@ebteda_ir
🔺آقای عقلانیت! لطفاً مردم را نترسانید
دکتر محسن رنانی در دهههای اخیر با تمرکز روی مفاهیمی مانند #توسعه و #عقلانیت، اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است. او در نشر دیدگاههایش، فعال و خلاق بوده و میکوشد ایدۀ خود را عمومی کند. ظهور اجتماعی و سیاسی دارد و از این جهت توانسته از برخی همقطاران دانشگاهیاش پیشی گرفته و مخاطبان بیشتری را با خود همراه نماید.
ابتداییترین و بدیهیترین تصویری که از چنین چهرههایی نزد مردم و علاقمندان علوم انسانی و اجتماعی ساخته میشود، تصویرِ یک انسان آزاداندیش، اهل مدارا، روادار و مردممدار و... است؛ همان ویژگیهایی که بارها در قالب دستورالعملهای اخلاقی ذیل ایدۀ مرکزی توسعه و عقلانیت برشمردهاند.
در کشاکش رویدادها و منازعات اجتماعی و سیاسی، اما پردهها میافتد و بسیاری از دستورالعملها، مدعاها، گفتارها و آموزههای جذاب و خوشرنگ، رنگ میبازند و آن روشنفکرِ نسخهپیچ و اصلاحگر و الهامبخش، به یکباره در هیبت یک آدم تندمزاج و عصبی و برچسبزن ظاهر میشود!
رنانی، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مشخص شدن ترکیب آرای کاندیداها در استانهای مختلف، از فرط عصبانیت، به این دلیل که میزان آرای رقیب در اصفهان بیشتر بوده، زبان به طعن و تعریض و تحقیرِ همشهریانش گشوده و اصفهان را #روستا نامیده است!
چنین رفتار خشن و تحقیرآمیزی، شاید اگر از سوی برخی تندروهای حاشیهای سر میزد، چندان عجیب نبود، اما وقتی شخصی با یال و کوپال #روشنفکری و منادیِ عقلانیت و انسانمداری، اینگونه عنانِ اعتدال از کف میدهد و همزمان دست به تحقیرِ روستا و روستاییان از یک سو و همشهریانش از سوی دیگر میزند، باید به سوگ نشست.
این حد از عصبیت و خشونت و تحکم علیه گروهی از مردم، صرفاً به این دلیل که آنها مانند محسن رنانی فکر نمیکنند، عبرتانگیز و درسآموز است. این #تفکر_محدودکننده و حذفی و این اندیشۀ تبعیضآلود، چگونه میتواند بلندگوی توسعه و عقلانیت و دموکراسی باشد؟ عقلانیتی که میوۀ آن، تلاش برای #سانسور گروه بزرگی از مردم و #سلب_حق_انتخاب از آنها باشد، تنها به درد سخنرانیهای سرگرمکننده و کتابسازیهای زرد و بازاری میخورد.
رنانی البته تنها روشنفکری نیست که باور مکتوم خود را در بزنگاهها علنی میکند. دیگرانِ پرتعدادی هم سالها با نشر آموزههای توسعهگرایانه و ترویج ایدۀ تساهل و تسامح، پرمشتری شدهاند، اما در کش و قوسهای سیاسی و اجتماعیِ نه چندان پرمخاطره و دشوار، نشان دادهاند که توپِ توسعهشان فقط برای فرودستان و ضعفا پُر است. استانداردهای دوگانۀ این چهرههای پرمدعا، بارها و بارها در ساحاتِ اجتماعی، فرهنگی، هنری، سیاسی و... رخ نموده و آنها همچنان با همین تضادها و تعارضها تقدیس و تکریم میشوند.
ما نمیگوییم #محسن_رنانی علیه کسی موضع نگیرد؛ او آزاد است حتی نفسِ گروهی از مردم را که انتخابشان مانند او نیست، ببُرد؛ اما قبل از این بگیر و ببند، دکانِ خطابه در باب توسعهگرایی و عقلانیت و دموکراسی را تخته کند و جلوی دکانش بنشیند و به هر کس که دلش خواست، متلک بیندازد!
👇
https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/
🔺آقای عقلانیت! لطفاً مردم را نترسانید
دکتر محسن رنانی در دهههای اخیر با تمرکز روی مفاهیمی مانند #توسعه و #عقلانیت، اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است. او در نشر دیدگاههایش، فعال و خلاق بوده و میکوشد ایدۀ خود را عمومی کند. ظهور اجتماعی و سیاسی دارد و از این جهت توانسته از برخی همقطاران دانشگاهیاش پیشی گرفته و مخاطبان بیشتری را با خود همراه نماید.
ابتداییترین و بدیهیترین تصویری که از چنین چهرههایی نزد مردم و علاقمندان علوم انسانی و اجتماعی ساخته میشود، تصویرِ یک انسان آزاداندیش، اهل مدارا، روادار و مردممدار و... است؛ همان ویژگیهایی که بارها در قالب دستورالعملهای اخلاقی ذیل ایدۀ مرکزی توسعه و عقلانیت برشمردهاند.
در کشاکش رویدادها و منازعات اجتماعی و سیاسی، اما پردهها میافتد و بسیاری از دستورالعملها، مدعاها، گفتارها و آموزههای جذاب و خوشرنگ، رنگ میبازند و آن روشنفکرِ نسخهپیچ و اصلاحگر و الهامبخش، به یکباره در هیبت یک آدم تندمزاج و عصبی و برچسبزن ظاهر میشود!
رنانی، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مشخص شدن ترکیب آرای کاندیداها در استانهای مختلف، از فرط عصبانیت، به این دلیل که میزان آرای رقیب در اصفهان بیشتر بوده، زبان به طعن و تعریض و تحقیرِ همشهریانش گشوده و اصفهان را #روستا نامیده است!
چنین رفتار خشن و تحقیرآمیزی، شاید اگر از سوی برخی تندروهای حاشیهای سر میزد، چندان عجیب نبود، اما وقتی شخصی با یال و کوپال #روشنفکری و منادیِ عقلانیت و انسانمداری، اینگونه عنانِ اعتدال از کف میدهد و همزمان دست به تحقیرِ روستا و روستاییان از یک سو و همشهریانش از سوی دیگر میزند، باید به سوگ نشست.
این حد از عصبیت و خشونت و تحکم علیه گروهی از مردم، صرفاً به این دلیل که آنها مانند محسن رنانی فکر نمیکنند، عبرتانگیز و درسآموز است. این #تفکر_محدودکننده و حذفی و این اندیشۀ تبعیضآلود، چگونه میتواند بلندگوی توسعه و عقلانیت و دموکراسی باشد؟ عقلانیتی که میوۀ آن، تلاش برای #سانسور گروه بزرگی از مردم و #سلب_حق_انتخاب از آنها باشد، تنها به درد سخنرانیهای سرگرمکننده و کتابسازیهای زرد و بازاری میخورد.
رنانی البته تنها روشنفکری نیست که باور مکتوم خود را در بزنگاهها علنی میکند. دیگرانِ پرتعدادی هم سالها با نشر آموزههای توسعهگرایانه و ترویج ایدۀ تساهل و تسامح، پرمشتری شدهاند، اما در کش و قوسهای سیاسی و اجتماعیِ نه چندان پرمخاطره و دشوار، نشان دادهاند که توپِ توسعهشان فقط برای فرودستان و ضعفا پُر است. استانداردهای دوگانۀ این چهرههای پرمدعا، بارها و بارها در ساحاتِ اجتماعی، فرهنگی، هنری، سیاسی و... رخ نموده و آنها همچنان با همین تضادها و تعارضها تقدیس و تکریم میشوند.
ما نمیگوییم #محسن_رنانی علیه کسی موضع نگیرد؛ او آزاد است حتی نفسِ گروهی از مردم را که انتخابشان مانند او نیست، ببُرد؛ اما قبل از این بگیر و ببند، دکانِ خطابه در باب توسعهگرایی و عقلانیت و دموکراسی را تخته کند و جلوی دکانش بنشیند و به هر کس که دلش خواست، متلک بیندازد!
👇
https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/
تارنمای محسن رنانی
روستای نصفجهان
سالها پیش، در ایام جوانی، مقالهای نوشتم با عنوان «روستای نصفجهان» اما آن سالها جرأت انتشار آن را نداشتم. در آنجا بهگونهای فراخ نشان داده بودم که چگونه ساختار و بافتار این شهر از هر چهار منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هنوز رنگ روستا دارد: در…
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی pinned «@ebteda_ir 🔺آقای عقلانیت! لطفاً مردم را نترسانید دکتر محسن رنانی در دهههای اخیر با تمرکز روی مفاهیمی مانند #توسعه و #عقلانیت، اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است. او در نشر دیدگاههایش، فعال و خلاق بوده و میکوشد ایدۀ خود را عمومی کند. ظهور اجتماعی و…»
@ebteda_ir
🔺
مجادله در بابِ #تحریفات_شکلی و صوریِ عزاداری سیدالشهدا در شرایطی که #مسائل_اساسی قیام عاشورا (مکتب حسینی) به کلی فراموش شده، دامن زدن به انحرافِ بزرگتر است. بله، اگر روشها و گونهها و سبکهای عزاداری پالایش شود، خوب است! اما فاجعهی اصلی جای دیگری و جور دیگری رقم میخورد.
عزاداریهای تروتمیز و پیراسته از بدعتهای صوری، که خود را از تعقیب آرمانهای ملموس و مشهود کربلا معاف کردهاند، چه فرقی با عزاداری قمهزنها و سینهدرانها دارند مگر؟!
.
🔺
مجادله در بابِ #تحریفات_شکلی و صوریِ عزاداری سیدالشهدا در شرایطی که #مسائل_اساسی قیام عاشورا (مکتب حسینی) به کلی فراموش شده، دامن زدن به انحرافِ بزرگتر است. بله، اگر روشها و گونهها و سبکهای عزاداری پالایش شود، خوب است! اما فاجعهی اصلی جای دیگری و جور دیگری رقم میخورد.
عزاداریهای تروتمیز و پیراسته از بدعتهای صوری، که خود را از تعقیب آرمانهای ملموس و مشهود کربلا معاف کردهاند، چه فرقی با عزاداری قمهزنها و سینهدرانها دارند مگر؟!
.
@ebteda_ir
🔺
ایکاش بهجای دورهها و آموزشهای بیمایه، که خاصیتی جز سرگرمسازی جوانها ندارد، متنهای درخشان و الهامبخشی مانند پیام پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸ را میخواندیم و میخواندیم و میخواندیم.
اصلاً باید شرط میکردیم که هرکس ادعای تعلق به جبههٔ انقلاب دارد، قبل از هر چیز باید بتواند این متن را بفهمد و شرح دهد.
این سیاستزدگی، این روزمرگی، این رخوت و این فراز و نشیبهای گیجکننده که بارها میبینیم، همگی حکایت از بیبنیادی ما دارد.
جای متون مستحکمی مانند پیام قطعنامه را دستورالعملهای مندرآوردی محافل یکبار مصرف گرفته است و این نسخههای بازاری، نسلهای مستعد و پرشور ما را به وادی حیرت میکشاند و آنجا بیپناه و مایوس رها میکند.
پیام قطعنامه، در پایان جنگ تحمیلی منتشر شده، اما جبههای گسترده را پیش روی همهٔ نسلهای پس از خود گشوده است. جبههای به وسعت همهٔ عالم که توحیدی، انسانی و عدالتخواهانه است و ظرفیت پذیرش و سازماندهی همهٔ آرزومندان نبرد برای حق و عدالت را دارد؛ جنگ استضعاف و استکبار، جنگ فقر و غنا، جنگ ایمان و رذالت.
چرا خبری از این پیام و اصول و خطوط ترسیمیاش نیست؟
چرا کسی دلشورهٔ تعطیل این جنگ را ندارد؟
چرا نظام تعلیمی و فرهنگی ما، اعتنایی به چنین منشور روشن و متقنی نمیکند؟
پاسخش دشوار نیست؛ «زندگی به طرز دیگری» بر ما تحمیل شده است.
آنچه امام از آن سخن میگوید، برهمزنندهٔ مناسبات عادتشدهٔ ماست. گویا چنین ظرفیتی در خود نیافریدهایم و همچنان ترجیح میدهیم در این پیله بمانیم.
#جنگ_فقر_غنا
#قطعنامه_۵۹۸
🔺
ایکاش بهجای دورهها و آموزشهای بیمایه، که خاصیتی جز سرگرمسازی جوانها ندارد، متنهای درخشان و الهامبخشی مانند پیام پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸ را میخواندیم و میخواندیم و میخواندیم.
اصلاً باید شرط میکردیم که هرکس ادعای تعلق به جبههٔ انقلاب دارد، قبل از هر چیز باید بتواند این متن را بفهمد و شرح دهد.
این سیاستزدگی، این روزمرگی، این رخوت و این فراز و نشیبهای گیجکننده که بارها میبینیم، همگی حکایت از بیبنیادی ما دارد.
جای متون مستحکمی مانند پیام قطعنامه را دستورالعملهای مندرآوردی محافل یکبار مصرف گرفته است و این نسخههای بازاری، نسلهای مستعد و پرشور ما را به وادی حیرت میکشاند و آنجا بیپناه و مایوس رها میکند.
پیام قطعنامه، در پایان جنگ تحمیلی منتشر شده، اما جبههای گسترده را پیش روی همهٔ نسلهای پس از خود گشوده است. جبههای به وسعت همهٔ عالم که توحیدی، انسانی و عدالتخواهانه است و ظرفیت پذیرش و سازماندهی همهٔ آرزومندان نبرد برای حق و عدالت را دارد؛ جنگ استضعاف و استکبار، جنگ فقر و غنا، جنگ ایمان و رذالت.
چرا خبری از این پیام و اصول و خطوط ترسیمیاش نیست؟
چرا کسی دلشورهٔ تعطیل این جنگ را ندارد؟
چرا نظام تعلیمی و فرهنگی ما، اعتنایی به چنین منشور روشن و متقنی نمیکند؟
پاسخش دشوار نیست؛ «زندگی به طرز دیگری» بر ما تحمیل شده است.
آنچه امام از آن سخن میگوید، برهمزنندهٔ مناسبات عادتشدهٔ ماست. گویا چنین ظرفیتی در خود نیافریدهایم و همچنان ترجیح میدهیم در این پیله بمانیم.
#جنگ_فقر_غنا
#قطعنامه_۵۹۸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ebteda_ir
🔺
چند تذکر کوتاه
یکشنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳
صحن علنی شورای شهر تبریز
+ زمان پایان فعالیت شرکت آذرپارک در پارک حاشیهای فرا رسیده؛ شهرداری در رهاسازی مردم از دست این شرکت، جدی باشد!
+ تداوم تبعیض در حقوق کارکنان؛ کارگران شرکت تدبیر اندیش به اندازهٔ سایر کارکنان اضافهکاری نمیگیرند.
+ شهرداری، فرجام پروژهٔ آتاسنتر و پیامدهایش را به مردم گزارش دهد.
+ افزایش تعداد فوتیهای تصادفات درونشهری تبریز؛ دانشگاه علوم پزشکی، کمبود اورژانس در نقاط مختلف شهر را جبران کند.
🔺
چند تذکر کوتاه
یکشنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳
صحن علنی شورای شهر تبریز
+ زمان پایان فعالیت شرکت آذرپارک در پارک حاشیهای فرا رسیده؛ شهرداری در رهاسازی مردم از دست این شرکت، جدی باشد!
+ تداوم تبعیض در حقوق کارکنان؛ کارگران شرکت تدبیر اندیش به اندازهٔ سایر کارکنان اضافهکاری نمیگیرند.
+ شهرداری، فرجام پروژهٔ آتاسنتر و پیامدهایش را به مردم گزارش دهد.
+ افزایش تعداد فوتیهای تصادفات درونشهری تبریز؛ دانشگاه علوم پزشکی، کمبود اورژانس در نقاط مختلف شهر را جبران کند.
Forwarded from نامه جمهور
🔰 نجات جمهوری، دولت عمومی، باز آفرینی رفاه
✔️ سرمقاله: مسیر تکوین دولت چهاردهم چیست؟
✔️ احیای حقوق کارگران: سه اولویت کارگران در دولت آینده
✔️ جمهوری اقتصادی: تعاونی؛ تلاقی حکمرانی و اقتصاد
✔️ بازسازی نظام رفاهی: راهبرد های سامان دهی به حوزه رفاه و تامین اجتماهی
✔️ عدالت، کیفیت و هویت در تعلیم و تربیت
✔️ دگرگونی نظام آموزش و پرورش: چهار اقدام تحول آفرین
📌 در شماره ششم نامهجمهور میخوانیم...
➖➖➖➖
🆔 @nameh_jomhour | نامهجمهور
✔️ سرمقاله: مسیر تکوین دولت چهاردهم چیست؟
✔️ احیای حقوق کارگران: سه اولویت کارگران در دولت آینده
✔️ جمهوری اقتصادی: تعاونی؛ تلاقی حکمرانی و اقتصاد
✔️ بازسازی نظام رفاهی: راهبرد های سامان دهی به حوزه رفاه و تامین اجتماهی
✔️ عدالت، کیفیت و هویت در تعلیم و تربیت
✔️ دگرگونی نظام آموزش و پرورش: چهار اقدام تحول آفرین
📌 در شماره ششم نامهجمهور میخوانیم...
➖➖➖➖
🆔 @nameh_jomhour | نامهجمهور
@ebteda_ir
🔺ابزاری به نام تجمع بزرگ
تجمع بزرگ؛ ایدهای که گویا به عنوان یک شیوه/ راهکار ثابت برای مواجهه با هر پدیدهٔ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به رسمیت شناخته شده است و حتی به عادت تبدیل شده است!
جذابیت این ایده به حدی است که دیگر کسی با هیچ تجمع کوچکی حالش خوب نمیشود و تصور میکند تکلیفش را انجام نداده؛ بنابراین رقابت و چشموهمچشمی برای هرچه بزرگتر کردن تجمعات بالا گرفته و سالانه کلی پول و نیرو صرف برگزاری دهها تجمع بزرگ در شهرها میشود. آنهم برای هر بهانه و مناسبتی.
تجمع بزرگ، هیچ کارکرد/فایدهای ندارد؟
چرا؟ گاهی برای نشان دادن وحدت و قدرت اجتماعی و همدل و یکدلسازی مردم و به رخ کشیدن آمادگی برای دفاع از کشور و... راهی جز جمع شدن مردم نیست.
مسئله اما این است که چنان در مصرف ایدهٔ تجمع بزرگ افراط شده که دیگر حتی آن تجمعات بزرگ اصیل هم از چشم افتادهاند.
همه به فکر بزرگ و بزرگکردن برنامههای جمعی هستند. مناسک محرم و هیئات را ببینید که چگونه دارند با ایدهٔ تجمعات بزرگ و چشمگیر، هیئتهای محلهای و خانهبهخانه را از دور خارج میکنند و از چشم میاندازند.
ممکن است با تکنولوژی و ابزارهای موثر بشود دریاچهٔ مصنوعی ساخت و از تماشایش برای دقایقی لذت برد، اما نهایتاً این دریاچه به #برکه تبدیل خواهد شد و ما #رودخانه میخواهیم و نه برکه! چشمهها اگر خشکید، رودخانهای در کار نخواهد بود.
ما داریم با اصرار بیحد بر تجمعسازیهای بزرگ، چشمهها را میخشکانیم.
باید برای خودمان هم سئوال باشد که «چرا از پسِ این تجمعات بزرگ، جریان جدیدی در جامعه شکل نمیگیرد؟»
و نخواهد گرفت.
🔺ابزاری به نام تجمع بزرگ
تجمع بزرگ؛ ایدهای که گویا به عنوان یک شیوه/ راهکار ثابت برای مواجهه با هر پدیدهٔ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به رسمیت شناخته شده است و حتی به عادت تبدیل شده است!
جذابیت این ایده به حدی است که دیگر کسی با هیچ تجمع کوچکی حالش خوب نمیشود و تصور میکند تکلیفش را انجام نداده؛ بنابراین رقابت و چشموهمچشمی برای هرچه بزرگتر کردن تجمعات بالا گرفته و سالانه کلی پول و نیرو صرف برگزاری دهها تجمع بزرگ در شهرها میشود. آنهم برای هر بهانه و مناسبتی.
تجمع بزرگ، هیچ کارکرد/فایدهای ندارد؟
چرا؟ گاهی برای نشان دادن وحدت و قدرت اجتماعی و همدل و یکدلسازی مردم و به رخ کشیدن آمادگی برای دفاع از کشور و... راهی جز جمع شدن مردم نیست.
مسئله اما این است که چنان در مصرف ایدهٔ تجمع بزرگ افراط شده که دیگر حتی آن تجمعات بزرگ اصیل هم از چشم افتادهاند.
همه به فکر بزرگ و بزرگکردن برنامههای جمعی هستند. مناسک محرم و هیئات را ببینید که چگونه دارند با ایدهٔ تجمعات بزرگ و چشمگیر، هیئتهای محلهای و خانهبهخانه را از دور خارج میکنند و از چشم میاندازند.
ممکن است با تکنولوژی و ابزارهای موثر بشود دریاچهٔ مصنوعی ساخت و از تماشایش برای دقایقی لذت برد، اما نهایتاً این دریاچه به #برکه تبدیل خواهد شد و ما #رودخانه میخواهیم و نه برکه! چشمهها اگر خشکید، رودخانهای در کار نخواهد بود.
ما داریم با اصرار بیحد بر تجمعسازیهای بزرگ، چشمهها را میخشکانیم.
باید برای خودمان هم سئوال باشد که «چرا از پسِ این تجمعات بزرگ، جریان جدیدی در جامعه شکل نمیگیرد؟»
و نخواهد گرفت.
Forwarded from محسن قنبریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خط انقلاب را از متحجرین جدا کنید!
ــــــــــــــــــــــــ
حجتالاسلام والمسلمین قنبریان:
انقلاب_اسلامی از ابتدای شکلگیری، با دو رقیب گفتمانی روبرو بوده: جریان تحجر و جریان غربگرایی.
در مقابل آنها انقلاب اسلامی با یک حرف نو روی کار آمد. این حرف نو جمع بین ارزشهای الهی و اراده مردم بود. یعنی هم اسلام، هم مردم. یعنی جمهوری اسلامی؛
اما ملاحظهکاری با جریان تحجر در این چند دهه، باعث شده حرف متحجرین به عنوان حرف انقلاب اسلامی قالب شود! یعنی ما الان نمیتوانیم دقیقاً بگوییم درباره زن و حجاب، دیدگاه انقلاب اسلامی کدام است و حرف متحجرین کدام؟!
نخواستیم حرف انقلاب را از هم لباسیهای خودمان متمایز کنیم، بگوییم مطهری و بهشتی و طالقانی و خمینی اینجوری میاندیشیدند اما فلانیها الان دارند جور دیگهای میاندیشند. پای هم نوشته شدیم!
وقتی اینجا قفل شد واضح است که درِ غربگرایی باز میشود؛ و هر کسی فکر میکند همین راه درست است؛ چیزی که الان با آن مواجه هستیم.
☑️ @m_ghanbarian
ــــــــــــــــــــــــ
حجتالاسلام والمسلمین قنبریان:
انقلاب_اسلامی از ابتدای شکلگیری، با دو رقیب گفتمانی روبرو بوده: جریان تحجر و جریان غربگرایی.
در مقابل آنها انقلاب اسلامی با یک حرف نو روی کار آمد. این حرف نو جمع بین ارزشهای الهی و اراده مردم بود. یعنی هم اسلام، هم مردم. یعنی جمهوری اسلامی؛
اما ملاحظهکاری با جریان تحجر در این چند دهه، باعث شده حرف متحجرین به عنوان حرف انقلاب اسلامی قالب شود! یعنی ما الان نمیتوانیم دقیقاً بگوییم درباره زن و حجاب، دیدگاه انقلاب اسلامی کدام است و حرف متحجرین کدام؟!
نخواستیم حرف انقلاب را از هم لباسیهای خودمان متمایز کنیم، بگوییم مطهری و بهشتی و طالقانی و خمینی اینجوری میاندیشیدند اما فلانیها الان دارند جور دیگهای میاندیشند. پای هم نوشته شدیم!
وقتی اینجا قفل شد واضح است که درِ غربگرایی باز میشود؛ و هر کسی فکر میکند همین راه درست است؛ چیزی که الان با آن مواجه هستیم.
☑️ @m_ghanbarian
Forwarded from جامعه شناسی مردم
🔻اسطورهای در افق هستی
✍ حسن رحیمپور ازغدی
▫️این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگیهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء علیهالسلام توصیف شده است:
«دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمیشد؛
«مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشهداری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟
«لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بیدغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغۀ چیزی داشت.
«طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوتهای طولانی بود.
«لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانیکه لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، الا وقتیکه حرف زدن، ضرورت و فایدهای میداشت.
لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بیاراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچوقت از او نمیترسیدیم.
نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچکس و هیچچیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاهقاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت.
رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهداء میفرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم».
«مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بیجواب و با دست خالی برگردد؛ پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و بهگونهای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود.
هیچکس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون میآمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند.
«و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچکس بیدلیل، احترامی بیش از بقیه یا بیاحترامی قائل نمیشد. اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، بهطرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت.
مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچوقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگترها و مُسنّترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند.
چهرۀ پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بیعدالتی یا منکری را میدید.
«سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد.
«لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود.
«و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیبگیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد.
«و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود.
📎پ.ن : تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانیای است که در کتاب شریف «معانیالاخبار، ص۸۲» نقل شده است.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
✍ حسن رحیمپور ازغدی
▫️این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگیهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء علیهالسلام توصیف شده است:
«دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمیشد؛
«مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشهداری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟
«لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بیدغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغۀ چیزی داشت.
«طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوتهای طولانی بود.
«لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانیکه لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، الا وقتیکه حرف زدن، ضرورت و فایدهای میداشت.
لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بیاراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچوقت از او نمیترسیدیم.
نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچکس و هیچچیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاهقاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت.
رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهداء میفرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم».
«مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بیجواب و با دست خالی برگردد؛ پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و بهگونهای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود.
هیچکس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون میآمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند.
«و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچکس بیدلیل، احترامی بیش از بقیه یا بیاحترامی قائل نمیشد. اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، بهطرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت.
مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچوقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگترها و مُسنّترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند.
چهرۀ پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بیعدالتی یا منکری را میدید.
«سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد.
«لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود.
«و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیبگیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد.
«و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود.
📎پ.ن : تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانیای است که در کتاب شریف «معانیالاخبار، ص۸۲» نقل شده است.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
Forwarded from دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجانشرقی
فصل جدید نشستهای #حسینیه_هنر_تبریز | فکرانه ۱
مقدمهای بر جریانشناسی جدید فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور
__ تغییرات اجتماعی، چگونه جریانهای جدید را بازتولید میکند؟
__ لوازم و الزامات جریانشناسی در شرایط جدید چیست؟
🔻با ارائۀ دکتر #روح_الله_رشیدی
🗓️ دوشنبه، ۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶
📍بلوار آزادی، چهارراه لاله به طرف ابوریحان، جنب کارواش، ابتدای مسیر کُندرو پل روگذر
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
مقدمهای بر جریانشناسی جدید فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور
__ تغییرات اجتماعی، چگونه جریانهای جدید را بازتولید میکند؟
__ لوازم و الزامات جریانشناسی در شرایط جدید چیست؟
🔻با ارائۀ دکتر #روح_الله_رشیدی
🗓️ دوشنبه، ۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶
📍بلوار آزادی، چهارراه لاله به طرف ابوریحان، جنب کارواش، ابتدای مسیر کُندرو پل روگذر
🔻
www.tgoop.com/tabrizjebhe
aparat.com/tabrizjebhe
@ebteda_ir
🔺 پرهیزگاری شبکهٔ سهند در ماجرای باغ گلستان
عدم ورود شبکهٔ استانی صداوسیما (آذربایجانشرقی) به موضوع قطع درختان باغ گلستان، با وجود این همه انعکاس در رسانهها و وزن و اهمیت موضوع از جهات مختلف، عجیب و غریب آمده است. چطور میشود در جغرافیای نزدیکِ یک شبکهٔ محلی، اتفاقی با این ابعاد رخ بدهد و این رسانه، حتی نخواهد روایت خود را ـ و نه حتی روایت معترضان و منتقدان را ـ از این واقعه گزارش کند؟!
این شبکه، حتی اگر معترضان و منتقدانِ تخریب باغ را هم محکوم میکرد باز بهتر از این وضعیت سکوت ممتد و پرهیزگاریِ مطلق بود.
محافظهکاریِ نهادینه در شبکهٔ استانی، کشف جدیدی نیست اما حتی در بدترین وضعیت این شبکه از حیث ملاحظهکاری نیز، این قبیل اتفاقات، حداقل در سطوحی مورد توجه بودهاند؛ بارها اتفاق افتاده که شبکهٔ استانی، برای خالی نبودن عریضه، تریبون را داده دستِ کسی که فشار افکار عمومی روی اوست، تا بتواند اقدام نادرستش را توجیه کند و غائله را بخواباند!
برای مثال، چند سال پیش در ماجرای گودبرداری محوطهٔ ارک برای ایجاد پارکینگ طبقاتی، پس از انتشار وسیع نارضایتی مردم و فعالان اجتماعی، صداوسیمای استان، میکروفون را در اختیار اصلیترین مدیر ماجرا قرار داد تا یک چیزی بگوید و فضا را آرام کند. و او حرفش را زد، هرچند بیربط و بسیار بد!
از این مثالها، فراوان است و البته مثالهای زیادی هم از پیگیریهای موثر و بیملاحظهٔ همین شبکه به خاطر داریم که مردم هم بخاطر همین پیگیریها و ناپرهیزیها، شبکه را تحسین کردهاند.
خلاصه اینکه این حد از محافظهکاری و گریز از میدان و پرهیز از چالش را در ادوار شبکهٔ استانی سراغ نداریم؛ در این دوره، با محافظهکاری مضاعف و مشدّد روبروییم. و این بیعملی، مشخصاً مدیون ماندن به مردم و جامعه و ارزشهای اساسی انقلاب است.
#باغ_گلستان
#صداوسیما
#تبریز
🔺 پرهیزگاری شبکهٔ سهند در ماجرای باغ گلستان
عدم ورود شبکهٔ استانی صداوسیما (آذربایجانشرقی) به موضوع قطع درختان باغ گلستان، با وجود این همه انعکاس در رسانهها و وزن و اهمیت موضوع از جهات مختلف، عجیب و غریب آمده است. چطور میشود در جغرافیای نزدیکِ یک شبکهٔ محلی، اتفاقی با این ابعاد رخ بدهد و این رسانه، حتی نخواهد روایت خود را ـ و نه حتی روایت معترضان و منتقدان را ـ از این واقعه گزارش کند؟!
این شبکه، حتی اگر معترضان و منتقدانِ تخریب باغ را هم محکوم میکرد باز بهتر از این وضعیت سکوت ممتد و پرهیزگاریِ مطلق بود.
محافظهکاریِ نهادینه در شبکهٔ استانی، کشف جدیدی نیست اما حتی در بدترین وضعیت این شبکه از حیث ملاحظهکاری نیز، این قبیل اتفاقات، حداقل در سطوحی مورد توجه بودهاند؛ بارها اتفاق افتاده که شبکهٔ استانی، برای خالی نبودن عریضه، تریبون را داده دستِ کسی که فشار افکار عمومی روی اوست، تا بتواند اقدام نادرستش را توجیه کند و غائله را بخواباند!
برای مثال، چند سال پیش در ماجرای گودبرداری محوطهٔ ارک برای ایجاد پارکینگ طبقاتی، پس از انتشار وسیع نارضایتی مردم و فعالان اجتماعی، صداوسیمای استان، میکروفون را در اختیار اصلیترین مدیر ماجرا قرار داد تا یک چیزی بگوید و فضا را آرام کند. و او حرفش را زد، هرچند بیربط و بسیار بد!
از این مثالها، فراوان است و البته مثالهای زیادی هم از پیگیریهای موثر و بیملاحظهٔ همین شبکه به خاطر داریم که مردم هم بخاطر همین پیگیریها و ناپرهیزیها، شبکه را تحسین کردهاند.
خلاصه اینکه این حد از محافظهکاری و گریز از میدان و پرهیز از چالش را در ادوار شبکهٔ استانی سراغ نداریم؛ در این دوره، با محافظهکاری مضاعف و مشدّد روبروییم. و این بیعملی، مشخصاً مدیون ماندن به مردم و جامعه و ارزشهای اساسی انقلاب است.
#باغ_گلستان
#صداوسیما
#تبریز
Forwarded from نامه جمهور
Nameh-Jomhur-Dolat (6).pdf
39.9 MB
🔥 🖋انتشار رایگان شماره ششم فصلنامه «نامهجمهور» ویژهنامه ایده اجتماعی دولت چهاردهم:
📌 تعداد صفحات: ۱۰۰ صفحه
📎پنح فصل این شماره عبارتند از:
1️⃣کلیات
📝نجات جمهوری، دولت عمومی و بازآفرینی رفاه:
دولت چهاردهم باید چگونه باشد؟ | مجتبی نامخواه
2️⃣کارگری:
📝احیای حقوق کارگران | علی اسکندری
3️⃣تعاونی:
🗞جمهوری اقتصادی: تلاقی حکمرانی و اقتصاد | محسن قنبریان
🗞بازگشت به انقلاب در اقتصاد: مروری بر ایده تعاونی در اندیشه متفکران انقلاب
4️⃣رفاه و تامین اجتماعی:
📝بازسازی نظام رفاهی؛ راهبردهای ساماندهی به حوزهٔ رفاه و تأمین اجتماعی | دکتر علیرضا خیراللهی
5️⃣آموزش و پرورش:
📝عدالت، کیفیت و هویت در تعلیموتربیت: راهبردهای سهگانه بازسازی آموزشوپرورش در دولت آینده | خانم رقیه فاضل
📝دگرگونی نظام آموزش و پرورش: چهار اقدام تحول آفرین آموزش و پرورش |حجتالاسلام محسن خاکی
📝ایده دولت انقلاب اسلامی: سیاست اجتماعی در تجربه انقلاب اسلامی | مجتبی نامخواه
➖➖➖
در صورت تمایل برای حمایت از #نامه_جمهور مبلغ۳۰هزارتومان به شماره کارت:
۶۰۳۷ ۹۹۷۵ ۹۹۶۹ ۴۹۳۳
بهنام پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم
➖➖➖
🆔 @nameh_jomhour | نامه جمهور
📌 تعداد صفحات: ۱۰۰ صفحه
📎پنح فصل این شماره عبارتند از:
1️⃣کلیات
📝نجات جمهوری، دولت عمومی و بازآفرینی رفاه:
دولت چهاردهم باید چگونه باشد؟ | مجتبی نامخواه
2️⃣کارگری:
📝احیای حقوق کارگران | علی اسکندری
3️⃣تعاونی:
🗞جمهوری اقتصادی: تلاقی حکمرانی و اقتصاد | محسن قنبریان
🗞بازگشت به انقلاب در اقتصاد: مروری بر ایده تعاونی در اندیشه متفکران انقلاب
4️⃣رفاه و تامین اجتماعی:
📝بازسازی نظام رفاهی؛ راهبردهای ساماندهی به حوزهٔ رفاه و تأمین اجتماعی | دکتر علیرضا خیراللهی
5️⃣آموزش و پرورش:
📝عدالت، کیفیت و هویت در تعلیموتربیت: راهبردهای سهگانه بازسازی آموزشوپرورش در دولت آینده | خانم رقیه فاضل
📝دگرگونی نظام آموزش و پرورش: چهار اقدام تحول آفرین آموزش و پرورش |حجتالاسلام محسن خاکی
📝ایده دولت انقلاب اسلامی: سیاست اجتماعی در تجربه انقلاب اسلامی | مجتبی نامخواه
➖➖➖
در صورت تمایل برای حمایت از #نامه_جمهور مبلغ۳۰هزارتومان به شماره کارت:
۶۰۳۷ ۹۹۷۵ ۹۹۶۹ ۴۹۳۳
بهنام پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم
➖➖➖
🆔 @nameh_jomhour | نامه جمهور
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
🔸تابلویِ وضعیتِ اکنونِ کار
صبح روز چهارم مهر، در حالی که هنوز عملیات امداد که نه، عملیات یافتن پیکر کارگران پایان نیافته و در حالی که دهها کارگر در معدن زغالسنگ کشته شدهاند، جدالهای مجازی- سیاسی در کنار مصاحبههای مسئولان رسمی، میدان شگرفی برای شناخت وضعیت اجتماعی و مسائل کار پدید آورده است:
صفحات مجازی تحلیلگران اقتصادی سرشار از تحلیل اصلی ماجراست. یکی تقصیر قیمتگذاری دستوری است. دیگری پیمان سپاری ارزی را علت معرفی میکند. وزیر اقتصاد که در اوج این قبیل تحلیلها قرار دارد، «ناترازی» و «کاسبان تحریم» را نه فقط عامل مشکلات کارگران معدنجوی طبس، که عامل همه مشکلات موجود در حوزه «کار و بازنشستگی» معرفی میکند.
وزارت کار صبح فردای حادثه اطلاعیه داده که موضوع را به دقت بررسی و گزارش میکند؛ غروب همان روز اما در حالی که هنوز ۲۴ ساعت از فاجعه نگذشته وزیر کار مصاحبه میکند که حادثهای اتفاقی عامل مرگ دهها کارگر بوده؛ در تامین ایمنی کم کاری نشده و کسی مقصر نیست. یکی از بازماندگان میگوید این مصاحبه وزیر کار دل داغداران را آتش زد. دانشجویان اعلام کردهاند عصر امروز در مقابل وزارت کار تجمع میکنند. بانویی از نزدیکان کارگری درگذشته میگوید حمل جنازه کارگران با بیاحترامی همراه بوده است. معاون دادستان کل کشور میگوید سوابق کارفرما را در اداره کار بررسی کرده و «برخی موارد عدم رعایت ایمنی در حادثه معدن طبس مشهود بوده است». دو وزیر کار و صمت مصاحبه کردهاند که خیلی زود مستمری کارگران درگذشته وصل خواهد شد تا شاید کمی کمی آلام بازماندگان تسکین یابد. بانوی بازماندهای میگوید در محل معدن زنی را دیده که فقط فریاد میزده چرا جنازهها را بدون عزت حمل میکنند. فیلم کوتاهی از گفتوگوی نماینده کارگران معدن با وزیر کار منتشر شده که در حاشیه جلسهای رسمی وزیر را گیر آورده و به او میگوید معدن سنسور تشخیص نشت گاز نداشته که اگر داشت چنین نمیشد. وزیر کار با بیحوصلگی سخنان نماینده کارگران را گوش میدهد. عجله دارد و میخواهد برود. در لحظات آخری که نماینده کارگران امکان گفتوگو از نزدیک با وزیر را دارد، از او میپرسد «اینها میدانید چقدر میگرفتند؟» و خودش جواب میدهد «۱۲ میلیون تومان». همه در مورد کارگران مُرده در معدن ابراز سوگ و همدردی میکنند. پای کارگران به صدر رسانهها باز شده است. روزی امام خمینی به رسانهها میگفت: «آنچه راجع به خودم می گویم این است که اگر قرار است عکس مرا بگذارید، به جای آن، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت چه کار مهمی کرده است.» این روزها گویا تحولی رخ داده؛ از روزهای نادری است که کارگران به صدر اخبار صداوسیما و روزنامهها آمدهاند؛ البته خبر مرگشان.
این تابلو با تمام جزییاتی که آمده و نیامده، خودِ خودِ باطن روابط کار در جامعه ماست. از تحلیلهای صد من یک غازِ حاکمان بر اقتصاد این ملک گرفته؛ تا وزیر کاری که رسیده نرسیده به معدن، با عجله مصاحبه میکند که کارفرما مقصر نیست؛ تا مستمریای که مسئولان آن را مایه تسکین آلام بازماندگان میدانند تا بازماندگانی که مطالبهشان انتقال توأم با کرامت پیکر کارگران درگذشته است. و «چه باید کرد؟» تنها و مهمترین پرسشی است که باید امید داشته باشیم پس از تماشای این تابلو در ذهنها بماند.
پینوشت:
در صفحه توییتر گزارههای دیگر درباره این وضعیت نوشتهام، از جمله اینجا که سعی کردهام نشان بدهم همیشه وزیران کار بلافاصله پس از فجایع منجر به مرگ کارگران گفتهاند مقصر کارفرما نبوده ولی بعدتر در محکمه قضایی مشخص شده مقام عالی وزارت حرف بیهوده زده و از قضا مقصر صد در صد خودِ خودِ کارفرما بوده است.
@tabagheh3_ir
صبح روز چهارم مهر، در حالی که هنوز عملیات امداد که نه، عملیات یافتن پیکر کارگران پایان نیافته و در حالی که دهها کارگر در معدن زغالسنگ کشته شدهاند، جدالهای مجازی- سیاسی در کنار مصاحبههای مسئولان رسمی، میدان شگرفی برای شناخت وضعیت اجتماعی و مسائل کار پدید آورده است:
صفحات مجازی تحلیلگران اقتصادی سرشار از تحلیل اصلی ماجراست. یکی تقصیر قیمتگذاری دستوری است. دیگری پیمان سپاری ارزی را علت معرفی میکند. وزیر اقتصاد که در اوج این قبیل تحلیلها قرار دارد، «ناترازی» و «کاسبان تحریم» را نه فقط عامل مشکلات کارگران معدنجوی طبس، که عامل همه مشکلات موجود در حوزه «کار و بازنشستگی» معرفی میکند.
وزارت کار صبح فردای حادثه اطلاعیه داده که موضوع را به دقت بررسی و گزارش میکند؛ غروب همان روز اما در حالی که هنوز ۲۴ ساعت از فاجعه نگذشته وزیر کار مصاحبه میکند که حادثهای اتفاقی عامل مرگ دهها کارگر بوده؛ در تامین ایمنی کم کاری نشده و کسی مقصر نیست. یکی از بازماندگان میگوید این مصاحبه وزیر کار دل داغداران را آتش زد. دانشجویان اعلام کردهاند عصر امروز در مقابل وزارت کار تجمع میکنند. بانویی از نزدیکان کارگری درگذشته میگوید حمل جنازه کارگران با بیاحترامی همراه بوده است. معاون دادستان کل کشور میگوید سوابق کارفرما را در اداره کار بررسی کرده و «برخی موارد عدم رعایت ایمنی در حادثه معدن طبس مشهود بوده است». دو وزیر کار و صمت مصاحبه کردهاند که خیلی زود مستمری کارگران درگذشته وصل خواهد شد تا شاید کمی کمی آلام بازماندگان تسکین یابد. بانوی بازماندهای میگوید در محل معدن زنی را دیده که فقط فریاد میزده چرا جنازهها را بدون عزت حمل میکنند. فیلم کوتاهی از گفتوگوی نماینده کارگران معدن با وزیر کار منتشر شده که در حاشیه جلسهای رسمی وزیر را گیر آورده و به او میگوید معدن سنسور تشخیص نشت گاز نداشته که اگر داشت چنین نمیشد. وزیر کار با بیحوصلگی سخنان نماینده کارگران را گوش میدهد. عجله دارد و میخواهد برود. در لحظات آخری که نماینده کارگران امکان گفتوگو از نزدیک با وزیر را دارد، از او میپرسد «اینها میدانید چقدر میگرفتند؟» و خودش جواب میدهد «۱۲ میلیون تومان». همه در مورد کارگران مُرده در معدن ابراز سوگ و همدردی میکنند. پای کارگران به صدر رسانهها باز شده است. روزی امام خمینی به رسانهها میگفت: «آنچه راجع به خودم می گویم این است که اگر قرار است عکس مرا بگذارید، به جای آن، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت چه کار مهمی کرده است.» این روزها گویا تحولی رخ داده؛ از روزهای نادری است که کارگران به صدر اخبار صداوسیما و روزنامهها آمدهاند؛ البته خبر مرگشان.
این تابلو با تمام جزییاتی که آمده و نیامده، خودِ خودِ باطن روابط کار در جامعه ماست. از تحلیلهای صد من یک غازِ حاکمان بر اقتصاد این ملک گرفته؛ تا وزیر کاری که رسیده نرسیده به معدن، با عجله مصاحبه میکند که کارفرما مقصر نیست؛ تا مستمریای که مسئولان آن را مایه تسکین آلام بازماندگان میدانند تا بازماندگانی که مطالبهشان انتقال توأم با کرامت پیکر کارگران درگذشته است. و «چه باید کرد؟» تنها و مهمترین پرسشی است که باید امید داشته باشیم پس از تماشای این تابلو در ذهنها بماند.
پینوشت:
در صفحه توییتر گزارههای دیگر درباره این وضعیت نوشتهام، از جمله اینجا که سعی کردهام نشان بدهم همیشه وزیران کار بلافاصله پس از فجایع منجر به مرگ کارگران گفتهاند مقصر کارفرما نبوده ولی بعدتر در محکمه قضایی مشخص شده مقام عالی وزارت حرف بیهوده زده و از قضا مقصر صد در صد خودِ خودِ کارفرما بوده است.
@tabagheh3_ir