Forwarded from شبکه راوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️ نکته جالب توجه آنکه رئیس دانشگاه آزاد امروز در همایش سالروز تاسیس دانشگاه آزاد اظهار داشت: دانشگاه آزاد اسلامی یک اقتصاد حقیقی دارد و چون وابسته به بودجه عمومی نیست، کارآمدی و کیفیت خدمات آموزشی در آن برای جلب اعتماد مردم، شرط بقاست. اگر نتوانیم کارآمدی ارائه کنیم، مردم شهریه پرداخت نمیکنند و دانشگاه را برای ادامه تحصیل انتخاب نمیکنند.
@RaaviOnline1
🌐 raavi.news
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from شبکه راوی
▫️حتما بسیاری از شما فایل صوتی فردی که به من زنگ زده بود و به من فحاشی می کرد و می گفت شما و پسرت را می کشم شنیده اید. بعد که تلفن آن فرد شناسایی شد، مشخص شد که او دارای مدرک دکتری است و مردم به او آقای دکتر می گویند! آن فرد با آن مدرک جواز درمان می گیرد، کاسبی می کند و حتما خیلی جاها هم باور دارند که او دکتر است؛ یک لات دکتر به تمام معنی!
▫️این فیلم هم نمونه دیگری از ابتذال در دانشگاههای کشور است. من کاری به شایستگی آقای بیرانوند به عنوان چهره ورزشی ندارم. او به عنوان یک چهره ملی جایگاه خودش را دارد و مردم و دوستدارانش هم او را دوست دارند، درآمد خوبی دارد و صد البته حقش است.
▫️اما به عنوان یک دانشگاهی از انتشار این گفتگو در رسانه ملی احساس درد کردم، عرق شرم بر پیشانی ام ریخت و البته خیالم هم راحت شد. چون مدتهاست که می دانم در دانشگاههای کشور، چه دولتی و چه غیر دولتی کنکورهای دکتری وکارشناسی ارشد به اوج ابتذال رسیده است.
@RaaviOnline1
🌐 raavi.news
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from گنگ خواب دیده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من کاری به این بنده خدا و مجری ندارم، اینا معلول یه شرایط غلط هستن و تقصیر زیادی ندارن.
درد خیلی بزرگتر از این هاست.
این تمسخر درس و تحصیل اونم تو تلوزیون ملی هم حتی فاجعه اصلی نیست.
فاجعه اونجاست که ما کلا راه رو غلط رفتیم و هر چی درست بود رو نابود کردیم.
این نوک کوه یخی است که دقیقا به همین لودگی در همه امور جاری شد تا رسیدیم به اینجا که نه برق داریم و نه گاز و نه آب و نه خاک.
@mortezaebad
درد خیلی بزرگتر از این هاست.
این تمسخر درس و تحصیل اونم تو تلوزیون ملی هم حتی فاجعه اصلی نیست.
فاجعه اونجاست که ما کلا راه رو غلط رفتیم و هر چی درست بود رو نابود کردیم.
این نوک کوه یخی است که دقیقا به همین لودگی در همه امور جاری شد تا رسیدیم به اینجا که نه برق داریم و نه گاز و نه آب و نه خاک.
@mortezaebad
Forwarded from | پنجهنامه: تاریخ و خاطره | (𝓟𝓐𝓝𝓙𝓔𝓗)
▪️ بفرمایید دانشجوی دکتری شوید!
از زمان پذیرش نخستین دانشجویان در دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در اواخر دههٔ دوم سدهٔ چهاردهم خورشیدی تا امروز، چگونگی و روند پذیرش دانشجو در دورهٔ دکتری در دانشگاههای ایران سه مرحلهٔ اصلی را از سر گذرانده است:
🔘 مرحلهٔ اول (پیش از ۱۳۸۴):
پیش از ۱۳۸۴ پذیرفتهشدن در دورهٔ دکتری یکی از سختترین و دشوارترین کارها بود. پیش از انقلاب اسلامی، در بیشتر رشتهها تنها دانشگاه تهران دانشجوی دکتری میپذیرفت؛ پس از انقلاب اسلامی تا یک دهه پذیرش دانشجوی دکتری متوقف شد و از اواخر دهه شصت دورههای دکتری بار دیگر برقرار گردید. از آن زمان تا سال ۱۳۸۴، چه در دانشگاه تهران (بهعنوان بزرگترین نهاد دولتی آموزش عالی) و چه در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی (بهعنوان بزرگترین دانشگاه غیردولتی) که کموبیش در همه رشتهها دورهٔ دکتری داشتند، شمار بسیار کمی در دوره دکتری پذیرفته میشدند. در آن زمان استادان هر گروه آموزشی در دانشگاه چنان مبسوطالید و صاحب قدرت و اختیار بودند که خود تعیین میکردند دانشجوی دکتری پذیرند یا نپذیرند؛ و معمولاً هر چند سال یکبار دانشجوی دکتری میپذیرفتند نه هر سال. مثلاً دانشگاه تهران از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۳ تنها در پنج دوره/ سال دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی پذیرفته است. زمانی که ما در آزمون دکتری ۱۳۸۳ شرکت کرده بودیم سه سال بود که دانشگاه تهران دانشجوی دکتری نپذیرفته بود. حتی در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، نیز چنین اختیاری به گروهها و استادان- که کموبیش همان استادان طراز اول دانشگاه تهران (و شهید بهشتی و ...) بودند- داده شده بود. از استادم دکتر هادی عالمزاده شنیدهام که در یکیدو سال در واحد علوم و تحقیقات هیچکس را برای دوره دکتری نپذیرفتیم و دانشگاه هم کاملاً تابع نظر گروه بود. تازه در آن سالهایی که دانشجو دکتری میپذیرفتند، معمولاً بیشتر از دوسه تن نمیپذیرفتند و گاه تنها یک تن پذیرفته میشد و سرکلاس دکتری مینشست.
🔘 مرحلهٔ دوم (۱۳۸۴ - ۱۳۹۳):
از سال ۱۳۸۴ به بعد، از قدرت و نقش استادان و گروهها کاسته شد. دیگر گروهها نمیتوانستند بگویند هیچ داوطلبی را نمیپذیریم. از این سال بعد حتی دانشگاه تهران بدون وقفه در هر سال دانشجوی دکتری پذیرفته است. بااینهمه هنوز نقش گروهها در پذیرش دانشجوی دکتری پررنگ بود. آزمون دکتری همچنان در خود دانشگاهها/ دانشکدهها و بهصورت تشریحی برگزار میشد و ظرفیت پذیرش در اختیار گروهها بود. ضمنأ تنها معدودی از دانشگاههای سطح اول دولتی و چند واحد بزرگ از دانشگاه آزاد مجوز پذیرش دانشجوی دکتری داشتند. در اواخر دهه هشتاد برگزاری آزمون دکتری از اختیار دانشگاه خارج شد و به سازمان سنجش سپرده شد و بهاصطلاح نیمهمتمرکز و از آن بدتر سوالات تستی شد.
🔘 مرحلهٔ سوم (۱۳۹۳ - تا امروز):
از اوایل دههٔ نود برای بسیاری از دانشگاههای دولتی و غیردولتی، در شورای گسترش وزارت علوم، با نادیدهگرفتن معیارها و استانداردهای لازم و ضروری برای راهاندازی دوره دکتری، مجوز پذیرش دانشجوی دکتری صادر شد. مثلاً دانشگاهی که هیچ دانشیار یا استادی نداشت، تنها با دو یا سه استادیار مجوز پذیرش دانشجوی دکتری دریافت کرد. از آنسوی از نظارت بر ظرفیت پذیرشها کاسته شد و درنتیجه در بعضی رشتهها تا بیست دانشجو دکتری پذیرفته شد. دیگر خبری از کسب نمره حداقل یا حد نصاب نیست و کسانی با نمرههای منفی هم پذیرفته میشوند بهویژه در رشتههایی که متقاضی کمتری دارند.
در یک دههٔ اخیر صدها داوطلب دکتری با نمرههای منفی دانشجوی دکتری شدهاند.
همین امروز اگر تصمیم بگیرید که سال آینده در یکی از رشتههای علوم انسانی، علوم پایه و کشاورزی و منابع طبیعی و حتی برخی رشتهها مهندسی دانشجوی دکتری شوید، کافی است سال آینده در آزمون دکتری ثبتنام کنید و بدون یک روز مطالعه در آزمون شرکت کنید؛ حتی با نمرهٔ منفی قطعاً شما در مهر ۱۴۰۶ دانشجوی دکتری یکی از دانشگاههای پولی خواهید شد، از واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی گرفته تا پردیسهای خودگردان دانشگاهها بزرگ دولتی. فرقی هم نمیکند که فردی گمنام و باشید یا دروازهبان تیم ملی و یکی از گرانقیمتترین بازیکنان فوتبال ایران!
دهها تن چون علیرضا بیرانوند -که سخنانش را اصلاح کرده و گفته تازه امسال در آزمون شرکت کرده و هنوز دانشجوی دکتری نیست- همین اکنون دانشجوی دکتری هستند. بهجای گیردادن به این بازیکن سادهلوح و پرسروصدا که بهواسطهٔ حضور در جامجهانی و گرفتن پنالتی رونالدو، میشود به او دکتری افتخاری داد😁، باید رفت سراغ آن سیاستگذاران و دستاندرکارانی که اعتبار مدرک «دکتری» در دانشگاه ایرانی را به حراج گذاشتند و برباد دادند!
▫️ معصومعلی پنجه
شبانگاه سهشنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ | لشتنشا
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
از زمان پذیرش نخستین دانشجویان در دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در اواخر دههٔ دوم سدهٔ چهاردهم خورشیدی تا امروز، چگونگی و روند پذیرش دانشجو در دورهٔ دکتری در دانشگاههای ایران سه مرحلهٔ اصلی را از سر گذرانده است:
🔘 مرحلهٔ اول (پیش از ۱۳۸۴):
پیش از ۱۳۸۴ پذیرفتهشدن در دورهٔ دکتری یکی از سختترین و دشوارترین کارها بود. پیش از انقلاب اسلامی، در بیشتر رشتهها تنها دانشگاه تهران دانشجوی دکتری میپذیرفت؛ پس از انقلاب اسلامی تا یک دهه پذیرش دانشجوی دکتری متوقف شد و از اواخر دهه شصت دورههای دکتری بار دیگر برقرار گردید. از آن زمان تا سال ۱۳۸۴، چه در دانشگاه تهران (بهعنوان بزرگترین نهاد دولتی آموزش عالی) و چه در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی (بهعنوان بزرگترین دانشگاه غیردولتی) که کموبیش در همه رشتهها دورهٔ دکتری داشتند، شمار بسیار کمی در دوره دکتری پذیرفته میشدند. در آن زمان استادان هر گروه آموزشی در دانشگاه چنان مبسوطالید و صاحب قدرت و اختیار بودند که خود تعیین میکردند دانشجوی دکتری پذیرند یا نپذیرند؛ و معمولاً هر چند سال یکبار دانشجوی دکتری میپذیرفتند نه هر سال. مثلاً دانشگاه تهران از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۳ تنها در پنج دوره/ سال دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی پذیرفته است. زمانی که ما در آزمون دکتری ۱۳۸۳ شرکت کرده بودیم سه سال بود که دانشگاه تهران دانشجوی دکتری نپذیرفته بود. حتی در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، نیز چنین اختیاری به گروهها و استادان- که کموبیش همان استادان طراز اول دانشگاه تهران (و شهید بهشتی و ...) بودند- داده شده بود. از استادم دکتر هادی عالمزاده شنیدهام که در یکیدو سال در واحد علوم و تحقیقات هیچکس را برای دوره دکتری نپذیرفتیم و دانشگاه هم کاملاً تابع نظر گروه بود. تازه در آن سالهایی که دانشجو دکتری میپذیرفتند، معمولاً بیشتر از دوسه تن نمیپذیرفتند و گاه تنها یک تن پذیرفته میشد و سرکلاس دکتری مینشست.
🔘 مرحلهٔ دوم (۱۳۸۴ - ۱۳۹۳):
از سال ۱۳۸۴ به بعد، از قدرت و نقش استادان و گروهها کاسته شد. دیگر گروهها نمیتوانستند بگویند هیچ داوطلبی را نمیپذیریم. از این سال بعد حتی دانشگاه تهران بدون وقفه در هر سال دانشجوی دکتری پذیرفته است. بااینهمه هنوز نقش گروهها در پذیرش دانشجوی دکتری پررنگ بود. آزمون دکتری همچنان در خود دانشگاهها/ دانشکدهها و بهصورت تشریحی برگزار میشد و ظرفیت پذیرش در اختیار گروهها بود. ضمنأ تنها معدودی از دانشگاههای سطح اول دولتی و چند واحد بزرگ از دانشگاه آزاد مجوز پذیرش دانشجوی دکتری داشتند. در اواخر دهه هشتاد برگزاری آزمون دکتری از اختیار دانشگاه خارج شد و به سازمان سنجش سپرده شد و بهاصطلاح نیمهمتمرکز و از آن بدتر سوالات تستی شد.
🔘 مرحلهٔ سوم (۱۳۹۳ - تا امروز):
از اوایل دههٔ نود برای بسیاری از دانشگاههای دولتی و غیردولتی، در شورای گسترش وزارت علوم، با نادیدهگرفتن معیارها و استانداردهای لازم و ضروری برای راهاندازی دوره دکتری، مجوز پذیرش دانشجوی دکتری صادر شد. مثلاً دانشگاهی که هیچ دانشیار یا استادی نداشت، تنها با دو یا سه استادیار مجوز پذیرش دانشجوی دکتری دریافت کرد. از آنسوی از نظارت بر ظرفیت پذیرشها کاسته شد و درنتیجه در بعضی رشتهها تا بیست دانشجو دکتری پذیرفته شد. دیگر خبری از کسب نمره حداقل یا حد نصاب نیست و کسانی با نمرههای منفی هم پذیرفته میشوند بهویژه در رشتههایی که متقاضی کمتری دارند.
در یک دههٔ اخیر صدها داوطلب دکتری با نمرههای منفی دانشجوی دکتری شدهاند.
همین امروز اگر تصمیم بگیرید که سال آینده در یکی از رشتههای علوم انسانی، علوم پایه و کشاورزی و منابع طبیعی و حتی برخی رشتهها مهندسی دانشجوی دکتری شوید، کافی است سال آینده در آزمون دکتری ثبتنام کنید و بدون یک روز مطالعه در آزمون شرکت کنید؛ حتی با نمرهٔ منفی قطعاً شما در مهر ۱۴۰۶ دانشجوی دکتری یکی از دانشگاههای پولی خواهید شد، از واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی گرفته تا پردیسهای خودگردان دانشگاهها بزرگ دولتی. فرقی هم نمیکند که فردی گمنام و باشید یا دروازهبان تیم ملی و یکی از گرانقیمتترین بازیکنان فوتبال ایران!
دهها تن چون علیرضا بیرانوند -که سخنانش را اصلاح کرده و گفته تازه امسال در آزمون شرکت کرده و هنوز دانشجوی دکتری نیست- همین اکنون دانشجوی دکتری هستند. بهجای گیردادن به این بازیکن سادهلوح و پرسروصدا که بهواسطهٔ حضور در جامجهانی و گرفتن پنالتی رونالدو، میشود به او دکتری افتخاری داد😁، باید رفت سراغ آن سیاستگذاران و دستاندرکارانی که اعتبار مدرک «دکتری» در دانشگاه ایرانی را به حراج گذاشتند و برباد دادند!
▫️ معصومعلی پنجه
شبانگاه سهشنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ | لشتنشا
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Forwarded from زبانورزی
🍁 زبان: ابزار توصیف یا داوری؟
▪️بررسیِ واژگان رایج مرگ حیوانات در متون رسمی محیط زیست
✍🏻 ابراهیم احمدیان:
در متون رسمیِ مرتبط با محیط زیست، بهویژه در ادبیات اداری یا گزارشهای دولتی، بارها با واژگانی چون «تلف شد»، «هلاک شد»، یا «حذف شد» روبهرو میشویم که برای اشاره به مرگ جانوران بهکار میروند؛ خواه این مرگ در اثر آتشسوزی، خشکسالی، بیماری یا حتی کشتار عمدی روی داده باشد. این واژهها ظاهراً خنثیاند، اما اگر دقیقتر بنگریم، متوجه میشویم که زبان هرگز بهطور کامل خنثی نیست. به تعبیر دقیقتر، زبان فقط بازتاب واقعیت نیست، بلکه واقعیت را شکل میدهد، تفسیر میکند، و بر آن داوری مینهد.
زبان، فراتر از توصیف
توشیهیکو ایزوتسو، زبانشناس ژاپنی و از چهرههای برجستۀ معناشناسی اسلامی، در تحلیل زبان قرآن کریم نشان میدهد که بسیاری از واژگان در ساختار معناییِ قرآن، پیش از آنکه حامل یک معنای صرفاً توصیفی باشند، بار اخلاقی و ارزشی دارند. مثلاً واژۀ «منافق» نه فقط یک حالت روانی یا رفتاری را توصیف میکند، بلکه ضمن آن، شخص را در موقعیتی از محکومیت اخلاقی قرار میدهد. ایزوتسو این پدیده را در قالب تفاوت «واژگان توصیفی» (descriptive) و «واژگان ارزشی» (evaluative) تحلیل میکند.
تلف یا جان باختن: تفاوت در بار معناییِ مرگ حیوانات
اگر این منطق را به زبان روزمره و اداری محیط زیست تعمیم دهیم، متوجه میشویم که واژههایی چون «تلف» یا «هلاک» نیز واجد چنین بار معناییاند. وقتی در گزارشی رسمی میخوانیم: «در این حادثه، ۱۲ رأس گوزن تلف شدند»، ما تنها با گزارشی دربارۀ مرگ جانوران روبهرو نیستیم، بلکه این زبان، ناخودآگاه یا آگاهانه، این جانها را تقلیل میدهد؛ هم در سطح زبانی، هم در سطح ارزشی. گویی جان آنها «ضایعه» یا «فقدان» نیست، بلکه چیزی است که ازبینرفتناش «قابل انتظار» یا حتی «اجتنابناپذیر» است.
در مقابل، اگر بگوییم: «۱۲ گوزن جان باختند»، یا «۱۲ گوزن از میان رفتند»، وزن اخلاقی و عاطفیِ جمله تغییر میکند. زبان در این حالت، بهجای تقلیل جان موجودات زنده به شیء یا داده، بار احساسیِ بیشتری به مخاطب منتقل میکند. همین تفاوت ظریف در زبان میتواند بر نگرش سیاستگذاران، مسئولان اجرایی و حتی افکار عمومی تأثیر بگذارد.
ایدئولوژی زبانی و جایگاه حیوانات
در جامعهشناسیِ زبان، این مسئله تحت عنوان «ایدئولوژی زبانی» (language ideology) بررسی میشود. این مفهوم به مجموعهای از باورهای پنهان یا آشکار دربارۀ زبان و نحوۀ کارکرد آن اشاره دارد. بر اساس این دیدگاه، استفادۀ مکرر از واژههایی چون «تلف» یا «حذف» برای حیوانات، بخشی از یک گفتمان وسیعتر است که جایگاه جانوران را در مرتبهای پایینتر از انسان و در بسیاری مواقع، پایینتر از اشیای اقتصادی تعریف میکند.
تأثیر زبان در حقوق و سیاست
حتی در سطح حقوقی، این زبان تأثیرگذار است. بسیاری از نظامهای حقوقی هنوز مرگ یک حیوان را صرفاً در قالب خسارت مالی به مالک آن تعریف میکنند. در این فضا، زبان بیطرف نیست؛ زبان بخشی از سیاست است. واژگان نهتنها احساس و اخلاق ما را شکل میدهند، بلکه چارچوبهای حقوقی، اجرایی، و حتی بودجهبندی را نیز تحت تأثیر قرار میدهند.
بازنگری در زبان محیط زیست: گامی به سوی همدلی
از این رو، بازنگری در زبان محیطزیستی، و بهویژه اصلاح واژگان مربوط به رنج و مرگ جانوران، اقدامی صرفاً ادبی یا نمادین نیست. این کار، در واقع، گامی است در جهت ایجاد گفتمانی تازه، اخلاقمحور و همدلانه نسبت به جانوران. همانگونه که در حوزههای جنسیت، نژاد و عدالت اجتماعی، تغییر زبان مقدمۀ تغییر نگرش و سیاستها بوده، در حوزۀ محیط زیست نیز چنین اصلاحی میتواند مقدمهای بر دگرگونیِ اساسیتر باشد.
قدرت کلمات
در پایان، باید یادآور شد که همانقدر که زبان توانایی دارد برای ستم، فراموشی و تحقیر بهکار رود، میتواند ابزار قدرتمندی برای همدلی، آگاهی و ترمیم نیز باشد. کافی است کلمات را با دقت بیشتری انتخاب کنیم، و به یاد داشته باشیم: هر واژهای سنگی است در بنای اندیشۀ ما دربارۀ جهان.
©️ از: دینآنلاین (۱۴۰۴/۲/۲۷) | #زبان_و_جهانبینی
▪️بررسیِ واژگان رایج مرگ حیوانات در متون رسمی محیط زیست
✍🏻 ابراهیم احمدیان:
در متون رسمیِ مرتبط با محیط زیست، بهویژه در ادبیات اداری یا گزارشهای دولتی، بارها با واژگانی چون «تلف شد»، «هلاک شد»، یا «حذف شد» روبهرو میشویم که برای اشاره به مرگ جانوران بهکار میروند؛ خواه این مرگ در اثر آتشسوزی، خشکسالی، بیماری یا حتی کشتار عمدی روی داده باشد. این واژهها ظاهراً خنثیاند، اما اگر دقیقتر بنگریم، متوجه میشویم که زبان هرگز بهطور کامل خنثی نیست. به تعبیر دقیقتر، زبان فقط بازتاب واقعیت نیست، بلکه واقعیت را شکل میدهد، تفسیر میکند، و بر آن داوری مینهد.
زبان، فراتر از توصیف
توشیهیکو ایزوتسو، زبانشناس ژاپنی و از چهرههای برجستۀ معناشناسی اسلامی، در تحلیل زبان قرآن کریم نشان میدهد که بسیاری از واژگان در ساختار معناییِ قرآن، پیش از آنکه حامل یک معنای صرفاً توصیفی باشند، بار اخلاقی و ارزشی دارند. مثلاً واژۀ «منافق» نه فقط یک حالت روانی یا رفتاری را توصیف میکند، بلکه ضمن آن، شخص را در موقعیتی از محکومیت اخلاقی قرار میدهد. ایزوتسو این پدیده را در قالب تفاوت «واژگان توصیفی» (descriptive) و «واژگان ارزشی» (evaluative) تحلیل میکند.
تلف یا جان باختن: تفاوت در بار معناییِ مرگ حیوانات
اگر این منطق را به زبان روزمره و اداری محیط زیست تعمیم دهیم، متوجه میشویم که واژههایی چون «تلف» یا «هلاک» نیز واجد چنین بار معناییاند. وقتی در گزارشی رسمی میخوانیم: «در این حادثه، ۱۲ رأس گوزن تلف شدند»، ما تنها با گزارشی دربارۀ مرگ جانوران روبهرو نیستیم، بلکه این زبان، ناخودآگاه یا آگاهانه، این جانها را تقلیل میدهد؛ هم در سطح زبانی، هم در سطح ارزشی. گویی جان آنها «ضایعه» یا «فقدان» نیست، بلکه چیزی است که ازبینرفتناش «قابل انتظار» یا حتی «اجتنابناپذیر» است.
در مقابل، اگر بگوییم: «۱۲ گوزن جان باختند»، یا «۱۲ گوزن از میان رفتند»، وزن اخلاقی و عاطفیِ جمله تغییر میکند. زبان در این حالت، بهجای تقلیل جان موجودات زنده به شیء یا داده، بار احساسیِ بیشتری به مخاطب منتقل میکند. همین تفاوت ظریف در زبان میتواند بر نگرش سیاستگذاران، مسئولان اجرایی و حتی افکار عمومی تأثیر بگذارد.
ایدئولوژی زبانی و جایگاه حیوانات
در جامعهشناسیِ زبان، این مسئله تحت عنوان «ایدئولوژی زبانی» (language ideology) بررسی میشود. این مفهوم به مجموعهای از باورهای پنهان یا آشکار دربارۀ زبان و نحوۀ کارکرد آن اشاره دارد. بر اساس این دیدگاه، استفادۀ مکرر از واژههایی چون «تلف» یا «حذف» برای حیوانات، بخشی از یک گفتمان وسیعتر است که جایگاه جانوران را در مرتبهای پایینتر از انسان و در بسیاری مواقع، پایینتر از اشیای اقتصادی تعریف میکند.
تأثیر زبان در حقوق و سیاست
حتی در سطح حقوقی، این زبان تأثیرگذار است. بسیاری از نظامهای حقوقی هنوز مرگ یک حیوان را صرفاً در قالب خسارت مالی به مالک آن تعریف میکنند. در این فضا، زبان بیطرف نیست؛ زبان بخشی از سیاست است. واژگان نهتنها احساس و اخلاق ما را شکل میدهند، بلکه چارچوبهای حقوقی، اجرایی، و حتی بودجهبندی را نیز تحت تأثیر قرار میدهند.
بازنگری در زبان محیط زیست: گامی به سوی همدلی
از این رو، بازنگری در زبان محیطزیستی، و بهویژه اصلاح واژگان مربوط به رنج و مرگ جانوران، اقدامی صرفاً ادبی یا نمادین نیست. این کار، در واقع، گامی است در جهت ایجاد گفتمانی تازه، اخلاقمحور و همدلانه نسبت به جانوران. همانگونه که در حوزههای جنسیت، نژاد و عدالت اجتماعی، تغییر زبان مقدمۀ تغییر نگرش و سیاستها بوده، در حوزۀ محیط زیست نیز چنین اصلاحی میتواند مقدمهای بر دگرگونیِ اساسیتر باشد.
قدرت کلمات
در پایان، باید یادآور شد که همانقدر که زبان توانایی دارد برای ستم، فراموشی و تحقیر بهکار رود، میتواند ابزار قدرتمندی برای همدلی، آگاهی و ترمیم نیز باشد. کافی است کلمات را با دقت بیشتری انتخاب کنیم، و به یاد داشته باشیم: هر واژهای سنگی است در بنای اندیشۀ ما دربارۀ جهان.
©️ از: دینآنلاین (۱۴۰۴/۲/۲۷) | #زبان_و_جهانبینی
Forwarded from ورزش فوری 🥇
⚽ یورگن کلوپ: چیزهای جدیتر از فوتبال در جهان وجود دارد
🔹سرمربی سابق و محبوب لیورپول، پس از زیرگرفته شدن هواداران در پایان رژه جشن قهرمانی لیگ برتر این باشگاه توسط راننده سفید پوست گفت «چیزهای جدیتری از فوتبال در جهان» وجود دارد.
🔹مظنون۵۳ ساله از منطقه لیورپول پس از زخمی کردن ۶۵ در روز دوشنبه، توسط پلیس به ظن اقدام به قتل و مصرف مواد مخدر دستگیر شد.
🔹کلوپ هنگام دریافت جایزهای از سوی انجمن مدیران لیگ:
🔹حال و هوای فوقالعادهای بود و در یک ثانیه، همه چیز تغییر کرد زیرا ما دوباره فهمیدیم که چیزهای جدیتری از فوتبال در جهان وجود دارد. با مجروحان و البته با خانوادههایشان ابراز همدردی میکنم. این باید یکی از بزرگترین روزها در تاریخ شهر میبود.
🔹آرنه اسلات، سرمربی لیورپول، به احترام قربانیان، از شرکت در مراسم جایزه مربی سال انصراف داد.
⚽️ @Sporte_Fouri
🔹سرمربی سابق و محبوب لیورپول، پس از زیرگرفته شدن هواداران در پایان رژه جشن قهرمانی لیگ برتر این باشگاه توسط راننده سفید پوست گفت «چیزهای جدیتری از فوتبال در جهان» وجود دارد.
🔹مظنون۵۳ ساله از منطقه لیورپول پس از زخمی کردن ۶۵ در روز دوشنبه، توسط پلیس به ظن اقدام به قتل و مصرف مواد مخدر دستگیر شد.
🔹کلوپ هنگام دریافت جایزهای از سوی انجمن مدیران لیگ:
🔹حال و هوای فوقالعادهای بود و در یک ثانیه، همه چیز تغییر کرد زیرا ما دوباره فهمیدیم که چیزهای جدیتری از فوتبال در جهان وجود دارد. با مجروحان و البته با خانوادههایشان ابراز همدردی میکنم. این باید یکی از بزرگترین روزها در تاریخ شهر میبود.
🔹آرنه اسلات، سرمربی لیورپول، به احترام قربانیان، از شرکت در مراسم جایزه مربی سال انصراف داد.
⚽️ @Sporte_Fouri
Forwarded from کاریز
سخنرانی دکتر نصرالله پورجوادی را شنیدم که حدود سه ماه پیش در دانشکده ادبیات و علوم انسانی ایراد کرده بودند. اشاره میکنند که اوایل انقلاب چه کارهای نه فقط بیهوده بلکه بسیار زیانآوری در جهت «اسلامی کردن علوم» انجام شد. این که خوشبختانه رشتههای پزشکی و فنی و مهندسی تا حدّی ایمن بودند منتهی علوم انسانی مانند جامعهشناسی و اقتصاد و نظایر آن بسیار آسیب دیدند و سخنرانی هم با تشویق دانشجویان همراه است. پیشتر هم یادداشتی نوشته بودند به نام «دانشگاه: خاری در چشم روحانیون» و در آن آوردهاند که چگونه روحانیون دانشگاه را در مقابل حوزه تضعیف کردند.
خیلی هم خوب! این همه درست است منتهی از باب خوانش منصفانه و انتقادی تاریخ بگوییم که فقط روحانیون نبودند که کردند آنچه کردند و کسانی هم بودند که از آنها دعوت میکردند که بیایند و مصیبت این الحاد و کفر و غربزدگی را نه فقط از علوم انسانی، که از علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی و مهندسی و ریاضیات هم بزدایند... تصویر بریدهای از مقاله ایشان در آن سالها را آوردهام.*
...
* مساله علوم جدید و فرهنگ غیرمعنوی غرب، نصرالله پورجوادی، نشر دانش بهمن و اسفند ۱۳۶۰، شماره ۸
خیلی هم خوب! این همه درست است منتهی از باب خوانش منصفانه و انتقادی تاریخ بگوییم که فقط روحانیون نبودند که کردند آنچه کردند و کسانی هم بودند که از آنها دعوت میکردند که بیایند و مصیبت این الحاد و کفر و غربزدگی را نه فقط از علوم انسانی، که از علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی و مهندسی و ریاضیات هم بزدایند... تصویر بریدهای از مقاله ایشان در آن سالها را آوردهام.*
...
* مساله علوم جدید و فرهنگ غیرمعنوی غرب، نصرالله پورجوادی، نشر دانش بهمن و اسفند ۱۳۶۰، شماره ۸
Forwarded from آینده (عباس عبدی)
🔴چوب حراج به نهاد علم
🔺اعتماد ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
✍️عباس عبدی
🔘روزی که دروازهبان تیم ملی ضربه پنالتی رونالدو را در جام جهانی گرفت، خیلیها آن را موفقیت مهمی دانستند، ولی کاری که این دروازهبان با دانشگاه آزاد و ماشین تولید مدرک آن کرد و شیوه مدرک عالی گرفتن خود در رشته فیزیولوژی را توضیح داد، دهها برابر ارزشمندتر از گرفتن آن پنالتی بود، و البته این اتفاقی است که به نحو دیگر در دانشگاههای دولتی هم، گرچه محدودتر درحال رخ دادن است.
🔘به احتمال فراوان آقای دروازهبان قصد افشاگری علیه دانشگاه را نداشته است، بلکه خیلی صادقانه تجربه خود را طرح میکرده و شاید متوجه تبعات این ماجرا نبوده، جالب اینکه دانشگاه آزاد دکترای او را تکذیب کرده و گفته کارشناسی ارشد است!! آن هم در رشته فیزیولوژی!! یک آقای محترم اهل علم همیشه معترض است که چرا حقوق و دستمزد ورزشکاران بیشتر از مثلاً فیلسوفان است. من با این نقد همراهی نمیکنم، چون دستمزد را مطلوبیت بازار تعیین میکند. من حرفهام را خودم انتخاب کردهام و از ابتدا هم میدانم چه محدوده درآمدی دارد.
🔘اعتراض را باید آنجا کرد که به ورزشکاران علاوه بر حقوق و دستمزد یک مدرک قاب گرفته دکترای فلسفه یا فیزیولوژی هم بدهند. عجیب است که چرا مدارک رشتههایی که مثل علوم انسانی که قابل سنجش دقیق نیست را ندادهاند؟ یا چرا رشته ورزش را ندادهاند؟ هنگامی که از مبتذل کردن علم سخن میگوییم دقیقا یکی از مصادیق آن همین است. این وضعیت محصول ضدیت و ناآشنایی با علم است و نیز محصول مدرک فروشی و ضعف اقتصادی نهاد علم است.
🔘اخیراً شنیدهام در دانشگاه شهید بهشتی تعداد زیادی دانشجوی عراقی در رشتههایی مثل حسابداری و کسب و کار و... پذیرش شدهاند که حتی زبان فارسی یا انگلیسی هم بلد نیستند!! و مهمتر اینکه مفاهیم پایهای این رشتهها را هم نمیدانند، و این یک مدرک فروشی آشکار است تا کسری بودجه خود را جبران کنند، به نظر میرسد که در سایر دانشگاهها هم چنین وضعی وجود دارد. دانشگاه معتبر نباید ارزش مدرک خود را به حراج بگذارد.
🔘ظاهرا این سیاست را در دولت قبل و در برنامه هفتم توسعه بدون کار کارشناسی آوردهاند که تا پايان برنامه هفتم باید 320 هزار دانشجوی خارجی جذب شود و هر روز هم نمایندگان از دانشگاه مطالبه می کنند که دانشجوهای خارجي شما کجا هستند؟ و دانشگاهها هم به خاطر بی پولی به پول اینها نیاز پیدا کردهاند. البته فشارهای سازمان بازرسی و برخی سازمانهای دولتی ارزیابی کننده مثل سازمان امور استخدامی و غیره هم هست.
https://telegra.ph/چوب-حراج-به-نهاد-علم-06-01
🔺اعتماد ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
✍️عباس عبدی
🔘روزی که دروازهبان تیم ملی ضربه پنالتی رونالدو را در جام جهانی گرفت، خیلیها آن را موفقیت مهمی دانستند، ولی کاری که این دروازهبان با دانشگاه آزاد و ماشین تولید مدرک آن کرد و شیوه مدرک عالی گرفتن خود در رشته فیزیولوژی را توضیح داد، دهها برابر ارزشمندتر از گرفتن آن پنالتی بود، و البته این اتفاقی است که به نحو دیگر در دانشگاههای دولتی هم، گرچه محدودتر درحال رخ دادن است.
🔘به احتمال فراوان آقای دروازهبان قصد افشاگری علیه دانشگاه را نداشته است، بلکه خیلی صادقانه تجربه خود را طرح میکرده و شاید متوجه تبعات این ماجرا نبوده، جالب اینکه دانشگاه آزاد دکترای او را تکذیب کرده و گفته کارشناسی ارشد است!! آن هم در رشته فیزیولوژی!! یک آقای محترم اهل علم همیشه معترض است که چرا حقوق و دستمزد ورزشکاران بیشتر از مثلاً فیلسوفان است. من با این نقد همراهی نمیکنم، چون دستمزد را مطلوبیت بازار تعیین میکند. من حرفهام را خودم انتخاب کردهام و از ابتدا هم میدانم چه محدوده درآمدی دارد.
🔘اعتراض را باید آنجا کرد که به ورزشکاران علاوه بر حقوق و دستمزد یک مدرک قاب گرفته دکترای فلسفه یا فیزیولوژی هم بدهند. عجیب است که چرا مدارک رشتههایی که مثل علوم انسانی که قابل سنجش دقیق نیست را ندادهاند؟ یا چرا رشته ورزش را ندادهاند؟ هنگامی که از مبتذل کردن علم سخن میگوییم دقیقا یکی از مصادیق آن همین است. این وضعیت محصول ضدیت و ناآشنایی با علم است و نیز محصول مدرک فروشی و ضعف اقتصادی نهاد علم است.
🔘اخیراً شنیدهام در دانشگاه شهید بهشتی تعداد زیادی دانشجوی عراقی در رشتههایی مثل حسابداری و کسب و کار و... پذیرش شدهاند که حتی زبان فارسی یا انگلیسی هم بلد نیستند!! و مهمتر اینکه مفاهیم پایهای این رشتهها را هم نمیدانند، و این یک مدرک فروشی آشکار است تا کسری بودجه خود را جبران کنند، به نظر میرسد که در سایر دانشگاهها هم چنین وضعی وجود دارد. دانشگاه معتبر نباید ارزش مدرک خود را به حراج بگذارد.
🔘ظاهرا این سیاست را در دولت قبل و در برنامه هفتم توسعه بدون کار کارشناسی آوردهاند که تا پايان برنامه هفتم باید 320 هزار دانشجوی خارجی جذب شود و هر روز هم نمایندگان از دانشگاه مطالبه می کنند که دانشجوهای خارجي شما کجا هستند؟ و دانشگاهها هم به خاطر بی پولی به پول اینها نیاز پیدا کردهاند. البته فشارهای سازمان بازرسی و برخی سازمانهای دولتی ارزیابی کننده مثل سازمان امور استخدامی و غیره هم هست.
https://telegra.ph/چوب-حراج-به-نهاد-علم-06-01
Telegraph
چوب حراج به نهاد علم
🔺اعتماد ۱۹ خرداد ۱۴۰۴ ✍️عباس عبدی 🔘روزی که دروازهبان تیم ملی ضربه پنالتی رونالدو را در جام جهانی گرفت، خیلیها آن را موفقیت مهمی دانستند، ولی کاری که این دروازهبان با دانشگاه آزاد و ماشین تولید مدرک آن کرد و شیوه مدرک عالی گرفتن خود در رشته فیزیولوژی را…
Forwarded from نواندیش
امام به خلخالی گفت از این ۱۰ نفر یک نفر اضافه اعدام کنی، دوازدهمی خودت هستی
محمدعلی رحمانی، شاگرد امام خمینی:
🔹مثلا در شب اولی که ۶ یا ۷ نفر اعدام شدند، آقای بهشتی پیش امام آمد و گفت: ما و همه حقوقدانان به ۱۰ نفر رسیدیم که مجرم هستند و محاکمه شدند و نتیجه این شد که باید اعدام شوند. ولی شنیدیم آقای خلخالی گفتند که من امشب ۱۴ نفر را اعدام میکنم.
🔹آقای بهشتی رک به امام گفت، اگر قرار شود آقای صادق خلخالی، با اینکه مجتهد، زندانی و شکنجه شده است و ما قبول داریم، این نظر جمع ما را بشکند و بگوید مثلا این ۴ نفر را هم جزو اعدامیها میدانم، ما کاری نداریم و مسئولیت خلخالی با شماست.
🔹امام فرمود خیر. آنچه که شما، شورا و حقوقدانان رسیدید، باید همان عمل شود، یک نفر نباید اضافه شود. بعد از رفتن آنها من از آقای حسن صانعی سوال کردم که چه اتفاقی افتاد؟ گفت امام خلخالی را احضار کرد. امام به خلخالی گفت اگر غیر از آنچه شورا تصویب کرده، یک نفر اضافه شود، یعنی یازده نفر شود، دوازدهمین نفر خودت هستی. رنگ خلخالی پرید./خبرآنلاین
@Noandishnews
محمدعلی رحمانی، شاگرد امام خمینی:
🔹مثلا در شب اولی که ۶ یا ۷ نفر اعدام شدند، آقای بهشتی پیش امام آمد و گفت: ما و همه حقوقدانان به ۱۰ نفر رسیدیم که مجرم هستند و محاکمه شدند و نتیجه این شد که باید اعدام شوند. ولی شنیدیم آقای خلخالی گفتند که من امشب ۱۴ نفر را اعدام میکنم.
🔹آقای بهشتی رک به امام گفت، اگر قرار شود آقای صادق خلخالی، با اینکه مجتهد، زندانی و شکنجه شده است و ما قبول داریم، این نظر جمع ما را بشکند و بگوید مثلا این ۴ نفر را هم جزو اعدامیها میدانم، ما کاری نداریم و مسئولیت خلخالی با شماست.
🔹امام فرمود خیر. آنچه که شما، شورا و حقوقدانان رسیدید، باید همان عمل شود، یک نفر نباید اضافه شود. بعد از رفتن آنها من از آقای حسن صانعی سوال کردم که چه اتفاقی افتاد؟ گفت امام خلخالی را احضار کرد. امام به خلخالی گفت اگر غیر از آنچه شورا تصویب کرده، یک نفر اضافه شود، یعنی یازده نفر شود، دوازدهمین نفر خودت هستی. رنگ خلخالی پرید./خبرآنلاین
@Noandishnews
گشتها | هومن پناهنده
امام به خلخالی گفت از این ۱۰ نفر یک نفر اضافه اعدام کنی، دوازدهمی خودت هستی محمدعلی رحمانی، شاگرد امام خمینی: 🔹مثلا در شب اولی که ۶ یا ۷ نفر اعدام شدند، آقای بهشتی پیش امام آمد و گفت: ما و همه حقوقدانان به ۱۰ نفر رسیدیم که مجرم هستند و محاکمه شدند و نتیجه…
آن حاکم شرع، جز این زبان را نمیفهمید و مقدرات خلقِ خدا مدتی در دست چنین کسی بود.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
#هومن_پناهنده
@gashthaa
Forwarded from MorphoSyntax
☰
👁🗨 دیدگاه | شخصیسازی آموختن
✍🏿 فردین علیخواه
عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان
✿ در یک سال گذشته چند کلاس آزاد در خارج از دانشگاه برگزار کردهام. استقبال از کلاسهایم خوب بود. منظورم، تعداد علاقهمندانی است که ثبتنام کردند و نه تعداد کسانی که در کلاسها حاضر شدند. لازم است بیشتر توضیح بدهم. در همان جلسات نخست متوجه شدم بیشتر کسانی که ثبتنام کردهاند، نیامدهاند. این اتفاق در جلسات دوم و سوم هم رخ داد. کنجکاو شدم. با خودم گفتم اگر کیفیت تدریس من بد است، حداقل باید جلسهٔ اول میآمدند تا به تدریج به این نتیجه برسند؛ نمیشود در همان جلسهٔ نخست به این دلیل نیامد. مدتی گذشت و فرصتی فراهم شد تا با چند نفر از علاقهمندان گفتگو کنم. جالب آنکه همچنان به مباحث کلاس علاقهمند بودند و درسگفتارها را دنبال میکردند. آنان حتی در خارج از ساعات کلاس و از طریق شبکههای اجتماعی پیام میدادند و دربارهٔ برخی مباحث توضیح بیشتری از من میخواستند.
✿ از آنان دلیل حضور نیافتن در کلاسها را پرسیدم. گفتند: شما در کلاس کُند صحبت میکنید. اندکی تعجّب کردم. گفتم: به نظر خودم کُند صحبت نمیکنم و ضرباهنگ کلامم متعادل است. یکی از آنان گفت: برای نسل ما شما کُند صحبت میکنید و این کمی کسالتآور است. این برایم جالب بود. همچنین گفتند: ما ترجیح میدهیم به فایل ضبطشدۀ کلاس گوش کنیم چون آن طور که دلمان میخواهد میتوانیم سرعت را تنظیم کنیم، یعنی بعضی جاها دگمهٔ توقف را بزنیم، بعضی جاها دگمهٔ سرعت را بزنیم و بعضی جاها هم گزینهٔ «آرام» را انتخاب کنیم. نکتهٔ قابل تأمل دیگری هم گفتند: وقتی به فایل صوتی دسترسی داریم هر وقت که حال و حوصلهاش را داشتیم از آن استفاده میکنیم. برای مثال در نیمهشب، یا سپیدهدم یا هر وقت مناسب دیگری. گفتند: در ضمن ما میتوانیم صدای شما را با اکولایزرها تمیز و شفاف کنیم و دهها عملکرد دیگر که در کلاس امکانش وجود ندارد.
✿ دریافتم که آنان دوست دارند محتوای آموزشی را «شخصیسازی» کنند، یعنی امکان تغییر و دستکاری محتوا را داشته باشند. به این شکل، گویی محتوا در خدمت آنان است و نه آنان در خدمت محتوا. این افراد در نهایت محتوا را یک محصول رسانهای و یک پکیج تصویری میبینند. در اینجا نقش و اهمیت معلم یا مدرس تا جایی است که امکان تبدیل شدنش به فایل صوتی یا تصویری وجود داشته باشد، تا به این شکل تابع اراده و انتخاب شخصی فرد شود.
✿ دوست دارم تجربهٔ شخصی دیگری را نیز بازگو کنم. به دلیل گرانی کتاب، تصمیم گرفتم مدتی از کتابهای الکترونیک استفاده کنم. تجربهٔ بسیار جالبی بود. در اینجا نیز اتفاقی افتاد که نگرانم کرد. پس از تجربۀ یادشده، وقتی به سراغ کتاب کاغذی میرفتم، حس کلافگی به سراغم میآمد. دوست داشتم اندازهٔ فونت را شخصیسازی یا سفارشیسازی کنم، دوست داشتم نور روی صفحه را شخصیسازی کنم، دوست داشتم صفحهٔ کتاب مدام بسته نشود و فقط با لمس انگشت بر روی صفحه نمایش به صفحه دیگر برود. منظورم آن است که تجربهٔ خواندن کتاب الکترونیک بر تجربهٔ همیشگی خواندن کتاب کاغذیِ من اثر گذاشته بود. وقتی مقایسه کردم، دیدم که امکان شخصیسازی در کتاب الکترونیک بیشتر است.
✿ در این نوشتار کوتاه، مثالهای شاید سادهای از تجاربم بیان کردم. فکر میکنم جریانی فراگیر در عرصۀ آموزش در حال رخ دادن است. تلفنهای همراه حداقل، تأکید میکنم، حداقل دو پیامد مهم را رقم زدهاند: نخست امکان بالای شخصی/ سفارشیسازی محتوا و دیگری تفکر و تأمل تصویری است. نسل جدید بسیار مصوّر میاندیشد. فایل صوتی یک سخنرانی یا یک کلاس، در واقع اندیشهای است که تجسّم یافته، بدنمند شده، و مصوّر گشته است. با دسترسی به فایل صوتی، گویا در نسل جدید حس کنشگری، حس تغییر دادن، حس اثربخشی، حس به خدمتگیری و حس سازگار کردن محتوا با شرایط شخصی بیشتر میشود.
✿ سخن پایانی آنکه، مدتی قبل در اخبار خواندم که میانگین معدل دانشآموزان در چندین استان کشور کاهش چشمگیری داشته است. با خواندن این چنین اخباری بیدرنگ از خود سؤال میکنم که نظام آموزش و پرورش چقدر به آنچه گفتم توجه میکند. اینکه دانشآموزان امروزی دوست دارند محتوا، تجسّم یافته و مصور گردد، اینکه دوست دارند محتوا تبدیل به محصولی رسانهای و شخصی شود تا به دلخواه بتوانند در زمان مناسب از آن بهره برند. شواهد نشان میدهند که جهان، بهویژه با گسترش هوش مصنوعی، به شدت در حال تغییر است. اگر شیوهٔ آموزش ما تغییر نکند، تعداد غایبان کلاسها (حتی در دانشگاهها) و میانگین نمرهها به مراتب به پایینتر از اکنون خواهد رسید. فناوریهای جدید ارتباطی «فردی شدن» و «شخصیسازی» را تسریع کردهاند. بد یا خوب، به نظر میرسد که نسل جدید نیز به این شکل از فناوری خو گرفته است.
@MorphoSyntax
👁🗨 دیدگاه | شخصیسازی آموختن
✍🏿 فردین علیخواه
عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان
✿ در یک سال گذشته چند کلاس آزاد در خارج از دانشگاه برگزار کردهام. استقبال از کلاسهایم خوب بود. منظورم، تعداد علاقهمندانی است که ثبتنام کردند و نه تعداد کسانی که در کلاسها حاضر شدند. لازم است بیشتر توضیح بدهم. در همان جلسات نخست متوجه شدم بیشتر کسانی که ثبتنام کردهاند، نیامدهاند. این اتفاق در جلسات دوم و سوم هم رخ داد. کنجکاو شدم. با خودم گفتم اگر کیفیت تدریس من بد است، حداقل باید جلسهٔ اول میآمدند تا به تدریج به این نتیجه برسند؛ نمیشود در همان جلسهٔ نخست به این دلیل نیامد. مدتی گذشت و فرصتی فراهم شد تا با چند نفر از علاقهمندان گفتگو کنم. جالب آنکه همچنان به مباحث کلاس علاقهمند بودند و درسگفتارها را دنبال میکردند. آنان حتی در خارج از ساعات کلاس و از طریق شبکههای اجتماعی پیام میدادند و دربارهٔ برخی مباحث توضیح بیشتری از من میخواستند.
✿ از آنان دلیل حضور نیافتن در کلاسها را پرسیدم. گفتند: شما در کلاس کُند صحبت میکنید. اندکی تعجّب کردم. گفتم: به نظر خودم کُند صحبت نمیکنم و ضرباهنگ کلامم متعادل است. یکی از آنان گفت: برای نسل ما شما کُند صحبت میکنید و این کمی کسالتآور است. این برایم جالب بود. همچنین گفتند: ما ترجیح میدهیم به فایل ضبطشدۀ کلاس گوش کنیم چون آن طور که دلمان میخواهد میتوانیم سرعت را تنظیم کنیم، یعنی بعضی جاها دگمهٔ توقف را بزنیم، بعضی جاها دگمهٔ سرعت را بزنیم و بعضی جاها هم گزینهٔ «آرام» را انتخاب کنیم. نکتهٔ قابل تأمل دیگری هم گفتند: وقتی به فایل صوتی دسترسی داریم هر وقت که حال و حوصلهاش را داشتیم از آن استفاده میکنیم. برای مثال در نیمهشب، یا سپیدهدم یا هر وقت مناسب دیگری. گفتند: در ضمن ما میتوانیم صدای شما را با اکولایزرها تمیز و شفاف کنیم و دهها عملکرد دیگر که در کلاس امکانش وجود ندارد.
✿ دریافتم که آنان دوست دارند محتوای آموزشی را «شخصیسازی» کنند، یعنی امکان تغییر و دستکاری محتوا را داشته باشند. به این شکل، گویی محتوا در خدمت آنان است و نه آنان در خدمت محتوا. این افراد در نهایت محتوا را یک محصول رسانهای و یک پکیج تصویری میبینند. در اینجا نقش و اهمیت معلم یا مدرس تا جایی است که امکان تبدیل شدنش به فایل صوتی یا تصویری وجود داشته باشد، تا به این شکل تابع اراده و انتخاب شخصی فرد شود.
✿ دوست دارم تجربهٔ شخصی دیگری را نیز بازگو کنم. به دلیل گرانی کتاب، تصمیم گرفتم مدتی از کتابهای الکترونیک استفاده کنم. تجربهٔ بسیار جالبی بود. در اینجا نیز اتفاقی افتاد که نگرانم کرد. پس از تجربۀ یادشده، وقتی به سراغ کتاب کاغذی میرفتم، حس کلافگی به سراغم میآمد. دوست داشتم اندازهٔ فونت را شخصیسازی یا سفارشیسازی کنم، دوست داشتم نور روی صفحه را شخصیسازی کنم، دوست داشتم صفحهٔ کتاب مدام بسته نشود و فقط با لمس انگشت بر روی صفحه نمایش به صفحه دیگر برود. منظورم آن است که تجربهٔ خواندن کتاب الکترونیک بر تجربهٔ همیشگی خواندن کتاب کاغذیِ من اثر گذاشته بود. وقتی مقایسه کردم، دیدم که امکان شخصیسازی در کتاب الکترونیک بیشتر است.
✿ در این نوشتار کوتاه، مثالهای شاید سادهای از تجاربم بیان کردم. فکر میکنم جریانی فراگیر در عرصۀ آموزش در حال رخ دادن است. تلفنهای همراه حداقل، تأکید میکنم، حداقل دو پیامد مهم را رقم زدهاند: نخست امکان بالای شخصی/ سفارشیسازی محتوا و دیگری تفکر و تأمل تصویری است. نسل جدید بسیار مصوّر میاندیشد. فایل صوتی یک سخنرانی یا یک کلاس، در واقع اندیشهای است که تجسّم یافته، بدنمند شده، و مصوّر گشته است. با دسترسی به فایل صوتی، گویا در نسل جدید حس کنشگری، حس تغییر دادن، حس اثربخشی، حس به خدمتگیری و حس سازگار کردن محتوا با شرایط شخصی بیشتر میشود.
✿ سخن پایانی آنکه، مدتی قبل در اخبار خواندم که میانگین معدل دانشآموزان در چندین استان کشور کاهش چشمگیری داشته است. با خواندن این چنین اخباری بیدرنگ از خود سؤال میکنم که نظام آموزش و پرورش چقدر به آنچه گفتم توجه میکند. اینکه دانشآموزان امروزی دوست دارند محتوا، تجسّم یافته و مصور گردد، اینکه دوست دارند محتوا تبدیل به محصولی رسانهای و شخصی شود تا به دلخواه بتوانند در زمان مناسب از آن بهره برند. شواهد نشان میدهند که جهان، بهویژه با گسترش هوش مصنوعی، به شدت در حال تغییر است. اگر شیوهٔ آموزش ما تغییر نکند، تعداد غایبان کلاسها (حتی در دانشگاهها) و میانگین نمرهها به مراتب به پایینتر از اکنون خواهد رسید. فناوریهای جدید ارتباطی «فردی شدن» و «شخصیسازی» را تسریع کردهاند. بد یا خوب، به نظر میرسد که نسل جدید نیز به این شکل از فناوری خو گرفته است.
@MorphoSyntax
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی) (Ahmad Zeidabadi)
جوهری که آسیب دید؛
درباره خشونت کلامی و رفتاری در جامعۀ ایران
برای دریافت سطح «خشونت» در یک جامعه، دسترسی به آمارهایی که بعضاً غیرقابل راستیآزماییاند و اغلب هم مهر «محرمانه» میخورند، خیلی مورد نیاز نیست. فقط کافی است در هر محله و کوی و کوچه و خیابان و محیط کار و زندگی و تحصیل خود، اطراف را بپائیم و نوع کنش «شهروندان» را دریابیم!
کسی که تصور یا ادعا میکند رفتار ما ایرانیان در محیطهای بسته یا باز، کم و بیش در حد نرمهای معمول در دیگر جوامع است، یا روابط اجتماعی خود را قطع کرده و در لاک خود به سر میبرد و یا اینکه اذعان به ناهنجاریهای رفتاری در جامعه را مغایر حفظ موقعیت و منافع خود میبیند!
واقعیت این است که نزاعهای کلامی، بیاحترامی، بیادبی، فحاشی، برخوردهای فیزیکی، کتککاری و زد و خوردهای خشونتبارِ منجر به جرح و قتل، در سطوح مختلف جامعه از حد معمول و طبیعی خود بسیار فراتر رفته است و این، بسیاری از مردمی را که خواهان آرامش و احترام و رعایت یکدیگرند، به شدیدترین وجه ممکن نگران و افسرده کرده است.
@ahmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-40199
در خیابان گاه یک نگاه ناخواسته، واکنش هیستریک و عصبی فردی را به دنبال دارد و گاه یک احترام ساده، چشم افراد را از تعجب چنان گشاد میکند که گویی طرفشان از سیارهای دیگر پا به این کرۀ خاکی گذاشته است!
میتوان فشار روزافزون زندگی از تنگی معیشت و عدم کفاف درآمد و سررسیدن اقساط و عقب افتادن کرایۀ منزل و مغازه و ترافیک سرسامآور و هوای اغلب آلوده و بیثباتی قیمتها و فساد اداری و نابرابری و تبعیض و ترس از آینده و دهها مورد از این قبیل را دلیل عصبانیت افراد و تحریک آنها به کنش خشونتآمیز برشمرد اما همۀ اینها فقط یک روی ماجرا به نظر میرسند.
روی دیگر ماجرا این است که در جامعۀ ایرانی یک امر «بسیار خاص» در سالهای اخیر بینهایت آسیب دیده است و آن جوهر اخلاقی مبتنی بر نوعی جهاننگری متافیزیکی است که بازتولیدکنندۀ تواضع، احترام، ادب، انصاف، رعایت، مهربانی، بخشش، بزرگواری، صبوری، کمک و دلسوزی به همنوع و هموطن و همکیش در طول تاریخ این سرزمین بوده است.
همین جوهر اخلاقی در سطوح فردی و اجتماعی، معمولاً کژتابیهای بعضاً گریزناپذیر سیاست و حکمرانی را تعدیل و تا حدی جبران میکرده و جامعه را در نقطۀ کم و بیش متعادل و متوازن نگه میداشته است.
در دهههای چهل و پنجاه خورشیدی، میل به تسرّی این جوهر اخلاقی به امر سیاست و حکمرانی، انگیزۀ بسیاری از روشنفکران و اهل حوزه برای مبارزه با سلطنت پهلوی شد و قسمی از ترکیب و اینهمانی آن دو را رقم زد. بدین ترتیب، آن جوهر اخلاقی از سطح فرد و جامعه به سطح دولت و حکومت کشیده شد ولی ناخواسته به مسلخگاه خود رفت......(ادامۀ یادداشت در لینک زیر)
درباره خشونت کلامی و رفتاری در جامعۀ ایران
برای دریافت سطح «خشونت» در یک جامعه، دسترسی به آمارهایی که بعضاً غیرقابل راستیآزماییاند و اغلب هم مهر «محرمانه» میخورند، خیلی مورد نیاز نیست. فقط کافی است در هر محله و کوی و کوچه و خیابان و محیط کار و زندگی و تحصیل خود، اطراف را بپائیم و نوع کنش «شهروندان» را دریابیم!
کسی که تصور یا ادعا میکند رفتار ما ایرانیان در محیطهای بسته یا باز، کم و بیش در حد نرمهای معمول در دیگر جوامع است، یا روابط اجتماعی خود را قطع کرده و در لاک خود به سر میبرد و یا اینکه اذعان به ناهنجاریهای رفتاری در جامعه را مغایر حفظ موقعیت و منافع خود میبیند!
واقعیت این است که نزاعهای کلامی، بیاحترامی، بیادبی، فحاشی، برخوردهای فیزیکی، کتککاری و زد و خوردهای خشونتبارِ منجر به جرح و قتل، در سطوح مختلف جامعه از حد معمول و طبیعی خود بسیار فراتر رفته است و این، بسیاری از مردمی را که خواهان آرامش و احترام و رعایت یکدیگرند، به شدیدترین وجه ممکن نگران و افسرده کرده است.
@ahmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-40199
در خیابان گاه یک نگاه ناخواسته، واکنش هیستریک و عصبی فردی را به دنبال دارد و گاه یک احترام ساده، چشم افراد را از تعجب چنان گشاد میکند که گویی طرفشان از سیارهای دیگر پا به این کرۀ خاکی گذاشته است!
میتوان فشار روزافزون زندگی از تنگی معیشت و عدم کفاف درآمد و سررسیدن اقساط و عقب افتادن کرایۀ منزل و مغازه و ترافیک سرسامآور و هوای اغلب آلوده و بیثباتی قیمتها و فساد اداری و نابرابری و تبعیض و ترس از آینده و دهها مورد از این قبیل را دلیل عصبانیت افراد و تحریک آنها به کنش خشونتآمیز برشمرد اما همۀ اینها فقط یک روی ماجرا به نظر میرسند.
روی دیگر ماجرا این است که در جامعۀ ایرانی یک امر «بسیار خاص» در سالهای اخیر بینهایت آسیب دیده است و آن جوهر اخلاقی مبتنی بر نوعی جهاننگری متافیزیکی است که بازتولیدکنندۀ تواضع، احترام، ادب، انصاف، رعایت، مهربانی، بخشش، بزرگواری، صبوری، کمک و دلسوزی به همنوع و هموطن و همکیش در طول تاریخ این سرزمین بوده است.
همین جوهر اخلاقی در سطوح فردی و اجتماعی، معمولاً کژتابیهای بعضاً گریزناپذیر سیاست و حکمرانی را تعدیل و تا حدی جبران میکرده و جامعه را در نقطۀ کم و بیش متعادل و متوازن نگه میداشته است.
در دهههای چهل و پنجاه خورشیدی، میل به تسرّی این جوهر اخلاقی به امر سیاست و حکمرانی، انگیزۀ بسیاری از روشنفکران و اهل حوزه برای مبارزه با سلطنت پهلوی شد و قسمی از ترکیب و اینهمانی آن دو را رقم زد. بدین ترتیب، آن جوهر اخلاقی از سطح فرد و جامعه به سطح دولت و حکومت کشیده شد ولی ناخواسته به مسلخگاه خود رفت......(ادامۀ یادداشت در لینک زیر)
هممیهن
جوهری که آسیب دید/درباره خشونت کلامی و رفتاری در جامعۀ ایران
متأسفانه بازشکافی این پدیده در جامعۀ ما هنوز نوعی تابوست. تا این تابو پابرجا باشد نمیتوان دلایل این سطح از ناهنجاری از جمله خشونتهای بیسابقۀ رایج را ریشهیابی و علاج کرد.
Forwarded from گروه مطالعات علم، موسسه حکمت و فلسفه ایران
اطلاعیهٔ برگزاری نشست یکروزهٔ «علم و دموکراسی»
گروه مطالعات علم، موسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشست «علم و دموکراسی» در روز چهارشنبه ۲۱ خردادماه ۱۴۰۴ در مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران برگزار میشود.
شرکت در این برنامه برای همهٔ علاقهمندان آزاد و رایگان است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برنامهٔ نشست «علم و دموکراسی»
صبح
▨ علم، حقیقت و دموکراسی | ۹:۳۰ الی ۱۱ (دکتر امیراحسان کرباسیزاده)
ـ پذیرایی و استراحت | ۱۱ الی ۱۱:۳۰
▨ علم در جامعهٔ مردمسالار | ۱۱:۳۰ الی ۱۳ (دکتر امیراحسان کرباسیزاده)
ــــــــــــــــــ
عصر
▨ علم و نظارت اجتماعی | ۱۴:۳۰ الی ۱۶ (دکتر حسین معصومی همدانی)
ـ پذیرایی و استراحت | ۱۶ الی ۱۶:۳۰
▨ همسازی علم و دموکراسی | ۱۶:۳۰ الی ۱۸ (دکتر حسین شیخرضایی)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محل برگزاری: تهران، خیابان نوفل لوشاتو، کوچه شهید آراکلیان، شماره ۴،
مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، سالن دکتر نصر
شرکت در این برنامه برای همهٔ علاقهمندان آزاد و رایگان است.
@sciencestudies_IRIP
گروه مطالعات علم، موسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشست «علم و دموکراسی» در روز چهارشنبه ۲۱ خردادماه ۱۴۰۴ در مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران برگزار میشود.
شرکت در این برنامه برای همهٔ علاقهمندان آزاد و رایگان است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برنامهٔ نشست «علم و دموکراسی»
صبح
▨ علم، حقیقت و دموکراسی | ۹:۳۰ الی ۱۱ (دکتر امیراحسان کرباسیزاده)
ـ پذیرایی و استراحت | ۱۱ الی ۱۱:۳۰
▨ علم در جامعهٔ مردمسالار | ۱۱:۳۰ الی ۱۳ (دکتر امیراحسان کرباسیزاده)
ــــــــــــــــــ
عصر
▨ علم و نظارت اجتماعی | ۱۴:۳۰ الی ۱۶ (دکتر حسین معصومی همدانی)
ـ پذیرایی و استراحت | ۱۶ الی ۱۶:۳۰
▨ همسازی علم و دموکراسی | ۱۶:۳۰ الی ۱۸ (دکتر حسین شیخرضایی)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محل برگزاری: تهران، خیابان نوفل لوشاتو، کوچه شهید آراکلیان، شماره ۴،
مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، سالن دکتر نصر
شرکت در این برنامه برای همهٔ علاقهمندان آزاد و رایگان است.
@sciencestudies_IRIP
Forwarded from خوب زيستن|بابک عباسی
شر مطلق و برانداختن آن (بخش ۱ از ۲)
✍🏼 حسین شیخرضایی
آنچه در تحلیل شرایط فعلی مینویسم حرف جدیدی نیست. این روزها این مضمون را بارها دیگران به زبانهای مختلف گفتهاند. من در اینجا سعی میکنم صورتبندی خودم را از موضوع ارائه کنم.
حمله به یک کشور نیازمند برنامهریزی فنی و تکنولوژیک دقیق و طولانیمدت است. مثلا به این خبر از بیبیسی فارسی دقت کنید:
ژنرال کین: حملات آمریکا به ایران نتیجه «۱۵ سال برنامهریزی» بود
ژنرال دن کین در بخش دیگری از نشست خبری گفت که عملیات «چکش نیمهشب» حاصل ۱۵ سال کار مداوم بود. او گفت تسلیحاتی که در این حملهها استفاده شدند «طراحی، برنامهریزی و اجرا» شده بودند تا حمله به سایت هستهای فردو موفقیتآمیز باشد.
دقت کنید: تجهیزات انحصارا برای تخریب سایت فردو طی ۱۵ سال ساخته شدهاند. اما علاوه بر کارهای فنی، سیستمی که برای ساخت بمبهای سنگرشکن و هواپیمای مناسب حمل آنها ۱۵ سال زمان صرف میکند، به اقدامات نرمافزاری هم نیاز دارد تا مکمل اقدامات نظامیاش باشد. این اقدامات نرمافزاری باید چنان باشند که پذیرش اقدامات نظامی را در ذهن مردم کشوری که این کار علیهشان انجام شده راحتتر کنند. یکی از این اقدامات نرمافزاری ترویج چیزی است که من اسمش را《ذهنیت شر مطلق》میگذارم.
اسم ذهنیت شر مطلق از کجا آمده؟ چند وقت پیش، قبل از حملات نظامی اخیر، یکی از کنشگران سیاسی در مصاحبهای گفت که دستاوردش در تحلیل شرایط امروز ایران این است که دریافته نظام سیاسی حاکم《شر مطلق》است و چیزی جز خسارت و شرارت به بار نیاورده است (نقل به مضمون). من نمیدانم او این اصطلاح را در معنای فنی و دقیق آن به کار برد، یا صرفا قصدش نشان دادن وخامت اوضاع فعلی بود. اما اجازه دهید این اصطلاح را در معنای تحتالفظیاش بفهمیم.
اگر چیزی را《شر مطلق》بدانیم به چه معنا است؟ به این معنا است که آن چیز ذاتا و از بیخوبن فاسد و شر است و هیچ خیری از آن حاصل نمیشود و وظیفه اخلاقی ما نابودی و برانداختن آن به هر شکل و با هر قیمت است. به بیان دیگر، شر مطلق چیزی است که مطلقا هر اقدامی برای برانداختن آن موجه و حتی ضروری است. یکی از این اقدامات هم البته میتواند جنگ و براندازی نظامی باشد.
ذهنیت شر مطلق ممکن است خود را به شکل دیگری هم نشان دهد. اگر کنشگری روایت خود از وضع موجود را چنان تدوین کند که در آن، هر آنچه منفی و شر است به کارهای یکی از طرفین مخاصمه برگردد و طرف دیگر در این میان هیچ نقشی نداشته باشد، او بدون اینکه لزوما آگاه باشد، در حال ساختن ذهنیت شر مطلق است.
در این روایتها، که از بام تا شام در اینترنشنال و بیبیسی نمونههایی از آنها را میشنویم، رویدادها چنان چیده میشوند که گویی درخصوص آنچه رخ داده (مثلا جنگ) تنها یکی از طرفین مخاصمه (ایران) خطاکار است، و طرف دیگر در نهایت عقلانیت و بدون انجام هیچ اقدام شرورانهای، گزینهای جز آنچه انجام داده، آن هم درست با همین درجه و شدت، نداشته و کار او عقلا و اخلاقا و قانونا موجه است.
خلاصه اینکه، ذهنیت شر مطلق اولا میگوید از یکی از طرفین چیزی جز شر، آن هم شر بینهایت و مطلق، صادر نمیشود. ثانیا صدور شر بینهایت سبب میشود طرف دیگر راه و چارهای نداشته باشد جز اینکه به شکل طبیعی و به قویترین شکل به آن پاسخ دهد. و ثالثا نمیتوان طرف دیگر را به دلیل کم یا زیاد بودن خشونت و خشمی که نشان میدهد سرزنش کرد. در مقابله با شر مطلق هیچ کاری ناروا نیست.
داشتن ذهنیت شر مطلق حاکی از داشتن نوعی نگاه رمانتیک به سیاست است. ذهنیت شر مطلق تداوم نگاه پیشامدرن و اسطورهای است به مناسبات سیاسی و اجتماعی مدرن، هر چقدر هم که گویندهاش اسامی متفکران بزرگ را به زبان آورد، یا ادعا کند در حال گزارش بیطرفانه امور واقع است. شر مطلق دیدن چیزی یعنی ندیدن اندازهها و مقیاسها در سنجش شر، یعنی ناتوانی در مقایسه میزان شرور.
ذهنیت شر مطلق فقط از دل تحلیل و مصاحبه چند کنشگر و تحلیلگر صاحب رسانه در اذهان عموم مردم تثبیت نمیشود. در همان مدتی که بخش نظامی رقیب مشغول ساخت بمب است، بخش شناختی و نرمافزاری آن هم در حال تولید و تکثیر این ذهنیت (یا مِم) در رسانههای اجتماعی است. یادتان بیفتد چند پیام و توییت و فیلم و ... دریافت کردهاید که هر چیزی را مربوط به زندگی ما بوده (از نظام سیاسیمان تا کشورمان تا آداب و رسوممان تا زبانمان) مسخره کرده و مثلا با بانمکی گفته اگر شما این را ببری خارج، درجا بهت اقامت میدهند؟ تداوم ورود چنین پیامهایی به مغز، ناخودآگاه ذهنیت شر مطلق را در ما ایجاد میکند.
@eudemonia
✍🏼 حسین شیخرضایی
آنچه در تحلیل شرایط فعلی مینویسم حرف جدیدی نیست. این روزها این مضمون را بارها دیگران به زبانهای مختلف گفتهاند. من در اینجا سعی میکنم صورتبندی خودم را از موضوع ارائه کنم.
حمله به یک کشور نیازمند برنامهریزی فنی و تکنولوژیک دقیق و طولانیمدت است. مثلا به این خبر از بیبیسی فارسی دقت کنید:
ژنرال کین: حملات آمریکا به ایران نتیجه «۱۵ سال برنامهریزی» بود
ژنرال دن کین در بخش دیگری از نشست خبری گفت که عملیات «چکش نیمهشب» حاصل ۱۵ سال کار مداوم بود. او گفت تسلیحاتی که در این حملهها استفاده شدند «طراحی، برنامهریزی و اجرا» شده بودند تا حمله به سایت هستهای فردو موفقیتآمیز باشد.
دقت کنید: تجهیزات انحصارا برای تخریب سایت فردو طی ۱۵ سال ساخته شدهاند. اما علاوه بر کارهای فنی، سیستمی که برای ساخت بمبهای سنگرشکن و هواپیمای مناسب حمل آنها ۱۵ سال زمان صرف میکند، به اقدامات نرمافزاری هم نیاز دارد تا مکمل اقدامات نظامیاش باشد. این اقدامات نرمافزاری باید چنان باشند که پذیرش اقدامات نظامی را در ذهن مردم کشوری که این کار علیهشان انجام شده راحتتر کنند. یکی از این اقدامات نرمافزاری ترویج چیزی است که من اسمش را《ذهنیت شر مطلق》میگذارم.
اسم ذهنیت شر مطلق از کجا آمده؟ چند وقت پیش، قبل از حملات نظامی اخیر، یکی از کنشگران سیاسی در مصاحبهای گفت که دستاوردش در تحلیل شرایط امروز ایران این است که دریافته نظام سیاسی حاکم《شر مطلق》است و چیزی جز خسارت و شرارت به بار نیاورده است (نقل به مضمون). من نمیدانم او این اصطلاح را در معنای فنی و دقیق آن به کار برد، یا صرفا قصدش نشان دادن وخامت اوضاع فعلی بود. اما اجازه دهید این اصطلاح را در معنای تحتالفظیاش بفهمیم.
اگر چیزی را《شر مطلق》بدانیم به چه معنا است؟ به این معنا است که آن چیز ذاتا و از بیخوبن فاسد و شر است و هیچ خیری از آن حاصل نمیشود و وظیفه اخلاقی ما نابودی و برانداختن آن به هر شکل و با هر قیمت است. به بیان دیگر، شر مطلق چیزی است که مطلقا هر اقدامی برای برانداختن آن موجه و حتی ضروری است. یکی از این اقدامات هم البته میتواند جنگ و براندازی نظامی باشد.
ذهنیت شر مطلق ممکن است خود را به شکل دیگری هم نشان دهد. اگر کنشگری روایت خود از وضع موجود را چنان تدوین کند که در آن، هر آنچه منفی و شر است به کارهای یکی از طرفین مخاصمه برگردد و طرف دیگر در این میان هیچ نقشی نداشته باشد، او بدون اینکه لزوما آگاه باشد، در حال ساختن ذهنیت شر مطلق است.
در این روایتها، که از بام تا شام در اینترنشنال و بیبیسی نمونههایی از آنها را میشنویم، رویدادها چنان چیده میشوند که گویی درخصوص آنچه رخ داده (مثلا جنگ) تنها یکی از طرفین مخاصمه (ایران) خطاکار است، و طرف دیگر در نهایت عقلانیت و بدون انجام هیچ اقدام شرورانهای، گزینهای جز آنچه انجام داده، آن هم درست با همین درجه و شدت، نداشته و کار او عقلا و اخلاقا و قانونا موجه است.
خلاصه اینکه، ذهنیت شر مطلق اولا میگوید از یکی از طرفین چیزی جز شر، آن هم شر بینهایت و مطلق، صادر نمیشود. ثانیا صدور شر بینهایت سبب میشود طرف دیگر راه و چارهای نداشته باشد جز اینکه به شکل طبیعی و به قویترین شکل به آن پاسخ دهد. و ثالثا نمیتوان طرف دیگر را به دلیل کم یا زیاد بودن خشونت و خشمی که نشان میدهد سرزنش کرد. در مقابله با شر مطلق هیچ کاری ناروا نیست.
داشتن ذهنیت شر مطلق حاکی از داشتن نوعی نگاه رمانتیک به سیاست است. ذهنیت شر مطلق تداوم نگاه پیشامدرن و اسطورهای است به مناسبات سیاسی و اجتماعی مدرن، هر چقدر هم که گویندهاش اسامی متفکران بزرگ را به زبان آورد، یا ادعا کند در حال گزارش بیطرفانه امور واقع است. شر مطلق دیدن چیزی یعنی ندیدن اندازهها و مقیاسها در سنجش شر، یعنی ناتوانی در مقایسه میزان شرور.
ذهنیت شر مطلق فقط از دل تحلیل و مصاحبه چند کنشگر و تحلیلگر صاحب رسانه در اذهان عموم مردم تثبیت نمیشود. در همان مدتی که بخش نظامی رقیب مشغول ساخت بمب است، بخش شناختی و نرمافزاری آن هم در حال تولید و تکثیر این ذهنیت (یا مِم) در رسانههای اجتماعی است. یادتان بیفتد چند پیام و توییت و فیلم و ... دریافت کردهاید که هر چیزی را مربوط به زندگی ما بوده (از نظام سیاسیمان تا کشورمان تا آداب و رسوممان تا زبانمان) مسخره کرده و مثلا با بانمکی گفته اگر شما این را ببری خارج، درجا بهت اقامت میدهند؟ تداوم ورود چنین پیامهایی به مغز، ناخودآگاه ذهنیت شر مطلق را در ما ایجاد میکند.
@eudemonia
Forwarded from خوب زيستن|بابک عباسی
شر مطلق و برانداختن آن (بخش ۲ از ۲)
✍🏼 حسین شیخرضایی
ترویج و تثبیت این نگاه که حاکمیت سیاسی در یک کشور《شر مطلق》است سبب میشود هر اقدامی در مخالفت با آن، ولو آن اقدام جنگ پیشدستانه و کشتن غیرنظامیان باشد، موجه و منطقی و طبیعی تلقی شود، چرا که شر مطلق را باید مطلقا با هر وسیلهای که ممکن است از بین برد. بیدلیل نیست که بسیاری از مروجان نگاه شر مطلق نتوانستند (یا نخواستند) در ماجراهای اخیر، حمله نظامی به کشورشان را تمامقد محکوم کنند یا اسمی از متجاوز بیاورند.
آیا نقطه مقابل ذهنیت شر مطلق، این است که بگوییم نظام سیاسی حاکم خیر مطلق است و هیچ ایرادی به آن وارد نیست؟ آشکار است که چنین پاسخی مهمل است. نقطه مقابل ذهنیت شر مطلق، وزن دادن به میزان شر امور (از جمله نظام سیاسی حاکم) است. وزن دادن به شر یک چیز یعنی داشتن تخمینی از اینکه تا چه حد برای برانداختن و نابود کردن آن میتوان به خشونت و سایر اقدامات غیراخلاقی دست زد. اگر میزان شرارت چیزی الف باشد، میتوان با انجام کارهایی غیراخلاقی، نهایتا در حدی کمتر از الف، به مقابله با آن پرداخت. اما اگر میزان شرارتش مطلق و بینهایت باشد، هیچ عملی در برانداختن آن ناموجه نیست.
از نظر من، میزان شرارت نظام سیاسی حاکم بر کشور ما تا آن حد نیست که حمله نظامی کشوری دیگر به ایران موجه باشد یا جنایتکار جنگیای مانند نتانیاهو بتواند برای برانداختن این نظام وارد عمل شود. این نظام سیاسی شرور و کاستیهای جدی و درونی فراوان دارد و البته حق شهروندانش است که برای اصلاح یا برانداختنش، با احتساب میزان شرورش، اقدامات اخلاقا موجه کنند.
احتمالا یک قلم از شرور این نظام آن است که خود را خیر مطلق میداند و از قضا اگر از چنین ذهنیتی دست بکشد به شهروندانش نیز کمک میکند آن را شر مطلق ندانند. اما در هر حال، شر مطلق دانستن نظام سیاسی تلهای است که ذهن را ناخودآگاه به سمت موجه جلوه دادن《هر》اقدامی علیه آن میبرد، حتی اگر آن اقدام جنگ و کشتار غیرنظامیان و نقض حقوق فردی و جمعی انسانها باشد. اتفاقات اخیر در کشور نشان داد که باید در مقابل افتادن در این تله هشیار بود.
پینوشت: بدیهی است برخورد امنیتی و دستگیری کسانی که در مقام تحلیلگر، ذهنیت شر مطلق را ترویج میکنند صحیح نیست و باید از نظام سیاسی حاکم خواست سریعا این کار را متوقف کند. بازنگری در ذهنیتها تنها از خلال تضارب آزادانه آراء و نظرها در جامعه صورت میگیرد، نه با تحمیل یک ذهنیت از بالا.
@eudemonia
✍🏼 حسین شیخرضایی
ترویج و تثبیت این نگاه که حاکمیت سیاسی در یک کشور《شر مطلق》است سبب میشود هر اقدامی در مخالفت با آن، ولو آن اقدام جنگ پیشدستانه و کشتن غیرنظامیان باشد، موجه و منطقی و طبیعی تلقی شود، چرا که شر مطلق را باید مطلقا با هر وسیلهای که ممکن است از بین برد. بیدلیل نیست که بسیاری از مروجان نگاه شر مطلق نتوانستند (یا نخواستند) در ماجراهای اخیر، حمله نظامی به کشورشان را تمامقد محکوم کنند یا اسمی از متجاوز بیاورند.
آیا نقطه مقابل ذهنیت شر مطلق، این است که بگوییم نظام سیاسی حاکم خیر مطلق است و هیچ ایرادی به آن وارد نیست؟ آشکار است که چنین پاسخی مهمل است. نقطه مقابل ذهنیت شر مطلق، وزن دادن به میزان شر امور (از جمله نظام سیاسی حاکم) است. وزن دادن به شر یک چیز یعنی داشتن تخمینی از اینکه تا چه حد برای برانداختن و نابود کردن آن میتوان به خشونت و سایر اقدامات غیراخلاقی دست زد. اگر میزان شرارت چیزی الف باشد، میتوان با انجام کارهایی غیراخلاقی، نهایتا در حدی کمتر از الف، به مقابله با آن پرداخت. اما اگر میزان شرارتش مطلق و بینهایت باشد، هیچ عملی در برانداختن آن ناموجه نیست.
از نظر من، میزان شرارت نظام سیاسی حاکم بر کشور ما تا آن حد نیست که حمله نظامی کشوری دیگر به ایران موجه باشد یا جنایتکار جنگیای مانند نتانیاهو بتواند برای برانداختن این نظام وارد عمل شود. این نظام سیاسی شرور و کاستیهای جدی و درونی فراوان دارد و البته حق شهروندانش است که برای اصلاح یا برانداختنش، با احتساب میزان شرورش، اقدامات اخلاقا موجه کنند.
احتمالا یک قلم از شرور این نظام آن است که خود را خیر مطلق میداند و از قضا اگر از چنین ذهنیتی دست بکشد به شهروندانش نیز کمک میکند آن را شر مطلق ندانند. اما در هر حال، شر مطلق دانستن نظام سیاسی تلهای است که ذهن را ناخودآگاه به سمت موجه جلوه دادن《هر》اقدامی علیه آن میبرد، حتی اگر آن اقدام جنگ و کشتار غیرنظامیان و نقض حقوق فردی و جمعی انسانها باشد. اتفاقات اخیر در کشور نشان داد که باید در مقابل افتادن در این تله هشیار بود.
پینوشت: بدیهی است برخورد امنیتی و دستگیری کسانی که در مقام تحلیلگر، ذهنیت شر مطلق را ترویج میکنند صحیح نیست و باید از نظام سیاسی حاکم خواست سریعا این کار را متوقف کند. بازنگری در ذهنیتها تنها از خلال تضارب آزادانه آراء و نظرها در جامعه صورت میگیرد، نه با تحمیل یک ذهنیت از بالا.
@eudemonia
Siavash Ardalan
@BBCArdalan
در این دو هفته هر استدلالی رو که زیر سقف آسمون برای توجیه کشته های غیرنظامی جنگ وجود داشت اینجا دیدم و خوندم.
- دروغه
- خانواده های عوامل رژیم بودند
- سپر انسانی بودند
- توی اعتراضات بیشتر کشته دادیم
- هر روز توی جاده ها بیشتر کشته میشن
- بهای کوچکی برای تضعیف رژیم است
- بهتر
- توی جنگ نقل و نبات پخش نمیکنند
- قسمتشون بوده
- تا این ملت باشند پاشن یه کاری کنند
- ما که خواستیم نشد، بذار اقلا اونا برامون بکنند
- میخواستن اینقدر شعار مرگ بر اینو و اون ندن
- جراحی و شیمی درمانی درد داره
- الان نمیرند از یه چیز دیگه میمیرند
@BBCArdalan
در این دو هفته هر استدلالی رو که زیر سقف آسمون برای توجیه کشته های غیرنظامی جنگ وجود داشت اینجا دیدم و خوندم.
- دروغه
- خانواده های عوامل رژیم بودند
- سپر انسانی بودند
- توی اعتراضات بیشتر کشته دادیم
- هر روز توی جاده ها بیشتر کشته میشن
- بهای کوچکی برای تضعیف رژیم است
- بهتر
- توی جنگ نقل و نبات پخش نمیکنند
- قسمتشون بوده
- تا این ملت باشند پاشن یه کاری کنند
- ما که خواستیم نشد، بذار اقلا اونا برامون بکنند
- میخواستن اینقدر شعار مرگ بر اینو و اون ندن
- جراحی و شیمی درمانی درد داره
- الان نمیرند از یه چیز دیگه میمیرند
Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
آخرین پیشنهاد
صحنه را تغییر دهید
دستها روی ماشه است
جعفر شیرعلینیا
بخش اول
دی ماه ۱۴۰۱، غلامعلی رشید در سخنانی به جلسهای با حضور قاسم سلیمانی، سه ماه قبل از شهادتش، اشاره کرد و گفت: «حاج قاسم سلیمانی در این جلسه به فرماندهان نیروهای مسلح گفت که من به پشتوانهی ستاد سپاه، ستاد ارتش، ستاد کل نیروهای مسلح و وزارت دفاع اکنون شش ارتش را بیرون از سرزمین ایران برای شما سازماندهی و کانالی به طول ۱۵۰۰ کیلومتر و عرض ۱۰۰۰ کیلومتر تا سواحل مدیترانه ایجاد کردهام که در درون این کانال، شش لشکر اعتقادی و مردمی به سرمیبرند و هر دشمنی که بخواهد با انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بجنگد، باید از این شش لشکر عبور کند.»
او سپس به این شش ارتش پرداخت؛ «یک ارتش در لبنان به نام «حزبالله»، دو ارتش در فلسطین اشغالی به نامهای «حماس» و «جهاد اسلامی»، یک ارتش در عراق به نام «حشدالشعبی»، یک ارتش در یمن به نام «انصارالله» و یک ارتش در سوریه که همینها موجب بازدارندگی برای کشور عزیز ایران شده است.» (خبرگزاری دفاع مقدس؛ ۱۳ دی ۱۴۰۱)
هنوز برایم عجیب است که چرا این مسائل را در تریبونهای عمومی میگفتند.
فرض کنیم در همان روزها پیشنهادی روی میز ایران قرار میگرفت تا ایران در قبال صرفنظر از اصرار بر بقای بشار اسد در سوریه و رضایت دادن به ایجاد محدودیت برای حزبالله در لبنان و حماس در فلسطین، امتیازات قابل توجهی دریافت کند.
پاسخ حکومت ایران چه میبود؟ و اگر کسی در ایران تحلیلش این بود که با توجه به شرایط سخت اقتصادی ایران و زخمهای عمیق در کشور و دشمنان پرتعداد، حفظ این ارتشها ممکن نیست و راهی جز پذیرفتن این پیشنهادات نداریم و ادامهی این روند میتواند تبعات خطرناکی داشته باشد، با چه واکنشی مواجه میشد؟
به احتمال فراوان گویندهی این سخنان به انواع خیانتها، بیسوادی و بیغیرتی متهم میشد و حتی ممکن بود به مجازات نیز برسد.
حقیقت این است که گاهی پیشنهادات ناعادلانه است اما شما چارهای جز پذیرش آنها ندارید.
شش ارتشی که قاسم سلیمانی ساخته بود، چه بسا موثرتر از توان موشکی و غنیسازی بودند؛ ارتشهایی که یکبهیک رو به ضعف گذاشتند.
امروز بشار اسدی در قدرت نیست. حزبالله لبنان و حماس در وضعیت سختی هستند. به نظر میرسد ایران به پایینترین درجهی غنیسازی رضایت داده است.
جمعی از فرماندهان و دانشمندان هستهای کارآمد ما شهید شدهاند. بمبارانهای صهیونیستها و آمریکاییها تخریبهای زیادی را رقم زده است. احتمال فراوانی جاسوس و نفوذی در کشور مثل یک گاز سمی فضاهای ذهنی محیطهای مختلف کاری را تهدید میکند. احتمال اجرای ترورهای وحشیانه از سوی صهیونیستها ارتباطات درون سیستم را تحت تاثیر شدید قرار داده است.
ابهام در آیندهی دورتر جای خود را به ابهام در آیندهی خیلی نزدیک داده است؛ این ابهام دیگر در حد این نیست که تورم و کاهش ارزش پول ملی چقدر خواهد بود؟ در این حد است که آیا ممکن است هر لحظه جنگی ویرانگرتر آغاز شود و یا با یک خرابکاری گسترده، سیستمهای مختلف مالی یا اداری یا زیرساختی کشور مختل شوند؟
شرایط اقتصادی و انرژی، حتی اگر مانند قبل از جنگ باشد، اوضاع را هر روز شکنندهتر خواهد کرد.
از سوی دیگر به نظر میرسد شرایط جنگی بیش از همه نسلهای جدیدتر را به حاشیه برده است و تریبونها و میدانداریها بیش از گذشته به پیرترها تعلق یافته است.
همهی این شواهد به ما میگوید، ادامهی این روند تبعات بسیار خطرناکی خواهد داشت؛ حتی اگر هیچ جنگی رخ ندهد.
اگر مقامات ایرانی شرایط امروز را پیشبینی میکردند، آیا باز هم برخی پیشنهادهای ناعادلانهی ارائهشده در این سالها را رد میکردند؟
بیرون از ایران، دستها روی ماشه است؛ دست صهیونیستها روی ماشهی جنگ، جنایتکاری و خرابکاری و دست اروپاییها روی مکانیسم ماشهی برجام. آمریکا هم که جای خود.
گرگها دورمان را گرفتهاند اما منتظرند تا شاید خودمان از پا در بیاییم و نیازی به حمله نباشد که مبادا کوچکترین زخمی بردارند.
صدراعظم آلمان همان روزهای ابتدای جنگ، پس از تشکر از صهیونیستها، ته ماجرا را صریح گفت: «آنها بخش سخت و کثیف کار را به جای همهی ما انجام دادند.»
گویا الان زمان خریدهاند تا مشکلی را که احتمالا ایران برای صنعت نفت ایجاد میکند، چاره کنند و صهیونیستها را مجهزتر.
ایران عزیز در محاصرهی گرگها فقط مردم نازنینش را دارد.
ادامه 👇
https://www.tgoop.com/jafarshiralinia
صحنه را تغییر دهید
دستها روی ماشه است
جعفر شیرعلینیا
بخش اول
دی ماه ۱۴۰۱، غلامعلی رشید در سخنانی به جلسهای با حضور قاسم سلیمانی، سه ماه قبل از شهادتش، اشاره کرد و گفت: «حاج قاسم سلیمانی در این جلسه به فرماندهان نیروهای مسلح گفت که من به پشتوانهی ستاد سپاه، ستاد ارتش، ستاد کل نیروهای مسلح و وزارت دفاع اکنون شش ارتش را بیرون از سرزمین ایران برای شما سازماندهی و کانالی به طول ۱۵۰۰ کیلومتر و عرض ۱۰۰۰ کیلومتر تا سواحل مدیترانه ایجاد کردهام که در درون این کانال، شش لشکر اعتقادی و مردمی به سرمیبرند و هر دشمنی که بخواهد با انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بجنگد، باید از این شش لشکر عبور کند.»
او سپس به این شش ارتش پرداخت؛ «یک ارتش در لبنان به نام «حزبالله»، دو ارتش در فلسطین اشغالی به نامهای «حماس» و «جهاد اسلامی»، یک ارتش در عراق به نام «حشدالشعبی»، یک ارتش در یمن به نام «انصارالله» و یک ارتش در سوریه که همینها موجب بازدارندگی برای کشور عزیز ایران شده است.» (خبرگزاری دفاع مقدس؛ ۱۳ دی ۱۴۰۱)
هنوز برایم عجیب است که چرا این مسائل را در تریبونهای عمومی میگفتند.
فرض کنیم در همان روزها پیشنهادی روی میز ایران قرار میگرفت تا ایران در قبال صرفنظر از اصرار بر بقای بشار اسد در سوریه و رضایت دادن به ایجاد محدودیت برای حزبالله در لبنان و حماس در فلسطین، امتیازات قابل توجهی دریافت کند.
پاسخ حکومت ایران چه میبود؟ و اگر کسی در ایران تحلیلش این بود که با توجه به شرایط سخت اقتصادی ایران و زخمهای عمیق در کشور و دشمنان پرتعداد، حفظ این ارتشها ممکن نیست و راهی جز پذیرفتن این پیشنهادات نداریم و ادامهی این روند میتواند تبعات خطرناکی داشته باشد، با چه واکنشی مواجه میشد؟
به احتمال فراوان گویندهی این سخنان به انواع خیانتها، بیسوادی و بیغیرتی متهم میشد و حتی ممکن بود به مجازات نیز برسد.
حقیقت این است که گاهی پیشنهادات ناعادلانه است اما شما چارهای جز پذیرش آنها ندارید.
شش ارتشی که قاسم سلیمانی ساخته بود، چه بسا موثرتر از توان موشکی و غنیسازی بودند؛ ارتشهایی که یکبهیک رو به ضعف گذاشتند.
امروز بشار اسدی در قدرت نیست. حزبالله لبنان و حماس در وضعیت سختی هستند. به نظر میرسد ایران به پایینترین درجهی غنیسازی رضایت داده است.
جمعی از فرماندهان و دانشمندان هستهای کارآمد ما شهید شدهاند. بمبارانهای صهیونیستها و آمریکاییها تخریبهای زیادی را رقم زده است. احتمال فراوانی جاسوس و نفوذی در کشور مثل یک گاز سمی فضاهای ذهنی محیطهای مختلف کاری را تهدید میکند. احتمال اجرای ترورهای وحشیانه از سوی صهیونیستها ارتباطات درون سیستم را تحت تاثیر شدید قرار داده است.
ابهام در آیندهی دورتر جای خود را به ابهام در آیندهی خیلی نزدیک داده است؛ این ابهام دیگر در حد این نیست که تورم و کاهش ارزش پول ملی چقدر خواهد بود؟ در این حد است که آیا ممکن است هر لحظه جنگی ویرانگرتر آغاز شود و یا با یک خرابکاری گسترده، سیستمهای مختلف مالی یا اداری یا زیرساختی کشور مختل شوند؟
شرایط اقتصادی و انرژی، حتی اگر مانند قبل از جنگ باشد، اوضاع را هر روز شکنندهتر خواهد کرد.
از سوی دیگر به نظر میرسد شرایط جنگی بیش از همه نسلهای جدیدتر را به حاشیه برده است و تریبونها و میدانداریها بیش از گذشته به پیرترها تعلق یافته است.
همهی این شواهد به ما میگوید، ادامهی این روند تبعات بسیار خطرناکی خواهد داشت؛ حتی اگر هیچ جنگی رخ ندهد.
اگر مقامات ایرانی شرایط امروز را پیشبینی میکردند، آیا باز هم برخی پیشنهادهای ناعادلانهی ارائهشده در این سالها را رد میکردند؟
بیرون از ایران، دستها روی ماشه است؛ دست صهیونیستها روی ماشهی جنگ، جنایتکاری و خرابکاری و دست اروپاییها روی مکانیسم ماشهی برجام. آمریکا هم که جای خود.
گرگها دورمان را گرفتهاند اما منتظرند تا شاید خودمان از پا در بیاییم و نیازی به حمله نباشد که مبادا کوچکترین زخمی بردارند.
صدراعظم آلمان همان روزهای ابتدای جنگ، پس از تشکر از صهیونیستها، ته ماجرا را صریح گفت: «آنها بخش سخت و کثیف کار را به جای همهی ما انجام دادند.»
گویا الان زمان خریدهاند تا مشکلی را که احتمالا ایران برای صنعت نفت ایجاد میکند، چاره کنند و صهیونیستها را مجهزتر.
ایران عزیز در محاصرهی گرگها فقط مردم نازنینش را دارد.
ادامه 👇
https://www.tgoop.com/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
آخرین پیشنهاد
صحنه را تغییر دهید
دستها روی ماشه است
جعفر شیرعلینیا
بخش دوم
دوستان زیادی در روزهای گذشته از من میپرسیدند پیروز جنگ کیست؟ گفتم پیروز جنگ با توجه به مسیری که طرفین پس از توقف جنگ در پیش میگیرند مشخص میشود.
معتقدم صحنه همچنان با طراحی دشمنان ایران پیش میرود و اگر ایران نتواند این صحنه را تغییر دهد، آنها تا انتهای این طرح کثیف را میروند.
تنها روزنهی امید برای تغییر صحنه این است که یک رویداد جدید، اتحاد ایرانیها را تثبیت کند و پیش روی چشم گرگها قرار دهد.
اما چگونه میتوان این همدلی را تثبیت کرد؟
باید تریبون اصلی مقابل مردم باشد و دنیا صدای مردم را بشنود.
یک بخش از این کار میتواند در صداوسیما انجام شود.
تیمی که الان تمام صداوسیما را در اختیار گرفته، در شبکهی افق متمرکز شود و حرفش را بزند. و از سوی دیگر نمایندههای دیگر گروههای فکری مردم ایران نیز به صداوسیما راه پیدا کنند.
مکمل این پیشنهاد، که حضور مردم و حرفشان را تثبیت میکند، پیشنهادی است که هفتهی قبل دادم؛ برگزاری رفراندوم یا رفراندومها.
فارغ از هر نتیجهای که از رفراندوم به دست میآید، دنیا باید بداند که با نظر تمام ایرانیها روبهروست.
برگزاری رفراندوم نهتنها صحنهی داخلی را تحتتاثیر قرار میدهد، که در فضای جهانی نیز چهرهی ایران را تغییر خواهد داد.
هر روز شرایط برای تغییر صحنه سختتر میشود. شاید طرح رفراندوم پیرامون غنیسازی در هفتهی قبل قدرت خیلی بیشتری برای تغییر صحنه میداشت.
کاملا واضح هست که مسئلهی این جنگ، غنیسازی نیست اما هنوز هم سران دشمن در تمام گفتگوهای رسانهای مسئلهی اصلی را غنیسازی جلوه میدهند. بسیاری از مردم جهان فقط همین چیزها را میشنوند. ایران باید ورق رسانهای را برگرداند.
نظر همهی مردم را با رفراندومهای موردنیاز بگیرید و از طرف همهی مردم ایران پای میز مذاکره بروید تا پیشنهاد مشخص مردم ایران را به دنیا اعلام کنید.
حقیقت این است که بهتدریج در حال ناامیدی کامل از توانایی تغییر در سیستمی هستم که حتی نتوانسته قائممقام صداوسیما را که طیفهای متنوع سیاسی و فرهنگی از او ناراضی هستند تغییر دهد.
از همین رو شاید این آخرین یادداشت من خطاب به حکومت باشد؛ مگر اینکه روزنههایی از امید به تغییر گشوده شود.
محور پیشنهادم تغییر صحنه با کمک همهی ایرانیها است از مسیر صداوسیما یا رفراندوم یا هر راه دیگری که بتواند مردم را به صحنه بیاورد. پس از آن باید یکبهیک به زخمهای عمیق ایران عزیز بپردازیم.
به عنوان مثال ببینیم که ممکن است رواج رشوه چه بلایی سر کشور آورده باشد؟
به این مثال فرضی توجه کنید؛
فرض میکنیم در کشوری روال شده که در مقابل فلان تعداد سکهی طلا میتوانید فلان تعداد کانتینر را بدون بازرسی وارد کنید یا در مقابل مبالغ هنگفت رشوه میتوانید پروژههای متنوعی را در این کشور فرضی دست بگیرید. به نظرتان دشمن این کشور فرضی دیگر نیاز به فعالیتهایی پیچیده و سخت برای نفوذ دارد؟
برای درمان زخمها حتی شده با التماس باید از تمام ایرانیها در سراسر جهان خواست به میدان بیایند.
در این سالها بهدلیل نوشتههای انتقادی تنگناهای عجیبی را تجربه کردم و در برابر تهدیدها و تطمیعهای فراوانی قرار گرفتم که هیچکدام را خیلی جدی نگرفتم. در این مدت، با وجود کمامید شدن، هرگز امیدم به اصلاح را کاملا از دست ندادم.
اما گمان نمیکردم با این وقایع هولناک شاهد تغییر رویهی اساسی نباشیم.
در روزهای گذشته متنی چندین صفحهای را در قالب نامهی سرگشاده به رهبر آماده کرده بودم که از انتشارش صرف نظر کردم؛ نترسیدم کم امید به اصلاح شدهام.
در یکی، دو سال گذشته که امیدم به تغییرات از سوی حکومت کم شده بود، کمتر نوشتم و با تیم تحقیقاتیام در حوزههای جدیدی که مخاطب اصلیاش مردم عزیز هستند، مشغول بودیم.
در این روند جدید، کم امید از حکومت و دولت، با مردم ایران سخن خواهیم گفت؛ از نشانههای ایرانی در جهان، جهان آینده و تحولات پیش رو، از تاریخ مردمی و...
منتظر خبرهای جدیدم در حوزه تولید محتوا باشید.
https://www.tgoop.com/jafarshiralinia
صحنه را تغییر دهید
دستها روی ماشه است
جعفر شیرعلینیا
بخش دوم
دوستان زیادی در روزهای گذشته از من میپرسیدند پیروز جنگ کیست؟ گفتم پیروز جنگ با توجه به مسیری که طرفین پس از توقف جنگ در پیش میگیرند مشخص میشود.
معتقدم صحنه همچنان با طراحی دشمنان ایران پیش میرود و اگر ایران نتواند این صحنه را تغییر دهد، آنها تا انتهای این طرح کثیف را میروند.
تنها روزنهی امید برای تغییر صحنه این است که یک رویداد جدید، اتحاد ایرانیها را تثبیت کند و پیش روی چشم گرگها قرار دهد.
اما چگونه میتوان این همدلی را تثبیت کرد؟
باید تریبون اصلی مقابل مردم باشد و دنیا صدای مردم را بشنود.
یک بخش از این کار میتواند در صداوسیما انجام شود.
تیمی که الان تمام صداوسیما را در اختیار گرفته، در شبکهی افق متمرکز شود و حرفش را بزند. و از سوی دیگر نمایندههای دیگر گروههای فکری مردم ایران نیز به صداوسیما راه پیدا کنند.
مکمل این پیشنهاد، که حضور مردم و حرفشان را تثبیت میکند، پیشنهادی است که هفتهی قبل دادم؛ برگزاری رفراندوم یا رفراندومها.
فارغ از هر نتیجهای که از رفراندوم به دست میآید، دنیا باید بداند که با نظر تمام ایرانیها روبهروست.
برگزاری رفراندوم نهتنها صحنهی داخلی را تحتتاثیر قرار میدهد، که در فضای جهانی نیز چهرهی ایران را تغییر خواهد داد.
هر روز شرایط برای تغییر صحنه سختتر میشود. شاید طرح رفراندوم پیرامون غنیسازی در هفتهی قبل قدرت خیلی بیشتری برای تغییر صحنه میداشت.
کاملا واضح هست که مسئلهی این جنگ، غنیسازی نیست اما هنوز هم سران دشمن در تمام گفتگوهای رسانهای مسئلهی اصلی را غنیسازی جلوه میدهند. بسیاری از مردم جهان فقط همین چیزها را میشنوند. ایران باید ورق رسانهای را برگرداند.
نظر همهی مردم را با رفراندومهای موردنیاز بگیرید و از طرف همهی مردم ایران پای میز مذاکره بروید تا پیشنهاد مشخص مردم ایران را به دنیا اعلام کنید.
حقیقت این است که بهتدریج در حال ناامیدی کامل از توانایی تغییر در سیستمی هستم که حتی نتوانسته قائممقام صداوسیما را که طیفهای متنوع سیاسی و فرهنگی از او ناراضی هستند تغییر دهد.
از همین رو شاید این آخرین یادداشت من خطاب به حکومت باشد؛ مگر اینکه روزنههایی از امید به تغییر گشوده شود.
محور پیشنهادم تغییر صحنه با کمک همهی ایرانیها است از مسیر صداوسیما یا رفراندوم یا هر راه دیگری که بتواند مردم را به صحنه بیاورد. پس از آن باید یکبهیک به زخمهای عمیق ایران عزیز بپردازیم.
به عنوان مثال ببینیم که ممکن است رواج رشوه چه بلایی سر کشور آورده باشد؟
به این مثال فرضی توجه کنید؛
فرض میکنیم در کشوری روال شده که در مقابل فلان تعداد سکهی طلا میتوانید فلان تعداد کانتینر را بدون بازرسی وارد کنید یا در مقابل مبالغ هنگفت رشوه میتوانید پروژههای متنوعی را در این کشور فرضی دست بگیرید. به نظرتان دشمن این کشور فرضی دیگر نیاز به فعالیتهایی پیچیده و سخت برای نفوذ دارد؟
برای درمان زخمها حتی شده با التماس باید از تمام ایرانیها در سراسر جهان خواست به میدان بیایند.
در این سالها بهدلیل نوشتههای انتقادی تنگناهای عجیبی را تجربه کردم و در برابر تهدیدها و تطمیعهای فراوانی قرار گرفتم که هیچکدام را خیلی جدی نگرفتم. در این مدت، با وجود کمامید شدن، هرگز امیدم به اصلاح را کاملا از دست ندادم.
اما گمان نمیکردم با این وقایع هولناک شاهد تغییر رویهی اساسی نباشیم.
در روزهای گذشته متنی چندین صفحهای را در قالب نامهی سرگشاده به رهبر آماده کرده بودم که از انتشارش صرف نظر کردم؛ نترسیدم کم امید به اصلاح شدهام.
در یکی، دو سال گذشته که امیدم به تغییرات از سوی حکومت کم شده بود، کمتر نوشتم و با تیم تحقیقاتیام در حوزههای جدیدی که مخاطب اصلیاش مردم عزیز هستند، مشغول بودیم.
در این روند جدید، کم امید از حکومت و دولت، با مردم ایران سخن خواهیم گفت؛ از نشانههای ایرانی در جهان، جهان آینده و تحولات پیش رو، از تاریخ مردمی و...
منتظر خبرهای جدیدم در حوزه تولید محتوا باشید.
https://www.tgoop.com/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
Forwarded from تحلیل رویداد (Hassan Beheshtipour)
ایران در لحظهای تاریخی: چگونه از "موضوع منازعه" به "طرف مذاکره" بازگردیم
تحلیل سیاستی برای عبور ایران از بحران هستهای جدید
حسن بهشتی پور
مقدمه:
در پی حملات نظامی اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهان، و افزایش فشارهای تروئیکای اروپایی برای فعالسازی «مکانیزم ماشه»، کشور ما در نقطهای سرنوشتساز از تاریخ معاصر خود قرار گرفته است؛ نقطهای که تصمیمات کلان و سرنوشتساز، نه فقط برای آینده برنامه هستهای، بلکه برای سرنوشت کشور، امنیت ملی، و جایگاه منطقهای و جهانی ایران تعیینکننده خواهد بود.
این تحلیل سیاستی، بر پایه سه اصل راهبردی و تجربهشده در سیاست جهانی تهیه شده است:
مشروعیت درونی و اتکا به مردم، منبع اصلی اقتدار پایدار است؛
انسجام داخلی و مشارکت ملی، ابزار اصلی مقابله با تهدید خارجی است؛
دیپلماسی واقعبینانه و چندسویه، کلید بازگشت به نقش «طرف مذاکره» است، نه «موضوع مذاکره».
وضعیت کنونی: نشانههای ورود به مرحله خطر
حملات نظامی اخیر به مراکز هستهای ایران – بیسابقه در سطح هماهنگی و جسارت – نشانگر آن است که گزینه نظامی دیگر فقط ابزار بازدارنده نیست، بلکه در حال تبدیلشدن به بخشی از استراتژی عملیاتی دشمن است.
تهدید اروپاییها به فعالسازی مکانیزم ماشه (بازگشت قطعنامههای فصل هفتم) میتواند ایران را به انزوای کامل سیاسی و اقتصادی بازگرداند و خطر صدور مجوز بینالمللی برای استفاده از زور را افزایش دهد.
تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اگر بدون برنامه دیپلماتیک جایگزین انجام شود، جایگاه حقوقی ایران را در مجامع جهانی بهشدت تضعیف خواهد کرد.
تحلیل ریشهای بحران:
قطع پیوند مردم با تصمیمات راهبردی
مردمی که احساس کنند در تصمیمهای سرنوشتساز شریک نیستند، نه تنها انگیزه دفاع ندارند، بلکه نسبت به مشروعیت سیاستهای ملی دچار تردید میشوند.
بازسازی اعتماد عمومی و مشارکت ملی، شرط هر نوع مقاومت پایدار در برابر فشار خارجی است.
اقتدار شکننده بر پایه لجستیک نظامی نه پشتیبانی اجتماعی
اقتداری که بر موشک و غنیسازی استوار است اما حمایت عمومی ندارد، در برابر فشار سیاسی، اقتصادی و امنیتی فرو میریزد. آنچه بازدارندگی واقعی را ممکن میکند، ترکیب قدرت ملی و مقبولیت اجتماعی است.
سیاست خارجی تقابلی بدون ظرفیت چانهزنی مؤثر
تعطیلکردن گفتوگوها، قطع همکاری با آژانس، و نداشتن شریک راهبردی در معادلات بینالمللی، ایران را در موقعیتی قرار داده که بیش از آنکه طرف مذاکره باشد، موضوع رایزنی قدرتهای دیگر است.
راهبرد پیشنهادی:
۱. بازسازی مشروعیت داخلی، نه از طریق تبلیغات، بلکه از طریق مشارکت واقعی مردم
تدوین سیاستهای هستهای شفاف، قابل فهم برای مردم، و قابل دفاع در سطح جهانی.
بازگشت به نظرسنجیهای مستقل و مشورت با نخبگان ملی در تعیین جهت راهبردی کشور.
۲. برنامهریزی برای بازسازی همکاری مشروط با آژانس
اعلام چارچوبی روشن برای بازگشت تدریجی همکاری با آژانس، مشروط به توقف حملات و تهدیدات نظامی.
استفاده از آژانس نه بهعنوان تهدید، بلکه بهعنوان ابزار حقوقی در حمایت از صلحآمیز بودن برنامه هستهای.
۳. دیپلماسی منطقهای فعال برای جلوگیری از انزوای استراتژیک
گفتوگو با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برای جلوگیری از همسویی کامل آنها با طرحهای امنیتی اسرائیل و آمریکا.
فعالسازی ظرفیتهای چین، هند، ترکیه و حتی برخی کشورهای غیرهمسو برای ممانعت از اجماع جهانی علیه ایران.
۴. بازتعریف استقلال بهعنوان تعامل فعال با جهان، نه تقابل دائم با آن
استقلال به معنای ایزولهبودن نیست. استقلال واقعی یعنی توان چانهزنی از موضع قدرت و عقلانیت.
ایران باید نشان دهد که میخواهد خود طرف مذاکره باشد، نه موضوع معامله دیگران.
جمعبندی:
ایران اکنون در لحظهای تاریخی قرار دارد. اگر به جای انسداد سیاسی و بستن مسیر دیپلماسی، بر مشارکت ملی، اقتدار مشروع، انسجام داخلی و گفتوگوی هوشمندانه با جهان تمرکز کنیم، میتوانیم حتی در این شرایط سخت، نه فقط از بحران عبور کنیم، بلکه موقعیت راهبردی خود را ارتقا دهیم.
کشوری که از حمایت مردمش برخوردار باشد، و بتواند با درایت و عقلانیت با جهان تعامل کند، هرگز قربانی فشار و توطئه نمیشود، بلکه بازیگر تعیینکنندهای خواهد بود که جهان ناچار است با او مذاکره کند، نه درباره او.
تحلیل سیاستی برای عبور ایران از بحران هستهای جدید
حسن بهشتی پور
مقدمه:
در پی حملات نظامی اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهان، و افزایش فشارهای تروئیکای اروپایی برای فعالسازی «مکانیزم ماشه»، کشور ما در نقطهای سرنوشتساز از تاریخ معاصر خود قرار گرفته است؛ نقطهای که تصمیمات کلان و سرنوشتساز، نه فقط برای آینده برنامه هستهای، بلکه برای سرنوشت کشور، امنیت ملی، و جایگاه منطقهای و جهانی ایران تعیینکننده خواهد بود.
این تحلیل سیاستی، بر پایه سه اصل راهبردی و تجربهشده در سیاست جهانی تهیه شده است:
مشروعیت درونی و اتکا به مردم، منبع اصلی اقتدار پایدار است؛
انسجام داخلی و مشارکت ملی، ابزار اصلی مقابله با تهدید خارجی است؛
دیپلماسی واقعبینانه و چندسویه، کلید بازگشت به نقش «طرف مذاکره» است، نه «موضوع مذاکره».
وضعیت کنونی: نشانههای ورود به مرحله خطر
حملات نظامی اخیر به مراکز هستهای ایران – بیسابقه در سطح هماهنگی و جسارت – نشانگر آن است که گزینه نظامی دیگر فقط ابزار بازدارنده نیست، بلکه در حال تبدیلشدن به بخشی از استراتژی عملیاتی دشمن است.
تهدید اروپاییها به فعالسازی مکانیزم ماشه (بازگشت قطعنامههای فصل هفتم) میتواند ایران را به انزوای کامل سیاسی و اقتصادی بازگرداند و خطر صدور مجوز بینالمللی برای استفاده از زور را افزایش دهد.
تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اگر بدون برنامه دیپلماتیک جایگزین انجام شود، جایگاه حقوقی ایران را در مجامع جهانی بهشدت تضعیف خواهد کرد.
تحلیل ریشهای بحران:
قطع پیوند مردم با تصمیمات راهبردی
مردمی که احساس کنند در تصمیمهای سرنوشتساز شریک نیستند، نه تنها انگیزه دفاع ندارند، بلکه نسبت به مشروعیت سیاستهای ملی دچار تردید میشوند.
بازسازی اعتماد عمومی و مشارکت ملی، شرط هر نوع مقاومت پایدار در برابر فشار خارجی است.
اقتدار شکننده بر پایه لجستیک نظامی نه پشتیبانی اجتماعی
اقتداری که بر موشک و غنیسازی استوار است اما حمایت عمومی ندارد، در برابر فشار سیاسی، اقتصادی و امنیتی فرو میریزد. آنچه بازدارندگی واقعی را ممکن میکند، ترکیب قدرت ملی و مقبولیت اجتماعی است.
سیاست خارجی تقابلی بدون ظرفیت چانهزنی مؤثر
تعطیلکردن گفتوگوها، قطع همکاری با آژانس، و نداشتن شریک راهبردی در معادلات بینالمللی، ایران را در موقعیتی قرار داده که بیش از آنکه طرف مذاکره باشد، موضوع رایزنی قدرتهای دیگر است.
راهبرد پیشنهادی:
۱. بازسازی مشروعیت داخلی، نه از طریق تبلیغات، بلکه از طریق مشارکت واقعی مردم
تدوین سیاستهای هستهای شفاف، قابل فهم برای مردم، و قابل دفاع در سطح جهانی.
بازگشت به نظرسنجیهای مستقل و مشورت با نخبگان ملی در تعیین جهت راهبردی کشور.
۲. برنامهریزی برای بازسازی همکاری مشروط با آژانس
اعلام چارچوبی روشن برای بازگشت تدریجی همکاری با آژانس، مشروط به توقف حملات و تهدیدات نظامی.
استفاده از آژانس نه بهعنوان تهدید، بلکه بهعنوان ابزار حقوقی در حمایت از صلحآمیز بودن برنامه هستهای.
۳. دیپلماسی منطقهای فعال برای جلوگیری از انزوای استراتژیک
گفتوگو با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برای جلوگیری از همسویی کامل آنها با طرحهای امنیتی اسرائیل و آمریکا.
فعالسازی ظرفیتهای چین، هند، ترکیه و حتی برخی کشورهای غیرهمسو برای ممانعت از اجماع جهانی علیه ایران.
۴. بازتعریف استقلال بهعنوان تعامل فعال با جهان، نه تقابل دائم با آن
استقلال به معنای ایزولهبودن نیست. استقلال واقعی یعنی توان چانهزنی از موضع قدرت و عقلانیت.
ایران باید نشان دهد که میخواهد خود طرف مذاکره باشد، نه موضوع معامله دیگران.
جمعبندی:
ایران اکنون در لحظهای تاریخی قرار دارد. اگر به جای انسداد سیاسی و بستن مسیر دیپلماسی، بر مشارکت ملی، اقتدار مشروع، انسجام داخلی و گفتوگوی هوشمندانه با جهان تمرکز کنیم، میتوانیم حتی در این شرایط سخت، نه فقط از بحران عبور کنیم، بلکه موقعیت راهبردی خود را ارتقا دهیم.
کشوری که از حمایت مردمش برخوردار باشد، و بتواند با درایت و عقلانیت با جهان تعامل کند، هرگز قربانی فشار و توطئه نمیشود، بلکه بازیگر تعیینکنندهای خواهد بود که جهان ناچار است با او مذاکره کند، نه درباره او.
دفاع شجاعانه ایرانیان از کشورشان ستودنی است/ ایران باید نیروی هوایی خود را تقویت کند/ «آژانس» نقش مخربی ایفا کرد - تابناک | TABNAK
https://www.tabnak.ir/fa/news/1314986/%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D9%86%D8%AF-%D8%A2%DA%98%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D9%85%D8%AE%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%81%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF
https://www.tabnak.ir/fa/news/1314986/%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D9%86%D8%AF-%D8%A2%DA%98%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D9%85%D8%AE%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%81%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF
تابناک | TABNAK
دفاع شجاعانه ایرانیان از کشورشان ستودنی است/ ایران باید نیروی هوایی خود را تقویت کند/ «آژانس» نقش مخربی ایفا کرد
پروفسور «شیرین هانتر» معتقد است ایران باید نیروی هوایی خود را توسعه دهد و سیستمهای دفاع هوایی کارآمد داشته باشد.