Telegram Web
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اصلاً زن عورت باشد، اما ...!
#محمد_موسوی_عقیقی

مطابق با مهم‌ترین منابع فقه سنتی، «عورت» میان مردان و زنان تفاوت داشته، برای مرد «حداقلی» و برای زن «حداکثری» است. به عبارتی عورت مردان عبارت است از شرمگاه عقب و جلو، ولی عورت زنان کل بدن او را شامل می‌شود. (۱) فقیهان علاوه بر بدن، صدای زنان را هم عورت دانسته‌اند: «صوت المرأة عورة». (۲) اما در این‌جا تفاوت بسیار مهمی وجود دارد که بسیاری از فقیهان آن را بیان کرده‌اند. سرمنشأ تفاوت آن‌جا است که پیرامون عورت بودن صدای زنان سه نگاه وجود دارد:

(۱) صدای زن عورت است و نباید آن را برای مردان ابراز کرد (۳)؛

(۲) صدای زن عورت نیست و روایات آن ضعیف‌اند (۴)؛

(۳) صدای زن عورت است و شنیدن آن در صورت «فتنه و شهوت» حرام است (۵).

نگاه اول مطلقاً بدن و صدای زنان را «عورت» دانسته و ابراز آن را برای هر مرد نامحرمی حرام می‌داند و نگاه دوم تنها بدن زنان را عورت خوانده است. این دو نگاه سرراست و صریح است؛ اما یک نگاه دیگر هم وجود دارد که می‌توان پیرامون آن نکاتی را مطرح کرد:

نکته‌ی اول: مهم‌ترین یا حتی در بسیاری از موارد تنهاترین دلیلی که فقیهان سنتی آورده‌اند تا نشان دهند زن باید تمام بدن خود را بپوشاند، استناد به روایاتی است که «تمام بدن زن» را «عورت» محسوب می‌کند. از همین رو فقیهان متعددی گفته‌اند: «(و جسد المرأة) الحُرّة (کلّه عورة) یجب علیها ستره». (۶) به عبارتی فقیهان باور دارند از آن‌جایی که بدن زن عورت است و عورت را هم باید پوشاند، پس تمام بدن زن باید پوشیده باشد. (۷) این مطلب را مفصلاً در کتاب «فقه سنتی و حجاب جدید» توضیح داده‌ام.

نکته‌ی دوم: فقیهان دلیل حرام بودن صدای زن در «گفتن» و «شنیدن» را تنها همین «عورت» معرفی می‌کنند. اگر ملاک برای تحقق حرمت «عورت» باشد؛ باید چنین گفت که در نگاه سوم که بالاتر بیان شد، حرمت ابراز و شنیدن صدای زن به واسطه‌ی تحریک و شهوتی است که شاید اتفاق بی‌افتد. در این صورت عورت بودن صدای زن، یعنی «عورت‌بودگی» به خودیِ خود ملاک وجوب ساکت شدن زنان نیست؛ بلکه باید امری بیرونی و خارجی مانند تحریک شهوانی در میان باشد، تا سخن گفتن یا شنیدن صدای زنان حرام باشد. در نتیجه عورت بودن بدن نیز به خودیِ خود ملاک وجوب پوشش برای زنان نیست تا زمانی که نشانه‌هایی از تحریک شهوانی وجود داشته باشد.

نکته‌ی سوم: اساساً عورت بودن عضو یا ویژگی‌ای از زنان، باعث «حرمت‌سازی» نمی‌شود. این را فقیهانی هم گفته‌اند که صدای زن عورت است، ولی باعث نمی‌شود که ابراز یا شنیدن آن حرام باشد (۸) و منشأ حرمت از سمت شنونده (مردان) شروع می‌گردد. (۹) اگر عورت حرمت‌سازی کند، در تمام مصادیقی که به آن منتسب و متعلق می‌شود چنین خواهد کرد و اگر حرمت‌سازی هم نکند در تمام مصادیقی که به آن منتتسب و متعلق می‌شود چنین می‌کند. پس اگر بپذیریم صدای زن در صورتی حرام است که باعث تحریک شهوانی شود؛ باید پذیرفت حجاب زنان زمانی واجب خواهد بود که تحریک شهوانی پدید آید.

نکته‌ی چهارم: فقیهان زیادی به روایتی استناد کرده‌اند که می‌گوید زنان عورت بوده و باید ساکت باشند و در خانه پنهان شوند. (۱۰) فقیهانی که این روایت را پذیرفته‌اند، آن را برای عورت بودن بدن و صدا پذیرفته‌اند. (۱۱) اگر ملاک این روایت باشد و مطابق نگاه سوم عورت بودن، به خودیِ خود حرمت‌سازی نکند، پس بر اساس مبانی فقه سنتی پوشاندن بدن توسط زنان واجب نخواهد بود؛ زیرا روایت متضمن هر دو مصداق است و از آن حکم حرمت صدا یا وجوب پوشش برداشت نمی‌شود.

نتیجه‌گیری
خلاصه‌ی حرف این شد که:
(۱) اکثریت آن‌ها باور دارند که عورت بودن صدای زنان به خودیِ خود حرامی بر‌نمی‌سازد و منشأ حرمت از سمت شنونده است؛
(۲) فقیهان قبول دارند که «بدن زنان» عورت است؛
(۳) اگر عورت چنین ویژگی‌ای داشته باشد که هم به صدا و هم به بدن متعلق شود و به خودیِ خود حرمت‌ساز نباشد، پس این ویژگی همانطور که در صدای زنان جریان پیدا کرده، صدای زنان را عورت دانسته ولی ابراز آن را حرام نمی‌داند؛ می‌تواند در پوشش زنان هم جریان پیدا کند، بدن زنان را عورت دانسته ولی نپوشاندن آن را واجب نداند، به خصوص که عمده‌ی دلیل وجوب حجاب برای فقیهان، همین عورت بودن زنان است.

پی‌نوشت‌ها
(۱) غایة المراد، ج۱، ص۱۲۳
(۲) نهایة الأحکام، ج۱، ص۴۲۱؛ شرایع الإسلام، ج۲، ص۴۹۶
(۳) منتهی المطلب، ج۵، ص۸۹
(۴) شبیری زنجانی، خارج فقه، ۱۳۷۸/۰۲/۲۶
(۵) مسالک الأفهام، ج۷، ص۵۶
(۶) روض‌الجنان، ج۲، ص۱۲۲؛ تحریر الأحکام، ج۱، ص۲۰۲
(۷) جواهرالکلام، ج۸، ص۱۶۲
(۸) فقه الصادق، ج۲۱، ص۱۳۳
(۹) مصباح الفقیه، ج۱۲، ص۲۷۵
(۱۰) مستندالشیعه، ج۱۶، ص۶۶
(۱۱) سندالعروةالوثقی، ج۲، ص۱۹۶؛ تبیان الصلاة، ج۳، ص۲۵۰

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
حکم جهاد نیست!
#محمد_موسوی_عقیقی

عده‌ی زیادی اصرار دارند که بگویند بیانیه‌ی دیروز مقام رهبری(+)، حکم جهاد است: ببینید! در این مورد سه نکته‌ی قابل توجه وجود دارد:

(۱) «فرض» درباره‌ی «یاری‌رسانی» و «پشتیبانی» است، نه جهاد: «بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند».

(۲) آقای خامنه‌ای بیان کرده «سرنوشت این منطقه را نیروهای مقاومت و در رأس آنان حزب‌الله سرافراز رقم خواهد زد» و این یعنی خوشبختانه هنوز نمی‌خواهد ایران و ایرانی‌ها را وارد جنگ مستقیم کند. علاوه بر این، آقای خامنه‌ای برخلاف مشهور فقیهان، جواز «جهاد ابتدایی به دستور مجتهد جامع الشرائط» در «زمان غیبت» را قبول دارد. (أجوبة الإستفتائات، سؤال۱۰۴۸) پس در صدور جهاد به خصوص «جهاد ابتدایی» تعارف و محدودیت نظری و عملی فقیهان دیگر را نخواهد داشت و اگر هنوز از جانب او چنین فتوایی صادر نشده، جنگ مستقیم را نمی‌خواهد.

(۳) فتوای جهاد در عرف حوزوی لحن خود را دارد. به عنوان نمونه می‌توان به فتوای مرجعیت نجف درباره‌ی جهاد علیه داعش در سال ۱۳۹۳ اشاره کرد: «مسؤولیت شرعی و ملی بزرگی در برهه کنونی بر عهده ما قرار دارد ... مسؤولیت ایستادگی و جنگ با تروریست ها متوجه همگان است و به پیروان یک مذهب اختصاص ندارد ... هر که توانایی دارد باید به دفاع از عراق و ملت و مقدسات آن بپردازد و این امر بر دیگران ساقط است ... بر شهروندانی که توانایی حمل سلاح و مبارزه با تروریست ها را دارند، واجب کفایی است به دفاع از کشور، ملت و مقدسات پرداخته و به نیروهای امنیتی بپیوندند».(+)

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
اخلاق دینی = حکم فقهی؟!
#محمد_موسوی_عقیقی

یکی از ضعف‌های دین‌پژوهی در میان حوزویان این است که هنوز به صورت مشخص نسبت میان «فقه» و «اخلاق» را بررسی نکرده است. نسبت این دو در پنج فرض صورت‌بندی می‌شود:

- حکم فقهی عین و همان حکم اخلاقی است؛
- حکم فقهی تقدم بر حکم اخلاقی دارد؛
- حکم اخلاقی تقدم بر حکم فقهی دارد؛
- حکم فقهی متعارض با حکم اخلاقی است (و بالعکس)؛
- حکم فقهی در برخی موارد با حکم اخلاقی متعارض بوده و در برخی موارد نسبت برقرار می‌شود (و بالعکس).

روشن کردن نسبت‌های میان این دو باعث می‌شود بدانیم، اگر حکم فقهی مبنی بر قتل عام یا قتل با سلاح‌های کشتارجمعی یا قتل به دلیل عقیده قرار گرفت، یا حکم فقهی ازدواج با دختران نابالغ را تجویز کرد، این حکم چه نسبتی با حکم اخلاقی دارد و در صورت تعارض کدام‌یک مقدم بر دیگری است.

در نگاه من برخلاف روحانیون و بسیاری از نواندیشان، سخن از نسبت میان فقه و اخلاق لزوماً بر سر «اخلاق فرادینی» نیست. این نسبت می‌تواند و حتی با این موانع و تقابل‌ها در فقه سنتی می‌تواند در ذیل «اخلاق دینی» و «حکم فقهی» باشد.
به عبارتی ما در میراث روایی اسلام، تقریباً همان اندازه که «روایات فقهی» داریم، همان اندازه هم «روایات اخلاقی» در دستان‌مان است و در این‌جا همان شاخصه‌هایی که می‌تواند یک حکم فقهی را برسازد، می‌تواند حکم اخلاقیِ دینی را هم ایجاد کند. حال فرض کنید روایات اخلاقی که «تفقد و محبت به نامسلمانان» را بیان می‌کنند، آیا می‌توانند به روایاتی که متضمن «مباح بودن اموال نامسلمانان» هستند، مقدم باشند؟ یا روایاتی که «همسر را به لحاظ ارج و منزلت همسان یکدیگر می‌دانند» آیا می‌توانند مقدم بر روایاتی باشند که «تمکین و اطاعت مطلق زن از مرد» را می‌خواهند؟

در نگاه حداقلی یکی از راه‌های حذف نظرات فقهیِ نامأنوس یا منقضی شده، می‌تواند تقدم «اخلاق دینی» بر «فقه» باشد. به عنوان مثال، در روایات اخلاقی متعددی «قتل صبر» (آرام‌آرام کشتن) نهی شده؛ با پذیرفتن و مبنا قرار دادن این دسته از روایات می‌توان «روایات جواز سنگسار» را کنار گذاشت. یا در مثال دیگر، روایات اخلاقیِ «لزوم رعایت حقوق کودکان» می‌تواند فتوای «جواز کام‌جوییِ غیردخولی با دختر زیر سن بلوغ» را باطل کند.
گستره‌ی روایات اخلاقی آن‌چنان است که می‌تواند به صورت مبنایی یا مصداقی اشراف و تقدم بر روایات فقهی داشته باشد و همان‌طور که از روایات فقهی، «قواعد فقهی» ایجاد می‌شود؛ از روایات اخلاقی هم می‌تواند «قواعد اخلاقی» برساخت. اگر فقیهی این نکته و راه‌حل را به کار ببندد، بدون آنکه بخواهد در اصولِ استنباط و فهم خود از متون دینی تغییر ایجاد کند تا از نشانِ «نواندیشی» دوری نماید، می‌تواند تغییرات زیادی را در ابواب و مسائل مختلف فقهی ایجاد نماید؛ به صورتی که هم به زعم خود شریعت را بیان کرده باشد و هم با حدود اخلاقی جامعه که هنوز با شاخصه‌های اخلاقِ دینی نزدیکی زیادی دارد همراه باشد.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
مجموعه‌ی نظرات فقهی / نجاست سگ - (۱)

آیا سگ نجس است؟
محمدجواد موسوی غروی، فقیه و مرجع تقلید معاصر جواب می‌دهد.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
فکرک‌های من | موسوی عقیقی
مجموعه‌ی نظرات فقهی / نجاست سگ - (۱) آیا سگ نجس است؟ محمدجواد موسوی غروی، فقیه و مرجع تقلید معاصر جواب می‌دهد. 🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
مجموعه‌ی نظرات فقهی / نجاست سگ - (۲)

آیا سگ نجس است؟
حسین موسوی زنجانی، فقیه و مرجع تقلید معاصر جواب می‌دهد.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
باورهای من مهم نیست!
(شرط مهمی در امر به معروف و نهی از منکر)
#محمد_موسوی_عقیقی

این روزها هنوز برخورد یا تذکر با کسانی که نمی‌خواهند بر اساس ضوابط فقه مرسوم رفتار کنند، ادامه دارد؛ از جمله برخورد با زنان بی‌حجاب یا کسانی که نمی‌خواهند روزه بگیرند و در ماه رمضان، در انظار عمومی خوراکی می‌خورند یا حتی سیگار می‌کشند، یا اینکه موسیقی به‌خصوص با صدای زنان گوش می‌دهند.

این افراد جواز یا وجوب برخورد خود با مصادیق یاد شده را ذیل احکام «امر به معروف و نهی از منکر» عنوان می‌کنند. آن‌ها به صورت مداوم در حال بیان این نکته‌اند که «امر به معروف» و «نهی از منکر» بر تمام مسلمانان واجب است و باید «از انجام رفتار حرام» جلوگیری کنند.

اکثریت قریب به اتفاق افراد یاد شده، خود را مقلد و پیرو دیدگاه‌های مراجع تقلید شیعه می‌دانند. حال می‌خواهم برای این عزیزانِ مؤمنِ مسلمانِ شیعی، چند فتوا را بیان کنم.

فقیهانی که این فتوای خوب و به‌جا را دارند، پُرشمارند؛ اما من در این‌جا دیدگاه چند تن از مراجعی را آورده‌ام که هیچ‌کس، حتی سنتی‌ترین افراد مذهبی، در قوتِ فقاهت آنان تردید ندارند.

حتماً می‌دانید که مطابق «احکام تقلید» در کتاب‌های توضیح‌المسائل، هر فردی باید تابع و پیرو مرجع تقلید خود باشد. تعداد زیادی از فقیهان معاصر، فتوا داده‌اند که زمانی فردی می‌تواند فرد دیگر را امر به معروف یا نهی از منکر نماید که آن شخص عامدانه و آگاهانه خطا کند؛ اما اگر ناآگاه باشد یا اشتباه کند یا بر اساس فتوا یا اجتهاد مشخصی عمل نماید، نمی‌توان به او تذکر داد.

علی حسینی سیستانی، پُرآوازه‌ترین مرجع شیعی در دوران معاصر در این مورد می‌گوید: «معروف و منکر باید در نزد عامل ثابت باشد، پس اگر عامل از انجام معروف یا ترک منکر معذور باشد، یا باور داشته باشد عملی مباح بوده یا حرام نیست یا در موضوعی اشتباه کند یا اجتهاد داشته باشد یا از کسی تقلید نماید، تهجی و سرزنش او واجب نیست». (منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۷۸) این فتوا را فقیهان بزرگی چون محسن حکیم، ابوالقاسم خویی، عبدالأعلی سبزواری، محمد روحانی و... در «منهاج الصالحین» قبول کرده‌اند.

حسین وحید خراسانی دیگر مرجع پُرآوازه‌ی شیعه چنین فتوا داده است: «آن كه در ترك معروف و فعل منكر معذور نباشد، و معذور مثل آن است كه مقلّد كسى باشد كه آن فعل را واجب يا حرام نمى‌داند، هرچند به حسب اجتهاد يا تقليد آمر يا ناهى ـ امر كننده و نهى كننده ـ واجب و حرام باشد». (توضیح‌المسائل، م۲۰۶۹، شرط چهارم)

علی صافی گلپایگانی شاخص‌ترین شاگرد حسین بروجردی است. او چنین فتوا داده است: «واجب بودن معروف و حرام بودن منکر در حق فاعل، منجز و ثابت باشد ... پس اگر فاعل معتقد باشد به مباح بودن فعل حرامی یا به جواز ترک واجبی در این صورت امر به معروف و نهی از منکر، ساقط می‌شود». (توضیح‌المسائل، م۲۸۷۵، شرط چهارم) لطف‌الله صافی گلپایگانی نیز این فتوا را پذیرفته است. (توضیح‌المسائل، م۲۸۶۲، شرط چهارم)

همه‌ی این فتاوا یعنی نمی‌شود به صورت رندوم برویم و به دیگران تذکر دهیم. شرط این نیست که ما درباره‌ی رفتار دیگران چه تفکری داریم؛ بلکه شرط اصلی باور افراد نسبت به رفتار خودشان است؛ اینکه واقعاً قبول دارند خطا می‌کنند یا اینکه رفتار خود را، بر اساس باور شخصی، تقلید یا اجتهاد، موجه و مباح می‌دانند.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
نکته‌ی تفسیری - اول
#محمد_موسوی_عقیقی

قرآن در آیه‌ی ۴ سوره‌ی مائده بیان داشته: «وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ». مترجمان و البته مفسران چنین ترجمه کرده‌اند: «و [نيز صيد] حيوانات شكارگر كه شما بعنوان مربيان سگهاى شكارى، از آنچه خدايتان آموخته، به آنها تعليم داده‌ايد [براى شما حلال شده است‌]».

اما ترجمه‌ی من چنین است: «[صید] حیوانات شکارگر که شما به عنوان مربیان آموزنده‌ی شکار، از آن‌چه خدای‌تان (به شما) آموخته، به آن‌ها تعلیم داده‌اید [برای شما حلال شده است]».

تفاوت این است که مترجمان و مفسران «مُكَلِّبِينَ» را «سگ‌های شکاری» و من «حیوانات شکارگر» تعبیر کرده‌ایم.
اما این تفاوت از کجا است؟

در روایاتی ذیل آیه «مُكَلِّبِينَ» تعریف مشخصی ندارد: «هِیَ الکِلَابُ» (تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۲) ولی خب مشخص نشده خود همین «الکلاب» که به صورت جمع آمده چیست! اما در روایات دیگری که صحیح‌السند هستند، پیشوای شیعه منظور از «مُكَلِّبِينَ» را «الفَهْدِ : یوزپلنگ» دانسته است. (وسائل‌الشیعه، ج۲۳، ص۳۴۶) همچنین در روایت دیگری مصداق «کلب» هر حیوانی است که توانایی شکار کردن دارد: «مُکَلِّبینَ هُوَ کُلُّ مَا عُلِّمَ الصَّیْدَ فَیَتَعَلَّمُهُ بَهِیمَةً». (فقه‌القرآن، ج۲، ص۲۴۶)

پس با این نکته، در اصلی‌ترین متن دینی اسلام، «کلب» لزوماً به معنای «سگ» نیست و از آنجایی که روایات هم «کلب» را معنا نکرده‌اند، حکم فقهی نجاست سگ منتفی است.

(من در کتاب «پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» توضیح داده‌ام که در عربستان باستان تا قرن نخست تاریخ هجری‌قمری، «کلب» به معنای «سگ» نبوده است).

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
أهل‌البیت و رسمیت عرف مردم - اول
#محمد_موسوی_عقیقی

«ازدواج» یکی از مهم‌ترین مفاهیم و کنش‌های جوامع مختلف از بدو تاریخ تا الان بوده که آیین و احکام مختلفی را برای آن، برساخته‌اند. ازدواج به تعبیری قراردادی میان دو نفر است که بر مبنای «زوجیت» باشد و این عبارت در میان عرف‌های مردم در سرزمین‌های مختلف، متفاوت است و هر جامعه‌ای ازدواج را بر پایه‌ی آیین‌هایی که دارد، دینی که انتخاب کرده، قوانینی که برساخته و تاریخی که گذرانده؛ قبول دارد. ازدواج آن‌قدر اهمیت بالایی داشته که تنها «رابطه‌ی مشروع» شناخته می‌شود و در مقابل آن «زِنا» به «رابطه‌ی نامشروع» تعریف شده که مجازات‌های زیادی را در پی داشته است.

در میان زرتشتی‌ها نوعی از ازدواج، به نام «خُوَیدیده/خُوَیدوده» (Xwedodah) و در نگارش اوستایی «خوئیتودات» وجود دارد. در این نوع ازدواج که بسیار هم پسندیده شمرده می‌شود، مرد با مادر، خواهر یا دختر خود ازدواج می‌کند. اگر بشنوید یا ببینید کسی این‌گونه ازدواج کرده، چه فکری درباره‌ی او می‌کنید و چه نظری می‌دهید؟
قطعاً نگاه نفرت‌آمیزی دارید، این رابطه را نامشروع‌ترین و آن دو را جهنمی خواهید دانست.

اما نگاه پیشوایان دینی اسلام برخلاف شما است. در روایتی صحیح‌السند، از پیام‌آور اسلام نقل شده که به کنیزان نامسلمان خود «زاده‌ی گناه» نگویید، زیرا برای هر جامعه و گروهی نوعی از ازدواج وجود دارد: «لِكُلِّ قَوْمٍ نِكَاحٌ». (تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴۷۲) نیز در روایت دیگری از محمد بن عبدالله(ص) بیان شده که به مشرکان به دلیل نوع ازدواج‌های‌شان فحاشی نکنید، زیرا هر گروهی، ازدواج خود را دارد: «فَإِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ نِكَاحاً». (وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۸۰) تعبیر مهمی هم در این روایت وجود دارد، این‌که ازدواج این مشرکان «مشروع» است: «نِكَاحَ أَهْلِ اَلشِّرْكِ جَائِزٌ».

روایت بعدی اما صریح‌تر است؛ محمد بن یعقوب کُلینی، بزرگ‌ترین محدث شیعه، به سند خود که تمام راویان آن «ثقه» هستند، نقل می‌کند که شخصی به مردی زرتشتی نسبت رابطه‌ی نامشروع داد، امام جعفر صادق گفت چرا چنین گفتی؟ مرد پاسخ داد زیرا این زرتشتی با مادر و خواهر خود ازدواج می‌کند، امام در پاسخ گفت این نوع رابطه در میان این‌ها نوعی ازدواج است: «ذَلِكَ عِنْدَهُمْ نِكَاحٌ فِي دِينِهِمْ». (الکافی، ج۵، ص۵۷۴)

در روایت صحیح‌السند دیگری نیز امام جعفر صادق بیان داشته: «كُلُّ قَوْمٍ يَعْرِفُونَ اَلنِّكَاحَ مِنَ اَلسِّفَاحِ فَنِكَاحُهُمْ جَائِزٌ - هر جامعه و گروهی که میان ازدواج و غیرازدواج تفاوت بگذارد، ازدواجی که درست کرده‌اند، جایز است». (تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴۷۵)
اهمیت بر رفتارهای عرفی آن‌چنان بود که باعث جدایی رفاقت‌ها و همراهی‌ها می‌شد. در روایت موثقی عمرو بن نُعمان نقل کرده که امام جعفر صادق دوستی داشت که همیشه همراه یکدیگر بودند، روزی در بازار کفش‌دوزها قدم می‌زنند و غلامی همراه مرد همراه امام بود، مرد به پشت سر نگاهی انداخت تا غلام‌اش را صدا کند و دید او نیست. وقتی غلام را یافت به او گفت کجا رفته بودی زنازاده؟ «يَا اِبْنَ اَلْفَاعِلَةِ أَيْنَ كُنْتَ»، امام تا این جمله را شنید با دست به پیشانی خود زد و به دوست‌اش گفت مادرش را به رابطه‌ی نامشروع متهم می‌کنی؟ «سُبْحَانَ اَللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ»؛ تا الان من گمان می‌کردم تو خوددار و پارسایی و الان دیدم چنین نیستی! مرد پاسخ داد که این غلام سِنْدی و مشرک است، امام پاسخ داد که هر گروه و جامعه‌ای برای خود نوعی از ازدواج دارد: «أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً تَنَحَّ عَنِّي». راوی سپس ادامه داده که دیگر هیچ‌وقت این دو را کنار هم ندیدم تا مرگ میان‌شان جدایی انداخت. (الکافی، ج۲، ص۳۲۴)

مضامین این روایات در کتاب‌های اهل سنت هم آمده است (ر.ک به: الشرح الکبیر، ج۷، ص۳۳۴) اما از مجموع این روایات «مشروعیت نگاه عرف» به موضوع مهمی مانند «ازدواج» برداشت می‌شود. این رسمیت‌بخشی چنان بوده که «لِكُلِّ قَوْمٍ نِكَاحٌ» را در قالب یک قاعده‌ی فقهی بیان کرده‌اند. (فرهنگ فقه فارسی، ج۶، ص۲۹۴)

🔸 نکات نهایی
نکته‌ی اول) در اکثر روایات سخن از «قوم» است و این واژه در معنای «جامعه» است، چه کلان و چه خُرد و طبیعتاً شامل ادیان و مذاهب هم می‌شود. به عبارتی نظرگاه عرف می‌تواند برآمده از فرهنگ، قانون و آیین‌های بشری یا برخاسته از احکام و رهیافت‌های الهی باشد.

نکته‌ی دوم) فقیهان شیعه با پذیرفتن این روایات و قاعده‌ی مستخرج، دلالت را صرفاً در ادیان الهی غیراسلامی پذیرفته‌اند (جواهرالکلام، ج۴۱، ص۲۶۴)، اما استدلال‌ورزی درباره‌ی این‌که آیا این روایات مخاطبینی عام که شامل مسلمانان است دارد و بنیان ازدواج را عرفی خوانده و جنسیت در آن مطرح است یا نه را باید به فرصتی سپرد که مغتنم باشد.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
مقدمه و پیشگفتار پرونده‌ی سگ.pdf
1.3 MB
🔴 نسخه‌ی چاپی (محدود) 🔴
#محمد_موسوی_عقیقی

کتاب «پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» در اردیبهشت ۱۴۰۳ به صورت PDF منتشر شد؛ اما تعداد زیادی از دوستان درخواست نسخه‌ی چاپی را داشتند. اکنون «نسخه‌ی چاپی» این کتاب موجود شده است. چاپ «پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» به صورت محدود صورت خواهد گرفت. پس دوستانی که خواهان این نسخه هستند، باید سریع سفارش خود را از راه زیر که خواهم گفت، ثبت کنند.

مشخصات کتاب
🔸 قطع و تعداد صفحات: ۶۲۶ صفحه‌ی رقعی
🔸 نوع چاپ: جلد شومیز و کاغذ بالکی
🔸 تعداد چاپ: ۱۰۰ نسخه (محدود)

قیمت کتاب
🔹 قیمت اصلی: ۶۹۸ هزار تومان
🔹 قیمت با تخفیف: ۵۸۰ هزار تومان
(هزینه‌ی ارسال به عهده‌ی خریدار است)

🔺 نکات مهم خرید
(۱) دوستانی که مایل به خرید هستند، نخست باید در گروه (از لینک زیر) عضو شده، بعد از اینکه تعداد به ۱۰۰ نفر رسید، شماره‌کارت اعلام شده و مرحله‌ی پرداخت را تکمیل می‌کنند: (فقط خریدارها عضو شوند)
www.tgoop.com/Fekrrak_book

(۲) دوستان گرامی می‌توانند قبل از خرید نسخه‌ی چاپی یا حتی PDF، فایل مقدمه و پیش‌گفتار را از فایل پیوست شده دانلود کنند.
هنوز در حوزه‌های علمیه برای «هم‌زیستی با کفار» کتاب می‌نویسند، درحالی‌که این موضوع نه دیگر دغدغه‌ی جامعه، حتی جامعه‌ی مذهبی، است و نه اینکه در فقه معاصر چندان خواهان دارد.

فقیهان زیادی در دوران معاصر و کنونی هستند که به پاکیِ مطلق نامسلمانان اهل کتاب فتوا داده‌اند. من فتوای عمده‌ی آنان را در کتاب «پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» از صفحه‌ی ۲۲۹ تا ۲۳۰ آورده‌ام که در عکس ببینید.
نیز به تناسب بحث از واژه‌ی «نجس» مختصراً در کتاب نام‌برده از صفحه‌ی ۱۳۳ تا ۱۵۸ توضیح داده‌ام که نجاست نامسلمانان اهل کتاب چندان پذیرفتنی نیست و واژه‌ی «نَجَسٌ» در آیه‌ی ۲۸ سوره‌ی توبه به معنای ناپاکی باطنی است.
کتابی درباره‌ی نجاست سگ!
#محمد_موسوی_عقیقی

کتاب «پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» تنها پیرامون بحث شرعیِ حیوانی با نام «کلب» یا «سگ» نیست و عناوین متعددی را، البته به مناسبت موضوع، درون خود دارد. همه‌ی این مطالب را به صورت تخصصی و با ارجاعات متعدد (حدود ۴۵۰۰ هزار ارجاع) و منابع گسترده (حدود ۳۰۰۰ جلد)، اما به صورت «همه‌فهم» نوشتم تا حتی کسانی که تخصصی در دانش‌های دینی ندارند، بتوانند مطالعه کنند.

🔸 به عنوان مثال از صفحه‌ی ۳۹ الی ۶۵ در عنوان «پیش‌انگاری نجاست سگ» مطالب مفصل و مستندی را پیرامون اینکه چه دلایل و عواملی پیش از شروع اسلام باعث شده تا اعراب به مرور سگ را نجس بخوانند، آورده‌ام.

🔹 «موضوع‌شناسی» عنوانی است که این روزها در کارهای فقهی نادیده گرفته می‌شود. این عنوان از صفحه‌ای ۶۹ تا ۱۲۱ به نوعی «حیوان‌شناسی اعراب» هم محسوب می‌شود. در این فصل توضیح داده‌ام که اعراب پیش یا صدر اسلام چه باورهای غلطی درباره‌ی حیوانات داشتند و نتایج این باورها در نظرات فقهی چگونه بوده است. در اینجا خصوصاً نشان داده‌ام که «کلب» برای اعراب حداقل تا یک‌قرن‌ونیم اولِ اسلام و البته پیش از آن، به معنای «سگ» نبوده است.

🔸 از صفحه‌‌ی ۱۳۳ الی ۱۶۸ به مناسبت وجود واژه‌ی «نجس» در آیه‌ی «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ»، به صورت تحلیلی بحث «نجس نبودن ذاتی انسان‌های نامسلمان» را پیش کشیده‌ام.

🔹 نیز از صفحه‌ی ۲۳۲ تا ۲۵۰ بحث کرده‌ام که آیا الفاظی مانند «نجس» یا حتی لفظ پُرنزاع فقیهان یعنی «صلاة (نماز)» بنیاد و حقیقت شرعی دارند یا برآمده از عرف پیش از اسلام‌اند. به عبارتی اعراب واژگانی چون «نجس»، «صلاة (نماز)»، «صوم (روزه)»، «نکاح (ازدواج)» و... را پیش از اسلام داشته و به کار می‌بردند یا اساساً این واژگان اختراع و آورده‌ی اسلام است؛ سپس بررسی کرده‌ام که هر کدام از این نظریه، چه تأثیری بر روی احکام فقهی دارد.

🔸 حتماً شنیده‌اید که می‌گویند برخی حیوانات از جمله سگ «مسخ» شده هستند؛ یعنی سگ انسانی بوده که بر اساس نوعی از عذاب به شکل این حیوان درآمده است. من از صفحه‌ی ۲۸۸ الی ۲۹۱ توضیح داده‌ام که چنین باورهایی پیرامون حیوانات یا حداقل سگ‌ها، درست نیست.

🔹 دو مورد از مهم‌ترین موضوعات دینی را از صفحه‌ی ۳۰۰ الی ۳۲۶ بررسی کرده‌ام: (۱) «شارع بودن یا نبودن پیام‌آوراسلام و امامان» که آورده‌ام بر اساس مستندات دست اول و البته باور اکثریت فقیهان شیعه‌ی متقدم تا معاصر، پیشوایان اسلام عنوان «شارع» را ندارند؛ (۲) «امر و نهی‌های آمده در متون دینی، دلالت بر واجب و حرام دارند یا مستحب و کراهت» که توضیح داده‌ام نخست در نگاه فقیهان بزرگی اوامر و نواهی به شرط قرینه داشتن دلالت بر وجوب و حرام دارند و همچنین به راحتی قابل تفکیک و شناختن هم نیستند. هرچند نظر فقیهانی را آورده‌ام که باور دارند ۹۰ درصد اوامر و نواهی دین، دلالت واجب و حرام ندارند. نگاه و دلایل خودم را هم توضیح داده‌ام.

🔸 بسیاری از فقیهانی که امروزه سگ را نجس نمی‌دانند باور دارند «آب‌دهان» این حیوان نجاست شرعی را دارد. من از صفحه‌ی ۲۹۳ الی ۳۵۸ توضیح داده‌ام که در بررسی فقه‌شناسانه حتی آب‌دهان سگ‌ها نیز نجاست شرعی ندارد.

🔹 «خوانش انتقادی از آرای فقهی» عنوانی است که از صفحه‌ی ۴۲۹ الی ۴۸۹ آورده و توضیح داده‌ام که اساساً ضعف و نقصان روش فقیهان در بررسی موضوعات فقهی به خصوص موضوع نجاست سگ، کجا است؛ اینکه چگونه بحث کرده‌اند و ناروش‌مندی آن چطور است.

🔸 از صفحه‌ی ۴۴۴ الی ۴۵۰ با نشان داده‌ام که آیا اساساً فقیهان می‌توانند در فهم خود اشتباه کنند؟ سپس با مستندات فراوان از فقیهان متعددی پیرامون خرده‌گیری‌های‌شان به یکدیگر و تذکر به اشتباهات‌شان را آورده‌ام. این اشتباهات گاهی تا جایی پیش می‌رود که فقیهان زیادی آیاتی از قرآن را به اشتباه نقل کرده‌اند.

🔹 از صفحه‌ی ۴۹۳ الی ۵۱۹ آرای ۱۵ نفر از فقیهان متقدم تا دوران کنونی را در نجس نبودن سگ‌ها آورده‌ام که برخی از آن‌ها نظرات جدیدی است.

🔸 از صفحه‌ی ۵۲۳ الی ۵۵۰ در پی این بوده‌ام که اگر سگ نجس نباشد، «خوک» چگونه است؟ بررسی‌های من از آیات قرآن و روایات نشان می‌دهد که این حیوان همانند سگ نجس نیست.

🔹 موضوع مهم بعدی این است که در عنوان «مناقشه‌ای در ادله‌ی اجتناب از گربه» بررسی کرده‌ام اینکه می‌گویند اگر حتی مویی از گربه بر روی لباس باشد نماز باطل می‌شود، درست است؟ نتایج تحقیق من نشان می‌دهد چنین موضوعی از روایات برداشت نمی‌شود و ۱۷ تن از فقیهان معاصر باور دارند موی گربه نماز را باطل نمی‌کند.

🔴 لینک خرید این کتاب:
https://www.tgoop.com/fekr_rak/955

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
فارغ از ایدئولوژی‌ها ...
#محمد_موسوی_عقیقی

اگر ما باشیم و کشتن چند هزار انسانِ بی‌گناه
اگر ما باشیم و دست و سر قطع شده
اگر ما باشیم و کودک‌های قطع عضو، زخمی و جان‌باخته
اگر ما باشیم و چند ده هزار انسانِ گوشت و خون‌دار آواره
اگر ما باشیم و چندین هزار مادرِ فرزند مُرده
اگر ما باشیم و هزاران زنِ بی‌حقوقِ بی‌آشیانه و مقتول
اگر ما باشیم و چندین هزار سقفِ خانه‌ی ریخته

آیا این مواردِ صرفاً «اگر ما باشیم و...»؛ فارغ از دینی که به آن باور داریم، مکتبی که جزئی از زیسته‌ی ما است، مذهبی که آن را اَدا می‌کنیم، نژادی که هستیم، رنگ و پوستی که داریم و...؛ آیا این رفتارها در وجدان، دانش و شاخک‌های اخلاقی ما موجه است؟ به نظر من نه! اگر موجه باشد مشخص است که آن دین، مذهب، ایسم، مکتب، باور، مرام، روش، مشی، مسلک و... «ستاندن جان» را «موجه» می‌کند. حال اگر پای ایدئولوژی‌ها به میدان اخلاقِ همگانی باز شود، به وجدان اخلاقی راه یابد، دیگر چه فرقی دارد «مسلمانِ تروریست (داعش، طالبان و امثال آن‌ها)» انسانی را از «حق زیستن» و «حق سلامت» جدا کند، یا «یهودی تروریست» یا «بی‌دین تروریست»؟ اکثریتِ انسان، یعنی میلیون‌ها در مقابل میلیون‌ها و میلیاردها در مقابل میلیاردها همین دست توجیهات را خروار-خروار در زنبیل‌های‌شان دارند.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
☝️
👇👇
معرفی کتاب «سگ‌ در فقه و شریعت»؛
و مرثیه‌ی سید قطب در مرگ سگ‌ خود
:

دوست فقه‌پژوه ما جناب عقیقی موسوی که در هر عرصه‌ای تاخته‌اند غواص معانی بکر بوده‌اند در پژوهش تازه‌ی خود نگاهی انتقادی داشته‌اند به موضوع سگ در فقه سنتی و دیدگاه نجاست این جاندار را به‌طور جدی به چالش کشیده‌اند.
و الحق که خبیر و کارشناس فن خویش‌اند و با بهره از مبانی فقه سنتی،راهکارهای برون‌رفت از انسداد و بن‌بست‌های فقهی را در چندین حوزه پژوهشی به خوبی ارائه داده‌اند.

گرچه موضوع نجاست سگ از دیرباز نیز در تألیفات گذشتگان به دیده‌ی تردید نگریسته شده بود، به عنوان نمونه ابوبکر بن خلف بغدادی ادیب و مورخ متوفی ۳۰۹ه، کتاب
«فضل الكلاب على كثير ممن لبس الثياب» را در همین باب نگاشته است.
به این مناسبت بد نیست سوگ مایه‌ای که سید قطب آن نظریه‌پرداز اسلام سیاسی و ایدئولوگِ تکفیری در مرگ سگش نوشت را در اینجا ترجمه کنم که متن عربی آن را در تصویر بالا گذاشته‌ام:

وقتی «توت» سگ سید قطب درگذشت؛
سید پس از دفن سگ خود سوگنامه‌ای در تمجید او نوشت به این ترتیب که در رسائل وی در شماره ۷۰۷ مجله الرساله به چاپ رسیده است.
اسلام‌شناسی که از فتوای ارعاب و ترور مخالفین خود هیچ ابایی نداشت ببینید چگونه بر مرگ سگ خود «توت»مویه می‌کند و
می‌نویسد:

((خویشتن‌داری می‌کردم و هر آینه خویشتن‌داری!
می‌کوشیدم موضوع را یکسره در غلافی از بی‌تفاوتی بپوشانم.
اما آن‌گه که لاشه‌ی زخمی و خونین تو را بر روی دست می‌بردم تا در اعماق زمینت مدفون سازم، تمام توانم از دست برفت و خویشتن‌داری به‌سان یک پوچی بزرگ در نظرم نموده شد.

سپس آن خطابه‌خوان بی‌بدیل مصر خطاب به سگ خود «توت» می‌‌نویسد:
حالا تو ای «توت» در آن سرای ابدی‌ات که من با دستان لرزانم برایت ساخته‌ام آرمیده‌ای!
اما من چگونه می‌توانم این تصویر از یک واقعیت ناممکن را تاب آورم!؟
دیدگانم دیگر هرگز تو را نخواهند دید و گوش‌هایم دیگر هیچگاه صدایت را نخواهند شنید، چنانکه این پیکر بی‌جانت هیچگاه دیگر حرکت نخواهد کرد...و هیچ چیزی از تو که پیش‌تر بود، دیگر هرگز نخواهد بود. و چه ناممکن و ناممکن است که این چنین واقعیتی هرگز زدوده نخواهد شد.))

متن کامل سید قطب
👇
https://ar.m.wikisource.org/wiki/%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A9/%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%AF%D8%AF_707/%D9%85%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%82
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقای مکارم شیرازی سال‌ها پیش میان «الزام» و «اجبار» تفاوتی می‌گذاشت(+)؛ اینکه اجبار صورتی غیرمنطقی داشته ولی الزام می‌تواند با قانونی شدن و تفهیم این «قانون بودن» به مردم منطقی باشد. با این حال شاید او متوجه نبود که قانون امکان تغییر دارد و وقتی این قانون به بهانه‌ی دینی بودن یا تفکر مسئولان برخلاف خواسته‌ی اکثریت یا بخش زیادی از مردم تغییر نکند، همان «اجبار» پدید می‌آید. پس توصیف «حجاب اجباری» غلط نبوده و نیست.
حالا ظاهراً مرجعیت این روزها، از «اجبار» و «الزام» گذشته، با حجاب اجباری مخالفت می‌کند و حجاب را «عادلانه» می‌خواهد! بعد عده‌ای شده‌اند
داغ‌تر از آش و می‌روند لایحه می‌نویسند.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
قرآن: ای زنانِ پیام‌آور در خانه بمانید!

قرآن در آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی احزاب خطاب به زنان پیام‌آورِ اسلام چنین دستوری داده است: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ». به ترجمه‌ی جلال‌الدین مجتبوی دقت کنید: «و در خانه‌هاتان آرام گيريد، و به شيوۀ جاهليت پيشين به خودنمايى بيرون نياييد». این ترجمه را مفسران هم داشته‌اند. (تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۸۷؛ تفسیر نسفی، ص۵۸۹)

حال آیا منظور به‌واقع این است که همسران پیام‌آورِ اسلام، به عنوان زنانِ شاخص صدر اسلام، باید در خانه‌های خود بمانند و به تعبیری « بيشتر اوقات» را در آنجا سپری کرده و «بى‌حاجت و ضرورت» از خانه خارج نشوند؟ چنانکه نوشته‌اند سوده، از همسران محمد(ص)، تصمیم گرفت تا زمان مرگ از خانه خارج نشود. (تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۸۱)

من چنین برداشتی را ندارم و چند دلیل می‌آورم:

اول) اکثر مفسران گفته‌اند که «قَرْنَ» از ریشه‌ی «وَقَرَ» است. اگر همین برداشت را بپذیریم، قرآن به زنان توصیه کرده با در خانه‌های خود «با وقار» باشد، نه اینکه «در خانه بمانید» و خود را حصر کنید. آیه‌ی مورد بحث در ادامه دو توصیه می‌کند: «أَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ». هردو دستور، شرط انجام‌اش حضور در جامعه است.

دوم) قرآن در ادامه «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ» را با عبارت «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ» مقید کرده است. به عبارتی آن چیزی که در اصل منع شده، بیرون رفتن به شیوه‌ی خودنماییِ جاهلی است، نه صرف بیرون رفتن.

سوم) در آیه‌ی ۳۲ سوره‌ی احزاب به زنان پیام‌آورِ اسلام چنین خطاب شده است: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِپس ذلت‌وار سخن نگویید». آیه به این معنا نیست که زنان «سخن نگویند»، بلکه در پی آن است که همسرانِ محمد(ص) در سخن گفتن «ذلیل» نباشند، چنانکه در ادامه بیان شده: «وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًاو به صورت شایسته حرف بزنید». طبیعتاً سخن گفتن با حضور اجتماعی شکل می‌گیرد. اگر قرار باشد زنان محصور و کُنج‌نشینِ خانه باشند، دیگر سفارش آیه به چگونه سخن گفتن و نگفتن، بی‌فایده است.

چهارم) در آیه‌ی ۳۲، قرآن به زنان می‌گوید: «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِای زنانِ پیام‌آور، شما هم‌تراز زنان دیگر نیستید»، سپس چهار سفارش می‌کند: (۱) «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»؛ (۲) «وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا»؛ (۳) «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»؛ (۴) «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ». همه‌ی این سفارش‌ها برای آن است که این زنان از آلودگی‌های جامعه‌ی جنسیت‌زده‌ی آن روز به دور بوده تا پاک‌طینت شوند: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا». پس اساساً این خواسته، «موقت» و «زمان‌مند» است تا وقتی که همسران پیام‌آورِ اسلام مطابق با شأنی که دارند، آموزش دیده و فضیلت یابند.

پنجم) در آیه‌ی ۳۲ قرآن دلیل این بایدها و نبایدها را دوری از کسانی می‌داند که در وجودشان آلودگی و بیماری جنسی است: «فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ»؛ اما در آیه‌ی ۵۹ سوره‌ی احزاب دستوری می‌دهد تا آن‌طور که شایسته است، همسران پیام‌آورِ اسلام در جامعه حضور یابند: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ ... يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّای پیام‌آور به همسران خود بگو ... پوشش‌های خود را فروتر (/سبک‌تر) کنند». پس در پی دستور این آیه، قرآن با حضور زنانِ پیام‌آورِ اسلام در جامعه ابداً مخالفتی ندارد.

ششم) آیه‌ی ۵۹ ادامه‌ی مهمی دارد. قرآن ار «نِسَاءَ النَّبِيِّ» می‌خواهد که شناخته شوند: «ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ» و با آوردن «أَدْنَى» این شناخته شدن توسط عموم مردم، به خصوص مردان را، «بهتر» و «خوش‌آیند» عنوان می‌کند. حال اگر «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ» به معنای پستونشینی همسرانِ پیام‌آورِ اسلام باشد، چطور می‌شود که شناسایی این زنان توسط مردان، «خوش‌آیند» باشد؟

نتیجه: مفسران متعددی نوشته‌اند که در آن روزگار رسمِ «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى» این بود که زنان یک همسر و یک شریکِ جنسی داشتند و این‌ها در مواقع متعددی دور هم جمع می‌شدند، شوهر از پایین‌تنه‌ی زن و شریک جنسی از بالاتنه‌ی او کام‌جویی جنسی می‌کردند. (التبیان، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع‌البیان، ج۸، ص۱۵۴) پس قرآن از زنان خواست با مردانِ بیمارِ، که زنان را شریکِ جنسی خود می‌کردند هم‌سخن نشوند، در خانه بمانند، تهذیب نفس کرده تا خداوند آلودگی‌های‌شان را پاک کند و سپس با شرایطی به جامعه بازگردند، تا زنان به واسطه‌ی «نِسَاءَ النَّبِيِّ»، «وَيُطَهِّرَكُمْ» و «لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ» خود را به مردان معرفی کنند و در نتیجه مورد اذیت آن‌ها قرار نگیرند: «فَلَا يُؤْذَيْنَ».

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
امروز سال‌روز درگذشت داوود فیرحی بود. رفتن‌اش واقعاً سوزاند. فیرحی مصداق یک روحانی «خوش‌فکر» بود؛ نه افراطی و نه تفریطی؛ ثابت قدم ولی فارغ از تعصب‌. خاک زود فیرحی را به آغوش کشید؛ همین‌طور رضا بابایی و رضا حسینی‌امین را. بگذریم ... فیرحی دو ویژگی مهم داشت:
(۱) جزو معدود روحانیونی بود که روش‌مند بود و
(۲) مبنا داشت و آن را رعایت می‌کرد.

خاطرات‌اش در ضمیرمان ماندگار ...

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
خیریه‌ی این ماه هم رو به پایان بوده و امشب آخرین مهلت است. از خیریه‌ی این ماه، ۵٫۵ میلیون تومان باقی‌مانده است (۴۰ میلیون جمع‌آوری شده). اگر کسی تمایل داشت تمام یا بخشی از مبلغ رو تقبل کند، به آیدی زیر پیام بدهد:
@Muosaviaghighi

🔸 شماره کارت:
5892101501232272
(بانک سپه)
2024/11/18 00:04:04
Back to Top
HTML Embed Code: