گفتمان
🎥 دیدگاه اول در مورد خاستگاه علوم انسانی 🔺دکتر مالک #شجاعی @goftman_ir
📜 #پوزیتویسم و قواعد آن
اصطلاح پوزیتیویسم از اوایل قرن نوزدهم وارد تاریخ تفکر فلسفی شده است. از نظر لغوی ریشههای لاتینی این اصطلاح مصدر Ponerc است که معنای "نهادن" و "وضعکردن" میدهد. در زبانهای فرانسه و انگلیسی این اصطلاح به ترتیب از واژههای "Positif و "Positive" اخذ شده است که در هر دو زبان به معنای قطعی و يقينی است. پوزیتیویسم در حوزه فلسفه دو بعد معرفتشناختی و هستیشناختی دارد. در بعد اول پوزیتیویسم در ارتباط با معرفتشناسیای است که تجربه را زیربنای همه دانشها قرار میدهد و در بعد دوم مرتبط با هستیشناسی معاصر است، که به تقسیم بین ابژههای قابل مشاهده و ابژههای غیرقابل مشاهده، که دسترسی به دانش در مورد آنها امکان پذیر نیست، معتقد است.«کولاکوفسکی» فيلسوف شهیر لهستانی قواعدی را برای پوزیتیویسم برمیشمارد: 1-پدیدارگرایی: طبق این قاعده ما فقط مجاز به ثبت و ضبط پدیدههایی هستیم که واقعا به تجربه آشکار شدهاند. لذا چیزی به نام "ذات" برای دانش بیمعناست، آنچه هست نموده است و صحبت کردن از ذات و ماهیت، بردن دانش به سوی ابهام است.2- نامگرایی: این قاعده بدین معناست که مفاهیم مورد استفاده ما، تهی هستند و به ذات یا واقعیت مشخصی اشاره نمیکنند. برای مثال در مورد مفهوم "برگ"، در جهان بیرون چیزی به نام برگ وجود ندارد که واجد ویژگیهای ذاتی باشد، آنچه هست، واقعیتهای فردی متفاوت است که ما به آنها برگ میگوییم. به همین ترتیب مفاهیم کلی هم که در علم به کار میرود نمیتواند مراجع واقعی بیشتر از واقعیتهای فردی داشته باشد. لذا، مفاهیم کلی، مفاهیمی تهی هستند که ما به آنها اعتبار میدهیم. علم روش ثبت تجارب است و چیز بیشتری به ما نمیدهد.3- رد قضاوتهای ارزشی و دانش احكام هنجاری: طبق این قاعده، ما مقید به رد مفروضات ارزشی به عنوان ویژگیهای جهان هستیم، زیرا قابل کشف نیستند.4-اعتقاد به وحدت ماهوی روش علمی: باور به وحدت روش علم خود با مشکلاتی مواجه بوده است. برخی از پوزیتیویستها مثل سن سیمون معتقدند که وحدت علم ناشی از قانون واحد بنیادی آن است که تمام قوانین دیگر نهايتا از آن ناشی میشوند، در حالی که کولاکوفسکی صرفا به وحدت روش علمی اعتقاد دارد.
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📒کتاب "جهان بینی ها" نوشته نوشته ریچارد دویت ترجمه احسان سنایی اردکانی
📘کتاب "درآمدی بر فلسفۀ علم" نوشته پیتر گادفری اسمیت ترجمه نواب مقربی
📗کتاب "انقلاب علمی" نوشته استیون شیپن ترجمه یاسر خوشنویس
@goftman_ir
اصطلاح پوزیتیویسم از اوایل قرن نوزدهم وارد تاریخ تفکر فلسفی شده است. از نظر لغوی ریشههای لاتینی این اصطلاح مصدر Ponerc است که معنای "نهادن" و "وضعکردن" میدهد. در زبانهای فرانسه و انگلیسی این اصطلاح به ترتیب از واژههای "Positif و "Positive" اخذ شده است که در هر دو زبان به معنای قطعی و يقينی است. پوزیتیویسم در حوزه فلسفه دو بعد معرفتشناختی و هستیشناختی دارد. در بعد اول پوزیتیویسم در ارتباط با معرفتشناسیای است که تجربه را زیربنای همه دانشها قرار میدهد و در بعد دوم مرتبط با هستیشناسی معاصر است، که به تقسیم بین ابژههای قابل مشاهده و ابژههای غیرقابل مشاهده، که دسترسی به دانش در مورد آنها امکان پذیر نیست، معتقد است.«کولاکوفسکی» فيلسوف شهیر لهستانی قواعدی را برای پوزیتیویسم برمیشمارد: 1-پدیدارگرایی: طبق این قاعده ما فقط مجاز به ثبت و ضبط پدیدههایی هستیم که واقعا به تجربه آشکار شدهاند. لذا چیزی به نام "ذات" برای دانش بیمعناست، آنچه هست نموده است و صحبت کردن از ذات و ماهیت، بردن دانش به سوی ابهام است.2- نامگرایی: این قاعده بدین معناست که مفاهیم مورد استفاده ما، تهی هستند و به ذات یا واقعیت مشخصی اشاره نمیکنند. برای مثال در مورد مفهوم "برگ"، در جهان بیرون چیزی به نام برگ وجود ندارد که واجد ویژگیهای ذاتی باشد، آنچه هست، واقعیتهای فردی متفاوت است که ما به آنها برگ میگوییم. به همین ترتیب مفاهیم کلی هم که در علم به کار میرود نمیتواند مراجع واقعی بیشتر از واقعیتهای فردی داشته باشد. لذا، مفاهیم کلی، مفاهیمی تهی هستند که ما به آنها اعتبار میدهیم. علم روش ثبت تجارب است و چیز بیشتری به ما نمیدهد.3- رد قضاوتهای ارزشی و دانش احكام هنجاری: طبق این قاعده، ما مقید به رد مفروضات ارزشی به عنوان ویژگیهای جهان هستیم، زیرا قابل کشف نیستند.4-اعتقاد به وحدت ماهوی روش علمی: باور به وحدت روش علم خود با مشکلاتی مواجه بوده است. برخی از پوزیتیویستها مثل سن سیمون معتقدند که وحدت علم ناشی از قانون واحد بنیادی آن است که تمام قوانین دیگر نهايتا از آن ناشی میشوند، در حالی که کولاکوفسکی صرفا به وحدت روش علمی اعتقاد دارد.
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📒کتاب "جهان بینی ها" نوشته نوشته ریچارد دویت ترجمه احسان سنایی اردکانی
📘کتاب "درآمدی بر فلسفۀ علم" نوشته پیتر گادفری اسمیت ترجمه نواب مقربی
📗کتاب "انقلاب علمی" نوشته استیون شیپن ترجمه یاسر خوشنویس
@goftman_ir
گفتمان
🎥 تاریخ تحولات فهم از حقوق 🔺دکتر عطاءالله #بیگدلی @goftman_ir
📜حاکمیت قانون
"...حاکمیت قانون این آموزه که دولتمردان باید بر پایه قوانین مصوب و شناخته شده، و نه به گونه دلبخواه یا بدون توجه به آن قوانین، رفتار کنند در یونان دوره کلاسیک به شکلی صریح و کلی مطرح نشده است. اما محتوای این آموزه بارها از سوی فلاسفه و تاریخ نگاران بیان شده است. حاکمیت عام قانون به جای فرمانروایی خودسرانه (به گفته هرودوت که در گفت وگوی میان یک اسپارتایی و یک پارسی آمده است) وجه مميزه شهرهای آزاد یونان شمرده می شد. حاکمیت خاص قانون بر خود حکمرانان در نقل قول ها آمده و نشان دهنده آن است که آنان مطیع قانون بودند یا دست کم چنین اطاعتی برای یک حکومت خوب امری بنیادین شمرده می شد. از این رو، افلاطون، در قوانین، از زبان سخنران اصلی که یک شهروند آتنی است دادرسان را «خدمتکاران» قوانین خواند و این را شرطی حیاتی برای یک نظام ایده آل دانست. «زیرا هر جا که قوانین کنار زده و بی خاصیت شوند، ویرانی در آنجا قریب الوقوع می شود، اما هرجا قوانین بر دادرسان حاکم شوند و آنان خدمتکاران قوانین باشند، در آن جا، رستگاری و همه موهبات اعطایی خدایان به دولت ها را آشکار می بینیم». طرف سخن این شهروند، که اهل کرت است، با او موافقت می کند. ارسطو در کتاب اخلاق می گوید: «ما به قانون، و نه فرد، اجازه حکومت میدهیم» (زیرا فرد متمایل به حکومت برای منافع شخصی است و از این رو مستبد میشود). در کتاب سیاست می گوید که قوانین، اگر به گونه ای صحیح وضع شوند، باید حاکمیت داشته باشند و با ملاحظه اینکه اختیارات حاکمان تنها به امور جزئی مربوط می شود، قوانین عام نمی توانند آن امور را در بر بگیرند (البته به نظر می رسد منظور ارسطو از این سخن که می گوید اگر قوانین «از خط خارج شوند» آن است که اگر قوانین کاملا نامناسب باشند، نباید حاکمیت داشته باشند). پیروی از قانون یکی از مهم ترین ویژگی ها برای حاکمان است...."
جان کِلی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📘کتاب "تاریخ مختصر تئوری حقوق در غرب" نوشته جان کِلی ترجمه محمد راسخ
📗کتاب "حقوق طبیعی و تاریخ" نوشته لئو اشتراوس ترجمه باقر پرهام
📙کتاب "مفهوم قانون" نوشته هربرت هارت ترجمه محمد راسخ
@goftman_ir
"...حاکمیت قانون این آموزه که دولتمردان باید بر پایه قوانین مصوب و شناخته شده، و نه به گونه دلبخواه یا بدون توجه به آن قوانین، رفتار کنند در یونان دوره کلاسیک به شکلی صریح و کلی مطرح نشده است. اما محتوای این آموزه بارها از سوی فلاسفه و تاریخ نگاران بیان شده است. حاکمیت عام قانون به جای فرمانروایی خودسرانه (به گفته هرودوت که در گفت وگوی میان یک اسپارتایی و یک پارسی آمده است) وجه مميزه شهرهای آزاد یونان شمرده می شد. حاکمیت خاص قانون بر خود حکمرانان در نقل قول ها آمده و نشان دهنده آن است که آنان مطیع قانون بودند یا دست کم چنین اطاعتی برای یک حکومت خوب امری بنیادین شمرده می شد. از این رو، افلاطون، در قوانین، از زبان سخنران اصلی که یک شهروند آتنی است دادرسان را «خدمتکاران» قوانین خواند و این را شرطی حیاتی برای یک نظام ایده آل دانست. «زیرا هر جا که قوانین کنار زده و بی خاصیت شوند، ویرانی در آنجا قریب الوقوع می شود، اما هرجا قوانین بر دادرسان حاکم شوند و آنان خدمتکاران قوانین باشند، در آن جا، رستگاری و همه موهبات اعطایی خدایان به دولت ها را آشکار می بینیم». طرف سخن این شهروند، که اهل کرت است، با او موافقت می کند. ارسطو در کتاب اخلاق می گوید: «ما به قانون، و نه فرد، اجازه حکومت میدهیم» (زیرا فرد متمایل به حکومت برای منافع شخصی است و از این رو مستبد میشود). در کتاب سیاست می گوید که قوانین، اگر به گونه ای صحیح وضع شوند، باید حاکمیت داشته باشند و با ملاحظه اینکه اختیارات حاکمان تنها به امور جزئی مربوط می شود، قوانین عام نمی توانند آن امور را در بر بگیرند (البته به نظر می رسد منظور ارسطو از این سخن که می گوید اگر قوانین «از خط خارج شوند» آن است که اگر قوانین کاملا نامناسب باشند، نباید حاکمیت داشته باشند). پیروی از قانون یکی از مهم ترین ویژگی ها برای حاکمان است...."
جان کِلی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📘کتاب "تاریخ مختصر تئوری حقوق در غرب" نوشته جان کِلی ترجمه محمد راسخ
📗کتاب "حقوق طبیعی و تاریخ" نوشته لئو اشتراوس ترجمه باقر پرهام
📙کتاب "مفهوم قانون" نوشته هربرت هارت ترجمه محمد راسخ
@goftman_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ثمره پرسش از وجه عرفانی فرهنگ ایرانی
🔺دکتر مهدی #بنایی
نسخه کامل تر این بحث در اپیزود هشتم پادکست گفتمان ارائه شده است.
شنیدن در castbox
@goftman_ir
🔺دکتر مهدی #بنایی
نسخه کامل تر این بحث در اپیزود هشتم پادکست گفتمان ارائه شده است.
شنیدن در castbox
@goftman_ir
👍1
ضرورت بحث از فلسفه تاریخ
گفتمان
🎧 #پادکست گفتمان
آیت الله سید محمد مهدی #میرباقری
ضرورت بحث از فلسفه تاریخ
همین اپیزود در کست باکس
@goftman_ir
آیت الله سید محمد مهدی #میرباقری
ضرورت بحث از فلسفه تاریخ
همین اپیزود در کست باکس
@goftman_ir
گفتمان
🎥 توجه به علوم انسانی اسلامی در کنار فقه 🔺حجت الاسلام احمد #واعظی @goftman_ir
📜حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی اسلامی
"...اگر بپذیریم که عقل در کنار نقل (كتاب و سنت) منبع معرفت دینی است و شناخت ما از اسلام به مدد این دو منبع صورت می پذیرد زمینه برای این ادعا فراهم می آید که تنقيح فلسفه سیاسی اسلام، یعنی فلسفه ای سیاسی که قابل انتساب و استناد به اسلام باشد و معرفت دینی به معنای وسیع آن (برخاسته از مجموع عقل و نقل) پشتیبان آن قرار گیرد، نیازمند بینش فلسفی، به معنای عام و حکمت متعالیه به طور خاص است. این ادعا بر این پایه استوار است که هر فلسفه سیاسی به ناچار بر انسان شناسی استوار است و این که چه تحلیل و نگاهی به فرد و انسان وجود دارد، نقش مهمی در کلان نظریه پردازی سیاسی برعهده دارد همچنان که هر فلسفه سیاسی به طور ضروری پر مبانی معرفت شناختی و مبانی اخلاقی و ارزشی خاصی تکیه زده است...این سخن در عین صحت و استحکام نباید موجب این توهم گردد که مبانی و مسائل مطروحه در حکمت متعالیه و فلسفه متعارف اسلامی با اندکی تأمل و اجتهاد، پاسخگوی مسائل جاری فلسفه سیاسی هستند و عناصر لازم جهت تکوین جامع فلسفه سیاسی اسلامی را در اختیار می نهند، بلکه صحیح تر آن است که گفته شود عناصر لازم برای تكوين فلسفه سیاسی اسلام باید با توجه به مبانی موجود در حکمت متعالیه تدارک شود و این ظرفیت و توان در حکمت متعالیه وجود دارد که در مواردی پشتیبان و مبنای مباحثی از فلسفه سیاسی اسلامی قرار گیرد. سر مطب، آن است که موضوعات و مسائل محورهای فلسفه سیاسی، گاه آن قدر خاص است که مطالب نظری و فلسفی مطرح در امور عامه فلسفه نمی تواند به طور مستقیم، آن مباحث خاص را به عنوان فرع و نتیجه به دست دهد بلکه باید برای خصوص آن مباحث خاص با عنایت به آن مبانی نظری چاره اندیشی شود و نظریه پردازی صورت گیرد..."
احمد واعظی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📗کتاب "زبان فقه و حقوق" نوشته احمد واعظی
📕کتاب«درآمدی بر نسبت فلسفه و حقوق" نوشته احمد واعظی
📘کتاب "ما و علوم انسانی 2 " مجموعه نشست های دومین دوره مقدماتی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی
@goftman_ir
"...اگر بپذیریم که عقل در کنار نقل (كتاب و سنت) منبع معرفت دینی است و شناخت ما از اسلام به مدد این دو منبع صورت می پذیرد زمینه برای این ادعا فراهم می آید که تنقيح فلسفه سیاسی اسلام، یعنی فلسفه ای سیاسی که قابل انتساب و استناد به اسلام باشد و معرفت دینی به معنای وسیع آن (برخاسته از مجموع عقل و نقل) پشتیبان آن قرار گیرد، نیازمند بینش فلسفی، به معنای عام و حکمت متعالیه به طور خاص است. این ادعا بر این پایه استوار است که هر فلسفه سیاسی به ناچار بر انسان شناسی استوار است و این که چه تحلیل و نگاهی به فرد و انسان وجود دارد، نقش مهمی در کلان نظریه پردازی سیاسی برعهده دارد همچنان که هر فلسفه سیاسی به طور ضروری پر مبانی معرفت شناختی و مبانی اخلاقی و ارزشی خاصی تکیه زده است...این سخن در عین صحت و استحکام نباید موجب این توهم گردد که مبانی و مسائل مطروحه در حکمت متعالیه و فلسفه متعارف اسلامی با اندکی تأمل و اجتهاد، پاسخگوی مسائل جاری فلسفه سیاسی هستند و عناصر لازم جهت تکوین جامع فلسفه سیاسی اسلامی را در اختیار می نهند، بلکه صحیح تر آن است که گفته شود عناصر لازم برای تكوين فلسفه سیاسی اسلام باید با توجه به مبانی موجود در حکمت متعالیه تدارک شود و این ظرفیت و توان در حکمت متعالیه وجود دارد که در مواردی پشتیبان و مبنای مباحثی از فلسفه سیاسی اسلامی قرار گیرد. سر مطب، آن است که موضوعات و مسائل محورهای فلسفه سیاسی، گاه آن قدر خاص است که مطالب نظری و فلسفی مطرح در امور عامه فلسفه نمی تواند به طور مستقیم، آن مباحث خاص را به عنوان فرع و نتیجه به دست دهد بلکه باید برای خصوص آن مباحث خاص با عنایت به آن مبانی نظری چاره اندیشی شود و نظریه پردازی صورت گیرد..."
احمد واعظی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📗کتاب "زبان فقه و حقوق" نوشته احمد واعظی
📕کتاب«درآمدی بر نسبت فلسفه و حقوق" نوشته احمد واعظی
📘کتاب "ما و علوم انسانی 2 " مجموعه نشست های دومین دوره مقدماتی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی
@goftman_ir
گفتمان
🎥 تحولات علم در نیمه اول قرن بیستم 🔺دکتر مهدی #گلشنی @goftman_ir
📜دامنۀ نفوذ پوزیتیویسم منطقی
"...پوزیتیویسم منطقی به عنوان آموزۀ یک گروه منحل شده است. و به شیوه های گوناگون در نهضت جهانی اصالت تجربۀ معاصر جذب شده است؛ ولی در شعب گوناگون اصالت تجربه، بحث در باره عواملی که به انحلال آن انجامید ادامه دارد. در اصل پوز يتيويسم منطقی به یک سلسله تضادهای شدید قایل بود. تضاد بين متافیزیک و علم، بین حقایق منطقی و واقعی، بين تحقیق پذیر و تحقیق ناپذیر، بين تصدیق پذیر و تصدیق ناپذیر. بین آنچه به اشارت نشان می توان داد و آنچه به عبارت بیان می توان کرد.
در فلسفۀ معاصر همه این تضادها نه از سوی متافيزيسين ها، بلکه از سوی فیلسوفانی که به طور کلی از نامبردار بودن به «اصالت تجربه منطقی» خشنود می شوند، با انتقاد و اعتراض مواجه شده است. حتی از میان فیلسوفانی که هنوز می خواهند همان گونه تضادهایی را که پوزيتيويستهای منطقی بر سر آنها پافشاری می کردند، حفظ کنند، فقط معدودی تصور می کنند این گونه زوجهای متضاد را به همان سهولت که پوز يتيويستهای منطقی پیش می نهادند، یا با همان شدت و حدت که آنان طرح می کردند، می توان طرح کرد. همین است که پوزیتیویسم منطقی اینک مکتبی مرده است. یا به همان اندازه که یک نهضت فلسفی می تواند بمیرد، مرده است..."
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗کتاب "تحلیلی از دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر" نوشته مهدی گلشنی
📕کتاب "فیزیک و فلسفه" نوشته برنارد دِسپانیا ترجمه رسول رکنی زاده
📘کتاب "پوزیتیویسم منطقی" نوشته بهاء ادین خرمشاهی
📙کتاب "فلسفه علوم طبیعی" نوشته کارل همپل ترجمه حسین معصومی همدانی
@goftman_ir
"...پوزیتیویسم منطقی به عنوان آموزۀ یک گروه منحل شده است. و به شیوه های گوناگون در نهضت جهانی اصالت تجربۀ معاصر جذب شده است؛ ولی در شعب گوناگون اصالت تجربه، بحث در باره عواملی که به انحلال آن انجامید ادامه دارد. در اصل پوز يتيويسم منطقی به یک سلسله تضادهای شدید قایل بود. تضاد بين متافیزیک و علم، بین حقایق منطقی و واقعی، بين تحقیق پذیر و تحقیق ناپذیر، بين تصدیق پذیر و تصدیق ناپذیر. بین آنچه به اشارت نشان می توان داد و آنچه به عبارت بیان می توان کرد.
در فلسفۀ معاصر همه این تضادها نه از سوی متافيزيسين ها، بلکه از سوی فیلسوفانی که به طور کلی از نامبردار بودن به «اصالت تجربه منطقی» خشنود می شوند، با انتقاد و اعتراض مواجه شده است. حتی از میان فیلسوفانی که هنوز می خواهند همان گونه تضادهایی را که پوزيتيويستهای منطقی بر سر آنها پافشاری می کردند، حفظ کنند، فقط معدودی تصور می کنند این گونه زوجهای متضاد را به همان سهولت که پوز يتيويستهای منطقی پیش می نهادند، یا با همان شدت و حدت که آنان طرح می کردند، می توان طرح کرد. همین است که پوزیتیویسم منطقی اینک مکتبی مرده است. یا به همان اندازه که یک نهضت فلسفی می تواند بمیرد، مرده است..."
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗کتاب "تحلیلی از دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر" نوشته مهدی گلشنی
📕کتاب "فیزیک و فلسفه" نوشته برنارد دِسپانیا ترجمه رسول رکنی زاده
📘کتاب "پوزیتیویسم منطقی" نوشته بهاء ادین خرمشاهی
📙کتاب "فلسفه علوم طبیعی" نوشته کارل همپل ترجمه حسین معصومی همدانی
@goftman_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎧 #پادکست گفتمان
با موضوع سوژه اقتصادی، شهر و بیگانگی
سید حسین #شهرستانی
🔗 شنیدن نسخه کامل در کست باکس
🔗 شنیدن نسخه کامل در ساندکلاد
@goftman_ir
با موضوع سوژه اقتصادی، شهر و بیگانگی
سید حسین #شهرستانی
🔗 شنیدن نسخه کامل در کست باکس
🔗 شنیدن نسخه کامل در ساندکلاد
@goftman_ir
گفتمان
🎥 متافیزیک همچون بنیادگذار علم در نزد #دکارت 🔺دکتر سید محمد تقی #طباطبایی @goftman_ir
📜 متافیزیک #دکارت و ظهور سوژه انسانی
جهانی که بر انسان دکارتی ظهور مییابد واجد هیچ طبیعت، نفس یا نیروی نهفتهای نیست که از فهم انسانی خارج باشد؛ هیچ نیروی نهفتهای که وضعیت هر شیء را از شیء دیگر متمایز کند وجود ندارد؛ همه اجسام از حیث ماهیت یکسان هستند و بدین ترتیب است که در بررسی هر شیء، فقط، شکل و وضع و حرکت اجزای آن بررسی میشود. در واقع، انسان دکارتی، بر اساس این طرح پیشینی، هنگام رجوع به شیء، از قبل میداند که این شیء هیچ تفاوت ماهوی با سایر اشیا ندارد و هیچ یک از خواص و آثار ظاهری این شیء متأثر از وجود نفس با طبیعت خاصی در این شیء نیست. این شیء نیز مانند همه اشیای دیگر، متشکل از اجزای هندسی تقسیم پذیری است که نحوه حرکت این اجزا، این شیء را از سایر اشيا متمایز کرده است. در واقع دکارت با اعمال معيار «قابل فهم بودن امور برای انسان» از طریق روش تحلیل، ابتدا، تأثیر باطن و طبیعت اشیا را بر افعال ظاهری آنها منکر شد و سپس به تبع آن، شیء را به مثابه شکل هندسی متحرکی در نسبت با سایر اشیای هندسی متحرک بررسی کرد. به این ترتیب، با تغییر پیش فرضهایی که در قالب آنها شیء بر انسان منکشف میشد،اشیا و طبیعت نیز به نحو دیگری بر انسان ظاهر شدند. با تحمیل این طرح بر جهان بود که طبیعت در قالب امری هندسی - مکانیکی بر انسان آشکار شد و انسان مدرن چون از پس این طرح تحمیلی به جهان نگریست جهان را در سیطره سنجش و اندازهگیری خود یافت. به بیان دیگر، انسان مدرن، با حصول فهمی از اشیا که خارج از طبیعت آنها و در واقع تحمیل شده بر آنها بود به مثابه سوژهای در مقابل جهان در آمد که با تحمیل آنچه میخواست ببیند بر جهان، جهان را ابژه خود و ملک طلق تصرف خود کرد. روشن است که وقتی انسان هر پدیده را به اموری محدود، و البته واضح و متمایز، تقلیل دهد با بررسی این امور و یافتن نسبت های میان آنها، به زعم خود، هر آنچه را که برای شناخت آن پدیده لازم بوده تحصیل کرده و به این ترتیب آن را در مشت محاسبه خود در میآورد. این انسان میتواند با تغییراتی در این نسبت ها، پدیدهها را آنگونه که میخواهد تغییر دهد و گام در راه تصرف جهان بگذارد.
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📕کتاب "شرح اصول فلسفه دکارت و تفکرات مابعدالطبیعی او" نوشته اسپینوزا ترجمه محسن جهانگیری
📘کتاب "نقد تفکر فلسفی غرب" نوشته اتین ژیلسون ترجمه احمد احمدی
📘کتاب "تاملی در باب تاملات دکارت" نوشته مصطفی شهرآیینی
@goftman_ir
جهانی که بر انسان دکارتی ظهور مییابد واجد هیچ طبیعت، نفس یا نیروی نهفتهای نیست که از فهم انسانی خارج باشد؛ هیچ نیروی نهفتهای که وضعیت هر شیء را از شیء دیگر متمایز کند وجود ندارد؛ همه اجسام از حیث ماهیت یکسان هستند و بدین ترتیب است که در بررسی هر شیء، فقط، شکل و وضع و حرکت اجزای آن بررسی میشود. در واقع، انسان دکارتی، بر اساس این طرح پیشینی، هنگام رجوع به شیء، از قبل میداند که این شیء هیچ تفاوت ماهوی با سایر اشیا ندارد و هیچ یک از خواص و آثار ظاهری این شیء متأثر از وجود نفس با طبیعت خاصی در این شیء نیست. این شیء نیز مانند همه اشیای دیگر، متشکل از اجزای هندسی تقسیم پذیری است که نحوه حرکت این اجزا، این شیء را از سایر اشيا متمایز کرده است. در واقع دکارت با اعمال معيار «قابل فهم بودن امور برای انسان» از طریق روش تحلیل، ابتدا، تأثیر باطن و طبیعت اشیا را بر افعال ظاهری آنها منکر شد و سپس به تبع آن، شیء را به مثابه شکل هندسی متحرکی در نسبت با سایر اشیای هندسی متحرک بررسی کرد. به این ترتیب، با تغییر پیش فرضهایی که در قالب آنها شیء بر انسان منکشف میشد،اشیا و طبیعت نیز به نحو دیگری بر انسان ظاهر شدند. با تحمیل این طرح بر جهان بود که طبیعت در قالب امری هندسی - مکانیکی بر انسان آشکار شد و انسان مدرن چون از پس این طرح تحمیلی به جهان نگریست جهان را در سیطره سنجش و اندازهگیری خود یافت. به بیان دیگر، انسان مدرن، با حصول فهمی از اشیا که خارج از طبیعت آنها و در واقع تحمیل شده بر آنها بود به مثابه سوژهای در مقابل جهان در آمد که با تحمیل آنچه میخواست ببیند بر جهان، جهان را ابژه خود و ملک طلق تصرف خود کرد. روشن است که وقتی انسان هر پدیده را به اموری محدود، و البته واضح و متمایز، تقلیل دهد با بررسی این امور و یافتن نسبت های میان آنها، به زعم خود، هر آنچه را که برای شناخت آن پدیده لازم بوده تحصیل کرده و به این ترتیب آن را در مشت محاسبه خود در میآورد. این انسان میتواند با تغییراتی در این نسبت ها، پدیدهها را آنگونه که میخواهد تغییر دهد و گام در راه تصرف جهان بگذارد.
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📕کتاب "شرح اصول فلسفه دکارت و تفکرات مابعدالطبیعی او" نوشته اسپینوزا ترجمه محسن جهانگیری
📘کتاب "نقد تفکر فلسفی غرب" نوشته اتین ژیلسون ترجمه احمد احمدی
📘کتاب "تاملی در باب تاملات دکارت" نوشته مصطفی شهرآیینی
@goftman_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 وضعیت فرهنگی جامعه اسلامی در سالهای بعد از رحلت پیامبر (ص)
🔺دکتر سید علیرضا #حسینی_شیرازی
@goftman_ir
🔺دکتر سید علیرضا #حسینی_شیرازی
@goftman_ir
گفتمان
🎥 وضعیت فرهنگی جامعه اسلامی در سالهای بعد از رحلت پیامبر (ص) 🔺دکتر سید علیرضا #حسینی_شیرازی @goftman_ir
📜وضعیت کوفیان در زمانۀ حکومت امام علی(ع)
"آگاه باشید که شما هم اکنون دست از رشتۀ اطاعت کشیدید، و با زنده کردن ارزش های جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکستید، در حالی که خداوند بر این امت اسلامی بر «وحدت و برادری» منت گذارده بود، که در سایه آن زندگی کنند، و به کنف حمایت آن پناهنده شوند، نعمتی بود که هیچ ارزشی نمی توان همانند آن تصور کرد، زیرا از هر ارزشی گران قدرتر، و از هر کرامتی والاتر بود. بدانید که پس از هجرت، دوباره چونان اعراب بادیه نشین شده اید، و پس از وحدت و برادری، به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید، از اسلام تنها نام آن، و از ایمان جز نشانی را نمی شناسید! شعار میدهید: آتش آری، ننگ هرگز! گویا میخواهید اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره کنید و پیمانی را که خدا برای حفظ حرمت مسلمین در زمین، و عامل امنیت و آرامش مردم قرارداد بشکنید؟. همانا، اگر شما به غیر اسلام پناه برید، کافران با شما نبرد خواهند کرد. آنگاه نه جبرئیل و نه میکائیل، نه مهاجر و نه انصار، وجود دارند که شما را یاری دهند، و چاره ای جز نبرد با شمشیر ندارید، تاخدا در میان شما حکم نماید. مردم! از مثل های قرآن درباره کسانی که عذاب و کیفر شدند، و روزهای سخت آنان، و آسیب های شدیدی که دیدند آگاهید؛ پس وعده عذاب خدا را دور مپندارید، و به عذر اینکه آگاهی ندارید خود را گرفتار نسازید، و انتقام خدا را سبک، و خود را از کيفر الهی ایمن مپندارید، زیرا که خدای سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت، مگر برای ترک امر به معروف، و نهی از منکر. پس خدا، بی خردان را برای نافرمانی، و خردمندان را برای ترک بازداشتن دیگران از گناه، العنت کرد. آگاه باشید! شما رشتۀ پیوند با اسلام را قطع، و اجرای حدود الهی را تعطیل، و احکام اسلام را به فراموشی سپرده اید!"
خطبه 192 نهج البلاغه
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📙کتاب "الاغانی" نوشته علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی
📕کتاب "حیات فکری سیاسی امامان شیعه" نوشته رسول جعفریان
📘کتاب "تاریخ سیاسی اسلام- جلد 2-تاریخ خلفا" نوشته رسول جعفریان
@goftman_ir
"آگاه باشید که شما هم اکنون دست از رشتۀ اطاعت کشیدید، و با زنده کردن ارزش های جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکستید، در حالی که خداوند بر این امت اسلامی بر «وحدت و برادری» منت گذارده بود، که در سایه آن زندگی کنند، و به کنف حمایت آن پناهنده شوند، نعمتی بود که هیچ ارزشی نمی توان همانند آن تصور کرد، زیرا از هر ارزشی گران قدرتر، و از هر کرامتی والاتر بود. بدانید که پس از هجرت، دوباره چونان اعراب بادیه نشین شده اید، و پس از وحدت و برادری، به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید، از اسلام تنها نام آن، و از ایمان جز نشانی را نمی شناسید! شعار میدهید: آتش آری، ننگ هرگز! گویا میخواهید اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره کنید و پیمانی را که خدا برای حفظ حرمت مسلمین در زمین، و عامل امنیت و آرامش مردم قرارداد بشکنید؟. همانا، اگر شما به غیر اسلام پناه برید، کافران با شما نبرد خواهند کرد. آنگاه نه جبرئیل و نه میکائیل، نه مهاجر و نه انصار، وجود دارند که شما را یاری دهند، و چاره ای جز نبرد با شمشیر ندارید، تاخدا در میان شما حکم نماید. مردم! از مثل های قرآن درباره کسانی که عذاب و کیفر شدند، و روزهای سخت آنان، و آسیب های شدیدی که دیدند آگاهید؛ پس وعده عذاب خدا را دور مپندارید، و به عذر اینکه آگاهی ندارید خود را گرفتار نسازید، و انتقام خدا را سبک، و خود را از کيفر الهی ایمن مپندارید، زیرا که خدای سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت، مگر برای ترک امر به معروف، و نهی از منکر. پس خدا، بی خردان را برای نافرمانی، و خردمندان را برای ترک بازداشتن دیگران از گناه، العنت کرد. آگاه باشید! شما رشتۀ پیوند با اسلام را قطع، و اجرای حدود الهی را تعطیل، و احکام اسلام را به فراموشی سپرده اید!"
خطبه 192 نهج البلاغه
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📙کتاب "الاغانی" نوشته علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی
📕کتاب "حیات فکری سیاسی امامان شیعه" نوشته رسول جعفریان
📘کتاب "تاریخ سیاسی اسلام- جلد 2-تاریخ خلفا" نوشته رسول جعفریان
@goftman_ir