Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
اندوخته‌های‌مان را ترمیم و تکمیل کنیم
راه دشواری در پیش است
۲۷ مهر ۱۴۰۱ سوئد

در یک دوره‌ای هیتلر توانست با اتکا به پول و قدرت و رسانه‌هایی که در اختیار داشت و تبلیغاتِ شبانه‌روزی و گسترده، از ملتِ آلمان یک ملتِ «نازی» بسازد. فرهنگ و اخلاق را آن‌گونه که خود خواست آرام‌آرام تغییر داد به‌طوری که بعد از هیتلر، سال‌ها طول کشید تا آن تفکر و اندیشه و فرهنگ و اخلاقِ تحریف و بازسازی شده، اصلاح و به نقطه‌ی صفرِ روز برسد.
همه می‌دانیم که دستگاهِ پروپاگاندای هیتلر با برنامه‌ریزیِ درازمدت و از کودکی، توانست ذهن و زبانِ انسانِ آلمانی را به هم بریزد و از نو، آن طور که خود می‌خواهد بازسازی و بازپروری کند.
تمام آن تجربه‌ها در زمانِ حکومتِ اسلامی در ایران بازسازی و پیاده شد، نعل‌به‌نعل. اتاقِ فکرِ آخوندهای به حکومت رسیده خوب می‌دانست از کجا و چگونه باید به ذهن و زبانِ مردم ایران رسوخ و ادب، هنر، اخلاق، فرهنگ، انسان‌دوستی، مهربانی و محبت را بزداید و تنفر و اندوه و دروغگویی و فحاشی و ریاکاری و فرصت‌طلبی را جایگزینِ آن‌ها کند، و در این میانه آن‌که دلی بسته به حکومت هم داشت، توانست تا با اتکا به بی‌اخلاقی و حمایتِ روشن و تاریکِ حکومتی‌ها به هرآنچه که می‌خواهد برسد، حتی به قیمتِ هلاک کردنِ خانواده و همسایه و همشهری و هم‌وطن‌اش.
حکومت ۴۰ سال با تمام قدرت سعی و برنامه‌ریزی کرد تا رذالت را جایگزینِ انسانیت کند و صدالبته در بخش‌هایی از مردم ـ به ناگزیر ـ موفق بود و خاصه آن‌ها که دلی بسته به این حکومت داشتند از این رذالتِ حکومتی بیشتر و بیشتر استقبال کردند و در آن فرو رفتند و از آن سود بردند.
وقتی پروپاگاندای حکومتی دست‌به‌کار می‌شود دیگر هیچ چیزی در امان نیست، همه‌ی ابزارها باید به خدمتِ آن تفکر درآیند تا اخلاقِ حکومتی سریع‌تر در جامعه و مردم نهادینه شود و جا بگیرد؛ از روزنامه‌ها گرفته تا رادیو و تلویزیون، سریال‌ها، فیلم‌ها، کتاب‌ها، قصه‌ها و روایت‌ها، کتاب‌های درسی/دانشگاهی، آوازها و ترانه‌ها، بیل‌بوردها... و هر‌آنچه که با چشم و گوشِ آدمی سروکار دارد می‌باید در خدمت ترویجِ اخلاق و تفکرِ حکومتی باشند.
برای یادگیری زبانِ بی‌گانه، می‌گویند حتی در موقع کار رادیو را روشن بگذارید تا کلمات در ضمیرِ ناخودآگاه‌تان بنشید؛ بعد از یک مدت می‌بینید بیشتر کلمات و جملاتِ پخش شده را می‌فهمید، درک می‌کنید. حکومت اسلامی دقیقا از این ترفند برای ترویجِ تفکرِ حکومتی سود جست، با اتکا و استفاده از همه‌ی آن‌ها که نوشتم و در اختیار داشت.
سریال‌های پُرسوز و گداز، برای همیشه اندوهگین نگاه داشتن مردم، آوازها و ترانه‌های پُر سوز و غم‌انگیز و حزن‌آور برای کشتنِ شادی و حرام کردنِ انرژی‌های پنهان در آدمی... و هزاران عملکرد دیگر که همه‌و‌همه یک هدف را دنبال می‌کنند: تربیتِ مردمی همیشه اندهگین و گریان و همیشه خشمگین و متنفر، مردمی که اندوهِ مدام مانند افیون جان و روان‌شان را خسته و خموده می‌کند تا توانی برای سربلند کردن، دیدن و شنیدنِ چیزی جز آن‌چه حکومت می‌خواهد نداشته باشند.

حالا فکر می‌کنم از همین فردای به گور سپردنِ این حکومتِ سیاه و متعفن، چقدر زمان لازم است تا ذهن و زبانِ انسانِ ایرانی را از آن همه تنفر و تحریف و خباثتِ کاشته شده در ذهن‌ها پالود و پاکیزه کرد و عشق و راستی را جایگزینِ آن همه خباثت کرد؟
می‌دانم که روزهای تلخی در پیش است، بازسازیِ اندیشه و اخلاق کاری به‌غایت دشوارتر و توان‌فرساتر از بازسازی اقتصاد یک کشور است.
می‌دانم که روزهای تلخ و جان‌فرسایی در پیش است و قطعا عمرِ من کفافِ دیدنِ آن روزهای خوب و شیرین را  نمی‌دهد، که بازسازی ذهن و زبانِ حداقل دو نسلِ گرفتار شده در منجلابِ سیاهِ سیه‌فکرانِ مذهبی، دستِ‌کم نیاز به یک نسل، یک دوره‌ی نسلی دارد که قطعا در آن روزها جای من خالی خواهد بود، تنها گفتم که قضایا را شکافته و یادآوری کرده باشم راه؛ پُرسنگلاخ اما هموار شدنی‌ست و مهم آن آینده‌ی شیرین است نه بود و نبودِ ما...

(از کتاب: مانیفست، چاپ ۲۰۲۲ سوئد)
#روان‌شید
#مانیفست
#گرد_همایی_شاعران_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
En anteckning av Mohammad Hedayat, poet, forskare och litteraturkritiker:
"Ett Postpaket" är ensamheten och ångesten i vår samtida värld!
www.tgoop.com/ravanshidpoet
Masoud Amini, känd under namnet M. Ravanshid, är en iransk poet, författare, kritiker, målare och skulptör bosatt i Sverige, och räknas som en av de framträdande gestalterna inom samtida exilkonst och -litteratur. Han är en multimedial och mångfacetterad konstnär vars verk suddar ut gränsen mellan poesi och visuell konst. I hans verk möts levda erfarenheter, ett flerskiktat språk och en inre bildvärld som för läsaren in i en rörlig värld av ljud, minnen och rörelse.

"Ett Postpaket" är hans fjortonde diktsamling, utgiven på engelska, och som titeln antyder, ses poesin som ett slags postpaket – inte bara en bärare av budskapet, utan budskapet självt. Dessa dikter rör sig ständigt mellan språk, länder, glömda röster och exilens minne. Formen är fragmentarisk, med referenser till främlingskap, ensamhet och vår tids oro – ibland med bitterhet, ibland med lekfullhet.

I denna samling blir språket inte bara ett uttrycksmedel utan i sig ett ämne för eftertanke. Orden liknar paket utan tydlig adress, ibland stämplade med oläslig text, på väg mot en okänd destination – och det som aldrig öppnas tycks ändå tala. Mellan förtätning och överflöd, tystnad och ljud, stillhet och rörelse, skapas diktens struktur.

I en av samlingens dikter läser vi:

Alltid i hörnet av ett postpaket
finns ett dolt hjärta.

Du ser det inte,
det talar inte –
men det är där.

Ett postpaket som
bär ett hjärta
och tar med sig ett annat...

I denna korta dikt speglas erfarenheten av exil, vilsenhet och en suddig identitet med minimal språklig medel, men på ett kreativt och starkt sätt – en igenkännlig smärta för många migranter, men presenterad i en ny form, med ett sår som fortfarande bränner.
"Ett Postpaket" är inte ett brev till en mottagare – det är själva brevet: oöppnat, kanske utan mottagare, men fullt av ljud. En samling som är enkel men samtidigt komplex och flerdimensionell: personlig och universell, minimalistisk men klangfull. Rösten av en poet som skriver på ett annat språk – men med samma klarhet, samma sårbarhet och samma långvariga törst efter att förstå världen omkring sig.

#ravanshid   #masoudamini   #mohammadhedayat   #روان‌شید   #محمدهدایت   #یک‌بسته‌پستی
یکی از نماینده ها گفت:
ایران پراز هجوم گل ها خواهد شد
ایران به جنگ جهانی سوم می اندیشد
زمین در یکی از حمام های مجلس ایران غرق خواهد شد

کدام کشور است
به هم آغوشی قو های سراسیمه نیاندیشد
این تنها زمزمه باد ها با گیاهان است
این چادر ها اگر به پاریس برسند به ما خیانت خواهند کرد
این طرح چند فوریتی است
دو سوم نماینده ها درگیر اینترنت های خود هستند
یک سوم آن ها در حمام های مجلس روی زمین نشسته اند
خاطرات برخی باید از یادمان برود
برخی مثل سازمان ملل با بال های استخوانی
برخی مثل آستانه نوشیدن یک لیوان آب
برخی مثل ما که با این بوسه ها بیدار نمی شوبم
دو سوم  نماینده ها در حمام گیر افتاده اند
یک سوم آن ها صابون می خواهند
آن ها اعلام کردند
مگر آب ها سفر نمی کنند
مگر این همه گل هجوم می آورد
باید به تصویب برسد
وگرنه باید به لباس های نظامی خیره شد
این طرح قرار بود
این طرح قرار است
این طرح را پس از استحمام به اجرا خواهند گذاشت
بعد از هر غسل
دهان ها از مرغ ها پر می شود
برق ها شرق را از ما می گیرند
و تابوت ها
چه چمنزار های زیبایی خواهند شد


#مراد_قلی_پور
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...

https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
.
#صدروزصدشعر
روز هفتاد و سوم

تهران و بوی ذرّت مکزیکی و غروب
تهران و چند خاطره‌ی افتضاح و خوب
تهران و خطّ متروی تجریش تا جنوب
این شهر خسته را به شما می‌سپارمش

تهرانِ سکته کرده‌ی از هر دو پا فلج
تهرانِ وصله‌پینه شده با خطوط کج
تهرانِ تاهمیشه ترافیک تا کرج
این شهر خسته را به شما می‌سپارمش

من روزهای خونی و پر التهاب را
من سطل‌های سوخته‌ی انقلاب را
بر سنگ‌فرش کهنه بساط کتاب را
بوسیدم و برای شما جا گذاشتم

من خشّ و خشّ‌ِ رفتگر از صبح زود را
سیگار بهمن و ریه‌ی غرق دود را
من هر که عاشقم شده بود و نبود را
بوسیدم و برای شما جا گذاشتم

بلوار پر درخت «ولیعصر» تا «ونک»
نوشابه‌های شیشه‌ای و تخمه و پفک
کابوس‌های هرشبه از درد مشترک
یک روز می‌رسد که فراموش می‌شوند

تنهایی‌ام نشسته میان اتاق ها
بر بیست و هشت سالگی‌ام جای داغ‌ها
گریه نمی‌کنم... همه‌ی اتّفاق‌ها
یک روز می‌رسد که فراموش می‌شوند...
.

فاطمه اختصاری
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
خشمِ گربه

شعر از آخرین دقایقِ رگ‌هایم بجوش
خانه‌ام را بردار و ببر
کوچه‌ام را بردار و ببر
تهرانم را بردار و ببر
ایرانم را بردار و ببر
همه از دهانِ چمدانم بیرون زده‌اند
باید چشم‌های کورم را ببرم
آنها که میزبانِ ساچمه‌های وفادار بودند
چشم محمد روی زمین دست و پا می‌زند
با پلک‌های ممتدش
نیکا رقص‌کنان به بازیگوشی افتاده
نیکا بیا برویم
نمی‌بینی خرمشهر هیچگاه آزاد نشد

و هنوز از دهانِ تهران با نفت‌هایش می‌سوزد
این میز انفجار سرش نمی‌شود
چون زاده‌ی آتش است
و هنوز با کیان روی پیشانیِ مجاهدم رنگین کمان‌ می‌کِشد
اصلا بیا فکر کنیم
به هوا رفته‌ایم
و لایِ دودها به غنی‌سازیِ اجدادمان افتاده‌ایم
مگر می‌شود یک تاریخ را تخلیه کرد؟

و به آن گربه دستورِ موش شدن داد
وقتی موش‌ها پناهگاهِ زیرزمینی دارند
باید گربه‌تر شد
و رویِ پلنگ‌های بیدار شرط‌های دوباره بست
نگفتم وقتِ انقراض سنگرهاست
"و آزادی را انهدامِ خاکریزی باید"
شاید این آخرین شعر باشد
که از دهانِ گربه‌ام بیرون می‌ریزد

نوید دارد افکارم را سر و سامان می‌دهد
تا به همه‌ی طناب‌ها دستبند بزنم
و با خودم به هوا ببرم
و با دست‌های گوهر
با وکالتِ فاطمه
پاستور را به عقدِ طناب‌ها در آورم
ناگهان اوین هلهله می‌کند
می‌پرد به آغوشِ وکیل‌آباد
و سهیل به عربی می‌گوید:
یا امی
یا ارض‌الاجداد

سارینا باید تمام شود
باید جنوبمان به شمال دست می‌داد
باید غربمان به شرق دست می‌داد
حالا که دست‌هایمان خالی‌ست
از اینجای آسمان بگو:
آیا‌ گربه‌مان توانست موش‌ها را ببلعد؟



#صحرا_کلانتری
#خشم_گربه
#جنگ
#تهران
#ایران
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
برای صبحی نو
به مشییا خوشحال
م. روان‌شید
3 تیر 1404

چقدر چلسمه برای روزهای شاد
می‌چسبد
چشم‌های تو
بعد از گریستن در تاریکی _
چقدر بوسه بعد از صدای بمب.

خیالاتِ بی‌تدبیر
همیشه زیبایند.
باید برای صبحی نو
رقصی تازه بیاموزم...

#روان‌شید   #صبحی‌نو

https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
سازمان ملل می‌خواهد
باران بیشتری ببارد تا مرده‌ها جوانه بزنند
مگر که بیوه‌زنان  زمین به دادمان برسند
مگر که دورشان برقصیم حتی اگر صدایی نشنویم
اروپا تصمیم دارد
خانه ای جدید برای خدا بسازد
ستون‌هایش را از استخوان‌های امریکا
پرده‌هایش را از گیسوان بریده خاورمیانه

آژانس بین‌المللی در آخرین روزهایِ
پیش از این که زمین شکافته شود
پیش از این که مستی‌خدا تمام شود
پیش از این که
انسان زودتر از اسب‌ها خریده شود
خاورمیانه می داند
اگر دیر شود
گاوها استخوان‌هایش را خواهند چرید
زمان آن است که مورچه‌ها ما را استفراغ کنند
پیش از آن که
این خانه تمام شود
پس چرا این خانه تمام نمی شود
پس ساز مان‌ها ملی اند و خانه‌ها بین‌المللی
پس نه
این صدای رعد نیست
صدای چکاچک استخوان‌های زندگان است
امریکا مژده باران ندارد
اروپا دعاهایش تمام شده  و مرده‌ها دارند می رویند
زمین
به میدان کلاهک‌های هسته‌ای معروف خواهد شد
سازمان ملل می خواهد
سازمان ملل همیشه خواسته است
روبه روی آسمان برقصد تا این خانه دارد تمام شود.

مراد قلی پور  / چاپ سوئد

https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
لبهام را سه مرتبه بوسید
یعنی سوال کرد چرا جنگ است؟
بوسیدمش
تا گفته باشم اینکه زمین
از دیدگاه بسته ی ما تنگ است
بوسه زبان مشترک ما بود

آهسته رفت سمت سفینه
مثل کسی که خواب بدی دیده
در حال رفتنِ به فضا بود

برداشتم تفنگ قدیمیم را
لبهاش را نشانه گرفتم

فاطمه اختصاری
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
آزادی تلفات دارد...
م. روان‌شید
2 تیر 1404


به دوستی در ایران پیام دادم که اگرچه نمی‌دانم چطور؛ اما مراقبِ خودتان و خانواده باشید لطفا.
برایم نوشت: آزادی تلفات دارد و می‌ارزد...
این پختگی آنقدر برایت دل‌گرم کننده و شگفت‌انگیز بود که نتوانستم ننویسم.
فکر کن همین جمله را اگر کسی مثل من که خارج از ایران است؛ گفته یا نوشته می‌شد، چه سیلی به‌راه می‌افتاد که: جای امن نشسته‌ای مردم را به مقاوت و مبارزه تشویق می‌کنی...
آن‌که نوشت «آزادی تلفات دارد» بدون شک زندگی را دوست دارد، بدون شک برای فرزندِ کوچک‌اش برنامه‌ها دارد، برای آینده...
آری دوست نازنین؛ آزادی تلفات دارد؛ اما بمان تا در آن روزِ زیبا، شادی و خنده‌هایمان را تقسیم کنیم.
#روان‌شید   #آزادی   #جنگ   #آزادی‌تلفات‌دارد



#گرد_همایی_شاعران_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
#اطلاعیه

به زودی...
انتشار فصلنامه بین‌المللی ماه‌گرفتگی
سال سوم/شماره نهم/بهار ۱۴۰۴



فصلنامه‌ بین‌المللی ماه‌گرفتگی در سال سوم فعالیت خود به‌زودی شماره نهم، ویژه‌نامه بهار را منتشر خواهد کرد. این شماره که به‌دلیل شرایط بحرانی کشور با تأخیری ناگزیر همراه شده بود به زودی در دسترس مخاطبان فرهیخته قرار می‌گیرد.

این شماره نتیجه‌ی پایداری و ایمان جمعی‌ است که در میانه‌ی جنگ و آشوب، صدای اندیشه را زنده نگه داشتند.


از تلاش بی‌وقفه‌ و همراهی صبورانه‌ی گروه اجرایی، تیم ویراستاری، هیئت تحریریه و تمامی همیاران گرانقدر صمیمانه سپاسگزاریم.

📘 با ما بمانید؛ انتشار نزدیک است...


دبیرخانه و روابط عمومی
فصلنامه بین‌المللی ماه‌گرفتگی


🔗لینک اطلاعیه در سایت ماه‌گرفتگان


#به_زودی
#سال_سوم
#شماره_نهم
#بهار_۱۴۰۴
#فصلنامه_بین‌المللی_ماه‌گرفتگی
#خانه‌_جهانی‌_ماه‌گرفتگان
#نشر_کتاب_ارزان_سوئد
#کانون_اندیشه_و_قلم


@khaneye_jahani_mahgereftegan
ما جغرافیای خویش‌ایم!
م. روان‌شید
2 تیر 1404

ما از شقیقه‌هایمان آغاز شدیم
پیش از آن‌که شقیقه‌هایمان پدید آید_
و سُرب، میهمان و چهارپایه‌های لق
همیشه میزبانِ ما بود
خواهد بود: همیشه!

ما جغرافیای خویش‌ایم:
هستیم
متحرک و ممنوع.
پیر نمی‌شویم
سینه‌به‌سینه تکثیر
از شقیقه‌هایمان آغاز می‌شود...

#روان‌شید   #ما‌از‌شقیقه‌هایمان

#گرد_همایی_شاعران_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
انقلاب بر وزن افتعال است
آن که منفعل بود گفت:
پس تکلیف ابرهایی که بخارها را به یاد‌ها ندارند چه می شود
تکلیف دهان‌هایی که از نطفه نیستند
تکلیف نطفه‌هایی که از نان نیستند
تکلیف دانه‌هایی که به درختان شباهت ندارند
یکی گفت:
بر وزن اصلاحات است
بر وزن ماهی‌هایی که در غفلت‌های مان همیشه زیر ابر می مانند
یکی گفت:
آیا می تو اند بر وزن  مذهبی باشد که هنوز از دهان ها بیرون نزده است
همه گفتند:
انقلاب بر وزن فراموشی است
برای مومنان ضرر دارد
این قلاب‌ها اما آب‌ها تاریک تر بودند
انقلاب‌ها اما سراغ منکران را گرفتیم
گفتید بر چه وزنیست؟
نه نیازی به زحمت شماهاتران نیست
ما انجام‌های مان را بر سنگ‌های تان می کوبیم

ای ماهای انجماد های اینقلاب‌ها
ای شما های مرگ‌ها پیش دوستان و شان
ای آن هاهای پخته‌ها با آفت آب‌ها و سایه‌ها
ای اوهانمایانِ با دست های سفید‌ها
ای اهل هم وزن‌های انقلاب‌های بهشت‌ها  که با حادثه ای کوچک متفرق می شوید
ای خارکن‌های خشک‌ها تر
ای خاربن‌های سبزها سرترین

ای اگر بر وزن کهنه‌ها یا ای اگر بر وزن مومنان
  زشتی‌ها حریفان خوبی هستند
نان‌ها زنده اند تا حریف این قلاب‌ها شوند

ترین درست  این  که بگوییمند:
آن قلاب‌ها بر وزن انفعال‌ها بودند



#مراد_قلی_پور
از کتاب:
بادها سگ‌هایی اهلی اند/ نشر ارزان سوئد
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...

https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
☑️

#اروپا_امریکا_و...



مربعی که از مکعب بیرون زد عاشق بود
در دور دایرگی به در و دیوار که می‌کوبید
خون از گوشه‌هاش می‌ریخت و می‌خندید

بیا برویم
بیا برویم به کوچه های برگردیم

بیا برگردیم
بیا برگردم از کوچه‌ های برویم

از خود بیرون زدن
مثل شعری که بیرون می‌زند از نه توت

این گوشه از خواهشم باید دارد
این گوشه ایوانی خنک
با دو صندلی راحت
تختی با پشه‌بند
گلدان‌های چیده‌ی شمعدانی
سبدی پر از دانه برای کبوترهای پا سپیدت
آن طرف تماشا ابابیل و افرا
پیرهن بلند حریرت این جا
بی‌تن شیشه‌ها را می‌کوبد
بال‌های سپیدت پرکم خاموش
درهای گنگ هوا هوا نیست
این خالی‌ها برای تو عمری
به آینه نشسته
اقانیم مرا بی‌حضور
به اشهاد می‌برد
و چشم‌های پرم
آینه‌ی بلندی از حیرانی زیبایت


#زیبا_کرباسی

#گرد_همایی_شاعران_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...

https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
2025/07/07 22:52:16
Back to Top
HTML Embed Code: