ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺 در نگاه محافظهکاران، مردم وقتی در انتخابات شرکت میکنند، در واقع دارند کولی میدهند برای به قدرت رساندن آنها. در این نگاه، سازوکار انتخابات نیز چیزی بیش از شفافسازی دستورالعملهای مربوط به زمان دقیق کولی دادن مردم نیست. آنها مردم را #رانندگان_روزمزدِ…»
@ebteda_ir
🔺
انتخابات، میدان #رقابت_ایدهها برای چگونگی مواجهه با مسائل اساسی کشور است.
در فقدان ایده، مشاورانِ #جنگ_روانی و متخصصانِ #لفاظی (رتوریک!) و توئیتسازان، پرکار میشوند.
بازیگرانِ چنین میدانی، زبان مردم را گم میکنند و ساعتها در کلاسهای خصوصی #زبان_بدن وقت میگذرانند.
آنگاه، افراد، هرچه لفاظتر و بازیگرتر، پربحثتر و برجستهتر!
🔺
انتخابات، میدان #رقابت_ایدهها برای چگونگی مواجهه با مسائل اساسی کشور است.
در فقدان ایده، مشاورانِ #جنگ_روانی و متخصصانِ #لفاظی (رتوریک!) و توئیتسازان، پرکار میشوند.
بازیگرانِ چنین میدانی، زبان مردم را گم میکنند و ساعتها در کلاسهای خصوصی #زبان_بدن وقت میگذرانند.
آنگاه، افراد، هرچه لفاظتر و بازیگرتر، پربحثتر و برجستهتر!
@ebteda_ir
🔺کارآمدی، پول، پروژه!
کارآمدی برای نظامهای سیاسی مقولهٔ مهمیست؛ آنها به اعتبار این ویژگی، در #حل_مسائل جامعه توانمند میشوند.
در کشور ما، این مفهوم مورد توجه قرار گرفته و بهصورت خفیف به یکی از محورهای مقایسه و طبقهبندی اشخاص و جریانهای سیاسی تبدیل شده است.
اما مرور ادبیات مرتبط با کارآمدی در دههٔ گذشته، نوعی تقلیل/تحریف معنا را از این مفهوم گزارش میکند.
یک. کارآمدی، در پیوند انحصاری با #پروژه شناخته میشود؛ اصالت پروژه، فارغ از نسبت پروژه با مسئله یا کلانمسائل جامعه.
بر این مبنا، مدیرانی که خود را کارآمد میدانند، میکوشند هر طور شده در دورهٔ مدیریتشان، یک یا چند پروژه تعریف کنند تا توانایی خود را در مدیریت به رخ بکشند!
آفتِ پروژهتراشی (پروژههای غیرضروری، تشریفاتی و فاقد اولویت) محصول این رویکرد است.
دو. مراد از پروژه لزوماً/غالباً #پروژه_عمرانی اعم از پل، جاده، ساختمان و... است. کارآمدی را کمتر در نسبت با سایر ساحات و عرصهها به رسمیت میشناسند؛ برای مثال، شاخصهایی مانند عدالت اجتماعی، رفع نابرابری، مبارزه با فساد، تاثیر فرهنگی و اجتماعی، ملاحظات زیستمحیطی و... در اطلاق کارآمدی به مدیران، وجه چندانی ندارند. همینکه مدیر بتواند یک پل بسازد برای کارآمدیاش، کفایت میکند.
سه. مدیر کارآمد، مدیریست که جیبش پر از #پول است و با سماجت و پیگیری، میتواند یک پروژه را در زمان مناسب به پایان برساند. اگر پول نباشد، پروژهای در کار نیست، در نتیجه زمینهٔ ظهور و بروز کارآمدی مدیران در بیپولی فراهم نمیشود.
برخی مدیران البته برای تامین منابع مالی پروژهها به هر دری میزنند؛ شهرفروشی، گرانسازی خدمات، استقراض، فروش یا تهاتر داراییهای ارزشمند و... از شیوههای عادتشدهٔ مدیرانیست که داعیهٔ کارآمدی دارند!
تبعات عدیدهٔ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی این پروژههای تشریفاتی، پس از اتمام دورهٔ مدیریت ایشان و آغاز ارزیابیهای انتقادی نمایان میشود.
کارآمدی را باید بازخوانی کرد. نباید گذاشت این مفهوم، همچنان در باتلاق پروژهزدگی/ بتونزدگی گرفتار بماند. کارآمدی باید در نسبت با مسائل اساسی (همهٔ عرصهها) بازتعریف شود.
🔺کارآمدی، پول، پروژه!
کارآمدی برای نظامهای سیاسی مقولهٔ مهمیست؛ آنها به اعتبار این ویژگی، در #حل_مسائل جامعه توانمند میشوند.
در کشور ما، این مفهوم مورد توجه قرار گرفته و بهصورت خفیف به یکی از محورهای مقایسه و طبقهبندی اشخاص و جریانهای سیاسی تبدیل شده است.
اما مرور ادبیات مرتبط با کارآمدی در دههٔ گذشته، نوعی تقلیل/تحریف معنا را از این مفهوم گزارش میکند.
یک. کارآمدی، در پیوند انحصاری با #پروژه شناخته میشود؛ اصالت پروژه، فارغ از نسبت پروژه با مسئله یا کلانمسائل جامعه.
بر این مبنا، مدیرانی که خود را کارآمد میدانند، میکوشند هر طور شده در دورهٔ مدیریتشان، یک یا چند پروژه تعریف کنند تا توانایی خود را در مدیریت به رخ بکشند!
آفتِ پروژهتراشی (پروژههای غیرضروری، تشریفاتی و فاقد اولویت) محصول این رویکرد است.
دو. مراد از پروژه لزوماً/غالباً #پروژه_عمرانی اعم از پل، جاده، ساختمان و... است. کارآمدی را کمتر در نسبت با سایر ساحات و عرصهها به رسمیت میشناسند؛ برای مثال، شاخصهایی مانند عدالت اجتماعی، رفع نابرابری، مبارزه با فساد، تاثیر فرهنگی و اجتماعی، ملاحظات زیستمحیطی و... در اطلاق کارآمدی به مدیران، وجه چندانی ندارند. همینکه مدیر بتواند یک پل بسازد برای کارآمدیاش، کفایت میکند.
سه. مدیر کارآمد، مدیریست که جیبش پر از #پول است و با سماجت و پیگیری، میتواند یک پروژه را در زمان مناسب به پایان برساند. اگر پول نباشد، پروژهای در کار نیست، در نتیجه زمینهٔ ظهور و بروز کارآمدی مدیران در بیپولی فراهم نمیشود.
برخی مدیران البته برای تامین منابع مالی پروژهها به هر دری میزنند؛ شهرفروشی، گرانسازی خدمات، استقراض، فروش یا تهاتر داراییهای ارزشمند و... از شیوههای عادتشدهٔ مدیرانیست که داعیهٔ کارآمدی دارند!
تبعات عدیدهٔ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی این پروژههای تشریفاتی، پس از اتمام دورهٔ مدیریت ایشان و آغاز ارزیابیهای انتقادی نمایان میشود.
کارآمدی را باید بازخوانی کرد. نباید گذاشت این مفهوم، همچنان در باتلاق پروژهزدگی/ بتونزدگی گرفتار بماند. کارآمدی باید در نسبت با مسائل اساسی (همهٔ عرصهها) بازتعریف شود.
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺کارآمدی، پول، پروژه! کارآمدی برای نظامهای سیاسی مقولهٔ مهمیست؛ آنها به اعتبار این ویژگی، در #حل_مسائل جامعه توانمند میشوند. در کشور ما، این مفهوم مورد توجه قرار گرفته و بهصورت خفیف به یکی از محورهای مقایسه و طبقهبندی اشخاص و جریانهای سیاسی…»
@ebteda_ir
🔺
اصولگراها همچنان مانند گذشته (لااقل از سال ۱۳۸۴ به اینسو) بهجای کار و تلاش برای جلب نظر مردم و اقناع آنها، متحیر و بیکار نشستهاند و همهاش دارند غر میزنند و از ضرورت #اجماع سخن میگویند!
سخن گفتن از اجماع، ظاهراً نشانهٔ فرهیختگی و سیاستدانی شده اما در واقع، دستاویزی شده برای فرار از مسئولیت اقناع مردم.
آنها کماکان تصور میکنند مشکلشان وحدت نیروهای سیاسیشان است؛ غافل از اینکه مردم را باید داشته باشند. برای مردمداشتن، زحمت لازم است.
🔺
اصولگراها همچنان مانند گذشته (لااقل از سال ۱۳۸۴ به اینسو) بهجای کار و تلاش برای جلب نظر مردم و اقناع آنها، متحیر و بیکار نشستهاند و همهاش دارند غر میزنند و از ضرورت #اجماع سخن میگویند!
سخن گفتن از اجماع، ظاهراً نشانهٔ فرهیختگی و سیاستدانی شده اما در واقع، دستاویزی شده برای فرار از مسئولیت اقناع مردم.
آنها کماکان تصور میکنند مشکلشان وحدت نیروهای سیاسیشان است؛ غافل از اینکه مردم را باید داشته باشند. برای مردمداشتن، زحمت لازم است.
@ebteda_ir
🔺
حیرتانگیز است؛
قرارداد نفتی #کرسنت که قریب به دو دهه، به عنوان نماد فساد و بیمبالاتی در دفاع از منافع ملی شناخته شده، در جریان رقابتهای انتخاباتی ۱۴۰۳ توسط یک کاندیدا تطهیر میشود!
و این تطهیر عجیب، رپورتاژ میشود توسط رسانههای پرتعداد؛ صرفاً بدلیل اینکه احتمالاً لکهای انداخته باشند بر چهرهٔ رقیب.
عملیات #تطهیر_فساد به نیابت از گروهی از مدیران بازنشسته و ورشکسته صورت میگیرد که در ادوار طولانی حضورشان در قدرت، کارویژهشان عادیسازیِ فساد دولتمردان بوده است.
همانها که پایهگذاران طبقهٔ مرفه جدید درون نظام بودهاند و پس از انتخابات سال ۱۴۰۰، بازنشستگی خود را پذیرفتند اما بهیکباره و پس از پرواز اردیبهشت، هیجانی شدند و زمینه را برای بازگشت مجدد به قدرت مهیا دیدند.
امروز با ولعی عجیب در حال دست و پا زدن هستند برای سلطه بر مجاری قدرت و ثروت. سیریناپذیر و عطشناک.
🔺
حیرتانگیز است؛
قرارداد نفتی #کرسنت که قریب به دو دهه، به عنوان نماد فساد و بیمبالاتی در دفاع از منافع ملی شناخته شده، در جریان رقابتهای انتخاباتی ۱۴۰۳ توسط یک کاندیدا تطهیر میشود!
و این تطهیر عجیب، رپورتاژ میشود توسط رسانههای پرتعداد؛ صرفاً بدلیل اینکه احتمالاً لکهای انداخته باشند بر چهرهٔ رقیب.
عملیات #تطهیر_فساد به نیابت از گروهی از مدیران بازنشسته و ورشکسته صورت میگیرد که در ادوار طولانی حضورشان در قدرت، کارویژهشان عادیسازیِ فساد دولتمردان بوده است.
همانها که پایهگذاران طبقهٔ مرفه جدید درون نظام بودهاند و پس از انتخابات سال ۱۴۰۰، بازنشستگی خود را پذیرفتند اما بهیکباره و پس از پرواز اردیبهشت، هیجانی شدند و زمینه را برای بازگشت مجدد به قدرت مهیا دیدند.
امروز با ولعی عجیب در حال دست و پا زدن هستند برای سلطه بر مجاری قدرت و ثروت. سیریناپذیر و عطشناک.
@ebteda_ir
🔺
مهمترین آسیبِ فشار برای انصراف رقبا به نفع یک نفر، بیاعتبارسازی مقولهٔ انتخابات است.
چند دوره است که این وضعیت را پیش میآورند و بهجای تلاش و تقلا برای رایآوری کاندیدای مطلوب خود، از ابتدا تا روز انتخابات، به انواع شیوهها و ابزارها و تکنیکها متوسل میشوند تا همه را به نفع یکی منصرف کنند؛ به نام اجماع!
ممکن است با این روش، حتی گاهی نتیجهٔ انتخابات، باب میل باشد اما آنچه واقعاً دارد اتفاق میافتد و برای نیروهای انصرافطلب، اهمیتی ندارد، تمسخر و تحقیر سازوکار مبنایی و مهمی به نام انتخابات است.
با این شیوه، انتخابات را تبدیل به عرصهٔ چشمبندیهای سیاسی و رسانهای کردهاند. اینجا دیگر تلاش و مجاهدت برای اقناع مردم برای رای به کاندیدای مطلوب، جای خود را به انواع بازیها و لشکرکشیها برای منصرفسازی رقبا میدهد.
این که نشد انتخابات!
با این وضعیت چرا از مردم توقع دارید انتخابات را جدی بگیرند؟
اینهمه انرژی که صرف منصرفسازی رقیب میکنند، اگر برای اقناع مردم و همراهسازی آنها میشد، دستاورد بزرگتری برای کاندیدای مطلوبشان داشت.
صندوق رای را بیاعتبار نکنید.
🔺
مهمترین آسیبِ فشار برای انصراف رقبا به نفع یک نفر، بیاعتبارسازی مقولهٔ انتخابات است.
چند دوره است که این وضعیت را پیش میآورند و بهجای تلاش و تقلا برای رایآوری کاندیدای مطلوب خود، از ابتدا تا روز انتخابات، به انواع شیوهها و ابزارها و تکنیکها متوسل میشوند تا همه را به نفع یکی منصرف کنند؛ به نام اجماع!
ممکن است با این روش، حتی گاهی نتیجهٔ انتخابات، باب میل باشد اما آنچه واقعاً دارد اتفاق میافتد و برای نیروهای انصرافطلب، اهمیتی ندارد، تمسخر و تحقیر سازوکار مبنایی و مهمی به نام انتخابات است.
با این شیوه، انتخابات را تبدیل به عرصهٔ چشمبندیهای سیاسی و رسانهای کردهاند. اینجا دیگر تلاش و مجاهدت برای اقناع مردم برای رای به کاندیدای مطلوب، جای خود را به انواع بازیها و لشکرکشیها برای منصرفسازی رقبا میدهد.
این که نشد انتخابات!
با این وضعیت چرا از مردم توقع دارید انتخابات را جدی بگیرند؟
اینهمه انرژی که صرف منصرفسازی رقیب میکنند، اگر برای اقناع مردم و همراهسازی آنها میشد، دستاورد بزرگتری برای کاندیدای مطلوبشان داشت.
صندوق رای را بیاعتبار نکنید.
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺 مهمترین آسیبِ فشار برای انصراف رقبا به نفع یک نفر، بیاعتبارسازی مقولهٔ انتخابات است. چند دوره است که این وضعیت را پیش میآورند و بهجای تلاش و تقلا برای رایآوری کاندیدای مطلوب خود، از ابتدا تا روز انتخابات، به انواع شیوهها و ابزارها و تکنیکها…»
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
🔸نجات جمهوری
با وجود عدم اعلام رسمی کاملا قابل حدس است که میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۳، در ادامه روند نزولی سالهای اخیر و حتی کمتر از برخی پیشبینیهای پیمایشی رقم خورده است.
مسئله کاهش مشارکت و شیب نزولی آن، اغلب با دلایل سیاسی توصیف میشود و تلاش میشود با تجویز محرکهای تبلیغاتی پاسخ داده شود.
هر دو سطح توصیفی و تجویزی درباره مشارکت به کلی اشتباه است.
۱. کاستن شتابان از نقش دولت در خدمات و رفاه عمومی؛
به عنوان نمونه در حوزه آموزش عمومی طی سه دهه اخیر، سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی نصف شده است.
۲. نابرابری درآمدی و تثبیت آن با صورتهای مختلف خصوصیسازی.
۳. فقدان ادراک دقیق از مسئله کاهش مشارکت و امکانهای اجتماعی برای احیای آن، بلکه انکار یا نادیده گرفتن مسئله مشارکت؛
به عنوان نمونه در کل چند صد ساعت تبلیغات تلویزیونی انتخابات جاری، که پس از سومین انتخابات پیاپی با مشارکت چهل و چند درصد آغاز شده، یک بحث جدی هم در این باره از نامزدها پرسیده و خواسته یا مطرح نشد؛ یا همان استدلالی که توسط آیتالله علمالهدی، روزنامه همشهری و غیره مطرح شد، با مضمون کفایت مشارکت مومنانه.
۴. بحران نمایندگی و به رسمیت نشناختن بخشهای مهمی از جامعه در فرایند حکمرانی؛
به عنوان کاهش از سهم مجلس در تقنین.
تا جایی که دیدهام در اغلب سطوح تحلیلی نزدیک به حاکمیت، با واقعیت کاهش مشارکت، با برخوردی از سر انکار و نادیده گرفتن مواجه میشود و با پاسخی از جنس روایت.
همان طور که در آخرین شماره نامهجمهور به تفصیل بحث شده، ما باید به نجات جمهوری فکر کنیم، نه کمتر از آن.
@tabagheh3_ir
با وجود عدم اعلام رسمی کاملا قابل حدس است که میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۳، در ادامه روند نزولی سالهای اخیر و حتی کمتر از برخی پیشبینیهای پیمایشی رقم خورده است.
مسئله کاهش مشارکت و شیب نزولی آن، اغلب با دلایل سیاسی توصیف میشود و تلاش میشود با تجویز محرکهای تبلیغاتی پاسخ داده شود.
هر دو سطح توصیفی و تجویزی درباره مشارکت به کلی اشتباه است.
دستکم در سه شماره اخیر مجله نامهجمهور @Nameh_Jomhour تلاش کردهایم به تفصیل درباره این اشتباه خطرناک و تحلیل جایگزین بحث کنیم.ما نیازمند گشودن سطوح مختلفی از بحث درباره بحران مشارکت هستیم. مواردی همچون:
در شمارههای ۴ و ۶ (شماره شش) و تا حدودی به مناسبت در شماره ۵، تلاش شده این چنین استدلال شود که موضوع کاهش مشارکت و راهبردهای حل آن را باید در مواردی، غیر از تحلیلهای متداول جستوجو کرد.
۱. کاستن شتابان از نقش دولت در خدمات و رفاه عمومی؛
به عنوان نمونه در حوزه آموزش عمومی طی سه دهه اخیر، سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی نصف شده است.
۲. نابرابری درآمدی و تثبیت آن با صورتهای مختلف خصوصیسازی.
۳. فقدان ادراک دقیق از مسئله کاهش مشارکت و امکانهای اجتماعی برای احیای آن، بلکه انکار یا نادیده گرفتن مسئله مشارکت؛
به عنوان نمونه در کل چند صد ساعت تبلیغات تلویزیونی انتخابات جاری، که پس از سومین انتخابات پیاپی با مشارکت چهل و چند درصد آغاز شده، یک بحث جدی هم در این باره از نامزدها پرسیده و خواسته یا مطرح نشد؛ یا همان استدلالی که توسط آیتالله علمالهدی، روزنامه همشهری و غیره مطرح شد، با مضمون کفایت مشارکت مومنانه.
۴. بحران نمایندگی و به رسمیت نشناختن بخشهای مهمی از جامعه در فرایند حکمرانی؛
به عنوان کاهش از سهم مجلس در تقنین.
تا جایی که دیدهام در اغلب سطوح تحلیلی نزدیک به حاکمیت، با واقعیت کاهش مشارکت، با برخوردی از سر انکار و نادیده گرفتن مواجه میشود و با پاسخی از جنس روایت.
همان طور که در آخرین شماره نامهجمهور به تفصیل بحث شده، ما باید به نجات جمهوری فکر کنیم، نه کمتر از آن.
@tabagheh3_ir
@ebteda_ir
🔺
در برابر هر پرسشی از «لزومِ برنامهداشتن رئیس جمهور» میفرمایند «قانون برنامهٔ پنجساله داریم، همین کافیست و نیازی نیست من دوباره برنامه بنویسم» و با همین یک پاسخِ ملالآور و تکراری، تقریباً همهٔ تکالیف ریاست جمهوری را رفع و رجوع میکنند.
اما وقتی رقیبشان، یکی از تکالیف همین «قانون برنامه» را به عنوان «هدف» یادآور میشود، پاسخ تکراری بعدی را حواله میکنند: «نمیشود، نمیتوانیم، نمیتوانید»!
بالاخره تکلیف چیست؟
تکالیف همان قانون برنامه را که خودتان در حد یک سند مقدس جا میزنید، می پذیرید یا نمیپذیرید؟
روشن است که قانون برنامه، برای شما صرفاً یک راه دررو است تا ناآمادگی و عدم مسئولیتپذیری خود در برابر انبوه مسائل جامعه را در پناه آن، پوشش دهید.
شما نمیخواهید مسئولیت هیچ هدف روشن و عینی و ملموسی را بپذیرید. چون میدانید که بعداً برایتان دردسر میشود. پس مشاورانتان میگویند «همان بهتر که با حرفهای کلی و نصایح پدرانه و ملامتگرانه، وقت را سپری کنید»!
#پزشکیان
🔺
در برابر هر پرسشی از «لزومِ برنامهداشتن رئیس جمهور» میفرمایند «قانون برنامهٔ پنجساله داریم، همین کافیست و نیازی نیست من دوباره برنامه بنویسم» و با همین یک پاسخِ ملالآور و تکراری، تقریباً همهٔ تکالیف ریاست جمهوری را رفع و رجوع میکنند.
اما وقتی رقیبشان، یکی از تکالیف همین «قانون برنامه» را به عنوان «هدف» یادآور میشود، پاسخ تکراری بعدی را حواله میکنند: «نمیشود، نمیتوانیم، نمیتوانید»!
بالاخره تکلیف چیست؟
تکالیف همان قانون برنامه را که خودتان در حد یک سند مقدس جا میزنید، می پذیرید یا نمیپذیرید؟
روشن است که قانون برنامه، برای شما صرفاً یک راه دررو است تا ناآمادگی و عدم مسئولیتپذیری خود در برابر انبوه مسائل جامعه را در پناه آن، پوشش دهید.
شما نمیخواهید مسئولیت هیچ هدف روشن و عینی و ملموسی را بپذیرید. چون میدانید که بعداً برایتان دردسر میشود. پس مشاورانتان میگویند «همان بهتر که با حرفهای کلی و نصایح پدرانه و ملامتگرانه، وقت را سپری کنید»!
#پزشکیان
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺 در برابر هر پرسشی از «لزومِ برنامهداشتن رئیس جمهور» میفرمایند «قانون برنامهٔ پنجساله داریم، همین کافیست و نیازی نیست من دوباره برنامه بنویسم» و با همین یک پاسخِ ملالآور و تکراری، تقریباً همهٔ تکالیف ریاست جمهوری را رفع و رجوع میکنند. اما…»
@ebteda_ir
🔺آقای عقلانیت! لطفاً مردم را نترسانید
دکتر محسن رنانی در دهههای اخیر با تمرکز روی مفاهیمی مانند #توسعه و #عقلانیت، اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است. او در نشر دیدگاههایش، فعال و خلاق بوده و میکوشد ایدۀ خود را عمومی کند. ظهور اجتماعی و سیاسی دارد و از این جهت توانسته از برخی همقطاران دانشگاهیاش پیشی گرفته و مخاطبان بیشتری را با خود همراه نماید.
ابتداییترین و بدیهیترین تصویری که از چنین چهرههایی نزد مردم و علاقمندان علوم انسانی و اجتماعی ساخته میشود، تصویرِ یک انسان آزاداندیش، اهل مدارا، روادار و مردممدار و... است؛ همان ویژگیهایی که بارها در قالب دستورالعملهای اخلاقی ذیل ایدۀ مرکزی توسعه و عقلانیت برشمردهاند.
در کشاکش رویدادها و منازعات اجتماعی و سیاسی، اما پردهها میافتد و بسیاری از دستورالعملها، مدعاها، گفتارها و آموزههای جذاب و خوشرنگ، رنگ میبازند و آن روشنفکرِ نسخهپیچ و اصلاحگر و الهامبخش، به یکباره در هیبت یک آدم تندمزاج و عصبی و برچسبزن ظاهر میشود!
رنانی، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مشخص شدن ترکیب آرای کاندیداها در استانهای مختلف، از فرط عصبانیت، به این دلیل که میزان آرای رقیب در اصفهان بیشتر بوده، زبان به طعن و تعریض و تحقیرِ همشهریانش گشوده و اصفهان را #روستا نامیده است!
چنین رفتار خشن و تحقیرآمیزی، شاید اگر از سوی برخی تندروهای حاشیهای سر میزد، چندان عجیب نبود، اما وقتی شخصی با یال و کوپال #روشنفکری و منادیِ عقلانیت و انسانمداری، اینگونه عنانِ اعتدال از کف میدهد و همزمان دست به تحقیرِ روستا و روستاییان از یک سو و همشهریانش از سوی دیگر میزند، باید به سوگ نشست.
این حد از عصبیت و خشونت و تحکم علیه گروهی از مردم، صرفاً به این دلیل که آنها مانند محسن رنانی فکر نمیکنند، عبرتانگیز و درسآموز است. این #تفکر_محدودکننده و حذفی و این اندیشۀ تبعیضآلود، چگونه میتواند بلندگوی توسعه و عقلانیت و دموکراسی باشد؟ عقلانیتی که میوۀ آن، تلاش برای #سانسور گروه بزرگی از مردم و #سلب_حق_انتخاب از آنها باشد، تنها به درد سخنرانیهای سرگرمکننده و کتابسازیهای زرد و بازاری میخورد.
رنانی البته تنها روشنفکری نیست که باور مکتوم خود را در بزنگاهها علنی میکند. دیگرانِ پرتعدادی هم سالها با نشر آموزههای توسعهگرایانه و ترویج ایدۀ تساهل و تسامح، پرمشتری شدهاند، اما در کش و قوسهای سیاسی و اجتماعیِ نه چندان پرمخاطره و دشوار، نشان دادهاند که توپِ توسعهشان فقط برای فرودستان و ضعفا پُر است. استانداردهای دوگانۀ این چهرههای پرمدعا، بارها و بارها در ساحاتِ اجتماعی، فرهنگی، هنری، سیاسی و... رخ نموده و آنها همچنان با همین تضادها و تعارضها تقدیس و تکریم میشوند.
ما نمیگوییم #محسن_رنانی علیه کسی موضع نگیرد؛ او آزاد است حتی نفسِ گروهی از مردم را که انتخابشان مانند او نیست، ببُرد؛ اما قبل از این بگیر و ببند، دکانِ خطابه در باب توسعهگرایی و عقلانیت و دموکراسی را تخته کند و جلوی دکانش بنشیند و به هر کس که دلش خواست، متلک بیندازد!
👇
https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/
🔺آقای عقلانیت! لطفاً مردم را نترسانید
دکتر محسن رنانی در دهههای اخیر با تمرکز روی مفاهیمی مانند #توسعه و #عقلانیت، اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است. او در نشر دیدگاههایش، فعال و خلاق بوده و میکوشد ایدۀ خود را عمومی کند. ظهور اجتماعی و سیاسی دارد و از این جهت توانسته از برخی همقطاران دانشگاهیاش پیشی گرفته و مخاطبان بیشتری را با خود همراه نماید.
ابتداییترین و بدیهیترین تصویری که از چنین چهرههایی نزد مردم و علاقمندان علوم انسانی و اجتماعی ساخته میشود، تصویرِ یک انسان آزاداندیش، اهل مدارا، روادار و مردممدار و... است؛ همان ویژگیهایی که بارها در قالب دستورالعملهای اخلاقی ذیل ایدۀ مرکزی توسعه و عقلانیت برشمردهاند.
در کشاکش رویدادها و منازعات اجتماعی و سیاسی، اما پردهها میافتد و بسیاری از دستورالعملها، مدعاها، گفتارها و آموزههای جذاب و خوشرنگ، رنگ میبازند و آن روشنفکرِ نسخهپیچ و اصلاحگر و الهامبخش، به یکباره در هیبت یک آدم تندمزاج و عصبی و برچسبزن ظاهر میشود!
رنانی، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مشخص شدن ترکیب آرای کاندیداها در استانهای مختلف، از فرط عصبانیت، به این دلیل که میزان آرای رقیب در اصفهان بیشتر بوده، زبان به طعن و تعریض و تحقیرِ همشهریانش گشوده و اصفهان را #روستا نامیده است!
چنین رفتار خشن و تحقیرآمیزی، شاید اگر از سوی برخی تندروهای حاشیهای سر میزد، چندان عجیب نبود، اما وقتی شخصی با یال و کوپال #روشنفکری و منادیِ عقلانیت و انسانمداری، اینگونه عنانِ اعتدال از کف میدهد و همزمان دست به تحقیرِ روستا و روستاییان از یک سو و همشهریانش از سوی دیگر میزند، باید به سوگ نشست.
این حد از عصبیت و خشونت و تحکم علیه گروهی از مردم، صرفاً به این دلیل که آنها مانند محسن رنانی فکر نمیکنند، عبرتانگیز و درسآموز است. این #تفکر_محدودکننده و حذفی و این اندیشۀ تبعیضآلود، چگونه میتواند بلندگوی توسعه و عقلانیت و دموکراسی باشد؟ عقلانیتی که میوۀ آن، تلاش برای #سانسور گروه بزرگی از مردم و #سلب_حق_انتخاب از آنها باشد، تنها به درد سخنرانیهای سرگرمکننده و کتابسازیهای زرد و بازاری میخورد.
رنانی البته تنها روشنفکری نیست که باور مکتوم خود را در بزنگاهها علنی میکند. دیگرانِ پرتعدادی هم سالها با نشر آموزههای توسعهگرایانه و ترویج ایدۀ تساهل و تسامح، پرمشتری شدهاند، اما در کش و قوسهای سیاسی و اجتماعیِ نه چندان پرمخاطره و دشوار، نشان دادهاند که توپِ توسعهشان فقط برای فرودستان و ضعفا پُر است. استانداردهای دوگانۀ این چهرههای پرمدعا، بارها و بارها در ساحاتِ اجتماعی، فرهنگی، هنری، سیاسی و... رخ نموده و آنها همچنان با همین تضادها و تعارضها تقدیس و تکریم میشوند.
ما نمیگوییم #محسن_رنانی علیه کسی موضع نگیرد؛ او آزاد است حتی نفسِ گروهی از مردم را که انتخابشان مانند او نیست، ببُرد؛ اما قبل از این بگیر و ببند، دکانِ خطابه در باب توسعهگرایی و عقلانیت و دموکراسی را تخته کند و جلوی دکانش بنشیند و به هر کس که دلش خواست، متلک بیندازد!
👇
https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/
تارنمای محسن رنانی
روستای نصفجهان
سالها پیش، در ایام جوانی، مقالهای نوشتم با عنوان «روستای نصفجهان» اما آن سالها جرأت انتشار آن را نداشتم. در آنجا بهگونهای فراخ نشان داده بودم که چگونه ساختار و بافتار این شهر از هر چهار منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هنوز رنگ روستا دارد: در…
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺آقای عقلانیت! لطفاً مردم را نترسانید دکتر محسن رنانی در دهههای اخیر با تمرکز روی مفاهیمی مانند #توسعه و #عقلانیت، اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است. او در نشر دیدگاههایش، فعال و خلاق بوده و میکوشد ایدۀ خود را عمومی کند. ظهور اجتماعی و…»
@ebteda_ir
🔺
مجادله در بابِ #تحریفات_شکلی و صوریِ عزاداری سیدالشهدا در شرایطی که #مسائل_اساسی قیام عاشورا (مکتب حسینی) به کلی فراموش شده، دامن زدن به انحرافِ بزرگتر است. بله، اگر روشها و گونهها و سبکهای عزاداری پالایش شود، خوب است! اما فاجعهی اصلی جای دیگری و جور دیگری رقم میخورد.
عزاداریهای تروتمیز و پیراسته از بدعتهای صوری، که خود را از تعقیب آرمانهای ملموس و مشهود کربلا معاف کردهاند، چه فرقی با عزاداری قمهزنها و سینهدرانها دارند مگر؟!
.
🔺
مجادله در بابِ #تحریفات_شکلی و صوریِ عزاداری سیدالشهدا در شرایطی که #مسائل_اساسی قیام عاشورا (مکتب حسینی) به کلی فراموش شده، دامن زدن به انحرافِ بزرگتر است. بله، اگر روشها و گونهها و سبکهای عزاداری پالایش شود، خوب است! اما فاجعهی اصلی جای دیگری و جور دیگری رقم میخورد.
عزاداریهای تروتمیز و پیراسته از بدعتهای صوری، که خود را از تعقیب آرمانهای ملموس و مشهود کربلا معاف کردهاند، چه فرقی با عزاداری قمهزنها و سینهدرانها دارند مگر؟!
.
@ebteda_ir
🔺
ایکاش بهجای دورهها و آموزشهای بیمایه، که خاصیتی جز سرگرمسازی جوانها ندارد، متنهای درخشان و الهامبخشی مانند پیام پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸ را میخواندیم و میخواندیم و میخواندیم.
اصلاً باید شرط میکردیم که هرکس ادعای تعلق به جبههٔ انقلاب دارد، قبل از هر چیز باید بتواند این متن را بفهمد و شرح دهد.
این سیاستزدگی، این روزمرگی، این رخوت و این فراز و نشیبهای گیجکننده که بارها میبینیم، همگی حکایت از بیبنیادی ما دارد.
جای متون مستحکمی مانند پیام قطعنامه را دستورالعملهای مندرآوردی محافل یکبار مصرف گرفته است و این نسخههای بازاری، نسلهای مستعد و پرشور ما را به وادی حیرت میکشاند و آنجا بیپناه و مایوس رها میکند.
پیام قطعنامه، در پایان جنگ تحمیلی منتشر شده، اما جبههای گسترده را پیش روی همهٔ نسلهای پس از خود گشوده است. جبههای به وسعت همهٔ عالم که توحیدی، انسانی و عدالتخواهانه است و ظرفیت پذیرش و سازماندهی همهٔ آرزومندان نبرد برای حق و عدالت را دارد؛ جنگ استضعاف و استکبار، جنگ فقر و غنا، جنگ ایمان و رذالت.
چرا خبری از این پیام و اصول و خطوط ترسیمیاش نیست؟
چرا کسی دلشورهٔ تعطیل این جنگ را ندارد؟
چرا نظام تعلیمی و فرهنگی ما، اعتنایی به چنین منشور روشن و متقنی نمیکند؟
پاسخش دشوار نیست؛ «زندگی به طرز دیگری» بر ما تحمیل شده است.
آنچه امام از آن سخن میگوید، برهمزنندهٔ مناسبات عادتشدهٔ ماست. گویا چنین ظرفیتی در خود نیافریدهایم و همچنان ترجیح میدهیم در این پیله بمانیم.
#جنگ_فقر_غنا
#قطعنامه_۵۹۸
🔺
ایکاش بهجای دورهها و آموزشهای بیمایه، که خاصیتی جز سرگرمسازی جوانها ندارد، متنهای درخشان و الهامبخشی مانند پیام پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸ را میخواندیم و میخواندیم و میخواندیم.
اصلاً باید شرط میکردیم که هرکس ادعای تعلق به جبههٔ انقلاب دارد، قبل از هر چیز باید بتواند این متن را بفهمد و شرح دهد.
این سیاستزدگی، این روزمرگی، این رخوت و این فراز و نشیبهای گیجکننده که بارها میبینیم، همگی حکایت از بیبنیادی ما دارد.
جای متون مستحکمی مانند پیام قطعنامه را دستورالعملهای مندرآوردی محافل یکبار مصرف گرفته است و این نسخههای بازاری، نسلهای مستعد و پرشور ما را به وادی حیرت میکشاند و آنجا بیپناه و مایوس رها میکند.
پیام قطعنامه، در پایان جنگ تحمیلی منتشر شده، اما جبههای گسترده را پیش روی همهٔ نسلهای پس از خود گشوده است. جبههای به وسعت همهٔ عالم که توحیدی، انسانی و عدالتخواهانه است و ظرفیت پذیرش و سازماندهی همهٔ آرزومندان نبرد برای حق و عدالت را دارد؛ جنگ استضعاف و استکبار، جنگ فقر و غنا، جنگ ایمان و رذالت.
چرا خبری از این پیام و اصول و خطوط ترسیمیاش نیست؟
چرا کسی دلشورهٔ تعطیل این جنگ را ندارد؟
چرا نظام تعلیمی و فرهنگی ما، اعتنایی به چنین منشور روشن و متقنی نمیکند؟
پاسخش دشوار نیست؛ «زندگی به طرز دیگری» بر ما تحمیل شده است.
آنچه امام از آن سخن میگوید، برهمزنندهٔ مناسبات عادتشدهٔ ماست. گویا چنین ظرفیتی در خود نیافریدهایم و همچنان ترجیح میدهیم در این پیله بمانیم.
#جنگ_فقر_غنا
#قطعنامه_۵۹۸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ebteda_ir
🔺
چند تذکر کوتاه
یکشنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳
صحن علنی شورای شهر تبریز
+ زمان پایان فعالیت شرکت آذرپارک در پارک حاشیهای فرا رسیده؛ شهرداری در رهاسازی مردم از دست این شرکت، جدی باشد!
+ تداوم تبعیض در حقوق کارکنان؛ کارگران شرکت تدبیر اندیش به اندازهٔ سایر کارکنان اضافهکاری نمیگیرند.
+ شهرداری، فرجام پروژهٔ آتاسنتر و پیامدهایش را به مردم گزارش دهد.
+ افزایش تعداد فوتیهای تصادفات درونشهری تبریز؛ دانشگاه علوم پزشکی، کمبود اورژانس در نقاط مختلف شهر را جبران کند.
🔺
چند تذکر کوتاه
یکشنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳
صحن علنی شورای شهر تبریز
+ زمان پایان فعالیت شرکت آذرپارک در پارک حاشیهای فرا رسیده؛ شهرداری در رهاسازی مردم از دست این شرکت، جدی باشد!
+ تداوم تبعیض در حقوق کارکنان؛ کارگران شرکت تدبیر اندیش به اندازهٔ سایر کارکنان اضافهکاری نمیگیرند.
+ شهرداری، فرجام پروژهٔ آتاسنتر و پیامدهایش را به مردم گزارش دهد.
+ افزایش تعداد فوتیهای تصادفات درونشهری تبریز؛ دانشگاه علوم پزشکی، کمبود اورژانس در نقاط مختلف شهر را جبران کند.