Forwarded from نشر کرگدن
خودشیفتهای که میشناسی
دفاع از خود در برابر خودشیفتههای حاد
جوزف بارگو/ کورش کامیاب
ویراستهٔ هومن پناهنده
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۲۷۲ صفحه/ ۲۸۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🔸 در این کتاب از خلال آشنایی با نمونههایی از زندگی واقعی آدمها و بهواسطۀ ساعتها گفتوگوی نویسنده با مراجعانش، خواهید آموخت چگونه خودشیفتههای حاد را میان دوستان، اعضای خانواده و همکارانتان شناسایی کنید؛ پی خواهید برد محرک آنان چیست؛ برخی روشهای سودمند برای طرف شدن با خودشیفتههای حادی که میشناسید کدام است؛ وقتی رفتارهای خودشیفتهوار را در دیگران تشخیص دادید، چگونه میتوانید از برانگیختن آنها پرهیز کنید؛ و چگونه میتوانید شیوههایی کارآمد برای واکنش نشان دادن به خودشیفتههای حاد در پیش گیرید.
🔸 البته در این روند چیزهایی هم دربارۀ خودتان میآموزید: چگونه واکنشهای تدافعیتان شما را هرازگاهی به آدمی خودشیفته تبدیل میکند؛ چطور گرایشهای خودشیفتهواری را که تمامی ما آدمها گاهوبیگاه بروز میدهیم در خودتان تشخیص دهید؛ و چگونه آسیبها به زندگی خصوصی و روابطتان را به حداقل برسانید.
#نشر_کرگدن، #تجدید_چاپ، #خودشیفتهای_که_میشناسی، #مجموعه_خوب_زیستن، #جوزف_بارگو، #کورش_کامیاب، #بابک_عباسی، #کتاب_روانشناسی
دفاع از خود در برابر خودشیفتههای حاد
جوزف بارگو/ کورش کامیاب
ویراستهٔ هومن پناهنده
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۲۷۲ صفحه/ ۲۸۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🔸 در این کتاب از خلال آشنایی با نمونههایی از زندگی واقعی آدمها و بهواسطۀ ساعتها گفتوگوی نویسنده با مراجعانش، خواهید آموخت چگونه خودشیفتههای حاد را میان دوستان، اعضای خانواده و همکارانتان شناسایی کنید؛ پی خواهید برد محرک آنان چیست؛ برخی روشهای سودمند برای طرف شدن با خودشیفتههای حادی که میشناسید کدام است؛ وقتی رفتارهای خودشیفتهوار را در دیگران تشخیص دادید، چگونه میتوانید از برانگیختن آنها پرهیز کنید؛ و چگونه میتوانید شیوههایی کارآمد برای واکنش نشان دادن به خودشیفتههای حاد در پیش گیرید.
🔸 البته در این روند چیزهایی هم دربارۀ خودتان میآموزید: چگونه واکنشهای تدافعیتان شما را هرازگاهی به آدمی خودشیفته تبدیل میکند؛ چطور گرایشهای خودشیفتهواری را که تمامی ما آدمها گاهوبیگاه بروز میدهیم در خودتان تشخیص دهید؛ و چگونه آسیبها به زندگی خصوصی و روابطتان را به حداقل برسانید.
#نشر_کرگدن، #تجدید_چاپ، #خودشیفتهای_که_میشناسی، #مجموعه_خوب_زیستن، #جوزف_بارگو، #کورش_کامیاب، #بابک_عباسی، #کتاب_روانشناسی
Forwarded from نشر کرگدن
🎊🎊 تجدید چاپ شد
خوشیها و ناخوشیهای فرزندآوری
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ رشید جعفرپور
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۱۱۲ صفحه/ ۱۲۵۰۰۰ تومان
خرید مستقیم و استفاده از تخفیف ناشر:
www.kargadanpub.com
🔸 بچهها بهنوعی هم منشأ بدبختی در زندگی هستند و هم معنای زندگی. از سویی، والد بودن ناگزیر میطلبد به بزرگترین و بنیادیترین پرسش فلسفی بپردازیم: زندگی خوب چیست؟ از سوی دیگر، بچه داشتن بیشک هر نگرانیای را درمورد نداشتن خالقیت رد میکند و حسادتی را که در غیر این صورت از ابتکار دیگران حس میکردیم (دستکم برای مدتی) از بین میبرد.
🔸 بهخاطر وجود خانواده همۀ ما تجربۀ تعلقی داریم که نه بر مبنای اعتقادات، دستاوردها یا زحماتمان، بلکه بر مبنای چیزی بکرتر و تغییرناپذیرتر بنا شده است: حقیقت تولدمان. در دنیایی که عموماً شاغل بودنمان به نخی بند است، دنیایی که در آن بهسرعت و با قطعیت از سوی همگان قضاوت میشویم، دستکم میدانیم از خانوادههایمان اخراج نمیشویم، حتی اگر سر شام گفتوگویی خیلی خوب نداشته باشیم و در شغلمان مفتضحانه شکست خورده باشیم. خانواده منبع آسودگی عاطفی پایدار است.
#نشر_کرگدن
#تجدید_چاپ
#خوشیها_و_ناخوشیهای_فرزندآوری
#آلن_دوباتن
#رشید_جعفرپور
#مجموعه_خوب_زیستن
#بابک_عباسی
#مدرسه_دوباتن
#مدرسه_زندگی
خوشیها و ناخوشیهای فرزندآوری
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ رشید جعفرپور
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۱۱۲ صفحه/ ۱۲۵۰۰۰ تومان
خرید مستقیم و استفاده از تخفیف ناشر:
www.kargadanpub.com
🔸 بچهها بهنوعی هم منشأ بدبختی در زندگی هستند و هم معنای زندگی. از سویی، والد بودن ناگزیر میطلبد به بزرگترین و بنیادیترین پرسش فلسفی بپردازیم: زندگی خوب چیست؟ از سوی دیگر، بچه داشتن بیشک هر نگرانیای را درمورد نداشتن خالقیت رد میکند و حسادتی را که در غیر این صورت از ابتکار دیگران حس میکردیم (دستکم برای مدتی) از بین میبرد.
🔸 بهخاطر وجود خانواده همۀ ما تجربۀ تعلقی داریم که نه بر مبنای اعتقادات، دستاوردها یا زحماتمان، بلکه بر مبنای چیزی بکرتر و تغییرناپذیرتر بنا شده است: حقیقت تولدمان. در دنیایی که عموماً شاغل بودنمان به نخی بند است، دنیایی که در آن بهسرعت و با قطعیت از سوی همگان قضاوت میشویم، دستکم میدانیم از خانوادههایمان اخراج نمیشویم، حتی اگر سر شام گفتوگویی خیلی خوب نداشته باشیم و در شغلمان مفتضحانه شکست خورده باشیم. خانواده منبع آسودگی عاطفی پایدار است.
#نشر_کرگدن
#تجدید_چاپ
#خوشیها_و_ناخوشیهای_فرزندآوری
#آلن_دوباتن
#رشید_جعفرپور
#مجموعه_خوب_زیستن
#بابک_عباسی
#مدرسه_دوباتن
#مدرسه_زندگی
Forwarded from خوب زيستن|بابک عباسی
گفتار چهل و چهارم
چنین استنتاجهایی صحیح نیست: «من ثروتمندترم، پس از تو برترم.» «من از تو سخنورترم، پس آدم بهتری هستم.»
استنتاجهای صحیح اینهاست: «من ثروتمندترم، پس داراییام برتر از دارایی توست.» «من از تو سخنورترم، پس طرز بیان من از طرز بیان تو بهتر است.»
آخر، تو نه داراییات هستی نه طرز بیانت.
اپیکتتوس، گفتارها، ترجمهٔ ب. ع (بر اساس دو ترجمۀ انگلیسی رابین هارد و رابرت دابین)
@eudemonia
چنین استنتاجهایی صحیح نیست: «من ثروتمندترم، پس از تو برترم.» «من از تو سخنورترم، پس آدم بهتری هستم.»
استنتاجهای صحیح اینهاست: «من ثروتمندترم، پس داراییام برتر از دارایی توست.» «من از تو سخنورترم، پس طرز بیان من از طرز بیان تو بهتر است.»
آخر، تو نه داراییات هستی نه طرز بیانت.
اپیکتتوس، گفتارها، ترجمهٔ ب. ع (بر اساس دو ترجمۀ انگلیسی رابین هارد و رابرت دابین)
@eudemonia
Forwarded from نشر کرگدن
روانکاوی
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ محمود مقدسی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۱۸۸ صفحه/ ۲۱۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🔶 تقریباً همۀ ما، از وقتی که به یاد میآوریم، با پرسشهایی دربارۀ خودمان روبهرو بودهایم: چرا این احساس را دارم؟ چرا آن کار را کردم؟ چرا آن چیز را میخواهم؟ چرا آن فرد را دوست دارم؟ در تلاش برای پاسخ دادن به این پرسشها، اغلب به این نتیجه میرسیم که چیزهایی دور از دسترس، گنگ یا معماگون دربارۀ ما وجود دارند و تنها با فهمیدن آنها است که میتوانیم راهی برای پاسخ دادن به این سؤالات پیدا کنیم.
🔸 روانکاوی یکی از قلمروهایی است که در دوران جدید، نوید پاسخ دادن به بعضی از این پرسشها، یا لااقل افکندن نوری بر آنها، را به ما میدهد. روانکاوی دانشِ سخن گفتن از همان امور گنگ و معماگون است. این دانش از رفتار و گفتار آشکار و تجربۀ خودآگاهی فراتر میرود و با کنکاش در ناخودآگاه میکوشد جهان تجربههای ما انسانها را قابلفهمتر کند و امکانهایی برای تغییر پیش رویمان قرار دهد.
🔶 در کتابی که پیش رو دارید، تمرکز بیش از هر چیز بر روانکاوی بهمثابۀ شیوهای برای درمان است و بهتناسب، صحبت از نظریۀ ذهن روانکاوانه هم به میان میآید. در پرداختن به این دو حوزه نیز، کتاب بیش از هر چیز، نگاهی کاربردی دارد و در پی آن است که ابزارهایی برای شناخت و عمل در اختیار مخاطبانش قرار دهد.
#نشر_کرگدن، #تجدید_چاپ، #روانکاوی، #آلن_دوباتن، #محمود_مقدسی، #خوب_زیستن، #بابک_عباسی، #مدرسه_زندگی #کتاب_فلسفه، #The_School_of_Life
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ محمود مقدسی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۱۸۸ صفحه/ ۲۱۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🔶 تقریباً همۀ ما، از وقتی که به یاد میآوریم، با پرسشهایی دربارۀ خودمان روبهرو بودهایم: چرا این احساس را دارم؟ چرا آن کار را کردم؟ چرا آن چیز را میخواهم؟ چرا آن فرد را دوست دارم؟ در تلاش برای پاسخ دادن به این پرسشها، اغلب به این نتیجه میرسیم که چیزهایی دور از دسترس، گنگ یا معماگون دربارۀ ما وجود دارند و تنها با فهمیدن آنها است که میتوانیم راهی برای پاسخ دادن به این سؤالات پیدا کنیم.
🔸 روانکاوی یکی از قلمروهایی است که در دوران جدید، نوید پاسخ دادن به بعضی از این پرسشها، یا لااقل افکندن نوری بر آنها، را به ما میدهد. روانکاوی دانشِ سخن گفتن از همان امور گنگ و معماگون است. این دانش از رفتار و گفتار آشکار و تجربۀ خودآگاهی فراتر میرود و با کنکاش در ناخودآگاه میکوشد جهان تجربههای ما انسانها را قابلفهمتر کند و امکانهایی برای تغییر پیش رویمان قرار دهد.
🔶 در کتابی که پیش رو دارید، تمرکز بیش از هر چیز بر روانکاوی بهمثابۀ شیوهای برای درمان است و بهتناسب، صحبت از نظریۀ ذهن روانکاوانه هم به میان میآید. در پرداختن به این دو حوزه نیز، کتاب بیش از هر چیز، نگاهی کاربردی دارد و در پی آن است که ابزارهایی برای شناخت و عمل در اختیار مخاطبانش قرار دهد.
#نشر_کرگدن، #تجدید_چاپ، #روانکاوی، #آلن_دوباتن، #محمود_مقدسی، #خوب_زیستن، #بابک_عباسی، #مدرسه_زندگی #کتاب_فلسفه، #The_School_of_Life
Forwarded from اینستای کرگدن
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from نشر کرگدن
خوشیها و ناخوشیهای فرزندآوری
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ رشید جعفرپور
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۱۱۲ صفحه/ ۱۲۵۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت:
www.kargadanpub.com
🔸 بچهها بهنوعی هم منشأ بدبختی در زندگی هستند و هم معنای زندگی. از سویی، والد بودن ناگزیر میطلبد به بزرگترین و بنیادیترین پرسش فلسفی بپردازیم: زندگی خوب چیست؟ از سوی دیگر، بچه داشتن بیشک هر نگرانیای را درمورد نداشتن خالقیت رد میکند و حسادتی را که در غیر این صورت از ابتکار دیگران حس میکردیم (دستکم برای مدتی) از بین میبرد.
🔸 بهخاطر وجود خانواده همۀ ما تجربۀ تعلقی داریم که نه بر مبنای اعتقادات، دستاوردها یا زحماتمان، بلکه بر مبنای چیزی بکرتر و تغییرناپذیرتر بنا شده است: حقیقت تولدمان. در دنیایی که عموماً شاغل بودنمان به نخی بند است، دنیایی که در آن بهسرعت و با قطعیت از سوی همگان قضاوت میشویم، دستکم میدانیم از خانوادههایمان اخراج نمیشویم، حتی اگر سر شام گفتوگویی خیلی خوب نداشته باشیم و در شغلمان مفتضحانه شکست خورده باشیم. خانواده منبع آسودگی عاطفی پایدار است.
🌹 ممنونایم از عطیه میرآقاجانی عزیز که این نکته از کتاب رو در صفحۀ اینستاگرامش به اشتراک گذاشته.
#نشر_کرگدن، #معرفی_کتاب، #خوشیها_و_ناخوشیهای_فرزندآوری، #آلن_دوباتن، #رشید_جعفرپور، #مجموعه_خوب_زیستن، #بابک_عباسی، #مدرسه_دوباتن، #مدرسه_زندگی
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ رشید جعفرپور
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۱۱۲ صفحه/ ۱۲۵۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت:
www.kargadanpub.com
🔸 بچهها بهنوعی هم منشأ بدبختی در زندگی هستند و هم معنای زندگی. از سویی، والد بودن ناگزیر میطلبد به بزرگترین و بنیادیترین پرسش فلسفی بپردازیم: زندگی خوب چیست؟ از سوی دیگر، بچه داشتن بیشک هر نگرانیای را درمورد نداشتن خالقیت رد میکند و حسادتی را که در غیر این صورت از ابتکار دیگران حس میکردیم (دستکم برای مدتی) از بین میبرد.
🔸 بهخاطر وجود خانواده همۀ ما تجربۀ تعلقی داریم که نه بر مبنای اعتقادات، دستاوردها یا زحماتمان، بلکه بر مبنای چیزی بکرتر و تغییرناپذیرتر بنا شده است: حقیقت تولدمان. در دنیایی که عموماً شاغل بودنمان به نخی بند است، دنیایی که در آن بهسرعت و با قطعیت از سوی همگان قضاوت میشویم، دستکم میدانیم از خانوادههایمان اخراج نمیشویم، حتی اگر سر شام گفتوگویی خیلی خوب نداشته باشیم و در شغلمان مفتضحانه شکست خورده باشیم. خانواده منبع آسودگی عاطفی پایدار است.
🌹 ممنونایم از عطیه میرآقاجانی عزیز که این نکته از کتاب رو در صفحۀ اینستاگرامش به اشتراک گذاشته.
#نشر_کرگدن، #معرفی_کتاب، #خوشیها_و_ناخوشیهای_فرزندآوری، #آلن_دوباتن، #رشید_جعفرپور، #مجموعه_خوب_زیستن، #بابک_عباسی، #مدرسه_دوباتن، #مدرسه_زندگی
Forwarded from ماهنامه اندیشه پویا
📝میزگردی دربارهی قطبیشدن جامعهی ایران با حضور امیر مازیار، حسین شیخرضایی و بابک عباسی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
Forwarded from ماهنامه اندیشه پویا
📍از رادیکالیسم تا تراژیکاندیشی📍
امیر مازیار: تفکر انتقادی که مبنای گفتوگو باید باشد و لازمهاش محاسبهگری و اتکا به عقلانیت است، در فضای فکری جامعهی ما ضعیف و کمرمق شده است. مراجعی وجود ندارند که تفکر انتقادی را ترویج کنند و جامعه به آنها رجوع کند. در انتخابات اخیر چه کسی که مخالف شرکت بود و چه کسی که موافق شرکت، هر دو فکر میکردند حرفشان تنها حرف درست است، و این یعنی ما راه گفتوگو را اصلا بلد نیستیم.
حسین شیخرضایی: من با رادیکالیسم، در ماهیت امر، مشکلی ندارم. رادیکالیسم را اینطور میفهمم که فرد به دنبال هدف رادیکال، یعنی تغییر ساختاری و بنیادی، باشد. رادیکالیسم به این معنی همیشه موتور محرک است. متفکران و روشنفکران چپ همیشه درصدی رادیکال هستند و مرزها را جلو میبرند و بعد از مدتی عموم مردم پشتسر آنها حرکت میکنند. رادیکالیسم سیاسی حتا میتواند مثبت باشد. چیزی که بهنظرم منفی و متفاوت از رادیکالیسم است، افراطگرایی است. آن چیزی که من در جامعه احساسش میکنم روحیهی افراطگرایی است. افراطگرایی، نتیجهی نگاهی رمانتیک به امر سیاسی است. به این معنا که انگار مرز بین درست و نادرست، مرز بین پلید و تمیز، و مرز بین سمت درست تاریخ و سمت غلط تاریخ، بسیار روشن است.
بابک عباسی: رادیکالیسم حاصل غفلت از تراژیکاندیشی است. در عالم اندیشه و فلسفه ممکن است رادیکالیسم جالب و پربار باشد، اما در مقام عمل و در عرصهی سیاسی، رادیکالیسم قابل دفاع نیست، چون خرابی به بار میآورد، چون پیوند میخورد با مفهوم خودی و غیرخودی، چون بهجای آنکه ارزشهایی را مشخص کند و به آنها پایبند باشد، صرفاً مصادیقی را مشخص و نفی میکند. و چون استوار بر سادهسازی و نگاه غیرپیچیده به واقعیت پیچیده است.
📝از متن میزگردی دربارهی قطبیشدن جامعهی ایران با حضور امیر مازیار، حسین شیخرضایی و بابک عباسی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
امیر مازیار: تفکر انتقادی که مبنای گفتوگو باید باشد و لازمهاش محاسبهگری و اتکا به عقلانیت است، در فضای فکری جامعهی ما ضعیف و کمرمق شده است. مراجعی وجود ندارند که تفکر انتقادی را ترویج کنند و جامعه به آنها رجوع کند. در انتخابات اخیر چه کسی که مخالف شرکت بود و چه کسی که موافق شرکت، هر دو فکر میکردند حرفشان تنها حرف درست است، و این یعنی ما راه گفتوگو را اصلا بلد نیستیم.
حسین شیخرضایی: من با رادیکالیسم، در ماهیت امر، مشکلی ندارم. رادیکالیسم را اینطور میفهمم که فرد به دنبال هدف رادیکال، یعنی تغییر ساختاری و بنیادی، باشد. رادیکالیسم به این معنی همیشه موتور محرک است. متفکران و روشنفکران چپ همیشه درصدی رادیکال هستند و مرزها را جلو میبرند و بعد از مدتی عموم مردم پشتسر آنها حرکت میکنند. رادیکالیسم سیاسی حتا میتواند مثبت باشد. چیزی که بهنظرم منفی و متفاوت از رادیکالیسم است، افراطگرایی است. آن چیزی که من در جامعه احساسش میکنم روحیهی افراطگرایی است. افراطگرایی، نتیجهی نگاهی رمانتیک به امر سیاسی است. به این معنا که انگار مرز بین درست و نادرست، مرز بین پلید و تمیز، و مرز بین سمت درست تاریخ و سمت غلط تاریخ، بسیار روشن است.
بابک عباسی: رادیکالیسم حاصل غفلت از تراژیکاندیشی است. در عالم اندیشه و فلسفه ممکن است رادیکالیسم جالب و پربار باشد، اما در مقام عمل و در عرصهی سیاسی، رادیکالیسم قابل دفاع نیست، چون خرابی به بار میآورد، چون پیوند میخورد با مفهوم خودی و غیرخودی، چون بهجای آنکه ارزشهایی را مشخص کند و به آنها پایبند باشد، صرفاً مصادیقی را مشخص و نفی میکند. و چون استوار بر سادهسازی و نگاه غیرپیچیده به واقعیت پیچیده است.
📝از متن میزگردی دربارهی قطبیشدن جامعهی ایران با حضور امیر مازیار، حسین شیخرضایی و بابک عباسی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
Forwarded from تکامل و فلسفه
رضایت از زندگی: ژنتیک یا محیط؟
آیا شادکامی و رضایت از زندگی محصول ژنهاست؟ یا محصول زیستن در جامعهای که در آن زیست میکنیم؟ یا محصول تجربههایمان است در مسیر زندگی؟
آگاهی از پاسخ به این پرسشها، میتواند اثراتی، هرچند اندک، بر نگرش ما به زندگی داشته باشد. همچنین شاید بر برخی انتخابهای افراد (مثلاً مهاجرت، طلاق، ازدواج،...) اثر گذارد. و شاید بر نحوهی مواجههی ما با برخی رویدادهایی که انتخاب نکردهایم اما با آنها مواجه شدهایم (برخی بیماریها، تصادفها، جنگ،...) نیز اثراتی داشته باشد.
پاسخ اجمالی برخی پرسشها در این راستا را با مراجعه به چند مقالهی مروری از رنه ماتوس، که از ویراستاران نشریهی اروپایی شخصیت است و پژوهشهای زیادی در زمینهی ژنتیک شخصیت انجام داده، بخوانیم.
یک. به چه میزان تیپ شخصیتی ما بر رضایت از زندگی اثر دارد؟ دادهها گواهی میدهند که در عموم مردم، و در بیشتر موارد، رضایت از زندگی به ویژگیهای شخصیتی ربط دارد. خبر بد اینکه رویدادهای خوشایند نمیتوانند به تنهایی، اثرات درازمدتی بر رضایت از زندگی داشته باشند، و خبر خوب اینکه رویدادهای ناگوار نیز نمیتوانند به تنهایی مانعی بر رضایت از زندگی باشند.
به خلاف تصور رایج که مردم (عدم)رضایت از زندگی را نتیجهی تغییراتی بزرگ میدانند، یافتهها نشان میدهند که در عموم مردم رویدادهای بزرگ مانند ازدواج، طلاق، و مهاجرت عاملی بر ایجاد تغییرات اساسی در رضایت از زندگی نیستند. فردی که از زندگی رضایت چندانی ندارد بعید است مهاجرت اثرات عمیق مثبتی بر بهزیستی او داشته باشد. ازدواج و طلاق نیز همچنین. [البته اینها دادههای آماری است. به عبارتی شاید برای برخی افراد تغییرات بزرگ اثری ماندگار بر رضایت از زندگی داشته باشد اما همبستگی قویای میان این دو مشاهده نشده است. به عبارتی در کوتاهمدت اثراتی مشاهده میشود اما در درازمدت خیر.]
دو. اما اگر ویژگیهای شخصیتی، تابع ژنهای ما باشند این دادهها برای آنان که از زندگی رضایت چندانی ندارند ناامیدکننده به نظر میرسد. خبر بد برای این دسته آن است که واقعاً ژنها نقش مهمی در ویژگیهای شخصیتی ما دارند. اما خبر خوب اینکه تمامی شخصیت را ژنتیک تعیین نمیکند.
شواهد نشان میدهند همهی خصیصههای ما تا حدی متأثر از ژنتیکاند، اما این بدان معنا نیست که ژنها صفات ما را متعین میکنند. ما همانند سایر ارگانیسمها برای تطابق با محیط، فعالانه تلاش میکنیم و در این تلاش و مواجههی مستمر است که هر کدام از ما شخصیتهای منحصربهفردی پیدا میکنیم.
سه. یافتههای تجربی نشان میدهند که طی زمان ویژگیهای شخصیتی تغییر میکنند. بسیاری از افراد میانسال نسبت به جوانان وظیفهشناسترند. احساسات منفی نیز در میان افراد میانسال اندکی کمتر دیده میشود. این یافته، پیامِ انگیزهبخشیست برای برخی جوانان که از زندگی رضایت چندانی ندارند.
دادههای دیگری نشان میدهند در یکسوم بزرگسالان تمامی ویژگیهای شخصیتی طی چند سال تغییر میکنند. از هر ۱۰ بزرگسال، ۹ نفر در حداقل یکی از «پنج ویژگی بزرگ شخصیت» در چند سال آینده تغییر خواهند کرد. البته کسی که برخی نمرههای شخصیتی او به نحوی افراطی زیاد یا کم است، مثلاً نمرهی برونگرایی بسیار بالایی دارد احتمال تغییر در آن خصیصه در او طی زمان کمتر است.
این داده برای عموم مردم امیدبخش است. ماتوس معتقد است که رضایت از زندگی را باید به عنوان یک ویژگی شخصیتی در نظر گرفت که هرچند مبتنی بر خصیصههای ژنتیکیست اما قابل تغییر است.
چهار. توصیهی دیگری از ماتوس که ممکن است به کار بیاید این است که کلیشهها و تصورات قالبی، مبنی بر وجود شخصیتهای خاص در ملیتها و قومیتها نادرست است. باید از اینکه ما ایرانیها به لحاظ شخصیتی فلانطور هستیم و مردم فلان کشور فلانطور، گذر کنیم زیرا دادههای تجربی از آن حمایت نمیکنند. به عبارتی ما نیز باید این دادهها را جدی بگیریم.
جمعبندی
مثالی بزنیم. میزان ژنتیکی بودن خصیصهی شخصیتیِ رضایتمندی، بیشتر به "وزن" بدن شباهت دارد تا به "قد". ترکیب ژنتیکی بر وزن ما اثر دارد اما با تغییر در رژیم غذایی امکان تغییر در وزن را داریم. همچنین زیستن در محیطی مملو از غذاهای ناسالم میتواند عاملی برای اضافه وزن باشد و برعکس، نبود آنها مانعی است بر اضافه وزن. جدا از وظیفهی شخصی هر فرد برای اجتناب از مواد غذایی ناسالم، وظیفهی دولتها ایجاد بازاری با غذاهای سالم است.
به نحوی مشابه میتوان گفت «یگانه» وظیفهی غایی دولتها ایجاد اتمسفر شکوفایی است؛ اتمسفری که امکان تقویت خصیصهی شخصیتیِ رضایمتندی از زندگی را برای همهی افراد فراهم کند.
هرچند رضایتمندی از زندگی متأثر از ترکیب ژنتیکیست، اما با تغییر در شرایط زندگی و مهمتر از آن، با تغییر در شرایط اجتماعی میتوان بر رضایت خود و عموم جامعه افزود.
هادی صمدی
@evophilosophy
آیا شادکامی و رضایت از زندگی محصول ژنهاست؟ یا محصول زیستن در جامعهای که در آن زیست میکنیم؟ یا محصول تجربههایمان است در مسیر زندگی؟
آگاهی از پاسخ به این پرسشها، میتواند اثراتی، هرچند اندک، بر نگرش ما به زندگی داشته باشد. همچنین شاید بر برخی انتخابهای افراد (مثلاً مهاجرت، طلاق، ازدواج،...) اثر گذارد. و شاید بر نحوهی مواجههی ما با برخی رویدادهایی که انتخاب نکردهایم اما با آنها مواجه شدهایم (برخی بیماریها، تصادفها، جنگ،...) نیز اثراتی داشته باشد.
پاسخ اجمالی برخی پرسشها در این راستا را با مراجعه به چند مقالهی مروری از رنه ماتوس، که از ویراستاران نشریهی اروپایی شخصیت است و پژوهشهای زیادی در زمینهی ژنتیک شخصیت انجام داده، بخوانیم.
یک. به چه میزان تیپ شخصیتی ما بر رضایت از زندگی اثر دارد؟ دادهها گواهی میدهند که در عموم مردم، و در بیشتر موارد، رضایت از زندگی به ویژگیهای شخصیتی ربط دارد. خبر بد اینکه رویدادهای خوشایند نمیتوانند به تنهایی، اثرات درازمدتی بر رضایت از زندگی داشته باشند، و خبر خوب اینکه رویدادهای ناگوار نیز نمیتوانند به تنهایی مانعی بر رضایت از زندگی باشند.
به خلاف تصور رایج که مردم (عدم)رضایت از زندگی را نتیجهی تغییراتی بزرگ میدانند، یافتهها نشان میدهند که در عموم مردم رویدادهای بزرگ مانند ازدواج، طلاق، و مهاجرت عاملی بر ایجاد تغییرات اساسی در رضایت از زندگی نیستند. فردی که از زندگی رضایت چندانی ندارد بعید است مهاجرت اثرات عمیق مثبتی بر بهزیستی او داشته باشد. ازدواج و طلاق نیز همچنین. [البته اینها دادههای آماری است. به عبارتی شاید برای برخی افراد تغییرات بزرگ اثری ماندگار بر رضایت از زندگی داشته باشد اما همبستگی قویای میان این دو مشاهده نشده است. به عبارتی در کوتاهمدت اثراتی مشاهده میشود اما در درازمدت خیر.]
دو. اما اگر ویژگیهای شخصیتی، تابع ژنهای ما باشند این دادهها برای آنان که از زندگی رضایت چندانی ندارند ناامیدکننده به نظر میرسد. خبر بد برای این دسته آن است که واقعاً ژنها نقش مهمی در ویژگیهای شخصیتی ما دارند. اما خبر خوب اینکه تمامی شخصیت را ژنتیک تعیین نمیکند.
شواهد نشان میدهند همهی خصیصههای ما تا حدی متأثر از ژنتیکاند، اما این بدان معنا نیست که ژنها صفات ما را متعین میکنند. ما همانند سایر ارگانیسمها برای تطابق با محیط، فعالانه تلاش میکنیم و در این تلاش و مواجههی مستمر است که هر کدام از ما شخصیتهای منحصربهفردی پیدا میکنیم.
سه. یافتههای تجربی نشان میدهند که طی زمان ویژگیهای شخصیتی تغییر میکنند. بسیاری از افراد میانسال نسبت به جوانان وظیفهشناسترند. احساسات منفی نیز در میان افراد میانسال اندکی کمتر دیده میشود. این یافته، پیامِ انگیزهبخشیست برای برخی جوانان که از زندگی رضایت چندانی ندارند.
دادههای دیگری نشان میدهند در یکسوم بزرگسالان تمامی ویژگیهای شخصیتی طی چند سال تغییر میکنند. از هر ۱۰ بزرگسال، ۹ نفر در حداقل یکی از «پنج ویژگی بزرگ شخصیت» در چند سال آینده تغییر خواهند کرد. البته کسی که برخی نمرههای شخصیتی او به نحوی افراطی زیاد یا کم است، مثلاً نمرهی برونگرایی بسیار بالایی دارد احتمال تغییر در آن خصیصه در او طی زمان کمتر است.
این داده برای عموم مردم امیدبخش است. ماتوس معتقد است که رضایت از زندگی را باید به عنوان یک ویژگی شخصیتی در نظر گرفت که هرچند مبتنی بر خصیصههای ژنتیکیست اما قابل تغییر است.
چهار. توصیهی دیگری از ماتوس که ممکن است به کار بیاید این است که کلیشهها و تصورات قالبی، مبنی بر وجود شخصیتهای خاص در ملیتها و قومیتها نادرست است. باید از اینکه ما ایرانیها به لحاظ شخصیتی فلانطور هستیم و مردم فلان کشور فلانطور، گذر کنیم زیرا دادههای تجربی از آن حمایت نمیکنند. به عبارتی ما نیز باید این دادهها را جدی بگیریم.
جمعبندی
مثالی بزنیم. میزان ژنتیکی بودن خصیصهی شخصیتیِ رضایتمندی، بیشتر به "وزن" بدن شباهت دارد تا به "قد". ترکیب ژنتیکی بر وزن ما اثر دارد اما با تغییر در رژیم غذایی امکان تغییر در وزن را داریم. همچنین زیستن در محیطی مملو از غذاهای ناسالم میتواند عاملی برای اضافه وزن باشد و برعکس، نبود آنها مانعی است بر اضافه وزن. جدا از وظیفهی شخصی هر فرد برای اجتناب از مواد غذایی ناسالم، وظیفهی دولتها ایجاد بازاری با غذاهای سالم است.
به نحوی مشابه میتوان گفت «یگانه» وظیفهی غایی دولتها ایجاد اتمسفر شکوفایی است؛ اتمسفری که امکان تقویت خصیصهی شخصیتیِ رضایمتندی از زندگی را برای همهی افراد فراهم کند.
هرچند رضایتمندی از زندگی متأثر از ترکیب ژنتیکیست، اما با تغییر در شرایط زندگی و مهمتر از آن، با تغییر در شرایط اجتماعی میتوان بر رضایت خود و عموم جامعه افزود.
هادی صمدی
@evophilosophy
Psychology Today
What Makes People Satisfied With Their Lives?
Being well-off, socially supported, and healthy can help us feel satisfied with life. But the most important reasons that some are more satisfied than others lie somewhere else.
Forwarded from مهمات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سجاد جان دیدار به قیامت.
روحت شاد باشه
شهید پدافند هوایی سجاد منصوری
روحت در آرامش
🔗 Reza_Mad (@maysam21901)
روحت شاد باشه
شهید پدافند هوایی سجاد منصوری
روحت در آرامش
🔗 Reza_Mad (@maysam21901)
Forwarded from تجربه بودن | محمود مقدّسی
.
▫️پذیرش خود؟ واقعاً؟
پذیرشِ خود، ایده رهاییبخش امّا بسیار گنگ و چالشبرانگیزی است: "بله، خیلی خوب است که خودم را بپذیرم و به اینهمه جنگ بیهوده در درون و بیرونم پایان بدهم. خیلی خوب است که با خودم کنار بیایم و مدام خودم را قضاوت نکنم، مقایسه نکنم، هُل ندهم و بیقدر نکنم. امّا نمیشود. اگر قرار باشد خودم را بپذیرم، یعنی باید تنبلیها، ناتوانیها، ضعیف بودنها و "همین بودن"هایم را هم بپذیرم؟ پس چه کسی رشد کند؟ چه کسی خودش را اصلاح کند؟ چه کسی موفقتر بشود؟ یعنی بپذیرم اینم و راضی باشم؟ نه، رهاییبخشیاش به پای دشواری و ناکامکنندگیاش نمیرسد".
همین است که میگویم ایده پذیرش خود بسیار گنگ و چالشبرانگیز است. امّا قصه چیست؟ پذیرش خود یعنی چه و آیا نهایتش به همینجایی میرسد که در بالا گفتم؟ ایدهای میشود نپذیرفتنی و صرفاً قابل توصیه به دیگران تا بعد از ناکامیها کمتر دردشان بگیرد؟ نه، اینطور نیست. پذیرش خود، ایده بیفایدهای نیست ولی ایدهای هم نیست که هر کسی و در هر زمانی توان فهم و کنار آمدن با آن را داشته باشد.
پذیرش خود یعنی من نقاط ضعف و قوتی دارم اما بد یا فاجعه نیستم. یعنی در هر مقطع همه تلاشم را میکنم امّا نمیتوانم از خودم جلو بزنم و کسی بشوم غیر از آنی که در این مقطع میتوانم باشم. یعنی من هرچند در کودکی آسیب دیدهام، امّا فقط میتوانم آگاهی کسب کنم و کمک بگیرم تا رشد کنم، امّا نمیتوانم طوری زندگی کنم که انگار هیچ کدام از آنها اتفاق نیفتاده. پذیرش خود یعنی سوال کردن به جای قضاوت کردن. اگر میگویم تنبلی کردم، یعنی چه؟ چیزی را نمیخواستم ولی داشتم خودم را هُل میدادم و روانم پس میزد؟ اگر بعداً فهمیدم جایی خطا کردم، یعنی از قبل هم بدون تجربه میتوانستم تشخیص بدهم و ندادم؟ پذیرش خود یعنی من میتوانم تغییر کنم امّا این آدمِ در مسیر هرقدر کُند و باخطا میرود خوب است، همه آنی است که اکنون تن و روان و شرایطم میکشد که باشم و قطبنمایم هرچه که هست بهترین مسیری را که ظرفیت پذیرشاش را دارم به من نشان میدهد. بعداً شاید بیشتر فهمیدم و خودم را اصلاح کردم. پذیرش خود یعنی در مسیر بودن امّا این آدمِ در مسیر را همهتوان یا همهدان ندانستن و به او و تاریخچه و رنجها و محدودیتهایش احترام گذاشتن. و این ایدهای است که کار میکند.
پانوشت: گاهی فکر میکنم تنها زمانی که آدم خودش را به این معنا میپذیرد امکان اصلاح و تغییر برایش فراهم میشود.
@TheWorldasISee
▫️پذیرش خود؟ واقعاً؟
پذیرشِ خود، ایده رهاییبخش امّا بسیار گنگ و چالشبرانگیزی است: "بله، خیلی خوب است که خودم را بپذیرم و به اینهمه جنگ بیهوده در درون و بیرونم پایان بدهم. خیلی خوب است که با خودم کنار بیایم و مدام خودم را قضاوت نکنم، مقایسه نکنم، هُل ندهم و بیقدر نکنم. امّا نمیشود. اگر قرار باشد خودم را بپذیرم، یعنی باید تنبلیها، ناتوانیها، ضعیف بودنها و "همین بودن"هایم را هم بپذیرم؟ پس چه کسی رشد کند؟ چه کسی خودش را اصلاح کند؟ چه کسی موفقتر بشود؟ یعنی بپذیرم اینم و راضی باشم؟ نه، رهاییبخشیاش به پای دشواری و ناکامکنندگیاش نمیرسد".
همین است که میگویم ایده پذیرش خود بسیار گنگ و چالشبرانگیز است. امّا قصه چیست؟ پذیرش خود یعنی چه و آیا نهایتش به همینجایی میرسد که در بالا گفتم؟ ایدهای میشود نپذیرفتنی و صرفاً قابل توصیه به دیگران تا بعد از ناکامیها کمتر دردشان بگیرد؟ نه، اینطور نیست. پذیرش خود، ایده بیفایدهای نیست ولی ایدهای هم نیست که هر کسی و در هر زمانی توان فهم و کنار آمدن با آن را داشته باشد.
پذیرش خود یعنی من نقاط ضعف و قوتی دارم اما بد یا فاجعه نیستم. یعنی در هر مقطع همه تلاشم را میکنم امّا نمیتوانم از خودم جلو بزنم و کسی بشوم غیر از آنی که در این مقطع میتوانم باشم. یعنی من هرچند در کودکی آسیب دیدهام، امّا فقط میتوانم آگاهی کسب کنم و کمک بگیرم تا رشد کنم، امّا نمیتوانم طوری زندگی کنم که انگار هیچ کدام از آنها اتفاق نیفتاده. پذیرش خود یعنی سوال کردن به جای قضاوت کردن. اگر میگویم تنبلی کردم، یعنی چه؟ چیزی را نمیخواستم ولی داشتم خودم را هُل میدادم و روانم پس میزد؟ اگر بعداً فهمیدم جایی خطا کردم، یعنی از قبل هم بدون تجربه میتوانستم تشخیص بدهم و ندادم؟ پذیرش خود یعنی من میتوانم تغییر کنم امّا این آدمِ در مسیر هرقدر کُند و باخطا میرود خوب است، همه آنی است که اکنون تن و روان و شرایطم میکشد که باشم و قطبنمایم هرچه که هست بهترین مسیری را که ظرفیت پذیرشاش را دارم به من نشان میدهد. بعداً شاید بیشتر فهمیدم و خودم را اصلاح کردم. پذیرش خود یعنی در مسیر بودن امّا این آدمِ در مسیر را همهتوان یا همهدان ندانستن و به او و تاریخچه و رنجها و محدودیتهایش احترام گذاشتن. و این ایدهای است که کار میکند.
پانوشت: گاهی فکر میکنم تنها زمانی که آدم خودش را به این معنا میپذیرد امکان اصلاح و تغییر برایش فراهم میشود.
@TheWorldasISee
Forwarded from ماهنامه اندیشه پویا
📝میزگردی دربارهی قطبیشدن جامعهی ایران با حضور امیر مازیار، حسین شیخرضایی و بابک عباسی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
نظرت دربارهی تفاوت کیفی میان دو نسل [دهۀ پنجاه و دهۀ هفتاد] چیست؟ به نظرت نگرههای متفاوتی میان این دو نسل وجود دارد، و اگر وجود دارد این نگرهها چه چارچوبی دارند؟
بابک عباسی:
🔹در ابتدا بگویم که ما تجربهی فکری خودمان را روایت میکنیم که ممکن است تعمیمپذیر نباشد اما از دل آن میتوان به تصویر مشخصی دربارهی افکار یک نسل نزدیک شد. من توزیع سنی رأی دهندگان در انتخابات اخیر را مبنای بحث قرار میدهم، چراکه بهنظرم معنادار بود. مطابق این توزیع سنی، هرچقدر سن افراد کمتر بود مشارکتشان هم کمتر بود و با بالاتر رفتن سن، شیب مشارکت هم بالا میرفت. برای همین هم این سخن مطرح شد که در ۱۳۷۶، جوانترها دست بزرگترها را گرفتند و پای صندوق رأی بردند و در ۱۴۰۱ بزرگترها سعی کردند دست جوانترها را بگیرند و پای صندوق رأی ببرند.
🔹دربارهی ویژگیهای دههی هفتادیها تحلیلهایی ارائه میشود؛ اینکه مثلاً شجاع و بیپروا هستند، و من نمیدانم دربارهی این مشاهدات جسته و گریخته، پیمایشی انجام شده یا نه. اما ویژگیهای نسل خودم را بر اساس تجربهی زیستهام میتوانم روایت کنم. نسل ما با فضای فکری و روشنفکری کشور در دههی هفتاد و مجلاتی که منتشر میشد، رویی به جهان سنت، ایدئولوژي و اسلامگرایی داشت و رویی به جهان مدرن؛ و این ما را آستانهنشین کرد. هم میتوانستیم با پدرمانمان و نسل قبل همزبانی کنیم و هم با فضای جدید. آن آستانهنشینی ویژگیای از جنس کنشگر مرزی به ما میداد که اینروزها دربارهاش صحبت میشود. کسی که میتواند میان دو قطب رفتوآمد کند و نقشی مصلحتگرایانه ایفا کند.
🔹نسل دههی پنجاهی به دلیل تجربیات انباشته خصوصاً از دوم خرداد ۱۳۷۶ به بعد، در مقایسهی با نسل بعد، دنیا را پیچیدهتر میبیند. نسل دههی هفتاد در خانوادهای بزرگ شده که تنشهایش را پیشتر پدر و مادر او گذراندهاند. پیچیدهبینی نتیجهی تحولات فکری بزرگی بود که آن نسل از سر گذراند و شاهدش بود. ما نسلی بودیم که فیلم ساختن و در ادامه تحولات فکری آدمی مثل محسن مخملباف جلوی چشممان بود. ما در تجربهی فکری دکتر سروش حضور داشتیم و قبضوبسطها را تجربه کردیم. بنابراین ما مسائل را پیچیدهتر میبینیم و قدرت همسخنی و مصالحه و مذاکره و فهمیدن اینکه در ذهن دیگری چه میگذرد در ما قویتر است. تحولات و تجربیات سال ۱۴۰۱ با شتابزدگی و سهلوآسان دیدن امور همراه بود، که ویژگی عمومیتری در نسل دههی هفتادی است. اما نسل ما با تجربهای که داشته تخیل فعالتری نسبت به بچههای دههی هفتادی دارد و با همین تجربه و تخیل است که میتواند همسخن با حافظ بگوید: «مبین به سیبِ زنخدان، که چاه در راه است/ کجا روی همی ای دل بدین شتاب، کجا.»
@eudemonia
▪️ادامه در فرستۀ بعدی..
بابک عباسی:
🔹در ابتدا بگویم که ما تجربهی فکری خودمان را روایت میکنیم که ممکن است تعمیمپذیر نباشد اما از دل آن میتوان به تصویر مشخصی دربارهی افکار یک نسل نزدیک شد. من توزیع سنی رأی دهندگان در انتخابات اخیر را مبنای بحث قرار میدهم، چراکه بهنظرم معنادار بود. مطابق این توزیع سنی، هرچقدر سن افراد کمتر بود مشارکتشان هم کمتر بود و با بالاتر رفتن سن، شیب مشارکت هم بالا میرفت. برای همین هم این سخن مطرح شد که در ۱۳۷۶، جوانترها دست بزرگترها را گرفتند و پای صندوق رأی بردند و در ۱۴۰۱ بزرگترها سعی کردند دست جوانترها را بگیرند و پای صندوق رأی ببرند.
🔹دربارهی ویژگیهای دههی هفتادیها تحلیلهایی ارائه میشود؛ اینکه مثلاً شجاع و بیپروا هستند، و من نمیدانم دربارهی این مشاهدات جسته و گریخته، پیمایشی انجام شده یا نه. اما ویژگیهای نسل خودم را بر اساس تجربهی زیستهام میتوانم روایت کنم. نسل ما با فضای فکری و روشنفکری کشور در دههی هفتاد و مجلاتی که منتشر میشد، رویی به جهان سنت، ایدئولوژي و اسلامگرایی داشت و رویی به جهان مدرن؛ و این ما را آستانهنشین کرد. هم میتوانستیم با پدرمانمان و نسل قبل همزبانی کنیم و هم با فضای جدید. آن آستانهنشینی ویژگیای از جنس کنشگر مرزی به ما میداد که اینروزها دربارهاش صحبت میشود. کسی که میتواند میان دو قطب رفتوآمد کند و نقشی مصلحتگرایانه ایفا کند.
🔹نسل دههی پنجاهی به دلیل تجربیات انباشته خصوصاً از دوم خرداد ۱۳۷۶ به بعد، در مقایسهی با نسل بعد، دنیا را پیچیدهتر میبیند. نسل دههی هفتاد در خانوادهای بزرگ شده که تنشهایش را پیشتر پدر و مادر او گذراندهاند. پیچیدهبینی نتیجهی تحولات فکری بزرگی بود که آن نسل از سر گذراند و شاهدش بود. ما نسلی بودیم که فیلم ساختن و در ادامه تحولات فکری آدمی مثل محسن مخملباف جلوی چشممان بود. ما در تجربهی فکری دکتر سروش حضور داشتیم و قبضوبسطها را تجربه کردیم. بنابراین ما مسائل را پیچیدهتر میبینیم و قدرت همسخنی و مصالحه و مذاکره و فهمیدن اینکه در ذهن دیگری چه میگذرد در ما قویتر است. تحولات و تجربیات سال ۱۴۰۱ با شتابزدگی و سهلوآسان دیدن امور همراه بود، که ویژگی عمومیتری در نسل دههی هفتادی است. اما نسل ما با تجربهای که داشته تخیل فعالتری نسبت به بچههای دههی هفتادی دارد و با همین تجربه و تخیل است که میتواند همسخن با حافظ بگوید: «مبین به سیبِ زنخدان، که چاه در راه است/ کجا روی همی ای دل بدین شتاب، کجا.»
@eudemonia
▪️ادامه در فرستۀ بعدی..
▪️ادامه از فرستهٔ قبلی
🔹یکی از تجربیات فکری ما که قابل انتقال به نسل جدید است، همین پیچیده دیدن امور و بیاعتمادی به ایدههای رادیکال برای تغییر دنیاست. مسائل انسانی همیشه راهحلهای ساده ندارند و کسی که باور داشته باشد راهحلهای رادیکال برای مسائل انسانی وجود دارد، واقعیت پیچیده را نادیده میگیرد.
🔹مایلم اینجا از ایدۀ تراژیکاندیشی که متفکری امریکایی به نام رابرت کاپلان مطرح کرده است، استفاده کنم. به گفتۀ کاپلان تراژیکاندیشی یعنی پی بردن به این که دنیا در ذات خودش بغرنجی لاینحلی دارد و با تلاشهای انسانی نمیشود آنها را یکباره حل کرد. او از شوپنهاور که استاد بزرگ تراژیکاندیشی است نقل میکند که ناکامی قانون کلی زندگی است و تراژدی بیهودگی تمام تلاشهای بشری را آشکار میکند. اصلا آموزۀ جهان دیگر در ادیان بیان دیگری از این حقیقت است که در این جهان نه بهشت داریم نه میشود بهشتی ساخت. تراژیکاندیشی یعنی اذعان به تضاد بنیادین برخی ارزشها(چنانکه آیزیا برلین میگفت). و ناگزیر بودن چشمپوشی از خیری در ازای خیری دیگر. میشود این را ناگزیر بودن انتخاب میان بد و بدتر هم دانست. و عجیب است که چند سالی است در گفتوگوهایمان اگر کسی بگوید سیاست عرصهی انتخاب میان بد و بدتر است، به محض اینکه واژهی «بد و بدتر» را بگوید، چماقی بالا میرود که دیگر جلوی ما از بد و بدتر حرف نزن. در حالیکه در زندگی روزمره و صبح تا شب ما کاری غیر از انتخاب میان بد و بدتر انجام نمیدهیم.
🔹ترجیعبند کتاب کاپلان این است که تراژیکاندیشی راهی است برای پیشگیری از وقوع تراژدی. جان گری فیلسوف سیاسی معاصر هم در استقبال از کتاب کاپلان مقالهای مینویسد و در آنجا میکوشد اصلی همانند اصل ویلیام اُکام صورتبندی کند. اُکام میگفت در فلسفهورزی و نظریهپردازی بکوشید که برتعداد موجودات عالم نیفزایید. جان گری با الهام از ایدۀ کاپلان میگوید مراقب باشیم تا بر تراژدیهای عالم نیفزاییم. واقعیت آن است که برخی تصمیمها و کارهای ما پیامدهای ناخواسته و تراژیکی دارند و تراژیکاندیشی به این معنا میتواند مانع تکرار تراژدی شود.
از میزگرد «از رادیکالیسم تا تراژیکاندیشی» با حضور: حسین شیخرضایی، بابک عباسی، امیر مازیار
اندیشهٔ پویا، ش ۹۲، مهر ۱۴۰۳
@eudemonia
🔹یکی از تجربیات فکری ما که قابل انتقال به نسل جدید است، همین پیچیده دیدن امور و بیاعتمادی به ایدههای رادیکال برای تغییر دنیاست. مسائل انسانی همیشه راهحلهای ساده ندارند و کسی که باور داشته باشد راهحلهای رادیکال برای مسائل انسانی وجود دارد، واقعیت پیچیده را نادیده میگیرد.
🔹مایلم اینجا از ایدۀ تراژیکاندیشی که متفکری امریکایی به نام رابرت کاپلان مطرح کرده است، استفاده کنم. به گفتۀ کاپلان تراژیکاندیشی یعنی پی بردن به این که دنیا در ذات خودش بغرنجی لاینحلی دارد و با تلاشهای انسانی نمیشود آنها را یکباره حل کرد. او از شوپنهاور که استاد بزرگ تراژیکاندیشی است نقل میکند که ناکامی قانون کلی زندگی است و تراژدی بیهودگی تمام تلاشهای بشری را آشکار میکند. اصلا آموزۀ جهان دیگر در ادیان بیان دیگری از این حقیقت است که در این جهان نه بهشت داریم نه میشود بهشتی ساخت. تراژیکاندیشی یعنی اذعان به تضاد بنیادین برخی ارزشها(چنانکه آیزیا برلین میگفت). و ناگزیر بودن چشمپوشی از خیری در ازای خیری دیگر. میشود این را ناگزیر بودن انتخاب میان بد و بدتر هم دانست. و عجیب است که چند سالی است در گفتوگوهایمان اگر کسی بگوید سیاست عرصهی انتخاب میان بد و بدتر است، به محض اینکه واژهی «بد و بدتر» را بگوید، چماقی بالا میرود که دیگر جلوی ما از بد و بدتر حرف نزن. در حالیکه در زندگی روزمره و صبح تا شب ما کاری غیر از انتخاب میان بد و بدتر انجام نمیدهیم.
🔹ترجیعبند کتاب کاپلان این است که تراژیکاندیشی راهی است برای پیشگیری از وقوع تراژدی. جان گری فیلسوف سیاسی معاصر هم در استقبال از کتاب کاپلان مقالهای مینویسد و در آنجا میکوشد اصلی همانند اصل ویلیام اُکام صورتبندی کند. اُکام میگفت در فلسفهورزی و نظریهپردازی بکوشید که برتعداد موجودات عالم نیفزایید. جان گری با الهام از ایدۀ کاپلان میگوید مراقب باشیم تا بر تراژدیهای عالم نیفزاییم. واقعیت آن است که برخی تصمیمها و کارهای ما پیامدهای ناخواسته و تراژیکی دارند و تراژیکاندیشی به این معنا میتواند مانع تکرار تراژدی شود.
از میزگرد «از رادیکالیسم تا تراژیکاندیشی» با حضور: حسین شیخرضایی، بابک عباسی، امیر مازیار
اندیشهٔ پویا، ش ۹۲، مهر ۱۴۰۳
@eudemonia
Forwarded from زمانهٔ برخورد
همه معمولی هستیم
✍🏻 محسن آزموده
بيشتر ما آدمهای معمولی هستيم. يعنی شناخته شده و نابغه و برجسته و بزرگ و سرشناس و... نيستيم. ما آدمهای معمولی به جايی حساب نمیشويم. ديده نمیشويم. اهميت خاصی نداريم، جز برای خانواده و نزديكانمان. صدایمان شنيده نمیشود، مگر وقتی كه دستكم دهها نفر از ما جايی جمع شويم و سر و صدا كنيم. اخبار خاصي نداريم. وقتي مريض میشويم، يا ازدواج میكنيم يا جدا میشويم يا از جایی به جای ديگری سفر میكنيم، بازتابي در رسانهها نداريم. وقتی هم كه میميريم، اتفاق خاصی نمیافتد. ما مثل پيچ و مهرهها يا قطعات كماهميت ماشينهای خيلی بزرگ هستيم، وقتی فرسوده میشويم، به راحتی تعويضمان میكنند. در روزگار جديد به ويژه از سوی سياستمداران و آدمهای مهم، مخصوصا جلوی دوربين رسانهها، خيلی تحويلمان میگيرند. به قول قديمیها هندوانه زير بغلمان میگذارند. ای بسا به روی مبارك نياوريم و از اين تعريف و تمجيدهای الكی خوشخوشانمان هم بشود، اما خودمان میفهميم كه اينها همه از جنس پيزر لای پالان كسی گذاشتن است و هدف ديگری پشت آن. در واقع آنها برای اينكه خودشان بزرگ و در چشم و مهم باشند و بمانند و از مزايای اين جايگاه بهرهمند شوند، بالا بالامان میكنند، وگرنه عاشق چشم و ابرویمان نيستند. در گذشته ما معمولیها در تاريخ هم جایی نداشتيم. تاريخ متعلق به شاهان و سرداران و حاكمان و ملكهها و دانشمندان و اديبان سخنوران و... بود. كسی ما را به حساب نمیآورد. نهايتا سياهی لشكر بوديم، جزو قشون و خيل سلطان. از ابتداي عصر جديد و با ظهور رمان، نويسندگان به تدريج و بنا به علل و دلايلی به روايت زندگی ما روی آوردند و زيست روزمره و معمولا بدون ماجراي خاص ما را به رشته تحرير كشيدند. از دغدغهها و دلهرهها و هراسها و اميدها و آرزوها و خوشیهایمان نوشتند، به همين خاطر مخاطبانی گسترده پيدا كردند. ما خودمان را در صفحهها و سطرهاي رمانها باز میجستيم. در شخصيتهايی كه بسياری آنها را تخيلی میخواندند، اما برای ما واقعیتر از همه قهرمانهای به دست نيامدنی تاريخی است.
اما ما روز به روز و قطعا بهرغم ميل آدمهای مهم، قدرتمندتر شدهايم. به لطف پيشرفتهايی كه صورت گرفته، به لطف رسانهها، به لطف دموكراسی يا هر چيز ديگري. به هر حال از آن بيزباني قبلي خارج شدهايم. گيرم بلد نباشيم مثل آنها روشمند و در چارچوب خودمان را ثبت كنيم، اما به هر حال ما وارد تاريخ شدهايم و ديگر منتظر نمیمانيم كه درباره ما بنويسند. خودمان بايد دست به كار شويم؛ شدهايم. در شبكههای اجتماعی، در هر جا كه دستمان برسد. از خودمان میگوييم و نشان ميدهيم كه آدمها تفاوت چندانی با هم ندارند. حتي آنها كه به ظاهر مهمتر و بزرگتر و والاترند. همه از يك قماشيم. همه معمولی هستيم.
🗞منتشر شده در روزنامه اعتماد
▫️▫️▫️
@zamaneyebarkhord
✍🏻 محسن آزموده
بيشتر ما آدمهای معمولی هستيم. يعنی شناخته شده و نابغه و برجسته و بزرگ و سرشناس و... نيستيم. ما آدمهای معمولی به جايی حساب نمیشويم. ديده نمیشويم. اهميت خاصی نداريم، جز برای خانواده و نزديكانمان. صدایمان شنيده نمیشود، مگر وقتی كه دستكم دهها نفر از ما جايی جمع شويم و سر و صدا كنيم. اخبار خاصي نداريم. وقتي مريض میشويم، يا ازدواج میكنيم يا جدا میشويم يا از جایی به جای ديگری سفر میكنيم، بازتابي در رسانهها نداريم. وقتی هم كه میميريم، اتفاق خاصی نمیافتد. ما مثل پيچ و مهرهها يا قطعات كماهميت ماشينهای خيلی بزرگ هستيم، وقتی فرسوده میشويم، به راحتی تعويضمان میكنند. در روزگار جديد به ويژه از سوی سياستمداران و آدمهای مهم، مخصوصا جلوی دوربين رسانهها، خيلی تحويلمان میگيرند. به قول قديمیها هندوانه زير بغلمان میگذارند. ای بسا به روی مبارك نياوريم و از اين تعريف و تمجيدهای الكی خوشخوشانمان هم بشود، اما خودمان میفهميم كه اينها همه از جنس پيزر لای پالان كسی گذاشتن است و هدف ديگری پشت آن. در واقع آنها برای اينكه خودشان بزرگ و در چشم و مهم باشند و بمانند و از مزايای اين جايگاه بهرهمند شوند، بالا بالامان میكنند، وگرنه عاشق چشم و ابرویمان نيستند. در گذشته ما معمولیها در تاريخ هم جایی نداشتيم. تاريخ متعلق به شاهان و سرداران و حاكمان و ملكهها و دانشمندان و اديبان سخنوران و... بود. كسی ما را به حساب نمیآورد. نهايتا سياهی لشكر بوديم، جزو قشون و خيل سلطان. از ابتداي عصر جديد و با ظهور رمان، نويسندگان به تدريج و بنا به علل و دلايلی به روايت زندگی ما روی آوردند و زيست روزمره و معمولا بدون ماجراي خاص ما را به رشته تحرير كشيدند. از دغدغهها و دلهرهها و هراسها و اميدها و آرزوها و خوشیهایمان نوشتند، به همين خاطر مخاطبانی گسترده پيدا كردند. ما خودمان را در صفحهها و سطرهاي رمانها باز میجستيم. در شخصيتهايی كه بسياری آنها را تخيلی میخواندند، اما برای ما واقعیتر از همه قهرمانهای به دست نيامدنی تاريخی است.
اما ما روز به روز و قطعا بهرغم ميل آدمهای مهم، قدرتمندتر شدهايم. به لطف پيشرفتهايی كه صورت گرفته، به لطف رسانهها، به لطف دموكراسی يا هر چيز ديگري. به هر حال از آن بيزباني قبلي خارج شدهايم. گيرم بلد نباشيم مثل آنها روشمند و در چارچوب خودمان را ثبت كنيم، اما به هر حال ما وارد تاريخ شدهايم و ديگر منتظر نمیمانيم كه درباره ما بنويسند. خودمان بايد دست به كار شويم؛ شدهايم. در شبكههای اجتماعی، در هر جا كه دستمان برسد. از خودمان میگوييم و نشان ميدهيم كه آدمها تفاوت چندانی با هم ندارند. حتي آنها كه به ظاهر مهمتر و بزرگتر و والاترند. همه از يك قماشيم. همه معمولی هستيم.
🗞منتشر شده در روزنامه اعتماد
▫️▫️▫️
@zamaneyebarkhord