ایلنا:
از قرار معلوم، آن مربیان فرنگی بیش از این هموطنِ سعدی با حکمتِ آن ادیبِ بیهمال آشنا بودهاند.
*منبع عکس و خبر: کانال تلگرام فوتبالی | گزارش ورزشی
✍هومن_پناهنده
@gashthaa
مربیان بزرگی که رضا درویش از پیشنهاد به آنها خبر داده بود ماسیمیلیانو آلگری و مائوریتسیو ساری بودند که بلافاصله پیشنهاد پرسپولیس را رد کردند و اعلام کردند برای تفریح نیز به ایران نمیآیند!*سعدی فرماید:
مال از بهر آسایشِ عمر است، نه عمر بهر گِرد کردنِ مال.
از قرار معلوم، آن مربیان فرنگی بیش از این هموطنِ سعدی با حکمتِ آن ادیبِ بیهمال آشنا بودهاند.
*منبع عکس و خبر: کانال تلگرام فوتبالی | گزارش ورزشی
✍هومن_پناهنده
@gashthaa
Forwarded from کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه (Kambiz Norouzi)
🔴مردی با نقاب خنده
مرد لبخند را غم برد. غم غربت
مرگ خودخواسته ابراهیم نبوی تلخ است. خیلی تلخ.
اینکه آدم قاتل خودش بشود هیچگاه قابل تحسین نیست اما تلخی رنجبار مرگ را دوچندان میکند.
ابراهیم نبوی فصلی تازه در طنز مطبوعاتی کشور باز کرد. چه در گل آقا و چه در روزنامههای دوم خرداد.
در سالهای دوم خرداد خیلیها با قرارها و آرای ستمبار سعید مرتضوی به ناحق راهی زندان شدند. نبوی هم یکی از آنها بود.
چندی گذشت و مثل خیلیهای دیگر برای آنکه در امان بماند راهی خارج شد ولی هیچوقت خارجی نشد.
در سالهای اخیر بارها قصد برگشت کرد. ولی نشد. نگذاشتند.
همیشه ایرانی و ایراندوست ماند و کلام و قلمش را علیه ایران و سلامت و امنیت نچرخاند. اما نگذاشتند بیاید.
عرصه غربت را لابد چنان تنگ دید که ....
فرق طنزنویسان با دیگر نویسندگان این است که کسی انتظار ندارد نویسندگان جدی شاد باشند اما از طنزنویس کسی توقع ندارد غمگین باشد.
مرد لبخنده را غم برد.
کاش باز هم استقامت میکردی آقای نبوی.
https://www.tgoop.com/kambiznouroozi
مرد لبخند را غم برد. غم غربت
مرگ خودخواسته ابراهیم نبوی تلخ است. خیلی تلخ.
اینکه آدم قاتل خودش بشود هیچگاه قابل تحسین نیست اما تلخی رنجبار مرگ را دوچندان میکند.
ابراهیم نبوی فصلی تازه در طنز مطبوعاتی کشور باز کرد. چه در گل آقا و چه در روزنامههای دوم خرداد.
در سالهای دوم خرداد خیلیها با قرارها و آرای ستمبار سعید مرتضوی به ناحق راهی زندان شدند. نبوی هم یکی از آنها بود.
چندی گذشت و مثل خیلیهای دیگر برای آنکه در امان بماند راهی خارج شد ولی هیچوقت خارجی نشد.
در سالهای اخیر بارها قصد برگشت کرد. ولی نشد. نگذاشتند.
همیشه ایرانی و ایراندوست ماند و کلام و قلمش را علیه ایران و سلامت و امنیت نچرخاند. اما نگذاشتند بیاید.
عرصه غربت را لابد چنان تنگ دید که ....
فرق طنزنویسان با دیگر نویسندگان این است که کسی انتظار ندارد نویسندگان جدی شاد باشند اما از طنزنویس کسی توقع ندارد غمگین باشد.
مرد لبخنده را غم برد.
کاش باز هم استقامت میکردی آقای نبوی.
https://www.tgoop.com/kambiznouroozi
Forwarded from ورزش فوری 🥇
آدامس فرگوسن نیم میلیون دلار فروخته شد!
🔹آخرین آدامس جویده شده توسط سر الکس فرگوسن، سرمربی سابق منچستر یونایتد، در یک حراجی به قیمت نیم میلیون دلار به فروش رفت.
⚽️ @Sporte_Fouri
🔹آخرین آدامس جویده شده توسط سر الکس فرگوسن، سرمربی سابق منچستر یونایتد، در یک حراجی به قیمت نیم میلیون دلار به فروش رفت.
⚽️ @Sporte_Fouri
Forwarded from فردین علیخواه
آدامس فرگوسن به قیمت 456 هزار یورو
دنیای عجیبی داریم. تعریف «میراث» بسیار متنوع و متفاوت شده است. آنچه نخبگان از خود به یادگار میگذارند دیگر صرفا شامل اندیشهها، آموختهها، اختراعات، دانش و افکار و تجارب ارزندهشان نیست. آدامس، بله آدامس هم جزوی از میراث آدمهای بزرگ شده است. آدامس آدمهای بزرگ، که روزی شانس و افتخار آنرا داشتهاند تا بین دندانهای آنها قرار گیرند و با خشم و دلواپسی جویده شوند هم قرار است در جایی تحت مراقبت و محافظت شدید باشند و روز به روز بر ارزش پولی آنها افزوده شود. خوش به حال آدامس. آدامس محترم و چه بسا «مقدس» شمرده می شود چون روزی در مسابقه فوتبال مهمی افتخار حضور در دهان «سر الکس فرگوسن» را داشته است.
دنیایمان دارد سطحی می شود. نه؟ قرار بود در جهان مدرن، سحر و جادو کنار گذاشته شود و «جان پنداری» اشیاء برچیده شود. شد؟ چرا جهان هنوز دربند آدامسی است که روزی توسط فرگوسن جویده شده؟
وقتی می توانیم تمام فیلم های مسابقات فرگوسن را ببینیم و از او بیاموزیم کارکرد آدامس تفی او برای بشر دقیقا چیست؟ او هنوز زنده است و بی تردید در حال جویدن آدامس های دیگری است. هر آدامس چند؟
@fardinalikhah
دنیای عجیبی داریم. تعریف «میراث» بسیار متنوع و متفاوت شده است. آنچه نخبگان از خود به یادگار میگذارند دیگر صرفا شامل اندیشهها، آموختهها، اختراعات، دانش و افکار و تجارب ارزندهشان نیست. آدامس، بله آدامس هم جزوی از میراث آدمهای بزرگ شده است. آدامس آدمهای بزرگ، که روزی شانس و افتخار آنرا داشتهاند تا بین دندانهای آنها قرار گیرند و با خشم و دلواپسی جویده شوند هم قرار است در جایی تحت مراقبت و محافظت شدید باشند و روز به روز بر ارزش پولی آنها افزوده شود. خوش به حال آدامس. آدامس محترم و چه بسا «مقدس» شمرده می شود چون روزی در مسابقه فوتبال مهمی افتخار حضور در دهان «سر الکس فرگوسن» را داشته است.
دنیایمان دارد سطحی می شود. نه؟ قرار بود در جهان مدرن، سحر و جادو کنار گذاشته شود و «جان پنداری» اشیاء برچیده شود. شد؟ چرا جهان هنوز دربند آدامسی است که روزی توسط فرگوسن جویده شده؟
وقتی می توانیم تمام فیلم های مسابقات فرگوسن را ببینیم و از او بیاموزیم کارکرد آدامس تفی او برای بشر دقیقا چیست؟ او هنوز زنده است و بی تردید در حال جویدن آدامس های دیگری است. هر آدامس چند؟
@fardinalikhah
Forwarded from اعتمادآنلاین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥موز ۶.۲ میلیون دلاری خورده شد
🔹«جاستین سان»، بنیانگذار شرکت کریپتویی ترون، چند وقت پیش اثری هنری به نام «Comedian» را ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار خرید. این اثر هنری یک موز چسبیده به دیوار بود. حالا سان در مقابل دوربینها، این موز را خورده و گفته مزهاش از موزهای دیگر بسیار بهتر بوده است!/ دیجیاتو
#دیدنیها
@EtemadOnline
🔹«جاستین سان»، بنیانگذار شرکت کریپتویی ترون، چند وقت پیش اثری هنری به نام «Comedian» را ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار خرید. این اثر هنری یک موز چسبیده به دیوار بود. حالا سان در مقابل دوربینها، این موز را خورده و گفته مزهاش از موزهای دیگر بسیار بهتر بوده است!/ دیجیاتو
#دیدنیها
@EtemadOnline
فردین علیخواه
آدامس فرگوسن به قیمت 456 هزار یورو دنیای عجیبی داریم. تعریف «میراث» بسیار متنوع و متفاوت شده است. آنچه نخبگان از خود به یادگار میگذارند دیگر صرفا شامل اندیشهها، آموختهها، اختراعات، دانش و افکار و تجارب ارزندهشان نیست. آدامس، بله آدامس هم جزوی از میراث…
بهقول دوستی، چنین کارهایی چهبسا، برخلاف نظر این جامعهشناس ایرانی، حاکی از رواج طرز فکر شبهخرافاتی در جهان جدید نباشد، بلکه صرفاً ترفندی باشد برای پولشویی.👇👇👇
Art world money laundering employs various techniques to disguise the origins of illicit funds. These techniques often involve overvaluing or undervaluing artworks, using intermediaries for transactions, creating false provenances, or rapidly trading artworks to create a confusing trail of transactions.
Forwarded from ربات حذف ✂️
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
درخواست فوری از آقای محسنی اژهای
ریاست محترم دستگاه قضایی جناب آقای محسنی اژهای
با سلام
درصدد بودم این نامه را به طور خصوصی برای شما ارسال کنم اما از بیم آنکه به دستتان نرسد، تصمیم گرفتم از این طریق شما را خطاب قرار دهم.
ماجرا مربوط به دختربچۀ 4 سالهای است که تا کسی از نزدیک با آن آشنایی نداشته باشد، اهمیت موضوع برایش قابل درک نیست.
پیش از این هم گفتهام که زندان کسی را نمیکشد اما میتواند دختربچهای را به کلی از پا در آورد. منظورم دختر بچۀ مجید توکلی است که پیش از این داستانش را شرح دادهام اما ظاهراً کسی یا عمق این موضوع را درک نمیکند و یا برایش علیالسویه است که یک کودک دچار تشنج روحی و جسمی دائمی شود.
مجید توکلی برغم تحمل 8 سال زندان از سن 20 سالگی، در جریان ناآرامیهای سال 1401 در منزلش بازداشت شد. ابتدا گفتند که بازداشتش جنبۀ "پیشگیرانه" دارد، اما نهایتاً او را به اتهام تبلیغ و تبانی به شش سال زندان محکوم کردند که پنج سال آن قابل اجرا بود.
بعد از اجرایی شدن حکم، درخواست اعاده به دیوان داد. پذیرفته شد و شعبۀ تحت ریاست مرحوم آقای رازینی حکم را نقض کرد و با استدلالات مفصل، اتهام تبانی را بیدلیل دانست. پرونده به شعبۀ 54 تجدیدنظر ارسال شد اما شعبۀ مذکور رأی دیوان را نادیده گرفت. دوباره درخواست اعاده داده شد و این بار نیز همان شعبۀ 39 دیوان به ریاست آقای رازینی، باز بر رأی قبلی خود اصرار کرد و خواستار توقف حکم و رسیدگی مجدد شد. در رسیدگی مجدد، آقای توکلی موقتاً از زندان آزاد و نهایتاً به دوسال حبس محکوم شد که یک سال آن را تحمل کرده است.
اینک به رغم درخواست آزادی مشروط، دادسرای اجرای احکام برای اجرای یک سال باقیمانده، او را احضار کرده است.
در دادسرا به وکیلش گفته شد که آقای توکلی علیه آنها حرف زده در حالی که او پس از آزادی موقت به طور مطلق سکوت کرده است.
مشکل اما تحمل یک سال حبس نیست. مشکل دختربچهای است که حاضر نیست حتی یک لحظه از پدرش جدا شود. این کودک در فراق پدر فقط بیتابی نمیکند، بلکه از شدت گریه و زاری خود را به زمین میکوبد و دچار سطحی از تشنج میشود به طوری که به هیچ طریقی نمیتوان او را آرام کرد. دردناکی این موضوع برای کسانی که آن را فقط میشنوند شاید قابل درک نباشد، اما برای مادرش و همۀ کسانی که با او سر و کار دارند به راستی که عذابی غیرقابل وصف است.
این دختربچه در طول یک سال زندان قبلی پدرش، بینهایت رنج کشید و دل اطرافیان را خون کرد، اما الان که هشیارتر شده، به طور دائم در دلهره و اضطراب است و اگر پدرش چند لحظه خارج از برنامۀ روزانه خارج از دسترس باشد، چنان شدتی از ناراحتی بروز میدهد که اصلاً قابل کنترل نیست. این یک مورد واقعاً استثنایی و به عبارتی یک تراژدی انسانی است و با هر سطح از وجدان نمیتوان در برابر آن بیاعتنا بود.
درخواست من نجات این کودک از شرایط در انتظارِ اوست. امیدوارم این درخواست به رؤیت شما برسد و مورد توجه قرار گیرد زیرا باز شدن گره این مشکل به دست شماست.
با احترام
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
ریاست محترم دستگاه قضایی جناب آقای محسنی اژهای
با سلام
درصدد بودم این نامه را به طور خصوصی برای شما ارسال کنم اما از بیم آنکه به دستتان نرسد، تصمیم گرفتم از این طریق شما را خطاب قرار دهم.
ماجرا مربوط به دختربچۀ 4 سالهای است که تا کسی از نزدیک با آن آشنایی نداشته باشد، اهمیت موضوع برایش قابل درک نیست.
پیش از این هم گفتهام که زندان کسی را نمیکشد اما میتواند دختربچهای را به کلی از پا در آورد. منظورم دختر بچۀ مجید توکلی است که پیش از این داستانش را شرح دادهام اما ظاهراً کسی یا عمق این موضوع را درک نمیکند و یا برایش علیالسویه است که یک کودک دچار تشنج روحی و جسمی دائمی شود.
مجید توکلی برغم تحمل 8 سال زندان از سن 20 سالگی، در جریان ناآرامیهای سال 1401 در منزلش بازداشت شد. ابتدا گفتند که بازداشتش جنبۀ "پیشگیرانه" دارد، اما نهایتاً او را به اتهام تبلیغ و تبانی به شش سال زندان محکوم کردند که پنج سال آن قابل اجرا بود.
بعد از اجرایی شدن حکم، درخواست اعاده به دیوان داد. پذیرفته شد و شعبۀ تحت ریاست مرحوم آقای رازینی حکم را نقض کرد و با استدلالات مفصل، اتهام تبانی را بیدلیل دانست. پرونده به شعبۀ 54 تجدیدنظر ارسال شد اما شعبۀ مذکور رأی دیوان را نادیده گرفت. دوباره درخواست اعاده داده شد و این بار نیز همان شعبۀ 39 دیوان به ریاست آقای رازینی، باز بر رأی قبلی خود اصرار کرد و خواستار توقف حکم و رسیدگی مجدد شد. در رسیدگی مجدد، آقای توکلی موقتاً از زندان آزاد و نهایتاً به دوسال حبس محکوم شد که یک سال آن را تحمل کرده است.
اینک به رغم درخواست آزادی مشروط، دادسرای اجرای احکام برای اجرای یک سال باقیمانده، او را احضار کرده است.
در دادسرا به وکیلش گفته شد که آقای توکلی علیه آنها حرف زده در حالی که او پس از آزادی موقت به طور مطلق سکوت کرده است.
مشکل اما تحمل یک سال حبس نیست. مشکل دختربچهای است که حاضر نیست حتی یک لحظه از پدرش جدا شود. این کودک در فراق پدر فقط بیتابی نمیکند، بلکه از شدت گریه و زاری خود را به زمین میکوبد و دچار سطحی از تشنج میشود به طوری که به هیچ طریقی نمیتوان او را آرام کرد. دردناکی این موضوع برای کسانی که آن را فقط میشنوند شاید قابل درک نباشد، اما برای مادرش و همۀ کسانی که با او سر و کار دارند به راستی که عذابی غیرقابل وصف است.
این دختربچه در طول یک سال زندان قبلی پدرش، بینهایت رنج کشید و دل اطرافیان را خون کرد، اما الان که هشیارتر شده، به طور دائم در دلهره و اضطراب است و اگر پدرش چند لحظه خارج از برنامۀ روزانه خارج از دسترس باشد، چنان شدتی از ناراحتی بروز میدهد که اصلاً قابل کنترل نیست. این یک مورد واقعاً استثنایی و به عبارتی یک تراژدی انسانی است و با هر سطح از وجدان نمیتوان در برابر آن بیاعتنا بود.
درخواست من نجات این کودک از شرایط در انتظارِ اوست. امیدوارم این درخواست به رؤیت شما برسد و مورد توجه قرار گیرد زیرا باز شدن گره این مشکل به دست شماست.
با احترام
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
Forwarded from بارو
نقد ترجمهٔ رمان مزاح بیپایان
الف. سین
ـــــــــــــــــــــ
مزاح بیپایان، یکی از مهمترین آثار ادبیات انگلیسی قرن بیستم، چندی قبل با ترجمهی معین فرخی در نشر برج منتشر شد. کتاب حدود ۱۵۰۰ صفحه است و چاپ سومش ۱میلیون و ۵۰۰هزار تومان قیمت دارد. تبلیغات مفصل ناشر، مترجم، و اطرافیان توانسته توجهها را به این اثر مهم جلب کند. شخصاً قصد خرید آن را داشتم اما تصمیم گرفتم پیش از آن، چند پاراگراف مختلف را انتخاب کنم و ترجمهشان را بررسی کنم تا اگر خطاهای فاحش و متعددی در آنها نبود، کتاب را بخرم.
پیش از آنکه به کتابفروشی بروم، در اینترنت جستجو کردم و نسخهی نمونهی سایت ناشر را یافتم. پس تصمیم گرفتم برای شروع فعلاً یک صفحهی اول و دو صفحهی پایانی این بخش اول کتاب (Year of Glad) را بررسی کنم تا بعد سراغ پاراگرافهای دیگر از دیگر جاهای کتاب بروم. اما بررسی همان چند پاراگراف کافی بود.
حتی اگر بعضی موارد را هم با اغماض بپذیریم، باز به طور متوسط هر کدام از این سه صفحه که بررسی کردهام ۱۰ ایراد داشته است؛ ضمن اینکه بخشهای بررسیشده دشواری خاصی هم نداشتهاند. اینها همه در کتابی هستند که به گفتهی مترجم ترجمهاش چندین سال طول کشیده و افراد مختلفی بخشهایی از آن را خواندهاند و ویراستارش هم ویرایش مقابلهای کرده است. عجیبتر اینکه ترجمهی این کتاب نامزد «جایزهی ابوالحسن نجفی» برای بهترین ترجمهی سال شده است.
در ادامه ابتدا متن اصلی، سپس ترجمهی فرخی و در نهایت جدولهایی میآیند که در ستون آخرشان ترجمهی صحیحتر به دست داده شده است. بهدلیل پرشماری ایرادها، از ارائهی توضیح برای هر مورد چشمپوشی شده است...
◄ [کلیک کنید: متن کامل و جدول مقایسهها]
[یادداشت بارو: حقِ پاسخ برای مترجم و ناشر محفوظ است. بارو نقدهای ترجمه را پذیرش و منتشر میکند، و دخل و تصرفی در متن و محتوای آنها ندارد.]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
■ به «بارو» بپیوندید.
■ Telegram | Instagram
الف. سین
ـــــــــــــــــــــ
مزاح بیپایان، یکی از مهمترین آثار ادبیات انگلیسی قرن بیستم، چندی قبل با ترجمهی معین فرخی در نشر برج منتشر شد. کتاب حدود ۱۵۰۰ صفحه است و چاپ سومش ۱میلیون و ۵۰۰هزار تومان قیمت دارد. تبلیغات مفصل ناشر، مترجم، و اطرافیان توانسته توجهها را به این اثر مهم جلب کند. شخصاً قصد خرید آن را داشتم اما تصمیم گرفتم پیش از آن، چند پاراگراف مختلف را انتخاب کنم و ترجمهشان را بررسی کنم تا اگر خطاهای فاحش و متعددی در آنها نبود، کتاب را بخرم.
پیش از آنکه به کتابفروشی بروم، در اینترنت جستجو کردم و نسخهی نمونهی سایت ناشر را یافتم. پس تصمیم گرفتم برای شروع فعلاً یک صفحهی اول و دو صفحهی پایانی این بخش اول کتاب (Year of Glad) را بررسی کنم تا بعد سراغ پاراگرافهای دیگر از دیگر جاهای کتاب بروم. اما بررسی همان چند پاراگراف کافی بود.
حتی اگر بعضی موارد را هم با اغماض بپذیریم، باز به طور متوسط هر کدام از این سه صفحه که بررسی کردهام ۱۰ ایراد داشته است؛ ضمن اینکه بخشهای بررسیشده دشواری خاصی هم نداشتهاند. اینها همه در کتابی هستند که به گفتهی مترجم ترجمهاش چندین سال طول کشیده و افراد مختلفی بخشهایی از آن را خواندهاند و ویراستارش هم ویرایش مقابلهای کرده است. عجیبتر اینکه ترجمهی این کتاب نامزد «جایزهی ابوالحسن نجفی» برای بهترین ترجمهی سال شده است.
در ادامه ابتدا متن اصلی، سپس ترجمهی فرخی و در نهایت جدولهایی میآیند که در ستون آخرشان ترجمهی صحیحتر به دست داده شده است. بهدلیل پرشماری ایرادها، از ارائهی توضیح برای هر مورد چشمپوشی شده است...
◄ [کلیک کنید: متن کامل و جدول مقایسهها]
[یادداشت بارو: حقِ پاسخ برای مترجم و ناشر محفوظ است. بارو نقدهای ترجمه را پذیرش و منتشر میکند، و دخل و تصرفی در متن و محتوای آنها ندارد.]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
■ به «بارو» بپیوندید.
■ Telegram | Instagram
Forwarded from تحکیم ملت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️سخنرانی نقاشی، عضو شورای مرکزی حزب اتحادملت در نشست حزب اتحادملت شعبه استان مرکزی/گفتمانی که روزنهگشایان برای پزشکیان میخواهند بسازند، چیزی جز ترویج محافظه کاری سیاسی نیست.
📌حسین نقاشی عضو شورای مرکزی حزب اتحادملت در نشست فصلی این حزب در دلیجان، گفت:
🔻در دل گفتمان روزنهگشایان جز ترویج محافظه کاری سیاسی و درجا زدن چیز دیگری نیست.
🆔️@tahkimmelat
📌حسین نقاشی عضو شورای مرکزی حزب اتحادملت در نشست فصلی این حزب در دلیجان، گفت:
🔻در دل گفتمان روزنهگشایان جز ترویج محافظه کاری سیاسی و درجا زدن چیز دیگری نیست.
🆔️@tahkimmelat
Forwarded from Sputnik Iran Media
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸صاحب خانه به دلیل عدم رضایت از غرامت پرداختی دولت، از نقل مکان خودداری کرد. او به همراه نوه 11 سالهاش در خانهای در شهرستان جینشی، استان جیانگشی، زندگی میکند که بزرگراه G206 آن را احاطه کرده است.
🔸در ابتدا برای تخریب خانه به مساحت 160 متر مربع، دولت غرامت 1.6 میلیون یوان (221000 دلار) و دو سهمیه مسکن برای جابجایی را پیشنهاد کرده بود که هر سهمیه در سال های 2024 و 2025 قابل دریافت بود که مناسب خوان نبود. مرد می خواست دو سهمیه را یکجا دریافت کند.
🔸قیمت املاک و مستغلات در نزدیکترین شهر حدود 8 هزار یوان در ازای هر متر مربع است (1.1 هزار دلار). مذاکرات طولانی شد و ساخت بزرگراه اطراف خانه پدربزرگ آغاز شد.
🔸این خانه در نهایت به یک مکان دیدنی محلی به نام "چشم جینشی" تبدیل شد. مرد در پستی در شبکه های اجتماعی نوشت که از قبول نکردن پیشنهاد اولیه غرامت پشیمان است. او به زندگی در آن خانه ادامه میدهد، اما می ترسد با باز شدن جاده شرایط بدتر شود. این جاده قرار است قبل از جشنواره بهار در 29 ژانویه افتتاح شود.
📱 ما را در سایت و تلگرام اسپوتنیک دنبال کنید 👇
🔸 Sputnik Iran | Telegram 🔸
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from سخنرانیها
✍️ جواد کاشی
🖊 پاسخهای بیپرسش
@sokhanranihaa
دوباره به دوران پاسخهای مشخص برای سوالات نامشخص رسیدهایم. این وضعیت را در آستانه انقلاب تجربه کرده بودیم.
جامعه ایران با حجم گستردهای از معضلات عظیم مواجه است. از اقلیم و آب و اقتصاد و فرهنگ و سیاست گرفته تا تک تک سلولهای حیات تاریخی و اجتماعی ما دست به گریبان مشکلات عدیدهاند. هر کدام از این معضلات، نیازمند پرسشهای سترگ و بحث و گفتگوهای عمیقاند. اهل نظر باید تشنه بحث برای پاسخ گرفتن برای پرسشهای عمیق باشند.
دو گروه شدهایم و در دو اردوگاه لشکر آراستهایم: طرفداران نظام و براندازان نظام. در این میان اصلاحطلبان نیز هستند. خوب که نظر کنی، همانها هم دو شاخهاند: شاخهای نزدیک به طرفداران نظام و شاخهای نزدیک به براندازان. برای این هر دو گروه، همه چیز روشن است. لازم نیست در باره چیزی پرسش جدی کنند. دیگر وقت تامل و اندیشیدن نیست. قلبها میتپد تا زمانی که یکی بر آن دیگری غلبه کند و کار خاتمه یابد.
بحث و گفتگو فراوان است. همه جا میزهای گفتگو چیدهاند. از تلویزیون جمهوری اسلامی تا بسترهای پرطرفدار در کلاب هاوس و یوتیوب، تا بی بی سی و ایران اینترنشنال. اما طرفین گفتگو نمیکنند، به سولات مشخص پاسخ نمیدهند. از ابتدا تا انتهای یک بحث چند ساعته مینشینی جز رجز خوانی و تحقیر یکدیگر نمیشنوی. بک نمونه هم نمیبینید حریف اظهار کند که فلان گزاره را پذیرفته و از فلان مدعای خود عقب مینشیند. یک مورد نیز نمیبینی که در انتهای بحث هر دو از جایی که ایستاده بودند حرکتی کرده باشند.
کسی گفتگو میکند که خود را در یک معضل و کاستی دیده اینک نیازمند دیگری است تا گرهی را در ذهن خود یا در ذهن جامعه بگشاید. این طرفها که این روزها با هم گفتگو میکنند، بیشتر نمایندگان لشکریان حریفاند که هر کدام به تحقیر دیگری آمدهاند. منازعات سیاسی هنگامی که به ابتذال تحریک عوامالناس میرسد، به تحمیق نیازمند است. لاجرم همه چیز را به گرداب تحمیق میکشاند منجمله گفتگو را.
پرسشهای بیپاسخ محرک فکر است و پاسخهای بی پرسش محرک بلاهت و جهل.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @javadkashi
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
🖊 پاسخهای بیپرسش
@sokhanranihaa
دوباره به دوران پاسخهای مشخص برای سوالات نامشخص رسیدهایم. این وضعیت را در آستانه انقلاب تجربه کرده بودیم.
جامعه ایران با حجم گستردهای از معضلات عظیم مواجه است. از اقلیم و آب و اقتصاد و فرهنگ و سیاست گرفته تا تک تک سلولهای حیات تاریخی و اجتماعی ما دست به گریبان مشکلات عدیدهاند. هر کدام از این معضلات، نیازمند پرسشهای سترگ و بحث و گفتگوهای عمیقاند. اهل نظر باید تشنه بحث برای پاسخ گرفتن برای پرسشهای عمیق باشند.
دو گروه شدهایم و در دو اردوگاه لشکر آراستهایم: طرفداران نظام و براندازان نظام. در این میان اصلاحطلبان نیز هستند. خوب که نظر کنی، همانها هم دو شاخهاند: شاخهای نزدیک به طرفداران نظام و شاخهای نزدیک به براندازان. برای این هر دو گروه، همه چیز روشن است. لازم نیست در باره چیزی پرسش جدی کنند. دیگر وقت تامل و اندیشیدن نیست. قلبها میتپد تا زمانی که یکی بر آن دیگری غلبه کند و کار خاتمه یابد.
بحث و گفتگو فراوان است. همه جا میزهای گفتگو چیدهاند. از تلویزیون جمهوری اسلامی تا بسترهای پرطرفدار در کلاب هاوس و یوتیوب، تا بی بی سی و ایران اینترنشنال. اما طرفین گفتگو نمیکنند، به سولات مشخص پاسخ نمیدهند. از ابتدا تا انتهای یک بحث چند ساعته مینشینی جز رجز خوانی و تحقیر یکدیگر نمیشنوی. بک نمونه هم نمیبینید حریف اظهار کند که فلان گزاره را پذیرفته و از فلان مدعای خود عقب مینشیند. یک مورد نیز نمیبینی که در انتهای بحث هر دو از جایی که ایستاده بودند حرکتی کرده باشند.
کسی گفتگو میکند که خود را در یک معضل و کاستی دیده اینک نیازمند دیگری است تا گرهی را در ذهن خود یا در ذهن جامعه بگشاید. این طرفها که این روزها با هم گفتگو میکنند، بیشتر نمایندگان لشکریان حریفاند که هر کدام به تحقیر دیگری آمدهاند. منازعات سیاسی هنگامی که به ابتذال تحریک عوامالناس میرسد، به تحمیق نیازمند است. لاجرم همه چیز را به گرداب تحمیق میکشاند منجمله گفتگو را.
پرسشهای بیپاسخ محرک فکر است و پاسخهای بی پرسش محرک بلاهت و جهل.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @javadkashi
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
🔺دربارهُ اِف اِم ۲۰۳۰
✍ا. سرگشته
شماری از متخصصان ایران هرکدام سه کتاب معرفی کردهاند که برای شناخت ایران باید خواند. یکی هم رمان شناسنامه نوشتهُ ف. م. اسفندیاری را معرفی کرده که در نیمهُ دههُ چهل شمسی در آمریکا به انگلیسی منتشر شد. گشتم دیدم آن تایلر، همسر تقی مدرسی، هم که خودش نویسندهُ معروف و قابلی است این کتاب را برای شناخت ایران معرفی کرده. کتاب را دانلود کردم و گشتم ببینم نویسنده کیست. دیدم چه آدم جالبی بوده. در ۱۳۰۹ در بروکسل در خانوادهای دیپلمات متولد شد. پدر و پدربزرگش هر دو دیپلمات عالیرتبه بودند. او نوهُ یمینالملک، میرزا اسدالله خان یمین اسفندیاری، بود. از خانوادهُ ممالکها و سلطنهها و ازمابهتران. در کودکی به خاطر شغل پدر در کشورهای مختلفی زندگی و تحصیل کرد و انگلیسی و فرانسه و عربی و عبری را به خوبی صحبت میکرد. همراه خانواده به ایران بازگشت و در جوانی همراه تیم بسکتبال ایران در المپیک ۱۹۴۸ لندن شرکت کرد. بعد در آمریکا در برکلی و یوسیالای درس میخوانَد و به ایران باز میگردد. از طرف ایران در کمیسیون صلح فلسطین در سازمان ملل شرکت میکند. جزئیات زیادی از زندگیش بعد از این دوره پیدا نکردم، جز این که رمانش را مخفیانه از ایران به امریکا فرستاد. قبل از انقلاب، شاید به دلیل انقلاب، ایران را ترک کرد و به آمریکا آمد. در نیواسکول و یوسیالای و دانشگاه بینالمللی فلوریدا تدریس میکرد و به لاکید و جیسیپنی مشورت میداد. در میامی زندگی میکرد و در سال ۲۰۰۰ در نیویورک در خانهُ زنی که گویا معشوقهاش بوده از دنیا رفت. باز یکی از منابع نوشته است که در دوران تحصیل در هاروارد با این خانم آشنا شد. ولی جای دیگر اطلاعی دربارهُ تحصیلش در هاروارد ندیدم. گیاهخوار بود و میگفت مایل نیست چیزی بخورد که از مادری زاده شده است. در دههُ ۸۰ میلادی نام و نام خانوادگیش را به اف ام ۲۰۳۰ تغییر داد. گویا اف ام جز این که مخفف نام اصلیاش فریدون میم (؟) بوده اشارهای هم به "انسان آینده" و "انسان شگرف آینده" (Future Man and Future Marvel) دارد. نام خانوادگیش را هم به امید رسیدن به صد سالگی و جاودانگی و گم کردن رد هر نوع تعلق ملی، به این عدد تغییر داد. در معرفیش نوشتهاند فیلسوف و آیندهشناس و فراانسانگرا (Transhumanist).
اما اعتقاداتش چه بود؟ باور مطلق به پیشرفت فزاینده و مدام و بیبازگشت انسان تا رسیدن به آیندهای تابناک. باور به اینکه انسان در آیندهُ نزدیک با تکیه بر پیشرفت فزایندهُ تکنولوژی، انرژی بیپایان خورشیدی، نوآوریهای کشاورزی، و اختراع دستگاههای چاپِ کالا بر کمیابی غلبه خواهد کرد و با از میان رفتن کمیابی، دلایل دشمنی میان انسانها از بین خواهد رفت و جنگ خاتمه خواهد یافت؛ در آینده چپ و راست معنا نخواهد داشت و فقط بالا و پایین معنا دارد؛ همچنین دیگر مرزی وجود نخواهد داشت؛ انسانها آزادانه به همه جا سفر میکنند و تجربههای بیپایان خواهند داشت؛ تعلقهای امروزی، مثل تعلق به ملت و قبیله و دین و خانواده همه از میان خواهد رفت؛ نهاد خانواده از میان خواهد رفت، چون انسانها خودشان را محدود به یک همسر نمیکنند؛ هیچ کس مالک شخص دیگر نخواهد بود و انسانها عمرشان را صرف تربیت فرزند نخواهند کرد؛ ما بستهُ کرهُ زمین نخواهیم ماند و در کرات دیگر ساکن خواهیم شد. غلبه بر محدودیت بیولوژیکِ جسم زوالپذیر هم دور نیست؛ باری، به زودی بر مرگ فائق خواهیم آمد. او با همین امید خواسته بود جسدش را یخچالی کنند، تا روزی که انسانها همه نامیرا شدند و بر همهُ محدویتهای مادی جهان پیروز شدند او را هم دوباره به دنیا باز گردانند. میگفت من به اشتباه در قرن بیستم به دنیا آمدم، من متعلق به قرن بیست و یکم هستم.
کتاب کمیسیون نامیرایی(Immortalization Commission) نوشتهُ جان گری (John Gray) نشان میدهد این قبیل افکار در قرن نوزدهم و نیمهُ نخست قرن بیستم در میان نخبگان اروپا رواج بسیار داشت. در واقع او پنجاه سالی دیر به دنیا آمده بود. مستندی دربارهاش ساختهاند با عنوان "2030" که باید دیدنی باشد. دوستانش صفحهای هم در یوتیوب برایش ساختهاند که کارتنک بسته؛ هیچ کدام از کلیپها بیش از هزار و پانصد یا دو هزار بیننده نداشته. چندتایی مصاحبه با او هست و یک کلیپ هم از عکسهایش از کودکی تا پیری. مرد خوشقیافهای بود که انگار همیشه شمع محفل بود. همه جا دیگران دورش حلقه زدهاند و چشمشان به دهان او است. خصوصا زنها همیشه دور و برش بودند؛ گویا جنس مخالف به او رغبت داشته. قابلفهم هم هست، بزرگزادهُ تحصیلکردهُ خوشقیافهُ فیلسوفِ نویسندهُ ورزشکار کم است.👇👇👇
#هومن_پناهنده
@gashthaa
✍ا. سرگشته
شماری از متخصصان ایران هرکدام سه کتاب معرفی کردهاند که برای شناخت ایران باید خواند. یکی هم رمان شناسنامه نوشتهُ ف. م. اسفندیاری را معرفی کرده که در نیمهُ دههُ چهل شمسی در آمریکا به انگلیسی منتشر شد. گشتم دیدم آن تایلر، همسر تقی مدرسی، هم که خودش نویسندهُ معروف و قابلی است این کتاب را برای شناخت ایران معرفی کرده. کتاب را دانلود کردم و گشتم ببینم نویسنده کیست. دیدم چه آدم جالبی بوده. در ۱۳۰۹ در بروکسل در خانوادهای دیپلمات متولد شد. پدر و پدربزرگش هر دو دیپلمات عالیرتبه بودند. او نوهُ یمینالملک، میرزا اسدالله خان یمین اسفندیاری، بود. از خانوادهُ ممالکها و سلطنهها و ازمابهتران. در کودکی به خاطر شغل پدر در کشورهای مختلفی زندگی و تحصیل کرد و انگلیسی و فرانسه و عربی و عبری را به خوبی صحبت میکرد. همراه خانواده به ایران بازگشت و در جوانی همراه تیم بسکتبال ایران در المپیک ۱۹۴۸ لندن شرکت کرد. بعد در آمریکا در برکلی و یوسیالای درس میخوانَد و به ایران باز میگردد. از طرف ایران در کمیسیون صلح فلسطین در سازمان ملل شرکت میکند. جزئیات زیادی از زندگیش بعد از این دوره پیدا نکردم، جز این که رمانش را مخفیانه از ایران به امریکا فرستاد. قبل از انقلاب، شاید به دلیل انقلاب، ایران را ترک کرد و به آمریکا آمد. در نیواسکول و یوسیالای و دانشگاه بینالمللی فلوریدا تدریس میکرد و به لاکید و جیسیپنی مشورت میداد. در میامی زندگی میکرد و در سال ۲۰۰۰ در نیویورک در خانهُ زنی که گویا معشوقهاش بوده از دنیا رفت. باز یکی از منابع نوشته است که در دوران تحصیل در هاروارد با این خانم آشنا شد. ولی جای دیگر اطلاعی دربارهُ تحصیلش در هاروارد ندیدم. گیاهخوار بود و میگفت مایل نیست چیزی بخورد که از مادری زاده شده است. در دههُ ۸۰ میلادی نام و نام خانوادگیش را به اف ام ۲۰۳۰ تغییر داد. گویا اف ام جز این که مخفف نام اصلیاش فریدون میم (؟) بوده اشارهای هم به "انسان آینده" و "انسان شگرف آینده" (Future Man and Future Marvel) دارد. نام خانوادگیش را هم به امید رسیدن به صد سالگی و جاودانگی و گم کردن رد هر نوع تعلق ملی، به این عدد تغییر داد. در معرفیش نوشتهاند فیلسوف و آیندهشناس و فراانسانگرا (Transhumanist).
اما اعتقاداتش چه بود؟ باور مطلق به پیشرفت فزاینده و مدام و بیبازگشت انسان تا رسیدن به آیندهای تابناک. باور به اینکه انسان در آیندهُ نزدیک با تکیه بر پیشرفت فزایندهُ تکنولوژی، انرژی بیپایان خورشیدی، نوآوریهای کشاورزی، و اختراع دستگاههای چاپِ کالا بر کمیابی غلبه خواهد کرد و با از میان رفتن کمیابی، دلایل دشمنی میان انسانها از بین خواهد رفت و جنگ خاتمه خواهد یافت؛ در آینده چپ و راست معنا نخواهد داشت و فقط بالا و پایین معنا دارد؛ همچنین دیگر مرزی وجود نخواهد داشت؛ انسانها آزادانه به همه جا سفر میکنند و تجربههای بیپایان خواهند داشت؛ تعلقهای امروزی، مثل تعلق به ملت و قبیله و دین و خانواده همه از میان خواهد رفت؛ نهاد خانواده از میان خواهد رفت، چون انسانها خودشان را محدود به یک همسر نمیکنند؛ هیچ کس مالک شخص دیگر نخواهد بود و انسانها عمرشان را صرف تربیت فرزند نخواهند کرد؛ ما بستهُ کرهُ زمین نخواهیم ماند و در کرات دیگر ساکن خواهیم شد. غلبه بر محدودیت بیولوژیکِ جسم زوالپذیر هم دور نیست؛ باری، به زودی بر مرگ فائق خواهیم آمد. او با همین امید خواسته بود جسدش را یخچالی کنند، تا روزی که انسانها همه نامیرا شدند و بر همهُ محدویتهای مادی جهان پیروز شدند او را هم دوباره به دنیا باز گردانند. میگفت من به اشتباه در قرن بیستم به دنیا آمدم، من متعلق به قرن بیست و یکم هستم.
کتاب کمیسیون نامیرایی(Immortalization Commission) نوشتهُ جان گری (John Gray) نشان میدهد این قبیل افکار در قرن نوزدهم و نیمهُ نخست قرن بیستم در میان نخبگان اروپا رواج بسیار داشت. در واقع او پنجاه سالی دیر به دنیا آمده بود. مستندی دربارهاش ساختهاند با عنوان "2030" که باید دیدنی باشد. دوستانش صفحهای هم در یوتیوب برایش ساختهاند که کارتنک بسته؛ هیچ کدام از کلیپها بیش از هزار و پانصد یا دو هزار بیننده نداشته. چندتایی مصاحبه با او هست و یک کلیپ هم از عکسهایش از کودکی تا پیری. مرد خوشقیافهای بود که انگار همیشه شمع محفل بود. همه جا دیگران دورش حلقه زدهاند و چشمشان به دهان او است. خصوصا زنها همیشه دور و برش بودند؛ گویا جنس مخالف به او رغبت داشته. قابلفهم هم هست، بزرگزادهُ تحصیلکردهُ خوشقیافهُ فیلسوفِ نویسندهُ ورزشکار کم است.👇👇👇
#هومن_پناهنده
@gashthaa
👆👆👆
اگرچه همه جا گشت و آن طور که از عکسهایش پیداست از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب دنیا همه جا رفت و همه چیز دید، اما با دیدن این همه مصیبت ایمانش را به آیندهُ تابناک فراروی بشر از دست نداد. از جنگ اعراب و اسرائیل که دربارهاش مقاله نوشته بود، و انقلاب ایران و جنگهای جهانی چیز زیادی نیاموخته بود. امروز که بر خلاف او، همه نگران پایان دنیا هستند، هیچ کس آیندهُ تابناکی پیش رو نمیبیند. کاش بیوگرافی مفصلی از او نوشته بودند. دلم میخواست بدانم موسیقیِ مورد علاقهاش چه بود؟ کدام نقاش را دوست داشت؟ اهل باغبانی بود؟ شاید در رمانهایش ردّی از این علایقش بتوان پیدا کرد. عجیب است که بیش از این شهرت ندارد؛ شاید چون فرنگی نبود. البته نیویورک تایمز برای فوتش یک صفحه مطلب منتشر کرد.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
اگرچه همه جا گشت و آن طور که از عکسهایش پیداست از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب دنیا همه جا رفت و همه چیز دید، اما با دیدن این همه مصیبت ایمانش را به آیندهُ تابناک فراروی بشر از دست نداد. از جنگ اعراب و اسرائیل که دربارهاش مقاله نوشته بود، و انقلاب ایران و جنگهای جهانی چیز زیادی نیاموخته بود. امروز که بر خلاف او، همه نگران پایان دنیا هستند، هیچ کس آیندهُ تابناکی پیش رو نمیبیند. کاش بیوگرافی مفصلی از او نوشته بودند. دلم میخواست بدانم موسیقیِ مورد علاقهاش چه بود؟ کدام نقاش را دوست داشت؟ اهل باغبانی بود؟ شاید در رمانهایش ردّی از این علایقش بتوان پیدا کرد. عجیب است که بیش از این شهرت ندارد؛ شاید چون فرنگی نبود. البته نیویورک تایمز برای فوتش یک صفحه مطلب منتشر کرد.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
Forwarded from نامههای حوزوی
🔻 کتاب "خطابت به مثابه طبابت"
🔸نوشتۀ ایمان عباسنژاد
🔹میتوان ایماژهای گوناگونی از پیامبران و امامان داشت. یکی از این ایماژها که امروزه کمتر به آن توجه میشود نظر به پیامبران به مثابه طبیب است. تن را طبیبی است و جان را طبیبی دیگر. نظر به پیامبران به مثابه طبیب جان، تبلیغ و تعلیم و تربیت دینی را با آنچه امروز با آن مواجهیم بهکلی متفاوت میکند. این کتاب میکوشد الگوی پیامبران به مثابه طبیب را تبیین کند و چند نمونه از پیامدهای چنین الگویی را شرح دهد. به نظر نویسنده، شیخ حسین انصاریان چنین الگویی را در پیش گرفته است، لذا در هر بخش مثالهایی از سلوک او آمده است تا مشخص شود در عصر حاضر نیز میتوان چنین الگویی را تحقق بخشید. مخاطب این کتاب نه فقط روحانیون و مبلغان، بلکه هر کسی است که به نوعی به تعلیم و تربیت دینی اشتغال دارد.
@namehayehawzavi
🔸نوشتۀ ایمان عباسنژاد
🔹میتوان ایماژهای گوناگونی از پیامبران و امامان داشت. یکی از این ایماژها که امروزه کمتر به آن توجه میشود نظر به پیامبران به مثابه طبیب است. تن را طبیبی است و جان را طبیبی دیگر. نظر به پیامبران به مثابه طبیب جان، تبلیغ و تعلیم و تربیت دینی را با آنچه امروز با آن مواجهیم بهکلی متفاوت میکند. این کتاب میکوشد الگوی پیامبران به مثابه طبیب را تبیین کند و چند نمونه از پیامدهای چنین الگویی را شرح دهد. به نظر نویسنده، شیخ حسین انصاریان چنین الگویی را در پیش گرفته است، لذا در هر بخش مثالهایی از سلوک او آمده است تا مشخص شود در عصر حاضر نیز میتوان چنین الگویی را تحقق بخشید. مخاطب این کتاب نه فقط روحانیون و مبلغان، بلکه هر کسی است که به نوعی به تعلیم و تربیت دینی اشتغال دارد.
@namehayehawzavi
Forwarded from آینده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 افشای تبعیض آشکار در نظام بیمهای کشور!
معاون بیمه سلامت کشور در آنتن زنده صدا و سیما از وجود بیمهای ویژه به نام "توأمان" برای مسئولان پرده برداشت.
🔷 به گفته او، این بیمه کاملاً خلاف قانون است و در مقایسه با بیمه مردم عادی، هزار برابر بهتر و با امکانات بیشتری ارائه میشود.
این موضوع، نمادی از تبعیض ساختاری و بیعدالتی میان مردم و مسئولان است که سوالات بسیاری درباره شفافیت و عدالت در سیستم مدیریت کشور به وجود آورده است.
@A_pajhohi
معاون بیمه سلامت کشور در آنتن زنده صدا و سیما از وجود بیمهای ویژه به نام "توأمان" برای مسئولان پرده برداشت.
🔷 به گفته او، این بیمه کاملاً خلاف قانون است و در مقایسه با بیمه مردم عادی، هزار برابر بهتر و با امکانات بیشتری ارائه میشود.
این موضوع، نمادی از تبعیض ساختاری و بیعدالتی میان مردم و مسئولان است که سوالات بسیاری درباره شفافیت و عدالت در سیستم مدیریت کشور به وجود آورده است.
@A_pajhohi