Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
روشنفکران ایرانی و مسئله زبان

دغدغۀ اصلی نویسنده در این کتاب، نشان دادن سیر تطور و دگردیسیِ زبان در هندسۀ معرفتیِ روشنفکران ایرانی از دورۀ قاجار تا عصر حاضر است. از‌این‌رو، این کتاب طرح و شرح و نقد داستانِ بلندِ نظروَرزانۀ روشنفکران ایرانی در مواجهه با زبان، از نگاه صرفاً محدود به بازتابِ نمود عینی زبان در قالب نوشتار و خط در دورۀ قاجار، به‌مثابه ابزاری برای عقب نماندن از مدینۀ فاضلۀ تمدن جدید تا پیوند زبان با ملیت و ناسیونالیسم زبانی در دورۀ رضاخانی، از رویکرد مارکسیستی به زبان تا رویکرد بازگشت به خویشتنِ فرهنگی و نگرۀ خودبسندگیِ زبان و خط در دورۀ پهلوی دوم و سرانجام رویکردی فلسفی به زبان تحت تأثیر اندیشه‌های فیلسوفانی چون افلاطون، هگل، نیچه، ویتگنشتاین، هایدگر، دریدا و... با معجونی از دیدگاه‌های زبان‌شناختی افرادی چون سوسور و چامسکی-که البته بنیادی فلسفی دارند-  از پیش از انقلاب 57  تا  عصر حاضر است.

مولف: فرزاد بالو
ناشر : طرح نو
چاپ اول ،1403
صفحه: 696
🔹فقدان ساختار واژگانی( عارضه ناشنوایی زبان)
🔹مراد قلی پور


آیا این امکان وجود دارد که یک شعر با همه موجودیت واژگانی‌اش " فاقد ساختار واژگانی" باشد ؟ چرا گاهی با شعرهایی مواجه می‌شویم که با شنیدن‌شان نه شادمان و نه غمگین می‌شویم ؟ راز این رخداد در کجاست ؟ زبان شعر  بر اثر برخی مواجهات چگونه ممکن است که شخصیت لایه احساسات و لایه واژگانی ‌اش را از دست بدهد ؟
مساله فرهنگ و دوری از طبیعت تا چه اندازه  می‌تواند لایه احساسات زبان را که شباهت زیادی به آواز پرندگان دارد دست‌کاری نماید . از طرفی هم لایه واژگانی زبان که می گویند  متاثر از وز وز زنبور‌ها و برخی پستاندارن است . با این که شعرامروز فارسی در وضعیت موجود ترکیبی از احساسات و واژگان است ؛ اما در مواردی بسیار از این دو لایه خالی است . چه معمایی در این میان است که یک شعر دیگر شنیده نمی‌شود و فقط دارد نوشته می‌شود ؟ سیر فرگشتی زبان شعر امروز دارد از مفاهیم لایه‌های احساسات و واژگان خالی می‌شود . در بسیاری از شعرهای کلاسیک فارسی چه به شکل خوانش بلند و چه آواز بی آن که معانی‌شان را بدانیم شادمان یا غمگین می‌شویم ؛ اما این مساله اکنون در بسیاری از شعرهای‌مان وجود ندارد . آیا این متاثر از آسیب‌های فرهنگ و دوری از طبیعت نمی‌تواند باشد که دارد لایه‌های احساسات و واژگانی زبان را که  مرجعش پرندگان و جانوران طبیعت است خنثی می‌سازد .
طبیعت در متن‌های‌مان آخرین شده  و دیگر تعبیری از جدایی و گسست نیست و از همه هویت‌مندی‌ها عقب‌تر و پست‌تر است . راز این که شعر‌های‌مان از زبان احساسی مشترک تهی شده‌اند می‌تواند در همین غیبت بزرگ طبیعت باشد . در بیشتر شعر‌های کلاسیک اگر چه ممکن است که لایه واژگانی مشترکی نداشته باشیم ؛ اما با زبان احساسی مشترکی مواجهیم که منجر به ارتباط متن و مخاطب خود می‌شوند . چرا و چگونه است که از زبان احساسی مشترک  در شعر‌های‌مان تهی گشته‌ایم . آیا پرندگان ، پستانداران و جانورانی که فرزندان طبیعت هستند با کوچ خود از زبان فرهنگ انسانی ، لایه های احساسات و واژگانی زبان را با خود برده‌اند . ما فقط طبیعت را از دست نداده‌ایم ، زبان با خدمت به فرهنگ و فراموش‌کردن طبیعت ، دچار ناشنوایی  شده‌است . این زبان با همه ساختارهای متغیر جملات و محتوایی خود ، دیگر شنیده نمی‌شود . راز این نشنیدن ، راز پرخطری است . این خطر را داروین گوشزد کرده بود که زبان ریشه در طبیعت و آواز پرندگان دارد . چیزی را که فرهنگ بدان توجه ننمود و زبان را با خاطره‌ای از طبیعت تنها گذاشت . طبیعت در زبان شعرهای مان فقط یک فرهنگ‌نامه است . عادتی که حدود هشتاد هزار سال پیش منجر به شکل‌گیری گفتار و کلام منحصر به فرد در انسان شد .
نیما در همان آغاز شعر مدرن فارسی ، راز این خطر فراموشی طبیعت و زبان را خردمندانه دریافته بود که ما را تا عمق طبیعت در شعرهایش دعوت می‌کند . نیما با سمبول ساختن بسیاری از پرندگان در شعرهایش در صدد آشتی فرهنگ با طبیعت بود . هر چه از نیما و شعرهایش فاصله می‌گیریم  حتی سایه‌های این طبیعت هم دیگر در شعرها دیده نمی شود . اگر هم ردی از طبیعت باشد فقط خاطره‌ای هست و بس . درست مثل برفی که آب شده باشد و یاد و خاطراتی از آن در نسل‌های بعد ادامه داشته باشد . اگر امروز با فرهنگ و زبان تنها مانده‌ایم و زبان شعرهای‌مان از لایه دوگانه احساسات و واژگان خالی شده‌اند رازش در همین فراموشی بزرگ است .  نیما در بحبوحه غلبه فرهنگ مدرن ، این راز بزرگ را دریافته بود . او در همان آغاز ، نگاهی فرامدرن  به زبان شعر داشته است . او مستقیما ما را به هم‌زیستی با طبیعت دعوت می‌کند تا از خطری بزرگ مصون بمانیم . خطری که اکنون با بحران زیست‌محیطی زبان ، خود را آشکار ساخته است . آواز پرندگان با این که فاقد ساختار واژگانی است ولی در عوض پرندگان ، ملودی‌هایی با ساختار‌های جامع می‌آموزند که به آواز آن‌ها معنا می‌دهد . اگر شعرهای‌مان از این ملودی‌ها با ساختار جامع ، جهت معنادار شدن تهی گشته‌اند ، رازش در همین شکافی است که محصول غلبه فرهنگ بر طبیعت است . ما فقط طبیعت را از دست نداده‌ایم بل‌که طبیعت با قهر خود تمامی محتویات و تجربیات خود را از ما دریغ داشته است . زبانِ شهری شعر‌های‌مان فقط در خدمت  فرهنگ‌نامه‌هاست . با صرف رجوع به حافظه جمعی و فرهنگ‌نامه‌ها نمی‌توان طبیعت و آموزه‌هایش را احضار کرد . طبیعت در فرهنگ نامه‌ها زنده نمی‌ماند حتی اگر در زبان جاری شود ؛ بل‌که باید به جای احضار ، حضور داشته باشد تا واژگان و احساسات در زبان زنده بمانند و نمیرند . طبیعت ، ابتدا باید زندگی کند و سپس در زبان جاری شود . زبانِ  شهری شعر   به تنهایی قادر به انجام این مسوولیت نیست . شعر امروز دچار غلبه زبان ِ شهری است .

مراد قلی‌‌پور

#گرد_همایی_شاعران_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
حکم آهک
در کدام صورت می گردی
که از هر شباهتی سر باز می زند رویت
در زیر کدام شکل سایه گرفته ای
که دیگر آشنایی نمی دهی به ما
مگر تا ممکن بعید جان چپان شدی
که زل زل نگاه می کنند صندلی ها
هوا می خورد شعرم
باز در فکر تو شدم
کاغذم سفید ماند
خالی ی امروزم
باز حال این رنگ شکسته را
در دیوار شرمگین کبود حس کردم و گریه ام گرفت
کدام دیوارها را کول گرفته صبرت
که لال مانده ای
برگرد به زبان لیمویی
در آن صفحه ی مقدس کتاب عتیق
برگرد
به سیمان حکم آهک داده شعرم
برگرد آهک آه آه کرده وا می رواند
برگرد
در این کلمه های به عشق آمده بجوشیم
بازو به بازو
این قافیه ی به تنگ آمده را
دریابیم

#زیبا_کرباسی
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
دیر وقت

دیر وقت زنگ در خانه ام را زدند در غزه
کوزه به کوزه خون به راه افتاده
پناه می بردند به دریاها
زنء زخمی نوزادی مرده را کفن‌ پیچ کرد
ما گرسنگان بلعیدیم تصور نان برشته را
در فک و دهن سگان بی عوعو!

کنفرانس زبانی خلع سلاح را
برق انداختیم برگورهایی که دسته جمعی گفتند---

سارا زیبایی اش را جا گذاشته بود در حیفا
--قسم به زیبایی سارا   به رعنایی حوای برهنه
خوردن سوگند خاموش نکرد
آتش ها را در این جنگ و جدال!

دبیر کل سازمان ملل که شدم من
بلند شدم دوسه سانتیمتر در بیت مقدس
رعد و برق ء در گلویم
گوش آتشزیان را
به کسر ز نگرید!
اسمم داوود نبود و   نه عزرا
ابداعگر شعر بی وزن عبری بودم من و
بعد شدم
محمود درویش اسم سوم من است و
در منازعه با--
کجایم من و
تو کجایی؟
و این وطن من است که تلو تلو می خورد تا--
و‌ درختی پر از جرقه
بر شانه ی من قد کشید!

#علی_باباچاهی


#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...

https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
گریستم
13 آذر 1403
م. روان‌شید

گریستم
در دالانِ همه‌ی شب‌ها گریستم
در دورترین ستاره‌ی تاریک
دالان به دالان!

گریستم و بامدادان
از تاریکی
بیرون نیامد.

گریستم
دالان‌ به دالان گریستم...!


#روان‌شید   #گریستم  

#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
به:  دکتر سهراب طاووسی

نه
مزاج این روزها تباه
نه
می‌شود
هنوز
بوی گلی هست
که
برای ماندن  ما مدارا کنند
که
جناب عشق کوتاه است
که
نان‌ها سد راه آب‌ها نیستند
که
مقام اصلی موهایت وسط خیابان است
آن‌ها داشتند دیکتاتور ها را لیس می زدند
آن‌ها داشتند لب‌های کام گرفته را با باتوم‌های خود که
آن‌ها
خلاصه خاک آستانه‌ها شدند
و خاک با تو زیباست
مرا به آسمان چه
که دارد خاک‌ها خیانت می‌کنند که دارد صحرا‌های‌مان نزدیک‌تر می‌شوند
که دارد اسمت را بوسه می‌زنند
و پس از دست‌هایت
آن‌ها که پوسیده‌اند صداهای‌شان بیشتر است
و آتش‌ها همیشه صبور بوده‌اند
و دارم برای اندکی شادی استغفار می‌کنم
آب و نان از جنس تو نیستند
مرا از زیر درختانی بیدار کن که میوه ندارند
من
هنور گمان می‌کنم
تو
همیشه یقین داشته‌ای
که
آب‌ها سد راه نان‌ها شده‌اند

مراد قلی پور
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
روایت
19 آذر 1403
م. روان‌شید

درد
نقاشی
سیگار
انتظار!
من انتخاب شده بودم
برای کشیدن:
با کراواتی ارغوانی_ ابریشمی
پیراهنی سپید
و دست‌هایی که قرار بود
بسته بمانند.

اکنون همه‌ی افق را بر شانه‌هایم
شانه‌به‌شانه می‌کنم
و شادی و انده‌ام را
تا نقطه‌ی پایان
تا پایانِ سه‌ نقطه‌ی پایدار...

درد
نقاشی
سیگار
انتظار!
اینجا
کسی هنوز برای زمین
گریه می‌کند...

#روان‌شید   #روایت  
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
(با ستاره‌ی سرخی در قلب‌ام)
م. روان‌شید
12 مرداد 1397
از کتاب: ما بردگان فراری. چاپ 2018 سوئد


لباس‌های رنگارنگی دارم با ستاره‌ی سرخی در قلب‌ام
و دست‌هایم هنوز
توانِ تفنگ شدن دارند وُ
نشانه‌های زیادی را می‌شناسم
که می‌توانم با چشمِ چپ نگاهشان کنم.

آه چگوارا، چگوارا!
از روی لیوان‌ها و تی‌شرت‌های رنگی بیرون بیا
تا قمقمه‌هایمان را برداریم
برویم به بچه‌های تشنه‌ی اهواز آب برسانیم
به کارونِ سَبَخ شده‌ی گمنام
به گاومیش‌ها
به دروازه‌های مقدسِ جنوب و
جنگ را بکشانیم تا پایتخت
تا گاومیش‌هایی که هیچ نسبتی
با چشم‌های معصومِ گاوهای ما ندارند/ نداشتند
تا عمارتِ چنگیزِ لنگ.

از روی لیوان‌ها و تی‌شرت‌های رنگی بیرون بیا
اهواز جنگ هست هنوز... جنگ
و ما میانِ حشاب و خوشه‌های انگور و آب
و ما میانِ آب و عبای سیاهی که دورتادورمان را گرفته است
دنبالِ قصه‌های پریانِ دریایی
دربه‌در به دنبال دریا
دریا
دریا کجاست تا کارون‌مان را سیراب کن «چه»!

از درونِ لیوان‌ها و تی‌شرت‌های رنگی بیرون بیا
اهوازی‌های بی‌شماری
با من که شاعرم
دارند می‌میرند وُ
به شیرِ گاومیش‌هایمان قسم
کولی کنارِ کلاهش می‌میرد
تو کنارِ تفنگ‌ات
من با بوی رطوبتی که می‌ماند از شهرِ کوچک‌ام در مشام.

آه چگوارا، چگوارا!
مشامِ من بوی مشاطه‌ی سیه‌مویی می‌دهد
که قصه بلد نیست
اما با تشنگی
خندیدن را خوب می‌داند.


#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
سال 2025/ 1404 به زبان انگلیسی منتشر می‌شود:
«یک بسته‌ی پستی»
م. روان‌شید
ابعاد شناختی شعر زنان: زبان، هویت و ایستادگی

در این سخنرانی برای رونمایی و صحبت از کتاب HAIRAN به دومین فستیوال جهانی «زن، زندگی، آزادی» در ونکور دعوت شدم. این کتاب، ترجمه اشعار بیش از هفتاد شاعر زن ایرانی است که که با نمادسازی از مو، به مفاهیمی همچون ایستادگی، اعتراض و بازتعریف هویت پرداخته‌اند تا از بی بدنی عبور کنند. این مجموعه با همکاری عباس شکری، آناهیتا رضایی، سپیده جدیری، سپیده کوتی و شماری از شاعران گردآوری شده و از سوی علی ثباتی و دیگران ترجمه و ویرایش شده و به همت نشر Scotland street press منتشر شده است.
در این سخنرانی به بررسی مفهوم «بی‌بدنی» در شعر زنان و اهمیت بازگشت به بدنمندی به‌عنوان بخشی از هویت فردی و مقاومت در برابر سلطه زیرساخت های مردانه فرهنگی و اجتماعی پرداخته ام. با اشاره به اشعار زنانی چون فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی و پروین اعتصامی نشان داده ام که چگونه زنان امروز از محدودیت‌های اجتماعی یا به عبارتی «بی بدنی» عبور کرده و از طریق شعر، به صدایی مستقل تبدیل شده اند که بخشی از میراث ادبی جهان است.

https://youtu.be/nXCsw8RB0nw
م. روان‌شید

که ناگهان چراغ سبز شد
و تن‌ام گروگانِ درد.

پرستار و طبیب و تابوت
به صف ایستادند
تا من با کوله‌باری از نگفته‌ها بگذرم.

لب‌پر شده بودم
و کسی نمی‌دانست
درد
زیبایی را حرام می‌کند...


#روان‌شید  
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
مجموعه:
میزی و مرام‌نامه‌ای
م . روان‌شید / چاپ سوئد
با پیشگفتارهایی از:
مراد قلی‌پور / سریا داودی حموله
2024/12/28 17:44:44
Back to Top
HTML Embed Code: