Telegram Web
اندکی خواب قبل از تصمیم گرفتن

برخی از خانم ها در کسری از ثانیه تصمیم های مهمی برای زندگی خود می گیرند و آنها را با همسرشان درمیان می گذارند و انتظار دارند همسرشان گوش به فرمان شان شود در صورتی که مردها نمی تواند مانند زن ها در لحظه تصمیم بگیرند .توجه داشته باشید تصمیم گیری در لحظه می تواند به ضرر شما باشد و شما پیش از چیدن برخی مقدمات نمی توانید بهترین تصمیم را بگیرید.
اگر فکری به به ذهنتان رسیده قبل از آنکه در مورد آن با همسرتان صحبت کنید ،چرت کوتاهی بزنید زیرا چرت زدن قدرت تصمیم گیری را بالا می برد و به افکارتان سر و سامان می بخشد . اگر پس از بیداری نیز هنوز بر روی تصمیمتان مصمم بودید ، فکرتان را با همسرتان در میان بگذارید.


🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
@goodlifefee
🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
🦋↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣




ناز همسرتان را بڪشید
نوازشش ڪنید
با او همدردی و همدلی ڪنید
حامی او باشید
خوش خلق باشید
خطاهایش را ببخشید
غافلگیرش ڪنید
به او تلفن بزنید
برایش خرید انجام دهید


‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌@goodlifefee👫❤️
شما زندگی میکنید یا فقط زنده اید؟
دکتر محسن محمد نیا
♻️دکترمحسن محمدی نیا
✴️روانشناس و
✴️مشاورخانواده
تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨

https://www.tgoop.com/joinchat-Q4_LswW3BBVUs_md
#دوقسمت پنجاه وهفت وپنجاه وهشت
📝یاسمن
گفت من میرم تو هر وقت خسته شدی زنگ بزن بیام بچه ها رو ببرم با خنده گفتم خسته که نمیشم از این بچه ها ولی تو بگو ساعت چند میای ؟ناهار پیش من هستن یا نه ؟برنامه شون رو بدونم بچه ها این وسط درحاله شیطنت بودن درسا پرسید مامان یاسی اسباب بازی نداری آره ؟,خندیدم و گفتم نه اسباب بازی یادم رفت با خودم بیارم ولی خودم الان میام باهاتون بازی میکنم ،مهرداد از شادیه بچه هاش خوشحال بود و با محبت نگاهشون میکرد بعد روبه من پرسید یاسی امروز میری سرکار؟گفتم نه تا آخر هفته شیفت نیستم ولی دوتا کلاس دارم مهرداد لبخندی زدوگفت بچه ها پیشت بمونن ایرادی نداره؟روزی که کلاس داری میام میبرمشون کلاست،ساعت چنده ؟گفتم کلا سه ساعت کلاس دارم دوشنبه و سه شنبه، مهردادسری تکون دادوگفت خوبه پس بچه ها پیشت بمونن عیبی نداره دیگه ؟باتعجب گفتم نه چه عیبی ؟مهردادازجاش بلندشدوگفت میرم چند تا لباس میارم براشون ،پس گفتی اذیت نمیشی دیگه هان ؟از سوالای پشت همه مهردادتعجب کرده بودم گفتم نه بابچه های سایه اذیت بشم ؟اینا جونه،منن،مهردادآهی کشید و بلند شد بعد به بچه هاگفت خب اسباب بازی چی میخوایین براتون بیارم ،بابا می‌ره وسیله هاتون رومیاره و میره سرکار درسا باشیرین زبونی گفت ساراروبیار برام باباجون خسته نشی میری سرکار ؟باباش خم شدو بغلش کرد وبوسیدش و گفت نه قربونت بره بابا،خسته نمیشم خونه ی مامان یاسی رودوست داری؟درسا گفت آره پارسا هم که کنار من لم داده بود گفت ماشین پلیسم روبیارزود بیا بابا ،من مراقبه درساومامان یاسی هستم تا توبیای ،خدای من این بچه ها کی اینقدر بزرگ شده بودن ؟کی اینقدر شیرین حرف زدن رویادگرفته بودن ،؟درسا 
تند تند صورته باباش رومی‌بوسید مهرداد هم جواب میدادپارسا هم بغل کردوبوسید ورفت ،من موندمو دوقلوهای شیرینه سایه 
دوقلوهایی که رفتاروحرف زدنشون شبیه سایه بود و بعضی ازکارهاشون منو یادسایه مینداخت ،حساس بودن و تمیزیه درساومرتبی ونظمه پارسا ،با کوسنهای مبل براشون یه خونه درست کردم و گفتم خب حالا بازی کنید تا بابا براتون اسباب بازی بیاره خوراکی های که خریده بودم روتوظرف های کوچیکی ریختمو دادم بهشون و خودم هم باهاشون همبازی شدم،اصلا نفهمیدم کی ظهر شدصدای زنگ خونه اومد دررو. باز کردم مهردادبایه ساک بچه گونه وچند تا وسیله ی بازی پشت دربود با لبخند اومد تو و گفت صدای خنده های بچه ها از پشت در میومد،خاله خانم چجوری بازی می‌کنی که اینااین همه شاد شدن درسادوید و عروسکش سارا رواز مهرداد گرفت و به من نشون دادوگفت این ساراعه،بچه ی منه دیدی؟۰۰مهرداد با خنده به خونه ی به هم ریخته ی من نگاه کرد و گفت بعدازرفتنته بچه ها  باید یه کارگر بگیریم اینجا رومرتب کنه ،بعد پلاستیکی سمت من گرفت وگفت ناهار از بیرون تهیه کردم گفتم خسته ای ،دیگه شام با خودت ،بچه هاعادت غذایی خاصی ندارن همه چیزمیخورن هر چی خواستی بهم زنگ بزن سریع میارم خونه ی ما زیاد از اینجا دورنیست ،یاسی واسه موندن  مشکلی نداری دیگه  ؟تعارف نمیکنی؟گفتم نه تعارف ندارم با بچه های خوشگله آبجیم ،توناهار خوردی ؟اگه نخوردی بمون با بچه ها ناهاربخوروبرو مهردادسری تکون داد و گفت باشه ناهار روردیف کردم و با بچه ها روی زمین دورسفره نشستیم و خوردیم،مهرداد کمی معذب بودگفتم ناهار رو که خودت آوردی راحت باش و خوب ناهارت روبخور به یاد روزایی که من تو خونه ی سایه راحت شام وناهار می‌خوردم ،مهردادناهار رو خورد و بعد خداحافظی کردورفت قرار شد روزی که کلاس دارم بیاد دنبال بچه هابعد ازرفتنه مهردادکناربچه ها درازکشیدم و بامامان تماس تصویری گرفتم اول خودم صحبت کردم صدای .بچه ها میومد که میگفتن بده ماهم مامانی روببینیم درسا گفت مامانی ماپیشه مامان یاسی هستیم اون نمیزاره باتوحرف بزنیم مامان با تعجب گفت یاسمن بچه های سایه پیش توهستن؟پارسا در حالی که سعی داشت خودشو تو قاب تصویر جاکنه گفت آره آره ما پیش مامان یاسی هستیم خندیدم و گوشی روسمت بچه هاگرفتم بچه ها کلی با مامان  حرف زدن وشیطنت کردن مامان گفت یاسمن بچه هااونجا چکار میکنن؟ماجرا رو برای مامان تعریف کردم مامان خوشحال شدوگفت مراقب بچه ها باشی ها یاسی امانتن،ازاون روز هر روز یکی دوبار به مامان زنگ میزدم تا با بچه هاحرف بزنه ،بچه ها هم کلی ذوق میکردنو بامامان صحبت میکردن ،مامان می‌گفت یاسمن خودتوعادت نده به بودنه بچه ها،خودتو دلگرم نکن حواست باشه این بچه هابچه های مهردادن دو روز دیگه ازدواج می‌کنه بعد تو دلبسته ی بچه ها میشی دل کندن ازشون برات سخت میشه،اصلا شاید دیگه نخواد بیارشون ،باناراحتی گفتم مامان اینا بچه های سایه هستن بچه های خواهرم من خاله شونم ،دوسشون دارم حالا تاوقتی مهرداد بخواد بیارشون اینجامن حرفی ندارم چون وجودشون بهم دلگرمی میده ،اون روز کلاس داشتم مهرداد اومد دنبال بچه هاوگفت یاسی کلاست کی تموم میشه گفتم من کلا دوتاکلاس دارم

@goodlifefee
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💓سلاااام صبحِ بهاریتون بخیر و شادی

🌸 امیدوارم
💓پنجشنبه تون پر از زیبایی
🌸لحظه هاتون پر از انرژی مثبت
💓چهره تون شاد و خندون
🌸لبتون پر از تبسم و لبخند
💓قلب تون پر از نور الهی
🌸و زندگیتون پر از
💓رحمت و نعمت الهی باشه

🌸آخر هفته خوبی داشته باشید

#انرژی‌مثبت

https://www.tgoop.com/joinchat-Q4_LswW3BBVUs_md
🌻 #بنویس_و_تکرار_کن

من مرفه هستم
من دارا هستم
من ثروتمند هستم
خدایا شکرت...

🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
@goodlifefee
🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
#نامه_به_فرشتگان

چرا باید برای #فرشتگان نامه بنویسیم؟

منظور از نوشتن نامه این است که به #ضمیر_ناخودآگاه مان درخواست میدهیم. که پیام ما را به #کائنات برساند. و در نوشتن این امر بیشتر در #ذهن ما حک میشود.

نوشتن نامه یک باوری مثبت هست که در بیشتر در مباحث عرفانی و #کیهانی بکار برده میشود

منظور از نوشتن یعنی دعا کردن است ولی بصورت کتبی، معنای کلمه دعا یعنی درخواست و ما با این شیوه از خدا و فرشتگانش و کائنات درخ است میکنیم

🔺نکته بسیار مهم این است که خیلی ها حساس هستن به نوع و شیوه نامه و یا لغاتی که در آن بکار برده میشود. ولی اصلا مهم نیست که چه کلماتی باید بکار برود مهم این است که حرف دلت را به صورت کتبی بنویسی. چون قرار نیست کسی آن را بخواند. پس لطفا زیاد حساس و کنجکاو برای شیوه نامه خاص نباشید. مهم #باور شما هست به این مسئله.

🔺یک نکته خیلی مهمتر این است که فکر میکنید به فرشته فلانی یا فلان کس باید نامه بنویسیم. درصورتیکه گروه فرشتگان نگهبان برای همه ما هستن. یعنی #فرشته_ازدواج، فرشته من و شما ندارد. همان یک فرشته هست برای بهبودی این کار

🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
@goodlifefee
🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رویاهایتان را از هستی درخواست کنید

بعد از آن که آماده شدید، دیگر باید خجالت را کنار بگذارید. هدف و نیتتان را به دنیا اعلام کنید. به تمام افرادی که می‌شناسید، اعلام کنید که به دنبال شریک زندگی ایده‌آلی میگردید. فقط به خاطر داشته باشید که هنگام اعلام کردن این پیام محتاج و درمانده به نظر نرسید، در غیر این صورت به نتیجه‌ی دلخواه‌تان نخواهید رسید. به خودتان مطمئن باشید، آن چه را که می‌خواهید به وضوح بیان کنید و افراد جدید را با روی باز در زندگیتان بپذیرید. اگر خجالتی‌تر از آن هستید که به بقیه بگویید که درصدد ازدواج و به دنبال شریک زندگی مناسبی هستید، بعید است که بتوانید مرد دلخواهتان را پیدا کنید. آن چیزی را که می‌خواهید شفاف و روشن اعلام کنید.

https://www.tgoop.com/joinchat-Q4_LswW3BBVUs_md
تمام زندگی ارتعاش و فرکانس است

تمام اتفاقات ، شرایط و چیزی که اکنون هستیم نشان دهنده سطح فرکانس و امضای الکترومغناطیسی اکنون ماست...

وضعیت مالی که از آن برخورداریم، کیفیت روابطی که تجربه می کنیم و میزان سلامتی که داریم تحت تاثیر فرکانس های ارسالی مختص هر فرد به جهان هستی است و فرکانس و امضای الکترومغناطیس ما صورتیست از باورها، کانون توجه و احساسات...

از احساس درونی خوب یا بدمان می‌توانم بفهمیم که در هر لحظه چه فرکانسی را به جهان هستی ارسال می کنیم

عشق یا نفرت؟ فقر یا ثروت؟
بیماری یا سلامت؟

🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
@goodlifefee
🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
اگر بیشتر این علائم را دارید شما نابغه اید

_از جمع بیزارید وترجیح می‌دهید تنها باشید
- اصلا توجهی به مُد ندارید
_شیر مادر خورده اید
_همیشه احساس راحتی دارید
_فرزند ارشد خانواده هستید
_ذهن پراکنده‌ای دارید
_با خودتان حرف می‌زنید
_زیاد مطالعه می‌کنید
_رویاپرداز هستید
_همه فن حریف هستید
_فقط یک عشق یا شریک زندگی دارید
( از هر نظر فقط به یک نفر تعهد دارید )

_آزادی خواه هستید
_سیگاری نیستید
_موسیقی یاد می‌گیرید
_قد بلند هستید
_گربه‌را به سگ‌ ترجیح می‌دهید
_اضطراب اجتماعی دارید
_نیش و کنایه می‌زنید

https://www.tgoop.com/joinchat-Q4_LswW3BBVUs_md
🌿۶استراحت مورد نیاز برای حفظ سلامتی:

•استراحت فیزیکی مثل خواب، ورزش

•استراحت ذهنی مثل مدیتیشن، نوشتن، ذهن‌آگاهی

•استراحت احساسی مثل کمک‌‌خواستن، تراپی، ابراز احساسات، تعیین حدومرز

• استراحت حواس پنج‌گانه مثل اجتناب از محرک‌ها، سم‌زدایی دیجیتال

•استراحت خلاق مثل ارتباط بیشتر با هنر، موسیقی و طبیعت

•استراحت اجتماعی مثل صرف زمان برای تنهایی و تجدید قوا


🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
@goodlifefee
🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
#الهام_فرشته

فرشتگان شما می گویند: این نشانه شماست که در راه راست هستید. برنامه و نظمی برای اتفاقات زندگی شما وجود دارد که موفقیت شما را تضمین می کند. اطمینان داشته باشید که ما با شما هستیم و دقیقاً همان جایی هستید که باید در این لحظه باشید.
»


🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
@goodlifefee
🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
🖍 #فرشتگان_نگهبان - یاران آسمانی تعیین شده توسط خدا.

🔰 هر کس 1 یا چند فرشته نگهبان دارد ، آنها یاوران آسمانی هستند که خداوند در لحظه تصور نه تنها برای هر روح انسانی بلکه برای همه ساکنان سیاره زمین تعیین کرده است. من معتقدم آنها دقیقاً می دانند که شما در سفر معنوی خود برای هدف زندگی الهی خود به چه چیزی نیاز دارید.

🌸 آنها همیشه آماده کمک هستند و هرچقدر هم که اشتباه کنید ، طرف شما را ترک نمی کنند ، آنها بدون قضاوت در مورد اعمال شما ، بدون قید و شرط شما را دوست دارند. و من معتقدم که فرشته شما درست کنار شما ایستاده است و به تماشای شما می پردازد و به شما لبخند می زند.

🌼 فرشته نگهبان شما همیشه به شما راهنمایی و عشق می دهد ، خواه به آن گوش دهید یا نپذیرید ، اختیار با شماست. آنها دائماً از طریق نشانه ها ، نجواها ، پرها ، رویاها و غیره با شما ارتباط برقرار می کنند ، خواه پذیرا باشید و یا نباشید ، شما با توانایی طبیعی ارتباط با فرشتگان نگهبان خود متولد می شوید ، بالاخره این هدیه خالق ما است.
هنگامی که از فرشتگان کمک می خواهید آنها مستقیماً با شما ارتباط برقرار می کنند

@goodlifefee🧚‍♀
👒بانو و زندگی👒


نيت و قصد ازدواج را عملاً می‌توان با نشانه‌های زير متوجه شد. فقط گفتن و بيان قصد ازدواج به اين معنی نيست كه فرد نيت ازدواج دارد. بلكه چند نشانه وجود دارد كه عملاً قصد و نيت فرد را از آشنايی نشان می‌دهد.



1⃣ فردی كه قصد ازدواج دارد، در دوره آشنايی تقاضای ارتباط جنسی نمی‌كند.


2⃣ فردی كه قصد ازدواج دارد، ارتباطش را از خانواده مخفی نمی‌كند.


3⃣ فردی كه قصد ازدواج دارد، زمان آشنایی را بيش از اندازه طولانی نمی‌كند.


4⃣ فردی كه قصد ازدواج دارد، سعی در بدست آوردن اطلاعات دارد و تنها به تبادل احساسات بسنده نمی‌كند.


🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
@goodlifefee
🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
🦋↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣

با پنهان کاری آقایون چه کنیم؟

🔹 انقدر سخت گیری نکنین که ازتون پنهون کاری کنن!

یه خانوم با سیاست، یه جوری برخورد میکنه که همسرش خیال پنهون کاری یا دروغ رو از سرش بیرون کنه!

چون میدونه با گفتن اتفاقات و تصمیماتش نه سرزنش میشنوه و نه غُر و نه مقایسه میشه!!

🔹 رمزش هم اینه که زیادی سخت گیری نکنین، با سخت گیری زیاد مردها حس زیر دست شدن و مورد کنترل بودن میکنن که ازش متنفر هستن

@goodlifefee👫❤️
اگر با خانواده همسرتون در یه آپارتمان زندگی میکنید👇🏻



🧡سعی کنید تا حد امکان آرام بحث کنید. صدایتان را پایین بیاورید تا صدای جر و بحث به طبقه ای که مادرشوهرتان است نرسد.



💜 روابطتان را منظم کنید.
سعی کنید از همان ابتدا یک سری قانون وضع کنید که مثلا شما هم مثل بقیه جاری یا خواهر شوهرها هفته ای دوبار به خانه مادر شوهر سر میزنید
و از همسرتان بخواهید این قانون را محترمانه عنوان کند تا بعدا دلخوری پیش نیاید.


💚وقتی در یک آپارتمان هستید اصلا از خانواده همسرتان به شوهر بد نگویید، تعریف هم نکنید.
بگذارید خیالش راحت باشد خانه اش آرام است و هیچ بحث و تنشی وجود ندارد تا بتواند با دل خوش هر روز به خانه برگردد؛ دلزده و فراری نشود.



💙با اشخاص دیگری غیرازخانواده همسرتان، درددلهایتان را نکنید


🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
@goodlifefee
🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳🕊🌳
🦋↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣

چطوري بحث رو تمومش كنم؟؟


🔵يه خانوم باهوش بايد بلد باشه بحث رو توى اوج تموم كنه. اگر قرار باشه انقدر بحث رو كش بديد كه تكرارى بشه و به عبارتى توى سرازيرى بيافته؛ نه تنها حرفتون تاثير گذاريش رو از دست ميده بلكه؛ خسته كننده هم به نظر مياد!


🔵وقتى هنوز حق باهاتونه و دلايل تون رو گفتين؛ قبل از اينكه بحث به دعوا يا مشاجره تبديل بشه بحث رو تموم كنين. يا محل رو ترك كنين يا موضوع صحبت رو عوض كنين.


@goodlifefee👫❤️
عاشق شدن راهکار داره!
دکتر محسن محمد نیا
عاشق شدن راهکارداره

♻️دکترمحسن محمدی نیا
☑️روانشناس و
☑️مشاورخانواده
تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨

https://www.tgoop.com/joinchat-Q4_LswW3BBVUs_md
#دوقسمت پنجاه ونه وشصت
📝یاسمن
من کلا دو تا کلاس دارم زود برمی‌گردم میخوای تو بمون پیشه بچه ها تو خونه تا من برگردم ،مهرداد  پیشنهاد منو قبول کرد و اومدداخل خونه ؟درسا و پارسا جلوی در با من خداحافظی کردن و هر کدوم سفارش یه خوراکی دادن که براشون بخرم ،کلاس درس تموم شد و سفارش بچه ها رو خریدم و اومدم خونه ،مهرداد با اومدنه من از جاش بلند شد و کتش رو برداشت و گفت ممنون یاسی من چند روز گیرم ،بعد بچه ها رو میبرم اذیت نشی زحمت این چند روز افتاد گردنت ،
گفتم این چه حرفیه مهرداد اینقدر با من مثل غریبه حرف نزن من خاله ی این بچه هام ،مهرداد در حالی که سمت در می فت گفت ممنونم یاسی ،من باهات غریبه نیستم فقط الان کمی به هم ریخته م جابه جاییه خونه و شیفت و…  بعداً برات توضیح میدم ،مهرداد از خونه رفت ،درسا و پارسا مثل بخشی از وجودم بودن از اون هفته به بعد هر روز که خونه بودم مهرداد بچه ها رو می‌آورد پیشه من وروزهایی که خودش خونه بود بچه ها رو میبرد ،درسا شیرین زبون بود خیلی بابایی ،هر وقت مهرداد شیفت بود و زنگ میزد حسابی قربون صدقه ش می‌رفت و با شیرین زبونی به باباش سفارش میکرد مواظب خودش باشه اما پارسا خیلی بازیگوش و باهوش بود حتی موقع حرف زدنه با پدرش هم شیطنت میکرد.چند هفته گذشت دیگه به دیدنو بودنه بچه ها عادت کرده بودم و بهشون دلخوش بودم اون روز مهرداد بچه ها رو آورد پیش منو رفت انگار بی حوصله بودو کلافه ،وقتی که پارسا اومد تو خونه گفت مامان یاسی یه چیزی بگم ؟؟گفتم بگو قربونت برم پارسا در حالی که داشت کوسن های مبل رو برمیداشت گفت بابا مهرداد با عزیز قهر کرده درسا پرید وسطه حرف پارسا و گفت نه نه عزیز با ما قهر کرده ،گفتم نه قربونت برم عزیز جون قهر نمیکنه باهاتون ،عزیز شما رو دوست داره بابا مهرداد رو دوست داره پارسا گفت نه نه عزیز مونا جون رو دوست داره گفت شما هم باید مونا رو دوست داشته باشین ،درسا وسط حرفه پارسا رو می‌گرفت و اخبار خونه ی عزیز جونش رو تعریف میکرد درسا گفت بابا مهرداد گفت من مونا رو دوست ندارم عزیز دعواش کرد،بچه ها رو با هزار ترفند مشغول بازی کردم که اینقدر به مونا و عزیز و …فکر نکنن،اما پارسا مدام وسط بازی یادش میفتادو می‌گفت مامان یاسی مامان یاسی راستی مونا گفت منو دوست داره هاااا اما بابا باهاش اخم کرد،چه ماجرایی بود و مونا کی بود و ….هر چی بود فکر بچه ها درگیرش بود و مدام اون روز در موردش حرف میزدن ،اون روز گذشت  مهرداد برخلاف همیشه که بابچه ها تماس تصویری می‌گرفت و حرف میزد تماسی نگرفت ،من طبق معمول همیشه که بچه ها پیشم بودن به مامان زنگ زدم و بچه ها با مامان صحبت کردن ،البته قبلش بهشون گفتم به مامانی چیزی در مورد مونا نگین ،پارسا و درسا قبول کردن و کلی با مامان حرف زدن ،مامان گفت شاید آخر ماه یه سری بهم بزنه ،البته میدونستم یک تیر و دو نشونه و اینجوری می‌تونه بچه های سایه رو هم ببینه فردای اون روز درسا اومد پیشم و گفت مامان یاسی دلم برا بابا مهرداد تنگ شده ،بغض نگاهه درسا دلم رو آتیش میزد پارسا شیطنت کنان گفت بابا سرکاره،درسا گریه نکن الکی ، درسا رو نشوندم روی پام ،با وجودی که کوچیک بودن و سن کمی داشتن اما به نظرم بچه های باهوش و عاقلی میومدن،زنگ زدم به مهرداد چند بار زنگ خورد تا جواب داد 
با صدای گرفته و خواب آلود باهام سلام احوال کرد و گفت هنوز تو بیمارستانه و تو اتاق استراحت پزشکان خوابیده ،گفتم درسا دلتنگی ت رو می‌کنه تماس تصویری بگیر باهاش حرف بزن مهرداد گفت گوشی رو بده باهاش حرف بزنم ،سر و وضعم به هم ریخته است گوشی رو دادم درسا و اونم با مهربونی و شیرینی با پدرش حرف زد و هی از پشت گوشی بوسش میکرد و می‌گفت مواظب خودت باشی هااا 
باشه بابا ،مریض نشی هااا ،زود بیا دنبالمون بریم پارک بعد از صحبت کردنه درساو پارسا هم تلفنی با پدرش حرف زد و قطع کردن ،درسا کمی آرومتر شده بود طفلکی ها با این که سن خیلی کمی داشتن برای خاطره سازی از مادرشون ،اما انگار این جدایی و نداشتنه مادر و و…خاطره ی تلخی تو ذهنشون گذاشته بود و دوری و نداشتن رو حس میکردن ،علی الخصوص درسا که همش نگرانه باباش بود ،گویا میدونست تنها حامی و پشت و پناهش پدرشه ،و نمی‌خواست از دستش بده ، اون روز گذشت شب مهرداد تماس تصویری گرفت و درسا کلی از دیدنه باباش ذوق کرد و بالا پایین پرید و باهاش حرف زد و دل و قلوه گرفت ،پارسا هم دلتنگ باباش بود اما مدله پسرونه ،بعد از کلی حرف زدنه با پدرشون گوشی رو به من دادن و گفتن بابا  میخواد باتو هم حرف بزنه ،،گوشی رو گرفتم مهرداد مانتوی سفید پزشکی تنش بود و قیافه ش خسته بود
اما با لبخند بهم گفت یاسی فردا عصر آماده باش با بچه ها میریم بیرون شام هم بیرون بخوریم ،بچه ها خسته ت کردن ،هم اونا یه گردشی می‌کنن هم ما کمی خستگی در میکنیم ،گفتم باشه مشکلی نیست من آماده شون میکنم تو زنگ بزن میام پایین

@goodlifefee
2024/09/21 06:07:46
Back to Top
HTML Embed Code: