Forwarded from Madunyus
مردم به هرکه آینه شد، سنگ میزنند
از طعنههای عالم و آدم غمت مباد
✍🏻 #فاضل_نظری
🖼 #شعروعکس
📸 Photo: Dirk Fleischmann
🆔 @madunyus
از طعنههای عالم و آدم غمت مباد
✍🏻 #فاضل_نظری
🖼 #شعروعکس
📸 Photo: Dirk Fleischmann
🆔 @madunyus
فاضل نظری
مردم به هرکه آینه شد، سنگ میزنند از طعنههای عالم و آدم غمت مباد ✍🏻 #فاضل_نظری 🖼 #شعروعکس 📸 Photo: Dirk Fleischmann 🆔 @madunyus
گفت: اولین نشانهی عاشق شدن غم است؟
بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد
روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم
من میروم ز یادِ تو کمکم غمت مباد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد
روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم
من میروم ز یادِ تو کمکم غمت مباد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!
قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله ی رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت! به پروانه نمی آید عشق!
#فاضل_نظری
termegraphic.com
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!
قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله ی رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت! به پروانه نمی آید عشق!
#فاضل_نظری
termegraphic.com
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشتِ ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشتِ صنوبرها گذشت
چشمِ آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیمِ بی قرارِ روزهای عاشقی
هرکجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایهی زلفِ کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دستِ گلها ناگهان
عطرِ نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشتهای در پای خود دیدی؛ یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظرى | @fazelnazarigram
ماه پشتِ ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشتِ صنوبرها گذشت
چشمِ آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیمِ بی قرارِ روزهای عاشقی
هرکجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایهی زلفِ کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دستِ گلها ناگهان
عطرِ نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشتهای در پای خود دیدی؛ یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظرى | @fazelnazarigram
فاضل نظری
https://www.instagram.com/reel/C3M5IimIeeO/?igsh=c2plc3k5anNjY2k0
بر سر سجاده می افتاد چشمم تا به می
شیشه ی می با دهان باز می پرسید کی؟
کاش از اول، بر در میخانه می خواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشه ی محراب طی
ناله ی جانسوز من بود آنچه او فریاد زد
آه من بود آنچه عمری زیر لب می خواند نی
کاش با ساقی حسابم پاک می شد، سالهاست
او به من جامی بدهکارست و من جانی به وی
من خطایی کمتر از بخشایشت دارم، ببخش
ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای....
برا دیدن شعر خوانی فاضل نظری روی لینک بالا ضربه بزنید✅✅✅✅✅
شیشه ی می با دهان باز می پرسید کی؟
کاش از اول، بر در میخانه می خواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشه ی محراب طی
ناله ی جانسوز من بود آنچه او فریاد زد
آه من بود آنچه عمری زیر لب می خواند نی
کاش با ساقی حسابم پاک می شد، سالهاست
او به من جامی بدهکارست و من جانی به وی
من خطایی کمتر از بخشایشت دارم، ببخش
ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای....
برا دیدن شعر خوانی فاضل نظری روی لینک بالا ضربه بزنید✅✅✅✅✅
فاضل نظری
https://www.instagram.com/reel/C4XYgpLonp4/?igsh=dHQzcXR2NTljY3E3
✅✅از منتشر نشده ها✅✅
کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانهست،چه بهتر؛بهانه را بپذیر
چو بَردهای که امیدش به روز آزادیست
صبور باش و به تن تازیانه را بپذیر
#فاضل_نظری
کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانهست،چه بهتر؛بهانه را بپذیر
چو بَردهای که امیدش به روز آزادیست
صبور باش و به تن تازیانه را بپذیر
#فاضل_نظری
مرا ای ماهی عاشق! رها کن؛ فکر کن من هم
یکی از سنگهای کوچکِ افتاده در نهرم
تفاوتهای ما بیش از شباهتهاست؛ باور کن!
تو تلخی شرابِ کهنهای، من تلخی زهرم..
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
یکی از سنگهای کوچکِ افتاده در نهرم
تفاوتهای ما بیش از شباهتهاست؛ باور کن!
تو تلخی شرابِ کهنهای، من تلخی زهرم..
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
گفتی بگو راز خزانها را به آنها
پایان تلخ داستان ها را به آنها
گل ها نمی دانند اما می رسانم
پیغام رنج باغبان ها را به آنها
ای کاش هرگز بادبادک ها نفهمند
بسته است دستی ریسمان ها را به آنها
برفی که روی بام های شهر بارید
وا کرد پای نردبان ها را به آنها
یا در قفس آتش بزن پروانه ها را
یا بازگردان آسمان ها را به آنها
چون دوستانم دشمنند و دشمنان دوست
وامينهم بعد از تو «آنها» را به «آنها»
کتاب: #ضد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
پایان تلخ داستان ها را به آنها
گل ها نمی دانند اما می رسانم
پیغام رنج باغبان ها را به آنها
ای کاش هرگز بادبادک ها نفهمند
بسته است دستی ریسمان ها را به آنها
برفی که روی بام های شهر بارید
وا کرد پای نردبان ها را به آنها
یا در قفس آتش بزن پروانه ها را
یا بازگردان آسمان ها را به آنها
چون دوستانم دشمنند و دشمنان دوست
وامينهم بعد از تو «آنها» را به «آنها»
کتاب: #ضد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
#فاضل_نظری
٫
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سالهاست هیچ نمی آورم به یاد
بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیزنه غمگین شوم نه شاد
من داستان آن گل سرخم که عاقبت
دل سوزی نسیم سرش را به باد داد
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خير شما رسیده به ما مرحمت زیاد
٫
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سالهاست هیچ نمی آورم به یاد
بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیزنه غمگین شوم نه شاد
من داستان آن گل سرخم که عاقبت
دل سوزی نسیم سرش را به باد داد
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خير شما رسیده به ما مرحمت زیاد
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست
که آنچه در سر من نیست بیم رسوایی ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست
شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست
کتاب: #کتاب
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
که آنچه در سر من نیست بیم رسوایی ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست
شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست
کتاب: #کتاب
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
تو مهتابی و من مرداب، خوشحالم که امشب هم
مرا از دور میبینی، تو را از دور میبوسم..
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
مرا از دور میبینی، تو را از دور میبوسم..
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
نمیخوانم خدایش
گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است،
هم بر غیب آگاه است
به سویش بسکه مردم
چون گدا دست طلب دارند جوانمردان بسیاری گمان دارند
او شاه است
به «سلطان جهان»،
«شاه عرب» گفتند و عیبی نیست به هرتقدیر دست لفظ،
از توصیف کوتاه است
#فاضل_نظرى
گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است،
هم بر غیب آگاه است
به سویش بسکه مردم
چون گدا دست طلب دارند جوانمردان بسیاری گمان دارند
او شاه است
به «سلطان جهان»،
«شاه عرب» گفتند و عیبی نیست به هرتقدیر دست لفظ،
از توصیف کوتاه است
#فاضل_نظرى
به تنهایی گرفتارند مشتی بیپناه اینجا
مسافرخانهی رنج است یا تبعیدگاه اینجا؟
تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب، ماه اینجا..
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
مسافرخانهی رنج است یا تبعیدگاه اینجا؟
تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب، ماه اینجا..
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
Forwarded from دُردانه
آقای #محمدعلی_بهمنی روحتون شاد🖤
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبالِ پریشانی ام
طاقتِ فرسودگی ام هیچ نیست
در پیِ ویران شدن آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشقِ آن لحظه ی طوفانی ام
دل خوشِ گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطشِ سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهیِ برگشته زِ دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانم ات
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابرِ مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه ی یک صحبتِ طولانی ام
ها...به کجا می کِشی ام خوبِ من؟
ها...نکشانی به پشیمانی ام!
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبالِ پریشانی ام
طاقتِ فرسودگی ام هیچ نیست
در پیِ ویران شدن آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشقِ آن لحظه ی طوفانی ام
دل خوشِ گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطشِ سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهیِ برگشته زِ دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانم ات
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابرِ مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه ی یک صحبتِ طولانی ام
ها...به کجا می کِشی ام خوبِ من؟
ها...نکشانی به پشیمانی ام!
چیزی که میانِ من و تو نیست، غریبیست
صدبار تو را دیدهام ای غم! به گمانم..
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
صدبار تو را دیدهام ای غم! به گمانم..
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram