Telegram Web
خلق به هر کار و من برسر سودای خویش
در هوسی هر کسی من به تمنای خویش

گوید همسایه ام هر شبت، این ناله چیست؟
مویه خود می کنم بر تن تنهای خویش

سینه با تاباک و من بنگرم از بیم جان
چند عقوبت کنم بر دل شیدای خویش

من چو نمی بینمت، لطف کن ار گه گهی
من نه همه جای خود بلکه همه جای خویش

حسن فروشی به دل، ناله فروشی به جان
سهل چنین هم مکن قیمت کالای خویش

در دل تنگم همی جز تو نگنجد کسی
کرته ازین به مخواه چست به بالای خویش

پا چو به کویت نهم غیرت کوی ترا
سرمه دیده کنم خاک کف پای خویش

من چو ز اندوه عشق جان نبرم، لیک تو
خال ملامت منه بر رخ زیبای خویش

در حق خسرو فتد، هیچ، که ضایع کنی
رحمت امروز خود از پی فردای خویش

#امیر_خسرو_دهلوی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- شمارهٔ ۱۱۷۲

@ghaz2020
👍64
ساده لوحی که شکایت کند از قسمت خویش
می کشد تیغ به سیمای ولی نعمت خویش

حسن از پاکی دامن نفس خوش نکشید
غنچه پیوسته به زندان بود از عصمت خویش

سرو و شمشاد و صنوبر همه برخاک افتند
هرکجا قامت او جلوه دهد رایت خویش

گر چه شد صورت دیوار زخشکی زاهد
به تماشای تو بیرون دود از خلوت خویش

چه خبر داشته باشم ز عزیزان دگر؟
من که از خود نگرفتم خبرازوحشت خویش

خواب خرگوش به مهلت رم آهو گردید
چشم نرم تو پشیمان نشد از غفلت خویش

تا از آب گهرم خاک نگردد سیراب
نیست ممکن که تسلی شوم ازهمت خویش

زین چه حاصل که گناهان مرابخشیدند ؟
من که درآتش سوزنده ام از خجلت خویش

گر چه از سایه من روی زمین آسوده است
چون همانیست مرا بهره ای ازدولت خویش

درد کم قیمتی از درد شکستن بیش است
به که برسنگ زنم گوهر بی قیمت خویش

راه خوابیده به فریاد جرس شد بیدار
هست برکوه همان پشت تو ازغفلت خویش

گر چه غایب ز نظرها شده ام چون عنقا
کره قاف است همان بردلم از شهرت خویش

تا خراشیدن دل هست میسر صائب
چه خیال است که از دست دهم فرصت خویش

#صائب_تبریزی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۴۹۹۱

@ghaz2020
👍64👏2
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم

ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم

لااله اندر پی الالله است
همچو لا ما هم به الا می رویم

قل تعالوا آیتیست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم

کشتی نوحیم در طوفان روح
لاجرم بی‌دست و بی‌پا می رویم

همچو موج از خود برآوردیم سر
باز هم در خود تماشا می رویم

راه حق تنگ است چون سم الخیاط
ما مثال رشته یکتا می رویم

هین ز همراهان و منزل یاد کن
پس بدانک هر دمی ما می رویم

خوانده‌ای انا الیه راجعون
تا بدانی که کجاها می رویم

اختر ما نیست در دور قمر
لاجرم فوق ثریا می رویم

همت عالی است در سرهای ما
از علی تا رب اعلا می رویم

رو ز خرمنگاه ما ای کورموش
گر نه کوری بین که بینا می رویم

ای سخن خاموش کن با ما میا
بین که ما از رشک بی‌ما می رویم

ای که هستی ما ره را مبند
ما به کوه قاف و عنقا می رویم

#مولانا
- دیوان شمس
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۶۷۴

@ghaz2020
👍116👏3
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد

وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد

عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد

وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی‌گیرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد

#سعدی
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش حضرت رسول (ص)

🌸درود یاران عید سعید مبعث پیامبر مهربانی، حضرت محمد مصطفی (ص) بر شـما و خانواده محترمتان مبارک🌸
 

@ghaz2020
12👍6👏1😢1
چون برون آورم ازجیب سر خجلت خویش؟
که ز عصیان خجلم بیش من از طاعت خویش

آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش
آه اگر در دل عاشق نگرد صورت خویش

بر غزالان چه کنم دامن صحرا را تنگ ؟
من که در خانه بیابانیم از وحشت خویش

فرصت از خنده برق است سبک جولانتر
مده از دست چو کوته نظران فرصت خویش

حرف سایل اگر ازآب گهر سبز کنم
غوطه در بحر زنم از عرق خجلت خویش

چشم سیری ز طعام است ترا، زین غافل
که به اطعام توان سیر شد از نعمت خویش

نشود شسته رخ سایلش از گرد سؤال
هرکریمی که نگردد خجل از همت خویش

یوسف آنجا که به سیم و زر قلب است گران
چه بر آرم ز صدف گوهر بی قیمت خویش؟

گذرد جنت اگر از در ویرانه من
نیست ممکن که برون پانهم ازخلوت خویش

گر چه باشد دهن تیغ لب جام، مرا
همچنان خون خورم از جرأت بی غیرت خویش

من که پشتم خم ازین بار گران گردیده است
چون گرانبار کنم پشت کس ازمنت خویش ؟

حاصل من چو مه نو ز کمانخانه چرخ
تیرباران اشارت بود از شهرت خویش

زان سیاه است رخ ماه که چون لاغر شد
می کشد تیغ به سیمای ولی نعمت خویش

چشم من نیست به آسودگی خود صائب
هست در راحت احباب مرا راحت خویش

#صائب_تبریزی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۴۹۹۰

@ghaz2020
7👍3👏1
یک نفس فارغ ز وسواس تمنا نیستی
از پریشان خاطری یک لحظه یک جا نیستی

فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال و تو
پیر گشتی و همان در فکر فردا نیستی

گر چه شد محتاج عینک دیده بی شرم تو
همچنان چون کودکان سیر از تماشا نیستی

می کند از هر سر مویت سفیدی راه مرگ
در چنین وقتی به فکر زاد عقبی نیستی

از ندامت برنیاری آه سردی از جگر
هیچ در فکر رسن در چاه دنیا نیستی

از جمال حور مردان چشم پوشیدند و تو
از عجوز دهر یک ساعت شکیبا نیستی

در مبند این خانه تاریک را یکبارگی
چشم عبرت باز کن از دل چو بینا نیستی

گرچه تیرت با کمان از قد خم پیوسته شد
هیچ در فکر سفر از دار دنیا نیستی

گر چه دندان را ز نعمت های شیرین باختی
جز به حرف شکوه های تلخ گویا نیستی

خامشی را از خدا خواهند دانایان و تو
خون خود را می خوری یک دم چو گویا نیستی

خواب سنگین تو صائب کم ز کوه قاف نیست
گرچه از عزلت گزینان همچو عنقا نیستی

#صائب_تبریزی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۶۶۶۴

@ghaz2020
6👍4👏2🔥1
هر کجاگیری گلی در آب معمار خودی
کار هر کس را دهی انجام در کار خودی

سرسری مگذر ز تعمیر دل بیچارگان
کار محکم کن که در تعمیر دیوار خودی

هر چه از دلها کنی تعمیر پشتیبان توست
سعی در آبادی دل کن چو معمار خودی

پرده پوشی پرده بر افعال خود پوشیدن است
عیب هر کس را کنی پوشیده ستار خودی

هر که را از پا درآری پا به بخت خود زنی
جانب هر کس نگه داری نگهدار خودی

در گلستان رضا غیر از گل بی خار نیست
تو ز خود داری همیشه زخمی خار خودی

حق پرستی چیست، از بایست خود برخاستن
تا خدا را بهر خود خواهی پرستار خودی

دردهای عارضی را می کند درمان طبیب
با تو چون عیسی برآید چون تو بیمار خودی؟

تخم نار و نور با خود می بری زین خاکدان
در بهشت و دوزخ از گفتار و کردار خودی

نیست در آیینه دل هیچ کس را جز تو راه
از که می نالی تو تردامن چو زنگار خودی؟

از لحد خاک شکم پرور دهان وا کرده است
تو ز غفلت همچنان در بند پروار خودی

در دل توست آنچه می جویی به صد شمع و چراغ
ماه کنعانی ولی غافل ز رخسار خودی

فکر ایام زمستان می کنی در نوبهار
اینقدر غافل چرا از آخر کار خودی؟

دشته تا دارد گره از چشم سوزن نگذرد
نگذری تا ز سر خود عقده کار خودی

عارفان سر در کنار مطربان افکنده اند
تو ز بی مغزی همان در بند دستار خودی

نشکنی تا جنس مردم را، نگردی مشتری
خویش را بشکن اگر صائب خریدار خودی

#صائب_تبریزی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۶۶۶۸

@ghaz2020
8👍5👏4
نعمت الله است دائم با خدا
نعمت از الله کی باشد جدا

در دل و دیده ندیدم جز یکی
گر چه گردیدم بسی در دو سرا

میل ساحل کی کند بحری چو شد
غرقه در دریای بی پایان ما

ما نوا از بینوائی یافتیم
گر نوا جوئی بجو از بینوا

از خدا بیگانه ای دیدیم نه
هر که باشد هست با او آشنا

سروری خواهی برآ بر دار عشق
کز سر دار فنا یابی بقا

سید سرمست اگر جوئی حریف
خیز مستانه به میخانه درآ

#شاه_نعمت_الله_ولی
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۲

@ghaz2020
8👏2👍1
فقر ما خوشتر ز ملک پادشا
ما و درویشی و درویشی ما

فقر سلطانی است ، سلطانی است فقر
پادشه درویش و درویش پادشا

بینوائی ما و ذوق نیستی
باز پرس از عاشقان بینوا

عاشق و مستیم در کوی مغان
دنیی و عقبی کجا و ما کجا

بیخودم من بیخودم من بیخودم
با خدایم با خدایم با خدا

جام دُرد درد او درمان دل
نوش کن جامی که تا یابی دوا

نعمت‌الله مست و می نوشد مدام
در خرابات فنا جام بقا

#شاه_نعمت_الله_ولی
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۹

@ghaz2020
6👍4👏2🔥1
دُرد درد دل بود درمان ما
خوش بود دردی چنین با جان ما

عشق او بحریست ما غرقه در او
گو درآ در بحر بی پایان ما

ای که گوئی جان به جانان می دهم
جان چه باشد پیش آن جانان ما

مجلس عشقست و ما مست و خراب
سر خوشند از ذوق ما رندان ما

عشق او گنجی و دل ویرانه ای
گنج او جو در دل ویران ما

دل ببر از جان شیرین می برد
صد هزاران منتش بر جان ما

دوستدار نعمت الله خودیم
نعمت الله باشد از یاران ما

#شاه_نعمت_الله_ولی
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۳۳

@ghaz2020
👍86
Forwarded from لیست چاووش️

🏜 80 سال موسیقی پاپ و سنتی ایران
     ☀️ فول‌ آلبوم خوانندگان قدیمی ☟︎︎︎ ☟︎︎︎
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ


🏜 آهنـگ‌های لری و بختیـاری
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ هزاران آلبوم قدیمی با کیفیت۳۲۰
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 مازنـدرانـی‌ها
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ کلیپ نوستالژیک TOP MUSIC
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 همایون شـجریان؛ آرشیو آثار
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ جملاتی که میخکوبـتان میکند!
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 پاتـوق یادش‌‌ بخیـری‌ها !!
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ اسـتوری قشــنگ
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 تاریــخ ممنـوعه !!!
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ ریمیکس‌های شـاد قدیمی
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 کانال « باغ موسـیقی »
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ کافـه درخواسـت رمان
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 حافـظ، فروغ، مـولانا، خیام
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ نگاهی " ســبز " به زنـدگی
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 غزل" غزل" غزل" غزل"
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ کتابخانه ممنـوعه تلگرام !!
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 گلچین موسیقی «ایرانی و محلی»
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ تاریخ بدون سانسـور !!!
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 هزار پنـد مولانا با معانی اشعار
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ متن‌هایی که با طلا باید نوشت
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 آثار « علیرضـا قربانـی »
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ گـلچین آهنگـهای شاد ۱۴۰۳
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 دلکش، الهه، مرضیه، پوران، پریسا
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ آقـای تاریـخ (تاریخ، تفکر، آگاهی)
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
🏜 10000 آهنگـ زمان شاهنشاهی
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
☀️ آرشیو کامل آثار «مـعیـن»
● ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟ ⃟⃟ ⃟ ⃟━● 𝕁𝕆𝕀ℕ
👍5
فصل برداشت غم از ثمر کال من است
الف قامت تو از قد چون دال من است

چِقَدَر سنگ زدن در دل مرداب به ماه
حال مهتاب در این غمکده چون حال من است

زندگی دست خودم نیست که مردن باشد
این چنین سوختن و ساختن اقبال من است

من پِیِ زندگیم ، مرگ ولی با دل خون
کوچه کوچه همه ی شهر به دنبال من است

مثل پیراهن یوسف شده رسوایی من
هر کجا پیرُهَنی پاره شده مال من است

نزنم سر به قفس ، چون نرسم گلزاری
خواندن کنج قفس در دل هر فال من است

تا قفس هست و اسیری بنویسم چو اسیر
هر کجا تیر خُورَد بال کسی بال من است

بوی آتش اگر از هر غزلم می آید
لاشه ی سوخته ی خرمن آمال من است

#سجاد_احمدیان

@ghaz2020
6👍3👏3
Instagram.com/reza.firouzi9

https://www.instagram.com/reza.firouzi9/?utm_source=qr&igsh=cWFpdGc1bWVvN29w

پیج اینستا گرامی ما
🌸👆
یک آموزگار ناپخته می تواند سالها شاگردان خود را گمراه و سرگردان کند.
1👍1
چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم من دوست می‌بینم به دوست

رند مست از گفت و گو ایمن بود
هر که مخمور است او در گفتگوست

عشق را با رنگ و بوئی کار نیست
عقل دایم در هوای رنگ و بوست

صد هزار آئینه گر بینم به چشم
در همه آئینه‌ ها چشمم بر اوست

موج در دریا روان گردد مدام
آب جوید همچو ما در جستجوست

هیچ بد خود دیدهٔ سید ندید
آفرین بر دیدهٔ بینای اوست

#شاه_نعمت_الله_ولی
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۴۴

@ghaz2020
3👍3👏1
ز بعد وقت نومیدی امیدیست
به زیر کوری اندر سینه دیدیست

نبینی نور چون دانی تو کوری
سیه نادیده کی داند سپیدیست

قرین صد هزاران نقش و معنی
نهان تصریف سلطان وحیدیست

که جنباننده این نقش و معنی‌ست
چو بادی رقص‌های شاخ بیدیست

مشو نومید از دشنام دلدار
که بعد رنج روزه روز عیدیست

که یبقی الحب ما بقی العتاب
که هر نقصی کشاننده مزیدیست

رها کن گفت به از گفت یابی
یقین هر حادثی را خود ندیدیست

#مولانا
- دیوان شمس
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۳۵۰

@ghaz2020
4👍4
جام گیتی نماست این دل ما
خلوت کبریاست این دل ما

در دل ما جز او نمی گنجد
روز و شب با خداست این دل ما

کُنج دل گنجخانهٔ شاه است
مخزن پادشاست این دل ما

ما و دل هر دو خواجه تاشانیم
یار همدرد ماست این دل ما

دردمندیم و درد می نوشیم
دُرد دردش دواست این دل ما

در خرابات عشق دل گم شد
تو چه دانی کجاست این دل ما

نعمت الله از دل ما جو
که بدو آشناست این دل ما

#شاه_نعمت_الله_ولی
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۴۸

@ghaz2020
👍5👏43
فقیران را به چوب منع از درگاه خود راندن
به شمع دولت بیدار باشد دامن افشاندن

مگردان روی گرم از دوستان تا دولتی داری
که از یک شمع روشن می توان صد شمع گیراندن

به خاموشی ز زخم خصم بد گوهر مشو ایمن
که آب تیغ طوفان می کند در وقت خواباندن

دهد هر کس به ریزش دست خود در زندگی عادت
به نقد جان به آسانی تواند دست افشاندن

بپوشان دیده از خود، در حریم وصل محرم شو
که با دریا یکی گردد حباب از چشم پوشاندن

ز دل زنگار غفلت می زداید صحبت پاکان
که در گوهر نگردد سبز، رنگ آب از ماندن

دل بی تاب دارد دور باش خانه زاد از خود
مروت نیست ما را چون سپند از بزم خود راندن

لطیف افتاده است از بس که آن سیمین بدن صائب
خط نارسته را زان صفحه رومی توان خواندن

#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۶۲۰۵

@ghaz2020
👍62👏1
با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست
دستگاه صبر و پایاب شکیباییم نیست

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست

مرد گستاخی نیم تا جان در آغوشت کشم
بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست

بر گلت آشفته‌ام بگذار تا در باغ وصل
زاغ بانگی می‌کنم چون بلبل آواییم نیست

تا مصور گشت در چشمم خیال روی دوست
چشم خودبینی ندارم روی خودراییم نیست

درد دوری می‌کشم گر چه خراب افتاده‌ام
بار جورت می‌برم گر چه تواناییم نیست

طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد
من که را جویم که چون تو طبع هرجاییم نیست

سعدی آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع
با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست

#سعدی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۲۱

@ghaz2020
5👍1🔥1👏1
شب که در حلقهٔ ما زلف دل آرام نبود
تا به نزدیک سحر هیچ دل آرام نبود

حلقهٔ دام نجات است خم طرهٔ دوست
وای بر حالت مرغی که در این دام نبود

جز بدان آهوی وحشی که به من رام نگشت
دل وحشت‌زده با هیچ کسم رام نبود

یار در کشتن من این همه انکار نداشت
گر در این کار مرا غایت ابرام نبود

منت پیک صبا را نکشیدم در عشق
که میان من او حاجت پیغام نبود

من از انجام جهان واقفم از دولت جام
که به جز جام کسی واقف از انجام نبود

می خور ای خواجه که زیر فلک مینایی
خون دل خورد حریفی که می آشام نبود

خم فرح‌بخش نمی‌گشت اگر باده نداشت
جم سرانجام نمی‌جست اگر جام نبود

چشم بد دور که در چشمهٔ نوش ساقی
نشه‌ای بود که در بادهٔ گلفام نبود

مایل گوشه‌ة ابروی تو بودم وقتی
که نشان از مه نو بر لب این بام نبود

جلوه‌گر حسن تو از عشق من آمد آری
صبح معلوم نمی‌گشت اگر شام نبود

فتنه در شهر ز هر گوشه نمی‌شد پیدا
چشم فتان تو گر فتنهٔ ایام نبود

کفر زلف تو گرفتی همه عالم را
ناصرالدین شاه اگر خسرو اسلام نبود

آن خدیوی که فروغی خبر شاهی او
داد آن روز که از خاتم جم نام نبود

#فروغی_بسطامی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۲۵۲

@ghaz2020
4👍3👏3
سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز
عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز

خانه خویش آمدی خوش اندرآ شاد آمدی
از در دل اندرآ تا پیشگاه جان بتاز

ذره ذره از وجودم عاشق خورشید توست
هین که با خورشید دارد ذره‌ها کار دراز

پیش روزن ذره‌ها بین خوش معلق می‌زنند
هر که را خورشید شد قبله چنین باشد نماز

در سماع آفتاب این ذره‌ها چون صوفیان
کس نداند بر چه قولی بر چه ضربی بر چه ساز

اندرون هر دلی خود نغمه و ضربی دگر
پای کوبان آشکار و مطربان پنهان چو راز

برتر از جمله سماع ما بود در اندرون
جزوهای ما در او رقصان به صد گون عز و ناز

شمس تبریزی تویی سلطان سلطانان جان
چون تو محمودی نیامد همچو من دیگر ایاز

#مولانا
- دیوان شمس
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۱۹۵

@ghaz2020
👍64👏3
2025/07/14 01:59:48
Back to Top
HTML Embed Code: