Telegram Web
🔻اخلاقِ دادخواهی، مام وطن: خانه‌ات آتش بگیرد چه می‌کنی؟
فرهاد شفتی

✔️انسان موجود پیچیده‌ای است، و این پیچیدگیِ او چندین برابر می‌شود هنگامی که احساس ظلم کند. در این ایام که این مرز و بوم مورد تهاجم بی‌رحمانه و وحشیانهٔ خارجی قرار گرفته است، آن هم توسط رژیم اسراییل، حکومت نسل‌کشی که تاکنون جان بیش از شصت‌هزار نفر بی‌گناه را در غزه گرفته است، بسیاری از ما به نحوی و به شکلی در مقام دادخواهی قرار گرفته‌ایم. بعضی سعی می‌کنند به مراجع بین‌المللی یا محلیِ خارج از ایران نامه بنویسند، بعضی بیانیه می‌دهند، و در حداقل‌ترین شکل ممکن بسیاری نیز پیام دادخواهی و دادرسی خود را به صورت درددلی یا اعتراضی در رسانه‌های اجتماعی هم‌رسان می‌کنند.
این یادداشت کوتاه را در دو بخش می‌نویسم. نخست چند نکتهٔ کوتاه دربارهٔ اخلاق دادخواهی را به طور گذرا و «جنگی» با خوانندهٔ این متن در میان می‌گذارم. سپس متنی را که برای جمع کوچکی نوشته بودم که نه دادخواهی بلکه درددلی است، در اینجا نیز می‌گذارم شاید که بر دلی زخمهٔ خوش‌آیندی زند.
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دین‌آنلاین
https://www.dinonline.com/45222/

🆔 @dinonline
عنوان نشست پنجم: هم‌دلی در ایام جنگ‌
در نشست چهارشنبۀ این هفته تذکرة‌الاولیاء را می‌بندیم و بیش از هم‌اندیشی هم‌دلی خواهیم کرد. با یکدیگر از شرایط جنگی می‌گوییم، از خاطره‌ها و مشاهدات یکدیگر با خبر می‌شویم و با کمک هم سعی در دل‌گرم کردن یکدیگر و بحث در آداب وطن‌دوستی خواهیم کرد. شاید در پایان تذکرة‌الاولیاء را باز کنیم و از شیخ عطار نیز مددی بگیریم.
Audio
8 MB
🍃 شعر بلند «آرش کمان‌گیر» از سیاوش کسرایی، همراه با تنبور. تقدیم به دوستان دیده و نادیده.
فکر کردم شاید در این ایام حالی را اندکی بهتر کند.
با پوزش از کاستی‌های این کار.

#موسیقی

@farhadshafti
Audio
33 MB
نشست هم‌اندیشی و هم‌دلی در ایام جنگ (خانۀ فرهنگی غدیر)
🍃 به هر شکل که بود موفق شدیم این نشست را برگزار کنیم. دربارۀ موضوعات متنوع مربوط به این ایام صحبت کردیم، از حسّ وطن‌دوستی، تا وظیفۀ ما در این شرایط و اینکه با تفاوت نظرها چگونه روبرو شویم، یکی از دوستان نکات خوبی دربارۀ جنبه‎‌های مختلف کمک به دیگران در این ایام گفت، از دشواری روانی خارج وطن بودن در این شرایط گفتیم و از خوبی‌های مردم در یاری یکدیگر. نشست را با بداهه‌ای تنبوری به پایان بردیم.

#موسیقی
@farhadshafti
Forwarded from آذین حقیقی (Azin Haghighi)
این روزها
که درد مدام بر لحظه‌ها نازل می‌شود
این روزها
که درد دوری
تا تمام مویرگ‌های حیاتت سرمستانه و مشتاق و باشتاب می‌دود
و زخم همیشه باز غربت
به هیچ مرهمی پاسخگو نیست
این روزها
که گنجشک‌ها مثل همیشه صبح و‌غروب می‌خوانند و ظهرها غایب‌اند
و گربه‌ها مثل همیشه تمام روز از پشت شیشه‌های کنجکاوی خود به گنجشک‌ها نگاه می‌کنند
این روزها که پنجره دست ابر و آفتاب بازیگوش خرداد را گرفته و به اتاق آورده است
این روزها
این روزها
که تو باید لبخند بی‌حوصله‌ات را برداری و به صورت اندوهگینت سنجاق کنی
و چشمان نگرانت را
که در امواج اشک‌ها پنهان‌اند
و در حلقه‌ای از سیاهی غم نشسته‌اند
به سایه‌های به رنگ نور آغشته کنی
تا شاید این سایه‌ها تاریکی و گرفتگی چشمانت را اندکی بپوشانند
و آنگاه که قلبت مثل یک کاغذ پاره مچاله است از هزاران درد
و صد هزاران نگرانی
باید که به آسمان دوری سلامی دوباره کنی
و به آسمانی بیندیشی که که دودها در آن وحشیانه می‌قصند
و به زمینی فکر کنی که در ویرانی خود نشسته است
و به خانه‌هایی که در تنهایی خود برای صاحبانشان دلتنگ‌اند
و به اتاقی که عروسک‌هایش مرتب نشسته‌اند تا دخترک دوباره بیاید و برایشان عروسی بگیرد
و مدام به صفحه‌ای خیره باشی تا چند کلمه
نه حتی تنها شاید یک سلام از مادرت در آن نوشته شود

تو محکومی
و تفاوت نمی‌کند که آفتاب اینجا امروز از کدامین سو برآمده باشد
تو هر روز و همیشه محکومی
آن پرنده که آشیانش پرپر شد
و آن درختی که زمینش سوخت
هر روز با خود زمزمه می‌کند که من دوستت دارم ای آشیان پرپر
و من عاشق تو ام ای زمین اگر چه تو را سوزانده باشند

و همچنانکه در برابر آینه ایستاده‌ای فروغ با صدای ظریفش در سرت مدام می‌خواند که
«همه هستی من آیه تاریکیست
که تو را در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد»
و این‌بار گویی که مادرم وطن
این‌بار ایران
این شعر را برای من می‌خواند

و من مخاطب ابدی شعرهای مادرم بوده‌ام

او که همیشه ما را «به درخت و آب و آتش پیوند داده است»
هم او ما را در تاریک‌ترین شب هستی‌مان «تکرارکنان به سحرگاه شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد».

و اوست که می‌خواند «سبز خواهم شد
می‌دانم
می‌دانم
می‌دانم».

@azin_haghighi
آیه‌ی 45 بقره
Farhad Shafti
🍃 دوست عزیزی، فرهیخته و اهل دل، از من خواست برداشتم را از آیه‌ی "واستعینوا بالصبر والصلاة و انها لکبیرة الا علی الخاشعین" (و از نماز و صبر یاری بجویید، و این سنگین است مگر برای فروتنان - بقره ۴۵) بیان کنم. به خصوص اینکه فروتنان در این آیه کیستند و چرا این امر برایشان سنگین نیست.
از او اجازه گرفتم که پاسخم را در اینجا نیز هم‌رسان کنم.

@farhadshafti
ای هم‌وطن (در داخل کشور)

🍃 در این روزها هر پیامی را که می‌فرستم چندین بار تعداد بازدیدکننده را نگاه می‌کنم، نه برای اینکه ببینم چند بار پیام دیده شده، بلکه تا از تعداد بازدیدکننده بدانم اگر  راه ارتباط با تو باز شده است.

سعدی می‌گوید «چو‌ عضوی به درد آورد روزگار ...»، اما تو «دگر عضو» نیستی، تو منی، مایی، و من و ما توییم و شماییم. این شعر سعدی بیان‌گر ماجرای ما نیست.

🍃 پس از شعری دیگر از او مدد می‌گیرم که بگویم: «تو‌ چنان در دل من رفته که جان در بدنی».

منتظرت می مانم، و همچنان کلمات را مشتاقانه به پرواز در می‌آورم تا به تو رسند.

🌿 پاینده ایران و ایرانیان

@farhadshafti
Forwarded from توییتر فارسی
تاثیر قطع شدن اينترنت بر روان ما:

•Daroon•

@OfficialPersiaTwiter
Forwarded from فرهاد شفتی
حشرهٔ یک‌روزه و گمانه‌های آخرالزمانی

🍃 خوانده‌ام حشراتی هستند که عمری بسیار کوتاه دارند. مثلا حشره‌ای است با نام علمی Ephemeroptera و نوع خاصی از آن تنها یک روز یا کمتر عمر می‌کند. بنا بر جستجویی که کردم در فارسی به این نوع، «حشرهٔ یک‌روزه» می‌گویند (عنوانی نه چندان نوآورانه اما رسا!). تصور کنیم که این حشرهٔ یک‌روزه از عقل انسانی بهره برده بود و نیز اخباری از چگونگی پایان جهان در دست داشت. احتمالا وقایع همان یک‌روزه عمرش را بر این اخبار تطبیق می‌داد و پایان جهان را نزدیک می‌دانست. اگر بارانی پرهای نازک او را می‌آزرد و یا آتشی شاخ برگی را که بر آن آرمیده بود می‌سوزاند او آنها را از علائم آخر زمان می‌پنداشت، غافل از اینکه برکه‌ای که در آن زندگی می‌کند قرن‌هاست که بارانی از این‌دست بلکه شدیدتر، و آتشی این‌گونه بلکه شعله‌ورتر دیده است و زندگی ادامه داشته و قریب به یقین روزها و سال‌ها و قرن‌ها بلکه هزاران سال پس از او نیز ادامه خواهد داشت.

🍃 از کجا می‌دانم که اگر حشرهٔ یک‌روزه عقل آدمی داشت به چنین ساده‌اندیشی‌ها دچار می‌شد؟ چون همین رویکرد را ما آدمیان داریم. وقایع و حوادثی که در این روزگار می‌بینیم بی‌گمان بسیار پراهمیت‌اند. کشته شدن مظلومانهٔ هر فردی مصیبت‌بار است چه رسد به کشتار انبوه و پیوستهٔ انسان‌های بی‌دفاع. با این حال اگر کمی مطالعه کنیم و بیندیشیم خواهیم دید که آنچه شاهد آنیم یا مشابه آن بارها در تاریخ اتفاق افتاده است و حتی بسیار شدیدتر. مردمان آن روزگاران نیز به فراخور اخبار آخرالزمانیِ دین و مذهب خود، ترکیب حکومت دینی زمان (یا نبود آن) و حوادث ایام را نشانۀ ظهور منجی یا پایان جهان می‌دانستند. تصور کنیم کسی که ظلم و کشتار و نابسامانی‌های امروز او را وا می‌دارد که تصور کند قیام منجی یا پایان جهان نزدیک است، اگر مثلا در زمان حملۀ مغول یا جنگ جهانی دوم زندگی می‌کرد چه می‌گفت!

🍃 انتظارِ یک نجات‌بخش می‌تواند انتظار سازنده و پویایی باشد، اما گمانه‌زنی‌ها برای تطبیق اخبار (که نوعا از نظر مصداق‌یابی بسیار مبهم‌اند) و پیش‌بینی ظهور از یک سو باورها را خدشه‌دار می‌کند و از سویی دیگر تعقل و مصلحت و اخلاق را فدای نتیجه‌گیری‌ها و تصمیم‌های نابخردانه می‌کند. معمولا هم آنها که چنین گمانه‌زنی‌هایی می‌کنند عمرشان کفاف نمی‌دهد که به نسل پس از خود پاسخ‌گو باشند. جمله‌ای می‌گویند، مخاطب را به گریه می‌اندازند، و به رحمت الهی می‌روند، و پیش‌گوییشان یا فراموش می‌شود و یا توسط مریدان توجیه می‌شود.

🍃 عمر انسان بسیار کوتاه است و اگر با عمر جهان مقایسه‌اش کنیم ما نیز در گروه حشرات یک‌روزه قرار خواهیم گرفت. با این حال ما انسان‌ها اگرچه معصومیت یک حشره را نداریم (و این خود بخشی از مشکل است) اما امتیاز تعقل داریم و راهی را می‌شناسیم که می‌تواند عمر ما را به درازای عمر تاریخ کند تا نگاهمان به روزگاری که در آن هستیم محدود به مقطع کوتاهی از عمرمان نشود و به جای دیدی حشره‌وار به این روزگار، دیدی به گسترۀ تاریخ داشته باشیم. آن راهی که می‌تواند ما را از نگاه حشره‌وار نجات دهد مطالعۀ تاریخ است و عبرت‌گیری از این مطالعه.

🍂 به عنوان نمونه و برای شروع نگاهی کنیم به مقالۀ «زمینه‌سازیِ ظهور امام زمان(عج) در تاریخ و پیامدهایِ آن» از محمدتقی سهرابی. نویسنده در این مقالۀ خواندنی نشان می‌دهد که مسلمانان و به خصوص شیعیان در مقاطع متفاوت تاریخی از آغاز اسلام تا دوران معاصر سوانح ایّام را نشانۀ ظهور عن‌قریب امام زمان یا پایان دنیا می‌دانستند و در انتها برخی پی‌آمدهای پندارِ نزدیک بودنِ ظهور را توضیح می‌دهد.

پانوشت: برخورد آخرالزمانی با وقایع منحصر به برخی مسلمانان نیست، در میان یهودیان و مسیحیان نیز بسیارند آنها که چنین رویکردی را جایگزین تعقل می‌کنند.

@farhadshafti
✔️دین‌آنلاین برگزار می‌کند:

🔻 «دربارهٔ چه صحبت کنم؟»

با حضور فرهاد شفتی

به میزبانی نورا نوری‌صفت


سه شنبه سوم تیر ساعت ۲۱
از صفحه اینستاگرام دین‌آنلاین

https://www.instagram.com/dinonline


🆔 @dinonline
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دربارهٔ چه صحبت کنم؟ (فایل تصویری)

در نشست دین‌آنلاین با عنوان «دربارهٔ چه صحبت کنم؟»، به چهار موضوع متفاوت که در نظر داشتم مطرح کنم اشاره کردم، و با نگاهی نقادانه توضیح دادم که چرا از طرح هر یک از آنها صرف نظر کردم. در پایان رشتۀ کلام را به تنبور سپردم (چون صدای تنبور در ضبط مناسب نبود، پس از برنامۀ زنده بار دیگر آن را نواختم و در تدوین جایگزین کردم).
این فایل به زودی از طریق اینستاگرام دین‌آنلاین نیز قابل دسترسی است.

فایل صوتی در فرستۀ بعدی 👇

#موسیقی

@farhadshafti
Audio
دربارهٔ چه صحبت کنم؟ (فایل صوتی)

در نشست دین‌آنلاین با عنوان «دربارهٔ چه صحبت کنم؟»، به چهار موضوع متفاوت که در نظر داشتم مطرح کنم اشاره کردم، و با نگاهی نقادانه توضیح دادم که چرا از طرح هر یک از آنها صرف نظر کردم. در پایان رشتۀ کلام را به تنبور سپردم (چون صدای تنبور در ضبط مناسب نبود، پس از برنامۀ زنده بار دیگر آن را نواختم و در تدوین جایگزین کردم).

فایل تصویری در فرستۀ قبلی 👆

#موسیقی

@farhadshafti
Audio
🍃 شعر از آذین حقیقی
@azin_haghighi

#موسیقی
امام حسین و کربلا، گفتارهایی از گذشته:

🍃 تبرک به نعل اسب، باطل چگونه لباس حق می‌پوشد؟ (خانهٔ فرهنگی غدیر)

🍃 دنیای نبودهٔ حسین (نگاهی به آخرین نامهٔ منسوب به امام حسین)

🍃 امر به معروف و نهی از منکر امام حسین متوجه چه و که بود؟ (متن کوتاهی برگرفته از گفتار بالا)

🍃 الهیات اندوه (همراه با تحلیلی از پایداری امام حسین، در بخش ۲)

🍃 آرامش زیر تیغ، شادی در ماتم

🍃 سلطان برهنه است، کربلا روایت برافروختگی (چندین سال پیش، در جمع دوستانی در ادینبرو)

🍂 دل‌نوشته

#حسین
@farhadshafti
آیا به تقدیر باور دارید؟

🍃 یکی از دوستان در جمعی این را از دیگران پرسید و فرصت پاسخ میسر نشد. فکر کردم پاسخی را اینجا بنویسم:

▫️پرسش این نیست که تقدیر را چگونه اثبات یا نفی می‌کنیم. اینکه آیا چیزی به نام تقدیر وجود دارد یا نه حداقل تاکنون با علوم تجربی قابل نفی یا اثبات نبوده است، اما علوم تجربی نیز تنها راه باور به امری نیست. بسیاری امور هستند که آنها را باور داریم و این باور اگرچه با علوم تجربی قابل اثبات نیست باز هم عقلانی است. پرسش از چگونگی باور یا باور نداشتن به تقدیر است.

▫️یکی از روش‌های باور عقلانی به امری، تجربه است. تجربه‌ها ممکن است در نهایت از اثبات علمی نیز برخوردار شوند اما عقلانیت باور به آنها، منوط به اثبات علمی آنها نیست.

▫️بسیاری از انسان‌ها تجربیاتی داشته‌اند که ایشان را به این باور رسانده است که هر آنچه پیش می‌آید بر مبنای تصادف محض نیست و گاه اتفاقات به گونه‌ای می‌افتند که به نظر می‌رسد مقدّراند. اگرچه ممکن است کسی چنین نظری را متوهمانه بداند، و اگرچه ممکن است در بسیاری موارد نیز چنین باشد، امّا به نظرم دانش انسان بسیار سطحی‌تر از آن است که امکان چنین امری را به کل منکر شود.

▫️یک مانع برای قبول چنین امکانی نحوۀ تصویر کردن تقدیر است. گزارۀ «خداوند تقدیر همه را در دست دارد»، اگرچه برای بسیاری از خداباوران قابل قبول است اما مشکلاتی نیز دارد: اول اینکه چنین تصویری از تقدیر برای ناباوران به خدایی متشخص قابل قبول نیست. دوم اینکه حتی بسیاری از باورمندان به خدای متشخص نیز با چنین تصویری از تقدیر دچار تناقض‌های فلسفی و الهیاتی می‌شوند.

▫️یک راه برون‌رفت از این تنگنا توجه به این است که مفهوم «خدا» عین آن حقیقتِ مطلق نیست بلکه تصویری از آن حقیقتِ مطلق است، تصویری که برآمده از ادیانی مانند اسلام، زرتشت و هندوست. بنابراین گزارۀ «خداوند تقدیر همه را در دست دارد» نیز از عین حقیقت نمی‌گوید بلکه از تصویری از آن حقیقت می‌گوید.

▫️این گزاره را می‌توان اینگونه نوشت تا کمتر به این تصویر محدود شود (اگر چه همین نیز تصویری بیش نیست): «قوانین و الگوهایی ورای قوانین علمی در هستی وجود دارند که خروجی‌هایی را رقم می‌زنند. این خروجی‌ها به اتفاقاتی می‌انجامند که ما آنها را تقدیر می‌نامیم.» تصویر این گزاره در ادیانی مانند ادیان ابراهیمی می‌شود همان گزارۀ قبلی: «خداوند تقدیر همه را در دست دارد».

▫️ انسان به روشنی و به تمامی این قوانین و الگوها را نمی‌داند و نمی‌شناسد اما بزرگانی بوده و هستند که به برخی از آنها پی می‌برند و بسیاری از آنها نیز از متون دینی برای این فهم کمک می‌گیرند، مانند مولانا که می‌گوید:
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوی ما آيد نداها را صدا
فعل تو كان زايد از جان و تنت
همچو فرزندي بگيرد دامنت
پس تو را هر غم كه پيش آيد ز درد
بر كسي تهمت منه، بر خويش گرد
فعل تست اين غصه های دم به دم
اين بود معناي قَد جَفٌَ القَلَم*
* قَد جَفٌَ القَلَم حدیثی است که به تقدیر الهی اشاره می‌کند.

🍂 با چنین برداشتی از تقدیر در پاسخ به پرسش می‌گویم که بله من به تقدیر باور دارم، اما نه آن تقدیری که به تمامی اختیار و مسئولیت را از انسان می‌گیرد.

@farhadshafti
2025/07/03 04:30:03
Back to Top
HTML Embed Code: