🔺
احتمالاً امروز نتوانیم ارزش کار حاج آقا را در قامت امام جمعه به درستی درک کنیم؛ چراکه او در شش سال گذشته، بخش بزرگی از تصورات و مشهورات را شکست و بسیاری از ارزشهای غریب را احیا کرد؛ به شکلی که امروز دیگر بسیاری از کارهای مردمانهٔ مسئولان، امری عادی محسوب میشود. این عادیسازی را مدیون #شهید_آل_هاشم هستیم.
مثلاً همین که رقابت برای تواضع و فروتنی در برابر مردم را بین گروهی از مسئولان میبینیم، یعنی حاج آقا کارش را کرده و ماموریتش را به فرجام رسانده. و مگر رسالتش جز این بود؟
همینها باقیاتالصالحات است و ذخیرهٔ آخرت.
احتمالاً امروز نتوانیم ارزش کار حاج آقا را در قامت امام جمعه به درستی درک کنیم؛ چراکه او در شش سال گذشته، بخش بزرگی از تصورات و مشهورات را شکست و بسیاری از ارزشهای غریب را احیا کرد؛ به شکلی که امروز دیگر بسیاری از کارهای مردمانهٔ مسئولان، امری عادی محسوب میشود. این عادیسازی را مدیون #شهید_آل_هاشم هستیم.
مثلاً همین که رقابت برای تواضع و فروتنی در برابر مردم را بین گروهی از مسئولان میبینیم، یعنی حاج آقا کارش را کرده و ماموریتش را به فرجام رسانده. و مگر رسالتش جز این بود؟
همینها باقیاتالصالحات است و ذخیرهٔ آخرت.
این یادداشت مربوط به سال ۱۳۹۰ است برای سالگرد شهادت شهید سید اسدالله مدنی. بعد از انتصاب #شهید_آل_هاشم، بازنشر شد. این روزها بهتر از همیشه قابل درک است چنین تصور و تصویری از یک امام جمعه.
👇
👇
Forwarded from ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی
@ebteda_ir
🔺او امامِ «جمعه» نبود!
▪️بخشی از یک یادداشت قدیمی برای شهید محراب #آیتالله_مدنی
✔️ به بهانهی معارفهی امام جمعهی جدید تبریز
آنها که مستمع خطبههایش بودهاند، گواهی میدهند که او، برای اسقاط تکلیف، خطبه نمیخواند. خطبههایش، «بخشنامه»ای هم نبود. آنچه میگفت، همانی بود که فهمیده و ادراک کرده بود؛ چه آنجا که از «تقوا» سخن میگفت و چه آنگاه که مسائل روزمرهی مردم را به تحلیل مینشست. سادگی، صراحت و صداقت و البته مردمداری از کلامش میبارید.
وقتی نمایندهی امام و امام جمعهی شهری مانند تبریز، در خطبههایش از برخورد ناشایست کارکنان فلان اداره با مراجعین انتقاد کرده و هشدار شدیداللحن میدهد به آنها که حال مردم را رعایت کنند وگرنه باهاشان برخورد خواهد کرد، طبیعیست که مردم هم با امام جمعهشان همراه و همدل شوند.
در خطبههای او #مردم نقش اول را دارند. نه اینکه شعار #مردمداری بدهد برای بازارگرمی و مریدپروری؛ باورش بود که «مردم ولینعمتان انقلابند».
با مردم چنان سخن نمیگفت که درنیابند حرفش را. سادگی بیان و کلامش، درست همانند مُرادش بود. او با آنها زندگی میکرد؛ میرفت در مجمعشان؛ میفهمید و ادراک میکرد مردم را و آلام آنها را فریاد میکرد از محرابِ جمعه.
عرصهای از زندگی مردم نبود که او در آن غایب باشد. مگر ممکن بود مردم در خطر باشند و او در سفر؟! مگر ممکن بود که مردم آب نداشته باشند و او از سراب بگوید؟
او فقط امامِ #جمعه نبود؛ او امامِ #هر_روز بود برای مردم آذربایجان.
نماز جمعه برای مخاطبانش #عادت نبود؛ #فرصت بود. آنجا محل تجمع انرژیهای متعهد بود برای پیش بردن کشتی انقلاب؛ محل قرار بود برای تدبیر امور.
🔻
http://ebteda.ir/post-255.aspx
🔺او امامِ «جمعه» نبود!
▪️بخشی از یک یادداشت قدیمی برای شهید محراب #آیتالله_مدنی
✔️ به بهانهی معارفهی امام جمعهی جدید تبریز
آنها که مستمع خطبههایش بودهاند، گواهی میدهند که او، برای اسقاط تکلیف، خطبه نمیخواند. خطبههایش، «بخشنامه»ای هم نبود. آنچه میگفت، همانی بود که فهمیده و ادراک کرده بود؛ چه آنجا که از «تقوا» سخن میگفت و چه آنگاه که مسائل روزمرهی مردم را به تحلیل مینشست. سادگی، صراحت و صداقت و البته مردمداری از کلامش میبارید.
وقتی نمایندهی امام و امام جمعهی شهری مانند تبریز، در خطبههایش از برخورد ناشایست کارکنان فلان اداره با مراجعین انتقاد کرده و هشدار شدیداللحن میدهد به آنها که حال مردم را رعایت کنند وگرنه باهاشان برخورد خواهد کرد، طبیعیست که مردم هم با امام جمعهشان همراه و همدل شوند.
در خطبههای او #مردم نقش اول را دارند. نه اینکه شعار #مردمداری بدهد برای بازارگرمی و مریدپروری؛ باورش بود که «مردم ولینعمتان انقلابند».
با مردم چنان سخن نمیگفت که درنیابند حرفش را. سادگی بیان و کلامش، درست همانند مُرادش بود. او با آنها زندگی میکرد؛ میرفت در مجمعشان؛ میفهمید و ادراک میکرد مردم را و آلام آنها را فریاد میکرد از محرابِ جمعه.
عرصهای از زندگی مردم نبود که او در آن غایب باشد. مگر ممکن بود مردم در خطر باشند و او در سفر؟! مگر ممکن بود که مردم آب نداشته باشند و او از سراب بگوید؟
او فقط امامِ #جمعه نبود؛ او امامِ #هر_روز بود برای مردم آذربایجان.
نماز جمعه برای مخاطبانش #عادت نبود؛ #فرصت بود. آنجا محل تجمع انرژیهای متعهد بود برای پیش بردن کشتی انقلاب؛ محل قرار بود برای تدبیر امور.
🔻
http://ebteda.ir/post-255.aspx
ابتدا
او امامِ «جمعه» نبود!
نوشتههای روحالله رشیدی
@ebteda_ir
🔺
در نگاه محافظهکاران، مردم وقتی در انتخابات شرکت میکنند، در واقع دارند کولی میدهند برای به قدرت رساندن آنها.
در این نگاه، سازوکار انتخابات نیز چیزی بیش از شفافسازی دستورالعملهای مربوط به زمان دقیق کولی دادن مردم نیست.
آنها مردم را #رانندگان_روزمزدِ نیازمندی میدانند که وظیفهشان _تنها وظیفهشان_ رساندنِ چند مسافرِ از دماغِ فیلافتاده است به مقصد، به منصب. و تمام! نه حرفی و نه حدیثی؛ نه چونی و نه چرایی.
ابایی از بیان عریانِ این نگاهشان به مردم ندارند، از قدیم هم نداشتند.
عرصه برای ظهور ارتجاعِ اتوکشیده و شیک با اتاقفکرهای خلاق و نوآور باز شده دوباره.
#انتخابات
🔺
در نگاه محافظهکاران، مردم وقتی در انتخابات شرکت میکنند، در واقع دارند کولی میدهند برای به قدرت رساندن آنها.
در این نگاه، سازوکار انتخابات نیز چیزی بیش از شفافسازی دستورالعملهای مربوط به زمان دقیق کولی دادن مردم نیست.
آنها مردم را #رانندگان_روزمزدِ نیازمندی میدانند که وظیفهشان _تنها وظیفهشان_ رساندنِ چند مسافرِ از دماغِ فیلافتاده است به مقصد، به منصب. و تمام! نه حرفی و نه حدیثی؛ نه چونی و نه چرایی.
ابایی از بیان عریانِ این نگاهشان به مردم ندارند، از قدیم هم نداشتند.
عرصه برای ظهور ارتجاعِ اتوکشیده و شیک با اتاقفکرهای خلاق و نوآور باز شده دوباره.
#انتخابات
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺 در نگاه محافظهکاران، مردم وقتی در انتخابات شرکت میکنند، در واقع دارند کولی میدهند برای به قدرت رساندن آنها. در این نگاه، سازوکار انتخابات نیز چیزی بیش از شفافسازی دستورالعملهای مربوط به زمان دقیق کولی دادن مردم نیست. آنها مردم را #رانندگان_روزمزدِ…»
@ebteda_ir
🔺
انتخابات، میدان #رقابت_ایدهها برای چگونگی مواجهه با مسائل اساسی کشور است.
در فقدان ایده، مشاورانِ #جنگ_روانی و متخصصانِ #لفاظی (رتوریک!) و توئیتسازان، پرکار میشوند.
بازیگرانِ چنین میدانی، زبان مردم را گم میکنند و ساعتها در کلاسهای خصوصی #زبان_بدن وقت میگذرانند.
آنگاه، افراد، هرچه لفاظتر و بازیگرتر، پربحثتر و برجستهتر!
🔺
انتخابات، میدان #رقابت_ایدهها برای چگونگی مواجهه با مسائل اساسی کشور است.
در فقدان ایده، مشاورانِ #جنگ_روانی و متخصصانِ #لفاظی (رتوریک!) و توئیتسازان، پرکار میشوند.
بازیگرانِ چنین میدانی، زبان مردم را گم میکنند و ساعتها در کلاسهای خصوصی #زبان_بدن وقت میگذرانند.
آنگاه، افراد، هرچه لفاظتر و بازیگرتر، پربحثتر و برجستهتر!
@ebteda_ir
🔺کارآمدی، پول، پروژه!
کارآمدی برای نظامهای سیاسی مقولهٔ مهمیست؛ آنها به اعتبار این ویژگی، در #حل_مسائل جامعه توانمند میشوند.
در کشور ما، این مفهوم مورد توجه قرار گرفته و بهصورت خفیف به یکی از محورهای مقایسه و طبقهبندی اشخاص و جریانهای سیاسی تبدیل شده است.
اما مرور ادبیات مرتبط با کارآمدی در دههٔ گذشته، نوعی تقلیل/تحریف معنا را از این مفهوم گزارش میکند.
یک. کارآمدی، در پیوند انحصاری با #پروژه شناخته میشود؛ اصالت پروژه، فارغ از نسبت پروژه با مسئله یا کلانمسائل جامعه.
بر این مبنا، مدیرانی که خود را کارآمد میدانند، میکوشند هر طور شده در دورهٔ مدیریتشان، یک یا چند پروژه تعریف کنند تا توانایی خود را در مدیریت به رخ بکشند!
آفتِ پروژهتراشی (پروژههای غیرضروری، تشریفاتی و فاقد اولویت) محصول این رویکرد است.
دو. مراد از پروژه لزوماً/غالباً #پروژه_عمرانی اعم از پل، جاده، ساختمان و... است. کارآمدی را کمتر در نسبت با سایر ساحات و عرصهها به رسمیت میشناسند؛ برای مثال، شاخصهایی مانند عدالت اجتماعی، رفع نابرابری، مبارزه با فساد، تاثیر فرهنگی و اجتماعی، ملاحظات زیستمحیطی و... در اطلاق کارآمدی به مدیران، وجه چندانی ندارند. همینکه مدیر بتواند یک پل بسازد برای کارآمدیاش، کفایت میکند.
سه. مدیر کارآمد، مدیریست که جیبش پر از #پول است و با سماجت و پیگیری، میتواند یک پروژه را در زمان مناسب به پایان برساند. اگر پول نباشد، پروژهای در کار نیست، در نتیجه زمینهٔ ظهور و بروز کارآمدی مدیران در بیپولی فراهم نمیشود.
برخی مدیران البته برای تامین منابع مالی پروژهها به هر دری میزنند؛ شهرفروشی، گرانسازی خدمات، استقراض، فروش یا تهاتر داراییهای ارزشمند و... از شیوههای عادتشدهٔ مدیرانیست که داعیهٔ کارآمدی دارند!
تبعات عدیدهٔ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی این پروژههای تشریفاتی، پس از اتمام دورهٔ مدیریت ایشان و آغاز ارزیابیهای انتقادی نمایان میشود.
کارآمدی را باید بازخوانی کرد. نباید گذاشت این مفهوم، همچنان در باتلاق پروژهزدگی/ بتونزدگی گرفتار بماند. کارآمدی باید در نسبت با مسائل اساسی (همهٔ عرصهها) بازتعریف شود.
🔺کارآمدی، پول، پروژه!
کارآمدی برای نظامهای سیاسی مقولهٔ مهمیست؛ آنها به اعتبار این ویژگی، در #حل_مسائل جامعه توانمند میشوند.
در کشور ما، این مفهوم مورد توجه قرار گرفته و بهصورت خفیف به یکی از محورهای مقایسه و طبقهبندی اشخاص و جریانهای سیاسی تبدیل شده است.
اما مرور ادبیات مرتبط با کارآمدی در دههٔ گذشته، نوعی تقلیل/تحریف معنا را از این مفهوم گزارش میکند.
یک. کارآمدی، در پیوند انحصاری با #پروژه شناخته میشود؛ اصالت پروژه، فارغ از نسبت پروژه با مسئله یا کلانمسائل جامعه.
بر این مبنا، مدیرانی که خود را کارآمد میدانند، میکوشند هر طور شده در دورهٔ مدیریتشان، یک یا چند پروژه تعریف کنند تا توانایی خود را در مدیریت به رخ بکشند!
آفتِ پروژهتراشی (پروژههای غیرضروری، تشریفاتی و فاقد اولویت) محصول این رویکرد است.
دو. مراد از پروژه لزوماً/غالباً #پروژه_عمرانی اعم از پل، جاده، ساختمان و... است. کارآمدی را کمتر در نسبت با سایر ساحات و عرصهها به رسمیت میشناسند؛ برای مثال، شاخصهایی مانند عدالت اجتماعی، رفع نابرابری، مبارزه با فساد، تاثیر فرهنگی و اجتماعی، ملاحظات زیستمحیطی و... در اطلاق کارآمدی به مدیران، وجه چندانی ندارند. همینکه مدیر بتواند یک پل بسازد برای کارآمدیاش، کفایت میکند.
سه. مدیر کارآمد، مدیریست که جیبش پر از #پول است و با سماجت و پیگیری، میتواند یک پروژه را در زمان مناسب به پایان برساند. اگر پول نباشد، پروژهای در کار نیست، در نتیجه زمینهٔ ظهور و بروز کارآمدی مدیران در بیپولی فراهم نمیشود.
برخی مدیران البته برای تامین منابع مالی پروژهها به هر دری میزنند؛ شهرفروشی، گرانسازی خدمات، استقراض، فروش یا تهاتر داراییهای ارزشمند و... از شیوههای عادتشدهٔ مدیرانیست که داعیهٔ کارآمدی دارند!
تبعات عدیدهٔ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی این پروژههای تشریفاتی، پس از اتمام دورهٔ مدیریت ایشان و آغاز ارزیابیهای انتقادی نمایان میشود.
کارآمدی را باید بازخوانی کرد. نباید گذاشت این مفهوم، همچنان در باتلاق پروژهزدگی/ بتونزدگی گرفتار بماند. کارآمدی باید در نسبت با مسائل اساسی (همهٔ عرصهها) بازتعریف شود.
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺کارآمدی، پول، پروژه! کارآمدی برای نظامهای سیاسی مقولهٔ مهمیست؛ آنها به اعتبار این ویژگی، در #حل_مسائل جامعه توانمند میشوند. در کشور ما، این مفهوم مورد توجه قرار گرفته و بهصورت خفیف به یکی از محورهای مقایسه و طبقهبندی اشخاص و جریانهای سیاسی…»
@ebteda_ir
🔺
اصولگراها همچنان مانند گذشته (لااقل از سال ۱۳۸۴ به اینسو) بهجای کار و تلاش برای جلب نظر مردم و اقناع آنها، متحیر و بیکار نشستهاند و همهاش دارند غر میزنند و از ضرورت #اجماع سخن میگویند!
سخن گفتن از اجماع، ظاهراً نشانهٔ فرهیختگی و سیاستدانی شده اما در واقع، دستاویزی شده برای فرار از مسئولیت اقناع مردم.
آنها کماکان تصور میکنند مشکلشان وحدت نیروهای سیاسیشان است؛ غافل از اینکه مردم را باید داشته باشند. برای مردمداشتن، زحمت لازم است.
🔺
اصولگراها همچنان مانند گذشته (لااقل از سال ۱۳۸۴ به اینسو) بهجای کار و تلاش برای جلب نظر مردم و اقناع آنها، متحیر و بیکار نشستهاند و همهاش دارند غر میزنند و از ضرورت #اجماع سخن میگویند!
سخن گفتن از اجماع، ظاهراً نشانهٔ فرهیختگی و سیاستدانی شده اما در واقع، دستاویزی شده برای فرار از مسئولیت اقناع مردم.
آنها کماکان تصور میکنند مشکلشان وحدت نیروهای سیاسیشان است؛ غافل از اینکه مردم را باید داشته باشند. برای مردمداشتن، زحمت لازم است.