خاستگاه شیطان
الین پِیگلز (Elaine Pagels) در کتابش با عنوان خاستگاه شیطان (The Origin of Satan) به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه شیطان از یک شخصیت کماهمیت در سنن ابتدایی یهودیت به نماد شر مطلق در دین مسیحیت تبدیل شد. پیگلز استدلال میکند که نقش شیطان در تفکر دینی، صرفاً مربوط به نبردهای ماورایی میان خیر و شر نبوده، بلکه ارتباط نزدیکی با درگیریهای انسانی، به ویژه میان مسیحیان اولیه و مخالفان یهودی و مشرک آنان داشته است. او این تحول را از طریق متون کتاب مقدس، رویدادهای تاریخی و تغییرات الهیاتی دنبال میکند و نشان میدهد که چگونه مفهوم شیطان برای تقابل «ما» در برابر «دیگران» به کار گرفته شده است.
پیگلز اینگونه کتاب را آغاز میکند که شیطان در ابتدا در سنن یهودی به عنوان یک نیروی مستقل شرور وجود نداشته است. در متون اولیهی عبری، شیطان بیشتر به عنوان یک نمایندهی خدا عمل میکرد—مشابه یک دادستان در دربار الهی—و نه دشمن خدا. به عنوان مثال، در کتاب ایوب، شیطان به عنوان یک چالشگر ظاهر میشود که در چارچوب اختیار خدا، ایمان ایوب را مورد آزمایش قرار دهد، نه اینکه به عنوان نیرویی مستقل از خدا عمل کند. ایدهی شیطان به عنوان دشمن خدا در دورهی معبد دوم (حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد تا سال ۷۰ میلادی) شکل گرفت، دورانی که یهودیان با بحرانهای سیاسی و مذهبی شدیدی روبهرو بودند. در این دوره، فرقههایی مانند اِسنیها (Essenes) شیطان را رهبر نیروهای شورشی در برابر خدا میدانستند که بازتابی از کشمکشهای آنها با حکام بیگانه و اختلافات داخلی یهودیت بود. این زمینه را برای تبدیل شیطان به دشمن نهایی در مسیحیت فراهم کرد.
پیگلز استدلال میکند که نویسندگان انجیلهای قرن اول میلادی نقش مهمی در تبدیل شیطان به نماد دشمنان خارجی و داخلی ایفا کردند. یکی از نکات کلیدی در کتاب این است که اولین مسیحیان از مفهوم شیطان برای شیطانی جلوه دادن مخالفان یهودی خود استفاده میکردند. برای مثال، در انجیل مرقس، عیسی پیوسته در تقابل با مقامات یهودی به تصویر کشیده میشود که به طور ضمنی با نیروهای شیطانی مرتبط شدهاند. در انجیل یوحنا، این تقابل حتی آشکارتر است، جایی که عیسی به منتقدان یهودی خود میگوید: «شما از تبار پدر خود، ابلیس هستید» (یوحنا ۸:۴۴)، که نشان میدهد آنها نه تنها گمراه، بلکه در اتحاد با شر مطلق هستند. این تصویرسازی پیامدهای عمیقی با خود به همراه داشت. با رشد مسیحیت، این دین از ریشههای یهودی خود فاصله گرفت و این متون باعث افزایش خصومت میان مسیحیان و یهودیان شدند و در نهایت، زمینهساز قرنها یهودستیزی مسیحیان گشتند.
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
الین پِیگلز (Elaine Pagels) در کتابش با عنوان خاستگاه شیطان (The Origin of Satan) به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه شیطان از یک شخصیت کماهمیت در سنن ابتدایی یهودیت به نماد شر مطلق در دین مسیحیت تبدیل شد. پیگلز استدلال میکند که نقش شیطان در تفکر دینی، صرفاً مربوط به نبردهای ماورایی میان خیر و شر نبوده، بلکه ارتباط نزدیکی با درگیریهای انسانی، به ویژه میان مسیحیان اولیه و مخالفان یهودی و مشرک آنان داشته است. او این تحول را از طریق متون کتاب مقدس، رویدادهای تاریخی و تغییرات الهیاتی دنبال میکند و نشان میدهد که چگونه مفهوم شیطان برای تقابل «ما» در برابر «دیگران» به کار گرفته شده است.
پیگلز اینگونه کتاب را آغاز میکند که شیطان در ابتدا در سنن یهودی به عنوان یک نیروی مستقل شرور وجود نداشته است. در متون اولیهی عبری، شیطان بیشتر به عنوان یک نمایندهی خدا عمل میکرد—مشابه یک دادستان در دربار الهی—و نه دشمن خدا. به عنوان مثال، در کتاب ایوب، شیطان به عنوان یک چالشگر ظاهر میشود که در چارچوب اختیار خدا، ایمان ایوب را مورد آزمایش قرار دهد، نه اینکه به عنوان نیرویی مستقل از خدا عمل کند. ایدهی شیطان به عنوان دشمن خدا در دورهی معبد دوم (حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد تا سال ۷۰ میلادی) شکل گرفت، دورانی که یهودیان با بحرانهای سیاسی و مذهبی شدیدی روبهرو بودند. در این دوره، فرقههایی مانند اِسنیها (Essenes) شیطان را رهبر نیروهای شورشی در برابر خدا میدانستند که بازتابی از کشمکشهای آنها با حکام بیگانه و اختلافات داخلی یهودیت بود. این زمینه را برای تبدیل شیطان به دشمن نهایی در مسیحیت فراهم کرد.
پیگلز استدلال میکند که نویسندگان انجیلهای قرن اول میلادی نقش مهمی در تبدیل شیطان به نماد دشمنان خارجی و داخلی ایفا کردند. یکی از نکات کلیدی در کتاب این است که اولین مسیحیان از مفهوم شیطان برای شیطانی جلوه دادن مخالفان یهودی خود استفاده میکردند. برای مثال، در انجیل مرقس، عیسی پیوسته در تقابل با مقامات یهودی به تصویر کشیده میشود که به طور ضمنی با نیروهای شیطانی مرتبط شدهاند. در انجیل یوحنا، این تقابل حتی آشکارتر است، جایی که عیسی به منتقدان یهودی خود میگوید: «شما از تبار پدر خود، ابلیس هستید» (یوحنا ۸:۴۴)، که نشان میدهد آنها نه تنها گمراه، بلکه در اتحاد با شر مطلق هستند. این تصویرسازی پیامدهای عمیقی با خود به همراه داشت. با رشد مسیحیت، این دین از ریشههای یهودی خود فاصله گرفت و این متون باعث افزایش خصومت میان مسیحیان و یهودیان شدند و در نهایت، زمینهساز قرنها یهودستیزی مسیحیان گشتند.
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
(ادامه از پست قبل)
در امپراتوری روم، اولین مسیحیان اغلب مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند و پیگلز نشان میدهد که چگونه ایدهی شیطان به آنها کمک کرد تا رنج خود را با کمک این ایده تفسیر کنند. مسیحیان حاکمان رومی را به چشم عوامل شیطان میدیدند، که این باور را تقویت میکرد که آنها در یک نبرد کیهانی میان خیر و شر شرکت دارند. پیگلز بررسی میکند که چگونه شخصیتهایی مانند پولس رسول از مفهوم جنگ معنوی برای تقویت هویت مسیحیان استفاده کردند. در نامههای پولس، نیروهای شیطانی به عنوان موجودات تأثیرگذار بر حاکمان زمینی توصیف میشوند، که این امر آزار و اذیت مسیحیان را نه فقط یک مسئلهی سیاسی، بلکه یک نبرد روحانی جلوه میداد.
این باور، انسجام میان مسیحیان اولیه را افزایش داد و تعهد آنها به ایمانشان را تقویت کرد. با این حال، زمانی که مسیحیت در امپراتوری روم به دین غالب تبدیل شد، رهبران آن از همین استراتژی استفاده کردند—آنها مخالفان خود، از جمله مسیحیان بدعتگذار، مشرکان و یهودیان را به عنوان عوامل شیطان معرفی میکردند. این تغییر نشان میدهد که مفهوم شیطان ابزاری انعطافپذیر بود که برای تعریف دشمنان و توجیه اقدامات علیه آنها به کار میرفت.
پیگلز همچنین بررسی میکند که چگونه مفهوم شیطان در درگیریهای درون مسیحیت به کار گرفته شد. تا قرن دوم و سوم میلادی، فرقههای مختلف مسیحی ظهور کردند که هر یک ادعا داشتند تفسیر «واقعی» تعالیم عیسی را دارند. رهبران ارتدکس گروههایی مانند گنوسیها را بدعتگذار خواندند و آنها را تحت تأثیر شیطان دانستند. گنوسیها، در مقابل، دیدگاه متفاوتی نسبت به شیطان داشتند. برخی متون گنوسی نشان میدهند که خدای عهد عتیق در واقع یک موجود ناقص یا حتی شرور بوده، درحالیکه عیسی نمایندهی یک نیروی برتر و الهیتر محسوب میشد. این دیدگاهها باعث شدند که کلیسای ارتدکس گنوسیها را به عنوان منحرف و فریبخورده توسط شیطان معرفی کند.
کتاب خاستگاه شیطان نشان میدهد که شیطان نه تنها یک شخصیت اسطورهای، بلکه مفهومی اجتماعی و سیاسی بوده است که برای تعیین مرزهای میان گروههای مختلف مذهبی و توجیه دشمنیها به کار گرفته شده است. پیگلز نشان میدهد که چگونه این ایده، ابتدا به عنوان یک نیروی درون الهی مطرح شد، سپس در انجیلها برای تعریف دشمنان مسیحیت مورد استفاده قرار گرفت، و در نهایت، توسط خود مسیحیان برای سرکوب مخالفان داخلی و خارجی به کار رفت. این کتاب خواننده را به تأمل در این نکته وا میدارد که چگونه مفاهیم دینی نه تنها بازتابدهندهی باورهای معنوی، بلکه ابزارهایی برای شکلدهی به تاریخ، سیاست و روابط اجتماعی بودهاند.
#کتاب
#تاریخ
#سیاست
#مذهب
#شیطان
#مسیحیت
#یهودیت
@earthling_alien
در امپراتوری روم، اولین مسیحیان اغلب مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند و پیگلز نشان میدهد که چگونه ایدهی شیطان به آنها کمک کرد تا رنج خود را با کمک این ایده تفسیر کنند. مسیحیان حاکمان رومی را به چشم عوامل شیطان میدیدند، که این باور را تقویت میکرد که آنها در یک نبرد کیهانی میان خیر و شر شرکت دارند. پیگلز بررسی میکند که چگونه شخصیتهایی مانند پولس رسول از مفهوم جنگ معنوی برای تقویت هویت مسیحیان استفاده کردند. در نامههای پولس، نیروهای شیطانی به عنوان موجودات تأثیرگذار بر حاکمان زمینی توصیف میشوند، که این امر آزار و اذیت مسیحیان را نه فقط یک مسئلهی سیاسی، بلکه یک نبرد روحانی جلوه میداد.
این باور، انسجام میان مسیحیان اولیه را افزایش داد و تعهد آنها به ایمانشان را تقویت کرد. با این حال، زمانی که مسیحیت در امپراتوری روم به دین غالب تبدیل شد، رهبران آن از همین استراتژی استفاده کردند—آنها مخالفان خود، از جمله مسیحیان بدعتگذار، مشرکان و یهودیان را به عنوان عوامل شیطان معرفی میکردند. این تغییر نشان میدهد که مفهوم شیطان ابزاری انعطافپذیر بود که برای تعریف دشمنان و توجیه اقدامات علیه آنها به کار میرفت.
پیگلز همچنین بررسی میکند که چگونه مفهوم شیطان در درگیریهای درون مسیحیت به کار گرفته شد. تا قرن دوم و سوم میلادی، فرقههای مختلف مسیحی ظهور کردند که هر یک ادعا داشتند تفسیر «واقعی» تعالیم عیسی را دارند. رهبران ارتدکس گروههایی مانند گنوسیها را بدعتگذار خواندند و آنها را تحت تأثیر شیطان دانستند. گنوسیها، در مقابل، دیدگاه متفاوتی نسبت به شیطان داشتند. برخی متون گنوسی نشان میدهند که خدای عهد عتیق در واقع یک موجود ناقص یا حتی شرور بوده، درحالیکه عیسی نمایندهی یک نیروی برتر و الهیتر محسوب میشد. این دیدگاهها باعث شدند که کلیسای ارتدکس گنوسیها را به عنوان منحرف و فریبخورده توسط شیطان معرفی کند.
کتاب خاستگاه شیطان نشان میدهد که شیطان نه تنها یک شخصیت اسطورهای، بلکه مفهومی اجتماعی و سیاسی بوده است که برای تعیین مرزهای میان گروههای مختلف مذهبی و توجیه دشمنیها به کار گرفته شده است. پیگلز نشان میدهد که چگونه این ایده، ابتدا به عنوان یک نیروی درون الهی مطرح شد، سپس در انجیلها برای تعریف دشمنان مسیحیت مورد استفاده قرار گرفت، و در نهایت، توسط خود مسیحیان برای سرکوب مخالفان داخلی و خارجی به کار رفت. این کتاب خواننده را به تأمل در این نکته وا میدارد که چگونه مفاهیم دینی نه تنها بازتابدهندهی باورهای معنوی، بلکه ابزارهایی برای شکلدهی به تاریخ، سیاست و روابط اجتماعی بودهاند.
#کتاب
#تاریخ
#سیاست
#مذهب
#شیطان
#مسیحیت
#یهودیت
@earthling_alien
«اگر میخواهید ملتی را به تسخیر خود در آورید، دشمنی خیالی بسازید که از شما خطرناکتر به نظر برسد، و سپس خود را به عنوان ناجی آنها معرفی کنید. برای کنترل مردم، آنها را وادار کنید باور کنند که خودشان عامل به تاخیر افتادن نجاتشان هستند، و سپس خود را به عنوان ناجیشان معرفی کنید.
دلیل تحریف تاریخ به گونهای که انگار مردان بزرگ همه چیز را به تنهایی انجام دادهاند این است که به مردمی که احساس ناتوانی میکنند یاد دهد که باید منتظر بمانند تا فردی بزرگ وارد صحنه شود و برایشان تغییری بوجود بیاورد.»
~ نوآم چامسکی
#تاریخ
#سیاست
@earthling_alien
دلیل تحریف تاریخ به گونهای که انگار مردان بزرگ همه چیز را به تنهایی انجام دادهاند این است که به مردمی که احساس ناتوانی میکنند یاد دهد که باید منتظر بمانند تا فردی بزرگ وارد صحنه شود و برایشان تغییری بوجود بیاورد.»
~ نوآم چامسکی
#تاریخ
#سیاست
@earthling_alien
سطوح بالای «مواد شیمیایی ابدی» در چندین بند ساعتهای هوشمند یافت شده است
ساعتهای هوشمند و ردیابهای تناسباندام به بخشی جداییناپذیر از فناوریهای پوشیدنی تبدیل شدهاند و بسیاری از افراد در طول روز (و حتی شب) از آنها استفاده میکنند. اما این دستگاهها ممکن است پوست را در معرض مواد شیمیایی موسوم به «مواد شیمیایی ابدی» قرار دهند. طبق مطالعهای که در مجلهی Environmental Science & Technology Letters منتشر شده است، بندهای گرانتر ساختهشده از لاستیک مصنوعی فلورینه دارای مقادیر بسیار بالایی از یکی از این مواد شیمیایی ابدی، یعنی اسید پرفلوئوروهگزانوئیک (PFHxA)، هستند.
مواد پرفلوئوروآلکیل و پلیفلوئوروآلکیل (PFAS) گروهی از مواد شیمیایی هستند که دو ویژگی مهم دارند: آنها تقریباً تا ابد در محیط باقی میمانند و در برابر آب، عرق و چربی مقاومت بالایی دارند. به دلیل همین ویژگیها، تولیدکنندگان از این مواد در بسیاری از محصولات مصرفی مانند پارچههای مقاوم در برابر لکه، محصولات بهداشتی زنانه و لباسهای ورزشی از جمله بند ساعتهای هوشمند و ردیابهای تناسباندام استفاده میکنند.
بندهای این ساعتها حاوی فلورو الاستومرها، نوعی لاستیک مصنوعی ساختهشده از زنجیرههای PFAS هستند که از تغییر رنگ جلوگیری کرده و آلودگی را دفع میکنند. اگرچه این دوام، بندها را برای تمرینات ورزشی مناسب میسازد، اما ممکن است منبعی برای انتقال این ترکیبات شیمیایی به پوست مصرفکننده باشد. به همین دلیل، گراهام پیزلی و همکارانش آلیسا ویکس و هدر وایتهد چندین بند ساعت هوشمند موجود در بازار را از نظر وجود فلورین و ۲۰ نوع مختلف از PFAS مورد بررسی قرار دادند.
گراهام پیزلی، نویسندهی مربوط به این مطالعه میگوید: «این کشف به دلیل غلظت بسیار بالای یکی از انواع مواد شیمیایی ابدی، در محصولاتی که بهطور طولانیمدت با پوستمان در تماس هستند، قابل توجه است.»
محققان پیشنهاد میکنند که مقدار زیاد PFHxA موجود در بندهای ساعت ممکن است به دلیل استفاده از این ترکیب به عنوان مادهی فعال سطحی در فرآیند تولید فلورو الاستومرها باشد. در حال حاضر، دانشمندان دقیقاً نمیدانند که PFHxA تا چه میزان میتواند به پوست نفوذ کند و چه اثرات بالقوهای بر سلامت دارد. با این حال، پیزلی میگوید که مطالعات اخیر نشان دادهاند که درصد قابلتوجهی از این ماده میتواند تحت شرایط عادی از پوست انسان عبور کند.
ویکس، نویسندهی اصلی این مطالعه، میگوید که تیم تحقیقاتی به مصرفکنندگان توصیه میکند بندهای ارزانتر ساختهشده از سیلیکون خریداری شوند. او اضافه میکند: «اگر مصرفکننده قصد خرید بندهای گرانتر را دارد، پیشنهاد میکنیم توضیحات محصول را مطالعه کرده و از خرید بندهایی که حاوی فلورو الاستومرها هستند، خودداری کند.»
https://www.acs.org/pressroom/presspacs/2024/december/elevated-levels-of-forever-chemicals-found-in-several-smartwatch-wrist-bands.html
#ساعت_هوشمند
#سلامت
#ورزش
@earthling_alien
ساعتهای هوشمند و ردیابهای تناسباندام به بخشی جداییناپذیر از فناوریهای پوشیدنی تبدیل شدهاند و بسیاری از افراد در طول روز (و حتی شب) از آنها استفاده میکنند. اما این دستگاهها ممکن است پوست را در معرض مواد شیمیایی موسوم به «مواد شیمیایی ابدی» قرار دهند. طبق مطالعهای که در مجلهی Environmental Science & Technology Letters منتشر شده است، بندهای گرانتر ساختهشده از لاستیک مصنوعی فلورینه دارای مقادیر بسیار بالایی از یکی از این مواد شیمیایی ابدی، یعنی اسید پرفلوئوروهگزانوئیک (PFHxA)، هستند.
مواد پرفلوئوروآلکیل و پلیفلوئوروآلکیل (PFAS) گروهی از مواد شیمیایی هستند که دو ویژگی مهم دارند: آنها تقریباً تا ابد در محیط باقی میمانند و در برابر آب، عرق و چربی مقاومت بالایی دارند. به دلیل همین ویژگیها، تولیدکنندگان از این مواد در بسیاری از محصولات مصرفی مانند پارچههای مقاوم در برابر لکه، محصولات بهداشتی زنانه و لباسهای ورزشی از جمله بند ساعتهای هوشمند و ردیابهای تناسباندام استفاده میکنند.
بندهای این ساعتها حاوی فلورو الاستومرها، نوعی لاستیک مصنوعی ساختهشده از زنجیرههای PFAS هستند که از تغییر رنگ جلوگیری کرده و آلودگی را دفع میکنند. اگرچه این دوام، بندها را برای تمرینات ورزشی مناسب میسازد، اما ممکن است منبعی برای انتقال این ترکیبات شیمیایی به پوست مصرفکننده باشد. به همین دلیل، گراهام پیزلی و همکارانش آلیسا ویکس و هدر وایتهد چندین بند ساعت هوشمند موجود در بازار را از نظر وجود فلورین و ۲۰ نوع مختلف از PFAS مورد بررسی قرار دادند.
گراهام پیزلی، نویسندهی مربوط به این مطالعه میگوید: «این کشف به دلیل غلظت بسیار بالای یکی از انواع مواد شیمیایی ابدی، در محصولاتی که بهطور طولانیمدت با پوستمان در تماس هستند، قابل توجه است.»
محققان پیشنهاد میکنند که مقدار زیاد PFHxA موجود در بندهای ساعت ممکن است به دلیل استفاده از این ترکیب به عنوان مادهی فعال سطحی در فرآیند تولید فلورو الاستومرها باشد. در حال حاضر، دانشمندان دقیقاً نمیدانند که PFHxA تا چه میزان میتواند به پوست نفوذ کند و چه اثرات بالقوهای بر سلامت دارد. با این حال، پیزلی میگوید که مطالعات اخیر نشان دادهاند که درصد قابلتوجهی از این ماده میتواند تحت شرایط عادی از پوست انسان عبور کند.
ویکس، نویسندهی اصلی این مطالعه، میگوید که تیم تحقیقاتی به مصرفکنندگان توصیه میکند بندهای ارزانتر ساختهشده از سیلیکون خریداری شوند. او اضافه میکند: «اگر مصرفکننده قصد خرید بندهای گرانتر را دارد، پیشنهاد میکنیم توضیحات محصول را مطالعه کرده و از خرید بندهایی که حاوی فلورو الاستومرها هستند، خودداری کند.»
https://www.acs.org/pressroom/presspacs/2024/december/elevated-levels-of-forever-chemicals-found-in-several-smartwatch-wrist-bands.html
#ساعت_هوشمند
#سلامت
#ورزش
@earthling_alien
تکنیک جدید بیش از ٪۹۸ نانوپلاستیکها را از آب حذف میکند
محققان دانشگاه میزوری روشی نوین و پایدار برای حذف نانوپلاستیکها از آب ابداع کردهاند که میتواند بیش از ۹۸ درصد این ذرات را از آبهای شیرین و شور حذف کند. این روش از حلالهای طبیعی با سمیت کم استفاده میکند که روی سطح آب مانند روغن شناور میشوند. با یک مخلوط سریع، این حلالها ذرات نانوپلاستیک را جذب کرده و به سطح آب میآورند. سپس با استفاده از پیپِت (ابزار آزمایشگاهی)، لایهی بالایی مایع که حاوی نانوپلاستیکهاست برداشته میشود. در آزمایشها، این روش توانست ۹۹.۸ درصد از ذرات پلیاستایرن را از آب شور حذف کند.
نانوپلاستیکها ذراتی با اندازهی کمتر از یک میکرومتر هستند که میتوانند به راحتی وارد اکوسیستمهای طبیعی شوند و از طریق زنجیرهی غذایی به انسانها منتقل شوند. حذف این آلایندههای ریز از محیط زیست چالشی بزرگ است. مطالعات قبلی نشان دادهاند که آب لولهکشی و بطریهای آب حاوی تعداد زیادی از این ذرات میباشند؛ به طوری که بهطور متوسط در هر لیتر آب معدنی حدود ۲۴۰,۰۰۰ ذرهی نانوپلاستیک وجود دارد.
روشهای قبلی مانند جوشاندن آب میتوانند تا ۹۰ درصد از نانوپلاستیکها را حذف کنند، اما این روشها برای حجمهای بزرگ از آب کاربردی نیستند. روش جدید ارائهشده توسط محققان میزوری میتواند بهصورت مقیاسپذیری برای حذف نانوپلاستیکها از منابع آبی بزرگ استفاده شود. آنها قصد دارند در تحقیقات آینده ظرفیت حلالهای مورد استفاده را تعیین کرده و روشهایی برای بازیافت و استفادهی مجدد از آنها بیابند.
لینک منبع
#پلاستیک
#آب
#محیط_زیست
@earthling_alien
محققان دانشگاه میزوری روشی نوین و پایدار برای حذف نانوپلاستیکها از آب ابداع کردهاند که میتواند بیش از ۹۸ درصد این ذرات را از آبهای شیرین و شور حذف کند. این روش از حلالهای طبیعی با سمیت کم استفاده میکند که روی سطح آب مانند روغن شناور میشوند. با یک مخلوط سریع، این حلالها ذرات نانوپلاستیک را جذب کرده و به سطح آب میآورند. سپس با استفاده از پیپِت (ابزار آزمایشگاهی)، لایهی بالایی مایع که حاوی نانوپلاستیکهاست برداشته میشود. در آزمایشها، این روش توانست ۹۹.۸ درصد از ذرات پلیاستایرن را از آب شور حذف کند.
نانوپلاستیکها ذراتی با اندازهی کمتر از یک میکرومتر هستند که میتوانند به راحتی وارد اکوسیستمهای طبیعی شوند و از طریق زنجیرهی غذایی به انسانها منتقل شوند. حذف این آلایندههای ریز از محیط زیست چالشی بزرگ است. مطالعات قبلی نشان دادهاند که آب لولهکشی و بطریهای آب حاوی تعداد زیادی از این ذرات میباشند؛ به طوری که بهطور متوسط در هر لیتر آب معدنی حدود ۲۴۰,۰۰۰ ذرهی نانوپلاستیک وجود دارد.
روشهای قبلی مانند جوشاندن آب میتوانند تا ۹۰ درصد از نانوپلاستیکها را حذف کنند، اما این روشها برای حجمهای بزرگ از آب کاربردی نیستند. روش جدید ارائهشده توسط محققان میزوری میتواند بهصورت مقیاسپذیری برای حذف نانوپلاستیکها از منابع آبی بزرگ استفاده شود. آنها قصد دارند در تحقیقات آینده ظرفیت حلالهای مورد استفاده را تعیین کرده و روشهایی برای بازیافت و استفادهی مجدد از آنها بیابند.
لینک منبع
#پلاستیک
#آب
#محیط_زیست
@earthling_alien
ScienceAlert
New Technique Removes More Than 98% of Nanoplastics From Water
From drinking water to oceans.
یک مطالعهی جدید که در Science.org منتشر شده است، نشان میدهد که زنبورهای عسل میتوانند چهرههای انسانی را تشخیص داده و به خاطر بسپارند، با وجود اینکه تنها ۰.۰۱٪ از تعداد نورونهای انسان را دارند. تشخیص چهره برای انسانها ضروری است، زیرا هنگام انجام این کار، ناحیهای از مغز به نام شکنج دوکیشکل فعال میشود. اما زنبورها، بدون داشتن چنین ناحیهی تخصصی در مغز، همچنان قادر به تشخیص چهرهها هستند.
آدریان دایر، دانشمند بیناییشناسی از دانشگاه کمبریج، زنبورها را آموزش داد تا چهرهها را با دریافت محلول ساکارز به عنوان پاداش تشخیص دهند. زنبورها تا ۹۰٪ مواقع بهطور دقیق به چهرهی هدف نزدیک میشدند، حتی بدون دریافت پاداش، و میتوانستند آن را تا دو روز به خاطر بسپارند.
یافتههای دایر این باور را به چالش میکشد که تشخیص چهره نیازمند یک ناحیهی تخصصی در مغز است. مایکل تار عصبشناس شناختی، اشاره کرد که با وجود توانایی چشمگیر زنبورها، این کار ممکن است مستقیماً با نحوهی تشخیص چهره توسط انسان مرتبط نباشد. جیمز گولد، رفتارشناس نیز افزود که برای زنبورها، چهرهها مثل گلها، فقط نوعی شکل یا الگو هستند.
#زنبور
@earthling_alien
آدریان دایر، دانشمند بیناییشناسی از دانشگاه کمبریج، زنبورها را آموزش داد تا چهرهها را با دریافت محلول ساکارز به عنوان پاداش تشخیص دهند. زنبورها تا ۹۰٪ مواقع بهطور دقیق به چهرهی هدف نزدیک میشدند، حتی بدون دریافت پاداش، و میتوانستند آن را تا دو روز به خاطر بسپارند.
یافتههای دایر این باور را به چالش میکشد که تشخیص چهره نیازمند یک ناحیهی تخصصی در مغز است. مایکل تار عصبشناس شناختی، اشاره کرد که با وجود توانایی چشمگیر زنبورها، این کار ممکن است مستقیماً با نحوهی تشخیص چهره توسط انسان مرتبط نباشد. جیمز گولد، رفتارشناس نیز افزود که برای زنبورها، چهرهها مثل گلها، فقط نوعی شکل یا الگو هستند.
#زنبور
@earthling_alien
در دههی ۱۹۶۰، سازمان سیا ۲۰ میلیون دلار در «پروژهی گربهی آکوستیک» سرمایهگذاری کرد— که یک عملیات سری برای تبدیل گربههای معمولی به عوامل جاسوسی پیشرفته بود. جراحان دامپزشک میکروفونهایی را در گوش گربهها کاشتند، فرستندههای رادیویی را در پایهی جمجمهی آنها قرار دادند و آنتنهایی را بین خز آنها بافتند.
اولین مأموریت در واشنگتن دیسی با شکست مواجه شد، چرا که گربه به خیابان رفت و توسط یک تاکسی زیر گرفته شد. برخی گزارشها حاکی از مرگ آنی گربه هستند، در حالی که برخی دیگر میگویند که گربه زنده ماند و دستگاهها از بدن او خارج شدند.
این پروژه یک نقص آشکار را نشان داد: گربهها تقریباً غیرقابل آموزش هستند. پس از تلاشهای متعدد و ناموفق برای کنترل حرکت و رفتار گربهها، سیا در سال ۱۹۶۷ این برنامه را متوقف کرد.
امروزه هزینهی این پروژه به ارزش پول مدرن چیزی معادل بیش از ۱۸۰ میلیون دلار خواهد بود، که این پروژه را به یکی از پرهزینهترین آزمایشهای ناموفق حیوانی در تاریخ اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا تبدیل میکند.
#گربه
#آمریکا
@earthling_alien
اولین مأموریت در واشنگتن دیسی با شکست مواجه شد، چرا که گربه به خیابان رفت و توسط یک تاکسی زیر گرفته شد. برخی گزارشها حاکی از مرگ آنی گربه هستند، در حالی که برخی دیگر میگویند که گربه زنده ماند و دستگاهها از بدن او خارج شدند.
این پروژه یک نقص آشکار را نشان داد: گربهها تقریباً غیرقابل آموزش هستند. پس از تلاشهای متعدد و ناموفق برای کنترل حرکت و رفتار گربهها، سیا در سال ۱۹۶۷ این برنامه را متوقف کرد.
امروزه هزینهی این پروژه به ارزش پول مدرن چیزی معادل بیش از ۱۸۰ میلیون دلار خواهد بود، که این پروژه را به یکی از پرهزینهترین آزمایشهای ناموفق حیوانی در تاریخ اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا تبدیل میکند.
#گربه
#آمریکا
@earthling_alien
سگی که ۲۵۰۰ مایل برای بازگشت به خانه پیمود!
در سال ۱۹۲۳، بابی، معروف به سگ شگفتانگیز (Bobbie the Wonder Dog) طی یک مسافرت جادهای در ایندیانای آمریکا گم شد. صاحبان او ناامید از پیدا کردنش، با این تصور که دیگر او را برای همیشه از دست دادهاند دلشکسته به خانه بازگشتند.
شش ماه بعد، بابی پس از طی ۲۵۰۰ مایل که معادل بیش از ۴۰۰۰ کیلومتر میشود، با گذر از بیابانها و کوهها و رودخانهها، لنگان لنگان و با پای زخمی به خانهاش در اورِگن بازگشت.
بابیِ شگفتانگیز الهامبخش کتابها و فیلمهای صامت شد، او را به یک قهرمان محلی تبدیل کرد و یک قلادهی نقرهای، مدالها و یک خانهی سنگی مخصوص هم به وی اهدا شد. داستان بابی همچنان یکی از شگفتانگیزترین نمونههای وفاداری و استقامت سگها در طول تاریخ محسوب میشود.
#سگ
#تاریخ
#آمریکا
@earthling_alien
در سال ۱۹۲۳، بابی، معروف به سگ شگفتانگیز (Bobbie the Wonder Dog) طی یک مسافرت جادهای در ایندیانای آمریکا گم شد. صاحبان او ناامید از پیدا کردنش، با این تصور که دیگر او را برای همیشه از دست دادهاند دلشکسته به خانه بازگشتند.
شش ماه بعد، بابی پس از طی ۲۵۰۰ مایل که معادل بیش از ۴۰۰۰ کیلومتر میشود، با گذر از بیابانها و کوهها و رودخانهها، لنگان لنگان و با پای زخمی به خانهاش در اورِگن بازگشت.
بابیِ شگفتانگیز الهامبخش کتابها و فیلمهای صامت شد، او را به یک قهرمان محلی تبدیل کرد و یک قلادهی نقرهای، مدالها و یک خانهی سنگی مخصوص هم به وی اهدا شد. داستان بابی همچنان یکی از شگفتانگیزترین نمونههای وفاداری و استقامت سگها در طول تاریخ محسوب میشود.
#سگ
#تاریخ
#آمریکا
@earthling_alien
کشورهای ثروتمند با تقاضای خود برای گوشت گاو، روغن پالم و چوب دارند «انقراض را صادر میکنند»
مطالعهای که در مجلهی Nature منتشر شده است، نشان میدهد که کشورهای ثروتمند با تقاضای خود برای محصولاتی مانند گوشت گاو، روغن پالم، چوب و سویا، به طور غیرمستقیم به نابودی تنوع زیستی در کشورهای دارای جنگلهای استوایی دامن میزنند. این کشورها مسئول ٪۱۳ از تخریب جهانی زیستگاههای جنگلی در خارج از مرزهای خود هستند. به عنوان مثال، ایالات متحده به تنهایی ٪۳ از تخریب زیستگاههای جنگلی غیر داخلی در جهان را به خود اختصاص داده است. این تخریبها به طور عمده در کشورهایی با تنوع زیستی بالا مانند اندونزی، برزیل و ماداگاسکار رخ میدهد. تبدیل زیستگاههای وحشی به زمینهای کشاورزی، که ٪۹۰ از تخریب زیستگاهها را تشکیل میدهد، بزرگترین تهدید برای گونههای مختلف است. محققان تأکید میکنند که تحلیل این الگوها میتواند به حفاظت هدفمندتر و تولید پایدارتر مواد غذایی کمک کند.
در مطالعهای جداگانه که توسط دانشگاه کمبریج انجام شده و در مجلهی Science منتشر شده است، محققان هشدار میدهند که تبدیل زمینهای کشاورزی معمولی در بریتانیا به مناطق حفاظتشده ممکن است پنج برابر بیشتر به تنوع زیستی جهانی آسیب برساند. این پدیده که به عنوان "نشت تنوع زیستی" شناخته میشود، میتواند منجر به کاهش شدیدتر گونههای سیاره شود، زیرا کاهش تولید مواد غذایی و چوب در کشورهای ثروتمند ممکن است به مناطق کمتر قانونمند مانند آفریقا و آمریکای جنوبی منتقل شود. برای کاهش این نشت، کاهش تقاضا برای کالاهای با اثر زیستمحیطی بالا مانند گوشت گاو و تمرکز بر حفاظت از مناطق با تنوع زیستی بالا توصیه میشود.
مطالعهی که توسط Nature صورت گرفته، تأثیر ۲۴ کشور با درآمد بالا را بر بیش از ۷۵۰۰ گونهی وابسته به جنگل از جمله پرندگان، پستانداران و خزندگان را بررسی کرده است. نتایج نشان میدهد که این کشورها با واردات مواد غذایی و چوب، به طور غیرمستقیم به انقراض گونهها در کشورهای فقیرتر و با تنوع زیستی بیشتر در مناطق استوایی دامن میزنند. این یافتهها نشاندهندهی تغییر قابلتوجهی در نحوهی ظهور تهدیدهای جدید برای حیات وحش است و بر لزوم همکاری جهانی برای توسعهی شیوههای پایدارتر تأکید میکند.
لینک مقاله
#تنوع_زیستی
#محیط_زیست
#جنگل
#حیوانات
#کشاورزی
#دامداری
@earthling_alien
مطالعهای که در مجلهی Nature منتشر شده است، نشان میدهد که کشورهای ثروتمند با تقاضای خود برای محصولاتی مانند گوشت گاو، روغن پالم، چوب و سویا، به طور غیرمستقیم به نابودی تنوع زیستی در کشورهای دارای جنگلهای استوایی دامن میزنند. این کشورها مسئول ٪۱۳ از تخریب جهانی زیستگاههای جنگلی در خارج از مرزهای خود هستند. به عنوان مثال، ایالات متحده به تنهایی ٪۳ از تخریب زیستگاههای جنگلی غیر داخلی در جهان را به خود اختصاص داده است. این تخریبها به طور عمده در کشورهایی با تنوع زیستی بالا مانند اندونزی، برزیل و ماداگاسکار رخ میدهد. تبدیل زیستگاههای وحشی به زمینهای کشاورزی، که ٪۹۰ از تخریب زیستگاهها را تشکیل میدهد، بزرگترین تهدید برای گونههای مختلف است. محققان تأکید میکنند که تحلیل این الگوها میتواند به حفاظت هدفمندتر و تولید پایدارتر مواد غذایی کمک کند.
در مطالعهای جداگانه که توسط دانشگاه کمبریج انجام شده و در مجلهی Science منتشر شده است، محققان هشدار میدهند که تبدیل زمینهای کشاورزی معمولی در بریتانیا به مناطق حفاظتشده ممکن است پنج برابر بیشتر به تنوع زیستی جهانی آسیب برساند. این پدیده که به عنوان "نشت تنوع زیستی" شناخته میشود، میتواند منجر به کاهش شدیدتر گونههای سیاره شود، زیرا کاهش تولید مواد غذایی و چوب در کشورهای ثروتمند ممکن است به مناطق کمتر قانونمند مانند آفریقا و آمریکای جنوبی منتقل شود. برای کاهش این نشت، کاهش تقاضا برای کالاهای با اثر زیستمحیطی بالا مانند گوشت گاو و تمرکز بر حفاظت از مناطق با تنوع زیستی بالا توصیه میشود.
مطالعهی که توسط Nature صورت گرفته، تأثیر ۲۴ کشور با درآمد بالا را بر بیش از ۷۵۰۰ گونهی وابسته به جنگل از جمله پرندگان، پستانداران و خزندگان را بررسی کرده است. نتایج نشان میدهد که این کشورها با واردات مواد غذایی و چوب، به طور غیرمستقیم به انقراض گونهها در کشورهای فقیرتر و با تنوع زیستی بیشتر در مناطق استوایی دامن میزنند. این یافتهها نشاندهندهی تغییر قابلتوجهی در نحوهی ظهور تهدیدهای جدید برای حیات وحش است و بر لزوم همکاری جهانی برای توسعهی شیوههای پایدارتر تأکید میکند.
لینک مقاله
#تنوع_زیستی
#محیط_زیست
#جنگل
#حیوانات
#کشاورزی
#دامداری
@earthling_alien
the Guardian
Richest nations ‘exporting extinction’ with demand for beef, palm oil and timber
Consumption in wealthy countries including US and UK is responsible for 13% of global forest loss beyond their borders, study finds
ورود تنباکو به انگلستان اغلب به سِر والتر رالی نسبت داده میشود، که گفته میشود آن را در ۲۷ جولای ۱۵۸۶ از ویرجینیا به انگلستان آورده است. با این حال، احتمال دارد که تنباکو پیش از این تاریخ توسط ملوانانی که این عادت را از همتایان اسپانیایی و پرتغالی خود گرفته بودند، به انگلستان رسیده باشد. بازگشت رالی به همراه مستعمرهنشینهای جزیرهی رونُک، که تنباکو، ذرت و سیبزمینی را با خود آورده بودند، به محبوبیت مصرف تنباکو در دربار انگلستان کمک کرد. با وجود ادعاهای اولیه دربارهی فواید آن برای سلامتی، مصرف تنباکو به سرعت در میان مردم گسترش یافت و تا اوایل دههی ۱۶۰۰ بهطور گسترده پذیرفته شد.
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
(ادامه از پست قبل)
شاه جیمز اول از منتقدان سرسخت تنباکو بود و در رسالهی خود با عنوان "A Counterblaste to Tobacco" که در سال ۱۶۰۴ منتشر شد، آن را منزجرکننده برای چشم، نفرتانگیز برای بینی، آسیبزننده به مغز و خطرناک برای ششها توصیف کرد. او برای کاهش مصرف آن، مالیاتهای سنگینی بر واردات تنباکو اعمال کرد. با این وجود، محبوبیت تنباکو همچنان افزایش یافت و کشت تجاری آن در ویرجینیا بهطور قابل توجهی آغاز شد. تا اواسط قرن هفدهم، تنباکو به یکی از اقلام صادراتی اصلی به انگلستان تبدیل شد و سالانه میلیونها پوند از آن به این کشور ارسال میشد. این روند، علیرغم نگرانیهای مداوم دربارهی اثرات آن بر سلامتی و مخالفت پادشاهی و کلیسا، جایگاه اقتصادی تنباکو را تثبیت کرد.
#تنباکو
#سیگار
#سلامت
#تاریخ
#انگلیس
@earthling_alien
شاه جیمز اول از منتقدان سرسخت تنباکو بود و در رسالهی خود با عنوان "A Counterblaste to Tobacco" که در سال ۱۶۰۴ منتشر شد، آن را منزجرکننده برای چشم، نفرتانگیز برای بینی، آسیبزننده به مغز و خطرناک برای ششها توصیف کرد. او برای کاهش مصرف آن، مالیاتهای سنگینی بر واردات تنباکو اعمال کرد. با این وجود، محبوبیت تنباکو همچنان افزایش یافت و کشت تجاری آن در ویرجینیا بهطور قابل توجهی آغاز شد. تا اواسط قرن هفدهم، تنباکو به یکی از اقلام صادراتی اصلی به انگلستان تبدیل شد و سالانه میلیونها پوند از آن به این کشور ارسال میشد. این روند، علیرغم نگرانیهای مداوم دربارهی اثرات آن بر سلامتی و مخالفت پادشاهی و کلیسا، جایگاه اقتصادی تنباکو را تثبیت کرد.
#تنباکو
#سیگار
#سلامت
#تاریخ
#انگلیس
@earthling_alien
ژان-آنتوان نُله، رجل دینی و فیزیکدان فرانسوی، به شدت مجذوب حوزهی نوظهور الکتریسیته در قرن هجدهم میلادی بود. علاقهی ژان به این موضوع باعث شد که او به عضویت «جامعهی هنرها» در بیاید، جایی که او در آن با دانشمندان برجستهای همچون دو فی و رئومور همکاری کرد. کارهای نله با آزمایشهای نمایشی و توضیحی همراه بود که جهت نشان دادن اصول الکتریسیته طراحی شده بودند. یکی از مشهورترین آزمایشهای او در سال ۱۷۴۶ انجام شد، زمانی که او ۲۰۰ راهب را به صورت دایرهای به هم متصل کرد و با استفاده از سیمهای آهنی آنها را به یکدیگر مرتبط ساخت. سپس با تخلیهی یک بطری لِیدِن از طریق این زنجیرهی انسانی، مشاهده کرد که تمام راهبان به طور همزمان دچار شوک شدند. او از این آزمایش نتیجه گرفت که سرعت انتقال الکتریسیته بسیار بالا است!
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
(ادامه در پست بعد)
@earthling_alien
(ادامه از پست قبل)
این آزمایش بخشی از تلاشهای گستردهتر نله برای توضیح مفاهیم علمی برای مردم و محبوب کردن آن در میان مردم بود. او به دلیل سخنرانیها و نمایشهای جذابش شهرت داشت و معمولاً از روشهای پیچیده و جالب برای جذب مخاطبان خود استفاده میکرد. سهم نله تنها به حوزهی الکتریسیته محدود نبود؛ او در زمینهی اُسمُز و دیگر شاخههای فیزیک نیز اکتشافات مهمی انجام داد. کارهای او پایهگذار تحقیقات علمی آینده شد و به تثبیت فیزیک تجربی بهعنوان یک رشتهی معتبر در فرانسه کمک کرد.
#تاریخ
#فیزیک
#علم
#فرانسه
@earthling_alien
این آزمایش بخشی از تلاشهای گستردهتر نله برای توضیح مفاهیم علمی برای مردم و محبوب کردن آن در میان مردم بود. او به دلیل سخنرانیها و نمایشهای جذابش شهرت داشت و معمولاً از روشهای پیچیده و جالب برای جذب مخاطبان خود استفاده میکرد. سهم نله تنها به حوزهی الکتریسیته محدود نبود؛ او در زمینهی اُسمُز و دیگر شاخههای فیزیک نیز اکتشافات مهمی انجام داد. کارهای او پایهگذار تحقیقات علمی آینده شد و به تثبیت فیزیک تجربی بهعنوان یک رشتهی معتبر در فرانسه کمک کرد.
#تاریخ
#فیزیک
#علم
#فرانسه
@earthling_alien
مغز شما پس از مرگ همچنان کار میکند.
تحقیقات نشان میدهند که مغز در لحظات منتهی به مرگ و حتی پس از آن بهشدت فعال باقی میماند. در واقع، پژوهشها حاکی از آن هستند که فعالیت مغزی برای مدت کوتاهی پس از مرگ نیز ادامه دارد.
یک مطالعه پیشگامانه نشان داده است که در ۳۰ ثانیه قبل و بعد از توقف قلب یک بیمار، مغز او افزایش ناگهانی امواج گاما را تجربه کرده است. این امواج معمولاً با عملکردهای شناختی پیشرفته مانند حافظه، توجه و آگاهی مرتبط هستند. تصور میشود که این امواج در فرآیندهایی مانند به یادآوری خاطرات یا تمرکز بر یک موضوع نقش دارند، که نشان میدهد مغز ممکن است در لحظات پایانی زندگی همچنان درگیر فعالیتهای ذهنی مهمی باشد.
علاوه بر افزایش امواج گاما در زمان مرگ، مطالعهای دیگر نشان داد که فعالیت مغزی میتواند از چند ثانیه تا حتی چند ساعت پس از توقف ضربان قلب ادامه یابد.
این پژوهش فعالیت مغزی افراد در حالت کما و تحت حمایت حیاتی را بررسی کرد و نشان داد که مغز بلافاصله پس از ایست قلبی از کار نمیافتد. در برخی موارد، عملکرد مغز بسیار فراتر از لحظهای که قلب از تپش میایستد ادامه یافت و این یافتهها باورهای سنتی دربارهی لحظهی دقیق مرگ را به چالش میکشد.
این نتایج نشان میدهند که مغز حتی پس از اینکه بدن شروع به خاموش شدن میکند، ممکن است همچنان فعال و درگیر برخی فرآیندها باشد. این فعالیت طولانیمدت، پرسشهای جدیدی را دربارهی فرآیند مرگ و ارتباط عملکرد مغز با آگاهی مطرح میکند و دیدگاه تازهای دربارهی گذار میان زندگی و مرگ ارائه میدهد.
https://www.pnas.org/doi/full/10.1073/pnas.2216268120
#مغز
#مرگ
@earthling_alien
تحقیقات نشان میدهند که مغز در لحظات منتهی به مرگ و حتی پس از آن بهشدت فعال باقی میماند. در واقع، پژوهشها حاکی از آن هستند که فعالیت مغزی برای مدت کوتاهی پس از مرگ نیز ادامه دارد.
یک مطالعه پیشگامانه نشان داده است که در ۳۰ ثانیه قبل و بعد از توقف قلب یک بیمار، مغز او افزایش ناگهانی امواج گاما را تجربه کرده است. این امواج معمولاً با عملکردهای شناختی پیشرفته مانند حافظه، توجه و آگاهی مرتبط هستند. تصور میشود که این امواج در فرآیندهایی مانند به یادآوری خاطرات یا تمرکز بر یک موضوع نقش دارند، که نشان میدهد مغز ممکن است در لحظات پایانی زندگی همچنان درگیر فعالیتهای ذهنی مهمی باشد.
علاوه بر افزایش امواج گاما در زمان مرگ، مطالعهای دیگر نشان داد که فعالیت مغزی میتواند از چند ثانیه تا حتی چند ساعت پس از توقف ضربان قلب ادامه یابد.
این پژوهش فعالیت مغزی افراد در حالت کما و تحت حمایت حیاتی را بررسی کرد و نشان داد که مغز بلافاصله پس از ایست قلبی از کار نمیافتد. در برخی موارد، عملکرد مغز بسیار فراتر از لحظهای که قلب از تپش میایستد ادامه یافت و این یافتهها باورهای سنتی دربارهی لحظهی دقیق مرگ را به چالش میکشد.
این نتایج نشان میدهند که مغز حتی پس از اینکه بدن شروع به خاموش شدن میکند، ممکن است همچنان فعال و درگیر برخی فرآیندها باشد. این فعالیت طولانیمدت، پرسشهای جدیدی را دربارهی فرآیند مرگ و ارتباط عملکرد مغز با آگاهی مطرح میکند و دیدگاه تازهای دربارهی گذار میان زندگی و مرگ ارائه میدهد.
https://www.pnas.org/doi/full/10.1073/pnas.2216268120
#مغز
#مرگ
@earthling_alien
PNAS
Surge of neurophysiological coupling and connectivity of gamma oscillations in the dying human brain
The brain is assumed to be hypoactive during cardiac arrest. However, animal models of cardiac and respiratory arrest demonstrate a surge of gamma ...
موسیقیای که به آن گوش میدهید، به طور مستقیم بر مغز شما تأثیر میگذارد و دانشمندان حالا دلیلش را میدانند.
این پدیده که "فریسون" (Frisson) نام دارد، یک واکنش فیزیکی و احساسی است که توسط برخی اِلمانهای موسیقی تحریک میشود و ارتباط عمیقی با نحوهی پردازش صدا در مغزمان دارد.
وقتی موسیقیای را میشنویم که حس خوبی به ما میدهد، مغزمان دوپامین، یعنی همان انتقالدهندهی عصبیِ "احساس خوشایند" را در یک فرآیند دو مرحلهای آزاد میکند: پیشبینی و پاداش. این واکنش شامل همکاری چندین ناحیهی مغزی است، از جمله: قشر شنوایی که ساختار موسیقی را تحلیل میکند؛ قشر جزیرهای که موسیقی را به واکنشهای احساسی پیوند میدهد؛ و قشر میانی پیشپیشانی که موسیقی را به خاطرات شخصی متصل میکند.
تحقیقات نشان میدهند که برخی افراد به دلیل ارتباطات عصبی قویتر بین قشر شنوایی و مراکز احساسی، بیشتر مستعد تجربهی فریسون هستند. شخصیت افراد نیز در این موضوع نقش دارد؛ افرادی که ذهن بازتری نسبت به تجربیات دارند، بیشتر احتمال دارد این احساس را تجربه کنند. اما فقط مغز ما در این امر دخیل نیست؛ خود موسیقی نیز در این امر نقش کلیدی ایفا میکند.
المانهایی مانند تغییرات غیرمنتظرهی آکورد، خوانندگیهای اوجگیرنده و ضربات قدرتمند درام، به عنوان محرکهای احساسی عمل کرده و پاسخی فیزیکی ایجاد میکنند که ریشه در گذشتهی تکاملی ما دارد. این حس لرزش و ارتعاش، در واقع همان مسیر عصبی را در مغز فعال میکند که روزگاری برای اجداد ما نشانهای از خطر بود، اما اکنون این مکانیسم بقا به یک تجربهی زیباییشناختی تبدیل شده است.
درک پدیدهی فریسون، بر طراحی تجهیزات صوتی و تولید موسیقی تأثیر گذاشته است. دوستداران موسیقی، برای دستیابی به غنیترین تجربهی موسیقی، در سیستمهای صوتی پیشرفتهای سرمایهگذاری میکنند که هر جزئیات و بُعد صوتی را به دقت ضبط میکند و تأثیر احساسی موسیقی را برایمان به حداکثر میرساند. طراحان صدا و تهیهکنندگان موسیقی نیز از همین عناصر برای ایجاد لحظات تأثیرگذار و عمیق در آثار خود استفاده میکنند.
لینک مقاله در Nature
#موسیقی
#مغز
@earthling_alien
این پدیده که "فریسون" (Frisson) نام دارد، یک واکنش فیزیکی و احساسی است که توسط برخی اِلمانهای موسیقی تحریک میشود و ارتباط عمیقی با نحوهی پردازش صدا در مغزمان دارد.
وقتی موسیقیای را میشنویم که حس خوبی به ما میدهد، مغزمان دوپامین، یعنی همان انتقالدهندهی عصبیِ "احساس خوشایند" را در یک فرآیند دو مرحلهای آزاد میکند: پیشبینی و پاداش. این واکنش شامل همکاری چندین ناحیهی مغزی است، از جمله: قشر شنوایی که ساختار موسیقی را تحلیل میکند؛ قشر جزیرهای که موسیقی را به واکنشهای احساسی پیوند میدهد؛ و قشر میانی پیشپیشانی که موسیقی را به خاطرات شخصی متصل میکند.
تحقیقات نشان میدهند که برخی افراد به دلیل ارتباطات عصبی قویتر بین قشر شنوایی و مراکز احساسی، بیشتر مستعد تجربهی فریسون هستند. شخصیت افراد نیز در این موضوع نقش دارد؛ افرادی که ذهن بازتری نسبت به تجربیات دارند، بیشتر احتمال دارد این احساس را تجربه کنند. اما فقط مغز ما در این امر دخیل نیست؛ خود موسیقی نیز در این امر نقش کلیدی ایفا میکند.
المانهایی مانند تغییرات غیرمنتظرهی آکورد، خوانندگیهای اوجگیرنده و ضربات قدرتمند درام، به عنوان محرکهای احساسی عمل کرده و پاسخی فیزیکی ایجاد میکنند که ریشه در گذشتهی تکاملی ما دارد. این حس لرزش و ارتعاش، در واقع همان مسیر عصبی را در مغز فعال میکند که روزگاری برای اجداد ما نشانهای از خطر بود، اما اکنون این مکانیسم بقا به یک تجربهی زیباییشناختی تبدیل شده است.
درک پدیدهی فریسون، بر طراحی تجهیزات صوتی و تولید موسیقی تأثیر گذاشته است. دوستداران موسیقی، برای دستیابی به غنیترین تجربهی موسیقی، در سیستمهای صوتی پیشرفتهای سرمایهگذاری میکنند که هر جزئیات و بُعد صوتی را به دقت ضبط میکند و تأثیر احساسی موسیقی را برایمان به حداکثر میرساند. طراحان صدا و تهیهکنندگان موسیقی نیز از همین عناصر برای ایجاد لحظات تأثیرگذار و عمیق در آثار خود استفاده میکنند.
لینک مقاله در Nature
#موسیقی
#مغز
@earthling_alien
Jewel
Jason Becker/Marty Friedman
Song title: Jewel
Artists: Marty Friedman & Jason Becker
Album: Dragon's Kiss
Release date: 1988
@earthling_alien
Artists: Marty Friedman & Jason Becker
Album: Dragon's Kiss
Release date: 1988
@earthling_alien
«چیزی که بیش از همه مرا در مورد بشر شگفتزده میکند این است که ما از کودکی خود خسته میشویم، برای بزرگ شدن عجله میکنیم و بعد آرزو میکنیم که ایکاش دوباره کودک میشدیم. از این تعجب میکنم که سلامتی خود را برای کسب پول از دست میدهیم و سپس پول خود را برای بازیابی سلامتیمان خرج میکنیم. این که با نگرانی در مورد آینده، زمان حال را فراموش میکنیم، به گونهای که نه در حال زندگی میکنیم و نه در آینده. این که چنان زندگی میکنیم که گویی هرگز نخواهیم مرد و جوری میمیریم که گویی هرگز زندگی نکردهایم.»
- آناییز نین
@earthling_alien
- آناییز نین
@earthling_alien
«دلگرمکننده است که کسی را پیدا کنی که دربارهی ایدههای زندگی، دین، هنر و زیبایی صحبت کند.
فکر میکنم همصحبتی در دنیایی که پر از سطحینگری و جذابیت کم است، بسیار ضروری است.»
~ برگرفته از کتاب دستنوشتههای دستنخوردهی سیلویا پلات، شاعر و نویسندهی آمریکایی
#کتاب
@earthling_alien
فکر میکنم همصحبتی در دنیایی که پر از سطحینگری و جذابیت کم است، بسیار ضروری است.»
~ برگرفته از کتاب دستنوشتههای دستنخوردهی سیلویا پلات، شاعر و نویسندهی آمریکایی
#کتاب
@earthling_alien