Telegram Web
👆عکس ؛ داتیس ، مهرشهر کرج ، چهارم آذر ۴۰۳

🌹#پاییزان۱۳

درود ای عشقِ زیبای دل انگیز
دو چشمت قهوه ی شبهای پاییز

سحرآوا به مویت چون وزیدم
شد از آن نیمه ی ماهت ، شب آویز


#داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
عکس ؛ مهرشهر کرج ، باغ سیب پهلوی ، ۴،آذر۴۰۳👆

🌹پاییزان۱۴

درود ای خنده های باغ روشن
سکوتِ شبنمِ آیینه ، بر تن

تو را من ، دوست دارم عاشقانه
شرابینه لب ای پاییز_ دامن
!

#داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
Empty Note
Ghostly Kisses @SoulofDream
شش هزار ساله ام
مُرده ای که هنوز به دنیا نیامده است

شش هزار
مرگِ مهیب
شش هزار
تولدِ مرگ

خواب می بینم
که خواب دیده ام
و پریده ام از رویاهایی
که بیدارم نمی کنند

شش هزار ساله ای تو
با من از یک ساقه ، بیرون زده ای
-دست بر خورشیدها-

من و تو از یک چشم
به هم می نگریم
با یک لب
فقط از یک سینه می نوشیم

گاو های مقدس ماغ می کشند
و ما به قربانگاهِ خدایان
در دو معده ی مومن
هضم می شویم
و به اورادِ بهشت آلوده باز نشخوار

شش هزار ساله ام
اسبی از گله های وحشی
در تاخت

و تو با یالهای طلایی
با چشمهای روشنی که مرا
دو برابر دیده است

شاخه ای افتاده بر زمین
-درخت -
سنگی
- دیوار-
مرزها بین مان قد کشیده اند

جنگ از ما
سردارانی خونخوار
و شمشیر هایی تیز آفرید
در سینه ی معشو قه هایمان
گلِ سرخ

شش هزار ساله ام
مُرده ای که هنوز به دنیا نیامده است

و تو ! نیلوفری
در آغوش پیکره ای بر دیوار

نارسیسی که خودش را
در آغوش می فشارد تنگ

#داتیس_مهرابیان


#کانال_آثار_شعر_و_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
🌹#پاییزان۱۵

رفتی و در بغضِ یادت ، مانده ام
از نمِ بارانِ عشق آکنده ام

دفترِ پاییزم و خِش ، خِش ، سکوت
شعرِ چشمت را ، غزل اشکانده ام



#داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
Clubbed to Death
Rob Dougan @itsmansour
قهوه می ریزم
دو فنجان
بغضِ تلخ

یادِ شیرینِ تو حتی
تلخیِ این روزها را کم نکرد.


#داتیس_مهرابیان

آثار شعر و نقاشی داتیس👇
@esmaeilmehrabiandatis
👆مینابْستره طبیعت
آفرینش ؛ #داتیس_مهرابیان
اندازه ۱۰۰ در ۱۰۰ سانتیمتر

🍂🍁🍂🍁🍂🍁

پاییز
رؤیاهایی دارد
رقصان در آغوشِ باد

پرندگانی خیس
در باران

پاییز
تنها کسی که قدم می زند
پارک را به اندازه ی گورستان

و رؤیا می گذارد
روی سُرسُره ها
روی لبخندهای در قاب

روی قلبِ آنها که رفته اند
روی نام مهربانشان

پاییز
عابری که کلاه از سر بر می دارد
برای باران

باران که انگشت میگذارد
بر سینه ی سنگ.


#داتیس_مهرابیان

#کانال_آثار_شعر_و_نقاشی_داتیس 👇
@esmaeilmehrabiandatis
Vangelis-Conquest Of Paradise
@Piano_Paradise_Official
آهنگ معروف "فتح بهشت " از مشهورترین قطعات وانجلیس

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂

#شاخه_های_باد

چیزی به سپیده دم نمانده بود
شب در اوج ظلمتش ایستاده بود

باید موج می شدی
سر بر سینه ی ساحل
باید آغوش می گشودی بر سه تیغ
چاک چاک زخمت از آفتاب
به بند بند بوسه ها بخیه می شد
واژه ها را عریان کن
بی لفافه بگویم

باغ لبانش از گل های حسرتِ سپید
پُر شده بود

قامتش را حتی اگر از مرگ هم
بلند تر بود
باید در آغوش می کشیدی

قبول کن
عشق بر شاخه های هراسان از باد
لانه نخواهد ساخت.



#داتیس_مهرابیان

@esmaeilmehrabiandatis
Bunker
Balthazar @itsmansour
تو از دست رفته ترین عشقی
که از سپردن قلبم به ویرانی
به دست آوردم .


#داتیس_مهرابیان

@esmaeilmehrabiandatis
از خیزش سال ۱۴۰۱ هر سال همین فرتور(تصویر ) را از زاد روز خودم و زاد روز توماج دلیر ، با این غزل منتشر کرده ام و گفته ام ؛ جشن زاد روز ما ، روزیست که آزادی ، شادی و عشق ، ایران را فرا گیرد و فرزندانمان دیگر در خیابانها کشته نشوند.

#زاد_روز_آزادی

شادی نمی خواهم ، تا تو ، به زنجیری
چون ابرِ بغض آلود ، سنگین و دلگیری

جشنی نمی گیرم ، در زادروزم باز
تا در خیابان ها ، تو ساده میمیری

گلخنده ها پژمرد ، پروانه ی لب ، مُرد
در شعله ی خونند ، لبخندها ، دیری

زیبا ! غزال اندام! ، من گریه _بارانم
تا تو ، غزل_ چشمم ! ، خونین تن از تیری

بازارِ چشمانت ، صد شهرِ در قهر است
با اعتصابِ خشک ، جانا ! ، جهانگیری

عشقت مرا دین است ، ای مادرِ غمگین !
این چندمین قرن است ، که زیر شمشیری ؟!

از چنگِ اژدی هاک ، آزادی ات با من
از دینِ اهریمن ، از مارِ زنجیری

این آذری فرزند ، سوزَد که برخیزی
ققنوسِ ایران ای ، عشق اساطیری !



زادروزم ؛۱۲ آذر
#داتیس_مهرابیان

#آثار_قلم_و_قلم_موی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
👆عنوانِ اثر ؛ «رقصِ واتا »
از مجموعه ی #پاییز_در_باد
#اثر_داتیس_مهرابیان
اندازه ۵۰ در ۷۰ سانتیمتر
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂

#هزار_اندیشه_نیک

زبان با خِرَد چون برابر شود
همه ، گفت و گفتارها ، زَر شود

خِرَد هم نیوشنده گردد به گوش
اگر ذهن یابد ، زبانی ، خموش


#داتیس_مهرابیان
🍁🍂🍁🍂🍁🍂
فروش تابلوهای نقاشی سبک مینابستره
۰۹۱۴۰۱۴۴۵۴۹
#کانال_آثار_شعر_و_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظه ثبت جهانی جشن مهرگان

درج جهانی جشن مهرگان ، بزرگترین و مَهَند ترین جشن ایرانی پس از جشن نوروز ، بر پارسی زبانانِ ایرانشهر فرهنگی فرخنده باد.


#کانال_آثار_شعر_و_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
کانال آثار داتیس مهرابیان
لحظه ثبت جهانی جشن مهرگان درج جهانی جشن مهرگان ، بزرگترین و مَهَند ترین جشن ایرانی پس از جشن نوروز ، بر پارسی زبانانِ ایرانشهر فرهنگی فرخنده باد. #کانال_آثار_شعر_و_نقاشی_داتیس @esmaeilmehrabiandatis
#جشن_مهرگان۱
سروده : داتیس مهرابیان

شد از ارغوان _خونِ شیدانِ خاک
فرازان ، سرِ مهرگان ، تابناک

کز افتاده ، چون برگ‌های خزان
از این غرقِ خون ، سروهای جوان

از این آفریدون _شَهان ، پُر امید
سپیده دمان ، خون فشان ، بردمید

که آزادیِ میهن است ، آرمان
نِگون باد ! بنیانِ ضحاکیان

که مغزِ جوان می‌خورَد ، دینشان
دو مارِ خرافات و جهلِ زمان


🌸جشن مهرگان ، جشن خیزشِ ایرانیان در زیر درفش کاویانی (پرچم چرمینِ کاوه ی آهنگر ) بر آژی دهاک (ضحاک) است ، این جشن ، نماد پیروزی نور و اندیشه ، دانایی و خردورزیِ ایرانیان بر دین ها و فرهنگ های تاریک اندیش و یورشگر بر ایران است ، با خیزش کاوه و جوانان ایران ، بر ضحاک (نماد دین و دیندارانِ مارِ خرافات و جهل ، بر دوش ) ، فریدون از شاهزادگانِ نژاده ی کیانی به پادشاهی ایران رسید و ایران از دین و ستمِ ضحاک تازی رهایی یافت ، ضحاک یا آژی دهاک از سرزمین عربستان به ایران تاخته بود ، آن ستمگرِ خونریز ، پیشتر مرداس ، پدر خود را نیز کشته بود (شاید دین یا ادیان دیگر را ، برای ضحاک که خود نمادِ آیینِ ستم و ستمگری است ، از نظر برداشت و تاثیر از آن ادیان ، پدر یا سرچشمه به شمار آورده اند ، زیرا هر دین ، که قدرت می گیرد ، دین و دیندارانِ چیره ی پیش از خود را نابود می کند ) ضحاک (دین چیره شده ) بیش از هزار و چند سال ستمش بر ایران و دینش بر مغزها ، چیره بود تا جوانان ایرانی با همراهی کاوه و فریدون او را شکست دادند و در زیر کوه دماوند ، به بندش کشیدند.

🌸 مهرگان ، جشن باستان ، جشنِ راستی و اهریمن ستیزی ، به زیبایی و بزرگی جشن نوروز است.
این جشن به باورِ نیاکانِ نیک اندیشمان ، ره آوردِ ایزدمهر ، ایزد دوستی و پیمان و پیوند است.

☀️ در مهریشت آمده که گردونه‌ی مهر را چهار اسب سپیدِ نامیرا با پاهایی از زر و سیم می‌کشند. ایزد مهر یا میترا/میترَه تواناترین ایزد است و پیش از خورشید از البرز سر بر می‌کشد و چکاد‌(قله)های زرین را پشت سر می‌گذارد و بر همه سرزمین‌هایی که ایرانیان زندگی می‌کنند، سر می‌کشد. او بر دیوِ دروغ و دروج می‌تازد و پیروز می‌شود.

این جشن درروزِ مهر از مهرماه ، آغاز و تا رام روز ، با شکوه تمام برگزار می شود.


مگر باز ، گردونه ی مهر را
سواران ، رَسَد میترای ، رها

درفشی ، ز موهای رقصان ، به باد
بر البرز ، افرازد این کاوه_ زاد

که ایران بخیزد به فَرِّ بلند
و ضحاکِ تازی ، در افتد به بند

☀️ در افسانه‌ها، آژی‌دهاک دیوی با سه سر، شش چشم و سه پوزه است ، می گویند پیکر او را اگر بشکافند جهان پر از جانوران زیان‌بار همچون کژدم (عقرب) خواهد شد. آژی‌دهاک نماد بدکرداری است که می‌خواهد آتشِ عشق و مهر را در جهان و در دل مردمان خاموش کند ، جمشیدشاه در برابر او پایداری میکند . پس ، او شهناز و ارنواز ، خواهران جمشید را می‌رباید و جمشید را به دو نیم می‌کند. و بر ایران و مغز ایرانیان چیره می شود.
هنگامی که شاه می شود ، ابلیس بر شانه‌هایش بوسه می زند و دو مار از آنها می رویند (شاید فردید و منظوره از این اسطوره همان دین و خرافات باشد که مغز جوانان را فراگرفته و اسیر نادانی و تعصب خود می کند که گفته شده خوراک‌ آن مارها ، مغز جوانان است.)


همان آژدی‌هاک ، دیوِ سه سر
که هست آن نخستین سرش ، مستِ زَر

و دوم سرش ، دینِ مردم فریب
و سوم سرش ، رسم‌های عجیب

که نادانی افزاید و خون خُورَد
تنِ نوجوانانِ گلگون خُورَد

همان زاده ی دینِ تازی تبار
همان بد سرشتِ پدر کُش ، که مار

به دو ، شانه اش رقصد امروز هم
به ایران ، بیافزوده اندوه و غم

و شش ، چشم دارد ، پُر از خشم و کین
به هر سوی ، گردان ، در این سرزمین

که ناگاه شادی ، نرقصد ، رها
نبوسَد لبی ، غنچه ی خنده را

چنین اهرمن_ دیوِ دین_باره ای
مقدس ، خدا گویِ خون خواره ای

ز دورانِ شاهنشهانِ کُهَن
به دو چهره ، رو کرده بر ما و من

یکی چهره ی دین و افیونِ پست
دگر رو ، خودی‌های تازی پرست.

@esmaeilmehrabiandatis
Forwarded from دلنوشته ها - رحیم قمیشی (Rahim Ghomeishi)
پایان ظلم خاندان اسد
تبریک به مردم سوریه

✍️ رحیم قمیشی

بیش از پنجاه سال حکومت حافظ اسد و بشار اسد، امروز رسماً به پایان رسید.
دمشق بدون هیچ مقاومتی سقوط کرد.
رهبر مخالفان اعلام کرده انتقامی در کار نخواهد بود.
اعلام کرده زیارتگاه‌های شیعیان و سایر ادیان در امنیت کامل بوده و علاقمندان می‌توانند به زیارت‌شان بروند.
اعلام شده بزودی از مردم رای گیری خواهد شد تا حکومت مورد دلخواه خود را انتخاب کنند.
از سازمان ملل خواسته‌اند نظارت کافی برای آینده سوریه را اعمال نمایند.
زندان‌های حکومت سابق اسد باز شده و هزاران زندانی آزاد شده‌اند.
دانشجویی که در جوانی به زندان افتاده و امروز در شصت سالگی آزاد گردیده.
حکایت‌های وحشتناکی از قتل بیگناهان در زندان‌ها نقل می‌شود.
بشار اسد از دمشق پرواز کرده اما مقصدش فعلآ مخفی مانده.
نخست وزیر سابق سوریه برای انتقال بدون خشونت قدرت اعلام آمادگی کرده و رهبر مخالفان او را پذیرفته‌.
اعلام شده از پس فردا ادارات رسماً باز خواهند شد.
در شهرهای سوریه مردم به جشن و پایکوبی مشغول شده‌اند.
پنج میلیون آواره سوری برای بازگشت دعوت شده‌اند.
و صحنه های زیبایی که در انتظار سوریه است.
بدون شک چند ماهی ناهماهنگی و هرج و مرج ناخواسته در پیش خواهد بود، اما کابوس سیزده ساله کشتار مردم به‌خاطر حفظ بشار اسد و حاکمیت یک گروه کوچک علوی‌ها به پایان رسید.

چرا آنها که برای به خاک و خون کشیدن سوریه و مردمش، با بشار جنایتکار همکاری کردند خجالت نمی‌کشند؟
چرا آنها که جوانان ایرانی را، سرمایه‌های ایران را، دلارهای ایران را، به بهانه دفاع از حرم به سوریه برده و فدا کردند از خجالت نمی‌میرند!؟
چرا آنها که گفتند اگر در سوریه با مخالفان اسد نجنگیم باید در داخل ایران با آنها بجنگیم، دق نمی‌کنند؟
چرا به روی خود نمی‌آورند که چه شکستی خوردند؟!

آزادی مردم سوریه دل‌های ما را شاد کرد.
مبارکشان باد.
اکثریت مردم سوریه حق دارند آینده آن کشور را ترسیم کنند.
این حق مردم هر کشوری است!
ما مردم ایران هم، چیز زیادی نمی‌خواهیم.
کشورمان به‌دست مردم و به‌خواست هم‌آنها اداره شود.
زندانی بی‌گناه نداشته باشیم.
حقوق بشر در کشور رعایت شود.
و ایران‌مان همان ایرانی شود
که دوست داریم. یکپارچه، متحد و پیشرفته.

پایان ۵۳ سال ظلم خاندان اسد
پایان ۲۴ سال ظلم بشار
ظرف ۱۰ روز
و با کمترین تلفات
ما را به آینده
بسیار امیدوار می‌کند

@ghomeishi3
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Braveheart
James horner @itsmansour
شبی
چشم های خشکیده ام
و بوسه های ترک خورده ات
خیسِ باران
خواهند شد

کوزه ی بغضی کهنه از دوشِ اساطیر
بر زمین خواهد افتاد
و قنات های ژرف
ماهیانِ سرخِ شعر را
از تُنگِ دلتنگی
خواهند گرفت

تا آن شبِ دیر پا
نمی شود از خاطری بارانی گذشت و خیس نشد
نمی شود عکس های پریده رنگ را
بوسید و خود را تنها نگذاشت

اینگونه است که هر شب
تنهاییِ من و تو
شانه به شانه ی هم
بی چتر
در آغوش جنگلی مه آلوده
ناپدید می شوند.



#داتیس_مهرابیان

@esmaeilmehrabiandatis
#پاییزان۱۶

برف بر دامنِ پاییز نشسته است
آسمان ، چشم به این منظره بسته است

می پَرَد پلکش از این شاخه ی پُر شعر
که غزلریز تر از بغضِ شکسته است


#داتیس_مهرابیان

@esmaeilmehrabiandatis
کانال آثار داتیس مهرابیان
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه #سروده_داتیس_مهرابیان (بازخوانی خردمندانه ی تاریخ و سرگذشت پهلوانان ایران در برابر دژخیمان و  یورشگران به خاک پاکِ میهن ) #پهلوان_نامه در پهلوان نامه ؛ #سنباد_نامه  #بهزادان_نامه #به_آفرید_نامه #استاذسیس و... #ابیات_۸۲۴۳_تا۸۲۵۶…
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه
#سروده_داتیس_مهرابیان

(بازخوانی خردمندانه ی تاریخ و سرگذشت پهلوانان ایران در برابر دژخیمان و  یورشگران به خاک پاکِ میهن )

#پهلوان_نامه
در پهلوان نامه ؛
#سنباد_نامه  #بهزادان_نامه #به_آفرید_نامه #استاذسیس و...

#ابیات_۸۲۵۶_۸۲۸۱
#سنباد_نامه
#بخش_چهل_و_ششم


چون وَشت (رقص) یلان پایان یافت ، سنباد بر جایگاهی که برآن درفشِ بنفشِ کیانی را برافراشته بودند ایستاد و از ستم و تازش مسلمانان حجازی به سرزمین پاک اهورایی و تاراجگری ها و به زنجیر کشیدن دخترکان و پسرکان و کشتار بزرگان و مَهان ایرانشهر به دست پلیدان اهریمن خو ، سخن راند؛

چو از جنبش افتاد وَشتِ یلان
درفشی برافراشتند آن میان

به یادِ درفشِ بنفشِ کیان
تپش آفریننده ی کاویان

نشانِ دلیرانِ ایران زمین
یلانِ پدافندِ این سرزمین

و سنباد بر تختگاهی بلند
سخن راند با نامِ مهرِ سِپَند

به نامِ اهورا خرَد ، عشقِ پاک
که  می‌جوشد از چشمه ی تابناک

به نامِ فروغ و انارامِ رام
وَرَهرام ، پیروزِ مهرینه نام



او از رود خون های پهلوانان و رستم و آزادبه و مهران هایی گفت که در اشکِ دو رود کهن ایران زمین ، یعنی دجله و فرات آمیختند و سر به لاله زارهای شوش ، بغداد و انبار نهادند

به نام شقایق ، گلِ واژگون
به بالینِ سَروِ  نشسته به خون

که از چشم جیحون نیلوفری
چکادانِ در ابر خاکستری

روان گشت خون های  گلگون تنان
هزاران یلِ عاشق و پهلوان

به گودال لبخند رودانِ جان
به دجله ، فرات آن دو رودِ کیان

همان دو روانِ جدا  ، از روان
دو رودِ  درودِ به لب ، گل نشان

دو رودی ، کز ایران جدا مانده اند
شناوَر به خون ، رستمان دیده‌اند

از آن دَم که سرها بریده شدند
سرِ نیزه ، بشکفته ، دیده شدند

در آماجِ « الله و اکبر » رها
ددانِ حجازی ، چو کفتارها

زن و دختران را ربودند مست
از آن دَم ، دلِ مامِ میهن شکست



سنباد سپس با خشمی فرو خورده ، از گرفتار شدنِ پسران و دخترانِ خردسال و زنانی گفت که دسته دسته ، در پیِ قطارِ اشتران و اسبها ، دست بسته و به زنجیر کشیده شده ، به بازارهای بَرده فروشیِ جنسی در مکه و مدینه برده شدند.

انجمن مردم و پهلوانان اشک در چشم ، جاوید ایران گفتند و به آزرم جانباختگانِ این سرزمین ، دمی ، خاموش گشتند.
سنباد باز سخنانش را پی گرفت و همچون شیری ژیان ، غرّید و سبب و شَوَندِ پدیدار گشتنِ این همه ، درد و رنج را ، دشمن یاورانی (خائنانی ) دانست که نام پارسی داشتند و بد نامانِ تاریخ گشتند ، چون نقشه راه ها و راه آبِ قلعه های ایران را در دست اعراب نو مسلمان و تجاوزگر نهادند.

دو خَس ، پُشت بر مامِ میهن کنند
ردای خیانتگری ، تن کنند

به پستانِ مادر  جویدن ، خمار
دو ناکس‌ترینند در روزگار

یکی خویشتن خواهِ نادان و پست
که مرغِ خرَد ، از سرش ، پَر زده است

و دوم ، به آیینِ دشمن ، دچار 
ز خود بی‌خبر ، خارِ بی‌ریشه ، خوار

به فرمانِ باد است هر سو دوان
به دین و به فرهنگ بیگانگان


دنباله دارد ...

آنچه در پی خواهد آمد ؛
گفتگوی سِنباد و بهزادان و آشکار سازی آرمان های بهزادان برای شکستن نیروی اعراب مسلمان از درون خودشان و...

سرچشمه ها؛
تاریخ طبری ، تاریخ سیستان ، تاریخ بلاذری. دو قرن سکوت ، تاریخ جنبش های ملی ایران و..

#کانال_آثار_شعر_و_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
2025/06/27 22:55:20
Back to Top
HTML Embed Code: