؛ تا آنجا که افراد این جامعه هم این وضعیت را پذیرا شوند و به این نتیجه برسند که لیاقتشان هم چیزی بیشتر از این نیست! دزدان زمان وقتکُشی میکنند و گسترهی بحران را بیشتر و بیشتر میکنند.
خوشبختانه، برخلاف آنچه که تاجرانِ بحران تلاش بر جلوه دادن آن دارند، هیچ ملتی یکدست و یکشکل نیست. هیچ ملتی را نمیتوان زیر عناوینی چون بیلیاقت، ترسو، ناسپاس، بیسواد، نادان و ناآماده در یک دسته قرار داد و بدینصورت هر بلایی که بر سرشان بیاید را توجیه کرد. موضوع بر سر میزان لیاقت کل یک ملت نیست. موضوع بر سر این است که چه ابزار و فضایی را در اختیار یک ملت گذاشتهایم. محیطی که پیوسته بحران ایجاد میکند و از این بحرانها استفادههای ابزاری میکند چه توقعی از ملتی دارد که هم باید این بحرانهای پیاپی را تحمل کند و هم بار این انگ را به دوش بکشد که لیاقتش چیزی بیشتر از این نیست؟!
شوربختانه برای تاجران بحران، هیچ ملتی یکدست نیست و هر چقدر که آنها سعی در یکدستسازی ملت کنند، همیشه نیرویی از گوشه و کنار آن بر میخیزد و این یکدستسازیها را به چالش میکشد. ایدهی یکدستسازی یک جامعه توهمیست که ذینفعان، با کمک قدرت رسانه همواره سعی بر تزریق آن به مردم داشتهاند؛ جوری که حتی به مبارزان هم القا شده است که برای مبارزه "باید" یکدست شد، در حالیکه هرگز یک ملت ۸۰ میلیونی یکدست نخواهد بود و انتظار برای یکدست شدن یک ملت به عنوان "تنها راه مبارزه" موهومیست که مردم را به انتظار رسیدن روزی که «همه با هم بیرون بریزند» از هر قدم و حرکت به ظاهر کوچکی بازمیدارد.
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
فرهنگ تنها مختص بهجا آوردن آداب سنتی و تاریخی در مناسبتهای خاص نیست. فرهنگ تنها "آگاهانه" بر اساس یک اصول خاص زندگی کردن نیست. فرهنگ هر آنچیزیست که به طور مستمر و روزمره در یک جامعه تکرار و تبادل میشود. فرهنگ نظام فکریایست که طی سالها تکرار و تمرین در ذهن افراد شکل میگیرد. فرهنگ هر آن چیزیست که چه بسا "ناآگاهانه" ترویج و تکثیر میشود. در نتیجه، با نفوذ به این فرهنگ و القای این تفکر که «فقط خودت مهم هستی» میتوان چنان ضربهی مهلکی بر آن وارد کرد که به مبنا و کارکرد ساختارهای اجتماعی آن آسیبهای جدی وارد کند. کسانی که منافع خود را در این بحرانهای اجتماعی میبینند، پیوسته و به اشکال مختلف به آن دامن میزنند و به این بحرانها روح و جلا میدهند. حتی شعارهایشان مبنی بر اینکه «هنوز جامعه آمادگیاش را ندارد» بیشتر از اینکه انعکاسی از واقعیت باشد، دزدیدن زمان برای این است که جامعه را برای برونرفت از این بحرانهای پیدرپی تضعیف کنند؛ تا آنجا که افراد این جامعه هم این وضعیت را پذیرا شوند و به این نتیجه برسند که لیاقتشان هم چیزی بیشتر از این نیست! دزدان زمان وقتکُشی میکنند و گسترهی بحران را بیشتر و بیشتر میکنند.
خوشبختانه، برخلاف آنچه که تاجرانِ بحران تلاش بر جلوه دادن آن دارند، هیچ ملتی یکدست و یکشکل نیست. هیچ ملتی را نمیتوان زیر عناوینی چون بیلیاقت، ترسو، ناسپاس، بیسواد، نادان و ناآماده در یک دسته قرار داد و بدینصورت هر بلایی که بر سرشان بیاید را توجیه کرد. موضوع بر سر میزان لیاقت کل یک ملت نیست. موضوع بر سر این است که چه ابزار و فضایی را در اختیار یک ملت گذاشتهایم. محیطی که پیوسته بحران ایجاد میکند و از این بحرانها استفادههای ابزاری میکند چه توقعی از ملتی دارد که هم باید این بحرانهای پیاپی را تحمل کند و هم بار این انگ را به دوش بکشد که لیاقتش چیزی بیشتر از این نیست؟!
شوربختانه برای تاجران بحران، هیچ ملتی یکدست نیست و هر چقدر که آنها سعی در یکدستسازی ملت کنند، همیشه نیرویی از گوشه و کنار آن بر میخیزد و این یکدستسازیها را به چالش میکشد. ایدهی یکدستسازی یک جامعه توهمیست که ذینفعان، با کمک قدرت رسانه همواره سعی بر تزریق آن به مردم داشتهاند؛ جوری که حتی به مبارزان هم القا شده است که برای مبارزه "باید" یکدست شد، در حالیکه هرگز یک ملت ۸۰ میلیونی یکدست نخواهد بود و انتظار برای یکدست شدن یک ملت به عنوان "تنها راه مبارزه" موهومیست که مردم را به انتظار رسیدن روزی که «همه با هم بیرون بریزند» از هر قدم و حرکت به ظاهر کوچکی بازمیدارد.
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
(ادامه از پست قبل)
یک ملت چنین نیست که:
«حالا همه با هم بریزیم تو خیابون!»
«حالا همه با هم بریم یک شعار بدیم!»
«حالا همه با هم بریم رای بدیم!»
«حالا همه با هم بریم رای ندیم!»
«همه با هم بریم طرفداری استقلال علیه یک تیم عربی!»
«همه با هم بریم طرفداری پرسپولیس علیه اون یکی تیم عربی!»
«حالا همینی که من میگم رو اجرا کنید وگرنه حقتون همینی هست که داره سرتون میاد!!»
تصور اینکه یک ملت چند ۱۰ میلیونی همزمان با هم یک صدا بدهند نه عملیست و نه عقلانی. هیچ ملتی پیرو یک خطر فکری، عملی و اعتقادی نیست و نخواهد بود. آنکس که از این ناهمسویی در یک جامعهی ۸۰ میلیونی گله میکند و به واقع از آن برای سرکوفت زدن به کل یک ملت استفاده میکند، یا از درک تنوع فکری و فرهنگی یک ملت عاجز است و یا از این سرکوفت زدنهای پیاپی ریگی به کفش دارد.
مسئله تنها بر سر این نیست که چرا یک ملت همزمان بپا نمیخیزد؛ مسئله این است که چگونه همچین باور ناممکنی به یک جامعه تزریق شده است و عمر میلیونها انسان را به امید رسیدن این روز موعود هدر داده است. سوال این است که چرا حتی کسانی که ادعای اپوزیسیون بودن میکنند، به جای روشنگریِ مردم و برجسته کردن اهمیت تشکل و تحزب، سالهای سال را به جو دادن، شعارهای پوپولیستی، لعنت فرستادن، لجنپراکنی، فحاشی و تخریب همدیگر، وکالت گرفتن و انحصارطلبی برای نجات ملت متکثری همچون ایران سپری کردهاند؟ این سوال مهمیست که هم مبارزان، و هم کسانی که دل در گرو این افراد گذاشتهاند نیاز دارند به آن پاسخ دهند.
منتظر رسیدن زمان مناسب نمانیم و به انتظار همسو شدن همهی اعضای جامعه با یکدیگر نیز ننشینیم. آن روز هرگز نخواهد آمد و هر چه زودتر به این نتیجه برسیم وقت کمتری را به "انتظار کشیدن" هدر میدهیم. امید و انرژی و انگیزهمان را با دیدن ناکاستیها، ناراستیها و کشمکشها از دست ندهیم. این موارد مختص ملت ما نیست و در پیشرفتهترین و مدعیترین کشورهای دنیا هم میتوانیم شاهد این موارد باشیم. لازم نیست هر کداممان به قدر یک ملت تلاش کنیم و به قدر هزاران نفر هم از خود توقع داشته باشیم؛ به همان اندازهی توان خود برای بهبود شرایط تلاش کنیم و خود و دیگران را با توقعات نابجا فرسوده نکنیم. آموزش دهیم، آموزش ببینیم و سطح گفتگوهایمان را ارتقا دهیم. ما قرار نیست در همهی موارد با هم همفکر و همسو باشیم اما این به معنای دشمن بودنمان نیست. آموزش، گفتگو و تعامل قرار نیست همهمان را یکدست فرهیخته و درستکار سازد، اما نقشی پررنگ در رشد فکر و فرهنگی جامعه و گستردهتر کردن نگاهمان در مسائل مختلف ایفا خواهد کرد.
انسان یک لوح سپید نیست! انسان مجموعهای از الگوها و هزارتوهای پیچیده است که طی سالها تعاملهای گسترده بین ژن، مغز و محیط بوجود آمده. در نتیجه انتظار تغییرات آنی، علنی و گسترده را از خود و دیگران نداشته باشیم. آموزش و آگاهی قرار نیست هر کس را به یک شکل و اندازه متحول کند. اجازه ندهیم که مقاومتها، درجازدنها، مسخره کردنها و انگزدنهای نابجا ما را از تلاش برای داشتن ایرانی بهتر ناامید کند. ایرانیان مثل هر ملت دیگری شایستهی آزادی و عدالت و داشتن یک زندگی آبرومندانه هستند.
#فرهنگ
#جامعه
#تاریخ
#آموزش
#آزادی
@earthling_alien
یک ملت چنین نیست که:
«حالا همه با هم بریزیم تو خیابون!»
«حالا همه با هم بریم یک شعار بدیم!»
«حالا همه با هم بریم رای بدیم!»
«حالا همه با هم بریم رای ندیم!»
«همه با هم بریم طرفداری استقلال علیه یک تیم عربی!»
«همه با هم بریم طرفداری پرسپولیس علیه اون یکی تیم عربی!»
«حالا همینی که من میگم رو اجرا کنید وگرنه حقتون همینی هست که داره سرتون میاد!!»
تصور اینکه یک ملت چند ۱۰ میلیونی همزمان با هم یک صدا بدهند نه عملیست و نه عقلانی. هیچ ملتی پیرو یک خطر فکری، عملی و اعتقادی نیست و نخواهد بود. آنکس که از این ناهمسویی در یک جامعهی ۸۰ میلیونی گله میکند و به واقع از آن برای سرکوفت زدن به کل یک ملت استفاده میکند، یا از درک تنوع فکری و فرهنگی یک ملت عاجز است و یا از این سرکوفت زدنهای پیاپی ریگی به کفش دارد.
مسئله تنها بر سر این نیست که چرا یک ملت همزمان بپا نمیخیزد؛ مسئله این است که چگونه همچین باور ناممکنی به یک جامعه تزریق شده است و عمر میلیونها انسان را به امید رسیدن این روز موعود هدر داده است. سوال این است که چرا حتی کسانی که ادعای اپوزیسیون بودن میکنند، به جای روشنگریِ مردم و برجسته کردن اهمیت تشکل و تحزب، سالهای سال را به جو دادن، شعارهای پوپولیستی، لعنت فرستادن، لجنپراکنی، فحاشی و تخریب همدیگر، وکالت گرفتن و انحصارطلبی برای نجات ملت متکثری همچون ایران سپری کردهاند؟ این سوال مهمیست که هم مبارزان، و هم کسانی که دل در گرو این افراد گذاشتهاند نیاز دارند به آن پاسخ دهند.
منتظر رسیدن زمان مناسب نمانیم و به انتظار همسو شدن همهی اعضای جامعه با یکدیگر نیز ننشینیم. آن روز هرگز نخواهد آمد و هر چه زودتر به این نتیجه برسیم وقت کمتری را به "انتظار کشیدن" هدر میدهیم. امید و انرژی و انگیزهمان را با دیدن ناکاستیها، ناراستیها و کشمکشها از دست ندهیم. این موارد مختص ملت ما نیست و در پیشرفتهترین و مدعیترین کشورهای دنیا هم میتوانیم شاهد این موارد باشیم. لازم نیست هر کداممان به قدر یک ملت تلاش کنیم و به قدر هزاران نفر هم از خود توقع داشته باشیم؛ به همان اندازهی توان خود برای بهبود شرایط تلاش کنیم و خود و دیگران را با توقعات نابجا فرسوده نکنیم. آموزش دهیم، آموزش ببینیم و سطح گفتگوهایمان را ارتقا دهیم. ما قرار نیست در همهی موارد با هم همفکر و همسو باشیم اما این به معنای دشمن بودنمان نیست. آموزش، گفتگو و تعامل قرار نیست همهمان را یکدست فرهیخته و درستکار سازد، اما نقشی پررنگ در رشد فکر و فرهنگی جامعه و گستردهتر کردن نگاهمان در مسائل مختلف ایفا خواهد کرد.
انسان یک لوح سپید نیست! انسان مجموعهای از الگوها و هزارتوهای پیچیده است که طی سالها تعاملهای گسترده بین ژن، مغز و محیط بوجود آمده. در نتیجه انتظار تغییرات آنی، علنی و گسترده را از خود و دیگران نداشته باشیم. آموزش و آگاهی قرار نیست هر کس را به یک شکل و اندازه متحول کند. اجازه ندهیم که مقاومتها، درجازدنها، مسخره کردنها و انگزدنهای نابجا ما را از تلاش برای داشتن ایرانی بهتر ناامید کند. ایرانیان مثل هر ملت دیگری شایستهی آزادی و عدالت و داشتن یک زندگی آبرومندانه هستند.
#فرهنگ
#جامعه
#تاریخ
#آموزش
#آزادی
@earthling_alien
الگوهای غذایی گیاهخواری برای بزرگسالان: موضع آکادمی تغذیه و رژیمشناسی در اینباره
موضع آکادمی تغذیه و رژیمشناسی این است که الگوهای غذایی گیاهخواری و وگان، در صورتی که بهدرستی برنامهریزی شوند، میتوانند از نظر تغذیهای کافی بوده و مزایای سلامتی بلندمدتی، از جمله بهبود چندین شاخص مرتبط با بیماریهای قلبی-متابولیکی، را برای بزرگسالان در پی داشته باشد. الگوهای غذایی گیاهخواری (Vegetarian) شامل حذف گوشت، ماکیان و غذاهای دریایی از سبد غذایی است، در حالی که الگوهای غذایی وگان (Vegan) تمام محصولات حیوانی را از سبد غذایی حذف میکنند.
متخصصان ثبتشدهی تغذیه و رژیمشناسی (RDNs) و تکنسینهای ثبتشدهی تغذیه و رژیمشناسی (NDTRs) نقش کلیدی در ارائهی راهبردهای برنامهریزی وعدههای غذایی و اطلاعات تغذیهای مبتنی بر شواهد به افرادی دارند که در حال حاضر از رژیمهای گیاهخواری یا وگان پیروی میکنند یا ممکن است از این الگوها بهرهمند شوند و به آنها علاقهمند باشند. این متخصصان میتوانند با همکاری مراجعان خود، الگوهای غذایی گیاهخواری و وگان متعادل، متناسب با سبک زندگی، و سازگار با فرهنگ آنها را طراحی کنند که هم از مزایای سلامتی برخوردار باشد و هم نگرانیهای مربوط به کمبودهای تغذیهای را کاهش دهد.
بزرگسالان به دلایل مختلفی از رژیمهای گیاهخواری و وگان پیروی میکنند. هدف این مقاله مشخص کردن موضع، آگاهیبخشی به متخصصان مراقبتهای بهداشتی، از جمله متخصصان ثبتشدهی تغذیه و رژیمشناسی (RDNs) و رژیمشناسان (NDTRs)، دربارهی مزایای مبتنی بر شواهد و نگرانیهای احتمالی مرتبط با پیروی از الگوهای غذایی گیاهخواری و وگان در میان افراد مختلفی از بزرگسالان غیرباردار و غیرشیرده است. این مقاله توسط شواهد فعلی، از جمله چندین و چند نقد و بررسی سیستماتیک، پشتیبانی میشود.
به عنوان رهبران مراقبت تغذیهایِ مبتنی بر شواهد، متخصصان ثبتشدهی تغذیه و رژیمشناسی و رژیمشناسان باید در توسعه و تسهیل الگوهای غذایی گیاهخواری و وگان و همچنین دسترسی به وعدههای غذایی گیاهی سرشار از مواد مغذی نقشآفرینی کنند. ترویج یک الگوی غذایی گیاهخواری متناسب و متعادل از نظر تغذیهای، در سطح فردی و اجتماعی ممکن است ابزاری مؤثر برای پیشگیری و مدیریت بسیاری از بیماریهای مرتبط با رژیم غذایی باشد.
این موضعگیری در ژانویهی ۲۰۲۵ مورد تأیید قرار گرفته است و تا ۳۱ دسامبر ۲۰۳۲ معتبر خواهد بود.
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/39923894/
#تغذیه
#گیاهخواری
#وگان
#وگانیسم
@earthling_alien
موضع آکادمی تغذیه و رژیمشناسی این است که الگوهای غذایی گیاهخواری و وگان، در صورتی که بهدرستی برنامهریزی شوند، میتوانند از نظر تغذیهای کافی بوده و مزایای سلامتی بلندمدتی، از جمله بهبود چندین شاخص مرتبط با بیماریهای قلبی-متابولیکی، را برای بزرگسالان در پی داشته باشد. الگوهای غذایی گیاهخواری (Vegetarian) شامل حذف گوشت، ماکیان و غذاهای دریایی از سبد غذایی است، در حالی که الگوهای غذایی وگان (Vegan) تمام محصولات حیوانی را از سبد غذایی حذف میکنند.
متخصصان ثبتشدهی تغذیه و رژیمشناسی (RDNs) و تکنسینهای ثبتشدهی تغذیه و رژیمشناسی (NDTRs) نقش کلیدی در ارائهی راهبردهای برنامهریزی وعدههای غذایی و اطلاعات تغذیهای مبتنی بر شواهد به افرادی دارند که در حال حاضر از رژیمهای گیاهخواری یا وگان پیروی میکنند یا ممکن است از این الگوها بهرهمند شوند و به آنها علاقهمند باشند. این متخصصان میتوانند با همکاری مراجعان خود، الگوهای غذایی گیاهخواری و وگان متعادل، متناسب با سبک زندگی، و سازگار با فرهنگ آنها را طراحی کنند که هم از مزایای سلامتی برخوردار باشد و هم نگرانیهای مربوط به کمبودهای تغذیهای را کاهش دهد.
بزرگسالان به دلایل مختلفی از رژیمهای گیاهخواری و وگان پیروی میکنند. هدف این مقاله مشخص کردن موضع، آگاهیبخشی به متخصصان مراقبتهای بهداشتی، از جمله متخصصان ثبتشدهی تغذیه و رژیمشناسی (RDNs) و رژیمشناسان (NDTRs)، دربارهی مزایای مبتنی بر شواهد و نگرانیهای احتمالی مرتبط با پیروی از الگوهای غذایی گیاهخواری و وگان در میان افراد مختلفی از بزرگسالان غیرباردار و غیرشیرده است. این مقاله توسط شواهد فعلی، از جمله چندین و چند نقد و بررسی سیستماتیک، پشتیبانی میشود.
به عنوان رهبران مراقبت تغذیهایِ مبتنی بر شواهد، متخصصان ثبتشدهی تغذیه و رژیمشناسی و رژیمشناسان باید در توسعه و تسهیل الگوهای غذایی گیاهخواری و وگان و همچنین دسترسی به وعدههای غذایی گیاهی سرشار از مواد مغذی نقشآفرینی کنند. ترویج یک الگوی غذایی گیاهخواری متناسب و متعادل از نظر تغذیهای، در سطح فردی و اجتماعی ممکن است ابزاری مؤثر برای پیشگیری و مدیریت بسیاری از بیماریهای مرتبط با رژیم غذایی باشد.
این موضعگیری در ژانویهی ۲۰۲۵ مورد تأیید قرار گرفته است و تا ۳۱ دسامبر ۲۰۳۲ معتبر خواهد بود.
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/39923894/
#تغذیه
#گیاهخواری
#وگان
#وگانیسم
@earthling_alien
PubMed
Vegetarian Dietary Patterns for Adults: A Position of the Academy of Nutrition and Dietetics - PubMed
It is the position of the Academy of Nutrition and Dietetics that, in adults, appropriately planned vegetarian and vegan dietary patterns can be nutritionally adequate and can offer long-term health benefits such as improving several health outcomes associated…
محاکمهی حیوانات
بین قرون سیزدهم تا هفدهم، در اروپای قرون وسطی، دادگاههای رسمی برای محاکمهی حیواناتی که به ارتکاب جرم متهم شده بودند، برگزار میشد. این محاکمهها نمایشی نبودند، بلکه روندهای قانونی و جدیای بودند که شامل وکلای مدافع، دادستانها و اتهامات رسمی میشدند.
این محاکمهها مشابه محاکمههای انسانی در آن زمان بودند. حیوانات وکلای رسمی داشتند که از آنها دفاع میکردند. شواهد ارائه میشد، شاهدان مورد بازجویی قرار میگرفتند، و احکام بر اساس شهادتها و مدارک موجود صادر میشدند. مجازاتها بسته به نوع جرم و نوع حیوان متفاوت بود.
در یکی از پروندههای ثبتشده در سال ۱۴۹۴، یک خوک که به قتل یک کودک متهم شده بود، بهطور رسمی محاکمه شد. این حیوان با لباس انسانی پوشانده شد و در جایگاه متهم قرار گرفت. دادگاه برای آن یک وکیل تعیین کرد که از آن دفاع کند.
در پروندهای دیگر در سال ۱۳۷۹ در فرانسه، دو گله خوک به قتل یک کودک متهم شدند. در این پرونده، خوکهایی که به طور مستقیم در این حادثه نقش داشتند، اعدام شدند، اما سایر خوکهای گله که به عنوان "همدستان" در نظر گرفته شده بودند، به واسطهی مداخلهی دوک بورگاندی بخشیده شدند.
این محاکمهها محدود به حیوانات اهلی نبود. گونههای وحشی مانند موشها و ملخها نیز معمولاً در دادگاههای کلیسایی محاکمه میشدند. در این موارد، حیوانات اغلب به تخریب محصولات کشاورزی یا اموال عمومی متهم میشدند. برای نمونه، بارتِلمی دو شاسنو، یکی از وکلای مشهور فرانسوی، در اوایل قرن شانزدهم از موشهایی دفاع کرد که به نابودی محصولات جو متهم شده بودند. او با موفقیت برای تعویق جلسات محاکمه استدلال کرد و گفت که موشها به دلیل ترس از گربهها، نمیتوانند در دادگاه حاضر شوند.
در حالی که حیوانات اهلی در صورت مجرم شناخته شدن و انجام جرایم جدی اغلب به اعدام محکوم میشدند، حیوانات وحشی معمولاً با احکام تکفیر (اخراج از جامعهی مذهبی) یا تبعید مواجه میشدند.
این محاکمهها نشاندهندهی رابطهی پیچیدهی جامعهی قرون وسطی با مفهوم عدالت بود، بهگونهای که حتی حیوانات نیز تابع قوانین انسانی در نظر گرفته میشدند. سوابق دادگاهی نشان میدهد که قضات با دقت شواهد را بررسی کرده و روندهای قانونی را همانند محاکمههای انسانی دنبال میکردند.
Sources: Medievalists.net, Science History, History Is Now Magazine
#خوک
#موش
#حیوانات
#تاریخ
#اروپا
#فرانسه
@earthling_alien
بین قرون سیزدهم تا هفدهم، در اروپای قرون وسطی، دادگاههای رسمی برای محاکمهی حیواناتی که به ارتکاب جرم متهم شده بودند، برگزار میشد. این محاکمهها نمایشی نبودند، بلکه روندهای قانونی و جدیای بودند که شامل وکلای مدافع، دادستانها و اتهامات رسمی میشدند.
این محاکمهها مشابه محاکمههای انسانی در آن زمان بودند. حیوانات وکلای رسمی داشتند که از آنها دفاع میکردند. شواهد ارائه میشد، شاهدان مورد بازجویی قرار میگرفتند، و احکام بر اساس شهادتها و مدارک موجود صادر میشدند. مجازاتها بسته به نوع جرم و نوع حیوان متفاوت بود.
در یکی از پروندههای ثبتشده در سال ۱۴۹۴، یک خوک که به قتل یک کودک متهم شده بود، بهطور رسمی محاکمه شد. این حیوان با لباس انسانی پوشانده شد و در جایگاه متهم قرار گرفت. دادگاه برای آن یک وکیل تعیین کرد که از آن دفاع کند.
در پروندهای دیگر در سال ۱۳۷۹ در فرانسه، دو گله خوک به قتل یک کودک متهم شدند. در این پرونده، خوکهایی که به طور مستقیم در این حادثه نقش داشتند، اعدام شدند، اما سایر خوکهای گله که به عنوان "همدستان" در نظر گرفته شده بودند، به واسطهی مداخلهی دوک بورگاندی بخشیده شدند.
این محاکمهها محدود به حیوانات اهلی نبود. گونههای وحشی مانند موشها و ملخها نیز معمولاً در دادگاههای کلیسایی محاکمه میشدند. در این موارد، حیوانات اغلب به تخریب محصولات کشاورزی یا اموال عمومی متهم میشدند. برای نمونه، بارتِلمی دو شاسنو، یکی از وکلای مشهور فرانسوی، در اوایل قرن شانزدهم از موشهایی دفاع کرد که به نابودی محصولات جو متهم شده بودند. او با موفقیت برای تعویق جلسات محاکمه استدلال کرد و گفت که موشها به دلیل ترس از گربهها، نمیتوانند در دادگاه حاضر شوند.
در حالی که حیوانات اهلی در صورت مجرم شناخته شدن و انجام جرایم جدی اغلب به اعدام محکوم میشدند، حیوانات وحشی معمولاً با احکام تکفیر (اخراج از جامعهی مذهبی) یا تبعید مواجه میشدند.
این محاکمهها نشاندهندهی رابطهی پیچیدهی جامعهی قرون وسطی با مفهوم عدالت بود، بهگونهای که حتی حیوانات نیز تابع قوانین انسانی در نظر گرفته میشدند. سوابق دادگاهی نشان میدهد که قضات با دقت شواهد را بررسی کرده و روندهای قانونی را همانند محاکمههای انسانی دنبال میکردند.
Sources: Medievalists.net, Science History, History Is Now Magazine
#خوک
#موش
#حیوانات
#تاریخ
#اروپا
#فرانسه
@earthling_alien
تحقیقات نشان میدهند که خوکها باهوشتر از سگها و حتی بسیاری از کودکان هستند.
خوکها حیواناتی با هوش بالا و تواناییهای شناختی قابل توجه هستند که با برخی از باهوشترین گونههای این سیاره قادر به رقابت هستند. مطالعات اخیر که توسط محققان دانشگاه اِموری انجام شده است، نشان میدهد که خوکها دارای حافظهی بلندمدت و فضایی عالی، مهارتهای حل مسئله و توانایی مسیریابی در هزارتوهای پیچیده و تمایز بین اشیاء هستند. محققان همچنین دریافتند که خوکها دارای هوش عاطفی هم هستند و طیف وسیعی از احساسات را تجربه و با دیگران همدلی میکنند.
دانشمندان خوکها را به عنوان پنجمین حیوان باهوش در جهان رتبهبندی میکنند. در واقع، آنها باهوشتر از بسیاری از کودکان خردسال هستند. به عنوان مثال، وقتی درک انعکاس تصویر در آینه سالها طول میکشد تا برای یک کودک قابل درک شود، خوکهای جوان طی چند ساعت به این مهارت مسلط شدند.
اگرچه خوکها در بحث مربوط به هوش حیوانات نادیده گرفته میشوند، اما تواناییهای آنها دارد توسط محققان و رفتارشناسان حیوانات مورد توجه قرار میگیرد.
~ برگرفته از صفحهی هاشم الغیلی
#خوک
#حیوانات
@earthling_alien
خوکها حیواناتی با هوش بالا و تواناییهای شناختی قابل توجه هستند که با برخی از باهوشترین گونههای این سیاره قادر به رقابت هستند. مطالعات اخیر که توسط محققان دانشگاه اِموری انجام شده است، نشان میدهد که خوکها دارای حافظهی بلندمدت و فضایی عالی، مهارتهای حل مسئله و توانایی مسیریابی در هزارتوهای پیچیده و تمایز بین اشیاء هستند. محققان همچنین دریافتند که خوکها دارای هوش عاطفی هم هستند و طیف وسیعی از احساسات را تجربه و با دیگران همدلی میکنند.
دانشمندان خوکها را به عنوان پنجمین حیوان باهوش در جهان رتبهبندی میکنند. در واقع، آنها باهوشتر از بسیاری از کودکان خردسال هستند. به عنوان مثال، وقتی درک انعکاس تصویر در آینه سالها طول میکشد تا برای یک کودک قابل درک شود، خوکهای جوان طی چند ساعت به این مهارت مسلط شدند.
اگرچه خوکها در بحث مربوط به هوش حیوانات نادیده گرفته میشوند، اما تواناییهای آنها دارد توسط محققان و رفتارشناسان حیوانات مورد توجه قرار میگیرد.
~ برگرفته از صفحهی هاشم الغیلی
#خوک
#حیوانات
@earthling_alien
بدترین نوشیدنی برای سرطان پروستات
مصرف زیاد لبنیات ممکن است خطر ابتلا به سرطان پروستات را افزایش دهد. مطالعات نشان داده است که نوشیدن شیر به صورت روزانه احتمال مرگ ناشی از سرطان پروستات را بالا میبرد. شیرهای بدون چربی و کمچرب نیز میتوانند در بروز این بیماری نقش داشته باشند. طبق مطالعات، مردانی که مقادیر زیادی شیر مصرف میکنند، در مقایسه با سایر مردانی که شیر کمتری مینوشند، به میزان قابلتوجهی در معرض خطر ابتلا به سرطان پروستات قرار دارند.
ممکن است این رابطه ناشی از هورمونهای جنسی موجود در شیر باشد. بیشتر گاوهای شیری، گاو شیرده باردار هستند و سرطان پروستات نیز سرطانی است که به هورمون واکنش نشان میدهد. علاوه بر این، تحقیقات قبلی نشان داده که مصرف لبنیات و سایر پروتئینهای حیوانی با سطوح بالاتر یک هورمون خاص در خون (IGF-۱) مرتبط است و باورها بر این است که IGF-۱ در رشد برخی سلولهای سرطانی از جمله سرطان پروستات مؤثر است.
نویسندگان این مطالعه گزارش میدهند که مردانی که بهطور معمول مقدار زیادی شیر لبنی مصرف میکنند، در مقایسه با مردانی که کمتر شیر مینوشند، با خطر ابتلا به سرطان پروستات بیشتری مواجه هستند. بهطور مشخصتر، این پژوهش نشان داد مردانی که روزانه حدود ۴۳۰ گرم شیر لبنی (معادل ۱.۷۵ فنجان) مینوشند، ٪۲۵ خطر بیشتری برای ابتلا به سرطان پروستات در مقایسه با مردانی دارند که مقدار کمتری شیر مصرف میکنند (حدود نیم فنجان در هفته). همچنین، خطر ابتلا به سرطان پروستات در میان افرادی که روزانه شیر مینوشند، در مقایسه با مردانی که بهطور کامل از مصرف لبنیات خودداری میکنند، حتی بیشتر بوده است.
مصرف شیر همچنین با سرطان پستان مرتبط است
این تحقیق با مطالعهای که پیشتر در دانشگاه LLU انجام شده بود، همخوانی دارد. آن پژوهش نشان داد که مصرف شیر لبنی با افزایش خطر ابتلا به سرطان پستان در زنان ارتباط دارد.
دکتر فریزر اظهار میکند: "شباهتهای بین مقاله ما درباره سرطان پستان در زنان که سال گذشته منتشر شد و این مقاله که به مردان مربوط میشود، قابل توجه است. به نظر میرسد که ممکن است همان مکانیسمهای بیولوژیکی در هر دو مورد نقش داشته باشند."
محققان همچنان معتقدند که احتمالاً برای مردانی که سابقه خانوادگی سرطان پروستات دارند، عاقلانه باشد که در مصرف حتی مقادیر متوسط شیر لبنی تجدیدنظر کنند. افرادی که سابقه خانوادگی سرطان پروستات دارند، به منظور پیشگیری از ابتلا به این سرطان، بهتر است نوشیدن شیر را محدود کنند و یا از مصرف آن بپرهیزند. اگر فکر میکنید که در معرض خطر بالاتر از حد متوسط هستید، گزینههای جایگزین مانند شیر سویا، شیر جو دوسر، شیر بادام هندی و سایر شیرهای غیرلبنی را در نظر بگیرید.
https://www.eatthis.com/drink-increasing-prostate-cancer-risk/
#شیر
#لبنیات
#سرطان
#سرطان_پروستات
#سرطان_پستان
#سلامت
#تغذیه
@earthling_alien
مصرف زیاد لبنیات ممکن است خطر ابتلا به سرطان پروستات را افزایش دهد. مطالعات نشان داده است که نوشیدن شیر به صورت روزانه احتمال مرگ ناشی از سرطان پروستات را بالا میبرد. شیرهای بدون چربی و کمچرب نیز میتوانند در بروز این بیماری نقش داشته باشند. طبق مطالعات، مردانی که مقادیر زیادی شیر مصرف میکنند، در مقایسه با سایر مردانی که شیر کمتری مینوشند، به میزان قابلتوجهی در معرض خطر ابتلا به سرطان پروستات قرار دارند.
ممکن است این رابطه ناشی از هورمونهای جنسی موجود در شیر باشد. بیشتر گاوهای شیری، گاو شیرده باردار هستند و سرطان پروستات نیز سرطانی است که به هورمون واکنش نشان میدهد. علاوه بر این، تحقیقات قبلی نشان داده که مصرف لبنیات و سایر پروتئینهای حیوانی با سطوح بالاتر یک هورمون خاص در خون (IGF-۱) مرتبط است و باورها بر این است که IGF-۱ در رشد برخی سلولهای سرطانی از جمله سرطان پروستات مؤثر است.
نویسندگان این مطالعه گزارش میدهند که مردانی که بهطور معمول مقدار زیادی شیر لبنی مصرف میکنند، در مقایسه با مردانی که کمتر شیر مینوشند، با خطر ابتلا به سرطان پروستات بیشتری مواجه هستند. بهطور مشخصتر، این پژوهش نشان داد مردانی که روزانه حدود ۴۳۰ گرم شیر لبنی (معادل ۱.۷۵ فنجان) مینوشند، ٪۲۵ خطر بیشتری برای ابتلا به سرطان پروستات در مقایسه با مردانی دارند که مقدار کمتری شیر مصرف میکنند (حدود نیم فنجان در هفته). همچنین، خطر ابتلا به سرطان پروستات در میان افرادی که روزانه شیر مینوشند، در مقایسه با مردانی که بهطور کامل از مصرف لبنیات خودداری میکنند، حتی بیشتر بوده است.
مصرف شیر همچنین با سرطان پستان مرتبط است
این تحقیق با مطالعهای که پیشتر در دانشگاه LLU انجام شده بود، همخوانی دارد. آن پژوهش نشان داد که مصرف شیر لبنی با افزایش خطر ابتلا به سرطان پستان در زنان ارتباط دارد.
دکتر فریزر اظهار میکند: "شباهتهای بین مقاله ما درباره سرطان پستان در زنان که سال گذشته منتشر شد و این مقاله که به مردان مربوط میشود، قابل توجه است. به نظر میرسد که ممکن است همان مکانیسمهای بیولوژیکی در هر دو مورد نقش داشته باشند."
محققان همچنان معتقدند که احتمالاً برای مردانی که سابقه خانوادگی سرطان پروستات دارند، عاقلانه باشد که در مصرف حتی مقادیر متوسط شیر لبنی تجدیدنظر کنند. افرادی که سابقه خانوادگی سرطان پروستات دارند، به منظور پیشگیری از ابتلا به این سرطان، بهتر است نوشیدن شیر را محدود کنند و یا از مصرف آن بپرهیزند. اگر فکر میکنید که در معرض خطر بالاتر از حد متوسط هستید، گزینههای جایگزین مانند شیر سویا، شیر جو دوسر، شیر بادام هندی و سایر شیرهای غیرلبنی را در نظر بگیرید.
https://www.eatthis.com/drink-increasing-prostate-cancer-risk/
#شیر
#لبنیات
#سرطان
#سرطان_پروستات
#سرطان_پستان
#سلامت
#تغذیه
@earthling_alien
Eat This Not That
The #1 Worst Drink for Prostate Cancer, New Study Suggests
For just 2022 alone, the ACS predicts around 268,490 new prostate cancer diagnoses and 34,500 new deaths related to prostate cancer.
در استان میازاکی در جنوب ژاپن، گروههایی از درختان سِدر ژاپنی به شکلی ظاهر میشوند که گویی در حلقههای متحدالمرکز چیده شدهاند. این پدیده در واقع نتیجهی یک پروژهی دقیق و موشکافانه است که در سال ۱۹۷۳ با هدف بررسی رشد و فاصلهگذاری درختان آغاز شد. این منطقه به عنوان "جنگلداری آزمایشی" تعیین شد، و یکی از آزمایشها شامل کاشت درختان در فواصل شعاعی ۱۰ درجهای بود تا ۱۰ حلقهی متحدالمرکز ایجاد شود.
۴۵ سال بعد، درختان در شکلی محدب و منحصربهفرد رشد کردهاند و منظرهای زیبا را به وجود آوردهاند و در عین حال نشان دادهاند که فاصلهگذاری بین درختان به واقع بر الگوی رشد آنها تأثیر میگذارد.
#درخت
#جنگل
#ژاپن
#طبیعت
@earthling_alien
۴۵ سال بعد، درختان در شکلی محدب و منحصربهفرد رشد کردهاند و منظرهای زیبا را به وجود آوردهاند و در عین حال نشان دادهاند که فاصلهگذاری بین درختان به واقع بر الگوی رشد آنها تأثیر میگذارد.
#درخت
#جنگل
#ژاپن
#طبیعت
@earthling_alien
قلعه دانلوس که به شکل چشمگیری بر لبهی صخرهای بازالتی در سواحل آنتریم در ایرلند شمالی قرار گرفته، تاریخی پر فراز و نشیب دارد که به قرن سیزدهم میلادی باز میگردد. این قلعه در ابتدا توسط خانواده مککویلان ساخته شد اما بعدها به دژ اصلی خاندان قدرتمند مکدانل تبدیل گردید.
موقعیت استراتژیک قلعه آن را به یکی از استحکامات نظامی مهم بدل کرده بود، اما جایگاه نامطمئن آن نیز باعث شد که در سال ۱۶۳۹ طی یک طوفان سهمگین، بخشی از قلعه به دریا فرو بریزد. در نهایت، قلعه در قرن هفدهم متروکه شد و تنها ویرانهای زیبا و رازآلود از آن باقی ماند.
امروزه، قلعهی دانلوس یک جاذبهی گردشگری جذاب است که چشماندازهای خیرهکنندهای از اقیانوس اطلس شمالی را ارائه میدهد و بازدیدکنندگان را با تاریخ قرون وسطایی ایرلند شمالی آشنا میسازد.
#تاریخ
#ایرلند
@earthling_alien
موقعیت استراتژیک قلعه آن را به یکی از استحکامات نظامی مهم بدل کرده بود، اما جایگاه نامطمئن آن نیز باعث شد که در سال ۱۶۳۹ طی یک طوفان سهمگین، بخشی از قلعه به دریا فرو بریزد. در نهایت، قلعه در قرن هفدهم متروکه شد و تنها ویرانهای زیبا و رازآلود از آن باقی ماند.
امروزه، قلعهی دانلوس یک جاذبهی گردشگری جذاب است که چشماندازهای خیرهکنندهای از اقیانوس اطلس شمالی را ارائه میدهد و بازدیدکنندگان را با تاریخ قرون وسطایی ایرلند شمالی آشنا میسازد.
#تاریخ
#ایرلند
@earthling_alien
تنهایی فقط به نبود آدمها نیست. بلکه به نبود هدف و معناست. وقتی خود را در دنیایی مییابی که همه چیزش غریب و دوردست به نظر میرسد، جایی که در آن هر ارتباطی سطحی و ظاهریست و هر تلاشی برای درک شدن با بیتفاوتی روبهرو میشود، آنوقت درمییابی که تنهایی واقعی به تنها بودن نیست، بلکه به احساس تنهایی در جهانی است که دیگر معنا و مفهومی ندارد.
— هاروکی موراکامی، در کتابش به نام جنگل نروژی
#کتاب
@earthling_alien
— هاروکی موراکامی، در کتابش به نام جنگل نروژی
#کتاب
@earthling_alien
«وحشتناکترین نوع تنهایی آن نوعی نیست که از تنها بودن ایجاد میشود، بلکه آن نوعی تنهاییست که از درک نشدن ناشی میشود؛ تنهایی ایستادن در میان جمعیتی انبوه، در حالیست که اطرافت را کسانی پر کردهاند که تو را نمیبینند، صدایت را نمیشنوند و حقیقت وجودت را نمیشناسند. و در آن تنهایی عمیق، احساس میکنی که در حال محو شدن و ناپدید شدن در پسزمینه هستی، تا جایی که تو دیگر چیزی بیش از یک شبح و سایه از خود سابقت نیستی.»
~ جورج اوروِل
@earthling_alien
~ جورج اوروِل
@earthling_alien
«حتی اگر بر تمام آنچه که مرا آزار میدهد غلبه کنم... دیگر آن فرد سابقی که بودم نیستم.»
- فیودور داستایفسکی
@earthling_alien
- فیودور داستایفسکی
@earthling_alien
دوران جورج اوروِل در برمه: چگونه تجربیات او به شکلگیری کتابهایش '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات' منجر شد
تجربیات جورج اورول در برمه تأثیر عمیقی بر آثار نمادین او، یعنی '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات' گذاشت و دیدگاه او را دربارهی قدرت، مراجع قدرت و ستمگری شکل داد.
اریک آرتور بلِر که با نام مستعار جورج اوروِل شناخته میشود، یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم است. آثار ماندگار او، همچون '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات'، به دلیل نقدهای تند بر حکومتهای تمامیتخواه و بررسی سازوکارهای قدرت و کنترل، شهرت جهانی دارند. اما آنچه کمتر شناخته شده است، تأثیر عمیق تجربیات اولیهی اورول در برمه بر مسیر ادبی او و دیدگاهش نسبت به مرجع قدرت و سرکوب است.
دوران جوانی و خدمت اوروِل در برمه
در سال ۱۹۲۲ جورج اورول در سن ۱۹ سالگی به پلیس امپراتوری هند پیوست و به برمه (میانمار کنونی) که در آن زمان مستعمرهی بریتانیا بود، اعزام شد. او پنج سال در آنجا خدمت کرد، و این تجربه تأثیر عمیقی بر نگرش او نسبت به جهان گذاشت. اورول از نزدیک شاهد واقعیات تلخ حکومت استعماری و بیعدالتیهای گستردهی آن بود. این دوره نقشی اساسی در شکلگیری دیدگاه انتقادی او نسبت به قدرت و سوءاستفاده از آن داشت.
نقش استعمار
در دوران حضور خود در برمه، جورج اورول شاهد تحقیرها و خشونتهای روزمرهای بود که توسط حاکمان بریتانیایی بر مردم برمه تحمیل میشد. او از نزدیک تعصبات نژادی و بیعدالتیهای سیستماتیکی را که در نظام استعماری ریشه داشت، مشاهده کرد. نقش او به عنوان افسر مستعمراتی، او را در موقعیتی قرار داد که هر چه بیشتر برایش ناخوشایند و از نظر اخلاقی آزاردهنده میشد. سرخوردگی او از استعمار و احساس گناه از مشارکتش در سرکوب مردم برمه، تأثیر زیادی بر آثار بعدی او گذاشت.
در مقالهی معروفش، با عنوان 'شلیک به یک فیل'، اورول به تجربیاتش در برمه میپردازد و پیچیدگیها و تناقضهای امپریالیسم را به تصویر میکشد. این مقاله داستان حادثهای را روایت میکند که در آن، او علیرغم بیمیلی شخصیاش، مجبور شد فیلی را بکشد تا مردم محلی را راضی نگه دارد. این روایت، دوراهیهای اخلاقی که افسران استعماری با آن مواجه بودند و فساد ذاتی نظام استعماری را به تصویر میکشد. مضامین قدرت، کنترل، و کمکشهای درونیِ شخص ستمگر که در این مقاله دیده میشوند، پیشدرآمدی بر بررسی گستردهتر این مسائل در کتابهای '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات' هستند.
شباهتها با 'مزرعه حیوانات'
'مزرعه حیوانات' که در سال ۱۹۴۵ منتشر شد، یک رمان تمثیلی است که به فساد آرمانهای سوسیالیستی و ظهور حکومتهای تمامیتخواه در اتحاد جماهیر شوروی میپردازد. داستان دربارهی گروهی از حیوانات یک مزرعه است که کشاورز انسانی خود را سرنگون میکنند، اما در نهایت تحت حکومت مستبدانهی خوکها قرار میگیرند. این کتاب به مضامینی همچون قدرت، خیانت، و چرخهی تکرارشوندهی سرکوب میپردازد.
تجربیات اورول در برمه تأثیر قابلتوجهی بر تصویرسازی او از خوکهای حاکم در 'مزرعه حیوانات' داشت. ماهیت استبدادی و سرکوبگرانهی حکومت استعماری که او در برمه شاهدش بود، در شیوهی حکمرانی خوکها بر مزرعه منعکس شده است. خیانت به آرمانهای انقلاب و دستکاری سایر حیوانات توسط خوکها، نشاندهندهی سرخوردگی اورول از فساد قدرت است که در دوران خدمتش به عنوان یک افسر استعماری آن را مشاهده کرد. این رمان نقدی گستردهتر بر این واقعیت است که قدرت میتواند، حتی افرادی را که در ابتدا دارای نیتهای خیر هستند، فاسد کند.
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
تجربیات جورج اورول در برمه تأثیر عمیقی بر آثار نمادین او، یعنی '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات' گذاشت و دیدگاه او را دربارهی قدرت، مراجع قدرت و ستمگری شکل داد.
اریک آرتور بلِر که با نام مستعار جورج اوروِل شناخته میشود، یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم است. آثار ماندگار او، همچون '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات'، به دلیل نقدهای تند بر حکومتهای تمامیتخواه و بررسی سازوکارهای قدرت و کنترل، شهرت جهانی دارند. اما آنچه کمتر شناخته شده است، تأثیر عمیق تجربیات اولیهی اورول در برمه بر مسیر ادبی او و دیدگاهش نسبت به مرجع قدرت و سرکوب است.
دوران جوانی و خدمت اوروِل در برمه
در سال ۱۹۲۲ جورج اورول در سن ۱۹ سالگی به پلیس امپراتوری هند پیوست و به برمه (میانمار کنونی) که در آن زمان مستعمرهی بریتانیا بود، اعزام شد. او پنج سال در آنجا خدمت کرد، و این تجربه تأثیر عمیقی بر نگرش او نسبت به جهان گذاشت. اورول از نزدیک شاهد واقعیات تلخ حکومت استعماری و بیعدالتیهای گستردهی آن بود. این دوره نقشی اساسی در شکلگیری دیدگاه انتقادی او نسبت به قدرت و سوءاستفاده از آن داشت.
نقش استعمار
در دوران حضور خود در برمه، جورج اورول شاهد تحقیرها و خشونتهای روزمرهای بود که توسط حاکمان بریتانیایی بر مردم برمه تحمیل میشد. او از نزدیک تعصبات نژادی و بیعدالتیهای سیستماتیکی را که در نظام استعماری ریشه داشت، مشاهده کرد. نقش او به عنوان افسر مستعمراتی، او را در موقعیتی قرار داد که هر چه بیشتر برایش ناخوشایند و از نظر اخلاقی آزاردهنده میشد. سرخوردگی او از استعمار و احساس گناه از مشارکتش در سرکوب مردم برمه، تأثیر زیادی بر آثار بعدی او گذاشت.
در مقالهی معروفش، با عنوان 'شلیک به یک فیل'، اورول به تجربیاتش در برمه میپردازد و پیچیدگیها و تناقضهای امپریالیسم را به تصویر میکشد. این مقاله داستان حادثهای را روایت میکند که در آن، او علیرغم بیمیلی شخصیاش، مجبور شد فیلی را بکشد تا مردم محلی را راضی نگه دارد. این روایت، دوراهیهای اخلاقی که افسران استعماری با آن مواجه بودند و فساد ذاتی نظام استعماری را به تصویر میکشد. مضامین قدرت، کنترل، و کمکشهای درونیِ شخص ستمگر که در این مقاله دیده میشوند، پیشدرآمدی بر بررسی گستردهتر این مسائل در کتابهای '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات' هستند.
شباهتها با 'مزرعه حیوانات'
'مزرعه حیوانات' که در سال ۱۹۴۵ منتشر شد، یک رمان تمثیلی است که به فساد آرمانهای سوسیالیستی و ظهور حکومتهای تمامیتخواه در اتحاد جماهیر شوروی میپردازد. داستان دربارهی گروهی از حیوانات یک مزرعه است که کشاورز انسانی خود را سرنگون میکنند، اما در نهایت تحت حکومت مستبدانهی خوکها قرار میگیرند. این کتاب به مضامینی همچون قدرت، خیانت، و چرخهی تکرارشوندهی سرکوب میپردازد.
تجربیات اورول در برمه تأثیر قابلتوجهی بر تصویرسازی او از خوکهای حاکم در 'مزرعه حیوانات' داشت. ماهیت استبدادی و سرکوبگرانهی حکومت استعماری که او در برمه شاهدش بود، در شیوهی حکمرانی خوکها بر مزرعه منعکس شده است. خیانت به آرمانهای انقلاب و دستکاری سایر حیوانات توسط خوکها، نشاندهندهی سرخوردگی اورول از فساد قدرت است که در دوران خدمتش به عنوان یک افسر استعماری آن را مشاهده کرد. این رمان نقدی گستردهتر بر این واقعیت است که قدرت میتواند، حتی افرادی را که در ابتدا دارای نیتهای خیر هستند، فاسد کند.
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
(ادامه از پست قبل)
تأثیرات بر '۱۹۸۴'
رمان '۱۹۸۴' اورول که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد، یک داستان پادآرمانشهری (دیستوپیایی) است که به گسترهی وحشتناک کنترل حکومتهای تمامیتخواه میپردازد. شخصیت اصلی داستان، وینستون اسمیت، در جامعهای زندگی میکند که در آن حزب حاکم، به رهبری "برادر بزرگ"، کنترلی مطلق بر تمام جنبههای زندگی دارد. مضامینی مانند نظارت دائمی، پروپاگاندا، و نابودی تفکر فردی در '۱۹۸۴' ریشه در مشاهدات اورول از سازوکارهای قدرت استعماری در برمه دارند.
در برمه، اورول از نزدیک شاهد بود که چگونه حکومت استعماری از نظارت و تبلیغات برای کنترل جمعیت مستعمره استفاده میکرد. رصد دائمی و دستکاری اطلاعات توسط مقامات استعماری، پیشزمینهای برای مکانیزمهای سرکوبگرانهای شد که اورول بعدها در رمان '۱۹۸۴' به تصویر کشید. مفهوم "دوگانهباوری" (Doublethink)، که در آن افراد قادرند دو باور متناقض را همزمان بپذیرند و یکی از ابزارهای اصلی کنترل حزب در '۱۹۸۴' است، میتواند بازتابی از تناقض ذهنی (ناسازگاری شناختی) باشد که اورول به عنوان یک افسر استعماری در حال اجرای سیستمی تجربه کرد که از نظر اخلاقی با آن مخالف بود.
تضاد اخلاقی قدرت
دوران اورول در برمه درک او را از پیچیدگیهای اخلاقی قدرت و اقتدار عمیقتر کرد. تناقض درونی او بهعنوان یک مجری حکومت استعماری در کشمکشهای درونی شخصیتهایش در 'مزرعه حیوانات' و '۱۹۸۴' انعکاس پیدا کرده است. ابهام اخلاقی و تأثیرات روانی در اختیار داشتن قدرت از مضامین تکرارشوندهی در آثار او هستند که بر فساد ناشی از اقتدار تأکید دارند.
احساس بیگانگی و زوال انسانیت که اورول به عنوان یک افسر استعماری تجربه کرد، در زندگی وینستون اسمیت در '۱۹۸۴' و حیوانات در 'مزرعه حیوانات' به وضوح به تصویر کشیده شده است. این شخصیتها با از دست دادن هویت و فردیت خود در زیر سلطهی رژیمهای سرکوبگر دستوپنجه نرم میکنند، که این بازتاب مستقیمی از تجربیات اوروِل در برمه است.
دوران اورول در برمه، دورهای سرنوشتساز بود که تأثیر عمیقی بر مسیر ادبی او گذاشت. بیعدالتیها و دوراهیهای اخلاقیای که او به عنوان یک افسر استعماری با آنها روبهرو شد، نگرش او را نسبت به قدرت و سرکوب شکل دادند. این تجربیات پایه و اساس نقدهای تند او از حکومتهای تمامیتخواه در '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات' شدند. اوروِل از طریق نوشتههایش، همچنان واقعیتهای تاریک قدرت و کنترل را آشکار میکند و از درسهایی که در جنگلهای برمه آموخت، الهام میگیرد. آثار او همچنان یادآوریهایی جاودانه از خطرات قدرت مهارنشده و مبارزهی همیشگی برای آزادی و عدالت هستند.
https://www.timesnownews.com/lifestyle/books/features/george-orwells-time-in-burma-how-his-experiences-shaped-1984-and-animal-farm-article-111487482#google_vignette
#کتاب
#تاریخ
#استعمار
#آزادی
#جورج_اورول
#مزرعه_حیوانات
@earthling_alien
تأثیرات بر '۱۹۸۴'
رمان '۱۹۸۴' اورول که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد، یک داستان پادآرمانشهری (دیستوپیایی) است که به گسترهی وحشتناک کنترل حکومتهای تمامیتخواه میپردازد. شخصیت اصلی داستان، وینستون اسمیت، در جامعهای زندگی میکند که در آن حزب حاکم، به رهبری "برادر بزرگ"، کنترلی مطلق بر تمام جنبههای زندگی دارد. مضامینی مانند نظارت دائمی، پروپاگاندا، و نابودی تفکر فردی در '۱۹۸۴' ریشه در مشاهدات اورول از سازوکارهای قدرت استعماری در برمه دارند.
در برمه، اورول از نزدیک شاهد بود که چگونه حکومت استعماری از نظارت و تبلیغات برای کنترل جمعیت مستعمره استفاده میکرد. رصد دائمی و دستکاری اطلاعات توسط مقامات استعماری، پیشزمینهای برای مکانیزمهای سرکوبگرانهای شد که اورول بعدها در رمان '۱۹۸۴' به تصویر کشید. مفهوم "دوگانهباوری" (Doublethink)، که در آن افراد قادرند دو باور متناقض را همزمان بپذیرند و یکی از ابزارهای اصلی کنترل حزب در '۱۹۸۴' است، میتواند بازتابی از تناقض ذهنی (ناسازگاری شناختی) باشد که اورول به عنوان یک افسر استعماری در حال اجرای سیستمی تجربه کرد که از نظر اخلاقی با آن مخالف بود.
تضاد اخلاقی قدرت
دوران اورول در برمه درک او را از پیچیدگیهای اخلاقی قدرت و اقتدار عمیقتر کرد. تناقض درونی او بهعنوان یک مجری حکومت استعماری در کشمکشهای درونی شخصیتهایش در 'مزرعه حیوانات' و '۱۹۸۴' انعکاس پیدا کرده است. ابهام اخلاقی و تأثیرات روانی در اختیار داشتن قدرت از مضامین تکرارشوندهی در آثار او هستند که بر فساد ناشی از اقتدار تأکید دارند.
احساس بیگانگی و زوال انسانیت که اورول به عنوان یک افسر استعماری تجربه کرد، در زندگی وینستون اسمیت در '۱۹۸۴' و حیوانات در 'مزرعه حیوانات' به وضوح به تصویر کشیده شده است. این شخصیتها با از دست دادن هویت و فردیت خود در زیر سلطهی رژیمهای سرکوبگر دستوپنجه نرم میکنند، که این بازتاب مستقیمی از تجربیات اوروِل در برمه است.
دوران اورول در برمه، دورهای سرنوشتساز بود که تأثیر عمیقی بر مسیر ادبی او گذاشت. بیعدالتیها و دوراهیهای اخلاقیای که او به عنوان یک افسر استعماری با آنها روبهرو شد، نگرش او را نسبت به قدرت و سرکوب شکل دادند. این تجربیات پایه و اساس نقدهای تند او از حکومتهای تمامیتخواه در '۱۹۸۴' و 'مزرعه حیوانات' شدند. اوروِل از طریق نوشتههایش، همچنان واقعیتهای تاریک قدرت و کنترل را آشکار میکند و از درسهایی که در جنگلهای برمه آموخت، الهام میگیرد. آثار او همچنان یادآوریهایی جاودانه از خطرات قدرت مهارنشده و مبارزهی همیشگی برای آزادی و عدالت هستند.
https://www.timesnownews.com/lifestyle/books/features/george-orwells-time-in-burma-how-his-experiences-shaped-1984-and-animal-farm-article-111487482#google_vignette
#کتاب
#تاریخ
#استعمار
#آزادی
#جورج_اورول
#مزرعه_حیوانات
@earthling_alien
«اگر میخواهید تصویری از آینده داشته باشید، چکمهای را تصور کنید که دارد صورت یک انسان را تا ابد لگدمال میکند.»
- جورج اوروِل
@earthling_alien
- جورج اوروِل
@earthling_alien
1984
Jupiterium
Song title: 1984
Artists:
Ehsan Imani (Guitars, Mix & Mastering)
Niklas Stålvind (Vocals)
Mark Jansen (Backing vocals)
Niclas Etelävuori (Bass)
Mohsen Fayazi (Lyrics)
Release date: 2017
https://www.youtube.com/watch?v=Oek9Clw21uc
#1984
#George_Orwell
@earthling_alien
Artists:
Ehsan Imani (Guitars, Mix & Mastering)
Niklas Stålvind (Vocals)
Mark Jansen (Backing vocals)
Niclas Etelävuori (Bass)
Mohsen Fayazi (Lyrics)
Release date: 2017
https://www.youtube.com/watch?v=Oek9Clw21uc
#1984
#George_Orwell
@earthling_alien
همگام شدن امواج مغزی هنگام تعامل افراد
دانشمندان علوم اعصاب معمولاً هر بار یک مغز را مورد بررسی قرار میدهند. آنها مشاهده میکنند که چگونه نورونها هنگام خواندن یک کلمهی خاص یا انجام یک بازی ویدیویی فعال میشوند. اما از آنجا که انسانها موجوداتی اجتماعی هستند، خود همین دانشمندان نیز بسیاری از کارهایشان را به طور گروهی انجام میدهند— به عنوان مثال فرضیهسازی با طوفان فکری، حل مسائل پیچیده، یا تنظیم دقیق طرحهای آزمایشی.
علوم اعصاب جمعی، نامی که برخی متخصصان برای این حوزه به کار میبرند، شاخهای از پژوهشهای علمی است که بهسرعت در حال گسترش است. یکی از یافتههای اولیه و پایدار این است که وقتی افراد با یکدیگر صحبت میکنند یا تجربهای را به اشتراک میگذارند، امواج مغزی آنها یا یکدیگر همگام میشود. نورونهای مناطق مشابه در مغزهای مختلف بهطور همزمان شلیک میکنند و الگوهایی یکسان ایجاد میکنند، مانند رقصندگانی که با هم هماهنگ حرکت میکنند. مناطق شنوایی و بینایی مغز به شکل، صدا و حرکت به شیوهای مشابه واکنش نشان میدهند، درحالیکه بخشهای پیشرفتهتر مغز هنگام انجام وظایف پیچیدهتر—مانند درک معنای چیزی که دیده یا شنیده شده است—بهطور مشابه عمل میکنند. تجربهی «روی یک موج بودن» با دیگران، مفهومی واقعی است که میتوان آن را در فعالیتهای مغزی مشاهده کرد.
این نوع پژوهشها در حال آشکار کردن سطوح جدیدی از پیچیدگی و غنای تعاملات اجتماعی هستند. برای مثال، در کلاسهایی که دانشآموزان با معلم خود همراهی و مشارکت میکنند، الگوهای پردازش مغزی آنها شروع به همگام شدن با معلم میکند—و هرچه این همگامی بیشتر باشد، یادگیری نیز میتواند مؤثرتر باشد. امواج عصبی در بخشهای خاصی از مغز افرادی که به اجرای موسیقی گوش میدهند، با امواج مغزی اجراکننده هماهنگ میشود—و هرچه این هماهنگی بیشتر باشد، لذت بردن از اجرا نیز افزایش مییابد. زوجها نسبت به افرادی که رابطهی عاشقانه ندارند، درجات بالاتری از همگامی مغزی را نشان میدهند، همانطور که دوستان نزدیک در مقایسه با آشنایان دورتر چنین ویژگیای دارند.
اما این همگامسازی چگونه رخ میدهد؟ بسیاری از جنبههای این پدیده همچنان اسرارآمیز باقی مانده است—بهطوری که حتی دانشمندان گاهی هنگام صحبت دربارهی آن از واژهی «جادو» استفاده میکنند. یک توضیح ساده این است که هماهنگی بین مغزها میتواند نتیجهی یک تجربهی مشترک باشد یا صرفاً نشانهای از این که دو نفر در حال شنیدن یا دیدن یک چیز مشابه هستند. اما پژوهشهای جدید نشان میدهند که این همگامی چیزی فراتر از این است—یا حداقل میتواند چنین باشد. ویژ هونگ، عصبشناس دانشگاه کالیفرنیا میگوید: «فقط با بررسی همزمان مغز همهی افرادی که در یک تعامل حضور دارند، میتوانیم واقعاً درک کنیم که چه چیزی در حال رخ دادن است.»
پژوهشگران در حال کشف همگامی مغزی در انسانها و سایر گونهها هستند و با نقشهبرداری از ساختار آن—ریتم، زمانبندی و نوساناتش—تلاش میکنند درک بهتری از مزایای احتمالی آن به دست آورند. آنها شواهدی یافتهاند که نشان میدهد همگامی میانمغزی افراد را برای تعامل آماده میکند و ممکن است بهعنوان شاخصی برای روابط عمل کند. از آنجا که تجربیاتِ همگامشده اغلب لذتبخش هستند، پژوهشگران گمان میکنند که این پدیده مفید است: همگامی مغزی به ما کمک میکند بهتر تعامل کنیم و شاید حتی نقشی در تکامل رفتارهای اجتماعی داشته است. این شاخهی جدید از پژوهشهای علوم اعصاب همچنین میتواند روشن کند که چرا همیشه با برخی افراد «جور» نمیشویم یا چرا انزوای اجتماعی برای سلامت جسمی و روانی مضر است.
https://www.scientificamerican.com/article/brain-waves-synchronize-when-people-interact/?utm_medium=social&utm_campaign=socialflow&utm_source=facebook&fbclid=IwAR3CmVb4KHyyX4Xlpgw1JgYMvBrvxunRM_MN8Wdi5CNT2owJPSCbIGx2AO8
#مغز
#جامعه
#آموزش
#عشق
#رابطه
@earthling_alien
دانشمندان علوم اعصاب معمولاً هر بار یک مغز را مورد بررسی قرار میدهند. آنها مشاهده میکنند که چگونه نورونها هنگام خواندن یک کلمهی خاص یا انجام یک بازی ویدیویی فعال میشوند. اما از آنجا که انسانها موجوداتی اجتماعی هستند، خود همین دانشمندان نیز بسیاری از کارهایشان را به طور گروهی انجام میدهند— به عنوان مثال فرضیهسازی با طوفان فکری، حل مسائل پیچیده، یا تنظیم دقیق طرحهای آزمایشی.
علوم اعصاب جمعی، نامی که برخی متخصصان برای این حوزه به کار میبرند، شاخهای از پژوهشهای علمی است که بهسرعت در حال گسترش است. یکی از یافتههای اولیه و پایدار این است که وقتی افراد با یکدیگر صحبت میکنند یا تجربهای را به اشتراک میگذارند، امواج مغزی آنها یا یکدیگر همگام میشود. نورونهای مناطق مشابه در مغزهای مختلف بهطور همزمان شلیک میکنند و الگوهایی یکسان ایجاد میکنند، مانند رقصندگانی که با هم هماهنگ حرکت میکنند. مناطق شنوایی و بینایی مغز به شکل، صدا و حرکت به شیوهای مشابه واکنش نشان میدهند، درحالیکه بخشهای پیشرفتهتر مغز هنگام انجام وظایف پیچیدهتر—مانند درک معنای چیزی که دیده یا شنیده شده است—بهطور مشابه عمل میکنند. تجربهی «روی یک موج بودن» با دیگران، مفهومی واقعی است که میتوان آن را در فعالیتهای مغزی مشاهده کرد.
این نوع پژوهشها در حال آشکار کردن سطوح جدیدی از پیچیدگی و غنای تعاملات اجتماعی هستند. برای مثال، در کلاسهایی که دانشآموزان با معلم خود همراهی و مشارکت میکنند، الگوهای پردازش مغزی آنها شروع به همگام شدن با معلم میکند—و هرچه این همگامی بیشتر باشد، یادگیری نیز میتواند مؤثرتر باشد. امواج عصبی در بخشهای خاصی از مغز افرادی که به اجرای موسیقی گوش میدهند، با امواج مغزی اجراکننده هماهنگ میشود—و هرچه این هماهنگی بیشتر باشد، لذت بردن از اجرا نیز افزایش مییابد. زوجها نسبت به افرادی که رابطهی عاشقانه ندارند، درجات بالاتری از همگامی مغزی را نشان میدهند، همانطور که دوستان نزدیک در مقایسه با آشنایان دورتر چنین ویژگیای دارند.
اما این همگامسازی چگونه رخ میدهد؟ بسیاری از جنبههای این پدیده همچنان اسرارآمیز باقی مانده است—بهطوری که حتی دانشمندان گاهی هنگام صحبت دربارهی آن از واژهی «جادو» استفاده میکنند. یک توضیح ساده این است که هماهنگی بین مغزها میتواند نتیجهی یک تجربهی مشترک باشد یا صرفاً نشانهای از این که دو نفر در حال شنیدن یا دیدن یک چیز مشابه هستند. اما پژوهشهای جدید نشان میدهند که این همگامی چیزی فراتر از این است—یا حداقل میتواند چنین باشد. ویژ هونگ، عصبشناس دانشگاه کالیفرنیا میگوید: «فقط با بررسی همزمان مغز همهی افرادی که در یک تعامل حضور دارند، میتوانیم واقعاً درک کنیم که چه چیزی در حال رخ دادن است.»
پژوهشگران در حال کشف همگامی مغزی در انسانها و سایر گونهها هستند و با نقشهبرداری از ساختار آن—ریتم، زمانبندی و نوساناتش—تلاش میکنند درک بهتری از مزایای احتمالی آن به دست آورند. آنها شواهدی یافتهاند که نشان میدهد همگامی میانمغزی افراد را برای تعامل آماده میکند و ممکن است بهعنوان شاخصی برای روابط عمل کند. از آنجا که تجربیاتِ همگامشده اغلب لذتبخش هستند، پژوهشگران گمان میکنند که این پدیده مفید است: همگامی مغزی به ما کمک میکند بهتر تعامل کنیم و شاید حتی نقشی در تکامل رفتارهای اجتماعی داشته است. این شاخهی جدید از پژوهشهای علوم اعصاب همچنین میتواند روشن کند که چرا همیشه با برخی افراد «جور» نمیشویم یا چرا انزوای اجتماعی برای سلامت جسمی و روانی مضر است.
https://www.scientificamerican.com/article/brain-waves-synchronize-when-people-interact/?utm_medium=social&utm_campaign=socialflow&utm_source=facebook&fbclid=IwAR3CmVb4KHyyX4Xlpgw1JgYMvBrvxunRM_MN8Wdi5CNT2owJPSCbIGx2AO8
#مغز
#جامعه
#آموزش
#عشق
#رابطه
@earthling_alien
Scientific American
Brain Waves Synchronize when People Interact
The minds of social species are strikingly resonant
همگامی مغزی چیست؟
وقتی افراد از نظر اجتماعی تعامل ندارند، امواج مغزی آنها کاملاً متفاوت است (چپ). اما زمانی که آنها در پاسخ به دیگران فکر، حس و عمل میکنند، الگوهای فعالیت در مغزهای آنها همراستا میشود (راست). دانشمندان این پدیده را همگامی بینمغزی مینامند. در این حالت، نورونهای موجود در مغزهای مختلف بهطور همزمان شلیک میکنند—و با ادامهی تعامل، زمانبندی و محل فعالیت مغزی بیشتر و بیشتر شبیه به هم میشود. میزان همزمانی نشاندهندهی استحکام یک رابطه است، به طوری که الگوهای امواج مغزی در میان دوستان نزدیک یا بین یک معلم تأثیرگذار و دانشآموزانش بهخوبی همخوانی دارد.
#مغز
#رابطه
#عشق
#آموزش
@earthling_alien
وقتی افراد از نظر اجتماعی تعامل ندارند، امواج مغزی آنها کاملاً متفاوت است (چپ). اما زمانی که آنها در پاسخ به دیگران فکر، حس و عمل میکنند، الگوهای فعالیت در مغزهای آنها همراستا میشود (راست). دانشمندان این پدیده را همگامی بینمغزی مینامند. در این حالت، نورونهای موجود در مغزهای مختلف بهطور همزمان شلیک میکنند—و با ادامهی تعامل، زمانبندی و محل فعالیت مغزی بیشتر و بیشتر شبیه به هم میشود. میزان همزمانی نشاندهندهی استحکام یک رابطه است، به طوری که الگوهای امواج مغزی در میان دوستان نزدیک یا بین یک معلم تأثیرگذار و دانشآموزانش بهخوبی همخوانی دارد.
#مغز
#رابطه
#عشق
#آموزش
@earthling_alien
When I Need You
Julio Iglesias
Song title: When I Need You (Albert Hammond Cover)
Artist: Julio Iglesias
Album: Starry Night
Release date: 1990
@earthling_alien
Artist: Julio Iglesias
Album: Starry Night
Release date: 1990
@earthling_alien
«آیا تا به حال به این فکر کردهای که زندگی چیزی جز خاطره نیست، بجز آن لحظهی حال حاضر که آنقدر سریع از پیش چشمانت میگذرد که به سختی میتوانی گذر آن را متوجه شوی؟»
- تنسی ویلیامز
@earthling_alien
- تنسی ویلیامز
@earthling_alien