#احمد_شاملو شخصیت شعری خویش را _ یا همان بامداد شاعر را _ شکلیافته از جمعیتی متکثر دانسته است. او شاعران جهان _ چون #لورکا ، #پل_الوار ، #لویی_آراگون ، #ژاک_پره_ور ، و... _ را استادان خویش شمارده و اذعان کرده که از آنها شعر آموخته است. شاملو به سبب آشنایی با زبان فرانسه، سرودههای بسیاری از شاعران معاصر فرانسه را خوانده است و از آنها شاعری آموخته. در این کتاب جنبههای اثرپذیری شاملو از شاعران معاصر فرانسه تحلیل شده است و تبعیین شده که شاملو در واژگان، نظم، موسیقی، استعارهها، نشانهها و درون مایههای شعرش از شاعران فرانسه الهام گرفته است. هدف از نگارش کتاب، نمایش اقتباسهای شاملو از شاعران فرانسه نیست، بلکه تبعیین الهامگیریهای هنرمندانهی او از شعر فرانسه است. به بیان دیگر، هدف اصلی کتاب این است که نشان دهد چگونه شاملو، شعرهای شاعران فرانسه را گرفته و دمِ شاعرانهاش بر آن دمیده و شعریتی نو را خلق کرده است
از کتاب #زخمی_به_او_بزن_عمیق_تر_از_انزوا
پژوهشی دربارهی اثرپذیری #شاملو از شاعران معاصر فرانسه
مولف: #اویس_محمدی
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
از کتاب #زخمی_به_او_بزن_عمیق_تر_از_انزوا
پژوهشی دربارهی اثرپذیری #شاملو از شاعران معاصر فرانسه
مولف: #اویس_محمدی
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
پرنده
روی دستم مانده بود
او دلدل میزد یا من؟
خواستم بپرد
نمیتوانست
گفتم من بروم؟
بیمادر مانده بود
آنقدر به دنیا نیامده بود
که بفهمد
فرق دستان من
با آسمان چیست؟
فقط یک دل داشت
که میتپید
گاهی او
گاه من
شبیهترین
من بودم به او
#گندم_شاهمرادی
از کتاب #هیولای_خانگی
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
روی دستم مانده بود
او دلدل میزد یا من؟
خواستم بپرد
نمیتوانست
گفتم من بروم؟
بیمادر مانده بود
آنقدر به دنیا نیامده بود
که بفهمد
فرق دستان من
با آسمان چیست؟
فقط یک دل داشت
که میتپید
گاهی او
گاه من
شبیهترین
من بودم به او
#گندم_شاهمرادی
از کتاب #هیولای_خانگی
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
دلتنگی دریا را لنگرگاهی است
دلتنگی خاک را معبرگاهی
آه دلتنگی آدمی را...؟!
#محمد_کشاورز_بیضایی
از کتاب #سهم_من_از_دریا
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
دلتنگی خاک را معبرگاهی
آه دلتنگی آدمی را...؟!
#محمد_کشاورز_بیضایی
از کتاب #سهم_من_از_دریا
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
لا به لای موهایت
این که میوزد آرام
دلتنگی انگشتان من است
دلتنگی من
دلتنگی اتاقی که پشت سر هم خمیازه میکشد
لعنت بر تو
که مرا بردی و بازنگرداندی
تا سالها
تو را زندگی کنم
راستی
تو از کدام راه
به این شعر آمدی؟
#مژده_تمری
از کتاب #تو_از_کدام_راه_به_این_شعر_آمدی
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
این که میوزد آرام
دلتنگی انگشتان من است
دلتنگی من
دلتنگی اتاقی که پشت سر هم خمیازه میکشد
لعنت بر تو
که مرا بردی و بازنگرداندی
تا سالها
تو را زندگی کنم
راستی
تو از کدام راه
به این شعر آمدی؟
#مژده_تمری
از کتاب #تو_از_کدام_راه_به_این_شعر_آمدی
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
"خاورمیانه "
نفت
که
ش
ر
ه
کند
اروپا را
امریکا را
افریقا را
اقیانوسیه را
سیاه می کند
خاورمیانه
چشم های سیاه دارد
که نفت گریه می کند
خاور میانه
موهای سیاه دارد
که جنگ از آن می ریزد
خاور میانه
لب های قرمز دارد
که خون از آن می چکد
خاورمیانه
دندان های سفید دارد
که مروارید از آن می ریزد
خاورمیانه
نفت
خون
جنگ
در گلویش گیر کرده
خاورمیانه
سال هاست
که سیاه سرفه گرفته است
#صدف_درخشان
کتاب گزیده اشعار صدف درخشان
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
نفت
که
ش
ر
ه
کند
اروپا را
امریکا را
افریقا را
اقیانوسیه را
سیاه می کند
خاورمیانه
چشم های سیاه دارد
که نفت گریه می کند
خاور میانه
موهای سیاه دارد
که جنگ از آن می ریزد
خاور میانه
لب های قرمز دارد
که خون از آن می چکد
خاورمیانه
دندان های سفید دارد
که مروارید از آن می ریزد
خاورمیانه
نفت
خون
جنگ
در گلویش گیر کرده
خاورمیانه
سال هاست
که سیاه سرفه گرفته است
#صدف_درخشان
کتاب گزیده اشعار صدف درخشان
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
جسد درختی را به خانه بردهام
تخت
جسد درختی را به خانه بردهام
میز
جسد درختی را به خانه بردهام
مبل
برایم سیگاری روشن کن
من از گورستان جنگلی گریختهام
#کاظم_محمودی_نژاد
از کتاب #مرگ_که_گریه_نمیکند
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
تخت
جسد درختی را به خانه بردهام
میز
جسد درختی را به خانه بردهام
مبل
برایم سیگاری روشن کن
من از گورستان جنگلی گریختهام
#کاظم_محمودی_نژاد
از کتاب #مرگ_که_گریه_نمیکند
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
سربهزیری کار سختی بود، میپنداشتیم
بیهوا بودهست اگر چشم از زمین برداشتیم
ما فریب خندهات را خوردهایم و باختیم
"جنگ در چشم تو پیدا بود و صلح انگاشتیم"
دل به دریایت زدیم و عشق ما را غرق کرد
شادم از رسوائی خود ردپا نگذاشتیم
هرکه طوفانی درو کردهست بادی کاشتهست
سرنوشت ما چه خواهد شد که طوفان کاشتیم؟
عقل را با یک نگاه انداختیم و جای آن
هرچه یک دیوانه لازم داشت را برداشتیم
#محمد_ابراهیم_پور
از کتاب #برابر_با_اصل_است
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
بیهوا بودهست اگر چشم از زمین برداشتیم
ما فریب خندهات را خوردهایم و باختیم
"جنگ در چشم تو پیدا بود و صلح انگاشتیم"
دل به دریایت زدیم و عشق ما را غرق کرد
شادم از رسوائی خود ردپا نگذاشتیم
هرکه طوفانی درو کردهست بادی کاشتهست
سرنوشت ما چه خواهد شد که طوفان کاشتیم؟
عقل را با یک نگاه انداختیم و جای آن
هرچه یک دیوانه لازم داشت را برداشتیم
#محمد_ابراهیم_پور
از کتاب #برابر_با_اصل_است
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
هنوز غوطهوری در خیال خام خودت
تو هم شبیه من افتادهای به دام خودت
تو مثل شهر شلوغ و من آشنای غریب
بیاب گمشدهای را در ازدحام خودت
دلم اگرچه بنایی خراب و متروکهست
بیا بکوب و بساز و بزن به نام خودت
به پای قول خودم ماندهام ولی گاهی
تو هم بمان سر قولت به احترام خودت
اگرچه با همه قهری، به زور هم که شده
سری تکان بده در پاسخ سلام خودت
بدان گذشتن تو کمتر از تلافی نیست
مباد آنکه بسوزی در انتقام خودت
شدم من آینهای رو به روی آینهات
تو هم هر آینه مشغول قتل عام خودت
#محمدمهدی_پناهنده
از کتاب #ماهیت
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
تو هم شبیه من افتادهای به دام خودت
تو مثل شهر شلوغ و من آشنای غریب
بیاب گمشدهای را در ازدحام خودت
دلم اگرچه بنایی خراب و متروکهست
بیا بکوب و بساز و بزن به نام خودت
به پای قول خودم ماندهام ولی گاهی
تو هم بمان سر قولت به احترام خودت
اگرچه با همه قهری، به زور هم که شده
سری تکان بده در پاسخ سلام خودت
بدان گذشتن تو کمتر از تلافی نیست
مباد آنکه بسوزی در انتقام خودت
شدم من آینهای رو به روی آینهات
تو هم هر آینه مشغول قتل عام خودت
#محمدمهدی_پناهنده
از کتاب #ماهیت
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
انگشتانم را
در گلدانی شکسته
برای روز مبادا
قلم کردهام
در گلو فریادی نیست
بعد از تو
چمدانها خالیست
در تکرار فصلها ناتمام ماندهایم
با کبریتهای خیس
و دستهای کاغذی
سوختن
آخرین پرواز در بال پرندهای بود
که قفسش را گم کرده است
هر سپیده
از دورترین جایی که ایستادهای
تا عزیمت یک لحظه
در قاب پنجرهام
پشت به نیامدنت نشستهام
#مرضیه_فروزنده
از کتاب #زمستان_در_آخرین_پیراهن
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
در گلدانی شکسته
برای روز مبادا
قلم کردهام
در گلو فریادی نیست
بعد از تو
چمدانها خالیست
در تکرار فصلها ناتمام ماندهایم
با کبریتهای خیس
و دستهای کاغذی
سوختن
آخرین پرواز در بال پرندهای بود
که قفسش را گم کرده است
هر سپیده
از دورترین جایی که ایستادهای
تا عزیمت یک لحظه
در قاب پنجرهام
پشت به نیامدنت نشستهام
#مرضیه_فروزنده
از کتاب #زمستان_در_آخرین_پیراهن
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
آه شیرین نرو این گونه که در قصه هنوز
تیشه بر سنگ فرود آید و گوید فرهاد...
#احمد_جم
از کتاب #شب_بی_خاتمه
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
تیشه بر سنگ فرود آید و گوید فرهاد...
#احمد_جم
از کتاب #شب_بی_خاتمه
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
گندمها قد کشیده بودند
همگی
بوی نان میدادند
#کورش_مهربان
از کتاب #کلاغ_محبوب_من
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
همگی
بوی نان میدادند
#کورش_مهربان
از کتاب #کلاغ_محبوب_من
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
تا فردا چند ماه دیگر ماندهست؟
تا پایان چند راه دیگر ماندهست؟
بیهوده چنین چشم به در دوختهام
تا مرگ هزار آه دیگر ماندهست...
#حمیدرضا_شکارسری
از کتاب #ما_وقت_نداریم_بمیریم_امروز
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
تا پایان چند راه دیگر ماندهست؟
بیهوده چنین چشم به در دوختهام
تا مرگ هزار آه دیگر ماندهست...
#حمیدرضا_شکارسری
از کتاب #ما_وقت_نداریم_بمیریم_امروز
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
دیوارها را
تنها به خاطر آزادی
دور زندان کشیدهاند
#مجید_کعب
از کتاب #مرگنما
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
تنها به خاطر آزادی
دور زندان کشیدهاند
#مجید_کعب
از کتاب #مرگنما
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
ادبیات زنانه به ادبیاتی گفته میشود که زنان با زبان و لحن و تفکر زنانه سعی دارند تخیل، دنیای درونی و تفکر خود را بازگو کنند. این ادبیات سرنوشت مشابهی را از نظر شیوههای شکلگیری در دو ادب فارسی و عربی، پشت سرگذاشته است. در این پژوهش یکی از سوالات اصلی این است که چرا آثار زنانه به نحو چشمگیری از تاریخ ادبیات غایب است؟
لزوما به بسیاری از آثار ادبی که زنان خالق آن بودهاند نیز نمیتوان ادبیات زنانه را اطلاق کرد، چون از نظر لحن، تفکر و یا زبان، از زبان و تفکر مردانه تقلید شده است
تعداد #زنان_شاعر در دو ادب فارسی و عربی انگشت شمار است. مثلا در زبان فارسی میتوان به مهستی گنجوی، ژاله قائم مقامی و فروغ فرخزاد و ادبیات عرب به نازالملائکه، سعاد الصباح و غاده السمان اشاره کرد. در این کتاب نویسنده به بررسی شکلگیری ادبیات زنانه شعر فروغ فرخزاد و غاده السمان، به عنوان نمایندگان برجسته ادبیات زنانه پرداخته است
این کتاب سعی میکند، پنجرهای روشن به سوی دنیایی پر رمز و راز، احساسات و تفکر زنانه باز کند؛ پنجرهای که قرنها بر روی جامعه ادبی بسته بوده است
از کتاب #فروغی_در_آینه
مولف: دکتر #راضیه_جمشیدی
@fasl5
لزوما به بسیاری از آثار ادبی که زنان خالق آن بودهاند نیز نمیتوان ادبیات زنانه را اطلاق کرد، چون از نظر لحن، تفکر و یا زبان، از زبان و تفکر مردانه تقلید شده است
تعداد #زنان_شاعر در دو ادب فارسی و عربی انگشت شمار است. مثلا در زبان فارسی میتوان به مهستی گنجوی، ژاله قائم مقامی و فروغ فرخزاد و ادبیات عرب به نازالملائکه، سعاد الصباح و غاده السمان اشاره کرد. در این کتاب نویسنده به بررسی شکلگیری ادبیات زنانه شعر فروغ فرخزاد و غاده السمان، به عنوان نمایندگان برجسته ادبیات زنانه پرداخته است
این کتاب سعی میکند، پنجرهای روشن به سوی دنیایی پر رمز و راز، احساسات و تفکر زنانه باز کند؛ پنجرهای که قرنها بر روی جامعه ادبی بسته بوده است
از کتاب #فروغی_در_آینه
مولف: دکتر #راضیه_جمشیدی
@fasl5
میدانستم یک مرگ
برای این همه خاطره کافی نبود
اسبی که عمری در فراز و نشیبِ
ترکهای زندگی دویده
حالا در انتظار تیر خلاص است
میدانستم
در تمام عکسهایی که
ما سیب را برای عکاس تکرار کردیم
تنها زمان بود که میخندید
میدانستم باید بگذریم
پیش از آنکه خاک از ما بگذرد
مثل سر گوزن میخ شده به دیوار
که تنش را فراموش کرده،
ولی زاگرس را از یاد نمیبرد
میدانستم
برای مرگ باد
کسی شمع روشن نخواهد کرد
اما باید مینوشتم
مثل کسی که خونش را میریزد
تا آنکه هر روز خونش را در شیشه میکند
فردا دست خالی برود
مینوشتم و میدانستم
این همه نوشتن کافی نبود
در من برف میبارد اما
این همه زمستان
این همه عدد زیر صفر
برای یخ زدن کافی نبود
من آن ماهیگیری هستم
که هر شب
قلاب خالی را از آب بیرون میکشد
تا بخشی از خودش را صید کند
#مرتضی_مفاخری
از کتاب #رویایی_میان_دو_ایستگاه
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
برای این همه خاطره کافی نبود
اسبی که عمری در فراز و نشیبِ
ترکهای زندگی دویده
حالا در انتظار تیر خلاص است
میدانستم
در تمام عکسهایی که
ما سیب را برای عکاس تکرار کردیم
تنها زمان بود که میخندید
میدانستم باید بگذریم
پیش از آنکه خاک از ما بگذرد
مثل سر گوزن میخ شده به دیوار
که تنش را فراموش کرده،
ولی زاگرس را از یاد نمیبرد
میدانستم
برای مرگ باد
کسی شمع روشن نخواهد کرد
اما باید مینوشتم
مثل کسی که خونش را میریزد
تا آنکه هر روز خونش را در شیشه میکند
فردا دست خالی برود
مینوشتم و میدانستم
این همه نوشتن کافی نبود
در من برف میبارد اما
این همه زمستان
این همه عدد زیر صفر
برای یخ زدن کافی نبود
من آن ماهیگیری هستم
که هر شب
قلاب خالی را از آب بیرون میکشد
تا بخشی از خودش را صید کند
#مرتضی_مفاخری
از کتاب #رویایی_میان_دو_ایستگاه
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
تا آخرین تکهی استخوان
سنگر را حفظ کرده سرباز
کشف بلدوزرها
#صابر_سعدی_پور
از کتاب #استخوان_های_گرسنه
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
سنگر را حفظ کرده سرباز
کشف بلدوزرها
#صابر_سعدی_پور
از کتاب #استخوان_های_گرسنه
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
حال این سرگشته را جویا شوی، اینگونهام:
بیکس بیسرزمینم، بیدل بیغمگسار
#حسن_خلجی
از کتاب #بی_غمگسار
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
بیکس بیسرزمینم، بیدل بیغمگسار
#حسن_خلجی
از کتاب #بی_غمگسار
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
سرریز عاطفه شد - خشم آسمان
و یخبندان لنگر انداخت
به زمستان
در آدم
دیگر گلی لبخند نمیزند به واقع
تا قدیم
که غنچهی بوسه ریشه شود
در ربات
همه چیز
همانطور که میخواستید
پیش / رفته است
#فارد_قربانی
از کتاب #چشم_های_درشت_سفید
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
و یخبندان لنگر انداخت
به زمستان
در آدم
دیگر گلی لبخند نمیزند به واقع
تا قدیم
که غنچهی بوسه ریشه شود
در ربات
همه چیز
همانطور که میخواستید
پیش / رفته است
#فارد_قربانی
از کتاب #چشم_های_درشت_سفید
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
امشب آهسته بيا ! ماه تماشايی من
تا كه زيبا بشود بركهى تنهايی من
باز آيينه برايت شدم و میبینی
دو برابر شده با روى تو زيبايی من
باز كن دفتر چشمان مرا ؛ شعر بخوان !
تا كه جادو كند انديشهى رويايی من
كه شوم من پري كوچك دريايی تو
تو شوی غنچهى نيلوفر بودايی من
من شوم دشت شقايق تو ، به سويم بدوى
غرق گلها بشوى ! آهوى صحرايى من !
نىلبک مىشوم و شعر تو را خواهم خواند
تا بدانند همه قصهى رسوايى من
خستهای ؟ پلک تو سنگين شده ! ؟ آرام بخواب
با غزلخوانى من ، اينهمه لالايى من
باز من برکه شدم ! باز مرا ماه شدى
غزلى نو شده تصوير تماشايى من
#شهین_خجسته_نژاد
از کتاب #ماه_با_من_ترانه_میخواند
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
تا كه زيبا بشود بركهى تنهايی من
باز آيينه برايت شدم و میبینی
دو برابر شده با روى تو زيبايی من
باز كن دفتر چشمان مرا ؛ شعر بخوان !
تا كه جادو كند انديشهى رويايی من
كه شوم من پري كوچك دريايی تو
تو شوی غنچهى نيلوفر بودايی من
من شوم دشت شقايق تو ، به سويم بدوى
غرق گلها بشوى ! آهوى صحرايى من !
نىلبک مىشوم و شعر تو را خواهم خواند
تا بدانند همه قصهى رسوايى من
خستهای ؟ پلک تو سنگين شده ! ؟ آرام بخواب
با غزلخوانى من ، اينهمه لالايى من
باز من برکه شدم ! باز مرا ماه شدى
غزلى نو شده تصوير تماشايى من
#شهین_خجسته_نژاد
از کتاب #ماه_با_من_ترانه_میخواند
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
پس از کوچ تو از چشمان من افتاد دنیایی
که از بن حسرت است، از ریشه دلتنگی و از پی، رنج
#عرفان_دادگرنیا
از کتاب #پی_رنج
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5
که از بن حسرت است، از ریشه دلتنگی و از پی، رنج
#عرفان_دادگرنیا
از کتاب #پی_رنج
از تازههای نشر
#انتشارات_فصل_پنجم
@fasl5