Telegram Web
به پزشکیان رأی بدهیم یا نه؟ (۲)

⚠️این یادداشت با هدف جانبداری از نامزدی خاص نوشته نشده، بلکه یک تحلیل سیاسی و انتخاباتی است.

🔸دو پرسش: ۱. اگر به پزشکیان رأی بدهیم و او رئیس‌جمهور شود، چه سودی برای مردم خواهد داشت؟ ۲. اگر به او رأی ندهیم و رئیس‌جمهور نشود، چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟

🔸دربارهٔ پرسش اول، در یادداشت قبل توضیحاتی ارائه کردم و در اینجا به‌سراغ پرسش دوم می‌روم. اگر پزشکیان رأی نیاورد چه می‌شود؟ طبیعتاً نامزد رقیب رأی می‌آورد. تفاوتش در این است که اگر نامزد رقیب در این دوره رأی لازم را کسب نکند، احتمالاً در دوره‌های بعدی رئیس‌جمهور می‌شود. مگر انتخابات سال ۱۳۹۶ را فراموش کرده‌ایم؟ در آن زمان، مردم را چنان از آقای رئیسی ترساندند که اگر نیایند و به آقای روحانی رأی ندهند، یک فرد بسیار خطرناک رئیس‌جمهور خواهد شد. اما همین فردِ بسیار خطرناک چهار سال بعد رئیس‌جمهور شد. آیا تمام آن تلاش‌ها صرفاً برای چهار سال به تعویق انداختن ریاست‌جمهوری آقای رئیسی بود؟

🔸پرسش دیگر اینکه دستاورد رأی به دولت آقای روحانی چه بود؟ اگر آن دوران را مثبت ارزیابی می‌کنید، حتماً به آقای پزشکیان نیز رأی دهید. اما اگر از سر ناچاری یا رأی نیاوردن رقیب می‌خواهید رأی بدهید، نظر من این است که کارتان حاصلی که فکر می‌کنید (حتی حداقلی) ندارد. توجه داشته باشید که هم‌اکنون مجلس شورای اسلامی و بعضی نهادهای اساسی دیگر در اختیار رقبای آقای پزشکیان است. در چنین شرایطی، دائماً تنش و درگیری میان قوا پدید خواهد آمد. در همان انتخابات مجلس (۱۴۰۲)، حزب رقیب با مشارکت بسیار پایین به مجلس راه پیدا کرد. آیا بر روی زندگی مردم تأثیری گذاشت؟ پس چرا اکنون گمان می‌کنید اگر نامزدِ رقیب رأی بیاورد، اوضاع بدتر خواهد شد؟

🔸طرفداران اصلاحات، چه رأی بیاورند چه رأی نیاورند، شکست خواهند خورد و ناامید خواهند شد. اگر رأی بیاورند، در بهترین حالت، دورانی شبیه به دولت آقای روحانی تکرار خواهد شد. فارغ از ارزیابی‌های جزئی‌نگرانه، آیا دولت او توانست خواسته‌های معترضان را تا حد قابل قبولی (از نگاه خود معترضان) برآورده کند؟ و اگر نه، پس چرا دوباره تکرارش می‌کنند؟ و اگر اصلاح‌طلبان رأی نیاورند، سرخورده می‌شوند که چرا دوباره یا چندباره بازی خورده‌اند و، در سناریویی تکراری و نخ‌نما، از یک سوراخ بارها گزیده شده‌اند.

🔸اما در اینجا سناریویی دیگر هم موجود است: فرض کنیم طرفداران آقای پزشکیان به پای صندوق نروند و درصد مشارکت پایین بیاید. در این صورت، دست‌کم سه پیام مهم ابلاغ خواهد شد:

۱. رساندن پیام اعتراض به حاکمیت؛
۲. رساندن پیام ناکارآمدی استفاده از اصلاحات به وقت ضرورت به حاکمیت؛
۳. رساندن پیام ناکارآمدی اصلاحات به خود اصلاح‌طلبان و پذیرش مرگ سیاسی آنان.

🔸خواهید گفت که عدم مشارکت در انتخابات پیامی برای حاکمیت نخواهد داشت. آقای ظریف و همفکرانش بارها این مسئله را القا کرده‌اند که شرکت نکردن در انتخابات پیامی را نخواهد رساند‌. در پاسخ عرض می‌کنم که حتماً پیامی را خواهد رساند. سیاست‌مداران بدون مردم قدرتی نخواهند داشت و نظام سیاسی بدون پشتوانهٔ مردمی مشروعیت خود را از دست می‌دهد. اگر مشارکت مردمی اهمیتی نداشت، از هر وسیله‌ای برای تحریک مردم و بالا بردن آرا استفاده نمی‌کردند. باید به این نکته بسیار زیاد توجه کنیم که برای حاکمیت، فارغ از اینکه چه کسی انتخاب شود، مشارکت بالای مردم از اهمیت درجهٔ یک و اولویت برخوردار است. در چنین وضعیتی، باید بیندیشیم که آیا رأی دادن به نامزد اصلاح‌طلب همچنان کنش مناسب‌تری است یا رأی ندادن؟

🔸شاید سخن من را بپذیرید و با آن همدلی کنید و بگویید گیریم که، با مشارکتِ مثلاً ۴۰ درصد یا کمتر، این سه پیام را به صاحبان آن رساندیم. پس از آن چه خواهد شد؟ در پاسخ عرض می‌کنم که در این صورت احتمال این امر بالا می‌رود که حاکمیت تصمیم جدید و متفاوتی برای مشارکت دادن مردم بگیرد، تصمیمی که دیگر در آن اصلاح‌طلبان، به احتمال قوی، نقش و جایگاه اساسی را نخواهند داشت و از چهره‌های دیگری استفاده خواهد شد تا به نمایندگی از بخش معترض مردم به مذاکره و چانه‌زنی با حاکمیت بپردازند و بدون کمترین درگیری و اعمال خشونت حقوق خود را مطالبه کنند.

📎پی‌نوشت: فرض این نوشته بر این است که اولاً اپوزیسیون‌های خارج‌نشین یا برانداز، به اذعان خودشان، قدرت وفاق و اجماع خود را از دست داده‌اند و برای همین هم همبستگی‌هایشان بعد از مدتی گسسته و منحل می‌شود. ثانیاً مطالبهٔ حقوق مردم بدون درگیری و خشونت و انقلاب هزینهٔ کمتری هم برای مردم و هم برای حاکمیت خواهد داشت‌‌.
@elahiatik
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با این ننگ چه باید کرد؟

🎞آیت‌الله خامنه‌ای: ننگ است برای یک ملتی، مثل بعضی از این ملت‌هایی که می‌بینید شما، با همهٔ باد و بروتی [بادِ بروت/باد و‌ بروت: کنایه از عجب و غرور و تکبر] که دارند، در انتخابات ریاست جمهوری‌شان ۳۵ درصد ۴۰ درصدِ حائزین شرایط شرکت می‌کنند. ننگ است برای آن‌ها. پیداست مردم به نظام سیاسىی‌شان نه اعتماد دارند، نه اعتنا دارند، نه امید دارند.
مصاحبه کرده بودند با بعضی از شهروندان آمریکایی، قبل از همین انتخابات اخیرشان، به چه کسی رأی می‌دهید؟ گفته بودند چه فایده؟ چه فرقی می‌کند؟ به هیچ کس.

📍براساس آمارهای رسمی، مشارکت انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۱۴۰۳ در ایران ۴۰ درصد بوده است. پرسش اساسیِ این روزها، فارغ از اینکه چه کسی رئیس‌جمهور شود، این است که اکنون با این ننگ چه باید کرد؟ چه راه‌حلی می‌توان ارائه داد تا اعتماد و اعتنا و امید به نظام سیاسی ایران بازگردد؟
@elahiatik
🔹چندی پیش، یکی از روحانیان سرشناسی که در امور سیاسی نیز فعال بود در کانال تلگرامی خود اعلام کرد که از این پس فعالیت‌های سیاسی خود را کنار خواهد گذاشت و باقی عمرش را به امور علمی و دانشگاهی خواهد گذراند. او را دل تحسین کردم، چون با دلایل او همدل بوده و هستم. در ماه‌های اخیر، روزها و ساعت‌های بسیار پرفشاری را از سر گذراندم، ولی همچنان سعی کردم در امور سیاسی اظهارنظر نکنم.

🔹فشاری که از وقایع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بر من وارد می‌شد به قدری زیاد بود که نظم طبیعی زندگی‌ام را مختل کرده بود، به‌طوری‌که حتی نمی‌توانستم در همان موضوعات سابق قلم بزنم. این شد که تصمیم گرفتم کمی حرف بزنم تا بلکه کمی و فقط کمی آرام‌تر شوم. شاید بی‌‌اعتنا نبودنم به سیاست از اقتضائات جوانی باشد، شاید هم به‌خاطر شرایطی باشد که در آن زیست کرده‌ام، و شاید هم دیدگاهی در ذهن دارم که کمتر در این روزها از آن سخن گفته می‌شود، نمی‌دانم. اما می‌دانم که نیاز داشتم درباره‌اش حرف بزنم‌.

🔹شاید نوشته‌های این روزهایم به نظرتان بی‌ارتباط با موضوع کانال باشد، اما نمی‌توانم تجربه‌ای را که این روزها همگی از سر می‌گذرانیم به‌کلی رها کنم و صرفاً به موضوعات الهیاتی بپردازم. من نمی‌گویم سیاست ما عین دیانت ماست، اما می‌خواهم بگویم الهیات همیشه هم بی‌ارتباط با سیاست نبوده است. از سوی دیگر، تعداد یادداشت‌های سیاسی و اجتماعی من به اندازه‌ای نیست که بخواهم برایشان کانال جداگانه‌ای بزنم، لذا آن‌ها را در همین کانال منتشر می‌کنم. امیدوارم خیلی زود دوباره به مباحثِ مشخصاً الهیاتی بازگردم. از شما مخاطبان عزیز پوزش می‌طلبم که نوشته‌های این روزهایم را تحمل می‌کنید.
@elahiatik
نامه‌ای سرگشاده به جناب آقای پورمحمدی

جناب آقای مصطفی پورمحمدی
سلام علیکم

🔹شما را صمیمانه و بدون تعارفات مرسوم خطاب کردم، آن‌گونه که خودتان ترجیح می‌دهید. من در زندگی‌ام تابه‌حال نه شما را دید‌ه‌ام و نه با اطرافیانتان در ارتباط بوده‌ام‌. حرف‌هایی با شما داشتم که نمی‌دانستم چگونه آن‌ها را در میان بگذارم. برای همین تصمیم گرفتم نامه‌ای سرگشاده بنویسم، به این امید که به دستتان برسد‌‌.

🔹شما تنها نامزدی بودید که من از ابتدا همهٔ برنامه‌های انتخاباتی‌اش را در تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی، به‌طور خاص، دنبال می‌کردم. وقتی اطرافیانم از من می‌پرسیدند چرا این‌قدر دقیق برنامه‌های این نامزد را پیگیری می‌کنی، پاسخم به آنان این بود که من در این برنامه‌ها نکاتی می‌شنوم و یاد می‌گیرم که بعضی‌شان برایم تازگی و جذابیت دارد. خوشبختانه، مواضع شما تا جایی که برایتان مقدور بود شفافیت داشت. حرف‌هایی می‌زدید و موضوعاتی را مطرح می‌کردید که شاید سایر نامزدها به‌راحتی در آن ورود نمی‌کردند. دیدگاه‌های مردمی دربارهٔ شما نیز نسبتاً مثبت بود.

🔹من در این نامه قصد ندارم عملکرد شما را در انتخابات ارزیابی کنم، بلکه در نظر دارم موضوع مهم‌تری را مطرح کنم. «اعتمادسازی» موضوعی بود که شما در بیشتر برنامه‌هایتان از ضرورت و اهمیت آن سخن گفتید، اما کمتر به آن پرداختید که چگونه می‌خواهید این اعتمادسازی را برای مردم اجرایی کنید. اعتماد دوطرفهٔ ملت و حاکمیت احساس امنیت را باز می‌گرداند و مقدمهٔ هر فعالیت سازنده و پیش‌رونده‌ای را فراهم می‌سازد.

🔹به زعم من، شما در این انتخابات، از یک نگاه، پیروز شدید، زیرا این فرصت پیش آمد که مردم شما را بشناسند و شما نیز خود را به مردم بشناسانید. پیشنهادم این است که از این فرصت برای تحقق مطالبات و اهداف مردم استفاده کنید. خدمت به مردم طبیعتاً منحصر در جایگاه ریاست‌جمهوری نیست. شما با مقبولیتی که در دستگاه حاکمیت دارید می‌توانید کارهای زیادی انجام دهید. شما با همهٔ دولت‌ها کار کرده‌اید. یکی از نقاط مثبت شما این است که عملکرد دولت‌های پیشین را، چه اصول‌گرا بوده باشند چه اصلاح‌طلب چه اعتدالی، زیر سؤال نمی‌برید و با همهٔ آنان کار کرده‌اید. در شرایطی که سایر نامزدها به دنبال ائتلاف و نزاع بر سر قدرت هستند، شما بیانیهٔ معناداری پس از اعلام نتایج نوشتید، که حکایت از آن دارد که صدای مردم را شنیده‌اید.

🔹در ابتدای بیانیهٔ شما آمده: «مردم عزیز ایران، سلام و درود بر همهٔ شما که روز ۸ تیر آمدید و احترام به همهٔ شما که باور نکردید و نیامدید. آمدن و نیامدن شما سرشار از پیامی است که امیدوارم شنیده شود. پیامتان صریح است و بی‌ابهام». بسیار خوشحالم که این پیام صریح و بی‌ابهام را شنیده‌اید. ای کاش سایر سیاست‌مداران و مسئولان نیز همچون شما به این مسئله توجه نشان می‌دادند. از شما استدعا دارم برای این پیامی که شنیده‌اید کاری بکنید. کسانی که رأی نداده‌اند بی‌اعتنا به سرنوشت کشورشان نیستند، بلکه می‌خواهند با کمترین هزینه و از هر راهی که شده پیام اعتراضشان را برسانند. در ادامهٔ بیانیه‌تان این‌چنین آمده: «همچنان بر این باورم که راهی جز معجزهٔ اعتماد نیست». آقای پورمحمدی، معجزهٔ اعتماد نیاز به اقدام و عمل دارد، به‌ویژه که ما در اینجا با «ترمیم اعتماد» مواجهیم. اعتماد ازدست‌رفته تلاش مضاعفی می‌طلبد و بدیهی است که قدم‌های اولِ آن باید از سوی دستگاه‌های حاکمیتی برداشته شود.

🔹خواهشمندم حضرتعالی، به‌عنوان شخصیتی از درون نظام، پیش‌قدم شوید و برنامهٔ دقیق و شفاف خود را برای این اعتمادسازی، با مردم معترض، در میان بگذارید. پیشنهاد من (شاید طرح‌ها و پیشنهادهای بهتری نیز موجود باشد‌) این است که در قدم اول شورایی تشکیل شود با حضور چهره‌های مردمی و غیرحکومتی، تا دربارهٔ چگونگی رساندن اعتراضات به بدنهٔ حاکمیت از یک‌سو و شیوه‌های اعتمادسازی و اجرایی کردن آن شیوه‌ها از سوی دیگر چاره‌اندیشی شود و نتایج آن به‌طور شفاف و کامل به مردم اطلاع‌رسانی شود. شما نیز به‌عنوان نمایندهٔ حاکمیت در آن شورا حضور داشته باشید و ایفای نقش کنید.

🔹چنانچه این نامه به دستتان رسید و تصمیم گرفتید پاسخی به آن دهید و این پیشنهاد مقبول افتاد، جزئیات طرح پیشنهادی خود را با شما و مردم عزیزمان در میان خواهم گذاشت. اگر هم به هر دلیلی پاسخی دریافت نکردم، این نامه به یادگار خواهد ماند، سندی برای اینکه تحریم‌کنندگان انتخابات بی‌اعتنا به امور کشورشان نیستند و از هر روزنه‌ای برای تغییر استفاده می‌کنند.

درود خداوند بر شما
سجاد سرگلی
۱۰ تیر ۱۴۰۳
تهران
@elahiatik
به جلیلی رأی بدهیم یا نه؟

🔸هفتهٔ پیش مطلبی نوشتم با عنوان «به پزشکیان رأی بدهیم یا نه؟» که با استقبال خوبی (براساس میزان بازدید و بازفرست) مواجه شد، چون مخاطبان گمان کردند اگر با پزشکیان مخالفم، پس احتمالاً به جبههٔ رقیب رأی خواهم داد. در این یادداشت می‌خواهم با آن دسته از طرفداران آقای جلیلی صحبت کنم که نه‌تنها تندروی ندارند و مخالف آن‌اند، بلکه اهل تعقل و تدبرِ بسیارند و از سر خیرخواهی برای کشور و مردمشان می‌خواهند به ایشان رأی بدهند. اینان عموماً قشر جوان‌تر را تشکیل می‌دهند، که امیدوارم نوشتهٔ من را با کمترین پیشفرض و پیش‌داوری مطالعه بفرمایند.

🔸من نمی‌خواهم بگویم آقای جلیلی همان احمدی‌نژاد است، اما امیدوارم سال ۱۳۸۴ را فراموش نکرده باشید. «مردی از جنس مردم» آمد، با کاپشن. در همان زمان نیز علما و بزرگانی بودند که ما را از او بر حذر داشتند، اما بعضی مردمِ ما یا بگوییم اکثریت مردمِ ما خسته از دولت هاشمی و خاتمی بودند و می‌خواستند شخصیت جدیدی را تجربه کنند. البته احمدی‌نژاد چندان ناشناخته نبود. پیش‌ از نامزدیِ ریاست‌جمهوری، استاندار اردبیل و شهردار تهران بود. بسیاری از ما در آن زمان نمی‌دانستیم که چرا بعضی بزرگان با او مخالف‌اند، تا شد آنچه شد.

🔸اکنون مرد ناشناخته‌تری آمده که می‌خواهد، بدون داشتن سمت اجراییِ قابل اعتنا، بالاترین مقام اجرایی کشور را برعهده بگیرد. چگونه و با چه شواهدی به این شخص می‌توان تکیه کرد؟ ایشان حتی حاضر به همکاری با دولت اصول‌گرا نیز نشده. حتماً سخنان آقای رئیسی را دیده‌اید که می‌گوید: «خودم شخصاً با ایشان تماس گرفتم و چند مسئولیت به ایشان پیشنهاد کردم، اما ایشان نپذیرفتند». آیا کسی که با همفکران خود نیز حاضر به همکاری نیست، می‌تواند در کشور وفاق ایجاد کند و مدیر خوبی در سطح ملی باشد؟

🔸آقای جلیلی چند سالی دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده، که به اذعان خود اصول‌گرایان و بخشی از بدنهٔ حاکمیت موفق عمل نکرده است. برای نمونه، پیشنهاد می‌کنم نقدهایی را که آقای ولایتی در مناظرات سال ۱۳۹۲ به مذاکرات آقای جلیلی و نوع نگاه ایشان مطرح کرد یک بار دیگر ببینید.

🔸در این مدت، بسیار به اطرافیان آقای پزشکیان تاخته‌اند، اما چرا به اطرافیان آقای جلیلی توجه نمی‌شود؟ لطفاً در روزهای باقیمانده اندیشهٔ اطرافیان آقای جلیلی را کمی بیشتر مطالعه بفرمایید‌. جریان «پایداری» منشعب از اصول‌گرایی است، اما آیا همهٔ اصول‌گرایان با جریان پایداری موافق‌اند؟ یا نقدهای بسیار جدی به آنان دارند؟ اگر اصول‌گرایان آبشان با جریان پایداری به یک جوی نمی‌رود، آیا از سر مصلحت‌اندیشی به این جریان پیوسته‌اند؟ آیا این مصلحت‌اندیشی درنهایت به نفع کشور و مردم خواهد بود؟

🔸مسئلهٔ دیگری که چندان علاقه‌ای به ورود در آن ندارم اما در ذهن بعضی طرفداران ایشان مؤثر واقع شده مسئلهٔ ساده‌زیستی است. آقای جلیلی معمولاً با پراید و تیبا دیده می‌شود. آیا ایشان بعد از ۳۰ سال کارِ کارمندی نتواسته برای خود خودروی بهتری بخرد؟ اگر نتوانسته، آیا او در حوزهٔ اقتصادِ فردی موفق نبوده است؟ و در این صورت آیا می‌تواند اقتصاد کشور را رونق دهد؟ اگر هم توان خرید دارد و نمی‌خرد، با چه هدفی چنین کاری می‌کند؟ مسئولی که تیبا سوار می‌شود آیا می‌خواهد مردم را هم به تیباسواری عادت دهد؟ یا نگاهش چنین است که خودش تیبا سوار شود و مردم خودروهای بسیار خوب؟ اگر ایشان می‌خواهد ساده‌زیستی کند، چرا در پایین‌ شهر زندگی نمی‌کند؟ پایین شهر را فقط هنگام رأی دادن انتخاب می‌کند؟ چرا ایشان در نزدیکیِ محل زندگی‌اش رأی خود را به صندوق نینداخت؟ به قول مرحوم آقای فاطمی‌نیا «عوام‌بازی بس نشد؟» دولت آقای احمدی‌نژاد، معروف به دولت پاک‌دستان، را به یاد بیاورید که با همین ساده‌زیستی‌ها (پژوه ۵۰۴، منزل نارمک، غذای خود را از منزل آوردن و سپس غذای ریاست‌حمهوری را خوردن و پول آن را به خزانهٔ دولت واریز کردن و...) آمد، اما بعضی اعضای دولت ایشان پس از تحویل دولت، به اتهام فسادهای مالی، دادگاهی شدند.

🔸یکی دیگر از نقاط قوت آقای جلیلی را «برنامه داشتن» ذکر می‌کنند‌. دوستانی که در نهادهای برنامه‌ریز حضور داشته‌اند می‌دانند که ده‌ها پژوهشگاه و مرکز تحقیقاتی در سطح کشور وجود دارد که از این‌گونه برنامه‌ها بسیار نوشته‌اند و انصافاً هم چه برنامه‌های خوبی. اما مگر به صِرف برنامه داشتن می‌توان مملکت را اداره کرد؟ ضمانت‌های اجرایی این برنامه‌ها چیست؟ چگونه می‌توان به این ضمانت‌ها اعتماد کرد؟

🔸توجه داشته باشید که رئیس‌جمهور خوب برای دانستن مشکلات مردم حتماً نباید به میان آنان برود، بلکه باید، بیش از آن، قدرت اجرایی بر ادارهٔ امور کشور داشته باشد.

📎نقد من به آقای پزشکیان تا به این لحظه ۱۱ هزار بازدید داشته و ۱۵۸ بار بازفرست شده‌. امیدوارم کسانی که آن یادداشت را منتشر کردند این یادداشت را هم منتشر کنند.
@elahiatik
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞نقدهای دکتر علی‌اکبر ولایتی به شیوهٔ مذاکرات دکتر سعید جلیلی و نوع نگاه او به سیاست خارجی، در مناظرات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۹۲

اظهارات آقای ولایتی حائز اهمیت است، زیرا در دوره‌ای وزیر امور خارجه و طی سال‌ها مشاور امور بین‌الملل آیت‌الله خامنه‌ای بوده است. ضمن اینکه اصول‌گراست و در جبههٔ رقیب آقای جلیلی جای نمی‌گیرد.
@elahiatik
سخنی با طرفداران آقای دکتر پزشکیان

🔸اکنون که این یادداشت را منتشر می‌کنم اکثر دوستان تصمیمشان را برای رأی دادن یا ندادن گرفته‌اند، پس هدف این نوشتهٔ کوتاه تغییر دادن نظر کسی نیست، بلکه صرفاً واضح‌تر کردن نظر شخصی خود و بیان افکاری است که در سر دارم. توجهم و روی سخنم در اینجا بیشتر با نخبگان و تحصیلکردگانی است که می‌خواهند در دور دوم به آقای پزشکیان رأی بدهند. طبعاً باید تکثر آرا و تنوع دیدگاه‌ها را بپذیریم‌. رأی‌دهندگان حتماً دلایل بسیاری برای انجام این کارشان دارند و ساعت‌ها فکر کرده‌اند و با خود کلنجار رفته‌اند، اما به زعم من این‌گونه به نظر می‌رسد که بازندهٔ این انتخابات همین عزیزان هستند، چه نامزدشان رئیس‌جمهور بشود، چه نشود:

🔸۱. اگر آقای پزشکیان رأی بیاورد، در بهترین حالت، دولتی شبیه دولت روحانی تکرار خواهد شد، با همهٔ تفاوت‌هایی که خواهد داشت. آیا ارزشش را دارد که همبستگی اکثریت برای روی کار آمدن چنین دولتی به هم بخورد و از یک تحول بزرگ‌تر جلوگیری شود؟

🔸۲. آرای پزشکیان و جلیلی بسیار به هم نزدیک است و در نظرسنجی‌ها، هرچند پزشکیان پیشتاز است، اختلاف اندکِ دو سه درصدی با هم دارند. اگر آقای جلیلی با اختلاف اندک پیروزِ میدان شود، آیا طرفداران آقای پزشکیان تاب پذیرش نتیجه را خواهند داشت؟ آیا احساس خسران نخواهند کرد؟ و از رأی دادن خود پشیمان نخواهند شد؟

🔸نه دولت آقای پزشکیان آن‌قدر نیرومند و تأثیرگذار در حل مشکلات خواهد بود که بخواهیم از هول هلیم در دیگ بیفتیم، و نه دولت آقای جلیلی آن‌قدر هراس‌انگیز است که بخواهیم به‌خاطر مقابله با او به شخص دیگری رأی دهیم. اگر حادثهٔ بالگرد رخ نداده بود، اکنون دولت آقای رئیسی ادامه داشت. کابینهٔ آقای جلیلی نیز فرضاً اگر امتداد آن دولت یا چیزی شبیه به آن باشد، این‌ همه ترس از برای چیست؟ آیا قرار است رأی خود را صرفاً برای امتداد نیافتن دولت سیزدهم بسوزانیم؟

🔸نخبگانی که هنوز سؤالِ «که چی؟» را در پاسخ به تحریم انتخابات مطرح می‌کنند چه‌بسا به تجربهٔ دیگر ملت‌ها و بسیاری مسائل دیگر همچنان بی‌توجه‌ باشند. امیدوارم در آینده فرصت‌های بیشتری فراهم شود تا پاسخ این سؤال، با گفت‌وگوها و نقدونظرهای بیشتر، برایشان شفاف شود (نمونه‌هایی از این گفت‌وگوها را در پی‌نوشت آورده‌ام). جریان تحریمِ انتخابات آن‌قدر از سوی براندازان تکرار شده که در ناخودآگاهِ نخبگان ما چنین نقش بسته که عدم مشارکت قرار است با هدف براندازی و سرنگونی باشد. این مسئله کمتر مطرح شده که می‌توان برانداز نبود و درعین‌حال با فرایند مسالمت‌آمیزِ انتخابات پیام‌هایی منتقل کرد و تغییراتی رقم زد.

🔸انتخابات سال ۱۳۸۸ را به‌خاطر بیاوریم که بالاترین میزان مشارکت ریاست‌جمهوری را به همراه داشت. کسانی که سنگ این دو نامزد را به هر نیتی به سینه می‌زدند این نکته را هم توجه داشته باشند که هر دو نامزد آن دوره، پس از گذشت ۱۵ سال، در این دوره به‌نوعی در یک جبهه بودند، از این جهت که هیچ کدام در انتخابات شرکت نکردند، نه محمود احمدی‌نژاد و نه میرحسین موسوی.

📎پی‌نوشت: برای روشن‌تر شدن نقشهٔ راه (عدم مشارکت در انتخابات و مراحل پس از آن)، تماشای مناظرات زیر می‌تواند راهگشا باشد. هر کدام از این مناظره‌ها بخشی از مسئله را روشنی می‌بخشد:

۱. مناظرهٔ دکتر محمد مالجو و دکتر محمد فاضلی (پیوند).
۲. مناظرهٔ حجت‌الاسلام محمدتقی اکبرنژاد و دکتر محسن برهانی (پیوند).
۳. مناظرهٔ دکتر حاتم قادری و دکتر محمد فاضلی (پیوند).
۴. مناظرهٔ دکتر مصطفی مهرآیین و مهندس عباس عبدی (پیوند).
۵. مناظرهٔ دکتر مصطفی مهرآیین و دکتر بیژن عبدالکریمی (پیوند).
@elahiatik
آیا پزشکیان رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران است؟

🔸دور اولِ انتخابات ۶۰ درصد و دور دوم ۵۱ درصد مردم شرکت نکردند. بااین‌حال، آقای پزشکیان توانست ۲۶ درصدِ آرای واجدان شرایط را کسب کند و رئیس‌جمهور شود، آن هم صرفاً با وجود یک رقیب. هم ما و هم قاطبهٔ حامیان رئیس‌جمهور منتخب می‌دانیم که آقای پزشکیان هیچ‌گاه انتخاب اصیل و واقعیِ اکثریتِ رأی‌دهندگان به او نبوده است‌.

🔸آمار دقیقی در دست نداریم، اما اجمالاً و عجالتاً می‌دانیم اکثر کسانی که به او رأی دادند از ترس روی‌کارآمدن تندروها و در واقع از سر ناچاری بوده است. وقتی شورای نگهبان ۵ نامزد اصول‌گرا را در مقابل ۱ نامزد دست‌چندم اصلاح‌طلب می‌گذارد، مردم چاره‌ای ندارند که به او رأی بدهند، تا به قول خودشان اوضاع لااقل از همین که هست بدتر نشود. بسیاری از اطرافیان و حامیان پزشکیان اکنون سرمست بازگشت دوباره به قدرت هستند، اما آن‌ها هم می‌دانند که پزشکیان این‌کاره نیست.

🔸آقای پزشکیان، در بهترین و خوش‌بینانه‌ترین حالت، ۱۰ درصد رأی مردمی را داراست. در چنین شرایطی، چه‌بسا بتوان گفت رئیس‌جمهورِ منتخب ایران پایگاه مردمی بسیار ضعیفی دارد. دربارهٔ مشروعیت داشتن یک رئیس‌جمهور، نمی‌دانم که چند درصد آرا نافذ است و برایم سؤال است که اگر روزی برسد که رئیس‌جمهور مثلاً با ۵ درصد آرا به قدرت برسد، آیا باز هم مشروعیت خواهد داشت یا خیر‌؟ نهایتاً، آیا پزشکیان را می‌توانیم رئیس‌جمهورِ «منتخب مردم» بدانیم؟ اگر پاسخ مثبت است، تکلیف اکثریتی که او را قبول ندارند چه می‌شود؟ این تناقض (حکمرانی آرای اقلیت بر اکثریت) در عرصهٔ سیاست چگونه توجیه می‌شود؟

@elahiatik
الهیاتیک | سجاد سرگلی
آیا پزشکیان رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران است؟ 🔸دور اولِ انتخابات ۶۰ درصد و دور دوم ۵۱ درصد مردم شرکت نکردند. بااین‌حال، آقای پزشکیان توانست ۲۶ درصدِ آرای واجدان شرایط را کسب کند و رئیس‌جمهور شود، آن هم صرفاً با وجود یک رقیب. هم ما و هم قاطبهٔ حامیان رئیس‌جمهور…
سلام لطف کنید در کانال بخش کامنت‌ها را فعال کنید تا دوستان نظرات و پرسش‌های خود را مطرح کنند. یکطرفه بودن کانال انتظار خوشایند ندارد‌. باید فقط شنونده باشیم.
مثلاً در همین آخرین پست، موضوع مشروعیت رئیس‌جمهور، یک پاسخ کوتاه اینکه سازوکار  دموکراسی همین است، گرچه کامل نیست ولی بهترین است. با این سازوکار حتی اگر کسی با ده درصد آرا هم رئیس‌جمهور شود، رئیس‌جمهور همهٔ مردم ایران است.

پاسخ
سلام بر شما
سپاس از همراهی و‌ بیان دیدگاهتان.
(از پژوهشگر ارجمند، جناب آقای ابوالفضل قیامی، برای ارسال این دیدگاه سپاسگزارم.)

کانال الهیاتیک آن‌قدرها هم یکطرفه نیست، از این جهت که مخاطبان می‌توانند با من در ارتباط باشند و نظر خود را بیان کنند.‌ من هم نقدها و نظرها را، با اجازهٔ خود مخاطبان، غالباً در کانال می‌گذارم (با هشتگ #بازخوردها). حتی اگر به خودم بود، توهین‌ها و حمله‌ها را هم می‌گذاشتم، چون، علاوه‌براینکه جزء حقوق مخاطبان است، در نوع خود جالب توجه است، اما احساس می‌کنم مخاطبان عزیز از انتشار چنین چیزهایی دل‌آزرده شوند و آن را مفید ندانند.

از نظر من، باز کردن کامنت‌ها باعث می‌شود، در بسیاری مواقع، مباحث به حاشیه بروند. کسانی هستند که، بدون پیگیری مباحث سابق و بدونِ مطالعهٔ کامل یک یادداشت، فقط می‌آیند و نظر می‌دهند و می‌روند، لذا بحثی که یک نهال نوپاست و قرار است با مطالب بعدی تکمیل شود (که عمدتاً این‌گونه بوده)، ای‌بسا با چند کامنت پا نگیرد و محکم نشود و به‌کلی به سمت و سوی دیگری برود.

دربارهٔ مطلب اخیری که نوشتم، طبیعتاً درست می‌فرمایید، اما مشروعیت انواعی دارد. با توجه به دیدگاهی که مرقوم فرمودید، مشروعیت را مساوی با «قانونی بودن‌‌» دانسته‌اید، حال‌آنکه مشروعیت تعاریف جدیدتر و پیچیده‌تری دارد (برای نمونه، ن.ک: مشروعیت).

فرمودید «سازوکار دموکراسی همین است». عرض می‌کنم که در دموکراسی حقوق «اقلیت‌ها» هم در نظر گرفته می‌شود، اما اکنون حتی حقوق اکثریت نادیده گرفته شده است. مسئلهٔ اصلی این است.

مضافاً اینکه در دموکراسی خیلی امور دیگر هم باید رعایت شود که در نظام سیاسی ایران به‌کلی مغفول مانده است. برای نمونه، دموکراسی در کنار آزادی معنا پیدا می‌کند و بالنده می‌شود. دموکراسی بدون آزادیِ سیاسی معنای خود را از دست می‌دهد و عقیم می‌شود‌.

#بازخوردها #نقدها #پرسش‌وپاسخ
@elahiatik
چرا ایران توسعه‌یافته نمی‌شود؟

🔸از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ یعنی مجموعاً به‌مدت ۳۰ سال طرح توسعه در ایران آغاز می‌شود. پس از جنگ ایران و عراق نیز، تا کنون شش برنامهٔ توسعه، هر کدام به‌طور میانگین ۵ سال، به اجرا درآمده است، یعنی مجموعاً به‌مدت ۳۰ سال.

🔸بنابراین، ۳۰ سال پیش از انقلاب و ۳۰ سال پس از انقلاب برنامه‌های توسعه‌یافتگی ایران در دستور کار قرار داشته و همهٔ دولت‌ها موظف به اجرای آن‌ها بوده‌اند، اما ایران هنوز جزء کشورهای توسعه‌یافته قرار نگرفته است. چه موانعی بر سر راه توسعه‌یافتگی ایران قرار دارد؟ و چگونه می‌توان این موانع را برطرف کرد؟ برنامه داشتن خیلی هم خوب و ضروری است، اما توسعه‌یافتگی ملزوماتی هم دارد، که بدون آن نمی‌توان به هدف دست یافت‌. ملزومات یک کشور توسعه‌یافته چیست؟
@elahiatik
روحانیان یا مستمعان؟
دولت یا ملت؟

🔹حتماً شما هم کلیپ‌هایش را دیده‌اید‌. روحانیانی که حرف‌های محیرالعقول و بی‌اساس می‌زنند‌ و خوراک‌های خوب و دستمایه‌های طنزی برای شبکه‌های اجتماعی فراهم می‌کنند. واکنش غیرمذهبی‌ها که مشخص است. بیش از پیش به این نتیجه می‌رسند که روحانیان افرادی بی‌سوادند که ذهنشان پر از خرافات است و به درد جامعه نمی‌خورند و عامل پسرفت ما هستند و مانند این‌ها. اما واکنش مذهبی‌ها انواعی دارد. مثلاً بعضی‌هایشان میان روحانی باسواد و روحانی بی‌سواد تمایز می‌گذارند و بعضی‌ها مرجعیت علمی روحانیان را کنار می‌نهند و با آن‌ها مرزکشی و خودشان را از معرض اتهام مبرا می‌کنند، اما همچنان مشابه همان باورها را دارند.

🔹هنگام تماشای این‌گونه سخنرانی‌ها، توجه ما و نوک پیکان اتهام ما بیشتر به‌سمت روحانیان می‌رود. اما من هم‌زمان به مردمی فکر می‌کنم که پای منبر این روحانیان می‌نشینند. روحانیان قدرت معنوی و حتی مادی خود را از مردم می‌گیرند. اگر شنونده نداشته باشند، قدرتشان را از دست می‌دهند. ما همیشه از این روحانیان بی‌سواد گله‌مندیم، اما مستمعان و پامنبری‌ها و مریدها هم به همان اندازه یا بیشتر به پا گرفتن چنین مجالس بی‌کیفیتی کمک می‌کنند. اگر جلسه‌ یا جلساتی برگزار شود و‌ کسی پای منبر این روحانیان نیاید، آیا قدرتی برایشان باقی خواهد ماند؟

🔹همین مسئله را می‌توان به رابطهٔ میان دولت و ملت هم سرایت داد. دولت‌ها نمایندهٔ ملت‌ها بلکه بازتابی از ویژگی‌ها و خصلت‌های دست‌کم بخشی از مردم زمانهٔ خود هستند. اگر دولتمردان ما در وضعیت نامطلوبی قرار دارند، اولاً قدرتشان را از مردم می‌گیرند و ثانیاً بی‌شباهت به خود مردم (دست‌کم بخشی از مردم) نیستند.

🔹قدرتشان را از مردم می‌گیرند، چون بعینه دیده‌ام که مسئولان، هر چقدر هم فاسد و نالایق و بی‌سواد و بی‌کفایت باشند، نزد مردم مورد احترام‌اند. همیشه چاپلوسانی دور و بر آنان را می‌گیرند و قدرتشان را تشدید می‌کنند تا بلکه خود به نان و نوایی برسند، هرچند وقتی به خلوت می‌روند، آن مسئول را قبول ندارند و چه‌بسا ناسزاهای آبدار روانه‌اش کنند. تا زمانی که چنین مردمی داریم، قدرتِ این‌گونه دولتمردان تضمین‌شده و پایدار است.

🔹مسئولان و دلتمردان بی‌شباهت به مردم نیستند، چون مردم ما، در بسیاری مواقع، در پست‌ها و مقام‌ها و مشاغل دیگری که دارند مشابه کار دولتمردان را می‌کنند. پیوند نامقدس و بیمارگونی که میان دولت‌ها و ملت‌ها شکل می‌گیرد به‌ این سادگی‌ها ترمیم‌پذیر نیست. پدیده‌ای به نام احمدی‌نژاد همچنان در میان مردم از محبوبیتی باورنکردنی برخوردار است و طرفدارانی سینه‌چاک دارد، چرا؟ چون بخشی از مردم ما خود را در او می‌یابند و هویت‌بخشی و‌ همانندسازی می‌کنند. من تا چند وقت پیش گمان می‌کردم رائفی‌پور یک شوخی است، اما اکنون تبدیل به یکی از چهره‌های تأثیرگذار سیاسی شده. یک مسئله این است که چرا امثال اینان قدرت می‌گیرند، که بحث من اکنون این نیست. یک مسئله هم این است که چرا قدرتشان تضعیف نمی‌شود و همچنان امتداد می‌یابد. به نظر می‌رسد که این ابتذال در عرصهٔ سیاست ریشه در ابتذالی عمیق‌تر دارد‌.

🔹به‌هرحال، تا زمانی که پشتوانه و حمایت مردمی پابرجا باشد، منبر روحانیانِ بی‌سواد پررونق خواهد بود و بازوی دلتمردان ما پرزور. هر چقدر بخواهید می‌توان رئوس قدرت را عوض یا جابه‌جا کرد؛ تا زمانی که مردم ما چنین خصلت‌هایی داشته باشند و بنای آگاه شدن نداشته باشند، تغییری رخ نخواهد داد. فرم‌ها و ظواهرِ روبنایی عوض می‌شوند؛ محتوا و بواطن «همان همیشگی» خواهد بود.
@elahiatik
الهیاتیک | سجاد سرگلی
روحانیان یا مستمعان؟ دولت یا ملت؟ 🔹حتماً شما هم کلیپ‌هایش را دیده‌اید‌. روحانیانی که حرف‌های محیرالعقول و بی‌اساس می‌زنند‌ و خوراک‌های خوب و دستمایه‌های طنزی برای شبکه‌های اجتماعی فراهم می‌کنند. واکنش غیرمذهبی‌ها که مشخص است. بیش از پیش به این نتیجه می‌رسند…
📍یادداشت اخیر کانال الهیاتیک را می‌توانید در دین‌آنلاین نیز مطالعه بفرمایید:

https://www.tgoop.com/dinonline/5670

📎از جناب آقای دکتر سید رضا سجادی‌نژاد، مدیر مسئول و سردبیر رسانهٔ دین‌آنلاین، بابت همرسانی این مطلب سپاسگزارم.

@elahiatik
2 مدارا.pdf
9.1 MB
سلام و احترام خدمت مخاطبان گرامی نشریه‌ی کوچه

پنجاه و یکمین شماره‌ی نشریه‌ی کوچه با موضوع مدارا ، تقدیم شما عزیزان می‌شود.

در بخش "دیباچه" یادداشت سردبیر را با موضوع "کثرت‌گرایی دینی و مفهوم مدارا با تکیه بر اندیشه‌ی حافظ" خواهید خواند. در بخش "اندیشه" با مطالبی از اساتید گرام شروین حمیده و عباس آزاده‌جو در خدمتتان هستیم. در بخش "تأملات"، اساتید عزیز مصطفی ملکیان، ناصر مهدوی، خانم مرضیه مددی دارستانی، روزبه اسدی و حسین دباغ مطالب خود حول محور موضوع این شماره را تقدیم شما عزیزان خواهند کرد. در بخش "گفتمان معرفت" مطلبی از استاد سجاد سرگلی می‌خوانیم. در بخش "کنکاش" مروری بر اخبار فرهنگی خواهیم داشت؛ و نهايتاً در بخش "کتاب کوچه" مروری بر تازه‌های نشر و کتب مرتبط با موضوع این شماره خواهیم داشت.🌺🌹
از اینکه همواره همراه کوچه هستید سپاسگزاریم.🙏🌹
با ما بمانید🌾
کل زمین به بندگان صالح به ارث می‌رسد؟ یا فقط سرزمین موعود؟

🔹قرآن، در بسیاری مواقع، نقل‌قول مستقیم می‌کند. یکی از آن‌ها آیهٔ ۱۰۵ سورهٔ انبیاست:

▪️وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
در «زبور» بعد از «ذکر» (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته‌ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!» {مکارم شیرازی}

🔹براساس مبنای ما، که قائل به تحریف تورات نیستیم، این نقل‌قول باید هم در کتاب مزامیر داود (زبور) و هم در تورات (ذکر) موجود باشد. پیش‌تر، این آیات را یافته‌ام و با ذکر نشانی آورده‌ام (بنگرید به اینجا).

🔹برای فهم بهتر این نقل‌قول مستقیم، اگر به منبعی که قرآن به آن ارجاع داده نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که خداوند در سخنانی که با ابراهیم، اسحاق، یعقوب، موسی و... داشته وعدهٔ سرزمین موعود را به فرزندان ابراهیم و بنی‌اسرائیل داده است. پس مراد از زمین در آیهٔ محل بحث کل کرهٔ زمین نیست، بلکه «ال-» در کلمهٔ «الارض» در این آیه از نوع عهد ذهنی است، یعنی بین گوینده و شنونده مشخص و معهود است که منظور کدام سرزمین است.

🔹مسئلهٔ دیگر اینکه آیا حدود سرزمینی که خداوند آن را به فرزندان ابراهیم وعده داده مشخص است؟ پاسخ مثبت است. ارض مقدس، به‌طور خاص، منطقهٔ اورشلیم است و به‌طور کلی محدوده‌ای است تقریباً حد فاصل میان رود نیل تا رود فرات. برای نمونه، آیات زیر از سِفِر اعداد در تَنَخ را ملاحظه کنید:

۱. خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
۲. «بنی‌اسرائیل را فرمان داده، بدیشان بگو: هنگامی‌که به سرزمین کنعان درآمدید، یعنی به سرزمینی که به شما به ارث خواهد رسید، مرزهای سرزمین کنعان چنین خواهد بود:
۳. ضلع جنوبی شما، از بیابان صین در جوار اَدوم خواهد بود، و سرحد جنوبی شما از انتهای دریای نمک در مشرق.
۴. و سرحد شما گَردَنۀ عَقرَبیم را از جنوب دور زده، به صین عبور خواهد کرد و منتهاالیه آن جنوب قادِش‌بَرنِع خواهد بود. آنگاه به‌سوی حَصَراَدّار رفته، تا عَصمون ادامه خواهد یافت.
۵. و این سرحد از عَصمون تا به وادی مصر دور زده، به دریا منتهی خواهد شد.
۶. سرحد غربی شما دریای بزرگ خواهد بود. این است مرز غربی شما.
۷. سرحد شمالی شما این خواهد بود: از دریای بزرگ تا کوه هور خطی بکشید،
۸. و نیز از کوه هور تا لِبوحَمات. این سرحد تا صِدَد ادامه خواهد یافت،
۹. سپس تا به زِفرون کشیده شده، به حَصَرعینان منتهی خواهد شد. این سرحد شمالی شما خواهد بود.
۱۰. برای سرحد شرقی‌تان از حَصَرعینان تا شِفام خطی بکشید.
۱۱. این سرحد رو به پایین از شِفام تا رِبلَه در شرق عَین کشیده شده، از آنجا پایین خواهد رفت و به موازات دامنه‌های شرق دریای کِنِرِت امتداد خواهد یافت.
۱۲. و این سرحد تا اردن پایین رفته، به دریای نمک منتهی خواهد شد. سرزمین شما برحسب سرحدات اطرافش چنین خواهد بود».

🔹در فرستهٔ بعدی، حدود این سرزمین را طبق نقشهٔ امروزی نشان خواهم داد.

#قرآن #تورات #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
🔹در تصویر بالا، نقشه‌ای را می‌بینید که چنین ادعا شده که بر روی لباس ارتشیان اسرائیل نقش بسته است: اسرائیلِ بزرگ. اسرائیل بزرگ شامل فلسطین، لبنان، اردن، بخش‌هایی از خاک سوریه، عراق، عربستان و مصر می‌شود.

🔹اکنون که این مطلب را می‌نویسم، ارتش اسرائیل به نزدیکی شهر دمشق رسیده است. آیا پیشروی‌های اسرائیل به خاک لبنان و سوریه برای به‌تحقق‌رساندن وعدهٔ الهی در تورات است؟ آیا مراد نتانیاهو از اصطلاح «خاورمیانهٔ جدید» که دائماً بر زبان می‌راند دست‌یابی به همین نقشه است؟

🔹آنچه می‌توانیم درباره‌اش سخن بگوییم این است که طبق آیات قرآن و انجیل وعده‌های تورات بلاشک تحقق خواهند یافت. به نظر می‌رسد دولت کنونی اسرائیل هرچند در تلاش است تا وعده‌های الهی را به تحقق برساند، اما درک درستی از آیات تورات ندارد. حتی در میان یهودیان راستین بسیار بعید یا می‌توان گفت محال است که مصداق صِدّیقیم (یا به تعبیر قرآن «بندگان صالح») عاملان دولت کنونی اسرائیل باشند.

📎این ادعا که نقشهٔ فوق بر روی لباس رسمی ارتشیان اسرائیل نقش بسته شده باشد زیر سؤال رفته است، البته که اصل ماجرا پابرجاست.

@elahiatik
ارضک

🔹پیش از مطالعهٔ یادداشت حاضر، بنگرید به:

۱. «ارض مقدس به چه کسانی می‌ر‌سد؟» (اینجا)
۲. «کل زمین به بندگان صالح به ارث می‌رسد؟ یا فقط سرزمین موعود؟» (اینجا)

🔹در بعضی روایات، از پیامبر اسلام نقل شده است که «یَملَأ الله به الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلِئَت ظلماً و جوراً». با آمدن موعود، خداوند زمین را پر از عدل و داد می‌کند آن‌گونه که از ظلم و ستم پر شده است. آیا مراد از زمین در این‌گونه روایات کل جهان است؟ یا آن‌گونه که در بعضی آیات قرآن دیدیم شامل سرزمین موعود می‌شود؟ یا اینکه می‌تواند هر دو را نیز در بر بگیرد؟ به نظر می‌رسد بتوانیم قدر مسلم را در این روایت سرزمین موعود بدانیم، هرچند علی‌الظاهر مانعی برای درنظرگرفتن کل زمین نیز وجود ندارد.

🔹شاهدِ بعد قرائنِ آشکارتری دارد. در اعمال شب بیست‌وسوم ماه رمضان (شب قدر)، توصیه به خواندن مکرر دعایی شده که برای همهٔ ما آشناست:

اللهم کُن لولیک فلان بن فلان صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تُسکِنَه أرضک طوعاً و تُمَتِّعَه فیها طویلاً.
خدایا، برای ولیّ خودت فلان پسر فلان، که درود تو در این لحظه و در هر لحظه بر او و پدرانش باد، سرپرست و نگهدار و پیشوا و یاور و راهنما و دیده‌بان باش تا او را با رغبت در سرزمینت سکنا دهی و او را بهره‌مند کنی به‌مدت طولانی در آن سرزمین.

🔹با توجه به تمام شواهد پیشین، این احتمال تقویت می‌شود که مراد از «سرزمین خداوند» همان «سرزمین موعود» باشد که منجی در آنجا سکونت و فرمان‌روایی خواهد کرد.

🔹مرسوم و متداول است که شیعیان دوازده‌امامی در مساجد ایران سه بار در روز این دعا را به نیت آمدن منجی (مهدی امت) می‌خوانند و به‌جای «فلان بن فلان» می‌گویند «حجت ابن الحسن». یهودیان نیز سه بار در روز، پس از هر وعده نماز، برای آمدن منجی موعود (ماشیح) دعا می‌کنند.

#روایت #دعا
@elahiatik
منجی ادیان کیست؟

🔹تقریباً در همهٔ ادیانِ غربی و شرقی به مسئلهٔ منجی پرداخته شده، شخصی که با آمدنش جهان وارد مرحلهٔ تازه‌ای می‌شود‌.

در بعضی ادیان شرقی، آواتار دهم
در دین زرتشت، سوشیانت سوم
در یهودیت، ماشیح (مسیح)
در مسیحیت، رستاخیز مسیح
در اسلام تسنن و تشیع، مهدی آل محمد

🔹براساس بررسی‌هایی که دربارهٔ اوصاف هر یک از این منجی‌ها انجام دادم، به نظر می‌رسد مصداق همهٔ آن‌ها یک نفر باشد. یعنی مهدی امتِ پیامبر اسلام همان مسیح مسیحیان، و مسیح مسیحیان همان ماشیح یهودیان، و ماشیح یهودیان همان سوشیانت سومی است که زرتشتیان می‌گویند.

📎در منابع اسلامی، به روایاتی مراجعه کنید که مهدی را همان مسیح می‌داند (برای نمونه، ن.ک: سنن ابن‌ماجه، ج ۴، ص ۶۳۹). در منابع مسیحی، به فرازهای انجیل دربارهٔ بازگشت مسیح توجه کنید. در منابع یهودی، اوصاف ماشیح را ملاحظه کنید. طبق منابع زرتشتی، سوشیانت اول و دوم تاکنون آمده‌اند و جهان منتظر سوشیانت آخر است. در منابع هندوییسم، آوارتار نهم (بودا) آمده‌ و آواتار دهم منجی آخرالزمان است.
@elahiatik
ده آواتار ایزد ویشنو

آواتار دهم سوار بر اسب سفید و شمشیربه‌دست تصویر شده است. دربارهٔ آواتارهای ایزد ویشنو اینجا را بنگرید.

@elahiatik
سوشیانت

🔹دربارهٔ سوشیانت، کتاب‌ها و مقاله‌های بسیار ارزنده‌ای نوشته شده که عالمانه و موشکافانه به اسم و مسمای آن پرداخته‌اند. آنچه شاید در این نوشته‌های علمی، به‌دلیل اقتضایی که کار آن‌ها می‌طلبیده، کمتر به آن پرداخته شده این باشد که بسیاری مردمان مصداق سوشیانت اول را حضرت عیسی می‌دانند. حکایت کرده‌اند که در زمان تولد عیسی گروهی از عالمان زرتشتی به اسرائیل سفر می‌کنند تا با او دیدار کنند، چون از طریق ستاره‌شناسی (آسترولوژی) از زمان و محل تولدش آگاه شده بودند. این حکایت در ابتدای انجیل چنین نقل شده:

۱. چون عیسی در دوران هیرودیسِ پادشاه، در بِیت‌لِحِمِ یهودیه به دنیا آمد، هان چند مُغ از مشرق‌زمین به اورشلیم آمدند
۲. و پرسیدند: «کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟ زیرا ستارۀ او را در مشرق دیده‌ایم و برای پرستش او آمده‌ایم».
۳. چون این خبر به گوش هیرودیسِ پادشاه رسید، او و تمامی اورشلیم با وی مضطرب شدند.
۴. پس او همۀ سران کاهنان و علمای دینِ قوم را فرا خواند و از آن‌ها پرسید: «مسیح کجا باید زاده شود؟»
۵. پاسخ دادند: «در بِیت‌لِحِمِ یهودیه، زیرا نبی در این باره چنین نوشته است:
۶. 'ای بِیت‌لِحِم که در سرزمین یهودایی، تو در میان فرمان‌روایان یهودا به‌هیچ‌روی کمترین نیستی، زیرا از تو فرمان‌روایی ظهور خواهد کرد که قوم من، اسرائیل، را شبانی خواهد نمود.'»
۷. پس هیرودیس مُغان را در نهان نزد خود فراخواند و زمانِ دقیقِ ظهور ستاره را از ایشان جویا شد.
۸. سپس آنان را به بِیت‌لِحِم روانه کرده، بدیشان گفت: «بروید و دربارۀ آن کودک به‌دقت تحقیق کنید. چون او را یافتید، مرا آگاه سازید تا من نیز آمده، سَجده‌اش کنم».
۹. ایشان، پس از شنیدن سخنان پادشاه، روانه شدند. و هان ستاره‌ای که در مشرق دیده بودند، پیشاپیش آن‌ها می‌رفت تا سرانجام بر فراز مکانی که کودک بود بازایستاد.
۱۰. ایشان با دیدن ستاره بی‌نهایت شاد شدند.
۱۱. چون به خانه درآمدند و کودک را با مادرش مریم دیدند، روی بر زمین نهاده، آن کودک را پرستش نمودند. سپس صندوقچه‌های خود را گشودند و هدیه‌هایی از طلا و کُندُر و مُر به وی پیشکش کردند.
۱۲. و چون در خواب هشدار یافتند که نزد هیرودیس بازنگردند، از راهی دیگر رهسپار دیار خود شدند. (متّی، ۲: ۱ تا ۱۲)

🔹دربارهٔ سوشیانت دوم، برخی بر این باورند که مصداقش حضرت محمد است. چه‌بسا دلیل اینکه بعضی عالمان زرتشتی با ورود اسلام به ایران مخالفت نکردند همین بوده باشد که پیشاپیش از این واقعه، به روشی که پیش‌تر اشاره شد، اطلاع یافته بودند.

🔹دربارهٔ سوشیانت سوم چطور؟ آیا می‌توان با آسترولوژی از محل زندگی او و زمان آمدنش اطلاعاتی کسب کرد؟
@elahiatik
2025/01/11 11:49:36
Back to Top
HTML Embed Code: