Telegram Web
Forwarded from Cinémathèque
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
À vendredi, Robinson AKA See You Friday, Robinson (2022)

@Ciinematheque
دو مستند درباره‌ی گلستان، یکی از محمد عبدی، چند سال پیش که حتماً آن را دیدید، و دومی مستندی که میترا فراهانی پارسال منتشر کرده و احتمالاً هنوز ندیده باشید، که در آن ژان‌لوک‌گُدار و ابراهیم گلستان در مکاتبه با یک‌دیگر به تصویر آمدند.
این دو مستند دو چهره‌ی جداگانه از گلستان را نشان می‌دهد: در اولی خودش را لو نمی‌دهد، سخت است، و راحت نیست، چون سطح و وزن و شعورِ مستندسازش را می‌شناسد، و به‌اقتضای کادرِ او خودش را برملا می‌کند؛ و در دومی که در مقابلِ فتنه‌ی فراهانی و سماجتِ گُدار بر بینش‌اش از زندگی و مرگ، خودش را کاملاً عریان کرده‌است، و درنهایت یک سال پس از یوتانازیِ گُدار و ریلیز شدنِ مستند، چاره‌ای ندارد جز آن‌که به مرگ آری بگوید‌.
چند روزی است که در یادداشت‌های روزانه‌ی هاینریش شِنکِر، متفکرِ بی‌مانندِ موسیقیِ غربی می‌لولیدم، تااین‌که امروز صبح با یکی از یادداشت‌های کوتاهِ او از جا پریدم. یادداشتی که در ۶ مارچِ ۱۹۱۵ در دفترش ثبت کرده‌ و بنیادِ اسنادِ شِنکِر آن‌ها را بر-خط در اختیار گذاشته است. من حینِ کار روی واژه‌نامه، فرهنگِ اصطلاحات، و پیوست‌ها برای تکمیلِ پروژه‌ی ترجمه‌ام از Die Kunst des Vortrags (the Art of Rhetorical Performance) با این یادداشت برخوردم. [امیدوارم تا آخرِ شهریور کارِ مطابقه‌ی اصطلاحات و نمونه‌ها که دوست‌ام مهران زحمتِ آن را می‌کشد به پایان برسد تا کتاب را به ناشر بسپارم؛ باری. بگذریم]

در انتهای یادداشت شِنکِر نوشته:
Of greater import is another article, in the Wiener Mittags-Zeitung, which is disposed to explaining the convergence of Islam with Germany on the basis of morality! [ترجمه به انگلیسی از مارکو دایزینگر است]

درست است. مقاله درباره‌ی هم‌گراییِ آلمان و اسلام برمبنای اخلاقیات است که شِنکِر به آن توجهِ ویژه‌تری نسبت به سایرِ مقالاتِ این شماره از خود نشان داده. کنج‌کاو شدم و اصلِ مقاله را یافتم و دست‌وپاشکسته و بعضاً با استفاده از موتورهای مترجم به انگلیسی فهمیدم که نویسنده‌ی مقاله شخصی است به‌نامِ یُزِف کُهلِر که در «فلسفه‌ی حق»، «مبانیِ حقوقِ بین‌الملل»، «تاریخِ هنر»، «شعر و ادبیات»، «تاریخِ تطبیقیِ حقوق»، «قانون مدنی»، و... فراوان نوشته‌است.
نکته این است که این مقاله و لابد ده‌ها آثارِ دیگر در این حوزه درست زمانی نوشته شده که این‌طرف در خاورِ میانه غوغایی بر پا است. ۱۹۱۵ یعنی ۱۲۹۳ همان سالی است که پس از تاج‌گذاریِ احمدشاه جهان به جنگِ اول دچار می‌شود و رجالِ ایرانی، در صدر: ناصرالملک که خودش خرجِ تاج‌گذاریِ احمدشاه کرده بود، بلافاصله بی‌طرفیِ ایران را در بیانیه‌ای اعلام می‌کند. اما این بی‌طرفی کجا و تجاوزِ قوای بیگانه به ایران، حمله‌ی کردها به مرزهای غربی، و حمله‌ی سپاهیانِ آلمان و ترک به مرزهای جنوبیِ ایران کجا؟
نیز اضافه کنید به این دردسرها، دزدانِ افغان و تاراجِ قریه‌های مرزی را، جدالِ قوای قزاق و یاغیانِ کرد را، طغیانِ قوای بختیاری را، درگیریِ قزاق‌ها در اردبیل با نفراتِ شاهسون را، ناامنی در راه‌های جنوبی را، درگیری‌های قومیِ مسلمانان و کلیمیان را، و...
در چنین زمانه‌ای است که کُهلِر در مقاله‌اش از آینده‌ی اسلام و هم‌افقیِ اخلاقی با اصلِ آلمان سخن می‌گوید. نمی‌توانم در این یادداشتِ تلگرامی بگنجانم که نوشتارِ کُهلِر تا چه ابعادی از آموزه‌های اسلام را به نقد می‌گذارد. حق ارث، حق طلاق، آیین ازدواج، برده‌داری و توضیحِ آن‌که این نوع برده‌داری صرفاً نوعِ خفیفی است از گونه‌ای وابستگیِ خود و غیر، تا ریزترین مسائلِ فقهی. نکته‌ی اصلیِ این مقاله که توجهِ شِنکِر را نیز به خود جلب کرده این است که کُهلِر اسلام را هنوز با همه‌ی نیازهای مدرن هم‌گرا نمی‌داند، اما آینده‌ی اسلام را چرا. اسلامِ فعلی در منطقه اسلامی است پیشامدرن، اما اگر مراتب و مراحلِ مدرنیت را طبقِ طبیعتِ تاریخ بپیماید همان نقشی را در منطقه بازی خواهد کرد که آلمان برای اروپا: عنصرِ وحدت‌بخش. هم‌چنین در زمینه‌ی اقتصاد هنوز باید مراحلِ فساد و تباهیِ اقتصادی را تجربه کند تا بتواند طرحِ بنیادِ اقتصادیِ نوینی دراندازد. آلمان و اسلام هر دو برای اصول تلاش می‌کنند و سودای ساختنِ نظام دارند، و این چیزی است که برای آلمان به‌مثابه‌ی «امرِ تمام‌شده» و برای اسلام [خصوصاً در پیِ اندیشه‌ی مهدویت] به‌مثابه‌ی «امرِ هنوز-نیامده‌» حیات دارد. کُهلِر از غزه بحث می‌کند، از ترکیه و نسبتِ آن با جهانِ مدرن، از اسرائیل و شکافِ اصلیِ دینِ ابراهیمی، و مسائلِ مهمِ دیگر.
اما جمله‌ای که او با آن مقاله را تمام می‌کند جالب‌ترین بود که البته از آلمانی‌های وقت کم نشنیدیم‌اش:
»Der Orient hat lange geschlummert; möge er erwachen und der grossen deutschen Kulturwelt die Hand reichen!«
یعنی: «مشرق‌زمین مدت‌ها است به خواب رفته‌است؛ اما امید است روزی از خواب برخیزد و با جهانِ عظیمِ فرهنگِ آلمانی هم‌گام شود!»
گاهی می‌شود که آن‌قدر از موضوعی حظ و بهره می‌بریم که دهان از گفتنِ چیزی در ستایشِ آن قفل می‌شود. من چند گاهی بیش است که در آرای مهدی‌قلی هدایت پرسه می‌زنم، که همین تازگی [تهران: خنیاگر، ۱۴۰۱] مجمع‌الأدوارش به‌کوشش و بازنویسیِ شهابِ منا بیرون آمده. هر بار آمدم پشیزی بنویسم و این هزت و بهجتی که از مطالعه و تورق‌اش برایم حاصل شده را به اشتراک بگذارم، پشیمان شدم. چون قلم هدر می‌رود. نکاتِ ژرفِ کتاب یکی دو تا نیست آخر. به‌راستی‌که قلم‌اش قصیرۀ مبانی و کثیرۀ معانی است. هر بار که هر مجلدِ کتاب را باز می‌کنی چیزی به شگفتی‌ات وامی‌دارد‌. و چه شخصیتِ ناب و نادری است نگارندۀ این کتاب. در کلِ تاریخِ موسیقیِ‌مان امیرالبیان‌تر از او نمی‌شود سراغ گرفت. در شگفت‌ام که چگونه چنین اصطلاح‌شناسیِ منقّح و منزّهی از کوزۀ طبع‌اش تراویده و در عجب‌ام که تاریخِ موسیقیِ ما چگونه از این‌همه درایت و فراست غافل شده و از اصطلاح‌شناسیِ شکسته‌بسته و الکنِ یک‌مشت شبه‌تئوریسینِ عقب‌مانده [مانندِ پورتراب] رِندِر گرفته!
چطور است که چنین هوش و بینشی تازه امروز بعد از قریبِ ۱۰۰ سال باید از پسِ خاک بیرون بیاید!
مهدی‌قلی هدایت | ۱۲۴۳ - ۱۳۳۴
.
“MUSICAL OFFERING” PROJECT
اجرای کوئینتت الکتروآکوستیک در شش موومان
~
مهران بدخشان | رامتین مختاری | بنان گلکار | پویان احیائی | پوریا رمضانیان
~
چهارشنبه، ۲۹ آذر | ساعت ۱۹:۳۰ | تهران، تجریش: «موزۀ موسیقیِ ایران»
~
جهتِ هماهنگی و رزروِ بلیط با شمارۀ زیر تماس بگیرید:
09383294077 | Telegram
Forwarded from East Music Center
کارگاه آموزشی‌ ویژه تمامی نوازندگان موسیقی کلاسیک غربی
• نوازنده، میانِ رپرتوار و شنونده ‌
‌با "
#پوریا_رمضانیان "

| پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ - ساعت ۱۵ - ۱۹
حضوری در #موزه_موسیقی تهران ، آنلاین و آفلاین

‌بخش اول؛‌
‌فرم و زیباشناسیِ رپرتوار؛ تفسیر در اجرا
‌بخش دوم؛ ‌
بداهه و روان‌شناسیِ صحنه؛ تاثیر در اجرا

‌‌[ ‌با ارائه گواهی معتبر حضور در دوره به زبان انگلیسی‌ ویژه متقاضیان دوره حضوری و آنلاین ]

《علاقمندان می‌توانند به سه روش حضوری در آمفی تئاتر موزه موسیقی تهران (ظرفیت محدود)، آنلاین و آفلاین ثبت‌نام نمایند؛‌》‌
‌ ‌‌

✅️جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر این لینک را لمس نمائید.

مرکز بین‌المللی موسیقی شرق در ایران
@Emcir
@EastMusicCenter
Quasi una Fantasia
• کارگاه آموزشی‌ ویژه تمامی نوازندگان موسیقی کلاسیک غربی • نوازنده، میانِ رپرتوار و شنونده ‌ ‌با " #پوریا_رمضانیان " | پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ - ساعت ۱۵ - ۱۹ حضوری در #موزه_موسیقی تهران ، آنلاین و آفلاین ‌ ‌بخش اول؛‌ ‌فرم و زیباشناسیِ رپرتوار؛ تفسیر در اجرا…
دوستان‌ام
تن و جان‌تان را درود

به‌همت و احضارِ مرکزِ بین‌المللیِ موسیقیِ شرق، که در این سال‌ها رنج‌های کارسازی را برای ترفیعِ فرهنگِ موسیقایی بر خود هموار کردند، کارگاه مفصلی تدارک دیدیم.
با عنوانِ کلیِ:
نوازنده، میانِ رپرتوار و شنونده
در دو بخشِ:
۱. فرم و زیباشناسیِ رپرتوار: تفسیر در اجرا
۲. بداهه و روان‌شناسیِ صحنه: تأثیر در اجرا
~
طیِ سه سالِ گذشته که بر چند پروژه معطوف بودم، ترجمۀ کتابِ مهینِ هاینریش شِنکِر، زیرِ نامِ هنرِ اجرای سخن‌ورانۀ موسیقی را نیز به انتها رساندم، و در این اثنا متوجهِ بسیاری از خطاهایی در زمینۀ متن و نُتاسیونِ موسیقیِ غربی شدم که در نتیجۀ آموزشِ نادرست در ما بارگذاری شده. بسیاری از اشکالاتی که در کارِ اجرا گریبانِ من و هم‌نسلان‌ام را می‌گرفت در نتیجۀ خوانشِ نادرستِ متنِ موسیقایی (score) است. نیز مفهومِ فرم و زیباشناسیِ متن هم کم بر دل‌مشغولیِ اجراگران نیفزوده، و نوازنده را کم درگیرِ اصطلاح‌شناسی‌های بی‌مورد نساخته.
در نیمۀ اولِ این کارگاه دربارۀ این‌که چطور به تفسیرِ درست از آثارِ موسیقایی پی ببریم، و راهِ فائق آمدن بر این خطاها، و «آن‌چه متن از ما می‌خواهد»، بحث و عمل خواهیم ورزید.

اما هم‌زمان یک قطبِ دیگر هم وجود دارد و آن شنونده (audience) است، که در هر زمینه و زمانه مطالباتِ خاصِ خودش را از موسیقی دارد. تجربه به من نشان داده که اجرای یک اثرِ واحد برای آدیِنسِ خوب، خوب، و برای آدیِنسِ بد، بد خواهد شد. این موضوع باعث شد تا بداهه‌نوازی را هم جدی‌تر دنبال کنم. بداهه امکانِ تعاملِ نوازنده با شنونده را درلحظه فراهم می‌کرد. ازاین‌رو برای تأثیرگذاریِ هرچه‌بیشتر بر آدیِنس چه در اجرای متن چه در بداهه‌نوازی تمریناتی را آغاز کردم، و ازسویی با چندوچونِ آموزۀ تأثیر (Affektenlehre) در آلمانِ پیشابارُک بیشتر آشنا شدم، و نگارشِ رسالۀ مختصری را در این حوزه نیز آغاز کردم، که مسودۀ نخستین‌اش را برای حضارِ فرهیخته در مؤسسۀ محترمِ شمسه طیِ یک سمینار تقریر کردم. حاصلِ این تجربیات نیز موجب شد تا به همان اندازه که «متن و تفسیر» توجه‌ام را به خود جلب کرد، «صحنه و تأثیر» نیز برایم موضوعیت پیدا کند.
در نیمۀ دومِ این کارگاه دربارۀ این‌که چطور به تأثیر (به‌معنای قرنِ هجدهم‌-نوزذهمی‌اش) بر شنونده دست پیدا کنیم و کلیتِ اجرا را در تعامل با شنونده بسازیم، و راهِ فائق آمدن بر ترس‌ها و اضطراب‌ها، و «آن‌چه گوشِ مرتاض از ما می‌خواهد»، بحث و عمل خواهیم ورزید.



پ. ن.: کارگاه متعلق به تمامیِ نوازندگانِ غربی، ایرانی، و آنسامبل‌نوازان، و به‌طورِ کلی اجراگران (آن‌چه می‌خوانندش performers) است.
~
مرکزِ محترمِ موسیقیِ شرق به شرکت‌کنندگانِ حضوری و آن‌لاینِ این کارگاه، کمافی‌سایرِ کارگاه‌ها «گواهینامۀ معتبر» اعطا می‌کند، که هرچند امیدوارم این امر فی‌نفسه انگیزۀ حضورِ کسی نباشد، اما باعثِ ترغیب و تحریصِ بیشترِ دوستان برای این گردهم‌آیی باشد.

با مهــــــــــــر
سلامت و امن باشید
در کافه‌کتابِ اُکتبر (کرج | مهرشهر) پروژه‌ای تعریف کردیم زیرِ عنوانِ «پیوندگاهِ مباحثِ زیباشناختی و فلسفی با مباحثِ علومِ نظریِ موسیقی» با رویکردی انتقادی به آموزشِ علومِ نظریِ موسیقی به‌ویژه در شکلِ دانشگاهی‌اش.

در ۶ جلسهٔ اول من فیگورِ مهمی را برای بررسی انتخاب کردم که بررسیِ افکارش در چندین حوزهٔ زیباشناسی، فلسفه، و علومِ نظریِ موسیقی رهایی‌بخش و در امرِ آموزش «یگانه مکتبِ علمیِ ممکن» است.

پس از بررسیِ درستِ افکارِ شنکر و دست‌رسی به مباحثِ او، در دورهٔ دوم می‌توانیم محورِ جلسات را آدورنو، هگل، یا حتی بررسیِ مجموعه‌آثارِ باخ یا بهتوون قرار دهیم. هر کدام از این امکانات به‌عنوانِ فصلِ دومِ دوره‌ای که فصلِ اول‌اش «شنکر» باشد، معنادار خواهد بود.
پروژهٔ ضبطِ رسیتال | آبان ۴۰۲ (موزهٔ موسیقی ایران)

اجرای بخشی از هنرجویان عزیزم را در این ضبط می‌شنوید.

در description توضیحاتی دربارهٔ رپرتوار و رویکردِ نوازنده به اجرای آن‌ها، و همین‌طور لینک به اجرای قطعات‌شان در ویدئو دادم که تقاضا دارم مطالعه کنید.
لطفاً از هندزفری استفاده کنید تا از اجراها لذت ببرید.

با بهترین آرزوها برای تک‌تک دوستان‌ام 🧿
«آه» به‌قلمِ کاظم رضا
~
«دَم» به‌قلمِ کاظم رضا
~
خوانش: کامران وکیل‌آزا‌د
نوازش: پوریا رمضانیان
~

این مجموعه حالِ شب‌نشینی‌های اتفاقیِ رفیقانه، و خواندنِ نخوانده‌ها، کمتر خوانده‌شده‌ها، و نواختنِ ناشنیده‌ها و بداهه‌نوازیْ بر نهرِ لحنِ متنْ است؛ با تپق‌ها و «آن» -ِ احساس‌ها و لکنتِ امواجِ ریز و درشتِ نهر در مسیر بحر.

«آه و دم» به‌قلمِ کاظم رضا استادکاری از سال‌های چهل، مدفون زیرِ گرد و خاکِ منم‌های غالب، منزوی چون نویسنده‌اش، اما بی‌شک تاریخ‌ساز. رفیقانه روایت‌اش کردیم؛ پس رفیقانه بشنویدش.
HEY 👋🏼
گوشه‌هایی از بحث‌هامون توی
کامیونیتیِ اکتبر رُ توی یوتوب آپ‌لود کردم.
یک پروژهٔ بلندمدت تحت عنوانِ «پیوندگاهِ مباحثِ فلسفی و زیباشناختی با مباحثِ علومِ نظریِ موسیقی» که دورهٔ اول‌ رُ تصمیم گرفتیم به مطالعهٔ بخش‌هایی از نظامِ هاینریش شِنکِر بپردازیم. من شخصاً فکر می‌کنم شِنکِر می‌تونه خیلی از بن‌بست‌های اساسیِ ما رُ رفع کنه.
_
از جلسهٔ اول: کنترپوان یک دین
است
:

۱. چگونه به نظامِ شِنکِر وارد شویم؟

۲. توضیحِ مفهومِ هم‌نهاد (زاتس) در پروژهٔ شِنکِر

۳. کنترپوان به‌مثابهٔ محتوای اثرِ موسیقایی

۴. توضیحِ بن‌هم‌نهاد (اورزاتس) برمبنای مفهومِ کانتوس فیرموس

۵. مفهومِ نابغه در نظامِ شِنکِر

۶. ریاضیات به‌مثابهٔ واسطهٔ محاکاتِ هنرمند از طبیعت

۷. تمایزِ بنیادینِ نظریهٔ voice-leading (فوکس) و thorough bass (کارل‌فیلیپ) با نظریهٔ scale steps (رامو )

۸. تمایزِ بنیادینِ موسیقی مطلق (آلمانی) با موسیقیِ برنامه‌ای-توصیفی (فرانسوی)

۹. خوانشِ شِنکِر از ناتورالیسمِ موسیقایی در آلمانِ قرنِ ۱۸

از جلسهٔ دوم: قانونِ انسجامِ اُرگانیك:

۱۰. موسیقی امری اُرگانیک است، نه امری مکانیکی

۱۱. در فهمِ شِنکِر، چندان نمی‌توان از تریمنُلُژیِ هگل دور شد.

۱۲. تقابلِ دو نیروی تنش و رفعِ تنش در ساختمانِ اثرِ موسیقایی

۱۳. اورزاتس (بن‌هم‌نهاد) سرنوشتِ اثرِ موسیقایی است، یعنی چه؟

۱۴. معنای پایانِ تاریخ و مرگِ هنر در موسیقیِ تنال

۱۵. پرورشِ معاصریت به‌عنوانِ راهِ‌حلِ برون‌رفت از مرگِ تاریخیِ هنر

۱۶. تقابلِ امرِ نامحدود (طبیعت) با امرِ محدود (تنالیته)

۱۷. بروزِ امرِ مطلق در حس، غایتِ هنر است.

۱۸. شنیدنِ ساختاری = شنیدنِ پُلی‌فُنیک = شنیدنِ لایه‌های شِنکِری

۱۹. ژرف‌ساخت تضمین‌کنندهٔ هنری بودنِ اثرِ موسیقایی است.

۲۰. دیدگاهِ نادرستِ دالهاوس دربارهٔ سمفونیِ پنجمِ بتهوون

از جلسهٔ سوم: رامو و انحرافِ موسیقی از تاریخِ طبیعی:

۲۱. نقدِ شِنکِر و کارل‌‌فیلیپ به درس‌آموزه‌های مکتبِ ریمان و رامو

۲۲. تنشِ محورهای افقی (voice-leading) و عمودی (triad)، به‌عنوانِ محتوای کمپوزیسیون

۲۳. بهره‌برداریِ مکانیکی از تریاد و محورِ عمودی: آغازِ ابتذال در موسیقی

۲۴. نقدِ مکتبِ ویِن به اپرا

۲۵. مفهومِ اُس‌برساخت (auskomponierung) در نظامِ شِنکِر

۲۶. مفهومِ دیمینوتسیون (diminution) در نظامِ شِنکِر

۲۷. توصیفی انتقادی از بحثِ ریمان دربارهٔ فرونواخت‌ها (undertones)

از جلسهٔ چهارم: فرم و تقسیماتِ بخش‌ها در نظامِ شِنکِر | پروژهٔ بتهوون:

۲۸. فانتزی به‌عنوانِ خاستگاهِ فرمِ سُنات

۲۹. مبنای فرم و تقسیماتِ بخش‌ها اورلینیه (Urlinie) است.

۳۰. ژرف‌ساخت عاملِ پایداری حافظه در بداهه‌پردازیِ آزاد

۳۱. پروژهٔ بتهوون: حراست از فرمِ سُنات دربرابرِ ابتذالِ ژانرها

از جلسهٔ پنجم: بحث‌های مقدماتی دربارهٔ آنالیزِ شِنکِر و بررسیِ اورلینیه:

۳۲. نقش و اهمیتِ درجهٔ II (نغمهٔ بنیادینِ گذر) در اورلینیه

۳۳. توضیحاتی مقدماتی دربارهٔ گراف‌های آنالیتیکِ شِنکِر

از جلسهٔ ششم: روخوانی از رسالهٔ هارمونی و هنرِ اجرای سخن‌ورانهٔ موسیقی:

۳۴. رسالهٔ هارمونی: ملاحظات، بایدها و نبایدها

۳۵. رسالهٔ هارمونی: ۱. موسیقی و طبیعت

۳۶. رسالهٔ هارمونی: ۲. مُتیف به‌عنوانِ یگانه راهِ پیوندهای ایده‌ها

۳۷. رسالهٔ هارمونی: گفتگو و رفعِ‌اشکال از فقراتِ ۱ و ۲

۳۸. رسالهٔ هارمونی: ۳. هنرشوندگیِ موسیقی (Kunstwerdung der Musik)

۳۹. رسالهٔ هارمونی: ۴. تکرار به‌مثابهٔ مادهٔ اصلیِ مُتیف

۴۰. پلاستیسیتهٔ نظریهٔ شِنکِر دربارهٔ اجرای مطلق: مسألهٔ تأثیر و نقشِ شنونده

۴۱. پلاستیسیتهٔ نظریهٔ شِنکِر دربارهٔ اجرای مطلق: آستانه‌های صوتیِ مطلق در اجرای فیگورها

۴۲. پلاستیسیتهٔ نظریهٔ شِنکِر دربارهٔ اجرای مطلق: آسیب‌شناسیِ اجرا و روان‌شناسیِ صحنه


Don’t hesitate to give criticism/compliments or to have a discussion, friends.
Quasi una Fantasia pinned «HEY 👋🏼 گوشه‌هایی از بحث‌هامون توی کامیونیتیِ اکتبر رُ توی یوتوب آپ‌لود کردم. یک پروژهٔ بلندمدت تحت عنوانِ «پیوندگاهِ مباحثِ فلسفی و زیباشناختی با مباحثِ علومِ نظریِ موسیقی» که دورهٔ اول‌ رُ تصمیم گرفتیم به مطالعهٔ بخش‌هایی از نظامِ هاینریش شِنکِر بپردازیم.…»
برگهٔ آخرِ «پیش‌گفتار» از ترجمهٔ انگلیسیِ عالی‌جناب دیتریش بارتِل از کُتَیبَهٔ آندراس وِرکمایستِر*، واپسین همه‌چیزدانِ بارُکِ آلمان، زیرِنامِ Paradoxologicam Musicam (گفتارِ نقیض‌نمای موسیقایی)
______________
* هم‌او که باخ das Volltemperierte Klavier را به او پیشکِش کرد، و بِلا تار فیلمي برپایۀ نظریاتِ او ساخت.
"اگر چنان باشد که یکي از ما به اشتباهي دچار آید (چراکه کُلُّ ابْنِ آدَمَ خَطَّاءٌ*)، توقع است که با محبت و نرمیِ مسیحی، به اصلاحِ یک‌دیگر بپردازیم، [ص. 8] نه‌آن‌که با طعن و تسخر و تهمت و افترا همسایه‌اي را خوار سازیم و خود را به‌ کبر برکشیم؛ و خوشا به حالِ صلح‌سازان و صلح‌ورزان، که از صمیمِ جان و از بنِ دندان، برای بدن و روحِ همگان، چنان‌شان آرزومندم. لذا، این بندۀ حقیر، به‌قدرِ توان و بضاعت‌اش، در خدمت به دوستانِ بس‌بسیار بزرگ و ارجمندش در دنیای موسیقی، خود را وام‌دار می‌داند."
{ترجمهٔ وِرس‌های آخر را یک‌بار به نثر و یک‌بار به نظم [صرفاً جهتِ تتبعِ شخصي و با اندکي تغییر چون قافیه تنگ می‌آمد] درآوردم:}
آندراس ورکمایستر، خطاب به مُموس**
نگر مُموس دنبال‌ام، چه باک از کین‌اش و دژنام؟
که یارِ من مرا موسای*** و دستِ حق مرا آرام
حسودان از ستیز و کین به‌خاطر دشمن‌ام دارند
ولیک از بخت دور افتند و خود در راهِ بی‌فرجام
مرا رشکي‌ست، لیک این رشک، بجز نامي ندارد هیچ
حسادت چون غباري شد که خود در باد شد گمنام
بداندیشان خشم آرند، به نیرنگ و فریب و لیک
خدای حافظ‌ام حق است و دشمن را کند ناکام

____________
* عبارتِ عربی به گواهِ ترمذی از محمدِ پیامبر است که من آن را در دهانِ وِرکمایستِر گذاشتم: ترمذی، سنن، کتاب قیامت، بابِ ۴۹: ۲۴۹۹
*
* مُموس (Μῶμος) در دستگاهِ اساطیریِ یونان همانان‌اند که طعن و تسخر می‌کنند و صورتِ انسان‌گونه از ساتیر و تسخر دارند.
*** موسای (Μοῦσαι) صورتِ جمع است و یعنی موساها یا Muses که خدایانِ الهام‌بخشِ یونان بودند و در گوشِ هرکه خود به تسخیر می‌آوردند سروده‌های متعالی زمزمه می‌کردند.
…Perhaps it will strike but once like a mutlled bell that rings into our life and gradually dies away…
to Ramtin,
a friend [probably] ———

~

A shattering mirror,
the echo of her storm within his silence

Freedom calls,
yet chains remain,
like shadows of a phoenix in flight,
born again

Her rebellion burns,
leaves embers in his skin,
a dance of scars and sin

A broken mirror,
shattered dreams,
little fragments,
splitting seams

His touch is cold,
her flame has dimmed
They both wander,
lost,
their hearts untrimmed

Is this their fate?
To burn and freeze,
like waves that crash,
then die with ease
He watches,
eyes like winter's breath,
her soul a fire,
alive in death

Together,
yet alone they stand,
the weight of worlds in every hand

And when they break,
the stars will fall,
no more to rise,
no more to call

A blue sun flickers on their skin,
a final breath before the end begins

He’s ice,
she’s flame,
but both will burn,
their souls a pyre,
never to return

In silence now,
the storm is gone,
but echoes linger,
ever strong
پروفایل_و_اطلاعات_دربارۀ_کلاس‌های_خصوصی_و_جمعی.pdf
243.3 KB
پرُفایل و اطلاعاتِ کلاسهای خصوصی و جمعی 🔍
2024/11/18 06:18:13
Back to Top
HTML Embed Code: