Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
34812 - Telegram Web
Telegram Web
دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
جان مژده داده‌ام که چو جان در بر آرمت

تا شویمت از آن گل عارض غبار راه
ابری شدم ز شوق که اشکی ببارمت
چونکْ عاشق اوست، تو، خاموش باش
او، چو گوش اَت می‌کشد، تو،گوش باش
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم

جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم
خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم

تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم
کی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویم

سخن راست تو از مردم دیوانه شنو
تا نمیریم مپندار که مردانه شویم

در سر زلف سعادت که شکن در شکن است
واجب آید که نگونتر ز سر شانه شویم

بال و پر باز گشاییم به بستان چو درخت
گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم

گرچه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم
گرچه شمعیم پی نور تو پروانه شویم

گرچه شاهیم برای تو چو رخ راست رویم
تا بر این نطع ز فرزین تو فرزانه شویم

در رخ آینه عشق ز خود دم نزنیم
محرم گنج تو گردیم چو پروانه شویم

ما چو افسانه دل بی‌سر و بی‌پایانیم
تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم

گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم
ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم

مصطفی در دل ما گر ره و مسند نکند
شاید ار ناله کنیم استن حنانه شویم

نی خمش کن که خموشانه بباید دادن
پاسبان را چو به شب ما سوی کاشانه شویم

. دیوان شمس غزل شماره 1649
عاشق که تواضع ننماید چه کند؟
  شب‌ها که به کوی تو نیاید چه کند؟

گر بوسه دهد زلف تو را رنجه مشو
    دیوانه که زنجیر نخاید چه کند؟
2025/06/15 06:39:16
Back to Top
HTML Embed Code: