Telegram Web
این روزها حالت مردم مرا به یاد بندی از شعر معروف عمران صلاحی، "من بچهُ جوادیه‌ام"، می‌اندازد:
این روزها دیگر
چون بشکه های نفتم
با کمترین جرقه
می بینی
ناگاه
تا آسمان هفتم
رفتم!

#هومن_پناهنده
@fashthaa
با تو بهار دیوانه ایست
که از درخت بالا می رود


@gashthaa
Forwarded from تحلیل زمانه
برای خدایِ ناشناخته

خواجه محمد مهتاب را گفتند: خدای را می‌شناسی؟
گفت: آن‌قدر که انکارش نتوانم کرد و بدو کافر نتوانم بود.
گفتند: برای خدایی که بدین‌مقدار شناسی، چگونه نماز می‌گزاری و روزه می‌گیری و زکات می‌دهی و به حج می‌روی؟
گفت: این سخن با آنان بگویید که برای این ناشناخته گردن می‌زنند و خون می‌ریزند و روزگار را بر خلق خدا سیاه کرده‌اند. در عبادت ما سود اگر نیست، زیان هم نیست.

رضابابایی/چنین گفت مهتاب


#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
تحلیل زمانه
برای خدایِ ناشناخته خواجه محمد مهتاب را گفتند: خدای را می‌شناسی؟ گفت: آن‌قدر که انکارش نتوانم کرد و بدو کافر نتوانم بود. گفتند: برای خدایی که بدین‌مقدار شناسی، چگونه نماز می‌گزاری و روزه می‌گیری و زکات می‌دهی و به حج می‌روی؟ گفت: این سخن با آنان بگویید که…
🔸هر کسی از ظن خود شد یار او🔸
هومن پناهنده

رفتار هر کس غالباً سازگار با دریافت او است. خواجه مهتاب چون در دریافت خود از مفهوم آفریدگار در مقام یقین نیست، ناگزیر حداقل‌ها را به جا می‌آورد. اما آنان که به‌خاطر خدا گردن می‌زنند، درست یا نادرست، خود را در مقام یقین‌ می‌بینند و بر پایهُ تصوری که از خدا در ذهن دارند در راه او هر آنچه می‌توانند می‌کنند.
برای خواجه مهتاب، خدا "ناشناخته" است، اما در نظر رقیب خشنِ او خدا تا اندازه‌ای "شناخته" است؛ و البته این که کدام‌ یک حق دارد موضوع دیگری است و در بحث فعلی مدخلیت ندارد. پس هر دو رفتاری سازگار با اعتقادشان دارند. آن‌گاه جای شگفتی بود که خواجه مهتاب گردن می‌زد و آن دیگری چنین نمی‌کرد.
ایراد استدلال خواجه این است که قیاس به نفس می‌کند و از دیگری که به عقاید او متعهد نیست، رفتاری هماهنگ با عقیدهُ خودش انتظار دارد، اما هر کسی بر طینت خود می‌تند. خواجه بالطبع درستی عقیدهُ خود را مسلم می‌گیرد، اما این درست همان فرضی است که طرف مقابل قاعدتاً آن را پذیرفتنی نمی‌داند یا دست کم موضوع بحث و مناقشه می‌شمارد.
باری استدلال خواجه مهتاب، برخلاف ظاهر غلط‌انداز و خوش آب‌ورنگش، مصادره به مطلوب و ارسال مسلّم است، یعنی مغالطه‌ است.

سخنِ شیوا و آراسته نیکو است، اما آراستگی سخن گاه سستی منطق آن را نهان می‌دارد. مبادا چشم‌مان چنان به زیبایی گفتار خیره شود که کاستی‌ منطق آن را باز نشناسیم.

#هومن_پناهنده
@gashthaa
🔴علل سقوط و افول حکومت‌ها

🔺به مناسبت پرداخت زکات فطر ۱۰ فروردین ۱۴۰۴

🔘از امام علی نقل است که علت سقوط و افول حکومت‌ها یکی از این چهار امر است: «مقدم شمردن انسان‌های کم مایه؛ حاشیه‌نشینی افراد صاحب فضیلت، پیگیری امور کم اهمیت، کنار گذاشتن امور حیاتی»

🔘درباره مقدم شمردن انسان‌های کم‌ مایه و حاشیه‌نشین کردن افاضل فعلا چیزی نگویم، ولی کنار گذاشتن امور حیاتی و پیگیری امور کم اهمیت را از این جدول که برای اولین بار اختراع شده می‌توان دید.

🔘حجت الاسلام ... : «برای نخستین بار در کشور، مبلغ زکات فطره به‌صورت جداگانه برای هر استان تعیین شد.»

🔘آن هم در کشوری که قیمت ارزانترین کالاها و تره‌بار را به علت کم‌ارزش شدن واحد پول تا چند هزار تومان گرد می‌کنند چون خُرده آن ارزش حساب کردن ندارد. ولی اینجا کلی زحمت کشیده‌اند و مبلغ زکات فطر را تا ده ریال هم با دقت حساب کرده‌اند!! فرمالیزم مذهبی آن را از هر محتوای مفیدی تهی کرده است.

🔘هنگامی که نتوان به موضوعات اساسی پرداخت باید خود را اینچنین سرگرم کرد. این نشانه افول آشکار است. این جدول هم بهانه‌ای بود برای پرداختن به آن جمله از امام علی.
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی) (Ahmad Zeidabadi)
می‌زند یا نمی‌زند؟

در محافل سیاسی خبرها داغ است. بحث جنگ یا توافق بالا گرفته است. قاعدتاً مردم عادی باید با نگرانی خبرها را دنبال کنند، اما خیلِ گردشگرانی که به سواحل جنوبی هجوم آورده‌اند، اصلاً خیال‌شان هم نیست!
صدای پخش ترانه را تا سرحد ممکن بلند می‌کنند، می‌رقصند، تخمه می‌شکنند، سوار قایق‌های موتوری و جت اسکی می‌شوند، شنا می‌کنند، قلیان می‌کشند و تا دل‌تان بخواهد زباله تولید می‌کنند!
ظاهراً نسبت به خبرها بی‌حس و بی‌اعتمادند.
اگر به فرض، بین چند نفر موضوع جنگ پیش آید، معمولاً با قاطعیت نظر می‌دهند. برخی قاطعانه می‌گویند جنگ نمی‌شود، زیرا "آخوندها" زرنگ‌تر از این حرف‌ها هستند!
برخی دیگر جنگ را حتمی و فوری می‌دانند و عجیب این‌که عواقب آن را هم خوب می‌بینند!
آنها که شبکهٔ ایران‌اینترنشنال را دنبال می‌کنند، مدعی‌اند که به زودی جنگ می‌شود و بعد "پسر شاه" برمی‌گردد! اگر بپرسی چطور برمی‌گردد، حرف‌شان این است که آمریکا و اسرائیل خودشان نقشه‌اش را ریخته‌اند. یک جوری که به ذهن ما نمی‌رسد، او را برمی‌گردانند!
همین افراد، جنگ را هم فاقد تلفات در بین مردم عادی می‌دانند. می‌گویند طوری می‌زنند که خون از دماغ هیچ آدم معمولی نیاید!
نمونهٔ تلفات انسانی در غزه را استثنا می‌پندارند و یا می‌گویند، حق‌شان است!
با این‌حال، در گفتگوهای "عیددیدنی" متوجه شدم که وقتی عواقب جنگ برای افراد توضیح داده می‌شود، اکثریت قاطع آنها واقعاً نگران می‌شوند و می‌پرسند: "پس این کارشناس‌ها چی می‌گن؟"
منظورشان همان افرادی است که در شبکه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور ظاهر می‌شوند و تحت عنوان "کارشناس" علایق و آرزوها و اوهام خود را به عنوان "نظر کارشناسی" به مردم القا می‌کنند.
جالب اینکه به هیچکدام از این "کارشناس‌ها" هم اعتماد ندارند. می‌گویند‌؛ هر روز یه چیزی می‌گن! گیج‌مون کرده‌اند!
اگر در بارهٔ "کارشناسان" صدا و سیما از افراد پرسیده شود، بلافاصله می‌گویند که برنامه‌های صدا و سیمای روی اعصاب‌شان است از بس که مزخرف است. به ندرت به شبکه‌های صدا و سیما سر می‌زنند: "مگر چطور بشه! سریالی چیزی مثل همین نقی معمولی را ببینیم!"
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
حرف ِ حکمت بر زبان این حکیم👇👇👇
Forwarded from کاغذ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حسین معصومی همدانی در گفت‌وگو با آرته:
«آدم‌هایی که فکر می‌کنند این کتابی که نوشته‌اند بشر فردا [با آن] رستگار می‌شود اشتباه می‌کنند. فکر برای این‌که مؤثر باشد باید وسوسهٔ تأثیر فوری را دور بیندازد.»

گفت‌وگوی کامل

@kaaghaz
Forwarded from جامعه نو
#الف

🏷 بمبی در کار نیست!

🖊 شورای سردبیری:
احتمالاً علی لاریجانی از موقعیت نفتکش‌های ایران خبر نداشت که حامل پیام تهدید ساخت بمب اتمی شد. اگر می‌دانست تحریم و محاصرهٔ اقتصادی را نمی‌توان با بمب اتمی رفع‌کرد، احتمالا به تلویزیون نمی‌آمد و رجز نمی‌خواند. نفتکش‌های ایران با حدود ۱۷میلیون بشکه نفت در اطراف مالزی سرگردانند و کسی جرأت‌نمی‌کند برای خرید نفت تخفیف‌دار به آن‌ها نزدیک‌شود: پاناما اجازهٔ تردد ۱۲۸ کشتی عمدتاً حمل‌کنندهٔ نفت ایران با پرچم پاناما را لغو کرده‌است و نتیجه‌اش کاهش ورودی دلار نفتی به خزانهٔ دولت به هر ماه صرفا اندکی بیش از پانصد میلیون دلار است.
بانک‌مرکزی توانایی مداخله در بازار صعودی ارز را پیدا نکرد و احتمالاً اگر محدودیت تازه‌ای در کار نباشد، درآمد ارز نفتی دولت حتی به پرداخت واردات مواد اساسی سال جاری هم کفاف نخواهد داد. کشور در تلهٔ تحریم افتاده که برای پیشبرد سیاست ایالات‌متحده مؤثرتر از بمباران‌شدن تأسیسات نظامی است (فلج‌کردن پارس‌جنوبی ایران را بیچاره می‌کند یا انفجار چند دپوی موشک؟) برای ایران هم راه‌حل مشکلات درهم‌پیچندهٔ اقتصادی نه درگیری است و نه ساخت بمب‌اتمی!
اگر ترامپ مهلت مذاکره را نه دوماه، که حتی مثلاً دوسال تعیین‌می‌کرد، وضع ما برای گرفتن تصمیم از اینی هم که هست خراب‌تر می‌شد: در حالی که مشغول به شاخ‌وشانه‌کشیدن است و ما هم در برابرش رجز می‌خوانیم، پیچ گیرهٔ تحریم‌ها را می‌پیچاند. کافیست مسیر مبادلات دریایی ما بسته‌شود تا در اندک مدتی از پای درآییم. حواس همه به امکان درگیری نظامی است، در حالی که در طاس لغزندهٔ اقتصاد لحظه‌به‌لحظه پایین می‌رویم و به مغاک سقوط آن نزدیک‌می‌شویم. چنگ‌زدن به ادعای ساخت بمب اتمی ما را سنگین‌تر و به غرق‌شدن نزدیک‌تر می‌کند.

برای اثبات این ادعا قرائن و دلایل منطقی مختلفی در دست است:
- ایالات‌متحده نمی‌تواند با بمباران موجب تغییر سیاست و رویکردهای بنیادین حکومت ایران شود؛ نمی‌تواند حمله و در ایران نیرو پیاده‌کند - که نه مفید و نه کم‌زیان است. تجربه نشان‌داده که چنین اقداماتی می‌تواند فقط دولت‌های کشورهای کوچک را سرنگون‌کند و در کشورهای وسیع سبب تقویت و افزایش توانایی کنترل جوامع آن‌ها می‌شود. نتیجه آن‌که تغییر حکومت و یا رفتار آن را به نیروهای داخلی‌اش وامی‌گذارند و فشار خود را به حد کاتالیزور محدود می‌کنند.

- این عدم امکان البته به معنی نفی احتمال بمباران برق‌آسای زیرساخت‌های نطامی ایران نیست: بسیار سودمند برای صنایع تسلیحاتی ایالات‌متحده است هم و اعتبار حکومت ایران را هم فرومی‌ریزد؛ اما آن را ساقط‌نمی‌کند. ایالات‌متحده می‌تواند با حملهٔ برق‌آسای یک‌شبه و سپس اعلام پایان عملیات (تجربهٔ گاسپار واینبرگری) به هدف خود برسد؛ زیرا در چنین صورتی حکومت ایران معمولاً بدون درنگ پاسخ‌نمی‌دهد و خویشتن‌داری می‌کند تا مروز زمان وضعیت متفاوتی پدید آورد.

- مدرکی در دست نیست که سیاست‌سازان ایالات‌متحده رفتار ایران براساس تئوری «مرد دیوانه» را باور کرده‌باشند یا بعداً بکنند. آن‌ها می‌دانند حکومت ایران در سخت‌ترین شرایط نیز نتایج ناشی از حمله بر خاک اعراب جنوب خلیج فارس به‌بهانهٔ وجود پایگاه آمریکایی در آن‌ها را به‌خوبی می‌داند و تهدیدهای حکومت ما به انجامش در برابر حزم و دوراندیشی عملی‌اش احتمال واقعی‌شدن ندارد. تکرار علنی این تهدید بیشتر به مصرف داخلی آن تعبیر می‌شود.

- آن‌ها می‌دانند فشار مداوم و فزاینده بر حکومت ایران ابزار بهتری از واردکردن آن به یک جنگ با عاقبت نامعلوم است. گرایش مرکبی که در برخی تحلیل‌های اتاق‌های فکر ایالات‌متحده دیده‌می‌شود، ترکیب عامل فشار بیرونی با تحولات سیاسی درونی است و گرایش اغلب آن‌ها باور به مفیدبودن یک جنبش شورش‌گرانه علیه حکومت به‌خاطر نارضایتی عمومی و سختی زندگی بر اثر فشار غیرمحسوس بیرونی است. اسرائیل و سخن‌گویان الهام‌گیرنده از آن، این تمایل را صریح‌تر و به آشکاری می‌گویند.

- تهدید به تولید بمب‌اتمی در قالب تئوری مرد دیوانه نمی‌گنجد؛ «اگر بزنی تولید می‌کنم» شرط بازدارندگی نیست! صرفاً تأثیر فزاینده بر فشار بیرونی دارد که جنبهٔ اقتصادی آن بر جنبهٔ نظامی‌اش چربش بیشتری دارد و ایران را بیشتر ضعیف و لاعلاج و وادار به تسلیم‌می‌کند.

- امکان تولید این بمب در ایران وجود ندارد: کشورهای متأخر صاحب بمب‌اتمی همیشه در شکاف‌های سیاست بین‌الملل به‌دنبال تولید آن رفته‌اند (این را سال‌ها پیش در الف «کارد و پنبه» شرح داده‌ایم). در حال حاضر بزرگترین شکاف بین‌الملل موجود گسل فعال جنگ تجاری است که عمدتاً بین چین و ایالات‌متحده است. به‌دلایل واضح، این شکاف برای اتمی‌شدن ایران مناسب و کافی نیست. معنای آن مخالفت همهٔ دولت‌های قدرتمند با اتمی‌شدن ایران و پیوستن آن به باشگاه قدرتمندان اتمی جهان است.

فرستادن لاریجانی به تلویزیون اشتباه بود.

🆔@jameeno
Forwarded from کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه (Kambiz Norouzi)
🔴زهر یأس و اندوه نریزید آقای ناظری

ترانه #عمو_نوروز که به تازگی با خوانندگی استاد گرامی موسیقی سنتی ایران #آقای_شهرام_ناظری و آهنگسازی #تهمورث_پورناظری و شعر #پوریا_سوری عزیز منتشر شده‌است، فارغ از ارزش موسیقایی آن که دندانگیر نیست یک مرثیه‌سرایی مأیوس و غیرمسئولانه است.

اگرچه مایل نیستم در مورد آقای #ناظری چنین تعبیری به کار برم اما این ترانه نه تنها دور از واقعیتهای پنهان و آشکار جامعه ایران است بلکه #زهر_ناامیدی در رگ جامعه می‌ریزد.

این ترانه ادامه همان #ادا و #اصول منحط قدیمی‌است که آدم اهل هنر و اندیشه باید قیافه غمگین بگیرد و ذکر مصیبت کند تا بزرگی‌اش نمایان شود.

مثل روز روشن است که این ایام اوضاع و احوال مملکت هیچ خوب نیست.
#تورم افسارگسیخته، #کمبودهای_مهلک_آب _و_#برق #فساد،#احساس_خطر_حمله_نظامی، #قتل و #غارت، #خودکشی، #دولت_مفقود و بیکار و بی‌اثر، #ناکارآمدی بی‌سابقه و گسترده #حکمرانی و خیلی چیزهای دیگر به شکل جانکاهی با زندگی روزمره ایرانی آمیخته‌اند.

اما روی دیگر سکه این است که انسان ایرانی در میان آتش این هم سختی جانفرسا مرثیه نمی‌خواند. به هر طریقی که هست برای خود سرود می‌سازد و شادی می‌آفریند.
این مردم زانوی غم بغل نمی‌گیرند و در گوشه‌ای نمی‌‌نشینند و در موسم عید گریه‌کنان بر سر خود نمی‌زنند که مثلا "آی عمو نوروز چشامون پرسوز و...." .

همین روزها گشت و گذاری در کوی و برزن و شهرها و جاده‌ها کافی‌است که معلوم کند ایرانیان چگونه در معرکه این همه سختی و آتیه‌ای خطیر و نامعلوم و بی‌پولی برای خود شور و شادی و زندگی می‌سازند. در دیگر ایام سال هم همین روش را دارند. گریزگاههای روحی می‌سازند و تسلیم ناامیدی‌هایی نمی‌شوند که چون سیانور در دم جان آدمی را می‌گیرد.

این شیوه #مرثیه‌‌_سرایی‌ها، که مدتی است به شکل‌های مختلف رواج یافته‌اند، آب ریختن به آسیاب همان کسانی است که این اوضاع پربحران را آفریدند.

#یأس و نومیدی آدمها را زمین‌گیر و علیل می‌کند. همین تاجران بحران خیلی دوست‌تر دارند جامعه زمین‌گیر و علیل و منزوی و مفلوک باشد تا بیشتر به اهداف قدرت‌طلبانه نامشروع خود برسند.
این #مرثیه‌سرایی نه روایت رنج مردم بلکه ناخواسته خدمت به کسانی‌است که رنجها را آفریده‌اند.

امروز ایران برای عبور از این گذرگاه هولناک بیش از پول و آب و برق و هرچیز دیگر نیازمند #شور و #امید و ترغیب و تشویق امیدواری و شادی است که انگیزه و حرکت و فکر و قدرت می‌آورد نه یأس و مرثیه و اندوه که زهر هلاهل است.
https://www.tgoop.com/kambiznouroozi
Forwarded from جان عشاق
یادی از "استاد ادیب خوانساری"

در همه‌ی دوران آواپَر(=رادیو)بدترین برخورد کژ‌پسندی را "مشیر همایون" شهردار انجام داد.

او زمانی که به آواپَر رفت آغاز به تخریب یادگارهای هنرمندان همچنین :
"استاد ادیب خوانساری"
"استاد بانو قمرالملوک وزیری"
کرد و شَوَند(=سبب)شد ارزشمند‌ترین دَستکها آوازی ما از بین برود.

"بانو شیرین ادیب"
دخترِ
"استاد ادیب خوانساری"در نبیگِ    
   "آوایِ جاودان در موسیقی" می‌نویسد :

پدرم با "رضا قلی میرزا ظلی" دوستی نزدیکی داشت.
روزی به او پیشنهاد کرد که دیس(=صفحه)های خود را به جای همراهی با فر‌سنتور(=پیانو)ی
"مشیر همایون" با
فر‌سنتور "مرتضی محجوبی" آوا گیری کند که بی‌گمان این همراهی هال و شورِ دیگری می‌یابد.

این سخنان بدست کینه توزان که به ادیب
رشک می‌بردند به گوش ِ      
   "مشیر همایون " رسید و او هم کینه به دل گرفت و در آینده واکنش نشان داد و در زمان سر‌پرستیِ خُنیای آواپَرِ تهران دستور داد همه‌ی نوارهای پدرم را پاک کنند.

"احمد ابراهیمی" می‌گوید :
در سالِ ۲۵۱۳(=۱۳۳۳)به دستورِ فر‌سالار
(=مدیر کل)آوا‌پَر  
                  
"نصرت‌اله معینیان" "مشیر همایون" نوازنده‌ی ۸۰ ساله‌ی فر‌سنتور سرپرست خُنیای آواپَر شد.
این مَرد که داویدن(=ادعا)ی هنرمندی نیز می‌کرد از روی تَنگ چشمی و رنجیدگی که از پیش با ادیب داشت به جانِ نوارهای او افتاد و همه‌ی آنها را از بین برد.
شوربختانه دشمنی این مرد با ادیب شَوند(=سبب)شد یکی از بی‌همتا‌ترین گنجینه‌های آوازی ایران نابود شود و این نوارهایی که از استاد مانده است وابسته به پایان زیوِش(=عمر)ش هست که از روی پیری
و تنگ دَمی(=تنگ نفس)از چونی(=کیفیت)برجسته‌ای نیست.

"پزشک حسین عمومی" می‌گوید :
شماری از یادگارهای "ادیب" که فر‌آورده‌ی سالها خوانندگی ایشان بود به همراهی فر‌سنتور
"مرتضی خان محجوبی" آن هم در روزگارِ پختگی و شکوفایی او بر هنایش(=اثر)تَنگ چشمی و ندانم کاری دو تَن نابود شد و همبودگاه(=جامعه‌)ی هنری برای همیشه از داشتن چنین گنجینه‌ی ارزشمندی بی‌بهره شد.

"استاد حسن کسایی" می‌گوید :
کسی کژ‌اندیش و کم‌هوشی یادگارهای روزگارِ "ادیب" را با سنگدلی از بایگانیِ آواپَر پاک کرد.

"تاج اسپهانی" یک روز نامه‌ی "ادیب" را نشانم داد که نوشته شده بود :
کدبان(=آقا)ی تاج، من چند سال است به آواپَر نرفته‌ام، از شما هم می‌خواهم در این سازمان که برای خُنیا و این هنرمند، نام و نشانی و  آبرویی دارا نیستند به این آشفته بازار در‌هم بر‌هم با موی سپیدتان پا نگذارید و نخوانید!

نویسنده : بانو #شیرین_ادیب

#جان_عشاق
@Jane_oshaagh
جان عشاق
یادی از "استاد ادیب خوانساری" در همه‌ی دوران آواپَر(=رادیو)بدترین برخورد کژ‌پسندی را "مشیر همایون" شهردار انجام داد. او زمانی که به آواپَر رفت آغاز به تخریب یادگارهای هنرمندان همچنین : "استاد ادیب خوانساری" "استاد بانو قمرالملوک وزیری" کرد و شَوَند(=سبب)شد…
این سبک نگارش، که مدام خواننده را به دست‌انداز می‌اندازد، یادآور برخی سره‌گرایانِ ایرانیِ بسیار سرشناس‌تر از نویسندهُ این فرسته‌ است. در اینجا، نمودارِ سعیِ عبث، تناقض‌آلود و خنده‌آورِ نویسنده همین است که او بارها خود را ناچار می‌بیند برای رساندن مقصود، درون پرانتز‌های پیاپی، درست همان واژه‌‌هایی را که نمی‌خواهد، به کار برد( فلسفی مر دیو را منکر شود/در همان دم سخرهُ دیوی بود).

هومن پناهنده
@gashthaa
Forwarded from کافه تاریخ
📸 عکاسی که جانش را بر سر جاویدان کردن قربانیان شیمیایی حلبچه گذاشت

🔺عکس‌های سعید جان بزرگی از حلبچه، یکی از تلخ‌ترین تصویرهای جنایات جنگی است. جان‌بزرگی از لحظات اولیه بمباران شیمیایی حلبچه عکس‌های بدیعی گرفت و خودش هم شیمیایی شد.

🔺 او در خاطراتش می‌نویسد: با خودم می‌گفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربین من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مردانی که سال‌های جوانی‌شان را دستخوش شعله‌های نبرد سنگین زرهی کرده‌اند، بیندیشند و به این باور رسیدم که آدم‌های درون قاب تصویر من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشید.

گزارش کامل و تصاویر بیشتر را اینجا بخوانید و ببینید

🆔 @cafetarikhcom
Forwarded from کاریز
هوش تو کو؟ نیست اندر خانه کس؟

مدّتی پیش بود که، با چشمانی حیرت‌زده، گفتگوی ویژه بی بی سی را می‌دیدم که مصاحبه‌گر، با ذوق و شوق بی حدّ و حصر، با زوج جوان ایرانی سخن می‌گفت که چند سال است یک سره در سفر هستند. در ماشین و هواپیما، در پنجاه کشور و پانصد سرزمین... دو روز پیش هم تکرار آن مصاحبه بود.

شگفتا، بعد این همه سال، بعد این همه خبر خواندن، چنین شیوه زندگی مخرّب پرمصرف ویران‌گر طبیعت را چون الگوی زندگی رویایی می‌فروشند. جایی قلبم درد گرفت وقتی از تعداد سفرهای هوایی خود فقط در طول سال گذشته گفتند. از چهار سوی عالم، از این سوی اروپا به آن سو، بعد شمال، جنوب، استرالیا، ژاپن، فلان و بهمان جزیره. ما بخیل نیستیم منتهی این‌قدر هم نمی‌دانید که بودجه کربنی شما فقط با یکی از این‌ها پر می‌شود؟

نمی‌دانم آن‌ها یا برنامه‌سازان هیچ از گرمایش زمین، از سهم سرانه دی اکسید کربن، از سفر هوایی که آلاینده‌ترین نوع سفر است شنیده‌اند؟ خبر ندارند که همینطوری هم ردّپای کربنی شهروند اروپایی و آمریکایی، در زندگی معمولی خود، ده‌ها برابر بیشتر از شهروند کشور فقیری است که بار و گرفتاری گرما و غبار و بی‌آبی و سیل و مصیبت آن پرخوری را می‌کشد؟ با این سفرها اینک صد برابر. طبیعت دوست دارید؟ کوه بروید! سفر دوست دارید؟ چه خوب. امّا به اندازه و به قاعده و ساده سفر کنید، با قطار و نه هواپیما و هلیکوپتر..

این خودخواهی و بی‌مسئولیتی و اسراف جای نمایش و تبلیغ دارد؟ «آخر ما عاشق طبیعتیم؟» از این رو ویرانش می‌کنید؟ «سال دیگر قصد داریم برویم قطب شمال و جنوب» که نابودی زیستگاه و آوارگی خرس‌های قطبی را بببنید؟ سفر خوب است و لازم است امّا طبیعتی که «عاشقش» هستید با همین سفرهای افراطی پرکربن نابود می‌شود. همه عالم را دیدید، یک بار هم ردّپای کربنی سال پیش خود را محاسبه کنید و ببینید. گزارش سالانه سازمان ملل را بخوانید... «توصیه می‌کنیم امتحان کنید؟» چه سودی جز مصرف طبیعت و افزودن زخم‌ها و دردهای آن داشته‌اید که قاعده طلایی می‌فروشید؟

امروز هم خبر دیگری از دانشجوی جوان بیست ساله چینی منتشر کرده که یازده هزار کیلومتر را از چین تا انگلیس رانندگی کرده، و گویا کار خیلی بزرگی هم کرده، و مطابق این خبر «سفرش الهام‌بخش دیگران شده تا آنها هم کار مشابهی را انجام دهند». عالی است این الهام‌بخشی. همه باید او را مقتدای خویش کنند.

بر آن‌ها که نمی‌دانند، و در این زمینه کار و تحقیق نکرده‌اند، یا گرفتار صد مشکل دیگر هستند، حرجی نیست، منتهی نقش رسانه اینجا چیست؟

در مثنوی حکایت شترچرانی را می‌خوانیم که اشترش را به زور می‌گیرند. مفلسی را بر آن سوار می‌کنند و از صبح تا شب در شهر جار می‌زنند که «مُفلِس است این و ندارد هیچ چیز» شب صاحب‌اشتر به همان مفلس می‌گوید که پس اینک مزد مرا بده! و او می‌گوید «تا کلوخ و سنگ بشنید این بیان» که من آه در بساط ندارم، تو هیچ نشنیدی؟ آخر همین بی بی سی، چقدر گزارش تهیه کرده در خصوص روز زمین، گازهای گلخانه‌ای، آلودگی شدید پروازها، بعد می‌بینیم که با عشق و آرزو و حسرت می‌پرسند که چطور می‌شود مثل شما بود؟ گوش تو کو؟ نیست اندر خانه کس؟
Forwarded from BBCPersian
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻در تعطیلات نوروز چند میلیون نفر راهی استان‌های جنوبی ایران، از جمله هرمزگان شدند. جزیره هرمز، با خاک هفت رنگ، یکی از مقصدهای پرطرفدار بود.

ویدیوهای سوغات بردن خاک نقره یا سرخ هرمز واکنش‌های منفی زیادی در پی داشت. گزارش‌هایی هم از یادگاری‌نویسی و آسیب به تخت جمشید و سی و سه پل منتشر شده است.

مسئولان میراث فرهنگی و گردشگری می‌گویند که برای جلوگیری از این اتفاقات باید فرهنگ‌سازی شود. کاوه مشکات گزارش می‌دهد.

@BBCPersian
Forwarded from فرارو
پری‌کُشی در رشت؛ سرنوشت تلخ دو رود

در دل شهر رشت، دو رودخانه «زرجوب» و «گوهررود»، سال‌هاست که دیگر نه صدای آب، بلکه صدای زنگ خطر فراموشی می‌دهند؛ رودهایی که زمانی در آیین‌ها، افسانه‌ها و زیست فرهنگی مردم گیلان جایگاهی روشن داشتند، امروز به حاشیه رانده شده‌اند. آنچه اکنون در بستر آنها جاری‌ست، نه فقط فاضلاب شهری، بلکه نشانه‌ای از گسست ما با میراث فرهنگی‌مان است.

https://fararu.com/fa/news/850792
از مطالعهُ تاریخ بشر به همان نتیجه‌ای می‌رسیم که از مطالعهُ در طبیعت بشر بر ما مسلّم خواهد شد، و آن اینکه هر دسته و گروهی از مردم را بر سایرین مسلّط و مستولی کنند آن دسته از این تسلّط خود استفادهُ سوء خواهند کرد، مگر در صورتی که بدانند این استفادهُ سوء منجر به زوال تسلّط و از دست رفتن قدرتشان خواهد شد. شاید که بزرگترین مزیّت دموکراسی بر کلیّهُ طریقه‌های دیگر حکومت نه این باشد که در چنین طرز حکومتی آن کسانی به بالاترین مقامات می‌رسند که در حزم و حکمت مافوق سایرین باشند، بلکه این باشد که چون قدرت و سلطهُ اولیای امور منوط به پشتیبانی و رضایت عامّهُ خلایق است، مردانی که زمام امور را به دست می‌گیرند می‌دانند که اگر بی‌عدالتی و زورگویی ایشان از حدّ معیّنی تجاوز کند سلطه و اقتدارشان از میان خواهد رفت.*
* "ملازمهُ علم و دموکراسی"، برتراند راسل، ترجمهُ مجتبی مینوی، از کتاب: مینوی بر گسترهُ ادب فارسی.

#هومن_پناهنده
@gashthaa
Forwarded from ویراستاران
غالب کسانی که از اصطلاح «رابطهٔ دیالکتیکی» استفاده می‌کردند، منظورشان نوعی رابطه بود که درست نمی‌توانستند وصفش کنند و امروز وقتی از یک «پارادایم جدید» حرف می‌زنیم، در بیشتر موارد «چیز جدید»ی را در نظر داریم که درست نمی‌دانیم چیست و کاربرد واژهٔ «پارادایم» انگار ما را از تحقیق بیشتر در اینکه بدانیم چیست، معاف می‌کند.

پیش از این می‌گفتیم که «آمریکا در خاورمیانه سیاست جدیدی در پیش گرفته است»؛ اما امروز این‌گونه نوشتن نشانهٔ عقب‌ماندگی است. بنابراین به‌جای آن می‌گوییم «پارادایم جدیدی بر سیاست خاورمیانه‌ایِ آمریکا حاکم شده است» و البته منظورمان همان است که پیش از این با آن عبارت ساده‌تر بیان می‌کردیم.

فساد زبانی راه را برای فساد زبان باز می‌کند...
virastaran.net/a/12029 #زبان
2025/07/12 08:51:57
Back to Top
HTML Embed Code: