قَتیلُ الاَشقیا
. میرفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فَرَس رسید و دهان مرا گرفت.. #عموبهفریادمبرس @gharib128
صبح پایش رکاب را پس زد
عصر قدش چو قد آقا شد
عصر قدش چو قد آقا شد
قَتیلُ الاَشقیا
. در کربلا علی دگر ره به باب بست بیچاره مادرش چه امیدی به آب بست ... بیچاره رباب ... @gharib128
یا رب مریز تو دل امّیدوار را ...
.
سرنوشت ما گره خورده به اَبروی کسی
که به نامِ نامیِ او روز تاسوعا رسید ..
#صلیاللهعلیکیاقمربنیهاشم
@gharib128
سرنوشت ما گره خورده به اَبروی کسی
که به نامِ نامیِ او روز تاسوعا رسید ..
#صلیاللهعلیکیاقمربنیهاشم
@gharib128
.
یکی از میان لشکر فریاد زد :
چشمهایش را بزنید
تا راه خیمه ها را گم کند ..
چه به سرت آمده ابالفضلم 💔
یکی از میان لشکر فریاد زد :
چشمهایش را بزنید
تا راه خیمه ها را گم کند ..
چه به سرت آمده ابالفضلم 💔
Forwarded from قَتیلُ الاَشقیا
وَ لَعَنَ اللَّهُ
مَنْ حَالَ بَيْنَكَ
وَ بَيْنَ مَاءِ الْفُرَاتِ ...
خدا لعنت كند
كسی را كه بين تـو
و آب فـرات مـانـع شـد ...
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس🖤
مَنْ حَالَ بَيْنَكَ
وَ بَيْنَ مَاءِ الْفُرَاتِ ...
خدا لعنت كند
كسی را كه بين تـو
و آب فـرات مـانـع شـد ...
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس🖤
قَتیلُ الاَشقیا
تیر باران تو با همه فرق داشت... تو را به مشک بستند ... #فنعم_الاخ_المواسي_عباس🖤
.
یک تیر را نَراندهام از دستوبالِ خویش
من سِلک خویش را به مدارا گذاشتم
تر شد لبم ز مشک و الّا به جان تو
من داغِ بوسه بر لبِ دریا گذاشتم....
#یاأخا
یک تیر را نَراندهام از دستوبالِ خویش
من سِلک خویش را به مدارا گذاشتم
تر شد لبم ز مشک و الّا به جان تو
من داغِ بوسه بر لبِ دریا گذاشتم....
#یاأخا