Telegram Web
Forwarded from غلوپژوهی
▪️عزاداری پس از عاشورا
نقد دیدگاه سید بن طاووس

سید بن طاووس می‌گوید «ما تا عصر عاشورا عزاداری می‌کنیم، از آن به بعد شادیم، چون مطابق آیه «فرحین بما...» (آل عمران: ۱۷۰) شهدا شادمانند، ما هم باید از حالت عزا بیرون بیاییم.»

تفصیل سخن او چنین است:
«أول العشر كان الحزن خوفا مما جرت الحال عليه فلما قتل ص دخل تحت قول الله تعالى وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‏
فلما صاروا فرحين بسعادة الشهادة وجب المشاركة لهم في السرور بعد القتل لتظفرهم بالسعادة فإن قيل فعلام تجددون قراءة المقتل و الحزن كل عام فأقول لأن قراءته هو عرض قصة القتل على عدل الله جل جلاله ليأخذ بثاره كما وعد من العدل و أما تجدد الحزن كل عشر و الشهداء صاروا مسرورين فلأنه مواساة لهم في أيام العشر حيث كانوا فيها ممتحنين ففي كل سنة ينبغي لأهل الوفاء أن يكونوا وقت الحزن محزونين و وقت السرور مسرورين.» (إقبال الأعمال، ج‏2، ص584)

🔺فرمایش ایشان در خور نقدهایی است:
اول اینکه این تفصیل میان قبل و بعد ظهر عاشورا وجه روشنی ندارد؛ زیرا به هر حال پس از سال 61، چه قبل و چه بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت امام است، و از این جهت فرق خاصی در میان نیست.
دوم، عزای ما بر مظلومیت اهل بیت ع است. به خاطر جنایات دشمنان و اسارت و غربت خاندان امام است. به خاطر ضرورت تأکید بر انحراف جامعه در آن دوران است. هم تسلی شیعیان است و هم بزرگ‌داشت خاندان اهل بیت ع و هم موجب تحکیم مودت به ایشان و... در این راستا در سالگردها ساعت قبل و بعد از شهادت چه فرقی می‌کند؟ خوشحالی شهدا به خاطر مواهب الهی (فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) منافاتی با سوگواری بازماندگان بر از دست‌دادن ایشان و مظلومیت آنان ندارد‌.
سوم، در همان حکمت عزا در کلام سید هم اگر «ليأخذ بثاره كما وعد من العدل» چه فرقی میان قبل و بعد است؟ و اگر استناد به سیره است، که در سیره شاهد روشنی بر شادی پس از عاشورا نیست. آن‌چه در روایات است، حزن در محرم است، حزن با یادکرد از سید الشهداء است. یا مثلاً چرا پس از وصال شهادت، در روایات بسیاری دربارۀ ملائکه آمده است: «وَكَّلَ اللَّهُ تَعَالَى بِالْحُسَيْنِ ع سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ كُلَّ يَوْمٍ شُعْثاً غُبْراً مُنْذُ يَوْمٍ قُتِلَ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ يَعْنِي بِذَلِكَ قِيَامَ الْقَائِمِ ع.» (کامل الزیارات، ص85-86، 109، 115، 119، 121 به اسناد متعدد)

شاید هم دلیل سهو سید امثال روایات زیر باشد:
«إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ إِنَّمَا نَجْزَعُ قَبْلَ الْمُصِيبَةِ، فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُ اللَّهِ رَضِينَا بِقَضَائِهِ، وَ سَلَّمْنَا لِأَمْرِه‏» (نک.: وسائل الشيعة، ج‏3، ص275-277).
اگر سیاق روایات این باب دیده شود، به نظر می‌آید در فضای مصائب عمومی باشد. مانند اینکه کسی بیمار است و انسان پیش از مرگ مکرر دعا و جزع برای شفای او دارد، ولی وقتی که در گذشت، به قضای خدا رضایت می‌دهند. بحث جنایات کربلا و حتی برخی جنایات دیگر جنبه‌های بسیار گسترده‌ای دارند. ضمن اینکه حتی در قضیه سید الشهداء ع هم اهل بیت ع تسلیم امر بودند. ولی عزا و حزن پس از شهادت سر جای خودش بود.
@gholow2
وثائق عن حقيقة الوهابية

تهتمُّ هذه المدوَّنةُ بنشرِ الحقائق العلميّة الموثَّقة في القضايا العقائديّة والتاريخيّة والفقهيّة وفقاً لمصادر التراث السنيّ والسلفيّ؛ لبيان أحقيّة مذهب أهل البيت (ع).

الرابط: https://www.tgoop.com/antiwahabism

@gholow2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شجاعی (۵)

⚠️ شیخ مفید رحمه الله کجا چنین مطلبی از امام عصر عجّل الله فرجه نقل نموده؟!

▪️ایشان روی تمام هم‌مسلکان خود را سیاه‌تر نموده، و نمی‌دانم چرا به چنین افراد معلوم‌الحالی اجازه فعالیّت داده می‌شود!!!!

جالب اینکه مطالب سست و کذب و خواب و حکایت و داستان (که اسمش را منبر گذاشته) را با ساز و نوا بزَک می‌کند تا شاید عوام را بفریبد و احساساتشان تحریک شود و بگویند عجب مطلبی گفت!

@Bandani1
معنای «صاحب زمان»

کلماتِ «امام زمان»، «صاحب زمان» و «ولی عصر» اصطلاحات ساده‌ای هستند که نیاز چندانی به توضیح آن‌ها احساس نمی‌شود. با این حال بارها دیده‌ شده که برخی اهل علم در فهم این واژگان ساده درمانده‌اند و آن‌ها را با تحلیل‌های عجیب و غریب فلسفی درباره «زمان» گره زده‌اند! مثلاً در یک سخنرانی قدیمی آمده است:

«اگر درباره اضافه شدن کلمه صاحب و امام به زمان اندیشه کنید و در این که آن حضرت جلوی زمان و پیش زمان است و زمان، پشت سر او است فکر کنید، تمام و کمال معرفت را نسبت به حضرت حجت علیه السلام پیدا می‌کنید ... وجود او مسیطر بر زمان است. این جا است که باید فکر کرد چنین وجود مسیطر بر زمانی که زمان نتواند در او تأثیر کند احاطه وجودی‌اش تا چه پایه است ... انسان بعد از عصر است، اما امام زمان قبل از عصر است. مقام آن حضرت قبل‌العصری است ... او ولایت دارد بر عصر و مقدم است بر عصر و عصر مقدم است بر انسان ... اگر معنای کلمه امام زمان فهمیده شود، قهراً معلوم میشود که آن حضرت، هم مقدم بر زمانیات است و هم مقدم بر زمان. و امامت زمان ممکن نیست مگر آن که به سرحد تجردی برسد که بتواند تمام زمان را امامت کند و آن چه همه فحول بشر را گیج کرده این است که او به مرحله تجردی است که تمام زمان را امامت می‌کند ...»

در جای خود توضیح داده شده که هر چه جز خداوند، حادث و زمانی است و سیطره بر زمان برای موجود حادث مخلوق بی‌معنا است؛ لذا اشکالات و تناقضات بسیاری گریبان‌گیر این اظهارات است که محل بحث ما نیست. آن چه مورد توجه ما است، معنای ساده این کلمات است که به دور از این گونه پیچیدگی‌ها است.

امامیه معتقدند که در هر «زمان» امامی از جانب خداوند تعیین شده است. وقتی می‌گوییم: «امام زمان» یعنی امام این زمان؛ همان طور که گفته می‌شود «رئیس جمهور وقت» یا «پادشاه زمان». به همین سادگی!

چنان که آمده است: «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ ...» (الكافي، ج‏۱، ص۱۸۰) «مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (كمال الدين، ج‏۲، ص۴۰۹).

چنان که «صاحب الزمان» نیز معنایی جز «صاحب زماننا» (تحف العقول، ص۴۹۰؛ کمال الدین، ج۱، ص۱۷، ۲۰، ۲۲، ۲۶؛ کنز الفوائد، ج۲، ص۱۱۵) یا «صاحب هذا الزمان» (الغيبة للنعماني، ص۱۹۶) ندارد.

لذا در گفتگوها به تناسب، به صورت «صاحب زمانکم» یا «صاحب زمانک» یا «صاحب زمانه» نیز به کار رفته است (كمال الدين، ج‏۱، ص۲۰؛ ج‏۲، ص۴۶۶، ۴۷۲؛ دلائل الإمامة، ص۵۴۵؛ الغيبة للطوسي، ص۲۵۷، ۲۶۲؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص۱۰۲).

اصطلاح صاحب الزمان گر چه ظاهراً در عصر غیبت متداول شده است، اما با توجه به معنای عامی که ذکر شد، گاهی ناظر به حجت‌های پیشین نیز به کار رفته است: «... و قد وعظه صاحب‏ زمانه‏ أخوه أبو جعفر محمّد بن علي عليه السّلام ...» (شرح الأخبار، ج‏۲، ص۴۹۶). «و روي أن الوصي الذي كان هو صاحب‏ الزمان‏ في ذلك الوقت هو أبي [۱]» (اثبات الوصية، ص۱۱۳).

..............
[۱] «أبي» اسم شخص است.

@Gholow2
روایات موهم اهانت زراره به امام ع (4)

شاهکار دیگر غالی!

علامه مجلسی می‌گوید: فلا يرد ما ذكر… یعنی این قدح بر زراره وارد نیست؛ اما غالی _به دروغ یا به علت نفهمیدن جملات ساده عربی_ برعکس، این قدح را به علامه مجلسی نسبت داده است! در حالی که علامه از زراره دفاع کرده است.

ضمناً سؤال زرارة از دلیل حکم، تفقه است نه بی‌ادبی؛ بلکه توصیه خود امام است:

علي بن إبراهيم [عن أبيه] عن محمد بن عيسى عن يونس و عدة من أصحابنا عن أحمد بن أبي عبد الله عن أبيه جميعا عن يونس عن عبد الله بن سنان و ابن مسكان عن أبي الجارود قال قال أبو جعفر ع إذا حَدَّثتُكُم بِشَيءٍ فَاسأَلُونِي عَن كِتاب اللّه ثُمَّ قَالَ فِي حَدِيثهِ إِنَّ اللّهَ نَهَى عَنِ القيلِ وَ الْقال وَ فَسادِ الْمال وَ كَثرَةِ السُّؤالِ فَقالوا يَا ابنَ رَسولِ اللَّهِ وَ أَينَ هَذا مِن كِتَاب اللَّهِ قَال إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتابِه لا خَيرَ فِي كَثِيرٍ مِن نَجواهُمْ‌ الْآيَةَ وَ قَالَ‌ وَ لا تُؤتوا السُّفَهاءَ أَموالكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّه لَكم قياماً وَ قالَ‌ لا تَسئَلُوا عَن أَشياءَ إِن تُبدَ لَكُم تَسُؤْكُم (الكافي، ج۵، ص۳۰۰).

#غویلی
@Gholow2
MKAK_Volume 4_Issue 2_Pages 57-80.pdf
1 MB
اعتبارسنجی حدیث عنوان بصری

سید جمال حسینی
علی عادل زاده

چکیده
حدیث عنوان بصری در سده‌های اخیر شهرت یافته و در عرفان و اخلاق مورد توجّه قرار گرفته است. این حدیث نخستین بار در قرن ششم هجری قمری در مشکاة الأنوار علی بن حسن طبرسی و سپس در آثار شهید اول و شهید ثانی به صورت مرسل روایت شده است. عنوان بصری به کلّی، ناشناس است و حتّی نام‌گذاری به «عنوان» در تاریخ عرب و اسلام، نادر است. در متن روایت عنوان بصری، عناصرِ تاریخی اندکی دیده می‌شود؛ با این وجود، همین اطلاعات اندک نیز با دانسته‌های تاریخی مانند طبقه، محل زندگی و جایگاه امام صادق ع سازگار نیست. برخی فقراتِ حدیث، در منابع متقدّم‌تر به افراد دیگری نسبت داده شده است. وجود اصطلاحات متأخّر، استناد به روایتی نبوی که در بوم حدیثی مدینه شناخته‌شده نبوده است، وجود الفاظ، اصطلاحات، مضامین و قالب‌های صوفیانه از دیگر مشکلاتی است که اصالتِ حدیث را تضعیف می‌کند. با نظر به مجموع شواهد سندی و متنی، اعتبار حدیث و صدور آن از امام صادق ع قابل دفاع نیست و به احتمال زیاد ریشه در فضایی صوفیانه دارد.

@Gholow2
Forwarded from میراث امامان (امیرحسن خوروش)
MAAREF_Volume 1_Issue 1_Pages 51-84.pdf
8.5 MB
بازخوانی اتّهام به غلو احمد بن محمّد سیّاری؛ با نگاه به میراث روایی او
✍️امیرحسن خوروش و محمدعلی موحدی

احمد بن محمد سیاری از راویان متّهم به غلوّی است که در بخش باقی‌مانده از روایات تحریف و قراءات منسوب به امامان یکی از مهم‌ترین نقش‌ها را داشته است و کتاب القراءاتِ وی از مهم‌ترین منابع فصل الخطاب بوده است. از جمله داده‌های مهمی که در مدخل‌های او در کتب رجالی به چشم می‌خورد، اتّهام او به فساد مذهب و تناسخ‌باوری است. بسیاری از عالمان متأخر شیعه برای نقد سندی روایات او، به اتّهام به غلوّ او توجّه ویژه کرده‌اند. با توجّه به اینکه امروزه روایات فراوانی از او در دست هست، شاید بتوان با کاوش در میراث روایی او، این اتّهام را ارزیابی کرد و مستندات احتمالی رجالیانِ منتقد را سنجید. به نظر می‌رسد عمدۀ میراث او، گرایش او را به غلو نشان ندهد، اما بخش‌های کمی از میراثش بتواند انواعی از غلو را بازنماید. همچنین احتمالاً نتوان وی را متعلّق به فِرق رسمی غلات دانست و سیّاری نهایتاً گرایشی شخصی به برخی روایات و آموزه‌های غالیانه داشته باشد.

@Al_Meerath
غلوپژوهی
۱۴۶. مقصود از «صاحب الزمان» یا «امام زمان» چیست؟
۱۴۹.این جمله از کدام عالم متقدم است؟

«صاحب الزمان علیه السلام ما را می‌بیند و مراقب ماست، و هیچ چیز از احوال ما بر او پنهان نیست»
Anonymous Quiz
58%
شیخ صدوق
24%
سید مرتضی
19%
شیخ کلینی
Forwarded from نقد محمد سند
article_197755_5be6ec12f41e65ac3dff9b2872adeb23.pdf
5.5 MB
معناشناسی کذب غالیان در احادیث معصومان علیهم السلام

[مقاله‌ای در نقد دیدگاه محمد سند که به تبرئه غلات و کذابان پرداخته بود‌.]

نویسندگان
محمد عرفان مکارمی
سید مهدی بهشتی

چکیده
یکی از مباحث بنیادین و درخور توجه در عرصه ی شناخت شخصیت روایتگران حدیث، کندوکاو پیرامون یافتن معانی عبارات به کار رفته در توصیف این شخصیت هاست. در این میان شناخت معانی کلماتی که ائمه‌ی هدی علیهم السلام به منظور توصیف راویان امامیه از آن بهره جسته اند شایان توجه بیشتری است. معصومان علیهم السلام پیرامون برخی از راویان و به طور مشخص تعدادی از غالیان یا متهمان به غلو عبارتی نظیر «کذب علی» را به کاربسته اند. شیخ محمد سند با ارائه ی مستندات و شواهدی در صدد آن برآمده است تا اثبات کند که این عبارت در ادبیات شارع دست کم در پاره ای از موارد معنایی غیر از انتساب امر خلاف واقع بر امامان علیهم السلام داشته است. برآیند پژوهش حاضر نشان میدهد مستندات جناب سند فاقد پشتوانه بوده و عبارت مورد گفتگو، در ادبیات شارع به همان معنای دروغ بستن بر اهل بیت علیهم السلام مورد استفاده قرار گرفته است.

@NaqdMohammadSanad
▪️گوناگونی اتهام‌ها به غلو
نکته‌ای درباره پژوهش‌های متهمان به غلو

در سده‌های اخیر، در رویکردهای حجیتی به اقوال رجالیان قدیم، دو مواجهه با اتهام‌های غلو رایج بوده است: پذیرش حداکثری اتهام‌ها؛ نپذیرفتن حداکثری اتهام‌ها.
طبعاً برای رسیدن به واقعیت، رویکرد بهتر این است که به جای مواجهه‌های حجیتی، در هر مورد، با احاطه بر اصطلاحات، گفتمان‌‌ها، جریان‌ها و تطورات آنها و منابعشان، به تفصیل قرائن موافق و مخالف هر اتهام بپردازیم، و محدودیت‌های حاصل از فرایند نقل، گزینش‌گری محدثان و تقیه برخی فرق را نیز در نظر بگیریم.

با این حال، هنوز درباره بیشتر متهمان چنین پژوهش‌هایی صورت نگرفته‌ است. مکرر دیده‌ام که اخیراً برخی پژوهشگران موضوع کلی «متهمان به غلو» را بخشی از عنوان پژوهشی خود برای رساله و مقالات قرار می‌دهند، و برای گریز از چالش پیش‌گفته، ابتدا از قضاوت ابتدایی درباره درستی یا نادرستی اتهام‌ها چشم پوشیده، و گزارشی کلی از آرا یا رویکرد مجموعه‌ای از متهمان را بر اساس روایاتشان ارائه می‌دهند، و در گزینش خود ممکن است ابوالخطاب (پیشوای غالیان) و عبدالرحمن بن الحجاج (موثق) را کنار هم بنشانند.

در حالی که گردآوری کم‌دقت، لزوماً بینشی درست از جریانی مشخص به دست نمی‌دهد. حتی بدون قضاوت درباره راویان اختلافی، باز دست‌کم جا دارد تفاوت ابتدایی اتهام‌ها را در نظر داشت، و می‌توان آن‌ها را در چند طیف قرار داد:

۱. غلو قطعی (مثل ابوالخطاب، خصیبی، ابن مهران، اسحاق بصری، ابوالقاسم کوفی و سران و مؤلفان نصیریه که هم مقالات و شواهد درباره شان بسیار است و هم قدما در اتهامشان اختلافی نکرده‌اند.)

۲. اتهام مشخص از سوی یک یا چند عالم که هنوز با دلیل قطعی رد و تأیید نشده، ولی به عنوان دیدگاه عالمانی مشخص مطرح شده‌اند و می‌توان گفت به ظن قوی بنا بر دیدگاه‌های کلامی، فرقه شناسی، جریان‌شناسی و گفتمانی (به درست یا غلط) بوده‌اند. (مانند مفضل بن عمر، محمد بن سنان، ابوسمینه و عقیقی) (البته ممکن است امروزه برای برخی از این راویان قرائن زیادی در دست باشد که غلوشان را تأیید کند، و از همین رو نویسنده سطور به فضای غالب بر تضعیفات غلوپژوهانه نجاشی و ابن غضائری خوشبین است که این محل بحث نیست. نگر: اکبری، نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه، فصل4)

۳. اتهام‌های مبهم که گوینده معینی ندارد (و در حد قیل و احتمال مطرح شده‌اند) و بعضاً محتمل در سوء تفاهم‌های غیر کلامی (حتی در حد یک بدخوانی متن) هستند. و حتی وجه کلی مشخصی ندارند. (مانند ابان بن عثمان، عبدالرحمن بن حجاج، محمد بن عیسی بن عبید و ابوهاشم جعفری)¹
بنا بر این، دسته اخیر که دقیقاً مشخص نیست هیچ عالم متقدمی به روشنی راوی را غالی شمرده باشد، حتی پیش از پژوهش‌های موردی تفصیلی جا ندارد در کنار سران غلو قرار گیرند.
هم‌چنین اتهام‌های غلو نزد عامه مناسباتی بسیار متفاوت با امامیه دارند، در اینجا مد نظر نیستند.
__________
1. برای نمونه: برخی ابان بن عثمان را به خاطر وصف «کان من الناووسية» از سوی ابن فضال (کشی، ص352) از متهمان به غلو شمرده‌اند. ولی در برخی نسخ این وصف به صورت «کان من القادسية» آمده (نگر: قاموس الرجال، ج‏1، ص114) که دیگر ربطی به اتهام مذهبی ندارد. وانگهی خود ناووسی بودن و باور نداشتن به وفات حضرت امام صادق (ع) نیز همیشه گرایش غالیانه را نشان نمی‌دهد. چنانکه همه واقفیان به خاطر غلو به وقف نگرویده بودند و برخی به خاطر گرایشی روایی دچار این اشتباه شده بودند.

یا درباره محمد بن عیسی بن عبید گفته شده «قیل: إنه كان یذهب مذهب الغلاة» (طوسی، فهرست، ص216-217)، ولی نه گوینده‌اش مشخص است، و نه در روایات و روابط روایی او ارتباط روشنی با غالیان هست، و محتمل است که منشأ این قیل، برداشتی از جایگاه عبیدی در میان مستثنیات نوادر باشد که بیشترشان متهم به غلواند، و البته به نظر می‌آید قمیان در مستثنیات نوادر، عبیدی را متهم به غلو نمی‌دانسته‌اند، زیرا برا خلاف دیگر متهمان، تنها منفردات عبیدی از یونس را استنثنا کرده‌اند که این بیشتر با اشکالی نسخه‌ای تناسب دارد.

بحثی از نمونه‌ای دیگر در تفاوت اتهام‌های جابر جعفی و مفضل.
@gholow2
شخص شیادی است به نام «بنیامین زنگنه» (بعضا با نام کاربری مجتبی زنگنه / مجتبی اشعری) که به ادعای خودش طلبه اهل همدان است با شماره حساب بانک ملت ۶۱۰۴۳۳۸۷۰۸۰۲۵۵۷۸ و شماره همراه09182145811 در گروه‌های مذهبی به عنوان جمع‌آوری کمک برای سادات نیازمند، کلاه‌برداری می‌کند.

زنگنه صاحب پیج نوادر الحکمة در اینستاگرام است که در آن به نقد غلو و تصوف و نشر احادیث و معارف می‌پردازد.

حدود ۲ سال پیش از ما خواست که درخواست کمکش را منتشر کنیم و فرد سرشناسی را به عنوان معرف خود معرفی کرد. با تأیید ظاهری آن معرف، درخواست کمکش را منتشر کردیم ولی پس از مدتی به او شک کرده و پیامش را از کانال پاک کردیم.

به تدریج قرائنی بر شیاد بودن او یافت شد. همان طور که در تصویر مشاهده می‌کنید اخیرا زنگنه در پیج خود و گروه‌هایی که در آن حضور دارد، تصویری را به عنوان عکس یک ساعت پیش دوست خود منتشر کرده است؛ حال آن که این عکس جعلی است و از سال‌های قبل در خبرگزاری‌ها منتشر شده بود.

از آن جا که حدود دو سال پیش، درخواست کمک این شیاد را منتشر کردیم، لازم دیدیم ضمن عذرخواهی، اطلاع‌رسانی کنیم. تلاش می‌کنیم از مجرای قانونی قضیه را پیگیری کنیم.

@Gholow2
غلوپژوهی
شخص شیادی است به نام «بنیامین زنگنه» (بعضا با نام کاربری مجتبی زنگنه / مجتبی اشعری) که به ادعای خودش طلبه اهل همدان است با شماره حساب بانک ملت ۶۱۰۴۳۳۸۷۰۸۰۲۵۵۷۸ و شماره همراه09182145811 در گروه‌های مذهبی به عنوان جمع‌آوری کمک برای سادات نیازمند، کلاه‌برداری…
همچنین به دروغ کمک‌هایی با شماره کارت ۶۰۳۷۶۹۷۶۱۴۱۳۸۸۷۰ بانک صادرات به اسم بنیامین زنگنه و شماره کارت ۶۰۳۷۶۹۷۶۴۲۴۰۴۹۴۸ بانک صادرات به نام معصومه رنجبران جمع کرده است‌.

از همه کسانی که به عنوان کار خیر برای این شخص پول واریز کرده‌اند، تقاضا داریم در پیگیری قانونی و‌ شکایت از این شخص مشارکت کنند.

@Gholow2
تأویل شرائع به رجال
اینکه نمازگزاردن و حج‌رفتن همان امامان باشند، یعنی چه؟

روایات تأویلی منقول از ثقات امامیه معمولاً به سادگی در قالب‌های زبانی و عرفی می‌گنجند. برای نمونه در روایاتی هدایت افراد را به عنوان «تأویل اعظم» آیه «و من أحياها فكأنّما أحيا النّاس جميعا» شمرده‌اند.¹ این تأویل گرچه ابتداءاً از سیاق نزول آیه فهمیده نمی‌شود، ولی هم لفظ «احیا» تحمل آن را دارد، و هم تعارضی با سیاق ندارد. (نمونه‌های دیگر)

اما تأویل شرایع قرآنی به اشخاص وضع متفاوتی دارد، و در میانِ غالیان کاملاً رواج داشته و به نوعی ممیّزه آنان بوده، و در روایات امامی انکار شده است. از امام صادق ع روایت شده است که به ایشان گفتند: از شما روایت شده است که الخمر، المیسر، الأنصاب و الأزلام مردانی هستند. حضرت فرمود: خداوند آفریدگانش را با چیزی که نمی‌دانند مورد خطاب قرار نمی‌دهد
در حدیث دیگر از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: هر آیه‌ای را نگویید: این مردی است و آن مردی [دیگر] است. برخی از آیات قرآن درباره حلال است و برخی درباره حرام و در آن خبر گذشته و حکم میانِ شما و خبر آینده است

همچنین، با سند یونس بن عبد الرحمن (مولی آل یقطین) از بشیر دهان و سند دیگر از حسن بن فضال از حفص مؤذن (مؤذن علی بن یقطین) روایت شده است که امام صادق ع در نامه‌ای به ابوالخطاب نوشتند: به من خبر رسیده که تو ادعا می‌کنی زنا مردی است و خمر مردی است و نماز مردی است و روزه مردی است و فواحش مردی است. آن‌چنان‌که تو می‌گویی نیست. من ریشه خیر (حق) هستم و شاخه‌های خیر (حق) طاعت خداوند است. دشمن ما ریشه بدی است و شاخه‌های آن‌ها فواحش است. و چگونه اطاعت می‌شود کسی که شناخته نمی‌شود و چگونه شناخته می‌شود کسی که اطاعت نمی‌شود؟!⁴

به دو طریق نیز نقل شده که برخی از شیعیان به امام عسکری نامه نوشتند و آرای گوناگونی از علی بن حسکة مانند تأویل شرائع به اشخاص را بر شمردند. امام در پاسخ به نحو کلی گفت: این [تأویلات] دین ما نیست، از آن بپرهیزید.⁵

در منابع نصیری نیز چنین رویکرد تأویلی به ابوالخطاب نسبت داده شده، ولی از آن دفاع نیز شده است.⁶ همین روش از مغیرة بن سعید و البته، از مغیریان و خطابیان متقدم نیز گزارش شده است.⁷ همین طور در پژوهش مفصل عبد الرزاق محمد شواهد چنین رویکرد باطنی را از فرق گوناگون باطنی گرد آمده است.⁸ در این رویکرد یکی از ثمرات تأویل شرائع به رجال، کنار رفتن جایگاه معانی ظاهری این شرایع و تکالیف است.⁹

چنین تأویلی گاهی با واسطۀ متهمان به غلو به منابع امامی نیز راه یافته که از آن جمله رساله میاحیه¹⁰ در منابع امامی و غالیان اسحاقی است که گذشته از مشکل سند، مجموعه‌ای از دیگر شاخصه‌های زبانی و گفتمانی غالیان طیف‌های میانی را نیز دارد. در پژوهش مرتبطی نشان داده شده، همچنان که از روایات امامیه برداشت می‌شود، در منابع نصیریه، غالیان چنین تأویلی را در راستای اباحه‌گری به کار می‌برده‌اند و در واقع ظاهر شرایع را کنار می‌گذاشتند؛ هرچند گاهی از اباحه‌گری علنی در میان مسلمین شدیداً تحذیر داده و به القای رمزگونه باور رفع تکالیف اهتمام داشتند.¹¹
______
[1]. برقی، المحاسن، ج‏1، ص232.
[2]. کشی، الرجال، ص291:«طاهر بن عيسى، قال حدّثني جعفرُ بن أحمد، قال حدّثني الشّجاعي، عن الحمادي، رفعه إِلَى أَبي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قيلَ لَهُ روي عَنْكُمْ أَنَّ الْخَمْرَ وَالْمَيْسِرَ وَالأَنصابَ وَالْأَزلامَ رِجالٌ‏ فَقالَ ما كانَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ليخاطِبَ خَلقَهُ بِمالا يَعلَمون»؛ عياشی، التفسير، ج‏1، ص341: «عن الهشام عن الثقة رفعه عن أبي عبدالله» با همان الفاظ.
[3]. صفّار، بصائر الدرجات، ج‏1، ص536؛ عیاشی، التفسیر،ص18؛ حلّی، مختصر البصائر، ص237: «حدّثنا أحمدُ بن محمد عن الحسين بن سعيد عن فضالة بن أيّوب عن داود بن فرقد قال قالَ أَبو عَبدِ اللَّهِ ع لا تَقولوا لِكُلِّ آيَةٍ هَذِهِ رَجُلٌ وَهَذِهِ رَجُلٌ مِنَ القُرآنِ حَلالٌ وَمِنْهُ حَرامٌ وَمِنْهُ نَبأ ما قَبلَكُم وَحُكمُ ما بَينَكُمْ وَخَبَرُ ما بَعدَكُم…»
[4]. کشی، الرجال، ص291؛ صفّار، بصائر الدرجات، ج‏1، ص536.
[5]. کشی، ص517:«… لَيْسَ هَذا دينَنا فاعْتَزِلْه‏».
[6]. ابن‌شعبه، حقائق اسرار،2016، ص128.
[7]. اشعری، المقالات والفرق،ص48، 51، 52، 57؛ عقیلی، الضعفاء الکبیر، ج4، ص178 از مغیرة بن سعید.
[8]. نک.: محمد، معجم التأویل، ج1، ص503-508: «الصلاة»، ص370-372: «الزکاة»، ص213-215: «الحج»
[9]. اکبری، نصیریه، بخش 3. 6. 1. ج. نیز نک.: موسوی، تصوف و مسئله شریعت، ص81-102.
[10]. صفّار، بصائر الدرجات،ج1، ص526-527، حلی، مختصر البصائر، ص238-240؛ ابن حیون، دعائم الإسلام،ج‏1، ص51.
[11]. اکبری، نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه، بخش4. 5. 2.
@gholow2
2024/08/16 22:42:00
Back to Top
HTML Embed Code: