@ebteda_ir
🔺با مسائلمان چگونه مواجه میشویم؟
▫️از ول کردن تا حل کردن
نخستین و مهمترین تحول در مدیریت جامعه، شناسایی درستِ #مسئله و تفاهم بر و در آن است. ما در همین مرحلۀ نخست، دچار رکود و تعلیق هستیم؛ حتی آنگاه که مسئله، مشهود باشد! چرا نمیخواهیم صورت مسائلمان روشن باشد؟ یا چرا نمیخواهیم دستکم در روشِ شناسایی مسئله، تفاهم کنیم؟
لابد به این دلیل که نمیخواهیم مسائلمان را حل کنیم!
مگر ممکن است جامعهای از حلناشدن مسائلش منتفع شود؟ جامعه که نه؛ ولی گروهی از ذینفعان چرا.
تداوم حلناشدگی مسئله، قطعاً گروهی را منتفع میکند. شکل و مسیر این انتفاع، متنوع است؛ از تداوم قدرت گرفته تا تکثیر ثروت و تثبیت یک موقعیت. به اینها بیفزایید «تغییر در یک موقعیت و وضعیت دیگر به واسطۀ حلناشده ماندن مسائل» را؛ مانند اینکه گروهی تلاش کنند مسئله یا مسائل جامعهای، حل نشود تا فشار ناشی از این وضعیت، موجب شکست رقیبِ مستقر و واگذار کردن موقعیت شود.
▫️اینجا پرسش مهمی سربرمیآورد؛ «اگر مسئله "حل" نمیشود، پس چه میشود؟»
اگر «حل» مسئله را منتهای مطلوبِ شکل مواجهه با مسئله بدانیم، در اینسو میتوانیم شکلهای دیگرِ مواجهه با مسئله را به این ترتیب برشماریم:
۱. ول کردن مسئله؛ یعنی مسئله را به زمان واگذار کن تا خودبهخود فرسوده شده و در روندها و مسائل جدید، مضمحل شود. بعضی مسائل، به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص خود، با این شیوه حل شدهاند؛ اما برخی دیگر، نه تنها حل نشدهاند که همچون آتش زیر خاکستر به حیات خود ادامه دادهاند و در شرایط مساعد، گُر گرفته و جامعه را شوکه کردهاند.
۲. رفع مسئله؛ یعنی دستکاری در وضعیت و شرایط موثر بر مسئله، به گونهای که پیگیریکنندگان مسئله، عطشِ پیگیری مسئله را از دست بدهند. رفع مسئله، از طریق جایگزینسازی یک گزینۀ ساده و کمهزینه به جای گزینۀ بزرگتر و پیچیدهتر و پرهزینهتر اتفاق میافتد. این مداخله میتواند در قالب یک پاسخ موقت به تقاضای حل مسئله باشد که پاسخ اصلی نیست، اما موقتاً مسئله را حلشده تصویر مینماید.
۳. فیصله دادن به مسئله؛ از طریق مذاکره و چانهزنی، وضعیتِ مسئلهمند را به صورت نسبی و کنترلشده تغییر میدهند تا با ایجاد رضایت نسبی از شرایط، شدت تقاضا (اعتراض) برای حل مسئله کم شود؛ اینجا، مسئله ظاهراً حل میشود اما نه به صورت کامل.
این سه شیوه، هیچکدام به حل مسئله نمیانجامد.
▫️حل مسئله چیست؟
حل مسئله، دگرگونی اساسی در وضعیت مسئله (وضعیت موجود) و تحقق وضعیت مطلوب است.
این مرتبه از مواجهه با مسئله، نیازمند درک کامل و جامع، هم از وضعیت موجود و هم از وضعیت مطلوب است. درک کامل از وضعیت موجود، به سادگی حاصل نمیشود. این کارِ پرزحمت، البته امروزه با شیوههای روزآمدتر، اندکی تسهیل شده؛ فقط کافیست به نتایج حاصل از این شیوههای امتحانپسداده تن دهیم. آنچه مانع فهم وضعیت موجود میشود، جداافتادگی مدیرانِ حل مسئله از واقعیت جاری است. جداافتادگیِ ذهنی و عینی. این را میشود اَشرافیت نامید.
اشرافیت سیاسی و اقتصادی، یا به بیان سادهتر «جدا شدن سفرۀ مدیران حل مسئله از سفرۀ مردم». جدا شدن سفره، استعاره از وضعیتیست که دیگر مسائلِ مردم، مسائل مدیران نیست و بالعکس. فهمناشدگی وضعیت موجود، حتی در واضحترین شرایطِ ممکن، میتواند نتیجۀ این جداافتادگی باشد.
از این گذشته، در فهم «وضعیت مطلوب» نیز دچار تشتت هستیم. وضع مطلوب، چه ویژگیهایی دارد؟ این را مردم به نحوی پاسخ میدهند و مدیران به نحوی دیگر. چرا؟ چون این دو، همافق نیستند. هممبنا نیستند. از یک نقطه و از یک منظر، به آیندۀ مطلوب نمینگرند.
▫️با فرض تفاهم در «وضعیت موجود و وضعیت مطلوب»، حل مسئله، مستلزم «ارادۀ حل مسئله» است. ارادۀ حل مسئله، همان است که در ابتدا اشاره شد؛ «آیا واقعاً میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اگر پاسخ، قاطعانه مثبت باشد، تازه با پرسش مهمتر دیگری روبرو میشویم؛ «چگونه میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اینجا «الزامات حل مسئله» خودنمایی میکند.
تا جاییکه به مسائل اجتماعی مربوط میشود، اگر ارادۀ حل مسئله در مدیرانِ حل مسئله وجود داشته باشد، پایبندی به الزامات حل مسئله، یعنی همراهسازی حداکثری اجتماع (مردم). اگر مسئله، مسئلۀ اجتماع (مردم) است، نمیشود بدون اجتماع، اراده برای حل مسئله کرد.
در غیاب مردم، مسئله حل نمیشود، بلکه یکی از سه مرتبۀ دیگر پیش میآید.
▫️اگر فهرست مسائلمان در چند دهۀ اخیر را مرور کنیم، مسائل حلشدۀ کمتری در آن میبینیم. اغلب مسائلمان را ول کردهایم؛ بخشی را رفع کردهایم و بخشی دیگر را فیصله دادهایم!
جامعهای که نخواهد مسائلش را حل کند، مدام با شوک مواجه میشود. شوکهای مکرر، عقلانیت و حسابگری را زایل میکند.
در فقدان عقلانیت، مواجهه با مسئله منحرف میشود و این چرخهی معیوب، همواره ادامه مییابد.
🔺با مسائلمان چگونه مواجه میشویم؟
▫️از ول کردن تا حل کردن
نخستین و مهمترین تحول در مدیریت جامعه، شناسایی درستِ #مسئله و تفاهم بر و در آن است. ما در همین مرحلۀ نخست، دچار رکود و تعلیق هستیم؛ حتی آنگاه که مسئله، مشهود باشد! چرا نمیخواهیم صورت مسائلمان روشن باشد؟ یا چرا نمیخواهیم دستکم در روشِ شناسایی مسئله، تفاهم کنیم؟
لابد به این دلیل که نمیخواهیم مسائلمان را حل کنیم!
مگر ممکن است جامعهای از حلناشدن مسائلش منتفع شود؟ جامعه که نه؛ ولی گروهی از ذینفعان چرا.
تداوم حلناشدگی مسئله، قطعاً گروهی را منتفع میکند. شکل و مسیر این انتفاع، متنوع است؛ از تداوم قدرت گرفته تا تکثیر ثروت و تثبیت یک موقعیت. به اینها بیفزایید «تغییر در یک موقعیت و وضعیت دیگر به واسطۀ حلناشده ماندن مسائل» را؛ مانند اینکه گروهی تلاش کنند مسئله یا مسائل جامعهای، حل نشود تا فشار ناشی از این وضعیت، موجب شکست رقیبِ مستقر و واگذار کردن موقعیت شود.
▫️اینجا پرسش مهمی سربرمیآورد؛ «اگر مسئله "حل" نمیشود، پس چه میشود؟»
اگر «حل» مسئله را منتهای مطلوبِ شکل مواجهه با مسئله بدانیم، در اینسو میتوانیم شکلهای دیگرِ مواجهه با مسئله را به این ترتیب برشماریم:
۱. ول کردن مسئله؛ یعنی مسئله را به زمان واگذار کن تا خودبهخود فرسوده شده و در روندها و مسائل جدید، مضمحل شود. بعضی مسائل، به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص خود، با این شیوه حل شدهاند؛ اما برخی دیگر، نه تنها حل نشدهاند که همچون آتش زیر خاکستر به حیات خود ادامه دادهاند و در شرایط مساعد، گُر گرفته و جامعه را شوکه کردهاند.
۲. رفع مسئله؛ یعنی دستکاری در وضعیت و شرایط موثر بر مسئله، به گونهای که پیگیریکنندگان مسئله، عطشِ پیگیری مسئله را از دست بدهند. رفع مسئله، از طریق جایگزینسازی یک گزینۀ ساده و کمهزینه به جای گزینۀ بزرگتر و پیچیدهتر و پرهزینهتر اتفاق میافتد. این مداخله میتواند در قالب یک پاسخ موقت به تقاضای حل مسئله باشد که پاسخ اصلی نیست، اما موقتاً مسئله را حلشده تصویر مینماید.
۳. فیصله دادن به مسئله؛ از طریق مذاکره و چانهزنی، وضعیتِ مسئلهمند را به صورت نسبی و کنترلشده تغییر میدهند تا با ایجاد رضایت نسبی از شرایط، شدت تقاضا (اعتراض) برای حل مسئله کم شود؛ اینجا، مسئله ظاهراً حل میشود اما نه به صورت کامل.
این سه شیوه، هیچکدام به حل مسئله نمیانجامد.
▫️حل مسئله چیست؟
حل مسئله، دگرگونی اساسی در وضعیت مسئله (وضعیت موجود) و تحقق وضعیت مطلوب است.
این مرتبه از مواجهه با مسئله، نیازمند درک کامل و جامع، هم از وضعیت موجود و هم از وضعیت مطلوب است. درک کامل از وضعیت موجود، به سادگی حاصل نمیشود. این کارِ پرزحمت، البته امروزه با شیوههای روزآمدتر، اندکی تسهیل شده؛ فقط کافیست به نتایج حاصل از این شیوههای امتحانپسداده تن دهیم. آنچه مانع فهم وضعیت موجود میشود، جداافتادگی مدیرانِ حل مسئله از واقعیت جاری است. جداافتادگیِ ذهنی و عینی. این را میشود اَشرافیت نامید.
اشرافیت سیاسی و اقتصادی، یا به بیان سادهتر «جدا شدن سفرۀ مدیران حل مسئله از سفرۀ مردم». جدا شدن سفره، استعاره از وضعیتیست که دیگر مسائلِ مردم، مسائل مدیران نیست و بالعکس. فهمناشدگی وضعیت موجود، حتی در واضحترین شرایطِ ممکن، میتواند نتیجۀ این جداافتادگی باشد.
از این گذشته، در فهم «وضعیت مطلوب» نیز دچار تشتت هستیم. وضع مطلوب، چه ویژگیهایی دارد؟ این را مردم به نحوی پاسخ میدهند و مدیران به نحوی دیگر. چرا؟ چون این دو، همافق نیستند. هممبنا نیستند. از یک نقطه و از یک منظر، به آیندۀ مطلوب نمینگرند.
▫️با فرض تفاهم در «وضعیت موجود و وضعیت مطلوب»، حل مسئله، مستلزم «ارادۀ حل مسئله» است. ارادۀ حل مسئله، همان است که در ابتدا اشاره شد؛ «آیا واقعاً میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اگر پاسخ، قاطعانه مثبت باشد، تازه با پرسش مهمتر دیگری روبرو میشویم؛ «چگونه میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اینجا «الزامات حل مسئله» خودنمایی میکند.
تا جاییکه به مسائل اجتماعی مربوط میشود، اگر ارادۀ حل مسئله در مدیرانِ حل مسئله وجود داشته باشد، پایبندی به الزامات حل مسئله، یعنی همراهسازی حداکثری اجتماع (مردم). اگر مسئله، مسئلۀ اجتماع (مردم) است، نمیشود بدون اجتماع، اراده برای حل مسئله کرد.
در غیاب مردم، مسئله حل نمیشود، بلکه یکی از سه مرتبۀ دیگر پیش میآید.
▫️اگر فهرست مسائلمان در چند دهۀ اخیر را مرور کنیم، مسائل حلشدۀ کمتری در آن میبینیم. اغلب مسائلمان را ول کردهایم؛ بخشی را رفع کردهایم و بخشی دیگر را فیصله دادهایم!
جامعهای که نخواهد مسائلش را حل کند، مدام با شوک مواجه میشود. شوکهای مکرر، عقلانیت و حسابگری را زایل میکند.
در فقدان عقلانیت، مواجهه با مسئله منحرف میشود و این چرخهی معیوب، همواره ادامه مییابد.
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺با مسائلمان چگونه مواجه میشویم؟ ▫️از ول کردن تا حل کردن نخستین و مهمترین تحول در مدیریت جامعه، شناسایی درستِ #مسئله و تفاهم بر و در آن است. ما در همین مرحلۀ نخست، دچار رکود و تعلیق هستیم؛ حتی آنگاه که مسئله، مشهود باشد! چرا نمیخواهیم صورت مسائلمان…»
Forwarded from دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجانشرقی
✴️ جدال دو اسلام
سلسله جلسات بازخوانی #صحیفه_امام
با محوریت کتاب #جدال_دو_اسلام و #عهد_مشترک
➕ همراه با تحلیل مسائل روز
🔸جلسه بیست و پنجم، دوشنبه، ۱۱ مهرماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۶
🔸#حسینیه_هنر_تبریز، ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
سلسله جلسات بازخوانی #صحیفه_امام
با محوریت کتاب #جدال_دو_اسلام و #عهد_مشترک
➕ همراه با تحلیل مسائل روز
🔸جلسه بیست و پنجم، دوشنبه، ۱۱ مهرماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۶
🔸#حسینیه_هنر_تبریز، ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
@ebteda_ir
🔺حجابی که باید برداشت!
.
محافظهکاران میخواهند از نمدِ التهاب و درگیری در کشور، برای خود کلاه بدوزند. چگونه؟
اولاً رویکردهای کهنه و ناکارآمدشان را بویژه در حوزههای فرهنگی و اجتماعی همچنان معتبر جلوه دهند.
ثانیاً با برجستهسازی نقش رقیب جناحی خود در این التهاب، ضمن فرافکنی و فرار از پاسخگویی در قبال کردار خود، برای ادامهی حیات سیاسی خود، توجیه بتراشند.
اینها کمترین خسارتشان به کشور و ملت این است که حجابی شدهاند میان حاکمیت و واقعیت. محاسبات را به هم ریختهاند و تصمیمات را به نفع خود، معلق و مختل کردهاند. تا میتوانستهاند مردم را به حاشیه راندهاند و نقششان را تشریفاتی و نمایشی کردهاند و خود دائرمدارِ همهی امور شدهاند.
مسئولیت اصلیشان، که تدبیر امور بوده، وانهادهاند و چسبیدهاند به بسط قدرت و جمع ثروت.
با ادعاها و دعواهای پوچ و بیمبنا، سروصدای بیخودی در کشور راه انداختهاند و نگذاشتهاند صدای مردم شنیده شود. حتی آنگاه که خودشان باید صدای مردم را میشنیدند و نمایندهی آنها میشدند، با کوبیدن بر طبلِ اباطیل، مردم را ناامید کردند.
برخی از همینها، «تصفیهی انقلابی» را تجویز کردهاند برای پاکسازی نظام از نامحرمان!
پیشنهاد خوبیست؛ اما پیش از همه، خودشان باید تصفیه شوند که بزرگترین مانع در مسیر اصلاح امور هستند.
ادامهی مسیر انقلاب با این جماعت، خودزنی است.
یکی از ضروریترین تدابیر، ممنوعالتحلیل کردنِ محافظهکارانِ فرصتطلب (راست و چپ) است. چرا که بخش عظیمی از نارضایتیهای داخلی و وسوسههای مداخله و خرابکاری خارجی، مستقیماً محصول کردار و گفتار آنهاست.
🔺حجابی که باید برداشت!
.
محافظهکاران میخواهند از نمدِ التهاب و درگیری در کشور، برای خود کلاه بدوزند. چگونه؟
اولاً رویکردهای کهنه و ناکارآمدشان را بویژه در حوزههای فرهنگی و اجتماعی همچنان معتبر جلوه دهند.
ثانیاً با برجستهسازی نقش رقیب جناحی خود در این التهاب، ضمن فرافکنی و فرار از پاسخگویی در قبال کردار خود، برای ادامهی حیات سیاسی خود، توجیه بتراشند.
اینها کمترین خسارتشان به کشور و ملت این است که حجابی شدهاند میان حاکمیت و واقعیت. محاسبات را به هم ریختهاند و تصمیمات را به نفع خود، معلق و مختل کردهاند. تا میتوانستهاند مردم را به حاشیه راندهاند و نقششان را تشریفاتی و نمایشی کردهاند و خود دائرمدارِ همهی امور شدهاند.
مسئولیت اصلیشان، که تدبیر امور بوده، وانهادهاند و چسبیدهاند به بسط قدرت و جمع ثروت.
با ادعاها و دعواهای پوچ و بیمبنا، سروصدای بیخودی در کشور راه انداختهاند و نگذاشتهاند صدای مردم شنیده شود. حتی آنگاه که خودشان باید صدای مردم را میشنیدند و نمایندهی آنها میشدند، با کوبیدن بر طبلِ اباطیل، مردم را ناامید کردند.
برخی از همینها، «تصفیهی انقلابی» را تجویز کردهاند برای پاکسازی نظام از نامحرمان!
پیشنهاد خوبیست؛ اما پیش از همه، خودشان باید تصفیه شوند که بزرگترین مانع در مسیر اصلاح امور هستند.
ادامهی مسیر انقلاب با این جماعت، خودزنی است.
یکی از ضروریترین تدابیر، ممنوعالتحلیل کردنِ محافظهکارانِ فرصتطلب (راست و چپ) است. چرا که بخش عظیمی از نارضایتیهای داخلی و وسوسههای مداخله و خرابکاری خارجی، مستقیماً محصول کردار و گفتار آنهاست.
@ebteda_ir
🔺چه کسی به اقتصاد شلیک کرد؟
در میان بیانیههای هشدارآمیز نسبت به وضعیت کشور، یک بیانیه، رنگوبوی خاصی دارد؛ بیانیهی پنج اقتصاددان کشور.
محتوای بیانیه، مرور مجموعهای تکراری از دادهها و نشانههایی از وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشور است که بارها و بارها شنیدهایم.
فارغ از محتوا، آنچه این بیانیه را جالب میکند، اسامی خاصی مانند دکتر محمد طبیبیان و دکتر مسعود نیلی است. دکتر موسی غنینژاد هم که جای خود دارد.
کسانی که با اقتصاد سیاسی بعد از انقلاب آشنایی مختصری دارند، میدانند که آقایان طبیبیان و نیلی چه نقش پررنگی در پیریزی نظام برنامهریزی اقتصادی کشور دارند. گذشته از مسئولیت مهم در سازمان برنامه و بودجه، در تهیهی برنامههای پنجساله نیز پرکار بودهاند و محوریت داشتهاند.
شرحش مفصل است اما همینقدر بدانیم که آنچه به نام «سیاست تعدیل اقتصادی» از زمان دولت سازندگی با خشونت تمام در کشور اجرا شد، ذیل ایدهی موهومی به نام «بازار آزاد»، محصول فکر همینها بود. سیاستی که حتی در سالهای بعد نیز تداوم داشت و هیچگاه نظام برنامهریزی کشور، جز در این ریل حرکت نکرد. نتیجهاش هم شد خصوصیسازیهای حماقتآمیز و خسارتبار، تشدید فاصلهی طبقاتی و افزایش نارضایتیهای اجتماعی.
حالا که میبینند بازارِ انذار و اندرز داغ است و اغلب کنشگران امروزی، هیچ شناختی از سابقهشان ندارند، دم را غنیمت شمردهاند و جمهوری اسلامی را به باد نصیحت گرفتهاند که «این چه وضعِ سیاستگذاریست؟»
اغلب اوقات، ما سیاسیها را به باد انتقاد و انتقام میگیریم اما معمولاً سراغ اندیشهورزان و نخبگان موثر در سیاستگذاریها نمیرویم و از آنها چیزی نمیپرسیم. از این روست که این گروه، همواره از همه حتی مردم، طلبکارند.
👇
http://yun.ir/mrikda
🔺چه کسی به اقتصاد شلیک کرد؟
در میان بیانیههای هشدارآمیز نسبت به وضعیت کشور، یک بیانیه، رنگوبوی خاصی دارد؛ بیانیهی پنج اقتصاددان کشور.
محتوای بیانیه، مرور مجموعهای تکراری از دادهها و نشانههایی از وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشور است که بارها و بارها شنیدهایم.
فارغ از محتوا، آنچه این بیانیه را جالب میکند، اسامی خاصی مانند دکتر محمد طبیبیان و دکتر مسعود نیلی است. دکتر موسی غنینژاد هم که جای خود دارد.
کسانی که با اقتصاد سیاسی بعد از انقلاب آشنایی مختصری دارند، میدانند که آقایان طبیبیان و نیلی چه نقش پررنگی در پیریزی نظام برنامهریزی اقتصادی کشور دارند. گذشته از مسئولیت مهم در سازمان برنامه و بودجه، در تهیهی برنامههای پنجساله نیز پرکار بودهاند و محوریت داشتهاند.
شرحش مفصل است اما همینقدر بدانیم که آنچه به نام «سیاست تعدیل اقتصادی» از زمان دولت سازندگی با خشونت تمام در کشور اجرا شد، ذیل ایدهی موهومی به نام «بازار آزاد»، محصول فکر همینها بود. سیاستی که حتی در سالهای بعد نیز تداوم داشت و هیچگاه نظام برنامهریزی کشور، جز در این ریل حرکت نکرد. نتیجهاش هم شد خصوصیسازیهای حماقتآمیز و خسارتبار، تشدید فاصلهی طبقاتی و افزایش نارضایتیهای اجتماعی.
حالا که میبینند بازارِ انذار و اندرز داغ است و اغلب کنشگران امروزی، هیچ شناختی از سابقهشان ندارند، دم را غنیمت شمردهاند و جمهوری اسلامی را به باد نصیحت گرفتهاند که «این چه وضعِ سیاستگذاریست؟»
اغلب اوقات، ما سیاسیها را به باد انتقاد و انتقام میگیریم اما معمولاً سراغ اندیشهورزان و نخبگان موثر در سیاستگذاریها نمیرویم و از آنها چیزی نمیپرسیم. از این روست که این گروه، همواره از همه حتی مردم، طلبکارند.
👇
http://yun.ir/mrikda
yun.ir
کوتاه کننده لینک
سرویس کوتاه کننده لینک با قابلیت انتخاب آدرس دلخواه برای لینک کوتاه شده و همچنین رمز عبور جهت مشاهده، ارائه خدمات متنوع دیگری از قبیل ایجاد لینک لیست و کوتاه کردن متن و ایجاد نظر سنجی آنلاین علاوه بر قابلیت کوتاه کردن لینک در این وبسایت فراهم آمده است
Forwarded from محسن قنبریان
🔥 اولین خون ❗️
#اقتصاد_خشن_نئولیبرال
1⃣ از نامه ۵ اقتصاددان #متشکرم! https://b2n.ir/p99002
بهتر از این نمی شد برخی دستاوردهای ج.ا را کنار فجایع اجرای اقتصاد نئولیبرال تصویر کرد!
▫️ دستاورد:
"۳۰برابر شدن جمعیت دانشجویی نسبت به سال۵۵"
"۴۰برابری آموزش عالی دختران"
"تحصیلات بیشتر/ شهرنشینی بیشتر/ بهرمندی #شگفت_آور از اطلاعات با فضای مجازی"
◾️ فجایع:
(البته نگرانی برای قشر متوسط در نامه مشهود و فجایع ناظر به آن طبقه بیشتر است)
"طبقه متوسط شهری به عنوان #نمادی_از_تحول_خواهی_اجتماعی، در سال۱۳۹۰، بیش از ۶۰درصد از جمعیت کشور را تشکیل میداده و در مقابل، قشر کمدرآمد، جمعیتی حدود ۱۱میلیون نفر داشته است. تحولات نامطلوب دهه۱۳۹۰، باعث آن شده است که جمعیت کمدرآمد کشور به رقم هشداردهنده ۲۳میلیون نفر برسد که این میزان افزایشِ هشداردهنده فقط با کوچکتر شدن جمعیت طبقه متوسط اتفاق افتاده است"!
⬅️ این فقط یک #فاجعه_خشن از اقتصاد نئولیبرالی است که همین آقایان ریل گذاری و مشاور و وزیر دولتهایش بودند و البته برخی هم بدتر از نظر آنها اجرایش کردند!
2⃣ توصیه شان هم حرف حقی است: "رعایت بیشتر، احترام افزون تر به خواسته ها و تمایلات"!
می نویسند: "شواهد نشان می دهد که متاسفانه [انتقاد] به دلیل سوء تدبیر از مراحل کم خطر عبور کرده و وارد فاز خشم شده ایم... فقط با رسمیت شناختن عملی انتقاد و اعتراض است که می توان از شتاب گرفتن اغتشاش و به هم ریختگی فراگیر امور جلوگیری کرد".
کاملاً درست است!
❓ فقط یک پرسش می ماند:
اینبار چون طبقه متوسط تحول خواه را معترض می دانند توصیه شان چنین شده است؟!
❗️آخر #اولین_خون در اعتراض به این #اقتصاد_خشن_نیاوران در زمانِ تئوری پردازی و ریل گذاری همین آقایان از محرومان حاشیه مشهد و کارگران ریخته شد اما آنوقت توصیه همین مکتب اقتصادی #سرکوب بود!
❗️آقای روغنی زنجانی موسس مکتب نیاوران و دوست نزدیک این اقتصاددان ها توصیه آنروزها را -که خود رئیس سازمان برنامه و بودجه بود- چنین باز می گوید:
"من در مجلس استدلال کردم که اگر شما دنبال اجرای یک سیاست مشخص هستید [مثلا گرانی بنزین] باید منتظر یک سری عواقب اجتماعی-سیاسی تصمیمات خود نیز باشید. مثلا دولت کره سیاست های خود را به صورت علنی اعلام می کند و به شدت نیز پیگیری می کند، وقتی هم با واکنش های کارگران و دانشجویان روبرو می شود، پلیس را برای سرکوب آنها به خیابان ها می فرستد. اگر قرار باشد بخواهیم چنین واکنش هایی را شاهد نباشیم، هرگز سیاست ها و تصمیم هایی را که مدنظر داریم، اجرا نخواهیم کرد"(کتاب اقتصاد سیاسی ج.ا ص۲۲۶)
#مکتب_نیاوران
#خشونت_نئولیبرال
__
📎 مطالب مرتبط:
- ریاضی سازی اقتصاد و مهندسی معکوس عدالت
https://www.tgoop.com/m_ghanbarian/3026
- داستان اقتصاد ریاضی
https://www.tgoop.com/m_ghanbarian/3946
- اقتصاد ریاضی و غیر انسانی
https://www.tgoop.com/m_ghanbarian/3355
- اقتصاد یک علم یا یک دین؟!
https://www.tgoop.com/m_ghanbarian/3929
📝 محسن قنبریان ۱۴۰۱/۷/۱۶
☑️ @m_ghanbarian
#اقتصاد_خشن_نئولیبرال
1⃣ از نامه ۵ اقتصاددان #متشکرم! https://b2n.ir/p99002
بهتر از این نمی شد برخی دستاوردهای ج.ا را کنار فجایع اجرای اقتصاد نئولیبرال تصویر کرد!
▫️ دستاورد:
"۳۰برابر شدن جمعیت دانشجویی نسبت به سال۵۵"
"۴۰برابری آموزش عالی دختران"
"تحصیلات بیشتر/ شهرنشینی بیشتر/ بهرمندی #شگفت_آور از اطلاعات با فضای مجازی"
◾️ فجایع:
(البته نگرانی برای قشر متوسط در نامه مشهود و فجایع ناظر به آن طبقه بیشتر است)
"طبقه متوسط شهری به عنوان #نمادی_از_تحول_خواهی_اجتماعی، در سال۱۳۹۰، بیش از ۶۰درصد از جمعیت کشور را تشکیل میداده و در مقابل، قشر کمدرآمد، جمعیتی حدود ۱۱میلیون نفر داشته است. تحولات نامطلوب دهه۱۳۹۰، باعث آن شده است که جمعیت کمدرآمد کشور به رقم هشداردهنده ۲۳میلیون نفر برسد که این میزان افزایشِ هشداردهنده فقط با کوچکتر شدن جمعیت طبقه متوسط اتفاق افتاده است"!
⬅️ این فقط یک #فاجعه_خشن از اقتصاد نئولیبرالی است که همین آقایان ریل گذاری و مشاور و وزیر دولتهایش بودند و البته برخی هم بدتر از نظر آنها اجرایش کردند!
2⃣ توصیه شان هم حرف حقی است: "رعایت بیشتر، احترام افزون تر به خواسته ها و تمایلات"!
می نویسند: "شواهد نشان می دهد که متاسفانه [انتقاد] به دلیل سوء تدبیر از مراحل کم خطر عبور کرده و وارد فاز خشم شده ایم... فقط با رسمیت شناختن عملی انتقاد و اعتراض است که می توان از شتاب گرفتن اغتشاش و به هم ریختگی فراگیر امور جلوگیری کرد".
کاملاً درست است!
❓ فقط یک پرسش می ماند:
اینبار چون طبقه متوسط تحول خواه را معترض می دانند توصیه شان چنین شده است؟!
❗️آخر #اولین_خون در اعتراض به این #اقتصاد_خشن_نیاوران در زمانِ تئوری پردازی و ریل گذاری همین آقایان از محرومان حاشیه مشهد و کارگران ریخته شد اما آنوقت توصیه همین مکتب اقتصادی #سرکوب بود!
❗️آقای روغنی زنجانی موسس مکتب نیاوران و دوست نزدیک این اقتصاددان ها توصیه آنروزها را -که خود رئیس سازمان برنامه و بودجه بود- چنین باز می گوید:
"من در مجلس استدلال کردم که اگر شما دنبال اجرای یک سیاست مشخص هستید [مثلا گرانی بنزین] باید منتظر یک سری عواقب اجتماعی-سیاسی تصمیمات خود نیز باشید. مثلا دولت کره سیاست های خود را به صورت علنی اعلام می کند و به شدت نیز پیگیری می کند، وقتی هم با واکنش های کارگران و دانشجویان روبرو می شود، پلیس را برای سرکوب آنها به خیابان ها می فرستد. اگر قرار باشد بخواهیم چنین واکنش هایی را شاهد نباشیم، هرگز سیاست ها و تصمیم هایی را که مدنظر داریم، اجرا نخواهیم کرد"(کتاب اقتصاد سیاسی ج.ا ص۲۲۶)
#مکتب_نیاوران
#خشونت_نئولیبرال
__
📎 مطالب مرتبط:
- ریاضی سازی اقتصاد و مهندسی معکوس عدالت
https://www.tgoop.com/m_ghanbarian/3026
- داستان اقتصاد ریاضی
https://www.tgoop.com/m_ghanbarian/3946
- اقتصاد ریاضی و غیر انسانی
https://www.tgoop.com/m_ghanbarian/3355
- اقتصاد یک علم یا یک دین؟!
https://www.tgoop.com/m_ghanbarian/3929
📝 محسن قنبریان ۱۴۰۱/۷/۱۶
☑️ @m_ghanbarian
Forwarded from دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجانشرقی
سلسله جلسات بازخوانی #صحیفه_امام
✴️ جدال دو اسلام
▪️دوشنبهها، ساعت ۱۶، #حسینیه_هنر_تبریز
ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
▪️جلسهٔ بیست و ششم، ۱۸ مهرماه ۱۴۰۱
🔷 مسائلِ ما
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
✴️ جدال دو اسلام
▪️دوشنبهها، ساعت ۱۶، #حسینیه_هنر_تبریز
ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
▪️جلسهٔ بیست و ششم، ۱۸ مهرماه ۱۴۰۱
🔷 مسائلِ ما
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
@ebteda_ir
🔺بیایید کار فرهنگی نکنیم!
پیشاپیش و قبل از آغاز هر پویش و موجی برای #کار_فرهنگی با هدف اصلاح #نوجوانان، توجه داشته باشیم که اگر منظورمان از کار فرهنگی همین چیزی باشد که رایج است، بهتر است چنین خدمتی را در حق جمهوری اسلامی دریغ بفرماییم و بدانیم بزرگترین کار فرهنگی، توقف اینگونه کاریست که به آن کار فرهنگی میگوییم!
این تذکر نه یک تعریض که یک #راهکار_عملی است. برخلاف تصور بخشنامهای، بخش مهمی از خرابیهای فرهنگی و اجتماعی امروز، نه محصول «کار نکردنها» که میوهی کار فرهنگیِ مصطلح و عادتشدهی دهههای اخیر است.
ویژگیهایی مانند «مستمعپروری»، «تجمعمحوری» و «بولتنگرایی» در این به اصطلاح کار فرهنگی، جا افتاده؛ از الزامات چنین کار فرهنگیای، «زباندرازی نکردن»، «پرهیز از چونوچرا» و «ترکِ قیلوقال» است و محصولش «تعطیلی تفکر»، «وابستگی در اندیشیدن» و «ناتوانی در تحلیل»!
نشانهی خاصی که حکایت از بازاندیشی در معنا و اصول و شیوهی کار فرهنگی داشته باشد، نمیبینیم. حتی این اراده نیز مشهود نیست که نمونههای ارزشمند و تجربههای قابل اعتنای دورهی اخیر تقویت و تکثیر شود.
تا پیش از دگرگونی اساسی در معنا و شیوهی کار فرهنگی، دامن زدن به رویههای معیوب، جز خسارت مضاعف نیست.
🔺بیایید کار فرهنگی نکنیم!
پیشاپیش و قبل از آغاز هر پویش و موجی برای #کار_فرهنگی با هدف اصلاح #نوجوانان، توجه داشته باشیم که اگر منظورمان از کار فرهنگی همین چیزی باشد که رایج است، بهتر است چنین خدمتی را در حق جمهوری اسلامی دریغ بفرماییم و بدانیم بزرگترین کار فرهنگی، توقف اینگونه کاریست که به آن کار فرهنگی میگوییم!
این تذکر نه یک تعریض که یک #راهکار_عملی است. برخلاف تصور بخشنامهای، بخش مهمی از خرابیهای فرهنگی و اجتماعی امروز، نه محصول «کار نکردنها» که میوهی کار فرهنگیِ مصطلح و عادتشدهی دهههای اخیر است.
ویژگیهایی مانند «مستمعپروری»، «تجمعمحوری» و «بولتنگرایی» در این به اصطلاح کار فرهنگی، جا افتاده؛ از الزامات چنین کار فرهنگیای، «زباندرازی نکردن»، «پرهیز از چونوچرا» و «ترکِ قیلوقال» است و محصولش «تعطیلی تفکر»، «وابستگی در اندیشیدن» و «ناتوانی در تحلیل»!
نشانهی خاصی که حکایت از بازاندیشی در معنا و اصول و شیوهی کار فرهنگی داشته باشد، نمیبینیم. حتی این اراده نیز مشهود نیست که نمونههای ارزشمند و تجربههای قابل اعتنای دورهی اخیر تقویت و تکثیر شود.
تا پیش از دگرگونی اساسی در معنا و شیوهی کار فرهنگی، دامن زدن به رویههای معیوب، جز خسارت مضاعف نیست.
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺بیایید کار فرهنگی نکنیم! پیشاپیش و قبل از آغاز هر پویش و موجی برای #کار_فرهنگی با هدف اصلاح #نوجوانان، توجه داشته باشیم که اگر منظورمان از کار فرهنگی همین چیزی باشد که رایج است، بهتر است چنین خدمتی را در حق جمهوری اسلامی دریغ بفرماییم و بدانیم…»
@ebteda_ir
🔺نسلِ «ضد»!
بازار تحلیلهای نوجوانمحور داغ است. خب؛ خدا را شکر! اما عجالتاً اغلب تحلیلها دارد به سوی ایجاد یک #دیگری از نسل #نوجوان میرود.
تعبیر نسل Z هم که سر زبانها افتاده، در پارهای تفاسیر محافظهکارانه و سیاستزده به نسل «ضد» تغییر ماهیت داده؛ ضد جمهوری اسلامی!
این حد از فهم سیاسی و اجتماعی، نوبر است.
محافظهکاران و متحجران، همراستا با اغیار و اجانب، چند دهه، بیوقفه و شبانهروزی تلاش کردند برچسب «دیگری» به بانوانِ کمحجاب ایرانی بزنند و موفق شدند با سماجت و بلاهت، چالش بیهودهای برای جمهوری اسلامی درست کنند؛ و لابد الان احساسشان این است که موفق شدهاند و این هزینه را ذخیرهی آخرتشان میدانند.
حالا نشستهاند برای خلقِ دیگریِ دیگری برای جمهوری اسلامی؛ اینبار دارند با نوجوانان کلنجار میروند. احتمالاً البته در این مرحله از دیگریسازی، کارشان سادهتر باشد. چون مستقیم میتوانند در جلساتشان، نسل Z را نسل «ضد» بخوانند و قال قضیه را بکنند و جمهوری اسلامی را یالقوز کنند.
🔺نسلِ «ضد»!
بازار تحلیلهای نوجوانمحور داغ است. خب؛ خدا را شکر! اما عجالتاً اغلب تحلیلها دارد به سوی ایجاد یک #دیگری از نسل #نوجوان میرود.
تعبیر نسل Z هم که سر زبانها افتاده، در پارهای تفاسیر محافظهکارانه و سیاستزده به نسل «ضد» تغییر ماهیت داده؛ ضد جمهوری اسلامی!
این حد از فهم سیاسی و اجتماعی، نوبر است.
محافظهکاران و متحجران، همراستا با اغیار و اجانب، چند دهه، بیوقفه و شبانهروزی تلاش کردند برچسب «دیگری» به بانوانِ کمحجاب ایرانی بزنند و موفق شدند با سماجت و بلاهت، چالش بیهودهای برای جمهوری اسلامی درست کنند؛ و لابد الان احساسشان این است که موفق شدهاند و این هزینه را ذخیرهی آخرتشان میدانند.
حالا نشستهاند برای خلقِ دیگریِ دیگری برای جمهوری اسلامی؛ اینبار دارند با نوجوانان کلنجار میروند. احتمالاً البته در این مرحله از دیگریسازی، کارشان سادهتر باشد. چون مستقیم میتوانند در جلساتشان، نسل Z را نسل «ضد» بخوانند و قال قضیه را بکنند و جمهوری اسلامی را یالقوز کنند.
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺نسلِ «ضد»! بازار تحلیلهای نوجوانمحور داغ است. خب؛ خدا را شکر! اما عجالتاً اغلب تحلیلها دارد به سوی ایجاد یک #دیگری از نسل #نوجوان میرود. تعبیر نسل Z هم که سر زبانها افتاده، در پارهای تفاسیر محافظهکارانه و سیاستزده به نسل «ضد» تغییر ماهیت…»
Forwarded from محسن قنبریان
🔘 منطق بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور
• ساختارها همیشه و همه جا "پیکر" برای یک "روح" اند.
در این ۴۳سال فقط ساختارهای فرهنگی فربه، موازی، فرسوده و ناکارا نشده اند؛ رویکرد فرهنگی-اجتماعی مان هم غیرفراگیر، محافظه کار، امنیتی زده، قدیمی و نابه روز شده است.
• مثلا هنوز از "اقناع" می گوییم (تازه همان چیزی که یافت می نشود!)!
اما اقناع، توقعِ رویکرد فرهنگی مونولوگ است. از منبر تا ارشاد، از کلاس تا صدارت، بگوییم تا قانع شوند! جامعه گوش، ما زبان!
• معجزه انقلاب اسلامی این بود که یک "ولاء اجتماعی متقابل" در بین همه ملت آفرید (تحقق آیه۷۱توبه).
ذیل "ولاء سیاسی فقیهِ انقلابی و ساختارنوکُن"، ولاء عمومی ملت نسبت به هم و نسبت به حاکمان شکل گرفت(اصل۸و۲۶ و...قانون اساسی).
• ولاء، فاعلیت است؛ ولاءِ همگانی، همه گویی و همه کُنشی است؛ فرهنگ حاصل از آن "برآیندی" است نه "فرآیندی"؛ تعامل پایین و بالاست نه از بالا و فرمایشی.
مثلا "خواهر بی حجاب"، هم "برادر مسئول" را نهی از منکر می کرد و هم از سوی خواهر یا برادری، نهی از منکر می شد؛ "عدالت" و "عفاف" در برآیند کلی نزدیک به هم سیر می کرد و هیچکدام به نفع دیگری تأویل نمی رفت.
• آن روح انقلابی را باید به فرهنگ، به همه ملت، به همه عرصه های دخالت عمومی و به همه اجتماع برگرداند/ رسمیت شمرد؛ و الا بازسازی ساختارهای فرهنگی هرچه باشد انقلابی نیست، نخبه گرا، هوادار پسند و از بالا به پایین و پیشاپیش شکست خورده و فقط بودجه خور است!
📝محسن قنبریان ۲۴مهر۱۴۰۱
☑️ @m_ghanbarian
• ساختارها همیشه و همه جا "پیکر" برای یک "روح" اند.
در این ۴۳سال فقط ساختارهای فرهنگی فربه، موازی، فرسوده و ناکارا نشده اند؛ رویکرد فرهنگی-اجتماعی مان هم غیرفراگیر، محافظه کار، امنیتی زده، قدیمی و نابه روز شده است.
• مثلا هنوز از "اقناع" می گوییم (تازه همان چیزی که یافت می نشود!)!
اما اقناع، توقعِ رویکرد فرهنگی مونولوگ است. از منبر تا ارشاد، از کلاس تا صدارت، بگوییم تا قانع شوند! جامعه گوش، ما زبان!
• معجزه انقلاب اسلامی این بود که یک "ولاء اجتماعی متقابل" در بین همه ملت آفرید (تحقق آیه۷۱توبه).
ذیل "ولاء سیاسی فقیهِ انقلابی و ساختارنوکُن"، ولاء عمومی ملت نسبت به هم و نسبت به حاکمان شکل گرفت(اصل۸و۲۶ و...قانون اساسی).
• ولاء، فاعلیت است؛ ولاءِ همگانی، همه گویی و همه کُنشی است؛ فرهنگ حاصل از آن "برآیندی" است نه "فرآیندی"؛ تعامل پایین و بالاست نه از بالا و فرمایشی.
مثلا "خواهر بی حجاب"، هم "برادر مسئول" را نهی از منکر می کرد و هم از سوی خواهر یا برادری، نهی از منکر می شد؛ "عدالت" و "عفاف" در برآیند کلی نزدیک به هم سیر می کرد و هیچکدام به نفع دیگری تأویل نمی رفت.
• آن روح انقلابی را باید به فرهنگ، به همه ملت، به همه عرصه های دخالت عمومی و به همه اجتماع برگرداند/ رسمیت شمرد؛ و الا بازسازی ساختارهای فرهنگی هرچه باشد انقلابی نیست، نخبه گرا، هوادار پسند و از بالا به پایین و پیشاپیش شکست خورده و فقط بودجه خور است!
📝محسن قنبریان ۲۴مهر۱۴۰۱
☑️ @m_ghanbarian
Telegram
رسانه
Forwarded from دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجانشرقی
سلسله جلسات بازخوانی #صحیفه_امام
✴️ جدال دو اسلام
▪️دوشنبهها، ساعت ۱۶، #حسینیه_هنر_تبریز
ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
▪️جلسهٔ بیست و هفتم، ۲۵ مهرماه ۱۴۰۱
🔷 مسائلِ ما
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
✴️ جدال دو اسلام
▪️دوشنبهها، ساعت ۱۶، #حسینیه_هنر_تبریز
ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
▪️جلسهٔ بیست و هفتم، ۲۵ مهرماه ۱۴۰۱
🔷 مسائلِ ما
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
🔸درباره شرع، عرف و عدل؛ چارچوبی برای جمعبندی
[بخش ۱ از ۲]
🔻۱.حکومت دینی، آنچنان که در اندیشه امام خمینی طرح و در جریان ایده و نهضت انقلاب اسلامی دنبال شد، به معنای حکومت شرعی در برابر حکومت عرفی نیست. معنا و روایت انقلاب اسلامی از حکومت و دولت دینی، در برابر شریعتگرایی سلفی و طالبانی و عرفیگرایی سکولار قرار داشته و از حکومت دینی به معنای برقراری نوعی از تعادل در لحاظ شرع، عرف(مصلحت) و قانون دفاع میکند.
🔻۲. حکومت دینی در پی تعادل شرع و عرف (و قانون) است چون اساسا در لحظه این تعادل است که ممکن میشود. نه فقط در حدوث بلکه در بقا آن هم این تعادل مهم است. به این معنا که به هر اندازه از این تعادل کاسته شود، امکانهایش برای حکمرانی از میان میرود. به یک معنا حکمرانی یعنی کشف این تعادل و هنر حکمرانی، درک تجربههایی است که به کشف این نقطه تعادل کمک کند.
این تعادل نه فقط در حکومت و نظام که در خود انقلاب و نهضت هم بر قرار بود. همچنان که در تجربه انقلاب اسلامی ۵۷ و در خود انقلاب پیامبر اکرم(ص) نیز برقرار بود.
🔻۳. «حدی» از این تعادل در خود شرع هم لحاظ شده است. این «حد» به این منظور و بدان میزان است که شرع را ممکن کند. شرع و حتی عالیترین سرچشمه شرع که وحی است، در گفتگو با زمینه اجتماعی و عرف متولد میشود. این گفتگو به این معنا نیست که شرع و وحی از اطلاق شرع و وحی بودن دست بردارد و تختهبند زمینه و زمانه عرف شود اما بدین دلیل است که در تعامل با عرف است که شرع ممکن میشود.
اگر بخواهیم از باب تقریب به ذهن مثال بزنیم و عرف را همان مردم بدانیم، حاکمیت دین (یا همان شرع) منهای عرف (یا همان مردم)، عبارت است از داعش. این ایده صریح انقلاب اسلامی و از بنیانیترین استدلالهای آن است.
🔻۴. آیا آنچنان که گفته شده و همچنان میگویند حکومت دینی محکوم به شکست است؟ اگر حکومت دینی یعنی حکومت دین(شرع) منهای مردم(عرف)؛ این ایده نه فقط محکوم به شکست است، آنچنان که در تجربه قرون وسطا بوده، بلکه ایده انقلاب اسلامی ما را موظف میکند به تحقق دادن این شکست. حامیان ایده حکومت دینی به معنای تعادل و تعامل شرع، عرف و قانون که به اختصار «جمهوری اسلامی [ایران]» خوانده میشود، موظف و مکلف به هزیمت نظری و عملی آن چنان حکومتی هستند که به نام دین اما منهای مردم سر برآورده است.
این تکلیف فقط یک بحث نظری نیست، یک تاریخ تحقق یافته است. انقلاب اسلامی مهمترین الهامبخش و جمهوری اسلامی مهمترین تحقق بخش شکست ایده حکومت دینی منهای مردم، داعش بوده است.
به همین سیاق و معنا و مبنا، حکومت عرفی منهای دین، طاغوت، ضدیت با دین و هم محکوم به شکست است. بلکه افق انسان انقلاب اسلامی تحقق این شکست نیز هست. همچنان که خاستگاه آن شکست چنین رژیم طاغوتیای بود.
🔻۵. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی فضیلتی است که در نقطه اعتدال نفی دو رذیلت، ممکن و واقع شده است؛ رذیلت دو حاکمیت: دین منهای مردم و مردم منهای دین. روشن است دستیابی به این فضیلت، آرزوی انقلاب اسلامی و ایده جمهوری اسلامی است. عمل با نیروی ناشی از نیل به این فضیلت و در میانه محدودیتها و نامطلوبیتها ممکن میشود. از این روی واقعیت همواره ترکیبی پیچیده و چند لایه از دین منهای مردم، مردم منهای دین و تحرک برای نفی این دو وضعیت به سوی فضیلت است.
از این رو جا دارد در میانه شهرآشوب کنونی با تمام وجود صلا زنیم که ایده انقلاب اسلامی و سازه اجتماعی برآمده از این ایده، یعنی جمهوری اسلامی مهمترین و از نظر تاریخی و اجتماعی تنها امکان ما برای تحقق فضیلت است و کاستن از ارج این امکان، اگر از سر بیمیلی به فضیلت نباشد، گاهی سر به بلاهت سر میزند و به تن ندادن به این پیچیدگیهای واقعیت.
🔻۶. به همان معیار که حکومت دین منهای مردم، دینی نیست؛ حکومت مردم منهای دین نیز مردمی و در موقعیت اجتماعی و تاریخی ما ممکن نیست. طی سه دهه اخیر، بخش مهمی از بسط سرمایهداری در ایران مرهون این نامردمیهای حکمرانی است که به نام لیبرال دموکراسی (لیبرال سرمایهداری) ترویج شد. اگر چه دین منهای مردم هم با استنباطهای اخباری، کم به بسط سرمایهداری سرویس نداده است.
🔻۷.اعتدال و فضیلت، شرع و عرف و قانون مهم است اما مسئله عدالتخواهی، اولویت عدالت اجتماعی و برابری حقوق و فرصتهاست. ایده عدالتخواهی، در اواخر دهه هفتاد، از خاکستری که چپ و راست بر چهره انقلاب اسلامی پاچیده برخاست و تبدیل به یک جنبش شد. در این ایده، عدالت البته به معانی کلی همچون قرار دادن هر چیز در جای خودش بازگشت داشت اما مهم این بود که این مسیر را با اولویت قسط میفهمید و همچنان اولویت همان است که بود.
بخش دوم
@tabagheh3_ir
[بخش ۱ از ۲]
🔻۱.حکومت دینی، آنچنان که در اندیشه امام خمینی طرح و در جریان ایده و نهضت انقلاب اسلامی دنبال شد، به معنای حکومت شرعی در برابر حکومت عرفی نیست. معنا و روایت انقلاب اسلامی از حکومت و دولت دینی، در برابر شریعتگرایی سلفی و طالبانی و عرفیگرایی سکولار قرار داشته و از حکومت دینی به معنای برقراری نوعی از تعادل در لحاظ شرع، عرف(مصلحت) و قانون دفاع میکند.
🔻۲. حکومت دینی در پی تعادل شرع و عرف (و قانون) است چون اساسا در لحظه این تعادل است که ممکن میشود. نه فقط در حدوث بلکه در بقا آن هم این تعادل مهم است. به این معنا که به هر اندازه از این تعادل کاسته شود، امکانهایش برای حکمرانی از میان میرود. به یک معنا حکمرانی یعنی کشف این تعادل و هنر حکمرانی، درک تجربههایی است که به کشف این نقطه تعادل کمک کند.
این تعادل نه فقط در حکومت و نظام که در خود انقلاب و نهضت هم بر قرار بود. همچنان که در تجربه انقلاب اسلامی ۵۷ و در خود انقلاب پیامبر اکرم(ص) نیز برقرار بود.
🔻۳. «حدی» از این تعادل در خود شرع هم لحاظ شده است. این «حد» به این منظور و بدان میزان است که شرع را ممکن کند. شرع و حتی عالیترین سرچشمه شرع که وحی است، در گفتگو با زمینه اجتماعی و عرف متولد میشود. این گفتگو به این معنا نیست که شرع و وحی از اطلاق شرع و وحی بودن دست بردارد و تختهبند زمینه و زمانه عرف شود اما بدین دلیل است که در تعامل با عرف است که شرع ممکن میشود.
اگر بخواهیم از باب تقریب به ذهن مثال بزنیم و عرف را همان مردم بدانیم، حاکمیت دین (یا همان شرع) منهای عرف (یا همان مردم)، عبارت است از داعش. این ایده صریح انقلاب اسلامی و از بنیانیترین استدلالهای آن است.
🔻۴. آیا آنچنان که گفته شده و همچنان میگویند حکومت دینی محکوم به شکست است؟ اگر حکومت دینی یعنی حکومت دین(شرع) منهای مردم(عرف)؛ این ایده نه فقط محکوم به شکست است، آنچنان که در تجربه قرون وسطا بوده، بلکه ایده انقلاب اسلامی ما را موظف میکند به تحقق دادن این شکست. حامیان ایده حکومت دینی به معنای تعادل و تعامل شرع، عرف و قانون که به اختصار «جمهوری اسلامی [ایران]» خوانده میشود، موظف و مکلف به هزیمت نظری و عملی آن چنان حکومتی هستند که به نام دین اما منهای مردم سر برآورده است.
این تکلیف فقط یک بحث نظری نیست، یک تاریخ تحقق یافته است. انقلاب اسلامی مهمترین الهامبخش و جمهوری اسلامی مهمترین تحقق بخش شکست ایده حکومت دینی منهای مردم، داعش بوده است.
به همین سیاق و معنا و مبنا، حکومت عرفی منهای دین، طاغوت، ضدیت با دین و هم محکوم به شکست است. بلکه افق انسان انقلاب اسلامی تحقق این شکست نیز هست. همچنان که خاستگاه آن شکست چنین رژیم طاغوتیای بود.
🔻۵. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی فضیلتی است که در نقطه اعتدال نفی دو رذیلت، ممکن و واقع شده است؛ رذیلت دو حاکمیت: دین منهای مردم و مردم منهای دین. روشن است دستیابی به این فضیلت، آرزوی انقلاب اسلامی و ایده جمهوری اسلامی است. عمل با نیروی ناشی از نیل به این فضیلت و در میانه محدودیتها و نامطلوبیتها ممکن میشود. از این روی واقعیت همواره ترکیبی پیچیده و چند لایه از دین منهای مردم، مردم منهای دین و تحرک برای نفی این دو وضعیت به سوی فضیلت است.
از این رو جا دارد در میانه شهرآشوب کنونی با تمام وجود صلا زنیم که ایده انقلاب اسلامی و سازه اجتماعی برآمده از این ایده، یعنی جمهوری اسلامی مهمترین و از نظر تاریخی و اجتماعی تنها امکان ما برای تحقق فضیلت است و کاستن از ارج این امکان، اگر از سر بیمیلی به فضیلت نباشد، گاهی سر به بلاهت سر میزند و به تن ندادن به این پیچیدگیهای واقعیت.
🔻۶. به همان معیار که حکومت دین منهای مردم، دینی نیست؛ حکومت مردم منهای دین نیز مردمی و در موقعیت اجتماعی و تاریخی ما ممکن نیست. طی سه دهه اخیر، بخش مهمی از بسط سرمایهداری در ایران مرهون این نامردمیهای حکمرانی است که به نام لیبرال دموکراسی (لیبرال سرمایهداری) ترویج شد. اگر چه دین منهای مردم هم با استنباطهای اخباری، کم به بسط سرمایهداری سرویس نداده است.
🔻۷.اعتدال و فضیلت، شرع و عرف و قانون مهم است اما مسئله عدالتخواهی، اولویت عدالت اجتماعی و برابری حقوق و فرصتهاست. ایده عدالتخواهی، در اواخر دهه هفتاد، از خاکستری که چپ و راست بر چهره انقلاب اسلامی پاچیده برخاست و تبدیل به یک جنبش شد. در این ایده، عدالت البته به معانی کلی همچون قرار دادن هر چیز در جای خودش بازگشت داشت اما مهم این بود که این مسیر را با اولویت قسط میفهمید و همچنان اولویت همان است که بود.
بخش دوم
@tabagheh3_ir
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
🔸درباره شرع، عرف و عدل؛ چارچوبی برای جمعبندی
[بخش ۲ از ۲]
🔻[ادامه ۷]. در تجربه معاصر فکر اسلامی، در ایران و در جهان عرب، مسائلی همچون نسبت شرع و عرف، عقل و دین، علم و دین ، آزادی و دین، زن و دین و مانند آن، که جملگی ذیل «حرف مفت دوگانه سنت و تجدد» بازتولید شدهاند، از اصلیترین رهزنان #عدالتخواهی اجتماعی بودهاند که بخش مهمی از دینامیسم اجتماعی عدالتخواهی را از وادی اقدام و دگرگونی اجتماعی به در برده و به ورطه آکادمسینها و روشنفکرهایی کشانده است. وادی متفکرانی که کل یوم به منولوگهایی انتزاعی، هرمنوتیکی و یا حداکثر تاریخی مشغول هستند و این حاشیهپردازی معرفتشناختی آنان، نقدی است غیر از نارساییهای روششناختی آنان که اغلب خود را در پرداخت غلط، مبانی لرزان قضاوتهای بسیط بسیاری از این عدالتخواهان سابق و اندیشمندان لاحق در این حوزهها نشان میدهد. تجربه جنبش الیسار الاسلامی و حسن حنفی پیش روی نسل ماست.
🔻۸. به رسانه و بیانیه باشد و سوژگی مجازی و فالوئریسم باشد، میشود در فاصله چند روز از نقطه «جمعی از عدالتخواهان» به جایگاهی رسید که به نام کل «عدالتخواهان» بیانیه صادر کنیم. مسئله اما این جاست که عدالتخواهی هنوز آنچنان بیمعنا نشده است بتوان روی آن را از مستضعفین برگرداند و حول مسائل دیگری مهندسی مجدد کرد.
مسائلی همچون دستگیری فلان مسئول سابق و سیاست(زده)مدار کنونی و غیره. عدالت قضایی البته مهم است اما نه آن چنان عدالت اجتماعی را از اولویت بیاندازد. مشکلات قضاییِ آنانی که جادهصافکنهای لیبرال سرمایهداری بودهاند، مسئله خودشان است و در جای خود مهم. مسئلههای مستضعفان اما مسئله همه ما و مسئلهای عدالتخواهانه است.
عدالتخواهی حتما مستلزم آزادیخواهی و همبسته با معنویتخواهی است اما هر چیزی، و اغلب چیزهای ترند شده را به نام عدالتخواهی دنبال کردن، تهی کردن عدالتخواهی از معناست. تهیشدن لفظ از معنا، کلمه را کالا و کنشگری را دکانداری میکند.
🔻 ۹. امروز جمهوری اسلامی که تنها امکان تاریخی ما برای تحقق تعادل میان اسلامیت و شرع با عرف، مردم و جمهوریت است، از سوی دو نیرو تحت فشار قرار دارد: نخست نیروی عرفگرایِ منهای شریعت که مستظهر به مناسبات سرمایهداری جهانی است و از زن یک ابژه جنسی ناپوشیده میفهمد و دیگری نیروی شرعگرایی منهای جامعه، که خود را نماینده سنت اسلامی معرفی میکند و از زن یک ابژه جنسی پوشیده میفهمد. ذیل نیروی نخست، مناسبات اجتماعی و اقتصادی به شکلی مستمر در حال کاپیتالیزاسیون است و نیروی دوم به شکلی مستمر در حال تربیت «مُشتی انسان متعصب لجوج» است که به زودی با هر که غیر آنان است «اتمام حجت» میکنند. نیرویی که با «پرخاشگویی» به شکلی مستمر به بازتولید تنفر از دین مشغول است.
شاید از بخت نسل ماست که به جای مطهری و بهشتی و طالقانی و شهید صدر و امام صدر، افرادی مشابه طرف و بلکه اطراف مقابل مباحثه شهید مطهری در «مسئله حجاب»، صورت پر هیاهوی سخنگویی دین در زمانه ما شدهاند.
شاید از بخت فروبسته تفکر اسلامی در زمانه ماست که اکنون همچون خامنهای بزرگ را در محراب و بر منبر ندارد تا از طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بگوید و کسی برای او از توحید بیروح و روح توحید و از جامعه توحیدی و از استلزامات اجتماعی توحید حرف نمیزند. شاید از بخت برگشته زمانه ماست که در امت واحده از شرق به پا نخواسته بلکه این امارت اسلامی و اسلام طالبانی است که از شرق برخاسته است!
با این همه، این بزرگترین و غیر قابل تکرارترین بخت زمانه ماست که انسانی به بزرگی خامنهای را در ردای رهبری خویش میبیند و کینه و نفرت وندالیستهای خیابانی و ویرانیطلبان ایرانی از او در فراز است.
ما که با تأسی از امام امت به پرخاشگویی منبریها معترضیم اما فراموش نمیکنیم سالها قبل از پیدایش داعش، نیروی از داعش هولناکتر را در کوچههای شهرهامان تجربه کردیم. کسانی که برای عملیات مهندسی اجتماعی انسانها را میربودند و شکنجه میکردند: نیای فاشیسم و تروریسم ایرانی.
انقلاب اسلامی ایرانِ اکنون، یعنی اجازه ندهیم ایران، اسلام و انقلاب در این دیالکتیک خشم و نفرت ویران شود. برای این کار و در برابر اینان مقاومت خواهیم کرد، لازم باشد کوچه به کوچه. پایان
@tabagheh3_ir
[بخش ۲ از ۲]
🔻[ادامه ۷]. در تجربه معاصر فکر اسلامی، در ایران و در جهان عرب، مسائلی همچون نسبت شرع و عرف، عقل و دین، علم و دین ، آزادی و دین، زن و دین و مانند آن، که جملگی ذیل «حرف مفت دوگانه سنت و تجدد» بازتولید شدهاند، از اصلیترین رهزنان #عدالتخواهی اجتماعی بودهاند که بخش مهمی از دینامیسم اجتماعی عدالتخواهی را از وادی اقدام و دگرگونی اجتماعی به در برده و به ورطه آکادمسینها و روشنفکرهایی کشانده است. وادی متفکرانی که کل یوم به منولوگهایی انتزاعی، هرمنوتیکی و یا حداکثر تاریخی مشغول هستند و این حاشیهپردازی معرفتشناختی آنان، نقدی است غیر از نارساییهای روششناختی آنان که اغلب خود را در پرداخت غلط، مبانی لرزان قضاوتهای بسیط بسیاری از این عدالتخواهان سابق و اندیشمندان لاحق در این حوزهها نشان میدهد. تجربه جنبش الیسار الاسلامی و حسن حنفی پیش روی نسل ماست.
🔻۸. به رسانه و بیانیه باشد و سوژگی مجازی و فالوئریسم باشد، میشود در فاصله چند روز از نقطه «جمعی از عدالتخواهان» به جایگاهی رسید که به نام کل «عدالتخواهان» بیانیه صادر کنیم. مسئله اما این جاست که عدالتخواهی هنوز آنچنان بیمعنا نشده است بتوان روی آن را از مستضعفین برگرداند و حول مسائل دیگری مهندسی مجدد کرد.
مسائلی همچون دستگیری فلان مسئول سابق و سیاست(زده)مدار کنونی و غیره. عدالت قضایی البته مهم است اما نه آن چنان عدالت اجتماعی را از اولویت بیاندازد. مشکلات قضاییِ آنانی که جادهصافکنهای لیبرال سرمایهداری بودهاند، مسئله خودشان است و در جای خود مهم. مسئلههای مستضعفان اما مسئله همه ما و مسئلهای عدالتخواهانه است.
عدالتخواهی حتما مستلزم آزادیخواهی و همبسته با معنویتخواهی است اما هر چیزی، و اغلب چیزهای ترند شده را به نام عدالتخواهی دنبال کردن، تهی کردن عدالتخواهی از معناست. تهیشدن لفظ از معنا، کلمه را کالا و کنشگری را دکانداری میکند.
🔻 ۹. امروز جمهوری اسلامی که تنها امکان تاریخی ما برای تحقق تعادل میان اسلامیت و شرع با عرف، مردم و جمهوریت است، از سوی دو نیرو تحت فشار قرار دارد: نخست نیروی عرفگرایِ منهای شریعت که مستظهر به مناسبات سرمایهداری جهانی است و از زن یک ابژه جنسی ناپوشیده میفهمد و دیگری نیروی شرعگرایی منهای جامعه، که خود را نماینده سنت اسلامی معرفی میکند و از زن یک ابژه جنسی پوشیده میفهمد. ذیل نیروی نخست، مناسبات اجتماعی و اقتصادی به شکلی مستمر در حال کاپیتالیزاسیون است و نیروی دوم به شکلی مستمر در حال تربیت «مُشتی انسان متعصب لجوج» است که به زودی با هر که غیر آنان است «اتمام حجت» میکنند. نیرویی که با «پرخاشگویی» به شکلی مستمر به بازتولید تنفر از دین مشغول است.
شاید از بخت نسل ماست که به جای مطهری و بهشتی و طالقانی و شهید صدر و امام صدر، افرادی مشابه طرف و بلکه اطراف مقابل مباحثه شهید مطهری در «مسئله حجاب»، صورت پر هیاهوی سخنگویی دین در زمانه ما شدهاند.
شاید از بخت فروبسته تفکر اسلامی در زمانه ماست که اکنون همچون خامنهای بزرگ را در محراب و بر منبر ندارد تا از طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بگوید و کسی برای او از توحید بیروح و روح توحید و از جامعه توحیدی و از استلزامات اجتماعی توحید حرف نمیزند. شاید از بخت برگشته زمانه ماست که در امت واحده از شرق به پا نخواسته بلکه این امارت اسلامی و اسلام طالبانی است که از شرق برخاسته است!
با این همه، این بزرگترین و غیر قابل تکرارترین بخت زمانه ماست که انسانی به بزرگی خامنهای را در ردای رهبری خویش میبیند و کینه و نفرت وندالیستهای خیابانی و ویرانیطلبان ایرانی از او در فراز است.
ما که با تأسی از امام امت به پرخاشگویی منبریها معترضیم اما فراموش نمیکنیم سالها قبل از پیدایش داعش، نیروی از داعش هولناکتر را در کوچههای شهرهامان تجربه کردیم. کسانی که برای عملیات مهندسی اجتماعی انسانها را میربودند و شکنجه میکردند: نیای فاشیسم و تروریسم ایرانی.
انقلاب اسلامی ایرانِ اکنون، یعنی اجازه ندهیم ایران، اسلام و انقلاب در این دیالکتیک خشم و نفرت ویران شود. برای این کار و در برابر اینان مقاومت خواهیم کرد، لازم باشد کوچه به کوچه. پایان
@tabagheh3_ir
Forwarded from دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجانشرقی
سلسله جلسات بازخوانی #صحیفه_امام
✴️ جدال دو اسلام
▪️دوشنبهها، ساعت ۱۶، #حسینیه_هنر_تبریز
ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
▪️جلسهٔ بیست و نهم، ۹ آبان ۱۴۰۱
🔷 مسائلِ ما
با ارائهٔ دکتر روحالله رشیدی
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
✴️ جدال دو اسلام
▪️دوشنبهها، ساعت ۱۶، #حسینیه_هنر_تبریز
ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
▪️جلسهٔ بیست و نهم، ۹ آبان ۱۴۰۱
🔷 مسائلِ ما
با ارائهٔ دکتر روحالله رشیدی
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
@ebteda_ir
صدای جاودانهی انقلاب، ابدی شد.
او، حنجرهی پرصلابت مظلومان و مستضعفان بود و برای همیشه زنده خواهد بود.
#استاد_اسفندیار_قرهباغی
صدای جاودانهی انقلاب، ابدی شد.
او، حنجرهی پرصلابت مظلومان و مستضعفان بود و برای همیشه زنده خواهد بود.
#استاد_اسفندیار_قرهباغی
Forwarded from دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجانشرقی
سلسله جلسات بازخوانی #صحیفه_امام
✴️ جدال دو اسلام
▪️دوشنبهها، #حسینیه_هنر_تبریز
ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
▪️جلسهٔ سی و پنجم، ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۶
🔷 مسائلِ ما
با حضور دکتر #روح_الله_ایزدخواه
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
✴️ جدال دو اسلام
▪️دوشنبهها، #حسینیه_هنر_تبریز
ارتش جنوبی، مابین تقاطع پاستور و چهارراه باغشمال
▪️جلسهٔ سی و پنجم، ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۶
🔷 مسائلِ ما
با حضور دکتر #روح_الله_ایزدخواه
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
instagram.com/tabrizjebh2
Forwarded from برنامه سوره | درنگ دینپژوهی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥محمدحسن زورق: حضرت زهرا(س) رهنما و علامت راه آزادی است. آزادی اینجا بدین معنی است که بین انسان و خدا نباید هیچ مانعی وجود داشته باشد.
سوره | فصل انقلاب فاطمی | قسمت ششم
@Sooreh_tv4
سوره | فصل انقلاب فاطمی | قسمت ششم
@Sooreh_tv4