🌹فضائل مولا امیرالمومنین🌹
#نزد_ائمه_علیهم_السلام_همه_حلال_و_حرامها_در_همه_احوال_روشن_است_ولی_جز_به_مصلحت_پاسخ_نمیدهند #بصائر
☑️باب في الأئمة عَلَیهِ السَّلام يَكُونُ عِندَهم الحَلال وَ الحَرام في الأحوال كُلُها وَلَكِن لا یُجیبون.
1⃣حَدَثَنا علي بن إسماعيل عن صفوان بن يحيي عَن أبي الحَسَنِ عَلَیهِ السَّلام قَالَ : قُلتُ يَكونُ الإمامُ يُسأَل عَنِ الحَلَالِ وَ الحَرَامِ فَلا يَكونُ عِندَهُ فَيهِ شَيء؟
قَالَ : لا، وَلَكِن قَد يَكونُ عِندَهُ وَ لا يُجِيبُ
..صفوان می گوید؛ از امام کاظم علیه السلام سوال کردم آیا می شود از امام درباره حلال و حرام سوال شود و پاسخی نداشته باشد که بدهد؟
فرمودند: نه، اما می شود که پاسخ بداند ولی جواب ندهد.
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 108 ح 1📚
1⃣حَدَثَنا علي بن إسماعيل عن صفوان بن يحيي عَن أبي الحَسَنِ عَلَیهِ السَّلام قَالَ : قُلتُ يَكونُ الإمامُ يُسأَل عَنِ الحَلَالِ وَ الحَرَامِ فَلا يَكونُ عِندَهُ فَيهِ شَيء؟
قَالَ : لا، وَلَكِن قَد يَكونُ عِندَهُ وَ لا يُجِيبُ
..صفوان می گوید؛ از امام کاظم علیه السلام سوال کردم آیا می شود از امام درباره حلال و حرام سوال شود و پاسخی نداشته باشد که بدهد؟
فرمودند: نه، اما می شود که پاسخ بداند ولی جواب ندهد.
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 108 ح 1📚
🌹فضائل مولا امیرالمومنین🌹
☑️باب في الأئمة عَلَیهِ السَّلام يَكُونُ عِندَهم الحَلال وَ الحَرام في الأحوال كُلُها وَلَكِن لا یُجیبون. 1⃣حَدَثَنا علي بن إسماعيل عن صفوان بن يحيي عَن أبي الحَسَنِ عَلَیهِ السَّلام قَالَ : قُلتُ يَكونُ الإمامُ يُسأَل عَنِ الحَلَالِ وَ الحَرَامِ فَلا يَكونُ…
2⃣حَدَثَنا أحمد بن محمد بن سليمان النوفلي عن محمد بن عبدالرحمن الأسدي و الحسن بن صالح قَالَ : أتَاهُ رَجُلُ مِنَ الوَاقِفَةِ وَ أَخَذَ بِلِجَامِ دَابَّتِهِ وَ قَالَ : إني أُرِيدُ أَن أَسأَلَكَ فَقَالَ إِذا لا أُجِيبَكَ فَقَالَ وَ لِمَ لاتُجِيبُني قَالَ لأنَّ ذَلِكَ إِليَّ إِن شِئتُ أَجَبتُكَ وَ إِن شِئتَ لَم أُجِبكَ.
...عبدالرحمن اسدی و حسن بن صالح نقل کرده اند که شخصی از وافقی ها(1)لجام اسب امام علیه السلام را گرفته و عرض کرد: می خواهم از شما سوالی بپرسم ،
حضرت فرمودند: اما من جواب نمی دهم
عرض کرد؛ چرا جواب مرا نمی دهی؟
فرمودند: چون اختیار دارم ، اگر خواستم جواب می دهم و اگر نخواستم پاسخت را نمی دهم.
واقفیه⬅️ گروهی بودند که پس از حضرت کاظم علیه السلام امام بعدی را قبول نکردند و در ایشان توقف نمودند و معتقد به این بودند که ایشان نمرده و حضرت مهدی موعود علیه السلام هستند.
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 108 ح 2📚
...عبدالرحمن اسدی و حسن بن صالح نقل کرده اند که شخصی از وافقی ها(1)لجام اسب امام علیه السلام را گرفته و عرض کرد: می خواهم از شما سوالی بپرسم ،
حضرت فرمودند: اما من جواب نمی دهم
عرض کرد؛ چرا جواب مرا نمی دهی؟
فرمودند: چون اختیار دارم ، اگر خواستم جواب می دهم و اگر نخواستم پاسخت را نمی دهم.
واقفیه⬅️ گروهی بودند که پس از حضرت کاظم علیه السلام امام بعدی را قبول نکردند و در ایشان توقف نمودند و معتقد به این بودند که ایشان نمرده و حضرت مهدی موعود علیه السلام هستند.
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 108 ح 2📚
🌹فضائل مولا امیرالمومنین🌹
2⃣حَدَثَنا أحمد بن محمد بن سليمان النوفلي عن محمد بن عبدالرحمن الأسدي و الحسن بن صالح قَالَ : أتَاهُ رَجُلُ مِنَ الوَاقِفَةِ وَ أَخَذَ بِلِجَامِ دَابَّتِهِ وَ قَالَ : إني أُرِيدُ أَن أَسأَلَكَ فَقَالَ إِذا لا أُجِيبَكَ فَقَالَ وَ لِمَ لاتُجِيبُني قَالَ لأنَّ…
3⃣ أحمد بن محمد عَن أبي عبد الله النوفلي عَن القاسم عَن جَابِر قَالَ سَأَلتُ َأَبَاجَعفَر عَلَیهِ السَّلام عَن مَسأَلَة أَو سُئِلَ عَنها فَقَال إِذا لَقِيتَ مُوسَي فَاسأَلَهَ عَنها قَالَ فَقُلتُ أَوَلا تَعلَمُها قَالَ بَلَي قُلتُ فَأَخبِرني بِهَا
قَالَ لَم يُؤذَن لي في ذَلِكَ.
..جابر می گوید؛ از امام باقر علیه السلام از مسئله ای پرسیدم ، یا اینکه می گوید؛ کسی نزد من از ایشان مسئله ای پرسید ، ایشان فرمودند: وقتی که موسی را دیدی از او این مسئله را بپرس
من عرض کردم؛ آیا شما نمی دانید جواب آن را؟
فرمودند: چرا
عرض کردم: پس برایم بگوئید
فرمودند: به من اذن داده نشده .
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 109 ح 3📚
قَالَ لَم يُؤذَن لي في ذَلِكَ.
..جابر می گوید؛ از امام باقر علیه السلام از مسئله ای پرسیدم ، یا اینکه می گوید؛ کسی نزد من از ایشان مسئله ای پرسید ، ایشان فرمودند: وقتی که موسی را دیدی از او این مسئله را بپرس
من عرض کردم؛ آیا شما نمی دانید جواب آن را؟
فرمودند: چرا
عرض کردم: پس برایم بگوئید
فرمودند: به من اذن داده نشده .
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 109 ح 3📚
🌹فضائل مولا امیرالمومنین🌹
3⃣ أحمد بن محمد عَن أبي عبد الله النوفلي عَن القاسم عَن جَابِر قَالَ سَأَلتُ َأَبَاجَعفَر عَلَیهِ السَّلام عَن مَسأَلَة أَو سُئِلَ عَنها فَقَال إِذا لَقِيتَ مُوسَي فَاسأَلَهَ عَنها قَالَ فَقُلتُ أَوَلا تَعلَمُها قَالَ بَلَي قُلتُ فَأَخبِرني بِهَا قَالَ لَم…
4⃣عباد بن سليمان عَن سعد بن سعد عَن صَفوَانِ بن يحيي قَالَ قُلتُ لأَبي الحَسَن عَلَیهِ السَّلام يَكُونُ الإمَامُ في حَال يُسأَلَ عَن الحَلَالِ وَ الحَرَامَ وَ ألَّذي يَحتَاجُ النَّاسُ إِلَيهِ فَلا يَكُونُ عِندَهُ شَيء؟
قَالَ: لا وَلِكن قَد يَكُونُ عِندَهُ وَ لايُجِيبُ.
..صفوان می گوید ؛ از امام کاظم علیه السلام سوال کردم ؛ آیا می شود از امام درباره حلال و حرام سوال شود و مردم به پاسخ آن نیاز داشته باشند ، و امام پاسخی نداشته باشد که بدهد؟
فرمودند: نه، اما می شود که پاسخ را بداند ولی جواب ندهد.
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 109 ح 4📚
قَالَ: لا وَلِكن قَد يَكُونُ عِندَهُ وَ لايُجِيبُ.
..صفوان می گوید ؛ از امام کاظم علیه السلام سوال کردم ؛ آیا می شود از امام درباره حلال و حرام سوال شود و مردم به پاسخ آن نیاز داشته باشند ، و امام پاسخی نداشته باشد که بدهد؟
فرمودند: نه، اما می شود که پاسخ را بداند ولی جواب ندهد.
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 109 ح 4📚
🌹فضائل مولا امیرالمومنین🌹
4⃣عباد بن سليمان عَن سعد بن سعد عَن صَفوَانِ بن يحيي قَالَ قُلتُ لأَبي الحَسَن عَلَیهِ السَّلام يَكُونُ الإمَامُ في حَال يُسأَلَ عَن الحَلَالِ وَ الحَرَامَ وَ ألَّذي يَحتَاجُ النَّاسُ إِلَيهِ فَلا يَكُونُ عِندَهُ شَيء؟ قَالَ: لا وَلِكن قَد يَكُونُ عِندَهُ…
5⃣حَدَثَنا محمد بن الحسين عَن صَفوَان بن يحيي عَن محمد بن حكيم قَالَ سَأَلتُ أَبَاالحَسَن عَلَیهِ السَّلام عَن الإمَامِ هَل يَسأَلَ عَن شَيء مِنَ الحَلَالِ وَ الحَرَامِ وَ ألَّذي يَحتَاجَ النَّاس وَ لا يَكُونَ فَيهِ شَيء قَالَ لا وَلِكنَ يَكُونُ عِندَهُ وَ لايُجيِبُ ذَاكَ إِلَيهِ إِن شّاء أَجَابَ وَ إِن شَاء لَم يُجِب.
...محمد بن حکیم می گوید؛ از امام کاظم علیه السلام سوال کردم؛ آیا می شود از امام درباره حلال و حرام سوال شود که مردم به پاسخ آن نیاز دارند و امام پاسخی نداشته باشد که بدهد؟
فرمودند: نه، اما می شود که پاسخ را بداند ولی جواب ندهد، این بسته به نظر او دارد ، اگر بخواهد جواب می دهد و اگر نخواهد نمی دهد.
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 109_110 ح 5📚
...محمد بن حکیم می گوید؛ از امام کاظم علیه السلام سوال کردم؛ آیا می شود از امام درباره حلال و حرام سوال شود که مردم به پاسخ آن نیاز دارند و امام پاسخی نداشته باشد که بدهد؟
فرمودند: نه، اما می شود که پاسخ را بداند ولی جواب ندهد، این بسته به نظر او دارد ، اگر بخواهد جواب می دهد و اگر نخواهد نمی دهد.
📚 بصائرالدرجات ج 1 باب 20 ص 109_110 ح 5📚
نماهنگ تویی محبوبم
جواد مقدم
برات اشکای چشام سر نمیاد
دیگه حال خوش به نوکر نمیاد
دست خالی اومدم در بزنم
کاری جز گریه ازم برنمیاد
گریه میکنم برات گریه زیاد
کی میگه گریه به مَردا نمیاد
مَردَم و زنونه گریه میکنم
این همونیه که مادرت میخواد
#کربلاییجوادمقدم
#پیشنهاد_دانلود
@fezaeel_222
دیگه حال خوش به نوکر نمیاد
دست خالی اومدم در بزنم
کاری جز گریه ازم برنمیاد
گریه میکنم برات گریه زیاد
کی میگه گریه به مَردا نمیاد
مَردَم و زنونه گریه میکنم
این همونیه که مادرت میخواد
#کربلاییجوادمقدم
#پیشنهاد_دانلود
@fezaeel_222
Audio
ببین بابا جون که این دشمن پست 😔
نمیتونم که دیگه باهات حرف بزنم😔
یا رقیه بنت الحسین علیها السلام
نمیتونم که دیگه باهات حرف بزنم😔
یا رقیه بنت الحسین علیها السلام
#فضائل_الامام_الحسین_علیه_السلام
ابن بابویه رحمه الله در امالی ازامام صادق علیه السلام روایت کرده است امام حسین علیه السلام برای اصحاب خویش چشمه آبی ظاهر کردند و به اصحاب خویش فرمودند: از این آب بنوشید و غسل کنید و لباسهای خود را بشویید که کفنهای شما باشد؛ زیرا این آخرین آبی است که میخورید. سپس آنها را جمع کردند و نماز خواندند. وقتی صبح شد امر کردند نیزارها را بسوزانند تا بنی امیه فقط از یک طرف بتواند به سوی ایشان حمله ورشود.
درآن لحظه مردی از بنی امیه که نامش ابن ابی جویریه بود در حالی که بر اسبش سوار بود به سوی امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان آمد و گفت: آتش جهنم بر شما بشارت باد چرا عجله میکنید میخواهید خود را دردنیا بسوزانید.
درهمان لحظه اسبش رم کرد و آن لعین را درآتش انداخت و او به درک واصل شد.
👈مدینه المعاجز
ابن بابویه رحمه الله در امالی ازامام صادق علیه السلام روایت کرده است امام حسین علیه السلام برای اصحاب خویش چشمه آبی ظاهر کردند و به اصحاب خویش فرمودند: از این آب بنوشید و غسل کنید و لباسهای خود را بشویید که کفنهای شما باشد؛ زیرا این آخرین آبی است که میخورید. سپس آنها را جمع کردند و نماز خواندند. وقتی صبح شد امر کردند نیزارها را بسوزانند تا بنی امیه فقط از یک طرف بتواند به سوی ایشان حمله ورشود.
درآن لحظه مردی از بنی امیه که نامش ابن ابی جویریه بود در حالی که بر اسبش سوار بود به سوی امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان آمد و گفت: آتش جهنم بر شما بشارت باد چرا عجله میکنید میخواهید خود را دردنیا بسوزانید.
درهمان لحظه اسبش رم کرد و آن لعین را درآتش انداخت و او به درک واصل شد.
👈مدینه المعاجز
فدا شدن ابراهیم علیه السلام پسر رسول خدا صلی الله علیه واله
دربعضی از کتابهای معتبر روایت شده است روزی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرزندش ابراهیم علیه السلام را روی پای چپ و امام حسین علیه السلام را روی پای راست خود نشانده بودند
درهمان حال جبرئیل علیه السلام نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خدای عزوجل نمی خواهد هر دوی آنها زنده باشند تو اکنون مختار هستی یکی از این دو بزرگوار را انتخاب کنی.
سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر جان حسین علیه السلام گرفته شود علیه و فاطمه زهرا علیها السلام و حسن علیه السلام و من برای او گریه میکنیم؛ اما اگر فرزندم ابراهیم بمیرد فقط من برای او گریه میکنم پس از خدا میخواهم جان ابراهیم را بگیرد.
راوی میگوید: بعد از آن روز فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درگذشت و هرگاه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به امام حسین علیه السلام را میدیدند به او میفرمودند: خوش آمدی ای کسی که فرزندم را فدای تو کردم.
👈مدینه المعاجز
دربعضی از کتابهای معتبر روایت شده است روزی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرزندش ابراهیم علیه السلام را روی پای چپ و امام حسین علیه السلام را روی پای راست خود نشانده بودند
درهمان حال جبرئیل علیه السلام نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خدای عزوجل نمی خواهد هر دوی آنها زنده باشند تو اکنون مختار هستی یکی از این دو بزرگوار را انتخاب کنی.
سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر جان حسین علیه السلام گرفته شود علیه و فاطمه زهرا علیها السلام و حسن علیه السلام و من برای او گریه میکنیم؛ اما اگر فرزندم ابراهیم بمیرد فقط من برای او گریه میکنم پس از خدا میخواهم جان ابراهیم را بگیرد.
راوی میگوید: بعد از آن روز فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درگذشت و هرگاه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به امام حسین علیه السلام را میدیدند به او میفرمودند: خوش آمدی ای کسی که فرزندم را فدای تو کردم.
👈مدینه المعاجز
شور ( یااباعبدالله شاهد باش )
حاج محمد علی قاسمی
شور ( یا اباعبدالله شاهد باش )
شام اربعین ماه صفر ۱۴۴۲
با مداحی حاج محمد علی قاسمی
#جاماندهها
#اربعین_شور
شام اربعین ماه صفر ۱۴۴۲
با مداحی حاج محمد علی قاسمی
#جاماندهها
#اربعین_شور
Forwarded from حقیقت دین🏴🏴🏴
🌹:
با سلام و ارادت
یک کیف کمری نازک خاکی رنگ
داخل آن حدود ۷ تا ۸ هزار دلار پول
حدود ۲۰۰ هزار دینار
پاسپورت به نام محمد حسن رجبی
این مبلغ در نجف پیدا شده
درگروههایی که هستید بفرستید شاید صاحبش پیدا بشه
با این شماره تماس بگیرید ۰۹۱۲۱۴۳۷۹۴۶ ممنون
با سلام و ارادت
یک کیف کمری نازک خاکی رنگ
داخل آن حدود ۷ تا ۸ هزار دلار پول
حدود ۲۰۰ هزار دینار
پاسپورت به نام محمد حسن رجبی
این مبلغ در نجف پیدا شده
درگروههایی که هستید بفرستید شاید صاحبش پیدا بشه
با این شماره تماس بگیرید ۰۹۱۲۱۴۳۷۹۴۶ ممنون
گریه میکرد، غسل میداد،
کفن میکرد و در فراق
بهترین برادرش میفرمود:
اگر به صبر و شکیبایی امر نکرده بودی
و مرا از بیتابی نهی نمیکردی،
آنقدر گریه میکردم
که اشک هایم تمام شود
و این درد جانکاه
همیشه برای من باقی بود
و غم و اندوهم دائمی بود؛
البته اینها در مصیبت تو کم است
اما حیف که نمیتوان مرگ را بازگرداند
و آن را دفع کرد
پدر و مادرم فدایت شود
ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن،
و ما را هرگز فراموش نکن...
#شهادتپیامبراکرمصلیاللهعلیهوآله
| نهجالبلاغه،خطبه۲۲۶
کفن میکرد و در فراق
بهترین برادرش میفرمود:
اگر به صبر و شکیبایی امر نکرده بودی
و مرا از بیتابی نهی نمیکردی،
آنقدر گریه میکردم
که اشک هایم تمام شود
و این درد جانکاه
همیشه برای من باقی بود
و غم و اندوهم دائمی بود؛
البته اینها در مصیبت تو کم است
اما حیف که نمیتوان مرگ را بازگرداند
و آن را دفع کرد
پدر و مادرم فدایت شود
ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن،
و ما را هرگز فراموش نکن...
#شهادتپیامبراکرمصلیاللهعلیهوآله
| نهجالبلاغه،خطبه۲۲۶
Forwarded from حقیقت دین🏴🏴🏴
سخنان معاذ بن جبل هنگام مرگ
ابان مىگويد: از سليم بن قيس شنيدم كه مىگفت: از عبد الرحمن بن غنم ازدى ثمالى- پدر زن معاذ بن جبل كه دخترش همسر او بود- و فقيهترين اهل شام و پرتلاشترين ايشان بود، شنيدم كه گفت:
معاذ بن جبل به مرض طاعون از دنيا رفت. روزى كه مرد نزد او حاضر بودم، در حالى كه مردم به طاعون مشغول بودند. وقتى به حال احتضار افتاد در خانه كسى جز من نزد او نبود و اين در زمان حكومت عمر بن خطاب بود، از او شنيدم كه مىگفت: واى بر من! واى بر من! واى بر من! واى بر من!
با خود گفتم: گرفتاران به مرض طاعون هذيان مىگويند و حرف مىزنند و سخنان عجيب مىگويند!
لذا به او گفتم: خدا تو را رحمت كند، هذيان مىگويى؟
گفت: نه!
گفتم: پس چرا صداى واى بر من بلند كردهاى؟
گفت: بخاطر قبول ولايت دشمن خدا بر عليه ولىّ خدا !
گفتم: چه كسى؟
گفت: قبول ولايت دشمن خدا عتيق (ابو بكر) و عمر بر ضد خليفه و وصى پيامبر على بن ابى طالب.
گفتم: هذيان مىگوئى؟!
گفت: اى ابن غنم، بخدا قسم هذيان نمىگويم. اين پيامبر و على بن ابى طالب هستند كه مىگويند: اى معاذ بن جبل، بشارت باد به آتش! تو و اصحابت را كه گفتيد: «اگر پيامبر از دنيا رفت يا كشته شد خلافت را از على منع مىكنيم كه هرگز به آن نرسد»، تو و عتيق و عمر و ابو عبيده و سالم.
گفتم: اى معاذ، اين چه زمانى بود؟
گفت: در حجة الوداع، كه گفتيم: «بر ضد على يك ديگر را كمك مىكنيم كه تا ما زندهايم به خلافت دست نيابد».
وقتى پيامبر از دنيا رفت به آنان گفتم: «من از جهت قوم خود انصار شما را كفايت مىكنم، شما هم از جهت قريش مرا كفايت كنيد».
سپس در زمان پيامبر، بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را به آنچه معاهده كرده بوديم دعوت كردم، و آن دو بر سر اين با من بيعت كردند.
گفتم: اى معاذ، گويا هذيان مىگوئى؟
گفت: «صورتم را بر زمين بگذار»، و همچنان صداى واى و ويل بلند كرده بود تا از دنيا رفت.
📙أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي ج : 1 ص : 497
@shahrbanoo564110
ابان مىگويد: از سليم بن قيس شنيدم كه مىگفت: از عبد الرحمن بن غنم ازدى ثمالى- پدر زن معاذ بن جبل كه دخترش همسر او بود- و فقيهترين اهل شام و پرتلاشترين ايشان بود، شنيدم كه گفت:
معاذ بن جبل به مرض طاعون از دنيا رفت. روزى كه مرد نزد او حاضر بودم، در حالى كه مردم به طاعون مشغول بودند. وقتى به حال احتضار افتاد در خانه كسى جز من نزد او نبود و اين در زمان حكومت عمر بن خطاب بود، از او شنيدم كه مىگفت: واى بر من! واى بر من! واى بر من! واى بر من!
با خود گفتم: گرفتاران به مرض طاعون هذيان مىگويند و حرف مىزنند و سخنان عجيب مىگويند!
لذا به او گفتم: خدا تو را رحمت كند، هذيان مىگويى؟
گفت: نه!
گفتم: پس چرا صداى واى بر من بلند كردهاى؟
گفت: بخاطر قبول ولايت دشمن خدا بر عليه ولىّ خدا !
گفتم: چه كسى؟
گفت: قبول ولايت دشمن خدا عتيق (ابو بكر) و عمر بر ضد خليفه و وصى پيامبر على بن ابى طالب.
گفتم: هذيان مىگوئى؟!
گفت: اى ابن غنم، بخدا قسم هذيان نمىگويم. اين پيامبر و على بن ابى طالب هستند كه مىگويند: اى معاذ بن جبل، بشارت باد به آتش! تو و اصحابت را كه گفتيد: «اگر پيامبر از دنيا رفت يا كشته شد خلافت را از على منع مىكنيم كه هرگز به آن نرسد»، تو و عتيق و عمر و ابو عبيده و سالم.
گفتم: اى معاذ، اين چه زمانى بود؟
گفت: در حجة الوداع، كه گفتيم: «بر ضد على يك ديگر را كمك مىكنيم كه تا ما زندهايم به خلافت دست نيابد».
وقتى پيامبر از دنيا رفت به آنان گفتم: «من از جهت قوم خود انصار شما را كفايت مىكنم، شما هم از جهت قريش مرا كفايت كنيد».
سپس در زمان پيامبر، بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را به آنچه معاهده كرده بوديم دعوت كردم، و آن دو بر سر اين با من بيعت كردند.
گفتم: اى معاذ، گويا هذيان مىگوئى؟
گفت: «صورتم را بر زمين بگذار»، و همچنان صداى واى و ويل بلند كرده بود تا از دنيا رفت.
📙أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي ج : 1 ص : 497
@shahrbanoo564110
Forwarded from حقیقت دین🏴🏴🏴
جابربنارقم گوید:
سپس دست علیّّّبنابیطالب (علیه السلام) را گرفته و بهسوی خود بالا برد.
سپس فرمود: «خدایا! هرکه من مولای او هستم، علی (علیه السلام) مولای اوست ...».
در کنار خیمهی من خیمهای برای گروهی از قریش بود و آنان سه نفر بودند و حذیفهًْبنیمان نیز همراه من بود.
از یکی از آن سه نفر شنیدیم که میگفت: «به خدا قسم، محمّد احمق است، اگر گمان میکند که این امر پس از او برای علی دوام میآورد»!
و دیگری گفت: «او را احمق میخوانی، آیا نمیدانی که او دیوانه است؟ او نزدیک بود نزد زن پسر ابوکبشه دچار صرع شود»؟
و سوّمی گفت: «او را رها کنید، این امر به او مربوط است، میخواهد احمق باشد یا دیوانه، به خدا قسم آنچه را میگوید، هیچگاه به واقعیّت نمیپیوندد».
پس حذیفه از گفتهی ایشان به خشم آمد ... و گفت: «به خدا قسم فردا سخنان شما را به او خواهم گفت». ... تا اینکه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و علی (علیه السلام) در کنار او بود و شمشیر خود را با حمایلش پوشانده بود.
حذیفه سخنان آن اشخاص را به او گفت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به دنبال آنان فرستاد و به آنان فرمود: «چه گفتهاید»؟
گفتند: «به خدا قسم! چیزی نگفتهایم. اگر چیزی درمورد ما گفته شده است، دروغ است».
جبرئیل با این آیه نازل شد؛
یَحْلِفُونَ بِاللهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ. ( سوره توبه : ایه 74)
به خدا سوگند ياد مىكنند كه [در غياب پيامبر، سخنان كفرآميز] نگفتهاند، درحالىكه به يقين سخنان كفرآميز گفتهاند و پس از اسلام آوردنشان، كافر شدهاند و تصميم به امرى [خطرناك] گرفتند، كه به آن نرسيدند.
و آنگاه علی (علیه السلام) فرمود: «بگذار آنچه را میخواهند بگویند، به خدا قسم! قلبم در میان دندههای سینهام و شمشیرم در گردنم است. اگر بخواهند مرا بکشند، من نیز آنان را خواهم کشت».
جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «برای امری که اتّفاق افتاده است، صبر کن».
پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنچه را جبرئیل گفت، به علی (علیه السلام) رساند و سپس فرمود: «صبر میکنم تا ببینم چه سرنوشتی رقم خواهد خورد».
📗تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۴۸
📙بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۵۳
📕 العیاشی، ج۲، ص۹۹
@shahrbanoo564110
سپس دست علیّّّبنابیطالب (علیه السلام) را گرفته و بهسوی خود بالا برد.
سپس فرمود: «خدایا! هرکه من مولای او هستم، علی (علیه السلام) مولای اوست ...».
در کنار خیمهی من خیمهای برای گروهی از قریش بود و آنان سه نفر بودند و حذیفهًْبنیمان نیز همراه من بود.
از یکی از آن سه نفر شنیدیم که میگفت: «به خدا قسم، محمّد احمق است، اگر گمان میکند که این امر پس از او برای علی دوام میآورد»!
و دیگری گفت: «او را احمق میخوانی، آیا نمیدانی که او دیوانه است؟ او نزدیک بود نزد زن پسر ابوکبشه دچار صرع شود»؟
و سوّمی گفت: «او را رها کنید، این امر به او مربوط است، میخواهد احمق باشد یا دیوانه، به خدا قسم آنچه را میگوید، هیچگاه به واقعیّت نمیپیوندد».
پس حذیفه از گفتهی ایشان به خشم آمد ... و گفت: «به خدا قسم فردا سخنان شما را به او خواهم گفت». ... تا اینکه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و علی (علیه السلام) در کنار او بود و شمشیر خود را با حمایلش پوشانده بود.
حذیفه سخنان آن اشخاص را به او گفت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به دنبال آنان فرستاد و به آنان فرمود: «چه گفتهاید»؟
گفتند: «به خدا قسم! چیزی نگفتهایم. اگر چیزی درمورد ما گفته شده است، دروغ است».
جبرئیل با این آیه نازل شد؛
یَحْلِفُونَ بِاللهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ. ( سوره توبه : ایه 74)
به خدا سوگند ياد مىكنند كه [در غياب پيامبر، سخنان كفرآميز] نگفتهاند، درحالىكه به يقين سخنان كفرآميز گفتهاند و پس از اسلام آوردنشان، كافر شدهاند و تصميم به امرى [خطرناك] گرفتند، كه به آن نرسيدند.
و آنگاه علی (علیه السلام) فرمود: «بگذار آنچه را میخواهند بگویند، به خدا قسم! قلبم در میان دندههای سینهام و شمشیرم در گردنم است. اگر بخواهند مرا بکشند، من نیز آنان را خواهم کشت».
جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «برای امری که اتّفاق افتاده است، صبر کن».
پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنچه را جبرئیل گفت، به علی (علیه السلام) رساند و سپس فرمود: «صبر میکنم تا ببینم چه سرنوشتی رقم خواهد خورد».
📗تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۴۸
📙بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۵۳
📕 العیاشی، ج۲، ص۹۹
@shahrbanoo564110
با خودمم قهرم
محمد ابراهیمی اصل
✨ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم وَالْعَنْ و اهلک أعْداءَهُم أجْمَعِینَ ✨
🤲🏻 اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🤲🏻
🤲🏻 اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🤲🏻