Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ هجدهم ذی الحجه سالروز عید سعید غدیر خم را خدمت تمامی شیعیان و دوستداران امیرالمؤمنین علیه السلام تبریک و ترور جمعی از شیعیان و هموطنان عزیزمان را تسلیت عرض میکنیم.
ان شاء الله خداوند متعال هرگونه بلا را از شیعیان و سرزمین ما دور کند.
ان شاء الله خداوند متعال هرگونه بلا را از شیعیان و سرزمین ما دور کند.
حضرت امام رضا علیهالسلام فرمودند: پدرم از پدرشان (حضرت امام صادق علیهماالسلام) نقل فرمودند:
"إِنَّ یَوْمَ الْغَدِیرِ فِی السَّمَاءِ أَشْهَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ؛
روز غدیر در آسمان شناخته شدهتر و مشهورتر از زمین است."
📚 تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۵
"إِنَّ یَوْمَ الْغَدِیرِ فِی السَّمَاءِ أَشْهَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ؛
روز غدیر در آسمان شناخته شدهتر و مشهورتر از زمین است."
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
«به خدا قسم اگر مردم فضيلت واقعى «روز غدير» را مى شناختند، فرشتگان روزى ده بار با آنان مصافحه مى كردند وبخششهاى خدا به كسى كه آن روز را شناخته، قابل شمارش نيست.»
عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: وَاللّه ِ لَو عَرَفَ النّاسُ فَضْلَ هذَا الْيَوْمِ بِحَقيقَتِهِ لَصافَحَتْهُمُ الْمَلائِكَةُ فِى كُلِّ يَوْمٍ عَشْرَ مَرّاتٍ... وَ مَا اَعْطَى اللّه ُ لِمَنْ عَرَفَهُ ما لايُحْصى بِعَدَدٍ.
📚 شیخ الطائفه (محمد بن الحسن الطوسی)، مصباح المتهجد، ص738
عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: وَاللّه ِ لَو عَرَفَ النّاسُ فَضْلَ هذَا الْيَوْمِ بِحَقيقَتِهِ لَصافَحَتْهُمُ الْمَلائِكَةُ فِى كُلِّ يَوْمٍ عَشْرَ مَرّاتٍ... وَ مَا اَعْطَى اللّه ُ لِمَنْ عَرَفَهُ ما لايُحْصى بِعَدَدٍ.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
که فرمودند:
باکی ندارم که انس و جن برای آزار رساندن به من جمع شوند هر گاه این کلمات را بخوانم.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ بِشْرِ بْنِ مَسْلَمَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) یَقُولُ: مَا أُبَالِی إِذَا قُلْتُ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیَّ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ:
اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَسْلَمْتُ نَفْسِی وَ إِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِی وَ إِلَیْکَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِی وَ إِلَیْکَ فَوَّضْتُ أَمْرِی.
اللَّهُمَّ احْفَظْنِی بِحِفْظِ الْإِیمَانِ مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ وَ مِنْ خَلْفِی وَ عَنْ یَمِینِی وَ عَنْ شِمَالِی وَ مِنْ فَوْقِی وَ مِنْ تَحْتِی وَ مِنْ قِبَلِی وَ ادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ فَإِنَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِکَ.»
⛅️اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج واَقِمنابِخِدمَـتِه
🔸بخوانید و امرتان را به خدای متعال واگذارید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در چند روایت از امام صادق (علیه السلام) بر اهمیت دعا تأکید شده و گفته شده که نباید به این دلیل که امور مقدَّر است، دست از دعا کشید و دعا قضاء [سوء و بد] را دفع میکند هرچند قطعی شده باشد.
این روایات از جمعی از راویان مهم امامیه از جمله میسر بن عبدالعزیز، حارث بن مغیرة، زرارة بن اعین (باواسطه)، بکر بن محمد ازدی، علی بن عقبة، عبدالله بن سنان، حماد بن عثمان، بسطام بن سابور زَیّات، و حماد بن عیسی، همگی از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است.
با توجه به نزدیکی مضامین این روایات، این مضامین را در کنار هم میبینیم:
- دعا کن و نگو که کار تمام شده است [سرنوشت قطعی شده] (میسر بن عبدالعزیز، حارث بن مغیرة، زرارة بن اعین، حماد بن عیسی)
- دعا عبادت است؛ خداوند میفرماید: "کسانی که از عبادتِ من [= دعا و خواندنِ من] گردنکشی میکنند، به زودی باخواری وارد جهنم میشوند" (حارث بن مغیرة، زرارة بن اعین، حماد بن عیسی)
- دعا قضا را برمیگرداند (هرچند محکم و قطعی شده باشد) (بکر بن محمد، عبدالله بن سنان، علی بن عقبة، حماد بن عثمان، بسطام زیات)
- نزد خدا منزلتی است که جز با درخواست به دست نمیآید/ آنچه نزد خداست جز با دعا به دست نمیآید (میسر بن عبدالعزیز، عبدالله بن سنان، علی بن عقبة)
- دربی نیست که (زیاد) کوبیده شود مگر آنکه نزدیک است که برای شخص باز شود (میسر بن عبدالعزیز، عبدالله بن سنان، علی بن عقبة)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یهود و دشمنان اسلام و ایران را اینگونه نفرین کنید:
اللَّهُمَّ اطْرُقْهُ بِبَلِيَّةٍ لَا أُخْتَ لَهَا وَ أَبِحْ حَرِيمَهُ.
- بارخدايا او را به بلایی بینظیر دچار كن، و دشمن را بر او چيره ساز!
📚 (الکافی ۲: ۵۱۲ ح۲)
اللَّهُمَّ اطْرُقْهُ بِبَلِيَّةٍ لَا أُخْتَ لَهَا وَ أَبِحْ حَرِيمَهُ.
- بارخدايا او را به بلایی بینظیر دچار كن، و دشمن را بر او چيره ساز!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from متعلم آل محمّد ص
۴۹۰. مسلم از جان خود ناامید شده بود، چشمانش اشکبار شد، گفت: به خدا سوگند، من برای خودم نمیگریم... بلکه برای .... میگریم.
تاريخ الطبري، ج۵، ص۳۷۴
تاريخ الطبري، ج۵، ص۳۷۴
Anonymous Quiz
5%
برای دینهایی که بر گردنم هست
93%
حسین و خاندان حسین
2%
ترس از قیامت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 لحظه تعویض پرچم حرم سیدالشهدا (علیه السلام)
💢... عَنْهُ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَتَبَ رَجُلٌ إِلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عِظْنِي بِحَرْفَيْنِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ اَللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِيءِ مَا يَحْذَرُ.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from رنگ خدا
▪️صلی الله علیك يا ابا عبد الله...
موکب عزای حسینی علیهالسلام
به نام نامی ابا الفضل العباس (ع)
پردیسان، انتهای اندیشه ۱۱، مشرف به بلوار دانشگاه
پذیرای مشارکت شما عزیزان. کارت:
5047061073714277
محمدعلی صابری
(کارت مخصوص این امر است و نیازی به اعلام واریز نیست).
موکب عزای حسینی علیهالسلام
به نام نامی ابا الفضل العباس (ع)
پردیسان، انتهای اندیشه ۱۱، مشرف به بلوار دانشگاه
پذیرای مشارکت شما عزیزان. کارت:
5047061073714277
محمدعلی صابری
(کارت مخصوص این امر است و نیازی به اعلام واریز نیست).
علىّ بن حسين -عليه السّلام- مىفرمايد: بعد از اينكه عمر بن سعد برگشت، دم غروب بود كه حسين يارانش را جمع كرد، من مريض بودم خودم را نزديك حسين رساندم تا سخنانش را بشنوم، شنيدم پدرم به يارانش مىگفت:
«ستايش مىكنم به بهترين ستايش خدايى را كه برتر و بلند مرتبه است و در راحتى و سختى او را سپاس مىگويم، خدايا تو را سپاس مىگويم كه ما را با فرستادن پيامبرت گرامى داشتى و قرآن را به ما آموختى و ما را در دين فقيه و دانا نمودى و برای ما گوشها و چشمها و قلبها قرار دادی و ما را از مشركين قرار ندادى.
من يارانى برتر و بهتر از ياران خويش، و اهل بيتى نيكوكارتر و پرهيزكارتر از اهل بيت خود نمىشناسم، خداوند به همه شما جزاى خير عطا كند.
آگاه باشيد، گمان مىكنم فردا روز نبرد ما با اين دشمنان است. آگاه باشيد، نظرم اين است كه شما همگى با آزادى برويد. از جانبِ من عهدى بر گردن شما نيست.
شما را تاريكى شب، از ديد دشمن مىپوشاند، آن را مركب خود قرار دهيد. هر مردى از شما دست يكى از مردان اهل بيتم را بگيرد، و در آبادیها و شهرهايتان پراكنده شويد، تا اينكه خداوند گشايشى ايجاد كند. اين قوم مرا مىطلبند، و اگر به من دست يابند از تعقيب ديگران چشم میپوشند.»
عباس بن على -عليه السّلام- سخن را آغاز كرد و گفت: چرا چنین كنيم؟ آيا براى اينكه بعد از تو زنده بمانيم؟! خدا هرگز چنين روزى را نياورد!...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
روزی حضرت امام سجاد علیهالسلام در مجلسی بودند که چشمشان به عبیدالله پسر حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام افتاد و اشک از دیدگان مبارکشان جاری شد و فرمودند:
سپس فرمودند: «و هیچ روزی مثل روز حسین علیهالسلام نیست که سیهزار نفر محاصرهاش کردند و همگی فکر میکردند از این امّتاند و به ریختن خونش به خدا تقرّب میجستند! در حالی که موعظهشان میکرد ولی نمیپذیرفتند...
خدای رحمت کند عباس را که جانفشانی و مردانگی کرد و جانش را فدای برادرش (و امام زمانش) گردانید تا آنکه دستهایش را قطع نمودند؛ پس خداوند متعال در عوض دستهایش، دو بال به او میدهد که به آن بالها با ملائکه در بهشت پرواز میکند، چنانچه جعفر بن ابیطالب را دو بال داده است؛ و به درستی که عباس را نزد خدای تعالی منزلتی است که جميع شهداء در روز قیامت، آرزوی مقامش را میکنند.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف
▪️ بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
🔹مقبل گوید که چون واقعه شهادت را تمام نمودم شب جمعه بود. چندان خواندم و گریستم تا آن که در بستر غنودم.
🔸در عالم خواب، خود را در روضه عرش درجه فرزند ابوتراب دیدم، و در حرم محترم منبری گذارده بودند. صاحب محراب و منبر یعنی جناب پیغمبر (ص) نیز تشریف داشت.
🔹در آن اثنا محتشم را حاضر کردند. فرمودند: امشب شب جمعه است بر منبر برو و چیزی در مصیبت فرزندم بخوان.
🔸محتشم به امر آن سیّد محترم بر منبر رفت. خواست در اول درجه بنشیند حضرت فرمود: بالا برو، و چون به پله دوم رفت فرمود: بالا برو، و همچنین تا به عرشه منبر نشست و خواند:
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور نشور واهمه را در گمان فتاد...
🔹مقبل گوید: پس از فراغ از تعزیه داری و سوگواری، جناب سیّد امم، خلعتی به محتشم عطا نمود.
🔸من در این خیال بودم که البته اشعار من قبول سید ابرار نگشته! زیرا به من التفاتی ننموده و امر به خواندنم نفرمود، که ناگاه حوریه ای به خدمت سیّد دوسرا عرض کرد که انسیّه حوراء جناب فاطمه زهرا می گوید که مقرّر بفرما مقبل واقعه ای در مرثیه سید الشهداء بخواند.
🔹پس حضرت مرا امر فرمود، بر منبر رفتم و بر پله اول ایستادم و خواندم:
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح و از جولان
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
🔸ناگاه کسی اشاره نمود که فرو بیا؛ دختر سیّد دوسرا بیهوش گشته.
🔹من فرود آمدم و منتظر عطای خیرالانام بودم که دیدم ضریح منوّر سبط خیر البشر باز شد، و شخص جلیل القدری برآمد، اما زخم سینه اش از ستاره افزون، و جراحات بدنش از حدّ و حصر بیرون؛ خلعت فاخری به من عطا نمود.
🔹مقبل گوید که چون واقعه شهادت را تمام نمودم شب جمعه بود. چندان خواندم و گریستم تا آن که در بستر غنودم.
🔸در عالم خواب، خود را در روضه عرش درجه فرزند ابوتراب دیدم، و در حرم محترم منبری گذارده بودند. صاحب محراب و منبر یعنی جناب پیغمبر (ص) نیز تشریف داشت.
🔹در آن اثنا محتشم را حاضر کردند. فرمودند: امشب شب جمعه است بر منبر برو و چیزی در مصیبت فرزندم بخوان.
🔸محتشم به امر آن سیّد محترم بر منبر رفت. خواست در اول درجه بنشیند حضرت فرمود: بالا برو، و چون به پله دوم رفت فرمود: بالا برو، و همچنین تا به عرشه منبر نشست و خواند:
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور نشور واهمه را در گمان فتاد...
🔹مقبل گوید: پس از فراغ از تعزیه داری و سوگواری، جناب سیّد امم، خلعتی به محتشم عطا نمود.
🔸من در این خیال بودم که البته اشعار من قبول سید ابرار نگشته! زیرا به من التفاتی ننموده و امر به خواندنم نفرمود، که ناگاه حوریه ای به خدمت سیّد دوسرا عرض کرد که انسیّه حوراء جناب فاطمه زهرا می گوید که مقرّر بفرما مقبل واقعه ای در مرثیه سید الشهداء بخواند.
🔹پس حضرت مرا امر فرمود، بر منبر رفتم و بر پله اول ایستادم و خواندم:
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح و از جولان
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
🔸ناگاه کسی اشاره نمود که فرو بیا؛ دختر سیّد دوسرا بیهوش گشته.
🔹من فرود آمدم و منتظر عطای خیرالانام بودم که دیدم ضریح منوّر سبط خیر البشر باز شد، و شخص جلیل القدری برآمد، اما زخم سینه اش از ستاره افزون، و جراحات بدنش از حدّ و حصر بیرون؛ خلعت فاخری به من عطا نمود.
Forwarded from پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف
آجـرک الله یاصاحبالزّمان
◼️ أعظَمَ اللهُ اُجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ وَ جَعَلَنا و إیّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
علّامه محمّد باقر مجلسی رَحِمَهُ الله مینویسد:
شیخ مفید و سیّد ابن طاووس و دیگران چنین روایت کرده اند که چون سرهای مقدّس آن سروران جهان و برگزیدگان أهل زمین و آسمان را بر نیزهها کردند ، خروش از زمین و زمان ، و فغان از ملائکه آسمان بلند گردید ، حضرت إمام زین العابدین علیه السّلام را در غل و زنجیر کردند ، و موافق مشهور سه نفر از فرزندان إمام حسین علیه السّلام که کودک بودند و کشته نشده بودند همراه بودند ، و فرزندان إمام حسن علیه السّلام و پردگیان سرادق عصمت و مخدّرات أهل بیت رسالت را بر محملها و شتران برهنه سوار کردند ، و عمر نحس آن مقرّبان درگاه ربّ العالمین را با شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجّاج متوجّه کوفه گردانید.
به روایت دیگر سر آن سروران را به خولی و حمید بن مسلم داد ، و سرهای سایر شهدا را با شمر ولد الزّنا فرستاد.
چون به خیمه گاه رسیدند ، نظر أهل بیت رسالت بر آن بدنهای پسندیده و اعضای بریده که در میان خاک و خون غلطیده بودند افتاد ، خروش بر آوردند و سیلاب اشک از دیده ها روان کردند.
چون نظر ایشان در میان شهیدان بر جسد مطهّر سیّد شهداء افتاد ، صدا به شیون بلند کردند و خود را از شتران افکندند ، و از گریه و نوحه ساکنان ملأ اعلا را به گریه در آوردند ، و دلهای حاضران را به آتش حسرت سوختند ، زینب خاتون فریاد بر آورد که وا محمّداه این حسین برگزیده و فرزند پسندیده توست که با اعضای بریده در خاک و خون غلطیده ، و با لب تشنه سرش را از قفا بریده اند ، و بی عمامه و رداء در خاک کربلا افتاده است ، و روی منوّرش از خون سرخ گردیده است ، و ریش مطهّرش به خون خضاب شده است ، و ما فرزندان توئیم که ما را به اسیری میبرند ، و دختران توئیم که ما را به بردگی گرفته اند ، و هیچ حرمت تو را در حقّ ما رعایت نکردند ، خیمههای ما را سوختند و غارت کردند ، پس با مادر خود فاطمه زهراء علیها السّلام خطاب کرد ، و از شکایت حال شهیدان کربلا و اسیران محنت و ابتلاء ، وحشیانِ صحرا و ماهیانِ دریا را در آتش حسرت کباب کرد.
پس رو به جسد مطهّر آن سرور شهدا گردانید ، و با جگر بریان و لب خونفشان گفت فدای تو گردم ای فرزند محمّد مصطفی ، و ای جگر گوشه علیّ مرتضی ، و ای نور دیده فاطمه زهراء ، و ای پاره تن خدیجه کبرى ، و ای شهید آل عبا ، و ای پیشوای أهل محنت و بلا.
پس سکینه دختر سیّد شهداء دوید و جسد منوّر پدر بزرگوار خود را در بر گرفت ، و رو بر آن بدن مبارک ممتحن میمالید و مینالید ، تا آنکه جمیع حاضران را از دوستان و دشمنان به گریه و فغان در آورد ، و از بسیاری گریه مدهوش گردید ، تا آنکه آن محنت زده مظلومه را به جبر از آن امام معصوم جدا کردند.
📚 جلاء العیون / باب ۵ ، فصل ۱۵.
شیخ مفید و سیّد ابن طاووس و دیگران چنین روایت کرده اند که چون سرهای مقدّس آن سروران جهان و برگزیدگان أهل زمین و آسمان را بر نیزهها کردند ، خروش از زمین و زمان ، و فغان از ملائکه آسمان بلند گردید ، حضرت إمام زین العابدین علیه السّلام را در غل و زنجیر کردند ، و موافق مشهور سه نفر از فرزندان إمام حسین علیه السّلام که کودک بودند و کشته نشده بودند همراه بودند ، و فرزندان إمام حسن علیه السّلام و پردگیان سرادق عصمت و مخدّرات أهل بیت رسالت را بر محملها و شتران برهنه سوار کردند ، و عمر نحس آن مقرّبان درگاه ربّ العالمین را با شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجّاج متوجّه کوفه گردانید.
به روایت دیگر سر آن سروران را به خولی و حمید بن مسلم داد ، و سرهای سایر شهدا را با شمر ولد الزّنا فرستاد.
چون به خیمه گاه رسیدند ، نظر أهل بیت رسالت بر آن بدنهای پسندیده و اعضای بریده که در میان خاک و خون غلطیده بودند افتاد ، خروش بر آوردند و سیلاب اشک از دیده ها روان کردند.
چون نظر ایشان در میان شهیدان بر جسد مطهّر سیّد شهداء افتاد ، صدا به شیون بلند کردند و خود را از شتران افکندند ، و از گریه و نوحه ساکنان ملأ اعلا را به گریه در آوردند ، و دلهای حاضران را به آتش حسرت سوختند ، زینب خاتون فریاد بر آورد که وا محمّداه این حسین برگزیده و فرزند پسندیده توست که با اعضای بریده در خاک و خون غلطیده ، و با لب تشنه سرش را از قفا بریده اند ، و بی عمامه و رداء در خاک کربلا افتاده است ، و روی منوّرش از خون سرخ گردیده است ، و ریش مطهّرش به خون خضاب شده است ، و ما فرزندان توئیم که ما را به اسیری میبرند ، و دختران توئیم که ما را به بردگی گرفته اند ، و هیچ حرمت تو را در حقّ ما رعایت نکردند ، خیمههای ما را سوختند و غارت کردند ، پس با مادر خود فاطمه زهراء علیها السّلام خطاب کرد ، و از شکایت حال شهیدان کربلا و اسیران محنت و ابتلاء ، وحشیانِ صحرا و ماهیانِ دریا را در آتش حسرت کباب کرد.
پس رو به جسد مطهّر آن سرور شهدا گردانید ، و با جگر بریان و لب خونفشان گفت فدای تو گردم ای فرزند محمّد مصطفی ، و ای جگر گوشه علیّ مرتضی ، و ای نور دیده فاطمه زهراء ، و ای پاره تن خدیجه کبرى ، و ای شهید آل عبا ، و ای پیشوای أهل محنت و بلا.
پس سکینه دختر سیّد شهداء دوید و جسد منوّر پدر بزرگوار خود را در بر گرفت ، و رو بر آن بدن مبارک ممتحن میمالید و مینالید ، تا آنکه جمیع حاضران را از دوستان و دشمنان به گریه و فغان در آورد ، و از بسیاری گریه مدهوش گردید ، تا آنکه آن محنت زده مظلومه را به جبر از آن امام معصوم جدا کردند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM