بند جدیدی به سوگندنامه پزشکان جهان افزوده شد
شیکاگو – اکتبر ۲۰۲۵: نشست عمومی انجمن پزشکی جهانی (World Medical Association) در شهر شیکاگو، شاهد اصلاحی مهم در اعلامیه ژنو (Declaration of Geneva) – نسخه مدرن و بهروزشدهی سوگندنامه بقراط – بود.
اعلامیه ژنو که نخستین بار در سال ۱۹۴۸ تدوین شد، همواره یکی از اسناد پایه در اخلاق پزشکی به شمار میرفته و ضمن تأکید بر حقوق بیماران، جایگاه و مسئولیتهای انسانی و حرفهای پزشکان را نیز مورد توجه قرار داده است.
در نسخه جدید این اعلامیه، با هدف توجه بیشتر به سلامت و رفاه پزشکان، بندی تازه به متن اضافه شده است که چنین میگوید:
تأکید بر سلامت پزشک به عنوان رکن اخلاق حرفهای
افزودهشدن این بند، گامی مهم در جهت بازشناسی نقش سلامت جسمی و روانی پزشکان در کیفیت مراقبت از بیماران است. برای نخستین بار، اعلامیه ژنو بهصراحت بر لزوم توجه پزشک به سلامت خود بهعنوان پیششرط ارائهی خدمات درمانی با کیفیت بالا تأکید کرده است.
🔹 مقابله با فرسودگی شغلی در جامعه پزشکی
در سالهای اخیر، فرسودگی شغلی (Occupational Burnout) به یکی از چالشهای جدی جامعه پزشکی جهانی تبدیل شده است. این پدیده که بهصورت تحلیل قوای روانی، خستگی عاطفی و افت انگیزه در پی استرس مزمن شغلی بروز میکند، میتواند مستقیماً بر کیفیت خدمات درمانی و تصمیمگیریهای بالینی اثرگذار باشد.
کارشناسان بر این باورند که درج این بند جدید، نه تنها به جنبه انسانی حرفه پزشکی اعتبار بیشتری میبخشد، بلکه میتواند به بهبود سیاستهای حمایتی از پزشکان در سطوح ملی و بینالمللی منجر شود.
🔹 نگاهی نو به سوگند بقراط
با این تغییر، سوگندنامه پزشکان پس از بیش از دو هزار و پانصد سال، بار دیگر با نیازهای عصر جدید تطبیق یافته است؛ عصری که در آن، حفظ سلامت پزشک به همان اندازهی سلامت بیمار، بخشی از اخلاق حرفهای محسوب میشود.
🍀🌺🍀🌺🍀
🌿 در خدمت انسان، در خدمت خویش
نگاهی تازه به «سوگند پزشک» و کرامت انسانی حرفه پزشکی
در شیکاگو، جایی که صدای وجدان پزشکی جهان طنین انداخت، بند تازهای به سوگندنامه جاودان بقراط افزوده شد؛ بندی ساده اما ژرف که گوهر آن چنین است:
این جمله کوتاه، یادآور حقیقتی است که گاه در غوغای کار، فراموش میشود:
پزشک، پیش از آنکه نجاتدهنده جانها باشد، انسانی است با قلب، احساس، و نیاز به آرامش و تندرستی.
امروز، در روزگاری که فشارهای اقتصادی، فرسودگی شغلی و حجم بیپایان انتظارات، سایهای سنگین بر دوش جامعه پزشکی افکنده است، این بند تازه از اعلامیه ژنو همچون نسیمی امیدبخش، پیام روشنی دارد:
سلامت پزشک، بخشی از سلامت جامعه است.
فرسودگی شغلی دیگر یک واژه تخصصی نیست؛ زخمی است که هر پزشک، پرستار و کادر درمان آن را از نزدیک لمس کرده است — تحلیلی آرام اما پیوسته از قوای روان، خستگی عاطفی، و گاه حس فراموششدن در میان غوغای بیامان مطالبهگریها.
و اکنون، جهان پزشکی به رسمیت شناخته است که پزشک فرسوده، نمیتواند نگهبان تندرستی دیگران باشد.
این بند تازه، فراخوانی است برای بازنگری در نگاه ما به حرفه پزشکی؛ برای یادآوری اینکه
مسئولیت پزشک تنها درمان نیست، بلکه مراقبت از خویش نیز بخشی از تعهد اوست.
جامعه پزشکی کشور ما نیز، با وجود همه دشواریها، در خط مقدم خدمت ایستاده است؛ با شبهای بیداری، مسئولیتهای سنگین، و وجدانهای بیدار. اما در کنار این ایثار، نیازمند حمایت، درک، و سیاستهای انسانیتر از سوی نظامهای مدیریتی و تصمیمگیر است.
اگر میخواهیم درمان را در بالاترین استاندارد نگه داریم، باید بپذیریم که:
پزشک سالم، پایه نظام سلامت سالم است.
بند تازه اعلامیه ژنو نهتنها سوگندی برای پزشکان، بلکه پیامی برای همه جامعه است — پیامی که میگوید:
"پزشک نیز انسان است؛ مراقبت از او، بخشی از مراقبت از ماست."
🌺
بیایید این بند را نه فقط در آغاز حرفه، که در عمق باور و رفتار خود جاری کنیم؛
تا دوباره، هم بیماران و هم پزشکان، در کنار هم، در مسیر تندرستی و انسانیت گام بردارند.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
شیکاگو – اکتبر ۲۰۲۵: نشست عمومی انجمن پزشکی جهانی (World Medical Association) در شهر شیکاگو، شاهد اصلاحی مهم در اعلامیه ژنو (Declaration of Geneva) – نسخه مدرن و بهروزشدهی سوگندنامه بقراط – بود.
اعلامیه ژنو که نخستین بار در سال ۱۹۴۸ تدوین شد، همواره یکی از اسناد پایه در اخلاق پزشکی به شمار میرفته و ضمن تأکید بر حقوق بیماران، جایگاه و مسئولیتهای انسانی و حرفهای پزشکان را نیز مورد توجه قرار داده است.
در نسخه جدید این اعلامیه، با هدف توجه بیشتر به سلامت و رفاه پزشکان، بندی تازه به متن اضافه شده است که چنین میگوید:
"I WILL ATTEND TO my own health, well-being, and abilities in order to provide care of the highest standard."
«در خدمت سلامت، رفاه و توانمندی خود خواهم بود تا بتوانم مطابق با بالاترین استانداردها در خدمت بیماران باشم.»
تأکید بر سلامت پزشک به عنوان رکن اخلاق حرفهای
افزودهشدن این بند، گامی مهم در جهت بازشناسی نقش سلامت جسمی و روانی پزشکان در کیفیت مراقبت از بیماران است. برای نخستین بار، اعلامیه ژنو بهصراحت بر لزوم توجه پزشک به سلامت خود بهعنوان پیششرط ارائهی خدمات درمانی با کیفیت بالا تأکید کرده است.
🔹 مقابله با فرسودگی شغلی در جامعه پزشکی
در سالهای اخیر، فرسودگی شغلی (Occupational Burnout) به یکی از چالشهای جدی جامعه پزشکی جهانی تبدیل شده است. این پدیده که بهصورت تحلیل قوای روانی، خستگی عاطفی و افت انگیزه در پی استرس مزمن شغلی بروز میکند، میتواند مستقیماً بر کیفیت خدمات درمانی و تصمیمگیریهای بالینی اثرگذار باشد.
کارشناسان بر این باورند که درج این بند جدید، نه تنها به جنبه انسانی حرفه پزشکی اعتبار بیشتری میبخشد، بلکه میتواند به بهبود سیاستهای حمایتی از پزشکان در سطوح ملی و بینالمللی منجر شود.
🔹 نگاهی نو به سوگند بقراط
با این تغییر، سوگندنامه پزشکان پس از بیش از دو هزار و پانصد سال، بار دیگر با نیازهای عصر جدید تطبیق یافته است؛ عصری که در آن، حفظ سلامت پزشک به همان اندازهی سلامت بیمار، بخشی از اخلاق حرفهای محسوب میشود.
🍀🌺🍀🌺🍀
🌿 در خدمت انسان، در خدمت خویش
نگاهی تازه به «سوگند پزشک» و کرامت انسانی حرفه پزشکی
در شیکاگو، جایی که صدای وجدان پزشکی جهان طنین انداخت، بند تازهای به سوگندنامه جاودان بقراط افزوده شد؛ بندی ساده اما ژرف که گوهر آن چنین است:
«در خدمت سلامت، رفاه و توانمندی خود خواهم بود تا بتوانم مطابق با بالاترین استانداردها در خدمت بیماران باشم.»
این جمله کوتاه، یادآور حقیقتی است که گاه در غوغای کار، فراموش میشود:
پزشک، پیش از آنکه نجاتدهنده جانها باشد، انسانی است با قلب، احساس، و نیاز به آرامش و تندرستی.
امروز، در روزگاری که فشارهای اقتصادی، فرسودگی شغلی و حجم بیپایان انتظارات، سایهای سنگین بر دوش جامعه پزشکی افکنده است، این بند تازه از اعلامیه ژنو همچون نسیمی امیدبخش، پیام روشنی دارد:
سلامت پزشک، بخشی از سلامت جامعه است.
فرسودگی شغلی دیگر یک واژه تخصصی نیست؛ زخمی است که هر پزشک، پرستار و کادر درمان آن را از نزدیک لمس کرده است — تحلیلی آرام اما پیوسته از قوای روان، خستگی عاطفی، و گاه حس فراموششدن در میان غوغای بیامان مطالبهگریها.
و اکنون، جهان پزشکی به رسمیت شناخته است که پزشک فرسوده، نمیتواند نگهبان تندرستی دیگران باشد.
این بند تازه، فراخوانی است برای بازنگری در نگاه ما به حرفه پزشکی؛ برای یادآوری اینکه
مسئولیت پزشک تنها درمان نیست، بلکه مراقبت از خویش نیز بخشی از تعهد اوست.
جامعه پزشکی کشور ما نیز، با وجود همه دشواریها، در خط مقدم خدمت ایستاده است؛ با شبهای بیداری، مسئولیتهای سنگین، و وجدانهای بیدار. اما در کنار این ایثار، نیازمند حمایت، درک، و سیاستهای انسانیتر از سوی نظامهای مدیریتی و تصمیمگیر است.
اگر میخواهیم درمان را در بالاترین استاندارد نگه داریم، باید بپذیریم که:
پزشک سالم، پایه نظام سلامت سالم است.
بند تازه اعلامیه ژنو نهتنها سوگندی برای پزشکان، بلکه پیامی برای همه جامعه است — پیامی که میگوید:
"پزشک نیز انسان است؛ مراقبت از او، بخشی از مراقبت از ماست."
🌺
بیایید این بند را نه فقط در آغاز حرفه، که در عمق باور و رفتار خود جاری کنیم؛
تا دوباره، هم بیماران و هم پزشکان، در کنار هم، در مسیر تندرستی و انسانیت گام بردارند.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
❤1
یادت باشه رفیق…
دنیا همیشه اونجوری که باید، با آدمهای خوب راه نمیاد…
اما خوبی یه جور اصالته که از دل نمیره.
هر چی صادقتر باشی، بیشتر زیر ذرهبین میبرنت…
هر چی دلسوزتر باشی، زودتر زخمی میشی…
هر چی قلبتو راحتتر بدی، راحتتر میکوبنش زیر پا…
هر چی آرومتر باشی، ضعفتر میپندارنت…
هر چی به فکر بقیه باشی، بیشتر حقتو نادیده میگیرن…
و هر چی خاکیتر باشی، کمتر میبیننت…
تلخه…
اما حقیقت همیشه شیرین نیست.
با اینهمه — تو همونی بمون که هستی.
صادق، دلسوز، آروم، با دل بزرگ و خاکی…
چون ارزشِ آدمها به نگاه بقیه نیست؛
به ریشهایه که توی وجود خودشون دارن.
و بدون…
هر چی مهربونتر باشی، بیشتر آدمهای بینقاب رو دور خودت نگه میداری.
هر چی بخشندهتر باشی، دستهات پر تر میشه و هیچوقت خالی نمیمونه؛.
هر چی کمتر جار بزنی، صبرت بلندتر قد میکشه.
هر چی کمتر از دیگران بخوای، بیشتر آرامش پیدا میکنی.
هر چی برای دل خودت زندگی کنی، کمتر شکسته میشی.
و هر چی بزرگتر فکر کنی، کوچکترها از تو دورتر میشن — که خودش نعمت بزرگیه.
رفیق…
این دنیا به آدمهای صاف سخت میگیره،چون خودش کجه.
تو همون نور بمون…
که تاریکی همیشه از نور میترسه، و نور هیچگاه با تاریکی خاموش نمیشه .
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
دنیا همیشه اونجوری که باید، با آدمهای خوب راه نمیاد…
اما خوبی یه جور اصالته که از دل نمیره.
هر چی صادقتر باشی، بیشتر زیر ذرهبین میبرنت…
هر چی دلسوزتر باشی، زودتر زخمی میشی…
هر چی قلبتو راحتتر بدی، راحتتر میکوبنش زیر پا…
هر چی آرومتر باشی، ضعفتر میپندارنت…
هر چی به فکر بقیه باشی، بیشتر حقتو نادیده میگیرن…
و هر چی خاکیتر باشی، کمتر میبیننت…
تلخه…
اما حقیقت همیشه شیرین نیست.
با اینهمه — تو همونی بمون که هستی.
صادق، دلسوز، آروم، با دل بزرگ و خاکی…
چون ارزشِ آدمها به نگاه بقیه نیست؛
به ریشهایه که توی وجود خودشون دارن.
و بدون…
هر چی مهربونتر باشی، بیشتر آدمهای بینقاب رو دور خودت نگه میداری.
هر چی بخشندهتر باشی، دستهات پر تر میشه و هیچوقت خالی نمیمونه؛.
هر چی کمتر جار بزنی، صبرت بلندتر قد میکشه.
هر چی کمتر از دیگران بخوای، بیشتر آرامش پیدا میکنی.
هر چی برای دل خودت زندگی کنی، کمتر شکسته میشی.
و هر چی بزرگتر فکر کنی، کوچکترها از تو دورتر میشن — که خودش نعمت بزرگیه.
رفیق…
این دنیا به آدمهای صاف سخت میگیره،چون خودش کجه.
تو همون نور بمون…
که تاریکی همیشه از نور میترسه، و نور هیچگاه با تاریکی خاموش نمیشه .
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
🌿 عبادت برای روشن کردن دل است، نه برای رها کردن عقل
سالهاست که یک سوءتفاهم آرامآرام در ذهن مردم ریشه دوانده:
اینکه «اگر عبادت کنی، همه مشکلات حل میشود».
گویی دنیا
با صدای تسبیح میایستد،
با یک سجده میچرخد،
با یک دعا
قانون علت و معلول را کنار میگذارد.
نه عزیز من،
نه برادر جان،
نه خواهر مهربانم
دنیا حکمت دارد،
قانون دارد،
مسیر دارد.
عبادت، تنها چراغ مسیر است،
نه خودِ راه رفتن.
با نماز
دل آرام میشود،
ولی آدمی که بلد نیست حرف بزند،
خشم دارد،
غرورش سد گفتوگوست
و تربیت احساسی بلد نیست
با سجاده تنها
زندگی مشترکش درست نمیشود.
با دعا
امید میآید،
اما کسی که
تخصص ندارد،
مهارت یاد نمیگیرد،
برنامهریزی نمیکند
و توقع دارد وضع اقتصادیاش تغییر کند،
در انتظار معجزهایست
که خدا
هیچجا وعدهاش را نداده.
خداوند به «حرکت» برکت میدهد،
نه به «توقف در انتظار».
در خانواده:
عبادت، نرمی دل میدهد،
اما مشکل خانواده
با احترام، گفتوگو، آگاهی،
و تغییر رفتار حل میشود.
در کار و اقتصاد:
نماز مسیر را روشن میکند،
اما حرکت، تلاش، یادگیری،
و مدیریت
چرخ را میچرخاند.
در تربیت فرزند:
سجاده صبر میدهد،
اما تربیت
دانش، حضور، توجه
و عشقِ پیوسته میخواهد.
در اجتماع:
ایمان نیرو میدهد،
اما عدالت
با شجاعت، مطالبهگری،
و مشارکت ساخته میشود
نه با دعای تنها.
در آخرت هم،
عبادت کافی نیست؛
پیامبرِ مهربانی خودش فرمود:
«ایمان همراه عمل است که نجات میدهد.»
پس بیاییم
عبادت را کوچک نکنیم
با اینکه خیال کنیم
«جای همه چیز» را میگیرد.
و تلاش را بیمعنا نکنیم
با اینکه فکر کنیم «عبادت کافیست».
عبادت برای قوت قلب است،
تلاش برای قوت زندگی.
و هر دو با هم،
زندگی را میسازند.
دنیا را باید با دست تدبیر ساخت،
و آخرت را با تدبیر و تلاش و عبادت
و انسانِ متوازن
کسیست که
نه تنها سجده میکند،
بلکه پس از سجده
میایستد،
میاندیشد،
میآموزد،
و حرکت میکند.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
سالهاست که یک سوءتفاهم آرامآرام در ذهن مردم ریشه دوانده:
اینکه «اگر عبادت کنی، همه مشکلات حل میشود».
گویی دنیا
با صدای تسبیح میایستد،
با یک سجده میچرخد،
با یک دعا
قانون علت و معلول را کنار میگذارد.
نه عزیز من،
نه برادر جان،
نه خواهر مهربانم
دنیا حکمت دارد،
قانون دارد،
مسیر دارد.
عبادت، تنها چراغ مسیر است،
نه خودِ راه رفتن.
با نماز
دل آرام میشود،
ولی آدمی که بلد نیست حرف بزند،
خشم دارد،
غرورش سد گفتوگوست
و تربیت احساسی بلد نیست
با سجاده تنها
زندگی مشترکش درست نمیشود.
با دعا
امید میآید،
اما کسی که
تخصص ندارد،
مهارت یاد نمیگیرد،
برنامهریزی نمیکند
و توقع دارد وضع اقتصادیاش تغییر کند،
در انتظار معجزهایست
که خدا
هیچجا وعدهاش را نداده.
خداوند به «حرکت» برکت میدهد،
نه به «توقف در انتظار».
در خانواده:
عبادت، نرمی دل میدهد،
اما مشکل خانواده
با احترام، گفتوگو، آگاهی،
و تغییر رفتار حل میشود.
در کار و اقتصاد:
نماز مسیر را روشن میکند،
اما حرکت، تلاش، یادگیری،
و مدیریت
چرخ را میچرخاند.
در تربیت فرزند:
سجاده صبر میدهد،
اما تربیت
دانش، حضور، توجه
و عشقِ پیوسته میخواهد.
در اجتماع:
ایمان نیرو میدهد،
اما عدالت
با شجاعت، مطالبهگری،
و مشارکت ساخته میشود
نه با دعای تنها.
در آخرت هم،
عبادت کافی نیست؛
پیامبرِ مهربانی خودش فرمود:
«ایمان همراه عمل است که نجات میدهد.»
پس بیاییم
عبادت را کوچک نکنیم
با اینکه خیال کنیم
«جای همه چیز» را میگیرد.
و تلاش را بیمعنا نکنیم
با اینکه فکر کنیم «عبادت کافیست».
عبادت برای قوت قلب است،
تلاش برای قوت زندگی.
و هر دو با هم،
زندگی را میسازند.
دنیا را باید با دست تدبیر ساخت،
و آخرت را با تدبیر و تلاش و عبادت
و انسانِ متوازن
کسیست که
نه تنها سجده میکند،
بلکه پس از سجده
میایستد،
میاندیشد،
میآموزد،
و حرکت میکند.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
💯1
کسی که شما را دوست دارد
قرار نیست مسیر زندگیتان را آجر به آجر بسازد،
اما راه را آنقدر روشن میکند
که اگر بخواهید،
میتوانید قدم درست را تشخیص دهید.
کسی که شما را دوست دارد
برای شما نمیجنگد،
اما یاد میدهد چگونه بجنگید
با زخم کمتر،
با امید بیشتر.
کسی که شما را دوست دارد
اجازه نمیدهد دروغهای دنیا
ارزشتان را کم کند؛
کنار گوشتان آرام میگوید:
«تو میتوانی،
فقط یادت رفته.»
کسی که شما را دوست دارد
نه غمها را حذف میکند
نه سختیها را،
اما کمکتان میکند
زیر بارشان خم نشوید.
کسی که شما را دوست دارد
قرار نیست مشکلاتتان را حل کند،
اما کنار شما میایستد
تا یاد بگیرید
مشکلاتی که روزی شکستتان میداد
امروز فقط
درسی شوند در دفتر تجربههایتان.
کسی که شما را دوست دارد
گاهی کاری برایتان نمیکند
نه از بیتفاوتی،
از احترام.
میداند بعضی مسیرها را
باید خودتان طی کنید،
بعضی زخمها را
باید خودتان درمان کنید،
بعضی قلهها را
باید خودتان فتح کنید
تا درونِ شما
چیزی رشد کند
که هیچ عشق دیگری
نمیتواند به شما ببخشد:
اعتماد به خویشتن.
کسی که شما را دوست دارد
به جای اینکه
بار زندگیتان را
بر دوش خودش بیاویزد،
کمکتان میکند
قوی شوید،
بالا بایستید،
بلند بمانید
تا روزی برسد
که حتی اگر تنها ماندید،
نه بترسید،
نه فروبریزید.
کسی که شما را دوست دارد
نه ناجیست
نه ابرقهرمان
او فقط
چراغی در دست دارد
و قلبی در سینه
که میگوید:
«راه را خودت میروی،
اما من
کنارت نور میتابانم.»
کسی که شما را دوست دارد
به جای آنکه شما را «وابسته» کند،
کمکتان میکند
ریشه داشته باشید؛
ریشهای آنقدر عمیق
که هر بادی،
هر حرفی،
هر رفتنی
شما را نلرزاند.
او نمیخواهد «نیاز» شما باشد،
میخواهد
انتخاب شما باشد.
کسی که شما را دوست دارد
از شما نمیخواهد
که برای ماندنش
خودتان را کوچک کنید،
آرزوهایتان را تا کنید،
و خواستههای دلتان را
در جیب سکوت بگذارید.
او
به شما فضا میدهد
تا بزرگ شوید،
تا خودِ واقعیتان شوید.
چنین عشقی
تسلط نیست،
تملک نیست،
زور نیست
رشد است.
کسی که شما را دوست دارد
اگر روزی دید
بر زمین افتادهاید،
شانهاش را میدهد،
نه برای همیشه،
فقط تا زمانی که
یاد بگیرید
دوباره روی پا بایستید.
و وقتی ایستادید
بهجای آنکه بگوید
«من نجاتت دادم»،
میگوید:
«خودت بلند شدی؛
من فقط کنارت بودم.»
کسی که شما را دوست دارد
وقتی بغضتان میترکد
جهان را آرام نمیکند،
اما
کنار شما،
در سکوتی مهربان
میماند
تا قلبتان هم
آرامتر بتپد.
کسی که شما را دوست دارد
نقشهٔ راه نمیدهد،
اجبار نمیکند،
دستور نمیدهد
او فقط
چراغی است که
درستترین نسخه از خودتان را
به شما نشان میدهد.
عشقِ بالغ
قول خوشبختی نمیدهد،
قولِ «همراهی» میدهد.
قولِ «بلندت میکنم» نمیدهد،
قولِ «کنارت میایستم» میدهد.
قولِ «من همهچیزت میشوم» نمیدهد،
قولِ «در مسیر شدنِ خودت،
پشتت هستم» میدهد.
در نهایت
کسی که شما را دوست دارد
نه دنیای بیرون را عوض میکند،
نه تقدیر را
نه سرنوشت را
او فقط
لحظهبهلحظه
کنار شما میماند
تا در دلِ توفان
فراموش نکنید:
میشود ادامه داد.
میشود بهتر شد.
میشود رسید.
و این
معجزهای واقعیتر از نجات است.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
قرار نیست مسیر زندگیتان را آجر به آجر بسازد،
اما راه را آنقدر روشن میکند
که اگر بخواهید،
میتوانید قدم درست را تشخیص دهید.
کسی که شما را دوست دارد
برای شما نمیجنگد،
اما یاد میدهد چگونه بجنگید
با زخم کمتر،
با امید بیشتر.
کسی که شما را دوست دارد
اجازه نمیدهد دروغهای دنیا
ارزشتان را کم کند؛
کنار گوشتان آرام میگوید:
«تو میتوانی،
فقط یادت رفته.»
کسی که شما را دوست دارد
نه غمها را حذف میکند
نه سختیها را،
اما کمکتان میکند
زیر بارشان خم نشوید.
کسی که شما را دوست دارد
قرار نیست مشکلاتتان را حل کند،
اما کنار شما میایستد
تا یاد بگیرید
مشکلاتی که روزی شکستتان میداد
امروز فقط
درسی شوند در دفتر تجربههایتان.
کسی که شما را دوست دارد
گاهی کاری برایتان نمیکند
نه از بیتفاوتی،
از احترام.
میداند بعضی مسیرها را
باید خودتان طی کنید،
بعضی زخمها را
باید خودتان درمان کنید،
بعضی قلهها را
باید خودتان فتح کنید
تا درونِ شما
چیزی رشد کند
که هیچ عشق دیگری
نمیتواند به شما ببخشد:
اعتماد به خویشتن.
کسی که شما را دوست دارد
به جای اینکه
بار زندگیتان را
بر دوش خودش بیاویزد،
کمکتان میکند
قوی شوید،
بالا بایستید،
بلند بمانید
تا روزی برسد
که حتی اگر تنها ماندید،
نه بترسید،
نه فروبریزید.
کسی که شما را دوست دارد
نه ناجیست
نه ابرقهرمان
او فقط
چراغی در دست دارد
و قلبی در سینه
که میگوید:
«راه را خودت میروی،
اما من
کنارت نور میتابانم.»
کسی که شما را دوست دارد
به جای آنکه شما را «وابسته» کند،
کمکتان میکند
ریشه داشته باشید؛
ریشهای آنقدر عمیق
که هر بادی،
هر حرفی،
هر رفتنی
شما را نلرزاند.
او نمیخواهد «نیاز» شما باشد،
میخواهد
انتخاب شما باشد.
کسی که شما را دوست دارد
از شما نمیخواهد
که برای ماندنش
خودتان را کوچک کنید،
آرزوهایتان را تا کنید،
و خواستههای دلتان را
در جیب سکوت بگذارید.
او
به شما فضا میدهد
تا بزرگ شوید،
تا خودِ واقعیتان شوید.
چنین عشقی
تسلط نیست،
تملک نیست،
زور نیست
رشد است.
کسی که شما را دوست دارد
اگر روزی دید
بر زمین افتادهاید،
شانهاش را میدهد،
نه برای همیشه،
فقط تا زمانی که
یاد بگیرید
دوباره روی پا بایستید.
و وقتی ایستادید
بهجای آنکه بگوید
«من نجاتت دادم»،
میگوید:
«خودت بلند شدی؛
من فقط کنارت بودم.»
کسی که شما را دوست دارد
وقتی بغضتان میترکد
جهان را آرام نمیکند،
اما
کنار شما،
در سکوتی مهربان
میماند
تا قلبتان هم
آرامتر بتپد.
کسی که شما را دوست دارد
نقشهٔ راه نمیدهد،
اجبار نمیکند،
دستور نمیدهد
او فقط
چراغی است که
درستترین نسخه از خودتان را
به شما نشان میدهد.
عشقِ بالغ
قول خوشبختی نمیدهد،
قولِ «همراهی» میدهد.
قولِ «بلندت میکنم» نمیدهد،
قولِ «کنارت میایستم» میدهد.
قولِ «من همهچیزت میشوم» نمیدهد،
قولِ «در مسیر شدنِ خودت،
پشتت هستم» میدهد.
در نهایت
کسی که شما را دوست دارد
نه دنیای بیرون را عوض میکند،
نه تقدیر را
نه سرنوشت را
او فقط
لحظهبهلحظه
کنار شما میماند
تا در دلِ توفان
فراموش نکنید:
میشود ادامه داد.
میشود بهتر شد.
میشود رسید.
و این
معجزهای واقعیتر از نجات است.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
❤1👏1
چنگیزخان نتوانست بخارا را تسخیر کند نامه ای نوشت که هرکس با ما باشد در امان است !
اهل بخارا دو گروه شدند ، یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند.
چنگیزخان به آن ها نوشت: باهمشهریان مخالف بجنگید، و هر چه غنیمت بهدست آوردید، از آن شما باشد و حاکمیت شهر را نیز ایشان پذیرفتند و آتش جنگ بین این دو گروه مسلمان شعلهور شد...
و در نهایت، گروه مزدوران چنگیز خان پیروز شدند
اما شکست بزرگ آن بود که او دستور داد گروه پیروز خلع سلاح و سربریده شوند!
چنگیز گفتهی مشهورش را گفت: اگر اینان وفا میداشتند، به خاطر ما بیگانگان به برادرانشان خیانت نمیکردند!
*این عاقبت خود فروشان است*
📚 الكامل في التاريخ
@golvazhea
اهل بخارا دو گروه شدند ، یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند.
چنگیزخان به آن ها نوشت: باهمشهریان مخالف بجنگید، و هر چه غنیمت بهدست آوردید، از آن شما باشد و حاکمیت شهر را نیز ایشان پذیرفتند و آتش جنگ بین این دو گروه مسلمان شعلهور شد...
و در نهایت، گروه مزدوران چنگیز خان پیروز شدند
اما شکست بزرگ آن بود که او دستور داد گروه پیروز خلع سلاح و سربریده شوند!
چنگیز گفتهی مشهورش را گفت: اگر اینان وفا میداشتند، به خاطر ما بیگانگان به برادرانشان خیانت نمیکردند!
*این عاقبت خود فروشان است*
📚 الكامل في التاريخ
@golvazhea
👍1🤔1
✨ اثرات عفو و بخشیدن؛ از نگاه شخصی، اجتماعی و انسانی
بخشیدن، یک فضیلت سادهٔ اخلاقی نیست؛
یک توانایی عظیم روحی است که نشان میدهد انسان بزرگتر از رنجیست که بر او گذشته است.
بخشش، به معنای فراموشی یا توجیه خطا نیست؛
به معنای بازگرداندن قدرت به خویشتن است.
۱) اثرات شخصی – رهایی روح از زنجیر رنج
بخشش پیش از آنکه هدیهای به دیگری باشد، هدیهایست به خودمان.
دل آرام میشود؛ چون دیگر انرژی خود را صرف نفرت و انتقام نمیکنیم.
ذهن آزاد میشود؛ زیرا بارِ سنگین گذشته را زمین میگذاریم.
جسم آرام میشود؛ زیرا کینه، استرس مزمن، بیخوابی و تنش را تغذیه میکند.
شخصیت بالغتر میشود؛ چون بخشش، یکی از نشانههای بلوغ عاطفیست.
امید در دل زنده میشود؛ چراکه رهاکردن گذشته یعنی گشودنِ درِ آینده.
کسی که میبخشد، شکست نخورده؛
بلکه از رنج عبور کرده و نیرومندتر بازگشته است.
۲) اثرات اجتماعی – احیای پیوندهای انسانی
در سطح جامعه، عفو همچون آبیست که آتش کینه را خاموش میکند.
شکافها را میبندد؛
خصومتهای دیرینه را کوتاه میکند؛
خانوادهها را دوباره به هم نزدیک میسازد؛
جامعه را از چرخه انتقام و خشونت بیرون میکشد؛
اعتماد را بازسازی میکند؛
سرمایه اجتماعی را افزایش میدهد.
جامعهای که مردمش اهل بخششاند،
کمتر مشت میکوبد و بیشتر دست دراز میکند.
۳) اثرات انسانی – ارتقای اخلاق و معنویت
بخشیدن، امضای انسانیت ماست.
نشان میدهد که ارزشهای اخلاقی بر غرایز غریزی چیره شدهاند.
نشانهای از قدرت، بزرگواری و شکوه روح است.
چهرهٔ انسان را از خشونت پاک و از مهر لبریز میکند.
درک ما از رنج دیگران را عمیقتر میسازد.
در جهان انسانی،
بخشش یکی از نادرترین جاهاییست که زیبایی و قدرت در کنار هم مینشینند.
✨ اما چه زمانی نباید ببخشیم؟
بخشش اگر بیحساب باشد، به جای فضیلت، به آسیب تبدیل میشود.
باید دانست که بخشیدن همیشه درست نیست.
۱) وقتی خطاکار مسئولیت خطای خود را نمیپذیرد
اگر فرد:
انکار میکند،
توجیه میکند،
پشیمان نیست،
بخشش تنها مجوز تکرار به او میدهد.
۲) وقتی بخشیدن به استمرار آزار منجر میشود
اگر نتیجهٔ بخشیدن این باشد که:
بار دیگر آسیب ببینیم،
حرمتمان شکسته شود،
وارد یک چرخهٔ سوءاستفاده شویم،
آنجا نبخشیدن عین خرد است.
۳) وقتی حق دیگری پایمال شده و سکوت ما ظلمآفرین میشود
بخشیدن نباید:
عدالت را دفن کند،
حق ضعیفتر را بگیرد،
مسیر خطاکار را هموارتر سازد.
در برخی موقعیتها،
ایستادن و بخشیدن نکردن،
نوعی پاسداری از حق است.
۴) وقتی قلبمان هنوز آماده نیست
هیچکس موظف نیست زودتر از رشدِ درونی خود ببخشد.
گاهی نبخشیدن، یعنی:
به زخم احترام گذاشتن،
به زمان فرصت دادن،
به روح اجازهٔ ترمیم کردن.
بخشش، باید آزادانه اتفاق بیفتد،
نه از سر اجبار، نصیحت یا فشار.
✨ جمعبندی – بخشش، پلی میان رنج و رشد
بخشش هنر است؛
هنرِ عبور از درد بدون آنکه به نفرت آلوده شویم.
اما خرد حکم میکند که
میان بخشش سازنده
و سادهدلی آسیبپذیر
مرزی روشن بکشیم.
بخشیدن یعنی:
«من انتخاب میکنم آزاد باشم، نه بردهٔ خشم.»
و نبخشیدن یعنی:
«من انتخاب میکنم از خود محافظت کنم، تا روزی که روح آماده شود.»
هر دو انتخاب، اگر بر پایهٔ آگاهی باشد،
نشانهٔ بلوغ انسان است.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
بخشیدن، یک فضیلت سادهٔ اخلاقی نیست؛
یک توانایی عظیم روحی است که نشان میدهد انسان بزرگتر از رنجیست که بر او گذشته است.
بخشش، به معنای فراموشی یا توجیه خطا نیست؛
به معنای بازگرداندن قدرت به خویشتن است.
۱) اثرات شخصی – رهایی روح از زنجیر رنج
بخشش پیش از آنکه هدیهای به دیگری باشد، هدیهایست به خودمان.
دل آرام میشود؛ چون دیگر انرژی خود را صرف نفرت و انتقام نمیکنیم.
ذهن آزاد میشود؛ زیرا بارِ سنگین گذشته را زمین میگذاریم.
جسم آرام میشود؛ زیرا کینه، استرس مزمن، بیخوابی و تنش را تغذیه میکند.
شخصیت بالغتر میشود؛ چون بخشش، یکی از نشانههای بلوغ عاطفیست.
امید در دل زنده میشود؛ چراکه رهاکردن گذشته یعنی گشودنِ درِ آینده.
کسی که میبخشد، شکست نخورده؛
بلکه از رنج عبور کرده و نیرومندتر بازگشته است.
۲) اثرات اجتماعی – احیای پیوندهای انسانی
در سطح جامعه، عفو همچون آبیست که آتش کینه را خاموش میکند.
شکافها را میبندد؛
خصومتهای دیرینه را کوتاه میکند؛
خانوادهها را دوباره به هم نزدیک میسازد؛
جامعه را از چرخه انتقام و خشونت بیرون میکشد؛
اعتماد را بازسازی میکند؛
سرمایه اجتماعی را افزایش میدهد.
جامعهای که مردمش اهل بخششاند،
کمتر مشت میکوبد و بیشتر دست دراز میکند.
۳) اثرات انسانی – ارتقای اخلاق و معنویت
بخشیدن، امضای انسانیت ماست.
نشان میدهد که ارزشهای اخلاقی بر غرایز غریزی چیره شدهاند.
نشانهای از قدرت، بزرگواری و شکوه روح است.
چهرهٔ انسان را از خشونت پاک و از مهر لبریز میکند.
درک ما از رنج دیگران را عمیقتر میسازد.
در جهان انسانی،
بخشش یکی از نادرترین جاهاییست که زیبایی و قدرت در کنار هم مینشینند.
✨ اما چه زمانی نباید ببخشیم؟
بخشش اگر بیحساب باشد، به جای فضیلت، به آسیب تبدیل میشود.
باید دانست که بخشیدن همیشه درست نیست.
۱) وقتی خطاکار مسئولیت خطای خود را نمیپذیرد
اگر فرد:
انکار میکند،
توجیه میکند،
پشیمان نیست،
بخشش تنها مجوز تکرار به او میدهد.
۲) وقتی بخشیدن به استمرار آزار منجر میشود
اگر نتیجهٔ بخشیدن این باشد که:
بار دیگر آسیب ببینیم،
حرمتمان شکسته شود،
وارد یک چرخهٔ سوءاستفاده شویم،
آنجا نبخشیدن عین خرد است.
۳) وقتی حق دیگری پایمال شده و سکوت ما ظلمآفرین میشود
بخشیدن نباید:
عدالت را دفن کند،
حق ضعیفتر را بگیرد،
مسیر خطاکار را هموارتر سازد.
در برخی موقعیتها،
ایستادن و بخشیدن نکردن،
نوعی پاسداری از حق است.
۴) وقتی قلبمان هنوز آماده نیست
هیچکس موظف نیست زودتر از رشدِ درونی خود ببخشد.
گاهی نبخشیدن، یعنی:
به زخم احترام گذاشتن،
به زمان فرصت دادن،
به روح اجازهٔ ترمیم کردن.
بخشش، باید آزادانه اتفاق بیفتد،
نه از سر اجبار، نصیحت یا فشار.
✨ جمعبندی – بخشش، پلی میان رنج و رشد
بخشش هنر است؛
هنرِ عبور از درد بدون آنکه به نفرت آلوده شویم.
اما خرد حکم میکند که
میان بخشش سازنده
و سادهدلی آسیبپذیر
مرزی روشن بکشیم.
بخشیدن یعنی:
«من انتخاب میکنم آزاد باشم، نه بردهٔ خشم.»
و نبخشیدن یعنی:
«من انتخاب میکنم از خود محافظت کنم، تا روزی که روح آماده شود.»
هر دو انتخاب، اگر بر پایهٔ آگاهی باشد،
نشانهٔ بلوغ انسان است.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
👏1
در جهانی که آدمها را یا در دسته «خوب» میگذاریم یا «جذاب»، یک حقیقت بزرگ را نادیده میگیریم:
خوب بودن و جذاب بودن دشمن هم نیستند؛ مکمل هماند.
آدمِ کامل، نه صرفاً خوب است و نه صرفاً جذاب؛
بلکه انسانیست که ریشهاش در اخلاق است و شاخههایش در شخصیت و گیرایی.
با این حال، تفاوت آدم خوب و آدم جذاب، گاهی آنقدر پررنگ میشود که انگار از دو سیاره آمدهاند:
آدمِ خوب بهدنبالِ آرامش میگردد،
آدمِ جذاب آرامش را به خانه میآورد.
آدمِ خوب تلاش میکند درست رفتار کند،
آدمِ جذاب کاری میکند رفتارِ تو هم درستتر شود.
آدمِ خوب محتاط است،
آدمِ جذاب بیپروا اما آگاه.
آدمِ خوب سایهای امن است،
آدمِ جذاب نوریست که به تو جرأت میدهد خودت را ببینی.
آدمِ خوب میخواهد دوستداشتنی باشد،
آدمِ جذاب کاری میکند تو خودت را دوست داشته باشی.
آدمِ خوب برای نگهداشتنت میکوشد،
آدمِ جذاب کاری میکند نخواهی رهایش کنی.
و همین تفاوت است که دنیا را پر از سوءتفاهم میکند.
ما گاهی جذب کسی میشویم که «جذاب» است اما عمق ندارد...
و گاهی همراه کسی میشویم که «خوب» است اما شور نمیآورد.
هرکدام یک نیمه از نیازهای ما را سیراب میکنند، اما هیچکدام به تنهایی، یک رابطه را نجات نمیدهند.
پس آدم بهتر است خوب باشد یا جذاب؟
هیچکدام بهتنهایی کافی نیستند.
خوبی، پایهی اعتماد است؛
جذابیت، گرمای رابطه.
خوبی خانه میسازد،
جذابیت زندگی را در آن جاری میکند.
خوبی امنیت میآورد،
جذابیت رشد.
آدمی که فقط خوب است، گاهی کمرنگ میشود.
آدمی که فقط جذاب است، گاهی خطرناک.
اما آدمی که هم خوب است و هم جذاب،
نه تو را خسته میکند و نه میسوزاند؛
بلکه کنار او، زندگی معنا میگیرد.
پس پاسخ نهایی ساده است:
انسانِ خوب باش؛ اما کاری کن جذابیتت نیز نمیرد.
جذاب باش؛ اما جذابیتت هرگز از اخلاق عبور نکند.
آدم خوبِ جذاب یا آدم جذابِ خوب؛
اسمش هرچه باشد، همان انسانیست که جهان امروز کم دارد.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
خوب بودن و جذاب بودن دشمن هم نیستند؛ مکمل هماند.
آدمِ کامل، نه صرفاً خوب است و نه صرفاً جذاب؛
بلکه انسانیست که ریشهاش در اخلاق است و شاخههایش در شخصیت و گیرایی.
با این حال، تفاوت آدم خوب و آدم جذاب، گاهی آنقدر پررنگ میشود که انگار از دو سیاره آمدهاند:
آدمِ خوب بهدنبالِ آرامش میگردد،
آدمِ جذاب آرامش را به خانه میآورد.
آدمِ خوب تلاش میکند درست رفتار کند،
آدمِ جذاب کاری میکند رفتارِ تو هم درستتر شود.
آدمِ خوب محتاط است،
آدمِ جذاب بیپروا اما آگاه.
آدمِ خوب سایهای امن است،
آدمِ جذاب نوریست که به تو جرأت میدهد خودت را ببینی.
آدمِ خوب میخواهد دوستداشتنی باشد،
آدمِ جذاب کاری میکند تو خودت را دوست داشته باشی.
آدمِ خوب برای نگهداشتنت میکوشد،
آدمِ جذاب کاری میکند نخواهی رهایش کنی.
و همین تفاوت است که دنیا را پر از سوءتفاهم میکند.
ما گاهی جذب کسی میشویم که «جذاب» است اما عمق ندارد...
و گاهی همراه کسی میشویم که «خوب» است اما شور نمیآورد.
هرکدام یک نیمه از نیازهای ما را سیراب میکنند، اما هیچکدام به تنهایی، یک رابطه را نجات نمیدهند.
پس آدم بهتر است خوب باشد یا جذاب؟
هیچکدام بهتنهایی کافی نیستند.
خوبی، پایهی اعتماد است؛
جذابیت، گرمای رابطه.
خوبی خانه میسازد،
جذابیت زندگی را در آن جاری میکند.
خوبی امنیت میآورد،
جذابیت رشد.
آدمی که فقط خوب است، گاهی کمرنگ میشود.
آدمی که فقط جذاب است، گاهی خطرناک.
اما آدمی که هم خوب است و هم جذاب،
نه تو را خسته میکند و نه میسوزاند؛
بلکه کنار او، زندگی معنا میگیرد.
پس پاسخ نهایی ساده است:
انسانِ خوب باش؛ اما کاری کن جذابیتت نیز نمیرد.
جذاب باش؛ اما جذابیتت هرگز از اخلاق عبور نکند.
آدم خوبِ جذاب یا آدم جذابِ خوب؛
اسمش هرچه باشد، همان انسانیست که جهان امروز کم دارد.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
❤1👌1
ما چه بر سر هم آوردیم که این روزها،
دیدارِ انسان با انسان، بهجای آشتیِ روح و آرامش،
بیشتر شبیه برخورد زخم با زخم شده است؟
گویی هرکس تکهای شکسته از خودش را در دست دارد؛
تیزیِ این شکستگی را پنهان میکند،
اما در اولین تماس،
در اولین گفتوگو،
در اولین سوءتفاهم،
همان لبههای تیز بیرون میزند و میبُرد؛
نه از بدی،
که از ترس…
از دفاع از زخمی که سالهاست فرصت التیام نداشته.
جامعهای شدهایم پر از آدمهایی که یاد گرفتهاند
بهجای گفتوگو،
بهجای التیام،
بهجای آغوش،
پیشدستی کنند در آسیبزدن
تا مبادا باز هم قربانی شوند.
و اینگونه، ما قربانیِ قربانی میشویم؛
زخمخوردهای که زخم میزند،
بیآنکه واقعا بخواهد.
اما…
هنوز همهچیز از دست نرفته.
اگر زخمها محصول رفتارمان است،
مرهمها هم میتوانند نتیجهی تصمیممان باشند.
میشود در میانهی این همه خراش،
کسی باشیم که تیزیاش را غلاف میکند
و انتخاب میکند بهجای واکنش،
فهمیدن را، شنیدن را، صبوری را.
میشود اولین نفری باشیم که
با یک لبخندِ بیدفاع،
با یک جملهی آرام،
با یک «میفهممت»،
حلقهی این زنجیرهی انتقامِ بیانتها را پاره میکند.
جامعهای که همه در آن زخمیاند،
بیش از آنکه به قاضی نیاز داشته باشد،
به مرهمداران نیاز دارد.
به کسانی که حاضرند
اندکی عشقِ بیقید و شرط خرج کنند،
اندکی صبر،
اندکی انسانیتِ بیمحابا.
ما با هم به این نقطه رسیدیم،
اما با هم میتوانیم از آن عبور کنیم.
یک سلامِ نرم،
یک قضاوتِ کمتر،
یک آغوشِ بیهراس،
و کمی شجاعت برای مهربان ماندن
در جهانی که همه سرسخت شدهاند…
همینها کافیست تا جامعه،
از میدان «بریدگی در برابر بریدگی»
به جایی برسد که انسان دوباره
پناهِ انسان باشد.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
دیدارِ انسان با انسان، بهجای آشتیِ روح و آرامش،
بیشتر شبیه برخورد زخم با زخم شده است؟
گویی هرکس تکهای شکسته از خودش را در دست دارد؛
تیزیِ این شکستگی را پنهان میکند،
اما در اولین تماس،
در اولین گفتوگو،
در اولین سوءتفاهم،
همان لبههای تیز بیرون میزند و میبُرد؛
نه از بدی،
که از ترس…
از دفاع از زخمی که سالهاست فرصت التیام نداشته.
جامعهای شدهایم پر از آدمهایی که یاد گرفتهاند
بهجای گفتوگو،
بهجای التیام،
بهجای آغوش،
پیشدستی کنند در آسیبزدن
تا مبادا باز هم قربانی شوند.
و اینگونه، ما قربانیِ قربانی میشویم؛
زخمخوردهای که زخم میزند،
بیآنکه واقعا بخواهد.
اما…
هنوز همهچیز از دست نرفته.
اگر زخمها محصول رفتارمان است،
مرهمها هم میتوانند نتیجهی تصمیممان باشند.
میشود در میانهی این همه خراش،
کسی باشیم که تیزیاش را غلاف میکند
و انتخاب میکند بهجای واکنش،
فهمیدن را، شنیدن را، صبوری را.
میشود اولین نفری باشیم که
با یک لبخندِ بیدفاع،
با یک جملهی آرام،
با یک «میفهممت»،
حلقهی این زنجیرهی انتقامِ بیانتها را پاره میکند.
جامعهای که همه در آن زخمیاند،
بیش از آنکه به قاضی نیاز داشته باشد،
به مرهمداران نیاز دارد.
به کسانی که حاضرند
اندکی عشقِ بیقید و شرط خرج کنند،
اندکی صبر،
اندکی انسانیتِ بیمحابا.
ما با هم به این نقطه رسیدیم،
اما با هم میتوانیم از آن عبور کنیم.
یک سلامِ نرم،
یک قضاوتِ کمتر،
یک آغوشِ بیهراس،
و کمی شجاعت برای مهربان ماندن
در جهانی که همه سرسخت شدهاند…
همینها کافیست تا جامعه،
از میدان «بریدگی در برابر بریدگی»
به جایی برسد که انسان دوباره
پناهِ انسان باشد.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
💯1
👈 بخشش
بخشش یعنی وقتی خودت گرسنهای، از لقمهات به دیگری بدی. نه وقتی که سیر و خوشحال باشی!
👈 دروغ
دروغ فقط گفتن حرف نادرست نیست. کم یا زیاد نشان دادن حقیقت، یا پنهان کردن بخشهایی از آن هم دروغ است.
👈 صبر
صبر یعنی زمانی که در دل شب، تمام امیدهایت رفتهاند، باز هم بتوانی با لبخند از خواب برخیزی.
👈 شجاعت
شجاعت یعنی وقتی چیزی که به دست میآوری، بیشتر از بهایی باشد که برای آن میپردازی.
👈 انسانیت
انسانیت یعنی وقتی به درد دیگری میخندی، قبل از اینکه خودت طعم درد را بچشی.
👈 خودخواهی
خودخواهی یعنی زمانی که باید به دیگران توجه کنی، خود را در اولویت قرار دهی.
👈 خیانت
خیانت یعنی وقتی برای آرامش خودت، دیگران را در درد و رنج بیاندازی.
👈 بیمسئولیتی
بیمسئولیتی یعنی وقتی دیگران در درد و ناراحتیاند، فقط به این فکر کنی که خودت راحتی.
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
بخشش یعنی وقتی خودت گرسنهای، از لقمهات به دیگری بدی. نه وقتی که سیر و خوشحال باشی!
👈 دروغ
دروغ فقط گفتن حرف نادرست نیست. کم یا زیاد نشان دادن حقیقت، یا پنهان کردن بخشهایی از آن هم دروغ است.
👈 صبر
صبر یعنی زمانی که در دل شب، تمام امیدهایت رفتهاند، باز هم بتوانی با لبخند از خواب برخیزی.
👈 شجاعت
شجاعت یعنی وقتی چیزی که به دست میآوری، بیشتر از بهایی باشد که برای آن میپردازی.
👈 انسانیت
انسانیت یعنی وقتی به درد دیگری میخندی، قبل از اینکه خودت طعم درد را بچشی.
👈 خودخواهی
خودخواهی یعنی زمانی که باید به دیگران توجه کنی، خود را در اولویت قرار دهی.
👈 خیانت
خیانت یعنی وقتی برای آرامش خودت، دیگران را در درد و رنج بیاندازی.
👈 بیمسئولیتی
بیمسئولیتی یعنی وقتی دیگران در درد و ناراحتیاند، فقط به این فکر کنی که خودت راحتی.
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
👏1
صالحی، دادستان تهران اعلام کرد: "پزشک متخلف وقتی پس از استفاده از ژل های نامرغوب، موجب فوت مریض شد، به دستیاران دستور داد تا جسد متوفی را آتش بزنند"(این فرد محرومیت دائم از کار طبابت را سالها پیش با حکم انتظامی نظام پزشکی دریافت کرده است)
وقتی دادستان محترم خطای یک فردِ بیصلاحیت را اینگونه بی محابا «خطای پزشک» مینامد، اولین قربانی حقیقت است؛ و دومین قربانی، اعتماد جامعه به پزشکی.
اما اینبار مسئله فراتر از تحریف یک واژه است؛ اینبار پای ترکفعلهای پنهانی در میان است که سالهاست سایهوار بر سر نظام سلامت سنگینی میکند.
چه کسی فضا را برای چنین مجرمانی باز کرده است؟
چه نهادی چشم بست تا افراد فاقد صلاحیت، بیهیچ مجوز و آموزشی، سر از اتاقهای شبهدرمانی درآورند؟
چه کسانی با غفلت، بیتدبیری یا مصلحتسنجیِ نابجا، میدان طبابت را به دستان کسانی سپردند که حتی نام پزشکی را نشنیدهاند؟
و بدتر از همه:
چگونه امروز همین مقصران، همین دستگاههایی که باید دیدهبان سلامت باشند، پشت واژههایی چون «پزشک متخلف» یا "پزشک قلابی" .
و......پنهان میشوند تا ترک فعل خود را در مهِ روایت گم کنند؟
فردی که اجازه طبابت ندارد، پزشک نیست؛
و اگر توانسته دست به اعمال شبهپزشکی بزند، تقصیر تنها از او نیست.
فردی که پزشک نیست و کار طبابت می کند "پزشک قلابی" نیست یک مجرم جانی است
این جرمها و مجرمها ، شرکائی دارند: نظارتِ غایب، قانونِ اجرا نشده، و دستگاههایی که رسالت نگهبانی سلامت را روی کاغذ نگه داشتهاند.
این پنهانسازی، خیانت دوم است.
جرم اول را مجرم کرده؛
جرم دوم را سکوت کسانی که باید مانع میشدند.
جامعه پزشکی سالهاست تاوان خطاهای کسانی را میدهد که هیچ نسبتی با طب ندارند، اما با بیدقتی واژگان و بیمسئولیتی نهادهای ناظر، نامشان «پزشک» خوانده میشود.
این بیعدالتی تنها به یک صنف آسیب نمیزند؛ اعتماد مردم را میسوزاند، امنیت سلامت را فرسوده میکند و حقیقت را قربانی میسازد.
اکنون وقت آن است که مقصران واقعی پشت عبارات پنهان نشوند.
مسئولیت، سایهبردار نیست.
واژهها سپر نیستند.
و سلامت مردم جایی برای سادهانگاری ندارد.
جرم را به نام مجرم بنویسید، و ترکفعل را به نام صاحبش.
این کمترین حق مردم، و ابتداییترین عدالت برای پزشکان شریفی است که بار سلامت کشور را به دوش میکشند.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
وقتی دادستان محترم خطای یک فردِ بیصلاحیت را اینگونه بی محابا «خطای پزشک» مینامد، اولین قربانی حقیقت است؛ و دومین قربانی، اعتماد جامعه به پزشکی.
اما اینبار مسئله فراتر از تحریف یک واژه است؛ اینبار پای ترکفعلهای پنهانی در میان است که سالهاست سایهوار بر سر نظام سلامت سنگینی میکند.
چه کسی فضا را برای چنین مجرمانی باز کرده است؟
چه نهادی چشم بست تا افراد فاقد صلاحیت، بیهیچ مجوز و آموزشی، سر از اتاقهای شبهدرمانی درآورند؟
چه کسانی با غفلت، بیتدبیری یا مصلحتسنجیِ نابجا، میدان طبابت را به دستان کسانی سپردند که حتی نام پزشکی را نشنیدهاند؟
و بدتر از همه:
چگونه امروز همین مقصران، همین دستگاههایی که باید دیدهبان سلامت باشند، پشت واژههایی چون «پزشک متخلف» یا "پزشک قلابی" .
و......پنهان میشوند تا ترک فعل خود را در مهِ روایت گم کنند؟
فردی که اجازه طبابت ندارد، پزشک نیست؛
و اگر توانسته دست به اعمال شبهپزشکی بزند، تقصیر تنها از او نیست.
فردی که پزشک نیست و کار طبابت می کند "پزشک قلابی" نیست یک مجرم جانی است
این جرمها و مجرمها ، شرکائی دارند: نظارتِ غایب، قانونِ اجرا نشده، و دستگاههایی که رسالت نگهبانی سلامت را روی کاغذ نگه داشتهاند.
این پنهانسازی، خیانت دوم است.
جرم اول را مجرم کرده؛
جرم دوم را سکوت کسانی که باید مانع میشدند.
جامعه پزشکی سالهاست تاوان خطاهای کسانی را میدهد که هیچ نسبتی با طب ندارند، اما با بیدقتی واژگان و بیمسئولیتی نهادهای ناظر، نامشان «پزشک» خوانده میشود.
این بیعدالتی تنها به یک صنف آسیب نمیزند؛ اعتماد مردم را میسوزاند، امنیت سلامت را فرسوده میکند و حقیقت را قربانی میسازد.
اکنون وقت آن است که مقصران واقعی پشت عبارات پنهان نشوند.
مسئولیت، سایهبردار نیست.
واژهها سپر نیستند.
و سلامت مردم جایی برای سادهانگاری ندارد.
جرم را به نام مجرم بنویسید، و ترکفعل را به نام صاحبش.
این کمترین حق مردم، و ابتداییترین عدالت برای پزشکان شریفی است که بار سلامت کشور را به دوش میکشند.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
👍1👏1
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
جامعه جراحان ایران، به عنوان ستون استوار نظام سلامت کشور، دهههاست که در سختترین شرایط، از جنگ و بحرانهای طبیعی گرفته تا فشارهای اقتصادی و همهگیریها، در کنار مردم و دولت ایستاده و پاسدار جان و سلامت ایرانیان بوده است. امروز اما نظام سلامت کشور در پیچ تاریخی مهمی قرار گرفته؛ پیچی که عبور از آن تنها با تصمیمهای شجاعانه، نگاه علمی و عدالتمحور و حمایت قاطع دولت ممکن است.
آنچه امروز مطالبه میکنیم، نه صرفاً خواستهای صنفی، بلکه ضرورتی اجتماعی برای پایداری سلامت مردم و تضمین کیفیت خدمات درمانی است.
۱. اجرای کامل کتاب CPT برای صیانت از ارزش نسبی خدمات
اصرار جامعه جراحان ایران بر اجرای صحیح و کامل کتاب CPT، نه برای افزایش بار مالی دولت، بلکه برای جلوگیری از فرسایش و بیارزش شدن برخی خدمات تخصصی است؛ خدماتی که جان انسانها را نجات میدهد و بیتوجهی به ارزش واقعی آن، به مهاجرت نیروهای متخصص و افت کیفیت درمان منجر خواهد شد. اجرای CPT یعنی احترام به دانش، مهارت و کرامت ارائهدهندگان خدمت.
۲. اجرای واقعی قانون بیمه همگانی؛ ضامن کیفیت و عدالت
قانون بیمه همگانی ظرفیت آن را دارد که ایران را در مسیر عدالت درمانی تثبیت کند. اما این قانون زمانی کارآمد است که پوششهای بیمهای واقعی باشد و بیمهها از یک پشتوانه مالی پایدار برخوردار شوند. اجرای این قانون یعنی پیشگیری از پرداختهای کمرشکن مردم و حفظ شأن بیماران و پزشکان.
۳. تشکیل و فعالسازی شورایعالی سلامت برای ایجاد توازن
وجود یک نهاد فرادستگاهی مانند شورایعالی سلامت، که بتواند تعادلی منطقی میان خریداران خدمت (بیمهها) و ارائهدهندگان خدمت ایجاد کند، امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است. نبود این تعادل، سلامت را به کالایی ارزان و بیپشتوانه تبدیل میکند و در نهایت مردم نخستین زیاندیدگان خواهند بود.
۴. بازگرداندن بیمههای تکمیلی به جایگاه واقعی
بیمههای تکمیلی باید همانگونه که فلسفه وجودیشان است، تنها هزینههای مازاد بیمه پایه را پوشش دهند؛ نه اینکه به تدریج جایگزین بیمه پایه شوند و بار مالی سنگینتری بر دوش مردم تحمیل کنند. با توانمندسازی بیمههای پایه، نقش بیمه تکمیلی نیز به مسیر درست بازمیگردد.
۵. تقویت بیمههای پایه با تخصیص بودجه پایدار
نظام سلامت بدون بودجه پایدار، مانند ساختمانی استوار بر شن. اختصاص حداقل ۷ تا ۱۰ درصد درآمد ناخالص ملی GDP به سلامت نه یک درخواست صنفی، بلکه یک ضرورت ملی و سرمایهگذاری برای آینده کشور است.
سلامت مردم، هزینه نیست؛ زیربنای توسعه و امنیت ملی است.
سخن پایانی
جناب آقای رئیسجمهور
جامعه جراحان ایران، با تمام توان، همواره در کنار ملت بوده و خواهد بود. اما باور داریم که امروز بیش از هر زمان، باید از فرسایش سرمایه انسانی متخصص جلوگیری کرد و با تدبیر و شجاعت، نظام سلامت را به مسیر پایداری و عدالت بازگرداند.
امید داریم با حمایت جنابعالی و همراهی وزیر محترم بهداشت و نمایندگان کمیسیون بهداشت و درمان، گامی تاریخی برای اصلاح ساختاری، ارتقای کیفیت درمان و حفظ کرامت پزشک و بیمار برداشته شود.
با احترام
جامعه جراحان ایران
رونوشت:
وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
اعضای محترم کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی
با سلام و احترام
جامعه جراحان ایران، به عنوان ستون استوار نظام سلامت کشور، دهههاست که در سختترین شرایط، از جنگ و بحرانهای طبیعی گرفته تا فشارهای اقتصادی و همهگیریها، در کنار مردم و دولت ایستاده و پاسدار جان و سلامت ایرانیان بوده است. امروز اما نظام سلامت کشور در پیچ تاریخی مهمی قرار گرفته؛ پیچی که عبور از آن تنها با تصمیمهای شجاعانه، نگاه علمی و عدالتمحور و حمایت قاطع دولت ممکن است.
آنچه امروز مطالبه میکنیم، نه صرفاً خواستهای صنفی، بلکه ضرورتی اجتماعی برای پایداری سلامت مردم و تضمین کیفیت خدمات درمانی است.
۱. اجرای کامل کتاب CPT برای صیانت از ارزش نسبی خدمات
اصرار جامعه جراحان ایران بر اجرای صحیح و کامل کتاب CPT، نه برای افزایش بار مالی دولت، بلکه برای جلوگیری از فرسایش و بیارزش شدن برخی خدمات تخصصی است؛ خدماتی که جان انسانها را نجات میدهد و بیتوجهی به ارزش واقعی آن، به مهاجرت نیروهای متخصص و افت کیفیت درمان منجر خواهد شد. اجرای CPT یعنی احترام به دانش، مهارت و کرامت ارائهدهندگان خدمت.
۲. اجرای واقعی قانون بیمه همگانی؛ ضامن کیفیت و عدالت
قانون بیمه همگانی ظرفیت آن را دارد که ایران را در مسیر عدالت درمانی تثبیت کند. اما این قانون زمانی کارآمد است که پوششهای بیمهای واقعی باشد و بیمهها از یک پشتوانه مالی پایدار برخوردار شوند. اجرای این قانون یعنی پیشگیری از پرداختهای کمرشکن مردم و حفظ شأن بیماران و پزشکان.
۳. تشکیل و فعالسازی شورایعالی سلامت برای ایجاد توازن
وجود یک نهاد فرادستگاهی مانند شورایعالی سلامت، که بتواند تعادلی منطقی میان خریداران خدمت (بیمهها) و ارائهدهندگان خدمت ایجاد کند، امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است. نبود این تعادل، سلامت را به کالایی ارزان و بیپشتوانه تبدیل میکند و در نهایت مردم نخستین زیاندیدگان خواهند بود.
۴. بازگرداندن بیمههای تکمیلی به جایگاه واقعی
بیمههای تکمیلی باید همانگونه که فلسفه وجودیشان است، تنها هزینههای مازاد بیمه پایه را پوشش دهند؛ نه اینکه به تدریج جایگزین بیمه پایه شوند و بار مالی سنگینتری بر دوش مردم تحمیل کنند. با توانمندسازی بیمههای پایه، نقش بیمه تکمیلی نیز به مسیر درست بازمیگردد.
۵. تقویت بیمههای پایه با تخصیص بودجه پایدار
نظام سلامت بدون بودجه پایدار، مانند ساختمانی استوار بر شن. اختصاص حداقل ۷ تا ۱۰ درصد درآمد ناخالص ملی GDP به سلامت نه یک درخواست صنفی، بلکه یک ضرورت ملی و سرمایهگذاری برای آینده کشور است.
سلامت مردم، هزینه نیست؛ زیربنای توسعه و امنیت ملی است.
سخن پایانی
جناب آقای رئیسجمهور
جامعه جراحان ایران، با تمام توان، همواره در کنار ملت بوده و خواهد بود. اما باور داریم که امروز بیش از هر زمان، باید از فرسایش سرمایه انسانی متخصص جلوگیری کرد و با تدبیر و شجاعت، نظام سلامت را به مسیر پایداری و عدالت بازگرداند.
امید داریم با حمایت جنابعالی و همراهی وزیر محترم بهداشت و نمایندگان کمیسیون بهداشت و درمان، گامی تاریخی برای اصلاح ساختاری، ارتقای کیفیت درمان و حفظ کرامت پزشک و بیمار برداشته شود.
با احترام
جامعه جراحان ایران
رونوشت:
وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
اعضای محترم کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد
به بهلول گفت : هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت : البته که هست
مرد ثروتمند گفت : چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟بگو
بهلول جواب داد :
دو چیز ما شبیه یکدیگر است ،
یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است
و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است .
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
به بهلول گفت : هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت : البته که هست
مرد ثروتمند گفت : چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟بگو
بهلول جواب داد :
دو چیز ما شبیه یکدیگر است ،
یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است
و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است .
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
👏2
خسرو شکیبایی یه حکایت خیلی قشنگی تعریف میکنه و میگه :
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه،
تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش،
و نمیتونست بگه.
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم.
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن.
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو.
اینقدر بالا پایین پرید، خسته شد خوابید.
دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.
ولی الان چند ساعته بیدار نشده.
یعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو، قهر کرده خودشو زده به خواب...!
حکایت خسرو شکیبایی مثل یک چراغ کوچک است که لرزش شعلهاش را تا ته دل آدم میبرد. پشت خنده تلخش، چیزی شبیه هشداری آرام پنهان شده؛ هشداری درباره محبتهایی که شکلشان را اشتباه میزنیم و خوبیهایی که از زاویه خودمان تعریف میکنیم.
ما گاهی با آدمها مثل همان ماهی رفتار میکنیم. فکر میکنیم اگر از آبِ آشنای خودشان بیرونشان بیاوریم، اگر جهان را همانطور که دوست داریم دورشان بچینیم، خوشحالشان میکنیم. نیتمان پاک است، اما مسیرمان کج میافتد. آدمی که جای نفسکشیدنش را عوض میکنیم، شاید چند لحظه بالا و پایین برود، شاید از هیجان حتی برق هم بزند، اما بعد، خستگی سراغش میآید. و اگر شانس نیاوریم، در سکوتی طولانی فرو میرود؛ سکوتی که اسمش قهر نیست، اسمش ناتوانی از ادامه زیستن در دنیایی است که برای او ساخته نشده.
درس این حکایت، چیزی شبیه یک تذکر نرم است:
محبت واقعی وقتی از مرزهای خودش عبور کند و قدم بگذارد در دنیای دیگری و بپرسد: «اینجا راحتی؟» نتیجه اش همین است
فهمیدن، گاهی مهمتر از دوست داشتن است.
همدلی، گاهی از هزاران نیت پاک کارآمدتر است.
و آدمها، مثل ماهیها، همیشه در جایی آرام میگیرند که هوا و آبش برایشان آشنا باشد، نه جایی که ما خیال میکنیم برایشان مناسبتر است.
شاید اگر حواسمان باشد که هر کسی زیستجهان خودش را دارد، کمتر کسی در زندگی ما به خواب طولانی فرو میرود.
شاید اگر به جای اینکه «بهترین رفتار از دید خودمان» را ارائه کنیم، «مناسبترین رفتار از دید او» را پیدا کنیم، رابطههایمان سبکتر، نفسدارتر و پایدارتر بشوند.
گاهی کافی است کنار کسی بایستیم، نه اینکه او را از آب بیرون بکشیم.
و این همان لحظهای است که محبت، اسم دیگری پیدا میکند: فهم.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه،
تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش،
و نمیتونست بگه.
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم.
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن.
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو.
اینقدر بالا پایین پرید، خسته شد خوابید.
دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.
ولی الان چند ساعته بیدار نشده.
یعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو، قهر کرده خودشو زده به خواب...!
حکایت خسرو شکیبایی مثل یک چراغ کوچک است که لرزش شعلهاش را تا ته دل آدم میبرد. پشت خنده تلخش، چیزی شبیه هشداری آرام پنهان شده؛ هشداری درباره محبتهایی که شکلشان را اشتباه میزنیم و خوبیهایی که از زاویه خودمان تعریف میکنیم.
ما گاهی با آدمها مثل همان ماهی رفتار میکنیم. فکر میکنیم اگر از آبِ آشنای خودشان بیرونشان بیاوریم، اگر جهان را همانطور که دوست داریم دورشان بچینیم، خوشحالشان میکنیم. نیتمان پاک است، اما مسیرمان کج میافتد. آدمی که جای نفسکشیدنش را عوض میکنیم، شاید چند لحظه بالا و پایین برود، شاید از هیجان حتی برق هم بزند، اما بعد، خستگی سراغش میآید. و اگر شانس نیاوریم، در سکوتی طولانی فرو میرود؛ سکوتی که اسمش قهر نیست، اسمش ناتوانی از ادامه زیستن در دنیایی است که برای او ساخته نشده.
درس این حکایت، چیزی شبیه یک تذکر نرم است:
محبت واقعی وقتی از مرزهای خودش عبور کند و قدم بگذارد در دنیای دیگری و بپرسد: «اینجا راحتی؟» نتیجه اش همین است
فهمیدن، گاهی مهمتر از دوست داشتن است.
همدلی، گاهی از هزاران نیت پاک کارآمدتر است.
و آدمها، مثل ماهیها، همیشه در جایی آرام میگیرند که هوا و آبش برایشان آشنا باشد، نه جایی که ما خیال میکنیم برایشان مناسبتر است.
شاید اگر حواسمان باشد که هر کسی زیستجهان خودش را دارد، کمتر کسی در زندگی ما به خواب طولانی فرو میرود.
شاید اگر به جای اینکه «بهترین رفتار از دید خودمان» را ارائه کنیم، «مناسبترین رفتار از دید او» را پیدا کنیم، رابطههایمان سبکتر، نفسدارتر و پایدارتر بشوند.
گاهی کافی است کنار کسی بایستیم، نه اینکه او را از آب بیرون بکشیم.
و این همان لحظهای است که محبت، اسم دیگری پیدا میکند: فهم.
✍️ دکتر غلامرضا زمانی
🌿🌹🌿🌹
@golvazhea
❤2👏2
«در محیط پزشکی، احترام و حمایت از نسل جوان لطف یا امتیاز نیست؛ یک وظیفهٔ حرفهای است.
تجربهی ما زمانی ارزش واقعی پیدا میکند که آن را بدون حسادت، بدون تحقیر و بدون قدرتنمایی، منتقل کنیم.
پزشک جوان دشمن کسی نیست.
او ادامهٔ مسیر ماست…
اگر امروز رشد او را حمایت نکنیم، فردا به جای ساختن یک سیستم سالم، فقط دیواری از ترس و بیاعتمادی ساختهایم.
وقت آن رسیده که بعضیها یادشان بیاید، بزرگی به سن و سابقه نیست؛ به ظرفیتِ حمایت کردن از دیگری است.
تجربهی ما زمانی ارزش واقعی پیدا میکند که آن را بدون حسادت، بدون تحقیر و بدون قدرتنمایی، منتقل کنیم.
پزشک جوان دشمن کسی نیست.
او ادامهٔ مسیر ماست…
اگر امروز رشد او را حمایت نکنیم، فردا به جای ساختن یک سیستم سالم، فقط دیواری از ترس و بیاعتمادی ساختهایم.
وقت آن رسیده که بعضیها یادشان بیاید، بزرگی به سن و سابقه نیست؛ به ظرفیتِ حمایت کردن از دیگری است.
❤2
«یکی از ارکان اصلی ارتقای کیفیت خدمات سلامت، انتقال صحیح تجربه از سوی اساتید و پزشکان با سابقه به نسل جوانتر است. احترام، حمایت و راهنمایی حرفهای نهتنها پایهگذار رشد علمی و مهارتی پزشکان جوان است، بلکه بهطور مستقیم در افزایش ایمنی و رضایت بیماران اثرگذار خواهد بود.
❤2
جامعه پزشکی زمانی به قلهی بلوغ حرفهای میرسد که پیشکسوتان، تجربه را بزرگمنشانه منتقل کنند و جوانترها نیز با احترام و مسئولیتپذیری، آن را به عمل تبدیل نمایند.
حمایت، نقد سازنده و رفتار حرفهای نسبت به همکاران جوان، یک انتخاب نیست؛ یک ضرورت اخلاق پزشکی است.
حمایت، نقد سازنده و رفتار حرفهای نسبت به همکاران جوان، یک انتخاب نیست؛ یک ضرورت اخلاق پزشکی است.
❤2
Forwarded from R Zamani
جناب آقای دکتر رئیسزاده، روسای محترم نظام پزشکی های کشور ، اعضای محترم شورایعالی
اکنون انتخابات تمام شد اما وظیفه خود را در شرایط بحرانی فراموش نکنید
اکنون تنها زمانی کوتاهی برای تأثیرگذاری در تعیین تعرفه های پزشکی سالهاست اینده در اختیار شماست
دوستان عزیز ، حاکمیت سلامت در بحران است!
در کشوری که به «سلامت» هر شهروند، به «زندگی» مردم اهمیت نمیدهد، چه میتوان انتظار داشت؟ امروز تعرفهی ویزیت یک پزشک عمومی تنها دو دلار است. تنها دو دلار! برای کسی که سالها در دانشگاه، و در بیمارستانها به سختی آموزش دیده، با دلنگرانیها و فداکاریهای بیپایان، به پا میایستد تا جانِ هممیهن خود را نجات دهد. آیا این ارزش واقعی یک پزشک است؟ آیا دو دلار برای یک خدمت انسانی، یک عمل فداکارانه، یک تصمیم حیاتی در برابر مرگ کافی است؟
و اما متخصصین! اینجا هم نه خبری از انصاف است، نه از عدالت. سه دلار برای ویزیت یک متخصص! سه دلار برای کسی که سالها با تخصص خود، در پیچ و خمهای درمان و جراحی، در برابر درد و رنج بشر ایستاده است. آیا این هزینهای منصفانه برای انسانی است که تمام زندگی خود را صرف علم و عمل کرده؟
حاکمیت سلامت، اگر «حاکمیت» نامیده شود، در این وضعیت اسفناک به چه معناست؟ اینگونه که وضعیت «تعرفهها» در حال فروپاشی است، آیا برای آیندهی سلامت ملت باید امیدی داشت؟ به کدامین فاجعه باید برسیم تا صداهای فریاد این معضل شنیده شود؟ این نه تنها بیاحترامی به جامعه پزشکی است، بلکه تهدیدی جدی برای سلامت مردم است.
حتی فوقتخصصها نیز از این تبعیض بیرحمانه در امان نماندهاند. سه و نیم دلار برای ویزیت یک فوقتخصص! کسی که در بالاترین سطح علمی و عملی، سالها از زندگیاش را فدای علم و درمان کرده است. اینگونه که وضعیت ادامه یابد، آیا باید شاهد ترک کشور از سوی پزشکان، کاهش کیفیت خدمات، یا در نهایت فروپاشی نظام سلامت باشیم؟
و اما وضعیت جراحیهای حیاتبخش!
جراحی نجات بخش اپاندیسیت را در نظر بگیرید. در بخش دولتی، دریافتی این عمل حیاتبخش برای پزشک حداکثر ۶ دلار است! بله، تنها شش دلار برای یک عمل جراحی که ممکن است جان فرد را نجات دهد. در بخش خصوصی هم، دریافتی برای این عمل به زحمت به ۳۰ دلار میرسد.
آیا این تعرفهها نشاندهندهی درک واقعی از ارزش «زندگی» است؟
آیا یک متخصص جراحی عمومی که در بخش دولتی در نیمه های شب تنها با شش دلار، به مبارزه با مرگ میرود، ارزش خدمتش این است؟ این تحقیر نه فقط برای حرفهی پزشکی، بلکه تحقیر مردم و ارزش جان انهاست است که در نظام سلامت دچار چنین اتفاق وحشتناکی شوند؟
نه، این ناعادلانه است!
پزشکان باید با این تحقیر دست و پنجه نرم کنند؟ آیا این به معنای به خطر انداختن سلامت مردم نیست؟ آیا در نظر حاکمیت، زندگی انسانها اینقدر بیارزش است که برای حفظ آن، باید در نهایت به سوزاندن خود و جامعه پزشکی ادامه داد؟
این وضعیت نه فقط تهدیدی برای پزشکان و اعتبار انها، بلکه تهدیدی برای تمام ملت است. ما به «حاکمیت سلامت» هشدار میدهیم که اگر این وضعیت به همین منوال ادامه یابد، بزودی رود نه تنها پزشکان، بلکه همهی مردم از درمان و خدمات بهداشتی محروم خواهند شد. این فاجعهای است که به سرعت در حال وقوع است.
این هشدار است! نه فقط برای پزشکان، بلکه برای همه مردم.
اگر امروز نیک بیندیشیم و اقدامی نکنیم، فردا دیر خواهد بود. فردا در دل این بحران، این بیماریِ نظام سلامت، چیزی جز سردرگمی و درماندگی باقی نخواهد ماند.
دکتر غلامرضا زمانی
متخصص جراحی عمومی
اکنون انتخابات تمام شد اما وظیفه خود را در شرایط بحرانی فراموش نکنید
اکنون تنها زمانی کوتاهی برای تأثیرگذاری در تعیین تعرفه های پزشکی سالهاست اینده در اختیار شماست
دوستان عزیز ، حاکمیت سلامت در بحران است!
در کشوری که به «سلامت» هر شهروند، به «زندگی» مردم اهمیت نمیدهد، چه میتوان انتظار داشت؟ امروز تعرفهی ویزیت یک پزشک عمومی تنها دو دلار است. تنها دو دلار! برای کسی که سالها در دانشگاه، و در بیمارستانها به سختی آموزش دیده، با دلنگرانیها و فداکاریهای بیپایان، به پا میایستد تا جانِ هممیهن خود را نجات دهد. آیا این ارزش واقعی یک پزشک است؟ آیا دو دلار برای یک خدمت انسانی، یک عمل فداکارانه، یک تصمیم حیاتی در برابر مرگ کافی است؟
و اما متخصصین! اینجا هم نه خبری از انصاف است، نه از عدالت. سه دلار برای ویزیت یک متخصص! سه دلار برای کسی که سالها با تخصص خود، در پیچ و خمهای درمان و جراحی، در برابر درد و رنج بشر ایستاده است. آیا این هزینهای منصفانه برای انسانی است که تمام زندگی خود را صرف علم و عمل کرده؟
حاکمیت سلامت، اگر «حاکمیت» نامیده شود، در این وضعیت اسفناک به چه معناست؟ اینگونه که وضعیت «تعرفهها» در حال فروپاشی است، آیا برای آیندهی سلامت ملت باید امیدی داشت؟ به کدامین فاجعه باید برسیم تا صداهای فریاد این معضل شنیده شود؟ این نه تنها بیاحترامی به جامعه پزشکی است، بلکه تهدیدی جدی برای سلامت مردم است.
حتی فوقتخصصها نیز از این تبعیض بیرحمانه در امان نماندهاند. سه و نیم دلار برای ویزیت یک فوقتخصص! کسی که در بالاترین سطح علمی و عملی، سالها از زندگیاش را فدای علم و درمان کرده است. اینگونه که وضعیت ادامه یابد، آیا باید شاهد ترک کشور از سوی پزشکان، کاهش کیفیت خدمات، یا در نهایت فروپاشی نظام سلامت باشیم؟
و اما وضعیت جراحیهای حیاتبخش!
جراحی نجات بخش اپاندیسیت را در نظر بگیرید. در بخش دولتی، دریافتی این عمل حیاتبخش برای پزشک حداکثر ۶ دلار است! بله، تنها شش دلار برای یک عمل جراحی که ممکن است جان فرد را نجات دهد. در بخش خصوصی هم، دریافتی برای این عمل به زحمت به ۳۰ دلار میرسد.
آیا این تعرفهها نشاندهندهی درک واقعی از ارزش «زندگی» است؟
آیا یک متخصص جراحی عمومی که در بخش دولتی در نیمه های شب تنها با شش دلار، به مبارزه با مرگ میرود، ارزش خدمتش این است؟ این تحقیر نه فقط برای حرفهی پزشکی، بلکه تحقیر مردم و ارزش جان انهاست است که در نظام سلامت دچار چنین اتفاق وحشتناکی شوند؟
نه، این ناعادلانه است!
پزشکان باید با این تحقیر دست و پنجه نرم کنند؟ آیا این به معنای به خطر انداختن سلامت مردم نیست؟ آیا در نظر حاکمیت، زندگی انسانها اینقدر بیارزش است که برای حفظ آن، باید در نهایت به سوزاندن خود و جامعه پزشکی ادامه داد؟
این وضعیت نه فقط تهدیدی برای پزشکان و اعتبار انها، بلکه تهدیدی برای تمام ملت است. ما به «حاکمیت سلامت» هشدار میدهیم که اگر این وضعیت به همین منوال ادامه یابد، بزودی رود نه تنها پزشکان، بلکه همهی مردم از درمان و خدمات بهداشتی محروم خواهند شد. این فاجعهای است که به سرعت در حال وقوع است.
این هشدار است! نه فقط برای پزشکان، بلکه برای همه مردم.
اگر امروز نیک بیندیشیم و اقدامی نکنیم، فردا دیر خواهد بود. فردا در دل این بحران، این بیماریِ نظام سلامت، چیزی جز سردرگمی و درماندگی باقی نخواهد ماند.
دکتر غلامرضا زمانی
متخصص جراحی عمومی
طنزی زیبا و جذاب منطق با گفتگوهای پزشکان در فضای مجازی و برداشتهای آنان از وقایع انتخابات
روزی دانشمندی به شهر ملانصرالدین وارد میشود و میخواهد با دانشمند آن شهرگفتگویی داشته باشد. مردم، چون کسی را نداشتند، او را نزد ملانصرالدین میبرند. آندو روبروی هم مینشینند و مردم هم گرد آنها حلقه میزنند. آن دانشمند دایرهای روی زمین میکشد. ملانصرالدین با خطی آن را دو نیم میکند. دانشمند تخم مرغی از جیب درمیآورد و کنار دایره میگذارد. ملانصرالدین هم پیازی را در کنار آن قرار میدهد. دانشمند پنجه ی دستش را باز میکند و به سوی ملانصرالدین حواله میدهد.ملانصرالدین هم با دو انگشت سبابه و میانی به سوی او نشانه میرود. دانشمند برمیخیزد، ازملانصرالدین تشکر میکند و به شهر خود بازمیگردد.
مردم شهرش از او درباره ی گفتگویش میپرسند و او پاسخ میدهد که: ملانصرالدین دانشمند بزرگی است. من در ابتدادایرهای روی زمین کشیدم که یعنی زمین گرد است. او خطی میانش کشید که یعنی خط استواهم دارد. من تخم مرغی نشان او دادم که یعنی به عقیده ی بعضیها زمین به شکل تخم مرغاست. و او پیازی نشان داد که یعنی شاید هم به شکل پیاز. من پنجة دستم را باز کردم که یعنی اگر پنج تن مثل ما بودند کار دنیا درست میشد و او دو انگشتش را نشان دادکه یعنی فعلاً ما دو نفریم.
مردم شهر ملانصرالدین هم از او پرسیدند که گفتگو درمورد چه بود و او پاسخ داد: آن دانشمند دایرهای روی زمین کشید که یعنی من یک قرص نان میخورم. من هم خطی میانش کشیدم که یعنی من نصف نان میخورم. آن دانشمند تخم مرغی نشان داد که یعنی من نان و تخم مرغ میخورم. و من هم پیازی نشانش دادم که یعنی من نان و پیاز میخورم. آن دانشمند پنجة دستش را به سوی من نشانه رفت که یعنی خاک بر سرت. من هم دو انگشتم را به سوی او نشانه رفتم که یعنی دو تا چشمت کور شود
روزی دانشمندی به شهر ملانصرالدین وارد میشود و میخواهد با دانشمند آن شهرگفتگویی داشته باشد. مردم، چون کسی را نداشتند، او را نزد ملانصرالدین میبرند. آندو روبروی هم مینشینند و مردم هم گرد آنها حلقه میزنند. آن دانشمند دایرهای روی زمین میکشد. ملانصرالدین با خطی آن را دو نیم میکند. دانشمند تخم مرغی از جیب درمیآورد و کنار دایره میگذارد. ملانصرالدین هم پیازی را در کنار آن قرار میدهد. دانشمند پنجه ی دستش را باز میکند و به سوی ملانصرالدین حواله میدهد.ملانصرالدین هم با دو انگشت سبابه و میانی به سوی او نشانه میرود. دانشمند برمیخیزد، ازملانصرالدین تشکر میکند و به شهر خود بازمیگردد.
مردم شهرش از او درباره ی گفتگویش میپرسند و او پاسخ میدهد که: ملانصرالدین دانشمند بزرگی است. من در ابتدادایرهای روی زمین کشیدم که یعنی زمین گرد است. او خطی میانش کشید که یعنی خط استواهم دارد. من تخم مرغی نشان او دادم که یعنی به عقیده ی بعضیها زمین به شکل تخم مرغاست. و او پیازی نشان داد که یعنی شاید هم به شکل پیاز. من پنجة دستم را باز کردم که یعنی اگر پنج تن مثل ما بودند کار دنیا درست میشد و او دو انگشتش را نشان دادکه یعنی فعلاً ما دو نفریم.
مردم شهر ملانصرالدین هم از او پرسیدند که گفتگو درمورد چه بود و او پاسخ داد: آن دانشمند دایرهای روی زمین کشید که یعنی من یک قرص نان میخورم. من هم خطی میانش کشیدم که یعنی من نصف نان میخورم. آن دانشمند تخم مرغی نشان داد که یعنی من نان و تخم مرغ میخورم. و من هم پیازی نشانش دادم که یعنی من نان و پیاز میخورم. آن دانشمند پنجة دستش را به سوی من نشانه رفت که یعنی خاک بر سرت. من هم دو انگشتم را به سوی او نشانه رفتم که یعنی دو تا چشمت کور شود
🤔1
«جناب آقای دکتر رئیسزاده، رئیس کل محترم سازمان نظام پزشکی
اینک که مراحل انتخابات تمام و جنابعالی با دریافت حکم تا چهار سال سکاندار سازمان نظام پزشکی شدید ضمن تبریک به شما ،
اجازه میخواهم روشن ، صریح ، بی تعارف و بیپرده عرض کنم؛ سخنی که از دل اتاق عمل میآید، نه از پشت میز.
پزشک ایرانی، و بهویژه جراح، امروز در شرایطی ایستاده است که میتوان آن را تنها ایستادن میان تعهد و تنگنا نامید.
ما به حکم شرف حرفهای و سوگندی که دادهایم، خود را ملزم میدانیم بهترین خدمت ممکن را ارائه کنیم؛
اما واقعیت این است که ساختار اقتصادی نظام سلامت، پزشک را وادار میکند بهای تعهد خود را شخصاً پرداخت کند.
و این، در هیچ نظام سلامت سالمی پذیرفتنی نیست.
هزینههای درمان، تجهیزات، نیروی انسانی، مسئولیت حقوقی و مالیاتی، با سرعتی افزاینده بالا رفته است؛
در حالیکه ارزشگذاری خدمات جراحی، پرداخت بیمهها، و سیاستهای موجود چنان از واقعیت فاصله گرفتهاند که نتیجه آن بسیار ساده است:
پزشک برای انجام وظیفه اخلاقی خود، از نظر اقتصادی آسیب میبیند.
جناب رئیس کل،
این تعارض فقط مشکل پزشک نیست؛
این یک خطر راهبردی برای آینده نظام سلامت کشور است.
وقتی پزشک در تنگنای اقتصادی قرار میگیرد:
انگیزه کاهش مییابد،
کیفیت تهدید میشود،
مهاجرت ، ترک شغل و روآوری به مشاغل غیرمرتبط سرعت میگیرد،
و در نهایت، بیمار و جامعه زیان میبینند.
این وضعیت باید تغییر کند و مسئولیت تغییر، در درجه اول بر دوش نهاد رسمی پزشکان ، سازمان نظام پزشکی است.
جامعه پزشکی ایران، بهویژه جراحان، بیش از هر زمان انتظار دارد نظام پزشکی با موضعی شفاف، قاطع و مطالبهگر در برابر سیاستهای نادرست تعرفهگذاری، تأخیر پرداختها و بیتوجهی به هزینه واقعی ارائه خدمت بایستد.
تعهد اخلاقی پزشک باید محترم شمرده شود؛
اما نظام سلامت موظف است شرایطی فراهم کند که انجام این تعهد، به معنای تحمل فشار اقتصادی، فرسودگی یا از دست دادن کرامت حرفهای نباشد.
پزشک نباید میان اخلاق و بقا یکی را انتخاب کند.
جامعهای که پزشک خود را در چنین موقعیتی قرار دهد، دیر یا زود با بحران عمیقتری روبهرو خواهد شد.
ما جراحان، آمادهایم برای اصلاح واقعی همکاری کنیم؛
اما توقع داریم سازمان نظام پزشکی با صراحتی که شأن این جایگاه اقتضا میکند، صدای پزشکان را بلندتر، شجاعتر و مؤثرتر به گوش تصمیمگیران کشور برساند.
پیام ما ساده است:
اگر میخواهیم اخلاق پزشکی در این سرزمین بماند، باید اقتصاد پزشکی را نیز اخلاقی اصلاح کنیم.»
دکتر غلامرضا زمانی
متخصص جراحی عمومی
اینک که مراحل انتخابات تمام و جنابعالی با دریافت حکم تا چهار سال سکاندار سازمان نظام پزشکی شدید ضمن تبریک به شما ،
اجازه میخواهم روشن ، صریح ، بی تعارف و بیپرده عرض کنم؛ سخنی که از دل اتاق عمل میآید، نه از پشت میز.
پزشک ایرانی، و بهویژه جراح، امروز در شرایطی ایستاده است که میتوان آن را تنها ایستادن میان تعهد و تنگنا نامید.
ما به حکم شرف حرفهای و سوگندی که دادهایم، خود را ملزم میدانیم بهترین خدمت ممکن را ارائه کنیم؛
اما واقعیت این است که ساختار اقتصادی نظام سلامت، پزشک را وادار میکند بهای تعهد خود را شخصاً پرداخت کند.
و این، در هیچ نظام سلامت سالمی پذیرفتنی نیست.
هزینههای درمان، تجهیزات، نیروی انسانی، مسئولیت حقوقی و مالیاتی، با سرعتی افزاینده بالا رفته است؛
در حالیکه ارزشگذاری خدمات جراحی، پرداخت بیمهها، و سیاستهای موجود چنان از واقعیت فاصله گرفتهاند که نتیجه آن بسیار ساده است:
پزشک برای انجام وظیفه اخلاقی خود، از نظر اقتصادی آسیب میبیند.
جناب رئیس کل،
این تعارض فقط مشکل پزشک نیست؛
این یک خطر راهبردی برای آینده نظام سلامت کشور است.
وقتی پزشک در تنگنای اقتصادی قرار میگیرد:
انگیزه کاهش مییابد،
کیفیت تهدید میشود،
مهاجرت ، ترک شغل و روآوری به مشاغل غیرمرتبط سرعت میگیرد،
و در نهایت، بیمار و جامعه زیان میبینند.
این وضعیت باید تغییر کند و مسئولیت تغییر، در درجه اول بر دوش نهاد رسمی پزشکان ، سازمان نظام پزشکی است.
جامعه پزشکی ایران، بهویژه جراحان، بیش از هر زمان انتظار دارد نظام پزشکی با موضعی شفاف، قاطع و مطالبهگر در برابر سیاستهای نادرست تعرفهگذاری، تأخیر پرداختها و بیتوجهی به هزینه واقعی ارائه خدمت بایستد.
تعهد اخلاقی پزشک باید محترم شمرده شود؛
اما نظام سلامت موظف است شرایطی فراهم کند که انجام این تعهد، به معنای تحمل فشار اقتصادی، فرسودگی یا از دست دادن کرامت حرفهای نباشد.
پزشک نباید میان اخلاق و بقا یکی را انتخاب کند.
جامعهای که پزشک خود را در چنین موقعیتی قرار دهد، دیر یا زود با بحران عمیقتری روبهرو خواهد شد.
ما جراحان، آمادهایم برای اصلاح واقعی همکاری کنیم؛
اما توقع داریم سازمان نظام پزشکی با صراحتی که شأن این جایگاه اقتضا میکند، صدای پزشکان را بلندتر، شجاعتر و مؤثرتر به گوش تصمیمگیران کشور برساند.
پیام ما ساده است:
اگر میخواهیم اخلاق پزشکی در این سرزمین بماند، باید اقتصاد پزشکی را نیز اخلاقی اصلاح کنیم.»
دکتر غلامرضا زمانی
متخصص جراحی عمومی
👏1
«به تعداد آدمهایی که روی کره خاکی قدم میزنند،
راه برای فهم جهان وجود دارد؛
هر دل، نقشهای جداگانه دارد،
و هر ذهن، یک اقلیم مستقل است.
پس بیاموزیم که تفاوت، تهدید نیست؛
نشانه دشمنی نیست؛
تفاوت، فقط یادآوری این حقیقت است که
جهان اگر یکصدا بود، زیباتر نمیشد—
فقیرتر میشد.
آدمها با زاویه نگاهشان تعریف میشوند،
نه با شباهتشان به ما.
کسی که مانند ما نمیاندیشد،
نه در برابر ما ایستاده،
بلکه در کنار ما،
در مسیری دیگر،
از پنجرهای دیگر
همان افق را نگاه میکند.
بیایید به جای ترسیدن از تفاوت،
به آن گوش بدهیم.
شاید چیزی که میپنداریم فاصله است،
در حقیقت پلی باشد
که هنوز قدم گذاشتن بر آن را نیاموختهایم.
و شاید بزرگترین بلوغ اجتماعی این باشد که بفهمیم:
جهان با همسانسازیِ ذهنها پیش نمیرود—
با همنشینیِ تفاوتها رشد میکند.»
راه برای فهم جهان وجود دارد؛
هر دل، نقشهای جداگانه دارد،
و هر ذهن، یک اقلیم مستقل است.
پس بیاموزیم که تفاوت، تهدید نیست؛
نشانه دشمنی نیست؛
تفاوت، فقط یادآوری این حقیقت است که
جهان اگر یکصدا بود، زیباتر نمیشد—
فقیرتر میشد.
آدمها با زاویه نگاهشان تعریف میشوند،
نه با شباهتشان به ما.
کسی که مانند ما نمیاندیشد،
نه در برابر ما ایستاده،
بلکه در کنار ما،
در مسیری دیگر،
از پنجرهای دیگر
همان افق را نگاه میکند.
بیایید به جای ترسیدن از تفاوت،
به آن گوش بدهیم.
شاید چیزی که میپنداریم فاصله است،
در حقیقت پلی باشد
که هنوز قدم گذاشتن بر آن را نیاموختهایم.
و شاید بزرگترین بلوغ اجتماعی این باشد که بفهمیم:
جهان با همسانسازیِ ذهنها پیش نمیرود—
با همنشینیِ تفاوتها رشد میکند.»
👍1👌1
